شک در صحت حدیث امام صادق (ع)

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پیام;906185 نوشت:
برای مطالعه بیشتر:

راههای فقر زدايي:

1- امانت‏دارى و پرهيز از خيانت:«» الامانة تجلب الغنا والخيانة تجلب الفقر؛ امانت‏دارى ثروت را و خيانت فقر را جلب مى‏نمايد»، (ميزان‏ الحكمه، ج 3، ص 2448).
2 - ميانه‏ روى در مصرف:«» ضمنت لمن اقتصد ان لايفتقر؛ براى كسى كه ميانه ‏روى مى‏كند ضمانت مى‏كنم كه فقير نشود»، (ميزان ‏الحكمه، ج 3، ص 2447).
3- نيكى كردن و صدقه پنهانى دادن:«» البر و صدقة السر ينفيان الفقر، (ميزان‏ الحكمه، ج 3، ص 2447) داووا الفقر بالصدقة والبذل؛ فقر را با صدقه و بخشش مداوا كنيد»، (ميزان‏ الحكمه،ج 3، ص 2447).
4 - صله ‏رحم:«» صلة الرحم تزيد فى العمر و تنفى الفقر، (ميزان‏ الحكمه، ج 2، ص 2447).
5 - زياد گفتن «لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم»«» من الح عليه الفقر فليكثر من قول لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم، (ميزان‏ الحكمه، ج 2، ص 2447).
6 - درخواست از خدا:«» من لم يسأل الله من فضله افتقر؛ هر كس از خدا فضلش را درخواست نكند فقير مى‏شود»، (ميزان‏ الحكمه، ج 3، ص 2448).
7 - پرهيز از كسالت و واماندگى:«» ان الاشياء لمّا ازدوجت ازدوج الكسل والعجز فنتج منهما الفقر؛ هنگامى كه اشياء را در كنار هم قرار مى‏دادند، كسل بودن و واماندگى را در كنار هم قرار دادند و نتيجه آن فقر شد»، (ميزان‏الحكمه، ج3، ص 2448).
8 - پرهيز از تقاضا كردن:«» من فتح على نفسه بابا من المسألة فتح الله عليه بابا من الفقر؛ هر كس بر روى خود درى از تقاضا بگشايد خداوند درى از فقر بر او مى‏گشايد».
، (ميزان‏الحكمه، ج 3، ص 2448)
9- كار و تلاش براى تحصيل روزى.


10- پس‏ انداز و سرمايه ‏گذارى.
11-
مصرف صحيح و عاقلانه درآمد.

12 را هم بفرمایید: شرکت در سمینارها یا کلاسهای چگونه ثروتمند شویم یا خواندن کتابهای بسیاری که راه سریع ثروتمند شدن را می آموزد و ظاهرا بازار گرمی هم دارند خود جناب ترامپ هم در این زمینه چند کتاب نوشته است که نه تنها به فقرزدایی اشاره دارد بلکه به ایجاد ثروت اشاره میکند نمیدانم ذکر 11 موردی که گفتید چه ارتباطی با سوال داشت!! اما حالا که فرمودید اجازه دهید بگویم چرا تا این حد بازار مواردی که در قسمت 12 ذکر کردم در کشور ما تا این حد گرم شده است که حتی گاه تلویزیون هم آنها را پخش میکند و در اینترنت و شبکه های اجتماعی بسیارند بطوریکه خود این آموزشها شده یک حرفه پول ساز اما دلیل زیادی آنها و توجه بسیار مردم به آنها اینست که از بعد از انقلاب تا کنون مرتب و پیوسته به تعداد افراد فقیر جامعه اضافه شد و شکاف اختلاف طبقاتی روزبروز بیشتر شد اما آیا آموزه های شما توانست کسی را از این فقر روزافزون و این تورم کمرشکن نجات دهد اگر آموزههای شما موثر بودند این همه راههای عمدتا آمریکایی برای ثروتمند شدن یا رهایی از فقر در جامعه مطرح نمی شد و مردم هم تا این حد از ایشان استقبال نمی کردند جناب پیام همه اینها نشان میدهد درد مردم با نسخه های شما از بین نرفته بهمین جهت مردم بسوی نسخه های آمریکایی رو کرده اند و همیشه تعدادی هستند که موفقیت خود را مدیون بکارگیری همین نسخه های آمریکایی میدانند و خود را برای مردم مثال میزنند قبول بکنید یا نه و خوشتان بیاید یا نه این واقعیت امروز جامعه ماست نسخه های شما جوابگوی ملت نبوده اند. وسلام.

پیام;906020 نوشت:
تشکر از مشارکت شما در این بحث علمی.

موارد دیگری فرمودید که در موردشان اشکالات یا سوالاتی را مطرح کردم و فکر نمی کنم به این صورت بحث تمام شده باشد چون متاسفانه شما اصلا به سوالات و اشکالات پاسخ نمیدهید به گونه ای که برای من هم جای تعجب بسیار است، چرا از سوالات فرار می کنید و پاسخهایی میدهید که ارتباط به سوال ندارد؟ موارد دیگری را هم امروز مطرح کردم به آنها پاسخ میدهید یا به روش خود ادامه میدهید؟
جناب پیام به هر حال امیدوارم دیگران هم نگاهی به بحث ما بیاندازند و خود در مورد پاسخ های شما قضاوت کنند، البته نباید فراموش کرد که خداوند هم ناظر است.

پیام;906235 نوشت:
برای مطالعه بیشتر:
عوامل فقرو روزي در روايات

هر چند بررسي عوامل مشكلات اقتصادي و معيشتي نيازمند تحقيقاتي عميق است اما به صورت مختصر مي توان عوامل آن را به دو دسته (عوامل ارادي و غير ارادي فقر) تقسيم كرد. گاهي فقر به سبب عواملي كه خود فرد در ايجاد آن نقش داشته پديد مي آيد و گاهي فرد آگاهانه يا ناآگاهانه كاري مي كند كه نتيجه اي جز فقر ندارد اين عوامل عبارت است از:
1- تنبلي و استقامت نداشتن ; بسياري از فقرها در تنبلي و پشتكار نداشتن افراد ريشه دارد حضرت علي (ع ) مي فرمايد هر كس بر رنج (ناشي از كار) بردباري نورزد بايد فقر را تحمل كند (الحياه ج , 4, ص 318)
2- بي برنامگي ; رمز موفقيت هر فرد داشتن برنامه اي متناسب با موقعيت خود و جامعه و تنظيم مخارج زندگي است در سطح كلان نيز كشورها با تنظيم برنامه هاي كوتاه و بلند مدت به سامان دهي وضعيت اقتصادي خود مي پردازند. بنابراين بي برنامگي و يا برنامه ريزي نادرست به پيدايش فقر مي انجامد به همين جهت امام علي (ع ) نداشتن برنامه در زندگي و سوء تدبير را عامل فقر دانسته است .(همان , ص 321)
بعضي از روايات نيز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند.
3- امامان معصوم (ع ) گناه را سبب كم شدن روزي انسان و از عوامل فقر مي دانند دسته اي از اين روايات از گناهان خاص مانند دروغ , خيانت , گسستن پيوندهاي خويشاوندي , اسراف و ستم نام برده اند. (ميزان الحكمه , ج 2, ص 996)
و بعضي ديگر به طور كلي گناه را موجب زوال نعمت دانسته اند.(همان , ص 994)
در مقابل بسياري از روايت ها نعمت خداوند و وسعت روزي را به ايمان و تقوا و كردار نيكي چون خوش اخلاقي , امانت داري , دعا و صدقه وابسته ساخته اند.
4- تكدي و اظهار نياز ; افرادي كه خود را بدين كار مي آلايند از تلاش دست برمي دارند و به درمان اساسي مشكل خود نمي انديشند و حاضر نمي شوند دشواري آن را تحمل كنند در نتيجه روز به روز بر دامنه فقرشان افزوده مي شود.
5- ديدگاه غلط نسبت به دنيا و آخرت ; گروهي چنان مي پندارند كه نيك بختي دنيا و آخرت , جمع شدني نيست و اگر بخواهند در جهان ديگر كامياب شوند بايد در دنيا در فقر و بيچارگي به سر برند. اينان به سبب برداشت هاي نادرست از مفاهيمي پر ارزش مانند زهد تقدير و تصور نقش داشتن فرد در سرنوشت خويش تلاش اقتصادي ندارند و دچار تنگدستي مي شوند اما در مقابل گاهي افراد در فقر خود نقش ندارند, بلكه اين پديده بر آنها تحميل شده است و آنان ناگزيرند با آن دست و پنجه نرم كنند. مهمترين عوامل اجتماعي آن عبارت است از:
[=arial] يک - عوامل طبيعي :
گاه حوادثي رخ مي دهد كه شيرازه زندگي ها را فرو مي پاشد و زمينه ساز فقري جانكاه مي شود, مهمترين عوامل آن عبارت است از حوادثي مانند زلزله , آتش سوزي , سرقت , خشكسالي , جنگ و... البته برخي از آيات و روايات نشان مي دهد كه بخشي از اين حوادث نتيجه كردار انسان هاست و بخشي ديگر براي آزمون و ايجاد زمينه ارتقاي معنوي آن ها طراحي مي شود. (شوري , 30 روم , 41, ميزان الحكمه ج 1, ص 300و 303و 309)
[=arial] دو - عوامل اقتصادي :
مهترين عوامل پيدايش فقر تحميلي را بايد در عرصه اقتصاد جست و جو كرد و عامل اصلي در بين اين عوامل نوع روابط اقتصادي حاكم بر جامعه است روابط ناسالم اقتصادي بر بسياري از مردم تأثير مي گذارد شكاف طبقاتي ميان اقليت پر درآمد و اكثريت تهيدست را فزوني مي بخشد و ممكن است سرانجام اقتصاد كشور را فلج كند براي مثال اجراي افتصاد سرمايه داري در كشورها توسعه نيافته مي تواند پي آمدهاي زيانبار درپي داشته باشد پي آمدهايي كه هر يك از عوامل مهم ايجاد و گسترش فقر به شمار مي آيد بخشي از اين آثار عبارت است از:
1- توزيع ناعادلانه ثروت : در جوامعي كه ثروت ها و منابع طبيعي كه براساس آيات قرآن كريم براي بهره برداري فقر فراگير مي شود و به تدريج فاصله طبقاتي روز افزون مي گردد. امام صادق(ع) مي فرمايد: آنچه بر سر فقرا, نيازمندان , گرسنگان و برهنگان مي آيد همه در اثر گناه توانگران است . (الحياه , ج 4, ص 329)
و در روايتي ديگر آمده : هر گاه ميان مردم به عدالت رفتار مي شد بي نياز مي شدند. (اصول كافي , ج 1, ص 542)
اين سخن ميزان تأثير بي عدالتي در تنگدستي جوامع را نشان مي دهد.
2- افزايش بي رويه قيمت ها: يكي از ويژگيهاي اقتصاد سالم ثبات نسبي قيمت هاست تورم هاي لجام گسيخته آثار سوء فراواني در ابعاد مختلف اقتصاد بر جاي مي نهد بخشي از اين آثار در توزيع درآمدها, پس انداز ,توليد, بودجه دولت و موازنه تراز پرداخت ها قابل مشاهده است كه هر يك به نحوي در پديده فقر تأثير مي نهد.
3- فقدان امكانات شغلي : بي كاري بلاي اجتماعي , اقتصادي شناخته شده اي است كه موجب از دست دادن حيثيت و كاهش توليد و پس انداز مي انجامد و از عوامل مهم پيدايش و تشديد فقر شمرده مي شود.
4- ضعف مديريت و تخصص نيروي انساني : يكي از علل عمده فقر كشورها, فقدان مديريت متخصص و كاردان در امور اقتصادي است آيات و روايات بسياري , مؤمنان را از سپردن كارها به غير متخصصان و ناآگاهان باز داشته است در قرآن كريم مي خوانيم ; ((ولاتوتوا السفهاء اموالكم التي جعل الله لكم قياما"; يعني اموالتان را كه خدا مايه سامان يابي زندگي شما قرار داده است , در اختيار كم خردان قرار ندهيد)), (نساء, آيه 5).
5- بازدهي پايين و عدم كارآيي در تخصيص منابع : بيش تر اقتصاددانان اقتصاد را به معناي استفاده بهينه از منابع كمياب مي دانند هر كشوري كه از منابع خود بهتر استفاده كند در توسعه موفق تر خواهد بود يكي از اشكال نادرست استفاده از اين منابع كه بسياري از كشورهاي جهان سوم از جمله ايران با آن دست به گريبانند, فروش منابع طبيعي به صورت خام است . كشورهاي ثروتمند و استعمارگران اين منابع را به بهاي ارزان مي خرند و پس از انجام تغييراتي به بهاي گزاف به صاحبان اوليه آنها مي فروشند و حتي گاهي از نيروي ارزان و نيز پس انداز همين كشورها در بانك هاي كشورهاي توسعه يافته براي تبديل اين منابع استفاده مي شود.
[=arial] سه - عوامل فرهنگي - اجتماعي :
1- خودباختگي : گروهي از مردم كشورهاي جهان سوم در اثر تبليغات مسموم كشورهاي ثروتمند, دچار باورهاي غلط شده اند كه نتيجه اي جز عقب ماندگي و فقر ندارد خود باختگان چنين مي پندارند كه كشورهاي جهان سوم از نوآوري استعداد و نبوغ بي بهره اند و هميشه بايد منتظر بمانند تا نظريه هاي علمي و اختراع ها و اكتشافات از سرزمين هاي توسعه يافته به سمت جهان سوم سرازير شود.
2- انحصاري بودن دانش و فن آوري : كشورهاي توسعه يافته اغلب به جهت خوي استعمارگرانه شان از انتقال اين ابزارها به جهان سوم جلوگيري مي كنند يكي ديگر از نقشه هاي استعمار در جهان سوم فراهم ساختن زمينه براي فرار مغزهاست نتيجه اين فعاليتها عقب ماندگي و فقر بيش تر اين كشورهاست.
3- اعتياد, مفاسد اجتماعي و...: ترويج اعتياد در سطح جامعه از ديگر عوامل اجتماعي فقر است . افكندن جوانان در دام اعتياد, آسان ترين و مؤثرترين روش براي از بين بردن روحيه انقلابي و تلاش و فعاليت در يك كشور است و دشمنان براي رسيدن به اهداف خود از آن بهره مي گيرند.

