جمع بندی شبهه 7: برده داری یا مبارزه با برده داری ؟

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام علیکم جمیعا

هنوز کسی نیامده بگه منظور از طرح این مطلب این بوده و اینطور فکر میکنه که مثلا اسلام دین ناقصیه یا دینیه که حقوق بشر در آن رعایت نمیشه و فلان دین یا مکتب خوبه که ما بنشینیم ببینیم این خوبه کیه.

یاحق

famon;60340 نوشت:
مطلبی را می خواهم یاد آور شوم . و آن اینکه با طرح این بحث چه نتیجه ای می خواهیم بگیریم؟ آیا می خواهیم بگویئیم که اسلام دین خوبی نیست و ائمه معصومین علیهم السلام روش بشردوستانه ای نداشتند؟
شاید واقعا کسی این فکر را در سر نداشته باشد و فقط بخواهند و بخواهیم حکمت یکی از احکام اسلام را بهتر بدانیم.
اما تذکر این نکته را ضروری می دانم که بشر دوستی و رقت قلب و محبت حضرت علی علیه السلام تا آنجا عالمگیر است که می فرماید :
به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران
باغنيمت بسيار بازگشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده.
اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر مــن شــايستـه اســت...
دوستان اگر اوصیای به حق رسول خدا صلی الله علیه و اله جانشین ایشان می شدند و به حق الهی خود می رسیدند الان نه از برده داری خبری بود و نه ظلم و تباهی.

درود بر famon گرامی


در بحثهای علمی اینچنینی، افراد لزوماً در صدد نفی اسلام نیستند بلکه تعداد زیادی از کاربران و کارشناسان به دنبال بهتر شناختن و شناساندن دین خود هستند؛ لذا به نظر می رسد بهتر باشد از چنین بحثهایی استقبال کنیم ...


و اما بعد:


کسی که استرقاق او جایز است و احکام بردگی بر او روان می شود "کافر اصلی است، اعم از کافر حربی یا اهل کتاب، در صورتی که معاهد، مستأمن یا اهل ذمه نباشد".


آوردن کلام امیرالمؤمنین (ع) مبنی بر "و الأخری المعاهدة فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها..." در مبحث برده داری خلط آشکار مباحث است؛ چرا که زن مورد اشاره ی حضرت (ع) در زمره ی "معاهدین" است و هرگز مشمول بحث بردگی نمی شود. رفتار علوی با "کافر معاهد"، به بحث بردگی مرتبط نیست تا الگو قرار گیرد، بلکه الگوییست در برخورد با کافر معاهد.
بر اساس قانون اسلام، چنین کسی احترام شرعی دارد و تعرض به او ممنوع است (بر خلاف تعریفی که در ابتدا عرض شد).


فراموش نمی کنیم که با هر غیر مسلمانی نمی توان معامله ی بردگی کرد.


موارد توصیه های اخلاقی در رفتار خوش با بردگان در سیره ی ائمه بسیار گزارش شده است. در عین حال احکام الزام آور با بار حقوقی هم در کنار آنها نقل شده است.
متشکرم

bina88;60343 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

هنوز کسی نیامده بگه منظور از طرح این مطلب این بوده و اینطور فکر میکنه که مثلا اسلام دین ناقصیه یا دینیه که حقوق بشر در آن رعایت نمیشه و فلان دین یا مکتب خوبه که ما بنشینیم ببینیم این خوبه کیه.

یاحق

درود بر bina88 گرامی

به نظر بنده، ناقص و کامل بودن یا بهتر و بدتر بودن مکاتب و اندیشه ها را با مجموعه ی شاکله های آنها بررسی می کنند نه با یکی از فروع آنها. اگر هم کسی قصد چنین مقایسه هایی داشته باشد، جای آن در تاپیک برده داری نیست. همچنین تغیر فضای بحث علمی مربوط به برده داری، به مقایسه هایی از این دست شایسته به نظر نمی رسد.

سپاسگزارم

سیاوش بزرگمهر;60345 نوشت:
به نظر بنده، ناقص و کامل بودن یا بهتر و بدتر بودن مکاتب و اندیشه ها را با مجموعه ی شاکله های آنها بررسی می کنند نه با یکی از فروع آنها. اگر هم کسی قصد چنین مقایسه هایی داشته باشد، جای آن در تاپیک برده داری نیست. همچنین تغیر فضای بحث علمی مربوط به برده داری، به مقایسه هایی از این دست شایسته به نظر نمی رسد.

با سپاس از سیاوش عزیز که بحق بزرگمهری! شایسته ایشان است ، در تکمیل فرمایشات ایشان امید که دوستان خردورز اعم از موافق و مخالف نهایت اهتمام را در کنترل حب و بغض های ایدوئولوژیک بکاربسته و تنها به قوه تعقل و استدلال نظریات راهگشایشان را بفرمایند. بدیهی است که هدف هر مبحث تنها و تنها بررسی حول همان بحث است و قوت و ضعف هر استدلال تنها و تنها در دایره همان مبحث خواهد بود و این امر آنچنان بدیهی به نظر میرسد که یادآوری آن نیز امری اضافی است . همانگونه که بدیهی است کسانی بخواهند به عوض پاسخ های معقول به القای ضعف دین داری سوال کننده یا سرسپردگی افراد به مکاتب و ایسم های مخالف اسلام
بپردازند که نشان از فرار از بحث علمی و دوستانه است.

famon;60204 نوشت:
شما قضیه بنی قرضیه را اصل فرض نموده اید و بر ان بنا استدلال می کنید در حالیکه منبعی که شما جزو صحیحترین منابع می شمارید به طور قطع از صحیحترین منابع نزد شیعه نیست و دلایل محکمی برای این عدم صحت وجود دارد بنابر این این واقعه را اگر بخواهیم بپذیریم ابتدا باید مدرک صحیحی برای اثباتش ارائه کنید. انچه که نماد اصلی رافت اسلامی و محبت رسول بزرگوار اسلام است فتح مکه است. در این واقعه هیچ جای شکی نیست و هر دو گروه شیعه و سنی نقل نموده اند.

