شناخت بهائیت

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فرقه بهائیت:
در جریان سرکوب بابیان از سوی دولت، بسیاری به قتل رسیدند، برخی زندانی شدند، گروه کثیری نیز به بغداد گریختند. رهبری بابیانی که به بغداد گریختند بر عهده میرزا یحیی نوری معروف به «صبح ازل» بود. بنا به تصریح اکثر مورخان بابی، میرزا یحیی نوری از طرف علی محمد باب به «وصایت» مأمور و منصوب شده بود و عموم بابیه او را بدین سمت شناختند و او را واجب الطاعه و اوامر او را مفروض الامتثال دانستند.[4] لیکن زورگویی برادر کوچکترش میرزا حسینعلی نوری که به مدت چهار ماه به دلیل اتهام به دست داشتن در حادثه سوء قصد به شاه در زندان به سر می‌برد و سپس به مساعدت‌های بی‌دریغ سفیر روس آزاد شده و به بغداد گریخت ، امکان جانشینی علی‌محمد باب را از میرزا یحیی صبح ازل گرفت. پس از درگیری‌ها و کشمکش‌هایی شدید بین دو برادر که در استانبول رخ داد، میرزا حسینعلی نوری معروف به «بهاءالله» ادعای «من یظهره اللهی» نموده و خود را جانشین علی محمد باب و رهبر بابیان خواند و مسلک جدیدی پایه‌گذاری کرد که به «بهاییت» معروف شد.

اختلاف دو برادر و درگیری میان پیروان آنان در استانبول دولت استانبول را مجبور کرد که آنها را ابتدا به ادرنه و سپس از ادرنه بهاییان را به عکا (فلسطین) و ازلیان را به قبرس (ماغوسا) تبعید کند. پس از این واقعه روز به روز از تعداد الزلیان کاسته شد و به واقع با مرگ میرزا یحیی صبح ازل (1330 هـ.ق) ازلیگری هم مرد . در عوض بهائیگری قدرت بیشتری گرفت.

پس از مرگ حسینعلی بهاءالله پسر و جانشین او عباس افندی معروف به عبدالبهاء رهبر فرقه بهاییان شد از این زمان به بعد تحرک جدی مبلغان بهایی و به تبع آن رشد بهاییت در ایران آغاز شد و در دوران سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه بهاییان از نفوذ و حمایت فراوان در دستگاه دولتی برخوردار شدند. درزمان رهبری عبدالبهاء، حکومت مشروطه در کشور عثمانی پدید آمد. (1910 م) به این طریق بهاییان به آزادی کامل در نشر عقاید و تعالیم خود نایل شدند. و عبدالبهاء جهت تقویت نفوذ بهاییان در سطح جهان در سالهای (1913-1911 م / 1289-1291 هـ.ق) سفرهایی به کشورهای اروپایی و آمریکایی کرد. در طی این مسافرت عبدالبهاء با برخی از سران مشروطه خواه ایران چون دوست محمدخان معیرالملک داماد ناصرالدین شاه ، سید حسن تقی‌زاده ، جلال‌الدوله پسر ظل‌السلطان میرزا محمد قزوینی و سردار اسعد ملاقات کرد. در همین سفر بود که وی قبل از رفتن به آمریکا با گروهی از سران پارسی ملاقات کرد. این ملاقات‌ها بیانگر آن است که عده‌ای خاص از زرتشتی‌ها و بهاییان و برخی از رجال سیاسی ایران در مقاطع مختلف تاریخ ایران و در ارتباط با تحولات معاصر با یکدیگر همکاری می‌کردند.

در زمان عبدالبهاء بر تعداد بهاییان ایران افزوده شد ، در این زمان علاوه بر یهودیان، زرتشتیان نیز از عمده‌ترین گروهی بودند که پیرو کیش بهاییت شدند. چنانچه اسماعیل رایین می‌نویسد :«غالب بهایی‌های ایران یهودیان و زرتشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویده‌اند در اقلیت می‌باشند».[5]
در سال 1287 هجری ، 250 نفر از زرتشتیان بهایی شدند.[6] که غالب آنها رعایای ارباب جمشید جمشیدیان، ثروتمند مقتدر زرتشتی بودند. ارباب جمشید از جمله شخصیت‌های مهم زرتشتی بود که نزد عبدالبهاء ‌از جایگاه والایی برخوردار بود. چنانچه عبدالبهاء مکررا پیروانش را به اطاعات و فرمانبرداری از اوامر او دستور می‌دهد و می‌گفت: «خدمت او خدمت من است و صداقت و امانت او صداقت و امانت من ....»[7]

گرچه این پدیده را می‌توان به شکل‌های مختلف تحلیل کرد و برای آن پایه‌های اجتماعی و فرهنگی فرض نمود، لیکن بررسی این پدیده با تحولات دیگر، موضوع را جدی‌تر نشان می‌دهد. همکاری بهاییان با سران اکابر پارسی هند و عضویت آنان در بسیاری از مجامع و انجمن های سیاسی که توسط این گروه تشکل شده بود، حاکی از آن بود که برخی از بهاییان و سران اکابر پارسی هند با همگامی و همکاری هم ، به طور آرام در حال سرمایه‌گذاری در بخش‌هایی از جامعه ایران بودند که روند این حرکت در دوره پهلوی به ویژه محمدرضا شاه نمود خود را آشکار کرد.

در دوران جنگ جهانی اول فرقه بهایی کارکردهای اطلاعاتی مهمی به سود دولت بریتانیا داشت. این اقدامات کار را به آنجا رسانید که گویا در اواخر جنگ، مقامات عثمانی تصمیم گرفتند عباس افندی را اعدام کنند. اما پیروزی متفقین و شکست عثمانی دولت بریتانیا را بر آن داشت تا به پاس قدردانی از خدمات بهاییان در دوران جنگ، «شهسوار طریقت امپراطوری بریتانیا»[8] را به عباس افندی اعطا کند.[9] اندکی پس از این واقعه کودتای سوم اسفند ماه 1299 رضا خان میرپنچ و سید ضیاءالدین طباطبایی در ایران رخ داد و به انقراض سلسله قاجاریه و آغاز حکومت پهلوی منجر شد.

