شهادة ثالثه در اذان؛ بدعت یا سنت؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


عالم مقدس ملکوت;544379 نوشت:
بهتر است هرگز جمله ای بر اذان افزوده نکنید و بدانید اذان فقط 18 جمله هست و بس ! مگر این که مانند بنده امام جماعت باشید و مجبور باشید برای ارضای عواطف عوام الناس یک بار جمله خارج از اذان بگویید ولی در دل نیت ذکر مطلق کنید !

خب اين رو جناب شفا هم گفتند ديگه :

شفا;411085 نوشت:
پس اگر به نيت جزئي ازاذان واقامه گفته شود اذان واقامه صحيح نيست.

حالا نميدونم شما چرا علاقه داريد هر پستي که ميزنيد اعلام ميکنيد که امام جماعتيد! اينجا خيلي ها امام جماعت هستند.

اين امامت جماعت اگه محض رضاي خداست که ديگه لازم نيست به رخ ديگران بکشيدش. يه بار گفتيد فهميديم ديگه.

عالم مقدس ملکوت;544379 نوشت:
مگر این که مانند بنده امام جماعت باشید و مجبور باشید برای ارضای عواطف عوام الناس یک بار جمله خارج از اذان بگویید

البته کسي که مثل شما امام جماعت است بايد به مرجع تقليد خود رجوع کند، چون مراجع در اين باره اختلاف نظر دارند،

مرجع تقليدي را سراغ دارم که نظرش اين است که اگر شهادت ثالثه در اذان گفته نشود هم اذان باطل است و هم نماز!

Hadi99g;546635 نوشت:

کسي که مثل شما امام جماعت است بايد به مرجع تقليد خود رجوع کند، چون مراجع در اين باره اختلاف نظر دارند،

مرجع تقليدي را سراغ دارم که نظرش اين است که اگر شهادت ثالثه در اذان گفته نشود هم اذان باطل است و هم نماز!

جناب من نمیدانم شما چرا این قدر رو نظرات من کلید کردید و دائم سعی میکنید مقابله کنید !

من بحمد لله طلبه و اهل تحقیق هست ..... بنده عرض نکردم که هر کسی که شهادت ثلاثه بگوید نماز و اذان او باطل است بلکه گفتم بدعتی هست که دچار مذهب تشیع شده است و قابل حل نیست تا وقتی که حضرت حجت ارواحنا فداه تشریف بیاورد و این بدعت ها را ریشه کن بفرماید

اون مرجع تقلیدی که شما میگویید اولا مرجع تقلید نیست و اجتهاد او نزد اهل خبره ثابت نشده و افراط او زبانزد همان چند نفریه نامش را شنیده اند و دشمنی هایش با خطوط اسلامی از شبکه های ماهواره ای اش مشخص است ....

مرجع تقلید بزرگ شیعه یعنی حضرت شیخ صدوق رحمه الله که به صراحت میفرماید : شهادت ثالثه از بدعت های بزرگی هست که گروه مفوضه جعل کرده اند و وارد بندهای اذان و اقامه کردند ..... برای اطلاعات بیشتر به کتاب من لا یحضره الفقیه باب اذان و اقامه و حدیث معانی الاخبار که در ان حضرت امیرالمومنین علیه السلام جملات اذان و اقامه برای امام حسن علیه السلام تشریح میکند رجوع کنید

عالم مقدس ملکوت;544379 نوشت:
یکی از بدعت های بزرگی که متاسفانه گریبان گیر شیعیان امروزی شده است ورود شهادت ثالثه !!!! به متن اذان و اقامه به بهانه استحباب هست در حالی که بدعت هرگز استحباب محسوب نخواهد شد .... هرگز ثابت نشده که احدی از ائمه معصومین علیهم السلام و حتی خود امیرالمومنین علیه السلام چنین جمله ای را در اذان گفته باشند !

در روایت صحیحی در کتاب شریف معانی الاخبار وقتی امیرالمومنین علیه السلام جملات اذان و اقامه برای امام حسن علیه السلام تشریح میکند هرگز از چنین جمله ای یاد نمیکند بلکه حتی حی علی خیرالعمل را هم نمیفرماید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بهتر است هرگز جمله ای بر اذان افزوده نکنید و بدانید اذان فقط 18 جمله هست و بس ! مگر این که مانند بنده امام جماعت باشید و مجبور باشید برای ارضای عواطف عوام الناس یک بار جمله خارج از اذان بگویید ولی در دل نیت ذکر مطلق کنید !


اقا ملکوت سلام
منبع دقیق بفرمایید در ضمن ذکر شهادت ثالثه نگفتنش عیبی نداره و ولی حی علی خیر العمل دور از انصاف است تقاضا دارم تحقیق کنید این خیر العمل کیست ؟؟به کتاب اسرار الصلاه شهید ثانی رجوع فرمایید معلوم می شود که خیر العمل کیه دقیقا
خوب بود برادر شما روایت را برای ما زده بودید تا معلوم شود بحث علمی باید عبارت عربی بدهید نه که مثل عده ای می گند روایت در باب فضائل خلفا بگید می گند یک باب در صحیح بخاری داریم !!اینم از استدلات ها شبکه های ماهوراه ای است !
و برادر عزیز خیلی خوشحال می شوم حقیر که ردیه ای بر ما بزنید ما ردیه زدیم ولی شما نزدید

بدعت را دوست دارم تعریف کنید در نزد علما هست ادخال ما لیس من الدین فی الدین با اینکه سخن امام صادق ع حاکی از این است که بدعت نیست
مرحوم طبرسي در احتجاج نقل مي‌كند: كه امام صادق سلام الله عليه فرمود:
فإذا قال أحدكم لا إله إلا الله ، محمد رسول الله فليقل علي أمير المؤمنين عليه السلام
هركس لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت، بايد علي امير المؤمنين را بگويد.

الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 1،ص 231 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 27، ص 2
مستدرک سفینه البحار ج6 : 83


منبع خیمه گاه ابوالفضل

امام صادق گفته است امام ما گفته است در زمان حضرت محمد ص گفته شده است پیامبر نگفته بدعت

اما حالا پیامبرم بگه چه فایده !!!این قدر با پیامبر نماز خوندند ثم ماذا مالکی یک چیز می گه شافعی یک چیز می گه این قدر اختلاف

اما تعریف بدعت که گفتم داخل کردن چیزی در دین که از دین نیست که لازم به ذکر سند نیست

خیلی جالب در اذان می گیم اشهد ان محمد رسول الله وقتی محمد می اد صلوات می فرستیم(حالا عده ای را نمی دانم که نمی فرستند )خوب اینم حتما از بدعت هاست دیگه می شه جزو اذان !!عیب نداره

عالم مقدس ملکوت;546667 نوشت:
مرجع تقلید بزرگ شیعه یعنی حضرت شیخ صدوق رحمه الله که به صراحت میفرماید : شهادت ثالثه از بدعت های بزرگی هست که گروه مفوضه جعل کرده اند و وارد بندهای اذان و اقامه کردند ..... برای اطلاعات بیشتر به کتاب من لا یحضره الفقیه باب اذان و اقامه و حدیث معانی الاخبار که در ان حضرت امیرالمومنین علیه السلام جملات اذان و اقامه برای امام حسن علیه السلام تشریح میکند رجوع کنید

برادر ملکوت شما این را در انجمنی دیگر مطرح کرده و دوستان جواب دادند ولی گویا جواب قانع کننده ای به سمع حقیر نرسیده

این جا سوال فقهی پرسیده شده است نباید بحث عقید را این جا مطرح کرد !

اول اینکه گفتن اذان اصلا به چه منظور هست؟
در اذان جملاتی گفته شده که مردم در اون لحظه به سمت نماز خواندن بشتابن.
به نوعی کسانی که اعتقاد یکسانی دارند برای نماز خواندن کنار هم خوانده میشن
البته خیرالعمل هم گفته بشه جمله ای نیکه یعنی بشتابید به نماز خواند به این عمل نیک بشتابید.یا همین که شهادت میدیم حضرت امیرالمومنین امام علی (ع) ولیمسلمین هست هم موردی نداره چون یک جمله که حق هست بیان شده.
اصل اذان برای جمع شدن و باخبر شدن مسلمین برای وقت نماز و عبادته.و درش جملاتیست که نشان دهنده اعتقادات پیروان اون دین و عمل هست.
یک شیعه طبق اعتقادی که به حقانیت خلافت امام علی داره میتونه بیانش کنه چرا که نه.در شیعه یکی از نشنه های شیعه بودن قبول خلافت امام علی به عنوان اولین خلیفه مسلمین هست.
این یک واقعیته که هر مذهبی در اسلام نوع مذهبش رو کاملترین نوع مسلمانی میدونه.
اما کم شدن از جملات اذان خودش درست نیست.و بیش از حد طولانیش کردن هم باز دور شدن از اصل اعتقادات یک مسلمان هستش.
البته این نظر من و برداشت من از مطالعات خودمه.

[="Navy"]

ammarshia;546822 نوشت:
مرحوم طبرسي در احتجاج نقل مي‌كند: كه امام صادق سلام الله عليه فرمود:
فإذا قال أحدكم لا إله إلا الله ، محمد رسول الله فليقل علي أمير المؤمنين عليه السلام

سلام دوست گرامي، جسارتاً اين حديث که حديث خوبي هم هست ولي متأسفانه سندش مرسل است،

حالا اون حديثي هم جناب ملکوت اشاره کرده بايد سندش بررسي بشه.[/]

سلام بله برادر هادی عزیز تشکر از شما که پست حقیر را خواندید بله حدیث مرسل است.
در کتاب غنایم الایام میرزا قمی ج2ص423رجوع شود بحث های خوبی شده است که حقیر اسنادی را از همان جا به خدمتتان عرض میکنم
مثلا اقای ملکوت که می گوید مرجع تقلید شیخ صدوقه این شکی نیست ایشون تاج سر هستند در جایی می فرمایند :
وفي بعض رواياتهم بعد أشهد أن محمدا رسول الله : أشهد أن عليا ولي الله مرتين ومنهم من روى بدل ذلك أشهد أن عليا أمير المؤمنين حقا مرتين ولا شك أن عليا ولي الله وأنه أمير المؤمنين حقا وأن محمدا وآله خير البرية ، ولكن ذلك ليس في أصل الأذان ، وإنما ذكرت ذلك ليعرف بهذه الزيادة
گفتن اشهد ان علی ولی الله حق است
وسائل الشیعه ج5ص422و اسناد دیگر

برادر عزیز هادی جان میرزای قمی در جای دیگر طبق همین روایت مرسل نتیجه می گیرد می فرمایند:
نعم ، يمكن القول فيه بالاستحباب إذا لم يقصد الجزئية ، لما ورد في الأخبار المطلقة متى ذكرتم محمدا ( صلى الله عليه وآله ) فاذكروا الله ، ومتى قلتم : محمد رسول الله ، فقولوا : علي ولي الله ، كما نقل عن الاحتجاج ( 5 ) ، فيكون مثل الصلاة على محمد وآله بعد الشهادة بالرسالة
مناهج الاحکام ص180

و باید دانست در امور مستحبات یک قاعده ای داریم به اسم قاعده تسامح در سنن یا من بلغ که عمل در مستحبات به اخبار مرسل عیبی ندارد
http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%AD_%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87_%D8%B3%D9%86%D9%86
و یک چیز دیگر خود مرسل به دو قسم تقسیم می شود:
یک وقت یک چیزی مرسله به این خاطر که سندش از بین رفته مثلا یک احادیثی که بعضی ها مصرف می کنند یک وقت مرسل داریم واضح است و روشن به رعایت اختصار اسنادش را حذف کردند

شیخ اغا بزرگ تهرانی می فرمایند:وفي الكتاب " احتجاجات النبي صلى الله عليه وآله والأئمة عليهم السلام وبعض الصحابة ، وبعض العلماء ، وبعض الذرية الطاهرة ، وأكثر أحاديثه مراسيل إلا ما رواه عن تفسير العسكري عليه السلام ، كما صرح به في أوله بعد الخطبةفهو من الكتب المعتبرة التي اعتمد عليها العلماء الأعلام : كالعلامة المجلسي ، والمحدث الحر ، وأضرابهما
الذريعة : 281 - 1
این از کتب های معتبری است که علمایی مثل علامه مجلسی و محدث حر به این کتاب اعتماد کردند
مقدمه احتجاج چنین نوشته است
حالا اینکه اعتماد کنیم یا نکنیم کار من رو سیاه نیست بلکه کار مراجع عظام تقلید است .
و هم چنین شخصیت نویسنده را هم مورد بررسی قرار دهیم چیزهایی روشن می شود

عالم مقدس ملکوت;544379 نوشت:
در روایت صحیحی در کتاب شریف معانی الاخبار وقتی امیرالمومنین علیه السلام جملات اذان و اقامه برای امام حسن علیه السلام تشریح میکند هرگز از چنین جمله ای یاد نمیکند بلکه حتی حی علی خیرالعمل را هم نمیفرماید !!!!!!!!!!!!!!!!!!

