جمع بندی شجاعت های عمر بن خطاب + سند

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شجاعت های عمر بن خطاب + سند

از شجاعت و پهلوانی های عمر چیزهای زیادی می شنویم تا آنجا که گفته شده هنگامی که عمر اسلام آورد ، قریش به وحشت افتاد و با اسلام عمر ، مسلمانان نیرومند شدند و گفته شده خداوند بوسیله عمربن خطاب اسلام را عزت بخشید و گفته شده پیامبر دعوت خود را آشکار نکرد ، مگر پس از اسلام عمر .

ولی تاریخ راستین وحقیقی ،چیزی از شجاعت و قهرمانی عمر برای ما نقل نکرده است و هرگز تاریخ نشان نداده است که یک نفر از کفار مشهور یا فرد معمولی را در نبردی یا جنگی مثل بدر یا احد یا خندق و غیر آن ، به قتل رسانده باشد بلکه برعکس تاریخ به ما خبر داده که او در جنگ احد همراه دیگر فراری ها ،فرار کرد ، در جنگ حنین پا به فرار گذاشت و در جنگ خیبر وقتی پیامبر او را فرستاد با شکست برگشت و در آخرین آنها که سپاه اسامه بود ، در آن سربازی بود تحت فرماندهی جوانی به نام اسامه بن زید.

پس این ادعای پهلوانی ها و قهرمانی ها کجاست؟!!نیز می گویند : "جناب عمر بن خطاب از جواني مرد ميدان بود "

- كدام ميدان ؟

آيا تا به حال شنيده‌ايد كه عمر بن الخطاب پشه‌اي را از دوش نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم پرانده باشد ؟آيا تا به حال شنيده‌ايد كه عمر در ميدان جنگ يك نفر كافر را كشته باشد ؟

به اعتراف خود علماي اهل سنت ، عمر در اكثر جنگ‌ها فرار مي‌كرد ؛ از جمله در جنگ احد ، جنگ حنين ، جنگ خيبر و ... تا جايي كه به وي لقب « فرّار غير كرار» دادند .

فخر رازي از بزرگترين علماي تاريخ اهل سنت در باره فرار عمر و عثمان در جنگ احد مي‌نويسد :

وَمِنَ الْمُنْهَزِمِينَ عُمَرُ، إِلَّا أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِي أَوَائِلِ الْمُنْهَزِمِينَ وَلَمْ يَبْعُدْ، بَلْ ثَبَتَ عَلَى الْجَبَلِ إِلَى أَنْ صَعِدَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ

(أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 398،الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت،الطبعة: الثالثة - 1420 هـ)

از فراريان صحنه جنگ، عمر بود؛ البته جزء نخستين فراريان نبود، بالاى كوه ماند تا پيامبر هم به آن‌ها پيوست

8098- حدثنا أبو هشام الرفاعي قال، حدثنا أبو بكر بن عياش قال، حدثنا عاصم بن كليب، عن أبيه قال: خطب عمر يوم الجمعة فقرأ"آل عمران"، وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها، فلما انتهى إلى قوله:"إنّ الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان"، قال: لما كان يوم أحد هزمناهم، ففررتُ حتى صعدت الجبل، فلقد رأيتني أنزو كأنني أرْوَى، والناس يقولون:"قُتل محمد"! فقلت: لا أجد أحدًا يقول:"قتل محمد"، إلا قتلته!. حتى اجتمعنا على الجبل، فنزلت:"إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان"

(الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 7، ص 327،الكتاب: جامع البيان في تأويل القرآن

المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: 310هـ)،المحقق: أحمد محمد شاكر،الناشر: مؤسسة الرسالة،الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 2000 م /السيوطي، الحافظ جلال الدين، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 14، ص 529 و....)

عمر در روز جمعه هنگام خطبه خواندن، سوره آل عمران را مى‌خواند تا رسيد به اين آيه: «آنان كه روز برخورد دو لشكر به شما پشت كرده و گريختند » سپس گفت: روز اُحُد پس از آن كه شكست خورديم، من فرار كردم و از كوه بالا مى‌رفتم به طورى كه احساس كردم كه همانند بزكوهى پرش و خيزش دارم و به شدت تشنه شده بودم، شنيدم مردى مى‌گفت: محمد كشته شد، ‌‌گفتم: هر كس بگويد محمد كشته شد، او را مى‌كشم، به كوه پناه آورده و همه بالاى كوه جمع شديم، در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد.

حتي يك روايت از كتاب‌هاي اهل سنت در باره شجاعت و جنگاوري‌هاي عمر در ميدان جنگ نیامده است.اما وقتي در برابر زنان ، پير مردان و مسلمانان عادي قرار مي‌گرفت ، چنان خشن و شجاع مي‌شد كه انگار مثل او شجاع در روي زمين وجود ندارد . او آن قدر بر مؤمنين سخت مي‌گرفت كه حتي زنان مؤمنه نيز از ترس عمر خود را خيس و يا سقط جنين مي‌كردند :

8117 - عَنِ ابْنِ عُيَيْنَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: طَافَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فِي صُفُوفِ النِّسَاءِ فَوَجَدَ رِيحًا طَيِّبَةً مِنْ رَأْسِ امْرَأَةٍ، فَقَالَ: «لَوْ أَعْلَمُ أَيَّتُكُنَّ هِيَ لَفَعَلْتُ، وَلَفَعَلْتُ، لِتَطَّيَبْ إِحْدَاكُنَّ لِزَوْجِهَا، فَإِذَا خَرَجَتْ لَبِسَتْ أَطْمَارَ وَلِيدَتِهَا» قَالَ: «فَبَلَغَنِي أَنَّ الْمَرْأَةَ الَّتِي كَانَتْ تَطَيَّبَتْ بَالَتْ فِي ثِيَابِهَا مِنَ الْفَرَقِ»

(المصنف ، ج 4 ، ص 373 – 374، ح8117 المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحميري اليماني الصنعاني (المتوفى: 211هـ)، المحقق: حبيب الرحمن الأعظمي، الناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403، عدد الأجزاء: 11

عمر در ميان صفوف زنان حركت مي‌كرد ، بوي خوشي از سر يكي از زنان استشمام كرد ، گفت : اگر بدانم كه بوي خوش از سر كداميك از شما است ، فلان و فلان مي‌كنم . شما بايد بوي خوش را براي همسرانتان استفاده كنيد ... راوي مي‌گويد : به من خبر دادند زني كه بوي خوش استفاده كرده بود ، از ترس عمر شلوارش را خيس كرده بود .

واستدعى عمر امرأة ليسألها عن أمر وكانت حاملا ، فلشدة هيبته ألقت ما في بطنها ...

عمر ، زن حامله‌اي را خواست تا از وي در باره مسأله‌اي سؤال كند ، آن زن از ترس هيبت عمر فرزندش را سقط كرد ...

شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج 1 ، ص 174

به عبارت ساده تر شجاعت جناب عمر بن الخطاب براي زنان و اسيراني بود که ديگران انها را دستگير کرده بودند و دست و پايشان بسته بود و گرنه تاريخ شجاعتي از وي به ثبت نرسانده .دوستان اهل سنت توجه کنند که در فتح ايران جناب خليفه حضور نداشت و سربازان و اميران لشکر ايران را فتح کردند و ربطي به شجاعتهاي وي!!!!!!!! ندارد

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدرا

پرسش:
از شجاعت و پهلوانی های عمر چیزهای زیادی می شنویم تا آن جا که گفته شده هنگامی که عمر اسلام آورد، قریش به وحشت افتاد و مسلمانان نیرومند شدند، به وسیله عمر بن خطاب به اسلام عزت بخشیده شد و پیامبر دعوت خود را آشکار نکرد، مگر پس از اسلام عمر! و نیز می گویند: "جناب عمر بن خطاب از جواني مرد ميدان بود "
ولی تاریخ راستین و حقیقی، چیزی از شجاعت و قهرمانی عمر برای ما نقل نکرده است بلکه برعکس علمای اهل سنت و همچنین تاریخ به ما خبر داده که او در جنگ ها همیشه فراری بوده است. پس این ادعای پهلوانی ها و قهرمانی ها کجاست.؟!


پاسخ:
شیعه بر اساس آموزه های قرآن و سنت معتقد است جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باید همچون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) معصوم بوده و در بالاترین درجات علم و شجاعت قرار گرفته باشد، تا بتواند امت را به صراط مستقیم راهنمایی نموده و حافظ احکام شریعت باشد. با نگاهی به زندگانی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشاهده می گردد که جمع این اوصاف تنها در جانشینان بلا فصل آن حضرت جلوه گر بوده و احدی قابل مقایسه با عترت و اهل بیت (علیهم السلام) و در راس آنان امیر المؤمنین (علیه صلوات الله) نبوده است.

یکی از اوصاف بی نظیر امیر المومنین (علیه السلام) شجاعت آن حضرت می باشد؛ شجاعتی که به واسطه آن درخت نو پای اسلام از خطرات دشمنان محفوظ ماند و در هیچ جنگ مهمی نبود؛ مگر آن که به واسطه ایثار و شجاعت آن حضرت، نصرت و پیروزی نصیب سپاه اسلام گردید و این در حالی است که در هیچ گزارش قابل قبول تاریخی، نقشی تاثیر گذار از خلفای قبل از آن حضرت بیان نشده است.

_ بیان یک مورد تاریخی:
جنگ خیبر و عملکرد خلفا و امیرالمومنین (علیه السلام).

