جمع بندی شفاعت در قیامت از منظر قرآن کریم

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صفا

با سلام و عرض ادب
مقدمه:
قبل از بررسی آیات ادعای سوال کننده را مبنی بر این که مساله شفاعت فقط مورد پذیرش بعضی از مذاهب اسلامی را مورد نقد قرار داده و در ادامه جمع بندی درست آیات را بیان می نماییم هر چند با مطالعه دقیق آیات نادرستی تمام ادعا های این برادر عزیز وضوح بیشتری پیدا می نماید.

اختلاف در حیطه شفاعت
موضوع شفاعت در ميان مجموعه مباحثي که در حوزه الهيات به ويژه معادشناسي مطرح بوده است هميشه توجهات زيادي را به خود مشغول ساخته است. البته در اين باره نيز در مورد اصل شفاعت و تحقق آن همه اتفاق نظر دارند.
در درون جامعه اسلامي شايد نتوان گروهي را يافت که از اساس منکر شفاعت باشد. حتي کساني چون ابن تيميه دمشقي (م 727ق) که وهابيت بيشترين تأثير را از او و عقايد انحرافي او پذيرفته اند و محمد بن عبدالوهاب (م 1206ق) مؤسس فرقه وهابيه هم با آنکه مسلمانان دیگر را(اعم از شیعه و اهل سنت) به جهت اعتقاد به شفاعت تکفير مي کنند، خود به صورت خاصي از شفاعت قائلند. ولي با وجود چنين اتفاق نظري درباره اصل وجود شفاعت، بيشترين اختلاف نظرها در تفسير شفاعت ميان گروههاي مختلف فکري ملاحظه مي شود. از این رو اساس کلام فوق مورد خدشه و اشتباه محض است.
ادامه دارد.....

با سلام و عرض ادب
اجماع بر اصل شفاعت:

فخر رازي از علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره مي گويد:أجمعت الأمة على أن لمحمد صلى الله عليه وسلم شفاعة في الآخرة وحمل على ذلك قوله تعالى «عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا»(اسراء/79) وقوله تعالى «ولسوف يعطيك ربك فترضي» (ضحي /5) «فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر ،مفاتيح الغيب‏،دار احياء التراث العربى‏،بيروت‏،1420 ق‏، چاپ: سوم‏ ج31 ص 194» تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه «اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند» و «و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد، تا خرسند گردى» را به همين معنا حمل كرده اند.

ادامه دارد.........

با سلام و عرض ادب
سعد تفتازاني از بزر گان اشاعره مي گويد:
كان أصل العفو و الشفاعة ثابتا بالأدلة القطعية من الكتاب و السنة و الاجماع
اصل بخشش الهی و مساله شفاعت با ادله قطعیه از قرآن و سنت و اجماع مورد پذیرش است.(ایشان بعد از آن نظر معتزله را در مورد چگونگی شفاعت و موارد امکان شفاعت مطرح و نقد می نماید)
« تفتازانى‏ ،سعد الدين ،شرح العقائد النسفية، تحقيق دكتر حجازى سقا ،مكتبة الكليات الأزهرية، قاهره‏، 1407 ق‏، چاپ: اول‏ ص76»

قاضي عبد الجبار از بزرگان معتزله در شرح الأصول الخمسة ص : 463 مي گويد:
« هو أنه لا خلاف بين الأمة في أن شفاعة النبي صلى اللّه عليه و سلّم ثابتة للأمة، و إنما الخلاف في أنها ثبتت لمن؟
فعندنا أن الشفاعة للتائبين من المؤمنين، و عند المرجئة أنها للفساق من أهل الصلاة»
« بین امت اسلامی اختلافی در این مطلب نیست که شفاعت نبی اکرم برای امت اسلامی صورت خواهد گرفت. فقط اختلاف در این است که چه کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند؟ در نزد ما شفاعت برای توبه کاران از مومنین صورت می گیرد ولی نزد مرجئه شفاعت در مورد کسانی است که اهل نمازند ولی اهل فسق نیز هستند(هرچند توبه ننمایند).
«قاضى عبد الجبار- قوام الدين ، شرح الأصول الخمسة ، تعليق از احمد بن حسين ابى هاشم‏،دار احياء التراث العربي‏، بيروت‏: 1422 ق‏،چاپ: اول‏»
ادامه دارد....

