جمع بندی عالم خارج از ذهن

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عالم خارج از ذهن
با عرض سلان دوباره،تصویر زیر از بخش نتیجه گیری یک مقاله فلسفی انتخاب شده،در بخشی از آن مقاله نوشته شده:((بداهت عالم خارج که نظریه ی غالب حکمای مسلمان است،اگر چه در رد ایده الیسم نمی تواند ان ها را به پذیرش عالم خارج از ذهن ترغیب کند،این نکته ی هوشمندانه را می رساند که پذیرش عالم خارج از ذهن،راه حل اثباتی و استدلالی ندارد.راه حل این است که بتوان نقطه ای وجودی میان فاعل شناسا و هستی ای فراتر از ذهن یافت که در آن نقطه اشتراک و تلاقی داشته باشند و این در فضای معرفتی حکمای مسلمان ، یعنی قبول نفس امکان پذیر است.به تعبیری ،مشکل و دیوار وجودی میان ذهن و عالم خارج از ذهن باید به نحو وجودی برداشته شود و نه به نحو اثباتی)). حال بنده دو سوال دارم: 1.آیا طبق این متن وجود عالم خارج از ذهن بدیهی نیست؟ 2.منظور از جمله ی "مشکل و دیوار وجودی میان ذهن و عالم خارج از ذهن باید به نحو وجودی برداشته شود و ته به نحو اثباتی"چیست؟ بسیار ممنون که این امکان را فراهم نموده اید تا پرسش هایمان را باشما در میان بگذاریم. اجرتان با خدای متعال
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدیق 
با عرض سلان دوباره،تصویر زیر از بخش نتیجه گیری یک مقاله فلسفی انتخاب شده،در بخشی از آن مقاله نوشته شده:((بداهت عالم خارج که نظریه ی غالب حکمای مسلمان است،اگر چه در رد ایده الیسم نمی تواند ان ها را به پذیرش عالم خارج از ذهن ترغیب کند،این نکته ی هوشمندانه را می رساند که پذیرش عالم خارج از ذهن،راه حل اثباتی و استدلالی ندارد.راه حل این است که بتوان نقطه ای وجودی میان فاعل شناسا و هستی ای فراتر از ذهن یافت که در آن نقطه اشتراک و تلاقی داشته باشند و این در فضای معرفتی حکمای مسلمان ، یعنی قبول نفس امکان پذیر است.به تعبیری ،مشکل و دیوار وجودی میان ذهن و عالم خارج از ذهن باید به نحو وجودی برداشته شود و نه به نحو اثباتی)).
باعرض سلام و ادب مطلبی که در این مقاله وجود دارد به صورت خلاصه بیان کننده این است که راه هایی که در مورد وجود عالمی خارج از ذهن انسان طی شده است، با یک اشکال دوگانه روبروست.
از یک سو، برخی از این راه حلها، به دنبال اثبات وجود عالم خارج بر آمده اند در حالیکه اثبات عالم خارج اصلا امکان ندارد. از سوی دیگر، بداهت که از سوی فلاسفه اسلامی مطرح شده است نیز برای ایده آلیستها قانع کننده نیست. بر این اساس، اولا: اصولا نمیتوان راهی برای اثبات عالم خارج یافت و تمام راه های رفته شده، نادرست و غیرکافی است. ثانیا: در مورد عالم خارج، باید به سمت جنبه ثبوتی جریان رفت نه جنبه اثباتی. راه حل ثبوتی بدین معناست که بتوانیم نقطه مشترکی را یافت که فاعل ناسا و هستی خارج از ذهن در آن نقطه تلاقی داشته باشند. که عبارت است از نفس.   
اما سوالات شما
نخست. آیا طبق این متن وجود عالم خارج از ذهن بدیهی نیست؟
 در این متن تا جائی که ظاهرش نشان میدهد، صحبتی از این نیست که وجود عالم خارج بدیهی است یا نیست. بلکه اساسا به دنبال این است که اثبات آن امکان ندارد و باید قبل از اثبات(که البته امکان ندارد) سراغ جنبه ثبوتی و تبین نحوه وجودش رفت. حال، بدیهی بودن عالم خارج به عنوان یک گزاره و یک تصدیق، اگر نحوه ای برای اثبات در نظر گرفته شود، قطعا نادرست و خلاف منظور نویسنده این متن است. اما اگر بدین معناست که وجود عالم خارج یا اصلا قابل اثبات نیست و یا نیازی به اثبات ندارد(کما اینکه معنای بداهت در تصدیقات، بدین دو معنا بیان شده است)، منظور وی از ادعای بداهت عالم خارج دقیقا این نکته است که نباید سراغ اثبات رفت. بنابراین اینکه این نویسنده، بداهت عالم خارج را پذیرفته است یا خیر، متوقف بر این است که بدیهی دانستن عالم خارج را به چه معنایی بدانیم. بداهت به معنای تصدیق و اثبات، یا بداهت به معنای عدم امکان یا عدم نیاز به اثبات.  در نتیجه نویسنده به دنبال ادعای بداهت یا نقد آن نبوده است بلکه تنها خواسته از این ادعای فلاسفه به نکته مورد نظر خود(غیر اثباتی بودن این مسئله و وجودی بودنش برسد.)
