به دلیل اینکه با برادرم همکار بودم اکثرا ماموریتهای متعددی با هم میرفتیم و اصلا پیش نیامده بود که با او خداحافظی کنم یعنی یک جورهایی دوست نداشتم خداحافظی کنم، اما این اولین و آخرین خداحافظی با برادرم بود و اصلا نمیدانم که چطور شد، به او گفتم: مواظب خودت باش و او هم در جواب گفت: شما هم مراقب زن و بچه من باش.
من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم
در دوره آموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم. قشنگترین خاطرهای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد. مربی آموزش من را تنبیه کرد و یک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم. لحظاتی بعد دیدم یک پاسدار دیگر هم با من غلت میخورد. وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمد حسین است، بلند شد پرسیدم: مگه تو را هم تنبیه کردند؟ گفت: «نه! من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم».
شـــــهادت نوعے مدیریت است .
.
. آدمهاے معمولے خیلے هم که موفق باشند زندگے خود را مدیریت مے کنند! .
.
. اما شـــهـــــدا مـــــرگـــــ خود را نیز ، مدیریت میکنند... .
.
. شـــــهـــــادت یعنے: زندگے مان را کجا ، خرج کنیم که زندگے دیگران معــنـے پیدا کند!
.
.
.
«شهادت هنر مردان خداست»
.
.
. @};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
[="Arial"]امام درباره کیفیت ورود به تهران فرموده بودند من اول باید به زیارت شهدا بروم. امام خودشان تصمیم می گرفتند و به این دلیل هیچ کس هم نمی توانست در اراده ایشان تأثیر بگذارد، فرمودند من باید اول بروم سر خاک شهدا، ما گفتیم خطرناک است فرمودند نمی شود. ناچار تمام این مقدمات را در بهشت زهرا فراهم کردیم که ایشان تشریف بیاورند آنجا و سخنرانی بفرمایند.
سلام
باور کن دوستت دارم
و میدانم که شرمنده ام!
شرمنده ام از دیر آمدن.... شرمنده ام از اینکه بال پروازم شکسته است.
تو برایم دعا کن.... دعا کن از برای رفتن... از برای آمدن.... از برای پر کشیدن....
در میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار نگاهت چشمانت وجود دارد.....
دستانم اسیر خاک است.... التماس دستانم را ببین.... عاجزانه میخواهم دستانم را بگیری قبل از آنکه بمیرم!!!!!
اولین و آخرین خداحافظی
به دلیل اینکه با برادرم همکار بودم اکثرا ماموریتهای متعددی با هم میرفتیم و اصلا پیش نیامده بود که با او خداحافظی کنم یعنی یک جورهایی دوست نداشتم خداحافظی کنم، اما این اولین و آخرین خداحافظی با برادرم بود و اصلا نمیدانم که چطور شد، به او گفتم: مواظب خودت باش و او هم در جواب گفت: شما هم مراقب زن و بچه من باش.
من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم
در دوره آموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم. قشنگترین خاطرهای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد. مربی آموزش من را تنبیه کرد و یک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم. لحظاتی بعد دیدم یک پاسدار دیگر هم با من غلت میخورد. وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمد حسین است، بلند شد پرسیدم: مگه تو را هم تنبیه کردند؟ گفت: «نه! من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم».
[="Black"]
[/]
بسم الله الرحمن الرحیم
ماییم و نوای بی نوایی / بسم له اگر حریف مایی
بسم الله الرحمن الرحیم
شـــــهادت نوعے مدیریت است
.
.
.
آدمهاے معمولے
خیلے هم که موفق باشند
زندگے خود را مدیریت مے کنند!
.
.
.
اما شـــهـــــدا
مـــــرگـــــ خود را نیز ، مدیریت میکنند...
.
.
.
شـــــهـــــادت یعنے:
زندگے مان را کجا ، خرج کنیم
که زندگے دیگران معــنـے پیدا کند!
.
.
.
«شهادت هنر مردان خداست»
.
.
.
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
[="Black"]
[/]
بسم الله الرحمن الرحیم
آخرین برگ سفرنامه ی باران این است که زمین چرکین است...........
و باید پرواز کرد تا ابدیت........
شاید آخرین پُستم
[="Arial"]:hey: :crying:
سلام بر شهید آن راه خدا...
سلام بر تو ای شهید سید...آقا محمدحسین..آقا سید..امسال...چیزی در دلم هست که اولش امسال است واخرش حسین...شما بیش اربابمان امام حسین مرا هم شفاعت کن
[="Arial"]@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
همه شهدا زنده اند@};-
[="Arial"]چشمانم را باز میکنم و به اسمان مینگرم .............اسمان هم رنگ خون را به خود گرفته است
اسمان نیز با زبان بیزبانی میگوید
شهداشرمنده ایم
[="Arial"]
[b]content[/b]
[="Arial"]امام درباره کیفیت ورود به تهران فرموده بودند من اول باید به زیارت شهدا بروم. امام خودشان تصمیم می گرفتند و به این دلیل هیچ کس هم نمی توانست در اراده ایشان تأثیر بگذارد، فرمودند من باید اول بروم سر خاک شهدا، ما گفتیم خطرناک است فرمودند نمی شود. ناچار تمام این مقدمات را در بهشت زهرا فراهم کردیم که ایشان تشریف بیاورند آنجا و سخنرانی بفرمایند.
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-:iran: @};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
[="Tahoma"]سلام شهید سربلند@};-
[=comic sans ms]بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
اَلرَّحْمنِ الرَّحِيْمِ
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
اِياكَ نَعْبُدُ وَاِياكَ نَسْتَعِينُ
اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ
صِراطَ الَّذِينَ اَنْعَمْتَ عََليْهِمْ
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الظَّالِينَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ
اَللهُ الصَّمَدُ
لَمْ يَلِدْوَلَمْ يُولَدْ
وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ
[="Tahoma"]
[="Tahoma"]
سال نوت مبارک@};-
همان ها که هستند ولی نیستند !
کسانی که در جمع ما بوده اند
ولی حیف نفهمیده ایم کیستند