رهبر بهاییان جهان همزمان با حکومت پهلوی، «شوقی افندی» نوه دختری عباس افندی بود. در این دوره به علت برنامه‌ریزی‌ها و سازمان‌دهی‌های جهانی که با «نقشه ده ساله» شوقی افندی آغاز شد، رشد بهاییت و گسترش آن شتاب گرفت. چنانکه در اواخر سده بیستم میلادی شمار نهادهای بهایی به بیش از 150 مجمع روحانی ملی و نزدیک به 20 هزار مجمع روحانی محلی رسید.[10]

شدت تبلیغات و فعالیت بهاییان ، اعتراض شدید علما و روحانیون که در صدر آنان آیت‌الله العظمی بروجردی مجتهد عالیقدر شیعیان قرار داشت را برانگیخت. پس از ابراز نارضایتی‌های شدید آیت‌الله بروجردی و انجمن‌ها و مجامع مذهبی ضد بهاییگری، ‌حکومت پهلوی ناگزیر به محدود کردن فعالیت بهاییان شد. به دستور شاه، پزشک مخصوص بهایی او، سرلشکر عبدالکریم ایادی مدت کوتاهی ایران را ترک کرد و در ایتالیا اقامت گزید.[11]
در 16 اردیبهشت مقامات نظامی ـ سرتیپ تیمور بختیار فرماندار نظامی ایران ، سرلشکر نادر باتمانقلیچ رییس ستاد ارتش ـ به تصرف و تخریب حظیره‌القدس بهاییان یاری رسانیدند. البته این حرکت تاکتیکی محمدرضا شاه را نباید به هیچ وجه جدی تلقی کرد زیرا پس از این اقدامات نه تنها از حضور بهاییان در دربار و حکومت کاسته نشد، بلکه بیش از پیش قدرت آنان فزاینده شد. عبدالکریم ایادی مجددا به ایران بازگشت و نفوذش در دستگاه دولتی و دربار مستحکم تر شد.
محمدرضا شاه وجود بهایی‌ها را در مشاغل و مناصب مهم و حساس دولتی مفید تلقی می‌کرد و برای آنان هیچ گونه محدودیتی ایجاد نمی‌کرد و معتقد بود بهایی‌ها علیه او توطئه نمی‌کنند. بنابراین در دوره او به ویژه در دوره نخست وزیری امیرعباس هویدا (1356-1343 هـ.ش) بهایی‌ها به طرز عجیبی در دستگاه دولتی و دربار قدرت یافتند. این امر نیز به چند دلیل بود:

1. نظر مساعد شاه درباره آنان

2. وجود چهره‌های باسواد تحصیل‌ کرده غربی در میان بهاییان

3. وجود افکار و عقاید تجدد خواهانه و دنیاگرایانه در میان آنان

4. تعلق خاطر به ایران و وطن

5. و از همه مهم‌تر ارتباط قوی و پیچیده بهایی‌ها با دول استعماری و صهیونیسم

افزایش قدرت سیاسی بهاییان به توسعه قدرت اقتصادی آنان منجر شد به گونه‌ای که در این زمان اغلب شخصیت‌های طراز اول در اقتصاد و سرمایه‌داری بهاییان بودند. شخصیت‌هایی چون حبیب ثابت پاسال (مالک بیش از 41 کارخانه عظیم صنعتی و 85% مؤسسات بزرگ خصوصی فعال در کشور) هژبر یزدانی ، منصور روحانی ـ مجری طرح تخریب کشاورزی در ایران ـ عبدالکریم ایادی و غیره از سرمایه‌دارترین اشخاص بهایی بودند که با سوء‌استفاده‌های مالی و زد و بندهایی در امور اقتصادی نبض اقتصادی کشور را بدست گرفته بودند.

در بررسی و عملکرد فرقه بهاییت در ایران، یکی از نکات قابل ملاحظه، ارتباط میان یهودیان و بهاییان و همگانی و همکاری این دو گروه با همدیگر است. گردش یهودیان به بهاییت و نقش آنان در گسترش بهایی‌گری از نکات بسیار مهم در تحولات معاصر ایران است، که به دور از هر گونه افراط و تفریط باید مورد بازبینی علمی قرار گیرد. به ویژه آنکه ارتباط شبکه بهاییت و صهیونیسم و نقش بهاییان و حمایت‌های آنان در استقرار و استمرار حیات دولت اسراییل مطرح شود.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران غالب بهاییان، از کشور خارج شدند، برخی نیز اعدام شدند. اعدام یا اخراج بهاییان عموما به مشهورترین و ثروتمندترین خانواده‌های بهایی تعلق داشتند که به دلیل تصدی مناصب عالی دولتی و یا دستیابی به ثروت‌های عظیم از طریق پیوند با حکومت پهلوی مورد تعقیب قرار گرفتند. افرادی مانند امیرعباس هویدا، حبیب ثابت پاسال ، هژبر یزدانی ، عبدالکریم ایادی ، هوشنگ انصاری و غیره به عنوان شاخص‌ترین چهره‌های فرقه بهایی در ایران، تمامی بهاییان ایران نبودند و اعدام یا فرار آنان از کشور به معنی پایان حیات بهاییت در ایران نبود.