داستان فتح خیبر، اتفاقی است که بیانگر شهامت بی نظیر امیر المومنین (علیه السلام) می باشد. «بخاری» و «مسلم» در صحیح خود روایت نموده اند: «سهل بن سعد» مى‏ گويد: در جنگ خيبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بى‏ ترديد فردا اين پرچم را به دست مردى خواهم داد كه او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مى‏ دارند، خداوند به دست او فتح را نصيب ما مى‏ كند». مردم آن شب را بيدار به انتظار كشيدند و نگران بودند كه پرچم را به كدام يك از ايشان خواهد داد بامدادان به خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) رسيدند و هر كدام اميدوار بودند كه پرچم به او داده شود! پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «على‏ بن ابى طالب كجاست؟» عرض كردند: او به درد چشم مبتلاست - يا چشمانش ناراحت است- فرمود:«كسى را در پى او بفرستيد». على (علیه السلام) حاضر شد.

پيامبر (صلی الله علیه وآله) از آب دهانش به چشمان او ماليد و دعا كرد، درد چشمش بهبود يافت به گونه‏ اى كه گويى هيچ دردى نداشته است، پيامبر (صلی الله علیه و آله) پرچم را به او داد، عرض كرد: «يا رسول اللّه! بر چه محورى با ايشان بجنگم؟». پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «سربازانت را بفرست تا وارد محيط آن ها شوند سپس آن ها را به اسلام‏ دعوت كن و آن ها را از حق واجبى كه خداوند بر گردنشان دارد مطّلع گردان، قسم به خدايى كه جان من در قبضه قدرت اوست هر آينه اگر يك نفر به وسيله تو هدايت شود- يا اين كه خداوند به وسيله تو هدايت كند- بهتر است از اين كه مالك شتران‏ سرخ‏ فام باشى».

_ فرار ابوبکر و عمر در جنگ خیبر
«حاکم نیشابوری» در کتاب:«المستدرک» در باب غزوه خیبر پنج عمل کرد «ابو بکر» و «عمر» را در پنج روایت نقل نموده است:

1) «عَنْ سَلَمَةَ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَكْوَعِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ(و آله) وَ سَلَّمَ) أَبَا بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِلَى بَعْضِ حُصُونِ خَيْبَرَ فَقَاتَلَ وَجُهِدَ وَلَمْ يَكُنْ فَتْحٌ»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ابوبکر را به سوی برخی از دژهای خیبر اعزام نمودند. وی جنگ نمود و در این راستا تلاش نمود؛ اما موفق به فتح و پیروزی نشد.(1)

2) «عَنْ عَلِيٍّ أَنَّهُ قَالَ: يَا أَبَا لَيْلَى أَمَا كُنْتَ مَعَنَا بِخَيْبَرَ؟ قَالَ: بَلَى وَاللَّهِ كُنْتُ مَعَكُمْ، قَالَ: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ(وآله)وَسَلَّمَ «بَعَثَ أَبَا بَكْرٍ إِلَى خَيْبَرَ فَسَارَ بِالنَّاسِ وَانْهَزَمَ حَتَّى رَجَعَ»؛ امام علی (علیه السلام) به ابولیلی فرمودند: آیا تو با ما در خیبر نبودی؟ وی در پاسخ گفت: بله به خدا سوگند به همراه شما بودم. گفت: همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ابوبکر را به سوی خیبر فرستاد، وی نیز به همراه مردم به سوی خیبر رهسپار شد؛ اما شکست خورد و باز گشت.(2)

3) «ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَيْدَةَ، عَنْ أَبِيهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ(و آله) وَ سَلَّمَ) رُبَّمَا أَخَذَتْهُ الشَّقِيقَةُ، فَيَلْبَثُ الْيَوْمَ وَالْيَوْمَيْنِ لَا يَخْرُجُ، فَلَمَّا نَزَلَ بِخَيْبَرَ أَخَذَتْهُ الشَّقِيقَةُ، فَلَمْ يَخْرُجْ إِلَى النَّاسِ، وَأَنَّ أَبَا بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَخَذَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ(و آله) وَ سَلَّمَ)، ثُمَّ نَهَضَ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيدًا ثُمَّ رَجَعَ»؛ عبدالله بن بریده از پدرش نقل می کند که او گفت: گاهی پیامبر اکرم مبتلا به درد شقیقه (دو استخوان اطراف پیشانی) می شدند، به گونه ای که یک یا دو روز از منزل خارج نمی شدند. هنگامی که آن حضرت به خیبر رسیدند همین امر اتفاق افتاد؛ لذا آن حضرت در جمع مردم حاضر نشدند. ابوبکر روزی پرچم را بدست گرفته و به سوی میدان رهسپار گردید و جنگ سختی نمود و سپس بازگشت.(3)

4) «عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:«سَارَ النَّبِيُّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ(و آله) وَ سَلَّمَ) إِلَى خَيْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، وَبَعَثَ مَعَهُ النَّاسَ إِلَى مَدِينَتِهِمْ أَوْ قَصْرِهِمْ، فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءُوا يُجَبِّنُونَهُ وَيُجَبِّنُهُمْ فَسَارَ النَّبِيُّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ)»؛ از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خیبر رسیدند عمر را به همراه مردم به سوی اهل خیبر فرستادند. آنان جنگ نمودند و طولی نکشید که عمر و اصحابش شکست خورده بازگشتند، در حالی که اصحاب او وی را ترسو می خواندند و او اصحاب خود را ترسو می خواند!.(4)

5) عَنْ جَابِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، «أَنَّ النَّبِيَّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ(و آله) وَ سَلَّمَ) دَفَعَ الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِلَى عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَيُجَبِّنُونُهُ»؛ جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در روز خیبر پرچم را به عمر سپردند و وی به سوی میدان رفت؛ اما طولی نکشید که وی بازگشت در حالی که وی اصحابش را ترسو می خواند و اصحاب وی او را ترسو می خواندند!.(5)

اکثر این احادیث بنا بر نظر «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» صحیح می باشد؛ و مضمون کلی آن ها عدم موفقیت «ابوبکر» و «عمر» در جریان جنگ خیبر و بازگشت از روی ترس آنان از میدان نبرد است که در نتیجه روحیه سپاه اسلام تضعیف شده و بعد از این ناکامی ها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: به زودی شخصی را به میدان می فرستم که کرّار و حمله کننده است؛ اما هیچ گاه اهل فرار کردن از معرکه نیست(6)؛ که چنین بیانی تعریض و کنایه ای به عملکرد «ابوبکر» و «عمر» می باشد.

_______________
(1) المستدرك على الصحيحين، أبو عبد الله الحاكم النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)، ج3، ص39،‌ ح:4338، دار الكتب العلمية – بيروت.«هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ [التعليق - من تلخيص الذهبي] صحيح».
(2) همان.هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ .[التعليق - من تلخيص الذهبي] صحيح.
(3)همان، ح:4339.هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ. [التعليق - من تلخيص الذهبي] صحيح.
(4)همان، ح: 4340.هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ. [التعليق - من تلخيص الذهبي] صحيح.
(5)همان، ح: 4341.هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ [التعليق - من تلخيص الذهبي] القاسم بن أبي شيبة واه.
(6) تاريخ دمشق، أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر (المتوفى: 571هـ)، ج41، ص219، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع: «عن مالك بن أنس عن نافع عن ابن عمر عن عمر بن الخطاب قال قال رسول الله (صلى الله عليه (وآله)وسلم) لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله كرار غير فرار يفتح الله عليه جبريل عن يمينه وميكائيل عن يساره فبات الناس متشوقين فلما أصبح قال أين علي قالوا يا رسول الله ما يبصر قال ائتوني به فأتي به فقال له النبي (صلى الله عليه(وآله) وسلم) ادن مني فدنا منه فتفل في عينيه ومسحهما بيده فقام علي من بين يديه كأنه لم يرمد قط».

عبد الزینب;721025 نوشت:
ولی تاریخ راستین وحقیقی ،چیزی از شجاعت و قهرمانی عمر برای ما نقل نکرده است و هرگز تاریخ نشان نداده است که یک نفر از کفار مشهور یا فرد معمولی را در نبردی یا جنگی مثل بدر یا احد یا خندق و غیر آن ، به قتل رسانده باشد بلکه برعکس تاریخ به ما خبر داده که او در جنگ احد همراه دیگر فراری ها ،فرار کرد ، در جنگ حنین پا به فرار گذاشت و در جنگ خیبر وقتی پیامبر او را فرستاد با شکست برگشت و در آخرین آنها که سپاه اسامه بود ، در آن سربازی بود تحت فرماندهی جوانی به نام اسامه بن زید.

سلام

اشتباه نشود ! جناب عمر فردي قوي وقدي بلند وصدايي خشن داشت كه بعضي زنان از شنيدن صدايش خود را خيس وبچه سقط ميكردند و....

اما علت نكشتن يهود و مشركين را در عقيده عمر بايد جست چرا كه وي اصلا اعتقادي به اسلام ونبوت رسول خدا ص نداشت(بروايت ابن شبه مورخ ثقه سني) و دين جاهلي ويهود را برتر از اسلام ميدانست (كشف المشكل ابن الجوزي) واسلام را مايه عقب ماندگي وبدبختي عرب و در خيبر مردم را از يهود ميترساند و.... چنانكه در اخبار صحيح عامه هم آمده است .

