2- استقبال از كودك
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نشسته بود كه حسن و حسين ـ عليه السّلام ـ وارد شدند. حضرت به احترام آنها از جاي رخاست و به انتظار ايستاد. كودكان كه هنوز در راه رفتن ضعيف بودند، آرام پيش ميآمدند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ همچنان منتظر ايستاده بود. سرانجام رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به طرف آنها رفت، بغل باز كرد، هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد، در حالي كه ميفرمود: «فرزندان عزيزم، مركب شما چه خوب مركبي است و شماها چه سواران خوبي هستيد!»[1] امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «لازم است با اطفال و بزرگسالان، مؤدب و محترمانه معاشرت كني.»[2] -------------------- [1] . بحارالانورا، ج37، ص87. [2] . مستدرك الوسائل، ج2، ص67.
3- خوشحال نمودن كودك
مردي به نام«يعلي عامري» از محضر رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خارج شد تا در مجلسي كه دعوت داشت شركت كند. كنار منزل پيامبر، حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد كه با كودكان مشغول بازي است. طولي نكشيد رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اصحاب خود از منزل خارج شد. وقتي حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد، دستهاي خود را باز كرد و از اصحاب فاصله گرفت. به طرف فرزندش رفت تا او را بگيرد. كودك خندهكنان اين طرف و آن طرف ميگريخت و رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز خندان از پي او حركت ميكرد. وقتي او را گرفت، دستهاي پر محبت خود را زير چانه و پشت گردن او نهاد و لبانش را بوسيد.[1]
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «كسي كه دختر بچه خود را شادمان كند، مانند كسي است كه بندهاي از فرزندان اسماعيل ذبيحالله ـ عليه السّلام ـ را آزاد كرده باشد و آن كس كه پسر بچه خود را مسرور كند و ديده او را روشن سازد، مانند كسي است كه ديدهاش از خوف خداوند گريسته باشد.»[2] --------------- [1] . همان، ص626. [2] . مكارم الاخلاق. ص221.
4- تاثير شير دادن كودك در حال وضو
شيخ مرتضي انصاري(متوفي 1281ه.ق.) كه در نجف اشرف مدفون است، از علما و مراجع برجسته قرن سيزدهم بود و كتابهاي درسي«مكاسب» و«رسائل» كه در حوزههاي علميه تدريس ميشود، از تأليفات ايشان ميباشد. وي زاهد و عابدي بي مانند بود و از نظر علم و جنبههاي معنوي، يگانه عصر به حساب ميآمد. وقتي به مادرش گفتند: «فرزندت به درجات عالي علم و تقوا رسيده است» وي در پاسخ گفت: «من در انتظار آن بودم كه فرزندم ترقي بيشتري داشته باشد. زيرا من به او شير ندادم مگر اين كه با وضو بودم و حتي در شبهاي سرد زمستان هم بدون وضو او را شير نميدادم.»[1] --------------------------- [1] . مرتضي انصاري، زندگاني و شخصيت انصاري، ص57.
5- تاثير محيط خانوادگي در تربيت كودك
علي ـ عليه السّلام ـ در مورد شخصيت بزرگ و الهي خويش كه آن را مديون تربيتهاي نبي گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميداند ميگويد: «شما قرابت مرا با پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و منزلت مخصوصي كه نزد آن حضرت داشتم به خوبي ميدانيد. طفل خردسالي بودم كه پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مرا در دامان خود مي نشاند، در آغوشم ميگرفت و به سينه خود ميچسباند. گاهي مرا در بستر خواب خود ميخوابانيد و از مودت، صورت به صورت من ميساييد و مرا به استشمام بوي لطيف خود وا ميداشت. براي من هر روز از سجاياي اخلاقي خود، پرچمي ميافراشت و امر ميفرمود تا از رفتار وي پيروي كنم.»[1]
حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ در جواب«عبيدالله بن زياد» كه او را دعوت به سازش كرده بود فرمود: «دامنهاي پاكي كه مرا تربيت كردهاند، از پذيرش ذلت ابا دارند.»[2] --------------- [1] . محمد دشتي و سيد كاظم محمدي، نهج البلاغه، خطبه 192، ص118. [2] . بحارالانوار، ج45، ص83.