عوامل فردي فقر:
1 - تن به كار ندادن، يكي از عوامل فقر دانسته شده و توصيه شده كه در زندگي روزمره تلاش و كوشش شود. پيامبر(ص) فرمود: "ملعون من القي كله علي الناس"(حر عاملي، وسائل الشيعة، باب 6 از ابواب مقدمات التجارة، ج 17، ص 32، حديث 1) "از رحمت خدا دور است كسي كه بار زندگي اش را بر دوش ديگران مي‎گذارد." از امام هفتم (ع) روايت شده است : "ان الله عزوجل يبغض العبد النوام الفارغ"(همان، باب 17، ص 58، حديث 3 .) "خداي عزوجل دشمن بنده بيكار پر خواب است ." از سوي ديگر كساني كه در راه تأمين زندگي خانواده تلاش مي‎كنند همچون مجاهد في سبيل الله معرفي شده اند: "الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله".(همان، باب 23، ص 67، حديث 1)
2 - خيانت در اموال ديگران نيز از عوامل فقر شمرده شده است . پيامبر(ص) فرمودند: "الخيانة تجلب الفقر"(بحراني، تحف العقول، ص 45) "خيانت [به مال ديگران ] فقر را به دنبال مي‎آورد." و اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: "فما جاع فقير الا بما متع به غني"(سيد رضي، نهج البلاغه، حكمت 328، ص 533 .) "فقيري گرسنه نماند مگر به سبب آنچه ثروتمند از آن بهره گرفت ."
3 - اسراف و ريخت و پاش . نبايد در مصرف درآمدها ريخت و پاش شود و بايد از هدر دادن نعمت هاي خدا پرهيز گردد. دورانديشي به اين است كه انسان براساس درآمدش زندگي را شكل دهد. فرد اسرافكار چه بسا در مصرف درآمدش ولخرجي كند و از ضروريات زندگي خويش باز ماند. "ان السرف يورث الفقر"(حر عاملي، وسائل الشيعة، باب 22 از ابواب مقدمات التجارة، ج 17، ص 64، حديث 1) "اسرافكاري موجب فقر مي‎گردد."
4 - خيانت و يا بي كفايتي دولتمردان و حاكمان باعث مي‎شود كه شكاف طبقاتي افزون گردد و فقر در جامعه سرباز كند; زيرا آنان بيت المال را كه براي رفع نيازمنديهاي جامعه در اختيارشان قرار گرفته، به جاي آن كه به گونه اي برنامه ريزي كنند كه در اختيار همه مردم قرار گيرد، در تيول خود و خانواده و اطرافيان و همفكران خود در مي‎آورند، و يا با قرار دادن مالياتهاي سنگين موجب گراني كالاها مي‎گردند، و يا ناتوان از برنامه ريزي مي‎شوند و در نتيجه موجب نابساماني و فقر عمومي مردم مي‎گردند.
علي (ع) مي‎فرمايد: "من طلب الخراج بغير عمارة اخرب البلاد و اهلك العباد و لم يستقم امره الا قليلا"(سيد رضي، نهج البلاغة، نامه 53، ص 436) "كسي كه خراج و ماليات خواهد و به آباداني نپردازد، شهرها را ويران كند و بندگان را هلاك سازد; در اين صورت است كه كارش جز اندكي درست نگردد." و باز مي‎فرمايد: "زمين جز با تنگدستي ساكنان آن ويران نشود، و مردم شهرها هنگامي تنگدست گردند كه واليان به گردآوري مال روي آورند."(همان، ص 436 .)
بر دولت اسلامي است عدالت را در جامعه گسترش دهد و جلوي بي عدالتي ها، انحصارهاي زيانبار و احتكار را بگيرد; زيرا زيان عمومي را به دنبال دارد.(همان، ص 438 )

بجای این همه که ربطی هم به سوال ندارد در یک خط خلاصه به سوال پاسخ دهید. نمیدانم به این عمل شما چه میگویند سفسطه یا مغلطه نمیدانم اما حوصله سوال کننده را سر می برید نمیدانم شاید هم هدفتان همین است اما بدانید بسیاری همچون من این جواب مفصل و بی ربطتان را نمی خوانند پس زحمت این چنینی نکشید. تشکر.

mehrdaad.;906526 نوشت:
موارد دیگری فرمودید که در موردشان اشکالات یا سوالاتی را مطرح کردم و فکر نمی کنم به این صورت بحث تمام شده باشد چون متاسفانه شما اصلا به سوالات و اشکالات پاسخ نمیدهید به گونه ای که برای من هم جای تعجب بسیار است، چرا از سوالات فرار می کنید و پاسخهایی میدهید که ارتباط به سوال ندارد؟ موارد دیگری را هم امروز مطرح کردم به آنها پاسخ میدهید یا به روش خود ادامه میدهید؟
جناب پیام به هر حال امیدوارم دیگران هم نگاهی به بحث ما بیاندازند و خود در مورد پاسخ های شما قضاوت کنند، البته نباید فراموش کرد که خداوند هم ناظر است.
سلام
متن پرسش و پاسخها موجود است بازهم درخدمتم

موارد اضافه بر پاسخ هم از دید بنده برای شناخت فقر از دیدگاه رویات و نیز راهکارهای برون رفت از فقر مادی، برای مطالعه بیشتر کاربران می باشد

باسمه الحق

سلام علیکم

mehrdaad.;906500 نوشت:
در گفتار امام نیست مطمئن هستید اما سوال اینجاست که شما چطور به این اطمینان رسیدید؟ آیا بطور ارثی چون از پدران خویش شنیدید این را پذیرفتید یا استدلالی پشت آن است که اگر هست استدلال با مورد یا موارد نقض مشکل پیدا می کند. فرض بفرمایید بنده شخصی هستم که ذره ای با اسلام آشنایی ندارد و از شما می پرسد شما چگونه دریافتید که امام یا امامان معصوم هستند و چگونه دریافتید خطا و تناقضی در گفتار امامان نیست؟

سؤال حضرتعالی مربوط به بخش عقاید است ولی اجمالا بهتر است بدانید برای اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام

دلایل عقلی و نقلی متعددی وجود دارد از جمله ی دلایل نقلی:

آیه:".....إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا"احزاب/33

طبق روایات متواتر موجود در جوامع روایی اهل سنت و شیعه، اهل بیت در آیه فوق

دوازده امام و حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین هستند،از جمله ی این روایات:

1-در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است:

«خرج النبي (صلی الله علیه و آله و سلم) غراة و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاءالحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين

فدخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل‏ البيت و يطهركم تطهيراً»،

براساس اين روايت امام حسن و امام حسين و حضرت فاطمه و امام علي (علیهم السلام) بر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

وارد مي‏ شوند. آنها را بخود راه مي‏ دهند و آية تطهير را دربارة آنها تلاوت مي‏ كنند.

2-ترمذي در سننش از ام سلمه روايت كرده «انّ النّبي جلّل علي الحسن و الحسين و عليّ و فاطمه كساءِ ثم قال اللهم هولاء

اهل ‏بيتي و خاصتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً فقالت ام سلمة و انا معهم يا رسول ‏الله قال انك الي خير»

براساس اين روايت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين (علیهم السلام)

را در زير کساء جمع مي‏ كنند و سپس با گفتن «هولاء اهل‏بيتي و خاصتي» و دعائي كه كلماتش را از آيه تطهير اقتباس كردند، مراد

از اهل‏ بيت در آيه تطهير را معرفي مي کنند.

ترمذي بعد از نقل اين حديث حسن، آنرا تأييد مي ‏كند، اين حديث توسط احمد بن حنبل نيز نقل شده است.

3. مسلم در صحيحش باب فضائل امام علي بن ابي طالب (علیه السلام) ح 6220 از سعد بن ابي وقاص نقل مي‏ كند:

«... و لما نزلت هدة الآيه (أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُم) دعا رسول الله علياً و فاطمه و حسناً و حسيناً فقال اللهم هولاء اهلي»

در اين روايت هم پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صريحاً حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و

امام حسين (علیهم السلام) را بعنوان اهل خود معرفي مي‏ كنند، ترمذي هم در سننش روايت فوق را نقل و صحت آنرا تأييد كرده است.