مطالب تكميلي :

چه کسی در جنگ احد فریاد میزد که محمد (ص) کشته شد به خانه هایتان (جاهلیت ) برگردید ؟!
وَقَالَ مُنَافِقٌ إنّ رَسُولَ اللّهِ قَدْ قُتِلَ فَارْجِعُوا إلَى قَوْمِكُمْ فَإِنّهُمْ داخلو البيوت.مغازی واقدی
قَالَ إنّ إبْلِيسَ تَصَوّرَ يَوْمَ أُحُدٍ فِي صُورَةِ جُعَالَ بْنِ سُرَاقَةَ الثّعْلَبِيّ فَنَادَى " إنّ مُحَمّدًا قَدْ قُتِلَ" فَتَفَرّقَ النّاسُ فِي كُلّ وَجْهٍ فَقَالَ عُمَرُ: إنّي أَرْقَى فِي الْجَبَلِ كَأَنّي أُرْوِيّةً حَتّى انْتَهَيْت إلَى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ يَنْزِلُ عَلَيْهِ {وَمَا مُحَمّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ}.. الْآيَةُ {وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ} مغازی واقدی

وقال بعض المنافقين: إنْ كان محمّد قد قُتل فارجعوا إلي دينكم الأوّل، مرّأنس بعمربن الخطاب ومعه جماعة فقال: مايقعدكم! فقالوا: قُتِل رسول اللّه(ص)، فقال أنس: اللّهم! إنى أبرأ إليك مما جاء به هؤلاء المشركون، وأعتذر إليك عمّا صنع المسلمون، فشدّ بسيفه علي صفوف الكفّار، ولم يزل يُقاتل حتي قُتِل، فنزلت فيه، وقيل: فى غيره الآية 23 من سورة الأحزاب: مِنَ المؤمنين رِجال صَدَقُوا ما عاهدوا اللّه عليه فمِنْهُمْ مَنْ قضي نحبَهُ ومنهم مَنْ ينتظرُ وما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً.اعلام القران

چه کسی در جنگ احد فریاد میزد که محمد (ص) کشته شد به دین اولتان برگردید ؟!

احمد بن حنبل مى‏گوید: ابوبکر و عمر در این جنگ فرار کردند. هنگامى که أمیر المؤمنین علیه السّلام در تعقیب فرارى‏ها بود، عمر در حالى که اشک چشمانش را پاک مى‏کرد برگشت و به أمیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرد: مرا ببخشید ! أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «آیا تو نبودى که صدا زدى: محمّد کشته شده است، به دین قبلى خود برگردید ؟!! عمر گفت: این کلام را ابوبکر گفته است ! در اینجا بود که این آیه نازل شد: «ان الذین تؤلوا منکم یوم التقى الجمعان انما استز لهم الشیطان» !.
(سوره آل عمران: آیه ۱۵۵٫ اثبات الهداة: ج ۲، ص ۳۶۴ – ۳۶۵)

ـ حدثني المثنى, قال: حدثنا إسحاق, قال: حدثنا أبوزهير, عن جويبر, عن الضحاك, قال: نادى مناد يوم أحد حين هزم أصحاب محمد (: ألا إن محمدا قد قتل, فارجعوا إلى دينكم الأوّل! فأنزل الله عزّ وجلّ: {وَما مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ}... الاَية.
حدثت عن الحسين بن الفرج, قال: سمعت أبا معاذ, قال: حدثنا عبيد بن سليمان, قال: سمعت الضحاك يقول في قوله: {وَما مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ}... الاَية: ناس من أهل الارتياب والمرض والنفاق, قالوا يوم فرّ الناس عن نبيّ الله ( , وشجّ فوق حاجبه, وكسرت رباعيته: قتل محمد, فالحقوا بدينكم الأوّل! فذلك قوله: {أفَئِنْ ماتَ أوْ قُتِل انْقَلَبْتُمْ على أعْقابِكُمْ}.

قال موسى بن عقبة: لما غاب النبي صلى الله عليه وسلم عن أعين بعض القوم واختلط بعضهم ببعض وسمعوا الصارخ، قال رجال من المنافقين: لو كان لنا من الأمر شيء ما قتلنا ها هنا، وقال بعض منهم: لو كان نبياً ما قُتل فارجعوا إلى دينكم الأول، وفي ذلك أنزل الله: {وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَبِكُمْ} (آل عمران: 144)،
وجمله : وقال بعض منهم: لو كان نبياً ما قُتل : تنها از زبان كسي صادر ميشود كه در نبوت رسول الله (ص) شك داشته ،‌حال چه كسي بوده ؟! براي رسيدن به جواب ماجراي حديبيه را بخوانيد تا بدانيد چه كسي در نبوت رسول الله (ص) شك داشته است .

قال ابن عباس: اشتدّ غضب الله على من قتله نبيّ، واشتدّ غضب الله على من رمى رسول الله ( قال: وفشا في الناس أن محمداً قد قتل، فقال بعض المسلمين: ليت لنا رسولاً إلى عبد الله بن أبي فيأخذ لنا أماناً من أبي سفيان وبعض الصحابة جلسوا وألقوا بأيديهم وقال أناس من أهل النفاق: إن كان محمد قد قتل فالحقوا بدينكم الأوّل،
وأخرج ابن جرير عن الضحاك قال : نادى مناد يوم أحد حين هزم أصحاب محمد : أن محمداً قد قتل فارجعوا إلى دينكم الأول ، فأنزل الله { وما محمد إلا رسول . . . } الآية .

چه کسی گفت : أن محمداً قد قتل فارجعوا إلى دينكم الأول ؟

وأخرج ابن جرير عن ابن جريج قال : قال أهل المرض والإرتياب والنفاق حين فر الناس عن النبي صلى الله عليه وسلم : قد قتل محمد فالحقوا بدينكم الأول . فنزلت هذه الآية { وما محمد إلا رسول . . . } الآية .
وأخرج ابن جرير عن السدي قال : فشا في الناس يوم أحد أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قد قتل ، فقال بعض أصحاب الصخرة : ليت لنا رسولاً إلى عبد الله بن أبي ، فيأخذ لنا أماناً من أبي سفيان .
يا قوم إن محمداً قد قتل فارجعوا إلى قومكم قبل أن يأتوكم فيقتلونكم . قال أنس بن النضر : يا قوم إن كان محمد قد قتل فإن رب محمد لم يقتل ، فقاتلوا على ما قاتل عليه محمد صلى الله عليه وسلم ، اللهم إني أعتذر إليك ممَّا يقول هؤلاء ، وأبرأ إليك مما جاء به هؤلاء . فشد بسيفه فقاتل حتى قتل . فأنزل الله { وما محمد إلا رسول } الآية .
وأخرج ابن جرير عن القاسم بن عبد الرحمن بن رافع أخي بني عدي بن النجار قال : انتهى أنس بن النضر عم أنس بن مالك إلى عمر وطلحة بن عبيد الله في رجال من المهاجرين والأنصار وقد ألقوا بأيديهم فقال : ما يجلسكم؟ قالوا : قتل محمد رسول الله قال : فما تصنعون بالحياة بعده؟ قوموا فموتوا على ما مات عليه رسول الله . واستقبل القوم فقاتل حتى قتل .
وأخرج عبد بن حميد وابن المنذر عن عطية العوفي قال : لما كان يوم أحد وانهزموا قال بعض الناس : إن كان محمد قد أصيب فأعطوهم بأيديكم إنما هم إخوانكم . وقال بعضهم : إن كان محمد قد أصيب ألا تمضون على ما مضى عليه نبيكم حتى تلحقوا به؟ فأنزل الله { وما محمد إلا رسول } إلى قوله { فآتاهم الله ثواب الدنيا } .
وأخرج ابن سعد في الطبقات عن محمد بن شرحبيل العبدري قال : حمل مصعب بن عمير اللواء يوم أحد فقطعت يده اليمنى ، فأخذ اللواء بيده اليسرى وهو يقول { وما محمد إلا رسول الله قد خَلَتْ من قبله الرسل أفإين مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم } ثم قطعت يده اليسرى فجثا على اللواء وضمه بعضديه إلى صدره وهو يقول { وما محمد إلا رسول . . . } الآية . وما نزلت هذه الآية { وما محمد إلا رسول } يومئذ حتى نزلت بعد ذلك .
وأخرج عبد بن حميد وابن جرير وابن أبي حاتم عن مجاهد { ومن ينقلب على عقبيه } قال : يرتد .درالمنثور

7949- حدثني محمد بن سعد قال، حدثني أبي قال، حدثني عمي قال، حدثني أبي، عن أبيه، عن ابن عباس: أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم اعتزل هو وعصابة معه يومئذ على أكمة، والناس يفرُّون، ورجل قائم على الطريق يسألهم:"ما فعل رسول الله صلى الله عليه وسلم"؟ وجعل كلما مروا عليه يسألهم، فيقولون:"والله ما ندري ما فعل"! فقال:"والذي نفسي بيده، لئن كان النبي صلى الله عليه وسلم قُتل، لنعطينَّهم بأيدينا، إنهم لعشائرنا وإخواننا"! وقالوا:"إن محمدًا إن كان حيًّا لم يهزم، ولكنه قُتل"! فترخَّصوا في الفرار حينئذ. فأنزل الله عز وجل على نبيه صلى الله عليه وسلم:"وما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل"، الآية كلها.تفسیر طبری

چه کسی گفت : إنهم لعشائرنا وإخواننا !!!!!!!!!!!

