جمع بندی شیرینی گناه

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شیرینی گناه

سلام
در مورد توبه سوال دارم ولی نمیدونستم مربوط به کدوم بخش میشه، اینجا مطرح کردم!
میگن تا وقتی شیرینی گناه در انسان باقی باشه توبه پذیرفته نیست.
از گناهی توبه کردی و تصمیم گرفتی دیگه اون کارو انجام ندی ولی هربار که یاد اون روز و اون کار میفتی میگی یادش بخیر، عجب روزی بود، چقدر خوش گذشته بود!
چطور ممکنه شیرینی گناه از دل خارج بشه؟
و یک سوال دیگه: اگه تو یه مراسم زنونه که حجاب مناسبی نداشتم فیلمی ازم گرفته شده باشه و مسلماً مشخص نیست چه کسایی این فیلم رو می بینن و دست چند نفر میفته الان تکلیف من چیه؟ تا زمانی که این فیلم وجود داره و ممکنه مردهایی اون رو ببینن من دارم گناه انجام میده؟! چه باید کرد؟

با نام الله





کارشناس بحث: استاد

architect;374612 نوشت:
سلام
در مورد توبه سوال دارم ولی نمیدونستم مربوط به کدوم بخش میشه، اینجا مطرح کردم!
میگن تا وقتی شیرینی گناه در انسان باقی باشه توبه پذیرفته نیست.
از گناهی توبه کردی و تصمیم گرفتی دیگه اون کارو انجام ندی ولی هربار که یاد اون روز و اون کار میفتی میگی یادش بخیر، عجب روزی بود، چقدر خوش گذشته بود!
چطور ممکنه شیرینی گناه از دل خارج بشه؟

سلام علیکم
مشکل آنجاست که معرفت ما نسبت به آثار گناه بسیار کم است،طبق آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)، گناه - که نافرمانی از دستورات سعادت بخش الهی است- آثار و عواقب ناگواری در روح و جان فرد گناهکار و همچنین در زندگی دنیوی و اخروی او بر جای می گذارد. اکنون به برخی از آثار گناه بر روح و جان انسان اشاره می کنیم:

سنگینی روح
قرآن در مورد کارهای خیر یک تعبیر دارد و در مورد کارهای شر تعبیر دیگری دارد و این خودش شامل یک نکته بسیار دقیق انسان شناسی و روانشناسی روحی و معنوی است و آن این است که کار خیر به انسان نیرو می دهد و سنگینی او را برطرف می کند، انسان را چالاک می کند، به انسان قدرت و بال می دهد. هر چه انسان در کار خیر بیشتر وارد شود روحش سبکبارتر و سبکبال تر و قدرتمندتر می شود، مثل اینکه پا برای رفتن بیشتر پیدا می کند و بال برای پرواز پیدا می کند. برعکس، کار شر بار برای انسان درست می کند. با هر گناهی مثل اینکه یک چیزی روی دوش انسان می گذارند، قدرت تحرک را از انسان می گیرد. و بنابراین در قرآن به گناه می گوید وزر، یعنی بار و در سوره نحل آیه 25 اینچنین می فرماید: «لیحملوا اوزارهم کاملة یوم القیامة»، این بارهای سنگینشان را باید تا روز قیامت به دوش خود حمل کنند»، و تعبیرات دیگری از این قبیل.
یکی از تعبیرات، خود همین «ذنب» است که از ماده «ذنب» است. ذنب یعنی دم. هر گناهی گویی یک دم برای انسان درست می کند، یعنی برای انسان دنباله درست می کند. این باز اشاره به جنبه دیگری است که چگونه گناهان، انسان را سنگین می کند و جلوی تحرک انسان را می گیرد. کار خیر به انسان نیرو می دهد. در مقام تشبیه به بدن مثال می زنیم (البته مربوط به روح است). انسان بدنی دارد فرض کنید شصت کیلو، نیرویی هم دارد که با همین بدن می تواند با سرعت چقدر بدود، با همین بدن می تواند چقدر کوهنوردی کند. یک وقت چیزی بر نیروی بدنی اش می افزاید، قهرا بر قدرت دویدن و تحرکش می افزاید و یک چیز ممکن است بر عکس از نیروی بدنی او بکاهد از باب اینکه بر وزن بدن می افزاید، مثل اینکه باری را روی دوشش بگذارند، بگویند این شش کیلو بار همیشه روی دوش تو باشد.

