جمع بندی شناخت حقانیت اسلام!

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شناخت حقانیت اسلام!
سلام خسشته نباشبید ببخشیبد من سوالم این هست که اسلام گرایان راست میگن یا ملحدین مثلا ببینید تاریخ نگاران الحاد مانند ایمان سلیمانی امیری انچنان تاریخ اسلام رو میگن که ادم میگه این چه دینی هست از سویی تاریخ  نگاران اسلامی نیز به سبکی میگن که ادم عاشق اسلام میشه خب کدوم راست میگن ما از کجا بفهمیم علم غیب که نداریم میگن تحقیق کن اگر بخوایم تحقیق کنیم باید تمام عمرمون رو بزااریم اخرش هم کافر میمیریم یا در هر موضوع دیگری همین هست ما حرف کی رو با.ور کنیم لطفا یک جواب قانع کننده بدید
با نام و یاد دوست           کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
 ببخشیبد من سوالم این هست که اسلام گرایان راست میگن یا ملحدین مثلا ببینید تاریخ نگاران الحاد مانند ایمان سلیمانی امیری انچنان تاریخ اسلام رو میگن که ادم میگه این چه دینی هست از سویی تاریخ  نگاران اسلامی نیز به سبکی میگن که ادم عاشق اسلام میشه خب کدوم راست میگن ما از کجا بفهمیم علم غیب که نداریم میگن تحقیق کن اگر بخوایم تحقیق کنیم باید تمام عمرمون رو بزااریم اخرش هم کافر میمیریم یا در هر موضوع دیگری همین هست ما حرف کی رو با.ور کنیم لطفا یک جواب قانع کننده بدید
ای کاش سن، و سطح معلومات خودتان را فرموده بودید تا بهتر بتوانم شما را راهنمایی کنم، اما به هر حال چند نکته در پاسخ به سوال شما عرض می کنم: نکته اول: چیزی که غیر مستقیم و از فحوای کلام شما برداشت میشود این است که اختلاف نظرها در خصوص حقانیت اسلام شما را به تردید انداخته است، در حالی که هیچ دیدگاه علمی، دینی، هنری و مانند آن را نمیتوانید پیدا کنید که همه دنیا آن را قبول داشته باشند. اختلاف نظر طبیعی است و مختص به دین اسلام نیست. پس نباید گمان کنیم اینکه در خصوص حقانیت دین اسلام نظرات مخالفی وجود دارد پس حتما دین اسلام مشکل دارد، وگرنه اگر اینطور باشد ما یک گزاره و یک جمله درست و حق در تمام دنیا نداریم. نکته دوم: برای کشف حقانیت یک دین لازم نیست حتما سراغ سخنان مخالفین برویم، خصوصا در جایی که جبهه رسانه ای دشمن بسیار قوی بوده و با هر ترفندی دنبال تضعیف دین مردم باشد. من به جدّ معتقدم اگر همه مردم بدون مراجعه به نظرات مخالفین، فقط خودشان با نگاه انتقادی به دین خودشان نگاه می کردند، همگی عیوب دین خودشان را کشف کرده و به دین اسلام میرسیدند. اصلا لازم نیست که برای تشخیص نقاط قوت و ضعف دین خودشان به نظرات منتقدین مراجعه کنند. اما اگر کسی رفت سراغ نظر مخالفین این خودش یعنی تحقیق، یعنی من توان قضاوت دارم و می خواهم نظر مخالفین و موافقین را بشنوم. معنا ندارد کسی برود سراغ نظر مخالفین اما بگوید من نمیتوانم تحقیق کنم! بنابراین در یک کلام سه راه بیشتر وجود ندارد:
  1. (تحقیق کلی) فقط با نگاه انتقادی به خود دین و عقل پذیر بودنِ آن
  2. (تحقیق جامع و جزئی) با توجه به نظرات مخالفین و موافقین + توان قضاوت و تشخیص حق
  3. (اعتماد به یک محقق)
شما باید تکلیف خودتون رو روشن کنید که از کدام طریق می خواهید به حقانیت اسلام برسید. حتی بنده که از کارشناسی تا دکتری رشته ام دین و الهیات و ادیان و اینها بوده، و حداقل 7 سال است که هر روز به پاسخگویی به شبهات مشغول هستم، با این حال هیچ وقت نیست که مدتی بگذرد و به شبهه جدیدی برخورد نکنم.       شبهات مخالفین که تمامی ندارد، اما کسی که رشته اش این نیست نباید خودش را درگیر این شبهات کند، واقعا لزومی ندارد. چون تمام نخواهد شد. اینکه کسی منتظر بماند که همه شبهات را جواب بدهد و بعد بفهمد اسلام بر حق است اصلا منطقی نیست، چون شبهات هر روز داره تولید می شود، اینطور نیست که تعداد آنها مشخص باشد تا تمام شود. نکته سوم: نکته دیگری که به شما کمک می کند تا از این سردرگمی بیرون بیایید این است که اگر می خواهید بی صداقتی امثال ایمان سلیمانی امیری و مانند او برایتان روشن شود لازم نیست در خصوص تمام شبهات ایشان تحقیق کنید که زمان بَر است، چند شبهه و سوال از مطالبش را انتخاب کرده و در خصوص صحت و سُقم آن با کمک مشاورین دینی تحقیق کنید و اگر به پاسخ آن رسیدید و دیدید که سخنان او دست نیست، بدانید بقیه حرف های این شخصیت، هم اینگونه است، دیگر لازم نیست دنبال بقیه حرف هایش بروید. وقتی با ارزیابی چندتا حرف یک شخصیت فهمیدیم دنبال حق نیست و دنبال اشکال تراشی و شبهه اندازی است، دیگر لازم نیست تمام حرف های او را دنبال کنیم و جواب بدهیم. چون وقتی منشأ یک حرف بی اعتبار شد، تمام حرف های او هم بی اعتبار میشود.  