پی نوشت:

[1]- محمدعلی اکبری ، چالش‌های عصر مدرن در ایران عهد قاجار (مجموعه مقالات) ، مؤسسه فرهنگی ـ مطوبعاتی ایران ، تهران؛ انتشارات روزنامه ایران، 1384 ،ص 245
[2]- میرزا هانی کاشانی، نقطه الکاف، به اهتمامم و سعی ادوارد براون ، مطبعه بریل ، لیدهلاند ، 1328 ، ص 212
[3]- همان ، ص 210
[4]- مهدی زعیم الدوله ، مفتاح باب الابواب ، ترجمه حسن فرید گلپایگانی ، تهران : انتشارات فرخی ، 1333 ، ص 181
[5]- نجفی ، پیشین ، ص 40
[6]- اسماعیل رایین ، انشعاب در بهاییت پس از مرگ شوقی ربانی ، مؤسسه تحقیقی رایین ، تهران ، 1357 ، ص 202
[7]- میرزا حسن نیکو ، فلسفه نیکو ، ج 1 ، بنگاه مطبوعاتی فراهانی ، بی جا ، بی تا ، ص 81
[8]- عبدالبهاء ، مجموعه الواح مبارکه به افتخار بهاییان پاریس ، مؤسسه ملی مطبوعات امری ، تهران ، 133 بدیع ، صص 37 -38-40-41-49
[9] - Knight of the order of Bryish Empire
[10] - The Encyclopaedia of Islam vol. 1,P 916
[11]- ظهور و سقطو سلطنت پهلوی ، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران ، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی 1370، ص 303

منبع :سایت انقلاب اسلامی

نویسنده: ثریا شهسواری

ملت و بهائيان
وضعيت بين الملى بهائى گرى
بهائيت از زمان عباس افندى «جهان وطني» آغاز نمود و به دام كشورهاى امپرياليستى افتاد و در راستاى منافع آنان مورد استفاده قرار گرفت. به اين ترتيب دول خارجى مخصوصاً آمريكا و صهيونيست ها در صحنه بين المللى از آنان حمايت نموده و آنان را زير چتر حمايتى خويش قرار دادند. بهائيت نيز موجوديت خود را در اين وابستگى و حمايت مى داند و به آن تن داده است. به طورى كه سياستهاى پهلوى دوم در مورد آنان نشان داد، ابرقدرتها نيز در مقابل اين فرقه سياستى دوگانه دارند و گاهى آنها را محدود ساخته و از طريق جريانات موازى به آنها گوشمالى مى دهند تا از حدود خويش تجاوز نكنند و گاهى نيز به عنوان حربه اى عليه اسلام از آنها استفاده مى برند.
بعد از انقلاب اسلامى هر كدام از رؤساى جمهورى آمريكا به تناسب حال و موقعيت خود به حمايت از بهائيان پرداخته و ايران را به خاطر برخورد با آنان محكوم كرده است. براى نمونه ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا كه به مناسبت روز جهانى حقوق بشر سخن مى گفت، اظهار داشت: "درايران اعضاى فرقه بهائى را اعدام مى نمايند و تاكنون 198 بهائى اعدام و 717 نفر زندانى و ده هزار نفر بى خانمان و 25 هزار نفر وادار به خروج از كشور شده اند."
البته اين اولين بار نبود كه ريگان نسبت به سرنوشت وابستگان به فرقه سياسى بهائى در ايران اظهار تأسف مى كرد. وى در سال 1983 نيز طى بيانيه اى ضمن اخطار به ايران از تمامى كشورهاى جهان سوم خواست كه از ايران بخواهند از اعدام 22 بهائى كه به جرم جاسوسى براى اسرائيل دستگير شده بودند خوددارى نمايد.
آنچه اهميت دارد نفوذ اين گروه در كاخ سفيد و كنگره آمريكا و نوع فعاليت آنان است كه با وجود ادعاى آنها مبنى بر مذهبى بودن وسياسى نبودن، به خوبى نمايانگر وابستگى اين گروه به محافل امپرياليستى است.

كنگره امريكا نيز در جهت حمايت از بهائيان اقداماتى داشته است. در ادامه خبر فوق روزنامه كيهان چنين مى نويسد: «در 16نوامبر 1982 بر اساس گزارش روزنامه واشنگتن پست پنج عضو كنگره آمريكا به ريگان پيشنهاد كردند كه با يك اقدام بين المللى از مجازات بهائيان در ايران جلوگيرى نمايد.» اين قطعنامه همچنين به امضاى سى و سه عضو سناى آمريكا رسيده بود.
ديگر كشورهايى كه از خدمات بهائيان در دوران شاه استفاده فراوان برده بودند نيز در صحنه بين المللى به حمايت از آنان پرداخته اند. گروههاى مخالف با جمهورى اسلامى ايران نيز كه در خارج به سر مى برند به حمايت از آنان مبادرت مى ورزند. همين روزنامه درهمين خبر چنين ادامه مى دهد: «علاوه بر آمريكا بسيارى از كشورهاى غربى از جمله انگليس، كانادا و اسرائيل نيز از حاميان پرو پا قرص اين فرقه سياسى در سازمان ملل و محافل سياسى به شمار مى روند. در دو سال اخيرنماينده اين فرقه در صحنة فعاليتهاى خود همدردى جديد يافته است كه سفير سيار مسعود رجوى در مراكز ديپلماتيك است. نماينده بهائيان در كنار كاظم رجوى كه چندماهى است در نيويورك از اين دفتر نمايندگى در سازمان ملل به دفتر ديگر و از اين ميهمانى به ميهمانى ديگرميرود و مى كوشد حمايت نمايندگان دولتها و محافل امپرياليستى را جلب كند، فعاليت مى نمايد.»

