شهید سید میثم تراهی + عکس

تب‌های اولیه

133 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
guest said in
[CENTER][B][SIZE=12]الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ [/SIZE][/B] [IMG]http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/3679/1_426496_BONy6CRI.jpg[/IMG][/CENTER]
  سلام سید    
سلام سید میثم وقتی یکی با ی نفر دردل میکنه آروم میشه سبک میشه ...اصلا واسه همین اومدم .ولی وقتی با تو دردل کنم اروم میشم ..مشکلمم حل میشه تمام دنیا رو گشتم تا ی نفر پیدا شه حرفامو گوش کنه ولی همه دنبال نفع و ضرر خودشون بودن ..توییکه همیشه می خندی و حرفامو گوش میدی.. چیکار کنم ...راهونشونم بده  سید اون عکس بالایی هستش من عاشق اینم که تو گل ها بخوابم اسمونو نگا کنم  مث بچگیام ... خوشبحال تو که تو اسمونی خوشبحالت رو ابرا را میری وقتی هم که خسته میشی بالشت ی تیکه ابره ..  
اللهم صل علی محمد وال محمد
سلام سید تولدت مبارک
سلام سید شهادت مبارک ببخشید من بازم دیر اومدم اینجا ....     عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک عشق یعنی یه شهید با لب های تشنه سینه چاک عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک عشق یعنی یه شهید با لب های تشنه سینه چاک عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک عشق یعنی یه شهید با لب های تشنه سینه چاک من ام که جا موندم از شهادت به حق قرآن و حق عترت، امید من اینه با ولایت چه رونقی شده به کار عشقم    
سلام سید خودت میدونی چقد محتاج دعاتم و یک نیم نگاهت به زندگیم تر خدا منو فراموش نکن من و ..و ...و ..و... خودت همه چیو درست کن میدونم هستی کمکم کن
سلام جقد حرف واسه گفتن دارم چقد نا امیدی..چقد دلتنگی..چقد کودکی..چقد سختی..چقد خاطره کاش میشد همشو دونه دونه واست تعرف کنم ///بعضی چاهاش خنده دار بعضی جاهاش گریه دار میگم سید تو چجور هوایی رو دوس داری.. دیدی دم عید یکم هوا گرمتر میشه بارون میاد..اسمون ابریه ابراشم سیاهه ..من عاشق بارون قبل عیدم .. سید...از بین شکوفه ها هم شکوفه های گیلاس رو دوس دارم ... میدونی چرا گریه میکنم میترسم دلت نخواد حرفامو بخونی...دلت نخواد بیایی زمین ..اون بالا بالا ها بمونی .. این روزها خیلی تنهام که میام اینحا حرف های چرتو پرت میزنم تو به بزرگواری ببخش دوس دارم بعضی چیزهارو بگم یکم حرف های الکی بزنم ذهنم اروم شه سید دعام کن
سلام سید اللهم صل علی محمد و ال محمد
سلام سید* خوبی  یه منظره ای تو ذهنم خیلی دوس دارم بیارمش رو تابلو خودت کمک کن طرحشو پیدا کنم سید کاش میشد از اسکدین برم نمیدونم راضی هستی حرفامو ببرم تو وبلاگ .. چنبار اومد اینجا ولی تا خواستم بهت بگم ..گفتم شاید راضی نباشی نمیدونم من بگم از اینجا برم همه اینا رو هم ببرم تو وبلاگ نمیدونم چرا به دلم خوب نمیاد ولی بی خیال فعلا اینجام سید خیلی دلم می خواد بلند بلند گریه کنم سبک شم    
سلام سید ...    
سلام سید میثم خوبی خوش به حالت نیستی و این روزارو نمیبینی میگم سید ترخدا کمکم کن خیلی کمک کن  در حد تصورم نباشه
سلام سید خوبی... میبینی...میبینی سید ... من چیکار کنم...کجا برم...  
قربونت برم سید ...منو ببخش زود عصبانی میشم. میدونی چیه... من قدر داشته های زندگیو نمیدونم... منو ببخش...  
راستی سید شنیدی میگن<< هیچ لذتی بالاتر از این نیست که با کسی آشنا شوی که دنیا را مانند تو میبیندگویی در میابی که دیوانه نبوده ای>> خدارو شکر من از این لذت گذشتم و به این رسیدم هیچ لذتی بالتر ازاین نیست یه شهید حتی شده یکبار حرفاتو بشنوه... چه برسه به اینکه  هزار بار معجزات تورو دیدم.  
بعضی وقتا دوس دارم تنهاباشم ... خودم باشم و ناگفته هام که خیلی هاش خنده دارن ...خیلی هاشم گریه دار ... سید حالا خودمونیم من از کجا بفهمم تو منو بخشیدی... برم تایپیک شهید سید محمد حسین ...سر قولم بمونم هر چند افتخار میکنم با این شهید هم اشنا شدم ...خدا شکرت...  
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم   اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اَلرَّحْمنِ الرَّحِيْمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ اِياكَ نَعْبُدُ وَاِياكَ نَسْتَعِينُ اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ اَنْعَمْتَ عََليْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الظَّالِينَ   بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم   قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ اَللهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْوَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ
سلام سید خوبی... اون بالا بالاها تو آسمونا که پرواز میکنی ..این پایین مایینا رو زمین هم یه نگا بنداز...شاید تو بتونی کمکمون کنی
سلام سید مهربون منو دعا کن ...
 