سلام مسلم گرامی
(اعتماد به یک محقق)
بسیاری از علما (که فکر می‌کنم اکثریت علمای اسلامی هم باشند) تقلید در اصول دین رو جایز نمی‌دونند. پس با وجود این که در فروع دین میشه تقلید کرد، اما در اصول دین خود فرد باید به دنبال شناخت بره و خودش عقاید رو ارزیابی کنه. این هم مختص یک رشته دانشگاهی خاص نیست.   متنها هر کسی در حد خودش می‌تونه تحقیق کنه.
من آقای سلیمانی رو نمی‌شناسم اما به طور کلی مسائل مذهبی و سیاسی به شدت مستعد جهتگیری اند. فردی که بخواد یک بررسی تاریخی علمی رو انجام بده بایستی به اختلاف نظرهایی که در مورد اصل یا جزئیات یک ماجرا وجود داره به خوبی اشاره کنه. اما وقتی هدف تحت تاثیر قرار دادن مخاطب باشه یا جهتگیری فردی دخالت داده بشه در بحث، گاهی از ذکر خیلی از مسائل چشم‌پوشی میشه و خواسته یا ناخواسته یک روایت یک‌طرفه به دست میاد. بعضی از این جهتگیری‌ها طبیعی اند و بعضی ناشی از پشتیبانی‌های مالی و رسانه‌ای. در حالتی که پشتیبانی وجود داشته باشه فرد مجبوره طوری صحبت کنه که بتونه حمایت یک طرف (یا موافق یا مخالف) رو جذب کنه و در نتیجه نمی‌تونه بی‌طرف باشه.   این جهتگیری‌ها کار تحقیق رو برای شما خیلی سخت می‌کنه، به خصوص در زمینه‌های مذهبی و سیاسی که جهتگیری‌های شدید و افراد ذی‌نفع وجود دارند. پس خواندن نظرات مخالفان در صورتی می‌تونه مناسب باشه که مطمئن باشید به اندازه کافی می‌تونید اون نظر رو بررسی و تحلیل کنید.  
سلام خیلی ممنونم از توضیحاتون من 17 سالم هست و یک ساله در حال تحقیق دین هستم و به نتیجه کلی نرسیدم مثلا این اشخاص ملحد چه هدفی باشه که دروغ بگن بیکارن جهنم طلب هستند؟! و اینکه من گزینه دو رو بهتر میدونم و معمولا من هروقت به عدم وجود خدا فکر کنم حالم بد میشه پس چرا ی عده همش دنبال پنهان خدا هستند و اینکه چقدر تحقسق جزیی باید کرد تا بشود قضاوت کرد و اینکه چرا بسیاری از دانشمندان بی خدا میشن اونها که باید به عظمت جهان پی ببرند نه بی خدا بشن و این درسته شبهات پایان ندارند ولی واقعا از کجا با اطمینان بفهمیم خدا هست اسلام حق هست و ملحدین دروغگو هستند؟
سلام مهبد گرامی ما معمولاً در این بحثها با یک مسئله شسته رفته و «دو دو تا چهار تا» رو برو نیستیم. مثال بزنم خدمتتون: ما بر اساس علم امروزمون، توجیه فیزیکی برای نحوه ایجاد خودآگاهی در انسان نداریم. بنابراین دو احتمال رو می‌تونیم برای ماهیت خودآگاهی در نظر بگیریم: - خودآگاهی یک مسئله فیزیکی کشف نشده باشد. - خودآگاهی یک مسئله غیرفیزیکی باشد، مثلاً ناشی از روح. به لحاظ منطقی تا وقتی که دلیل قطعی و کافی برای اثبات یا رد یکی از این دو حالت نداشته باشیم، بایستی هر دو احتمال را گوشه ذهن قرار دهیم. مگر این که جهتگیری داشته باشیم و فراتر از آنچه علم منطق توصیه می‌کند، یکی از این دو حالت را تایید و دیگری را رد کنیم. جهتگیری باعث میشه که ما به یک قضاوت صفر و یکی تمایل بیشتر پیدا کنیم تا یک قضاوت احتمالاتی و لایقین. جهتگیری‌ها وقتی به شکل مدون در می‌آیند و ساختار پیدا می‌کنند بهشون میگن «ایدئولوژی». مثلاً یک فرد در مواجهه با همین مسئله خودآگاهی می‌تونه یک ایدئولوژی رو انتخاب کنه و تصمیم بگیره که «فیزیکالیست» باشه یا «روح باور» و بر اساس ایدئولوژی انتخابیش جهتگیری نشون بده. همین مسئله به شکل دیگری در بررسی‌های تاریخی وجود داره. وقتی شما بخواهید قضاوت اخلاقی در مورد یک ماجرا داشته باشید، ممکنه در مورد اصل ماجرا، کیفیتش، زمینه‌های رخ دادنش و ... عدم قطعیت وجود داشته باشه. و جدای از همه اینها، چارچوب اخلاقی که می‌خواهید بر اساسش قضاوت انجام دهید هم اهمیت داره و اینجا پای فلسفه اخلاق هم به میون میاد ... پس با یک مجموعه احتمالات و بحثهای مفصل سر و کار پیدا می‌کنید نه یک مسئله شسته رفته و ساده. اما چرا انسان جهتگیری می‌کنه؟ از طرفی ذهن انسان یک سری جهتگیری های شناختی داره. مثل جهتگیری شناختی تمایل به تایید، اثر لنگر انداختن و ... که می‌تونید در موردشون سرچ کنید. در واقع انسان این نیاز رو حس می‌کنه که به یک قضاوت صفر و یکی برسه تا بر اساسش تصمیم‌گیری کنه. حالا این وسط یه سری منافع هم مزید بر علت میشن: فردی که جهتگیری داره می‌تونه مورد توجه رسانه‌های مایل به ایدئولوژی موافقش قرار بگیره و نظراتش بیشتر شنیده بشه. ممکنه از طرف طرفداران یک ایدئولوژی مورد حمایت قرار بگیره، ممکنه به عنوان یک چهره شاخص در اون ایدئولوژی مطرح بشه، و البته همه اینها رو از دست میده اگر بر خلاف اون ایدئولوژی نظر بده. فردی که فارغ از جهتگیری نظر میده می‌تونه یک فیلسوف تلقی بشه اما رسانه‌ها خیلی علاقه به فیلسوفان ندارند چون رسانه هم دارای جهتگیریه، به خصوص وقتی که جهتگیری مذهبی بتونه روی مسائل سیاسی تاثیر بگذاره. پس در مسائل مذهبی و سیاسی باید خیلی هوشیار باشیم تا بتونیم فارغ از رسانه‌ها فکر کنیم.
بسیاری از علما (که فکر می‌کنم اکثریت علمای اسلامی هم باشند) تقلید در اصول دین رو جایز نمی‌دونند. پس با وجود این که در فروع دین میشه تقلید کرد، اما در اصول دین خود فرد باید به دنبال شناخت بره و خودش عقاید رو ارزیابی کنه. این هم مختص یک رشته دانشگاهی خاص نیست.
سلام فروردین عزیز بله منظورم تقلید نبود، منظورم مراجعه به متخصص به جای تحقیق بود، یعنی مستقیم برویم استدلال را بگیریم ، نه اینکه خود نتیه را بگیریم. مثل همین کاری که در این انجمن میشود. یعنی طرف به جای تحقیق در کتاب ها بیاید جواب با استدلال را از محقق بگیرد و بعد خودش با عقل خودش بسنجد
من 17 سالم هست و یک ساله در حال تحقیق دین هستم و به نتیجه کلی نرسیدم
خیلی خوبه، اما من خصوصا با توجه به سن شما به جدّ توصیه می کنم که سراغ سایت ها و منابع مخالف دین نروید چون در این صورت هرگز روی آرامش را تا آخر عمر نخواهید دید. من با موارد متعددی در این خصوص برخورد داشته ام. چون اگرچه پاسخ به آنها امکان دارد، اما اثر شبهات مختلف به صورت ناخودآگاه روی روان انسان تاثیر خواهند داشت. ما اصراری نداریم که دنبال شبهه بگردیم که! ما باید ادله وجود خدا و دین رو بخوانیم و ادله آنها را با عقل بسنجیم، وگرنه اگر بروید سراغ سایت ها و منابع مخالف خدا، از انجا که این شبهات تمامی ندارد در دریایی غرق خواهید شد که هرگز عمق و انتهایی ندارد، و همیشه در حال تردید خواهید ماند. شما باید سریع از این مسائل علمی عبور کنید و بروید سراغ ادعیه و مناجات ها که ارتباطتان را با خدا تقویت کنید، نه اینکه در مرحله اول بمانید...
مثلا این اشخاص ملحد چه هدفی باشه که دروغ بگن بیکارن جهنم طلب هستند؟! 
ببینید علت الحاد در همه شون یکسان نیست. برخی به خاطر این است که پذیرش خدا و دین دنیای آنها را از آنها خواهد گرفت زیر بار پذیرش آن نمیروند. اما عمده آنها به خاطر اشتباه در مبانی و روش بحثشان است. یعنی دنبال خدای مادی می گردند و از آنجا که نمی بینندش انکارش می کنند.
این درسته شبهات پایان ندارند ولی واقعا از کجا با اطمینان بفهمیم خدا هست اسلام حق هست و ملحدین دروغگو هستند؟ 
شما یک بار ادله اسلام و مخالفین را بررسی کنید متوجه عمق اختلاف می شوید، دیگر لازم نیست هر بار نظرات را به روز رسانی کنید!! من که مطالعه کرده ا، از 2000 سال پیش از میلاد تا به امروز ادله دو طرف به لحاظ ماهوی یکسان است، فقط شاخ و برگش عوض شده است. همه ادله منکرین خدا بر نگرش های مادی گرایانه بنا شده است. وگرنه نه نظریه تکامل، و نه بیگ بنگ هرگز تعارضی با وجود خدا ندارند.