البته بنده چند وقتی میشه که به این موضوع واقف شدم و زمانی که وقت نداشته باشم بدون این شهادتین اذان و اقامه می گم ولی باور بفرمایید ما امام جماعت داشتیم که در دانشگاه در اذان و اقامه چندتا از اهل بیت رو هم می گفت! مثل حضرت فاطمه زهرا(س)

[="Blue"]

ammarshia;546822 نوشت:
اقا ملکوت سلام
منبع دقیق بفرمایید در ضمن ذکر شهادت ثالثه نگفتنش عیبی نداره و ولی حی علی خیر العمل دور از انصاف است تقاضا دارم تحقیق کنید این خیر العمل کیست ؟؟به کتاب اسرار الصلاه شهید ثانی رجوع فرمایید معلوم می شود که خیر العمل کیه دقیقا
خوب بود برادر شما روایت را برای ما زده بودید تا معلوم شود بحث علمی باید عبارت عربی بدهید نه که مثل عده ای می گند روایت در باب فضائل خلفا بگید می گند یک باب در صحیح بخاری داریم !!اینم از استدلات ها شبکه های ماهوراه ای است !
و برادر عزیز خیلی خوشحال می شوم حقیر که ردیه ای بر ما بزنید ما ردیه زدیم ولی شما نزدید
http://kheyme133.ir/Forum/Catgory/83/Post/2542
بدعت را دوست دارم تعریف کنید در نزد علما هست ادخال ما لیس من الدین فی الدین با اینکه سخن امام صادق ع حاکی از این است که بدعت نیست
مرحوم طبرسي در احتجاج نقل مي‌كند: كه امام صادق سلام الله عليه فرمود:
فإذا قال أحدكم لا إله إلا الله ، محمد رسول الله فليقل علي أمير المؤمنين عليه السلام
هركس لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت، بايد علي امير المؤمنين را بگويد.

الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 1،ص 231 و بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 27، ص 2
مستدرک سفینه البحار ج6 : 83


منبع خیمه گاه ابوالفضل

امام صادق گفته است امام ما گفته است در زمان حضرت محمد ص گفته شده است پیامبر نگفته بدعت

اما حالا پیامبرم بگه چه فایده !!!این قدر با پیامبر نماز خوندند ثم ماذا مالکی یک چیز می گه شافعی یک چیز می گه این قدر اختلاف

اما تعریف بدعت که گفتم داخل کردن چیزی در دین که از دین نیست که لازم به ذکر سند نیست

خیلی جالب در اذان می گیم اشهد ان محمد رسول الله وقتی محمد می اد صلوات می فرستیم(حالا عده ای را نمی دانم که نمی فرستند )خوب اینم حتما از بدعت هاست دیگه می شه جزو اذان !!عیب نداره

برادر ملکوت شما این را در انجمنی دیگر مطرح کرده و دوستان جواب دادند ولی گویا جواب قانع کننده ای به سمع حقیر نرسیده
http://kheyme133.ir/Forum/Catgory/83/Post/2542

این جا سوال فقهی پرسیده شده است نباید بحث عقید را این جا مطرح کرد !

جناب ! من واقعا درک نمیکنم چرا شما با همه تلاش سعی میکنید از باطلی دفاع کنید ! مگر شما پیرو دین محمد صلی الله علیه و اله نیستی ؟؟؟ این همه لجاجت و سعی در نپذیرفتن سخن حق و توسل به تخاصم و جدل شایسته یک مسلمان نیست

من نگفتم حی علی خیر العمل را نگوییم !! اگر دقت کرده باشید عرض کردم اذان 18 جمله هست ! منتها گفتم که در روایتی که از ناحیه امیرالمومنین علیه السلام به اما حسین علیه السلام صادر شده است وقتی حضرت تشریح جملات اذان میگوید همه را میفرمایند ولی حی خیر العمل را ذکر نمیکنند بعد مولف کتاب چون این را بر خلاف عقیده خود میداند ان را حمل به تقیه میکند !!!!! یعنی امیر المومنین علیه السلام برای امام حسین علیه السلام تقیه کرده ؟؟؟!!!!!!!!

حی علی خیرالعمل کسی نیست بلکه چیزی هست و ان چیز نماز هست !!

و اما متن روایتی که خواستار ذکر ان شدید عرض کنم :

بسم الله الرحمن الرحیم

حدثنا احمد بن محمد بن عبد الرحمن المروزی الحاکم المقری قال حدثنا ابوعمرو محمد بن جعفر المقری الجرجانی قال حدثنا ابوبکر محمد بن الحسن الموصلی ببغداد قال حدثنا محمد بن عاصم الطریفی قال حدثنا ابوزید عباس بن یزید بن الحسن الجمال مولی زید بن علی قال اخبرنی ابی یزید بن الحسن قال حدثنی موسی بن جعفر بن محمد علیهما السلام عن ابیه محمد بن علی علیهما السلم عن ابیه علی بن الحسن علیهما السلام عن ابیه الحسین بن علی سید الشهدا علیه السلام قال :

