جمع بندی عاشق خواهر زنم شده ام!

تب‌های اولیه

92 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Reza-D;985676 نوشت:
مورد سوم عدم آموزش همسرداری به پسرها و دخترهاست. بطوری که بیشتر جوانان کاملاً بدون شناخت از خواسته‌های جنس مخالف وارد زندگی مشترک می‌شوند

باسلام

این بخش از فرماییش شما درست

می شد با این دید نگاه کرد که خواهر زن این آقا چگونه رفتار کرده که این آقا جرات همچین طرز فکری رو داره

ولی با این دید نگاه نکردیم چون حرفها رو از دید این آقا فعلا می تونیم قضاوت کنیم حرفهای خواهر زن این آقا رو که نمیدونیم چیه

ولی این شدت در انتخاب خیلی نرمال نیست اگر اینطور باشه شاید این آقا هم معایبی داره آیا این حق رو به همسرش میده که به همین راحتی از شوهرش جدا بشه و با برادر شوهرش ازدواج کنه
چون برادر شوهرش خیلی بهتر از این آقا هستش مثلا

مطمئنا هیچ کس کمال مطلق نیست همه عیب و ایرادی دارند همین که در اولین انتخاب این آقا همسرشون رو فردی مناسب دیدن پس این خانم معیارهایی رو برای انتخاب این آقا داشته و قرار نیست در طول زندگی این ویژگی ها خوب مصرف و تموم بشه بلکه قرار هست هر دو نفر برای بهتر شدن تلاش کنند آیا این آقا از ویـژگی های خوبی که هر زن دیگه اگر داشته باشه مورد قبول این آقا هست با همسرش صحبت کرده

شاید خانم ایشون مطلع بشه مثلا رعایت این مسائل باعث علاقه بیشتر همسرش میشه خودش برای تغییر رفتار تلاش کنه

و در ثانی باید خود این آقا هم یکم تلاش کنه برای بهبود روابط

وقتی پست رو خوندم دقیقا این موضوع یادم افتاد یه بسته شکلات داشتیم بسته بندی این شکلاتها رنگارنگ بود ولی طمع و مزه و مدل همه یکی بود ولی این تفاوت رنگ باعث شده بود برادر زادم هی بخواد همه اونا رو تجربه کنه فکر میکرد مثلا مادرش رنگ آبی بهش داده و اون از قرمز خوشش میاد پس حتمی یه تفاوتی باید بین این دو باشه نمیدونم چرا ولی این موضوع به ذهنم رسید

چه بسا نوع رفتار این آقا باعث بشه تغییر کنه رفتار خواهر زن این خانم و کاملا یکی بشه مثل خواهرش

اینکه همیشه منتظر این هستیم که یکی رو پیدا کنیم و بگیم هااا اگر این اینطوری رفتار نمیکرد منم اینطوری نمیشدم این رفتار کاملا رفتار کودکانه هست تو همه مسائل یه بخشی از موضوع مطمئنا خودمان هستیم که اگر جلو نگاه و محبتهای و هر چیز دیگری که باعث ایجاد محبت میشد رو میبستیم دیگه رفتار همسر برامون تکراری و غیر قبول برامون نمیشد و سرد نمیشدیم

سلام دوست گرامی
بعیده که یک خانم مجرد اون کمالاتی که ازشون تعریف کردید، حاضر به ازدواج با یک مرد مطلقه بشن. چه رسد به اینکه این طلاق از روی هوس بوده باشه و با زندگی خواهرشون بازی شده باشه. رفتار خوب ایشان هم احتمالا به خاطر احترامیه که برای داماد خانواده قائل اند و اگر چنین مسئله ای مطرح بشه، این احترام از بین میره.

پس به خودتون بقولانید که اصلا این قضیه قرار نیست اتفاق بیفته. به جاش دنبال بهبود ارتباط با همسر گرامی خودتون باشید.

[=13]خدمت دوستانی که قضاوت می کنند هم بگم که این فقط در حد یه فکره که به ذهن رسیده و مطرح شده. من و شما هم ممکنه فکرای بدی رو توی ذهنمون تجربه کنیم که قرار نیست به عمل برسند و اجرا بشن.

ولی به هر حال توصیه شده که مراقب افکارمون باشیم و در همین مرحله جلوی مشکلات رو بگیریم که البته با این همه توضیحاتی که دوستان دادند، حتما ایشان هم متوجه نادرستی این کار شده اند.

شاید سوال کننده محترم لحن صحبتها رو خیلی تند ببینند، اما مطمئنم که اگر خواهر همسر گرامی ایشان هم در بحث شرکت داشتند، همین لحن تند را از ایشان می دیدید.

Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
آیا شما که در جایگاه قاضی نشستید، احتمالات دیگر را نباید بررسی کنید؟

مسعود جان، ابتدا مطلب مرا بخوان برادر:
Reza-D;985675 نوشت:
اینکه ممکن است این آقای پرسشگر هوسران باشد خب می‌تواند یک احتمال باشد. اما به هیچ عنوان تنها احتمال ممکن نیست

Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
یکی از راه هایش فریاد زدن بر سر پرسشگر است که او را متوجه عمل زشتی که به آن فکر میکند بکنیم

تا الان هم این روش الحمدالله بسیار عالی پاسخ داده
خدا را شکر هر روز به عاشقان دین در کشور افزوده می‌شود!

Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
ما که با احتمالات نمی توانیم زندگی بکنیم

اولاً شما خودتان از روی احتمال نظر دادید:
Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
به نظر من در قسمت های آبی رنگ هیچ مشکلی وجود ندارد

این نظر شما حتی اگر احتمال 99 درصدص هم باشد باز هم احتمال است و نه قطعیت

ثانیاً می‌فرمائید در بخش‌های آبی رنگ هیچ مشکلی وجود ندارد. پس این چیست؟

Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
از طرف او (خواهرزنم) نیز ابراز علاقه هایی صورت گرفته که فکر می کنم ایشان نیز عاشق من شده باشد

جالب است که هیچ یک از کاربران به این قسمت اشاره‌‌ای نکرده، بجز یکی دو نفر که اتفاقاً آنها هم احتمالات ذهن خود را بیان کرده‌اند

Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
افرادی هستند که عاشق مظلوم نمایی هستند. کارشان این است که یک مطلب را جوری عنوان کند که شدیدا در معرض اتهام قرار بگیرند.
و وقتی حسابی همه او را سرزنش کردند می آیند وسط جمع سری به نشانه ی تاسف تکان می دهند و به اول و آخر ماجرا حقایقی را اضافه میکنند
و می گویند «هیچوقت زود قضاوت نکنید» و از اینکه دیگران را به اشتباه انداخته اند و در موردشان قضاوت اشتباه کرده اند لذت می برند

شما با کدام استدلال به این یقین رسیدید که پرسشگر تاپیک جزء این افراد است؟
احتمال دادید که باشد، درست است؟

Im_Masoud.Freeman;985701 نوشت:
بنده هم می توانم هزاران سناریو برای شما بنویسم که با خواندنشان به خون این آقا تشنه بشوید

حرف من هم همین است که چرا از هزاران سناریویی که می‌توان در نظر گرفت، باید برویم سمت سناریویی که جگرمان را خنک می‌کند؟

خباء;985704 نوشت:
که گاهی اوقات لازم است غر زد و حمله کرد که طرف هوا برش ندارد

سلام به شما
ماجرایی از امام علی(ع) نقل می‌شود که البته در سندش تردید وجود دارد، اما حتی به عنوان داستان نیز می‌تواند پند آموز باشد
و حتی در صورت اشتباه بودن این روایت، موارد مشابه را فراوان می‌توان در زندگی اهل بیت(ع) یافت

می‌گویند زمانی که امام علی(ع) خواست عمرو بن عبدود را بکشد، او به روی امام(ع) آب دهان پرت کرد
امام(ع) چرخی دور میدان نبرد زدند و بعد برگشتند و عمرو را کشتند. وقتی دلیل این کار از ایشان پرسیده شد، ایشان فرمودند:

"اگر همان لحظه او را می‌کشتم بخاطر خشم خودم از آب دهان پرت کردنش بود. دور زدم تا خشمم فرو بنشیند، و فقط بخاطر خدا او را بکشم"

"خباء" عزیز، حال ما نیز باید با خودمان خلوت کنیم ببینیم هدفمان از این غر زدن و حمله کردن "اصلاح" است یا خنک شدن دلمان
تشر زدن به منظور اصلاح بعید است همراه با توهین باشد، اما شما کامنت‌ها را بخوانید
از توهین‌های زشت در آن یافت می‌شود تا درد و دل از زندگی خود و اعتراض به ظلم مردها به زنها و......
من در اکثر این تشرها (نه تمام آنها) نشانی از قصد اصلاح ندیدم!

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;985715 نوشت:

جالب است که هیچ یک از کاربران به این قسمت اشاره‌‌ای نکرده، بجز یکی دو نفر که اتفاقاً آنها هم احتمالات ذهن خود را بیان کرده‌اند

هیچ یک از کاربران اشاره نکردند و آنهایی هم که اشاره کردند باز هم آنطور که باید اشاره نکردند.

و چنین بود که رضا پا به تاپیک گذاشت و آنچه را که هیچکس به ذهنش خطور نمی کرد به زبان آورد و همه را حیرت زده کرد.

حالا جگرتان خنک شد ؟

Reza-D;985715 نوشت:

تا الان هم این روش الحمدالله بسیار عالی پاسخ داده
خدا را شکر هر روز به عاشقان دین در کشور افزوده می‌شود!


فریاد زدن تنها روش نیست و یکی از روش هاست که در جای خودش کاربرد خودش را دارد.

زبان نرم هم یکی از روش هاست که روی برخی افراد جواب می دهد و روی برخی جواب نمی دهد.

این مردم هستند که به اسلام نیازمندند نه اسلام به مردم.

پس عاشق اسلام بودن امتیازی برای شخص محسوب می شود و نه لطفی در حق اسلام.

Reza-D;985715 نوشت:

اولاً شما خودتان از روی احتمال نظر دادید:
این نظر شما حتی اگر
احتمال 99 درصدص هم باشد باز هم احتمال است و نه قطعیت
شما با کدام استدلال به این یقین رسیدید که پرسشگر تاپیک جزء این افراد است؟
احتمال دادید که باشد، درست است؟

منظور من از اینکه با احتمالات زندگی نمی کنیم این نبود که به هیچ وجه نباید احتمال بدهیم.

بلکه منظورم این بود که برای هر مسئله ای هزاران هزار احتمال وجود دارد.

ما که نمی توانیم برای هر احتمال یک نظر بدهیم.