عمر و مردانى كه با او همراه بودند از اصحاب رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله گفتند: يا رسول الله! مگر تو به ما نگفتى كه داخل مسجدالحرام مى‏شوى و كليد كعبه را مى‏گيرى و با واقفين در زمين عرفات وقوف مى‏كنى؟! و ما اينك مى‏بينيم قربانى ما به بيت الله نرسيده است و ما نيز نرسيده‏ايم!
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: قُلْتُ لَكُمْ فِى سَفَرِكُمْ هَذَا؟! «آيا من به شما گفتم كه در اين سفرتان داخل مى‏شويد؟!» عمر گفت: لا. «نه» رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: أمَا إنّكُمْ سَتَدْخُلُونَهُ، وَ آخُذُ مِفْتَاحَ الْكَعْبَةِ، وَ أحْلِقُ رَأسِى وَ رُؤوسَكُمْ بِبَطْنِ مَكّةَ، وَ اُعَرّفُ مَعَ الْمُعَرّفينَ «آگاه باشيد ! شما داخل مكّه خواهيد شد و من كليد كعبه را مى‏گيرم و سر خود و سر شما را در داخل مكّه مى‏تراشم و با كسانى كه در عرفات وقوف دارند من نيز وقوف مى‏كنم!»
سپس رسول خداصلى الله عليه وآله رو كردند به عمر، گفتند: أنَسِيتُمْ يَوْمَ اُحُدٍ إذْ تُصْعِدُونَ وَ لَاتَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ وَ أنَا أدْعُوكُمْ فى اُخْرَاكُمْ؟!آيا فراموش كرده‏ايد روز احد را در وقتى كه به مكان دور فرار مى‏كرديد و چهره خود را به احدى برنمى‏گردانيديد و من در دسته ديگر، شما را صدا مى‏زدم؟! آيا فراموش كرده‏ايد روز غزوه خندق را در وقتى كه دشمنان از بالاى شما و از پائين شما آمدند و در وقتى كه چشمها از اضطراب بدين سو و آن سو حركت مى‏كرد و دلها به حنجره‏ها رسيده بود؟! آيا فراموش كرديد روز فلان را؟ و شروع كرد رسول خداصلى الله عليه وآله امورى را براى آنها مى‏شمرد و متذكّرشان مى‏ساخت كه آيا فراموش كرديد روز فلان را؟»
و مسلمين شروع كردند به گفتار به اينكه: خدا راست گفت، و رسول خدا راست گفت. اى پيغمبر خدا، ما فكرمان نمى‏رسيد به آنچه تو در آن فكر مى‏كردى. تو داناترى به خدا و امر خدا از ما. واقدي

روابط متقابل و دوستانه عمر با مشرکان در جنگهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله
عمر و مشرکان در جنگ های مختلفی که بین مسلمانان و مشرکان به وقوع پیوست روابط دوستانه ای داشتند.
در تاریخ مشاهده می کنیم که مشرکان در صحنه دو جنگ احد و خندق با اینکه می توانستند او را بکشند از کشتن وی خودداری کردند:
در جنگ احد خالد بن ولید همراه با سوارانش امکان آن را یافت که عمر را از دم تیغ بگذراند اما چنین نکرد. (1)
همچنین در جنگ احد ضرار می توانست عمر را بکشد اما چنین نکرد. (2)
در جنگ خندق نیز ضرار بن خطاب فهری می توانست عمر را بکشد اما او را نکشت. (3)
علت امتناع از کشتن عمر در این جنگها توسط مشرکین آگاهی آنها به حقیقت حال او بود. مشرکان عمر را می شناختند و از نفاق و عدم دین داری وی آگاه بودند. و اگر علت عدم کشتن عمر غیر از چیزی بود که بیان کردیم پس چرا مشرکان نسبت به یاران واقعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله همچون مولا علی علیه السلام و حمزه و... ترحم نشان نمی دادند ؟
این مساله مستلزم آنست که متقابلا عمر نیز دست به قتل رجال قریش نگشاید و در عمل نیز چنین شد و عمر در تمام جنگهای رسول الله صلی الله علیه و اله با کفار و یهود، از صحنه گریخت. (4)
عمر شمشیرش را در کشتن هیچ کافر یا یهودی به کار نبرد. چنانچه از فرزندش عبدالله به عمر نقل شده است:
شمشیر عمر چهارصد درهم نقره داشت و معاویه شمشیر عمر را به دست آورده بود اما او هم آن را به کار نبرد. (5)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
اسناد:
(1) مغازی الواقدی ج1ص237
(2) السیرة الحلبیة حلبی شافعی ج2ص321
(3) مغازی الواقدی ج1ص471 – مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر ج11ص156-157 – طبقات الشعراء ص63 – البدایة و النهایة ج3ص107
(4) مفاتیح الغیب ج9ص52 – تفسیر فخر الرازی ج3ص398 – السیرة الحلبیة ج2ص227 – تلخیص المستدرک ج3ص37 – المستدرک حاکم ج3ص37.
(5) کنزالعمال ج6ص694 ح17448 – الاصابة ابن حجر ج2ص209 – تاریخ ابوالفداء ج1ص222و221 – تاریخ الطبری باب جنگ احد

مردى از عبدالله بن عمر درباره عثمان سؤال كرد، او گفت: عثمان در روز احد معصيت عظيمى را انجام داد و خدا از او گذشت، زيرا كه او مِمّنْ تَوَلّى يَوْمَ التَقَى الجَمْعان بود، امّا در ميان شما معصيت كوچكى كرد و شما وى را كشتي .مغازي واقدي

مسعودى در «التّنبيه و الإشراف» ص 232 و 233 گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله در وقت فتح مكّه امر به قتل ابن أخْطَل و عبدالله بن سعدبن أبى سَرْح و مِقْيَس بن حبابه نمود، و عبدالله بن سعدبن أبى سرح برادر مادرى عثمان بود و يكى از كاتبين وحى بود كه مرتد شد و به مشركين مكّه پيوست. چون رسول خدا أمر به قتل وى نمودند عثمان او را پنهان كرد و سپس به حضور پيغمبر آورد و امان خواست، رسول خدا مدتى دراز سكوت نمودند و پس از آن فرمودند: آرى! چون عثمان مراجعت كرد رسول خدا به حاضرين فرمود: من سكوت كردم تا يكى از شما برخيزد و فوراً گردنش را بزند. مردى از انصار گفت: چرا تو اشاره‏اى ننمودى؟ رسول خدا فرمود: إنّ النّبىّ لايقتل بالإشارة «پيامبر با اشاره كسى را نمى‏كشد». و از اين حديث نيز مى‏توان به حرمت ترور در اسلام پى‏برد. عبدالله بن سعد بن أبى سرح همان است كه عثمان او را در زمان خلافت غاصبه خويش معزّز و مكرّم داشت و حكومت مصر را به وى سپرد.

اين خبر از اين جهت قابل توجه است كه ما علت كينه عثمان را نسبت به پيامبر (ص) علي (ع) و اولادش ميبينيم مثلا كشتن رقيه دخت نبي (ص) وپناه دادن معاوية بن مغيره مُثله كننده حضرت حمزه وآوردن به مدينه عبدالله بن أبى سرح برادر رضاعى او بوده است.

- قال الآلوسي : فقد ذكر أبو القاسم البلخي أنه لم يبق مع النبي (ص) يوم أحد إلاّّ ثلاثة عشر نفساًً ، خمسة من المهاجرين : أبوبكر ، وعلي ، وطلحة ، وعبد الرحمن بن عوف ، وسعد بن أبي وقاص والباقون من الأنصار .... وأما سائر المنهزمين فقد إجتمعوا على الجبل ، وعمر بن الخطاب (ر) كان من هذا الصنف كما في خبر إبن جرير.

ابن كثير سيره- قال إبن هشام : وكان ضرار بن الخطاب لحق عمر بن الخطاب يوم أحد فجعل يضربه بعرض الرمح ويقول : إنج يا بن الخطاب لا أقتلك ؟! فكان عمر يعرفها له بعد الإسلام (ر) ؟!!.

فكان عمر يقول: لما صاح الشيطان قتل محمد أقبلت أرقى في الجبل كأني أرويةٌ، فانتهيت إلى النبي صلى الله عليه وسلّم وهو يقول: " وما محمدٌ إلا رسولٌ قد خلت من قبله الرسل... " الآية، وأبو سفيان في سفح الجبل. قال رسول الله صلى الله عليه وسلّم. اللهم ليس لهم أن يعلونا! فانكشفوا.مغازی

يك نفر از عمر بپرسد تو از كجا صداي شيطان را شناختي ؟!

ابن هشام،سیره نویس بزرگ اسلام،چنین مینویسد:
انس ابن نضر عموی انس ابن مالک میگوید:موقعی که ارتش اسلام تحت فشار قرار گرفت (در جنگ احد) و خبر مرگ پیامبر منتشر شد،(در این جنگ مشرکان کسی را کشتند و فکر کردند که پیامبر را کشته اند،به این دلیل خبر مرگ پیامبر منتشر شد.) بیشتر مسلمانان به فکر نجات جان خود افتادند و هرکس به گوشه ای پناه برد.وی میگوید:دیدم که دسته ای از مهاجر و انصار که در بین آنان عمر خطاب و طلحه و عبید الله بودند،در گوشه ای نشسته اند و در فکر نجات خود هستند.من با لحن اعتراض آمیزی به آنان گفتم:چرا اینجا نشسته اید؟
در جواب گفتند:پیامبر کشته شده است و دیگر نبرد فایده ندارد.
من به آنان گفتم:اگر پیامبر کشته شده،دیگر زندگی سودی ندارد،برخیزید و در آن راهی که او کشته شد شما هم شهید شوید و اگر محمد کشته شد،خدای او زنده است.وی می افزاید که:من دیدم سخنانم در آنها تاثیری ندارد.خود دست به سلاح بردم و مشغول نبرد شدم.
ابن هشام میگوید:انس در این نبرد هفتاد زخم برداشت و نعش او را جز خواهر او کسی دیگر نشناخت.
و نیز ابن ابی الحدید (از دانشمندان اهل سنت) مینویسد:شخصی در سال 608 هجری قمری کتاب مغازی واقدی را نزد دانشمند بزرگ محمد بن معد علوی درس میگرفت و من هم یک روز در آن مجلس درس شرکت کردم.هنگامی که مطلب به اینجا رسید که محمد بن مسلم صریحا نقل میکند که در روز احد با چشم های خود دیده است که مسلمانان از کوه بالا میرفتند و پیامبر آنان را به نامهایشان صدا میزد و میفرمود:" الی یا فلان" (به سوی من بیا ای فلان) ولی هیچ کس به ندای رسول خدا جواب مثبت نمیداد،استاد به من گفت:منظور از فلان همان کسانی هستند که پس از پیامبر مقام و منصب به دست آوردند و راوی از ترس از تصریح به نامهای آنان خودداری کرده است و صریحا نخواسته است اسم آنان رابیاورد.

