جمع بندی شوهر من بی خدا شده؛ چکار کنم؟

تب‌های اولیه

93 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام ...
من فکر نمیکنم که کسی واقعا بتونه مرتد بشه ...
یعنی اعتقادم این هست که اگر کسی مدتی مسلمان باشه ... نماز بخونه و اعتقاد داشته باشه که خدایی وجود داره ... اون شخص هیچ وقت نمیتونه مرتد بشه ...
و حتی اگر ادعا کنه که دیگه به خدا اعتقاد نداره ... این سخن میتونه دلایل زیادی داشته باشه .

بنابراین به نظره من اگر ایشون مدتی رو مدهبی بودند ( مثلا بیشتر از 5 سال ) فکر نمیکنم از این نقطه نظر مشگلی وجود داشته باشه ... مگر اینکه از اول اینجوری نبوده باشه ...

آدمهای مذهبی ... مذهبی میمونن ... هر کاری هم که بکنن نمیتونند خودشون رو تغییر بدهند ...

به نظره من شوهر شما با یک مشگل بزرگی روبرو هستند و نمیتونند براش چاره ای پیدا کنند ... و به همین خاطر هستش که اینجوری شده اند ... بنابراین اولیت حل کردن اون مشگل هست ..

از ایشون که به زئوس اعتقاد داره یک سوال بپرسید ...

بهشون بگین شما اعتقاد دارید که خدایی وجود نداره و مثلا زئوس وجود داره ...

1. آیا شما حاضر هستی که بابته این اعتقادت ... جلویه فامیل بایستی و از زئوس صحبت کنی و فامیل رو دعوتشون کنی و هدایتشون کنی ...
2. آیا فرزنده شما حاضر هست که بابته این اعتقاد و در این راه شهید بشه و جونه خودش رو تقدیم زئوس کنه .
3. آیا فرزنده فرزنده شما حاضر هست که بابته این اعتقاد و در این راه شهید بشه و جونه خودش رو تقدیم زئوس کنه
4. آیا فرزنده فرزنده فرزنده شما حاضر هست که بابته این اعتقاد و در این راه شهید بشه و جونه خودش رو تقدیم زئوس کنه
.
.
.
11- آیا فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند فرزند شما حاضر هست که بابته این اعتقاد و در این راه شهید بشه و جونه خودش رو تقدیم زئوس کنه ...

تمام فرزندان حضرت فاطمه در راه اسلام حاضر شدند شهید بشن !!! برای چی !!!
فرزند درون گهواره شهید شده ...
امام هایی داشتیم که به جوانی نرسیدند و باز هم حاضر شدند که شهید بشن ...

به شوهرتون بگین که اگر تونست کاری کنه که فرزندتون در راه زئوس شهید بشه ... اون وقت به زئوس ایمان میارین ...
11 فرزنده پسرتون پیش کش ...

[=arial black]فکر میکنم همسرتون سر موضوعی رو دنده لج افتاده که اینطور به شرعیات بی اعتنایی و توهین میکنه
حتما میدونید که از ویژگیهای بارز یک همسر خوب داشتن ایمان و اخلاقه
از اونجایی که شما میفرمایید باهاتون مهربون و خوش رفتاره، بنابراین یکی از مهمترین ویژگیهارو داره
فکر نکنید داشتن اخلاق خوب چیزه کمیه اون هم تو این دوره و زمونه
بنابراین فعلا به فکر جدایی و طلاق نباشید
چند توصیه هم براتون دارم
1/ سعی کنید باهاش بحث نکنید و هر چی که گفت وانمود کنید براتون مهم نیست
2/ اگر احیانا به مقدسات و اعتقاد شما توهین کرد ازش دور بشید و موقتا اتاف رو ترک کنید
3/ باید صبور باشید، بهتون قول میدم این وضعیتی که درش هست گذریه و به مرور زمان وضعیتش بهتر میشه
4/ فراموش نکنید داشتن دوست یا دوستان خوب تاثیر شگرفی تو رفتار و زندگی آدم داره، پس امیدوارم با دوستان خوبی معاشرت کنه
5/ در حقش زیاد دعا کنید و از خدا بخواهید ایمانش رو بهش برگردونه
6/ این نماز رو بخونید و حاجت بخواهید

[=arial black]هر کس حاجتی داشته باشد دو رکعت نماز هدیه به [=arial black]حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها[=arial black] بخواند و در قنوت آن
[=arial black]بگوید


[=arial black]اَللهُمَّ بِفاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَةَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَةَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَةَ وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ عَلَیْها اِقْضِ حاجَتی
[=arial black]وَ صَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ
[=arial black]

[=arial black]محال است که حاجتش روا نگردد

سلام
بی ایمان شدن اکثر انسانها دلایل روانی هم داره.
معمولا افرادی که در زندگیشون زیاد نا امید شده ان و به خواسته های خود نرسیدن اون رو گردن خدا میندازن و میگن اگه خدایی وجود داره پس چرا من اینقدر بدبختم.چرا اینقدر ناراحتم چرا آرامش ندارم.چرا خدا به خواسته های دل من توجه نمیکنه و .........
در نتیجه این مدل افراد تمایلی ندارن به خدا اعتقاد داشته باشن.و سعی میکنن با صحبتهای افراد بی ایمان دیگر در فضای مجازی خود رو ارامش بدن و خودشونو رو به بی خدا بودن راضی کنن.
باید ریشه این نا امیدی و یاس خشک بشه

tabitat;922169 نوشت:
دوستی که می گید مراجع گفتن باید به مراکز مشاوره دینی ببرم اگر باز هم به راه نیومد مرتد هست.
این که به مرکز مشاوره دینی اعتقادی ببرم یعنی براش فرصتی در نظر بگیرم که بتونه تحقیق و پرسش کنه و مشاوره بگیره. هر کس ظرفیت و توانایی مغزش، تجربیات زندگیش، اندوخته ها و معلوماتش و اطرافیانش روی روند فکر کردن، تجزیه تحلیل و استناطش از مسائل متفاوت هست. یک انسان با درجه هوش بالا شاید ظرف یک ماه با مشاوره دینی متقاعد بشه. شاید یک نفر بعد از یک سال؟ شاید هم بعضی ها تا 10 الی 50 سال در تحقیق باشند. این که کسی نتونه بعد از مدت کوتاه به حقانیت اسلام یقین پیدا کنه، دلیلش شاید ضعف و ناتوانی ذهنی ذاتی اش باشه، یعنی دست خودش که نیست. پس چرا این فرد را باید خاطی بدانیم؟؟؟ این حرف من صرفا اشاره به همسرم نداشت. روی حرف من به سمت کسانی هست که به مرتد فورا حکم اعدام می دهند. می خوام به اون ها بگم به جای این که اینقدر دنبال اعدام کردن مرتدها باشید به دنبال این باشید که ریشه مرتد شدن این افراد کجاست. من خودم به شخصه کسی رو دیدم که ذاتش پر از خباثت بوده و مادر زنش رو با بی رحمی تمام به قتل رسانده ولی هنوز زندان هست و اعدام نشده. این آدم خبیث و پلید وجودش برای جامعه ضرر داره یا کسی که به دنبال فهم بیشتر مسائل دینی بوده و طبق اطلاعات فعلی که به دست آورده در مورد حقانیت اون شک کرده؟؟

با سلام

تقریبا بهترین کارشناسان در همین سایت هستند ...
می توانید از شوهرتان (؟) بخواهید در اینجا شبهاتشان را مطرح کنند ...
اما به هر حال احکام مرتد معلوم است ...
حالا ممکن است کسی بگوید ایشان هنوز مرتد نشده ... اما اگر شده است پس احکامش پشتش می آید ...

نکته : از کارشناسان احکام بپرسید که وظیفه شما چیست ؟
مثلا ممکن است مرجع تقلید شما بگوید دیگر همسر ایشان نیستید و رابطه ی زوجیت حرام است ...
اما از آن طرف از حیث حقوقی و دادگاه، شما محکوم شوید ...
زیرا شوهر شما در دادگاه خود را مسلمان معرفی خواهد کرد نه مرتد ...
پس فقط می توانید بروید خانه ی پدر و مادرتان و ناشزه شوید و با پرداخت مهریه یا مانند آن، خود را خلاص کنید ...
البته شوهر شما می تواند در ادامه زندگی به شما دروغ بگوید و خود را مسلمان معرفی کند تا هم شما تصور کنید که مسلمان است و هم شما را از دست ندهد ...

سعدی شیرازی;922290 نوشت:
مسلم گرامی
مشکل اینه که افرادی که این حکایات و استدلالها رو مطرح می کنند، قبلش به ما در مورد مغلطه بودن و بی سند بودن حرفشون هشدار نمیدن تا شنونده بتونه بین این دو تا تفاوت قائل بشه! کسانی که پای صحبت مبلغان دینی می نشینند هم اکثراً معنی استدلال خطابی رو نمی دونند و متوجه نیستند که شاید آنچه می شنوند بی پایه و اساس باشه.
سخن شما وقتی درسته که مثلاً اول این کتاب، توضیح بنویسند و بگن که این حکایات سند درست و حسابی نداره و نباید به عنوان پایه اعتقادات استفاده بشه. اما وقتی در مورد این موضوع توضیح داده نمیشه، نتیجش میشه فریب دادن مردم.

در مقدمه همین کتابی که یک سری حکایت بی سند رو جمع آوری کرده، این روش "محکمترین دلیل اثبات نبوت و امامت" معرفی شده. آیا این فریب دادن مردم نیست؟ شاید یک نفر در حال تحقیق پیرامون اصول دین باشه و به این کتابها برخورد کنه. از کجا بدونه که به کدوم حرف باید اعتماد کنه و به کدوم حرف اعتماد نکنه؟
http://www.ghadeer.org/Book/990

جناب سعدی شیرازی عزیز، سخن بنده این است که شما به کارشناسان سایت ایراد می گیرید ، و سپس در تبیین این اشکال، سخنان نویسنده ی فلان کتاب را بیان میکنید؟
بنده در آن تاپیکی که شما اشکال گرفته اید تصریح کرده ام ادله خطابی به تنهایی برای اعتقادات، خصوصا اعتقادات بنیادین ناکارآمد است، و هر کسی که متخصص علم کلام باشد این را تصدیق خواهد کرد.
البته این حرف نویسنده آن کتاب که معجزه محکم ترین دلیل بر اثبات نبوت و امامت است درست است، منتهی باید این معجزات اثبات شود، یعنی کبری درست است، و تشکیل برهان فقط در گرو اثبات صغرای آن، یعنی اثبات تحقق چنین معجزاتی است؛ نکته ای که هست باید سند این داستان ها بررسی شود، و حتی اگر هیچ کدام سند درستی نداشتند، باز هم اگر تعداد این نقل های متفاوت به قدری باشد که نوعی تواتر معنوی شکل بگیرد این صغرا اثبات خواهد شد.