1- با کیفیتی که اینجانب واقعه مذکور (بنی قریظه) را به اجمال عرض کردم و صرفا جنبه مصداقی برده گیری در واقعه مذکور مد نظر من بوده است، آیا به نظر شما دلایلی برای عدم صحت آن وجود دارد؟ متوجه نشدم این که باید مدرک صحیحی برای اثبات به برده گرفته شدن افراد طی آن واقعه ارائه نمایم چیست؟ همانگونه که قبلا اشاره نمودم ، بنابراین شما به فرض وقوع واقعه مذکور به کیفیتی که اشاره شد را غیر انسانی میدانید بنابراین باید بحث را با اثبات عدم اتقان و تشکیک در مدارک تاریخی ادامه دهیم. اگر سندی تاریخی وجود دارد که این واقعه را طور دیگر توصیف مینماید شما بفرمایید.
2- اشاره به فتح مکه و اینکه طی آن برده گیری صورت نگرفته به قول شما نمونه ای از رافت اسلامی است. بحث ما ارائه نمونه های رافت اسلامی نیست. گو اینکه رفتار انسانی در یک واقعه دلیل عدم بررسی و ارزش گذاری واقعه ای دیگر نمیباشد.

امیدوارم دوستان با پرهیز از بستن اتهامهای جور واجور ، پاسخ مناسب را به نمونه تاریخی و مصداقی برده گیری (بنی قریظه) را در کنار سوالهای دوست عزیز جناب برهان بفرمایند.

manmehdiam;60362 نوشت:
1- با کیفیتی که اینجانب واقعه مذکور (بنی قریظه) را به اجمال عرض کردم و صرفا جنبه مصداقی برده گیری در واقعه مذکور مد نظر من بوده است، آیا به نظر شما دلایلی برای عدم صحت آن وجود دارد؟ متوجه نشدم این که باید مدرک صحیحی برای اثبات به برده گرفته شدن افراد طی آن واقعه ارائه نمایم چیست؟ همانگونه که قبلا اشاره نمودم ، بنابراین شما به فرض وقوع واقعه مذکور به کیفیتی که اشاره شد را غیر انسانی میدانید بنابراین باید بحث را با اثبات عدم اتقان و تشکیک در مدارک تاریخی ادامه دهیم. اگر سندی تاریخی وجود دارد که این واقعه را طور دیگر توصیف مینماید شما بفرمایید.
2- اشاره به فتح مکه و اینکه طی آن برده گیری صورت نگرفته به قول شما نمونه ای از رافت اسلامی است. بحث ما ارائه نمونه های رافت اسلامی نیست. گو اینکه رفتار انسانی در یک واقعه دلیل عدم بررسی و ارزش گذاری واقعه ای دیگر نمیباشد.

امیدوارم دوستان با پرهیز از بستن اتهامهای جور واجور ، پاسخ مناسب را به نمونه تاریخی و مصداقی برده گیری (بنی قریظه) را در کنار سوالهای دوست عزیز جناب برهان بفرمایند.

درود بر [=Calibri]manmehdiam گرامی

ضمن سپاسگزاری از مهر شما، پیشنهادی دارم:

اگر مورد سؤال اصلی "برده داری" است، با عنایت به مشخص بودن احکام و احادیث مربوط به این موضوع، نیازی به پرداختن به مصادیقی نظیر اسرای بنی قریظه یا موارد دیگر نیست؛ که احکام العتق اعم از نمونه های اینچنینی هستند و با بررسی اصل، تشخیص مصادیق یا تطبیق بر وقایع تاریخی، نظیر موضوعاتی از این دست، مآلاً ممکن خواهد بود.

اما چنانچه خود وقایع جنگ بنی قریظه برای شما مورد پرسش هستند، می توان این دغدغه ها را اختصاصاٌ در تاپیک مستقلی مطرح ساخت.

با پوزش از این جسارت

سیاوش بزرگمهر;60070 نوشت:
[=arial]درود بر یاران گرامی بویژه برهان عزیز

[=arial]

[=arial][=&quot]اگر منظور شما از "یکسان بودن برده و صاحب آن"، جایگاه معنوی در پیشگاه خدا باشد، که او خود آگاه تر است. البته با استناد به آیاتی از قرآن، نظیر آنچه سرباز اسلام گرامی ذکر فرموده اند (انّ اکرمکم عندالله اتقاکم) می توانیم میزان و معیاری در این مورد به دست آوریم.

[=arial]

[=arial][=&quot]اما اگر منظور از این یکسانی، "تساوی حقوق مادی" بردگان با افراد آزاد باشد و در صدد اثبات آن با آیه ای حائز بار حقوقی موردنظر باشیم، نتیجه منفی خواهد بود؛ به این معنا که اسلام الزاماً به تساوی حقوق همگان حکم نمی کند. با بذل اندکی توجه، مسأله را چندان بغرنج نمی یابیم، اگرچه ممکن است از جهاتی برایمان تازگی داشته باشد. حقوق افراد، ولو مسلمان، بر اساس بنده یا آزاد بودن متفاوت خواهد بود. مثلاً حقوق مرد مسلمان آزاد با مرد مسلمان برده برابر نیست. به عبارت دیگر، همانگونه که بنابر تشخیص شارع مقدس، بر حسب تفاوت در جنسیت، زن و مرد آزاد مسلمان الزاماً از حقوق مساوی برخوردار نیستند، برده بودن و آزاد بودن هم وجهی برای عدم تساوی حقوقی محسوب می شود.

و باز آیه حدود و قصاص و سایر احکام .