6- نقش مادر در تربيت كودك
«محمد حنفيه» فرزند علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ است. البته مادر وي فاطمه عليها سلام نيست. وي در جنگ جمل، علمدار لشكر بود. علي ـ عليه السّلام ـ به او فرمان حمله داد. محمد حنفيه حمله كرد، ولي دشمن با ضربات نيزه و تير جلو علمدار را گرفت. در نتيجه محمد از پيشروي باز ماند. حضرت خود را به او رساند و فرمود: «از ضربات دشمن مترس، حمله كن.»
وي قدري دوباره پيشروي كرد، ولي باز متوقف شد. علي ـ عليه السّلام ـ از ضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شد. نزديك او آمد و با قبضه شمشير به دوشش كوبيد و فرمود: «اين ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردهاي.»
يعني من كه پدر تو هستم ترسي ندارم.[1]
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد انتخاب همسر، كه نقش اساسي در تربيت فرزند دارد ميفرمايد: «موقع انتخاب همسر دقت كن كه فرزندت را در رحم چه شخصي ميخواهي قرار دهي.»[2] --------------- [1] . تتمه المنتهي، ص17. [2] . مستطرف، ج2، ص218.
7- نام زيبا براي كودك
«عمر» دختري داشت كه نامش«عاصيه» بود. عاصيه يعني گناهكار. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن اسم را تغيير داد و او را«جميله» يعني زيبا ناميد.
«زينب» دختر«ام سلمه»،«بره» نام داشت. بره يعني نيكوكار. از اين كلمه خودستايي و خودپسندي استشمام ميشد و كساني درباره آن زن ميگفتند كه با اين اسم ميخواهد ادعاي پاكي نمايد. براي اين كه مورد تحقير و بي احترامي مردم واقع نشود، رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسم او را به زينب تغيير دادند.
«احمد بن ميثم» از علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ سوال كرد: «چرا اعراب فرزندان خود را به نامهاي سگ و يوزپلنگ و نظاير آنها نامگذاري ميكردند؟»
حضرت در جواب فرمود: «عربها، مردان جنگ و نبرد بودند. اين اسمها را روي فرزندان خود ميگذاردند تا وقت صدا زدن، در دل دشمن ايجاد هول و هراس نمايند.»[1] ---------------- [1] . وسائل الشيعه، ج15، ص123.
8- پدري مهربان در دوران كوتاه حكومت سراسر عدل حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مقدراي عسل به بيتالمال مسلمين آوردند. پدر يتيمان دستور داد كودكان بي سرپرست را از گوشه و كنار حاضر كنند. اين خبر به گوش اطفال بي كس رسيد. آنها از خوشحالي گويي بال در آوردند و سوي پدر مهربان خود شتافتند. حضرت موقعي كه عسل را بين كودكان تقسيم مينمود، با دست خود آن را به دهان يتيمان ميگذاشت. اطرافيان وقتي اين عمل حضرت را مشاهده كردند، از اين كه امام و خليفه مسلمين چنين با كودكان برخورد ميكرد تعجب نمودند. يكي گفت: «اين عمل در شأن شما نيست.» حضرت فرمود: «امام پدر يتيمان است. عسل به دهان يتيمان ميگذارم و به جاي پدران از دست رفتهشان، به آنها مهرباني ميكنم...!» آن روز، مردم از اين برخورد ملايم و پدرانه امام درس بزرگي گرفتند.[1] ---------- [1] . بحارالانوار، ج41، ص123.
9- اثر ايمان در كودك
هنگامي كه حضرت يوسف را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند، مردي با ديدن چهره پاك و معصومانه آن حضرت متاثر شد و رو به مردمي كه براي خريد و فروش برده جمع شده بودند گفت: «به اين كودك غريب و بيگناه رحم كنيد و با او مهربان باشيد.»
حضرت يوسف كه با وجود سن كم، از ايمان و اعتماد به نفس كاملي برخوردار بود، به آن مرد رو كرد و گفت: «آن كس كه خدا را دارد، گرفتار غربت و تنهايي نميشود.»[1] ------------- [1] . مجموعه ورام، ج1، ص33.