با سلام
محمد بن عبد الوهاب نيز در اين باره مي‌گويد:« و ثبتت الشفاعة لنبينا محمد (صلى الله عليه وآله) يوم القيامة ولسائر الأنبياء والملائكة والأولياء حسبما ورد.....إن الشفاعة حق في الآخرة ، ووجب على كل مسلم الإيمان بشفاعته «... .
«شفاعت برای پیامبر ما حضرت محمد(ص) در روز قیامت امری ثابت شده است. این امر برای دیگر انبیاء و ملائکه و اولیاء الهی طبق آنچه وارد شده است ،ثابت و مورد پذیرش است و.... شفاعت در آخرت حق است و برای هر مسلمانی ایمان به شفاعت واجب است.....».
«سليمان بن سحمان النجدي ، علق عليها بعض الفوائد و الايضاحات=محمدرشيد رضا، الهديه السنيه والتحفه الوهابيه النجديه لجميع اخواننا الموحدين من اهل ، مطبعه النهضه الحديثه ،مكه ،1389ق ، الرسالة الثانية ، ص42»

ادامه دارد....

بجاست قدری در معنای لغوی شفاعت گفتگویی داشته باشیم تا در برخورد با آیات و روایات دچار تفسیر به رای نگردیم:

تعريف شفاعت:
شفاعت در لغت به معناى وساطت و ميانجى‏گرى است(بستانى، فؤاد افرام / مهيار، رضا ،فرهنگ ابجدي، انتشارات اسلامي‏، تهران‏، 1375 ش، چاپ: دوم‏،ج1 ص530)؛ اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه مى‏باشد؛ چرا كه شفاعت از مادّه‏ ى «شفع» به معناى «زوج» (در مقابل وَتر به معناى فرد) گرفته شده است چنانچه التحقيق به نقل از مقاييس اللغه مي گويد:
"مقا- شفع: أصل صحيح يدلّ على مقارنة الشيئين. من ذلك الشفع خلاف الوتر. "(مصطفوى، حسن‏، التحقيق في کلمات القران الکريم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران‏، 1368 ش‏،چاپ: اول‏،ج6 ص86)
گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مى‏شود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود، كافى نمى‏بيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را ضميمه‏ى آن مى‏كند تا به مقصود خود نايل آيد.چنانچه التحقيق مي گويد: أمّا معنى الشفاعة: فهو تأييد و تقوية بالحاق قوّته و ضمّ نفوذه الى ما لآخر(همان)
خليل بن احمد فراهيدى (متوفى 150 ه. ق.) در كتاب «العين» آورده است:
«الشّافع: الطالب لغيره، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لى إليه فشفعه فى. والإسم: الشفاعة. واسم الطالب: الشفيع.»
«شافع يعنى كسى كه از غير خود طلب شفاعت مى‏كند و مى‏گويد نزد فلان شخص، واسطه و شفيع من باش. اسم مصدر (حاصل و نتيجه‏ى مصدر) آن شفاعت است و كسى را كه طلب شفاعت مى‏كند، شفيع مى‏نامند.« فراهيدى، خليل بن أحمد،العين،نشر هجرت‏،قم‏،1409 ق‏،چاپ: دوم‏ ج 1 ص 260»
راغب اصفهانى در كتاب المفردات مى‏گويد:
الشفع: ضم الشئ إلى مثله ويقال للمشفوع شفع.« راغب أصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏،دار القلم- الدار الشامية، بيروت- دمشق‏،1412 ق‏،چاپ: اول‏،ص 263)
شفع به معنى ضميمه كردن چيزى به مثل خود است و به مشفوع نيز گفته مى‏شود.
خلاصه اين که: در خواست شفاعت در واقع د رخواست ضميمه شدن نيروي شفيع به نيروي مشفوع جهت نيل به مقصود است.

ادامه دارد.....

ماهیت شفاعت
شفاعت در قیامت نوعي مغفرت بشمار مي آيد و نتيجه آن بخشش گناهان و رفع عذاب است. با چنين شفاعتي صحيفه اعمال انسان از گناه و آلودگي پاک مي گردد ولي مقامات معنوي براي فرد ايجاد نمي شود. به عبارت ديگر، اين شفاعت حداکثر مي تواند موجب ابراء ذمه و بيرون آمدن فرد گناهکار از گروي اعمال خود شود. از آنجايي که اين قسم مغفرت از سر تفضل و لطف خدا شامل حال انسان مي شود آن را شفاعت تفضلي ناميده اند. در جريان اين شفاعت، بنده گناهکار با اعمال خود وسايل آمرزش خود را فراهم نمي کند ولي خدا به جهاتي و با وساطت ضابطه مند واسطه هايي او را مورد آمرزش قرار مي دهد.
حقيقت اين شفاعت همان رسيدن رحمت ومغفرت پروردگار متعال از طريق اوليائش به بندگانش است. و اين مطلب تازه اي نيست؛ چنانچه هدايت الهيه که از فيوضات سبحانيه است از طريق پيامبران وکتابهاي آسماني به بشر ميرسد، بخشش و مغفرت الهي نيز از طريق همين اولياء در قيامت به اهل گناه مي رسد.وقتي خداوند دعاء اوليائش را در زندگي دنيوي سبب قرار داده، مشکلي ندارد همين بندگان برگزيده را در قيامت وسيله غفران قرار دهد.