که همانطور که فرمودید ، به تفاوت حکمی و حقوقی انسان مملوک و انسان آزاد اشاره دارد.

و این آیه :
« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُنَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (نحل / 75)
خداوند مثالی زده:برده مملوكی را كه قادر به هیچ چیز نیست و انسان (آزادی) را كه از جانب خود، رزقی نیكو بخشیده‌ایم، و اوپنهان و آشكار از آنچه خدا به او داده، انفاق می‌كند، آیا این دو نفر یكسا‌نند؟شكر مخصوص خداست، ولی اكثر آنها نمی‌دانند.

که زمینه ای نسبتا متفاوت دارد.
در این آیه بحث حقوقی نیست بلکه استفاده تمثیلی شده است.
و نشان می دهد که قرآن برده داری را به رسمیت می شناسد و ضمنا از عبارت "مملوک" استفاده شده که نشان دهنده مالیت داشتن برده است که می توان مانند بقیه اموال آن را خرید یا فروخت.
و در انتهای آیه هم که می فرماید : "هل یستون"
که با صراحت بر "عدم تساوی" برده و آزاد تاکید می کند .

سیاوش بزرگمهر;60070 نوشت:

[=arial]

[=arial]نظریه ی حذف تدریجی برده داری، اگر مردود نباشد، یقیناً اصلی بلامنازع نیست و همانطور که اخیراً قائلینی پیدا کرده است، منکرینی هم دارد. این مسأله ی اختلافی، در واقع راه حل متشرعین دغدغه مند در توجیه حکم است نه نظر قطعی شارع. مفصل بحث در مباحثاتی که در خدمت کارشناس محترم، جناب سید مهدی انجام شده و قبلاً به آدرس آن اشاره نمودم، آمده است

[=arial][=&quot][=arial]



ممنون .
کاملا با شما هم عقیده ام.:Gol:

پس تا اینجا به نتایج زیر رسیدیم:

1- در آیات قرآن صراحتی درخصوص تساوی حقوق انسانی برده و آزاد وجود ندارد .

2- در آیات قرآن هیچ آیه ای که اشاره به هدف اسلام در "مبارزه با برده داری" و "لغو تدریجی آن باشد" وجود ندارد.

3- در احادیث هم اگرچه بندرت در مواردی از "برده داری" در کنار برخی دیگر از حرفه ها مانند"قصابی"، "گندم فروشی" ، "طلافروشی" ،به عنوان مشاغل مذموم یاد شده ولی حرفه های هم ردیف آن خود گویای میزان ناچیز کراهت و ذم آن می باشد.

4- و باز مانند مورد شماره دو ، در احادیث هم هیچ اثری از چنین طرح و هدف مفروضی برای "مبارزه با برده داری و الغای آن" وجود ندارد.

5- علی رغم اینکه از نظر عملی ، داشتن برده در جوامع فعلی مقدور نیست اما از نظر قوانین اسلام ، همچنان هم برده داری امری موجه و قانونیست.
و اگر زمانی شرایط آن بوجود بیاید (مثلا در جنگ با کافرین محارب) ، می توان از نیروهای دشمن برده و کنیز هم گرفت.
(آقا این جنگ با امریکا کی راه میوفته بریم دو سه تا کنیز تروتمیز بگیریم؟:khandeh!:)


حالا با توجه به موارد فوق سوال این است :

1- آیا این عدم تساوی حقوقی بین انسان آزاد و برده چه مبنای عقلی ای دارد؟
خواهشا دوستان به سراغ شرایط صدر اسلام و مشکلات آن زمان نروند چون این به تبعیض حقوقی مربوط به عصر و دوره خاصی نیست و تا آخرالزمان پابرجاست چون جزء احکام مقید نیست.

2- چطور اسلام بر برتری نژادی و قبیله ای خط بطلان کشید و آنها را مردود دانست اما برتری ظالمانه آزاد و برده را تایید کرد ؟

3- آیا بطور کلی بنظر شما قوانین زیر از نظر حداقلهای اصول انسانی ظالمانه بنظر نمی رسد؟

  • اینکه انسانی مانند مال خرید و فروش شود ،
  • حق مالکیت هیچ چیزی را نداشته باشد،(حتی مالک لباسش هم نباشد)
  • بدون نیاز به ازدواج صاحبش هر وقت که خواست از او بهره برداری جنسی کند،
  • اگر دارای فرزندی شد ، فرزندش جزء اموال صاحبش محسوب گردد،
  • فرار کردن از صاحبش جزء گناهان کبیره باشد و به آن آتش دوزخ وعده داده شده باشد،
  • و دهها قانون تبعیض آمیز دیگر ...


در پاسخ به دوستانی که در دفاع و توجیه قوانین برده داری اسلام ،
برده گرفتن را تنها در زمان "جنگ" و مساوی اسیر جنگی تلقی کرده بودند :

فصل اول: اسباب بردگي

بنا بر قاعدة اصالت حريت، رقيت سبب معتبر شرعي مي‌خواهد. در مجموع هفت سبب شرعي براي بردگي ارائه شده كه با تحقق هر يك از آنها فرد مملوك غير شده، حقوق انسان حر از او ساقط و تكاليف برده بر او بار مي‌شود.

سبب اول: اسارت در جنگ

تمام كساني كه در جنگ مسلمانان با غيرمسلمانان به دست مسلمين اسير مي‌شوند، شرعاً برده و مملوك محسوب مي‌شوند. مرداني كه پس از پايان جنگ به اسارت مسلمانان درمي‌آيند مشمول يكي از سه حكم مي‌شوند: آزادي بلاعوض، آزادي در عوض دريافت فديه يا در قبال مبادله با اسراي مسلمان و استرقاق. حاكم اسلامي در اين باره تصميم مي‌گيرد و در صورت اختيار استرقاق يا دريافت عوض مالي، مورد از مصاديق غنيمت محسوب مي‌شود.