     
دوم. منظور از جمله ی "مشکل و دیوار وجودی میان ذهن و عالم خارج از ذهن باید به نحو وجودی برداشته شود و ته به نحو اثباتی"چیست؟  
در این مقاله، نویسنده به اندازه کفایت در مورد مراد خود از وجودی بودن مسئله عالم خارج از ذهن صحبت کرده است. وی در این مطلب، دو ادعا کرده است؛ ادعایی سلبی و ادعایی ایجابی. ادعای سلبی وی این است که مسئله عالم خارج، یک مسئله اثباتی نیست و نباید به سراغ نحوه اثبات و استدلال برای این مسئله رفت.  ادعای ایجابی نیز این است که این مسئله، یک مسئله وجودی و ثبوتی است.
البته این دو ادعا دو رویه و ضلع یک مسئله است. اگر اثبات کردیم که این مسئله(یعنی وجود عالم خارج) به نحو وجودی و ثبوتی است، دیگر جنبه اثباتی آن بی معنا خواهد شد. چرا که این دو دوساحت بحث در مورد متعلق‌های مختلف شناخت است.  خود نویسنده در بند سوم این مقاله اینگونه مینویسد: «به نظر میرسد به اشتباه بنا بوده فاصله ثبوتی به نحو اثباتی پیموده شود. شکاف میان ذهن و عالم خارج(برفرض پذیرش) امری وجود است و گذر از این دیوار ضخیم، به معنای گذر از ....مفاهیم ذهنی به وجود خارجی و عینی و یا عبور از عالم ذهن به عالم خارج است و این عبود تنها میتواند به گونه وجودی و ثبوتی باشد نه اثباتی و استدلالی و مفهومی.  »   بنابراین مراد نویسنده از این جمله این است که نباید به سراغ اثبات استدلالی عالم خارج رفت چرا که این مسئله، اصولا در مرتبه قبل قرار دارد و نباید فاصله وجودی را اثباتی طی کرد.    موفق باشید.  
بسیار ممنونم  
لطفا دو اصطلاح ثبوتی و اثباتی را با مثال توضیح دهید  
و اینکه در آخر عالم خارج از ذهن و واقعیت مستقل از ذهن را چگونه می توانیم قبول کنیم؟
 
لطفا دو اصطلاح ثبوتی و اثباتی را با مثال توضیح دهید
مقام ثبوت، مربوط به وضعیت واقعی یک شیء یا رخداد که خارج از ذهن انسانها تحقق دارد. اما مقام اثبات، مربوط است به وضعیتی که یک شیء یا یک رخداد، در ذهن انسان داراست. به عنوان مثال، در یک دانشگاه بر اثر نظر سنجی ای که از دانشجویان صورت میگیرد یا مقالاتی که منتشر میشود، مشخص میشود که فلان استاد از بقیه امتیاز بیشتری را کسب کرده است. به همین جهت،  ایشان به عنوان استاد نمونه و برتر دانشگاه معرفی میشود.این استاد از بین مثلا یکصد استاد این دانشگاه به عنوان برترین و ممتازترین استاد مشخص ومعرفی شده است. این ناظر به مقام اثبات بود. یعنی دلایل نشان دهنده برتر بودن این شخص بر سایر اساتید آن دانشگاه است.
