شیعه بر علیه تشیع - شیعه بر علیه ائمه

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


لبیک یا حسین گرامی در تاپیکی با نام
پیش فرض يكصد فرق بين احكام مردان و زنان!!!
زحمت کشیدند احکامی از فقه را از بیان امام محمد باقر و به نقل از جابربن يزيد جعفى نقل کردند که هم فرق بین احکام فقهی صادر برای زنان ومردان را مشخص می کند و هم اینکه مرد و زن را در حدود فقهی معرفت بیشتر میبخشد.


اما اگر تنها در این تاپیک با این آدرس
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7282&p=42931

با دقت بیشتری بنگرید نقصهائی را می بینید که جای تعجب دارد.
من در اینجا 4 مورد را ذکر می کنم

پیش فرض يكصد فرق بين احكام مردان و زنان!!!
جابربن يزيد جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود:

1- احکامی که شرع را نقض می کند:

63 - سوار شدن زنان بر زين اسب ، دوچرخه و موتور سيكلت كراهت دارد.
دختر پیامبر که معصوم بودند سوار اسب هم می شدند اینجا دلیل بر رد عصمت آورده شده از زبان امام محمد باقر
83 - ربا ميان پدر و فرزند جايز است ، ولى بين مادر و فرزند جايز نيست .
شرایط خاص زن در دعا کردن با امید استجابت 100 درصد
26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است
دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى
كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف
فرمايد، و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند
2- حکمی که اصلا معنی ندارد

17 - مسح سر از زير چادر، مقنعه يا روسرى جايز است .

3- احکامیکه ناقص است و معیوب


47 - زن مسلمان نبايد در حضور زنان يهودى و نصرانى برهنه شود، زيرا آنان
زيبائيهاى او را براى شوهران خود توصيف مى كنند و موجب مفسده مى شود.

50 - مكروه است زن خود را معطل كند و بدون شوهر باقى بماند.

59 - دست دادن زن با مرد اجنبى حرام است


4-حکمی که شهادت می دهد این جملات از امام نیست


70 - هيچ شفاعتى براى زن نزد پروردگار بهتر از رضايت شوهر نيست .
تذكر: غير از آنچه در خصال صدوق آمده ، وجوه افتراق ديگرى را نيز مى توان
ذكر نمود.

( شما هم بفرمائید به نقل از امام باقر اضافه نمائید)

اینجا ریش و قیچی دست کیست ؟

یاحق

[=Arial Black]امام زمان :
حلاج کافر است ! ؟

در اینجا گوشه ای از مطالب یک وبلاگ را درج می کنم به این آدرس
http://bejik.blogfa.com/post-8.aspx




پایگاه حجت الاسلام کیفی بجستانی

موضوع :
حلاج هولوکاست صوفیه

متن :

[=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]مساله منصور حلاج از جمله مسائلی است که در تاریخ بسیار بر آن جنجال شده است.اما حقیقتش اینست که از انحرافات حلاج نمی شود گذشت
[=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]هرچند به دلیل استقامت ولو در راه باطل شهره شد ودر اشعار نیز از او تعابیری شده ولی بی شک بزرگان شیعه جزو مخالفین وی بوده اند
[=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]هر چند حضرت بقیه الله امام عصرعج در پاسخ نامه یکی از نواب اربعه اش در مورد حلاج وچند نفر دیگر آنها را رد می کند ولی صوفیه اصرار زیادی دارند که او را عارف نشان دهند.
[=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]اما اتهاماتی که در دادگاه حلاج طرح شد وقاضی دادگاه آنها را در خاطات خود آورده ودر کتب برخی از صوفیان نیز امده است زیاد است که به برخی از آنها اشاره میشود
[=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]اتهامات حلاج

[]

  • [=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][=Times New Roman]سحر و جادو گری که در دادگاهش عروس حلاج 40 موردش را گفته ، برخی قائلند که در سفری که به هند داشت آنها را یاد گرفته ([=Times New Roman]تراژدی حلاج ص 70) [/]
    [=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][=Times New Roman]2. دعوی خدایی : نامه ای در منطقه ای بنام دینور که بین کنگاور و صحنه است از او کشف کردند که نوشته بود از رحمن رحیم به فلان بن فلان([=Times New Roman]جستجو در تصوف ایران ص 145 مصائب حلاج 152)
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]3.انا الحق
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]4. تبدیل عبادات بویژه حج که برای مریدانش جایگزین درست کرده بود که بجای حج احرام کنید و در خانه جایی را نیت و بجای حج آنجا را طواف کنید ( کتاب مصائب حلاج 153)
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]۴.تقدیس شیطان وفرعون:حلاج می گوید: صاحب من و استاد من ابلیس و فرعون است . به آتش بترسانیدند ، ابلیس را از دعوی خود باز نگشت . فرعون را به دریا غرق کردند و از دعوی باز نگشت.
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]فرعون از روی کشفی که از خدا پیدا کرده بود ادعای ربوبیت کرد . ( و الطوامیس ص 51)
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]برخی از صوفیه میگویند چون بزرگانی مانند حضرت امام خمینی وعلامه طباطباییی رحمت الله علیهما در اشعارشان نامی از حلاج برده اند پس حلاج انسان خوبی بوده است
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]لازم به ذکر است که چون حلاج در بحث استقامت وبردار رفتن در ادبیات شهره است خوب. از او استفاده میشود.مثل حاتم طائی که هر انسان سخاوتمندی را به او تشبیه میکنند
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]وگرنه حضرت امام در کتاب شرح جنود عقل وجهل حلاج را انسان بی معرفتی معرفی می نماید و در اشعار زیادی نیز به او حمله می کند
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ایشان می گوید:
    [=Times New Roman] [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گر تو آدم زاده هستی علم الا سماء چه شد
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]قاب قوسینت کجا رفته است اًو اًدنی چه شد؟
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بر فراز دار فریاد انا الحق می زنی
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]مدعی حق طلب اٍنیت و اٍنا چه شد؟
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]مرشد از دعوت به سوی خویشتن بردار دست
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]لا الهت را شنیدستم ولی الا چه شد؟
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ویا می گوید
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]از صوفی ها صفا ندیدم هرگز زین طایفه من وفا ندیدم هرگز
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]زین مدعیان که فاش انا الحق گویند با خود بینی فنا ندیدم هرگز
    [=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]فقهای زیادی از بزرگان شیعه نیز حلاج را رد وتکفیر نموده اند از جمله:
    [=Times New Roman][=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]شیخ طوسی ـ علامه حلی ـ قطب راوندی ـ مقدس اردبیلی ـ شیخ حر عاملی ـ محدث بحرانی ـ کاشف الغطاء ـ آقا بزرگ تهرانی و.....
    [=Times New Roman][=Times New Roman][=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]صوفیه از مرگ حلاج بهره برداری زیادی کردند تا جایی که می توان آنرا هولوکاست صوفیه نامید
    ادامه دارد...

  • bina88;42968 نوشت:
    با دقت بیشتری بنگرید نقصهائی را می بینید که جای تعجب دارد. من در اینجا 4 مورد را ذکر می کنم پیش فرض يكصد فرق بين احكام مردان و زنان!!! جابربن يزيد جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود: 1- احکامی که شرع را نقض می کند: 63 - سوار شدن زنان بر زين اسب ، دوچرخه و موتور سيكلت كراهت دارد. دختر پیامبر که معصوم بودند سوار اسب هم می شدند اینجا دلیل بر رد عصمت آورده شده از زبان امام محمد باقر 83 - ربا ميان پدر و فرزند جايز است ، ولى بين مادر و فرزند جايز نيست . شرایط خاص زن در دعا کردن با امید استجابت 100 درصد 26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف فرمايد، و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند 2- حکمی که اصلا معنی ندارد 17 - مسح سر از زير چادر، مقنعه يا روسرى جايز است . 3- احکامیکه ناقص است و معیوب 47 - زن مسلمان نبايد در حضور زنان يهودى و نصرانى برهنه شود، زيرا آنان زيبائيهاى او را براى شوهران خود توصيف مى كنند و موجب مفسده مى شود. 50 - مكروه است زن خود را معطل كند و بدون شوهر باقى بماند. 59 - دست دادن زن با مرد اجنبى حرام است 4-حکمی که شهادت می دهد این جملات از امام نیست 70 - هيچ شفاعتى براى زن نزد پروردگار بهتر از رضايت شوهر نيست . تذكر: غير از آنچه در خصال صدوق آمده ، وجوه افتراق ديگرى را نيز مى توان ذكر نمود. ( شما هم بفرمائید به نقل از امام باقر اضافه نمائید) اینجا ریش و قیچی دست کیست ؟

    ما نفهمیدیم منظور شما چیه ؟!یعنی چی که1 - احکامی که شرع را نقض می کند. چه نقضی ؟یعنی چی این حرف؟؟؟

    2- حکمی که اصلا معنی ندارد . چرا معنا ندارد؟کجای مسح کشیدن از زیر مقنعه بی معناست؟؟؟؟؟؟؟؟

    3- احکامیکه ناقص است و معیوب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منظورت چیه چیش ناقصه ؟

    4-حکمی که شهادت می دهد این جملات از امام نیست

    چه طور اینو فهمیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    .

    bina88;42970 نوشت:
    حلاج هولوکاست صوفیه


    سلام علیکم جمیعا

    ماوقع مناظره - مشاجره - درگیری لفظی درگیری فیزیکی و نهایتا قتل بین شبه دراویش و متولیان دینی

    تصوف در ایران شاید با مبانی ای که بایزید بسطامی سلطان العارفین مطرح نمود شکلی بخودش گرفت ولی در تشیع نماد سیر و سلوک مولای متقیان علی بن ابی طالب بود.

    در ارتباط با خودشناسی و خدا شناسی کمتر شده عارفین قلم فرسائی کنند لذا در این باب که مباحث بسیار است به همان مقدار شاید هم بیشتر انحراف می توان یافت.

    این انحرافها در دوره قاجار به بعد وضع اسف باری به خودش گرفت .
    دنیا پرستانی که برای کسب سرمایه به جن و انس دست دراز کرده بودند و از خدای بی همتا بی نیاز شدند قطب یک سری جوان پاک و ساده دل که نمی دانستند عرفان چیشت و عارف کیست.

    این مرادها که قطب نامیده میشوند وحتی در ادای فرایض واجب هم وظیفه بندگی در خود نمیبینند شدند متولی یک عده جوان و با انواع جادو و رمل آنها را تحت تسخیر خود درآورده و سوء استفاده هائی از این بندگان خدا می کردند که خیلی از آنها دین زده و کافر شدند.

    همه می دانند که عرفان همان شریعت و دین است و تمام واجباتدر آن وجود دارد و حتی قوت بیشتری میگیرد.

    در عرفان ابتداعا سالک تزکیه نفس کرده و ذاکر اسماء الحسنی میشود و در تعالی روح سعیی مقبول را در نظر دارد.

    او با هرگونه بدعت در دین مبارزه میکند و مرید درگاه الهی است.

    من دو نمونه از دروغگویانی که نامشانرا درویش و قطب نهاده اند در اینجا ذکر می کنم که فایل تصویری و صوتی است .
    این دو فایل خود گویای ماهیت این اشخاص است
    مورد اول سماع دسته جمعی گروهی که بانی و قطب این فرقه یک عامل سیاسی انگلیسی است در تصویر توضیح داده شده فایل 3 مگابایت با فرمت 3gp

    مورد دوم فایل صوتی یکی دیگر از اقطاب استکه قطب گمراهان گنابادی است که در این فایل صوتی او میگوید امام حسین به والی کوفه گفت اگر اجازه نمی دی من وارد کوفه بشم پس ولم کن من و خانوادم بریم ایران نکته جالب این است عده ای هم نشسته اند پای منبر ایشان گریه هم می کنند!!! این فایل فشرده 2صوتی مگابایته

    این طبیعی است که وقتی این گروههای که درنهایت دروغهایشان باعث دین گریزی مردم می گردد مورد مخالفت متولیان دینی قرار بگیرند.

    این مخالفتها در سالیان اخیر شکل سیاسی هم بخود گرفت و جنابان شبه درویش از طرف غربیها هم مورد لطف قرار گرفتند.

    در این گیر و دارد درگیریهای لفظی مناظرات و مشاجرات به درگیریهای فیزیکی انجامیدودر این وسط یک عده هم کشته شدند.

    حال این مسئله چه ارتباطی به منصور حلاج دارد در ادامه عرض خواهم کرد

    ادامه دارد....

    bina88;42984 نوشت:
    حال این مسئله چه ارتباطی به منصور حلاج دارد

    حافظ علیه الرحمه در وصف احوال حلاج می فرماید:
    گفت آن یار که از او گشت سرِ دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد

    امام خمینی هم در یکی از غزلیات معروف خودشان را با منصور حلاج مقایسه می کنند.

    فارغ از خود شدم و کوس انالحق بزدم / همچو منصور خریدار سر دار شدم

    اینکه منصور حلاج آیا انسان منحرفی بوده یا متعالی عقل این را می گوید که شهادت چندتن از عالمین عارف می تواند دال بر انحراف یا تعالی صحیح شخص باشد.

    اما ادامه مشکل پیش آمده بین دراویش جعلی و متولیان دینی
    دراویش پس از این درگیریها خود را نمود منصور حلاج کردند که بدست متشرعین زمان خود بدار آویخته و گردن زده شد.

    حال چه ربطی دوغ با دوشاب دارد بماند.

    این جا بود که بهترین باب برای پاسخگوئی به این اراجیف که منطق دینی است به کناری گذارده شد و طبق عادت سراغ احادیث رفتند

    حال چه کسی با حلاج هم دوره بوده ؟ پاسخ امام زمان
    به چه کسی ندا داده ؟ به واسط چهارم

    من به این بنده خدا در بخش نظرات این بخش که نامش را آرشیو نظرات گذاشته کامنتی را نوشتم که طی آن ذکر کردم اینها درویش نیستند که بخواهند خود را نماد حلاج کنند و اگر هم باشند شما آنمتشرع نیستی
    حال بفرمائید این حدیث را از کدام منبع استخراج نموده اید.
    این مطلب را درج کردم چون آدم متشرعی هستید و حلال حرام سرت میشه والا این را هم نمی نوشتم.
    ایشان پس از بازبینی ترجیح دادند کامنت بنده را حتی درج ننمایند.

    من نیت این را داشتم که از ایشان دعوت کنم که در اینجا از آنچه که بهشان نسبت دادم ( درج حدیث جعلی ) دفاع نمایند.
    ولی حقیقتا حال و حوصله فحش شنیدن ندارم اگر منطقی بود و وجود داشت حداقل کامنت من درج میشد و پاسخ داده نمیشد.

    اینهم دلیل دری وری گفتن از طرف امام زمان.

    البته مباحثی که دال بر تکفیر حلاج ذکر شده کاملا جای دفاع منطقی دارد. خیلی منطقی تر از این حدیث

    یا ذالجلال والاکرام

    دشمنان و قاتلین علی بن ابی طالب در تمام ازمنه چه کسانی هستند؟

    سلام علیکم جمیعا

    علی بن ابی طالب علیه السلام یک شخص مومن معمولی تیست .
    کلام او خمل او و پندار علی بن ابی طالب نمود یک انسان مومن متعالی است. او اسلام را چنان درک کرده و فهمیده که اگر هرکسی از او تبعیت کند از اسلام نبوی و حقیقی تبعیت و پیروی کرده .

    پس اگر اینجا علی علیه السلام را معیار دین برمیشمرم و فقط من نوعی نه همه حتی به نقل از مجید گرامی جرجی زیدان مسیحی تا ابن ابی الحدید سنی دلیلش این است که اگر کسی اسلام را به معنای واقعی شناخت ودر رفتار گفتار و پندارش آن را بکار بر تا نهایتا او را قرآن ناطق و مجری ایات لقب دادند دلیلی کافی برای این تعئین معیار است.

    دشمنان علی بن ابی طالب علیه السلام 3 دسته اند :

    1- ظالمین ( مانند بانیان جنگ جمل ) :
    این دسته کسانی هستند که با وجودیکه ایمان آوردند بعدها منحرف کشتند . طلحه و زبیر از جمله صحابی رسول اکرم بعد از وفات پیامبر بر سر تاراج بیت المال با هرکسی بیعت کردند و آن روزیکه ولایت علی بن ابی طالب شد و علی حق را خواست از آنها باز ستاند بر او شوریدند. ( در باره این دسته می توان کاملا کتابی قطور نوشت که چه رفتار گفتار و پنداری داشته و دارند.
    در بین این افراد به عایشه ام المومنین بر می خوریم کسی که به حکم الهی او را مادر مومنین ( نه مسلمین) باید خواند ولی این اخطار هم داده شد به هر 9 یا 13 نفر از ام المومنین که اگر یک کار نیک انجام دهند 2 کار نیک برایشان ثبت گردد و اگر یک کار پلید انجام دهند 2 عمل شر بر ضمه آنهاست.

    2- مبدعین ( بدعت آورندگان در دین مانند عاملین جنگ صفین) :
    این دسته که معویه ابن ابی سغفیان نمود آنهاست آنقدر دنیا طلبی در وجودش رخنه دارد که از زمان عثمان شروع می کند بیت المال را تاراج کردن تا زمانیکه خلیفه می شود در دین بدعت می آورد تا بجائیکه دین را تغئیر می دهد.
    عمرعاص وزیر او روزی عده ای را مجاب می کند که او را با نام پیامبر خدا صدا بزنند . این نکته جالب است
    چون او آنقدر در دین الهی بدعت آورده که می تواند خود را پیامبر دین دیگری خطاب نماید و نه دین اسلام برای خواندمطالبی در این ارتبط به اینجا مراجعه نمائید.
    http://qasetin.com/index.php?option=com_content&view=article&id=544&joscclean=1&comment_id=56#josc56

    {سایت معاویه شناسی)

    3- متعصبین ( مانند بانیان جنگ نهروان ):
    حضرت علی علیه اسلام در نهج البلاغه بارها این دسته را مذمت می کند این دسته کسانی هستند که بجای
    شک *در دین و کسب یقین کورکورانه دین را پذیرفتند ولی چون دلیل منطقی ای برای ایمان اوردن خود نداشتند متعصبانه رفتار نمودند.

    آنها بعدها متوجه انحراف در درون خود شدند و می شوند ولی دلیل انحراف خود را در خود نمی جویند چون تعصب اجازه آنرا نمی دهد.
    لذا بدنبال دلیل آندر بیرون خود جسته در این میان علی که نمود این احساس گناه است و معاویه که نمود انحراف و عمروعاص که سردودار حیلت های شیطانی است را نشانه می روند.

    آئینه اگر قد تو بنمود راست / خود بشکن آئینه شکستن خطاست

    لذا نهایتا بین این 3 دسته که خواهان قتل علی بن ابی طالبند این متعصبینند که به این جنایت دست می یابند.


    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    * شک دو نوع است در عمل
    نوع اول شکی است که شیطان در دل انسانها می اندازد که معمولا اساس آن بر ناحق است نشانه های این شک این است که بیشتر با نام شبهه معروف است ابتر و دم بریده میشود .
    شک باید دنباله دار باید و تا رسیدن به یقین این مطلب رها نگردد هرگاه رها شد این شک شیطانی است.
    نوع دوم شک الهی است این شک دنباله دار است و نهایتا به یقین واثق می گردد.
    لذا این شک دوم مقدس است.

    یاکریم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام بر bina88 :

    آقا این نام کاربریت و عوض کن ما الان تو 89 هستیم ! خلاصه از ما گفتنه آ . . . .

    اما بعد شوخی و گپ و گفت . . . .

    بینای88 گرامی مسائل مربوط به عرفان و عرفا مسائل خیلی عجیب و غریبیه !

    اون با این تبلیغات گسترده از عرفای نامداری چون x و y و Z

    اون از مطالبی که انسان در برخی منابع شیعی راجع به اونها میخونه !

    ببین ، شیعه تمام افتخارش اینه که تو همه چیز ! هم عرفان ، هم عبودیت ، هم تقوی و . . . .هر چی که فکرش رو کنی ، تنها و تنها یک الگو داره و از همون الگو تبعیت میکنه !

    اونهم امام زمانشه !