زنان و كودكان سرزمين فتح شده، غنيمت جنگي بوده به مجرد استيلاي فاتحان مسلمان بر آنان مملوك و برده به حساب مي‌آيند. از كلية غنايم منقول (اعم از اشياء و افراد) ابتدا قطايع الملوك و صفاياي اموال و آنچه را ولي‌امر به مقتضاي ولايت مطلقه‌اش صلاح بداند جدا كرده به عنوان فيء به امام تعلق مي‌گيرد، پس از برداشتن خمس آنها، باقي‌مانده بين مجاهدان يعني سربازان حاضر در جنگ تقسيم مي‌شود. به نحوي كه هر سرباز، مالك سهمي از غنايم از جمله غلامان و كنيزان مي‌شود. شرط اصلي بردگان در اين مورد كفر اصلي اسير است اعم از كافر حربي و اهل كتاب مادامي كه معاهد، مستأمن يا وفادار به ذمه نباشند. بنابراين مسلمان از اين طريق مملوك نمي‌شود. اما اگر اسير پس از اسارت مسلمان شد، اين تغيير دين باعث الغاي بردگي و رفع استرقاق نمي‌شود و كماكان برده باقي مي‌ماند. (منهاج الصالحين 1 / 373، 379 و 380؛ جواهر 21 / 128 – 120)

حكم بردگي تنها منحصر به حاضران در ميدان جنگ يا نظاميان نيست، بلكه كليه ساكنان دارالحرب اعم از نظامي و غيرنظامي، زن و مرد، كودك و كهنسال كه تحت استيلاي مسلمين قرار گرفته‌اند مشمول حكم فوق هستند.

اسارت منجر به بردگي نتيجة مطلق جنگ‌هاي مسلمانان با غيرمسلمين است و منحصر در جهاد ابتدايي يا جهاد دفاعي نيست. حتي مشروط به حضور پيامبر(ص) يا امام(ع) يا اذن ايشان هم نيست. تنها در زمان حضور اگر بدون اذن ايشان جهاد انجام شده باشد و استيذان هم ميسر بوده باشد، غنايم حاصله متعلق به امام خواهد بود. به هر حال در زمان غيبت بنا بر احتياط، تصرف در غنايم كلية جنگ‌هاي مسلمين با غيرمسلمين حتي اگر به قصد كشورگشايي و تحصيل غنيمت در گرفته باشد، پس از اخراج خمس مجاز و مشروع است. (العروه الوثقي 2 / 367؛ تحرير الوسيله 1 / 352؛ مستند العروه الوثقي، كتاب الخمس 22)[2]

جنگ مهمترين سبب بردگي بوده است و اكثر بردگان از اين طريق تحصيل شده‌اند. در اين زمينه نكات ذيل قابل توجه است:

اول: بردگي از طريق جنگ منحصر به نظاميان و حاضران در ميدان جنگ نيست و تمام ساكنان دارالحرب را كه تحت استيلاي مسلمين قرار گرفته است در بر مي‌گيرد.

دوم: حدود چهارپنجم بردگان از طريق جنگ، ملك خصوصي سربازان مي‌شوند و بيش از يك‌پنجم آنها در اختيار شخص حاكم و منصب امامت قرار مي‌گيرند. به عبارت ديگر اكثر بردگان مملوك اشخاص مي‌شوند نه مملوك دولت و حكومت.

سوم: اسراي جنگي مذكر با اختيار ولي امر مملوك مي‌شوند و پس از پايان جنگ هيچ‌يك از آحاد دشمن به عنوان اسير باقي نمي‌ماند.

چهارم: بردگي منحصر به جهاد و جنگ مشروع نيست. غنايم جنگ‌هايي كه خارج از ضوابط شرعي انجام گرفته، از جمله مردان، زنان و كودكان به اسارت گرفته شده، پس از پرداخت خمس، به ويژه در عصر غيبت تفاوتي با غنايم جهاد و جنگ مشروع ندارد.

برخلاف نظر برخي از علماي بزرگ معاصر (الميزان 6 / 345) جنگ تنها طريق مشروع بردگي در اسلام نيست. طرق ديگري نيز براي بردگي در متون شرعي به چشم مي‌خورد.

سبب دوم، استرقاق از طريق تغلب

اگر افرادي از دارالحرب – اعم از ساكن دارالحرب يا خارج از آن – از راه سرقت، خيانت، نيرنگ، غارت، اسارت و زور از جانب غيرنظاميان يا از جانب نظاميان اما بدون اعمال زور و در مجموع بدون جنگ ربوده شوند و به دارالاسلام آورده شوند، در حكم غنيمت محسوب مي‌شوند و پس از پرداخت خمس آنان، ملك رباينده محسوب شده، تصرف در آنها جايز و خريد و فروش آنها مباح است. حتي اگر اخذ اين افراد توسط غيرمسلمانان صورت بگيرد، خريد مسلمانان از ربايندگان كافر حتي با علم به اينكه مأخوذ از طريق زور و سرقت و خارج از جنگ به تملك كافر درآمده، مجاز است. (شرايع‌الاسلام[3] 2 / 59، جواهر الكلام[4] 24 / 229، العروه الوثقي[5] 2 / 368، منهاج‌الصالحين[6] 2 / 66)

جواز استرقاق از طريق غير جنگ مدلول روايات متعدد است (منهاج الصالحين[7] 1 / 374) شرط استرقاق در اين طريق همانند طريق اول، مسلمان نبودن فرد ربوده شده در اول بردگي است. نكتة قابل توجه در اين طريق اينكه اگرچه به كار گرفتن روش‌هايي از قبيل سرقت و خدعه خلاف شرع، ممنوع و حرام است، اما حرمت اين احكام در محدودة اموال قابل احترام است، نه مطلقاً، لذا چون كافر حربي فاقد احترام شرعي است، استنقاذ آن به هر وجهي صحيح و مجاز است و به لحاظ شرعي سرقت حرام، خدعه حرام، خيانت حرام و... بر آن صدق نمي‌كند، بلكه انتقال آنان به دارالاسلام چه‌بسا باعث استبصار و هدايت آنان شود. واضح است كه بردگي از طريق تغلب و زور بيشتر نصيب زنان و كودكان مي‌شود.