نکته : آیاتی که دعا و استغفار پیامبر را برای مومنین سودمند و لازم می داندو به نبىّ بزرگوار صلى الله عليه و آله در قرآن مجيد دستور مى‏دهد براى امت «واجدان شرايط» طلب مغفرت كن.
الف)« فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ‏] «آل عمران (3): 159».بنابراين از آنان گذشت كن و براى آنان آمرزش بخواه.

ب)و به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:اگر گنهكاران به نزد تو آمدند و روى توبه آوردند و از تو خواستند براى آنان استغفار كنى هر آينه من تواب و رحيم هستم و طلب غفران تو را براى آنان قبول كرده از گناهشان گذشت مى‏كنم و آنان را مورد عفو و آمرزش قرار مى‏دهم.
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً] «نساء (4): 64».
و اگر آنان هنگامى كه [با ارتكاب گناه‏] به خود ستم كردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد، يقيناً خدا را بسيار توبه‏پذير و مهربان مى‏يافتند.

اين نكته را هم فراموش نكنيد كه استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله براى منافق و مشرك و كافر در صورتيكه در نفاق و شرك و كفر بمانند سودى ندارد.
«سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ‏] «منافقون (63): 6».
براى آنان يكسان است چه براى آنان آمرزش بخواهى چه نخواهى، خدا هرگز آنان را نمى‏آمرزد. مسلماً خدا مردم فاسق را هدايت نمى‏كند.
نتیجه: ادعای عدم پذیرش شفاعت پیامبر در دنیا از سوی پرسشگر که گفته بود«آیا شفاعت پیامبران سودی خواهد داشت؟پاسخ خیر است:» بر اساس برداشت ناقص از آیات بوده و اشتباه است.

ادامه دارد.....

شفاعت در قرآن کريم
بحث شفاعت در آيات فراواني از قران کريم مطرح شده است. نگاه به مجموع اين آيات، اصلي اسلامي را با بيان برخي شروط اثبات ميکند. لکن ما به خاطر اختصار گويي به بررسي برخي از اين ايات مي پردازيم و در نهايت در صدد اثبات سه امر اساسي هستيم:
الف:شفاعت از اصول مسلم قراني است.
ب:براي گروهي با حفظ برخي صفات اين حق ثابت است.
ج:افرادي مورد شفاعت قرار مي گيرند که داراي ويژگي هاي خاصي باشند.
آيات «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ»(بقرة/ 255) و «ما مِنْ شَفِيع إِلّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»( يونس/3) و «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»( مريم /87)اثبات گر اين موضوع اند که اولا شفاعت اصلي مسلم است، ثانيا اين امر مشروط به اذن الهي است و افرادي مي توانند شفاعت کنند که از جانب خداوند به ايشان اذن داده شده باشد.

آيه «يَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا»(طه/109 )نيز بيان کننده شرايط افرادي است که مورد شفاعت قرار مي گيرند.
آياتي نيز هست که به صراحت از شافعين نام برده است مثل آيه«وَكَمْ مِنْ مَلَك فِي السَّمواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى»(نجم /26)که ملائکه را بعنوان يکي از گروه هاي شافعين مطرح ميکند و شفاعت ايشان را مشروط به اذن الهي مي نمايد. و يا آيه «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(اسراء/79 ) به پيامبر نويد مقام محمود مي دهد و به اذعان مفسرين شيعه وسني مقام محمود همان شفاعت است.
زمخشري در کشاف ج 2 ص 687 (‏زمخشرى محمود،الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ، دار الكتاب العربي‏،بيروت‏،1407 ق‏،چاپ: سوم‏)و بحراني در البرهان ج3 ص569 ‏( بحرانى سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة- قم ،بنياد بعثت‏، تهران‏، 1416 ق‏، چاپ: اول‏) گاه با بيان رواياتي مقصود از مقام محمود را همان مقام شفاعت مي دانند.
ادامه دارد....