كنّا جُلُوسا في المسجدِ، إذ صَعِدَ المؤذّنُ المَنارةَ، فقالَ: "اللّه أكبر، اللّه أكبر" فَبكى أميرُالمؤمنينَ عليُّ‌بنُ‌أبيطالبٍ عليه السلام و بَكينا بِبُكائِه. فلمّا فـرغَ المـؤذّنُ قال: أتـَدْرونَ مـا يَقولُ المؤذّنُ؟ قلنا: اللّهُ و رَسُولُهُ و وصيُّهُ أعلمُ. فقالَ: لو تَعلمـونَ ما يَقـولُ لَضَحِكْتُم قليلاً و لَبَكيتُم كثيراً فَلِقولِه: "اللّه أكبر" مَعانٍ كَثيرةٌ، منها أنّ قولَ المؤذّن"اللّه أكبر" يَقَعُ على قِدَمِهِ و أزليّتِهِ و أبديّتِهِ و عِلْمِهِ و قوّتِهِ و قُدرتِهِ و حِلْمِهِ و كَرَمِهِ وجُودِهِ و عَطائِه و كِبْريائِه فذا قال الموذن الله اکبر ...... و المعنی الثانی الله اکبر ..... و الثالث الله اکبر ...... و اذا قال االه اکبر الرابع ....... و اما قوله اشهد ان لا اله الا الله ف ..... و فی المره الثانیه اشهد ان لا اله الا الله .... و اما قوله اشهد ان محمدا رسو الله ....... و فی المره الثانیه اشهد ان محمدا رسول الله ...... و اما قوله حی الصلاه ..... و فی المره الثانیه حی الصلاه .... و اماقوله حی الفلاح ..... و فی المره الثانیه حی الفلاح ..... و اما قوله الله اکبر .... و فی المره الثانیه الله اکبر ..... و اما قوله لا اله الا الله ....... و معنی قد قامت الصلاه ......

قال المصنف : انما ترک الروای لهذا الحدیث ذکر حی علی خیر العمل للتقیه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خب ! این هم متن حدیث ! ان قست هایی که نقطه چین گذاشتم تفسیر ان حضرت از جملات اذان بوده است که به علت طولانی بودن ان ذکر نکردم ..... نکته جدید دیگر که متوجه شدم این است که ان حضرت در این حدیث اخر اذان را فقط یک بار لا اله الا الله میگوید و تفسیر برای بار دوم نمیکند در حالی که این خلاف اذان شیعیان امروزی هست و درست و دقیق مانند اذان اهل السنت هست که ان ها اخر اذان یک بار فقط لا اله الا الله میگویند و این مطابق فرمایش و تفسیر ان حضرت است
این حدیث راویان امام معصوم علیهم السلام دارد از موسی بن جعفر تا امام حسین علیهما السلام که از این رو سند طلایی گفته میشود ......

و در ادامه فرمایشات حضرتعالی !

اولا تعریف شما از بدعت صحیح است و این عمل شیعه هم دقیقا مطابق همین تعریف است ! وقتی اذان از سوی جبرئیل به صورت بندهای 18 گانه نازل شد چه کسی به خودش اجازه داد شهادت ثالثه بدان بی افزاید و دو بار هم بگوید و چنان بدان عادت و تمسک کنند که اگر کسی نگوید رگ گردنشون کلفت بشه ؟؟؟؟!!!!!

حدیث که از امام صادق علیه السلام نقل کردید فرضا فرضا که صحیح هم باشد باز هم این را نمیرساند شما در اذان این کار کنید .... اگر چین است که بخواهید حدیث به همه جا تعمیم بدهید پس چرا در تشهد نماز چنین بدعتی را ایجاد نمیکنید ؟؟؟؟؟؟؟؟ خب در شهادتین نماز هم شهادت به رسالت میدهید دیگه پس طبق این حدیث باید تو نماز بگویید اشهد ان علیا ولی الله !!!!!

برادر عزیزم خود فریبی را ترک کن ! ذکر صلوات افراد بدون این که داخل در اذان و اقامه کنند میفرستند و از خارج است و کسی مانند شهادت ثالثه ان را داخل بندها نکرده است ان هم دو مرتبه ... ثانیا اهل السنت این کار نمیکنند شما حرمین شریفین تشریف ببری میبینی کسی صلوات نمیفرستند .......

امید است که متذکر شوید[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

الف) نکاتی در رابطه با شهادت ثالثه:

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السَّلام گواهى مى دهند، که در اين باره توضيح نکاتی ضرورى است:

1. تمامى فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على عليه السَّلام»، جزء اذان نيست؛[1] لذا هنگام بیان فصول اذان، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از: چهار تكبير، دو بار شهادت بر وحدانيت خدا،دو بار شهادت بر رسالت پيامبر اکرم صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، دو بار «حى على الصلاة»، دو بار «حى على الفلاح»، دو بار «حى على خير العمل»، دو بار تكبير و دو بار تهليل و اين سخنى است كه فقهاى شيعه جملگى بر آن اتفاق دارند. بنابراین اگر فردى شهادت سوم را به عنوان جزئى از اذان بگويد، مرتکب امر حرامی شده است.

2. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت جايز و يا مستحب است و اين استحباب، مستفاد از دو امر است:

الف: على عليه السَّلام به حكم قرآن و حديث رسول گرامى صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، ولىّ خداست.

ب: امام صادق عليه السَّلام فرمود: هر گاه به رسالت پيامبر صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم شهادت داديد بر ولايت على عليه السَّلام نيز گواهى دهيد.[2]

در اثبات اصل نخست و اين كه على عليه السَّلام ولىّ خداست، گذشته از حديث متواتر غدير و روايات کثیره ای كه مفاد آنها چنین است که پيامبر گرامى صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم كراراً فرموده است: « على ولى كلّ مؤمن بعدى»،[3] قرآن کریم نيز بر ولايت على عليه السَّلام تصريح نموده است، آنجا كه مى فرمايد: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون»؛[4] سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده ‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند.

مفسران اتفاق نظر دارند كه اين آيه در حقّ اميرمؤمنان على عليه السَّلام وارد شده است، بدين ترتيب، با توجه به آيه مذكور و آيات و روايات متعدد ديگر، آشكار مى گردد كه اميرمؤمنان عليه السَّلام ولىّ و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است؛[5] اما به هر حال باید توجه داشت که چنین اموری باعث جزئیت شهادت به ولایت در اذان نخواهد شد و گفتن شهادت ثالثه به قصد ورود اشکال شرعی خواهد داشت.