در سوره مائده آیه 2 آمده است: «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان، در راه نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید، و در اثم (گناه) و تعدی دستیار هم نشوید».
روایت شده که بعد از نزول این آیه مردی به نام وابصه خدمت رسول اکرم (ص) می آید و می خواهد از پیغمبر اکرم تعریف «بر» و تقوا را از یک طرف و تعریف اثم و عدوان را از طرف دیگر بپرسد، مخصوصا می خواهد بداند که اثم یعنی چه؟ هنوز شروع به سخن نکرده بود که پیغمبر اکرم فرمود: وابصه! آیا بگویم آمده ای از من چه سوال کنی؟ بفرمایید یا رسول الله! آمده ای از من بپرسی که اثم و «بر» چیست؟ بله یا رسول الله، برای همین آمده ام. نوشته اند پیغمبر اکرم با دو انگشتشان به سینه وابصه اشاره کردند و فرمودند: «استفت قلبک، استفت قلبک: این استفسار را از قلب خودت بکن، جواب این فتوا را از قلب خودت بگیر»، یعنی این یک حقیقتی است که انسان از قلب خود احساس می کند که این کار خیر است، چون احساس روشنایی و سبکی و تحرک و نشاط می کند، و آن را از قلب خود احساس می کند که اثم است، چون احساس می کند سنگین شد، کسل شد، کدر و مکدر شد.

سیاهی روح و کاهش ایمان
از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان خواه نیک و خواه بد داراى پى آمد و نتیجه، در دنیا و آخرت است و همچون بذرى است که در مزرعه جهان کاشته مى شود، اگر بذر گل بود، نتیجه اش گل است و اگر خار بود، نتیجه اش خار است. تکرار گناه و مداومت آن موجب تیرگى و واژگونى قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درنده خویى و حیوان صفتى مى گردد،
از نظر تعلیمات اسلامی، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی باقی می گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدائی کاهش می گیرد و ایمان انسان ضعیف می گردد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می یابد. متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن ایمان و وجدان مذهبی انسان را پرورش می دهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون می کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می کاهد. یعنی تیرگی های ناشی از گناهان را زایل می گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می سازد. هر گناهی یک مقدار روی قلب انسان و روی روح انسان اثر می گذارد و روح انسان را قسی و فاسد می کند. گناه صغیره یک ذره اثر می گذارد نه زیاد، ولی یک ذره اگر تکرار شد می شود دو ذره و ده ذره و صد ذره، بعد اثرش برابر می شود با یک گناه کبیره. حال اگر اصرار بر کبیره باشد چطور؟ آنهم کبیره ای که از بزرگترین گناهان کبیره باشد. آن دیگر اثرش مسخ شدن روح انسان است، یعنی روح انسان آن فطرت انسانی خودش را به کلی از دست می دهد.
انسان روحش بر روی عملش اثر می گذارد و عملش بر روی روحش؛ یعنی همین طور که اگر روح انسان خوب باشد عمل خوب انجام می دهد، همچنین عمل اگر خوب شد روح را خوبتر می کند و همین طور اگر روح انسان فاسد بود منشأ عمل بد می شود، عمل بد هم به نوبه خودش باز روح انسان را فاسدتر می کند.