سبب سوم: استرقاق از طريق خريدن از اولياء

اگر كفار حربي به هر دليلي حاضر به فروش اعضاي خانوادة خود از قبيل زن، خواهر، دختر يا كودك خود هستند، خريد آنان جايز است و بعد از خريد، آنان كنيز خريدار محسوب مي‌شوند. چرا كه كفار حربي فيء مسلمانان هستند و استنقاذ آنان به هر وجهي جايز است. در حقيقت مالكيت از استيلاي مسلمان بر كافر حاصل شده نه از بيع، زيرا واضح است كه چنين بيعي فاسد است. به همين‌گونه بر اساس اجماع و اخبار ابتياع افرادي كه گمراهان از كفار حربي به اسارت مي‌گيرند جايز است و آثار ابتياع صحيح بر آن مترتب مي‌شود. اگرچه مملوكان طريق دوم و سوم يا به امام(ع) تعلق دارند يا حداقل در آنها حق خمس است، اما در زمان غيبت ائمه(ع) استثنائاً به شيعيان خود رخصت تصرف در كنيزان را داده‌اند. (جواهرالكلام[8] 30 / 287)

سبب چهارم: سرايت رقيت از طريق والدين به فرزندان

اگر پدر و مادر به يكي از طرق معتبر مملوك شده باشند، تمام فرزندان آنان كه در زمان مملوكيت متولد مي‌شوند، مملوك و برده خواهند بود. بنابراين رقيت و بردگي از طريق والدين به فرزندانشان سرايت مي‌كند. اسلام آوردن والدين در زمان رقيت مانع از سرايت رقيت به فرزندان نيست. فرزندان بردگان نماء ملك هستند و به مالك برده تعلق مي‌گيرند. (جواهرالكلام 24 / 136، منهاج الصالحين 2 / 66 و 313) البته اگر يكي از والدين حر باشد، فرزند او نيز حر خواهد بود. بنابراين چنين نيست كه همة انسان‌ها آزاد متولد مي‌شوند، بلكه برخي از مادر برده متولد مي‌شوند (بردة مادرزاد).

سبب پنجم: رقيت از طريق اقرار

اگر فرد عاقل بالغ مختاري به بردگي اقرار كرد، از او پذيرفته مي‌شود. به شرطي كه مشهور به حريت نبوده نسب او نيز شرعاً معلوم نباشد. (جواهر الكلام 24 / 150، منهاج الصالحين 3 / 67 و 313). در اين مورد تفاوتي بين مسلمان و غيرمسلمان از يك سو و مرد و زن از سوي ديگر نيست. حتي مهم نيست انگيزة فرد از اقرار به رقيت و بردگي فقر است يا غير آن.

سبب ششم: رقيت لقيط دارالكفر

اگر در دارالكفر كودك بي‌سرپرستي يافت شد كه تولدش از مسلمان يا ذمي ممكن نباشد، استرقاق او جايز است (منهاج الصالحين 2 / 136) البته اگر حفظ چنين كودكي متوقف بر به عهده گرفتن سرپرستي وي است، چنين امري واجب كفايي خواهد بود.

سبب هفتم: خريد از بازار غيرمسلمين

اگر فردي مطلقاً به هر طريقي از طرق ولو غير از طرق شش‌گانة پيش‌گفته برده شده باشد و در بازار غيرمسلمين در معرض فروش گذاشته شده باشد، خريد او توسط مسلمان مشروع و جايز است و سئوال از طريق بردگي او لازم نيست، حتي اگر خريدار علم داشته باشد كه فرد از طريق غيرجنگ و با زور يا سرقت يا فروش از طرف شوهر يا پدر يا برادر به ملكيت درآمده، خريد او جايز و تصرف در آن مشروع است. در مجموع در خريد برده از سوق غير المسلمين استفسار و احراز مشروعيت سبب رقيت لازم نيست و با يقين به اينكه سبب از اسباب شرعيه نبوده بازخريد و تصرف در مملوك مجاز است. حتي اگر مملوك مسلمان باشد و شرعاً نتواند بر آزادي خود بينه اقامه كند، مشمول جواز فوق مي‌شود. با اين سبب بردگان تمام جهان به هر طريقي مملوك و رق شده باشند توسط مسلمانان جايز التصرف و مشروع الملكيه خواهند بود. اين سبب اگرچه مانند اسباب شش‌گانة پيشين احداث رقيت نمي‌كند، اما جواز انتقال بردگان به سوق المسلمين و دارالاسلام از آن به دست آيد كه در حكم احداث رقيت شرعي است.

چند حدیث جالب در تایید برده داری :

دو کس اند که نمارشان از سرشان بالاتر نمي رود:اول،برده اي که از نزد ارباب خود فرار کرده باشد؛مگر اينکه پيش آقايش بازگردد(و ...)

سه کس اند که نمازشان پذيرفته نمي شود و خدا کار نيکشان را به آسمان نمي برد؛اول:بنده فراري مگر آنکه پيش صاحبش بازگردد(دوم ...)

سه کس اند که از آنها سخن مگوي:مردي که از جماعت دوري گرفته و پيشواي خود را نافرماني کرده و در نافرماني مرده باشد و کنيز يا بنده اي که از ارباب خود گريخته و در حال فرار مرده باشد و ...