4. حاكم نيشابوري روايت مي ‏كند:

«عن ام سلمة قالت في بيتي نزلت (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)

قالت فارسل رسول ‏الله الي علي و فاطمه و الحسن و الحسين فقال هولاء اهل بيتي»

براساس اين روايت كه حاكم و ذهبي صحت آنرا تأييد مي‏كنند بعد از نزول آيه تطهير در خانه ام سلمه پيامبرصلی الله علیه و اله

براي اين‏كه اهل بيت(ع) را به ام سلمه معرفي كنند حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين (علیهم السلام)

را احضار مي‏ كنند و بعد در حضور ام سلمه با جمله «هولاء اهل بيتي» آنها را به عنوان اهل‏ بيت خود معرفي مي ‏كنند.

5. حاكم در مستدرك از واثلة بن الاسقع روايت مي‏ كند:

«قال اتيت عليّاً فلم اجده فقالت لي فاطمه انطلَقَ الي رسول الله يدعوه فجاء رسول ‏الله فدخلا و دخلت معهما فدعا

رسول ‏الله الحسن و الحسين فاقعد كل واحد منها علي فخذيه و ادني فاطمه من حجره و زوجها ثم لفّ عليهم ثوباً و

قال (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) ثم قال هولاء اهل بيتي اللهم اهلي بيتي احق»

براساس اين روايت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين (علیهم السلام)

را در زير يك پارچه جمع مي‏ كنند و سپس با خواندن آيه تطهير و گفتن جلمة «هولاء اهل‏بيتي» آنها را به عنوان اهل‏بيت خود معرفي مي‏ كنند.

حاكم و ذهبي صحت اين روايت را تأييد مي‏ كنند.

6. احمد بن حنبل از ام سلمه نقل مي‏ كند:

«انّ النبي (صلی الله علیه و آله و سلم) جلّل علي عليّ و حسن و حسين و فاطمه كساء ثم قال اللهم هولاء اهل‏بيتي

و خاصتي اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، فقالت ام سلمة يا رسول‏الله أنا منهم قال انك الي خير»

براساس اين روايت هم پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حضور ام سلمه کساء را بر حضرت علي و

حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين(علیهم السلام) قرار مي ‏دهند و با گفتن جلمه «هولاء اهل بيتي و خاصتي»

و دعائي كه كلمات آن از آيه تطهير اقتباس شده به ام سلمه مراد از «اهل‏ البيت» در آيه تطهير را تفهيم مي‏ كنند.

7. و نيز احمد بن حنبل از شداد بن عمار روايت مي‏ كند:

«قال دخلت علي واثلة بن الاسقع و عنده قوم فذكروا عليّاً فلما قاموا قال لي الا اخبرك بما رأيت من رسول ‏الله قلت بلي

قال اتيت فاطمه (رض) أسالها عن عليّ قالت توجه الي رسول ‏الله فجلست انتظره حتي جاء رسول ‏الله و معه علي و حسن

و حسين (رضي الله عنهم) اخذ كل واحد منهما بيده حتي دخل فادني عليّاً و فاطمه فاجلسهما بين يديه و اجلس حسنا و

حسيناً كل واحد منها علي فخذه ثم لفّ عليهم ثوبه او قال كساء ثم تلا هذه الآيه (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)

و قال اللّهم هولاء اهل بيتي و اهل بيتي احق»

براساس اين روايت هم پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از اين‏كه حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن

و امام حسين (علیهم السلام) را در زير پارچه ‏اي جمع مي‏ كنند، ابتداء با تلاوت آيه تطهير و سپس با گفتن جمله «هولاء اهل‏بيتي»

مراد از اهل ‏البيت در آن آيه را به واثلة تفهيم مي‏ كنند. ابن ابي حاتم نيز حديث فوق را با كمي اختلاف در تفسيرش ذيل آيه، روايت نموده است.

8. حاكم از انس بن مالك روايت مي‏ كند:

«انّ رسول ‏الله كان يمرّ بباب فاطمه (رضي الله عنه) ستة اشهر اذا خرج لصلاة الفجر يقول الصلاة يا اهل‏ البيت

انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل‏ البيت و يطهركم تطهيراً»

هم‏چنين مضمون روايت فوق كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روزهاي زيادي هنگام نماز كه جمعيت زيادي حضور دارند

به در خانه حضرت علي و حضرت فاطمه (علیها السلام) مي ‏آمدند و آنها را با عنوان «اهل ‏البيت» صدا مي ‏كرد و سپس آيه تطهير

را خطاب به آنها مي‏ خواندند.

پ.ن

اگر مایل باشید دلایل عقلی عصمت امامان(ع)نیز بیان می گردد.

mehrdaad.;900304 نوشت:
با عرض سلام
حدیثی از امام صادق (ع) را بشرح زیر در سایت شما دیدم:
از امام صادق(ع) آمده : خانه‌اي که در آن نام محمد، احمد... عبدالله و فاطمه باشد، فقر داخل آن نخواهد شد.
میخواستم بدانم درستی این حدیث تا چه حدی است چرا که خانواده هایی را دیده ام که یکی یا بیش از یکی از اسما فوق در آن خانواده بوده است اما در خانه آنها فقر بشدت وجود داشت به گونه ای که مهمترین مسئله زندگی آنان و بزرگترین غصه دائمی آنها فقر بوده، پس این حدیث چه میگوید؟؟؟!!!!

این سوال اولیه بود و پاسخ آنکه منظور روایت این نیست که تنها با یک نامگذاری دینی همه اوضاع و احوال اقتصادی رونق گرفته و زیر ور و شود بلکه اشاره به فرهنگ دینی که مبتنی بر کار و تلاش و قناعت نهفته در دین دارد که باید از نامگذاری شروع شده و به سمت همه جانبه شدن سایر رفتارهای دینی این خانواده منهی شود .
نکته دوم آنکه به یقین فقر تنها مادی نیست و خانواده ای که از نامهای اهل بیت (ع) بهره می برند باعث برکت معنوی ورایج شدن فرهنگ ارتباطی و رفتاری منطیق با معارف دینی نیز خواهند شد.
سایر برکات نامگذاری دیگر نیز در بین پست ها بیان گردید.

mehrdaad.;906511 نوشت:
اما حالا که فرمودید اجازه دهید بگویم چرا تا این حد بازار مواردی که در قسمت 12 ذکر کردم در کشور ما تا این حد گرم شده است که حتی گاه تلویزیون هم آنها را پخش میکند و در اینترنت و شبکه های اجتماعی بسیارند بطوریکه خود این آموزشها شده یک حرفه پول ساز اما دلیل زیادی آنها و توجه بسیار مردم به آنها اینست که از بعد از انقلاب تا کنون مرتب و پیوسته به تعداد افراد فقیر جامعه اضافه شد و شکاف اختلاف طبقاتی روزبروز بیشتر شد اما آیا آموزه های شما توانست کسی را از این فقر روزافزون و این تورم کمرشکن نجات دهد اگر آموزههای شما موثر بودند این همه راههای عمدتا آمریکایی برای ثروتمند شدن یا رهایی از فقر در جامعه مطرح نمی شد و مردم هم تا این حد از ایشان استقبال نمی کردند جناب پیام همه اینها نشان میدهد درد مردم با نسخه های شما از بین نرفته بهمین جهت مردم بسوی نسخه های آمریکایی رو کرده اند و همیشه تعدادی هستند که موفقیت خود را مدیون بکارگیری همین نسخه های آمریکایی میدانند و خود را برای مردم مثال میزنند


چند سوال:

1- یعنی می فرمایید با ادعای شما دیگر با اون کتابها دیگر هیچ فقیری تا چند وقت دیگه پیدا نمی شه(چون خیلی کاربردیه)؟

2-آیا در اون کشورهایی که زودتر اقدام به نوشتن و چاپ این کتابهای کردند الآن هیچ فقیری وجود ندارد؟

3- آیا آن نویسندگان و کشورهایشان سابقه استثمار کشور های محروم رادارند یا خیر(هند و آفریقا و...توسط چه کسی اسثمار شد. ثروتشان از کجاست.)؟
4-لطفا بفرمایید شما غیر از کتابهای نوشته شده آیا

نسخه دیگری هم برای برون رفت از فقر دارید؟

5- لطفا آیا امکان دارد دلیل فقر مادی خانواده هایی مذهبی را واضح و شفاف بفرمایید؟

6- آیا در آن کتابها یکی از راههای دوری از فقر نگذاشتن اسمهای مذهبی عنوان شده؟

7-شما با پول در آوردن و کسب سرمایه از هر راهی موافق هستید(فریب خریدار، شرکتهای هرمی، استثمار کشورها، توریست سکس و...) ؟ همین آقایی که نام بردید بخشی از دارائی اش از توریست سکس است آیا بنظر شما این راه خوبی برای درآمد زایی است؟

mehrdaad.;906500 نوشت:
باور بفرمایید من هم می خواهم مثل شما فکر کنم اما وقتی مورد نقضی بر آن می بینم نمی توانم چشمانم را ببندم و حرف اول را تکرار کنم ظاهرا جنابعالی هر مورد نقضی را ببینید معنی دیگری را برایش تصور می کنید چون از اینکه خطا و تناقضی در گفتار امام نیست مطمئن هستید اما سوال اینجاست که شما چطور به این اطمینان رسیدید؟ آیا بطور ارثی چون از پدران خویش شنیدید این را پذیرفتید یا استدلالی پشت آن است که اگر هست استدلال با مورد یا موارد نقض مشکل پیدا می کند. فرض بفرمایید بنده شخصی هستم که ذره ای با اسلام آشنایی ندارد و از شما می پرسد شما چگونه دریافتید که امام یا امامان معصوم هستند و چگونه دریافتید خطا و تناقضی در گفتار امامان نیست؟ لطفا به همین پاسخ دهید چون اگر بخواهیم در مورد یا مواردی که ایشان فرمودند اما گفته شان جامعیت ندارد یا با روزگار امروز ما جور در نمیاید صحبت کنیم شما خیلی راحت می گویید امام از آن گفته منظور دیگری داشتند و توجه نمی کنید که اگر منظور دیگری داشتند خب مطابق با منظورشان حرف می زدند به گونه ای که ظاهر جمله هم با منظورشان جور در بیاید و کلا هر انسانی وقتی صحبتی می کند به معنای ظاهری و اولیه سخنش دقت می کند بخصوص اگر بنا باشد این جمله ماندگار شود و انسانهای بسیاری را در آینده و حال راهنمایی کند بنظر شما میشود کسی چنین هدفی داشته باشد اما به برداشت اولیه از سخنش توجه نداشته باشد؟

بنده کلامی را متناقض می دانم که این شروط را برای تناقضداشته باشد، شما چه شرط هایی را لازم می دانید؟
تناقض چیست؟
تناقض یکی از روابطی است که ممکن است بین دو گزاره (قضیه، گزاره چیست؟) وجود داشته باشد. رابطه بین دو گزاره تناقض است، در صورتی که در هشت چیز با یکدیگر یگانگی (یگانگی) داشته باشند اما از لحاظ ماهیت (کیفیت و کمیت) با یکدیگر یگانگی نداشته باشند. شرط لازم (و نه کافی) برای اینکه دو گزاره با یکدیگر تناقض داشته باشند در منطق ارسطویی این است که آن دو گزاره در 8 چیز با یکدیگر یگانگی داشته باشند، و اگر این یگانگی در میان آنها وجود نداشته باشد آن دو گزاره قطعاً با یکدیگر در تناقض نیستند.

