جمع بندی شوهرم اهل بیرون رفتن نیست

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شوهرم اهل بیرون رفتن نیست

به نام خدا
سلام
شوهرم میگه من اصلا اهل بیرون رفتن نیستم. حدود 12 سال است که ازدواج کرده ایم و توی این مدت توی هیچ یک از مراسمات فامیللهای نزدیک شرکت نکرده در مراسم تدفین نزدیکترین افراد فامیل هم شرکت نمیکنه. به نحوی که من بارها و بارها از زبان عمو - دایی و فامیلهای خودش شنیده ام که چرا فلانی را هیچ وقت نمی بینیم. خودش میگه من کاری به حرف مردم ندارم. من اینطوریم و اهل بیرون رفتن نیستم. او چند اشکال بزرگ به من و خانواده ام میگیره و بارها به خاطرش با من دعوا کرده و کتک زده. اون اشکالات هم اینه:
1- تو و خانواده ات حیوانید چون به طبیعت علاقه دارید و هفته ای یکبار به طبیعت رفتن را کار آدم های بیهوده می داند و اگر هم از او دلیل نا به جا بودن این کار را بپرسم میگه: تو داری منو محاکمه می کنی؟ تو نباید از من دلیل بخواهی. این تو روی شوهر وایسادنه. و منو کتک میزنه.
2- میگه چون من اهل بیرون رفتن نیستم تو اگه زن بسازی باشی ، بچه ها را راضی کن که اونا هم هیچ وقت نگن جایی ( مهمانی - عروسی - تفریح ) بریم. قبول دارم شوهرم گاهی به دلایلی نتوانست مراسمی یا تفریحی را بیاید من هم بچه را راضی کنم ولی اینکه اساس فکر یک نفر این باشد که اصلا منزل هیچ یک از فامیل نرود حتی در مراسمات و ... و اینکه بچه ها هم باید همینطور باشند این درسته؟ تمام فامیل شوهرم این رفتار شوهرم را اطلاع دارند . بزرگترها بعضی وقتها می گن که این رفتار درست نیست ولی شوهرم میگه حرف های دیگران برام مهم نیست و ما که نباید هر کاری دیگران میگن انجام بدیم. شوهرم اگر زن و بچه نداشت با این رفتار می توانست به تنهایی زندگی کند چون دو تا از پسرخاله های او هم همینطو.ر منزوی و خانه نشین هستند و در تجرد. ولی او زن و بچه دارد. مگر می شود با فامیل قطع رابطه کرد؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

پرسش:
شوهر اصلا اهل معاشر و رفتن به بیرون نیست، در هیچ مراسمی شرکت نمی کند و بخاطر همین در جمع فامیل منزوی شدیم لطفا راهنمایی کنید.

پاسخ:
در اینکه دوری کردن همسر شما از اجتماع یک مشکل و معضل است، ما هم با شما هم عقیده ایم و نباید ایشان اینطور باشد؛ اما نکته مهمی که شما باید به آن توجه داشته باشید و رفتارتان را با آن مطابقت دهید این است که باید بدانید این نوع رفتار همسر شما دست خودش نیست و به خاطر داشتن یک سری خصوصیات، نمی تواند مثل دیگران در اجتماع و مراسمات حاضر شود. لذا وقتی کسی توانایی انجام کاری را به هر دلیلی ندارد، طرف مقابل باید او را درک کند و تا زمانی که این توانایی در او ایجاد نشده از او چنین تقاضایی نداشته باشد. مثل این می ماند که ورزشکاری توانایی بلند کردن یک وزنه 300 کیلویی را ندارد. خب اگر مربی او از او بخواهد که تحت هر شرایطی شده باید این وزنه را بلند کند، طبیعی است که یا او نمی تواند و یا اگر بخواهد به زور این کار را انجام دهد، قطعا با آسیب هایی مواجه خواهد شد. همسر شما هم از این قاعده مستثنی نیست. ایشان تا زمانیکه علت اجتناب از اجتماع را رفع نکند، نمی تواند به راحتی در اجتماع و مراسمات و ... حاضر شود.

بنابراین شما باید به همسرتان کمک کنید تا این مشکل به طور ریشه ای حل شود؛ به طوری که حضور او در مراسمات و ... به دلخواه خودش و از روی میل باشد؛ نه اجبار. راه آن هم این است که به اتفاق همدیگر به یک مشاور مراجعه کنید تا هم مشکل ایشان ریشه یابی شود و هم اینکه نوع رفتار و برخورد شما در مقابل ایشان توسط مشاور مشخص شود تا از عوارضی که ناشی از رفتارهای نابجاست جلوگیری کنید.