برهان;60477 نوشت:
در پاسخ به دوستانی که در دفاع و توجیه قوانین برده داری اسلام ، برده گرفتن را تنها در زمان "جنگ" و مساوی اسیر جنگی تلقی کرده بودند :


سلام علیکم جمیعا

برهان گرامی شما تا با مفاهیم دینی آشنائی پیدا نکنید نمی توانید تحلیل درستی داشته باشید.
در دین اسلام

مسلمان شدن ( در حقیقت ایمان آوردن به لا اله الا الله و محمد رسول الله )بمعنای آزادی و فلاح ( رستگاری) است.

در سوره نحل اگر به همان یک آیه به تنهائی و بدون عنایت به آیات قبل و بعد بخواهید معنا و ترجمه و تفسیر ذکر نمائید این کار ناقص و اشتباهی است

وَيعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ شَيئًا وَلَا يسْتَطِيعُونَ(النحل/73)
آنها غير از خدا، موجوداتي را مي‌پرستند که هيچ رزقي را براي آنان از آسمانها و زمين در اختيار ندارند؛ و توان اين کار را نيز ندارند.

فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل/74)
پس، براي خدا امثال (و شبيه‌ها) قائل نشويد! خدا مي‌داند، و شما نمي‌دانيد.

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ ينْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْلَمُونَ(النحل/75)
خداوند مثالي زده: برده مملوکي را که قادر بر هيچ چيز نيست؛ و انسان (با ايماني) را که از جانب خود، رزقي نيکو به او بخشيده‌ايم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مي‌کند؛ آيا اين دو نفر يکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولي اکثر آنها نمي‌دانند!
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَينَمَا يوَجِّهْهُ لَا يأْتِ بِخَيرٍ هَلْ يسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(النحل/76)
خداوند مثالي (ديگر) زده است: دو نفر را، که يکي از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هيچ کاري نيست؛ و سربار صاحبش مي‌باشد؛ او را در پي هر کاري بفرستد، خوب انجام نمي‌دهد؛ آيا چنين انساني، با کسي که امر به عدل و داد مي‌کند، و بر راهي راست قرار دارد، برابر است؟!

در آیه مذکور همانطوریکه از آیه 74 مشخص است منظور کسانی است که اسیر هواهای نفسانی اند و بتهای نفسانی را می پرستند و آنها مملوک بتهایشان هستند و در این آیه مقایسه شده اند با مومنین .
لذا آن توصیفی که شما فرمودید یک نگاه عامیانه است.

برهان;60470 نوشت:
پس تا اینجا به نتایج زیر رسیدیم: 1- در آیات قرآن صراحتی درخصوص تساوی حقوق انسانی برده و آزاد وجود ندارد .

بله البته که بین یک مومن و یک مشرک تساوی ای وجود ندارد و نزد خداوند ارزشمندترین انسانها باتقوی ترین آنها هستند و نه سرکش ترین آنها.

برهان;60470 نوشت:
2- در آیات قرآن هیچ آیه ای که اشاره به هدف اسلام در "مبارزه با برده داری" و "لغو تدریجی آن باشد" وجود ندارد.

لغو تدریجی را من دقیقا نمی دانم علمای اسلامی چه نظری دارند ولی در حکم خداوند در مورد کافر حربی و استقراق هیچ تغئیری ایجاد نمیشود مگر اینکه آن برده مسلمان شود و شهادتین بزبان بیاورد که این کار سختی نیست خیلیها از جمله یهودیان بنی قریضه بخاطر بیمه فوت مسلمان شدند و کودکانشان در میان کودکان مسلمان تبدیل به انسانهای مومن و خدمتگذار بهدین گردیدند و این حکمت الهی است و بنده به این سادگیها از حکمتهای خداوند سر در نمی آورد و اکثر اوقات آنرا ظالمانه می انگارد در حالیکه هیچ چیزی به اندازه عمل به دستورات الهی برای یک انسان مفید فایده نیست ولی آنها نمی دانند و سرکشی میکنند.

برهان;60470 نوشت:
4- و باز مانند مورد شماره دو ، در احادیث هم هیچ اثری از چنین طرح و هدف مفروضی برای "مبارزه با برده داری و الغای آن" وجود ندارد.


بله دقیقا نه بخشش و شدت ضمنا خداوند در قرآن ( حال چه متولیان دینی گفته باشند چه نگفته باشند این مطلب ملاک نیست )
مومنین را به بخشش دعوت کرده و این بخشش در مورد برده در نقل از پیامبر و در میان اهل بیت زبانزد است نه آن شکلی که در بین اعراب سوء استفاده گر از مفاهیم دینی رواج پیدا کرد و ..

برهان;60470 نوشت:
- علی رغم اینکه از نظر عملی ، داشتن برده در جوامع فعلی مقدور نیست اما از نظر قوانین اسلام ، همچنان هم برده داری امری موجه و قانونیست. و اگر زمانی شرایط آن بوجود بیاید (مثلا در جنگ با کافرین محارب) ، می توان از نیروهای دشمن برده و کنیز هم گرفت. (آقا این جنگ با امریکا کی راه میوفته بریم دو سه تا کنیز تروتمیز بگیریم؟)

شما از همان سایتی که راههای برده گیری را برداشتید اگر میگشتید مطلب دیگری بود در ارتباط با
1- تاریخچه برده داری در جهان

2- راههای آزاد کردن برده

در این صفحه

طرح های اسلام براى آزادى بردگان

در امریکای قبل از آبراهام لینکلن و مارتین لوترکینگ و قبل از جنگ شمالهیها و جنوبیها در جنایاتی که در حق برده ها میشد

با کلیساهای قرون وسطا نه تنها رقابت میکرد بلکه به مراتب خوی وحشیگری بیشتری داشت اتفاقا یکی از دوستان در این سایت نمونه های تصویری گذاشته بودند در مورد سوزاندن برده از سمت پاها به سمت بالا.