در بسیارى از آیات قرآن مجید از تاثیر گناه در تاریک ساختن دل سخن گفته شده است.
در یک جا مى فرماید: «کذلک یطبع الله على کل قلب متکبر جبار»:" این گونه خداوند بر قلب هر متکبر طغیانگرى مهر مى نهد" (مؤمن، 35).
و در جاى دیگر درباره گروهى از گنهکاران لجوج و عنود مى فرماید: «ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على أبصارهم غشاوة و لهم عذاب عظیم»:" خداوند بر دلهاى آنها مهر نهاده، و همچنین بر گوشهاى آنها، و بر چشمهایشان پرده اى فرو افتاده، و براى آنها عذاب بزرگى است" (بقره، 7).
و در آیه 46 سوره حج مى خوانیم: «فإنها لا تعمى الأبصار و لکن تعمى القلوب التی فی الصدور»: " چشمهاى ظاهر نابینا نمى شود، بلکه دلهایى که در سینه ها جاى دارد نابینا مى گردد".
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: کثرة الذنوب مفسدة للقلب:" گناهان زیاد قلب انسان را فاسد مى کند".
امام صادق (علیه السلام) فرمودند، پدرم مى فرمود: «ما من شى ء افسد للقلب من خطیئة ان القلب لیواقع الخطیئة فما تزال به حتى تغلب علیه فیصیر اعلاه اسفله»: چیزى بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمى کند، قلب گناه مى کند و بر آن اصرار مى ورزد تا در برابر گناه به زمین می خورد و در نتیجه سرنگون و وارونه مى گردد.
یعنی هیچ چیزی به اندازه خطا و لغزش و گناهکاری روح را بیمار و فاسد نمی کند، روح پشت سر هم کار سیاه انجام می دهد تا آنجا که یکسره زیر ورو می شود و فطرت بشری به یک حیوان درنده و بلکه بدتر از آن تبدیل می شود.
همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «لا وجع اوجع للقلوب من الذنوب»: دردى دردناکتر از گناه براى دل نیست.
امام باقر (علیه السلام) نیز فرموده اند: «ما من عبد الا وفى قلبه نکتة بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج من النکتة نکتة سوداء فان تاب ذهب ذلک السواد وان تمادى فى الذنوب زاد ذلک السواد حتى یغطى البیاض فاذا غطى البیاض لم یرجع صاحبه الى الخیر ابدا وهو قوله تعالى: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون»: در قلب هر بنده اى نقطه سفیدى وجود دارد. چون گناهى کند نقطه سیاهى از آن سفیدى خارج مى شود. اگر توبه کند آن سیاهى برطرف مى شود و اگر در گناه فرو رود و ادامه دهد سیاهى قلب زیاد مى شود تا اینکه تمام سفیدى قلب را مى پوشاند. هرگاه سفیدى پوشیده گردد چنین قلبى هیچگاه به خیر باز نخواهد گشت. این معناى فرموده خداوندست که «نه چنین است بلکه آنچه مرتکب مى شدند، زنگار بر دلهایشان بسته است.

به طور کلى هرگونه نکبت و بلا، خواه روحى و خواه جسمى از گناه سرچشمه مى گیرد که امام باقر (علیه السلام) فرمود: «و ما من نکبة تصیب العبد الا بذنب»: هیچ نکبتى به بنده نرسد مگر به خاطر گناه.
و نیز در کتاب شریف کافی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده که فرمود:" تذاکروا و تلاقوا و تحدثوا فان الحدیث جلاء للقلوب ان القلوب لترین کما یرین السیف، و جلاؤه الحدیث ":" مذاکره کنید و یکدیگر را ملاقات نمائید و احادیث (پیشوایان دین) را نقل نمائید که حدیث مایه جلاى دلها است، دلها زنگار مى گیرد همانگونه که شمشیر زنگار مى گیرد، و صیقل آن حدیث است".
از نظر اصول روانشناسى نیز این معنى ثابت شده که اعمال آدمى همواره بازتابى در روح او دارد، و تدریجا روح را به شکل خود در مى آورد، حتى در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است.
این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکى روحى بیشترى فرو مى رود، و به جایى مى رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه مى کند، و گاه به گناهش افتخار مى نماید! و در این مرحله راههاى بازگشت به روى او بسته مى شود، و تمام پلها پشت سرش ویران مى گردد و این خطرناکترین حالتى است که ممکن است براى یک انسان پیش آید.

منابع:
اصول کافى، ج 2، کتاب الایمان والکفر، باب الذنوب
آموزه های بنیادین در علم اخلاق اسلامی، درس 25
آشنایی با قرآن، شهید مطهری، ج 4، صفحه 157و156
آشنایی با قرآن، شهید مطهری، ج 8، ص 270 تا 272
گناه شناسی، قرائتی، ص 158-152
تفسیر نمونه، ج 26، ص: 265-267

architect;374612 نوشت:
و یک سوال دیگه: اگه تو یه مراسم زنونه که حجاب مناسبی نداشتم فیلمی ازم گرفته شده باشه و مسلماً مشخص نیست چه کسایی این فیلم رو می بینن و دست چند نفر میفته الان تکلیف من چیه؟ تا زمانی که این فیلم وجود داره و ممکنه مردهایی اون رو ببینن من دارم گناه انجام میده؟! چه باید کرد؟