اثبات تواتر معنوی به این صورت است که مثلا اخبار متفاوتی از یک تصادف برای شما می آورند، اگرچه هیچ کدام از این جزئیاتی که برای شما نقل شده یقینی نخواهد بود، اما اصل تصادف را برای شما به صورت یقینی اثبات می کند؛ در معجزه هم اگر صدور معجزات بسیار زیادی با سند های متعدد نقل شود که دیگر احتمال کذب و توطئه در آن داده نشود، ولو اینکه هیچ کدام به تنهایی قابل اثبات نباشند، اما اصل صدور معجزاتی از آن شخصیت را اثبات می سازد. البته حصول چنین یقینی در اشخاص متفاوت است.

با توجه به این که تاپیک در این موضوع نیست به صورت خلاصه عرض کردم تا اگر ابهامی وجود دارد رفع شود. ممنونم

Miss.Narges;922336 نوشت:
که در زندگیشون زیاد نا امید شده ان

سلام.././نا امیدی و گرفتاری که پیش می آد بهونه است و جرقه ای که شخص رو از خواب غفلت بیدار می کنه و به خودش می آرره و دو دو تا چهار تا می کنه که این عمر که به خدا اعتقاد داشته بی دلیل بوده...در نتیجه به خدا بی اعتقاد می شه و فکر هم نمی کنم با بهبود شرایط و اوضاع به قول شما خشکونده شدن ریشه یاس و نا امیدی در اعتقاد به خدا تغییری ایجاد بشه...کار باید با دو دو تا چهار تا و برهان و دلیل درست بشه و تجربه هم نشون داده که اکثر اوقات درست نمی شه...چون دلیل و برهان قاطع و روشنی نیست

یه موردی فراموش کردم
هیچوقت نمیشه از ظواهر امر به باطن کسی پی برد
خدا میدونه، شاید همسرتون ته دلش از رفتار و کردارش ناراضیه ولی به روی خودش نمیاره
به هر حال آدمیزاد مواقعی که دچار بحرانه و روحش جریحه دار شده ممکنه هر رفتار و حرکت ناشایستی ازش سر بزنه

نه همسر من سر دنده لج نیفتاده. در زندگیش مشکل و ناامیدی نداره. در واقع همسر من منو تمسخر نمی کنه. اون نظرات و عقیده هایی که الان داره رو بیان می کنه و از نظر من که مسلمان هستم نوعی تمسخره. مثلا می گه از نظر من نماز دولا راست شدن هست. خب اون داره نظر خودشو بیان می کنه و قصد تمسخر نداره ولی من چون نماز می خونم از نظر من تمسخر محسوب می شه.
همسرم می گه تمام باورهای مذهبی که «تا الان داشتم به خاطر زندگی کردن در خانواده مذهبی بوده. پایه های اندیشه های مذهبی من موروثی هستند. می خوام پایه های اندیشه هام بر اساس عقل باشن نه چیز دیگه ای». هیچ وقت به اعتقادات من و نه هیچ کسی توهین نکرده.

توصیه های شما عالی بود.

tabitat;922370 نوشت:
همسرم می گه تمام باورهای مذهبی که «تا الان داشتم به خاطر زندگی کردن در خانواده مذهبی بوده. پایه های اندیشه های مذهبی من موروثی هستند. می خوام پایه های اندیشه هام بر اساس عقل باشن نه چیز دیگه ای».

اتفاقاً این یکی از واجبات اسلامه. تقلید در اصول دین جایز نیست و هر کسی باید خودش تحقیق کنه. این لجبازی نیست بلکه یک وظیفه عقلی است.

فقط مسئله اینه که باید درست و با دقت این کار انجام بشه. اگر بخواهیم در تحقیق به اشتباه نیفتیم، پایه اش منطقه. روی شناخت و تشخیص مغلطه ها خیلی کار کنید.

tabitat;922371 نوشت:
........

سلام
با تشکر از این که قدم به قدم در تاپیک ایجادی خود حضور دارید.@};-

خانم tabitatعزیز همان طور که قبلا عرض کردم (در این پست) این سایت کاربرمحور می باشد و کارشناسان با رنگ آبی یا سبز مشخص شده اند،

لذا دوست گرامی جهت حل مشکلتان سعی نمایید از کارشناسانی که در این بحث حضور دارند (جناب راهنما و جناب مسلم) نهایت استفاده را ببرید و با نقل قول از آن ها زودتر به مقصد برسید.

دوستی پیشنهاد دادند این سایت را به همسر محترمتان معرفی کنید پیشنهاد خوبیست در صورت تمایل حضرتعالی و موافقت همسرتان، به مدیران و مسئولین سایت قبلا اطلاع دهید تا در این تاپیک تغییراتی ایجاد شود و یا در صورت لزوم حذف گردد تا پیامدهای منفی برای روابط خانوادگی شما نداشته باشد.

مجددا از حضور شما در سایت و تاپیک تشکر می کنم.
گل

در بین سایتهای اینترنتی که در زمینه پاسخگویی اعتقادی فعال اند، بهترین جوابها رو از بخش پاسخگویی اعتقادی سایت آیت الله مکارم گرفتم به آدرس زیر
http://online.makarem.ir

پارسا مهر;922349 نوشت:
و فکر هم نمی کنم با بهبود شرایط و اوضاع به قول شما خشکونده شدن ریشه یاس و نا امیدی در اعتقاد به خدا تغییری ایجاد بشه...کار باید با دو دو تا چهار تا و برهان و دلیل درست بشه و تجربه هم نشون داده که اکثر اوقات درست نمی شه...چون دلیل و برهان قاطع و روشنی نیست

بستگی به روحیه شخص هم داره.بعضی ها با دلیل و برهان دوباره برمیگردن ولی بعضی ها اصلا با دلیلی و برهان بازم مایل نیستن برگردن و به بی اعتقادی خود راضی ترن و اگر به عرش اعلی هم ببرنش حاضر نیست با ایمان بشه

Miss.Narges;922487 نوشت:
بعضی ها اصلا با دلیلی و برهان بازم مایل نیستن برگردن و به بی اعتقادی خود راضی ترن و اگر به عرش اعلی هم ببرنش حاضر نیست با ایمان بشه

سلام
مثلا چه برهانی؟
اگر یک برهان درست و حسابی مطرح بشه که از مغلطه به دور باشه، اون وقت میشه بررسی کرد که چند نفر می پذیرند و چند نفر نمی پذیرند.

به نظر شما محکمترین برهانی که در زمینه اثبات وحیانی بودن اسلام وجود داره چیست؟ اگر تعداد زیادی برهان سراغ دارید هم محکمترینش رو بفرمایید.
مطمئن باشید اگر فقط یک برهان پیدا کنیم که بتونه بدون استفاده از هیچ مغلطه ای این موضوع رو اثبات کنه، باهاش میشه خیلی ها رو به دین دعوت کرد.

سعدی شیرازی;922509 نوشت:
سلام
مثلا چه برهانی؟
اگر یک برهان درست و حسابی مطرح بشه که از مغلطه به دور باشه، اون وقت میشه بررسی کرد که چند نفر می پذیرند و چند نفر نمی پذیرند.

سلام
بازم بستگی به اشکال شخص داره.
فرضا کسی بخاطر شرور عالم بیاد بگه امکان نداره خدایی وجود داشته باشه.خب اگر یک علامه ای بیاد با دلیل محکم به این شخص ثابت کنه اولا شر مطلق در دنیا وجود نداره و شرور عالم نسبین و اینکه وجود همین شرور نسبی در عالم دنیا برای امتحان و شکوفایی استعداد ها لازمه آیا بنظر شما بازم مغلطه هست؟ البته بازم بگم باید ثابت بشه که اثباتش به عهده عالم دینی هست.

سعدی شیرازی;922509 نوشت:
به نظر شما محکمترین برهانی که در زمینه اثبات وحیانی بودن اسلام وجود داره چیست؟ اگر تعداد زیادی برهان سراغ دارید هم محکمترینش رو بفرمایید.
از نظر بنده مثلا برهانی که خیلی محکم باشه برای اثبات وجود خدا نداریم.
البته شاید من اشتباه میکنم.براهین فلسفی فقط واجب الوجود رو اثبات میکنند.اما اینکه این واجب الوجود چرا خدای ادیان یا همون الله هست خودش نیاز به اثبات داره که خیلی مفصلتره. برهان نظم هم فقط نشون میده نظم وجود در جهان نیاز به ناظم داره اما این ناظم کیست خودش نیاز به بحث طولانی داره و باید اثبات بشه.اکثر براهین یا شاید همه تک مرحله ای هستن و مرحله دوم که مهمتره اثبات اینکه که این ناظم یا واجب الوجود یا علت اعلل چرا خداست؟اینه که مهمه.بنده هرچه در مورد براهین فلسفی نظیر برهان علیت وجوب و امکان و صدیقین مطالعه کردم اخرش به این نتیجه نرسیدم که چرا میگم واجب الوجود همان خداست .

سعدی شیرازی;922509 نوشت:
مطمئن باشید اگر فقط یک برهان پیدا کنیم که بتونه بدون استفاده از هیچ مغلطه ای این موضوع رو اثبات کنه، باهاش میشه خیلی ها رو به دین دعوت کرد.
منم موافقم.از تجربه شخصی من بخوای بدونی خدا رو باید حس کنی بهتره زیاد بدنیابل براهین نگردی که زیاد مفید نیستن.باید خودت حس کنی دنیا بدون خدا نمیتونه باشه.خدا خودش باید توفیق بهت بده که واقعا بتونی به چنینی دیدگاه دست پیدا کنی.نقش براهین فلسفی مانند صدیقین که قویترین اونهاست بیشتر جنبه یاداوری و تنبیه داره.

Miss.Narges;922515 نوشت:
براهین فلسفی فقط واجب الوجود رو اثبات میکنند.اما اینکه این واجب الوجود چرا خدای ادیان یا همون الله هست خودش نیاز به اثبات داره که خیلی مفصلتره.

دقیقاً
اثبات میشه که یک علت العللی باید وجود داشته باشه اما اثباتی نداریم که بگیم اون علت نهایی باید یک موجود متشخص باشه.
موجود متشخص یعنی موجودی که پیامبر می فرستند، مکر می کند، منطقی فکر می کند، تصمیم گییری می کند و ...

البته استدلالهایی ارائه شده اما اشکال دارند (اگر دوستان قبول ندارند، قویترین استدلالی که برای متشخص بودن خدا هست را بیاورند)

حتی اگر متشخص بودن خدا رو به عنوان پیشفرض بپذیریم، نمی تونیم وحیانی بودن اسلام رو اثبات کنیم (باز هم اگر دوستان قبول ندارند، قویترین استدلالی که برای وحیانی بودن اسلام هست را بیاورند)

Miss.Narges;922515 نوشت:
منم موافقم.از تجربه شخصی من بخوای بدونی خدا رو باید حس کنی بهتره زیاد بدنیابل براهین نگردی که زیاد مفید نیستن.باید خودت حس کنی دنیا بدون خدا نمیتونه باشه.