أخرج ابن المنذر عن كليب قال : خطبنا عمر فكان يقرأ على المنبر آل عمران ، ويقول : إنها أُحُدِيَّة ، ثم قال : تفرقنا عن رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم أحد ، فصعدت الجبل فسمعت يهودياً يقول : قتل محمد فقلت لا أسمع أحداً يقول : قتل محمد إلا ضربت عنقه ، فنظرت فإذا رسول الله صلى الله عليه وسلم والناس يتراجعون إليه ، فنزلت هذه الآية { وما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل } .

آقای عمر بالاخره یهودی فریاد زد یا شیطان یا منافقی ؟؟؟؟!!!! البته درست اینست که شیطان بزبان عمر فریاد زد و گفت محمد کشته شده زیرا عمر شیطان انسی بود !

ودر جنگ عليه ايرانيان مانند قادسيه و .... جناب عمر بروايت سليم دستور قتل عام ايرانيان را داد وگفت اگر قد كسي بيشتر از 5 وجب بود اورا بكشيد !!!!

اما دستور عمر به قتل و غنیمت ایرانیان : إرسال الثاني إلى عمّاله بالبصرة بحبل خمسة أشبار، وقوله: من أخذتموه من الأعاجم فبلغ طول هذا الحبل، فاضربوا عنقه .... يعني قد كسي بيشتر از 5 وجب بود بكشيدش !!!!


ومعاويه كه از عاملين عمر بود قصد داشت نصف موالي (ايرانيان ) را بكشد بروايت عقد الفريد !!!!!

وقد أراد معاوية أن يقتل شطرا من الموالي (اراده کرد معاویه که نصف از موالی را بکشد )، عندما رآهم كثروا، فنهاه الاحنف عن ذلك !!!!

شجاعتهای ایشان بسیار است
منع کتابت وصیت نبی مکرم صلی الله علیه واله وسلم (بخارب ومسلم ونووی وابن حجر )
کوتادی سقیفه
احراق بیت النبوه
شهادت محسن بن امبرالمومنین علیه السلام
کشتن ابی بکر
شعله ور کردن شعله جنگ جمل صفین نهروان با تشکیل شوری 6نفره
حاکم کردن معاویه و یزید وحادثه کربلا
پایه ریز شالوده غبیت امام زمان (علیه السلام )
وانحراف واضلال اولین واخرین
ما من محجمه دم احریقت الی یوم القیامه الا وفی اعناقهما
و..........................

ان شا الله که روزی برسه که سنی ها منطقی فکر کنند. آخر این شخص چه هنری داشته است که او را رهبر و سر پرست خود انتخاب کرده اند.

آیا این شخص یکبار در عمر خودش با خدا مناجات کرده است؟ و یا دعایی از او به جا مانده است که دلیل یگانه پرستی و توحید او باشد؟

چطور میشود یک شخص خودش را مسلمان بداند حال آن که یک مشرک بت پرست را رهبر خود قرار داده اند.

من به سنی ها توصیه میکنم که دست از لج بازی بردارند.شب اول قبر و وقایع هولناک قیامت را نمیتوان به شوخی گرفت .اقرار به ولایت اهل بیت علیهم السلام شرط لازم جهت پیروزی و رستگاری در قیامت است.

عين الحيات;725129 نوشت:
آیا این شخص یکبار در عمر خودش با خدا مناجات کرده است؟

تعجب میکنم .آخه تو از کجا میدونی ؟ واقعا چطور ممکنه راجب کسی که 1400 سال پیش زندگی میکرده انقدر با اطمینان حرف بزنید.
خودت از عذاب قبر نمیرسی ؟

بسم رب الحیدر

سلام و ادب

دخترک کبریت فروش;725136 نوشت:
تعجب میکنم .آخه تو از کجا میدونی ؟ واقعا چطور ممکنه راجب کسی که 1400 سال پیش زندگی میکرده انقدر با اطمینان حرف بزنید.
خودت از عذاب قبر نمیرسی ؟

امام کاظم علیه السلام فرمودند: اولی و دومی همان دو نفری هستند که به اندازه چشم به هم زدنی ایمان نیاوردند. بحارالانوار ج3ص409

پیشنهاد میکنم راجبه این که حاضر نیستم اسمشو بیارم بیشتر تحقیق کنید چیزهای زیادی دستگیرتون میشه

غلام عشقتم یاعلی;725139 نوشت:
مام کاظم علیه السلام فرمودند: اولی و دومی همان دو نفری هستند که به اندازه چشم به هم زدنی ایمان نیاوردند. بحارالانوار ج3ص409

امام کاظم راجب سومی و چهارمی چیزی نگفتن؟
ابوبکر جز اولین کسانی بود که ایمان آورد و به خاطر اسلام خیلی عذاب کشید
در ضمن هر کسی تو قبر خودش میخوابه .من الان دارم غصه خودمو میخورم

[="Black"]بسم رب الحیدر

دخترک کبریت فروش;725153 نوشت:
امام کاظم راجب سومی و چهارمی چیزی نگفتن؟
ابوبکر جز اولین کسانی بود که ایمان آورد و به خاطر اسلام خیلی عذاب کشید
در ضمن هر کسی تو قبر خودش میخوابه .من الان دارم غصه خودمو میخورم

راجبه دو خط اولتون فقط پیشنهاد میکنم بیشتر مطالعه کنید
راجبه خط سومتون هم
باید دشمنای اسلام مخصوصا اینارو خوب بشناسید حب و بغض باید کنار هم باشه اگه شما فقط خدارو دوست داشته باشید و از دشمناش بیزار نباشید این بی معنیه
اگه غصه میخورید پس بهتره که اینارو بشناسید چون خیلی بهتون کمک میکنه !!
صحبت راجبه این موضوعات زیاده ولی ...[/]

با سلام
دوستان میتوانند این شجاعتها را در این تاپیک دنبال کنند

[h=3]ابوبکر و عمر و عثمان، در جنگهای دوره پیامبر چه نقشی داشتند ...[/h]

.

دخترک کبریت فروش;725153 نوشت:
امام کاظم راجب سومی و چهارمی چیزی نگفتن؟
ابوبکر جز اولین کسانی بود که ایمان آورد و به خاطر اسلام خیلی عذاب کشید
در ضمن هر کسی تو قبر خودش میخوابه .من الان دارم غصه خودمو میخورم

فاق چیست ؟ومنافق کیست ؟خلافت بدست منافقین افتاد ؟؟!!