    ببین ، پیامبر صلوات الله علیه و آله حجت خداوند هستند بر خلایق ، همینطور امیرالمومنین سلام الله علیه و . . . تا امروز امام زمان جمیعاً علیهم السلام ، همه اینها هم نور واحدی هستند و پیروی از هر کدام اینها به معنای پیروی کامل از همه اون بزرگواران و متعاقباً پیروی کامل از خداوند عز و جل هستش ! چه تو فقه ! چه تو عرفان ! چه تو بندگی و . . .

    در ضمن ما بقیه رو هم با همین میزان میسنجیم ! یعنی بقیه هر چه به این میزان نزدیک تر باشن مطمئناً انسانهای متعالی تری هستن !

    عرفا ( که منظور از از این عرفا همان صوفیه ! است ) انسانهایی بودن که میگن تو مسیر شناخت قدم گذاشتن ! ولی گفتن کافی نیست و ما برای شناخت اونها ( که زیاد هم از مسائل ضروری نیست ) باید سیره عملی شون رو بررسی کنیم !

    یه حدیث از امام صادق علیه السلام که ذیل آیه إِنَّمَا يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (فاطر/28) فرمودند :

    یعنی بالعُلماء مَن صَدَّقَ قَولَهُ فعلُهُ و من لَم یصَّدق قَولَهُ فعلُهُ فلیس بعالم ٍ

    ( مراد از علماء در این آیه ) یعنی فردی که عملش قولش را تصدیق نماید و کسی که عملش قولش را تصدیق نکند پس عالم نیست ! ( بحار ج 70 ص 344 )

    بنده یه کتاب معرفی میکنم که در نزد شیعه مقبولیت زیادی داره ، کتاب " حدیقة الشیعة " از " مرحوم مقدس اردبیلی ( رحمت الله علیه ) " ایشان در بخشی از این کتاب به بررسی سیره عملی صوفیه پرداخته اند و مباحثی را عنوان نموده اند که مطالعه آن برای شما دوست عزیز خالی از لطف نیست !

    مثلاً همین مولانا که امروزه سرش قسم میخورن و تو رسانه های ملی ( چه صدا ، چه صدا و سیما و نشریات و هر کوفت و زهر مار دیگه ای که فکرش رو کنید ) اینقد بالا میبرنش ! خدا میدونه که دست به چه . . . . کارایی زده !
    چه چیزایی گفته و چه خیانت هایی به دین کرده !

    همینطور منصور حلاج ! که اوهم اصلاً مورد تأیید نبوده و این مسئله در سیره عملی ایشان که هیچ سنخیتی با تعالیم شیعه ندارد هویداست !

    bina88;43196 نوشت:
    اینکه منصور حلاج آیا انسان منحرفی بوده یا متعالی عقل این را می گوید که شهادت چندتن از عالمین عارف می تواند دال بر انحراف یا تعالی صحیح شخص باشد.

    ببین دوست من این حرفها که دلیل نمیشه !

    قول و فعل معصوم رو کلی بررسی میکنن که تو چه شرایطی بوده ، ایشون چه چیزی رو میخواسته به دیگرون بفهمونه ، آیا تقیه ای در کار بوده یا نه و کلی چیزای دیگه که اهل فن میدونن و من و شما نمی دونیم ، بعدش میان حجت قرار میدن ! این ابیات که تکلیفش مشخصه !

    اینطوری که نیمشه استنباط کرد عزیز من ! اینو همون عقلی میگه که حجت خداونده بر ما ! از عقلتون درست بهره کشی کنید ، گاهی اوقات نفس میاد تو لباس عقل و شروع میکنه به سخنرانی و از قضا خیلی مستدل و قشنگ صحبت میکنه ! پس حواسمون باشه که اشتباهی نفس و با عقل عوضی نگیریم !

    در ضمن ، البته اینطور به نظر میرسه ( امیدوارم پای قضاوت شخصی نگذارید ، از مطالبتون اینطور پیداست ، اگر اشتباه میگم همین الان عذر خواهی میکنم ) که شما دوست عزیز تا حدی تحت تأثیر شخصیت ها قرار گرفته اید که این مسئله یه اشتباه بزرگه !

    خب مثل عکسی که از دکتر شریعتی گذاشته اید و بیان نظرات ایشان و عدم نقد آن !
    یا عنوان کردن ابیاتی از حافظ و امام خمینی و حجت قرار دادن آن !

    فعلاً سر این مسئله مطلب خاص دیگه ای عنوان نمی کنم جز یه حدیث از امام صادق علیه السلام : ( اگر مایل بودید بعداً بر سر آن صحبت میکنیم )

    (( مَن دَخَلَ فی هذا الدینِ بالرجال اَخرَجَهُ منهُ الرجال ُ کما اَدخلوه فیه ، و من دخل فیه بالکتاب و السُنة زالتِ الجبالُ قبل اَن یزول ))
    هر کسی بخاطر افراد ( شخصیت ها ) وارد این دین شود ، همان افراد از دین خارجش میکنند ، چنانکه واردش کردند و هر کسی که بواسطه کتاب و سنت در این دین وارد شود کوه ها زائل میگردند اما او از بین نمی رود ( ثابت قدم میماند ) ( غیبت نعمانی – ص 22 )

    با تشکر از شما دوست عزیز

    سلام علیکم جمیعا
    پس از اینکه در بحثهای قبلی در ارتباط با سوء استفاده از نام ائمه در روایات مثالهائی را در این باب ذکر کردم همینطور در باب شخصیت شناسی دشمنان و قاتلین علی بن ابی طالب علیه السلام ادامه سخن را در همین راستا به ماوقعی ارتباط می دهم که در زمان صفویه بر سر مذهب تشیع رفت و تاثیرات این حکومت و سیاست این حکومت بر اندیشه مرام و تفکر تشیع علوی داشت را مورد بررسی قرار می دهم.

    اما چرا این کار را می کنم در حالیکه هیچ چیزی به من و امثال من از لحاظ مادی و معنوی از این مردم به آنها نمی رسد هیچ گاها مورد توهین هم قرار می گیریم باز این مسئله را ادامه می دهیم
    باید در پاسخ گفت راز این مطلب که چرا این مراتب را به جان می خریم این است که در درجه اولی بازگشت شیعه به اصیل خویش را برای مومنین و طالبین خواهانیم و در درجه دوم تعالی و پیشرفت جامعه اسلامی و ایرانی را در نظر داریم در این گیر و داری که این انحرافات حتی دین زدگی را برای تمام اقشار و نسلها شاهدیم.

    حکومت صفویه و راز شیعه گری در آن

    در دوران صفویه مذهب و طریقت مردم به یکباره تغئیر کرد و مردم از تسنن به تشیع روی آوردند ولی این سئوال باقی است که چگونه ممکن است که در یک مملکت مذهب چنین تغئیر کند.

    در پاسخ باید گفت که این سنت زدگی طی مراتب و گذشت زمان بوجود آمد بعد از حمله مغول و نابود شدن مظهر قدرت معنوی اهل تسنن ، یعنی خلافت بغداد ، به نوعی زمینه ای ایجاد شده بود تا مذهب تشیع و طرفداران و علما و دانشمندان آن ،‌ بر بستری از محبت ائمه اطهار بتوانند در میان مردم این سرزمین جای پای خود را تثبیت نمایند .

    قبل از آن شیعه ها مذهبیونی بودند که حق را ملاک زندگی خود قرار داده با حکومت جور با تاثیر از امام شیعیان حسین بن علی تا پای جان می جنگیدند که چه انسانهای نیکو خصالی در این طریقت به فوض شهادت نائل نیامدند.

    تقیه در تشیع معنائی بیشتر از آنچه که حسن بن علی انجام داده بود نداشت . آنها پیرو امامت ائمه بودند و کلام ایشان را سرلوحه امورشان می کردند.

    پس از این مقدمه کوتاه به حکومت صفویه سر میزنیم تا بدانیم با علی بن ابی طالب و پروانش در آن دوران چه معامله ای صورت گرفت.

    بر دشمن علی لعنت

    قبل از صفویه سنی ها شیعیان را می کشتند و علی را لعن می کردند در دوره صفویه این موقعیت پیش آمد که تافی ای صورت گیرد ولی این تلافی چه اندازه با مذهب تشیع مطابق بود ؟

    شیعیان همواره در طول دوره تاریخ منتقد انحراف دین اسلام از طرف حاکمان سنی ایران بودند از بنی امیه گرفته تا بنی عباس ولی در دوران صفویه هیچ شیعه ای در انحراف خود تشیع اعتراضی به زبان نیاورد

    چرا این اتفاق افتاد چرا وقتی یک حاکم بخاطر سیاست در مذهبی دست می برد شیعه قیام نمی کند ؟

    پاسخ به این سئوال را باید اینطور داد که در این دوره حکومت با استفاده از ملاهای درباری فکر مرام و ذهن تشیع را معطف جای دیگری کردند که نهایتا این مطلب باعث انحراف بی درد سر شد که در ادامه به آن مطالب اشاره خواهیم کرد.

    ادامه دارد....

    یا ولی و یا نصیر

    بر دشمن علی لعنت

    در آن زمان تبلیغی که صورت می گرفت بر این اساس بود که اهل تسنن دشمن علی و خاندان او هستند لذا باید این دشمن را یا هدایت کرد یا اینکه در کوچه و بازار راه می افتادند و لعن عمر می کردند و هرکسی در انجا حضور داشت باشد لعن می کرد و صلوات بر خاندان پیامبر می فرستاد.

    شیعه معطوف به تسنن شد و این بدین خاطر بود که همسایه شمالی ایران یعنی ترکیه مروزی و عثمانی آنزمان سنی مذهب بودند.
    که
    هنوز که هنوزه در کوچه و بازار و سر معبر این تشیع و تسنن هستند که دارند با هم کلنجار می روند که علی بر حق بود برای حکومت کردن یا عمر
    این موقعیتی ایجاد میکرد که مسائلی به این مطالب اضافه و کم گردد.

    شیعه مقلد شیعه پیرو

    شیعه از دیر باز پیروی از مجتهدین و علماء را سر مشق خود قرار داده بود مجتهدین و علما کسانی بودن که خط مشی امام جعفر صادق علیه السلام را عینا اجرا مینمودند و این را هم به شیعیان می اموختند که در احکامی که صادر میشود طبق نص صریح قرآن اگر شک داشتید باید تحقیق کنید که این حکم و فاتوائی که صادر گردیده از یک عالم صالح شیعی صادر شده یا اینکه کسی آمده و قصد فریب شما را دارد.

    در دوره صفویه این تحقیق و پرس و جو تبدیل به تقلید شد و تحقیق از تفکر شیعی حذف گردید .
    به شیعه فهمانده شد آنچه که برای شما توصیه شده از طرف علما واجب الاطاعتید و چون شما تبحر در علوم دینی ندارید باید بجای تحقیق و پرس و جو در امری که شک دارید تقلید را پیشه گیرید .
    پس هرکس برای خو عالمی را بر گزیند و راه تقلید را پیشه گیرد.

    این تفکر این امکان را ایجاد میکرد که شاه بتواند تمام مسائل مورد نیاز ود را که مردم باید انجام دهند از طریق علما و فتوای ایشان ( حتی اگر در تضاد با دین باشد) اجرا نماید.

    و اینطور شد که کم کم پیروی جایش را به تقلید بخشید و از عواقب این تزریق فکر این بود که پس از مدتی کسانی می امدند خود را عالم معرفی می کردند یا رابط امام زمان و مردم کورکورانه از انها تقلید می کردند و نهایتا فرقه بهائیت پدید آمد و خیلی از بهئیان نیز که متوجه این مسئله بودند آمدند یا در حوزه ها معمم شدند یا بدون آن لباس روحانیت بر تن کرده و چه بلاهائی بر سر این تشیع که نیاوردند.
    همانطور که ذکر شد یکی از دشمنان و قاتلین علی علیه السلام مبدعینند پس

    بر دشمن علی لعنت

    ادمه دارد...

    جنابbina88 در مورد مطالبی که نگاشته اید در حال حاضر دو نکته در ذهن که دارم می نویسم
    1 - فکر می کنم حدود سال 74 بود که در بورد تبلیغات دانشگاه ما مطلبی به این صورت نصب شده بود..در قم فردی به نام آیت الله سعیدی بازداشت شد به جرم این جمله «چرا آقایون از طالبان افغانستان ایراد می گیریند!!!مطالبی که طالبان در مورد زنان و مردان عمل می کنند در حوزه به ما آموزش می دهند!!! اگر طالبان اشتباه می کنند چرا آن مطالب را از کتب حوزوی حذف نمی کنید و اگر اشتباه نمی کنند چرا ما آنگونه در جامعه عمل نمی کنیم؟» من هیچوقت صحت یا سقم این خبر را پیگیری نکردم .ولی چند مورد حدیث از کتب معتبر دیده ام که که خود آقایون حوزوی هم دفاعی برایش ندارند. معتقدم که فقط قرآن تحریف نشده است. از حوزویان گرامی تقاضا دارم که پاسخ دهند و این جملات مرا حمل بر خصومت ننمایند. اگر اذهان روشن شود اتحاد محکمتر است اگر نتوانیم شبهاتی که در ذهن داریم بنویسیم نتیجه ای جز افزودن فاصله بین دانشگاهیان و حوزویان به همراه نخواهد داشت!!!

    2- در مورد رعایت حجاب در نزد زنان غیر هم کیش :
    در مورد محارم و غیر محارم در قرآن به زنان غیر هم کیش اشاره شده است ..که زنان غیر هم کیش را عده ای غیر هم دین معنی کرده اند
    باید به عرض برسانم که
    با توجه به این که چه بسا هندو و ترک هم زبان و چه بسا دو ترک چون بیکانگان .... غیر هم کیش فراتر از غیر هم دین است که مباحث علمی و احیانا فلسفی خاصی دارد که جای بحثش نیست
    حجاب از نظر من یک ادراک عمیق است.که یکسری عملکرها را به دنبال دارد که پوشش یک روی سکه است..لذا زهرا(س) در برابر نابینا هم خود را پوشاند....گفت من که او را می بینم نگفت او به علت نابینایی شامه اش قوی است !!!
    همانطور که قبلا نوشته بودم من به این عمل زهرا(س) چندین سال فکر کردم و امروز می توانم بگویم درصد بالایی (شاید ) به درک ویژه اش رسیده ام
    پوشش یک بعد حجاب است
    اینجا نمی خواهم بحث حجاب را راه بیندازم می خواهم بگویم من به عنوان یک زن تا حد زیادی می فهمم که غیر هم کیش یعنی چه. (علمی و غیر علمی ) لذا در برابر خیلی از زنان مسلمان هم قواعد خاصی برای خود دارم!!
    منظورم از این حرفهای اخیر این است که گاهی علت اشکال گرفتن های ما به عملی یا سخنی به علت عدم اشراف کامل به مطلب است
    لذا ما همیشه گوش خود را برای شنیدن باز می گذاریم تا به مدد حق به راستی برسیم

    (مطالبم را در مورد حجاب با شغلم که گاه معاینه مردان و لمس آنها ست یک جا جمع کنید!!)
    ادامه مطالب اگر فرصتی باشد و معلوماتی.....

    bina88;42967 نوشت:
    بسم الله الرحمن الرحیم احادیث و روایات در تشیع امروزی از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است بطوریکه بعضی از روحانیون که امامت را کتاب و سنت تفسیر شده می دانند لذا بر کتاب و سنت نبوی وقعی نمی نهند . به همین دلیل احادیث و روایات مندرج در چند کتاب روائی را مرجعخود قرار داده و تقریبا اکثر احکام فقه تا حتی جهان بینی و دشمن شناسی شیعی را از آن اقتباس می کنند. این در حالی است که اکثر این کتب جای بحث فراواندارد و روحانیون این دسته از احکام را ضعیف السند نام می نهند حال اینکه این احکام ضعیف السند را بدلیل اینکه گاها مرجع استفتاء یکی از مجتهدین قرار گرفته و بقولی از این نقل ضعیف السند نتیجه خوبی حاصل گردیده لذا حذف این روایات را جائز نمیشمرند یا اینکه اگر جائز بشمرند بعلت نبود اجماعی از مجتهدین و علماء بعضی از حوزه های شیعی آنرا به بعد موکول می کنند.

    سلام علیکم
    بینای عزیز رو هوا حرف زدن کار سختی نیست هرکسی که تخصصی در یک رشته علمی نداره نباید در آن حوزه وارد شد.
    در فهم گزاره های دینی روش خاصی مطرح است یعنی متدلوژی خاصی دارد که جناب علامه بزرگوار طباطبایی (ره) مفسر فیلسوف متکلم و فقیه شهیر عالم تشیع در مقدمه کتاب شریف المیزان بسیار روشن و دقیق به این مطلب مهم پرداخته است و بیان نموده که گروه های مختلف اسلامی در فهم گزاره های دینی از چه روشی استفاده کرده اند.
    در باره تشیع با استناد به این منبع مهم باید گفت شیعه در استنباط احکام شرع به چهار منبع متوسل میشود قران،سنت معصومین یعنی پیامبر (ص) و ائمّه (ع)
    و عقل و اجماع که این اجماع کاشف از قول معصوم باشد و نه هر اجماعی .
    ولی پعضی گروه ها عقل را ناتوان از فهم گزاره های دینی میدانند و یا هر اجماعی را قبول میکنند و یا متوسل به قیاس و استحسان میشوند که این روشها پشتوانه عقلی و شرعی نیز ندارد.البته یک سری مباحث اصولی است که در اینجا نمیگنجد.
    نکته هایی که شما فرمودید ناقضیت با شرع و عقل را ثابت کنید . ایه و حدیث و یا دلیل عقلی بیاورید .ناگفته نماند که احکام دین در مذهب تشیع با حفظ اصول ثابت ؛ بر طبق زمان و مکان است یعنی حکم 200 سال پیش مثلا در باره توتون و تنباکو امروزه قابل استناد نیست و عوض شده است .باز تأکید میکنم با حفظ اصول ثابت بعضی احکام در شرایط زمانی و مکانی مختلف متغیر است.لذا فقه شیعه همیشه پویا است رنگ کهنگی و عقب ماندگی به خود نمیگیرد. البته اگر عقب ماندگی را درست معنا کنیم نه اینکه ریخته شدن قبح بعضی گناهان را پیشرفت حساب کنیم.
    بنابر این مطالب گفته شده شما چنین نیست که شیعه بر علیه شیعه باشد این از بافته های ذهن افرادی است که بی دلیل میخواهند یک چیزی بگویند.

    با عرض سلام
    زمزم گرامی . زهرای بزرگوار
    باید به نتیجه این مطلب نیز عنایت داشته باشیم که در جائی که خدای دانا به تفکر و تعقل انسان مشرک و کافر برای دستیابی به ایمان و اصولی ترین بخش آن یعنی توحید - معاد و نبوت وقعی می نهد و او را دعوت به تفکر و تعقل مینماید بر همین اساس یک انسان مومن هم می تواند با توسل به آموخته های دینی و عقلی که خداوند آن را دلیل مهمی برای جستجوی راه سعادت می داند نیز می تواند خوب را از بد و غلط را از صحیح تشخیص دهد .
    این انسان قدرت و توانائی درک مسائل بسیاری را دارد و باید به شعور او نیز احترام گذاشت.
    فی المثل انسان جاهل و نادانی همچون من مطلبی را می خواند که موضوعیت آن 100 تفاوت فقهی بین زن و مرد به نقل از امام محمد باقر ( باقرالعلوم) است و در یکی از این صد بند نوشته شده که زن از زیر روسری مسح میشکد این فکر به ذهنش خطور کند که این تفاوت که ذکر شده هیچ ارتباطی به تفاوت فقهی زن و مرد نداشته و این مسئله مربوط به تفاوت بین نوع پوشش آنهاست که اگر معیار این است که هیچ ارتباطی با موضوعیت نخواهد داشت. البته اگر منکر شعور یک مقلد هم نشوید.

    اتفاقا ادامه این بحث ارتباط تنگاتنگی با این مسئله که مطرح فرمودید دارد.

    حکومت صفویه و شیعه پیرو و محب ائمه و تبدیل آن به یک شیعه محب

    در بخشهای قبل ذکر شد که شیعه پیرو با تغئیر نام و جهتی 180 درجه تبدیل شد به شیعه مقلد و همچنین بر اساس سیاست خارجی حکومت صفویه و بالاخص درخواستهای مکرر کشورهای اروپائی مبنی بر تهاجم ایران به عثمانی و اجابت این مطلب از طرف شاه صفوی شیعیان معطوف و مشغول مناظرات و منازعات با تنسنن هم کیش خود شدند این درگیریها بانی تعصبات شدیدی شد و دلیل خوبی هم داشت چرا که اهل سنت قبل از این تقریبا همین معامله را با تشیع کرده بودند.