اگر متوجه بوده اید که فیلم برداری می کنند و خود را نپوشانده اید،مرتکب گناه شده اید،اما اگر متوجه نبوده اید و احتمال عقلائی هم نمی داده اید،گناهی به گردن شما نیست.
حال اگر گناه کرده باشید،باید توبه کنید و سعی کنید از صاحبان فیلم درخواست کنید که یا فیلم را به نامحرم نشان ندهند و یا قسمت مربوط به شما را حذف کنند،اگر چنین نکردند،شما دیگر مسئولیتی ندارید و إن شاء الله توبه شما با تکرار نکردن چنین کاری پذیرفته خواهد بود.

این تاپیک نیز مطالب خوبی برای شما دارد:

http://www.askdin.com/thread29643.html

[="DarkGreen"]سلام .
من گناهان بسیاز زیادی مرتکب شدم . و بیشتر این گناهان هم گناهان کبیره بودند . الان روح و دلم سیاه و سنگینند .
من قصد دارم با عقل و جسمم از این گناهان و اثراتشون خلاص بشوم امازیاد موفق نبودم . فقط تونستم با تمریناتی مثل مدیتیشن و ... افکار منفی را تا حدودی از ذهنم پاک کنم .
شما می تونید کمکم کنید که در کاری که می خوام بکنم موفق باشم ؟
از اول این سال تا حالا نماز را هم ترک کردم . دوست دارم نماز بخونم اما دلم سمت نماز نمیره . لطفا کمکم کنید .

این دوست عزیزمون هم اگر خواستند ، به این لینک مراجعه کنند . بحث و گفت گوی من و یکی از کاربراست . فکر کنم بتونه بهشون کمک کنه . موفق و پیروز باشید ...:Gol:[/]

تولد دوباره;380643 نوشت:
از اول این سال تا حالا نماز را هم ترک کردم . دوست دارم نماز بخونم اما دلم سمت نماز نمیره . لطفا کمکم کنید .

سلام دوست من.
بعضی از افراد می گن چون ما قبلا" فلان گناه رو کردیم و در صورتی که الان ازش پشیمونیم ولی نماز نمی خونیم چون از خدا خجالت می کشیم یا هنوز حال معنوی لازم رو پیدا نکردم یا ...
نه تنها به نظر من بلکه به نظر کارشناسای مجترم هم واقعیت خلاف اون چیزیه که تصور میشه. اون حال با نماز خوندن شروع میشه. تنها سختی ای که داره خوندن اولین نمازه. شما یه گام بردار خدا همه چیز رو روی غلطک میندازه! از خودم چیزی نمی گ. فقط با اشاره کردن به مضمون دو تا حدیث و روایت برات اثبات می کنم.
1. خدا گفته که بنده ی من با هیچ کاری مثل انجام واحبات و ترک محرمات نزد من محبوب نمیشه. شما اگه میخوای مثل قبلا" محبوب بشی اون نمازی رو که واجبه یا علی بگو و شروع کن به خوندن.
2. چند نفر به پیامبر گفتن فلان جوون که داره نماز میخونه فلان گناه رو می کنه. می دونی پیامبر چی گفت؟ نگفت که نمازش به چه درد می خوره! نگفت که تا حال معنوی پیدا نکرده نحونه! گفت همین نماز باعث میشه از اون گناهش دست بکشه. بعد از چند وقت مردم دیدند اون جوون دیگه اون گناه رو انجام نداد!
این دو تا مورد حرف من نیست. حرف خدا و پیامبری هست که این دین رو برامون آووردن.
هر وقت از نماز خوندن پشیمون شدی فقط اون دو تا مورد بالا رو به خاطر بیار.
یا علی

تولد دوباره;380643 نوشت:
من قصد دارم با عقل و جسمم از این گناهان و اثراتشون خلاص بشوم امازیاد موفق نبودم . فقط تونستم با تمریناتی مثل مدیتیشن و ... افکار منفی را تا حدودی از ذهنم پاک کنم .
شما می تونید کمکم کنید که در کاری که می خوام بکنم موفق باشم ؟