اگر راست می گویی اینکار را بکن.
اگر دروغ می گویی اینکار را بکن.
اگر همسرت خوب نیست اینکار را بکن.
اگر همسرت خوب است اینکار را بکن.
اگر همسرت به تو بی توجه هست اینکار را بکن.
اگر توجه میکند ولی آنطور که تو می خواهی توجه نمی کند اینکار را بکن.
و .....
هزاران هزار احتمال دیگر وجود دارد که یکی از آنها واقعیت است.

ولی آنچه بیشتر کاربران احتمال دادند چیزی بود که از متن پرسشگر استنباط میشد و برای خنک کردن جگر خودمان نبود.

دفاعیات شما از پرسشگر مانند این است که در ماه محرم من با یک سینی شربت بروم توی هیئت و وقتی مردم آمدند شربت بردارند به آنها بگویم چرا احتمال ندادید که نذری نباشد ؟

خوب تمام رفتارهای من دارد نشان می دهد که نذری آورده ام و اگر مردم بیایند شربت هایی را که من با نیت دیگری آورده ام را بردارند مقصر من هستم نه مردم.

مانند این است که من بگویم «من قبلا ده سال افتادم زندان» بعد وقتی بپرسید به چه جرمی ؟ کدام زندان ؟

به شما بگویم چرا فکر میکنید من خلافی کرده ام که به زندان افتاده ام ؟ چرا فکر نکردید که شاید منظورم زندان عشق خداوند باشد ؟

حال پرسشگر محترم اگر سناریوی زندگیشان همان چیزیست که شما نوشتید و جگر هردوی شما را خنک میکند

بهتر است متنشان را تغییر دهند و متن کامل تری بنویسند.

آنوقت می بینید که چقدر پست های کاربرانی که پرسشگر را سرزنش کردند تغییر خواهد کرد.[/]

Reza-D;985716 نوشت:
سلام به شما
ماجرایی از امام علی(ع) نقل می‌شود که البته در سندش تردید وجود دارد، اما حتی به عنوان داستان نیز می‌تواند پند آموز باشد
و حتی در صورت اشتباه بودن این روایت، موارد مشابه را فراوان می‌توان در زندگی اهل بیت(ع) یافت

می‌گویند زمانی که امام علی(ع) خواست عمرو بن عبدود را بکشد، او به روی امام(ع) آب دهان پرت کرد
امام(ع) چرخی دور میدان نبرد زدند و بعد برگشتند و عمرو را کشتند. وقتی دلیل این کار از ایشان پرسیده شد، ایشان فرمودند:

"اگر همان لحظه او را می‌کشتم بخاطر خشم خودم از آب دهان پرت کردنش بود. دور زدم تا خشمم فرو بنشیند، و فقط بخاطر خدا او را بکشم"

"خباء" عزیز، حال ما نیز باید با خودمان خلوت کنیم ببینیم هدفمان از این غر زدن و حمله کردن "اصلاح" است یا خنک شدن دلمان
تشر زدن به منظور اصلاح بعید است همراه با توهین باشد، اما شما کامنت‌ها را بخوانید
از توهین‌های زشت در آن یافت می‌شود تا درد و دل از زندگی خود و اعتراض به ظلم مردها به زنها و......
من در اکثر این تشرها (نه تمام آنها) نشانی از قصد اصلاح ندیدم!

سلام

بله باید با خودمان خلوت کنیم و ببینیم نیت ما چیست؟
و میدانم که برخی عبارات دوستان به تعبیر شما توهین یا قضاوت کردن است
سر همین جریان بنده به خواهری تذکر دادم اما ارسال بنده پاک گردید. البته خود آن کاربر رفت و ارسالش را پاک کرد...
به هر حال قصدم این بود به شما بگویم برخی دوستان نیتشان شاید این بوده و خواستم تمام جوانب رو مطرح کرده باشم تا به کسی برنخورد....
حالا هر کس خودش برود کلاه خودش را قاضی کند که آیا درست برخورد کرده یا نه ؟ توهین کرده یا نه ؟

Im_Masoud.Freeman;985718 نوشت:
چنین بود که رضا پا به تاپیک گذاشت و آنچه را که هیچکس به ذهنش خطور نمی کرد به زبان آورد و همه را حیرت زده کرد.
حالا جگرتان خنک شد ؟

؟!


Im_Masoud.Freeman;985718 نوشت:
ما که نمی توانیم برای هر احتمال یک نظر بدهیم

من هم چنین حرفی نزدم! نگفتم برای هر احتمال یک نظر بدهیم!
گفتم با توجه به احتمالات مختلف نظر بدهیم

Im_Masoud.Freeman;985718 نوشت:
مانند این است که من بگویم «من قبلا ده سال افتادم زندان» بعد وقتی بپرسید به چه جرمی ؟ کدام زندان ؟
به شما بگویم چرا فکر میکنید من خلافی کرده ام که به زندان افتاده ام ؟ چرا فکر نکردید که شاید منظورم زندان عشق خداوند باشد ؟

آفرین. باید اول بپرسیم به چه جرمی؟ کدام زندان؟

اما آنچه در این تاپیک اتفاق افتاد این بود:
کسی گفت من ده سال است داخل زندان هستم
و کاربران گفتند: ای بیشعور احمق! خدا تو را لعنت کند مفسد فی العرض! امثال تو را باید اعدام کنند تا جامعه پاک بشود!

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;985722 نوشت:

آفرین. باید اول بپرسیم به چه جرمی؟ کدام زندان؟

اما آنچه در این تاپیک اتفاق افتاد این بود:
کسی گفت من ده سال است داخل زندان هستم
و کاربران گفتند: ای بیشعور احمق! خدا تو را لعنت کند مفسد فی العرض! امثال تو را باید اعدام کنند تا جامعه پاک بشود!


منظور از کدام زندان جنس زندان نبود بلکه آدرس زندان بود 8-|

آنچه در این تاپیک اتفاق افتاد این بود:

کسی گفت: من ده سال داخل زندان بوده ام.

و کاربران گفتند: نباید خلاف می کردی که به زندان بیفتی. کار اشتباهی کردی. باید بابت خلافی که کردی شرمنده باشی.

بعد رضا آمد به کاربران گفت: ای بیشعورهای احمق! خدا شما را لعنت کند مفسدین فی العرض! امثال شما ها را باید اعدام کنند تا جامعه پاک بشود.

وای بر شما. چرا فکر نکردید که شاید منظورش از زندان ، زندان عشق خداوند بوده باشد. [/]

اللیل والنهار;985707 نوشت:
شاید این آقا هم معایبی داره آیا این حق رو به همسرش میده که به همین راحتی از شوهرش جدا بشه و با برادر شوهرش ازدواج کنه
چون برادر شوهرش خیلی بهتر از این آقا هستش مثلا

سلام و عرض ادب
نکتهء اختلاف نظر من با برخی دوستان همینجاست خواهر گرامی
بحث سر این نیست که ما قرار است به این آقا، یا خانمی که شما مثال زدید، حق بدهیم یا حق ندهیم
بحث این است که ما با حقایق جامعه و پیچیدگی انسان مواجه هستیم و نمی‌توانیم صرفاً تئوری و ایده‌آلیستی مسائل را حل کنیم

مثالی می‌زنم. تصور کنید شما به خانم بدحجابی می‌گوئید: "خانم محترم، این لباسی که شما پوشیده‌اید باعث تحریک نامحرم می‌شود"
و او پاسخ بدهد:
"آیا بد حجابی من به مردها این حق را می‌دهد که چشم چرانی کنند؟"

خواهر گرامی،
روایتی هست فکر می‌کنم از امام علی(ع) که می‌فرمایند اگر مردی کنیزی داشته باشد ولی نیاز کنیز را رفع نکند و کنیز مرتکب زنا شود، گناهش بر گردن مرد است
این یعنی اعمال ما مانند زنجیر با هم مرتبط هستند. در مثالی که شما زدید، از نظر شرعی آن زن حق ندارد عاشق مرد دیگری بشود
اما در عمل وقتی کسی از شوهرش بی‌مهری و بی‌محبتی ببیند، احساس خلاء جسمی و روحی خواهد کرد و چیز غیرطبیعی هم نخواسته، بلکه حق طبیعی خودش را خواهان است
لذا در این شرایط ممکن است به کوچکترین محبت یا زیبایی یا دلفریبی از سوی یک مرد نامحرم دل ببندد
اینکه این زن مقصر باشد را شک دارم، اما درمورد مقصر بودن شوهرش اطمینان دارم

اللیل والنهار;985707 نوشت:
مطمئنا هیچ کس کمال مطلق نیست همه عیب و ایرادی دارند

بله درست است، اما ایراد داریم تا ایراد. ضمن اینکه خواسته‌های افراد با یکدیگر متفاوت است
با عذرخواهی از دوستان مذهبی باید عرض کنم یکی از ایرادهای ما مذهبی‌ها همین است که فکر می‌کنیم تمام افراد جامعه باید کپی برابر اصل هم زندگی کنند
باید امیال همه یکی باشد، سطح خواسته‌ها و تمایلات عین هم باشد، میزان شهوت افراد و خواسته‌هایشان از زندگی مشترک همگی به یک حد و یک شکل باشد

متاسفانه بیشتر دوستان مایلند فقط صورت مسئله را پاک کنند. مثلاً می‌گویند چرا چنین سوالی در این تاپیک مطرح شده
اتفاقاً بنده معتقدم اگر همه می‌توانستند خواسته‌ها و تمایلات خود را به راحتی مطرح کنند، خیلی بهتر می‌شد جامعه را اداره کرد

خیلی جالب است! ابتدای ازدواج می‌گویند عشق نیاز نیست، فقط تفاهم اخلاقی مهم است. تفاهم که باشد علاقه خودش بوجود میاید
بعد که علاقه بوجود نمی‌آید و زندگی‌ها به مشکل برمی‌خورد، دوباره می‌گویند، خب حالا سعی کن بسوزی و بسازی!
در نهایت طلاقی شکل نمی‌گیرد و گفته می‌شود:

"ببینید نسخه پیشنهادی ما برای ازدواج چقدر موفقیت آمیز است!!!"