2- استقبال از كودك
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نشسته بود كه حسن و حسين ـ عليه السّلام ـ وارد شدند. حضرت به احترام آنها از جاي رخاست و به انتظار ايستاد. كودكان كه هنوز در راه رفتن ضعيف بودند، آرام پيش ميآمدند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ همچنان منتظر ايستاده بود. سرانجام رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به طرف آنها رفت، بغل باز كرد، هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد، در حالي كه ميفرمود: «فرزندان عزيزم، مركب شما چه خوب مركبي است و شماها چه سواران خوبي هستيد!»[1]
امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «لازم است با اطفال و بزرگسالان، مؤدب و محترمانه معاشرت كني.»[2]
--------------------
[1] . بحارالانورا، ج37، ص87.
[2] . مستدرك الوسائل، ج2، ص67.
3- خوشحال نمودن كودك
مردي به نام«يعلي عامري» از محضر رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خارج شد تا در مجلسي كه دعوت داشت شركت كند. كنار منزل پيامبر، حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد كه با كودكان مشغول بازي است. طولي نكشيد رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اصحاب خود از منزل خارج شد. وقتي حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد، دستهاي خود را باز كرد و از اصحاب فاصله گرفت. به طرف فرزندش رفت تا او را بگيرد. كودك خندهكنان اين طرف و آن طرف ميگريخت و رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز خندان از پي او حركت ميكرد. وقتي او را گرفت، دستهاي پر محبت خود را زير چانه و پشت گردن او نهاد و لبانش را بوسيد.[1]
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «كسي كه دختر بچه خود را شادمان كند، مانند كسي است كه بندهاي از فرزندان اسماعيل ذبيحالله ـ عليه السّلام ـ را آزاد كرده باشد و آن كس كه پسر بچه خود را مسرور كند و ديده او را روشن سازد، مانند كسي است كه ديدهاش از خوف خداوند گريسته باشد.»[2]
---------------
[1] . همان، ص626.
[2] . مكارم الاخلاق. ص221.
4- تاثير شير دادن كودك در حال وضو
شيخ مرتضي انصاري(متوفي 1281ه.ق.) كه در نجف اشرف مدفون است، از علما و مراجع برجسته قرن سيزدهم بود و كتابهاي درسي«مكاسب» و«رسائل» كه در حوزههاي علميه تدريس ميشود، از تأليفات ايشان ميباشد. وي زاهد و عابدي بي مانند بود و از نظر علم و جنبههاي معنوي، يگانه عصر به حساب ميآمد. وقتي به مادرش گفتند: «فرزندت به درجات عالي علم و تقوا رسيده است» وي در پاسخ گفت: «من در انتظار آن بودم كه فرزندم ترقي بيشتري داشته باشد. زيرا من به او شير ندادم مگر اين كه با وضو بودم و حتي در شبهاي سرد زمستان هم بدون وضو او را شير نميدادم.»[1]
---------------------------
[1] . مرتضي انصاري، زندگاني و شخصيت انصاري، ص57.
5- تاثير محيط خانوادگي در تربيت كودك
علي ـ عليه السّلام ـ در مورد شخصيت بزرگ و الهي خويش كه آن را مديون تربيتهاي نبي گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميداند ميگويد: «شما قرابت مرا با پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و منزلت مخصوصي كه نزد آن حضرت داشتم به خوبي ميدانيد. طفل خردسالي بودم كه پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مرا در دامان خود مي نشاند، در آغوشم ميگرفت و به سينه خود ميچسباند. گاهي مرا در بستر خواب خود ميخوابانيد و از مودت، صورت به صورت من ميساييد و مرا به استشمام بوي لطيف خود وا ميداشت. براي من هر روز از سجاياي اخلاقي خود، پرچمي ميافراشت و امر ميفرمود تا از رفتار وي پيروي كنم.»[1]
حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ در جواب«عبيدالله بن زياد» كه او را دعوت به سازش كرده بود فرمود: «دامنهاي پاكي كه مرا تربيت كردهاند، از پذيرش ذلت ابا دارند.»[2]
---------------
[1] . محمد دشتي و سيد كاظم محمدي، نهج البلاغه، خطبه 192، ص118.