1- یگانگی در موضوع
اگر گفته شود "صندلی چوبی است و میز چوبی نیست"، میان این دو گزاره تناقض نیست زیرا در موضوع یگانگی ندارند.

2- یگانگی در محمول
اگر گفته شود "صندلی چوبی است، صندلی میز نیست" میان این دو گزاره تناقض نیست زیرا در محمول یگانگی ندارند.

3- یگانگی در مکان
اگر گفته شود "صندلی که در آشپزخانه است آهنی است، صندلی که در اتاق کار است آهنی نیست" این دو گزاره با یکدیگر تناقض ندارند زیرا در مورد مکان با یکدیگر یگانگی ندارند.

4- یگانگی در زمان
اگر گفته شود "صندلی امروز شکسته است، صندلی دیروز شکسته نبود" میان این دو گزاره تناقض وجود ندارد زیرا این دو گزاره در مورد زمان یگانگی ندارند.

5- یگانگی در شرط
اگر گفته شود "اگر صندلی از آهن ساخته شود محکم خواهد بود، اگر صندلی از چوب ساخته شود شکننده خواهد بود"، میان این دو گزاره تناقض وجود ندارد چون در شرط با یکدیگر یگانگی ندارند.

6- یگانگی در اضافه
اگر گفته شود "جنس صندلی من چوبی است، جنس صندلی شما چوبی نیست" میان این دو تناقض وجود ندارد زیرا در اضافه با یکدیگر یگانگی ندارند.

7- یگانگی در جزء و کل
اگر گفته شود "وزن تمام صندلی ها بیش از 1000 کیلوگرم است، وزن یک صندلی کمتر از 10 کیلوگرم است" بین این دو گزاره تناقض وجود ندارد زیرا این دو گزاره با یکدیگر در جزئ و کل بودن یگانگی ندارند.

8- یگانگی در قوه و فعل
اگر گفته شود "تمام صندلی ها میتوانند از چوب ساخته شوند، برخی از صندلی ها از چوب ساخته نشده اند" میان این دو گزاره تناقض وجود ندارد زیرا این دو گزاره در مورد قوه و فعل با یکدیگر یگانگی ندارند.

قضایایی که با یکدیگر در تناقض هستند نه قابل اجتماع هستند نه قابل ارتفاع. یعنی اگر در میان دو گزاره که با یکدیگر تناقض دارند یکی از قضایا صحت داشته باشد، گزاره دیگر یقیناً صحت ندارد. و همینطور اگر یکی از دو گزاره صحت نداشته باشد، گزاره دیگر یقیناً صحت دارد.

چیزهایی که در تعریفشان تناقض وجود دارد یقیناً نمیتوانند وجود داشته باشند (استعداد وجود ندارند)، مثلاً یک دایره چهارگوش و یا یک مربع به شعاع 2 سانتیمتر و یا یک اسب سفید نامرئی نمیتوانند وجود داشته باشند، یعنی ممتنع الوجود هستند.

از اصل تناقض در بسیاری از استدلالهای منطقی و ریاضی برای اثبات نظریات و گزاره های مختلف استفاده میشود. برخی از افراد گاهی در اینکه تناقض سبب بطلان یک قضیه میشود شک میکنند، و سعی میکنند اصل تناقض را اینگونه زیر سوال ببرند، اما این زیر سوال بردن آنها خود بی معنی است چرا که دو گزاره زیر خود با یکدیگر در تناقض هستند
الف - اصل تناقض درست است
ب- اصل تناقض نادرست است
و اگر کسی که این شبهه را مطرح میکند درست بگوید نباید به درست بودن اصل تناقض شک کنند زیرا از نظر آنها میان الف و ب اختلافی وجود ندارد. آیا این افراد میپذیرند که هم الف و هم ب درست است؟ اگر آنرا نپذیرند پذیرفته اند که اصل تناقض درست است. »


حال شما با این اصول یا هر اصل دیگری که با آن این روایت را متناقض می دانید برای بنده تناقض مورد نظر خود را شرح دهید.

پیام;906837 نوشت:
بنده کلامی را متناقض می دانم که این شروط را برای تناقضداشته باشد، شما چه شرط هایی را لازم می دانید؟
تناقض چیست؟
تناقض یکی از روابطی است که ممکن است بین دو گزاره (قضیه، گزاره چیست؟) وجود داشته باشد. رابطه بین دو گزاره تناقض است، در صورتی که در هشت چیز با یکدیگر یگانگی (یگانگی) داشته باشند اما از لحاظ ماهیت (کیفیت و کمیت) با یکدیگر یگانگی نداشته باشند. شرط لازم (و نه کافی) برای اینکه دو گزاره با یکدیگر تناقض داشته باشند در منطق ارسطویی این است که آن دو گزاره در 8 چیز با یکدیگر یگانگی داشته باشند، و اگر این یگانگی در میان آنها وجود نداشته باشد آن دو گزاره قطعاً با یکدیگر در تناقض نیستند.

1- یگانگی در موضوع
اگر گفته شود "صندلی چوبی است و میز چوبی نیست"، میان این دو گزاره تناقض نیست زیرا در موضوع یگانگی ندارند.

2- یگانگی در محمول
اگر گفته شود "صندلی چوبی است، صندلی میز نیست" میان این دو گزاره تناقض نیست زیرا در محمول یگانگی ندارند.

3- یگانگی در مکان
اگر گفته شود "صندلی که در آشپزخانه است آهنی است، صندلی که در اتاق کار است آهنی نیست" این دو گزاره با یکدیگر تناقض ندارند زیرا در مورد مکان با یکدیگر یگانگی ندارند.

4- یگانگی در زمان
اگر گفته شود "صندلی امروز شکسته است، صندلی دیروز شکسته نبود" میان این دو گزاره تناقض وجود ندارد زیرا این دو گزاره در مورد زمان یگانگی ندارند.

5- یگانگی در شرط
اگر گفته شود "اگر صندلی از آهن ساخته شود محکم خواهد بود، اگر صندلی از چوب ساخته شود شکننده خواهد بود"، میان این دو گزاره تناقض وجود ندارد چون در شرط با یکدیگر یگانگی ندارند.

6- یگانگی در اضافه
اگر گفته شود "جنس صندلی من چوبی است، جنس صندلی شما چوبی نیست" میان این دو تناقض وجود ندارد زیرا در اضافه با یکدیگر یگانگی ندارند.

7- یگانگی در جزء و کل
اگر گفته شود "وزن تمام صندلی ها بیش از 1000 کیلوگرم است، وزن یک صندلی کمتر از 10 کیلوگرم است" بین این دو گزاره تناقض وجود ندارد زیرا این دو گزاره با یکدیگر در جزئ و کل بودن یگانگی ندارند.

8- یگانگی در قوه و فعل
اگر گفته شود "تمام صندلی ها میتوانند از چوب ساخته شوند، برخی از صندلی ها از چوب ساخته نشده اند" میان این دو گزاره تناقض وجود ندارد زیرا این دو گزاره در مورد قوه و فعل با یکدیگر یگانگی ندارند.

قضایایی که با یکدیگر در تناقض هستند نه قابل اجتماع هستند نه قابل ارتفاع. یعنی اگر در میان دو گزاره که با یکدیگر تناقض دارند یکی از قضایا صحت داشته باشد، گزاره دیگر یقیناً صحت ندارد. و همینطور اگر یکی از دو گزاره صحت نداشته باشد، گزاره دیگر یقیناً صحت دارد.

چیزهایی که در تعریفشان تناقض وجود دارد یقیناً نمیتوانند وجود داشته باشند (استعداد وجود ندارند)، مثلاً یک دایره چهارگوش و یا یک مربع به شعاع 2 سانتیمتر و یا یک اسب سفید نامرئی نمیتوانند وجود داشته باشند، یعنی ممتنع الوجود هستند.

از اصل تناقض در بسیاری از استدلالهای منطقی و ریاضی برای اثبات نظریات و گزاره های مختلف استفاده میشود. برخی از افراد گاهی در اینکه تناقض سبب بطلان یک قضیه میشود شک میکنند، و سعی میکنند اصل تناقض را اینگونه زیر سوال ببرند، اما این زیر سوال بردن آنها خود بی معنی است چرا که دو گزاره زیر خود با یکدیگر در تناقض هستند
الف - اصل تناقض درست است
ب- اصل تناقض نادرست است
و اگر کسی که این شبهه را مطرح میکند درست بگوید نباید به درست بودن اصل تناقض شک کنند زیرا از نظر آنها میان الف و ب اختلافی وجود ندارد. آیا این افراد میپذیرند که هم الف و هم ب درست است؟ اگر آنرا نپذیرند پذیرفته اند که اصل تناقض درست است. »


حال شما با این اصول یا هر اصل دیگری که با آن این روایت را متناقض می دانید برای بنده تناقض مورد نظر خود را شرح دهید.

آقا پیام برادر من داری اذیت میکنی مارو داداش،ما یک جمله ای دیدیم که خبر خوبی میداد که اگر x آنگاه y ما هم گفتیم بنده مواردی دیدم که نشان میداد این جمله یا گزاره صحیح نیست و بجای y شده بود z و به شما عرض کردیم این اگر x آنگاه y صحیح نمیباشد چون بجای y شده است z حالا دیگه نمیدونم موضوع به این سادگی را شما چرا اینقدر داری می پیچونی ! آخه برادر من اینقدر صغری کبری نمیخواد بعدم که دیدم اهل جواب نیستی و مرغ یه پا داره گفتم اصلا ولش کن که دیدم شما گذاشتی پای قانع شدن من.
نه آقا من نه قانع شدم نه شما جواب درست و مربوطی دادید در صورتیکه همه چیز مثل روز روشنه نمیدونم چرا شما نمی پذیرید جمله درست نیست در حالیکه هر کس تو این مملکت جمله را ببینه میگه نه اینطور نیست میگید نه شما از کسانیکه جمله را نمی شناسند بپرسید و بگویید این جمله را مثلا صدام گفته ببینید میگویند درست است یا خیر . دیگه آنقدر روشنه که بدیهیه حالا بیایید بدیهی را برای من معنی کنید آقا نه نقضه نه نقصه نه چیز دیگه فقط درست نیست برای همه صادق نیست پس همه گیر نیست منظور دیگر هم ندارد چون اگر منظور دیگر داشت دیگر را میگفت نه این را. خدا یه پولی بما بدهد. انشاالله.