با سلام و عرض ادب
براساس آنچه گذشت مشخص شد:
الف) شفاعت از اصول مسلم دین اسلام است.
ب) شفاعت در قیامت به اذن الهی صورت می گیرد.
ج) شرلیط شافع و مشفوع را خدواند معین می سازد.
خلاصه اینکه امر شفاعت بدست خداوند است اوست که قواعد و قوانین شفاعت را معین می سازد. اوست که معین می سازد چه کسانی در چه شرایطی حق شفاعت دارند و چه کسانی در چه شرایطی مورد شفاعت قرار می گیرند.
در این میان برخی به زعم خود برای کسانی حق شفاعت قائلند بدون اینکه خداوند برای آنها چنین شانیتی قرار داده باشد . و یا خود را مستحق شفاعت می پندارند لذا در آیاتی خداوند اعلام می دارد که اولا شفاعت این افراد اصلا مورد پذیرش نیست و ثانیا برای همه مردم هم شفاعت وجود ندارد و فقط عده خاصّی مورد شفاعت قرار می گیرند. از این رو تمام آیات زیر وجود هر گونه شفاعت غیر ماذون را رد نموده و اعلام می دارد چنین شفاعت هایی اصلا مورد پذیرش نخواهد بود.

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ
(2 | البقرة - 48)

و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی‌پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می‌شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یاری می‌شوند.

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

(2 | البقرة - 123)

ادامه دارد....
از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند!

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ

(2 | البقرة - 254)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزی داده‌ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (و رفاقتهای مادی سودی دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم می‌کنند، هم به دیگران).

وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

(6 | الأنعام - 51)

و به وسیله آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز می‌ترسند، بیم ده! (روزی که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‌کننده‌ای جز او [= خدا] ندارند؛ شاید پرهیزگاری پیشه کنند!

فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ

(26 | الشعراء - 100)

(افسوس که امروز) شفاعت‌کنندگانی برای ما وجود ندارد،


فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ
(74 | المدثر - 48)

از این رو شفاعت شفاعت‌کنندگان به حال آنها سودی نمی‌بخشد.

دليل عقلي در اثبات شفاعت
شهيد مطهري درباره دليل عقلي بر شفاعت مي‏نويسد:
«مغفرت الهي، مانند هر رحمت ديگر، داراي نظام و قانون است... امکان ندارد هيچ يک از جريان‏هاي رحمت پروردگار بدون نظام انجام گيرد. به همين دليل، مغفرت پروردگار هم بايد از طريق نفوس کُمّلين و ارواح بزرگ انبياء و اولياء به گناهکاران برسد و اين لازمه نظام داشتن جهان است. اگر فرضا هيچ دليلي نقلي بر شفاعت در دست نبود ناچار بوديم از راه عقل و براهين قاطعي، از قبيل برهان امکان اشرف و نظام داشتن هستي، به آن قائل شويم. وقتي که کسي وجود مغفرت خدا را بپذيرد، مباني محکم عقل او را ناچار مي‏سازد که بگويد جريان مغفرت بايد از مجراي يک عقل کلي يا نفس کلي يعني عقل و نفسي که داراي مقام ولايت کليه الهيه است صورت گيرد. امکان ندارد که فيض الهي بيرون از قانون و حساب به موجودات برسد؛ ولي خوشبختانه قرآن کريم در اين‏جا نيز رهبري فرموده است، با ضميمه کردن روايات اسلامي، خصوصا با توجه به آن‏چه در روايات معتبر و شامخ شيعه در باب ولايت کليه رسول خدا و ائمّه اطهار و مراتب ولايت در طبقات پايين‏تر اهل ايمان رسيده است، چنين استنباط مي‏کنيم که وسيله مغفرت تنها يک روح کلي نيست، بلکه نفوس کليه و جزئيه بشري با اختلاف مراتبي که دارند هر کدام سهمي از شفاعت دارند و اين يکي از مهمترين معارف اسلام و قرآن است که تنها در مذهب مقدّس شيعه به وسيله ائمّه اطهار و شاگردان مکتب آنها خوب توضيح داده شده است. لهذا از افتخارات اين مذهب شمرده مي‏شود.» (مطهري مرتضي، عدل الهي، تهران، صدرا، چاپ هفتم 1372، ص 235)

پرسش:
یکی از بحث های مهمی که امروزه برخی از مذاهب را به خاطر متوجه نشدن صحیح قرآن و تحقیق نکردن صحیح در مورد آیات خداوند گمراه کرده، مساله شفاعت است. خیلی از این مذاهب چند ایه در مورد شفاعت در آیات قرآن دیده اند و میگویند در آخرت شفیعانی هستند که مارا نزد خدا شفاعت میکنند.این در حالی است که با این آیات خداوند متعال، آنها روش بت پرستان قدیم را پیش گرفته و تا مرز شرک پیش رفته اند و بیدار کردن آنان کار سختی است.