سلام دوست عزیز.
یه چیزی بگم در باره مدیتیشن و ایروبیک و یوگا و کلا این جور چیزا :
اصلا برای زندگی سالم و بدون دغدغه و پر از ایمان نیازی به این کار های غربی و شرقی و فضایی و مریخی و ....... اینا نیست.
اگر شک داری : از خودت سوال کن : آیا آیت الله بهجت هم مدیتشن می کرد ؟ آیا امام خمینی هم مدیتیشن می کرد؟ مگه اینا مدیتشن می کردند که توانستند ده ها سال با خوبی و خوشی و آرامش و تقوا زندگی کنند؟؟؟؟؟؟
نه عزیزم اینا فقط یه چیزای زمینی و خاکیه که از عقل ناقص بشر های غیر معصوم غربی و شرقی ناشی شده. برو سر سرچشمه اصلی آرامش یعنی خدا ، نماز ، توسل به امام حسین و شهدا و .....
تازه من شنیدم چیزایی مثل یوگا و اینا چون آدم در اونها بدنش به شکل هرمی در میاد و هرم یه شکل و فرم شیطانی است ، انرژی های شیطانی در انسان جمع میشه و شاید باعث آرامش بشه (البته چه نوع آرامشی!!!!!!!!)
تاثیر اشکال هندسی و حالات بدن در احساسات و عواطف انسان الان مشهود و اثبات شده است مثلا من شنیده ام که شیخ بهایی با استفاده از نوعی معماری ، می توانست ساختمانی بسازد که افراد بد از ورود به آن ساختمان بدشان بیاید و فقط افراد خوب دوست داشته باشند به آن ساختمان وارد شوند. الان هم که معماری غربی که در کشور ما رواج دارد حتما افکار و عواطف انسان را به سمت بی دینی و دنیا گرایی سوق می دهد.شما در یک مسجد قدیمی و زیبا مثل مسجد شیخ لطف الله بهتر و زیبا تر و با لذت تر نماز می خوانید یا در یک مسجد بتونی و آجری؟
در کل بهتون بگم که
اصلا سراغ مدیتیشن و یوگا و این جور مزخرفات نرید.

[="DarkGreen"]

سلام . از هر دو دوست عزیز سپاس گزارم .
اما من به علت اینکه از مدیتیشن نتیجه نگرفتم ( البته مدیتیشن غربی ) کنار گذاشتمش و از مدیتیشن اسلامی استفاده می کنم . منظورم همون نماز خوندن هست که متاسفانه دارم از دستش میدم و سعی دارم که حفظش کنم . من خودم اسمش را مدیتیشن گذاشتم . اصلا هم حالات هندسی شیطانی که گفتید را به خودم نمی گیرم . شبها موقعی که می خوابم ، اول که روی کمرم می خوابم ( مثل یک مسلمان ) دوم که دستم را میزارم روی سینم ( بازم مثل یک مسلمان ) سوم که تا جایی که ممکنه رو به قبله می خوابم ( مثل یک مسلمان ) تنها کاری که می کنم ، به تاریکی پشت چشمم دقت می کنم و ذهنم را خالی می کنم و یا خانه کعبه را جلوی خودم میبینم و به خدا فکر می کنم . فقط نمی دونم چرا معنویت لازم برای نماز خوندن نمیاد . :Ghamgin:
[/]

پرسش :
می گویند تا وقتی شیرینی گناه در انسان باقی باشد، توبه پذیرفته نیست. چطور می توان شیرینی گناه را از دل خارج کرد؟

پاسخ :
در ابتدا باید توجه داشته باشید که نپندارید خاطرات گذشته و به قولی شیرینی گناه را می‌توان در مدت زمان کوتاه و با تلاش اندک از بین برد، زیرا اگر چنین بود، مبارزه با نفس را جهاد اکبر نمی‌نامیدند. چه بسا ممکن است غلبه بر برخی موارد به جهت تداعی ذهن، چندین ماه یا چندین سال به طول بیانجامد. پس بدون یأس و ناامیدی و با عزمی راسخ به میدان نبرد با دشمن درونی قدم بگذارید.
در ذیل به برخی از راهکارها برای رهایی از لذت گناه اشاره می کنیم :
شناخت تلخی گناه
آگاهی از بهترین گزینه برای خارج شدن شیرینی گناه، درک و شناخت تلخی و زهرکامی ناشی از گناه است. تامل در آثار و عوارضی که بیماری بر روح و در سرنوشت مادی و معنوی، دنیوی و اخروی می‌گذارد، حالت اشمئزازی را در انسان نسبت به گناه ایجاد می کند که به طور خودکار، عامل دوری انسان از گناه است. نظیر انساني كه يقين دارد فلان غذاي لذيذ، مسموم است و سلامتي او را به خطر مي اندازد، از آن اجتناب مي كند و در صدد خوردن و لذت بردن از آن بر نمي آيد.
امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید:
عَجِبْتُ لِأَقْوَامٍ يَحْتَمُونَ الطَّعَامَ مَخَافَةَ الْأَذَى كَيْفَ لَا يَحْتَمُونَ الذُّنُوبَ مَخَافَةَ النَّار؛ از اين در عجبم كه مردمى كه از ترس بيمارى از غذاهاى مشكوك پرهيز مى‏كنند، چگونه از بيم آتش از گناه پرهيز نمى‏ كنند؟ (1)
اگر گناه مي كنيم و چه بسا از آن لذت مي بريم به دليل آن است كه نه گناه را مي شناسيم و نه از تبعات شوم آن آگاهيم .