    ضربه آخر و کاری ترین ضربه ای که به تشیع علوی وارد آمد و ماهیت تشیع را به کلی دگرگون ساخت مسئله ای بود که باعث میشود شیعه بجای عمل به گفتار و توجه به خط مشی ائمه به او این مسئله را تزریق کردند که اگر تو تنها محب اهل بیت علیهم السلام باشی کافی است که در روز جزا این محب بودن ائمه نشانه ای باشد تا نکیر و منکر تو را به بهشت ببرند و در هیچ حساب کتابی باز نمانی.

    خیلی جالب بود این سخن . این پیشنهاد بطور کل تمام تعهداتی که یک شیعه علوی را مجاب می کرد که در تمام احوال با تاثیر از گفتار و کردار و پندار ائمه علیهم السلام رفتار نماید ( بطوریکه یک شیعه را در یبن هزاران نفر بسادگی می توانستی بشناسی چرا که اگر انحراف و ظلمی را می دید بر عکس تسنن عکس العمل نشان می داد با مظلومین مهربان بود و خود از ظلم دوری می کرد) را از هرگونه تعهدی که تا به الان به گردنش بود ساقط نماید و دیگر نیاز نبود شیعه وار زندگی کند کافی بود محب ائمه باشد و بس.

    نتیجه چه شد ؟

    شیعه علوی و پیرو که یک منتقد به انحراف و هرگونه ظلم بود تبدیل شد به شیعه تقیه تقلید و محب که شیعه ای کاملا صفوی پسند و بیخطر و مطیع بود.
    شیعه ( تقیه گر + محب + مقلد) = شیعه صفوی ( شیعه بی خطر)

    یا شاهد و یا شهید

    سروران گرامی بالاخره نفهمیدم کتب حوزویان نیاز به ویرایش دارد یا نه؟؟؟
    اگر ویرایش نمی خواهد تکلیف احادیث ضعیف واحادیث طالبانی چه می شود؟؟

    ضمنا جناب bina88 منهم بارها گفته ام که متاسفانه اکثریت ما شیعه ها افرادی هستیم که اولیا برایمان نقش

    حلال مشکلاتمان را دارند نه الگوی زندگی!!!!!!!
    قرآن کتاب غریبی بین ماست که شب نزولش هم آن را باز نمی کنیم و با لای سر می گیریم!!!!
    من همواره معتقدم که متاسفانه فروع دین جای اصول دین را گرفته است و هر که فروعی تر است مسلمان تر دیده می شود!!!!!!

    zahra;43979 نوشت:
    سروران گرامی بالاخره نفهمیدم کتب حوزویان نیاز به ویرایش دارد یا نه؟؟؟ اگر ویرایش نمی خواهد تکلیف احادیث ضعیف واحادیث طالبانی چه می شود؟؟

    سلام علیکم
    حتما منظورتان مسائل مربوط به جداسازی احادیث صحیح از روایات جعلی و ناصحیح است.
    این مسئله لاینحل باقی خواهد ماند. این نوع تشیع چه آسیبی بر پیکره شیعه وارد می کند و چه عواقب فردی - دینی و اجتماعی ای را در جامعه شیعی بدنبال دارد باید به تفضیل مورد بحث قرار داد ولی من به اصلی ترین بخش آن یعنی

    حذف دین از زندگی روزمره اشاره ای بالاجمال خواهم داشت.

    شیعه پیرو با مسئولیت
    یا
    شیعه محب تقلیدگر بدون مسئولیت

    فی المثل
    اگر تنها بخواهیم این را در نظر داشته باشیم که شاگردی بجای اینکه درس معلمی را گوش دهد و به آن معتقد و حتی منتقد گردد و سپس بعد از حصول علم و یقین آنرا در هنگام امتحان بکار بندد
    با
    شاگردی که تنها معلم را دوست دارد و انتظار این را دارد که معلم سر جلسه امتحان دست او را بگیرد و از جلسه برده بیرون و بگوید توقبولی
    این دو شاگرد چه تفاوتی در معلوماتشان وجود خواهد داشت ؟

    شاگرد اول : شاگردی که مسئولیت روز امتحان را با پیروی از سخنان و اعتقادات معلم که آموخته پشت سر می گذارد.
    شاگرد دوم شاگردی که محبت معلم را در دلش زیاد کرده و انتظار قبولی دارد.

    در نظر داشته باشیم.

    شاگرد اول که نمود همان شیعه پیرو است در تمام احوال زندگی مسائل و احکامی را که توسط معلم به او آموخته و به یقین آن رسیده به کار میبرد و تمام طیفهای زندگی او را این مسئله در بر می گیرد.

    شاگرد دوم که خیالش بابت محبت معلم جمع است اگر درد وجدان بگیرد درس می خواند والا چشم انتظار محبت معلم خواهد ماند و هیچگاه لای کتاب را هم باز نخواهد کرد حتی شب نزول متاب درسش

    این تاثیر حکومتِ حکمت و سیاست بر یک مذهب پیشرو و آسیبی است که یک رود خروشان را تبدیل به مردابی غیر متحرک می کند.

    یا حسیب

    بالاخره یک متدین شجاع مثل امام خمینی پیدا خواهد شد در مورد برخی علوم امروزی فتواهای ایشان راه را باز کرده ..
    منتها زمانی این کار یعنی «ویرایش» انجام خواهد گرفت که دیر شده و یک عده باید زحمت بکشند رسوبات ذهن مردم را لایروبی کنند تا حقایق در ذهنها جریان یابد!!! آنوقت که متدینین به فکر لایروبی بیفتند خود همین مردم در برابر لایروبی مقاومت خواهند کرد!!! مقاومت در برابر لایروبیها همان مقاومت در برابر امام زمان است چرا که گفته شد در آخر الزمان عده ای از مساجد به مبارزه امام زمان خواهند پرداخت!!!!من دلم می خواهد خصوصیات این افراد را بدانم که خدای نکرده خود هم جزء مقاومان در برابر امام عصر نباشم!!!!!!

    بسم الله الغفور الرحیم

    خداوند متعال به اسنان پنج حس و نیروئی بنام عقل و استدلال داد و آن را برای انسان کافی دانست تا انسان با تکیه بر این قوات و همچین بعضی صفات الهی بالقوه و بذات می تواند اصولی ترین مطلب در هدایت و سعادت را درک کند بفهمد و به یقین برسد.

    در قرآن بارها این نیروی عقل را دعوت به تفکر و تعقل نموده در ایات الهی که چه در کتاب و همینطور آیاتی که در اطراف او حضور دارند.

    در زمان صفویه که محب شدن جنبه رسمی به خودش گرفت می ماند این نیروی تفکر و تعقل که داشت کار دست این سلسله می داد.این مطلب هنوز هم جاری و ساری است چنانکه اگر کسی به نکته ای شک کند و آن را مطبق با عقل دین و حتی قرآن و سنت و امامت نداند ( بر اساس همان نیروئی که می تواند او را مومن یا کافر نماید) یک پاسخ در انتظار اوست
    شما تخصص ندارید و این امر را به متخصصین آن و عالمان واگذار نمائید.

    خب این مسئله صحیح است ولی مشکل کجاست

    مشکل زمانی روی می دهد که استفتائات ایشان و روایات منصوب به ائمه حتی حدود دین را رد می کنند که عقل به جای خودش و آنرا مسئله ای عالمانه هم توصیف می نمایند

    خب ما هم تخصص نداریم که.
    حتما عقل و شعور و درک هم نداریم. یا اصلا مسلمان نیستیم کتاب را نخواندیم به احکامش یک عمر عمل نکردیم و در نهایت وقتی این مطالب درج می گردد و مورد اعتراض واقع میشود این اعتراض معنائی جز این ندارد که ایا شما فهم و شعور یک انسان را هم در برابر استفتائات خود قابل نمی دانید ؟

    حتما خدای ساده انگاری داشتیم که به این عقل و تعدادی کاغذ و سخن اعتماد می کرد.

    این روش حق تعقل را از انسان شیعه سلب می کند و عینا و عملا به او می گوید تو حتی حق اندیشیدن هم نداری .
    ما بجای تو فکر هم می کنیم.

    حال این مطالب درج و ابراز شد. آقایان ناراحت میشوند که چرا چنین میگوئی؟

    حتی نمی دانند که بواسطه عدم استدلال و مدارک معقول خیلی ها دین زدذه شده اند و دین گریز.

    اگر تنها آمار کسانیکه از اسلام برگشته و مسیحی شده اند را ببینید یا کسانیکه به ادیان جدید روی آورده اند شاید کمی حالتان سر جایش بیاید.

    و کفی بالله وکیلا

    متشکرم و افسوس می خورم که ما پیروان رسول الله !!!!!!کلی کار برای موقع ظهور امام عصر تلنبار کرده ایم!

    zahra;44403 نوشت:
    متشکرم و افسوس می خورم که ما پیروان رسول الله !!!!!!کلی کار برای موقع ظهور امام عصر تلنبار کرده ایم!

    سلام علیکم زهرای گرامی من در این رابطه که امام زمان علیه السلام چه مشقاتی از دست این تشیع باید بکشد مطلبی را نقل می کنم از دکتر علی شریعتی در کتاب فاطمه فاطمه است صفحه 9 ( در این آدرس می توانید این کتاب را که بصورت شی ء گرا هست با کلیک روی عکس فلاپی در نوار ابزار آن در سیستم خود ذخیره کنید) را نقل می کنم.

    ... این پیشگامان دلیر تشیع ( تشیع صفویه ) این فلسفه جدیدی را که برای ما درست کرده اند نمیدانستند که !!!

    صبر کن خودش می اید (منظور امام زمان عج) همه کارها را اصلاح می کند
    خودش بیاید دین جدش را احیاء کند
    از ما کاری جز تقیه و تحمل ساخته نیست

    (این مطلب را با مثالی از شیعه ای نقل می کند که هم عالم بوده و هم حقگو و بعد در این مورد توضح هم می دهد)

    ابن سکیت ادیب بزرگی بود در عداد ( از گروه) مجاهدان نبود ادیب بود زبان شناس و در دل شیعه
    متوکل عباسی برای تعلیم فرزندانش او را انتخاب کرد. اندک اندک بو برد که فرزندانش به علی (ع) و خاندانش گرایش یافته اند . گفتند که شاید کار معلمشان باشد.
    روزی خلیفه سرزده وارد اتاق درس شد .نشست و ابن سکیت را بنواخت و تشویق تطمیع و دلگرمیها و ابراز رضایت بسیار از پیشرفت فرزندانش.
    در اثنای سخت با لحنی طبیعی پرسید : فرزندان مرا چگونه میبینی ؟ ابن سکیت در پاسخ از آنان ستایش بسیار کرد.

    متوکل ناگهان پرسید ابن سکیت موید و معتز من نزد تو ارجمندترند یا حسن و حسین فرزندان علی؟

    ابن سکیت باید انتخاب مب کرد اینجا دیگر تقیه پلیدی و خیانت است. در تشیع علوی تقیه تاکتیک بوده است تقیه برای حفظ ایمان است نه مثل امروز برای حفظ مومن

    تردید نکرد و با همان لحن طبیعی که متوکل سوال کرده بود پاسخ گفت : قنبر غلام علی هم از تو ارجمندتر است و هم از این دو فرزندت

    متوکل فرمان داد که زبان ابن سکیت را همانجا از پشت گردنش بیرون بیاورند این زبانها بود که همچ.ن تازیانه بر گرده ی جباران تاریخ فرود می آمد و اگرچه بنای استبداد سیاسی و استحمار مذهبی فرو نریخت
    رسوا شد اگر مغلوب نشد
    محکوم گردید و ...

    البته این مثال مثال بی نقصی از این مسئله بحساب نمی آید چراکه نه ما در آن دوران بودیم و نه شرایط ابن سکیت و وضعیت حکومت عباسی در آن زمان را می دانیم ولی این مطلب را که اگر درجائی عالمی و غیر عالمی سکوت کند که این سکوت بانی تقویت ناحق گردد در برابر حق این تقیه جایز نیست.


    تقیه در برابر ناحقی که با سکوت ما قوت می گیرد و دست به انحراف دین و ظلم می گردد تقیه ای صفویه است و ارتباطی با دین اسلام و اصل هدایت ندارد.

    این را باید بدانیم که مابین حقیقت و مصلحت مرزی هست و باید در زمانی که مسئولیت ایجاب کرد ادای مسئولیت کنیم و بنا را بر این نگذاریم که ادای حق مصلحت نیست چراکه هیچ مصلحتی به اندازه خود حقیقت گوئی و حقیقت خواهی مصلحت نیست.

    یاحکیم

    bina88;43948 نوشت:
    باید به نتیجه این مطلب نیز عنایت داشته باشیم که در جائی که خدای دانا به تفکر و تعقل انسان مشرک و کافر برای دستیابی به ایمان و اصولی ترین بخش آن یعنی توحید - معاد و نبوت وقعی می نهد و او را دعوت به تفکر و تعقل مینماید بر همین اساس یک انسان مومن هم می تواند با توسل به آموخته های دینی و عقلی که خداوند آن را دلیل مهمی برای جستجوی راه سعادت می داند نیز می تواند خوب را از بد و غلط را از صحیح تشخیص دهد . این انسان قدرت و توانائی درک مسائل بسیاری را دارد و باید به شعور او نیز احترام گذاشت. فی المثل انسان جاهل و نادانی همچون من مطلبی را می خواند که موضوعیت آن 100 تفاوت فقهی بین زن و مرد به نقل از امام محمد باقر ( باقرالعلوم) است و در یکی از این صد بند نوشته شده که زن از زیر روسری مسح میشکد این فکر به ذهنش خطور کند که این تفاوت که ذکر شده هیچ ارتباطی به تفاوت فقهی زن و مرد نداشته و این مسئله مربوط به تفاوت بین نوع پوشش آنهاست که اگر معیار این است که هیچ ارتباطی با موضوعیت نخواهد داشت. البته اگر منکر شعور یک مقلد هم نشوید.

    بینای عزیز سلام علیکم
    سخن شما درست ولی باید عرض کنم قوه عقل مدرک کلیات است اصلا تعریف عقل همین بس که مدرک کیات است بله من باعقل گذاره های کلی را درک میکنم ولی آیا میتوان با عقل و تجربه حسی به عنوان دو منبع حسی در اختیار همه میتوانم بفهمم مثلا با گلاب می توان وضو گرفت ؟یا با صغری کبری چیدن بگم چقدر باید خمس بدهم؟ آیا نماز صبح چند رکعت است ؟
    بنابر این با عقل اصل دین توحید ونبوت و امامت ثابت میشود وبرای فروعات احکام که جزئیات را تشکیل میدهند باید از ابزار دیگری استفاده کنم که بتواند مدرک جزئیات باشد لذا باید بروم ابزار استفاده از قرآن سنت اجماع عقل را در جهت استنباط احکام به دست آورم و از آنجایی که کار شاقی است خب همه توانایی چنین کاری را ندارن یک عده خاصی به اجتهاد احکام میپردازند همچنانکه یک عده خاص متخصص بیماریهای مختلف میشوندو چنانچه شخصی به تقلید از این متخصصین دارویی را استفاده کند سرزنش نمی شود ،مقلد نیز چنین است یعنی تقلید به معنای نداشتن درک و فهم وشعورمقلد نیست

    زمزم;45093 نوشت:
    ابزار استفاده از قرآن سنت اجماع عقل را در جهت استنباط احکام به دست آورم و از آنجایی که کار شاقی است خب همه توانایی چنین کاری را ندارن یک عده خاصی به اجتهاد احکام میپردازند همچنانکه یک عده خاص متخصص بیماریهای مختلف میشوندو چنانچه شخصی به تقلید از این متخصصین دارویی را استفاده کند سرزنش نمی شود ،مقلد نیز چنین است یعنی تقلید به معنای نداشتن درک و فهم وشعورمقلد نیست

    سلام علیکم

    دقیقا همینطور است عقل به تنهائی و مستقلا قابلیت آنچنانی در استخراج مفاهیم دینی را ندارد مگر با حضور اجماع سنت و کتاب.

    ولی همین عقل مورد با قابلیت کم و حتی با دیدگاهی مادیگرایانه مورد اعتماد خدایتعالی بوده و هست .
    اما در مورد متخصصین باید یک مطلب را بناچار مطرح کنم.

    در زمانیکه احادیث جعلی دارد در مجالس و محافل مطرح میشود و از آنها باعنوان یک اصل دین و حکم نازله الهی حتی بالاتر از حکم قرآن برخورد میشود نمیتوان به این متخصصین و نوع استنتاجشان از مسائل و یا از طرفی در صداقت و شجاعتشان اعتماد کرد.

    کما اینکه همین متخصصین بانی تغئیرات و انحرافاتی آنچنانی هم شده اند در طول تاریخ.

    البته در این قشر هم کسانی بودند همچون علامه بهمن آبادی که در دوره صفویه از دست شاه صفوی گریخت تا با سوء استفاده از نام و اعتبار دینی و علمی او شاه صفوی بیشتر از این تحریف نتواند انجام دهد.

    یاحسیب

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام بر دوستان گرامی

    یه مثلث مباحث تشکیل دادید ، حالا اگه عیب نداره مربعش کنیم ! عیبی که نداره ؟؟؟

    دوست گرامی بینا88 !

    تخصص ، امری که در فرد متخصص آنقدر آگاهی ایجاد میکند که نظراتش در مورد موضوع مورد بحث علمی و کارشناسانه میشود !

    نتیجه :

    صحبت درمورد اینکه گرفتن فقه و اصول در دورانی غیر از دوران ظهور ( چه ائمه گذشته و چه امام زمان علیهم السلام ) به چه صورتی کمترین انحراف را دارد بحثی است تخصصی ! نه اینکه نباید در موردش بحث بشه ! نه ! منظورم اینه که باید بر پایه اصول و مبانی دین و با احتیاط تمام ( که خود و دیگران را در اصالت آن دچار انحراف نکنیم ) نقدش کنیم !

    ببینید ! ما بعضی از مسائل ریشه ای و پایه ای رو باید بعنوان پیش فرض قرار بدیم ، بعد از اونها استنتاجاتی مطابق یا عقل و نقل بگیریم ! و ایکاش شما از ابتدا این پیش فرض ها را مشخص مینمودید !

    پیش فرض ها ( از نظر بنده ، اگر خواستید میتوانید اصلاح کنید ) :

    1. در هیچ زمانی ، حتی دوران معصومین ، شیعه حق تقلید در اصول و عقاید را نداشته !

    پس : حتی همین الان و در عصر غیبت امام عصر علیه السلام هم ما حق تقلید در اصول و عقاید را نداریم !

    2. فراگیری فقه با توجه به ظرفیت خاصی که دارد ، برای همه امکان پذیر نیست ! ( چون فقه مجموعه ای از جزئیات است و همانطور که دوست عزیز زمزم فرمودند کشف جزئیات از حدود عقل خارج است - عقل فقط و فقط توانایی درک کلیات و تأیید یا رد آنرا دارد - باز تازه آنهم نه آن عقلی که من و شما مد نظرمان است ، عقل سلیم که خداوند آنرا حجت قرار داده - اگر به دقت در بسیاری از تصمیمات روزمره به ظاهر عقلی بنگرید میبینید که هیچ سنخیتی با عقل سلیم ندارد )

    پس : از آنجایی که فراگیری دقیق فقه از عهده همه خارج است ، بحث تقلید یکی از ملزومات اجتناب ناپذیر مبانی دینی است ! یعنی چه در دوران ظهور و چه در دوران غیبت ، عده بسیاری از شیعیان در فقه خود مقلدند ! نه مجتهد !

    3. دوران غیبت ، دوران خاص و منحصر به فردی است ، و مطمئناً و طبق سفارشات ائمه وظیفه ما ( که در آن شکی نیست ) در دوران غیبت عمل کردن به اجتهاد است !

    پس : عمل کردن به اجتهاد در دوران غیبت هم اجتناب ناپذیر است ، مطمئناً اجتهاد آمیخته با اشتباه خواهد بود ، اما آیا آن اشتباه در آن حدی هست که بتواند اصل اجتهاد در دوران غیبت را زیر سوال ببرد ؟ مطمئناً خیر !