پاسخ:
_ اختلاف در حیطه شفاعت
موضوع شفاعت در ميان مجموعه مباحثي که در حوزه الهيات به ويژه معادشناسي مطرح بوده است هميشه توجهات زيادي را به خود مشغول ساخته است. البته در اين باره نيز در مورد اصل شفاعت و تحقق آن همه اتفاق نظر دارند.
در درون جامعه اسلامي شايد نتوان گروهي را يافت که از اساس منکر شفاعت باشد. حتي کساني چون ابن تيميه دمشقي (م 727ق) که وهابيت بيشترين تأثير را از او و عقايد انحرافي او پذيرفته اند و محمد بن عبدالوهاب (م 1206ق) مؤسس فرقه وهابيه هم با آنکه مسلمانان دیگر را (اعم از شیعه و اهل سنت) به جهت اعتقاد به شفاعت تکفير می کنند، خود به صورت خاصی از شفاعت قائلند. ولي با وجود چنين اتفاق نظری درباره اصل وجود شفاعت، بيشترين اختلاف نظرها در تفسير شفاعت ميان گروه هاي مختلف فکري ملاحظه می شود. از این رو اساس کلام فوق مورد خدشه و اشتباه محض است.

_ اجماع بر اصل شفاعت:
فخر رازي از علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره مي گويد: "أجمعت الأمة على أن لمحمد (صلى الله عليه و سلم) شفاعة في الآخرة و حمل على ذلك قوله تعالى «عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا»(1) و قوله تعالى «و لسوف يعطيك ربك فترضی»(2) تمامي امت اسلامی بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه «اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند» و «و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد»(3)

سعد تفتازاني از بزرگان اشاعره می گويد: "كان أصل العفو و الشفاعة ثابتا بالأدلة القطعية من الكتاب و السنة و الاجماع" اصل بخشش الهی و مساله شفاعت با ادله قطعیه از قرآن و سنت و اجماع مورد پذیرش است. (ایشان بعد از آن نظر معتزله را در مورد چگونگی شفاعت و موارد امکان شفاعت مطرح و نقد می نماید»
(4)
قاضي عبد الجبار از بزرگان معتزله در شرح الأصول الخمسة ص : 463 می گويد: "هو أنه لا خلاف بين الأمة في أن شفاعة النبي صلى اللّه عليه و سلّم ثابتة للأمة، و إنما الخلاف في أنها ثبتت لمن؟ فعندنا أن الشفاعة للتائبين من المؤمنين، و عند المرجئة أنها للفساق من أهل الصلاة" بین امت اسلامی اختلافی در این مطلب نیست که شفاعت نبی اکرم برای امت اسلامی صورت خواهد گرفت. فقط اختلاف در این است که چه کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند؟ در نزد ما شفاعت برای توبه کاران از مومنین صورت می گیرد ولی نزد مرجئه شفاعت در مورد کسانی است که اهل نمازند ولی اهل فسق نیز هستند هر چند توبه ننمایند.»(5)


محمد بن عبد الوهاب نيز در اين باره مي‌گويد: "و ثبتت الشفاعة لنبينا محمد (صلى الله عليه وآله) يوم القيامة و لسائر الأنبياء والملائكة و الأولياء حسبما ورد.....إن الشفاعة حق في الآخرة ، و وجب على كل مسلم الإيمان بشفاعته ... ." شفاعت برای پیامبر ما حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در روز قیامت امری ثابت شده است. این امر برای دیگر انبیاء و ملائکه و اولیاء الهی طبق آن چه وارد شده است، ثابت و مورد پذیرش است و ... "شفاعت در آخرت حق است و برای هر مسلمانی ایمان به شفاعت واجب است... ."
(6)
به جاست قدری در معنای لغوی شفاعت گفتگویی داشته باشیم تا در برخورد با آیات و روایات دچار تفسیر به رای نگردیم:

_ تعريف شفاعت:
شفاعت در لغت به معناى وساطت و ميانجى‏ گرى است.(7)؛ اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه مى‏ باشد؛ چرا كه شفاعت از مادّه‏ «شفع» به معناى «زوج» (در مقابل وَتر به معناى فرد) گرفته شده است چنانچه التحقيق به نقل از مقاييس اللغه مي گويد:» مقا- شفع: أصل صحيح يدلّ على مقارنة الشيئين. من ذلك الشفع خلاف الوتر».(8)

گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مى‏ شود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود، كافى نمى‏ بيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را ضميمه‏ آن مى‏ كند تا به مقصود خود نايل آيد. چنانچه التحقيق مي گويد: أمّا معنى الشفاعة: فهو تأييد و تقوية بالحاق قوّته و ضمّ نفوذه الى ما لآخر (همان)
خليل بن احمد فراهيدى (متوفى 150 ه. ق.) در كتاب «العين» آورده است:
«الشّافع: الطالب لغيره، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لى إليه فشفعه فى. والإسم: الشفاعة. واسم الطالب: الشفيع»؛ شافع يعنى كسى كه از غير خود طلب شفاعت مى‏ كند و مى ‏گويد نزد فلان شخص، واسطه و شفيع من باش. اسم مصدر (حاصل و نتيجه‏ى مصدر) آن شفاعت است و كسى را كه طلب شفاعت مى ‏كند، شفيع مى ‏نامند.»(9)

راغب اصفهانى در كتاب المفردات مى‏ گويد: «الشفع: ضم الشئ إلى مثله ويقال للمشفوع شفع»؛ شفع به معنى ضميمه كردن چيزى به مثل خود است و به مشفوع نيز گفته مى‏ شود
.»(10)
خلاصه اين که: در خواست شفاعت در واقع درخواست ضميمه شدن نيروی شفيع به نيروي مشفوع جهت نيل به مقصود است.

_ ماهیت شفاعت
شفاعت در قیامت نوعی مغفرت به شمار می آيد و نتيجه آن بخشش گناهان و رفع عذاب است. با چنين شفاعتی صحيفه اعمال انسان از گناه و آلودگی پاک می گردد ولي مقامات معنوی براي فرد ايجاد نمی شود. به عبارت ديگر، اين شفاعت حداکثر می تواند موجب ابراء ذمه و بيرون آمدن فرد گناهکار از گروی اعمال خود شود. از آنجايی که اين قسم مغفرت از سر تفضل و لطف خدا شامل حال انسان می شود آن را شفاعت تفضلی ناميده اند. در جريان اين شفاعت، بنده گناهکار با اعمال خود وسايل آمرزش خود را فراهم نمی کند ولي خدا به جهاتی و با وساطت ضابطه مند واسطه هايی او را مورد آمرزش قرار می دهد.
حقيقت اين شفاعت همان رسيدن رحمت و مغفرت پروردگار متعال از طريق اوليائش به بندگانش است. و اين مطلب تازه اي نيست؛ چنانچه هدايت الهيه که از فيوضات سبحانيه است از طريق پيامبران و کتابهاي آسمانی به بشر می رسد، بخشش و مغفرت الهي نيز از طريق همين اولياء در قيامت به اهل گناه می رسد. وقتي خداوند دعاء اوليائش را در زندگی دنيوي سبب قرار داده، مشکلی ندارد همين بندگان برگزيده را در قيامت وسيله غفران قرار دهد.

_ نکته :
توجه به دو دسته آیات در اینجا مفید و ضروری است
الف) آیاتی که دعا و استغفار پیامبر را برای مومنین سودمند و لازم می داند و به نبىّ بزرگوار (صلى الله عليه و آله) در قرآن مجيد دستور مى‏ دهد براى امت «واجدان شرايط» طلب مغفرت كن.
« فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»‏؛ بنا بر اين از آنان گذشت كن و براى آنان آمرزش بخواه.(11)

ب) آیاتی که به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) مى‏ فرمايد: اگر گنهكاران به نزد تو آمدند و روى توبه آوردند و از تو خواستند براى آنان استغفار كنى هر آينه من تواب و رحيم هستم و طلب غفران تو را براى آنان قبول كرده از گناهشان گذشت مى‏كنم و آنان را مورد عفو و آمرزش قرار مى‏دهم.
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛ و اگر آنان هنگامى كه [با ارتكاب گناه‏] به خود ستم كردند، نزد تو مى ‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏ خواستند و پيامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى‏ كرد، يقيناً خدا را بسيار توبه‏ پذير و مهربان مى‏ يافتند.(12)

اين نكته را هم فراموش نكنيد كه استغفار پيامبر (صلى الله عليه و آله) براى منافق و مشرك و كافر در صورتيكه در نفاق و شرك و كفر بمانند سودى ندارد.
«سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ»؛ براى آنان يكسان است چه براى آنان آمرزش بخواهى چه نخواهى، خدا هرگز آنان را نمى ‏آمرزد. مسلّماً خدا مردم فاسق را هدايت نمى‏ كند.(13)

_ نتیجه:
ادعای عدم پذیرش شفاعت پیامبر در دنیا از سوی پرسشگر که گفته بود«آیا شفاعت پیامبران سودی خواهد داشت؟»پاسخش خیر است چون بر اساس برداشت ناقص از آیات بوده و اشتباه است.