مثلا عصبانیت و بعضا پرخواشگری که منجر به کتک کاری شده، فقط به خاطر این نیست که همسر شما نمی خواهد در اجتماع باشد؛ بلکه رفتار و برخورد شما در بروز چنین رفتارهایی موثر است. شما باید بدانید خواسته هایتان را در هر شرایطی چطور بیان کنید تا با مشکل مواجه نشوید. البته پیشنهاد رفتن به مشاور را نباید طوری مطرح کنید که ایشان فکر کند او مشکلی دارد و باید با مشاوره حل کند؛ بلکه باید طوری بگویید که رفتن پیش مشاور به خاطر حل اختلافات طرفینی است که در واقع هم همین است. حالا در این بین مشکل ایشان مثلا این است که نمی تواند در اجتماع حاضر شود و مشاور در این باره به ایشان راهکار خواهد داد و مشکل شما هم در این اختلافات توسط مشاور کشف و راهکار مناسب به شما ارائه خواهد شد.

در مورد اینکه از شما می خواهد بچه ها را طوری تربیت کنید که آنها هم در اجتماع حاضر نشوند، اگر خواسته ایشان عینا همین باشد کاملا اشتباه است؛ چون زندگی اجتماعی از ضروریات است و نمی شود و نباید از آن فرار کرد. اما شاید منظور ایشان از مطرح کردن این مسئله چیز دیگری باشد که می توانید با صحبت با ایشان در این باره، منظور اصلی ایشان را جویا شوید. حضور پیش مشاور و حل مشکلات پیش گفته، این مسئله را هم حل خواهد کرد.

اکثر مردها همینطور هستن، منم تا حالا با خونوادم مسافرت یا مهمانی نرفتم ولی با دوستام چرا،هم مسافرت میرم هم مهمونی، حالا شاید کار شوهر شما یکم زیاده روی باشه مثلا مسافرت باید هرچند وقت یه بار برید ،ادم روحیه اش باز میشه، هرکی خربزه میخوره پای لرزش هم باید بشینه

[="Navy"]منم اینجوری بودم . البته نه به این شدت ولی دوست نداشتم حتی عید ها خونه کسی برم.
نه عروسی میرفتم نه عزا و ...

ولی با مدارا کردن همسرم و اینکه خودم میدونستم مشکل از منه کم کم مشکلم حل شد ولی خیلی طول کشید

این یک مشکل روحیه برای همین فشار نیارید بهشون

البته مشکل اصلی شوهرتون اینه که فکر میکنه کار خوبیه و قبول نداره مشکل از ایشونه[/]

کربلا94;732983 نوشت:
سلام
شوهرم میگه من اصلا اهل بیرون رفتن نیستم. حدود 12 سال است که ازدواج کرده ایم و توی این مدت توی هیچ یک از مراسمات فامیللهای نزدیک شرکت نکرده در مراسم تدفین نزدیکترین افراد فامیل هم شرکت نمیکنه. به نحوی که من بارها و بارها از زبان عمو - دایی و فامیلهای خودش شنیده ام که چرا فلانی را هیچ وقت نمی بینیم. خودش میگه من کاری به حرف مردم ندارم. من اینطوریم و اهل بیرون رفتن نیستم. او چند اشکال بزرگ به من و خانواده ام میگیره و بارها به خاطرش با من دعوا کرده و کتک زده. اون اشکالات هم اینه:
1- تو و خانواده ات حیوانید چون به طبیعت علاقه دارید و هفته ای یکبار به طبیعت رفتن را کار آدم های بیهوده می داند و اگر هم از او دلیل نا به جا بودن این کار را بپرسم میگه: تو داری منو محاکمه می کنی؟ تو نباید از من دلیل بخواهی. این تو روی شوهر وایسادنه. و منو کتک میزنه.
2- میگه چون من اهل بیرون رفتن نیستم تو اگه زن بسازی باشی ، بچه ها را راضی کن که اونا هم هیچ وقت نگن جایی ( مهمانی - عروسی - تفریح ) بریم. قبول دارم شوهرم گاهی به دلایلی نتوانست مراسمی یا تفریحی را بیاید من هم بچه را راضی کنم ولی اینکه اساس فکر یک نفر این باشد که اصلا منزل هیچ یک از فامیل نرود حتی در مراسمات و ... و اینکه بچه ها هم باید همینطور باشند این درسته؟ تمام فامیل شوهرم این رفتار شوهرم را اطلاع دارند . بزرگترها بعضی وقتها می گن که این رفتار درست نیست ولی شوهرم میگه حرف های دیگران برام مهم نیست و ما که نباید هر کاری دیگران میگن انجام بدیم. شوهرم اگر زن و بچه نداشت با این رفتار می توانست به تنهایی زندگی کند چون دو تا از پسرخاله های او هم همینطو.ر منزوی و خانه نشین هستند و در تجرد. ولی او زن و بچه دارد. مگر می شود با فامیل قطع رابطه کرد؟