مهبد10 said in سلام خیلی ممنونم از توضیحاتون
سلام خیلی ممنونم از توضیحاتون من 17 سالم هست و یک ساله در حال تحقیق دین هستم و به نتیجه کلی نرسیدم مثلا این اشخاص ملحد چه هدفی باشه که دروغ بگن بیکارن جهنم طلب هستند؟! و اینکه من گزینه دو رو بهتر میدونم و معمولا من هروقت به عدم وجود خدا فکر کنم حالم بد میشه پس چرا ی عده همش دنبال پنهان خدا هستند و اینکه چقدر تحقسق جزیی باید کرد تا بشود قضاوت کرد و اینکه چرا بسیاری از دانشمندان بی خدا میشن اونها که باید به عظمت جهان پی ببرند نه بی خدا بشن و این درسته شبهات پایان ندارند ولی واقعا از کجا با اطمینان بفهمیم خدا هست اسلام حق هست و ملحدین دروغگو هستند؟
سلام به نظر من، اشکال منکرین خدا یا ندانم گراها، در معرفت النفس و خودشناسی ریشه دارد. انسان سالم و متواضع، منکر خدا نمیشود حتی ندانم گرا نمیشود. مثلا منابع اسلامی و تاریخ اسلام مشخص هستند. اما یک نفر، اسلام و مسلمانان را سیاه نشان میدهد و دیگری ، سفید و درخشان... تفاوت در منابع نیست بلکه در انسانها است. در اینجا اگر کسی قابل احترام باشد، آن شخصی نیست که سیاهی ها را دیده است...‌‌ آن کسی که سفیدی ها را دیده قابل احترام است. نفس بیمار ، نمیتواند مرجع قابل اعتمادی باشد... یا مثلا  من به شخصی می گویم چرا هستی؟ او میرود جلوی آینه و میگوید چون در آینه دیده میشوم پس هستم. اینجا او از ابزاری برای شناخت خودش استفاده کرده است. اما در واقع نیازی به ابزار بیرونی نیست. همینکه خودش خودش را میفهمد و خودآگاهی دارد کافی است. دانشمندی که بخواهد با علوم تجربی ، خدا را اثبات کند شبیه همان فردی است که میخواهد با آینه خودش را اثبات کند. در حالی که انسان خودش بهترین ابزار معرفت است.  
سلام با کسب اجازه از استاد مسلم ابتدا باید پرسید به چه دلیل نوک پیکان شبهات متوجه دین اسلام و عمدتا تشیع است در حالیکه پیروان سایر ادیان الهی بسیار بیشتر از مسلمانان است. جواب این سوال تا حد زیادی انگیزه افراد از به چالش کشیدن تعالیم اسلامی را روشن می‌کند. هدف امثال امیری کشف حقیقت نیست تضعیف مبانی و پایه هایی است که جمهوری اسلامی بر اساس آنها شکل گرفته و به حیات ادامه می‌دهد معاندان و دشمنان که از تقابل با نظام در عرصه های مختلف نا امید شده اند بر تضعیف باورهایی متمرکز شده اند که سردارانی چون شهید حاج قاسم سلیمانی را به دنیا عرضه می‌کند.   
سلام بابک عزیز این بحثها در مورد همه مذاهب هست اما نحوه بازتاب رسانه‌ای اونها تا حد زیادی وابسته به منافع سیاسیه. بزرگنمایی و پروپاگاندا زیاد میبینی توی این بحثها. مسئله اصلی که تحقیق در مورد اصول دینه به جای خودش وجود داره اما اگر کسی بخواد تحقیق کنه باید خیلی تلاش کنه که فارغ از بازیهای رسانه‌ای به موضوع بپردازند.
سلام جناب فروردین پذیرش اشتباه اولین قدم در اصلاح است تصمیمات سلیقه ای، مدیریت دگم، محدودیت های بی‌مورد و از همه دردناکتر بی اعتنایی به نیازها و مطالبات مردم در تدوین سیاست های فرهنگی مهمترین ابزار رسانه ای، تبلیغاتی کشور نتیجه اش می‌شود جوان ایرانی که در دوراهی ایمان و بی ایمانی بلاتکلیف رها شده این جوانان نیاز به کمک دارند اگر ما دستشان را نگیریم نباید انتظار داشته باشیم دعوت دشمنان را رد کنند.     
در بحثهای خداشناسی لازمه دقت کنیم که داریم در مورد چه مفهومی از خدا صحبت می‌کنیم. آیا بر اساس دیدگاه وحدت وجود داریم صحبت می‌کنیم یا ارتباط علت و معلولی بین خدا و جهان در نظر گرفته‌ایم؟ نحوه ارتباط خدا با جهان را چطور در نظر گرفته‌ایم؟ چه صفاتی برای خدا در نظر داریم؟   بسیاری از کسانی که در مورد رد وجود خدا صحبت کرده‌اند مفهومی شبیه به رب‌النوع های باستانی را در نظر دارند و دلیلش هم اینه که هم در یهودیت و هم در مسیحیت به طور غالب یک دیدگاه انسان‌وار از خدا وجود داره. اما اون چیزی که در مباحث اونها نفی میشه ممکنه از نظر اسلام هم مورد قبول نباشه.