    پس در امر نقد موضوعات مورد بحث دقت به این پیش فرضها امری ضروری است و باید نقد ما در مجموع مقدی محتاطانه باشد ! نه تندرویانه !

    مثلاً در مورد بحث تقیه که شما فرمودید ، مشخص است که تقیه هم یکی از ملزومات شیعه در همه دوران ها علی الخصوص دوران غیبت است ! ( و شیعه تنها در دوران حکومت امام عصر علیه السلام از تقیه بی نیاز میشود )

    ببینید گاه ما از سطح یک مبحث دینی چیزی را برداشت میکنیم و به عمق آن نمی رویم ، و به محض اینکه به سد شکست خوردیم ، تنها اهرم تخلیه روانیمان همان مبحث دینی میشود !

    تقیه در پس خود معنا و مفهوم خاصی دارد و نمی توان صرف عملکرد یک یا حتی چند شخصیت ، کُنه آنرا توصیف کرد ! بلکه وظیفه ما اولاً مراجعه به احادیث برای درک تقیه و ثانیاً الگو برداری از ائمه معصومین در شرایط مشابه است ! ( زیرا امکان دارد شکل تقیه در شرایط مختلف تفاوت داشته باشد )

    حال سوال اینجاست ، اینکه خیلی ها از تقیه برداشت نادرست دارند تقصیر علماست یا عوام ؟ یا هر دو ؟

    به نظر من سنگینی بیشتر این قضیه بر دوش همان عوام است و اینان باید به عمق تقیه پی میبردند ، هر چند که از تقصیر آنهایی که در تشریح آن کم کاری کردند بعنوان علمای دین نمی توان غافل بود ! اما آیا این از وظیفه ما در پیشگاه خداوند کم میکند ؟؟؟

    پس نمی توان الگویی ثابت برای تقیه در هم شرایط ارائه داد ، بلکه نقد منصافنه ما را به مطالعه پیرامون آن ترغیب میکند !

    یکی دیگه از مسائلی که در موردش صحبت کردید و سخت مورد هجوم قرارش دادید ، بحث محبت بود !

    دوست من صحبت کردن در مورد همین مسئله هم باید محتاطانه باشد !

    آیا اگر واقعاً کسی ( که دارای اطلاعات اندکی است ) با خواندن مطالب شما دیدش در مورد محبت یا همان تقیه که فرمودید عوض شود ، شما نتیجه دلخواهتان را از این مطالب گرفته اید ؟ مطمئناً خیر !

    دوست من هدف شما روشنگری است ، ولی باید تخصصی و علمی دست به این کار بزنید ! این ( تند روی ) یکی از اشتباهات شماست که بی شباهت به عملکرد مرحوم دکتر شریعتی نیست ! و از همین روست که در مطلبی خدمتتان عرض کردم تا حدی تحت تأثیر شخصیت ها هستید !

    به این آیه دقت کنید !

    قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(آل عمران/31)
    بگو: «اگر خدا را دوست مي‌داريد، از من پيروي کنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»

    دوست من محبت ( چه محبت انسان به خدا و چه به معصومین ) امری است که در متن دین ماست ، اما همین متن دین به ما میگوید محبت حلقه اول این زنجیره است و حلقه بعدی اطاعت است !

    اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید ! پس لزوماً محبت ( واقعی ) اطاعت می آورد ! نه اینکه ، اگر در دورانی از محبت تفسیر بدی به میان آمده و اطاعت از ادامه آن حذف شد ، دست به نفی محبت زد و آن را مذموم معرفی نمود ! بلکه باید با تشریح درست مبانی دینی حقیقت آنرا روشن ساخت و بیان کرد که محبت بی اطاعت محبت واقعی نیست !

    این نقد که شما فرمودید ، نقد منصفانه و تخصصی نیست ! متأسفانه باید بگویم نقد شما ، نقد تخریبی است !

    امیدوارم از گفتار بنده رنجیده خاطر نگردید ، انشاء الله ادامه میدهیم . . .

    سلام علیکم
    جناب سلنیک گرامی من هرگز از سخن کسی که قصد توهین ندارد ناراحت نمیشوم.
    بالاخص که قصد خیری هم دارد که هرگز
    من پاسخی طولانی به این مبحث نمی دهم و مطالب مطرح شده را فقط در یک بعد اساسی مطح می کنم وبعد مثال تا از حد حوصله خواننده خارج نگردد و خط فکری را هم پیدا کنیم در این مبحث.

    celyanic;45224 نوشت:
    1. در هیچ زمانی ، حتی دوران معصومین ، شیعه حق تقلید در اصول و عقاید را نداشته ! پس : حتی همین الان و در عصر غیبت امام عصر علیه السلام هم ما حق تقلید در اصول و عقاید را نداریم !

    سلنیک گرامی وقتی بحث تقلید در میان می آید و بحث آخوند و ملای درباری

    چه تضمینی وجود داشته که مقلد چشم و گوش بسته و نافهم در مسائل دینی و غیر متخصص ( از دیدگاه علماء) مانند من اگر انرحافی در اصول دین از اینها دید بتواند سد شود؟
    در صورتی شما در همین مطلب که فرمودید این تخصص متعلق به علماست و حکم علما حکم خداست
    این در یک بخش
    در بخش دیگر چه تضمینی وجود دارد که عالم دیگری بیاید در آن حکومت و بگوید این عالم درباری اصول را از بین برده و او جان سالم از دست حاکم و دیگر دوستانش بدر برد

    مثال:
    از تاریخ تشیع صفویه 600 سال حدودا میگذرد علمای صاحب تخصص بسیاری پا به عرصه گذاشته و هرکدام صاحب فضل و کمال
    و طبق نظر علمای شیعه تقلید در اصول جایز نیست(حداقل این را به زبان میگویند و در کتب ثبت شده)
    می دانیم که یکی دلایل اصلی ظهور اسلام و رسالت و نبوت پیامبر اکرم مسئله *شرک زدائی بود.
    مبحث توحید

    چطور امکان دارد دین تشیعی بیاید و در هر مورد فقهی و علمی نظر بدهد و احکام صادر نماید بجز احکام توسل که حدود مشخصی در آن وجود ندارد؟

    دوستان گرامی را به عنایت به مبحث محب بودن در همین معنا دعوت می کنم تا معلومتر گردد که این مبحب بودن با توسلی افسار گسیخته چه منافع حکومتی ای میتواند ایجاد نماید.
    این مبحث یک مکان مجزا برای تحلیل را میطلبد ولی در این مجال بدلیل ارتباط مسائل مطروحه جناب سلنیک اینجا نظری اجمالی انداختیم)
    _____________________________________
    توضیح

    *مسیحیان مسیح را فرزند خدا و یهودیان عزیز مصر را فرزند خدا می دانند (سوره توبه).
    لات و عزی و منات این سه بت غرانیقند از سمت بندگان بسوی خدا میروند ... (نجم 17-18)
    وقتیکه مسئله توحید مورد نظر رسالت قرار گرفت و برعلیه شرک بواسطه توسلات نابجای پیروان دین ابراهیم ع(اهالی مکه بت پرست) اهل نصاری و یهود

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام دوست من

    درسته که دوران غیبت و به تبع اون اجتهاد علماء مشکلات خودش رو داره ، ولی سوال اساسی ما اینجاست !

    آیا برای درک دین خدا( دیندار بودن به معنام تام برای یک شیعه معمولی - بصیرتی نسبی در اصول و عمل به فرعیات ) در دوران غیبت راه دیگری میشناسید ؟؟؟

    اگه واسه دینداری تو غیبت راه دیگه ای هست بگید !

    ببین ، همه باید تو اصول تحقیق کنن ! تو فروع هم اگه نمی تونن مجتهد بشن باید مقلد باشن !

    عزیز من ، شما یه طوری صحبت میکنید که انگار شدید دایه مهربان تر از مادر !

    یعنی خدا نمی دونست آخوند درباری وجود داره ؟

    یعنی امام زمان با اینکه میدونست ما منحرف میشیم ، ما رو در فروع به دست علما سپرد ؟

    اگه اینطور باشه که نعوذ بالله خداوند در حق ما ظلم کرده ! چرا شیعه اینقد داره اصرار میکنه که عدل از اصول دینه ! عدل یعنی چی ؟ مطلقاً نفی هر گونه ظلم از خداوند !

    واقعیت اینه که راه مشخصه ! برای همه ، حالا اگه من مقلد چشم و گوش بسته ام و تو اصول هم تقید میکنم ، و حکم اشتباه آخوند درباری را به منزله حکم خدا میگیرم ، مطمئناً مقصر خودم هستم ، نه خدا !

    عزیز من ، قضاوت در مورد این مسائل باید قضاوتی واقع گرایانه باشد ، من مخالف نقد این قضیه نیستم ، منتها میگم باید نقد ، نقد اصولی و محتاطانه باشه !

    همونطور که عرض کردم ، محبت در متن دین ماست و غیر قابل انکار است ، حال اگر برداشتهای منفعت طلبانه ای از آن صورت گرفته و به عوام القا شده که نمی توان اصل محبت را زیر سوال برد !

    امکان دارد ، ینده که از دین چیزی نمی دونم ، و محبت زیادی به اهل بیت دارم یا خوندن مطالب شما از همین محبت هم ساقط بشم و فکر کنم که محبت یه وسیله است که باعث میشه ازم بهره کشی بشه ! حالا سوال اینجاست ، این اون نتیجه ایه که شما دوست عزیز در پس صحبت هاتون میخواستید بگیرید ؟

    آیا شیعه محب را میتوان بهتر هدایت نمود یا شیعه ای که محبت ندارد ؟ ( من هم میدانم که محبت صرف فایده ای ندارد - حتی اگر نجات بخش باشد ! که روی آن خیلی صحبت است ، اما همین قدر که معرفتی نصیب انسان نمی کند بی فایده است ، اما نمی توان غافل بود که بودن محبت در یک شیعه یک امتیاز مثبت برای اوست )

    و در مورد توسل سخن راندید ، این هم از همان مباحث است ، منتها خیلی دوست دارم ابتدا از ابعادش در دید شما مطلع شم و بعد راجع بهش متمرکز صحبت کنیم !

    با تشکر !

    باز هم میگم انتقاد بنده به شما در نوع نقدی است که در پیش گرفتید نه اصل نقد !

    یا علی !

    سلام بر حمید گرامی

    celyanic;45446 نوشت:
    اگه واسه دینداری تو غیبت راه دیگه ای هست بگید !

    celyanic;45446 نوشت:
    آیا برای درک دین خدا( دیندار بودن به معنام تام برای یک شیعه معمولی - بصیرتی نسبی در اصول و عمل به فرعیات ) در دوران غیبت راه دیگری میشناسید ؟؟؟

    تشیع هست کتاب هست سنت پیامبر هم هست همینطور احادیث و روایاتی که لازم است بازبینی شود و هرکسی از راه رسید نیاید از قول ائمه هرچیزی دلش میخواهد بگوید.

    بله دراویش اهل فتنه عارف نیستند هیچ گمراه هم هستند ولی راهی هست که جوانانی که فریب این اشخاص را خورده اند باز گرداند.
    می آید حدیث بدون سندی را نقل میکند تا که چه شود؟ نمی دانم چه بگویم

    حمید جان خسته شده ام.

    شیعه معتقد است که ولی فقیه و الوالامر پدر جامعه و کشور اسلامی است.

    ولی نمی دانم چرا وقتی به پدر کسی توهین میکنند و یا به او دروغ میبندند طرف ناراحت میشود ولی چنین عکس العملی را در برابر دروغبندان ائمه نشان نمی دهد هیچ دفاع هم میکند.

    celyanic;45446 نوشت:
    امکان دارد ، ینده که از دین چیزی نمی دونم ، و محبت زیادی به اهل بیت دارم یا خوندن مطالب شما از همین محبت هم ساقط بشم و فکر کنم که محبت یه وسیله است که باعث میشه ازم بهره کشی بشه ! حالا سوال اینجاست ، این اون نتیجه ایه که شما دوست عزیز در پس صحبت هاتون میخواستید بگیرید ؟ آیا شیعه محب را میتوان بهتر هدایت نمود یا شیعه ای که محبت ندارد ؟ ( من هم میدانم که محبت صرف فایده ای ندارد - حتی اگر نجات بخش باشد ! که روی آن خیلی صحبت است ، اما همین قدر که معرفتی نصیب انسان نمی کند بی فایده است ، اما نمی توان غافل بود که بودن محبت در یک شیعه یک امتیاز مثبت برای اوست )

    واقعا اگر برداشت دوستان این است که محب در تضاد با پیرو است و همچنین پیرو در تضاد با محب و این مطالب را از این مطالب استنباط کرده اند
    من باید بگویم من عاری از اشتباه نیستم اگر کلمات من معنای این را دارد پیرو شوید ولی محب نشوید تمامش کذب محض است.
    ولی این را باید بدانیم که پیرو خواه ناخواه محب هم هست ولی محبی است که فاقد مسئولیت نیست.

    او محبی است که کلام و گفتار کتاب سنت و ائمه را سرلوحه تمام امور زندگیش میکند و منتظر امام زمان نمینشیند که او بیاید نجاتش بدهد.

    یک فلسفه ای هست و مطرح گردیده مبنی بر اینکه باید زمینه ساز ظهور امام زمان باشیم.
    این کلام خوبی است ولی زمینه سازی به این معنا نیست که مانند زیرزمینیهای فرقه حجتیه برویم فسق و فجور کنیم تا امام زمان ظهور کند.
    این انحرافات نشان و نماد تغئیر در مسیر اصلی است.

    یامحی

    جناب حمید گرامی
    گاه فروع دینمان به واسطه همین احادیث ضعیف مشکلاتی دارد که باعث می شود برخی حرامها را حلال دانسته و برخی حلالها را حرام بدانیم

    چند مثال در حیطه علمی شرعی مواردی مانند : مثله کردن میت و پیوند عضو و سقط جنین است که اگر فرصتی مناسب بود می توانستم بنویسم فوایدی که سالها قبل می شد از نگاه متفاوت به این موارد عایدمان شود ولی از دست رفت !!!
    می دانید دیدگاه متفاوت ایت الله هایی مانند امام خمینی و خامنه ای چه تحولاتی ایجاد نموده است این دیدگاه ناشی از این است که این اشخاص احادیث ضعیف را در نظر نداشته اند ( در تاپیکی در آینده چند مورد را بحث خواهیم کرد )
    فقط علمی نیست در حیطه های دیگر هم سوال و نقد هست
    گفتگو از طریق نگارش مشکل است !!!!!!
    ضمنا من مرجع دارم ولی من مرجعیت را به علتی به جز نظرات شما پذیرفته ام
    نوع پذیرش شما شیوه سنتی و موروثی پذیرش است این نوع پذیرش در دراز مدت محکوم به فناست می دانید چرا ؟؟؟ اصل تفاوت ما نوع پاسخ به این سوال است !!!!


    همه کتابهای معتبر علمی هر از چند گاه ویرایش می شود
    ما که می دانیم فقط قران تحریف نشده
    ما که از خود همین علما شنیده ایم که احادیث غیر معتبر در کتابهایشان هست چرا اقدامی نمی بینیم
    آیا ملاحظه کار ی خاصی وجود دارد ؟؟


    zahra;45568 نوشت:
    جناب حمید گرامی
    گاه فروع دینمان به واسطه همین احادیث ضعیف مشکلاتی دارد که باعث می شود برخی حرامها را حلال دانسته و برخی حلالها را حرام بدانیم
    چند مثال در حیطه علمی شرعی مواردی مانند : مثله کردن میت و پیوند عضو و سقط جنین است که اگر فرصتی مناسب بود می توانستم بنویسم فوایدی که سالها قبل می شد از نگاه متفاوت به این موارد عایدمان شود ولی از دست رفت !!!
    می دانید دیدگاه متفاوت ایت الله هایی مانند امام خمینی و خامنه ای چه تحولاتی ایجاد نموده است این دیدگاه ناشی از این است که این اشخاص احادیث ضعیف را در نظر نداشته اند ( در تاپیکی در آینده چند مورد را بحث خواهیم کرد )
    فقط علمی نیست در حیطه های دیگر هم سوال و نقد هست
    گفتگو از طریق نگارش مشکل است !!!!!!
    ضمنا من مرجع دارم ولی من مرجعیت را به علتی به جز نظرات شما پذیرفته ام
    نوع پذیرش شما شیوه سنتی و موروثی پذیرش است این نوع پذیرش در دراز مدت محکوم به فناست می دانید چرا ؟؟؟ اصل تفاوت ما نوع پاسخ به این سوال است !!!!

    همه کتابهای معتبر علمی هر از چند گاه ویرایش می شود
    ما که می دانیم فقط قران تحریف نشده
    ما که از خود همین علما شنیده ایم که احادیث غیر معتبر در کتابهایشان هست چرا اقدامی نمی بینیم
    آیا ملاحظه کار ی خاصی وجود دارد ؟؟

    به نام خدا

    با سلام
    جناب زهرا -آنچنان که به خاطرم می رسد شما پزشک باشید گمان می کنم در چند پست به این اشاره کردید که مطب و نسخه و مسئولیت بیمار و غیره ...

    و شاید چون فکر می کنید پزشک هستید این گونه بی مهابا به خود اجازه می دهید که ادعای بزرگ و گزاف کنید

    جناب زهرا آنچه که شما را به اظهار نظر های غیر کارشناسانه واداشت تهور است نه شجاعت !

    سخنان شما از نگاه آشنای به مبانی دینی و فقهی غیر علمی و و تا حدی تاسف آور است

    از آن دسته سخنانی است که چون از ظاهری پر طمطراق و باطنی تهی از اسلوب علمی برخوردار است ،بضاعت اندک علمیتان را بر رخ هر خواننده اندیشور می خراشد

    گمان می کنم بخردانه تر آن باشد که چنین مسایلی را به اهلش واگذارید

    عنقا شکار کس نشود دام باز چین

    کان جا همیشه دام بدست است باد را

    چنین توسن اندیشه در وادی نرفته نتازید و باز دست آموز لقمه از خوان خمودی خورده را بر کمینگاه کمانداران صید اندیشه های آسمانی نپرانید

    جناب زهرا ! همین احادیث ضعیف کدامندکه این چنین فروغ دینتان را به مشکل آلودند و خاطر عاطر را به تحریم محللات و تحلیل محرمات آزردند؟

    لطفا برایمان توضیح بفرمایید به استناد کدام روایت ضعیف حرامی که شما فهمیدید حرام بود حلال شد و نیز حلالی که شما به حلییتش واقف بودید ،حرام گشت؟

    و نیز بفرمایید که روایت ضعیف به چه گفته می شود و چگونه قابل استفاده می باشد؟

    و همچنین بگویید چگونه تشخیص داده اید که فتواهای امام خمینی و خامنه ای بر اساس روایات قوی بوده و فتوای دیگران بر اساس روایات ضعیف بوده و این دیگران کیانند که چون شما قدرت باز شناسی ضعیف از قوی روایات را نداشتند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ویرایش کتب روایی بر چه مبنایی صورت گیرد میزان و معیار چیست ؟

    و راستی من نمی دانم که چرا شیوه موروثی و سنتی پذیرش محکوم به فناست ؟شما می دانید؟

    ترسم نرسی به کعبه ای ....
    .
    .

    سلام جناب یاسین متخصص و گرامی

    حتما شما دلایل منطقی ای دارید نیازی به عصبانیت نیست
    من حدیثی را نقل میکنم از یکی از دوستان که در سایت درج شده شما در این احادیث ایرادی میبینید یا خیر

    يكصد فرق بين احكام مردان و زنان!!!
    جابربن يزيد جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود:
    ...
    ..
    ...
    http://www.askdin.com/showthread.php?t=7282&p=42931
    ...
    63 - سوار شدن زنان بر زين اسب ، دوچرخه و موتور سيكلت كراهت دارد.

    83 - ربا ميان پدر و فرزند جايز است ، ولى بين مادر و فرزند جايز نيست .

    26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است
    دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى
    كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف
    فرمايد، و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند

    17 - مسح سر از زير چادر، مقنعه يا روسرى جايز است .

    47 - زن مسلمان نبايد در حضور زنان يهودى و نصرانى برهنه شود، زيرا آنان
    زيبائيهاى او را براى شوهران خود توصيف مى كنند و موجب مفسده مى شود.