شما در مورد اسلامی صحبت میکنید که 1400 سال پیش آمده و در حتی سئونات برده داریش حکمتهائی نهفته که همه این حکمتها در مسیر هدایت است شما از چه چیزی ایراد میگیرید؟

برهان;60470 نوشت:
3- آیا بطور کلی بنظر شما قوانین زیر از نظر حداقلهای اصول انسانی ظالمانه بنظر نمی رسد؟ * اینکه انسانی مانند مال خرید و فروش شود ، * حق مالکیت هیچ چیزی را نداشته باشد،(حتی مالک لباسش هم نباشد) * بدون نیاز به ازدواج صاحبش هر وقت که خواست از او بهره برداری جنسی کند، * اگر دارای فرزندی شد ، فرزندش جزء اموال صاحبش محسوب گردد، * فرار کردن از صاحبش جزء گناهان کبیره باشد و به آن آتش دوزخ وعده داده شده باشد، * و دهها قانون تبعیض آمیز دیگر ...


پاسخ این سوالات را در لابلای مباحث ذکر کرده ام
.

یاحق

درود

نقل قول:

در آیه مذکور همانطوریکه از آیه 74 مشخص است منظور کسانی است که اسیر هواهای نفسانی اند و بتهای نفسانی را می پرستند و آنها مملوک بتهایشان هستند و در این آیه مقایسه شده اند با مومنین .
لذا آن توصیفی که شما فرمودید یک نگاه عامیانه است.

اولاً در این مثال، که در جهت اثبات توحید ذکر شده، منظور کسانی که "مملوک بتها" هستند نبوده بلکه با ارائه ی این مثال یادآور می شود: همانطور که شخص آزادی که از طرف خدا رزق و نعمت یافته و قادر به تصرف در آن است با برده ای مملوک که هیچ ندارد و قادر به تصرف در هیچ چیزی نیست مساوی نیستند، خداوندی که مالک همه چیز و منعم به جمیع نعمتهاست هم با هیچ یک از مخلوقاتش، که مالک هیچ چیزی نیستند و قادر به تصرف در هیچ چیز نیستند برابر نیست، پس برای او جعل مثل نکنید که او یکتاست. لذا مسأله ی مقایسه بین مؤمنین و مشرکین منتفی است.

المیزان (12/299): «قوله تعالى: ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا يقدر على شي‏ء إلى آخر الآية، ما في الآية من المثل المضروب يفرض عبدا مملوكا لا يقدر على شي‏ء، و آخر رزق من الله رزقا حسنا ينفق منه سرا و جهرا ثم يسأل هل يستويان و اعتبار التقابل بين المفروضين يعطي أن كلا من الطرفين مقيد بخلاف ما في الآخر من الوصف مع تبيين الأوصاف بعضها لبعض. فالعبد المفروض مملوك غير مالك لا لنفسه و لا لشي‏ء من متاع الحياة و هو غير قادر على التصرف في شي‏ء من المال، و الذي فرض قباله حر يملك نفسه و قد رزقه الله رزقا حسنا و هو ينفق منه سرا و جهرا على قدرة منه على التصرف بجميع أقسامه. و قوله: هل يستوون، سؤال عن تساويهما، و من البديهي أن الجواب هو نفي التساوي و يثبت به أن الله سبحانه و هو المالك لكل شي‏ء المنعم بجميع النعم لا يساوي شيئا من خلقه و هم لا يملكون لا أنفسهم و لا غيرهم و لا يقدرون على شي‏ء من التصرف فمن الباطل قولهم : إن مع الله آلهة غيره و هممن خلقه»

ثانیاً به نظر میرسد اگر صرفاً به بیان نظر و استدلال خود بپردازیم و از هر نوع برچسب زدن به طرف مقابل بپرهیزیم به صواب نزدیک تر باشد. گاهی رمی به جهل کردن مخاطب یا عامیانه خواندن نظر وی تبعاتی نامیمون هم می تواند داشته باشد. مثلاً موجب وهن علمای اعلام شود.
به عنوان نمونه مرحوم آیت الله خویی که از اکابر فقها و اعاظم علمای شیعه هستند و جایگاه علمی ایشان بر کسی پوشیده نیست و آرای فقهی ایشان با گذشت سالها از وفات ایشان همچنان بر حوزه های قم و نجف سایه گستر است – و مسلما نگاهی عامیانه به مسائل ندارند و دست کم، اعلم از همه ی ما حاضرین در اسک دین هستند- در صفحه ی 14 از جلد سوم کتاب المبانی فی شرح العروة الوثقی با استدلال به همین آیه، شؤون مورد بحث را بر بردگان ثابت می دانند و می نویسد:

«وقال تعالى: ضرب الله مثَلاً عبدا مملوكاً لا يقدر علَى شيء. فإنّها دالّة على أنّ المملوك ـ سواء في ذلك العبد والأمة ـ ليس له من الأمر شيء، ومن هنا فلا يترتّب على ما يقوم به من معاملات وغيرها ومنها النكاح أي أثر»

نقل قول:
در مورد کافر حربی و استقراق هیچ تغئیری ایجاد نمیشود مگر اینکه آن برده مسلمان شودو شهادتین بزبان بیاورد

با مسلمان شدن و شهادتین بر زبان آوردن از بردگان و فرزندانشان رفع بندگی نمی شود.
منهاج الصالحین (2/313) : «... فان أسلموا بقي الرق بحاله فيهم وفي أعقابهم »

به نظر حقیر، کسی که مسلمان می شود، ایمان می آورد و می پذیرد که عادلانه ترین و عاقلانه ترین احکام و کاملترین و برترین برنامه ها را در دین خود دارد. پس باید اسلام را آنگونه که هست بپذیرد، به آن مفتخر باشد و احکام آن را آنچنان که هست بیان کند. چنین فردی نیاز ندارد که مثلاً برای خوشایند سایر مکاتب و اندیشه هایی که فرضاً بخشهایی از اسلام را نمی پسندند یا غیرعادلانه می خوانند دست به رفو و توجیه آن بزند، بلکه به قول حافظ با سربلندی می گوید: من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند...