سلام مجدد مثلا الان در فیزیک کوانتم دیده شده که انرژی و ماده به وجود اومدن و از بین رفتن و خب این دلیلی میشه که بگیم بیگ بنگهم همین بوده؟ و الان مثلا از اول بیگ بنگ تاحال حاضر هزاران تغییر ایجاد شده مانند سیاراتی که از مدار خارج شدند یا خوده ماه که در حال انحرافه یا کم و زیاد شدن سرعت زمین اینهالق هست که  به گونه ای بی نظمی حساب نمیشه؟ و چه برهانی برای اثبات خالق هست که اصلا نقد نشده و گفتید برای این دین رو قبول نمیکنن چون غرق لذت دنیا هستند خب پس به فکر اخرتشون نیستن؟
با سلام اکثر برهان هایی که برای اثبات وجود خدا مطرح میشن قابل نقد هستن و خدشه ناپذیر نیستند. ما از خدا(جز منابع دینی)هیچ اطلاع صحیحی دیگه ای نداریم که حالا بخوایم نقدش کنیم.تمام برهان هایی که فلاسفه اقامه کردن حاصل برداشت های ذهنی خودشان بوده در نتیجه نقد و رد آنها هیچ دلیلی بر عدم وجود خدا نیست. شرط اثبات اینه که به خدا احاطه کامل داشته باشیم که این در حوزه علوم تجربی غیر ممکنه.دلیلیش هم بنظر واضحه چون خدایی که اثبات بشه دیگه خدا نیست.اصلا همین که کلمه (وجود) رو برای خدا بکار میبریم داریم خدا رو محدود میکنیم.یا اینکه برای خدا دنبال علتیم خدا رو باز اوردیم در حوزه مادی. اینجاست که بحث ایمان به خدا مطرح میشه.بین ایمان و یقین فرقی هست.ما در این دوران هیچ وقت نمیگیم ، من ایمان دارم که زمین به دور خورشید می چرخه. همیشه همراه ایمان درصدی ریسک هم وجود داره و این طبیعیه.حتی داوکینز رهبر بی خدایان هم در یکی از آثار خودش احتمال وجود خدا رو کم میدونه...یعنی رهبر بی خدایان هم یقین نداره که خدا نیست! ما نه میتونیم خدا رو رد کنیم و نه یقین صد در صدی در حد دیدن با چشم سر میتونیم داشته باشیم.به قول حافظ کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید پس همه چی بر میگرده به انتخاب و وجدان ما و بنظرم درستش هم همینه.اگر قراره در حد دیدن خدا (که غیر ممکنه) یقین کنیم، دیگه اعمال ما هیچ ارزشی نداره.شما فرض کنید مثلا حضرت علی میدونست اگر در شب هجرت پیامبر در بسترش بخوابه کشته نمیشه،دیگه این عملش چه ارزشی داشت؟ یعنی دیگه هیچ کسی خودش نیست و  می تونه توی مدت عمر برای خدا هم نقش بازی کنه و اعمالش حاصل انتخاب خودش نیست.در آیه 15 طه هم آمده : <بی تردید قیامت که می خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدنی است، تا هر کس را برابر تلاش و کوششی که می کند، پاداش دهند.> خلاصه اینکه اصلا دنباله رو حرف این و آن نباش که فلان دانشمند علمی یا فلان مرجع دینی اعتقادش چیه.
سلام مجدد مثلا الان در فیزیک کوانتم دیده شده که انرژی و ماده به وجود اومدن و از بین رفتن و خب این دلیلی میشه که بگیم بیگ بنگ هم همین بوده؟
سلام مهبد گرامی اجازه بده مسئله رو این شکلی طرح کنم: ذراتی مشاهده شده اند که «بدون علت» به وجود می‌آیند و از بین می‌روند. آیا این مثال، یکتایی موجود بدون علت را نقض نمی‌کند؟ خیر. این تلقی از خلط بین دو تعریف مختلف از علیت ناشی شده. برای علیت تعاریف مختلفی آورده شده که در اینجا به طور خاص، خلط بین «علیت فاعلی الهی» و «علیت گرانجر» رو داریم. - علیت فاعلی الهی: در این تعریف که در برهان علیت کاربرد داره، موجود «الف» علت موجود «ب» است، اگر وجود «ب» نیازمند وجود «الف» باشد. - علیت گرانجر: طبق این تعریف که توسط اقتصاددانی به نام کلیو گرانجر ارائه شده، رخداد «الف» علت رخداد «ب» است اگر رخداد «الف» باعث افزایش احتمال رخداد «ب» شود.   اگر احتمال رخداد پدیده‌ای تابع رخداد پدیده دیگری نباشد، آن پدیده طبق تعریف گرانجر بی‌علت در نظر گرفته می‌شود، اما همین پدیده می‌تواند طبق تعریف علیت فاعلی دارای علت باشد. به طور مثال، حرکت ذرات در یک گاز کامل یا ارتعاشات کوانتومی طبق تعریف گرانجر بدون علت در نظر گرفته می‌شوند زیرا وابستگی آماری با رخدادهای دیگر ندارند، اما هیچ یک از این دو پدیده بدون وجود جهان نمی‌توانستند وجود داشته باشند. یعنی باید جهانی وجود داشته باشه تا اون ذره بتونه به وجود بیاد ....   پس وقتی در مورد علت داشتن هر چیزی به جز علت‌العلل صحبت می‌کنیم، باید تعریفی که از علیت در نظر گرفته شده رو بدونیم و طبق همون تعریف پیش بریم.