    50 - مكروه است زن خود را معطل كند و بدون شوهر باقى بماند.

    59 - دست دادن زن با مرد اجنبى حرام است

    70 - هيچ شفاعتى براى زن نزد پروردگار بهتر از رضايت شوهر نيست .
    تذكر: غير از آنچه در خصال صدوق آمده ، وجوه افتراق ديگرى را نيز مى توان
    ذكر نمود.


    بسم الله
    یاحق

    جناب یاسین گرامی ضمن تشکر از شما چند نکته عرض کنم
    1_ علت اشاره من به شغلم جهت این است که بدانید حداقل چندین سال است با مردم و برخی قوانین شرعی
    در تماسم و مرا به در آشپزخانه بودن متهم نکنید سنم کم نیست حدود 38.5 سال دارم و زندگی در چند شهر ایران را تجربه کرده ام قم- تهران -بندر انزلی - اردبیل
    ( دریکی از این شهرها پستی داشته ام برخی دزدیها را و ظلمها وقوانین ...را یاد گرفته ام. می دانم که مرگ بر آمریکا یعنی چه!!!!!! برخی قوانین به اسم دین !!!!!)
    ضمنا اگر مثال از موارد شغلی می زنم چون بیشتر با این مسایل سر و کار دارم

    2_ چون مسافرتی در پیش دارم فعلا نمی توانم مفصل بنویسم شما در این فاصله سیر نظرات را درمورد سقط جنین در ایران مطالعه بفرمایید و اینکه زمانی کاملا منتفی بود و کاملا حرام و کسی نمی توانست حرفش را بزند ولی از سال 80 مباحثش شروع شد و امروز ورق کمی برگشته!!!! به قوانین سال 84 و 46 مراجعه شود..... و من مواردش را بعدا خواهم نوشت
    و البته در مورد پاتولوژی و کالبد شکافی پزشکی قانونی که امروز ما این علوم را از غرب می گیریم چون بنا به فتواها مجاز به انجامش نبودیم و الان مجازیم!! بحثش مفصل است !!!

    3_هیچ کس مدعی نیست که نظراتش درست است مثل اینکه من باید به شما یادآوری کنم که در اینجا ما بحث می کنیم تا بیشتر بفهمیم و احیانا اشکالات دو طرف بر طرف شود
    4- جاها و سایتهایی هستند که از ما می خواهند حرفهایی که شما نمی پسندید سیاسی و غیر سیاسی بنویسیم من اگر دنبال فقط ابراز نظر بودم نه گفتگو ، آنجا مطلب می نوشتم
    5- مطلبی در مورد ایت الله سعیدی؟؟؟؟ در همین مبحث نوشتم حتما از صحت یا سقم آن مرا مطلع کنید
    6- به من بگویید در آخر زمان می گویند حلال حرام و حرام حلال می شود یعنی چه ؟
    7- به من بگویید چه موقع باید تهور داشته باشم و چه موقع شجاعت؟
    باز هم از توجه شما تشکر می کنم قاطعیت با عصبانیت فرق دارد در عصبانیت آدم بدون استدلال حرف می زند و طرفش را از خود می راند. من را که مذهبیم برانید چگونه غیر را جذب می کنید!!!!
    لطفا به همه بندها با قاطعیت پاسخ دهید اگر بندی بدون پاسخ بماند من دیگر هیچ حرفی ندارم
    در مورد موروثی بودن دین و تفاوتش با غیر موروثی بعدا می نویسم یک تفاوتش را در مادران چادری ببین با پرورش دختران بی حجاب !!!بعد مصادیق دیگری خواهم نوشت
    اهدنا الصراط المستقیم

    بسم الله الرحمن الرحیم


    سلام بر همه


    ابتدا این آتیش به پا شده رو بخوابونید ! همونطور که دوست خوبمون یاسین فرمودند نقد تخصصی نیاز به یه حداقل علم مورد نیاز در زمینه مطروحه داره و همونطوری که کاربر گرامی زهرا فرمودند ما باید در امر مسائل دینی بنا رو در تبادل نظر بزاریم نه سرزنش و کوبش !


    ببینید من ابتدا یه مطلبی رو در جواب دوست خوبمون بینا 88 بزارم !

    شما یه سری مطالبی گذاشتید و از اونها سوال میکنید ، همین تفاوت بین احکام زن و مرد !

    دوست من قبح سوار شدن یک زن روی موتور سیکلت یه امر مشخصه ، فکر نکنم شما بخواید ردش کنید !

    در ضمن میتونید بگید چرا ما باید در وضو پا رو مسح بکشیم درست در حالی که صورت و دستها رو میشوریم !

    جواب مشخصه ، ما از حکمت همه احکام خبر نداریم ، پس صرف مطلع نبودن نمی شه رد کرد ! خیلی از مواردی که شما فرمودید شاید از همین قسم باشه و ما هنوز پی به حکمتش نبردیم ، پس چرا قضاوت کنیم ؟

    البته بگم یه چیزی در مورد فروع باید مشخص بشه اونم اینه که وقتی ما در فروع صحبت از اختلاف بین نظر مراجع میکنیم ، به این صورت نیست که اختلاف ، یه اختلاف بنیادی باشه ! بلکه خیلی ریزه و در مجموع به فوندانسیون فروع اسلام لطمه ای وارد نمی کنه ! این ها همه در حالیه که شما همین حالا میتونید یه جزوه تقریباً کامل از مجموع نظرات مراجع در فقه بنویسی !

    یعنی همین الان جزوه های عمومی که بر اساس نظر اکثر قریب به اتفاق مراجع هست تو بازار وجود داره !

    اگه قرار باشه بین نظر مراجع اختلاف باشه چطور این جزوات تدوین میشه ؟؟؟

    اما نکته بعدی در مورد فقه در اسلام برای کاربر گرامی زهرا که احترامشان همچون خواهر بزرگتر بنده برایم واجب است !

    ببینید ، شما در مورد فقه اسلامی چه تصوری دارید که مثلاً میایید احکام سقط جنین و پاتولوژی و کالبد شکافی رو به میون میارید ؟

    هیچ میدونید فقه اسلامی در مورد این موارد و موارد مشابه چی میگه ؟

    فقه باید تمام جزئیات احکام رو بیان کرده باشه ، یعنی اصلاً فقه اصغر یعنی همین ، فقه امور جزئی است ، اما آیا به نظر شما در احادیث ما راجع به سقط جنین و پاتولوژی و کالبد شکافی مطلب مستقیمی داریم ؟ در عین اینکه باید اسلام حکمش را در این مورد بیان کرده باشد ؟

    اسلام برای اینکه همه موارد رو بیان کرده باشه اومده یه سری پیش شرط هایی تعیین کرده !

    مثلاً تو سقط جنین امکان داره که ما حدیث مستقیمی نداشته باشیم ، اما فقه میگه ،

    نباید هیچ عملی موجب آسیب رسوندن به انسان ( ترجیحاً تو این مسئله مادر ) بشه !

    از طرفی نمیشه قتل عمد انجام داد ، چه شخص بالغ باشه چه جنین !

    ببینید ، اسلام میاد این موارد رو میگه و میگه اگر این شروط باشه حکم اینه و اگه نباشه حکم چیز دیگه ایه !

    اما تشخیص این مسائل با کیه ؟ آیا با فقیهه که مثلاً سقط جنین در 5 ماهگی موجب آسیب رساندن به مادر میشه یا اصلاً قتل نفسه ؟ اینها رو علم پزشکیه که معین میکنه که آیا در 5 ماهگی جنین روح داره یا نه ؟ آیا مثلاً دراین حالت خاص با سقط جنین آسیبی به مادر میرسه یا نه ؟

    مثل اینه که شما بری پیش دکتر بعد بهش اطلاعات اشتباه بدی ، بعد که خوب نشدی شاکی باشی !

    فقیه این سنخ اطلاعات رو از علوم مربوطه میگیره ، و با توجه به نتیجه حکم میده ! همین !

    یعنی یکسری از احکام امکان داره با پیشرفت علوم تغییر کنن و این دست فقیه نیست ! اون بنده خدا امام معصوم که نیست که علم وهبی داشته باشه ، اون فقط میتونه در احکام دین اجتهاد کنه !

    در ضمن زمانی که علم نتونه نظری بده مطمئناً احتیاط بعنوان حکم اصلی اتخاذ میشه !

    یعنی وقتی علم نتونه بگه که سقط این جنین موجب لطمه به مادر میشه یا نمیشه ، فقیه حق نداره حکم به سقط بده ! مطمئن باشید احتیاط پیشه میکنه و میگه بر اساس احتیاط واجب سقط جایز نیست !

    اما درمورد این که فرمودید در آخر الزمان این و آن میشه و . . .

    درسته ، ما هم شنیدیم ،همه شنیدن ! اما یادتون باشه که مثلاً در مورد یاران خاص حضرت گفته شده همه اونها فقیه در دین هستن !

    در ضمن شک نکنید در دوران غیبت وظیفه ما عمل کردن به اجتهاده ! اگر نمی تونیم مجتهد بشیم ! شما اگه واقعاً خیلی دوست داری حلالت حرام نشه برو و مجتهد شو ! آیا حاضری برای اینکه حلالت حرام نشه این وقت رو بزاری ؟؟؟؟

    یادتون باشه که ما بیرون گود هستیم ، توی گود قضیه به جور دیگه اس !

    کاربر گرامی عمل کردن به اجتهاد برای راحتی من و شماست ، و گفتم اولاًما تو اصول تقلید نمی کنیم که بشیم غلام حلقه به گوش و ابزار دست دیگران ، ثانیاً اختلاف تو فقه اصغر اینقد کمه که به کلیت فقه لطمه ای وارد نمیکنه ! آیا به نظر شما عمل کردن به این اجتهاد موجب لطمه به زندگی دینی شما میشه ؟

    حالا من نفهمیدم با شکل سنتی پذیرش مرجع تقلید چه مشکلی دارید ؟



    با تشکر از همه دوستان

    سلام علیکم

    حمید عزیز من سئوال شنیعی نپرسیدم که نصیحتم میکنید که ما نمی فهمیم

    ما نمی فهمیم اونهائیکه میفهمند بیایند بگویند این مسائل به چه دیلیل باید کلام امام محمد باقر باشد

    يكصد فرق بين احكام مردان و زنان!!!
    جابربن يزيد جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود:
    ...
    ..
    ...
    http://www.askdin.com/showthread.php?t=7282&p=42931
    ...
    63 - سوار شدن زنان بر زين اسب ، دوچرخه و موتور سيكلت كراهت دارد.

    83 - ربا ميان پدر و فرزند جايز است ، ولى بين مادر و فرزند جايز نيست .

    26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است
    دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى
    كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف
    فرمايد، و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند

    17 - مسح سر از زير چادر، مقنعه يا روسرى جايز است .

    47 - زن مسلمان نبايد در حضور زنان يهودى و نصرانى برهنه شود، زيرا آنان
    زيبائيهاى او را براى شوهران خود توصيف مى كنند و موجب مفسده مى شود.

    50 - مكروه است زن خود را معطل كند و بدون شوهر باقى بماند.

    59 - دست دادن زن با مرد اجنبى حرام است

    70 - هيچ شفاعتى براى زن نزد پروردگار بهتر از رضايت شوهر نيست .
    تذكر: غير از آنچه در خصال صدوق آمده ، وجوه افتراق ديگرى را نيز مى توان
    ذكر نمود.

    بسم الله الرحمن الرحیم


    سلام بر دوست گرامی بینای 88

    ابتدا باید بگویم من هیچ وقت اینچنین مطلبی را به شما نسبت نمی دهم و اگر از صحبت هایم اینگونه برداشت کرده اید عذر خواهی میکنم ، حال آنکه قصدم واقعاً این نبوده !

    صحبت من بر سر این است که ما باید علمی قضاوت کنیم !

    ببینید ، وقتی صحبت از حدیث میشود ، خود بخود خیلی از علوم پایشان به یحث باز میشود !

    رجال ، درایه ، صرف و نحو و . . .

    اگر هم من در جایی عرض کردم که یه حداقل علمی نیاز است ، منظورم علوم تخصصی حدیث بوده و نه خدایی ناکرده توهین به شخصیت شما !

    امیدوارم پوزش بنده را بپذیرید و حال آنکه واقعاً منظورم آنچه شما گفتید نبوده !

    سوال من اینجاست !

    چرا ما به دستور پزشک در امر دوا و درمان اطمینان میکنیم و حال آنکه به دستور او در ساختن پی و فندانسیون ساختمان هیچ ارزش علمی قائل نیستیم ؟

    جواب واضح است تخصص ! خواهشمندم از این دید به صحبت بنده نگاه کنید !

    در ضمن هنوز هم میگویم ، گاهی اوقات از آنجایی که ما حکمت خیلی از مسائل را نمی دانیم چگونگی اش برای ما سوال است !

    مثلاً همین نماز ، یا روزه شاید 50 سال پیش واقعآً در ذهن خیلی ها سوال بوده ! چرا باید اینطوری انجام بشه ؟؟؟؟

    اما حالا خیلی ها از لحاظ علوم روانشناسی و ورزش های فکری و . . . حرکات نماز را حرکاتی حساب شده میدانند !

    و یا ضرورت روزه امروز از لحاظ پزشکی امری روشن است ، اما آیا این روشنی در 50 سال پیش هم به همین صورت بوده ؟


    همانطور که گفتم سوار شدن زنها بر موتور سیکلت واقعاً امری قبیح و زشت است ، آیا شما میپسندید ؟

    یا اینکه گفته شده زنان مسلمان نباید جلوی زنان دیگر با لباس برهنه بیایند ! آیا به نظر شما دور از عقل است ؟

    و یا اینکه زنان نباید خود را بی شوهر بگذارند ( یا به نوعی در امر انتخاب شوهر خیلی سخت نباشند ) مسئله پیچیده ایست ؟

    امیدوارم متوجه منظور بنده شده باشید !

    منتظر پاسخ های شما هستم !

    celyanic;45935 نوشت:
    منتظر پاسخ های شما هستم !

    یعنی به نظر شما این سخنان امام محمد باقر ( باقر العلوم ) است.

    اصل بحث بر این اساس است که آیا این سخن نقل شده با نام امام معصوم نقلی صحیح است یا نه /
    آیا این سخنان را امام محمد باقر گفته یا نه که اگر امام من این را گفته که یک عمر الکی دارم میگویم شیعه اثنی عشریم

    یا اینکه این سخنان مورد تحریف قرار گرفته و در عصر حال حاضر هم با سوء استفاده از بی اطلاعی مردم از منابع دارد این جعل صورت میگیرد.
    ولی به نظر این حقیر این جملات متعلق به شخص جاهلی است که به مراتب از من جاهل جاهلتر است و با علوم ئینی مانند اسباب بازی ای در دست کودکان شروع به بازی کرده است.

    دلیل اصرار من این است که تعقل کردن امری ممدوح است و از واجبات و اصلی ترین وسائلی است که خداوند در قرآن به آن توصیه نموده که برای تقرب به درگاهش وسیله بجوئیم.

    يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(المائدة/35)
    اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله‌اي براي تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد کنيد، باشد که رستگار شويد!

    اما در مورد این مطالب
    موضوع مورد بحث 100 مورد تفاوت بین احکام زن و مرد است

    نشستن روی زین است (و بعد موتور و دوچرخه اضافه شده)

    آیا من از شما سخنی را نقل کنم و 250 سال بعد یکی بیاید این سخنان را اضافه یا کم کند کار صحیحی است یا اینکه اصل سخن را بیاورند و توضیحات اضافه نمایند؟

    این مسئله بیانگر این مطلب است که به سادگی آب خوردن این مطالب دستکاری شده.


    83 - ربا ميان پدر و فرزند جايز است ، ولى بين مادر و فرزند جايز نيست .

    چرا ربا بین پدر و فرزند جایز است ؟ اگر نویسنده نافهم این مطالب میفهمید که این نفس ربا است که ربا را در عمل حرام کرده دیگر این مطلب را از قول امام نقل نمی کرد.
    فی المثل حجاب داشتن مسئله ای است که 2 بعد دارد یکی بعد ظاهری یکی بعد باطنی
    کسی که در برابر یک انسان کور حجاب از سر خود بر نمی دارد نفس حجاب را درک کرده
    او میداند که باید حضور نیکوئی را در درون خود قوت ببخشد پس با حضور مرد کور نامحرم هم نفس آنرا نگاه میبدارد.
    ربا یکی از پلیدترین اعمالی است که شیطان انسان را به آن دعوت کرده و ریشه ربا از خودخواهی و طمع است.
    این نفس ربا است که پلید است پس فرقی نمی کند بین چه کسی صورت بگیرد.

    ادامه دارد


    26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است
    دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى
    كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف
    فرمايد،
    و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند

    خداوند در قرآن میفرماید ای پیامبر در انجام هرکاری که سخن مرانی بگو انشالله (اگر خدا بخواهد)

    این بدین مفهوم است که استجابت دعای از طرف خداوند با خواست و اجازه و اشارت خداوند اجابت یا رد میشود انسان نمیتواند قانون بچیند که خداوند را با اعمالی مجاب به استجابت دعای خود گرداند.

    ولی این جاهل خدا را یا با این اعمال دارد مجاب به پذیرش دعا کرده یا اینکه خودش خداست که چنین قراری میگذارد که هرفردی حتی هنده زن ابوسفیان بیاید اینچنین کند خدا مجبور میشود.!!!!

    17 - مسح سر از زير چادر، مقنعه يا روسرى جايز است .

    این مطلب بر اساس نوع پوشش مطرح گردیده و تفوت پوشش بین زن و مرد والا در احکام وضو هردو یکجور مسح سر میشکند
    آیا این شخص دارد 100 فرق بین احکام را جمع جور میکند یا فرق بین پوشش را؟

    اگر این تحریف در زمان گذشته بود میگفت مرد از ریر دستار مسح میشکد زن از زیر روسری
    ولی همانطوریکه از دوچرخه سواری و این مسئله پیداست این تحرف این اواخر صورت گرفته که مردان اغلب یا کلاه دارند یا سری برهنه

    47 - زن مسلمان نبايد در حضور زنان يهودى و نصرانى برهنه شود، زيرا آنان
    زيبائيهاى او را براى شوهران خود توصيف مى كنند و موجب مفسده مى شود.

    مگر این کار از زنان مسلمان بعید است ؟


    50 - مكروه است زن خود را معطل كند و بدون شوهر باقى بماند.

    برای مرد چطور حرام است یا حلال ؟

    ادامه دارد..

    celyanic;45935 نوشت:
    چرا ما به دستور پزشک در امر دوا و درمان اطمینان میکنیم و حال آنکه به دستور او در ساختن پی و فندانسیون ساختمان هیچ ارزش علمی قائل نیستیم ؟

    از طرح مابقی مسئله بگذریم که واضح تر از روز است

    اما د مورد توصیه پزشک/

    حمید عزیز ما پزشکان را احترام میکنیم و میدانیم که به هنگام بیماری اول سرمان را بسوی خداوند بالا باید ببریم و یا شافی و یا حکیم بگوئیم بعد برویم پیش پزشک تا به ما دارو بدهد تا بیماری علاج یابد.

    حال به قول دکتر در کتاب تشیع علوی تشیع صفوی پزشک بیاید ما را درمان خاک شیری کند.
    یا اینکه
    به دلایلی نسخه غلط بدهد
    یا اینکه اصلا پزشک نباشد و بگوید آنچه که من به شما میدهم برای مداواست ولی استفاده کنیم و وضعمان وخیم گردد حتی به حالت مرگ برسیم یا بمیریم بواسطه تجویز آن دارو.

    آنوقت شما باز هم میگوئید او پزشک است؟ خیر هرگز

    الان در حال حاضر اگر کافر شده ها را و مرتدین را نمیکشتند سر من و شما از اینهمه مسیحی شده کافر شده یا به ادیان جدید التاسیس در آمده گیج میرفت.

    اگر فقط اعلام میکردند آزادی عقاید و آزادی بیان عقاید و شرایط مساوی در حقوق شهروندی برای هرکسی با هر عقیده ای شنانه روز میتینگها و جشنواره هائی بود که برگزار میشد.

    برادر من کجای کاری که ببینی همین کریشنا مورتی توی ایران چند صدهزار عضور فعال و عضو دائم و عیر دائم در جلسات دارد.