[2] . بحارالانوار، ج45، ص83.
6- نقش مادر در تربيت كودك
«محمد حنفيه» فرزند علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ است. البته مادر وي فاطمه عليها سلام نيست. وي در جنگ جمل، علمدار لشكر بود. علي ـ عليه السّلام ـ به او فرمان حمله داد. محمد حنفيه حمله كرد، ولي دشمن با ضربات نيزه و تير جلو علمدار را گرفت. در نتيجه محمد از پيشروي باز ماند. حضرت خود را به او رساند و فرمود: «از ضربات دشمن مترس، حمله كن.»
وي قدري دوباره پيشروي كرد، ولي باز متوقف شد. علي ـ عليه السّلام ـ از ضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شد. نزديك او آمد و با قبضه شمشير به دوشش كوبيد و فرمود: «اين ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردهاي.»
يعني من كه پدر تو هستم ترسي ندارم.[1]
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد انتخاب همسر، كه نقش اساسي در تربيت فرزند دارد ميفرمايد: «موقع انتخاب همسر دقت كن كه فرزندت را در رحم چه شخصي ميخواهي قرار دهي.»[2]
---------------
[1] . تتمه المنتهي، ص17.
[2] . مستطرف، ج2، ص218.
7- نام زيبا براي كودك
«عمر» دختري داشت كه نامش«عاصيه» بود. عاصيه يعني گناهكار. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن اسم را تغيير داد و او را«جميله» يعني زيبا ناميد.
«زينب» دختر«ام سلمه»،«بره» نام داشت. بره يعني نيكوكار. از اين كلمه خودستايي و خودپسندي استشمام ميشد و كساني درباره آن زن ميگفتند كه با اين اسم ميخواهد ادعاي پاكي نمايد. براي اين كه مورد تحقير و بي احترامي مردم واقع نشود، رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسم او را به زينب تغيير دادند.
«احمد بن ميثم» از علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ سوال كرد: «چرا اعراب فرزندان خود را به نامهاي سگ و يوزپلنگ و نظاير آنها نامگذاري ميكردند؟»
حضرت در جواب فرمود: «عربها، مردان جنگ و نبرد بودند. اين اسمها را روي فرزندان خود ميگذاردند تا وقت صدا زدن، در دل دشمن ايجاد هول و هراس نمايند.»[1]
----------------
[1] . وسائل الشيعه، ج15، ص123.
8- پدري مهربان
در دوران كوتاه حكومت سراسر عدل حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مقدراي عسل به بيتالمال مسلمين آوردند. پدر يتيمان دستور داد كودكان بي سرپرست را از گوشه و كنار حاضر كنند. اين خبر به گوش اطفال بي كس رسيد. آنها از خوشحالي گويي بال در آوردند و سوي پدر مهربان خود شتافتند. حضرت موقعي كه عسل را بين كودكان تقسيم مينمود، با دست خود آن را به دهان يتيمان ميگذاشت. اطرافيان وقتي اين عمل حضرت را مشاهده كردند، از اين كه امام و خليفه مسلمين چنين با كودكان برخورد ميكرد تعجب نمودند. يكي گفت: «اين عمل در شأن شما نيست.» حضرت فرمود: «امام پدر يتيمان است. عسل به دهان يتيمان ميگذارم و به جاي پدران از دست رفتهشان، به آنها مهرباني ميكنم...!» آن روز، مردم از اين برخورد ملايم و پدرانه امام درس بزرگي گرفتند.[1]
----------
[1] . بحارالانوار، ج41، ص123.
9- اثر ايمان در كودك
هنگامي كه حضرت يوسف را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند، مردي با ديدن چهره پاك و معصومانه آن حضرت متاثر شد و رو به مردمي كه براي خريد و فروش برده جمع شده بودند گفت: «به اين كودك غريب و بيگناه رحم كنيد و با او مهربان باشيد.»
حضرت يوسف كه با وجود سن كم، از ايمان و اعتماد به نفس كاملي برخوردار بود، به آن مرد رو كرد و گفت: «آن كس كه خدا را دارد، گرفتار غربت و تنهايي نميشود.»[1]
-------------
[1] . مجموعه ورام، ج1، ص33.