سید میثمcryingکمک کن مث همیشه بخدا خجالت میکشم ازت چیزی بخوام ازت خیلی ممنونم که به حرفام گوش میدی  سید عزیز منو ببخش سید کمکم کن سید خوشبحالت
كبوتر حرم said in
[b][color=darkslategray]اسم این شهید جوان اتفاقی دیدم تو نت کلی گریه کردم دلم نیومد نامی ارش نبرم خیلی سنش کم بوده ...[/color][/b]
نميدونم نا كجا آبادي كه گفتيد كجاست ولي اگه كرج باشه كه بعيد ميدونم باشه شهداي پادگان مدرس رو بايد ميديديد شما اگه يك شهيد جوون ديديد من شهدايي رو ديدم كه بعضي هاشون حتي ريششون هم كامل رشد نكرده بود چون اين پادگان تحقيقاتي بود بيشتر شهداش هم تحصيلكرده ها و نابغه هاي دانشگاهها بودن چه قدر زود گذشت اربعين اين شهدا هم رسيد
سلام به کبوتر حرم..جات خالیه تو سایت..نمیدونم الان کجایی هر جا هستی خدا پشت و پناهت باشه..داشتم به حرفت فک میکردم که چقددددد زمان زود میگذره  یادته گفتی اربعین این شهدا هم چه زود گذشت نگا کردم دیدم الان ۹ سال گذشته کی باورش میشه اگه اون موقع ۲۰ سالشون بوده الان ۳۰ ساله شده بودند و زن و بچه و خونه داشتند...و هزار ارزو...ولی زمان گذشته ..شاید میدونستند ۵۰ یا ۶۰ سال زندگی ارزش نداره که بمونن و زندگی که انقد زود تموم میشه...و پر کشیدن و اسمونی شدن...خوشبحالشون انتخابشون عالی بوده...انگار همین دیروز بود خبر شهادتشونو شنیدیم...اونا هنوز ازشون یاد میشه...هنوزم زندن... اونا تو تاریخ موندگار شدند ونامشون توی تاریخ ثبت شد...  
سلام سید خوبی هی دنیا چرا تموم نمیشی سید واقعا من راه درست رو رفتم خودم فکر میکنم خیلی شجاعت به خرج دادم که.... دوستان ببخشید نمینویسم یه رازیه بین منو سید میثم خودش میدونه من چیو دارم میگم سید کمک کن همرو ما رو دعا کن... من خیلی دعا کن واقعا خستم خسته...خسته... دلم ی مسافرت می خواد        
شادی روح شهدا صلوات  
اللهم صلی علی محمد و ال محمد
فرازی از توبه  نامه شهید ۱۳ ساله..شهید علیرضا محمودی     بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم... از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.... از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.... از این که مرگ را فراموش کردم.... از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.... از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم..... از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم.... از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.... از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم.... از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم.... از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم.... از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم.... از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم.... از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید. از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند.... از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود.... از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری..... از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم.... از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند.... از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم.... از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم.... از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم.... از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم.... از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم.... از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم.... از ......
سلام سید خوبی خوشحالم وقتی میام اینجا حس می کنم لبخند رو لبات ... ولی من همیشه با بغض ...اشک و...گریه میام..ولی تو فقط می خندی... چقد خوبه که دلم بعضی وقتا بد جورهوایی می شه و عاشق....  
  در وقت مرگ ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت: "آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما" "زد روزگار ، سکه ی عزت به نام ما." "مادر" چنان عقاب به بالین او رسید "فرزند" را به سینه ی پر مهر خود فشرد دستی میان اشک ، به موی پسر کشید بر روی "خون گرفته ی" او بوسه ای نهاد در موج اشک گفت: رویت سپید باد ، "شهادت" مبارکت! از ما ببر به شهیدان سلام ما با کشتگان بگو: با ننگ ظلم ، زیستن ما ، حرام ما.  فرزند پاکزاد مغرور و سربلند لبخند زد به مادر و در "آخرین وداع"  با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد گفتا که: ای عزیزترین تکیه گاه من! بشنو پیام ما: ما کشتگان راه خداییم ،غم مدار پاینده ایم و این بود آخر کلام ما: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" "ثبت است بر جریده علم دوام ما"