3. باید توجه داشت که شهادت ثالثه(شهادت به ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام)، شعار شیعه محسوب می گردد؛ لذا برخی از فقها همچون: مرحوم سید محسن حکیم در کتاب مستمسک عروة الوثقی می فرمایندبل ذلك في هذه الأعصار معدود من شعائر الايمان و رمز إلى التشيع، فيكون من هذه الجهة راجحاً شرعاً بل قد يكون واجباً، لكن لا بعنوان الجزئية من الأذان»؛[6] بلکه شهادت به ولایت در اذان در این زمان از شعائر ایمان و رمز تشیع به حساب می آید؛ بنابراین از این جهت شرعا رجحان دارد؛ بلکه گاهی واجب می گردد؛ اما نه به عنوان جزئیت در اذان. بنابراین شهادت به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام نشانه ی شیعه بودن فرد خواهد بود؛ لذا بهتر از حذف چنین عملی، دانستن حکم مساله است تا عبادت ما بدون اشکال شرعی بوده باشد.

البته باید توجه داشت که آنچه یقینا محل اشکال است آن است که شخص با اینکه می داند چنین عملی جزو اذان نیست؛ اما با این حال با این قصد بگوید که چنین فقره ای داخل در اذان است؛ اما اگر شخص جاهل باشد حکم مساله چه خواهد بود؟ این سؤال را باید در انجمن فقه پیگیری نمائید.


[/HR] [1]. البته برخی از فقها به واسطه ی برخی روایات و از باب تسامح در ادله ی سنن، قائل به استحباب این فقره در اذان شده اند، همچون مرحوم مجلسی که صاحب حدائق در ج7،ص404، بدان اشاره می نمایند:«نعم ما قال- اقول لا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للاذان لشهادة الشیخ والعلامة و الشهید بورد الاخبار بها».

[2] . احتجاج طبرسی، ص83: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».

[3]. این حدیث در بسیاری از مصادر اهل سنت نقل شده است؛ همچون: مسند احمد، ج5،ص356؛ مستدرک حاکم، ج3،ص134. همچنین این حدیث با الفاظ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مومن من بعدی(ترمذی،ح3732)و...آمده است.

[4]. المائدة/55.

[5]. این متن برگرفته از کتاب راهنمای حقیقت تالیف آیت الله سبحانی است که در آن تغییراتی داده شده است.

[6]. مستمسک عروة الوثقی، ج5،ص546.

ب) نکاتی در رابطه با فقره ی «حی علی خیر العمل»

بیان اشکال:
در روایتی که کاربر محترم از کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق (ره) بیان فرمودند مشاهده می گردد که فقره«حی علی خیر العمل»، در فقرات اذان گفته نشده است. با اینکه ایشان خود بیان می نمایند که فقرات اذان 18 فقره است و این فقره نیز جزو فقرات اذان می باشد؛ اما با این حال بیان نمودند که مرحوم شیخ از آنجا که این روایت را بر خلاف عقیده خود می دانند آنرا حمل بر تقیه نموده اند و در اشکال بر شیخ صدوق می فرمایند که معنایی ندارد امام علی نسبت به امام حسن علیهما السلام تقیه بفرمایند.

جواب:
1)‌ کسی که مختصر اطلاعی از معارف اهل بیت علیهم السلام داشته باشد می داند که فقره ی «حی علی خیر العمل»، جزئی از فقرات اذان بوده که اهل بیت علیهم السلام نیز بر حفظ آن اهتمام و عنایت ویژه ای داشته اند؛ فقره ای که به واسطه ی بدعتگذاری خلیفه دوم از فقرات اذان حذف گردید.

2)‌ در روایتی که مرحوم شیخ صدوق در کتاب «معانی الاخبار»، ذکر می نمایند مشاهده می گردد که سخنی از فقره ی «حی علی خیر العمل» وجود ندارد. مرحوم شیخ صدوق در پایان روایت در وجه آن بیان می دارند:«...إنما ترك الراوي لهذا الحديث ذكر حي على خير العمل للتقية». راوی این حدیث ذکر حی علی خیر العمل را بخاطر تقیه ترک نموده است.[1]

بنابراین سخن مرحوم شیخ صدوق آن است که راوی حدیث و نه امام معصوم تقیه نموده است؛ لذا در اصل این روایت نیز حی علی خیر العمل و تفسیر آن از سوی معصوم علیه السلام بیان داشته شده؛ اما شرایط زمانی راوی خبر به گونه ای نبوده که بتواند این فقره را بیان نماید.

3) نکته ی دیگر آنکه: این سخن شیخ صدوق (رحمه الله) نه اینکه حملی بدون دلیل از جانب وی باشد؛ بلکه باید توجه داشت شیخ صدوق خود از بزرگترین محدثین اسلامی به شمار می رود که زمان وی نیز قریب به عصر روایت بوده و ایشان شرایط زمان را به خوبی درک می کرده اند و چنین حملی نیز از سوی شیخ صدوق بخاطر قطع به جزئیت این فقره در اذان و اقامه و بواسطه جمع میان اخبار باب می باشد؛ زیرا در تمامی روایاتی که از معصومین علیهم السلام نقل شده است این فقره جزو فقرات اذان و اقامه بیان داشته شده است.

به عنوان مثال در کتاب «تهذیب الاحکام»، مرحوم شیخ طوسی که خود کتابی جامع در جمع آوری روایات ابواب فقهی است، ایشان در بابی با عنوان:«باب عدد فصول الاذان و الاقامه و وصفهما»، به ذکر روایات این باب پرداخته و 25 روایت را نقل می نمایند که پنج روایت آن مربوط به بیان فقرات اذان بوده که در همگی آنها «حی علی خیر العمل»، ذکر شده است.

برای نمونه ایشان در روایت 212 نحوه ی اذان گفتن امام صادق علیه السلام را اینچنین روایت می کنند:

«عنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَتَّى فَرَغَ‏ مِنَ‏ الْأَذَانِ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[2]

مرحوم شیخ صدوق نیز در کتاب«من لایحضره الفقیه»، در روایت897، فقرات اذان را از امام صادق علیه السلام بیان می نماید و در پایان آن بیان می دارند: «هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه و لاینقص منه»، این است اذان صحیح که نه به آن افزوده می گردد و نه از آن کم می گردد.