و اینکه در آخر عالم خارج از ذهن و واقعیت مستقل از ذهن را چگونه می توانیم قبول کنیم؟
استدلالهای زیادی برای این مسئله اقامه شده است. برخی عقلی است و برخی غیر عقلی.  در این انجمن نیز به دفعات در این مورد بحث شده است. به عنوان نمونه میتوانید به تاپیک زیر مراجعه کنید.: آنچه می بینیم ساخته ذهن انسان است 
جمع بندی ـــــــــــــــــــــــــــــــ پرسش: در مورد اثبات عالم خارج، برخی معتقدند که پذیرش عالم خارج از ذهن، راه حل اثباتی و استدلالی ندارد. بلکه راه حل این مسئله این است که بتوانیم نقطه ای وجودی میان فاعل شناسا و هستی فراتر از ذهن را یافت که در آن نقطه اشتراک و تلاقی داشته باشند. این مسئله تنها در فضایی قابل فهم و پذیرش است که نفس مورد قبول باشد. بنابراین، مشکل وجودی میان ذهن و عالم خارج از ذهن، به صورت وجودی قابل حل است نه اثباتی. بر اساس این نظر دو سوال دارم: 1.آیا طبق این متن وجود عالم خارج از ذهن بدیهی نیست؟ 2.منظور از جمله ی "مشکل و دیوار وجودی میان ذهن و عالم خارج از ذهن باید به نحو وجودی برداشته شود و ته به نحو اثباتی"چیست؟   پاسخ: مطلبی که در این مقاله وجود دارد به صورت خلاصه بیان کننده این است که راه هایی که در مورد وجود عالمی خارج از ذهن انسان طی شده است، با یک اشکال دوگانه روبروست. از یک سو، برخی از این راه حلها، به دنبال اثبات وجود عالم خارج بر آمده اند در حالیکه اثبات عالم خارج اصلا امکان ندارد. از سوی دیگر، بداهت که از سوی فلاسفه اسلامی مطرح شده است نیز برای ایده آلیستها قانع کننده نیست. بر این اساس، اولا: اصولا نمیتوان راهی برای اثبات عالم خارج یافت و تمام راه های رفته شده، نادرست و غیرکافی است. ثانیا: در مورد عالم خارج، باید به سمت جنبه ثبوتی جریان رفت نه جنبه اثباتی. راه حل ثبوتی بدین معناست که بتوانیم نقطه مشترکی را یافت که فاعل ناسا و هستی خارج از ذهن در آن نقطه تلاقی داشته باشند. که عبارت است از نفس.  در مورد سوال نخست: در این متن تا جائی که ظاهرش نشان میدهد، صحبتی از این نیست که وجود عالم خارج بدیهی است یا نیست. بلکه اساسا به دنبال این است که اثبات آن امکان ندارد و باید قبل از اثبات(که البته امکان ندارد) سراغ جنبه ثبوتی و تبین نحوه وجودش رفت. حال، بدیهی بودن عالم خارج به عنوان یک گزاره و یک تصدیق، اگر نحوه ای برای اثبات در نظر گرفته شود، قطعا نادرست و خلاف منظور نویسنده این متن است. اما اگر بدین معناست که وجود عالم خارج یا اصلا قابل اثبات نیست و یا نیازی به اثبات ندارد(کما اینکه معنای بداهت در تصدیقات، بدین دو معنا بیان شده است)، منظور وی از ادعای بداهت عالم خارج دقیقا این نکته است که نباید سراغ اثبات رفت. بنابراین اینکه این نویسنده، بداهت عالم خارج را پذیرفته است یا خیر، متوقف بر این است که بدیهی دانستن عالم خارج را به چه معنایی بدانیم. بداهت به معنای تصدیق و اثبات، یا بداهت به معنای عدم امکان یا عدم نیاز به اثبات.  در نتیجه نویسنده به دنبال ادعای بداهت یا نقد آن نبوده است بلکه تنها خواسته از این ادعای فلاسفه به نکته مورد نظر خود(غیر اثباتی بودن این مسئله و وجودی بودنش برسد.)   در مورد سوال دوم: در این مطلب که بخشی از یک مقاله است، نویسنده به اندازه کفایت در مورد مراد خود از وجودی بودن مسئله عالم خارج از ذهن صحبت کرده است. وی در این مطلب، دو ادعا کرده است؛ ادعایی سلبی و ادعایی ایجابی. ادعای سلبی وی این است که مسئله عالم خارج، یک مسئله اثباتی نیست و نباید به سراغ نحوه اثبات و استدلال برای این مسئله رفت.  ادعای ایجابی نیز این است که این مسئله، یک مسئله وجودی و ثبوتی است. البته این دو ادعا دو رویه و ضلع یک مسئله است. اگر اثبات کردیم که این مسئله(یعنی وجود عالم خارج) به نحو وجودی و ثبوتی است، دیگر جنبه اثباتی آن بی معنا خواهد شد. چرا که این دو دوساحت بحث در مورد متعلق‌های مختلف شناخت است.  خود نویسنده در بند سوم این مقاله اینگونه مینویسد: «به نظر میرسد به اشتباه بنا بوده فاصله ثبوتی به نحو اثباتی پیموده شود. شکاف میان ذهن و عالم خارج(برفرض پذیرش) امری وجود است و گذر از این دیوار ضخیم، به معنای گذر از ....مفاهیم ذهنی به وجود خارجی و عینی و یا عبور از عالم ذهن به عالم خارج است و این عبور تنها میتواند به گونه وجودی و ثبوتی باشد نه اثباتی و استدلالی و مفهومی.  » بنابراین مراد نویسنده از این جمله این است که نباید به سراغ اثبات استدلالی عالم خارج رفت چرا که این مسئله، اصولا در مرتبه قبل قرار دارد و نباید فاصله وجودی را اثباتی طی کرد. 
موضوع قفل شده است