راهکاری که شما می فرمایید اینه که از طریق عرفان جلو بریم. این رو چون خودم امتحان نکردم نظری ندارم.

اما یه مسئله هست: افراد در مکاشفه هاشون به همون اعتقادی می رسند که در محل زندگیشون وجود داره. ممکنه یک هندی در مکاشفاتش بودا رو ببینه و یک مسلمان، پیامبر اسلام را. ضمن اینکه این دو اعتقاد رو نمیشه همزمان درست دونست (از نظر اسلام، یک بودایی حق زندگی در کشور مسلمان رو نداره). پس این "حس" هم می تونه خطا پذیر باشه.

به نظرم فطرت ما رو تا اونجا می رسونه که به اصیل بودن خوبی و بدی در جهان پی ببریم. اما این که آیا از طریق فطرت میشه جلوتر رفت مطمئن نیستم.

Miss.Narges;922515 نوشت:
بازم بستگی به اشکال شخص داره.
فرضا کسی بخاطر شرور عالم بیاد بگه امکان نداره خدایی وجود داشته باشه.خب اگر یک علامه ای بیاد با دلیل محکم به این شخص ثابت کنه اولا شر مطلق در دنیا وجود نداره و شرور عالم نسبین و اینکه وجود همین شرور نسبی در عالم دنیا برای امتحان و شکوفایی استعداد ها لازمه آیا بنظر شما بازم مغلطه هست؟ البته بازم بگم باید ثابت بشه که اثباتش به عهده عالم دینی هست.

بله، برهانهایی که برای رد خدا هستند هم مغلطه اند.
اما رد نشدن خدا کافی نیست. ما باید اثباتش کنیم و بعد هم برسیم به بررسی حقانیت دین. اگر نه اثبات محکمی داشتیم و نه رد محکم، اون زمان فقط میشه بر اساس احتمالات و شاید و اگر صحبت کرد.

سعدی شیرازی;922523 نوشت:
اهکاری که شما می فرمایید اینه که از طریق عرفان جلو بریم. این رو چون خودم امتحان نکردم نظری ندارم.

اما یه مسئله هست: افراد در مکاشفه هاشون به همون اعتقادی می رسند که در محل زندگیشون وجود داره. ممکنه یک هندی در مکاشفاتش بودا رو ببینه و یک مسلمان، پیامبر اسلام را. ضمن اینکه این دو اعتقاد رو نمیشه همزمان درست دونست (از نظر اسلام، یک بودایی حق زندگی در کشور مسلمان رو نداره). پس این "حس" هم می تونه خطا پذیر باشه.

به نظرم فطرت ما رو تا اونجا می رسونه که به اصیل بودن خوبی و بدی در جهان پی ببریم. اما این که آیا از طریق فطرت میشه جلوتر رفت مطمئن نیستم.


منظورم از طریق عرفانی نبود. طریق عرفانی و سیر سلوک اینا که از دست همه بر نمیاد.خودمم زیاد به کتابهای عرفانی بها نمیدم و اصولا عرفان رو زیاد مفید نمیدونم.چون علمایز یادی هستن که آراری عرفا رو نقد کرده اند.مثل سیستانی صافی و....
بنظر من شخص باید روحیه خاشع داشته داشته باشه و از حس درون خودش خدا رو کشف کنه.حالا اسمشو هر چی میشه گذاشت دقیقا نمیدونم.

با توجه به اینکه محور و موضوع تاپیک اصل وجود شبهات و نقش آن در رویگردانی انسان ها از ایمان است، مفصلا وارد شبهات نمی شوم تا تاپیک از موضوع خودش خارج نشود، چون هر کدام ا این شبهات تاپیک مختص به خودش را می طلبد، اما با توجه به اینکه برخی سخنانی که مطرح میشود جای تأمل دارد، اجمالا دو سه نکته عرض می کنم:

Miss.Narges;922515 نوشت:
از نظر بنده مثلا برهانی که خیلی محکم باشه برای اثبات وجود خدا نداریم.
البته شاید من اشتباه میکنم.براهین فلسفی فقط واجب الوجود رو اثبات میکنند.اما اینکه این واجب الوجود چرا خدای ادیان یا همون الله هست خودش نیاز به اثبات داره که خیلی مفصلتره.

وقتی واجب الوجود اثبات شود، قطعا خدای ادیان اثبات شده است، «واجب» در فلسفه به معنای واجب شرعی نیست، بلکه به معنای ضرورت عقلی است، و وقتی در فلسفه ما «واجب الوجود» را اثبات می کنیم یعنی ما از طریق عقل به موجودی که وجودش ضرورت دارد و باید «واجب من جمیع الجهات باشد» رسیده ایم، یعنی موجودی نامحدود به عنوان خالق تمام مخلوقات که علم و حکمت و قدرت و سایر اوصاف وجودی او هم نامحدود است. فقط اسم آن را می گذارد «واجب الوجود»
یعنی تفاوت دین و فلسفه در نامگذاری است، فلسفه اسم خالقی که در رأس این عالم است را گذاشته «واجب الوجود»، دین اسم آن را گذاشته «خدا»!
غیر از این که نمیشود، چون هر دو قبول دارند که فقط یک موجود در رأس عالم است، و او کامل ترین موجود، و مجرد، و بی نیاز از غیر است، ما که بر سر اسم او دعوا نمیکنیم که واجب الوجود باشد یا خدا!

Miss.Narges;922515 نوشت:
منم موافقم.از تجربه شخصی من بخوای بدونی خدا رو باید حس کنی بهتره زیاد بدنیابل براهین نگردی که زیاد مفید نیستن.باید خودت حس کنی دنیا بدون خدا نمیتونه باشه.خدا خودش باید توفیق بهت بده که واقعا بتونی به چنینی دیدگاه دست پیدا کنی.نقش براهین فلسفی مانند صدیقین که قویترین اونهاست بیشتر جنبه یاداوری و تنبیه داره.

این حرف شما تا حدی درستی است، یعنی ایمان استدلالی هرگز آن آرامش کافی را به انسان نمی دهد، اما برای ممانعت از تزلزال ایمان لازم و ضروری است، به نظر بنده ایمان استدلالی نقطه شروع حرکت است اما آنچه که به انسان اطمینان قلبی و آرامش می دهد عمق دادن به ایمان است که با معنویات حاصل می شود.
لذا می بینیم که علی رغم اینکه همه مسلمانان به خدا و قیامت و بهشت و جهنم اعتقاد دارند اما تعداد کمی هستند که بتوانند در این راه جانفشانی کنند، تعداد کمی برای دفاع از امام حسین(ع) وارد کربلا می شوند، این به خاطر این است که ایمانشان عمق ندارد. صرف ایمان استدلالی هرگز نمی تواند به انسان چنین قدرتی بدهد، بلکه ایمانی فراتر از استدلال لازم است.


سعدی شیرازی;922523 نوشت:
اثبات میشه که یک علت العللی باید وجود داشته باشه اما اثباتی نداریم که بگیم اون علت نهایی باید یک موجود متشخص باشه.

تشخص هر چیزی به وجود است، امکان ندارد چیزی در خارج وجود داشته باشد اما تشخص نداشته باشد، اگر قبول دارید واجب الوجودی در خارج حقیقتا موجود است خب پس تشخص هم دارد، واجب الوجود که مثل مفاهیم کلی در ذهن نیست! او در خارج است و وجود خارجی بدون تشخص امکان ندارد.

سعدی شیرازی;922523 نوشت:
حتی اگر متشخص بودن خدا رو به عنوان پیشفرض بپذیریم، نمی تونیم وحیانی بودن اسلام رو اثبات کنیم

این هم بحث گسترده ای دارد و مجال خود را می طلبد، اما یکی از روش ترین ادله بر وحیانی بودن اسلام خود قرآن است، که یک نوآوری در عرصه ادبیات است و آورنده آن کسی است که هیچ سابقه تحصیلی در زمینه ادبیات نداشته است، و کتابی آورده که مفاهیم عالی در بر دارد، از نظر اسلوب مورد تحسین ادبای عرب بوده، و تا به امروز کسی نتوانسته با آن تحدی کند و مثل آن را بیاورد مگر آنکه از خود او تقلید کرده، و سبک آن به گونه ای است که حتی با خطبه های خود آورنده اش تفاوت دارد، این ها نشان می دهد چنین کلامی کلام فوق بشری بوده و وحیانی است.

من یک نمونه بیان میکنم که کار را بر هر انسانی حق جویی تمام می کند.

اگر انسان بخواهد امکان معاد، و ساخت دوباره انسان را از نزد خود به تصویر بکشد، طبیعتا به خلقت چشم و مغز و قلب و مانند اینها اشاره می کند، هیچ توجیهی ندارد که 1400 سال پیش انسانی از نزد خود در جواب کسانی که میگویند چطور خلقت دوباه استخوان ها ممکن است، بگوید بله ما قادریم انگشتهای او را دوباره خلق کنیم! این یعنی چی؟ در انتخاب چنین جمله ای هیچ انگیزه ای برای انسانی که از اثر انگشت خبر ندارد نمی توان یافت. خب من اگر می خواستم از خودم چنین جمله ای بگویم قطعا میگفتم چشم های انسان را دوباره خلق می کنیم، مغز او را دوباره می آفرینیم، و مانند آن.
اما تعبیری که بگوید :«بَلى‏ قادِرينَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ»(قیامت:4) انصافا کار را تمام می کند کهصاحب این سخن از اثر انگشت در ان زمان با خبر بوده است.
چیزی که بر اعجاب و تقویت این مسئله می افزاید تعبیر «نسوی» به جای «نخلق» است، نفرمود ما قادریم انگشتان را خلق کنیم ، بلکه تعبیر «نسوی» را به کار برد که ناظر به صورت ظاهری انگشت ها است.

سلام مسلم گرامی
تفاوت بین خداباوران و خدا ناباوران، معمولاً در اعتقاد به علت نهایی نیست. بلکه در اعتقاد به "متشخص بودن" آن هست.

بگذارید یک مثال بزنم:

در سالهای اخیر، برخی فیزیکدانان این نظریه رو مطرح کردند که آنچه به عنوان ماده ازش نام برده میشه در واقع حاصل پیچ خوردگیهای فضاست. فضا خودش می تونه در نهایت تجلی یه حقیقت دیگه باشه که اسمش رو می گذاریم علت العلل. در این دیدگاه، فضا، قوانین فیزیکی و هر چیزی که وجود داره در واقع تجلی یک چیزند. کتاب شما و مثلاًٌ مداد شما دو تا موجود مجزا نیستند بلکه در نهایت دو تجلی از یک موجودند.