    یا فرقه های دیگر

    سرمان را مثل کبک بکنیم زیر برف و بذاریم هرکسی بشود زبان خدا و خدا حکم بدهد آبروی دین ببرد تا به تمسخر بگویند بفرمائید این هم شیعه و اسلام متحجر و عقبب مانده.

    اینهائیکه شما پزشکشان میخوانید و این عبارات را تولید یا تائید میکنند پزشک نیستند بلکه بانی ارتداد خیلی ها شده و میشوند.

    یا علیم

    انشاء الله اگر خدا بخواهد بعد از سفر ولی به شرط پاسخ کامل از جناب یاسمین

    bina88;45990 نوشت:
    یعنی به نظر شما این سخنان امام محمد باقر ( باقر العلوم ) است.

    اصل بحث بر این اساس است که آیا این سخن نقل شده با نام امام معصوم نقلی صحیح است یا نه /
    آیا این سخنان را امام محمد باقر گفته یا نه که اگر امام من این را گفته که یک عمر الکی دارم میگویم شیعه اثنی عشریم

    یا اینکه این سخنان مورد تحریف قرار گرفته و در عصر حال حاضر هم با سوء استفاده از بی اطلاعی مردم از منابع دارد این جعل صورت میگیرد.
    ولی به نظر این حقیر این جملات متعلق به شخص جاهلی است که به مراتب از من جاهل جاهلتر است و با علوم ئینی مانند اسباب بازی ای در دست کودکان شروع به بازی کرده است.

    دلیل اصرار من این است که تعقل کردن امری ممدوح است و از واجبات و اصلی ترین وسائلی است که خداوند در قرآن به آن توصیه نموده که برای تقرب به درگاهش وسیله بجوئیم.

    يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(المائدة/35)
    اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله‌اي براي تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد کنيد، باشد که رستگار شويد!

    اما در مورد این مطالب
    موضوع مورد بحث 100 مورد تفاوت بین احکام زن و مرد است

    نشستن روی زین است (و بعد موتور و دوچرخه اضافه شده)

    آیا من از شما سخنی را نقل کنم و 250 سال بعد یکی بیاید این سخنان را اضافه یا کم کند کار صحیحی است یا اینکه اصل سخن را بیاورند و توضیحات اضافه نمایند؟

    این مسئله بیانگر این مطلب است که به سادگی آب خوردن این مطالب دستکاری شده.


    83 - ربا ميان پدر و فرزند جايز است ، ولى بين مادر و فرزند جايز نيست .

    چرا ربا بین پدر و فرزند جایز است ؟ اگر نویسنده نافهم این مطالب میفهمید که این نفس ربا است که ربا را در عمل حرام کرده دیگر این مطلب را از قول امام نقل نمی کرد.
    فی المثل حجاب داشتن مسئله ای است که 2 بعد دارد یکی بعد ظاهری یکی بعد باطنی
    کسی که در برابر یک انسان کور حجاب از سر خود بر نمی دارد نفس حجاب را درک کرده
    او میداند که باید حضور نیکوئی را در درون خود قوت ببخشد پس با حضور مرد کور نامحرم هم نفس آنرا نگاه میبدارد.
    ربا یکی از پلیدترین اعمالی است که شیطان انسان را به آن دعوت کرده و ریشه ربا از خودخواهی و طمع است.
    این نفس ربا است که پلید است پس فرقی نمی کند بین چه کسی صورت بگیرد.

    ادامه دارد

    به نام خدا

    با سلام خدمت دوستان گرامی

    مهلا مهلا جناب بینا 88

    جمله ای را باید به شما نیز بگویم

    کسی که بی گذر به آب می زند متهور است نه شجاع!

    به نظر می رسد شما با روایات مشکل اساسی دارید و به هر بهانه مایلید به آن حمله ور شوید

    در پستهایتان چیزی جز اینکه سخنان دکتر شریعتی را نقل دهید، ندیدیم

    به یاد این شعر خواجه شیراز افتادم که :

    در پس آینه طوطی صفتم داشته اند

    آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم !

    گاهی به علما می تازید و گاهی از عهد صفویه می نالید

    و بسیار به احادیث و کتب احادیث انتقاد خصمانه دارید

    عجیب است برخی از احکام ساده را زیر سوال برده و با عقل خودتان حکم به بطلان آن میکنید !!
    تکلیف را روشن کنید !می خواهید بگویید همه احکام باید به میزان عقل شما سنجیده شود و هر کدام را پسندیدید بگوییم از امام باقر ع است و هر کدام را نپسندید بگوییم کفریات و جعلیات تحریف شده است؟؟
    به ما بگویید مبنا چیست ؟؟اگر اینگونه هست که جواب ما جز تاسف نیست و اگر اینگونه نیست بگویید چرا در بحث ربای بین پدر و فرزند چنین حرفی زدید؟

    چرا در حاجت خواهی زن اینگونه استدلال می کنید؟ سوال این است که گیرم شما نفهمیدید چرا ربای بین پدر و فرزند صحیح است ،آیا نتیجه این است که این حکم باطل است و هر که چنین حکمی کرده به امام باقر ع دروغ بسته و خلاف قرآن سخن گفته؟؟؟؟؟

    چگونه به خود اجازه می دهید که بگویید : " به نظر این حقیر این جملات متعلق به شخص جاهلی است که به مراتب از من جاهل جاهلتر است و با علوم ئینی مانند اسباب بازی ای در دست کودکان شروع به بازی کرده است."؟

    علمای شیعه که به اتفاق این سخن را از امام باقر ع دانسته و حکم به صحت ربا بین پدر و فرزند کردند
    همه شان جاهلند؟؟ این را نادانی از شما تلقی کنیم یا توهین؟؟؟

    شما که کمترین اطلاعی از فقه و حدیث شیعه ندارید آیا سزاوار است به این سادگی و به غلط فتوی دهید؟

    خوب بود ابتدا سری به رساله مراجع می زدید و حکمشان را می دیدید اگر سواد خواندن روایات عربی باب ربای پدر و فرزند را نداشتید!

    مسأله 2080 اگر مسلمان از كافرى كه در پناه اسلام نيست ربا بگيرد اشكال ندارد (1) و نيز پدر و فرزند و زن و شوهر مى‏توانند از يكديگر ربا بگيرند.

    (1) (بهجت): ولى مسلمان نمى‏تواند به كافر، ربا و زيادتى در معامله بدهد ..

    (خوئى): مسأله معامله ربا چه با مسلمان چه با كافر حرام است، بلى اگر مسلمان از كافرى كه در پناه اسلام نيست يا از كافرى كه در پناه اسلام است و ربا گرفتن در شريعتش جايز باشد ربا بگيرد اشكال ندارد. و بنا بر احتياط واجب پدر و فرزند و زن و شوهر نيز نمى‏توانند از يكديگر ربا بگيرند.

    (مكارم): مسأله در چند مورد ربا گرفتن حرام نيست: 1 ربا گرفتن مسلمانان از كفارى كه در پناه اسلام نيستند. 2 ربا گرفتن پدر و فرزند از يكديگر. 3 ربا گرفتن زن و شوهر از يكديگر.

    (زنجانى): مسأله مسلمان مى‏تواند از كافرى كه در پناه اسلام نيست و يا از كافرى كه در پناه اسلام است و ربا گرفتن در شريعتش جايز است ربا بگيرد، و نيز پدر مى‏تواند از فرزند خود و شوهر از زن خود ربا بگيرد، و بنا بر احتياط واجب پسر از پدر و زن از شوهر خود ربا نگيرد.

    (سيستانى): مسأله پدر و فرزند و زن و شوهر مى‏توانند از يكديگر ربا بگيرند و همچنين مسلمان مى‏تواند از كافرى كه در پناه اسلام نيست ربا بگيرد؛ ولى معامله ربا با كافرى كه در پناه اسلام هست حرام است، البتّه پس از انجام معامله اگر ربا دادن در شريعت او جايز باشد، مى‏تواند از او زيادتى را بگيرد
    توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏2، ص: 215

    50- سؤال:
    آيا ربا حرام است در ما بين پدر و مادر و فرزند، و مولى و مملوك، و زوج و زوجه، و كافر و مسلم، و شيعه و سنى، يا نه؟-؟.
    جواب:
    ربا در ما بين اهل اسلام حرام است و فرقى ما بين شيعه و سنى نيست. و اما ما بين مسلم و كافر حربى (هر گاه زيادتى را مسلم بگيرد) ظاهرا خلافى در جواز آن نيست. و روايت عمرو بن جميع [1] كه در كافى و تهذيب مذكور است دلالت بر آن دارد، و ضعف آن منجبر است به عمل اصحاب.....
    و اما بين مادر و فرزند، پس دليلى بر جواز آن نيست و مقتضاى ادله، حرمة است.
    و اما ما بين پدر و فرزند، پس مشهور جواز آن است از هر دو طرف. و خلاف ابن جنيد (ره) كه جواز گرفتن را مخصوص پدر، كرده ضعيف است. و دليل بر مطلق جواز، روايت عمرو بن جميع، است از امير المؤمنين (ع) كه فرمود «ليس بين الرجل و ولده رباء و ليس بين السيد و عبده رباء» و هم چنين روايت زراره كه بعد مى‏آيد. و ضعف آنها منجبر است به عمل اصحاب. و سيد مرتضى رحمه اللَّه دعوى اجماع كرده چنانكه گفتيم
    جامع الشتات في أجوبة السؤالات(للميرزا القمي)، ج‏2، ص: 62و61

    هشتم: آن كه آن چه به آنها منتقل مى‏شود مالك ثمن و مثمن قدرت بر تسليم و تسلّم آنها داشته باشد. و بدان كه حرام است ربا. مروى است كه يك درهم ربا اعظم است از هفتاد زنا با محرم خود چون مادر و خواهر خود. و ربا عبارت است از زيادى گرفتن معاوضه يك جنس كه بنايش به وزن وكيل بوده در زمان صاحب شريعت،..... و اقوى آن است كه ميان پسر و پدر و زن و شوهر و مملوك مختص و مالك و مسلمان و كافر حربى ربا نيست
    صراط النجاة (المحشى للشيخ الأنصاري)، ص: 279

    مرحوم کلینی در کتاب کافی بابی ذکر می کند به نام:

    بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الرَّجُلِ وَ بَيْنَ وَلَدِهِ وَ مَا يَمْلِكُهُ رِبًا


    1- حُمَيْدُ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَيْسَ بَيْنَ الرَّجُلِ وَ وَلَدِهِ رِباً وَ لَيْسَ بَيْنَ السَّيِّدِ وَ عَبْدِهِ رِبًا

    3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَاسِينَ الضَّرِيرِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ لَيْسَ بَيْنَ الرَّجُلِ وَ وَلَدِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَبْدِهِ وَ لَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَهْلِهِ رِبًا إِنَّمَا الرِّبَا فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَا لَا تَمْلِكُ قُلْتُ فَالْمُشْرِكُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ رِبًا قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَإِنَّهُمْ مَمَالِيكُ فَقَالَ إِنَّكَ لَسْتَ تَمْلِكُهُمْ إِنَّمَا تَمْلِكُهُمْ مَعَ غَيْرِكَ أَنْتَ وَ غَيْرُكَ فِيهِمْ سَوَاءٌ فَالَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ لِأَنَّ عَبْدَكَ لَيْسَ مِثْلَ عَبْدِكَ وَ عَبْدِ غَيْرِكَ الكافي ج : 5 ص : 147

    و نیز مرحوم صدوق در فقیه و شیخ طوسی در تهذیب و استبصار روایات آن را آورده اند
    من‏لايحضره‏الفقيه ج : 3 ص : 277
    الإستبصار ج : 3 ص : 71
    تهذيب‏الأحكام ج : 7 ص : 17

    عجب از شما که می گویید:
    ""دلیل اصرار من این است که تعقل کردن امری ممدوح است و از واجبات و اصلی ترین وسائلی است که خداوند در قرآن به آن توصیه نموده که برای تقرب به درگاهش وسیله بجوئیم""
    آیا ثمره تعقل شما این است که چنین گستاخ به همه علمای شیعه اهانت کنید ؟کجای حرف شما بویی از تعقل داشت

    حال به ما بگویید که بر چه اساسی ما همه این روایات و فهم همه علمای شیعه از زمان کلینی تا به حال را برای کج فهمی شما به کنار افکنیم

    امید وارم برای این سوال جوابی داشته باشید


    یاسین;46022 نوشت:
    امید وارم برای این سوال جوابی داشته باشید

    شک نکنید

    یاسین;46022 نوشت:
    عجب از شما که می گویید: ""دلیل اصرار من این است که تعقل کردن امری ممدوح است و از واجبات و اصلی ترین وسائلی است که خداوند در قرآن به آن توصیه نموده که برای تقرب به درگاهش وسیله بجوئیم"" آیا ثمره تعقل شما این است که چنین گستاخ به همه علمای شیعه اهانت کنید ؟کجای حرف شما بویی از تعقل داشت حال به ما بگویید که بر چه اساسی ما همه این روایات و فهم همه علمای شیعه از زمان کلینی تا به حال را برای کج فهمی شما به کنار افکنیم

    جاهل را به خودم گفتم و به کسی که این احادیث را جعل کرده گفتم از من جاهلتر است و آنکه آنرا تائید کرده از هردو ما جاهلتر حال بستگی دارد چه کسی بیاید بگوید نفس ربائی وجود ندارد و میتوان عمل ربا را انجام داد حال با هرکسی چه پسر چه کافر تا به او بگویم جاهلتر از من.

    معیار و مبنا چیست؟
    معیار و مبنا برای من مطمئنا از آن ماخذی نیست که این علمائی که ربا را جائز میدانند از آن ماخذها ارتزاق میکنند.

    1-جناب یاسین شما به عمل صالح و عمل شر و پلید اعتقاد دارید یا خیر؟

    (من نفس عمل را هنوز بهش نرسیدم همین سئوال من را پاسخ دهید تا به نفس عمل برسم و بعد بگویم چرا کسانیکه ربا با هرکسی را تائید میکنند از من و جعل کننده روایت با نام ائمه سلام الله علیهم جاهلترند.)

    2- آیا ربا جزو اعمال خیر است یا شر؟

    3- اگر در شرایطی خیر و در شرایطی شر است شما شرایط خیر بودن عمل را با دلایل عقلی خودتان یا هرکس دیگری که خواستید ذکر نمائید.

    یاحق

    اشاره به دوئیت و شک در صدور استفتاء از طرف همین عالمان مذکور شما


    و بدان كه حرام است ربا. مروى است كه يك درهم ربا اعظم است از هفتاد زنا با محرم خود چون مادر و خواهر خود. و ربا عبارت است از زيادى گرفتن معاوضه يك جنس كه بنايش به وزن وكيل بوده در زمان صاحب شريعت،...

    بخش نخست

    یاسین;46022 نوشت:
    (1) (بهجت): ولى مسلمان نمى‏تواند به كافر، ربا و زيادتى در معامله بدهد ..

    یاسین;46022 نوشت:
    (خوئى): مسأله معامله ربا چه با مسلمان چه با كافر حرام است، بلى اگر مسلمان از كافرى كه در پناه اسلام نيست يا از كافرى كه در پناه اسلام است و ربا گرفتن در شريعتش جايز باشد ربا بگيرد اشكال ندارد. و بنا بر احتياط واجب پدر و فرزند و زن و شوهر نيز نمى‏توانند از يكديگر ربا بگيرند.

    بخش دوم

    یاسین;46022 نوشت:
    (مكارم): مسأله در چند مورد ربا گرفتن حرام نيست: 1 ربا گرفتن مسلمانان از كفارى كه در پناه اسلام نيستند. 2 ربا گرفتن پدر و فرزند از يكديگر. 3 ربا گرفتن زن و شوهر از يكديگر. (زنجانى): مسأله مسلمان مى‏تواند از كافرى كه در پناه اسلام نيست و يا از كافرى كه در پناه اسلام است و ربا گرفتن در شريعتش جايز است ربا بگيرد، و نيز پدر مى‏تواند از فرزند خود و شوهر از زن خود ربا بگيرد، و بنا بر احتياط واجب پسر از پدر و زن از شوهر خود ربا نگيرد. (سيستانى): مسأله پدر و فرزند و زن و شوهر مى‏توانند از يكديگر ربا بگيرند و همچنين مسلمان مى‏تواند از كافرى كه در پناه اسلام نيست ربا بگيرد؛ ولى معامله ربا با كافرى كه در پناه اسلام هست حرام است، البتّه پس از انجام معامله اگر ربا دادن در شريعت او جايز باشد، مى‏تواند از او زيادتى را بگيرد توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج‏2، ص: 215

    یاحق

    bina88;45994 نوشت:
    26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف فرمايد، و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند خداوند در قرآن میفرماید ای پیامبر در انجام هرکاری که سخن مرانی بگو انشالله (اگر خدا بخواهد) این بدین مفهوم است که استجابت دعای از طرف خداوند با خواست و اجازه و اشارت خداوند اجابت یا رد میشود انسان نمیتواند قانون بچیند که خداوند را با اعمالی مجاب به استجابت دعای خود گرداند. ولی این جاهل خدا را یا با این اعمال دارد مجاب به پذیرش دعا کرده یا اینکه خودش خداست که چنین قراری میگذارد که هرفردی حتی هنده زن ابوسفیان بیاید اینچنین کند خدا مجبور میشود.!!!!