سلام
به نظرم به جای اینکه کلی وقت بزارید به فکر مشکل بیرون نرفتن همسرتون باشید سعی کنید خودتون با بچه ها به مراسمات برید و شرکت کنید
تغییر دادن همسرتون در این سن خیلی سخته اگه خودش نخواد، عمل کردن به نظر و رفتارش هم باعث میشه شما و بچه ها هم مثل اون به فردی منزوی و خونه نشین تبدیل بشید
من پدرم چنین اخلاقی داشت دوست نداشت جایی بره دوست نداشت خونه فامیلی بره حتی برای برخی مراسمات خیلی خیلی مهم !!!! بخاطر حفظ آبرو هم که شده به زور روانه ش میکردیم
دیدیم اینجوری فایده نداره اون رو کنار گذاشتیم خودمون در مراسمات شرکت کردیم با هم برنامه تفریح می چیدیم و میرفتیم سفر میرفتیم الان پدرم روحیه ش خیلی بهتر شده
یه برنامه سفر بیچینی اولش مخالفت میکنه بدون استثنا ولی بعدش خودش میدوه میره
شما هم اینجوری تنبیه ش کنید حساب کار دستش بیاد کم با ادا و اطواراش راه بیاید

کربلا94;732983 نوشت:
به نام خدا
سلام
شوهرم میگه من اصلا اهل بیرون رفتن نیستم. حدود 12 سال است که ازدواج کرده ایم و توی این مدت توی هیچ یک از مراسمات فامیللهای نزدیک شرکت نکرده در مراسم تدفین نزدیکترین افراد فامیل هم شرکت نمیکنه. به نحوی که من بارها و بارها از زبان عمو - دایی و فامیلهای خودش شنیده ام که چرا فلانی را هیچ وقت نمی بینیم. خودش میگه من کاری به حرف مردم ندارم. من اینطوریم و اهل بیرون رفتن نیستم. او چند اشکال بزرگ به من و خانواده ام میگیره و بارها به خاطرش با من دعوا کرده و کتک زده. اون اشکالات هم اینه:
1- تو و خانواده ات حیوانید چون به طبیعت علاقه دارید و هفته ای یکبار به طبیعت رفتن را کار آدم های بیهوده می داند و اگر هم از او دلیل نا به جا بودن این کار را بپرسم میگه: تو داری منو محاکمه می کنی؟ تو نباید از من دلیل بخواهی. این تو روی شوهر وایسادنه. و منو کتک میزنه.
2- میگه چون من اهل بیرون رفتن نیستم تو اگه زن بسازی باشی ، بچه ها را راضی کن که اونا هم هیچ وقت نگن جایی ( مهمانی - عروسی - تفریح ) بریم. قبول دارم شوهرم گاهی به دلایلی نتوانست مراسمی یا تفریحی را بیاید من هم بچه را راضی کنم ولی اینکه اساس فکر یک نفر این باشد که اصلا منزل هیچ یک از فامیل نرود حتی در مراسمات و ... و اینکه بچه ها هم باید همینطور باشند این درسته؟ تمام فامیل شوهرم این رفتار شوهرم را اطلاع دارند . بزرگترها بعضی وقتها می گن که این رفتار درست نیست ولی شوهرم میگه حرف های دیگران برام مهم نیست و ما که نباید هر کاری دیگران میگن انجام بدیم. شوهرم اگر زن و بچه نداشت با این رفتار می توانست به تنهایی زندگی کند چون دو تا از پسرخاله های او هم همینطو.ر منزوی و خانه نشین هستند و در تجرد. ولی او زن و بچه دارد. مگر می شود با فامیل قطع رابطه کرد؟

با درود به پرسشگر محترم

خب یه مساله ای بعدا مشکل ساز میشود بحث عدم شناخت صحیح طرفین در اغاز ازدواج هست .

طرف با اتشی میاد ازدواج میکنه بدون شناخت کافی و بعد گذشت دوره و خاموش شدن اتش کم کم شناخت اصلی حاصل میشود و اختلافات شروع میشود

.

خب اینکه خلق و خو و اخلاق فردی رو تغییر دهیم کار چندان ساده ای نیست و زمانبر هست

شما باید این مساله صله ی رحم رو گاها شرح بدید فواید و توصیه هایی که شده .

یا لزوم گردش و سفر و. . .

.

تا در طی زمان خصوصیات + در فرد مورد نظر پدید بیاد . . .

موضوع قفل شده است