Im_Masoud.Freeman;985727 نوشت:
کاربران گفتند: نباید خلاف می کردی که به زندان بیفتی. کار اشتباهی کردی. باید بابت خلافی که کردی شرمنده باشی

مسعود خداوکیلی پاسخ‌های کاربران اینقدر لطیف بود که شما نوشتید؟

(به علت جلوگیری از بحث، نقل قول از دوستان را پاک کردم)

صابر;985637 نوشت:
راهکاری معرفی کنید که بتونه به واسطه ی اون به همسرش علاقه پیدا کنه

استاد ببخشید اگر حرفم در موضوع تاپیک نیست
من فکر می‌کنم اسلام تنها عقیده روی کره زمین باشد که میگوید ابتدا بدون علاقه و عشق ازدواج کنید، بعد هِی زور بزنید تا به هم علاقه پیدا کنید!
نمی‌دانم بگویم متاسفانه یا بگویم خوشبختانه، اما هر روز دارم از اسلام دورتر می‌شوم

[="Times New Roman"][="Black"]دوستان من سعی میکنم در این پست نگاهم به مشکل پرسشگر رو به طور کامل توضیح بدم.

یک قاری قرآن پرونده ای در رابطه با آزار جنسی دارد.

ناظم یک مدرسه به دانش آموزان تعرض میکند.

یک نصاب ماهواره روی پشت بام کودک آزاری میکند.

یک نماینده ی مجلس در مجلس صدایش لو میرود که می گوید«این دختر خوشگلارو نشون ما بده»

جناب Reza-D خودشان تاپیکی زده بودند که در آن گفته بودند:

نقل قول:

تصور کنیم کسی نیاز شدید جنسی دارد و فشار جنسی به حدی بر او وارد شده که دارد دچار بیماری میشود یا مثلاً ممکن است به اقوام تعرض کند

خب من سر سوزنی به ایشان شک و تردید نمی کنم و بالعکس ایشان را انسان سالم و پاکی می دانم که خیلی هم آدم خوبی هست و بدنش بسیار سالم و درست کار میکند.

ولی خیلی ها وقتی اینها را می بیند با تاسف می گوید «اینها بیمار جنسی هستند»

یعنی جوری حرف میزنند که انگار خودشان به شدت به خودشان مسلط هستند و قدرتمندانه در هر شرایطی خودشان را کنترل میکنند.

این در واقع نقابی هست که ما زده ایم.

چرا فکر میکنیم در این نیازها ما با این آدم ها فرق میکنیم.

شاید این افرادی که لو می روند هم اگر نیازهایشان به موقع پاسخ داده میشد اینکارها را نمی کردند.

در تاپیکی گفته بودم که فردی از فساد جنسی جلوی جمع گلایه میکرد که خودش به من گفته بود

مسعود من به دخترای گدای توی خیابون هم پیشنهاد سکس دادم قبول نکردند.

به نظرم این افراد آدم های بدی نیستند.

شاید آدم های خوبی باشند که از بد اقبالی گرفتار شده اند.

شاید خیلی های دیگر کارهای بدتری بکنند و لو نروند و فرصت توبه و بازگشت پیدا کنند.

به نظرم این افراد بدنشان درست کار میکند و اگر فشار جنسی به

آنها نیاید باید تعجب کرد.

وقتی انسانی تشنه هست هرچقدر هم با دوغ و نوشابه و سایر چیزها او را سرگرم کنی در نهایت عطش او با آب برطرف میشود.

به نظرم اینها هم گناه دارند و انسان هستند. فقط فرقشان توی لو رفتن است.

بهتر است کمی فکر کنیم فوتبالیست ها و سلبریتی های مجردی که سمبل هوس رانی و خوش گذرانی هستند نیازهای جنسیشان را چگونه برطرف میکنند ؟

به نفعمان هست که فریب کت و شلوار شیک و ریش جدول بندی شده و موهای مدل دارشان را بخوریم و بگوییم ای بابا اینها که سلطان و کوه اراده هستند

و نیاز جنسی در برابر اینها سر تسلیم فرود می آورد.

به نفعمان هست که فکر کنیم «شاید او از من بهتر است و خودش را کنترل میکند»

اما واقعیت چیز دیگری است که از بیان آن معذورم.

این نگاه اصلی من به پرسشگر و بدتر از ایشان هست.

اما یک نکته ای اینجا وجود دارد.

گاهی زمان محدود است. انسان فرصت دلسوزی و نصیحت و واسطه کردن آدم های بزرگتر که سخنانشان نافذ است را ندارد.

فرصت اجرا کردن بهترین روش را ندارد و اگر جلوی شخص را نگیرد فاجعه ای رخ می دهد

باید هرطوری شده جلوی یک نفر را بگیرد که کار را خراب نکند.

در این شرایط باید از تمام ابزارهای مشروع استفاده کند.

خشم و توپ و تشر و سرزنش و ... تا جایی که دین اجازه بدهد باید انجام بشود.

برداشت من این هست که این مورد پرسشگر شامل چنین مواردی می شود.

همین.[/]

Im_Masoud.Freeman;985737 نوشت:
جناب Reza-D

ترجیح می‌دهم همان "رضا" صدای کنی داداش گلم گل

اول اینکه پست بسیار زیبایی نوشتی
دوم، شما پاسخ خانمها "الیل و النهار" و "ترگل" یا جناب "شروحیل" ، "فاتح" ، "خباء" را بخوانید دقیقاً تشر مورد نظر شما را زده‌اند. یعنی سرزنشی که طرف را به فکر وادار کند
هرچند به نظرم برخی از همین دوستان هم تک بعدی به موضوع نگاه کردند

ببین مسعود جان من حرفم این است که وقتی اتفاقی میفتد باید تمام زوایای آن بررسی بشود
شما می‌گوئید در یک تاپیک وقت کافی نداریم، خب قبول
اما اگر جسارت به کارشناس محترم نباشد، بنده اگر جای ایشان بودم از پرسشگر می‌خواستم به یک سری سوال پاسخ بدهد، بعد نظرم را می‌گفتم
سوالهایی مثل اینها:

"آیا ازدواجتان با همسرتان از روی علاقه بود؟
در حال حاضر ارتباط شما و همسرتان چطور است؟
آیا خواهرزن شما مدام به خانه شما رفت و آمد دارد؟
حجاب خواهرزن شما چگونه است؟
آیا در خانه ماهواره دارید؟
و......."

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;985738 نوشت:

ترجیح می‌دهم همان "رضا" صدای کنی داداش گلم گل

رضا...رضا...رضا

داشتم میکروفن رو تست میکردم ببینم درست کار میکنه یا نه :khandeh!:

Reza-D;985738 نوشت:

ببین مسعود جان من حرفم این است که وقتی اتفاقی میفتد باید تمام زوایای آن بررسی بشود
شما می‌گوئید در یک تاپیک وقت کافی نداریم، خب قبول
اما اگر جسارت به کارشناس محترم نباشد، بنده اگر جای ایشان بودم از پرسشگر می‌خواستم به یک سری سوال پاسخ بدهد، بعد نظرم را می‌گفتم
سوالهایی مثل اینها:

"آیا ازدواجتان با همسرتان از روی علاقه بود؟
در حال حاضر ارتباط شما و همسرتان چطور است؟
آیا خواهرزن شما مدام به خانه شما رفت و آمد دارد؟
حجاب خواهرزن شما چگونه است؟
آیا در خانه ماهواره دارید؟
و......."

من هم موافقم که باید مسئله را از تمام زوایا بررسی کرد.

ولی شما اگر پست اول استاد صابر رو بخونید متوجه میشید که ایشان هم فوری بودن مشکل ایشان را تشخیص داده اند و راهکارشان این را نشان می دهد.

یعنی الان مسئله درمان ریشه ای نیست. مسئله اصلی این است که فعلا دست از سر خواهرزن بردارد.

چند سال پیش یکی از دوستانم که من را خیلی دوست می داشت می خواست با دختری رابطه جنسی برقرار کند و قرار گذاشته بودند.

و من هرچه فکر میکردم راهکاری به ذهنم نمی رسید که جلویش را بگیرم و با حرف قانع نمیشد.

و آخر سر هم نتوانستم جلویش را بگیرم و کار خودش را کرد.

اما روز بعد به ذهنم رسید که من از یک راهکار فوری می توانستم استفاده کنم.

دوست من خیلی به من علاقه داشت و خیلی به ناراحتی من اهمیت می داد.

من در آن لحظه که دوستم می خواست سر قرارش برود اگر خودم را به قهر و ناراحتی شدید میزدم و از خوابگاه دانشجویی میزدم بیرون

اون بلافاصله میفتاد دنبال من که پیگیر ناراحتی من بشود و با این روش قید قرارش را میزد و بعد از آن تا چند هفته دیگر امکان برقراری رابطه نامشروع برایش وجود نداشت.

و در آن چند هفته من فرصت داشتم حسابی فکر کنم و با افراد مطمئن مشورت کنم که چگونه مشکلش را ریشه ای حل کنم.

ولی متاسفانه این راهکار دیر به ذهنم رسید.

مشکل پرسشگر هم الان از این جنس هست و نیاز هست فعلا جلوی او گرفته بشود و خرابکاری نکند و بعد پله پله سوالات اصلی از او پرسیده شود.[/]

سلام علیکم

میشود قضاوت را در مورد آدم ها و این آدم بگذارید برای پستی دیگر و فعلا درباره راه علاج مشکل این بنده خدا بپردازیم و راه حلی که خوانده ایم یا تجربه داریم را برای حل مشکل او فعلا بدهیم .
بله ، کلا علاج سر کچل خودمان را بذاریم برای تاپیک بعدی :khoshgel::taeed:

[="Teal"]

reza-d;985738 نوشت:
ترجیح می‌دهم همان "رضا" صدای کنی داداش گلم گل

اول اینکه پست بسیار زیبایی نوشتی
دوم، شما پاسخ خانمها "الیل و النهار" و "ترگل" یا جناب "شروحیل" ، "فاتح" ، "خباء" را بخوانید دقیقاً تشر مورد نظر شما را زده‌اند. یعنی سرزنشی که طرف را به فکر وادار کند
هرچند به نظرم برخی از همین دوستان هم تک بعدی به موضوع نگاه کردند

ببین مسعود جان من حرفم این است که وقتی اتفاقی میفتد باید تمام زوایای آن بررسی بشود
شما می‌گوئید در یک تاپیک وقت کافی نداریم، خب قبول
اما اگر جسارت به کارشناس محترم نباشد، بنده اگر جای ایشان بودم از پرسشگر می‌خواستم به یک سری سوال پاسخ بدهد، بعد نظرم را می‌گفتم
سوالهایی مثل اینها:

"آیا ازدواجتان با همسرتان از روی علاقه بود؟
در حال حاضر ارتباط شما و همسرتان چطور است؟
آیا خواهرزن شما مدام به خانه شما رفت و آمد دارد؟
حجاب خواهرزن شما چگونه است؟
آیا در خانه ماهواره دارید؟
و......."