    یا حی و یا قیوم

    آنچه در روایت صدوق ره آمده چنین است:

    و إذا كانت لها إلى الله عز و جل حاجة صعدت فوق بيتها و صلت ركعتين و كشفت رأسها إلى السماء فإنها إذا فعلت ذلك استجاب الله لها ( الخصال ج : 2 ص : 586)

    ابتدا باید عرض کنم که روایت در خصال با عنوان :
    ثلاث و سبعون خصلة في آداب النساء و الفرق بين أحكامهن و أحكام الرجال. یعنی 73 خصله در آداب زنان و فرق بین احکام آنها و احکام مردان ،وارد شده است
    سند روایت اینگونه است: حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال حدثنا الحسن بن علي العسكري قال حدثنا أبو عبد الله محمد بن زكريا البصري قال حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة عن أبيه عن جابر بن يزيد الجعفي قال سمعت أبا جعفر محمد بن علي الباقر ع‏.در سند حسن بن علی عسکری یا سکری است که مجهول است و نیز جعفر بن محمد عماره و پدرش محمد بن عماره نیز مجهولند و روایت از جهت این سه نفر ضعیف می باشد

    آنچه رهزن جناب بینا در قبول این سخن و به دنبالش حکم به جهالت گوینده اش شده، ظاهرا ضعف سند روایت نیست بلکه عبارت است از:در قرآن آمده که وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً (23کهف)إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ ... یعنی هرگز نگو فردا این کار را انجام می دهم مگر اینکه به خواست خدا باشد و در این روایت گفته شده که وقتی زن را بسوی خدا حاجتی باشد به پشت بام رود ودو رکعت نماز گزارد و سرش را برهنه کند اگر چنین کند خداوند دعوتش را مستجاب کند ؛پس روایت با آیه قرآن متضاد است آیه می فرماید کار به خواست خدا صورت می گیرد و روایت گفت این کار را اگر کند مستجاب می شود

    پس گوینده آن جاهل است!!!!!!!!! چیزی که روشن نیست برداشت آقای بیناست که عمل زن را اجبار بر خدا فرض کردند
    از کجای روایت بر می آید که این کار زن خدا را مجبور به اجابت می کند؟؟

    در این روایت و روایات فراوان مشابه حضرت کیفیت تضرع و خضوع و خشوع در دعا را به فرد می آموزد و طبق این روایت می فرماید اگر زن این گونه عمل کند خضوع کاملی به جا آورده است مانند این روایت:

    سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَرَّ بِي رَجُلٌ وَ أَنَا أَدْعُو فِي صَلَاتِي بِيَسَارِي فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ بِيَمِينِكَ فَقُلْتُ يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَقّاً عَلَى هَذِهِ كَحَقِّهِ عَلَى هَذِهِ وَ قَالَ الرَّغْبَةُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ تُظْهِرُ بَاطِنَهُمَا وَ الرَّهْبَةُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ تُظْهِرُ ظَهْرَهُمَا وَ التَّضَرُّعُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْيُمْنَى يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ التَّبَتُّلُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْيُسْرَى تَرْفَعُهَا فِي السَّمَاءِ رِسْلًا وَ تَضَعُهَا وَ الِابْتِهَالُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ ذِرَاعَيْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الِابْتِهَالُ حِينَ تَرَى أَسْبَابَ الْبُكَاءِ
    محمد بن مسلم گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: مردى بمن گذر كرد و من با دست چپ در نماز دعا ميكردم، پس گفت: يا ابا عبد اللَّه با دست راستت (دعا كن) من گفتم: اى بنده خدا همانا براى خداى تبارك و تعالى بر اين هم حقى است مانند حقى كه بدان دارد.
    رغبت اينست كه: هر دو دست را بگشائى و درون آنها را آشكار كنى،
    رهبت اينست كه: دو دست را بگشائى و پشت آن دو را ظاهر سازى،
    تضرع آنست كه: انگشت سبابه راست را براست و چپ بجنبانى،
    تبتل: جنبانيدن انگشت (سبابه) چپ است كه آن را بآرامى بسوى آسمان بالا برى و پائين آورى،
    ابتهال آنست كه: هم دستها و هم دو ذراع را بسوى آسمان بگشائى، و ابتهال در وقتى است كه ببينى و سائل گريه فراهم شده است
    و نیز عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ قَالا قُلْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَيْفَ الْمَسْأَلَةُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ تَبْسُطُ كَفَّيْكَ قُلْنَا كَيْفَ الِاسْتِعَاذَةُ قَالَ تُفْضِي بِكَفَّيْكَ وَ التَّبَتُّلُ الْإِيمَاءُ بِالْإِصْبَعِ وَ التَّضَرُّعُ تَحْرِيكُ الْإِصْبَعِ وَ الِابْتِهَالُ أَنْ تَمُدَّ يَدَيْكَ جَمِيعاً
    2) محمد بن مسلم و زراره گويند: بحضرت صادق عليه السلام عرضكرديم: مسألت بدرگاه خدا چگونه است؟ فرمود: دو دست خود را باز كنى، عرضكرديم: استعاذة چگونه است؟ فرمود: هر دو كف دست خود را بجانب فضا كنى و تبتل: اشاره با انگشت است، و تضرع: جنبانيدن انگشت است، و ابتهال اينست كه هر دو دست را با هم بكشى

    و موارد بسیار دیگری که در آن شیوه های دعا گفته شده است مانند به چپ و راست حرکت دادن انگشت سبابه در هنگام خواندن دعای ماو رجب (یا من ارجوه ...)و....
    یا اینکه در روایت وارد شده است:
    مَنْ قَدَّمَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ جَبَّارٍ مَنَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ يَقْرَأُهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَزَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَيْرَهُ وَ مَنَعَهُ مِنْ شَرِّهِ ( الكافي ج : 2 ص : 621 ح 8 )
    هر کس هنگام مواجهه با ستمگری قل هو الله بخواند خدا حفظش می کند از پیش و پس و راست و چپش بخواند پس هر گاه چنین کندخدا خیرش را روزیش می کند


    اینجا هم بگویید کار را اگر خدا بخواهد انجام می شودنه خواندن قل هو الله پس این ...

    جناب بینا 88 از این روایات هم چنین برداشتی می کنید؟زن اگر پشت بام رود و سر برهنه کند نهایت تذلل و ابتهال و خضوع را به جا آورده اما بقیه کار دست خداست مثل بقیه کار در این مواردی که امام صادق ع فرمودند لزومی ندارد مساله به این سادگی را که فهمش برای بچه هم مقدور است اینگونه بهم بپیچانید !!

    bina88;46029 نوشت:
    اشاره به دوئیت و شک در صدور استفتاء از طرف همین عالمان مذکور شما


    و بدان كه حرام است ربا. مروى است كه يك درهم ربا اعظم است از هفتاد زنا با محرم خود چون مادر و خواهر خود. و ربا عبارت است از زيادى گرفتن معاوضه يك جنس كه بنايش به وزن وكيل بوده در زمان صاحب شريعت،...

    بخش نخست

    بخش دوم

    یاحق

    جناب بینا 88

    میبینم که دست پاچه شده اید !!!

    بدان روایتی را که نوشتی عالم تر از شما و بینا تر از شما و خبره تر از شما ،دهها از این روایت در مذمت ربا را در کتاب کافی و من لایحضر و تهذیب و استبصار ،در کنار روایات جواز ربای بین فرزند و پدر آورده و فرق بین این دو را نیز خوب فهمیده اند

    از این بخش اول و دوم هم چیزی عایدتان نمی شود جناب بهجت می فرمایند مسلمان از کافر ربا می گیرد اما به کافر ربا نمی دهد پس از دسته دوم است
    و جناب خویی هم به احتیاط واجب جایز ندانسته اندنه اینکه شک در فتوا کرده باشند

    هیچ مجتهدی با وجود ظن هم فتوی نمی دهد چه برسد به شک

    bina88;46027 نوشت:
    شک نکنید

    جاهل را به خودم گفتم و به کسی که این احادیث را جعل کرده گفتم از من جاهلتر است و آنکه آنرا تائید کرده از هردو ما جاهلتر حال بستگی دارد چه کسی بیاید بگوید نفس ربائی وجود ندارد و میتوان عمل ربا را انجام داد حال با هرکسی چه پسر چه کافر تا به او بگویم جاهلتر از من.

    معیار و مبنا چیست؟
    معیار و مبنا برای من مطمئنا از آن ماخذی نیست که این علمائی که ربا را جائز میدانند از آن ماخذها ارتزاق میکنند.

    1-جناب یاسین شما به عمل صالح و عمل شر و پلید اعتقاد دارید یا خیر؟

    (من نفس عمل را هنوز بهش نرسیدم همین سئوال من را پاسخ دهید تا به نفس عمل برسم و بعد بگویم چرا کسانیکه ربا با هرکسی را تائید میکنند از من و جعل کننده روایت با نام ائمه سلام الله علیهم جاهلترند.)

    2- آیا ربا جزو اعمال خیر است یا شر؟

    3- اگر در شرایطی خیر و در شرایطی شر است شما شرایط خیر بودن عمل را با دلایل عقلی خودتان یا هرکس دیگری که خواستید ذکر نمائید.

    یاحق

    جناب بینا 88

    نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر !

    کسی که سوال دارد و متوجه مطلب نشده است سوال می پرسد
    سوال پرسیدن با بهم ریختن و لج بازی متفاوت است
    ما هیچگاه از جواب دادن به سوالهای شما خسته نمی شویم اما اگر بنا باشد بی آنکه فلسفه حرمت حکمی مثل ربا را بدانید شروع به توهین و مغشوش و مشوش کردن حدیث و فقاهت کنید این بحث دیگری است که با شما همراهی نخواهم کرد
    شما از هر کجا خواستی می توانی عقیده ات را بگیری (لا اکراه فی الدین) اما حسابت را با اسلام جدا کن ! اساس اسلام با قرآن و سیره و سخنان معصومین ع و عقل اثبات می شود

    شب پره گر وصل آفتاب نخواهد

    رونق بازار آفتاب نکاهد

    اما فلسفه جواز ربا در مورد پدر و فرزند و..

    اگر در روایتی که برایتان نوشتم دقت می کردید جوابتان را می گرفتید

    لَيْسَ بَيْنَ الرَّجُلِ وَ وَلَدِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَبْدِهِ وَ لَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَهْلِهِ رِبًا إِنَّمَا الرِّبَا فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَا لَا تَمْلِكُ

    توجه به دلیل جواز ربا بین پدر و فرزند و زن و شوهر و مولا و عبد کنید حضرت می فرماید ربا در جایی حرام است که تو مالک آن نباشی اما در موارد ذکر شده طرفین مالک داراییهای همند بنابر این به نا حق نگرفتند

    در کتاب کافی ج : 5 ص : 135 بابی دارد به عنوان :

    بَابُ الرَّجُلِ يَأْخُذُ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ وَ الْوَلَدِ يَأْخُذُ مِنْ مَالِ أَبِيهِ و روایاتی ذکر می کند مبنی بر اینکه پدر و فرزند در شرایطی می توانند از مال هم بردارند

    أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لِابْنِهِ مَالٌ فَيَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأَبُ قَالَ يَأْكُلُ مِنْهُ فَأَمَّا الْأُمُّ فَلَا تَأْكُلُ مِنْهُ إِلَّا قَرْضاً عَلَى نَفْسِهَا

    عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِرَجُلٍ أَنْتَ وَ مَالُكَ لِأَبِيكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ مَا أُحِبُّ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ مَالِ ابْنِهِ إِلَّا مَا احْتَاجَ إِلَيْهِ مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ

    عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَكُونُ لِوَلَدِهِ مَالٌ فَأَحَبَّ أَنْ يَأْخُذَ مِنْهُ قَالَ فَلْيَأْخُذْ فَإِنْ كَانَتْ أُمُّهُ حَيَّةً فَمَا أُحِبُّ أَنْ تَأْخُذَ مِنْهُ شَيْئاً إِلَّا قَرْضاً عَلَى نَفْسِهَا

    عَنْ‏ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحْتَاجُ إِلَى مَالِ ابْنِهِ قَالَ يَأْكُلُ مِنْهُ مَا شَاءَ مِنْ غَيْرِ سَرَفٍ وَ قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِنَّ الْوَلَدَ لَا يَأْخُذُ مِنْ مَالِ وَالِدِهِ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ الْوَالِدَ يَأْخُذُ مِنْ مَالِ ابْنِهِ مَا شَاءَ

    بین مولا و عبد که از روز روشن تر است


    مطلب دیگر اینکه ربای خیر هست و ربای شر
    اگر در قرآن نگاه کنی ربای خیر را نیز پرداخته است

    عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الرِّبَا رِبَاءَانِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأَمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهَدِيَّتُكَ إِلَى الرَّجُلِ تَطْلُبُ مِنْهُ الثَّوَابَ أَفْضَلَ مِنْهَا فَذَلِكَ الرِّبَا الَّذِي يُؤْكَلُ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ "وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ " وَ أَمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ الرِّبَا الَّذِي نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ وَ أَوْعَدَ عَلَيْهِ النَّار
    کافی ج5 ص145

    حضرت صادق فرمود ربا دو جور است، يكى ربايى كه مى‏توان خورد، و ديگر آنكه نمى‏توان خورد، اما آن ربايى كه جايز و حلال است، هديه‏اى است كه به كسى مى‏دهى و از دادنت ثواب مى‏خواهى، چون ثواب آن چند برابر خود آن است، اين آن ربايى است كه مى‏توان خورد، و خداى تعالى در باره‏اش فرموده:"و آنچه از ربا مى‏دهيد تا مال مردم زياد شود نزد خدا زياد نمى‏شود "و اما آن ربايى كه خوردنى نيست، آن همان ربايى است كه خدا از آن نهى كرده و وعده آتش در برابرش داده

    مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند؟
    مراد از" ربا" و" زكات" به قرينه مقابله و شواهدى كه همراه اين دو كلمه است، رباى حلال است، و آن اين است كه چيزى را به كسى عطا كنى و قصد قربت نداشته باشى، و مراد از صدقه آن مالى است كه براى رضاى خدا بدهى 0ترجمه تفسیر المیزان ج16 ص277)

    بنا بر این ضرورتی ندارد که از کلمه ربا بترسید و چنین نفس و غیر نفس بکنید!!

    اما شما به من بگویید از کجا در اوردید که ربا از جمله شرور ذاتی است بلکه مثل دروغ حلال دارد و حرام دارد و مثل قتل نفس حلال دارد و حرام و... چیزی که حرام دارد و حلال ندارد ظلم و شرک است اما از این دو گذشته از کجا و به چه دلیل ؟؟؟
    .
    .

    شما فکر کنم معنای ربا رو گم کردید.

    هدیه دادن در تعریف ربا وجود ندارد
    یادمه نزول خوری بود که توی جیبش رو پر از آجیل میکرد میومد بازار چوب میگفت من پول را به شما غرض میدهم در عوض دو چک به مبلغ کل پول غرض داده میگیرم (یکی بابت تضمین پرداخت دیگری اصل مال) این 2تا دونه نخود رو هم به قیمت مثلا 2میلیون به شما میفروشم (در عوض سود ربا) شما راضی هستی این 2 نخود رو بخری 2 میلیون .
    یا میگفت من به شما غرض دادم شما 2 میلیون چک به من هدیه بده که این عمل خیر را فی سبیل الله انجام داده ام.
    عزیز من
    اینهائیکه شما اینجا نوشتی کلاه شرعیه هدیه معنا و مفهوم دیگه ای داره

    يمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ(البقرة/276)
    خداوند، ربا را نابود مي‌کند؛ و صدقات را افزايش مي‌دهد! و خداوند، هيچ انسان ناسپاس گنهکاري را دوست نمي‌دارد.

    الَّذِينَ يأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يقُومُونَ إِلَّا كَمَا يقُومُ الَّذِي يتَخَبَّطُهُ الشَّيطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(البقرة/275)

    کساني که ربا مي‌خورند، (در قيامت) برنمي‌خيزند مگر مانند کسي که بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمي‌تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهي زمين مي‌خورد، گاهي بپا مي‌خيزد). اين، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتي ميان آن دو نيست.)» در حالي که خدا بيع را حلال کرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است.) و اگر کسي اندرز الهي به او رسد، و (از رباخواري) خودداري کند، سودهايي که در سابق [= قبل از نزول حکم تحريم‌] به دست آورده، مال اوست؛ (و اين حکم، گذشته را شامل نمي‌گردد؛) و کار او به خدا واگذار مي‌شود؛ (و گذشته او را خواهد بخشيد.) اما کساني که بازگردند (و بار ديگر مرتکب اين گناه شوند)، اهل آتشند؛ و هميشه در آن مي‌مانند.

    یاسین;46035 نوشت:
    اما فلسفه جواز ربا در مورد پدر و فرزند و.. اگر در روایتی که برایتان نوشتم دقت می کردید جوابتان را می گرفتید لَيْسَ بَيْنَ الرَّجُلِ وَ وَلَدِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَبْدِهِ وَ لَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَهْلِهِ رِبًا إِنَّمَا الرِّبَا فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَا لَا تَمْلِكُ توجه به دلیل جواز ربا بین پدر و فرزند و زن و شوهر و مولا و عبد کنید حضرت می فرماید ربا در جایی حرام است که تو مالک آن نباشی اما در موارد ذکر شده طرفین مالک داراییهای همند بنابر این به نا حق نگرفتند

    هر دو مالک مال هدیگرند !!!!

    من تا الان ندیدم کسی به خودش ربا بده حتما شما دیدید که اینطور مینویسید.
    آخرین پدری هم که به پسرش ربا داده بود سال 74 گفته بود من 1500 دلار بهت قرض میدم یک سال دیگه 1500 دلار ازت میگیرم ولی این رو بدون دلار داره بالا میره اگر پائین اومد 25 درصد بهم سود بده ولی اگر بالا رفت باید همون 1500 دلار رو بدی.
    سال بعد قیمت دلار شده بود 2 برابر سال قبل یعنی 1500 گرفته بود 3 میلیون مثلا باید پس میداد.
    الان سال 89 هست 14 سال پیش فحش و فحش کاری و کتک زدن پدر و پسر الان 14 ساله همدیگه رو ندیدن.
    نوش جون کسانیکه این حکم رو میدن سهمشونم میبرن.

    یاسین;46035 نوشت:
    بین مولا و عبد که از روز روشن تر است

    آیا میدانید دلیل قتل عمر بدست ابولولو چه بود؟
    اگر خوردن نا بناحق مال بنده مانند روز روشن است پس آنچه که بر سر عمر آمد این بود که او را به شهادت رساند و ابولولوئی که حقش ادا نشده بود برای درخواست بیعی که کرده بود و سودی که رسانده بود ولی حقش ادا نشده و آزاد نشده بود برای دادخواهی نزد عمر آمد و...

    ربا خوردن از مال بنده چطور حلال است ئ مانند روز روشن ؟

    هرچه را که بر خود میپسندی بر دیگران نیز بپسند و هرآنچرا که بر خود نمیپسندی بر دیگران نیز نپسند این کلام علی بن ابی طالب است برای همین تشیع صفوی است که کارمان به اینجا کشیده که حتی برای خوردن ربا از قول ائمه دلیل می آورند .

    یاسین;46035 نوشت:
    حضرت صادق فرمود ربا دو جور است، يكى ربايى كه مى‏توان خورد، و ديگر آنكه نمى‏توان خورد، اما آن ربايى كه جايز و حلال است، هديه‏اى است كه به كسى مى‏دهى و از دادنت ثواب مى‏خواهى، چون ثواب آن چند برابر خود آن است، اين آن ربايى است كه مى‏توان خورد، و خداى تعالى در باره‏اش فرموده:"و آنچه از ربا مى‏دهيد تا مال مردم زياد شود نزد خدا زياد نمى‏شود "و اما آن ربايى كه خوردنى نيست، آن همان ربايى است كه خدا از آن نهى كرده و وعده آتش در برابرش داده

    اما آن ربايى كه جايز و حلال است، هديه‏اى است كه به كسى مى‏دهى و از دادنت ثواب مى‏خواهى، چون ثواب آن چند برابر خود آن است، اين آن ربايى است كه مى‏توان خورد، و خداى تعالى در باره‏اش فرموده:"و آنچه از ربا مى‏دهيد تا مال مردم زياد شود نزد خدا زياد نمى‏شود

    این کلام اصلا غلط است هیچ مفهوم قرآن را دستکاری کرده مضمون آیه بدین شکل است

    وَمَا آتَيتُمْ مِنْ رِبًا لِيرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يرْبُو عِنْدَ اللَّهِ وَمَا آتَيتُمْ مِنْ زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ(الروم/39)
    آنچه بعنوان ربا مي‌پردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت؛ و آنچه را بعنوان زکات مي‌پردازيد و تنها رضاي خدا را مي‌طلبيد (مايه برکت است؛ و) کساني که چنين مي‌کنند داراي پاداش مضاعفند.

    این دروغ بستن به خداست

    جناب یاسین اگر شما یک بار به این سوره و این آیه نگاه می انداختید نمینوشتید که امام صادق فرموده ربای حلال این است که خداوند فرموده خداى تعالى در باره‏اش فرموده:"و آنچه از ربا مى‏دهيد تا مال مردم زياد شود نزد خدا زياد نمى‏شود

    جالبتر

    یاسین;46035 نوشت:
    مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند؟ مراد از" ربا" و" زكات" به قرينه مقابله و شواهدى كه همراه اين دو كلمه است، رباى حلال است، و آن اين است كه چيزى را به كسى عطا كنى و قصد قربت نداشته باشى، و مراد از صدقه آن مالى است كه براى رضاى خدا بدهى 0ترجمه تفسیر المیزان ج16 ص277)

    حق و باطل هم کنار هم می ایند جناب استاد علامه

    مثل اینکه من باید از ابتدا وجود خداوند را برای شما اثبات کنم تا اینطور نیائید دروغ بستن به خدا را قبول کنید که تنها مشرکین چنین کاری رو میکنند.

    يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِي مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(البقرة/278)
    اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقي مانده، رها کنيد؛ اگر ايمان داريد!

    يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(آل عمران/130)
    اي کساني که ايمان آورده‌ايد! ربا (و سود پول) را چند برابر نخوريد! از خدا بپرهيزيد، تا رستگار شويد!

    وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا(النساء/161)
    و (همچنين) بخاطر ربا گرفتن، در حالي که از آن نهي شده بودند؛ و خوردن اموال مردم بباطل؛ و براي کافران آنها، عذاب دردناکي آماده کرده‌ايم.

    لَوْلَا ينْهَاهُمُ الرَّبَّانِيونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يصْنَعُونَ(المائدة/63)
    چرا دانشمندان نصاري و علماي يهود، آنها را از سخنان گناه‌آميز و خوردن مال حرام، نهي نمي‌کنند؟! چه زشت است عملي که انجام مي‌دادند!

    در ادامه حتما برای کسانیکه یقین به غضب ندارند دلایلی می آورم تا حداقل کمی خوف در دلشان پیدا گردد.