متاسفانه شما به هیچیک از سوالات مطرح شده پاسخ ندادید و بجایش بند کردید به معنای یک کلمه تمام حرف شما در مورد آن کلمه درست، اما پاسخ به سوالات مطرح شده که اصل است چه شد؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
راستی مطالبی را که نوشتید از کتابتان کپی کردید؟

پیام;906811 نوشت:

چند سوال:

1- یعنی می فرمایید با ادعای شما دیگر با اون کتابها دیگر هیچ فقیری تا چند وقت دیگه پیدا نمی شه(چون خیلی کاربردیه)؟

2-آیا در اون کشورهایی که زودتر اقدام به نوشتن و چاپ این کتابهای کردند الآن هیچ فقیری وجود ندارد؟

3- آیا آن نویسندگان و کشورهایشان سابقه استثمار کشور های محروم رادارند یا خیر(هند و آفریقا و...توسط چه کسی اسثمار شد. ثروتشان از کجاست.)؟
4-لطفا بفرمایید شما غیر از کتابهای نوشته شده آیا

نسخه دیگری هم برای برون رفت از فقر دارید؟

5- لطفا آیا امکان دارد دلیل فقر مادی خانواده هایی مذهبی را واضح و شفاف بفرمایید؟

6- آیا در آن کتابها یکی از راههای دوری از فقر نگذاشتن اسمهای مذهبی عنوان شده؟

7-شما با پول در آوردن و کسب سرمایه از هر راهی موافق هستید(فریب خریدار، شرکتهای هرمی، استثمار کشورها، توریست سکس و...) ؟ همین آقایی که نام بردید بخشی از دارائی اش از توریست سکس است آیا بنظر شما این راه خوبی برای درآمد زایی است؟

1- عزیزم ادعای من این بود که با نسخه های شما مردم درمان نشدند و بلکه بیشتر گرفتار فقر شدند دیگه اینکه مشخصه یعنی فقر مردم مشخصه نمیگم تمام نسخه های شما بی اثره بلکه میگم فقر مردم را حالا بهر دلیل درمان نکرده و نمی گویم نسخه های آمریکایی فقر مردم را درمان کرده بلکه میگویم امروز شاهد آن هستیم که مردم به این نسخه ها زیاد مراجعه میکنند در صورتیکه اگر نسخه شما کار میکرد و درست بود بخدا اگر این مردم ذره نگاهی به توصیه های ترامپ و دیگران میکردند من ادعایم آن چیزی است که در جامعه داره رخ میده و برای بار چندم بگم من نمی گم آنها راه علاجند اما دیده ام که برای بعضی علاج بوده و راه شما آنطور که مدعی هستید برای همه علاج نبوده
2- مثل آنست که بگویید در جایی که امام این جمله را گفتن دیگر فقیری پیدا نشد. آنها با مثال و نمونه زنده و حاضر مدعی میشوند فلان آقا از وقتی این توصیه ها را بکر بست اوضاعش تغییر کرد و پولدار شد و میگویند هرکس چنین کند به پول میرسد طبیعی است که بگویند آیا فقرایی که ما داریم مثل افراد موفق عمل کردند و حاصلی نداشته؟ یا که اشتباه عمل کردن مثل آنکه به ادعای شما بگویند آیا اسم فرزندشان را اینها گذاشتند و باز هم فقیر ماندن یا خیر؟ پاسخ آنها منفی است اما پاسخ شما مثبت است.
3- تا جایی که میدانم سن آنها به زمان استثمار هند و غیره نمی رسد و آنچه همه از سرگذشت اکثر آنها خوانده یا شنیده ایم ربطی به استثمار ندارد مثلا بزرگترین شان بیل گیتز است که با هوش و ذکاوتش ویندوز کامپیوتر را خلق کرد و ثروتمند شد یا آنتونی رابینز که سمینارها و کتابهایش در مورد موفقیت است از همین راه ثروتمند شد یا دکتر آزمندیان خودمان که آنجا و از آنها آموخته و کلا مسئله استثمار ارتباطی با بحث ما ندارد استثمار بیشتر مربوط به انگلستان است که آنهم در حدود صدسال یا کمتر هست که دوره اش تمام شده و بحث روزگار ما نیست اتفاقا آمریکا کشوری است که با ورود به جنگ جهانی دوم باعث شکست آلمان و پایان جنگ شد این از بعد بین المللی و نفت ما را هم انگلیس میخورد نه آمریکا که عرض کردم ربطی ندارد.
4- همانطور که گفتم من نسخه ای ندارم و نمیدانم شما چرا میخواهید یک نسخه آمریکایی را بمن بچسبانید شاید برای آنکه بترسم و مقهور شما شوم این روش خوب و درستی در بحث نیست همانطور که نسخه امام هم ربطی به جنابعالی ندارد و از این بابت پوئنی به شما نمیرسد.
5- من اطلاع چندانی از دلایلش ندارم و احتمالا دلایل مختلفی دارد اما مهمترین دلیلی که جامعیت دارد تورم و گرانی در جامعه و نا متناسب بودن حقوق و دستمزد با آن میباشد حالا این مسئله مشکلی از شما حل میکند؟!!
6- خیر این سوال کودکانه ای است. و مسئله سر نگذاشتن اسم نبود سر گذاشتن اسم و بی اثری آن بطوریکه در جامعه می بینیم است بهترست بگویید شاید اگر این اسمها را نمی گذاشتن فقیر تر می شدند.
7- بهیچ وجه موافق نیستم وبد نیست بدانید من به توصیه هیچیک از آنها برای پولدار شدن عمل نمی کنم دلیلش هم بخودم مربوط است و اینجا جای توضیح این مطالب خارج از بحث نیست
خب سوالات شما تمام شد ولی گمان نکنم مشکل تان حل شده باشد خیلی سوالات خوبی هست که میتوانم از شما مطرح کنم ولی حوصله اش نیست فقط به این اکتفا میکنم که براستی اگر نمیدانستید آن جمله از کیست و مثلا فکر میکردید جمله ای از صدام حسین است آیا باز هم به صحتش اصرار داشتید؟
و سوال دوم : آیا اینکه شما سعی میکنید ببخشید مثل ملا لغطی ها مرتب به معانی لغات یا بعضی جملات بگونه ای بپردازید که انگار بول گرفته اید و ربطی هم به اصل بحث ندارد اما باعث شود طرف از بحث اصلی پرت شود و یا حقایقی دیگر فاش نشود روش همیشگی شما در بحث است؟
حالا برای اطلاعتان میگویم خود من قبل از اینکه حدیثی در این موارد بدانم تنها با اتکا به این جمله پیامبر که بر روی فرزندان خود اسم های نیکو بگذارید . از سالها پیش معتقد بودم کسانیکه اسامی پیامبر یا ائمه را دارند بمراتب سرنوشتشان از کسانیکه اسامی فارسی دارند بهتر است و بارها با کسانیکه این اعتقاد را نداشتند بحث میکردم و حتی کمی هم نسبت به آنهایی که اسامی مقدس داشتند حسرت میخوردم، در اینجا برای من بحث اعتقاد مطرح نیست چون وقتی می خواهم چیزی را بدرستی بفهمم خود را در آن مورد بی طرف می گیرم تا اشتباه متوجه نشوم. متاسفانه بعضی درین سایت قصد دارند با هر روشی که شده آنکس را که موافق و هم رای خود نمی یابند به طریقی فراری دهند که برود و پشت سرش را هم نگاه نکند غافل از اینکه انسان از موافقان هم رای چیز جدیدی یاد نمیگیرد بلکه این نظر مخالف است که به انسان می آموزد یا باعث بیشتر آموختن میشود و اگر همه هم نظر باشند بحثی صورت نمی گیرد خداوند هم این را بخوبی میدانسته که این همه تفاوتها در خلقتش هست چه در انسانها و چه در مخلوقات دیگر، رای و نظر مخالف یک نعمت است نعمتی که باعث کمال میشود.

mehrdaad.;907630 نوشت:
عزیزم ادعای من این بود که با نسخه های شما مردم درمان نشدند

mehrdaad.;907630 نوشت:
- عزیزم ادعای من این بود که با نسخه های شما مردم درمان نشدند و بلکه بیشتر گرفتار فقر شدند[/quot
یعنی تمام مشکلات اقتصادی از همین نامگذاری هستش؟

mehrdaad.;907630 نوشت:
و کلا مسئله استثمار ارتباطی با بحث ما ندارد استثمار بیشتر مربوط به انگلستان است

اگر ندارد چرا بصورت کلی یک کشور را فقیر و تضعیف می کنید و یک کشور را دست نیافتنی و رویایی
یعنی را حل شما برای فقر همین تحقیر هموطنان خود که مدام از طرف اونها سخن میگی که بدبخت و... اما اون کشورها با چند کتاب شدند گل و بلبل نه حق خوری نه غارت نه....

mehrdaad.;907630 نوشت:
تا جایی که میدانم سن آنها به زمان استثمار هند و غیره نمی رسد و آنچه همه از سرگذشت اکثر آنها خوانده یا شنیده ایم ربطی به استثمار ندارد مثلا بزرگترین شان بیل گیتز است که با هوش و ذکاوتش ویندوز کامپیوتر را خلق کرد و ثروتمند شد یا آنتونی رابینز که سمینارها و کتابهایش در مورد موفقیت است

اون وقت همون کشوری که اینها زندگی می کنند از حق کشی سرخ پوستها بدست نیومد؟
یه پسر پولدار که پدرش مال مردم را خورده بگه من کاری به کار پدرم ندارم فقط با پولهاش کاردارم قبول می کنید؟
واقعا چی می شد شما یکی از موفقین میشدی تا به شما افتخار می کردم نه اینکه اونها را چماق کنی بزنی توی سر این و انون.

mehrdaad.;907630 نوشت:
سوالات شما تمام شد ولی گمان نکنم مشکل تان حل شده باشد خیلی سوالات خوبی هست که میتوانم از شما مطرح کنم ولی حوصله اش نیست فقط به این اکتفا میکنم که براستی اگر نمیدانستید آن جمله از کیست و مثلا فکر میکردید جمله ای از صدام حسین است آیا باز هم به صحتش اصرار داشتید؟

این استدلال شماست برای دینی که مدام به تفکر و تعقل شما را دعوت میکنه؟
آموزه های ما میگه حرف درست از هرکه باشد درست است(پس بهتره با سخنان حکیمانه برخورد نژدادی نکنیم)

نه آقا من نه قانع شدم نه شما جواب درست و مربوطی دادید در صورتیکه همه چیز مثل روز روشنه نمیدونم چرا شما نمی پذیرید جمله درست نیست در حالیکه هر کس تو این مملکت جمله را ببینه میگه نه اینطور نیست میگید نه شما از کسانیکه جمله را نمی شناسند بپرسید و بگویید این جمله را مثلا صدام گفته ببینید میگویند درست است یا خیر . دیگه آنقدر روشنه که بدیهیه حالا بیایید بدیهی را برای من معنی کنید آقا نه نقضه نه نقصه نه چیز دیگه فقط درست نیست برای همه صادق نیست پس همه گیر نیست منظور دیگر هم ندارد چون اگر منظور دیگر داشت دیگر را میگفت نه این را. خدا یه پولی بما بدهد. انشاالله.
فکر کنم برای حل مشکل اقتصادی با ید فکر دیگری کرد.

mehrdaad.;907625 نوشت:
متاسفانه شما به هیچیک از سوالات مطرح شده پاسخ ندادید و بجایش بند کردید به معنای یک کلمه تمام حرف شما در مورد آن کلمه درست، اما پاسخ به سوالات مطرح شده که اصل است چه شد؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
راستی مطالبی را که نوشتید از کتابتان کپی کردید؟

بنده تا حالا چند بار به سوالات شما پاسخ دادم باز هم سوالی بود واضح و روشن بفرمایید در خدمتم. و هرکدام از سوالات مانده بفرمایید دوباره توضیح بدم.(ولی مشکل اینه که شما همون اول سوالی نپرسیده اید بلکه اعای تناقضی کرده اید و حالا هرچه پاسخ در برابر این ادعا باشد با شرق و غرب کشاندن بحث {کتابهای ترامپ و...} از پذیرش پاسخ فرار می کنید.

mehrdaad.;907625 نوشت:
ما یک جمله ای دیدیم که خبر خوبی میداد که اگر x آنگاه y ما هم گفتیم بنده مواردی دیدم که نشان میداد این جمله یا گزاره صحیح نیست و بجای y شده بود z و به شما عرض کردیم این اگر x آنگاه y صحیح نمیباشد چون بجای y شده است z حالا دیگه نمیدونم موضوع به این سادگی را شما چرا اینقدر داری می پیچونی ! آخه برادر من اینقدر صغری کبری نمیخواد بعدم که دیدم اهل جواب نیستی و مرغ یه پا داره گفتم اصلا ولش کن که دیدم شما گذاشتی پای قانع شدن من.