به دلیل برداشت اشتباه از حرفام تصمیم گرفتم در این تاپیک پستی نزارم ولی چون اسمم رو اوردید ترجیح دادم توضیحاتی بدم
اینکه شما همیشه دوس دارید از زاویه دیگری قضایا رو ببینید قابل تحسینه و شاید هم یک ویژگی ذاتیه ...
ولی همیشه م شاید جواب نده !
از چه چیزی دفاع میکنید آقایreza_d؟!
یعنی به نظرتون این آقا توی زندگیش تااین لحظه کوچیکترین اشتباهی نداشته؟!هیچوقت کم نزاشته واسه خانومش؟!! همیشه از همه لحاظ تامینش کرده و فقط این بی توجهی از سمت خانوم بوده؟!!
اصلا حرف شما و بقیه کسانی که دفاع کردند درست ...
اون خانم کم گذاشته،این آقا هم تا کمی محبت دیده جذب دیگری شده که اتفاقا خواهر خانمشه ...
اگر تعهد و پایبندی و مسئولیتی در کار بود نباید اقدام به ترمیم رابطه ش میکرد یا اینکه تا هوا برش داشت و دلشو زد باید تعویض کنه؟!!!
یکی از دوستانم میگفت با وجود اینکه هنوز ابتدای زندگیشه،ولی همسرش با دیدن هر دختری که کمی رنگ و لعاب بیشتری داره زود گرم میگیره و ...
علیرغم اینکه کسی نبود که بخواد به خودش نرسه و ...
اینجا حق داریم بگیم خانمم تلافی کنه؟!! اصلا اگر توی ذهنش فکر کرد اگر با شخصی که هنوزم حس میکنه خاطر خواهشه، دلش بخواد با اون ازدواج کنه، چه توصیه ای می کنید بهش؟!!
میگید طلاق بگیره و به فرد موردنظر برسه؟!!
اصلا مگه خود شما نبودین که معتقد بودین با تموم مشکلاتی که با همسرتون داشتید باید رابطه تون رو حفظ و ترمیم کنید حالا چی شده برای دیگران نسخه دیگه ای می پیچید؟!!

چند روز پیش شخصی میگفت خانمی بعد از چندسال زندگی در طی رابطه ای با برادر شوهرش،به همسرش خیانت کرده،خب توی این اتفاقم به زعم خیلی از دوستان باید اینجوری توجیه کنیم که اون خانم لابد کمبودی داشته و از طرف آقا بی توجهی دیده ولی واقعا این حرفا گناهش رو توجیه میکنه؟!!!

توی این قضیه درسته این اتفاق نیفتاده ولی اولا در تاپیک دیگری که خانومی استارتر بودن خیلی از دوستان معتقد بودن حتی فکر این قضیه هم خیانت محسوب میشه حالا چی شده اینجا معتقدن هنوز که اتفاقی نیفتاده،قصاص قبل جنایت و ....
ثانیا اگر خواهر خانم ایشون چراغ سبز نشون بدن واقعا فکر میکنید ایشون طلاق میگیرن و مجدد با اون ازدواج میکنن؟!! اصلا خانواده دختر (در صورت رضایت خودش)موافقت میکنن؟!! خیر اگر بخوایم به تموم خواسته های دلمون پاسخ مثبت بدیم،آتیشش دامن خودمونو میگیره و نهایتا این علاقه یا بهتر بگم هوس چیزی شبیه قضیه ای که تعریف کردم میشه ...[/]

Reza-D;985729 نوشت:
حق بدهیم یا حق ندهیم

باسلام
حق بدهیم یا حق ندهیم منظور از این متن این بود که یک لحظه خودشون رو جای خانومش بزاره

Reza-D;985729 نوشت:
متاسفانه بیشتر دوستان مایلند فقط صورت مسئله را پاک کنند. مثلاً می‌گویند چرا چنین سوالی در این تاپیک مطرح شده

اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست .
مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت..... تا او را به مقصد برساند!
مرد افلیج که اکنون خود را سوار بر اسب می دید، دهنه اسب را کشید و گفت :
اسب را بردم ......
....و با اسب گریخت!
پیش از آن که دور شود، صاحب اسب داد زد :

"تو تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم ....."
مرد افلیج اسب را نگه داشت ، مرد سوار گفت :

"هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی!"
"می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!"

Reza-D;985729 نوشت:
ما با حقایق جامعه و پیچیدگی انسان مواجه هستیم و نمی‌توانیم صرفاً تئوری و ایده‌آلیستی مسائل را حل کنیم

بنده هم از حقایق جامعه بدور نیستم میشناسم خانوم و آقایی که شوهر خانم رو طلاق داده رفته با زن برادر خانومش ازدواج کرده چون ایشون دنبال یه خانم خوش برو روتر بوده با وارد شدن به خانواده همسرش دیده که بله خانم برادر زنش اونی هست که دنبالش بوده و خانم برادر زنش دنبال یه مرد پول دار بوده که شوهر این خواهر شوهر خیلی پولدار بوده

Reza-D;985729 نوشت:
حق طبیعی خودش را خواهان است

دقیقا تو این ماجرا هم این موضوع پررنگ بوده

Reza-D;985729 نوشت:
یکی از ایرادهای ما مذهبی‌ها همین است که فکر می‌کنیم تمام افراد جامعه باید کپی برابر اصل هم زندگی کنند

این حرف شما اینکه ما می خواهیم همه رو کپی پست کنیم چرا باید وقتی نیاز به اکسیژن داریم همه اکسیژن تنفس کنیم میشه دی اکسید یا هر چیز دیگه که هر کس دوست داره تنفس بشه بله هر کسی اختیار داره ولی همه میدونند که برای زنده موندن باید مثل همه آدمها اکسیژن تنفس بشه حتی اگر این گزینه گزینه تکراری باشه

Reza-D;985729 نوشت:
خیلی جالب است! ابتدای ازدواج می‌گویند عشق نیاز نیست، فقط تفاهم اخلاقی مهم است. تفاهم که باشد علاقه خودش بوجود میاید

تا تعریف از عشق تفاهم اخلاقی علاقه چه باشد وقتی تعریف درستی نداشته باشید مطمئنا به هر شرایطی برسید نه عشق است نه تفاهم است نه علاقه
همین طور که با این بخش از فرماییش شما موفق هستم

Reza-D;985676 نوشت:
مورد سوم عدم آموزش همسرداری به پسرها و دخترهاست. بطوری که بیشتر جوانان کاملاً بدون شناخت از خواسته‌های جنس مخالف وارد زندگی مشترک می‌شوند
Reza-D;985729 نوشت:
بعد که علاقه بوجود نمی‌آید و زندگی‌ها به مشکل برمی‌خورد، دوباره می‌گویند، خب حالا سعی کن بسوزی و بسازی!

اگه پست قبلی بنده رو خونده باشید حتی مثال زدم که ممکنه این آقا واقعا تحمل زندگی با همسرش براش امکان نداره هر چند ایشون هیچ اشاره ای به این موضوع نکرده اند ولی باز احتمال دادیم که در این صورت هم اگر واقعا تلاش کردند و این رابطه بهتر نشده خب هیچ کس اجبار نمیکنه که ادامه بدن ولی فکر هم نکنند گزینه بعدی حتما صد درصد آش دهنسوزی خواهد بود امکان داره حالا این خواهر با همه مهربانی نقاط ضعفهای دیگری داشته باشه که خانونمش نداشته اون موقع آیا باز به فکر ازدواج با خواهر دیگر خواهند بود...

اللیل والنهار;985269 نوشت:
میگفتند آقا خانم ...... دارم که برام زندگی با این خانم سخته فلان میگفتیم خب اصلا این زندگی عملا از هم پاشیده حالا به یه عقد که بین این دو جاری شده بنده که با طلاق هر دو آزاد میشن از این شرایط
و بعد از جدا شدن این آقا میخواد با هرکی که دوست داره ازدواج کنه

سلام علیکم

این ازدواج اگر هم صورت بگیرد بواسطه آسیبهایی که به افراد وارد میشود خسارات زیادی در بطن خود در زمانی نامحدود حمل میکند . لذا باید گفت این خانه از پای بست ویران شده قرار است با تلاشی بیهوده بنا شود .

راه حلی که بنظر بنده میرسد

۱ - تغییر محل زندگی و نقل مکان به جائیکه امکان دیدار و پلاقات به سادگی میسر نباشد .
۲ - انسداد راه های ارتباطی اعم از تغئیر شماره تلفن و راه های ارتباط مجازی

اگر ملاقات مداوم فقط باعث عادت صرف شده باشد برای ترک این عادت کافی است ۲۱ روز صرفا این ملاقات صورت نگیرد تا فرد به استقلال و رهایی ذهنی از عادت و تکرار برای تصمیم گیری درست و عاقلانه برسد
ولی اگر عادت با محرک جنسی همراه شده باشد ، به نظر تغییر محل زندگی و و برداشتن امکان ارتباط میتواند به ایشان کمک کند .

این کار یک فرصت است برای اینکه اولا فرد بتواند کمی متوجه در زندگی خود شود و با کمک مشاور و همراهی همسر زندگی خودش را بازسازی کند و اگر هم نشد و نخواستند این امکان برایش وجود داشته باشد که برای زندگی مشترک آینده با استقلال ذهنی و روحی بیشتری تصمیم گیری کند .

Reza-D;985735 نوشت:
استاد ببخشید اگر حرفم در موضوع تاپیک نیست
من فکر می‌کنم اسلام تنها عقیده روی کره زمین باشد که میگوید ابتدا بدون علاقه و عشق ازدواج کنید، بعد هِی زور بزنید تا به هم علاقه پیدا کنید!
نمی‌دانم بگویم متاسفانه یا بگویم خوشبختانه، اما هر روز دارم از اسلام دورتر می‌شوم

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم@};-
علاقه ای که قبل از ازدواج شکل میگیره تو خیلی از مواقع مانع شناخت طرفین نسبت به هم دیگه میشه و فضای شناختی به یک فضای عاطفی که خیلی زود سر میشه تبدیل میشه.
برا همین نه تنها اسلام بلکه عقل هم بر همین حکم میکنه که قبل ازدواج طرفین تلاش کنند تا حد امکان علاقه و عشقی وارد رابطه نشه و این علاقه ها را به بعد ازدواج موکول کنن. البته علاقه داشتن صرف گناه نیست بحثمون سر مانع بودنش برای شناخته و به هم ریختن ذهن...
خوشبخت باشید.@};-

مدیر ارجاع سوالات;984992 نوشت:
من بدجوری خاطر خواهش شده ام . او یک دختر مجرد و خیلی مهربان است...
لطفا راهنمایی کنید.