[/HR] بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العا لمین وصلی الله علی سیَدنا محمٌدوآ له الطیبن ا لطاهرین لا سیًما بقیة الله الأعظم حجةبن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین لا سیَما ا لجبت والطاغوت واللات والعزی وابنتيهما ومحبيهما .
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن المهدی صلواتک علیه وعلی آبایه فی هذه الساعة
وفی کلّ الساعة ولیّاً وحافظا وقائدا وناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا
اسلام تا ز ماني كه در مكه بود دو جبهه بيشتر وجود نداشت 1-اسلام 2-كفر وشرك .
اما زماني كه رسول مكرم اسلام صلي اللله عليه اله وسلم به مدينه هجرت فرمودند و مسلمين شروع به زياد شدن نمودن بحث نفاق شروع مي شود.
لذا اياتي كه در باب نفاق ومنافقين است همه مدني است.
قران كريم كه قول اصح وصحيح انست كه زمان نبي اكرم صلي الله عليه واله وسلم جمع اوري شد به شكل موجود وخالي از تحريف مي باشد طبق نزول زماني جمع اوري نشده
لذا اواخر قران كريم بيشتر سورهاي مباركات مكي است .
اينكه مكي ومدني معنايش كدام است ؟ اقوالي است كه صحيح ان به دو قول رجوع مي كند .
1-مكي ومدني بودن به لحاظ مكاني
2-به ملاحظه زمان .
يعني ايات وسورهايي كه در مكه نازل شده مكي وايات وسوري كه در مدينه نازل شده مدني اين طبق ملاك مكاني .
يا ايات وسوري كه قبل از هجرت نازل شده مكي است ولو مكانا خارج مكه نازل شده باشد .
و ايات و سوري كه بعد از هجرت نازل شده مدني است ولو در حجة الوداع در مكه نازل شده باشد . كه ما قول دوم را اصح مي دانيم .
و طبق اجماع اهل قبله منافقين هر زمان كه عمر اسلام در مدينه بيشتر مي شد وبر تعداد مسلمين افزوده مي شد وفتح وفتوحات بيشتر مي شد تشكيلات انها هم منسجم تر مي شد نمونه اش رم دادن شتر حضرت بعد از تبوك وبعداز واقعه غدير.
لذا نحوه برخورد خداوند تبارك وتعالي در قران كريم با انها شديدتر مي شد لذا طبق مصحف الازهر و ساير كتب سوره مباركه توبه 113 سوره اي است كه نازل شده( جزء دو ايه ان كه مكي است) و سوره منافقين 109سوره وطبق بعضي مصحفها 104سور ه اي است كه نازل شده و بقيه سورهاي در اين بين مثل ممتحنه و.......سورهايي است كه اياتي در مورد منافقين دارد .
وطبق اجماع اهل قبله تالحظه شهادت خاتم صلي الله عليه واله وسلم كار شكني مي كردند ونمونه اعلي ان تخلف از جيش اسامه .
حال سوال اين است كه ريشه نفاق كيست ؟؟؟ واين منافقين كه تا اخرين لحظات عمر رسول اكرم صلي الله عليه واله وسلم كار شكني مي كردند كجا رفتند؟؟ وكارشان به كجا كشيد ؟؟
انشا ءالله الرحمان در مقالات اتي با ذكر سند از كتب شيعه و اهل تسنن اين بحث را ادامه مي دهيم انشاءالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
سوالی که مطرح است این است که منافقین کجا رفتند وچطور شدند آیا نفاق تمام شد ؟
تسنن مثل استیعاب و ابن ابی الحدید توجیهات لایتچسبکی کرده اند اما جواب صحیح این است که منافقین همانها بودند که به حکومت رسیدند.
لذا بیشتر فتوحات اسلام شروع شد و در طول 25 سال خلافت این سه نفر هیچ جنگی داخلی مهم که مسلمان در مقابل مسلمان باشد وجود ندارد.
اما به محض اینکه خلافت ظاهری را امیرالمومنین علیه السلام عهده دار شد سه جنگ مهم جمل – صفین و نهروان روی داد.
و باز بعد از صلح امام حسن علیه السلام فتح و فتوحات اسلامی شروع شد.
دلیل ما بر اینکه منافقین همانها هستند که حکومت را در دست گرفتند این است که اسلام آوردن اینها طمعی بود.
کتابی است به نام امالی از ابوالقاسم بن عبدالرحمن بن اسحاق زجاجی نحوی متوفای 336 یا 339 ق که تردید از ابن خلکان است در مقدمه آن.
در این کتاب که از اهل تسنن است صفحه 28 چاپ بیروت پایین صفحه سمت راست شروع می شود علت اسلام آوردن عمر: خود عمر می گوید: خرجت مع اناس من قریش فی الجاهلیه. روایت طولانی است اجمال آن این است که راهبی از دیر خارج شد و گفت که از اهل کتاب است و گفت تو (عمر) در آینده حاکم می شوی لذا امان نامه ای به من بده که مرا از دیر خارج نکنند. و آدرس از شیعه: سفینه البحار دو جلدی – ج 2 – ص 269
و از شیعه علت اسلام آوردن عمر این چنین نقل شده که عمر به تحریک ابی جهل اظهار اسلام کرد تا اینکه او (عمر) در لباس اسلام بین مسلمین و کفار جنگ راه بیاندازد در مکه وهمانجا اسلام در نطفه نابود گردد .
اربعین محمد طاهر قمی شیرازی – متوفای 1098 – ص 577
علت اسلام آوردن ابوبکر هم شبیه علت اسلام آوردن عمر است.
کتابی است به نام البدء و التاریخ از اهل تسنن ج 5 ص 77 که ابوبکر می گوید: راهبی خبر داد به من وقت ظهور پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم از مکه را و امر کرد ابوبکر را که اسلام بیاورد .
و از شیعه الصحیح من السیره – ج 1 – ص 249 و 250
و از شیعه کتاب شریف کمال الدین شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشریف روایتی نقل می کند که سعد بن عبدالله قمی میگوید: یکی از علمای تسنن از خراسان (ماوراءالنهر) به قم آمد و بسیار بحاث بود. بحث به اینجا کشید که شما معتقدید که اولی و دومی کافرند و چشم به هم زدنی ایمان نیاورده اند. سوال این است که آن موقعی که اینها در مکه ایمان آوردند آیا اسلام آوردن اینها به اختیار بود یا از روی اکراه؟ سعد بن عبدالله گوید: نتوانستم جواب بدهم. اگر می گفتم: از روی اختیار- که محکوم بودم. و اگر می گفتم از روی اکراه اسلام آوردند – معنا نداشت که در اوایل – مسلمین در اقلیت بودند. لذا معنا ندارد که کسی به این گروه اقلیت با اکراه بپیوندد.
سعد بن عبدالله می گوید: سوالهایی برایم پیش آمده بود لذا به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام در سامراء رسیدم. در آنجا وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود:
چرا نگفتی در جواب آن شخص که اینها اسلام آوردند طمعاً چون از یهود شنیده بودند که پیامبری می آید. و این دو نفر اسلام آوردند به طمع اینکه بر حکومت حضرت حظٌی و بهره ای داشته باشند. کمال الدین – ج 2 – ص 463
و ان شاءالله در مباحثات آینده از کتب اهل تسنن اثبات می کنیم نفاق خلفای بعد از این دو نفر را مثل عثمان – معاویه – یزید و ...واسلام علی من اتبع الهدی .
یامرتضی علی مددی 1001اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم العن الجبت والطاغوت واللات والعزی وابنتیهما ومحبیهما بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیر المؤمنین علیه السلام.

class: tborder width: 100% align: center

[TD="class: alt1"]سم الله الرحمن الرحیم
ملعونین در قرآن کریم
سوره مبارکه بقره آیه 89-88
و قالوا قلوبنا غلف بل لعنه الله بکفرهم فقلیلا ما یومنون
ولما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوال کفروا به فلعنة الله علی الکافرین
آیه 159
ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیّناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم الله اللاعنون
إن الذین کفروا و ماتوا وهم کفار اولیک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین آیه 161

آل عمران آیه شریفه 61

وفمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم وفقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و أنفسکم ثم نبتهل و نجعل لعنة الله علی الکاذبین
آیه 87
اولئک جزاءهم أن علیهم لعنةالله و الملائکة والناس أجمعین

آیه نساء آیه 46

........ ولکن لعنهم الله بکفرهم فلا یومنون الا قلیلا
نساء آیه 47
.......أونلعنهم کما لعنّا أصحاب السبت و کان أمرالله مفعولا
آیه 52
اولئک الذین لعنهم الله و من یلعن الله فلن تجد له نصیرا
آیه 93
ومن یقتل مومنا متعمدا و جزاوُء جهنم خالداً فیها و غضب الله علیه و لعنه و أعدّ له عذاباً عظیما
آیه 118
لعنه الله وقال لأتخذنّ من عبادک نصیباً مفروضا

مائده آیه13

فبما نقضهم میثقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن ومواضعه و نسوا حظّا ممّا ذکروا به .......
آیه 60
قل هل أَ نبئکم بشر من ذلک مثوبه عندالله من لعنه الله و غضب علیه و جعل منهم القرده والخنازیر و عبدالطاغوت آَولدک شر مکانا و أضل عن سواءِالسبیل
آیه 64
وقالت الیهود یدالله مغلولة غلت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء ٌ ولیزیدنّ کثیرا ........
آیه 78
لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود و عیسی ابن مریم رلک بما عصوا و کانوا یعتدون
أعراف آیه 44
و نادی أصحب الجنه أصحب النار أن قد و جد نا ما وعد نا ربنا حقاً فهل وجدتم ما وعد ربکم حقاً قالوا نعم فأذّن موذن بینهم أن لعنه الله علی الظالمین
سوره توبه آیه 68
وعد الله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها هی حسبهم ولعنهمُ الله و لهم عذاب مقیم
سوره هود آیه 18
ومن أظلم ممن افتری علی الله کذبا أُولئک یعرضون علی ربهم و یقول الأشهد هولاءِ الذین کذبوا علی ربهم ألا لعنة الله علی الظالمین
آیه 60
وأَتبعوا فی هذه الدّنیا لعنةً و یوم القیامظ ألا إنّ عادا کفروا ربهم أ لا بعدا لِعاد قوم هود
آیه 99
وأَتبعوا فی هذه لعنة و یوم القیامة بئس الرفد المرفود
سوره رعد آیه 25
والذین ینقضون عهدالله من بعد میثقه و یقطعون ما أمرالله به أن یوصل و یفسدون فی الأرض أَولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار
سوره حجر آیه 35
[/TD]
[TD="class: alt2"] سوره حجر آیه 35
وإن علیک اللعنة إلی یوم الدّین
سوره إسراء آیه 60
وإذ قلنا لک إن ربک أحاط بالناس و ما جعلنا الرءیا التی أرینک إلا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فی القران و نخوفهم فما یریدهم إلا طغینا کبیرا
سوره النور آیه 7
.......أن لعنت الله علیه ان کان من الکذبین
آیه 23
إن الذین یرمون المحضنات الغافلات المومنات لعنوا فی الدنیا و الاخرة و لهم عذاب عظیم
سوره قصص آیه 42
و أتبعناهم فی هذه الدنیا لعنة و یوم القیامة هم من المقبوحین
سوره عنکبوت آیه 25
.......و یلعن بعضکم بعضا و مأوئکم النار و ما لکم من ناصرین
سوره أحزاب ایه 57
إن الذین یوذون الله ورسوله لعنهم الله فی الدنیا والأخره و اعد لهم عذاباً مهینا
آیه 61
ملعونین آین ما ثقفواأُخذوا وقتّلوا تقتیلا
آیه 64
إن الله لعن الکافرین و أعد لهم سعیرا
آیه 68
ربنا ء اتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا
سوره ص آیه 78
و إن علیک لعنتی إلی یوم الدین
سوره غافر آیه 52
یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوءالدار
سوره محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) آیه 23
أُ ولئک الذین لعنهم الله فأصمهم و أعمی أبصارهم
فتح آیه 6
و یعذب المانفقین والمنافقات و المشرکین والمشرکات الظاّنّین بالله ظن السّوء علیهم دائره السوء وغضب الله علیهم و لعنهم و أعدلهم جهنم و ساءَت مصیرا .

[/TD]

[TD="class: alt1 align: left"] [/TD]

ج: ******اللهم العن ...........؟؟؟؟؟*******


[/HR]
قال الله سبحانه وتعالي : فأذنٌ مؤذن بینهم ان لعنةالله علي ا لظالمین. (سوره مبارکه اعراف آ یه شریفه 44)

پس بانگ زد با نگ زننده ای مؤذني در میان ایشان که لعنت خدا بر ظالمین باد.

قال امیر المؤ منین : انا ذلک المؤذن.
مولا علیه اسلام فرمود :
آن مؤذن منم .ودر بعض روایات فرمودند مراد از مؤذن امیر المؤ منین است وودر دسته ای از روایات فرمودند که مولا می فرمایند :

الا لعنة الله علي الذین کذبوا بولایتي واستخفوا بحقي .
لعنت خدا بر کسانیکه تکذیب ولایت من را کردند وحق مرا سبک شمردند.

اصول کافی 1/426ح70کشف الیقین 384 معانی الاخبار58 مناقب ابن شهر آشوب3236 روضة الواعظین 105 کشف الغمه 321 نور الثقلین ،تفسیر فرات،عیاشي ، قمي ،برهان ،لوامع النورانیه ، تأویل الآیات و سایر تفاسیر ذیل آیه شریفه واز غیر شیعه شواهد التنزیل حاکم حسکانی ذیل آ یه شریفه و..........