بنده متوجه نشدم یعنی همیشه برای تناقض و عدم تناقض سخنی، اینجوری قضاوت می فرمایید. دوباره دقت بفرمایید، همین فرمایش شما ضد و نقیض نیست؟


نمونه از برداشتهای شما از روایت و پاسخها

mehrdaad.;900430 نوشت:
با سلام
آخه استاد پیام عزیز دل، برادر من، اینم شد جواب ؟!!!!!!!
چرا رودربایستی می کنید از حقیقت و واقعیت که نمیشه فرار کرد، اتفاقا پذیرش حقیقت و اندیشه در مورد آن ما را بسوی کمال میبرد نه کتمان آن.
برادر من خود شما هم مثل همه مردم میدانید که این حدیث درست نیست، اینو که نمیشه برعکس جلوه داد یا چشم بروی آن بست یا باجوابی نادرست و ببخشید آبکی روز روشن را کتمان کرد و گفت نخیر الان شب است، لطفا پاسخ سئوال را بدرستی بفرمایید. متشکرم

mehrdaad.;900431 نوشت:
با پوزش این را هم اضافه می کنم که لطفا تعریفی صحیح از فقر ارائه دهید ما که فکر می کنیم اگر درامدمان به زندگی حداقلی و با حداقل خوردو خوراک و پوشاک و تحصیل و مسکن و غیره نرسد میشویم فقیر و فقر شامل حالمان میشود خود دولت هم که کار را راحتتر کرده و یک خط فقر گذاشته و زیر آن خط فقیر محسوب میشود حال خود شما چند خانواده سراغ دارید که زیر خط فقر باشد و یکی ازین اسما در آن خانواده باشد اگر هم سراغ ندارید، تشریف ببرید به مناطق محروم و این مسئله را بسیار ملاحظه نمایید. و لطف نمایید پاسخ مرا نه با تعصب بلکه با منطق دهید
با تشکر

mehrdaad.;900461 نوشت:
جمله ای که خود بسیار واضح ، روشن و صریح است شما چرا منظور برایش قائل میشوید.
این جمله به شکلی که شما مطرح کردید مطرح نشده، خانه ای که در آن نامهای .... باشد، فقر به آن داخل نخواهد شد. قسمت دوم جمله کاملا صراحت دارد و روشن بیان شده نکته مبهم و نهفته ای در آن نیست که شما بخواهید منظورش را توضیح دهید اگر میخواست مطابق نظر شما باشد باید این می بود : خانه ای که این نامها درش باشد، به احتمال زیاد با فقر مواجه نمی شود. یا کمتر ممکن است فقر داخل آن شود. اما جمله صراحتا میگوید فقر داخل آن نخواهد شد. من نمیدانم جمله ای با این وضوح و صراحت را جرا برایش منظور می تراشید ، این جمله تمام خانه هایی که این ویژگی را دارد در بر می گیرد و منظور از کلمه فقر و کلمه خانه و کلمه داخل نشدن هم نیاز به تفسیر و منظوریابی ندارد، برادر محترم بدون شک پاسخ شما را خیلی ها می بینند و نسبت به آن عکس العمل قبول یا رد آن در ذهنشان شکل می گیرد، چه کسی درین دنیا منظور این جمله روشن را نمی فهمد که شما برایش معنی می کنید و چه کسی با برخورد به این جمله بی آنکه بداند از کیست، خواهد گفت این جمله نیاز به تفسیر دارد؟؟!!!!

همانگونه که عرض کردم شما از پیش قضاوت کرده و مشکلات اقتصادی جامعه و فرد! را در درون این روایت جستجو می کنید ، و آن برای شما یک پاسخ غلط دارد و آن اینکه چون در جامعه بعضی فقیرند این روایت هم گفته که با نامگذاری مذهبی باید فقر نباشد(که این از کجا به روایت چسبانده می شود نمی دانم) پس این تناقض است و دیگران هرچه جواب بدهند چشم روی واقعیات بسته اند، یا خودشان از فقر خبر ندارند، مناطق محروم نرفته اند ، بی منطق هستند و با تعصب پاسخ می دهند و....(قضاوتهای دیگر) ودیگر هرچه بگویید غلط است چون من جامعه را می بینم ولی شماها نه.

mehrdaad.;907630 نوشت:
5- من اطلاع چندانی از دلایلش ندارم و احتمالا دلایل مختلفی دارد اما مهمترین دلیلی که جامعیت دارد تورم و گرانی در جامعه و نا متناسب بودن حقوق و دستمزد با آن میباشد حالا این مسئله مشکلی از شما حل میکند؟!!
6- خیر این سوال کودکانه ای است. و مسئله سر نگذاشتن اسم نبود سر گذاشتن اسم و بی اثری آن بطوریکه در جامعه می بینیم است بهترست بگویید شاید اگر این اسمها را نمی گذاشتن فقیر تر می شدند.

بنظر شما این متن از پست های جدید شما با نمونه هایی از پست های قبلی شما که آورده ام تناقض ندارد؟

mehrdaad.;906511 نوشت:
12 را هم بفرمایید: شرکت در سمینارها یا کلاسهای چگونه ثروتمند شویم یا خواندن کتابهای بسیاری که راه سریع ثروتمند شدن را می آموزد و ظاهرا بازار گرمی هم دارند خود جناب ترامپ هم در این زمینه چند کتاب نوشته است که نه تنها به فقرزدایی اشاره دارد بلکه به ایجاد ثروت اشاره میکند نمیدانم ذکر 11 موردی که گفتید چه ارتباطی با سوال داشت!! اما حالا که فرمودید اجازه دهید بگویم چرا تا این حد بازار مواردی که در قسمت 12 ذکر کردم در کشور ما تا این حد گرم شده است که حتی گاه تلویزیون هم آنها را پخش میکند و در اینترنت و شبکه های اجتماعی بسیارند بطوریکه خود این آموزشها شده یک حرفه پول ساز اما دلیل زیادی آنها و توجه بسیار مردم به آنها اینست که از بعد از انقلاب تا کنون مرتب و پیوسته به تعداد افراد فقیر جامعه اضافه شد و شکاف اختلاف طبقاتی روزبروز بیشتر شد اما آیا آموزه های شما توانست کسی را از این فقر روزافزون و این تورم کمرشکن نجات دهد اگر آموزههای شما موثر بودند این همه راههای عمدتا آمریکایی برای ثروتمند شدن یا رهایی از فقر در جامعه مطرح نمی شد و مردم هم تا این حد از ایشان استقبال نمی کردند جناب پیام همه اینها نشان میدهد درد مردم با نسخه های شما از بین نرفته بهمین جهت مردم بسوی نسخه های آمریکایی رو کرده اند و همیشه تعدادی هستند که موفقیت خود را مدیون بکارگیری همین نسخه های آمریکایی میدانند و خود را برای مردم مثال میزنند قبول بکنید یا نه و خوشتان بیاید یا نه این واقعیت امروز جامعه ماست نسخه های شما جوابگوی ملت نبوده اند. وسلام.

سلام آیا این سخنان شما با این بخش از فرمایشاتتان تناقض ندارد؟

4- همانطور که گفتم من نسخه ای ندارم و نمیدانم شما چرا میخواهید یک نسخه آمریکایی را بمن بچسبانید شاید برای آنکه بترسم و مقهور شما شوم این روش خوب و درستی در بحث نیست همانطور که نسخه امام هم ربطی به جنابعالی ندارد و از این بابت پوئنی به شما نمیرسد.
بازهم در خدمت شما بزرگوار هستم

mehrdaad.;907630 نوشت:
6- خیر این سوال کودکانه ای است. و مسئله سر نگذاشتن اسم نبود سر گذاشتن اسم و بی اثری آن بطوریکه در جامعه می بینیم است بهترست بگویید شاید اگر این اسمها را نمی گذاشتن فقیر تر می شدند.

واقعا بشمارید از اول پاسخگویی تا بحال چگونه احترام طرف مقابل خود را رعایت می فرمایید و پاسخ سوال شما می شود:( تفسیرتراشی، بالا و پایین پریدن، با زور بر واقعیت منطبق کردن، کودکانه - کورکورانه - متعصبانه - بی خبر از فقر - نرفته به مناظق محروم - بی منطق و .....) آیا این پرسش درباره فهم یک روایت است؟ پس چرا اینهمه قضاوت برای کسی که از او سوألی پرسیده اید ؟

mehrdaad.;901217 نوشت:
متاسفانه شما سعی دارید هر طور شده از واقعیت فرار کنید، شاید فکر کردید حدیث ، حدیث قدسی بوده که اینطور بی ربط از آن دفاع می کنید، آنچه که بر من و هر کسی که آزادانه و به حق فکر میکند و هرگز بخاطر تعصبات چشم بر روی حقیقت نمی بندد ، مسلم است این است که شما بالا برید پایین برید این حدیث درست نیست، نه احتیاج به تفسیر دارد و نه نیاز به منظور تراشی دارد. مثل روز روشن است و موارد نقض بسیار دارد پس حدیث درستی نیست حالا یا متعلق به امام صادق نیست یا اگر متعلق به ایشان هم باشد باز هم غلط است. مشکل شما اینست که اصلا نمی بینید و نمی خواهید ببینید که حدیث چه گفته و بعد ببینید با واقعیت انطباق دارد یا خیر بلکه شما فقط می بینید که این حدیث را چه کسی گفته و بر آن اساس سعی می کنید هر طور که شده با واقعیت منطبقش کنید به همین دلیل هم وارد مباحثی میشوید که اصلا ربطی به حدیث ندارد.

از شما که آزادنه و به حق فکرمی نمایید خواهش می کنم به پاسخها و پستهای گذشته دوباره توجه بفرمایید.