بنابراین باید توجه داشت که در فهم سنت نمی توان به یک روایت توجه نمود و به روایات متعدد دیگر و سخن بزرگان علمی شیعه توجهی نمود .

موفق باشید.


[/HR] [1] . مرحوم مجلسی در بحار الانوار وجه دیگری را بیان می دارند. ایشان با توجه به صدر روایت که امام حسین علیه السلام می فرمایند ما در مسجد بودیم که موذن شروع به اذان گفتن نمود ...بیان می دارند که از آنجا که تفسیر امام علی علیه السلام در رابطه با فقرات گفته شده توسط موذن بوده است، و وی نیز فقره ی حی علی خیر العمل را نگفته امام نیز بدان نپرداخته اند«و ترك تفسير حي على خير العمل يمكن أن يكون لترك المؤذن هذا الفصل لأنه علیه السلام كان يفسر ما يقوله المؤذن‏». بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏81 ؛ ص135.

[2] . تهذيب الأحكام ؛ ج‏2 ؛ ص65.

صدرا;551924 نوشت:
برای نمونه ایشان در روایت 212 نحوه ی اذان گفتن امام صادق علیه السلام را اینچنین روایت می کنند:

«عنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَتَّى فَرَغَ‏ مِنَ‏ الْأَذَانِ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[2]

مرحوم شیخ صدوق نیز در کتاب«من لایحضره الفقیه»، در روایت897، فقرات اذان را از امام صادق علیه السلام بیان می نماید و در پایان آن بیان می دارند: «هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه و لاینقص منه»، این است اذان صحیح که نه به آن افزوده می گردد و نه از آن کم می گردد.

بنابراین باید توجه داشت که در فهم سنت نمی توان به یک روایت توجه نمود و به روایات متعدد دیگر و سخن بزرگان علمی شیعه توجهی نمود .


استاد گرامی حقیر یک سوال دارم
همین روایتی که فرمودید روایت 897 شیخ صدوق می فرمایند :
والمفوضة لعنهم الله قد وضعوا أخبارا وزادوا في الاذان " محمد وآل محمد خير البرية " مرتين ، وفي بعض رواياتهم بعد أشهد أن محمدا رسول الله " أشهد أن عليا ولي الله " مرتين

حقیر این سوال را دارم مفوضه در کلام شیخ صدوق به چه معناست زیرا ایت الله العظمی جعفر سبحانی در کتاب کلیات فی علم الرجال ص 419 به تفضیل چند معنا در مورد مفوضه اورده است ؟؟؟

با سلام.

مرحوم مجلسي اوّل در شرح اين عبارت شيخ صدوق که «و المفوّضة لعنهم الله قد وضعوا....» چنين مي‌نگارد:
[SPOILER]«انّه غير معلوم أن الصدوق أي جماعة يريد من المفوضة؛

و الذي يظهر منه كما سيجي‌ء أنه يقول كل من لم يقل بسهو النبي فإنه المفوضة،

و كل من يقول بزيادة العبادات من النبي فإنه من المفوضة،

فإن كان هؤلاء، فهم كل الشيعة غير الصدوق و شيخه!

و إن كانوا غير هؤلاء فلا نعلم مذهبهم حتى ننسب إليهم الوضع و اللعن؛

نعم كل من يقول بألوهية الأئمة أو نبوتهم فإنهم ملعونون.»[/SPOILER]
(ترجمه: معلوم نيست که منظور صدوق از «مفوّضه» چه گروهي است؛

امّا آنچه از سخنانش بر مي آيد اين است که به عقيده‌ي او هر کسي که قائل به سهو النّبي نباشد مفوّضه است!

و هر کسي که قائل به زياد شدن عبادات (ظاهرا اشاره به زياد شدن رکعت سوّم و چهارم) توسّط پيامبر مي‌باشد مفوّضه است،

پس اگر مفوّضه اينانند که در اين صورت تمام شيعيان -به غير از صدوق و استادش- همگي مفوّضه‌اند!

و اگر غير اينهايند در اين صورت مذهبشان براي ما معلوم نيست تا نسبت وضع و لعن به ايشان بدهيم؛

چرا، هر کسي که قائل به الوهيّت امامان يا نبوّتشان باشد ملعون است.) (روضة المتّقين في شرح من لا يحضره الفقيه، 246/2)

از ميرزا جواد ملكي تبريزي (استاد امام خميني ره و علامه حسن زاده املي ، صاحب اسرار الصلواة و لقاء الله و ...) سوال كردن: ايا ، اشهد ان عليا ولي الله ، جزو اذان و اقامه هست ، ايشان فرمودند : اذان و اقامه جزو ، اشهد ان عليه ولي الله، هست. . .

اشهد ان علي ولي الله

ammarshia;554566 نوشت:
استاد گرامی حقیر یک سوال دارم
همین روایتی که فرمودید روایت 897 شیخ صدوق می فرمایند :
والمفوضة لعنهم الله قد وضعوا أخبارا وزادوا في الاذان " محمد وآل محمد خير البرية " مرتين ، وفي بعض رواياتهم بعد أشهد أن محمدا رسول الله " أشهد أن عليا ولي الله " مرتين

حقیر این سوال را دارم مفوضه در کلام شیخ صدوق به چه معناست زیرا ایت الله العظمی جعفر سبحانی در کتاب کلیات فی علم الرجال ص 419 به تفضیل چند معنا در مورد مفوضه اورده است ؟؟؟

با سلام و عرض ادب
تفویض[1] در احادیث شیعه در معانی مختلفی وارد شده است که مرحوم علامه مجلسی آنها را اینچنین جمع بندی نموده اند.

1- تفویض در امر آفرینش:
بدین معنا که بگوئیم خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) را آفرید و خلقت و روزی رساندن و تربیت و میراندن و زنده کردن بندگان را به آنان واگذار نموده است.

این امر ممکن است به یکی از دو معنا ارده شود:
الف) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام)، همه ی این کارها را با قدرت و ارادۀ خودشان بدون هیچ دخالتی از سوی خداوند انجام می دهند، که این امر کفری آشکار است و مخالف توحید خالقی و ربوبی و افعالی است.