و الان مثلا از اول بیگ بنگ تاحال حاضر هزاران تغییر ایجاد شده مانند سیاراتی که از مدار خارج شدند یا خوده ماه که در حال انحرافه یا کم و زیاد شدن سرعت زمین اینهالق هست که به گونه ای بی نظمی حساب نمیشه؟
فرض برهان نظم عدم وجود بی‌نظمی نیست. بلکه وجود نظمی است که نیازمند ناظم باشد. یعنی ممکنه شما هزار جور بی‌نظمی توی دنیا ببینید، اما به یه نظمی بر بخورید که نشه بدون فرض وجود ناظم هوشمند توجیهش کرد.   برهان نظم به دلیل اینکه وارد قلمرو علوم طبیعی میشه به نظریات علمی مختلفی وابسته میشه و بحث در موردش خیلی سخته. برخی از این نظریات ممکنه حتی قابل ارزیابی نباشند. بنابراین پیشنهاد می‌کنم به دنبال روش ساده‌تری برای ارزیابی حقیقت باشید.  
و چه برهانی برای اثبات خالق هست
برای خودم تفکر در مورد خودآگاهی خیلی مفید بود.  به طور مثال سخنرانی زیر رو می‌تونید ببینید که البته با زیرنویس فارسی قابل دانلوده: دیوید چامرز: هوشیاری را چطور توضیح می‌دهید؟ البته بحث در موردش زیاده ولی به نظرم جا داره به این موضوع توجه ویژه‌ای بشه.  
سلام دوست بزرگوار mwm با بیتی که از لسان الغیب آوردند بنظرم ختم کلام کردند هیچ انسانی قادر به شناخت ذات و صفات خداوند نیست مگر با اذن او و آنچه در این مورد گفته شده یا می‌شود دست و پا زدن های بی نتیجه است اما اگر در اصل وجود شک داریم شاید خواندن قرآن کمک کند بهر حال اگر معتقدیم قرآن کلام خداست حتما نشانه ای برای متقین وجود دارد.   
سلام mwm گرامی بله شاید لازم باشه دنبال راهی به جز فلسفه بگردیم برای شناخت حقیقت. اما پیدا کردن اون راه هم چالشهای خودشو داره.
مهبد10 said in سلام مجدد مثلا الان در فیزیک
سلام مجدد مثلا الان در فیزیک کوانتم دیده شده که انرژی و ماده به وجود اومدن و از بین رفتن و خب این دلیلی میشه که بگیم بیگ بنگهم همین بوده؟ و الان مثلا از اول بیگ بنگ تاحال حاضر هزاران تغییر ایجاد شده مانند سیاراتی که از مدار خارج شدند یا خوده ماه که در حال انحرافه یا کم و زیاد شدن سرعت زمین اینهالق هست که  به گونه ای بی نظمی حساب نمیشه؟ و چه برهانی برای اثبات خالق هست که اصلا نقد نشده و گفتید برای این دین رو قبول نمیکنن چون غرق لذت دنیا هستند خب پس به فکر اخرتشون نیستن؟
سلام درک و تعریف بی نظمی و بی علتی در علوم تجربی و علوم انسانی متفاوت است. مثلا پش بینی ناپذیری در رفتار کوانتوم ها، شاید در علوم تجربی به معنای بی نظمی یا بی علتی یا شانس تعبیر شود. اما پیش بینی ناپذیری به معنای بی علت بودن یا بی نظمی نیست. این پیش بینی ناپذیری هم در فرگشت و هم در علوم کوانتومی دیده میشود. خود علیت دارای اقسام و تعاریفی است. اگر به این معانی توجه نکنیم، درک متقابلی رخ نمیدهد. در نتیجه حرف حساب طرف مقابل را نمیفهمیم. به همین جهت بسیاری از شبهات علمی، ناشی از درک نادرست دو طرف ماجرا دارد و اصولا تضادی وجود ندارد. تازه یافته های بشری، به تفسیر درست مفاهیم دینی کمک میکند. _ درک متقابل و داشتن روحیه انصاف و طینت پاک، فقط به درد زندگی مشترک نمیخورد. بلکه در معارف دینی و علوم تجربی نیز لازم است.    
مثلا الان در فیزیک کوانتم دیده شده که انرژی و ماده به وجود اومدن و از بین رفتن و خب این دلیلی میشه که بگیم بیگ بنگهم همین بوده؟ و الان مثلا از اول بیگ بنگ تاحال حاضر هزاران تغییر ایجاد شده مانند سیاراتی که از مدار خارج شدند یا خوده ماه که در حال انحرافه یا کم و زیاد شدن سرعت زمین اینهالق هست که  به گونه ای بی نظمی حساب نمیشه؟ و چه برهانی برای اثبات خالق هست که اصلا نقد نشده و گفتید برای این دین رو قبول نمیکنن چون غرق لذت دنیا هستند خب پس به فکر اخرتشون نیستن؟
ببینید عمده دلیل انکار خدا از سوی دانشمندان غربی ، این است که در فلسفه و علوم عقلی نه نها متخصص نبودند، بلکه اصلا اطلاعات نداشتند. مثلا شما استدلال آقای هاوکینگ در اینکه جهان خودش را از هیچ به وجود آوده را ببینید. می گوید ابتدا یک فضای کوانتومی با گرنش بسیار شدید بوده و این موجب شده که جهان خودش را از هیچ به وجود بیاورد. خب اشکال این سخن خیلی روشن است. هر کسی دو واحد فلسفه خوانده باشد می گوید اگر فضای کوانتومی و گرانش بوده است، پس چطور می گویید هیچ چیزی نبوده و جهان خودش را از هیچ به وجود آورده است؟ این اشکال را هم غربی ها به هاوکینگ گرفته اند و هم شرقی ها. یا مثلا نظریه تکامل، برخی آنچنان به آب و آتش می زنند تا این نظریه تکامل را اثبات کنند که اصلا حواسشان نیست، نظریه تکامل اصلا با وجود خداتعارضی ندارد! نظریه تکامل نهایتا برهان نظم را رد می کند، یعنی یکی از براهین اثبات خدا را نقض میکند، نه وجود خدا را! در ثانی نظریه تکامل فقط تکامل موجودات را توجیه می کند، نه پیدایش آنها را. عامل دیگر شناخت مسیحیت به عنوان بهترین دین، و عدم شناخت اسلام است.وقتی سخنان آنها را میخوانیم میبینیم اشکالات مسیحیت را به پای همه ادیان گذاشته اند، مثلا شهید مطهری در خصوص برتراند راسل که از تاثیرگذارترین چهره های الحادی معاصر است می گوید: راسل در شناخت معارف اسلامی حتی یک کودک دبستانی هم به شمار نمی رود. خلاصه آنکه اطلاعات ضعیف فلسفی ، و شناخت ناقص از دین ، این دانشمندان را بدین سمت و سو برده است.