آیا این موجود همتا داره؟ نه.
آیا زاده شده؟ آیا می خوابه؟ آیا خسته میشه؟ باز هم نه.
آیا میشه تصورش کرد؟ نه.
و ...

اما این دیدگاه در مورد علت العلل یک اختلاف بزرگ با خدای ادیان داره: علت العللی که اونها درباره اش صحبت می کنند یک شخصیت دارای آگاهی نیست (به اصطلاح "متشخص" نیست). داشتن اینگونه شخصیت لازمه حرف زدن، مکر کردن، فرستادن پیامبران و ... است.

شخصیتی که در انسان وجود داره، دارای اجزاء است. به طور مثال انسان برای فکر کردن نیازمند سلولهای عصبی است. از این رو برخی معتقدند که دلیلی نداره علت العلل (که باید فاقد اجزاء باشه) دارای صفاتی باشه که در انسانها سراغ داریم.

این که فرمودید "هر چیزی که وجود داره شخصیت هم داره" نیازمند اثباته. اگر اثباتی دارید بفرمایید چون مرتبط به این تاپیک هم هست. اگر یک اثبات محکم وجود داشته باشه میشه برای دعوت به اسلام ازش استفاده کرد.


[/HR]
مسلم;922566 نوشت:
من یک نمونه بیان میکنم که کار را بر هر انسانی حق جویی تمام می کند.

اگر انسان بخواهد امکان معاد، و ساخت دوباره انسان را از نزد خود به تصویر بکشد، طبیعتا به خلقت چشم و مغز و قلب و مانند اینها اشاره می کند، هیچ توجیهی ندارد که 1400 سال پیش انسانی از نزد خود در جواب کسانی که میگویند چطور خلقت دوباه استخوان ها ممکن است، بگوید بله ما قادریم انگشتهای او را دوباره خلق کنیم! این یعنی چی؟ در انتخاب چنین جمله ای هیچ انگیزه ای برای انسانی که از اثر انگشت خبر ندارد نمی توان یافت. خب من اگر می خواستم از خودم چنین جمله ای بگویم قطعا میگفتم چشم های انسان را دوباره خلق می کنیم، مغز او را دوباره می آفرینیم، و مانند آن.


در زمانهای قدیم، مغز عضو پیچیده ای دانسته نمیشد. خیلی ها فکر می کردند که کارش فقط خنک کردن خونه. اگر شما عکس یک مغز رو ببینید و خودتون رو جای مردم اون زمان بگذارید (و تصور کنید که چیزی از کارکردش نمی دونید)، فقط یک تکه خمیر سفید رنگ می بینید که دارای یه سری برجستگی ها هم هست. حالا به نظرتون برجستگی های نوع انگشت ظریف ترند یا برجستگی های مغز؟

و مطمئناً مردم اون زمان هم فکر نمی کرده اند که نوک انگشتشون صافه. فقط کافی بوده یک نگاه بیندازند تا متوجه ظرافت این خطوط بشن. ضمن اینکه تاریخچه استفاده از اثر انگشت به جای امضا، به 200 سال قبل از میلاد بر می گرده و فقط کاربردش در جرم شناسی جدیده.
http://www.onin.com/fp/fphistory.html

این همون مشکلیه که خدمتتون عرض کردم. ما نیاز داریم استدلالهای ضعیف رو کنار بگذاریم و به جای تعداد زیادی استدلال ضعیف، یه استدلال قوی ارائه بدیم.

سلام ... من فکر میکنم مهمترین و بزرگترین شبهه ای که باعث میشه انسانها اعتقادشون به خدا رو از دست بدهند ... مسائل مربوط به صفات خدا باشه ... یک سوال ساده که تا به حال هم به درستی پاسخ داده نشده ... اگر خدا ظلم رو میبینه ... پس چطور کاری انجام نمیده ... این سوال به شیوه های مختلفی در درون این سایت مطرح شده و من فکر میکنم که هنوز جواب قاطعی به این سوال داده نشده ... کارشناسان معمولا به این بسنده میکنند که اگر خدا جلویه ظلم ظالم رو بگیره ... بالاجبار اختیار از انسان صلب میشه ... و دنیا شرایط خودش برای محک زدن انسانها رو از دست میده ... که من فکر میکنم این جواب اصلا نمیتونه جواب خوبی باشه ... ما خیلی کارها رو نمیتونیم بکنیم ... مثلا من نمیتونم 1 سانتی متر بر رویه قد خودم بگذارم . من نمیتونم یک درخت رو از ریشه در بیارم . من نمیتونم از یک درخت بالا برم . من نمیتونم آواز بخونم . من نمیتونم 1 متر عمودی بپرم . من نمیتونم 3 روز نخوابم . ولی من میتونم ظالم باشم . فرض کنین همکنون دختری 10 ساله در درون یک کوچه هست ... چند نفر میریزن سرش و کتکش میزنند ... پولهاش رو میگیرند و شروع به آزار و اذیتش میکنند ... و این دخترک بلند بلند داد میزنه ... کریم به دادم برسه ... دهها و صدها بار میگه کریم به دادم برس ... ولی خوب جوابی نمیشنوه . این بار بلند بلند دادمیزنه رحیم به دادم برس ... بارها و بارها با صدای بلند داد میزنه رحیم به دادم برس ... باز هم جوابی نمیشنوه . این بار بلد بلند داد میزنه قادر به دادم برس ... بارها و بارها با صدای بلند داد میزنه قادر به دادم برس ... باز هم جوابی نمیشنوه . اون دخترک از دست اونها آزاد میشه ... بعدش به خودش میاد ... با خودش میگه اعتقاد به کریم و رحیم و قادر در درون این کوچه توهم هست ... اگر کریم و رحیم و قادر در درون این کوچه بودند حتما به داد من میرسیدند ... و دیگران بهش جواب میدن .... که رحیم از پشت پنجره داشت تو رو میدید ... گریه ها و اشک هات رو میدید .. ولی رحیم ... صبرش زیاده !!!یا مثلا بهش جواب میدن ... رحیم داشت از پشت پنجره تو رو میدید ... گریه و اشک ها و فریادهای تو رو میشنید ... ولی رحیم میخواست متجاوزین رو ازشون آزمایش بگیره ... !!!یا جواب میشنوه ... رحیم داشت از پشت پنجره تو رو میدید ... گریه ها و اشک ها و فریادهای تو رو میشنید ... ولی عوضش میخواد در اون دنیا بهت فلان چیز و بهمان چیز رو بده !!!و ... من بارها و بارها از زبان انسانهای متفاوتی این مساله رو به شیوه های گوناگونی شنیدم . حتی از معتقدین بسیار بسیار مذهبی ... و فکر نمیکنم این مساله قابل حل باشه ... ریشه تمام کفر ها ... و بی اعتقادی ها این مساله هست ... اگر خدا میبینه ... پس چرا کاری نمیکنه ...

مسلم;922566 نوشت:
وقتی در فلسفه ما «واجب الوجود» را اثبات می کنیم یعنی ما از طریق عقل به موجودی که وجودش ضرورت دارد و باید «واجب من جمیع الجهات باشد» رسیده ایم، یعنی موجودی نامحدود به عنوان خالق تمام مخلوقات که علم و حکمت و قدرت و سایر اوصاف وجودی او هم نامحدود است. فقط اسم آن را می گذارد «واجب الوجود»

شما خودتان هم که همین رو میفرمایید: واجب یعنی کسی که وجودش از خودشه و از کسی نیست .خب از کجا معلوم این همان خدا باشه؟ چرا مثلا ماده اولیه جهان و ذرات بنیادی جهان چنین نباشند؟ مگر نه اینکه جهان زمانی از یک ذره بنیادی بوجود اومده؟ پس میبینیم که نمیشه مستقیما موجودی که واجب هست رو به خدا نسبت داد.این موجود واجب یا میتونه ماده باشه یا خدا. اینکه واجب الوجود نامحدوده و علم و قدرت مطلق و نامحدود داره خودش یه ادعای بزرگه و نیاز به اثبات داره.
همچجنین ما که نه خدا رو دیددیم و نه شناخت داریم ازش و نه حتا حسش میکنیم.ولی خد اقل با هزاران دلایل علمی و ریاضی میدانیم که جهان از یک توده چگال حاصل شده که بنیادی بوده.یعنی ماده از ازل وجود داشته.حتا فلاسفه هم ماده رو قبول میکنند که از ازل بوده.پس میبینیم که مهمترین بخش برهان ما اینه که چرا واجب خداست .درسته براهین میتونن ثابت کنن که در جهان نهایتا به چیزی میرسیم که وجودش از خودشه چون نمیشه این سلسله رو تا بی نهایت ادامه داد اما در نهایت از کجا معلوم این واجب اوصاف خدای ادیان رو هم داره؟ باید ثابت بشه که زنده هست قادر هست دانا هست هدایتگر هست بخشنده هست هم رحمت داره هم خشم.ولی هیچ الزامی وجود نداره چیزی که وجودش از چیزی دیگر گرفته نشده حتما زنده باشه و اوصاف دیگه داشته باشه. از کجا معلوم و از کجا مطمئن باشیم که ماده اولیه واجب نباشه.پس میبیند که هیچ برهانی نیومده اثبات کنه واجب این اوصاف و صفات رو داره تا در نهایت به خدای زنده ادیان برسیم.
چون واجب بعنی کسی یا چیزی که وجودش از چیزی دیگر رفته نشده نه اینکه دیگه بگیم واجب یعنی کسی که نامحدود باشه علم و قدرت داشته باشه پیامبران رو واسه هدایت بشر بفرسته و ...

مسلم;922566 نوشت:
غیر از این که نمیشود، چون هر دو قبول دارند که فقط یک موجود در رأس عالم است، و او کامل ترین موجود، و مجرد، و بی نیاز از غیر است، ما که بر سر اسم او دعوا نمیکنیم که واجب الوجود باشد یا خدا!
پس با توضیحات بالا مشخص شد که اتفاقا دعوای ما بر سر همین دو اسم واجب و خدا هست.اتفاقا مشکل اصلی ما همینه.

Miss.Narges;922594 نوشت:
پس با توضیحات بالا مشخص شد که اتفاقا دعوای ما بر سر همین دو اسم واجب و خدا هست.اتفاقا مشکل اصلی ما همینه.

بله. دقیقاً
و یک مسئله دیگه هم وجود داره: حتی اگر وجود خدایی با تمام این صفات رو بپذیریم، باید ثابت کنیم که اسلام یک دین الهی است.