پیام;908001 نوشت:
از شما که آزادنه و به حق فکرمی نمایید خواهش می کنم به پاسخها و پستهای گذشته دوباره توجه بفرمایید.

با سلام به شما جناب استاد پیام گرامی من ابتدا از اینکه خیلی وقت شما را گرفتم و اینکه پاسخ هایتان نتوانست مرا قانع کند و اینکه شاید باعث ناراحتی شما شدم یا اعتقادتان را زیر سوال بردم و همچنین از اینکه کلماتی نامناسب را بکار بردم، صمیمانه از شما عذر خواهی میکنم چون تعمدی در کار نبود و منهم از بابت بیشتر آنها بی تقصیرم اما عذر خواهی را میکنم. بعضی اوقات نمیتوانم کلمه گویاتری پیدا کنم و یه مقدار هم رک گو هستم اینه که گاهی باعث رنجش دیگران میشوم که از شما باز هم عذر میخواهم. اما مسلم است که وقتی انسان با کلی مطالعه به اعتقاد خاصی میرسد بهیچوجه دوست ندارد موردی پیش آید که اعتقادش را زیر سوال ببرد و او برایش پاسخی نداشته باشد حتی باعث نگرانی آدم میشود اما بنظر بنده در این موارد نادیده گرفتن مورد یا درست ندانستنش و پافشاری به اعتقاد دردی را دوا نمی کند چه بسا آن مورد مسئله ای باشد که پرداختن صحیح و منطقی به آن باعث ارتقاء اعتقادش گردد. اینکه ما بیاییم اصل مطلب را نادیده بگیریم و روی جملات یکدیگر زوم کنیم تا ببینیم در کجا تناقض یا مشکلی دارد خاصیتی برای اصل مطلب ندارد، شما از مجموع سخنان من و کل بحثی که شکل گرفت حتما متوجه شدید که مسئله ما همان سوال اول است و با یک نگاه کلی میشه دریافت که بنده مدام سعی دارم شما را متوجه سوال اولیه و اشکالی درست ومنطقی نمایم و جنابعالی سعی دارید بدنبال چیزهایی غیر از سوال و اشکال اولیه در لابه لای صحبتهای من باشید این ترتیب و شیوه مارا بجایی نخواهد رساند و من احساس میکنم شما بنوعی بیم دارید که بدرستی و منطقی به همان سوال اولیه بپردازید چون پذیرفتن اینکه واقعا اشکالی وجود دارد مساوی است با زیر سوال رفتن یکی از مهمترین اعتقادات شما و متاسفانه شما نمی خواهید با چنین مسئله ای رویارو شوید برای همین دائم وجود اشکالی مشخص و بدیهی را یا سعی در انکارش دارید یا بجای پاسخ دادن خودتان مرتب سوال مطرح میکنید اگر می خواهید نتیجه ای بگیریم لازم است که سوالات مرا با سوال پاسخ ندهید بهتر بود که شما اول اشکال مشخص را می پذیرفتید و بعد در مورد دلایلش فکر میکردید. این بحث بدلیل بی نتیجه بودن بالاخره رها میشود اما یقین داشته باشید این سوال و اشکال در گوشه ای از ذهن شما باقی خواهد ماند که شما مدام میخواهید وجودش را امکار کنید و یا وجودش را اشتباه بدانید اما چون اشکال بحق و درست است ذهن خود شما را هم راحت نخواهد گذاشت و زمانی ناچار خواهید شد آنرا بپذیرید و با آن رو در رو شوید شاید آنروز سخت و ناراحت کننده باشد اما چون راه درستی است نتایج خوبی برای شما خواهد داشت اما در این میان این من هستم که از پاسخی درست محروم شدم و این اشکال و موارد مشابه مرا به اعتقادی خلاف اعتقاد شما برساند لیکن چون از طریق بحقی بدست آمده برایم مناسب تر خواهد بود تا اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشم که جوابی برای اشکالاتش نداشته باشم. شما کل منظور مرا متوجه شدید و من هم کل منظور شما را و اینکه (ببخشید) مثل ملا لغطی ها بچسبیم به جزییات جمله ها و از اصل دور شویم دردی را دوا نخواهد کرد من اینجا به این بحث پایان میدهم اما اشکال برایم حل نشد و وجود دارد و چون وجود دارد و بحق است من باید اعتقادم را با آن سازگار کنم نه آنکه منکرش شوم و قطعا این اشکال برای شما هم باقی خواهد ماند و اگر تعداد این اشکالات یکی و دوتا نباشد و باز هم پیدا شود کمااینکه یه عده موارد دیگری را ذکر میکنند انکار آنها سخت تر میشود. کسانی هستند که با اسلام دشمنی دارند و اهل مطالعه هم هستند اینها با غرض میگردند تا اشکالاتی را پیدا کنند و پیدا هم میکنند بنظر من باید به نتایج کار اینها دقت کرد و جواب درست برایش پیدا کرد چون آنکه کاملا تسلیم اسلام است که بدنبال اشکال نمیگردد و چیزی هم پیدا نمیکند. شما اگر میخواستید خدمتی به اسلام و به بنده کنید ایکاش بدرستی پاسخ میدادید چون حالا منه نادان یا کم دان که می بینم جوابی نیست با خود میگویم حتما اعتقادات ما اشکالی دارد و حقیقت چیزی بجز اعتقادات ماست. و با توجه به کل قضایا تقصیر از بنده نیست که اینطور میشود بلکه شاید اصلا تقصیزی نباشد . خلاصه خیلی خوش گذشت و خوشحال شدیم و دیگه وقت خداحافظی است چون به نتیجه ای نمی رسیم و برای من حداقل یک مورد باقی ماند که دیگر نتوانم بگویم امامان محال است که اشتباه بگویند و به این نتیجه برسم که آنها هم انسان بودند و جایزالخطا منتها خطایشان خیلی خیلی از ما کمتر بوده و بندرت اتفاق می افتاده اما بوده و کمال مطلق تنها ذات اقدس الهی است و لا غیر. الهم صل علی محمد و آل محمد.
این متن را درجایی دیگر در پاسخ شما آوردم اما ظاهرا ارسال نشد اینست که در اینجا دوباره مطرح کردم اما ناگهان سوال دیگری به ذهنم آمد که گفتم از شما بپرسم شیعه معتقد است که امامان هم چون قران راهنما هستند و قاعدتا همان حقانیتی که برای آیات قران قائلند برای کلام امامان قائل هستند در این صورت چرا خداوند در قران می فرماید کسی نمی تواند یک آیه یا یک جمله کوتاه (و شاید یک کلمه) بمانند قران بیاورد مگر شیعه معتقد نیست که کلام امامان هم همچون قران درست و بر حق است مگر نه اینکه میگویند قران و عترت(که منظور همان امامان هست) دو بال یک پرنده هستند و این را مسلما درباره کلام امامان میگویند در قران هم کلام است خب این خودش میشود خلاف گفته قران چون همانندی ندارد لطفا در این مورد توضیح دهید و بفرمایید چرا کلام خدا را با کلام انسان (امامان) برابر میدانید؟ چون این مسئله هم به بحث مان در مورد شک در صحت حدیث امام صادق (ع) ارتباط پیدا میکند در ادامه همین بحث از جنابعالی مطرح کردم. باز هم صلوات.

mehrdaad.;908321 نوشت:
شیعه معتقد است که امامان هم چون قران راهنما هستند و قاعدتا همان حقانیتی که برای آیات قران قائلند برای کلام امامان قائل هستند در این صورت چرا خداوند در قران می فرماید کسی نمی تواند یک آیه یا یک جمله کوتاه (و شاید یک کلمه) بمانند قران بیاورد مگر شیعه معتقد نیست که کلام امامان هم همچون قران درست و بر حق است مگر نه اینکه میگویند قران و عترت(که منظور همان امامان هست) دو بال یک پرنده هستند و این را مسلما درباره کلام امامان میگویند در قران هم کلام است خب این خودش میشود خلاف گفته قران چون همانندی ندارد لطفا در این مورد توضیح دهید و بفرمایید

سلام لطفا این جایگاه و همانندی قرآن و حدیث را که بیان فرمودید، مشیود بفرمایید از کدام سخن و یا نوشته عالم شیعی به این مطلب دست یافته اید؟

mehrdaad.;908321 نوشت:
چرا کلام خدا را با کلام انسان (امامان) برابر میدانید؟

بازهم ممنون میشوم شخص یاکتابی که این برابری را بیان کرده ذکر بفرمایید. (عاجزانه خواهش میکنم چنانکه قبلا هم عرض شد اول قضاوت نکنید و تصمیم خود را بگیرید و حالاهرچه در شرح بیان این مطلب بیاید، به سرانجام همان گفتگوی قبلی دچار شود.)

mehrdaad.;908321 نوشت:
من احساس میکنم شما بنوعی بیم دارید که بدرستی و منطقی به همان سوال اولیه بپردازید چون پذیرفتن اینکه واقعا اشکالی وجود دارد مساوی است با زیر سوال رفتن یکی از مهمترین اعتقادات شما و متاسفانه شما نمی خواهید با چنین مسئله ای رویارو شوید برای همین دائم وجود اشکالی مشخص و بدیهی را یا سعی در انکارش دارید یا بجای پاسخ دادن خودتان مرتب سوال مطرح میکنید اگر می خواهید نتیجه ای بگیریم لازم است که سوالات مرا با سوال پاسخ ندهید بهتر بود که شما اول اشکال مشخص را می پذیرفتید و بعد در مورد دلایلش فکر میکردید. این بحث بدلیل بی نتیجه بودن بالاخره رها میشود اما یقین داشته باشید این سوال و اشکال در گوشه ای از ذهن شما باقی خواهد ماند که شما مدام میخواهید وجودش را امکار کنید و یا وجودش را اشتباه بدانید اما چون اشکال بحق و درست است ذهن خود شما را هم راحت نخواهد گذاشت و زمانی ناچار خواهید شد آنرا بپذیرید و با آن رو در رو شوید شاید آنروز سخت و ناراحت کننده باشد اما چون راه درستی است نتایج خوبی برای شما خواهد داشت اما در این میان این من هستم که از پاسخی درست محروم شدم و این اشکال و موارد مشابه مرا به اعتقادی خلاف اعتقاد شما برساند لیکن چون از طریق بحقی بدست آمده برایم مناسب تر خواهد بود تا اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشم که جوابی برای اشکالاتش نداشته باشم. شما کل منظور مرا متوجه شدید و من هم کل منظور شما را و اینکه (ببخشید) مثل ملا لغطی ها بچسبیم به جزییات جمله ها و از اصل دور شویم دردی را دوا نخواهد کرد من اینجا به این بحث پایان میدهم اما اشکال برایم حل نشد و وجود دارد و چون وجود دارد و بحق است من باید اعتقادم را با آن سازگار کنم نه آنکه منکرش شوم و قطعا این اشکال برای شما هم باقی خواهد ماند و اگر تعداد این اشکالات یکی و دوتا نباشد و باز هم پیدا شود کمااینکه یه عده موارد دیگری را ذکر میکنند انکار آنها سخت تر میشود

فقط لطفا قضاوت درمورد دیگران را بشمارید ، پیش بینی راجع به آینده عقیدتی بنده هم که به آن اضافه گردیده است.