اکثر برهان هایی که برای اثبات وجود خدا مطرح میشن قابل نقد هستن و خدشه ناپذیر نیستند. ما از خدا(جز منابع دینی)هیچ اطلاع صحیحی دیگه ای نداریم که حالا بخوایم نقدش کنیم.تمام برهان هایی که فلاسفه اقامه کردن حاصل برداشت های ذهنی خودشان بوده در نتیجه نقد و رد آنها هیچ دلیلی بر عدم وجود خدا نیست. شرط اثبات اینه که به خدا احاطه کامل داشته باشیم که این در حوزه علوم تجربی غیر ممکنه.دلیلیش هم بنظر واضحه چون خدایی که اثبات بشه دیگه خدا نیست.اصلا همین که کلمه (وجود) رو برای خدا بکار میبریم داریم خدا رو محدود میکنیم.یا اینکه برای خدا دنبال علتیم خدا رو باز اوردیم در حوزه مادی. اینجاست که بحث ایمان به خدا مطرح میشه.بین ایمان و یقین فرقی هست.ما در این دوران هیچ وقت نمیگیم، من ایمان دارم که زمین به دور خورشید می چرخه. همیشه همراه ایمان درصدی ریسک هم وجود داره و این طبیعیه.
   سلام mwm عزیز اینکه وجود خدا و حقانیت یک دین با قاطعیت قابل اثبات نیست نشأت گرفته از تفکرات متفکران دینی غرب است. ولی واقعا اینگونه نیست. من ر پست پیشین هم علت اشتباه متفکرین و دانشمندان غربی در خصوص انکار خدا را عرض کرده ام. ولی باور کنید این اشکالات در فضای فلسفه اسلامی مطرح نیست. شما در خصوص هر کدام از براهین که بخواهید می توانیم در یک تاپیک مستقل بحث کنیم که آیا اشکالاتی که به آنها وارد کرده اند از سر ندانستن و عدم درک دقیق برهان بوده است یا اینکه اشکالات واقعا وارد هستند.
  برای خودم تفکر در مورد خودآگاهی خیلی مفید بود.  به طور مثال سخنرانی زیر رو می‌تونید ببینید که البته با زیرنویس فارسی قابل دانلوده: دیوید چامرز: هوشیاری را چطور توضیح می‌دهید؟ البته بحث در موردش زیاده ولی به نظرم جا داره به این موضوع توجه ویژه‌ای بشه.   [/quote سلام مشاهده لینک مجدد اشاره به دلایل این همانی ذهن و مغز اعم از پردازش اطلاعات و توهم است که فزیکال ها ارائه میدهند و دلایل جدیدی حداقل بنده مشاهده نکردم. اشاره اول به توهم است که پاسخ همان توهم یک توهم خود یک توهم است و هیچ راه فراری نیست. اشاره دوم ناظر به پردازش اطلاعات است که به منزله آگاهی اخذ شده. همه سخن اینست که مغز چگونه آگاهی میابد و اینکه آگاهی از اشتراک گذاری یا پردازش اطلاعات در مغز است مسئله را حل نمیکند زیرا  مقصود از آگاهی درک اطلاعات است خواه یک اطلاع باشد یا هزاران اطلاعات. نظریه محاسباتی ذهن نقش حیث التفاتی(معناشناختی)را در تفکر نادیده میگیرد.از این رو برنامه رایانه هرگز نمیتواند یک ذهن باشد، چرا که برنامه رایانه ها صرفا برنامه دستور زبانی است و ذهن بیش از امری دستور زبانی است. عملکرد سیستم اعصاب نیز صرفا برنامه ای دستور زبانی است و آگاهی چیزی بیش از دستور زبان است.بعبارت دیگر توانایی فهم غیر از دستور زبان است. علاوه بر اینکه فروکاستن به یک سری فعالیتهای دستوری و رباتی باعث میشود که علاوه بر حیث معناشناختی حیث اراده و قصد مندی نادیده گرفته شود.یک ربات هیچگاه نمیتواند علاوه بر برنامه هایی که دارد صرف تبادل همین درجه از  همبستگی یا بالاتر یا سطحی از پیچیدگی قصد یادگیری برنامه دیگری را داشته باشد. آگاهی یعنی دانستن و فهمیدن پردازش ها نه خود پردازش ها. نظر به ماهیت مغز که حقیقتی جزء سلول های عصبی ندارد دلیلی بر نفی این همانی ذهن و مغز  است. سلول های عصبی بواسطه دندریت پیام عصبی را دریافت و با مکانیسم پتانسیل عمل در آکسون و سیناپس یا پایانه های عصبی توسط انتقال دهنده های عصبی انتقال میدهند البته که باز هم پیام های عصبی ماهیتی جزء الکتروشیمیایی ندارند و همه این موارد در بنیادی ترین حالت خود همان ذرات زیر اتمی هستند. همانطور که صدرالمتالهین میفرمایند مغز صرفا زمینه ساز ادراک است نه مدرک.نسبت آگاهی و مغز نسبت صاحب چشم ضعیف است به عینک. بدین ترتیب با نفی مادیت آگاهی میتوان تجرد آنرا نتیجه گرفت.  