استدلالهایی در این زمینه وجود داره اما مشکل دارند. از کارشناس محترم می خوام که محکمترین استدلالی که می شناسند رو بفرمایند.

tabitat;922239 نوشت:
سلام. مرجع تقلید من میگه اگر خدا و پیغمبر را انکار می کند مرتد است. شوهر من می گه من مثل خیلی از دین دارا نمی تونم سرمو زیر برف بکنم و در مورد دین کنجکاوی نکنم و تا الان که در مورد دین کنجکاوی کردم روی هوا معلق موندم نه دین و خدا رو می تونم اثبات کنم نه نبودن خدا رو. آیا همچنین کسی لیاقت مرتد خوانده شدن را دارد؟
وقتی حرف های کاربر «مسلمان ایرانی» را خواندم دیگه داشتم نا امید می شدم. خوشحال شدم که رای اکثریت آرا منطقی و روشنفکرانه بود. دوستان گرامی فرق من با همسرم اینه که من تمام زندگی با درس و دانشگاه گذشته مطمئنا اگر من هم چنین فیلم هایی رو می دیدم یا با اون افرادی که همسرم برخورد کرده برخورد می داشتم ایمان من هم ضعیف می شد. چون من ایمان خودم را در معرض محک قرار ندادم.
اون دوستی که گفتند ایمان همسر شما ظاهری بوده. بله خودشون هم اعتراف می کنن که قبلا ایمان رو از سر اعتماد به خدا و درستی تمام و کمال قران و احادیث داشتند. الان که این اعتماد براشون شکسته شده فقط چیزی رو دنبال می کنه که عقلش به درستیش حکم بده.
دوستان ما رو به عنوان بردار خواهر محتاج به دعای خودتون از دعا فراموش نکنید.

با عرض سلام و ادب

تحقیق در اسلام و شیعه امری شایسته و ستودنی است و اسلام نیز دین علم و تحقیق می باشد لذا تحقیق شما خواهر گرامی و همسرتون هردو بسیار عالی می باشد
اما ممکن است تحقیق شما چند ماه یا چند سال طول بکشد بعد از آن متوجه می شوید که اسلام دین حق است و نماز و روزه و...
نتیجه عالی است اما از دست دادن فرصتهای یک ساله و...
می دانید چه آسیبی به محقق می زند و لذا می گویم هر چند همسرتون در حال تحقیق هستند ولی به خاطر دفع ضرر احتمالی (نخواندن نماز و...) ظواهر دین را هم انجام دهند
این کار ضمن راهگشا بودن در زمینه تحقیق ضرر احتمالی را نیز برطرف می نماید.

در ضمن حتما سعی نمایید با کارشناس اعتقادی خوب وقوی ارتباط حضوری بگیرید و همسرتون را به ایشان ارجاع دهید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

پارسا مهر;922109 نوشت:
سلام.مرتد شده....ناراحت نشید ولی دین مبین اسلام می گه الا اون مرتد شده و نجس است و در اولین فرصت باید از او طلاق بگیرید....والسلام علیکم
بنده از تنی چند یک از مراجع سوال کردم که فرض بنده پسری دارم با مشخصاتی که شما برای همسرتون نام بردید...مراجه گفتن او را مراکز مشاوره ی اعتقادی و دینی ببرید اگر امتناع کرد حکم مرتد بر او جاری باید گردد مثلا از ارث محروم گردد، زن و بچه از او جدا گردد و الی آخر.../

با سلام و عرض ادب

به صرف اینکه فردی نماز نخواند حکم به ارتداد او نمیشود بلکه باید ثابت شود قلبا کافر شده است البته نیاز به تحقیق و تفحص در این زمینه هم نیست.

همواره به سلامت باشید

نور;923221 نوشت:
بلکه باید ثابت شود قلبا کافر شده است

سلام نور گرامی
فرض کنید فردی شک داشته باشد که اسلام درست است یا نه. یعنی هم احتمال درستی اسلام رو بده و هم احتمال نادرستی بود. آیا این فرد قلباً کافر شده؟ ملاک قلباً کافر شدن چیست؟

با سلام مجدد خدمت شما

در پست پیشین هم عرض کردم با توجه به این که موضوع تاپیک نحوه رفتار با انسانی است که نسبت به دین مردد شده است، باید پرداختن به خود شبهات را در یک تاپیک مستقل دنبال کنید، اما با این حال به عنوان آخرین پستم به امید اینکه گره باز شود پاسخم را عرض می کنم، اگر حل شد که هیچ، اگر حل نشد باید این را در تاپیک مستقی دنبال بفرمایید، تا ما در جمع بندی این تاپیک به مشکل بر نخوریم(از همکاری و همراهی شما صمیمانه ممنونم)

سعدی شیرازی;922579 نوشت:
اما این دیدگاه در مورد علت العلل یک اختلاف بزرگ با خدای ادیان داره: علت العللی که اونها درباره اش صحبت می کنند یک شخصیت دارای آگاهی نیست (به اصطلاح "متشخص" نیست). داشتن اینگونه شخصیت لازمه حرف زدن، مکر کردن، فرستادن پیامبران و ... است.

Miss.Narges;922594 نوشت:
شما خودتان هم که همین رو میفرمایید: واجب یعنی کسی که وجودش از خودشه و از کسی نیست .خب از کجا معلوم این همان خدا باشه؟ چرا مثلا ماده اولیه جهان و ذرات بنیادی جهان چنین نباشند؟

ببینید همان برهانی که انسان را به واجب الوجود می رساند، یعنی برهان امکان و وجوب، با تحلیل به ما می گوید که این واجب باید واجب من جمیع الجهات باشد، نمی تواند فضا، ماده، یا هر چیز دیگری باشد، تغییر و تکامل در او راه ندارد، نباید جهت امکانی در او باشد، چون هر ممکنی نیازمند واجب است، و اگر مثلا خداوند در علمش واجب نبوده، و ممکن باشد، یعنی در علمش نیازمند به دیگریست و این خلاف واجب الوجود بودن آن است.
علاوه بر اینکه در این صورت با علة العلل بودن او سازگار نیست، چون به حكم قاعده" فاقد شيء نمي تواند معطيء شيء باشد" او باید همه کمالات مخلوقات را دارا باشد.
علاوه بر اینکه نظم هدفمند، و غایی، نه نظم به معنای زیبایی و استحسانی، نظم غایی جهان نشان از شعور پیشینی خالق آن دارد.
بنابراین اینطور نیست که خدای فلسفه و خدای دین با هم تفاوت داشته باشد.


سعدی شیرازی;922579 نوشت:
در زمانهای قدیم، مغز عضو پیچیده ای دانسته نمیشد. خیلی ها فکر می کردند که کارش فقط خنک کردن خونه. اگر شما عکس یک مغز رو ببینید و خودتون رو جای مردم اون زمان بگذارید (و تصور کنید که چیزی از کارکردش نمی دونید)، فقط یک تکه خمیر سفید رنگ می بینید که دارای یه سری برجستگی ها هم هست. حالا به نظرتون برجستگی های نوع انگشت ظریف ترند یا برجستگی های مغز؟

و مطمئناً مردم اون زمان هم فکر نمی کرده اند که نوک انگشتشون صافه. فقط کافی بوده یک نگاه بیندازند تا متوجه ظرافت این خطوط بشن. ضمن اینکه تاریخچه استفاده از اثر انگشت به جای امضا، به 200 سال قبل از میلاد بر می گرده و فقط کاربردش در جرم شناسی جدیده.
http://www.onin.com/fp/fphistory.html

ببینید شاید استفاده از انگشت به جای امضاء رواج داشته، اما اینکه اثر انگشت انسان ها یگانه است را خود آنها هم در گذشته نمی دانسته اند، شاید اگر انگشت هم می زدند به بزرگی و کوچکی و طول و عرض آن استناد می کرده اند، چون حتی ابزار لازم را هم برای تطبیق شیارهای آن نداشته اند که اگر داشتن در جرم شناسی هم از آن بهره می بردند. یعنی آنها در تطبیق اثر انگشت به جای امضاء به همین مقدار که تمام انگشت درست در جای اثر آن قرار بگیرد اکتفا می کرده اند، کسی این ظرافت های خطوط آن را به عنوان یک شناسنامه جهانی نمی شناخته است.
اما اینکه کسی بیاید و آن را شاخص قرار بدهد برای توان ساخت دوباره انسان انصافا باز کردن یک جایگاه ویژه است برای آن، یعنی این انگشت باید به قدری ویژگی پررنگی داشته باشد که بر چشم و سایر اعضاء صورت برتری یابد، وگرنه هیج انسانی برای بیان آن به عنوان قدرت خلقت دوباره انگیزه ای نخواهد داشت.
خب حالا بر فرض مغز را می گویید که بشر به نقش آن پی نبرده بوده، اما چشم چی؟ قطعا اگر به لحاظ دشواری در خلقت باشد، من اگر باشم با آن علوم آن روز چشم را به عنوان نماد قدرت برای باز آفرینی مطرح می کنم نه انگشت را!
خواهش می کنم دقت بفرمایید، ما داریم انتخاب های یک انسان را تحلیل می کنیم، اگر کتاب از جانب یک انسان در 1400 سال پیش آورده شده باشد، چه انگیزه ای بوده که در مقام نماد خلقت دوباره، به جای چشم، انگشت را معرفی کند؟

سعدی شیرازی;922579 نوشت:
این همون مشکلیه که خدمتتون عرض کردم. ما نیاز داریم استدلالهای ضعیف رو کنار بگذاریم و به جای تعداد زیادی استدلال ضعیف، یه استدلال قوی ارائه بدیم.

من اولا عمده استدلال های دینی را قوی میدانم.
ثانیا: به نظرم اشکالی ندارد انسان یک امری را با مجموعه ادله اثبات سازد، نقصی دراین مسیر هم نیست، مثلا برای اثبات پزشک بودن یک شخص مجموعه قرائن در نظر گرفته می شود که هر کدام به تنهایی اثبات کننده نیستند، اما وقتی این ها در کنار هم قرار می گیرند نقش اثبات کنندگی را ایفا می کنند.
این طبیعی است که ادله یکدیگر را تقویت می کنند.
اصلا خود این بحث یک تاپیک مستقل می طلبد.