قال الامام السلطان علي بن موسي الرضا صلوات الله علیه وعلي آبائه الطاهرین وأ بنائه المعصومین :

کما ل الدین ولایتنا و ا لبرائة من اعدا ئنا .
کمال دین دوستی با ما ودشمنی وبیزاری از دشمنان ما ا ست .(بحار 27/58ح19)

قال الله تعالی :
یا ابا عبدالله انی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم الی یوم القیامة.
قال الله تبارک وتعالی :
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک...

ناموس خلقت در تمامی عوالم امکانیه وجود از ازل تا ابد بستگی به دو چیز دارد که قوام تمامی ذرات وجود به آن دو است .
1- تولي 2- تبری.
که ایندو در هر جائی خود را متناسب با آن نشان می دهد .به شکل حب وبغض ، دوستی ودشمنی ، جذب ودفع ، جاذبه ودافعه ، رضا وغضب و....
تولي وتبري در کوچکترین ذرَا ت عالم مادی ذرٌا ت ا تم تا بزرگترین جماد یعنی کهکشانها سیٌا را ت و....به صورت جا ذبه و دا فعه خود نما ئی می کند .
هرگاه این تعا دل بین جا ذبه ودا فعه بهم خورد در اتم باعث ا نفجار هسته ای و در بین کرات و..باعث از هم پا شیده شدن عالم ما دی می شود .
بعد ا ز عا لم جما دی در عالم نبا تی و حیوانی تولی وتبری به شکل جذب ودفع خود نمائی می کند.
در ذرات سلول گیاهی و جانوری 2 حا لت وجود دارد 1- جذب ملا یما ت2 – دفع منا فرا ت .
ذرا ت سلول انچه برایش مفید است جذب می نماید و انچه برای او مضر ایت دفع می نما ید و هرگاه این حالت تعا دلش در سلول بهم خورد در گیاه آفت و در انسان باعث مرض می شود .کلیه بیما ریهای جسمی بشر از انواع سرطانها تا یک سرما خوردگی کوچک علتش بهم خوردن این تعادل است که بعضاً موجب مرگ می شود پس می بینیم در شراشر وجود حالت دوستی ودشمنی یا جنگ وصلح بر قرار است . واگر یکی از ایندونباشد نتیجه اش فنا ونابودی است. روح وجان ودل وقلب آ دمی هم از این قانون کلی حاکم بر طبیعت وهستی استثناء نیست .لذا انسان فطرتاً پاکیها وخوبیها را دوست دارد .هر چند ممکن است در تشخیص مورد وموضوع اشتباه کند.نمی شود بشری پاک وراستگو وبا صداقت با شد و در عین حا ل ا ز نا پا کی و دروغ و کلک وحقه خوشش بیا ید . هر کس به اندازه ای که خوب است به هما ن ا ندازه از بدی بدش می آید و تنفر دارد .لذا هر کس به اندا زه ا ی که خدا ورسول واهل بیتش را دوست دا رد بهمان ا ندا زه از دشمنا ن خدا ورسول واهل بیت او بدش می آید . بهمین دلیل ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین فرمودند :

هل الدین الاٌ ا لحب وا لبغض .

آیا دین به غیر ا زدوستی ودشمنی چیز دیگری هست ؟

وفرمودند : دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما را دارد و از دشمنان ما نفرت ندارد.

چون هر کس به اندازه محبتش نسبت به امیر المؤ منین علي علیه السلام از دشمنان مولا بد ش می آید و متنفر است . وهرکس برائت از دشمنان اهل البیت علیهم السلام ندا رد پایش در محبت می لنگد . وانسانی که دوستی ودشمنی او تعادل ندا رد این شخص روحاً بیمار وقلباً مرده است .

در سوره مبارکه هود آیه شریفه 18 :

الا لعنة الله علی الظالمین
فرمودند در روایات الا لعنة الله علی الظالمین ال محمد صلی الله علیه واله وسلم

تفسیر قمی ذیل ایه شریفه ، نور الثقلین ج2ص347ح(50معانی 58روضة الواعظین 105کشف الغمه 32



1مناقب شهر اشوب 3/236)
ج: ******اللهم العن ...........؟؟؟؟؟*******

[/HR] - امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
من لعن الجبت و طاغوت لعنة واحده كتب الله له سبعين الف الف حسنه محي عنه سبعين الف الف حسنه و رفع له سبعين الف الف درجه و من امسي يلعنهما لعنه واحده كتب له مثل ذلك.
كسي كه يكبار لعنت خدا كند جبت و طاغوت (…..و,…..لعنت الله عليهما) را خداوند تعالي هفتاد ميليون حسنه براي او مي نويسد و 70 ميليون گناه از پرونده اعمالش پاك مي كند و 70 ميليون درجه بر درجات او مي افزايد و هر آنكس كه عصر كند در حالي كه آن دو را لعنت كند همين ها براي او نوشته مي شود. ابو حمزه ثمالي گفت:بعد از شهادت حضرت علي بن الحسين (عليه السلام) خدمت مولايم امام باقر (عليه السلام) رسيدم و اين حديث را به محضرشان عرضه داشتم فرمودند: بله اين چنين است يا ثمالي . آيا دوست داري اضافه تر بگويم؟ عرض كردم بله يا مولاي.پس فرمودند : كسي كه يكبار لعنت كند آنها را در صبح تا عصر گناهي بر وي نوشته نشود و كسي كه در عصر لعن كند اين دو را گناهي براي او از شب تا صبح نوشته نمي شود و ابوحمزه گويد بعد از شهادت امام باقر (عليه السلام ) به محضر مقدس امام صادق(عليه السلام) رسيدم و حديث پدر و جد مكرمش را خدمتش عرضه داشتم پس فرمود: يا ابو حمزه مطلب حق است، پس فرمود براي لعنت كننده بالا مي برد يك ميليون درجه سپس فرمود: ان الله واسع كريم. (شفاء الصدور في شرح زيارت عاشورا ذيل فراز اللهم خص انت اول ظالم بلعن مني...).

2- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :
من تاثم ان يلعن من يلعنه الله فعليه لعنة الله.
كسي كه احساس گناه كند از لعن كردن شخصي كه خدا او را لعنت كرده پس لعنت خدا بر او باد.(رجال كشي ج 2 ص 811 رقم 1012).

3- قال الصادق (عليه السلام) :
نحن معاشر بني هاشم نامر كبارنا و صغارنا بسبهما و البرائة منهما.
ما بنيهاشم بزرگ و كوچك خود را امر مي كنيم به سب …....و....... (لعنت الله عليهما) و بيزاري جستن از اين دو . (رجال كشي ص 135 بحار ج 47 ص 323 ح 17).

4- شيخ ابوالحسن مرندي از شيخ حر عاملي(صاحب وسائل الشيعه) نقل نموده:
اميرالمومنين (عليه السلام) در حال طواف كعبه بود مردي پرده خانه كعيه را گرفته و صلوات بر محمد و آل محمد مي فرستاد. حضرت بر او سلام نمود. دفعه دوم حضرت او را ديدند ولي سلام نكردند. آن مرد عرض كرد يا اميرالمومنين چرا اين بار به من سلام ننموديد ؟ حضرت فرمود: نخواستم تو را از ذكر لعن كه اين بار مي گفتي باز دارم. چرا كه لعن از صلوات بر محمد و آل محمد بالاتر است . (مجمع النورين و ملتقي البحرذين ص 208).
در روايت ديگرآمده است : مرد خياطي دو پيراهن نزد امام صادق (عليه السلام ) آورد و عرض كرد : من هنگام دوختن يكي از اين دو پيراهن صلوات بر محمد و آل محمد مي فرستادم و هنگام دوختن ديگري لعن بر دشمنان محمد و آل محمد مي فرستادم. شما كداميك را اختيار مي نماييد؟ امام صادق (عليه السلام) پيراهني را كه با ذكر لعن دوخته شده بود انتخاب نمود و فرمود: من اين پيراهن را بيشتر دوست دارم. (اماره الولايه ص 51 و تعليقه شفاء الصدور ج 2 ص 48).

5- امام صادق (عليه السلام ) بعد از هر نماز واجب چهار نامرد و چهار زن را لعن مي فرمود: زفر ابو فصیل ، نعثل ، معاويه، بنت حبتر ، هند، بنت زفر، ام حكم خواهر معاويه.(تهذيب ج 2 ص 321 كافي ج 3 ص 342 بحار ج 30 ص 397 از تهذيب و ... ).

6- امير المومنين (عليه السلام) فرمود: و الله اگر اين امت روي خاك بايستند با پاي برهنه در حالي كه بر سر خود خاكستر ريخته باشند و گريه و زاري كنند و لعنت بر كساني كنند (……و….. لعنة الله عليهما) كه آنها را گمراه كرده اند و راه خدا را بسته اند و مردم را به سوي جهنم خوانده اند و ... باز اين امت در لعن و بيزاري تقصير دارند.(بحار ج 30 ص 126 از اسرار آل محمد صلي الله عليه و اله وسلم).
بصائر الدرجات صفار جزء 10 باب 14 روايات متعددي است كه عوالمي هست كه عدد آنها بيش از تعداد جن و انس است و اهالي آن عوالم تماما لعنت مي كنند زفر و حبتر را.

7- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :... ان من عظيم ما يتقرب به خيار املاك الحجب و سماوات ا لصلاة علي محبينا اهل البيت و اللعن لشانئينا. نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ... بدرستيكه بالاترين چيزي كه باعث تقرب به خداوند تعالي مي شود براي بهترين ملائكه حجب و سماوات درود بر محبين اهل بيت و لعن بر دشمنان اهل بيت است.(تفسير الامام ص 295 بحار ج 65 چ بيروت ص 37 ح 79).