جمع بندی پرسش: اسلام گرایان راست میگویند یا ملحدین؟ برخی تاریخ نگاران ملحد مانند ایمان سلیمانی امیری آنچنان تاریخ اسلام را بیان می کنند که انسان در حقانیت اسلام به تردید می افتد، و از سویی تاریخ نگاران اسلامی به گونه ای میگویند که آدم عاشق اسلام میشود. چطور بفهمیم چه کسی راست می گوید؟ اگر بخواهیم تحقیق کنیم باید تمام عمرمان را در این مسیر بگذاریم.   پاسخ:  چند نکته باید در پاسخ به سوال شما عرض می کنم:   نکته اول: چیزی که غیر مستقیم و از فحوای کلام شما برداشت میشود این است که اختلاف نظرها در خصوص حقانیت اسلام شما را به تردید انداخته است، در حالی که هیچ دیدگاه علمی، دینی، هنری و مانند آن را نمیتوانید پیدا کنید که همه دنیا آن را قبول داشته باشند. اختلاف نظر طبیعی است و مختص به دین اسلام نیست. پس نباید گمان کنیم اینکه در خصوص حقانیت دین اسلام نظرات مخالفی وجود دارد پس حتما دین اسلام مشکل دارد، وگرنه اگر اینطور باشد ما یک گزاره و یک جمله درست و حق در تمام دنیا نداریم.   نکته دوم: برای کشف حقانیت یک دین لازم نیست حتما سراغ سخنان مخالفین برویم، خصوصا در جایی که جبهه رسانه ای دشمن بسیار قوی بوده و با هر ترفندی دنبال تضعیف دین مردم باشد. ضرورتی ندارد دنبال شبهه باشیم برای اینکه به دینی معتقد شویم! شبهات هرگز تمامی ندارد و اگر کسی بخواهد تمام شبهات و سوالات را حل کند تا بعد ایمان بیاورد قطعا بی ایمان از دنیا خواهد رفت. نه به این خاطر که شبهات پاسخ ندارند، بلکه بدین خاطر که شبهات انتها ندارند. بنابراین اینکه می فرمایید نمی خواهی تحقیق کنید خلاف رفتارتون هست. خب اگر کسی رفت سراغ نظر مخالفین این خودش یعنی تحقیق، یعنی من توان قضاوت دارم و می خواهم نظر مخالفین و موافقین را بشنوم. وگرنه معنا ندارد کسی برود سراغ نظر مخالفین اما بگوید من نمیتوانم تحقیق کنم! کسی که رشته اش این نیست نباید خودش را درگیر این شبهات کند، واقعا لزومی ندارد. چون تمام نخواهد شد. اینکه کسی منتظر بماند که همه شبهات را جواب بدهد و بعد بفهمد اسلام بر حق است اصلا منطقی نیست، چون شبهات هر روز داره تولید می شود، اینطور نیست که تعداد آنها مشخص باشد تا تمام شود. بنابراین در یک کلام سه راه بیشتر وجود ندارد:
  1. (تحقیق کلی) فقط با نگاه انتقادی به خود دین و عقل پذیر بودنِ آن
  2. (تحقیق جامع و جزئی) با توجه به نظرات مخالفین و موافقین + توان قضاوت و تشخیص حق
  3. (اعتماد به یک محقق)
شما باید تکلیف خودتون رو روشن کنید که از کدام طریق می خواهید تحقیق کنید.   نکته سوم: نکته دیگری که به شما کمک می کند تا از این سردرگمی بیرون بیایید این است که اگر می خواهید بی صداقتی امثال ایمان سلیمانی امیری و مانند او برایتان روشن شود لازم نیست در خصوص تمام شبهات ایشان تحقیق کنید که زمان بَر است، چند شبهه و سوال از مطالبش را انتخاب کرده و در خصوص صحت و سُقم آن با کمک مشاورین دینی تحقیق کنید و اگر به پاسخ آن رسیدید و دیدید که سخنان او درست نیست، بدانید بقیه حرف های این شخصیت، هم اینگونه است، دیگر لازم نیست دنبال بقیه حرف هایش بروید. وقتی با ارزیابی چندتا حرف یک شخصیت فهمیدیم دنبال حق نیست و دنبال اشکال تراشی و شبهه اندازی است، دیگر لازم نیست تمام حرف های او را دنبال کنیم و جواب بدهیم. چون وقتی منشأ یک حرف بی اعتبار شد، تمام حرف های او هم بی اعتبار میشود.  
موضوع قفل شده است