شبكه هاى خبرى وابسته به صهيونيزم نيز در اختيار تبليغات اين فرقه مى باشند و سمت وسوى تبليغات بيگانگان در مورد بهائيت تكيه بر مظلوميت آنان و حق آزادى عقيده مى باشد. اما چنان كه بيان شد با اين كه بهائيت با نظام جمهورى اسلامى ايران اختلاف مبنايى دارد، موضع گيرى جمهورى اسلامى ايران در مورد آنان در جهت محدود كردنشان و نه محو آنان بوده است به طورى كه تمام مقامات ايرانى بارها اعلام كرده اند هيچ كس به جرم داشتن عقايدش در جمهورى اسلامى مورد تعقيب و مجازات قرار نمى گيرد و در مورد مجازات برخى اعضاى اين فرقه سياسى نيز به وضوح اعلام شده كه اين عده صرفاً به جرم فعاليتهاى جاسوسى و خيانت مجازات مى شوند.»
در پاسخ به اظهارات ريگان جناب آقاى مهندس موسوى نخست وزير وقت ايران بياناتى را در جمع كاركنان كارخانجات توليدى بهمن اظهار داشت. وى درگوشه اى از سخنان خود گفت: «دفاع رئيس جمهورى آمريكا از يك فرقه جاسوسى يعنى بهائيت همان طور كه نشان دهندة ماهيت اين فرقه است كه در پايتخت بزرگترين جنايتكاران جهان مورد حمايت قرار مى گيرد در عين حال خشم و كينه آمريكا نسبت به انقلاب اسلامى را نمايان مى سازد».

نگاهى اجمالى به گزارشهاى هدفدار و غيرمنصفانه فرستادگان سازمانهاى حقوق بشر مثل گاليندوپول و كاپيتورن اين واقعيت را آشكار مى سازد كه همه ابزارهاى امپرياليستى و صهيونيستى دست به دست هم داده اند كه نظام اسلامى را وادار سازند اين اقليت را به رسميت بشناسد، يعنى كارى را كه رژيم شاه از ترس ملت نتوانست انجام دهد جمهورى اسلامى به آن مبادرت ورزد. اين مطلب ضمن اين كه ميزان حمايت آنان را از بهائيت مشخص مى كند نشان مى دهد كه قاعدتاً پشت پرده خبرهايى بسيار مهمتر از تضييع حقوق بشر در ايران است. اگر اين اخبار را در كنار قرينه هاى سركوب اقليتهاى مسلمان در جهان مانند سركوب مسلمانان و ديگر آزاديخواهان در جنوب لبنان، فلسطين اشغالى، اريتره، ‌آسياى جنوب شرقى و ديگر نقاط جهان قرار دهيم ، معناى روشنترى پيدا مى كند. مخالفت با تحصيل دختران محجبه در فرانسه، عدم اجازه به حضور بانوان با حجاب در ادارات و مدارس و دانشگاههاى تركيه و سكوت سازمانهاى حقوق بشر، مناديان آزادى خواهى واصالت انساني در خارج از كشور مشتى است نمونه خروار.

بهائيت امروز يك تشكيلاتى بين المللى است مقر آن در اسرائيل است و بيشترين پيروان آن در آمريكا ساكن مى باشند. تشكيلات آنان در كليه كشورهاى جهان بخصوص كشورهاى آفريقايى و آسيايى شعبه دارد و به تبليغ خود مى پردازد.

نكته:
در دوران پهلوى بهائيت با تأسيس تشكيلات گسترده اى با مركزيت اسرائيل به تقويت خويش پرداخت. اين تشكيلات كه عضويت در آن به عنوان يك وظيفه دينى محسوب مى شد، موجب تقويت بهائيت در ايران و ديگر نقاط جهان گرديد.
پس از كودتاى 28مرداد سال 1332 ديكتاتورى قوى تر و موثرترى از ديكتاورى رضاشاه در ايران به كمك بيگانگان تأسيس شد. نقش دولت آمريكا و نماينده او در منطقه خاورميانه يعنى اسرائيل در اين حمايتها در درجه اول اهميت قرار دارد. از همين سالها ميدان عمل براى بهائيان به عنوان كارگزارانى مطمئن در دستگاههاى دولتى بيشتر شد كه عكس العمل مردم ايران و روحانيت را به دنبال داشت. انجمن حجتيه تأسيس شد و روحانيت نيز تحت زعامت آيت الله بروجردى به مقابله تبليغاتى با بهائيت پرداخت. مقابله هاى فيزيكى مردمى نيز در اين دوره صورت گرفت.
پس از فوت آيت الله بروجردى، دستگاه دولتى حركت ضد دينى خود را شدت بخشيد و لايحة انجمن هاى ايالتى و ولايتى را تقديم مجلس كرد. طرح انقلاب شاه و ملت نيز در همين سالها ريخته شد. اين اصلاحات، مقابله دستگاه دينى و بخصوص روحانيت معتقد به مداخله در امور سياسى را به دنبال داشت. نهضت 15 خرداد به رهبرى حضرت امام خميني(ره) به اين امتياز، ايشان از كشور تبعيد شدند. به علت جو ارعاب حاكم، حركتى در خور در مقابل اين تبعيد از جانب روحانيت و مردم صورت نگرفت و اين علامت خوبى براى شاه و حاميانش تلقى شد تا بر شدت دين زدايى بيفزايند. از اين رو از اين پس به كارگيرى مهره هاى بهائى در دستگاه دولتى بدون هيچ ابايى صورت گرفت هويدا براى مدت سيزده سال به سمت نخست وزيرى برگزيده شد. از اين سالها به بعد بر قدرت اين فرقه در ايران افزوده شد و هواداران آنان افزايش يافت.
شاه مى توانست براى كنترل بهائيت از نيروهاى مخالف آنان سود جويد. به اين دليل آنان را به عنوان گروهى بى خطر از لحاظ تعرض به منصب پادشاهى خويش بيش از پيش به كار گرفت. نتيجه خودسريهاى شاه و وابستگان به او از جمله بهائيان اين بود كه دين اسلام كه تا حد زيادى ازصحنه عملى زندگى مردم خارج شده بود در قلب يكايك آنان جوانه زده با فرياد رساى حضرت امام خميني(ره) در فرصتى استثنايى سربلند كند. به اين صورت انقلاب اسلامى شكل گرفت.