خواهرش هم که با او ازدواج کردی یک زمانی دختری مجرد و جذابی برایت بوده است،بعدش هم زندگی اش را به پای تو گذاشته و تو را قبول کرده است!

با این تفکر فردا یک زن دیگر هم ببینی می گویی او بهتر است و عاشق شدم فلان و بهمان شدم!

شیطان ملعون را لعنت کن،دستورات دین در برخورد با نامحرم را جدی بگیر،خواهر زن هم نامحرم است.

زندگی ات را بکن

به فکر زن بی چاره ای که به تو بله گفته هم باش!

یا علی ع

ترگل;985764 نوشت:
واقعا این حرفا گناهش رو توجیه میکنه؟!

در مواردی بله!
بیشتر از این صلاح نیست موضوع باز بشود....

ترگل;985764 نوشت:
اصلا خانواده دختر (در صورت رضایت خودش)موافقت میکنن؟!

موافقت هم که بکنند، باز درد این آقا درمان نمی‌شود

ترگل;985764 نوشت:
به دلیل برداشت اشتباه از حرفام تصمیم گرفتم در این تاپیک پستی نزارم ولی چون اسمم رو اوردید ترجیح دادم توضیحاتی بدم

ولی من نظر شما را تایید کردما!
جناب "مسعود" گفتند:

Im_Masoud.Freeman;985737 نوشت:
خشم و توپ و تشر و سرزنش و ... تا جایی که دین اجازه بدهد باید انجام بشود

و من هم گفتم:
Reza-D;985738 نوشت:
شما پاسخ خانمها "الیل و النهار" و "ترگل" یا جناب "شروحیل" ، "فاتح" ، "خباء" را بخوانید دقیقاً تشر مورد نظر شما را زده‌اند. یعنی سرزنشی که طرف را به فکر وادار کند.

Im_Masoud.Freeman;985740 نوشت:
مشکل پرسشگر هم الان از این جنس هست و نیاز هست فعلا جلوی او گرفته بشود و خرابکاری نکند و بعد پله پله سوالات اصلی از او پرسیده شود

اتفاقاً به نظر من این کار باعث می‌شود او را جَری‌تر کنیم

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;985960 نوشت:
اتفاقاً به نظر من این کار باعث می‌شود او را جَری‌تر کنیم

هر اتفاقی ممکنه رخ بده

ممکنه با ایشان نرم برخورد کنیم و پررو بشه

ممکنه به ایشان تشر بزنیم و جری تر بشه

مهم اینه که ما اون کاری رو که صحیح تر هست رو انجام بدیم

و الانم به نظر من کار صحیح تر متوقف کردن ایشان با تشر و نشون دادن عاقبت شوم کاری هست که بهش فکر میکنه.

حرف هات منو یاد بخشی از یکی از پست های خودت میندازه:

Reza-D;985960 نوشت:

مشکل شما این است که صرفاً چند جمله خوشکل موشکل را گرفته اید و هی آنها را تکرار می‌کنید
چقدر خوبه با هم دوست باشیم، بیا با هم بازی کنیم، لواشکمان را با هم تقسیم کنیم، گلها را لگد نکنیم، آب را گِل نکنیم

شما اگر قاضی می‌شدید و یک قاتل را پیش شما میاوردند، احتمالاً می‌گفتید:
"اینکه یک انسان کشته شده مهم نیست، اینکه بچه‌هایش یتیم شدند مهم نیست، اینکه خانواده‌ای داغدار شده مهم نیست
فقط بر اساس دموکراسی و حقوق انسانها، باید روی قاتل را ببوسیم و به او محبت کنیم تا به انسان خوبی تبدیل شود!"


البته این بنده خدا هنوز مرتکب خطایی که ما ازش می ترسیم نشده

ولی خوب ایشون جوری عنوان کردن که انگار خیلی بهش نزدیک شدن

و این مدل برخورد صحیح ترین کاری بود که از دست ما بر میومد. حالا چه جری تر بشن چه نشن.[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

صابر;985791 نوشت:

علاقه ای که قبل از ازدواج شکل میگیره تو خیلی از مواقع مانع شناخت طرفین نسبت به هم دیگه میشه و فضای شناختی به یک فضای عاطفی که خیلی زود سر میشه تبدیل میشه.
برا همین نه تنها اسلام بلکه عقل هم بر همین حکم میکنه که قبل ازدواج طرفین تلاش کنند تا حد امکان علاقه و عشقی وارد رابطه نشه و این علاقه ها را به بعد ازدواج موکول کنن. البته علاقه داشتن صرف گناه نیست بحثمون سر مانع بودنش برای شناخته و به هم ریختن ذهن...
خوشبخت باشید.@};-

سلام استاد عزیز.

متاسفانه اشتباه برخی آدم ها این هست که با متر و معیار خودشان ازدواج میکنند و فکر میکنند اسلامی عمل کرده اند.

و بعد وقتی می بینند به زندگی مطلوبشان نرسیدند آن را نتیجه ی اسلامی عمل کردن می دانند.

در حالی که حاصل ازدواجی که بر اساس دستورات اسلام صورت بگیرد صد در صد برد خواهد بود

مگر اینکه دست خداوند در کار بیاید و خداوند بخواهد که ما با همسری که مناسب ما نیست زندگی کنیم تا منجر به رشد ما بشود.[/]

ترگل;985970 نوشت:

بله خب من اون قسمت اول حرفتون رو خوندم و و به قسمت دوم که تایید کردین توجهی نکردم
عذرخواهی میکنم ....

فرمودید موافقتم کنند و اصلا چنین اتفاقی بیفته باز دردش درمان نمیشه،بله نمیشه تا زمانی که بخوایم به همه خواسته هامون برسبم و صرفابه خاطر نیاز پا روی خیلی چیزا بزاریم قطعادرمان نمیشه بدترم میشه
چون به قول دوستان حتمابازهم شخصی مهربون تر و خوش اب و رنگ تر و با شخصیت تر از خواهر زن هم پیدا میشه....

در مورد توجیه گناه ...
شاید بله به دلایل عقلی و .... بتونیم بگیم که این فرد چون توی این شرایط خاص بوده بنابراین دست به چنین کاری زده
ولی آیا قرار هست هرکسی شرایطش بد بود حالا چه به لحاظ روحی چه .... بقیه باید بگن خیلی منطقیه چنین کاری کرده چون شرایط این بوده ....
مثلا کسی نتونسته جلوی خشمش رو بگیره و درگیر شده و فردی ابن وسط به قتل رسبده میشه اینجوری توجیه کرد شرایط روحی بد ضارب باعثش شده
یا شخصی رفته دزدی میتونیم اینجوری توجیه کنیم که چون نیاز مالی داشته رفته
بله از لحاظ منطقی واسش دلیل میشه اورد و درسته ولی واقعا جدای از دین و گناه و ....
نیروی اراده و باز دارنده و به نوعی همون وجدانمون کجا رفته؟!!

با سلام و عرض ادب

خواهر گرامی

اگر در قوانین اسلام دقت کرده باشید ، اسلام مشکل شخص رو با توجه به محیط مورد ارزیابی قرار می ده

به طور مثال قطع ید برای دزدی در شرایط خشکسالی و قحطی و ... انجام نمی شه

این آقا هم باید شرایطش ارزیابی بشه

و ببینیم دلیل ایجاد این تفکر چیه

1 - مرد نیاز به آموزش برای کنترل چشم و احساسات داره

2 - زن برای شوهر خود آرایی و عشوه گری نمی کنه

3 - به خاطر بی محبتی زن و عدم تامین نیاز ها از سوی زن این اتفاق براش افتاده

4 - زن با اینکه تمام سعی خودش رو کرده ، پاسخگوی نیاز های مرد نیست
و مرد با وجود آموزش برای کنترل احساسات باز هم نیاز به تعدد زوجین داره ،
(که البته باید موردی غیر از خواهر زن به ایشون توصیه بشه)

5 - و...

ترگل;985979 نوشت:

سلام
بله ...
عرض کردم قطعا دلایل منطقی و عقلانی زیادی برای به وجود آمدن این شرایط وجود داشته
منظور من این بود که علیرغم شرایط بد و .... باز هم نمیتونیم بگیم گناه فرد رو توجیه میکنه

ما خدا نیستیم و وظیفه ما قضاوت کردن نیست ،

که دنبال تنبیه یا بخشش یا توجیه و .... باشیم

ما بنده هستیم و وظیفه ما کمک به هم نوعانمان است

با تخریب دیگری نمی توان به او کمک کرد و از گمراهی نجاتش داد

ترگل;985990 نوشت:

تخریب؟!!!
اینکه بگیم هرچقدر شرایط بد باشه نمیشه گناهی رو توجیه کرد اسمش تخریبه؟!!
بله درسته حق با شماست
موفق باشید

خواهر گرامی

هر کس گناهی مرتکب شده بین خود و خدایش باید این مساله را حل کند

وظیفه ما این نیست که با چسباندن برچسب گناهکار روحیه شخص را تخریب کنیم و راه بازگشت و توبه را بر او ببندیم

وظیفه ما ارائه راهکار به اوست ...

سلام به همه خواهران و برادران
نمازو روزه هاتون قبول باشه
مخاطب من چند دسته هستند:
۱- دوستانی که خیلی خشک و غیر قابل انعطاف حرف از حلال و حرام زدند و گفتند این مساله گناه نیست. خدمت این دسته از دوستان فقط در همین حد میگویم که همون دینی که حلال و حرام را وضع کرده در کنارش توصیه های اخلاقی فراوانی هم قرار داده که همه اینها در کنار هم سبک زندگی یک مسلمان رو شکل میده اگر ما بخواهیم اینقدر خط کشی شده و مثل معادلات ریاضی با احکام خدا برخورد کنیم سنگ روی سنگ بند نمیشه. البته نمی خوام بحث رو به این سمت ببرم چون حرف زیاده و در تاپیکهای دیگه راجع به اون صحبت شده.
۲- دوستانی که اینقدر عصبانی شدند و شخص مطرح کننده سوال رو به باد انتقاد و توهین و سرزنش گرفتند
به این دسته از دوستان میگم (به خودم هم میگم)که هیچ کدام از ما نمی توانیم تضمین کنیم که خود ما هیچ وقت تا آخر عمرمون چنین مساله ای برامون پیش نمیاد. هیچ کدام از ما مصون از خطا و اشتباه نیستیم. مگر شیطان خدا را ۶۰۰۰ سال عبادت نکرد؟ البته باید فقط به خدا پناه ببریم.این آقا اگر می خواست سرزنش و توهین بشنوه سوالش رو مطرح نمی کرد پس بیاین به جای سرزنش، همفکری کنیم و کمک کنیم که این مشکل برطرف بشه.
مخاطب آخرم هم شخص مطرح کننده سوال هستند
انشالله در پست بعدی مطالبی را خدمتشون عرض می کنم.