مسلم;923288 نوشت:
ببینید شاید استفاده از انگشت به جای امضاء رواج داشته، اما اینکه اثر انگشت انسان ها یگانه است را خود آنها هم در گذشته نمی دانسته اند

"ظریف بودن" به معنی "یگانه بودن" نیست. یگانه بودن رو از کجا برداشت کردید؟

شما ساختار چشم رو بر اساس اون چیزی نگاه کنید که قدما می دیدند. مثل همون چشمی که در کله پاچه می بینیم و می خوریمش. اون وقت دیگه ظرافتی درش نمی بینید. حتی در کتاب توحید مفضل می بینیم که برای توصیف پیچیدگی چشم، فقط به پلک اشاره شده که مانند پرده ای در مقابل چشم است و به مژه ها. هیچ اشاره ای به ساختار شبکیه چشم نیست. اشاره ای به عدسی چشم هم نیست. مثل یک دریچه که یک پرده در مقابلش قرار داره:

نقل قول:
فکر کن، اگر انسان چشم نداشت چقدر زندگی بر او سخت میگذشت، نمیتوانست پیش پای خود را ببیند و از دشمن دوری
کند، و کار یا صنعتی را انجام دهد؛ و چون این عضو در زندگی انسان دارای اهمیت فراوانی است، خداوند آن را در سر انسان قرار
داده، تا [صفحه ۳۴۴ ] هم از خطر محفوظ بماند، و هم انسان بتواند همه چیز را ببیند. و نیز آن را به وسیله پلکها و مژگان از آسیبها و
خطرات نگهداری نموده است. اگر چشمها در اعضای پایینتر مثل دستها و پاها بود، چه آفتهایی به آن میرسید؛ و اگر در شکم
و پشت قرار داشت چقدر دشوار بود که انسان با آن چیزها را ببیند. در پلک چشم تأمل کن که چگونه مانند پردهای در برابر چشم
آویخته شده و گوشهی آن مثل حلقهی کنار پرده طوری ترتیب داده شده که انسان هر وقت بخواهد این پرده را میآویزد، و هر
وقت بخواهد بالا میکشد. فکر کن که خداوند چگونه میان گوش را پیچیده قرار داده، تا صدا در آن بپیچد بعد به پرده گوش
برسد؛ اگر صدا مستقیما وارد گوش میشد، ممکن بود پرده آن آزرده شود. ای مفضل! کسی که کر است بسیاری از کارهای او
مختل است، زیرا که از شنیدن صداها محروم است؛ و بر مردم دشوار است که با او معاشرت کنند، و از معاشرت با او دلتنگ
میگردند. حاضر است ولی مانند غایبان، زنده است ولی مانند مردگان. ای مفضل! دقت کن که خداوند قلب را که از حساسترین
عضوهاست چطور در میان پردهای محفوظ داشته، و دندهها را چون دیواری از استخوان اطراف این عضو حساس قرار داده و آنها را
با گوشت و استخوان پوشانیده تا قلب از آسیب و خطر نگهداری شود.

http://sadeq.ommolketab.ir/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%AA%D9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D9%81%D8%B6%D9%84-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D8%B4-%D9%88-%D9%82/


سعدی شیرازی;923292 نوشت:
"ظریف بودن" به معنی "یگانه بودن" نیست. یگانه بودن رو از کجا برداشت کردید؟

اتفاقا بحث من بر یگانگی هست، اشاره قرآن به انگشت برای ظرافت نیست، قطعا چشم ظریف تر از انگشت است، شما امروز هم به هر انسانی با سواد و بی سوادی بگویید:شما که به انسان نگاه می کنید کدام عضوش ظریف تر و زیباتر و خلقتش دشوارتر است؟ قطعا میگویند چشم یا گوش، لب و دندان، زبان، و یا ...، بالاخره اعضای درون صورت انسان است که در پاسخ شما گفته خواهد شد.
اصلا ساختن انگشت مگر دشوار است؟ الان به راحتی می توان قالب گیری کرده و آن را ساخت، سخن از ظرافت نمی تواند باشد، چون حس تعجبی در مخاطب ایجاد نمیکند، لذا گوینده انگیزه ای در این خصوص نخواهد داشت.
بلکه سخن از یکسان بودن هویت است، یعنی خودِ خودِ شما را در آخرت بر می گردانیم، حتی با همان اثر انگشت! اینکه ما قادریم دوباره انگشتان شما را صورت سازی کنیم، سخن از رازی در این انگشت دارد، هر کسی می فهمد که این راز، ظرافت نیست، این انگشت گواهی یکسانی هویت است، یعنی این انگشتان که نشان گر هویت شماست را دوباره مثل اول خواهیم ساخت.

سعدی شیرازی;923292 نوشت:
شما ساختار چشم رو بر اساس اون چیزی نگاه کنید که قدما می دیدند. مثل همون چشمی که در کله پاچه می بینیم و می خوریمش

سخن بر سر خلقت دوباره انسان است، باید به اعضاء انسان نگاه کرد، وگرنه اگر کله پاچه مراد باشد که هیچ عضوی در آن شگفتی ندارد! مثلا پاچه های گوسفند نسبت به همان چشم در قابلمه جذابیت بیشتری دارند؟

مسلم گرامی
مردم اون زمان برای پی بردن به پیچیدگی اعضای بدن راهی به جز نگاه کردن ساده نداشتند. حتی کارهایی مثل پردازش تصویر و فکر کردن به اعصاب نسبت داده نمی شده بلکه عامل اون فقط روح دانسته میشده.

چشم پیچیده است، چون کلی عصب در شبکیه وجود دارند. چون یک عدسی قابل تنظیم در اون وجود داره. اما شما می بینید که امام صادق (ع) هنگامی که از شگفتی آفرینش چشم صحبت می کنند، به پلک اشاره می کنند که مثل یک پرده در جلوی چشم قرار گرفته. آیا پلک پیچیده ترین چیزیه که در چشم وجود داره؟ اگر مردم اون زمان چشم رو پیچیده تر از یک دریچه با یک پرده در جلوی اون می دونستند، چرا بهش اشاره نشده؟

اگر منظور پیچیدگی نبوده و یکتایی بوده باشه، مگر شکل قرنیه افراد یکتا نیست؟ (جدیداً این موضوع فهمیده شده و برای تشخیص هویت استفاده میشه). خب چرا به قرنیه اشاره نشده؟ دلیلش رو شما اشاره فرمودید: "چون حس تعجبی در مخاطب ایجاد نمیکند". اگر برای مخاطب از چیزی بگیم که اطلاعی ازش نداره، تعجب نمی کنه. پس صرف نظر از اینکه گوینده چیزی فراتر از مخاطب بدانه یاخیر، باید یه چیزی بگه که مخاطب ازش اطلاع داشته باشه و تعجب کنه. شما یه نگاه به نوک انگشت بیندازید و ببینید که چقدر ظریفه اما قرنیه چشم در ذهن مردم اون زمان، فقط یه چیز ژله ای سیاه رنگه.

حالا یه سوال: آیا این قوی ترین استدلالیه که برای اثبات حقانیت اسلام وجود داره؟ اگر استدلال قوی تری وجود داره اون رو بفرمایید. (یا شاید مناسب باشه که در تاپیک دیگری بحث ادامه پیدا کنه. هر طور که صلاح می دونید)

مسلم;923288 نوشت:

ثانیا: به نظرم اشکالی ندارد انسان یک امری را با مجموعه ادله اثبات سازد، نقصی دراین مسیر هم نیست، مثلا برای اثبات پزشک بودن یک شخص مجموعه قرائن در نظر گرفته می شود که هر کدام به تنهایی اثبات کننده نیستند، اما وقتی این ها در کنار هم قرار می گیرند نقش اثبات کنندگی را ایفا می کنند.
این طبیعی است که ادله یکدیگر را تقویت می کنند.

بله یک اثبات ضعیف هم می تونه قدری اطمینان فرد رو بیشتر کنه و احتمالی که برای درستی در نظر میگیریم رو بیشتر کنه.
اما مشکل اینه که دلایل ضعیف برای رد هم داریم ...
ولی ممکنه جاش این تاپیک نباشه.

سعدی شیرازی;923323 نوشت:
در تاپیک دیگری بحث ادامه پیدا کنه

بله اگر موافق باشید، ممنونم

سعدی شیرازی;923258 نوشت:
سلام نور گرامی
فرض کنید فردی شک داشته باشد که اسلام درست است یا نه. یعنی هم احتمال درستی اسلام رو بده و هم احتمال نادرستی بود. آیا این فرد قلباً کافر شده؟ ملاک قلباً کافر شدن چیست؟

با سلام و عرض ادب

اگر فرد مسلمانی باشد و در حال تحقیق است به او کافر اطلاق نمی شود اگر بعد از تحقیق قطع و یقین قلبی به عدم اسلام پیدا کرد در آن صورت کافر است و البته تشخیص کفر قلبی مشکل است از این جهت عرض شد نیاز به تحقیق در این زمینه نیست و در صورت شک بنا بر عدم کفر فرد است.

موفق و موید باشید

tabitat;920976 نوشت:
سلام. خواهش می کنم منو در این زمینه کمک کنید. من نزدیک 2 سال هست که ازدواج کردم. موقع انتخاب شوهرم به شدت دو دل بودم چون ایشون شرایط مالی خوبی نداشت، خانواده خوبی نداشت، کار نداشت و هزار جور عیب دیگر. من 80 درصد می خواستم جواب رد بهش بدم اما ته دلم به خاطر ایمانش ازش خوشم اومد و گفتم شاید خدا ناراحت بشه که بنده مومن شو به خاطر ظواهر دنیایی جواب رد بدم. یعنی تنها دلیل ازدواج من با ایشون ایمانش بود و من آن زمان خواستگارهای زیادی داشتم. اما الان به خدا و قیامت کافر شده، نماز نمی خونه. نماز خوندن منو به تمسخر می گیره. کربلا رفتن رو مسخره می کنه. منو الان یک سال هست که روضه امام حسین نبرده. دین رو نوعی توهم تکامل یافته بشر می دونه. به هیچ کدوم از احکام شرعی عمل نمی کنه.
واقعا خیلی برای من سخته چرا چون تنها دلیل من مومن بودن ایشون بود.
الان به نظر شما چی کار کنم؟ شاید از خودتون بپرسید که پس چرا دارم این زندگی رو ادامه می دم. راستش به خاطر اینه که اون مهربون تر از یک مادر با من رفتار می کنه. هیچ وقت دروغ نمی گه، چشم چرونی نمی کنه، غیبت نمی کنه و اگر کسی اونو ببینه به عنوان یک انسان منطقی، با اخلاق و شریف می شناسه، همه این رفتارها رو ذاتی داره نه این که به خاطر دین این ها رو رعایت کنه.
لطفا در مورد دلیلش که چطور شد کافر شد سوال نکنید فقط بهم بگید آیا در این شرایط من به زندگیم ادامه بدم و منتظر مدد الهی بشم یا این که تا ایمان خودم رو هم تضعیف نکرده ازش جدا بشم؟ البته جداییش واقعا برام سخت هست چون علاقه شدید و خالصی بهم داره.