انقلاب اسلامى در نتيجه تقابل ميان روحانيت آگاه به زمان با پشتيبانى ملت و دستگاه دولتى شاه با پشتيبانى امپرياليزم به ظهور رسيد. در اين هنگامه بهائيت همراه جناح دولت بود. با غلبه مردم،‌بهائيت و استفاده از تفرقه ميان آنان و ملت مسلمان ايران در جهت تضعيف انقلاب اسلامى قرار گرفت اين طرح به اجرا گذاشته شد و در كنار اعدام يا زندانى شدن برخى از سران آنان به جرم جاسوسى توسط جمهورى اسلامى ايران، حركتهايى عليه اقشار پايين اين فرقه كه به جد از مداخله در امور سياسي خوددارى مى كردند و حتى به گواهى اسناد ساواك از عضويت در حزب رستاخيز نيز سرباز مى زدند، صورت گرفت. در هيم اوان برخى از جوانان بهائى عليه سران به وابسته به اسرائيل و غرب مطالبى نوشتندو راه خود را از آنان جدا اعلام نمودند.
در سال 1362 تشكيلات بهائى بنا به غيرقانونى خوانده شدن آن از جانب دادستان انقلاب اسلامى،‌ خود را منحل اعلام كردو متعاقب آن در پى سخنرانى شديد حضرت امام (ره) عليه روحانيونى كه مداخله در امورسياسى را منع مى نمودند، انجمن حجتيه نيز اعلام انحلال كرد.

امروزه اين فرقه با مركزيت اسرائيل و بيشترين طرفدار در آمريكا در سطح جهان داراى سه شاخه اصلى است ومورد حمايت كشورهاى سلطه گر مى باشد. به نظر مى رسد علت حمايت كشورهاى فوق از آنان اين باشد كه نشر عقايد بهائيت يكى از وسايل مهم براى مقابله با حركتهاى اسلامى بخصوص در منطقه خاورميانه باشد.
با توجه به آنچه آمد مى توان نتيجه گرفت كه فرضيه يا نظريه تحقيق ما مبنى بر استفاده از جنبش بهائيت توسط قدرتهاى استثمارى براى شكستن كيان واقتدار دينى در ايران درست است، زيرا هر جا كه موضوع دين زدايى از نهاد سياست و يا جامعه مطرح بوده است، بهائيان نقش فعال داشته اند. هم در انقلاب مشروطه و هم در دوران پهلوى اين همكارى بين بيگانگان و بهائيت براى مقابله با ديانت و روحانيت به روشنى به چشم مى خورد. اين جنبش هم اكنون نيز در دنيا و درمنطقه خاورميانه و شمال آفريقا به عنوان يكى از ابزارهاى بالقوه فرهنگى در اختيار قدرتهاى بزرگ براى مقابله با حركتها و جنبشهاى اسلامى باشد.

«اسلام و مذهب مقدس جعفرى سدى است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده‌ آنها، چه راستى و چه چپى و روحانيت كه حافظ آن است سدى است كه با وجود آن اجانب نمى توانند به نحوى كه دلخواه آنهاست، با كشورهاى اسلامى و خصوص با كشور ايران رفتار كنند، لهذا قرنهاست كه با نيرنگهاى مختلف براى شكستن اين سد نقشه مى كشند، گاهى از راه مسلط كردن عمال خبيث خود بر كشورهاى اسلامى و گاهى از راه ايجاد مذاهب باطله و ترويج بابيت و بهائيت و وهابيت و گاهى از طريق احزاب انحرافى امروز كه مكتب بى اساس ماركس با شكست مواجه است و بى پايگى آن برملا شده است، عمال اجانب كه خود بر ضد مكتب آن هستند در ايران از آن ترويج مى كنند براى شكست وحدت اسلامى و كوبيدن قرآن كريم و روحانيت در ايران كه مهد تربيت اهل بيت عصمت و طهارت است و با زنده بودن اين مكتب بزرگ هرگز اجانب غارتگر به آرزوى غيرانسانى خود نمى رسند ناگزير هستند مذهب مقدس تشيع و روحانيت را كه پاسداران آن هستند، به هر وسيله تضعيف كنند و بكوبند.»
صحيفه نور، ج 1،مركز مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1361، ص 229

درحالى كه دستگاه دولت به سوى تقويت بهائيت در ايران حركت مى نمودو بخش بزرگى از آن در اختيار آنان بود و دستشان به علت سفارش اربابان شاه در همه امور باز بود، از سوى ديگر در ميان ملت، متدينين به بعضى تحركات عليه بهائيت دست مى زدند .عمده ترين مخالف آنان در ميان ملت روحانيت بود. روحانيت و مذهبيون كشور به شيوه هاى مختلف براى مقابله با بهائيت وارد ميدان شدند كه از جمله تحركات انجام شده توسط ملت، تأسيس سازمانى تحت عنوان انجمن حجتيه به وسيله عده اى از مذهبيون بود.

نام اين سازمان كه در حدود سال 1332 تأسيس شد،«انجمن خيريه حجتيه مهدويه» مى باشد كه به آن انجمن ضد بهائيت و يا اختصاراً انجمن نيز گفته مى شد. مؤسس اين انجمن يك روحانى به نام شيخ محمد ذاكرزاده تولايى است كه به شيخ محمود حلبى شهرت دارد. انگيزه تأسيس اين گروه آن بود كه آقاى حلبى در سالهاى 32 خوابى مى بينند كه در آن امام زمان (عج) به نامبرده امر مى فرمايند كه گروهى را براى مبارزه با بهائيت تشكيل دهند. اين انجمن در همه شهرهايى كه بهائيان در آنها فعال بودند تشكيل شد و با يك پيگيرى سازمان يافته درصدد مبارزه با آنان برآمد. فعاليتهاى آنان عمدتاً فرهنگى و در راستاى پيشگيرى از تبليغ و ترويج بهائيت، منزوى نمودن بهائيان در جامعه و نيز دعوت آنان به دين مبين اسلام بود.