نمی دونم از کسایی که این تاپیک رو ملاحظه کردند آیا کسی تا به حال طعم عشق رو چشیده یا نه. نمیدونم احساستون و تجربه شما نسبت به اون چی هست. عشق چیزیست که در تعریف نمی گنجه و هر کسی طبق تجربه خودش می تونه اون رو درک کنه. هر کسی هم موضع خاصی داره بعضی دفاع می کنن بعضی به شدت انکار. به هر حال این احساسی هست که در این شخص به وجود آمده.
من نه مشاور هستم نه روانشناس نه روانپزشک اما گاهی وقتها یه آدم عادی شاید بهتر بتونه کمکی بکنه چون خودش درد کشیده چون خودش این حس رو تجربه کرده چون خودش تا لبه پرتگاه رفته و برگشته.
آقای استارتر محترم فکر می کنم که شما آدم معتقدی باشید و هم حلال و حرام و هم اخلاقیات برایتان مهم باشد.
من تجربه شخصی خودم را که سالها پیش برایم اتفاق افتاد برایتان بازگو میکنم شاید به خواست خداوند توانستم کمکی کنم.
سالها پیش حدودا پانزده شانزده سال قبل زمانی که در دوران نوجوانی و اوج احساساتم بودم همین مساله برایم رخ داد. دبیری داشتیم که طرز رفتار و برخوردش با دانش آموزان با سایر دبیرهای مرد فرق داشت. بیش از حد صمیمی بود با بچه ها بگو و بخند و مزاح داشت. طوری که بیشتر همکلاسیهایم دوستش داشتند.
من اما همیشه مقاومت میکردم و اگر باب شوخی را با من باز میکرد به آن بها نمی دادم در ظاهر اینگونه بودم اما بعد از چند ماه که گذشت دیدم که شد آنچه نباید میشد و مهر او به شدت در دلم رسوخ کرده بود. اشتباه من آن بود که وقتی فکرش در ذهنم می آمد آن فکر را رها نمی کردم بلکه آن را ادامه می دادم و این فکرها به مرور قلب مرا به سمت او کشاند و وقتی این را فهمیدم که دیگر کار از کار گذشته بود.
روز به روز بر شدت این محبت اضافه میشد تا حدیکه همه فکر و ذکرم او شده بود. حتی در خواب هم او را میدیدم. روزها به او فکر میکردم در خیالم با او حرف میزدم، شبها از دردش می گریستم.... زندگی عادیم مختل شده بود. خواب درست و حسابی نداشتم روحیه ام پریشان بود. این مساله تا آخر سال تحصیلی ادامه داشت وقتی تابستان شد دیگر او را ندیدم اما از مهر من به او کم نشد تا سال بعد که باز در مدرسه نگاهم به او افتاد و حالم خراب شد و باز همان ماجرا... البته به لطف خدا آن سال دیگر با او کلاس نداشتیم اما به هر حال گاهی پیش می آمد که او را ببینم. حالم در سال جدید به مراتب خرابتر بود. هر بار توبه می کردم که دیگر به او فکر نکنم اما توبه ام را می شکستم آنقدر توبه کرده بودم و شکسته بودم که دیگر خجالت میکشیدم به خدا بگویم مرا ببخش. فکر او برایم عذاب آور بود عذاب وجدان داشتم چون محبت شخصی در دلم آمده بود که متاهل بود و چند فرزند داشت و جای پدر من بود.
گذشت تا نزدیکی های عید نوروز که من واقعا عزمم را جزم کردم که هر بار فکر او به سراغم آمد آن را از ذهنم پاک کنم و ادامه ندهم. تا یک هفته موفق بودم( این را بگویم که یک هفته زمان زیادی بود چون دفعه های قبل به یک روز هم نمی کشید!)اما متاسفانه بعد از یک هفته توبه ام را شکستم و دوباره به افکارم میدان دادم و بعد دوباره عذاب وجدان...
اینبار خودم هم نمی توانستم خودم را ببخشم یک شبی بود که نشستم با خودم فکر کردم که اگر من نتوانم روی نفسم پا بگذارم پس دیگر انسان بودن یا نبودنم چه تفاوت می کند.
اگر اسیر خواهش دلم باشم دیگر از من و عقایدم چه چیزی باقی خواهد ماند؟
یادم نمی رود نوروز آن سال را که قبل از سال تحویل غسل توبه کردم و سر سفره هفت سین با خدای خودم عهد بستم که دیگر به او فکر نکنم . روزهای اول بسیار سخت گذشت من آن روزهای سخت را با کمک خداوند وتوسل به امام زمان (عج) پشت سر گذاشتم. هر چه زمان سپری میشد سختی کارم کمتر میشد و کمتر آن فکرها به سراغم می آمدند.
نمی گویم به یک باره آن محبت از قلبم رفت نه خیلی طول کشید شاید یک سال اما فکرش را به یکباره کنار گذاشتم . وقتی از فکرم بیرون رفت به مرور مهرش هم از قلبم رفت. البته سعی می کردم تا آنجا که امکانش بود او را نبینم. مثلا زنگ های تفریح ، از کلاس بیرون نمی آمدم تا با او برخورد نکنم. روزهای سختی بود و من خودم را به امام زمانم سپردم که کمکم کند و میدانم که کمکم کرد چون کار ساده ای نبود. تنهایی از پسش بر نمی آمدم.
الان سالها از آن دوران میگذرد دبیر من هم چند سالی است که بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفته. بله کسی که قلبم بیتابش بود و از غمش می سوختم و ذره ذره آب میشدم حالا زیر خروارها خاک آرمیده ... . خداوند رحمتش کند و روحش شاد باشد.
ادامه ‌دارد...

وقتی درگیر عشق نسبت به کسی می شویم واقعیات جور دیگری برای ما ترسیم می شوند ، خودمان می فهمیم که اشتباه می کنیم اما آتش عشق آنقدر قوی و طوفانیست که همه چیز را توجیه می کنیم. امام علی ( ع) می فرماید : "حب الشی یعمی و یصم :دوست داشتن یک چیز کور و کر می کند."
شما در سوالتان پرسیده بودید که چگونه می توانم به ایشان برسم . این سوال شما نشان می دهد که در اوج احساسات هستید در حالی که بهتر بود می پرسیدید چه طور از این احساس رها شوم؟ قطعا انتظار ندارید که کسی بگوید این راه را ادامه بده تا موفق شوی به خواسته ات برسی! اگر به عمق وجدان خودتان رجوع کنید می بینید که جواب منفی است. اما عشق همه چیز را موجه نشان می دهد. من خودم وقتی از آن حال و هوا بیرون آمدم فهمیدم که غرق در چه اشتباهی بودم. درست است که در خلال آن عشق گاهی احساس عذاب وجدان هم داشتم اما عمق اشتباهم را بعد تمام شدن جریان فهمیدم. دوستان حرف های خوبی زدند از جمله آنکه آیا خواهر خانم شما قید خانواده اش را به خاطر شما خواهد زد؟ آیا این طلاق و این ازدواج صورت خوش و عاقبت خوشی خواهد داشت؟ از کجا تضمین می کنید که این عشق ثابت می ماند و کم رنگ نمی شود؟ از کجا تضمین می کنید که چند صباح دیگر دل در گرو شخص دیگر نبندید؟
تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که احساسی که ما اسم عشق روی آن می گذاریم بسیار به عملکرد مغز و هورمون های خاصی در بدن مرتبط است که بین ۶ ماه تا ۳ سال دوام خواهد داشت. آیا شما حاضرید زندگی خود و همسرتان را خراب کنید که فقط چند صباحی طعم عشق را چشیده باشید؟
عشق کاری می کند که در ذهن خوداز طرف مقابلتان یک فرشته بسازید و بر عکس، وسوسه های درونتان با شما کاری می کند که خوبی های همسرتان در نظرتان کمرنگ شود. از کجا معلوم که مهربانی همسرتان بیشتر از خواهرش نباشد؟
ببخشید که حرف هایم رنگ نصیحت گرفت. من کاملاً شرایطی که در آن هستید را درک می کنم و می دانم که حرف های من و سایر دوستان شاید الان آنقدر تاثیر نکند اما از شما می خواهم که به خودتان فرصت بدهید. فرصت فکر کردن به زندگی ،به جهان ،به خودتان. این هم شاید برای شما یک امتحان الهی باشد. سخت است ولی اراده انسان از پس آن بر می آید.
حرفم تکراریست اما سعی کنید با او روبه رو نشوید وقتی انسان چیزی را ببیند دلش آن را می خواهد . چشم و گوش و زبان و بقیه اعضا و جوارح ما راههای ورودی قلب ما هستند. وقتی ورودی ها مشکل داشتندقلب هم دچار بیماری می شود.
کسی که عزیزی را از دست می دهد یک دوره سوگواری را پشت سر می گذارد تا به شرایط عادی زندگی برگردد. کسی هم که قلبش از محبت کسی در سوز و گداز است اگر بخواهد از عشقش چشم بپوشد باید این دوره سوگواری را پشت سر بگذارد.هر وقت شدیداً دلتان گرفت و غم برآن مستولی شد گریه کنید زیاد گریه کنید تا سبک شوید . از امام زمان کمک بگیرید او به احوال شما آگاه است وقطعا وضعیت و حال شما برایش مهم است و مطمئن باشید که دستتان را خواهد گرفت.
همه اینها سخت است اما شدنی است فقط به یک شرط و آن هم اینکه بپذیرید این یک احساس نابه جاست نه یک عشق پاک. تا زمانی که احساس خودتان را پاک و موجه بدانید تلاشی برای از بین بردنش نخواهید کرد.
باز هم ببخشید من کوچکتر از آنم که نصیحت کنم خودم بیشتر نیاز به اندرز دارم.
من آیه ۲۰سوره حدید را بسیار دوست دارم هر وقت دنیا برایم تنگ و تار می شود آن را می خوانم :
"بدانید که زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی ، تجمل و تفاخر در میان خودتان و افزون طلبی در اموال و فرزندان است. همانند بارانی که روییدنیهایش کشاورزان را به شگفت می آورد و آنگاه بخشکد به گونه ای که آن را زرد بینی و سپس خرد شودو در آخرت عذاب شدید است یا آمرزش الهی و رضای او. و زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست."
من که قابل نیستم اما برایتان دعا کردم که خداوند بین شما و همسرتان آن مودت و رحمتی که خودش در قرآن فرموده قرار دهد و آن را بیشتر و پررنگ تر کند و دعا کردم که خدا آنقدر از محبت خودش در قلبتان بریزد که از محبت غیر بی نیاز شوید.
امیدوارم خداوند شما را از این امتحان سربلند بیرون آورد انشالله...