_ شفاعت در قرآن کريم:
بحث شفاعت در آيات فراواني از قران کريم مطرح شده است. نگاه به مجموع اين آيات، اصلي اسلامي را با بيان برخي شروط اثبات مي کند. لکن ما به خاطر اختصار گويی به بررسی برخی از اين آيات می پردازيم و در نهايت در صدد اثبات سه امر اساسی هستيم:
الف: شفاعت از اصول مسلم قراني است.
ب: براي گروهي با حفظ برخي صفات اين حق ثابت است.
ج: افرادی مورد شفاعت قرار می گيرند که دارای ويژگی های خاصی باشند.
آيات «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ»(14) و «ما مِنْ شَفِيع إِلّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»(25) و «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»(16) اثبات گر اين موضوع اند که اولا شفاعت اصلي مسلّم است، ثانيا اين امر مشروط به اذن الهي است و افرادي مي توانند شفاعت کنند که از جانب خداوند به ايشان اذن داده شده باشد.
آيه «يَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا»
(17) نيز بيان کننده شرايط افرادي است که مورد شفاعت قرار مي گيرند.
آياتي نيز هست که به صراحت از شافعين نام برده است مثل آيه «وَ كَمْ مِنْ مَلَك فِي السَّمواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى»
(18) که ملائکه را بعنوان يکي از گروه های شافعين مطرح می کند و شفاعت ايشان را مشروط به اذن الهی می نمايد. و يا آيه «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(19) به پيامبر نويد مقام محمود مي دهد و به اذعان مفسرين شيعه و سنی مقام محمود همان شفاعت است.
زمخشري در کشاف ج 2 ص687
(20) و بحراني در البرهان، ج3، ص569 (21) با بيان رواياتي مقصود از مقام محمود را همان مقام شفاعت می دانند.

بر اساس آن چه گذشت مشخص شد:
الف) شفاعت از اصول مسلم دین اسلام است.
ب) شفاعت در قیامت به اذن الهی صورت می گیرد.
ج) شرایط شافع و مشفوع را خدواند معین می سازد.
خلاصه این که امر شفاعت بدست خداوند است اوست که قواعد و قوانین شفاعت را معین می سازد. اوست که معین می سازد چه کسانی در چه شرایطی حق شفاعت دارند و چه کسانی در چه شرایطی مورد شفاعت قرار می گیرند.
در این میان برخی به زعم خود برای کسانی حق شفاعت قائلند بدون اینکه خداوند برای آن ها چنین شانیتی قرار داده باشد . و یا خود را مستحق شفاعت می پندارند لذا در آیاتی خداوند اعلام می دارد که اولا شفاعت این افراد اصلا مورد پذیرش نیست و ثانیا برای همه مردم هم شفاعت وجود ندارد و فقط عده خاصّی مورد شفاعت قرار می گیرند.

از این رو تمام آیات زیر وجود هر گونه شفاعت غیر ماذون را رد نموده و اعلام می دارد چنین شفاعت هایی اصلا مورد پذیرش نخواهد بود.
«وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ»؛ و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی‌پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می‌شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یاری می‌شوند.(22)
«وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ»
؛ از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند.!(23)
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزی داده‌ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (و رفاقتهای مادی سودی دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم می‌کنند، هم به دیگران).(24)
«وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»؛
و به وسیله آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز می‌ترسند، بیم ده! (روزی که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‌کننده‌ای جز او [= خدا] ندارند؛ شاید پرهیزگاری پیشه کنند.!(25)
«فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ»؛
(افسوس که امروز) شفاعت‌کنندگانی برای ما وجود ندارد.(26)
«فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»؛
از این رو شفاعت شفاعت‌ کنندگان به حال آن ها سودی نمی‌بخشد.(27)