در دوران حيات اين انجمن بسيارى از جوانان متدين جذب آن شدند. با توجه به اين كه اين انجمن يك مشى غيرسياسى براى خود انتخاب نموده بود، پوشش مناسبى براى فعاليتهاى سياسى برخى از متدينين مخالف شاه نيز بود، اما سازمان اطلاعات و امنيت شاه گهگاه يورشهايى به محلهاى تشكيل اين انجمن مى برد و در بازجويى ها آنان را كه به قصد مبارزه با دولت در اين انجمن گرد آمده بودند دستگير و زندانى مى كرد. از نظر آقاى پرورش، ‌شاه نيروهاى انجمن و بهائيت را در يك موازنه قرار داده بود تا يكديگر را كنترل كنند.حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامى در دوران شاه به علت مشى غيرسياسى آنان و تشويق جوانان به شركت در مبارزات بى خطر با بهائيت به عوض مبارزه با شاه،‌ اين حركت را مورد تأييد قرار نمى دادند. از نظر حضرت امام، در زمان غيبت مسلمين مى بايست در جهت تشكيل حكومت نواب امام عصر(عج) تلاش نمايند و حكومت ولى فقيه را تشكيل دهند. اين اعتقاد با مشى غير سياسى انجمن سازگار نبود. به هر صورت اين انجمن تا بعد از انقلاب اسلامى وجود داشت و در سال 1363، يعنى يك سال پس از اعلام انحلال تشكيلات بهائيت در ايران و پس از سخنرانى حضرت امام در مورد روحانيونى كه دين را از سياست جدا مى دانند اعلام تعطيلى نمود.

در دوره پهلوى سازمان روحانيت خود به طور علنى عليه بهائيت تحركاتى داشت كه مشهورترين اين حركتها مخالفتهاى مرحوم فلسفى است. از سال 1330 بخصوص در دوره نخست وزيرى حسين علاء، دست بهائيان در امور كشور بازتر شد و پس از كودتاى 28مرداد، تجرى آنان بيشتر گرديد. به همين مناسبت شكايات زيادى در اين مورد به آيت الله بروجردى رسيد.ايشان هم آقاى فلسفى را مأمور مقابله با تبليغات بهائيت نمودند كه ما در زير به شرح ايـن اقــدامــات مى پردازيم.

در سال 1334 قبل از ماه رمضان آقاى فلسفى به حضور آيت الله بروجردى رسيدند و اجازه گرفتند عليه بهائيت بر منابر و حتى در سخنرانى هايى كه از راديو پخش مى شد سخن بگويند. آيت الله بروجردى هم فرمودند اگر بگوييد خوب است، ‌حالا كه مقامات گوش نمى كنند اقلاً بهائى ها در برابر افكار عمومى كوبيده شوند. به اين ترتيب سلسله سخنرانى هايى توسط آقاى فلسفى و ديگر وعاظ عليه بهائيت انجام گرفت كه منجر به مقابله مردم با بهائيان شده حضيره القدس آنان مورد هجوم واقع شد و حتى در برخى از روستاها افراد معدود بهائى ساكن در آنجا به بيرون رانده شدند. در اين حركت بسيارى از مكانهاى مذهبى بهائيان نيز تخريب شد. حسين علاء كه براى معالجه در اروپا به سر مى برد به شاه تلگراف كرد كه اين اعمال براى وجهه ايران در خارج خوب نيست. در اثر اين حادثه تعدادى از بهائى ها از ايران رفتند و ايادى نيز به دستور شاه، به ايتاليا رفت.

آيت الله بروجردى در نامه اى از تلاشها و خدمات آقاى فلسفى در مقابله با اين فرقه كه به گفته ايشان به صورت حزب سياسى قريب به صد سال است كه با پولهاى مجهول المخزن عليه اسلام فعاليت دارند قدردانى نمودند. ايشان در اين نامه ضمن اشاره به جناياتى كه بهائيان مرتكب شده اند اشاره كردند كه آزادى و عدم مجازات آنان نشان از اين دارد كه در دستگاههاى حكومتى نفوذ دارند و مى بايد از ادارات تصفيه شوند.همچنين آيت الله بروجردى درمصاحبه اى با روزنامه كيهان در مورد مسئله بهائيان چنين بيان داشتند:
1.بايد نظم و آرامش در كشور برقرار شود.
2.بايد حظيره القدس را ويران نمود و ساختمان جديد در تصرف انجمن خيريه باشد.
3.كليه بهائيان بايد از ادارات دولتى و بنگاههاى ملى هر چه زودتر طرد شوند.

در شيراز در جريان يكى از سفرهاى شاه به اين شهر، بعد از زيارت حضرت احمد بن موسى شاهچراغ (ع) كه معمولاً بلافاصله پس از ورود شاه به اين شهر انجام مى گرفت، آيت الله سيد نورالدين حسينى الهاشمى در مقابل او دستور دادند كه معبد بهائيان واقع در محل خانه سيد على محمد باب كه حدود دويست متر از شاه چراغ فاصله داشت تخريب شود. اين عمل موجب شد كه شاه مسافرت خود به شيراز را نيمه تمام گذاشته به تهران بازگردد.
بهائيان در شيراز از تعداد نسبتاً بالايى برخوردار بودند. در همين شهر طبق گزارشى از ساواك جلسه اى با شركت 12نفر از بهائيان ناحيه 2شيراز در منزل يكى از بهائيان تشكيل شده است كه گفتار آنان در اين مجلس نحوه تصور آنان نسبت به وضعيت كشور و ملت را نشان مى دهد. آنان پس از انجام مراسم عبادى خود به بحث پيرامون وضع اقتصادى بهائيان در ايران پرداخته اند. يكى از حضار گفته است: «بهائيان دركشورهاى اسلامى پيروز هستند و مى توانند امتياز هر چيزى را كه مى خواهند بگيرند. تمام سرمايه هاى بانكى، واردات و رواج پول دراجتماع ايران مربوط به بهائيان و كليميان مى باشد. تمام آسمان خراشهاى تهران، شيراز و اصفهان مال بهائيان است. چرخ اقتصاد اين مملكت به دست بهائيـان و كليميــان مى چرخد. شخص هويدا بهائى زاده است. عده اى از مأمورين مخفى ايران كه در دربار شاهنشاهى مى باشند مى خواهند هويدا را محكوم كنند، ولى او يكى از بهترين خادمين امرالله است و امسال مبلغ 15هزارتومان به محفل ما كمك نموده است. آقايان بهائيان نگذاريد كمر مسلمانان راست شود.»