پیام;908393 نوشت:
سلام لطفا این جایگاه و همانندی قرآن و حدیث را که بیان فرمودید، مشیود بفرمایید از کدام سخن و یا نوشته عالم شیعی به این مطلب دست یافته اید؟


عجیبه آقا پیام این همه در بالا گفتم اما باز شما در اینجا سوال مرا با سوال پاسخ میدهید. جای آن داشت که اول قدری جوابی به متن نسبتا طولانی من میدادید و دوم در پاسخ سوالم سوال نمی کردید شما میخواهید جواب بدهید یا مچ بگیرید یا اشکال بگیرید من اگر علامه بودم که سراغ این سایت نمی آمدم و شما هم ظاهرا وظیفه خود را که باید پاسخگویی باشد نه سوال کردن به کلی از یاد بردید. راستی برای متنی که نوشتم هیچ جوابی ندارید؟ ! ! لطف بفرمایید اگر سوالم اشتباه است بگویید به این دلیل اشتباهست و درستش اینست، این خیلی بدست که من بخواهم مدام شما را متوجه کنم که چطور باید پاسخ دهید مثلا قرارست که ما سوال کنیم و شما پاسخ دهید اگر اشتباه میگویم بفرمایید استاد شاید ما باید سوالی مطرح کنیم و شما مچ گیری کنید و سوال دیگری مطرح کنید پس اصل مسئله چه میشود ظاهرا باید فراموش شود اما در مورد سوال شما معنی کلمه مشیود را نمیدانم و آنچه گفتم برداشت کلی من بوده حالا میشود پاسخ دهید هم به متن طولانی و هم به سوال کوتاه و از نوع پاسخگویی شما این استنباط میشود که سخن امامان مانند قران راهنما و هدایت گر و برحق و درست و بی مانند نیست منظورتان همین است یا که چه؟

پیام;908397 نوشت:
فقط لطفا قضاوت درمورد دیگران را بشمارید ، پیش بینی راجع به آینده عقیدتی بنده هم که به آن اضافه گردیده است.


قضاوت که کار درستی نیست اما من نسبت به نوع پاسخگویی شما داوری کردم. اوایل به بانکی ها میگفتم فلان وام چند درصد بهره دارد میگفتن با ناراحتی بهره نیست سود است . حالا منم قضاوت نکردم داوری کردم. من فقط و فقط نوع رفتاری را که از شما دیدم تشریح کردم و سعی کردم به دلایل ممکنه آن اشازه کنم و مسلما کسی شما را به اینگونه پاسخگویی مجبور نکرده که بگید اشتباه قضاوت کردم حالا اگه قضاوتهایم اشتباه بوده لطفا با ذکر مورد درستش را بفرمایید اگر هم درست بوده که هیچ اما در مورد آینده اندیشه شما چون اهل مطالعه و پژوهش هستید دودوتا چهارتا این را میگوید اما اگه آنرا هم اشتباه گفتم درستش را شما بفرمایید و اگر نه که دیگر هیچ

پیام;908396 نوشت:
بازهم ممنون میشوم شخص یاکتابی که این برابری را بیان کرده ذکر بفرمایید. (عاجزانه خواهش میکنم چنانکه قبلا هم عرض شد اول قضاوت نکنید و تصمیم خود را بگیرید و حالاهرچه در شرح بیان این مطلب بیاید، به سرانجام همان گفتگوی قبلی دچار شود.)


دوست عزیز آقا پیام گرامی با نگاهی به پاسخ های جدید شما بیشتر درمیابم که این بحث بی نتیجه است و فایده ای ندارد اما ایکاش در محضر خدا بجای آنکه از من ایراد می گرفتید یا گمان کنید هدفم تخریب شماست خود قضاوت نمی کردید و با صداقت و دوستی پاسخ منطقی و قانع کننده ارائه میکردید و اینقدر از اصل داستان دور نمی شدید این روشی که شما پیش گرفتید ممکن است سبب شکایت بعضی ها به بعضی ها شود و در آخر شرمنده شوید.

mehrdaad.;908415 نوشت:
دوست عزیز آقا پیام گرامی با نگاهی به پاسخ های جدید شما بیشتر درمیابم که این بحث بی نتیجه است و فایده ای ندارد اما ایکاش در محضر خدا بجای آنکه از من ایراد می گرفتید یا گمان کنید هدفم تخریب شماست خود قضاوت نمی کردید و با صداقت و دوستی پاسخ منطقی و قانع کننده ارائه میکردید و اینقدر از اصل داستان دور نمی شدید این روشی که شما پیش گرفتید ممکن است سبب شکایت بعضی ها به بعضی ها شود و در آخر شرمنده شوید.

سلام؛
پاسخ به چه سوالی؟ شما بجای سوال ادعا فرمودید آنهم بدون استناد ویا آدرسی.
لطفا آدرس نقلی قولی که از اعتقاد شیعه به برابری سخن خدا با سخن بنده خدا ادعا فرمودید را ارائه بفرمایید .و اگر می فرمایید برداشت کلی است، بفرمایید از کدام کتاب؟

مطالعه کتاب حجه الاسلام دکتر علی نصیری "رابطه متقابل کتاب و سنّت" در این زمینه مفید می باشد.

mehrdaad.;908407 نوشت:
عجیبه آقا پیام این همه در بالا گفتم اما باز شما در اینجا سوال مرا با سوال پاسخ میدهید. جای آن داشت که اول قدری جوابی به متن نسبتا طولانی من میدادید و دوم در پاسخ سوالم سوال نمی کردید شما میخواهید جواب بدهید یا مچ بگیرید یا اشکال بگیرید من اگر علامه بودم که سراغ این سایت نمی آمدم و شما هم ظاهرا وظیفه خود را که باید پاسخگویی باشد نه سوال کردن به کلی از یاد بردید. راستی برای متنی که نوشتم هیچ جوابی ندارید؟ ! ! لطف بفرمایید اگر سوالم اشتباه است بگویید به این دلیل اشتباهست و درستش اینست،

درستش این است که فرموده اید شیعه اعتقاد به برابری سخن خدا با سخن بنده خدا دارد ، مستندی برای آن بیاورید . و الا می شود صرف ادعا و و سوال نمشود که بتوان برای آن پاسخی ارائه نمود.
می توانم بپرسم آیا خودتان چنین اعتقادی دارید یا خیر ؟ آیا در زمینه اعتقادات شیعه کدام کتابها و یا آثار کدام نویسنده را مطالعه فرموده اید که به این اعتقاد اشاره داشته است؟

پیام;908456 نوشت:
سلام؛
پاسخ به چه سوالی؟ شما بجای سوال ادعا فرمودید آنهم بدون آدرس.
لطفا آدرس نقلی قولی که از اعتقاد شیعه به برابری سخن خدا با سخن بنده خدا ادعا فرمودید را ارائه بفرمایید .

مطالعه کتاب حجه الاسلام دکتر علی نصیری "رابطه متقابل کتاب و سنّت" در این زمینه مفید می باشد.

​شما بفرمایید شیعه در مورد قران و عترت چه نظری دارد و در مور د حیث نبوی که میگوید قران و عترت را برای راهنمایی برایتان میگذارم حالا شبیه به این چه نظری دارد ظاهرا حدیث ثقلین بود اگه اشتباه نکنم و شما خوب میدانید شیعه در مورد عترت و قران و معصومیت و علم غیب امامان و درستی و برحق بودن کلام امامان چه اعتقادی دارد که خودتان هم اول بحث گفتید خلافی در کلام معصوم نیست حالا اینجا آمدید از من در مورد اعتقادات خود سند میخواهید این چه روشی است که شما دارید شما بر اساس کدام سند میگویید امام معصوم است و علم غیب دارد چندبار هم پرسیدم بجای جواب دادن سوال کردید باز هم میخواهید سوال کنید که اگر اینطور است شما را به مدیر ارجاع با سوالتان معرفی کنم تا کارشناسی جواب سوالاتتان را بدهد و اجازه دهید یک پاسخگو جواب مرا بدهد حالا باز هم از پاسخ به سوالاتم طفره بروید هدفت چیست پیام جان به چی میخوای برسی با این روش؟ هر چقدر هم میگوییم باز اذامه میذهید دیگه نه تنها برای من بلکه برای همه داره مشخص میشه شما جوابی ندارید و فقط بلدید سوال را با سوال جواب دهید آخرش چی؟

پیام;908458 نوشت:
درستش این است که فرموده اید شیعه اعتقاد به برابری سخن خدا با سخن بنده خدا دارد ، مستندی برای آن بیاورید . و الا می شود صرف ادعا و و سوال نمشود که بتوان برای آن پاسخی ارائه نمود.
اگرهم خودتان چنین اعتقادی دارید بفرمایید با چه دلیلی به این نظریه رسیدید؟

میشه بفرمایید چند سال دارید؟ تا بنده سند بیاورم

mehrdaad.;908463 نوشت:
میشه بفرمایید چند سال دارید؟ تا بنده سند بیاورم

ببخشد رابطه این دو را متوجه نشدم.

mehrdaad.;900304 نوشت:
با عرض سلام
حدیثی از امام صادق (ع) را بشرح زیر در سایت شما دیدم:
از امام صادق(ع) آمده : خانه‌اي که در آن نام محمد، احمد... عبدالله و فاطمه باشد، فقر داخل آن نخواهد شد.
میخواستم بدانم درستی این حدیث تا چه حدی است چرا که خانواده هایی را دیده ام که یکی یا بیش از یکی از اسما فوق در آن خانواده بوده است اما در خانه آنها فقر بشدت وجود داشت به گونه ای که مهمترین مسئله زندگی آنان و بزرگترین غصه دائمی آنها فقر بوده، پس این حدیث چه میگوید؟؟؟!!!!

سلام

عزیز برادر....خب شاید حدیث جعلی باشد
برای بدست آوردن کنه مطالب و آموزه های امامان باید احادیث دیگر را هم دید..خودشون گفتند با قران مطابقت بدید اگر نمیخوند باهم بزنید به دیوار
قران گفته همه چیز در گرو تلاش و توکل است
تمام
احادیث دیگر هم همینو میگند

پس یا باید این حدیث بالارو گذاشت کنار یا طور دیگر معنایش کرد
حدیث هایی که مخاطب عمومی نداشتند و جایی گوشه ایی یک فرد مخاطبش بوده معمولا اینطورین
اون شخص سومی که حضور داشته و سریع حدیثو نوشته منظور حضرت رو خوب نفهمیده
خیلی نقل قول ها در همین زمانه اینطورین دیگه چه برسه به مثلا دوازده قرن قبل که این همه یک حدیث میتونه دست به دست بشه

به نظر من حدیث جعلی هم نیست
منظور محبت به امامان بوده اینکه دیگه روشنه؟ نیست؟
پس معنای جناب پیام هم درست است

موفق باشی

با تشکر از همه عزیزانی که در این بحث مشارکت نمودند.
بنظر میرسه باندازه کافی در مورد پرسش اولیه بحث شد.
بعضی پرسشهای جدید بیشتر کلامی است و بهتر است بعنوان پست مستقل مطرح شود.

موضوع قفل شده است