سلام و درود
اولا من ی جمله بگم اون ایمانی که بخاطر ی نفر دیگه بخواد ضعیف بشه بزار بشه اصلا نگرانش نباشید این از این
اخلاقیات هم که ماشالله بر حسب گفته های شما از رشد اخلاقی و طیف هایی که دکتر کلبرگ بیان کردن اخلاق شوهرتون بخاطر ترس از مجازات و یا طمع به نعمات نیست که خوبه
ببینید ادم برای کاری که انجام میده دلیل داره از غذا خوردن تا غیره
پس بزرگترین دلائل همدیگه رو بشنوید و تناقض و تعارضات و اللخصوص مغالطه ها را برطرف کنید تا منتج به نتیجه واحد شه

راهنما;922674 نوشت:
اما ممکن است تحقیق شما چند ماه یا چند سال طول بکشد بعد از آن متوجه می شوید که اسلام دین حق است و نماز و روزه و...
نتیجه عالی است اما از دست دادن فرصتهای یک ساله و...
می دانید چه آسیبی به محقق می زند و لذا می گویم هر چند همسرتون در حال تحقیق هستند ولی به خاطر دفع ضرر احتمالی (نخواندن نماز و...) ظواهر دین را هم انجام دهند
این کار ضمن راهگشا بودن در زمینه تحقیق ضرر احتمالی را نیز برطرف می نماید.

بله حق با شماست اصلا شاید تحقیق ما تا آخرین لحظه عمرمون هم ادامه پیدا کنه. شما از نماز و روزه و ...حرف زدید.
اولا: آیا جایی گفته شده که نماز برتر از راستگویی، صداقت، وفای به عهد، دستگیری نیازمندان، احترام به پدر و مادر و...هست؟؟ اگر بخواهید در مورد حدیث نماز افضل عبادات است بگویید. باید بگویم که نماز درست نمازی هست که انسان را از فحشا و منکرات به دور کند. وقتی من با خواندن نماز هیچ کدام از این آثار را نبینم چرا باید بخوانم؟ من با خواندن حافظ ، دعای کمیل، دعای جوشن کبیر بیشتر به خدا نزدیک می شوم تا نماز.
ثانیا: اگر بخواهیم از منظر دیگر نگاه کنیم ثواب یک ساعت تفکر بهتر از 70 سال عبادت هست. گفته شده «عبادت» که شامل جمیع عبادات نماز، روزه، حج و غیره می شود.
ثالثا: وقتی من در حین زمان تحقیق به حقانیت دین اسلام شک داشته باشم به این هم شک دارم که نکند این احکام نماز ساخته و پرداخته مذهبیون منفعت طلب تاریخ باشه. پس با این شک چطور احکام نماز را مو به مو انجام بدهم.
رابعا: من اگر در مورد پیامبر بودن حضرت محمد شک داشته باشم و فکر کنم که شاعری ماهر بوده، پس چطور می تونم بگویم اشهد ان لا الا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله. در این آیه من به زبان عربی می گویم خدایا گواهی می دهم که حضرت محمد فرستاده و رسول توست. وقتی واقعا این گواهی از ته قلبم نباشه، خودمو مسخره کنم؟

[="Arial"]

tabitat;924536 نوشت:
اولا: آیا جایی گفته شده که نماز برتر از راستگویی، صداقت، وفای به عهد، دستگیری نیازمندان، احترام به پدر و مادر و...هست؟؟ اگر بخواهید در مورد حدیث نماز افضل عبادات است بگویید. باید بگویم که نماز درست نمازی هست که انسان را از فحشا و منکرات به دور کند. وقتی من با خواندن نماز هیچ کدام از این آثار را نبینم چرا باید بخوانم؟ من با خواندن حافظ ، دعای کمیل، دعای جوشن کبیر بیشتر به خدا نزدیک می شوم تا نماز.
ثانیا: اگر بخواهیم از منظر دیگر نگاه کنیم ثواب یک ساعت تفکر بهتر از 70 سال عبادت هست. گفته شده «عبادت» که شامل جمیع عبادات نماز، روزه، حج و غیره می شود.
ثالثا: وقتی من در حین زمان تحقیق به حقانیت دین اسلام شک داشته باشم به این هم شک دارم که نکند این احکام نماز ساخته و پرداخته مذهبیون منفعت طلب تاریخ باشه. پس با این شک چطور احکام نماز را مو به مو انجام بدهم.
رابعا: من اگر در مورد پیامبر بودن حضرت محمد شک داشته باشم و فکر کنم که شاعری ماهر بوده، پس چطور می تونم بگویم اشهد ان لا الا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله. در این آیه من به زبان عربی می گویم خدایا گواهی می دهم که حضرت محمد فرستاده و رسول توست. وقتی واقعا این گواهی از ته قلبم نباشه، خودمو مسخره کنم؟

[=arial]سلام
این تاپیک 9 صفحه رفته جلو
تو پست اول گفتین همسرتون بی خدا شده و مسخرتون میکنه تکلیفتون چیه؟
ولی از پست دوم تا الان فقط دارین زور میزنین ثابت کنین اعمال و رفتارش غلط نیست
و اتفاقا خیلی بهتر از یه فرد مذهبیه
هرکسی هم هر پیشنهادی میده سعی میکنین بهش بقوبولین که
مشکل اونی نیست که اون فکر میکنه و همسرتون خیلی آقاتر و فهیم تر از ایناست

.
.
.
.
.
.

مطمئنین اومدین اینجا واسه برگردوندن همسرتون؟؟؟
بیشتر به نظر میاد اینجایین تا چند نفری رو با همسرتون همراه کنین
الحمدلله که پدرتون روحانی بودن ....

tabitat;924536 نوشت:
بله حق با شماست اصلا شاید تحقیق ما تا آخرین لحظه عمرمون هم ادامه پیدا کنه. شما از نماز و روزه و ...حرف زدید.
اولا: آیا جایی گفته شده که نماز برتر از راستگویی، صداقت، وفای به عهد، دستگیری نیازمندان، احترام به پدر و مادر و...هست؟؟ اگر بخواهید در مورد حدیث نماز افضل عبادات است بگویید. باید بگویم که نماز درست نمازی هست که انسان را از فحشا و منکرات به دور کند. وقتی من با خواندن نماز هیچ کدام از این آثار را نبینم چرا باید بخوانم؟ من با خواندن حافظ ، دعای کمیل، دعای جوشن کبیر بیشتر به خدا نزدیک می شوم تا نماز.
ثانیا: اگر بخواهیم از منظر دیگر نگاه کنیم ثواب یک ساعت تفکر بهتر از 70 سال عبادت هست. گفته شده «عبادت» که شامل جمیع عبادات نماز، روزه، حج و غیره می شود.
ثالثا: وقتی من در حین زمان تحقیق به حقانیت دین اسلام شک داشته باشم به این هم شک دارم که نکند این احکام نماز ساخته و پرداخته مذهبیون منفعت طلب تاریخ باشه. پس با این شک چطور احکام نماز را مو به مو انجام بدهم.
رابعا: من اگر در مورد پیامبر بودن حضرت محمد شک داشته باشم و فکر کنم که شاعری ماهر بوده، پس چطور می تونم بگویم اشهد ان لا الا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله. در این آیه من به زبان عربی می گویم خدایا گواهی می دهم که حضرت محمد فرستاده و رسول توست. وقتی واقعا این گواهی از ته قلبم نباشه، خودمو مسخره کنم؟

با سلام مجدد

اگر این ابهامات برای خود شما وجود دارد، باید آن را در تاپیک مستقلی دنبال کنید، چون این تاپیک را در رابطه با نحوه رفتار با شوهری که از اعتقادات حقه منحرف شده است ایجاد کرده اید، نه پاسخگویی به شبهات.

اگر هم این ابهام ها برای شوهرتان وجود دارد، عرض کردم تنها راه، مراجعه حضوری ایشان به یک کارشناس است، بنده تا به حال ندیده ام که یک انسانیی که در خصوص اعتقاداتش دچار شبهه شده است، با واسطه گری یک شخص دیگر، در آوردن شبهات و بردن پاسخ آنها هدایت شود!

رهگذر آسمان;924554 نوشت:
این تاپیک 9 صفحه رفته جلو
تو پست اول گفتین همسرتون بی خدا شده و مسخرتون میکنه تکلیفتون چیه؟
ولی از پست دوم تا الان فقط دارین زور میزنین ثابت کنین اعمال و رفتارش غلط نیست
و اتفاقا خیلی بهتر از یه فرد مذهبیه
هرکسی هم هر پیشنهادی میده سعی میکنین بهش بقوبولین که
مشکل اونی نیست که اون فکر میکنه و همسرتون خیلی آقاتر و فهیم تر از ایناست

وقتی که من این تاپیک رو اول زدم شوهرم بی خدا شده. نباید توی هر پیام ایراد کنم که شوهرم میگه فلان. شوهرم میگه بهمان. خودتون باید بدونید که دارم از زبون ایشون حرف می زنم وگرنه من که شکی فعلا برام پیش نیومده. دوما نظر تموم کاربرا برای من حائز احترام هست و اکثرا نتیجه تحقیق و مشاوره گرفتن از کارشناسای دینی رو پیشنهاد کرده بودن که ما هم داریم همین کارو می کنیم.

مسلم;924590 نوشت:
بنده تا به حال ندیده ام که یک انسانیی که در خصوص اعتقاداتش دچار شبهه شده است، با واسطه گری یک شخص دیگر، در آوردن شبهات و بردن پاسخ آنها هدایت شود!

اتفاقا ایشان الان خودشون توی سایت هستند و شبهات شونو پست کردن. شما گفتید که باید نماز و روزه را بخوانید وگرنه وقتی به حقانیت اسلام پی بردید کلی حسرت می خورید. من هم در جواب اون پست نظرات همسرمو گفتم. اگر می خواهید این تاپیک رو ببندید بندید چون همون طور که کارشناسای محترم سایت توصیه کردن ما راه تحقیق رو پیش گرفتیم.
شوهرم در مورد این که آیا این قرآنی که دست ما الان هست همون قرآنی هست که زمان پیامبر نوشته شک کرده بود که دیشب متنی از کتابخانه دانشگاه بیرمنگام را براش ترجمه کرده بودم که سه ورق از قرآنی پیدا شده بود که روی پوست آهو نوشته شده بود و مربوط به زمان حیات پیامبر بود. این سه برگه داخل قرآن کاملی بود که خود قرآن مربوط به قرن اول هجری بود. این قرآن ها تازه کشف نشده اند و از مدت ها پیش داخل این کتابخانه نگهداشته می شدند. ولی توی خود سایت کتابخانه نوشته شده که به مدد تکنولوژی های جدیدی مثل کربن 14 ما توانستیم قدمت این قرآن را کشف کنیم و هیچ وقت تصورش را هم نمی کردیم که اینقدر قدیمی باشند.

یادم رفت بگم. اون قرآن ها اختلاف خیلی کمی با قرآن امروزی داشتند اون هم صرفا در برخی از کلمه ها بوده که باعث عوض شدن معنی کلی نمی شده.

رهگذر آسمان;924554 نوشت:
این تاپیک 9 صفحه رفته جلو
تو پست اول گفتین همسرتون بی خدا شده و مسخرتون میکنه تکلیفتون چیه؟
ولی از پست دوم تا الان فقط دارین زور میزنین ثابت کنین اعمال و رفتارش غلط نیست
و اتفاقا خیلی بهتر از یه فرد مذهبیه
هرکسی هم هر پیشنهادی میده سعی میکنین بهش بقوبولین که
مشکل اونی نیست که اون فکر میکنه و همسرتون خیلی آقاتر و فهیم تر از ایناست

.
.
.
.
.
.