    یاحق

    یاسین;46030 نوشت:
    ابتدا باید عرض کنم که روایت در خصال با عنوان : ثلاث و سبعون خصلة في آداب النساء و الفرق بين أحكامهن و أحكام الرجال. یعنی 73 خصله در آداب زنان و فرق بین احکام آنها و احکام مردان ،وارد شده است

    این 27 تای بقیه از کجا آمده؟

    یا کار من است یا کار شما یا کار این بنده خدائی که آورده داخل سایت یا کار جاعل دیگری است یا کار راوی از امام باقر

    بعد در انتهای بخش 70

    70 - هيچ شفاعتى براى زن نزد پروردگار بهتر از رضايت شوهر نيست .
    تذكر: غير از آنچه در خصال صدوق آمده ، وجوه افتراق ديگرى را نيز مى توان
    ذكر نمود.

    اگر وجوه افتراق دیگری را میتوان ذکر نمود دیگر از قول امام محمد باقر طبق این حدیث نیست از ملا ممدجانیه که معلوم نیست کیه پس چرا از اسم ائمه سوء استفاده میکنه

    به بی دینش بگین بره با اسم خودش رواج بده دست از سر ائمه برداره شماها اینا رو غریب کش کردید رفت.

    یاسین;46030 نوشت:
    در این روایت گفته شده که وقتی زن را بسوی خدا حاجتی باشد به پشت بام رود ودو رکعت نماز گزارد و سرش را برهنه کند اگر چنین کند خداوند دعوتش را مستجاب کند ؛پس روایت با آیه قرآن متضاد است آیه می فرماید کار به خواست خدا صورت می گیرد و روایت گفت این کار را اگر کند مستجاب می شود

    متن قبلی
    26 - هر گاه زن بخواهد با خداى خويش راز و نياز كند، بهتر است
    دو ركعت نماز بجاى آورد. سپس با سر برهنه دعا كند. البته در صورتى
    كه مشرف نباشد. خداوند دعاى او را اجابت ، و حاجت او را بر طرف
    فرمايد، و او را ماءيوس و نا اميد نگرداند

    یاسین;46030 نوشت:
    پس گوینده آن جاهل است!!!!!!!!! چیزی که روشن نیست برداشت آقای بیناست که عمل زن را اجبار بر خدا فرض کردند از کجای روایت بر می آید که این کار زن خدا را مجبور به اجابت می کند؟؟

    من فرض نکردم عزیزم شما مطلب رو ماست مالی کردی این دوتا متن اصلا شبیه به هم نیستند قسمتی که قرمزه بخون

    ببینید کسی اینجا بچه نیست شما نمیتونید با این کار شکل شرعی به حدیث جعلی بدید این کار فرضا منو خام کنه یا یک بنده خدای دیگه رو ولی خدا رو هم خام میکنه؟

    در ادامه شما آداب دعا رو توصیف کردید از قول ائمه من بحثم اینجا جای خدا حرف زدن و اجابت از قول خداست نه آداب دعا.

    یعنی جاعل حرفه ای ما طوری دستکاری کرده که علما متوجه نشن که طرف داره از طرف خدا قول میده که حتی هنده بتشی زن ابوسفیان بیای برای مرگ پیامبر اینطوری دعا بخونی خدا حرفتو گوش میکنه ؟
    یاحکیم

    یاسین;46031 نوشت:
    هیچ مجتهدی با وجود ظن هم فتوی نمی دهد چه برسد به شک

    یاسین;46022 نوشت:
    ربا در ما بين اهل اسلام حرام است و فرقى ما بين شيعه و سنى نيست. و اما ما بين مسلم و كافر حربى (هر گاه زيادتى را مسلم بگيرد) ظاهرا خلافى در جواز آن نيست. و روايت عمرو بن جميع [1] كه در كافى و تهذيب مذكور است دلالت بر آن دارد، و ضعف آن منجبر است به عمل اصحاب..... و اما بين مادر و فرزند، پس دليلى بر جواز آن نيست و مقتضاى ادله، حرمة است.

    یاسین;46022 نوشت:
    و اما ما بين پدر و فرزند، پس مشهور جواز آن است از هر دو طرف. و خلاف ابن جنيد (ره) كه جواز گرفتن را مخصوص پدر، كرده ضعيف است. و دليل بر مطلق جواز، روايت عمرو بن جميع، است از امير المؤمنين (ع) كه فرمود «ليس بين الرجل و ولده رباء و ليس بين السيد و عبده رباء» و هم چنين روايت زراره كه بعد مى‏آيد. و ضعف آنها منجبر است به عمل اصحاب. و سيد مرتضى رحمه اللَّه دعوى اجماع كرده چنانكه گفتيم جامع الشتات في أجوبة السؤالات(للميرزا القمي)، ج‏2، ص: 62و61 هشتم: آن كه آن چه به آنها منتقل مى‏شود مالك ثمن و مثمن قدرت بر تسليم و تسلّم آنها داشته باشد. و بدان كه حرام است ربا. مروى است كه يك درهم ربا اعظم است از هفتاد زنا با محرم خود چون مادر و خواهر خود. و ربا عبارت است از زيادى گرفتن معاوضه يك جنس كه بنايش به وزن وكيل بوده در زمان صاحب شريعت،..... و اقوى آن است كه ميان پسر و پدر و زن و شوهر و مملوك مختص و مالك و مسلمان و كافر حربى ربا نيست صراط النجاة (المحشى للشيخ الأنصاري)، ص: 279

    این جملات تماما دارد بر اساس ظاهرا نقلا اینطور که گفته شده فلانی گفته سندش ضعیفه اینا با شک صحبت نشده؟

    یاسین;46031 نوشت:
    از این بخش اول و دوم هم چیزی عایدتان نمی شود جناب بهجت می فرمایند مسلمان از کافر ربا می گیرد اما به کافر ربا نمی دهد پس از دسته دوم است و جناب خویی هم به احتیاط واجب جایز ندانسته اندنه اینکه شک در فتوا کرده باشند

    اما دسته دوم از جمله جناب مکارم گفته

    (مكارم): مسأله در چند مورد ربا گرفتن حرام نيست: 1 ربا گرفتن مسلمانان از كفارى كه در پناه اسلام نيستند. 2 ربا گرفتن پدر و فرزند از يكديگر. 3 ربا گرفتن زن و شوهر از يكديگر.
    اینها رو بهش میگن دوئیت مکارم میگوید اصلا حلاله با اقتدار آیت الله خوئی میگوید (به احتیاط واجب جایز ندانسته اند)

    اینها یعنی نبود حکم قاطع در بین علماء
    یعنی با شک و تردید دل را به دریا زدن.

    این حکم هم حکمی نیست مانند احکام وضو و روزه این حکمی است که 7 آیه تهدید آمیز در موردش در قرآن آمده.
    پس نمیتوان باهاش این کارا رو کرد

    یا الله

    bina88;46042 نوشت:
    آیا میدانید دلیل قتل عمر بدست ابولولو چه بود؟ اگر خوردن نا بناحق مال بنده مانند روز روشن است پس آنچه که بر سر عمر آمد این بود که او را به شهادت رساند و ابولولوئی که حقش ادا نشده بود برای درخواست بیعی که کرده بود و سودی که رسانده بود ولی حقش ادا نشده و آزاد نشده بود برای دادخواهی نزد عمر آمد و... ربا خوردن از مال بنده چطور حلال است ئ مانند روز روشن ؟ هرچه را که بر خود میپسندی بر دیگران نیز بپسند و هرآنچرا که بر خود نمیپسندی بر دیگران نیز نپسند این کلام علی بن ابی طالب است برای همین تشیع صفوی است که کارمان به اینجا کشیده که حتی برای خوردن ربا از قول ائمه دلیل می آورند .

    به نام خدا

    زین پس اگر لازم ببینم مطالب را برای دوستان و خوانندگان دیگر می نویسم و بخاطر بی ادبی و گستاخی شما به بزرگان دین و فهم قاصرتان که قدرت فهم مطالب را ندارید جوابی به شما نخواهم داد

    دوستان می دانند که در اسلام بحث رقیت موضوعی مورد اتفاق شیعه و سنی هست کسی از کفار که در جنگ با مسلمانان دستگیر می شد به عنوان برده و عبد به ملکیت مسلمین در می آمد اینکه فلسفه جواز برده گیری در اسلام چه بوده خود مطلبی قابل طرح بوده و ما اکنون در صدد بیان آن نیستیم گرچه اگر هم مطرح شود آن را نیز بیان خواهیم کرد

    اما از احکام عبید و اماء(غلام و کنیز )آنگونه که در قرآن نیز مطرح شده است عدم ملکیت آنها در اعمال و منافع شانست
    یعنی اگر عبد کار و حرفه ای داشته باشد و در آمدی کسب کند این منافع مال مولای اوست و او حق تصرف در آن اموال ندارد

    قرآن می فرماید : ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75 نحل)

    خداوند در باره بنده مملوكى مثل مى‏زند كه قادر بر چيزى نيست و كسى كه او را روزى نيكو داده‏ايم و او در آشكار و نهان، انفاق مى‏كند. آيا آنها برابرند؟ ستايش مخصوص خداست، ولى بيشتر آنها نمى‏دانند

    و نیز روایاتی که از فریقین در این باب وارد شده است در ملکیت و ازدواج و حج و قصاص و دیه و سایر احکام آن بسیار است

    از جمله احکامی که در بحث عبد هست بحث مکاتب هست به این معنی که بنده با مولایش شرط می کند که فلان مبلغ به او بدهد و مولا او را آزاد کند به این عبد مکاتب گفته می شودو به هر اندازه از شرطش وفاکند به همان مقدار آزاد می شود

    عبد می تواند مبعض باشد یعنی بعضی از خودش را آزاد کرده باشد و بعضی از او رق باشد به عبارتی چند دانگ از خودش را آزاد کند و چند دانگش برده باشد .چنین فردی در آن مقداری که آزاد است حکم حر را دارد و در آن مقداری که عبد است حکم عبد را دارد و کار و منافع او در آن مقدار مال مولای اوست همچنان که عبد کامل تمام منافعش مال مولای اوست و او هیچ اختیاری در کارش ندارد ؛
    اگر با مولایش در آزادیش قرار داد دارد باید مولایش به قرار دادش عمل کند و اگر حق او را زیر پا گذارد ضامن و غاصب است و این چیزی بوده که بین ابو لولو و مالکش در فرض صحت ماجری اتفاق افتاده و ممالک ابو لولو به قرار داد عمل نمی کرده و او به عمر شکایت برده و عمر جواب مساعدی به او نداد و ابولولو اینچنین انتقام گرفت

    خوب این چه ارتباطی به مساله جواز ربا بین بنده با مولایش دارد ؟؟؟ربا در جاهلیت بوده و بر سر آن توافق می کردند و مشکلی برایشان پیش نمی آمده این معنی ندارد که بگوییم ربا ذاتا مایه دعوا و جنگ است و در اسلام ربا حرام شده و به خاطر حرمت شرعی باید ترک شود و ترک شد اما ربای بین مالک و عبد و پدر و فرزند جایز شمرده شد و این ارتباطی به موضوع مکاتب و ظلم مولا و عصبانیت عبد ندارد که بی خردان به آن برای قاریشمیش جلوه دادن مسایل استفاده می کنند!!
    .
    .

    bina88;46042 نوشت:
    آخرین پدری هم که به پسرش ربا داده بود سال 74 گفته بود من 1500 دلار بهت قرض میدم یک سال دیگه 1500 دلار ازت میگیرم ولی این رو بدون دلار داره بالا میره اگر پائین اومد 25 درصد بهم سود بده ولی اگر بالا رفت باید همون 1500 دلار رو بدی. سال بعد قیمت دلار شده بود 2 برابر سال قبل یعنی 1500 گرفته بود 3 میلیون مثلا باید پس میداد. الان سال 89 هست 14 سال پیش فحش و فحش کاری و کتک زدن پدر و پسر الان 14 ساله همدیگه رو ندیدن. نوش جون کسانیکه این حکم رو میدن سهمشونم میبرن.

    فرض کنیم کسی از دیگری 1500 دلار قرض دریافت نمود (قرض را که حرام نمی دانید؟؟؟؟؟) دو سال بعد که بناست قرضش را بدهد دلار دو برابر شد تکلیف چیست باید قرضش را بپردازد یا خیر یا باید به قول برخی ! دعوا کنند و 14 سال هم دیگر را نببنند؟؟؟


    چه حرف عاقلانه ای!!!!

    bina88;46046 نوشت:
    این 27 تای بقیه از کجا آمده؟ یا کار من است یا کار شما یا کار این بنده خدائی که آورده داخل سایت یا کار جاعل دیگری است یا کار راوی از امام باقر بعد در انتهای بخش 70 70 - هيچ شفاعتى براى زن نزد پروردگار بهتر از رضايت شوهر نيست . تذكر: غير از آنچه در خصال صدوق آمده ، وجوه افتراق ديگرى را نيز مى توان ذكر نمود. اگر وجوه افتراق دیگری را میتوان ذکر نمود دیگر از قول امام محمد باقر طبق این حدیث نیست از ملا ممدجانیه که معلوم نیست کیه پس چرا از اسم ائمه سوء استفاده میکنه به بی دینش بگین بره با اسم خودش رواج بده دست از سر ائمه برداره شماها اینا رو غریب کش کردید رفت.

    به نام خدا

    کاربری جستجو می کند مثلا 100 تفاوت در حکم زن و مرد پیدا می کند البته تفاوت احکام بین زن و مرد خیلی بیشتر از اینهاست که اگر جستجو شود به 1000 هم میرسد

    حال از این 100 تا که پیدا کرده 73 تا از آن یک جا در روایتی وارد شده بود و بقیه از روایات و اخبار دیگر جمع آوری شده بودند و نه کار بر و نه صدوق ره هم نگفته بودند که جابر بن یزید جعفی 100 تفاوت از زبان امام نقل کرده بلکه بعد از حدود 70 تا ،تذکر داد که بقیه از جای دیگه هستند،،،

    کجای این جعل و تحریف و غریب کشی است ؟
    کجای این سوء استفاده از اسم ائمه ع هست ؟؟

    فکر نمی کنم خوانندگان عزیز چنین حرفهایی را از شما بپذیرند
    .

    bina88;46042 نوشت:
    شما فکر کنم معنای ربا رو گم کردید. هدیه دادن در تعریف ربا وجود ندارد یادمه نزول خوری بود که توی جیبش رو پر از آجیل میکرد میومد بازار چوب میگفت من پول را به شما غرض میدهم در عوض دو چک به مبلغ کل پول غرض داده میگیرم (یکی بابت تضمین پرداخت دیگری اصل مال) این 2تا دونه نخود رو هم به قیمت مثلا 2میلیون به شما میفروشم (در عوض سود ربا) شما راضی هستی این 2 نخود رو بخری 2 میلیون . یا میگفت من به شما غرض دادم شما 2 میلیون چک به من هدیه بده که این عمل خیر را فی سبیل الله انجام داده ام. عزیز من اینهائیکه شما اینجا نوشتی کلاه شرعیه هدیه معنا و مفهوم دیگه ای داره


    به نام خدا

    اگر دنیا زده ای به خاطر شهوت عملی خود را بفریبد و به اسم کلاه شرعی سر خود کلاه گذارد و یا چون شمایی که با شبهه علمی و تعصب روشنفکری عقیم خود را بفریبد و هر دو به گمراهی در افتند و به یک سو روند تقصیر حکم شرعی چیست؟؟

    وقتی قرآن صریحا از ربای حلال سخن می گوید شما را چه رسد نظری بپردازی

    به تفاسیر قرآن نگاه کن البته اگر منت بر سر مفسرین گذاشتی و آنها را هم مثل خودت با سواد دانستی
    با دو نوار و سه کتاب از شریعتی خوندن که انسان دین فهم نمی شود !!

    إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (73حج)

    آنانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد، قادر نيستند مگسى را بيافرينند، هر چند در اين باره با هم متحد شوند و اگر مگس چيزى از آنها بر بايد، نمى‏توانند آن را پس گيرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند
    .
    .

    یاسین;46143 نوشت:
    فرض کنیم کسی از دیگری 1500 دلار قرض دریافت نمود (قرض را که حرام نمی دانید؟؟؟؟؟) دو سال بعد که بناست قرضش را بدهد دلار دو برابر شد تکلیف چیست باید قرضش را بپردازد یا خیر یا باید به قول برخی ! دعوا کنند و 14 سال هم دیگر را نببنند؟؟؟ چه حرف عاقلانه ای!!!!

    ساسین عزیز بی خیال اخوی
    قرار بر این بوده اگر دلار پائین آمد 25 درصد به اصل مبلغ حال حاضر آن موقع دلار اضافه کند بدهد ولی سال بعد هر قدر شد دلار همان مقدار دلار بدهد.

    این بیع در زمانی بر حق میشد و شخص دو برابر را باید می پرداخت که در صورت نزول قیمت دلار همان مبلغ را بپردازد نه اینکه اصل مبلغ حال حاضر با 25 درصد سود.

    در هر صورت پسر حاضر به پرداخت اصل مبلغ باضافه 25 درصد سود شد ولی پدر اصرار داشت تو بیشتر از اینها نفع بردی باید 2 برابر بدهی.یعنی با رانندگی تاکسی شما در آمدت با افزایش دلار بالا رفت!!!

    ---------------------------------------------------------------------------------------

    یاسین;46139 نوشت:
    قرآن می فرماید : ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75 نحل) خداوند در باره بنده مملوكى مثل مى‏زند كه قادر بر چيزى نيست و كسى كه او را روزى نيكو داده‏ايم و او در آشكار و نهان، انفاق مى‏كند. آيا آنها برابرند؟ ستايش مخصوص خداست، ولى بيشتر آنها نمى‏دانند

    در ایات 71 الی 77خداوند بندگان سر کش را که خود را بواسطه ثروتمندی خود را قدرتمند میبینند و خدا را بجای بندگی به این خدای ثروت دست و چنگ زده اند را به توحید دعوت میکند و انفاق در مالی که متعلق به خودشان نیست و مالکی بجز خداوند وجود ندارد و مثال میزند که بداند که در برابر خدا مانند چه هستند بندگان و آنچه که میپرستد چیست

    ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ ينْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْلَمُونَ(النحل/75)
    خداوند مثالي زده: برده مملوکي را که قادر بر هيچ چيز نيست؛ و انسان (با ايماني) را که از جانب خود، رزقي نيکو به او بخشيده‌ايم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مي‌کند؛ آيا اين دو نفر يکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولي اکثر آنها نمي‌دانند!

    وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَينَمَا يوَجِّهْهُ لَا يأْتِ بِخَيرٍ هَلْ يسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(النحل/76)
    خداوند مثالي (ديگر) زده است: دو نفر را، که يکي از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هيچ کاري نيست؛ و سربار صاحبش مي‌باشد؛ او را در پي هر کاري بفرستد، خوب انجام نمي‌دهد؛ آيا چنين انساني، با کسي که امر به عدل و داد مي‌کند، و بر راهي راست قرار دارد، برابر است؟!

    این مطلب هیچ ارتباطی با موضوعیت مورد بحث که ربا خوردن از بندگان هست ندارد
    بهتر است شما از همان احادیث استناد کنید قرآن را بگذارید بعهده دوستان قرآن شناس

    یاسین;46139 نوشت:
    از جمله احکامی که در بحث عبد هست بحث مکاتب هست به این معنی که بنده با مولایش شرط می کند که فلان مبلغ به او بدهد و مولا او را آزاد کند به این عبد مکاتب گفته می شودو به هر اندازه از شرطش وفاکند به همان مقدار آزاد می شود

    اینی که می فرمائید در تشیع نیست چون اساس مذهب تشیع عدل است.

    اینها در تشیع صفویه به ثبت رسیده یا از نقلهائی که همینطور جعلی ساختند و مرحوم مجلسی هم برای اینکه این حدیث سازی بیشتر نشود مجبور شد 117 جلد بحارالانوار بنویسد

    یعنی با این استدلالات میفرمائید امام محمد باقر بیع میکرده با غلامش اگر میخواسته میتوانسته رد کند و خدا هم بیخیال.

    شما باید در همان آیاتی که اینجا ذکر کردید تدبر ئ تعقل کنید شما مالک انسانی نیستید مالک خداوند است شما حتی مالک مال خود نیستید و اینها امانتی است برای آزمون شما.

    متاسفم.

    متوجه شدیم بیشتر از این ادامه نمی دهم تا این چندتا شیعه و مسلمون هم نرن مثل عبدالکریم سروش و احمد کسروی بشن.

    یاحق


    موضوع قفل شده است