دخترک کبریت فروش;725153 نوشت:
امام کاظم راجب سومی و چهارمی چیزی نگفتن؟
ابوبکر جز اولین کسانی بود که ایمان آورد و به خاطر اسلام خیلی عذاب کشید
در ضمن هر کسی تو قبر خودش میخوابه .من الان دارم غصه خودمو میخورم

ج: ******اللهم العن ...........؟؟؟؟؟*******

[/HR] تولي و تبري:
1- قال الرضا عليه السلام :
كمال الدين ولايتنا و البرائه من عدونا(بحار جلد 27 صفحه 58 حديث 19).
علي بن موسي الرضا عليه السلام فرمود كمال دين ولايت ماست و برائت از دشمنان ما.

2- به امام صادق عليه السلام عرض شد كه شخصي شما را دوست دارد الا اين كه در برائت از دشمن شما ضعيف است. پس حضرت فرمود
هيهات كذب من ادعي محبتنا ولم يتبرء من عدونا.
هرگز، دروغ مي گويد هر كس كه ادعا كند دوست ماست و از دشمن ما بيزاري نجويد . (بحار ج27 ص 58 ح 18).

3- نبي اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم )) به اصحابش فرمود: اي بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار بخاطر خدا و دوست بگير به خاطر خدا و دشمن بگير به خاطر خدا پس بدرستي كه به ولايت خدا نمي رسد به كسي الا از اين راه و نمي چشد كسي طعم ايمان را اگر چه نماز و روزه زياد به جا آورد مگر از راه تولي و تبري و به تحقيق امروزه بيشترين دوستي ها و دشمني هاي مردم به خاطر دنياست و اين دوستي و دشمني بخاطر دنيا ذره اي پيش خداوند ارزش ندارد. راوي عرض كرد: كه چگونه بدانم دوستي و دشمني من به خاطر خداست و دوست خدا كيست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا كيسا تا او را دشمن بدارم.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله وسلم ) اشاره فرمود به سوي مولاي ما سوي اميرالمومنين علي بن ابيطالب (عليه السلام )و فرمود آيا علي را مي بيني؟ پس عرض كرد بله. پس فرمود: دوست بدار دوست علي(عليه السلام) را . چون او دوست علي(عليه السلام) ولي و دوست خداست (ولي الله است) و دشمن بدار دشمن علي(عليه السلام) را چون دشمن علي (عليه السلام ) عدوالله است و فرمود:

وال ولي هذا ولو انه قاتل ابيك و ولدك و عا عدو هذا ولو انه ابوك او ولدك.
دوست بدار دوست مولا را ولو آنكه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا را ولو او پدر و فرزندانت باشد.(علل الشرايع ج 1 باب 119).

4- راوي گفت: كميت خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد و شعري خواند پس عرض كرد يا سيدي سوالي دارم. حضرت فرمود بگو. عرض كرد سوال از دو خبيث (حبتر وزفر لعنت الله عليهما). فرمود: اي كميت به اندازه خون حجامت خوني در اسلام ريخته نشود و مال حرامي كسب نشود و عمل شنيع زنا انجام نگيرد تا روز قيامت الا اين كه اينها همه به گردن اين دو باشد و .... (رجال كشي ص 135 بحار ج 47 ص 323 ح 17).
5- قال الصادق (عليه السلام) :

من شك في كفر اعدائنا و الظالمين لنا فهو كافر.
هر كس در كفر دشمنان ما و كساني كه به ما ظلم كردند شك داشته باشد پس خودش كافر است.(اعتقادات صدوق باب اعتقاد في الظالمين ص 103 بحار ج 8 ص 336 و ج 27 ص 62).

6- قال الصادق (عليه السلام):
من لم يعرف سوء ما اتي علينا من ظلمنا و ذهاب حقنا و ما ركبنا به فهو شريك من اتي الينا فيما ولينا به.
كسي كه نفهمد و نشناسد آنچه را كه بر ما وارد شد از ظلمي كه به ما شد و گرفتن حق ما و ... پس او شريك با ظالمين ماست.(عقاب الاعمال صدوق باب عقاب ناصب ح 6 بحار ج 8 ص 366 و ج 27 ص 55 ح 11).

7 – از ابي حمزه ثمالي سوال كرد از علي بن الحسين (عليه السلام) در مورد دو خبيث
فقال: كافران . كافر من تولاهما.
فرمود: هر دو كافرند و هر كسي آن دو را دوست بدارد كافر است. (تقريب المعارف ابي صلاح حلبي ص 244 به بعد و بحار ج 69 ص 128 باب 101 كفر مخالفين).

8- ابن ادريس در سرائر از امام صادق (عليه السلام) نقل فرمود: فرداي قيامت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) از لب پرتگاه جهنم عبور مي نمايد همراه با اميرالمومنين و حسن و حسين (عليهما السلام) شخصي از داخل جهنم فرياد مي زند سه مرتبه استغاثه براي نجات خود به نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي كند و جواب نمي شنود و سه مرتبه استغاثه به اميرالمومنين (عليه السلام) پس جواب نمي شنود. پس ندا مي دهد يا حسين يا حسين يا حسين اغثني انا قاتل اعدائك. حسين مرا نجات بده. من دشمنان تو را كشتم. پس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حسين (عليه السلام) مي فرمايد: قد احتج عليك . (دليل آورد براي تو ). پس حسين (عليه السلام) چون عقاب تيز پرواز داخل جهنم شده و او را نجات مي دهد. راوي پرسيد: آن شخص كيست ؟ حضرت فرمود: مختار است. سوال كرد: چرا با آتش عذاب مي شود. با اينكه از قاتلين حسين انتقام كشيد و فرمود: به خاطر اينكه در قلب مختار ذره اي از محبت اين دو نفر بود. به خدا قسم اگر جبرائيل ميكائيل اسرافيل در قلبشان چيزي از حب ايندو باشد از صورت داخل آتش افكنده مي شوند.(بحار ج 45 ص 339 ح 5).

9- قال اميرالمومنين (عليه السلام):
اللهم اجز عمر لقد ظلم الحجر و المدر.
مولا فرمود: خدايا عمر را به جزاي اعمالش برسان پس به تحقيق او بر سنگها و ريگ بيابانها ظلم كرد. (جمل مفيد ص 71).

10- قال اميرالمومنين (عليه السلام):
ما عادي احد قوما اشد من معادات عمر لاهل بيت الرسول.
دشمني نورزيد احدي با قومي بشدت دشمني عمر (………. ) با اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) . (كامل بهايي از عماد الدين طبري ج 2 ص 13).

11- به سند صحيح از امام صادق (عليه السلام): .... شتر چران كنيز عبد المطلب بود. نوفل با او زنا نمود ….. به دنيا آمد پس وقتي بزرگ شد با مادر خود جمع شد. دختري به نام ….. به دنيا آمد. او را سر راه گذاشته هشام ابن المغيره بن الوليد او را بزرگ نموده و …… با او ازدواج نمود زفر….. به دنيا آمد كه پدر زفر پدر او و دايي او و پدربزرگ مادري اوست و …… مادر او و خواهر او و عمه اوست.
(بحار ج 31 ص 100 لئالي الاخبار ج 5 ص 52 حديقه الشيعه مقدس اردبيلي ص 366 و ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه ج 11 ص 67 و 68 اشاره به مطلب فوق دارد).واز غیر شیعه مثالب العرب کلبی ص88و89تحقیق نجاح طائی

12- زفر (لعنه الله عليه ) و تمام كساني كه به آنان اميرالمومنين مي گويند غير از ذات اقدس علي بن ابيطالب (عليه السلام) مبتلا به مرض …… هستند.
(تفسير عياشي ذيل آيه شريفه 117 نساء و برهان نور الثقلين و ساير تفاسير روايي ذيل آيه شريفه . غير شيعه سيوطي در تصحيح لغت اُبنه ابن اثير جزوي در اغلاط قاموس و طبقات ابن سعد چاپ بولاغ مصر و صحيح بخاري چاپ هند تصريح به مطلب فوق دارند).

هَلِ الدّينِ الا الحُب و البُغض


دخترک کبریت فروش;725136 نوشت:
تعجب میکنم .آخه تو از کجا میدونی ؟ واقعا چطور ممکنه راجب کسی که 1400 سال پیش زندگی میکرده انقدر با اطمینان حرف بزنید.
خودت از عذاب قبر نمیرسی ؟

اون شخص 1400 سال پیش زندگی کرد ولی جنایاتش هنوز ادامه داره .هر خونی که داعش و این وهابی های ملعون الان دارن میریزن گردن اون هست .اگر اون مثل این خلیفه خود خوانده ابوبکر البغدادی ادعای خلافت نمیکرد این همه تفرقه در اسلام ایجاد نمیشد.عمر دشمن خدا بود و با تمام وجودش با توحید ویگانه پرستی مبارزه کرد و حتی با رسول خدا مبارزه کرد وقتی دید که کاری از دستش ساخته نیست خودش رو مسلمان جا زد و به یاری شیطان به مقاصد شوم خودش رسید.اتفاقا من از عذاب قبر خیلی میترسم. توی شهر ما یک غسالخانه است کنارش دو تا تابوت چوبی گذاشتن که مرده ها رو با اون میبرن .گاهی اوقات میرم دست روی تابوت میزارم و بر این ملعون لعنت میکنم و عرض میکنم ای تابوت شهادت بده که من دشمن عمربن خطاب هستم .من اگر این شخص رو لعنت میکنم به امید ثواب و رهایی از عذاب قبر است .نه از سر لج و لج بازی با اهل بدعت (سنت).
علامه حسن زاده فرمود که کلمات حکم بدن را دارند و عدد در این کلمات حکم روح را دارد .حالا به این حساب ابجدی توجه کنید
عمر= 310
منکر(زشت ،پلید)=310
میسر(قمار) =310
به هر حال مطائن و رذائل او زیاد است.
و الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

موضوع قفل شده است