مطمئنین اومدین اینجا واسه برگردوندن همسرتون؟؟؟
بیشتر به نظر میاد اینجایین تا چند نفری رو با همسرتون همراه کنین
الحمدلله که پدرتون روحانی بودن ....


ولی خداییش وقتی جوابی نداری بدی خوب بلدی حرف عوض کنیاااا. شیطون

tabitat;924595 نوشت:
اتفاقا ایشان الان خودشون توی سایت هستند و شبهات شونو پست کردن. شما گفتید که باید نماز و روزه را بخوانید وگرنه وقتی به حقانیت اسلام پی بردید کلی حسرت می خورید. من هم در جواب اون پست نظرات همسرمو گفتم. اگر می خواهید این تاپیک رو ببندید بندید چون همون طور که کارشناسای محترم سایت توصیه کردن ما راه تحقیق رو پیش گرفتیم.

خب الحمدلله، از این بابت خیلی خوشحالم و بهتون تبریک میگم
می تونید برای هر موضوع مستقل از شبهاتتون یک تاپیک مستقل باز کنید، فقط نکته ای که باید عرض کنم، اعتقاداتتون رو باید از پایه اصلاح و محکم کنید، یعنی تا در وجود خداوند و اوصاف او تردید دارید وارد مباحث نبوت و امامت و قرآن و اینها نشوید، چون جز سرگردانی ثمره ای ندارد، مباحث اعتقادی روی هم بنا میشوند لذا تا پایه درست نشده نباید به سراغ رو بنا رفت. مثلا نبوت و امامت و عصمت و مسائلی مانند آن مبتنی بر حکمت الهی است و اگر کسی بدون اینکه درست حکمت خداوند را برای خودش اثبات کرده باشد وارد این مباحث بشود، از ادامه مسیر درست باز می ماند.
ان شاالله که تحقیق شما به نتیجه مطلوب برسد.
باز هم اگر نیازی بود بنده در خدمتم.

مسلم;924607 نوشت:
باز هم اگر نیازی بود بنده در خدمتم.
سپاسگزار شما

پرسش
دو سال پیش با همسرم ازدواج کردم، و تنها دلیل ازدواج بنده با ایشان، ایمانش بود، اما به تازگی به خدا و قرآن کافر شده است! البته از نظر اخلاقی کاملا با بنده مهربان هست، دروغ نمیگوید، چشم چرانی نمی کند، اما دین رو نوعی توهم تکامل یافته بشری می داند، لطفا من را راهنمایی کنید چه کنم؟ فقط خواهش می کنم از علت کفر ایشان نپرسید.

پاسخ
سوال شما از سه جهت قابل بررسی است:

اول: از جهت فقهی

به صرف اینکه فردی نماز نخواند حکم به ارتداد او نمیشود، بلکه باید ثابت شود قلبا کافر شده است البته نیاز به تحقیق و تفحص در این زمینه هم نیست.

دوم: از جهت کلامی

عمده این تغییرات اعتقادی یکدفعه ای به خاطر حضور یک انسان مومن اما بی اطلاع در شبکه های اجتماعی الحادی، یا حضور در کنار همکارانی با چنین تفکراتی است؛ و چون این حضور به احتمال قوی ادامه می یابد هرگز نمی توانید از پس او و شبهاتش بربیایید، خودش هم نمی تواند، باید فکر اساسی کنید.
این که دین باید با تحقیق به دست بیاید و انسان در مورد آن کنجکاوی کند کاملا حرف درستی است، اما کفه ترازوی دریافت شبهات، و پاسخ به آن باید برابر باشد، من به سایت های ضد دین، و گروه ها و کلیپ هایی که در این راستا است سر می زنم و از آنها مطلع هستم، جریان عظیمی در پشت این شبهات وجود دارد، کسانی که عمرشان را در در راه مطالعات ضد دین و تفکر درشبهه پردازی صرف کرده اند و گاهی حتی مشاورین روانشناسی برای تاثیرگذاری بیشتر را به خدمت می گیرند، خب طبیعتا انسان اگر خودش به تنهایی بخواهد این کلیپ ها را ببینید و بعد کنجکاوی به خرج بدهد و به خیال خودش با روشنفکری مسیرش را انتخاب کند قطعا ایمانش فرو ریخته گمراه خواهد شد، چون او اگرچه به ظاهر فقط یک کلیپ را می بیند اما به پای سخنان یک عده متخصص ضد دین نشسته، و در یک طرف عقل خودش! قطعا این دو کفه نابرابر است.
مثل این است که یک انسانی که اصلا تخصص دینی ندارد به مجلس مناظره با متخصصین ضد دین برود، خب قطعا نتیجه چنین جلسه ای روشن است، این کنجکاوی و تحقیق نیست!
زمانی انسان می تواند ادعا کند که من با کنجکاوی و تحقیق و تفکر راهم را به درستی پیدا کرده ام که کفه پاسخگویی هم به سنگینی کفه شبهات باشد؛ و این در صورتی است که انسان یا خودش متخصص باشد یا به همان اندازه(از نظر کم و کیف) که درگیر این شبهات است با متخصص پاسخگویی به آن شبهات هم در تماس باشد، در غیر اینصورت هرگز نمی تواند ادعا کند من تفکراتم را با تحقیق و تفکر و از راه درستش گرفته ام.
بنابراین تا این شبهات در ذهن ایشان پررنگ تر نشده و بر حجمش افزوده نشده شوهرتان را حتما به گونه ای که موضع نگیرد تشویق کنید که مستقیما با یک کارشناس دینی متخصص سخن بگوید، راه یقینی و مطمئن همین است، فقط در گفتگوی مستقیم و حضوری است که امید میرود چنین مشکلی حل می شود. و پس از گفتگو هم ارتباطتان را قطع نکنید.

حتی اگر برای دسترسی به چنین کارشناسی باید مسافرت کنید باز هم ارزش دارد، خیلی عادی به او بگویید من هم در خصوص حرف های تو به تردید افتاده ام، اما خودم کارشناس نیستم باید ببینم نظر کارشناسان نسبت به سخنان تو چیست، برای این که مطمئن شویم بیا برویم پیش یک کارشناس دین با او صحبت کنیم تا با اطمینان اعتقادمان را انتخاب کنیم، از صحبت با کارشناس که ضرر نمی کنیم، اما اگر پاسخش ما را قانع نکرد خب حق روشن میشود.

و از آنجا که ممکن است شوهرتان فقط برای یک بار این را بپذیرد در انتخاب کارشناس در شهرتان یا سایر مناطق بسیار دقت و تحقیق کنید، ببینید شبهات شوهرتان در چه عرصه ای است، و چه کسی در پاسخگویی در آن عرصه تخصص دارد، گاهی شبهاتشان بیشتر ناظر به مطالب ملی گراها و آریایی هاست که در این صورت کارشناس باید اطلاعات تخصصی در زمینه ایران باستان و تاریخ ایران و مانند آن داشته باشد. گاهی شبهاتشان اعتقادی صرف است خب کارشناسی که انتخاب می کنید باید در این زمینه تخصص داشته باشد.
موضوع شما موضوع مهم و حیاتی است، زندگی شما، و آخرت همسرتان در گرو این است، پس تمام تلاشتان را به کار بگیرید تا اولا شوهرتان را راضی کنید، و دوم یک کارشناس متخصص پیدا کنید، هرگز به صرف اینکه یک شخص روحانی است، یا امام جماعت مسجد محله تان است، یا می گوید من می توانم بحث کنم و مانند آن اکتفا نکنید، حتما در شهرتان جستجو کنید و کارشناس زبده پیدا کنید و سپس شوهرتان را متقاعد کنید با او صحبت کند.

سوم: از جهت مشاوره رفتاری

هرچند اصرار دارید که از علل این اتفاق(ضعف ایمان همسر) نپرسیم ولی بهترین راه، برطرف کردن این علل و بازگشت ایمان قوی برای ایشان می باشد لذا لطفا در صورت تمایل تاپیک جداگانه ای بزنید و با بیان علل این مسئله دنبال پاسخ مناسب و برطرف کردن مشکل باشید.
اما در مورد اینکه با ایشان بمانید یا از همسرتون جدا شوید، به چند چیز بستگی دارد :

1. خود شما به چه میزان به امور مذهبی و ایمان مقید هستید.
2. با توجه به ضعف ایمان همسرتون و تاثیر آن در زندگی و آخرت خود و فرزندانتون : آیا می توانید با این همسر زندگی کنید و رفتارهای او را نادیده بگیرید ؟
3. به چه میزان مانع اعتقادات و اعمال مذهبی شما می شود؟
4. به چه میزان احتمال برگشت ایشان را می دهید؟
5. چقدر برای برگشت ایمان ایشان تلاش نموده اید؟
6. و...

توصیه به ماندن و منتظر مدد الهی بودن به تنهایی درست نمی باشد چرا که خداوند مقدراتش را از راه های آن تقدیر می کند و از دایره علت و معلول ،مگر در استثنائات خارج نمی شود
پس با رعایت نکات زیر سعی نمایید خود نیز در بالاتر رفتن ایمان همسرتون به صورت غیر مستقیم تلاش نمایید :

1. سعی نمایید ایمان و عمل خود را بالاتر برده تا ضمن پیشگیری از تضعیف ایمان خود ،بیان شما نیز تاثیر گذارتر گردد.
2. کتب اخلاقی و اعتقادی را مطالعه نمایید و سعی کنید در محل نظر و نگاه او قرار دهید تا نسبت به مطالعه آنها راغب گردد.
3. رفت و آمد خود با خانواده های مذهبی بیشتر نمایید تا تاثیرات مثبتی در او ایجاد گردد
4. از واسطه هایی که روی ایشان تاثیر گذار هستند استفاده نمایید
5. رفت و آمد خود را به مکان های مذهبی نظیر حرم امامان بیشتر نمایید.
6. ویژگی های مثبت او را برجسته نموده و از این طریق زمینه را برای کسب سایر ویژگیهای مثبت فراهم آورید.
7. آرامش شما و منزلتون در تغییر ایشان و دوری از جدال بسیار تاثیرگذار می باشد.
8. مطالعات خود را در زمینه مسائل و شبهات دینی بالا برده تا ضمن دوری از انحراف، در مواقع لزوم به همسرتون نیز کمک نمایید
9. از دعا و توسل به اهل بیت هرگز غافل نشوید
10. سعی نمایید به صورت غیر مستقیم و بدون موضع گیری ایشان، ایشان را از دوستان نامناسب فاصله دهید

موضوع قفل شده است