اللیل والنهار;985266 نوشت:
خواهر همسرشان

درود

از بیان دیدگاهای دوستان استفاده شد

سوای نکته های زیبایی که دوستان گفتند انگیزه ای شد اینجانب نیز نگرم را بگویم

آن خواهر همسری که راضی باشد برای رسیدن به شوهر خواهر زندگی قانونی خواهر خود را ویران کند او هم یک خیانت کار است

تو به همسرت خیانت می کنی و او هم به خواهرش

پس ایا زندگی مشترک دو خیانت کار در اجتماع سنتی ایرانی ؛ برای آنان خوشبختی و عشق و ارامش می اورد ؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات همه ی دوستان عزیز@};-
نظرات د
وستان در این موضوع بسیار خوب و قابل تحسین است و این نشان دهنده ی ذهن منطقی کاربران محترم است.
سپاس از همراهی شما@};-

خب دوست عزیز شما واقعا به عواقب فکر میکنی؟ عشق و رابطه ای که در حال حاظر با همسرت داری نه با خواهر ایشون نه با هیچ کس دیگه ای نمیتونی داشته باشی
سعی کن با همسرت مهربون تر باشی و کارایی که برات میکنه و براش میکنی رو بیشتر به چشم ببینی تا متوجه بشی چقدر رابطتون خوب هست شما الان چشمت دنبال خواهر خانومتون هستش و اصلا توجهی به زندگی خودتون ندارین در اصل دارین فقط باعث نابودی خودتون و همسرتون میشین در ضمن از خواهر خانومتون هم مطمئن نیستین الکی رابطه به این شیرینی و با زحمتی که به دست آوردین رو خرابش نکنین
زندگی واقعی با فیلمایی که در هالیوود نشون داده میشه زمین تا آسمون تفاوت داره چرا چون تو فیلما فقط طرف این خواهر و طلاق میده با اون یکی وصلت میکنه

دکترنادرنوری;986204 نوشت:
درود

از بیان دیدگاهای دوستان استفاده شد

سوای نکته های زیبایی که دوستان گفتند انگیزه ای شد اینجانب نیز نگرم را بگویم

آن خواهر همسری که راضی باشد برای رسیدن به شوهر خواهر زندگی قانونی خواهر خود را ویران کند او هم یک خیانت کار است

تو به همسرت خیانت می کنی و او هم به خواهرش

پس ایا زندگی مشترک دو خیانت کار در اجتماع سنتی ایرانی ؛ برای آنان خوشبختی و عشق و ارامش می اورد ؟

سلام و احترام

با شما موافقم. جامعه سنتی ایران چنین عشقی را محترم نمی شمرد و اصطلاحا آن را عشق ناپاک و یا به تعبیر بهتر، شهوت محض به حساب می آورد.

بگذریم از این که هنوز باورم نمی شود که زنی حاضر باشد عاشق شوهر خواهرش باشد و طلاق و بدبختی خواهرش را نادیده بگیرد.

اگر کسی ازدواج کرده باشد متوجه است که احترام یک خانم به یک مرد (شوهر خواهر) به معنای عشق به شوهر خواهر نیست. زن فقط عاشق مردی می شود که بتواند به او تکیه کند. بعید است زنی به شوهر خواهری تکیه کند که پشت خواهرش را خالی کرده است.

[=Arial Black]حالا باز خواهر زنش مجرده ، اگر میگفت خواهر زنم متاهل است، وضعیت فاجعه بارتر می شد.بعید هم نیست این طور هم بشود. کار شیطان و هوای نفس ، به هیچ حدی محدود نمی شود. هر کسی یک قدم سقوط کند ، قدم های بعدی در انتظار اوست. من لم یخف الله فی القلیل ، لم یخفه فی الکثیر.

واژه «تسویل» مصدر «سول» به معناى جلوه دادن چیزى است که نفس آدمى بر آن حریص است، به گونه‌ای که زشتی‌هایش هم در نظر زیبا می‌شود.
«سَوَّلَتْ له نفسه کذا، زَیَّنَتْه له»؛. نفس او فلان چیز را برایش تسویل نمود؛ یعنی آن‌را برایش زیبا جلوه داد. «التسویل‏: تحسین الشی‏ء و تزیینه و تحبیبه إلى الإنسان لیفعله أو یقوله»؛. تسویل؛ یعنی نیکو نمودن، تزیین و محبوب کردن چیزی برای انسان، تا آن کار را انجام دهد یا آن حرف را بگوید.
بنابراین، تسویل به معنای زیبا جلوه دادن زشتی‌ها است که البته با نوعی فریب همراه است. چنانچه در قرآن مشاهده می‌کنیم:
«وَ جاؤُ عَلى‏ قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرا»؛. و پیراهن او را با خونى دروغین [آغشته ساخته، نزد پدر] آوردند، گفت: هوس‌هاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته نمود.
برادران یوسف(ع) براى فریب دادن یعقوب(ع) که دروغ آنها را باور کند، پیراهن یوسف را که آغشته به خونى دروغین کرده بودند، به یعقوب نشان دادند و گفتند: این پیراهن خون‌آلود یوسف است. آنان از خون یک بز پیراهن یوسف را آغشته کرده بودند، ولى یادشان رفته بود که پیراهن را پاره پاره کنند و همین سالم بودن پیراهن دروغ‌گویى آنان را آشکار ‏کرد؛ زیرا اگر یوسف را گرگ خورده بود، به طور طبیعی پیراهن او پاره پاره می‌شد. آنها با این پیراهن و با گریه‌اى که می‌کردند سعى داشتند که خود را بی‌گناه قلمداد کنند. یعقوب سخن آنان را باور نکرد و علاوه بر شواهد و قرائن موجود، دل او گواهى می‌داد که یوسف زنده است؛ لذا در پاسخ آنان گفت؛ بلکه نفس شما کار زشتی را در نظرتان زیبا جلوه داده است.

در آیه دیگری از قرآن می‌خوانیم: «إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُم‏»؛ کسانى که بعد از روشن شدن هدایت براى آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است.
گفتنی است که «تسویل» در همه جا یا از طرف شیطان است، و یا از طرف نفس و جنود شیطان که می‌خواهند انسان را فریب دهند.

زیبا جلوه دادن اعمال زشت توسط شیطان
قرآن کریم در آیات متعدد به این نکته اشاره می‌کند که شیطان هنگامی که می‌خواهد در انسان نفوذ کند و او را از راه هدایت منحرف سازد، اعمال زشت را در نظرش زیبا جلوه می‌دهد؛ به عنوان نمونه می‌فرماید: «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»؛هنگامى را که شیطان، اعمال آنها (مشرکان‏) را در نظرشان زیبا جلوه داد.
گفتنی است که شیطان همواره در کمین انسان است. وقتی ببیند که انسان دست به کار خلاف می‌زند و آمادگى گمراه شدن را پیدا کرده، فوراً به سراغ او می‌رود و با وسوسه‌هاى خود هر گونه شک و تردید را در ارتکاب گناه از او می‌گیرد و آن‌کار را چنان در برابر او آرایش می‌دهد که انسان خیال می‌کند آن کار خوبى است.
شیطان اعمال انسان را به وسیله تحریک عواطف درونی مربوط به آن عمل تزیین می‌کند؛ یعنی در دل انسان می‌اندازد که فلان کار، کار بسیار خوبی است. در نتیجه انسان از عمل خود لذت می‌برد و قلباً آن‌را دوست می‌دارد. قلب آن‌قدر متوجه آن عمل می‌شود که دیگر فرصتى برایش نمی‌ماند تا در عواقب وخیم و آثار سوء و شوم آن اندیشه‌ای کند.

البته، این‌کار شیطان انحصار در اعمال ندارد، بلکه شامل عقاید، افکار و اقوال هم می‌شود؛ یعنی این سه بخش(عقاید، اقوال و افعال) در قلمرو نفوذ شیطنت شیطان قرار دارد. شیطان یک فکر یا یک سخن و یا یک کار را برای انسان زیبا نشان می‌دهد، آن‌وقت انسان تصور می‌کند این‌کار که در حقیقت خلاف فطرت انسانی و تعالیم الهی است، کار خوبی است.

در آیه فوق که در ارتباط با جنگ بدر نازل شد، قرآن کریم می‌فرماید؛ در جنگ بدر نیز شیطان به سراغ مشرکان قریش آمد تا آنها را در جنگ با مسلمانان محکم‌تر کند و شک و تردید آنها را از بین ببرد. شیطان اعمال آنها را برایشان زیبا جلوه داد و آنها را وسوسه کرد که شما توان بیشترى دارید؛ تعداد شما زیاد است؛ بنابراین امکان ندارد که مسلمانان بر شما غلبه کنند. من نیز یاورتان هستم و به شما پناه می‌دهم و پیروزى شما را تضمین می‌کنم! مشرکان قریش با وسوسه شیطان باور کردند که مسلمانان را شکست خواهند داد. اما سرانجام شیطان پس از تحریک آنان در گرماگرم نبرد آنها را رها کرد و آنان در برابر لشکر خدا دچار شکست سنگینی شدند.

[=Arial Black][=Arial Black]دعای هفدهم صحیفه سجادیه نیز حاوی معارفی است که به بحث ما ربط دارد. گرچه ارتباط آن با موضوع این تاپیک ، "نامحسوس" است و در حیطه محسوسات نیست. اما ما از طریق آموزه های دینی می توانیم به ارتباط بین آنها پی ببریم:

نيايش آن حضرت در نفرين بر شيطان

خدايا، پناه مي‌برم به تو از وسوسه‌هاي شيطانِ رانده شده و فتنه‌ها و فتنه انگيزي‌هاي او و تكيه كردن بر آنچه در دل‌ها مي‌افكند و نويدها و فريب‌هاي او و افتادن به دام‌هاي او.
و طمع ورزيدن او در اين كه ما را از جادّه‌ي طاعت تو باز گرداند و به نافرماني تو خوارمان سازد. پناه مي‌بريم به تو كه آنچه را شيطان در چشم ما مي‌آرايد زيبا ببينيم و آنچه را زشت جلوه مي‌دهد گران پنداريم.

