شيعه اسماعيليه و انشعاباتشان

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شيعه اسماعيليه و انشعاباتشان


باطنيه : امام ششم شيعه فرزند پسرى داشت بنام اسماعيل كه بزرگترين فرزندانش بود و در زمان حيات پدر وفات نمود و آن حضرت بمرگ اسماعيل استشهاد كرد حتى حاكم مدينه را نيز شاهد گرفت در اين باره جمعى معتقد بودند كه اسماعيل نمرده بلكه غيبت اختيار كرده است و دوباره ظهور ميكند و همان مهدى موعود است و استشهاد امام ششم بمرگ او يك نوع تعميد بوده كه از ترس منصور خليفه عباسى بعمل آورده است و جمعى معتقد شدند كه امامت حق اسماعيل بود و با مرگ او به پسرش محمد منتقل شد و جمعى معتقد شدند اسماعيل با اينكه در حال حيات پدر درگذشته امام ميباشد و امامت پس از اسماعيل در محمد بن اسماعيل و اعقاب او است .
دو فرقه اولى پس از اندك زمانى منقرض شدند ولى فرقه سوم تاكنون باقى هستندو انشعاباتى نيز پيدا كرده اند .
اسماعيليه بطوركلى فلسفه اى دارند شبيه بفلسفه ستاره پرستان كه با عرفان هندى آميخته ميباشد و در معارف و احكام اسلام براى هر ظاهرى باطنى و براى هر تنزيلى تأ ويلى قائلند اسماعيليه معتقدند كه زمين هرگز خالى از حجت نميشود و حجت خدابر دو گونه است ناطق و صامت , ناطق پيغمبر و صامت ولى و امام است كه وصى پيغمبر ميباشد و در هر حال حجت مظهر تمام ربوبيت است .
اساس حجت پيوسته روى عدد هفت ميچرخد باين ترتيب كه يك نبى مبعوث ميشودكه داراى نبوت ( شريعت ) و ولايت است و پس از وى هفت وصى داراى وصايت بوده و همگى داراى يك مقام ميباشند جز اينكه وصى هفتمين داراى نبوت نيز هست و سه مقام دارد .
نبوت و وصايت و ولايت .
باز پس از وى هفت وصى كه هفتمين داراى سه مقام ميباشد و بهمين ترتيب .
ميگويند : آدم عليه السلام مبعوث شد با نبوت و ولايت , و هفت وصى داشت كه هفتمين آنان نوح و داراى نبوت و وصايت وولايت بود و ابراهيم (ع ) وصى هفتمين نوح و موسى وصى هفتمين ابراهيم و عيسى وصى هفتمين موسى و محمد (ص ) وصى هفتمين عيسى و محمد بن اسماعيل وصى هفتمين محمد (ص ) باين ترتيب محمد (ص ) و على و حسين و على بن حسين سجاد و محمد باقر و جعفر صادق و اسماعيل و محمد بن اسماعيل ( امام دوم حضرت حسن بن على را امام نميدانند ) و پس از محمد بن اسماعيل هفت نفر از اعقاب محمد بن اسماعيل كه نام ايشان پوشيده و مستور است و پس از هفت نفر از اعقاب محمد بن فاطميين مصر كه اولشان عبيدالله مهدى بينان گذار سلطنت فاطميين مصر ميباشد .
اسماعيليه معتقدند كه علاوه بر حجت خدا , پيوسته در روى زمين دوازده نفر نقيب كه حواريين و خواص حجتاند وجود دارد ولى بعضى از شعب ( دروزيه ) باطنيه شش نفر از نقباء را از ائمه ميگيرند و شش نفر از ديگران .
در سال 278 هجرى ( چند سال قبل از ظهور عبيدالله مهدى در آفريقا ) شخصى خوزستانى ناشناسى كه هرگز نام و نشان خود را اظهار نميكرد در حوالى كوفه پيدا شد شخص نامبرده روزها را روزه ميگرفت و شبها را بعبادت ميگذرانيد و از دسترنج خود ارتزاق ميكرد و مردم را بمذهب اسماعيليه دعوت نمود .
بدينوسيله مردم انبوهى را بخود گروانيد و دوازده نفر بنام نقباء از ميان پيروان خودانتخاب كرد و خودعزيمت شام كرده از كوفه بيرون رفت و ديگر از او خبرى نشد .
پس از مرد ناشناس , احمد معروف بقرمط در عراق بجاى وى نشست و تعليمات باطنيه را منتشر ساخت و چنانكه مورخين ميگويند او نماز تازه اى را به جاى نمازهاى پنجگانه اسلام گذاشت و غسل جنابت را لغو و خمر را اباحه كرد و مقارن اين احوال سران ديگرى از باطنيه بدعوت قيام كرده گروهى از مردم را بدور خود گرد آوردند .
اينان براى جان و مال كسانى كه از باطنيه كنار بروند هيچگونه احترامى قائل نبودند و از اين روى در شهرهائى از عراق و بحرين و يمن و شامات نهضت راه انداخته خون مردم را ميريختند و مالشان را بيغما ميبردند و بارها راه قافله حج را زده ده ها هزار نفر از حجاج را كشتند و زاد و راحله شان را بيغما بردند .
ابو طاهر قرمطى يكى از سران باطنيه كه در سال 311 بصره را مسخر ساخته و ازكشتار و تاراج اموال مردم فرو گذارى نكرد و در سال 317 با گروه انبوهى از باطنيه در موسم حج عازم مكه گرديد و پس از درهم شكستن مقاومت مختصر دولتيان ,وارد شهر مكه شد و مردم شهر و حجاج تازه وارد را قتل عام نمود و حتى در مسجد حرام و داخل كعبه جوى خون روان ساخت پيراهن كعبه را در ميان ياران خود قسمت نمود و در كعبه را كند و حجر الاسود را از جاى خود درآورده بيمن برد كه مدت بيست و دو سال پيش قرامطه بود .
در اثر اين اعمال بود كه عامه مسلمين از باطنيه برائت كرده آنان را خارج از آئين اسلام شمردند و حتى عبيدالله مهدى پادشاه فاطمى كه آن روزها در افريقا طلوع كرده خود را مهدى موعود و امام اسماعيليه معرفى ميكرد , از قرامطه بيزارى جست .
طبق اظهار مورخين , مشخص مذهبى باطنيه اين استكه احكام و مقررات ظاهرى اسلام را بمقامات باطنى عرفانى تاويل ميكنند و ظاهر شريعت را مخصوص كسانى ميدانندكه كم خرد و از كمال معنوى بيبهره بوده اند با اين وصف گاهى برخى از مقررات از مقام امامتشان صادر ميشود