_ دليل عقلي در اثبات شفاعت:
شهيد مطهري درباره دليل عقلی بر شفاعت می‏ نويسد:
«مغفرت الهی، مانند هر رحمت ديگر، داراي نظام و قانون است... امکان ندارد هيچ يک از جريان‏ های رحمت پروردگار بدون نظام انجام گيرد. به همين دليل، مغفرت پروردگار هم بايد از طريق نفوس کُمّلين و ارواح بزرگ انبياء و اولياء به گناهکاران برسد و اين لازمه نظام داشتن جهان است.
اگر فرضا هيچ دليلي نقلي بر شفاعت در دست نبود ناچار بوديم از راه عقل و براهين قاطعی، از قبيل برهان امکان اشرف و نظام داشتن هستی، به آن قائل شويم. وقتی که کسی وجود مغفرت خدا را بپذيرد، مبانی محکم عقل او را ناچار می ‏سازد که بگويد جريان مغفرت بايد از مجرای يک عقل کلی يا نفس کلی يعنی عقل و نفسی که دارای مقام ولايت کليه الهيه است صورت گيرد.
امکان ندارد که فيض الهي بيرون از قانون و حساب به موجودات برسد؛ ولي خوشبختانه قرآن کريم در اين ‏جا نيز رهبری فرموده است، با ضميمه کردن روايات اسلامی، خصوصا با توجه به آن‏چه در روايات معتبر و شامخ شيعه در باب ولايت کليه رسول خدا و ائمّه اطهار و مراتب ولايت در طبقات پايين‏تر اهل ايمان رسيده است، چنين استنباط می‏ کنيم که وسيله مغفرت تنها يک روح کلی نيست، بلکه نفوس کليه و جزئيه بشری با اختلاف مراتبی که دارند هر کدام سهمی از شفاعت دارند و اين يکی از مهم ترين معارف اسلام و قرآن است که تنها در مذهب مقدّس شيعه به وسيله ائمّه اطهار و شاگردان مکتب آن ها خوب توضيح داده شده است. لهذا از افتخارات اين مذهب شمرده می‏ شود.»(28)

_________
(1) اسراء/ 79.
(2) ضحی/ 5.
(3) فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر ،مفاتيح الغيب‏،دار احياء التراث العربى‏،بيروت‏،1420 ق‏، چاپ: سوم‏ ج31 ص 194.
(4) تفتازانى‏ ،سعد الدين ،شرح العقائد النسفية، تحقيق دكتر حجازى سقا ،مكتبة الكليات الأزهرية، قاهره‏، 1407 ق‏، چاپ: اول‏ ص76.
(5) قاضى عبد الجبار- قوام الدين ، شرح الأصول الخمسة ، تعليق از احمد بن حسين ابى هاشم‏،دار احياء التراث العربي‏، بيروت‏: 1422 ق‏،چاپ: اول‏.
(6) سليمان بن سحمان النجدي ، علق عليها بعض الفوائد و الايضاحات=محمدرشيد رضا، الهديه السنيه والتحفه الوهابيه النجديه لجميع اخواننا الموحدين من اهل ، مطبعه النهضه الحديثه ،مكه ،1389ق ، الرسالة الثانية ، ص42.
(7) بستانى، فؤاد افرام / مهيار، رضا ،فرهنگ ابجدي، انتشارات اسلامي‏، تهران‏، 1375 ش، چاپ: دوم‏،ج1 ص530.
(8) مصطفوى، حسن‏، التحقيق في کلمات القران الکريم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران‏، 1368 ش‏،چاپ: اول‏،ج6 ص86.
(9) فراهيدى، خليل بن أحمد،العين،نشر هجرت‏،قم‏،1409 ق‏،چاپ: دوم‏ ج 1 ص 260.
(10) راغب أصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏،دار القلم- الدار الشامية، بيروت- دمشق‏،1412 ق‏،چاپ: اول‏،ص 263.
(11) آل عمران/ 159.
(12) نساء/ 64.
(13) ‏منافقون/ 6.
(14) بقرة/ 255.
(15) يونس/ 3.
(16) مريم/ 87.
(17) طه/ 109.
(18) نجم/ 26.
(19) اسراء/ 79.
(20) زمخشرى محمود،الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ، دار الكتاب العربي‏،بيروت‏،1407 ق‏،چاپ: سوم‏.
(21) بحرانى سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة- قم ،بنياد بعثت‏، تهران‏، 1416 ق‏، چاپ: اول‏.
(22) بقره/ 48.
(23) بقره/ 123.
(24) بقره/ 254.
(25) انعام/ 51.
(26) شعراء/ 100.
(27) مدثر/ 48.
(28) مطهري مرتضي، عدل الهي، تهران، صدرا، چاپ هفتم 1372، ص 235.

موضوع قفل شده است