حضرت امام خمينى (ره) پس از فوت آيت الله بروجردى به صورت بسيار فعال وارد صحنه سياست كشور شدند. ايشان از آغاز دهه 40 با مشاركت فعال در اعتراض عليه لايحه انجمن هاى ولايتى و ايالتى در صحنه حضور يافتند. ايشان خطر بهائيان را براى اسلام و كشور جدى دانستند و به روحانيت در درجه اول سفارش اكيد كردند تا مردم را از اين خطر آگاه نمايند. ايشان در ديدارى با علما چنين مى فرمايند: «آقايان بايد توجه فرمايند كه بسيارى از پست هاى حسابى بــه دست اين فرقه است كه حقيقتاً عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براى اسلام و ايران بسيار نزديك است. پيمان با اسـرائيل در مقابل دول اسلامى يا بسته شده يا مى شود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كـه در موقعش بتوانيم جلوگيرى كنيم. امروز روزى نيست كه به سيره سلف صالح بتوان رفتاركرد؛ با سكوت و كناره گيرى هـمـه چيز را از دست خواهيم داد.»
خود حضرت امام (ره) در مواقع مختلف براى آگاهى دادن به مردم اقدام مى نمودند. مثـلاً در اوايل دهه 40 در مخالفت با بهائيت و اين كه آنان جاسوسان اسرائيل هستند مطالبى بيان داشته اند.در سال 1341 وقتى دو هزار نفر از بهائيان ايران با عنايات و تخفيفات ويژه ازطرف دولت براى شركت در جلسه بهائيت عازم لندن شدند، امام اعتراض خود را به دفعات اعلام داشتند: «دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هريك، ‌پانصـد دلار از مال اين ملت مسلم به بهائى داده اند، ارز داده اند، ‌به هريك هزار ودويست تومان تخفيف هواپيما؛ چه بكنند؟ بروند در جلسه اى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است ‌شركت كنند.» در جاى ديگر با ذكر همين ماجرا از تخفيف بيست و پنج ميليون تومانى شركت نفت به ثابت پاسال، ‌بهائى معروف سخن به ميان مى آورند و مى گويند: «اين وضع نفت ما ، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضع وزير ما، ‌اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟ هيچ حرف نزنيم؟ ‌حرف هم نزنيم؟ ناله هم نكنيم؟!… » امام در همين سال روحانيت را دعوت به اعتراض عليه سياستهاى شاه نموده چنين مى گويند: «اين سكوت مرگبار سبب مى شود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهائى ها، اين مملكت ما، نواميس ما پايمال شود . واى بر اين اسلام ، واى بر اين مسلمين، اى علما ساكت ننشينيد.»

در جاى ديگرى ايشان ابعاد نفوذ و سلطه بهائيان در ايران را ذكر مى كنند و علما را به مبارزه عليه سلطـه آنــان فــرا مى خوانند:» ..اينجانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مى كنم. قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيست هاست كه در ايران به صورت حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مى كنند و ملت مسلمان را از هستى درتمام شئون ساقط مى كنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسى يهود است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأييد مى كنند. ملت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت نمى كند و اگر سكوت كند در پيشگاه خداوند قاهر، مسئول و در اين عالم محكوم به زوال است.»
در مورد اصلاحاتى كه شاه تحت عنوان انقلاب سفيد در ايران به اجرا گذاشت، حضرت امام برخى از اصول آن را ملهم از تقويم بهائيان ذكر مى كنند و چنين مى گويند: «شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائى ها مراجعه كنيد، در آنجا مى نويسد: تساوى حقوق زن و مرد رأى عبدالبهاء :آقايان هم از او تبعيت مى كنند، آقاى شاه نفهميده مى رود بالاى آنجا مى گويد تساوى حقوق زن و مرد، ‌آقا اين را به تو تزريق كردند، تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكن اين طور، نكن اين طور… نظامى كردن زن رأى عبدالبهاء؛ آقا تقويمش موجود است، نگويد نيست، ‌شاه نديده اين را؟ اگر نديده مؤاخذه كند از آنهايى كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اند كه اين را بگو.»

البته لازم به ذكراست كه برخى از مبلغين و بزرگان بهائيت همچون عبدالحسين آيتى (آوا) و فيض الله صبحى (كاتب عبدالبهاء) و ميرزا حسن نيكو و كسان ديگرى از عقايد بهائى به دامان پاك اسلام برگشتند و چون شوقى آنان را به باد ناسزا و بدگويى گرفت، آنها هم با نوشتن كتابهايى چون كشف الحيل،‌خاطرات صبحى و فلسفه نيكو، سوابق زشت و ناپسند ايام صباوت و شباب شوقى را بروز دادند. گروهى ديگر از بهائيان ، الواح وصايا را نامعتبر دانستند و ميرزا احمد سهراب را كه از خويشان نزديك شوقى بود به پيشوايى برداشتند و نام سهرابى بر خود نهاده، ‌كاروان خاور و باختر را تشكيل دادند.