ب) خداوند متعال این کارها را مقارن با اردۀ ایشان انجام می دهد، از قبیل اینکه موسی(علیه السلام) اراده می کند و مقارن آن، خداوند عصا را تبدیل به مار می کند، تا بدین وسیله صدق و راستگویی آنان را به اثبات برساند.
این معنا اگر چه عقلا محال نیست، اما روایات رد تفویض، با این معنا مخالفت دارند مگر در هنگام بروز معجزه و یا کرامت.

2- تفویض در امر دین:
این نیز دارای دو معنا است:
الف) این که بگوئیم خداوند کلا امر دین را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) واگذار نموده، تا هر چه بخواهند حلال کنند و هر چه بخواهند حرام، بدون اینکه این حلال و حرامها را وحی و یا اسلام بیان نموده باشد.
این معنا باطل است زیرا قرآن می فرماید:« و ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی».[2]پیامبر(صلی الله علیه و آله) از روی هوی و هوس سخن نمی گوید و هرچه می گوید وحی الهی است.

ب) بگوئیم خداوند چون پیامبرش را به بالاترین درجات ممکن از کمال رسانیده، و در آن مقام، اختیار جز به حق و صواب تعلق نمی گیرد که همان اختیار«الله جل جلاله» است. پس اختیار بعضی از امور مثل تعیین وتبیین مسائل شرعی به تائید و امضای خدای متعال است که چنین معنایی منطبق بر روایات معصومین (عیلهم السلام) است.

[1]. در این مقام ما در صدد بیان مساله به صورت کلامی هستیم و نه به صورت فلسفی و یا عرفانی.

[2]. النجم، 3و4.

3- تفویض در اداره جامعه:
این که بگوئیم خداوند، امور اجتماعی بندگان خود مانند امور سیاسی؛ تعلیم و تربیت و امثال آن را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه واگذار نموده و به بندگان فرمان اطاعت از آنها را داده است.
این معنایی صحیح است؛ زیرا خداوند متعال می فرماید:«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»؛[1] آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد.
غیر از این آیات و روایات دیگری نیز دلالت بر صحت این معنا دارند.

4- تفویض بیان علوم و احکام:
به این معنا که هرگاه صلاح دانستند، احکام را برای بندگان بیان کنند و هر چه را مصلحت ندانستند بیان نکنند تا وقت آن فرا رسد.

5- تفویض در کیفیت حکم:
به این معنا که این اختیار به آنان واگذار شده که در مسائل مختلف، طبق ظاهر شرع حکم نمایند، یا این که از علم خود در حکم استفاده کنند، یا آنچه را که خداوند به آنان الهام کرده در حکم لحاظ کنند.

6- تفویض در بخشش:
سرپرستی امر خمس، انفال و بعضی دیگر از امور مالی حکومتی به آنان واگذار شده است و این اختیار نیز به آنان داده شده است که در موارد مختلف هر چه را صلاح دیدند به دیگران ببخشند، یا این که آنان را از بخشش محروم کنند.[2]

از معانی گفته شده می توان به این نتیجه رسید که مراد شیخ صدوق(ره) از مفوضه گروهی بوده اند که معتقد به تفویض به معنای اول آن بوده اند، یعنی معتقد بودند: خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) را آفرید و خلقت و روزی رساندن و تربیت و میراندن و زنده کردن بندگان را به آنان واگذار نموده است.

ما بحث غلو و تفویض را قبلا در این تایپیک بحث نموده ایم:

http://www.askdin.com/thread20272.html

موفق باشید.

--------------------------------

[1]. حشر/7.

[2]. بحار الانوار، ج25، ص350-326.


سؤال اول:

دیدگاه شیعه در رابطه با شهادت به ولایت امام علی(علیه السلام) در اذان چیست؟

جواب:

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السَّلام) گواهى مى دهند، که در اين باره توضيح نکاتی ضرورى است:

1. تمامى فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على عليه السَّلام»، جزء اذان نيست؛[1] لذا هنگام بیان فصول اذان، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از: چهار تكبير، دو بار شهادت بر وحدانيت خدا، دو بار شهادت بر رسالت پيامبر اکرم (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، دو بار «حى على الصلاة»، دو بار «حى على الفلاح»، دو بار «حى على خير العمل»، دو بار تكبير و دو بار تهليل و اين سخنى است كه فقهاى شيعه جملگى بر آن اتفاق دارند. بنابراین اگر فردى شهادت سوم را به عنوان جزئى از اذان بگويد، مرتکب امر حرامی شده است.

2. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت جايز و يا مستحب است و اين استحباب، مستفاد از دو امر است:

الف: على(عليه السَّلام ) به حكم قرآن و حديث رسول گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، ولىّ خداست.

ب: امام صادق(عليه السَّلام) فرمود: هر گاه به رسالت پيامبر(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) شهادت داديد بر ولايت على(عليه السَّلام) نيز گواهى دهيد.[2]

در اثبات اصل نخست و اين كه على(عليه السَّلام) ولىّ خداست، گذشته از حديث متواتر غدير و روايات کثیره ای كه مفاد آنها چنین است که پيامبر گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) كراراً فرموده است: « على ولى كلّ مؤمن بعدى»،[3] قرآن کریم نيز بر ولايت على(عليه السَّلام) تصريح نموده است، آنجا كه مى فرمايد: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون»؛[4] سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده ‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند.

مفسران اتفاق نظر دارند كه اين آيه در حقّ اميرمؤمنان على(عليه السَّلام) وارد شده است، بدين ترتيب، با توجه به آيه مذكور و آيات و روايات متعدد ديگر، آشكار مى گردد كه اميرمؤمنان(عليه السَّلام) ولىّ و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است؛[5] اما به هر حال باید توجه داشت که چنین اموری باعث جزئیت شهادت به ولایت در اذان نخواهد شد و گفتن شهادت ثالثه به قصد ورود اشکال شرعی خواهد داشت.