خدايا، به نيروي عبادت خود، او را از گِردِ ما بران، و به پايداري ما در راه دوستي‌ات خوارش گردان، و ميان ما و او پرده‌اي قرار ده كه دريدنِ آن نتواند، و سدّي چنان استوار كه راه شكافتنش را نداند.

خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و شيطان را به دشمنانت سرگرم ساز، و به هواداري خود ما را از گزند او حفظ فرما، و نيرنگ او را دفع نما، و چنان كن كه به ما پشت كند و بگريزد و نشان پاي او بر جاي نماند.

خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به اندازه‌ي گمراهيِ شيطان، ما را هدايت ارزاني كن، و در برابر تلاش او براي بيراه كردن ما، ره‌توشه‌ي پرهيزگاري نصيبمان فرما، و بر خلاف جادّه‌ي تباهي او، ما را به راه تقوا درآور.

خدايا، در دل‌هاي ما راه ورودي براي شيطان مگذار، و جايي از وجود ما را جايگاه او قرار مده.

خدايا، هر باطلي را كه شيطان در چشم ما مي‌آرايد، به ما بشناسان، و چون شناساندي، ما را از آن بازدار و بياموزمان كه چگونه با او نيرنگ بازيم و با چه وسيله با وي به نبرد پردازيم. از خواب غفلت بيدارمان كن تا به او نگراييم، و به توفيق خود ما را در پيكار با او ياري فرما.

خدايا، دل‌هاي ما را از انكارِ كردارِ ابليس آكنده ساز، و لطفي كن تا رشته‌هاي نيرنگ او را پاره كنيم.

خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و شيطان را بر ما چيره مگردان، و اميد او را از ما ببُر، و آزمندي او را در گمراه كردنِ ما بي‌نتيجه گذار.

خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و پدران و مادران و فرزندان و خاندان و خويشان و نزديكان و همسايگان ما، مردان و زنان مؤمنشان، همه را به جايگاهي استوار و دژي محكم و پناهگاهي امن درآور، و در برابر شيطان سپرهاي نگه‌دارنده بر آنان بپوشان، و براي پيكار با او، به آنان شمشيرهاي برنده عطا كن.

خدايا، اين دعا را شامل حال همه‌ي كساني كن كه به پروردگار‌ات گواهي مي‌دهند، و از سَرِ اخلاص تو را يگانه مي‌دانند، و آن گونه كه شايسته‌ي بندگي توست با شيطان مي‌ستيزند، و با دريافت علوم ربّاني، در مبارزه با او از تو ياري مي‌خواهند.

خدايا، هر گِرِهي را كه او مي‌بندد، تو بگشا، و هر چه را او به هم مي‌پيوندد، از هم بگسل، و هر تدبيري كه مي‌انديشد، گسسته گردان، و از هر كار آن آهنگ آن مي‌كند، بازش دار، و هر چه را استوار مي‌سازد، در هم شكن.

خدايا، سپاه او را بشكن، نيرنگش را تباه كن، پناهگاهش را ويران ساز، و بيني‌اش را به خاك مال.

خدايا، ما را در زمره‌ي دشمنان شيطان درآور، و از شمار دوستانش بيرون بَر. تا هر گاه ما را به سوي خود خوانَد، فرمانش نبريم، و هرگاه دعوت‌مان كند، پاسخش ندهيم، و كسي را كه فرمانبر ماست، به دشمني با او برانگيزيم، و آن كس را كه پيروي ما كند، از پيروي او بترسانيم.

خدايا، بر محمد، واپسينِ پيغمبران و سرورِ فرستادگان، و خاندان پاك و پاكيزه‌اش درود فرست، و ما و خاندان و برادرانِ ما را و همه‌ي مردان و زنان مؤمن را از گزند آنچه مي‌ترسيم، در پناه آور، و ما را از بيم آنچه امانِ آن خواسته‌ايم، در امان دار.
خواسته‌ي ما را برآور، و آنچه را از گفتن آن غفلت ورزيده‌ايم، به ما ارزاني كن، و آن چه را از ياد برده‌ايم، برايمان محفوظ بدار، و بدين سان، ما را به پايه‌ي نيكان و مرتبه‌ي مؤمنان برسان. چنين باد اي پروردگار هستي‌ها.

شمایی که این سوالو ارسال کردی فکر کردی مردم نادونن دختر بزرگشونو طلاق بدی و بعد دختر کوچیکشونو بدن بهت؟ حالت خوبه آقا؟

بعد جالبه تو نتونستی یکو خوشبخت کنی بعد میخوای بری شکار بعدی؟ نه این هوسه آتیششم با برطرف شدن نیازی جنسی میخوابه. دختر خوب و اینا همش سرپوشه.

فقط میتونم بگم انشالله اون دختر ازدواج کنه و خانمت به افکارت پی ببره و بعد شما با کسی ازدواج کنه که بتونه خوشبختش کنه.

این تاپیک با اینکه استارتر حضور نداره و فقط یه پست ارسال کرده این همه پاسخ دریافت کرده واقعا عجیبه.

مدیر ارجاع سوالات;984992 نوشت:
فکر می‌کنم صفات خوبی نسبت به همسرم دارد.

مدیر ارجاع سوالات;984992 نوشت:
او یک دختر مجرد و خیلی مهربان است

مساله دارای دو قسمت است:
قسمت اول: مسایل غریزی و جذابیتهای ذاتی آن، که باید با تقوای خود استارتر از جمله پرهیز ار ارتباط با خوهر زن، و نیز آموزش همسر ایشان به فنون و شیوه های دقیق و ظریف شوهر داری - توسط کارشناس همجنس- حل شود.

قسمت دوم، صفات خوبی که ایشان در خواهر زنشان سراغ دارند - از جمله مهربانی - که به زعم ایشان باعث علاقه شان به او شده است، فهرست شوند و باز توسط کارشناس ، به همسر ایشان آموزش داده شود که این صفات را در خود تقویت نمایند.

سؤال:
من عاشق خواهر زنم شده ام چطور میتوانم به ایشان برسم؟ از نظر شرعی می دانم جمع بین دو خواهر ممکن نیست ولی من واقعا دوستدار ایشان هستم و فکر می‌کنم صفات خوبی نسبت به همسرم دارد. شاید اگر راه دیگری نداشته باشم همسرم را طلاق داده و با خواهر او ازدواج کنم.. او یک دختر مجرد و خیلی مهربان است.

پاسخ:
آنجا كه يكي از اهداف اسلام ايجاد پيوند ميان افراد و تشكيل كانونهاي خانوادگي است و طلاق را كه مخالف فطرت و طبيعت انسان مي باشد، مورد نكوهش قرار داده و شايستة سرزنش مي شمرد و آن را امري مبغوض خداوند معرفي كرده است،

امام صادق (عليه السّلام) مي‌فرمايد: «ما مِن شي ممّا احَلّ اللهُ اَبغَضُ اليه مِن الطّلاق و انَّ اللهَ عَزَوجَلَ يَبغَضُ المُطَلّاق الذَّواق» هيچ چيزي در بين چيزهاي حلال مبغوض تر از طلاق نزد خدا نيست،‌ خداوند متعال هر شخص طلاق دهنده از روي هوسهاي زودگذر را مبغوض مي دارد.(1) گاهي اوقات عامل دلسردي بلند پروازيها و توقعات بي جاي پسر و دختر است،‌مثلا توقع داشته همسرش در حد عالي زيبايي و بدون عيب باشد، ولي حالا فهميده كه اينگونه نيست، يا اينكه در صورت يا بدن داراي عيب كوچك و قابل اغماضي است يا اخلاق و رفتار اجتماعي يا كيفيت خانه داري او در حد توقع نيست و بعدا فهميده كه بر طبق دلخواهش نيست و به طور كلي عامل دلسردي او از همسرش اين است كه ايده آل و طبق دلخواهش نيست و توقعات و آرزوهايش را برآورده نمي سازد، نه اينكه شرايط و مزاياي يك همسر معمول و متعارف را ندارد.

پرسشگر محترم! علاقه ی شما به خواهر همسرتان از جنس علاقه هایی است که پایان آن جز خسارت و تباهی نیست. علاقه ای که حاصل چند رفتار ظاهری و مهربانانه بوده نمی تواند پایه یک زندگی مشترک شود چه رسد به اینکه بتواند یک زندگی را بر هم زده و زندگی دیگری را تشکیل دهد.
آیا به تبعات چنین رابطه ای فکر کرده اید و می دانید چه عواقبی در انتظار شماست؟ آیا با خود فکر کرده اید دیگران در مورد شما چه می گویند و چه قضاوتی خواهند داشت؟! جنبه ی شرعی که اصلا قابل تغییر نیست و فقط تنها راهکار طلاق همسرتان است اما واقعا در این بین گناه همسرتان چیست؟! تازه شما از علاقه ی خواهر همسرتان نیز به خودتان اطمینان ندارید و بیان کردید «فکر می کنم» پس بهتر است ذهن خودتان را درگیر این ماجرایی که پایانش حسرت است نکنید.
به هر حال، وضعيتي كه توصيف كرده‌ايد، به جز از طريق انديشه و تفكر منطقي و كنار گذاشتن احساسات و عواطف غريزي قابل حل شدن نيست. به هر حال، با توجه به وضعيت موجود مي‌بينيد كه امكان رسيدن شما و ايشان به هم، تقريبا غير ممكن است. با اين وصف، آيا راهي جز فراموش كردن فرد مورد نظر وجود دارد؟!
اما براي اينکه این علاقه از قلبتان خارج شود به چند راهکار عمل کنید:
1. تلاش کنید خوبی های همسرتان را پر رنگ تر ببینید و او را با دیگران مقایسه نکنید.
2. به هيچ عنوان از احساس خود با همسرتان سخن نگوئيد.
3.از اين به بعد روابط خود را با خواهر همسرتان كاهش دهيد و سعي كنيد كمتر با او روبرو شويد.
4. زماني كه ذهن شما متوجه فرد مورد نظر مي شود، با سرعت ذهن خود را به موضوع ديگري معطوف كنيد.
5. به ياد داشته باشيد چنين افكاري به غير از تيره كردن روابط شما و همسرتان و كم كردن لذت شما از زندگي مشترك فائده ديگري ندارد.
موفق باشید.
---------------------------------------------------------------------------


پی نوشت:
1. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، انتشارات اسلاميه، 1367، ج15، ص267.
موضوع قفل شده است