شوقى افندى در ايام رياست خود به تقليد از اروپاييان به بهائيت صورت تشكيلات حزبى داد و محافل منتخب محلى و ملى به وجود آورد و در برخى كشورها آنها را به عنوان محافل مذهبى يا حتى شركتهاى تجارتى به ثبت رساند. روحيه خانم همسر شوقى در اين باره مى نويسد: «ميل مبارك آن است كه …. محفل را به اسم جمعيت دينى و اگر نشد به عنوان هيئتى تجارتى تسجيل نمايند.» به نظر مى رسد به سبب همين تشكيلات ادارى و حزبى است كه تاكنون بهائيت توانسته است باقى بماند. يك نظام كنترل اجتماعى نيز در اين تشكيلات تعبيه شده بود و هر كس مخالف ميل شوقى كارى مى كرد ابتدا از اين تشكيلات اخراج مى شد كه به آن «طرد اداري» مى گفتند و سپس از جامعه بيرون مى شد كه آن را «طرد روحاني» مى خواندند. بسياري كسان گرفتار چنين مجازاتى شدند.

بهائيت و آغاز همكارى با اسرائيل
در زمان حيات شوقى حكومت يهودى اسرائيل در فلسطين روى كار آمد و به پاداش مساعى بى شمار بهائيت در ايجاد يك فرقه مذهبى در قلب جامعه اسلامى، اين مسلك در آنجا رسميت يافت و املاك و اموال ايشان تحت حمايت واقع شد و از ماليات و عوارض معاف گرديدو براى اولين بار نام «ارض اقدس» و «مشرق الاذكار» كه منظور كشور اسرائيل است از زبان شوقى شنيده شد.
با بيان و بهائيان توسل به زور را براى پذيرفتن آيين خود منع كرده بودند مگر در مورد مسلمانان كه مال و جان و ناموس آنان را مباح اعلام كرده و حتى آنان را شكنجه مى دادند و سپس به شهادت مى رساندند. با توجه به اختلاف شديد و ديرين مسلمانان و يهوديان، شوقى تصميم گرفت تا سرزمين اسرائيل را مركز اصلى بهائيان قرار داده و دولت يهود را به عنوان پناهگاه و تكيه گاه اين فرقه در آورد. از آن جا كه يهوديان نيز بر اثر اختلافى كه با مسلمانان داشتند هر نيروى ضد اسلامى را مورد حمايت قرار مى دادند و نيز سرزمين اسرائيليان (فلسطين اشغالى) در محاصره كشورهاى مسلمان قرار داشت،‌اسرائيل يكى از اولين و مؤثرترين حكومتهايى بود كه بهائيت را به رسميت شناخت و آن را جزو مذاهب رسمى كشور خود قرار داد. ضمناً جذب سرمايه هاى بزرگ بهائيان و طبعاً سرمايه گذارى آنان در اسرائيل كه باعث شكوفايى اقتصادى اين حكومت مى شد، از عواملى بود كه باعث شد اسرايئل به شدت روى خوش به بهائيان نشان دهد.با توجه تدفين رهبران بهائى در اين كشور كه هر ساله گروههاى بهائى را با سرمايه هاى كلان به آنجا مى كشاند، به انگيزه تفاهم فوق العاده اسرائيليان و بهائيان بيشتر و بهترواقف شويم. از اين كه شوقى يكى از وظايف شوراى بين المللى بهائيان را رابطه با دولت اسرائيل بيان مى كند، مى توان به توجه شديد او بدين حكومت پى برد.همچنين وى در نقشه ده ساله اش در هدف بيست و چهارم ، حمايت از دولت اسرائيل را بر همه دولتهاى جهانى ترجيح مى دهد و تأسيس شعب محافل روحانى و ملى بهائيان را فقط در ارض اقدس و برحسب قوانين حكومت جديدالتأسيس اسرائيل ممكن مى داند.

[=tahoma][=&quot]لازم می نماید در اینجا به برخی از منابعی که درباره بهائیان نوشته شده است اشاره شود. باشد که این کتابها بتوانند افراد علاقه مند را به خود جلب نمایند.[/][/]

[=tahoma][=&quot]1)تاریخ معاصر ایران، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال سیزدهم شماره 47و 48 و 49 و 50، تابستان 1388ش. گفتنی است این مجموعه سه جلد و بسیار قطور است. مجموعه مقالاتی است از نویسندگان مختلف که برای کسانی که به مطالعات بهائیت علاقه مند هستند بسیار بسیار می تواند مفید باشد.[/][/]

[=tahoma][=&quot]2)بهائیت در ایران، سعید زاهد زاهدانی، تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388ش. [/][/]

[=tahoma][=&quot]3) خاتميت و پاسخ به ساخته‏ هاي بهائيت با ملحقات و ضمايم تازه،عليّ أميرپور، تهران: مرجان، 1357 ش.[/][/]

مطلبتان را خواندم خوب بود ولی اشتباهاتی داشت
پژو هشگرانی هستند که در شناخت و مبارزه عقیدتی با این فرقه پیشقدم بوده اند و حال حاصل سالها تحقیقات بی نظیر خود را در معرض عموم مردم قرار داده اند
این تحقیقات از کتب خود بهاییان (که تماما مورد تایید بیت العدل بوده) موارد بی شماری را در ابطال این فرقه سیاسی بدست اورده است که برای محققین علاقه مند در کتبی بسیار زیبا و بلیغ جمع اوری و اثبات شده است که از خوانندگان گرامی در خواست میشود برای بدست اوردن حقیقت واقعی در مورد این فرقه به این کتب مراجعه نمایند
باشد که با نگرشی به دور از شایعات به این مسائل نگریسته شود
پیدایش
جای پای تزار
پیر استعمار
خدای عصر ارتباطات
و......
که میتوانید در سایت زیر بدست اورید و اگر سوالی در مورد هر موضوعی مربوط به این فرقه داشتید بپرسید تا به جوابی مستدل و مستند دست یابید
سایت بهایی پژوهی

موضوع قفل شده است