3. باید توجه داشت که شهادت ثالثه(شهادت به ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام)، شعار شیعه محسوب می گردد؛ لذا برخی از فقها همچون: مرحوم سید محسن حکیم در کتاب مستمسک عروة الوثقی می فرمایند: «بل ذلك في هذه الأعصار معدود من شعائر الايمان و رمز إلى التشيع، فيكون من هذه الجهة راجحاً شرعاً بل قد يكون واجباً، لكن لا بعنوان الجزئية من الأذان»؛[6] بلکه شهادت به ولایت در اذان در این زمان از شعائر ایمان و رمز تشیع به حساب می آید؛ بنابراین از این جهت شرعا رجحان دارد؛ بلکه گاهی واجب می گردد؛ اما نه به عنوان جزئیت در اذان. بنابراین شهادت به ولایت امیر المؤمنین(علیه السلام) نشانه ی شیعه بودن فرد خواهد بود.

پی نوشت:

[1]. البته برخی از فقها به واسطه ی برخی روایات و از باب تسامح در ادله ی سنن، قائل به استحباب این فقره در اذان شده اند، همچون مرحوم مجلسی که صاحب حدائق در ج7،ص404، بدان اشاره می نمایند:«نعم ما قال- اقول لا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للاذان لشهادة الشیخ والعلامة و الشهید بورد الاخبار بها».

[2] . احتجاج طبرسی، ص83: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».

[3]. این حدیث در بسیاری از مصادر اهل سنت نقل شده است؛ همچون: مسند احمد، ج5،ص356؛ مستدرک حاکم، ج3،ص134. همچنین این حدیث با الفاظ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مومن من بعدی(ترمذی،ح3732)و...آمده است.

[4]. المائدة/55.

[5]. این متن برگرفته از کتاب راهنمای حقیقت تالیف آیت الله سبحانی است که در آن تغییراتی داده شده است.

[6]. مستمسک عروة الوثقی، ج5،ص546.


سؤال دوم:

اگر فقره ی «حی علی خیر العمل» داخل در اذان بوده، چرا در روایتی از امام علی(علیه السلام) به آن اشاره ای نشده است؟

پاسخ:

کسی که مختصر اطلاعی از معارف اهل بیت(علیهم السلام) داشته باشد می داند که فقره ی «حی علی خیر العمل»، جزئی از فقرات اذان بوده که اهل بیت (علیهم السلام) نیز بر حفظ آن اهتمام و عنایت ویژه ای داشته اند؛ فقره ای که به واسطه ی بدعتگذاری خلیفه دوم از فقرات اذان حذف گردید.

در روایتی که مرحوم شیخ صدوق در کتاب «معانی الاخبار»، ذکر می نمایند مشاهده می گردد که سخنی از فقره ی «حی علی خیر العمل» وجود ندارد. مرحوم شیخ صدوق در پایان روایت در وجه آن بیان می دارند: «...إنما ترك الراوي لهذا الحديث ذكر حي على خير العمل للتقية». راوی این حدیث ذکر حی علی خیر العمل را بخاطر تقیه ترک نموده است.[1]

بنابراین سخن مرحوم شیخ صدوق آن است که راوی حدیث و نه امام معصوم تقیه نموده است؛ لذا در اصل این روایت نیز حی علی خیر العمل و تفسیر آن از سوی معصوم(علیه السلام) بیان داشته شده؛ اما شرایط زمانی راوی خبر به گونه ای نبوده که بتواند این فقره را بیان نماید.

نکته ی دیگر آنکه: این سخن شیخ صدوق (رحمه الله) نه اینکه حملی بدون دلیل از جانب وی باشد؛ بلکه باید توجه داشت شیخ صدوق خود از بزرگترین محدثین اسلامی به شمار می رود که زمان وی نیز قریب به عصر روایت بوده و ایشان شرایط زمان را به خوبی درک می کرده اند و چنین حملی نیز از سوی شیخ صدوق بخاطر قطع به جزئیت این فقره در اذان و اقامه و بواسطه جمع میان اخبار باب می باشد؛ زیرا در تمامی روایاتی که از معصومین علیهم السلام نقل شده است این فقره جزو فقرات اذان و اقامه بیان داشته شده است.

به عنوان مثال در کتاب «تهذیب الاحکام»، مرحوم شیخ طوسی که خود کتابی جامع در جمع آوری روایات ابواب فقهی است، ایشان در بابی با عنوان:«باب عدد فصول الاذان و الاقامه و وصفهما»، به ذکر روایات این باب پرداخته و 25 روایت را نقل می نمایند که پنج روایت آن مربوط به بیان فقرات اذان بوده که در همگی آنها «حی علی خیر العمل»، ذکر شده است.

برای نمونه ایشان در روایت 212 نحوه ی اذان گفتن امام صادق علیه السلام را اینچنین روایت می کنند:

«عنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَتَّى فَرَغَ‏ مِنَ‏ الْأَذَانِ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[2]

مرحوم شیخ صدوق نیز در کتاب«من لایحضره الفقیه»، در روایت897، فقرات اذان را از امام صادق علیه السلام بیان می نماید و در پایان آن بیان می دارند: «هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه و لاینقص منه»، این است اذان صحیح که نه به آن افزوده می گردد و نه از آن کم می گردد.

بنابراین باید توجه داشت که در فهم سنت نمی توان به یک روایت توجه نمود و به روایات متعدد دیگر و سخن بزرگان علمی شیعه توجهی نمود .

پی نوشت:

[1] . معانی الاخبار، الصدوق، ص38، باب معنی حروغ الاذان و الاقامة. مرحوم مجلسی در بحار الانوار وجه دیگری را بیان می دارند. ایشان با توجه به صدر روایت که امام حسین (علیه السلام) می فرمایند ما در مسجد بودیم که موذن شروع به اذان گفتن نمود ...بیان می دارند که از آنجا که تفسیر امام علی (علیه السلام) در رابطه با فقرات گفته شده توسط موذن بوده است، و وی نیز فقره ی حی علی خیر العمل را نگفته امام نیز بدان نپرداخته اند: «و ترك تفسير حي على خير العمل يمكن أن يكون لترك المؤذن هذا الفصل لأنه علیه السلام كان يفسر ما يقوله المؤذن‏». (بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏81 ؛ ص135).

[2] . تهذيب الأحكام ؛ ج‏2 ؛ ص65.