توجه به خدا و لذت ارتباط با او
بعد از آن، جايگزين ساختن محبت خدا و لذت بردن از مناجات با او به جاي محبت دنيا و لذت هاي مادي است كه اين فرايند نياز به معرفت و عمل دارد.
توجه به خدا و حضور او و واکسینه سازی خود نسبت به آن چه معصیت پروردگار است، به تدريج مزاج انسان را عوض مي كند و به جايي مي رسد كه انسان ديگر از غير خدا هيچ لذتي نمي برد و بلكه لذت گناه برايش مشئز كننده مي باشد.
چه زیبا می فرماید سیخ اجل، سعدی شیراز :
اگر لذت ترک لذت بداني / دگر شهوت نفس، لذت نخواني
هزاران در از خلق بر خود ببندي / گرت باز باشد دري آسماني

ورود به برنامه بندگی
درمرحله بعد می بایست با عمل به برنامه بندگی یعنی انجام واجبات و ترك گناه، لذت بندگي خدا را بچشيم. اگر كسي لذت قرب به خدا و عبوديت خداوند را بچشد. نه از گناه و لذت هاي مادي راضي نخواهد شد و نه حاضر مي شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بيت (عليهم السلام) را با لذت گناه عوض كند.
ارتباط بيشتر با اهل بيت
ارتباط بيشتر با اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام )، از اموری است که موجب تنفر انسان از گناه می شود زیرا ارتباط و شناخت اهل بیت موجب می شود انسان از هر چه موجب دوریش از محبوبش می شود، منزجر شود .
همنشيني و دوستي با مؤمنين راستين
دوستي با كساني كه اهل طاعت الهي و اجتناب از معاصي هستند , در نحوه ي نگرش و رفتار انسان با گناهان، تأثير بسيار زيادي دارد ؛ وقتي انسان با اهل طاعت , رفت و آمد داشته باشد و محبت اين افراد را به دل راه دهد، كم كم در پي تأثير پذيري از اين افراد، از گناهان اجتناب كرده و قبح معاصي برايش آشكار مي شود و همانطور كه قبلا ًاشاره شد با ترك معصيت به طور مستمر و مداوم، محبت آن نيز از دل بيرون خواهد رفت.
حضور در جلسات وعظ و خطابه ي علماء و مطالعه ي كتاب هاي اخلاقي بزرگان
با حضور در جلسات درس اخلاق و مطالعه ي كتاب هاي بزرگان، به مرور زمان، بينش انسان نسبت به گناه، بينشي واقع گرايانه خواهد شد و با توجه به اين قاعده كه حقيقت انسان، همان حقيقت انديشه ي اوست، چنين كسي وقتي قبح گناه را باور كند، ديگر نه اثري از گناه باقي مي ماند و نه لذت آن
.
استمداد از خداوند
خداوند بر هر كاري قادر و تواناست چرا كه « انه علي كل شيء قدير». وقتي حضرت حق، تلاش بنده را در جهت قرب به او مشاهده كند و ببيند بنده اش در حد توان، از گناهان اعضاء و جوارح اجتناب مي كند، او را در خالي كردن دل از لذت گناه، كه زحمت بيشتري دارد ياري خواهد كرد.

پی نوشت :
1. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول‏، جامعه مدرسين‏، چاپ دوم‏، ص 402 .

موضوع قفل شده است