متشکرم

bina88;60489 نوشت:

سلام علیکم جمیعا
برهان گرامی شما تا با مفاهیم دینی آشنائی پیدا نکنید نمی توانید تحلیل درستی داشته باشید.
در دین اسلام
مسلمان شدن ( در حقیقت ایمان آوردن به لا اله الا الله و محمد رسول الله )بمعنای آزادی و فلاح ( رستگاری) است.
در سوره نحل اگر به همان یک آیه به تنهائی و بدون عنایت به آیات قبل و بعد بخواهید معنا و ترجمه و تفسیر ذکر نمائید این کار ناقص و اشتباهی است

وَيعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ شَيئًا وَلَا يسْتَطِيعُونَ(النحل/73)
آنها غير از خدا، موجوداتي را مي‌پرستند که هيچ رزقي را براي آنان از آسمانها و زمين در اختيار ندارند؛ و توان اين کار را نيز ندارند.

فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل/74)
پس، براي خدا امثال (و شبيه‌ها) قائل نشويد! خدا مي‌داند، و شما نمي‌دانيد.

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ ينْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْلَمُونَ(النحل/75)


خداوند مثالي زده: برده مملوکي را که قادر بر هيچ چيز نيست؛ و انسان (با ايماني) را که از جانب خود، رزقي نيکو به او بخشيده‌ايم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مي‌کند؛ آيا اين دو نفر يکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولي اکثر آنها نمي‌دانند!
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَينَمَا يوَجِّهْهُ لَا يأْتِ بِخَيرٍ هَلْ يسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(النحل/76)
خداوند مثالي (ديگر) زده است: دو نفر را، که يکي از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هيچ کاري نيست؛ و سربار صاحبش مي‌باشد؛ او را در پي هر کاري بفرستد، خوب انجام نمي‌دهد؛ آيا چنين انساني، با کسي که امر به عدل و داد مي‌کند، و بر راهي راست قرار دارد، برابر است؟!
در آیه مذکور همانطوریکه از آیه 74 مشخص است منظور کسانی است که اسیر هواهای نفسانی اند و بتهای نفسانی را می پرستند و آنها مملوک بتهایشان هستند و در این آیه مقایسه شده اند با مومنین .
لذا آن توصیفی که شما فرمودید یک نگاه عامیانه است.
بله البته که بین یک مومن و یک مشرک تساوی ای وجود ندارد و نزد خداوند ارزشمندترین انسانها باتقوی ترین آنها هستند و نه سرکش ترین آنها.
لغو تدریجی را من دقیقا نمی دانم علمای اسلامی چه نظری دارند ولی در حکم خداوند در مورد کافر حربی و استقراق هیچ تغئیری ایجاد نمیشود مگر اینکه آن برده مسلمان شود و شهادتین بزبان بیاورد که این کار سختی نیست خیلیها از جمله یهودیان بنی قریضه بخاطر بیمه فوت مسلمان شدند و کودکانشان در میان کودکان مسلمان تبدیل به انسانهای مومن و خدمتگذار بهدین گردیدند و این حکمت الهی است و بنده به این سادگیها از حکمتهای خداوند سر در نمی آورد و اکثر اوقات آنرا ظالمانه می انگارد در حالیکه هیچ چیزی به اندازه عمل به دستورات الهی برای یک انسان مفید فایده نیست ولی آنها نمی دانند و سرکشی میکنند. بله دقیقا نه بخشش و شدت ضمنا خداوند در قرآن ( حال چه متولیان دینی گفته باشند چه نگفته باشند این مطلب ملاک نیست ) مومنین را به بخشش دعوت کرده و این بخشش در مورد برده در نقل از پیامبر و در میان اهل بیت زبانزد است نه آن شکلی که در بین اعراب سوء استفاده گر از مفاهیم دینی رواج پیدا کرد و ..
شما از همان سایتی که راههای برده گیری را برداشتید اگر میگشتید مطلب دیگری بود در ارتباط با
1- تاریخچه برده داری در جهان 2- راههای آزاد کردن برده
در این صفحه
طرح های اسلام براى آزادى بردگان
در امریکای قبل از آبراهام لینکلن و مارتین لوترکینگ و قبل از جنگ شمالهیها و جنوبیها در جنایاتی که در حق برده ها میشد
با کلیساهای قرون وسطا نه تنها رقابت میکرد بلکه به مراتب خوی وحشیگری بیشتری داشت اتفاقا یکی از دوستان در این سایت نمونه های تصویری گذاشته بودند در مورد سوزاندن برده از سمت پاها به سمت بالا.
شما در مورد اسلامی صحبت میکنید که 1400 سال پیش آمده و در حتی سئونات برده داریش حکمتهائی نهفته که همه این حکمتها در مسیر هدایت است شما از چه چیزی ایراد میگیرید؟

پاسخ این سوالات را در لابلای مباحث ذکر کرده ام.
یاحق

آقا من نمی دونم این چه شانسیه که دارم هر وقت پست می زنم آخرین پست های اون صفحه است و احتمالا مغفول واقع میشه ...

خب چی بگم ، دو مورد رو می خواستم در پاسخ به پستتون عرض کنم که دیدم هر دو مورد رو عینا ، برادر بزرگوارم جناب بزرگمهر به زیباترین شکل بیان کردند .

1- منظور تمثیل آیه شریفه تشبیه قدرت و تسلط خداوند و روزی دادن خداوند بوده با یک مرد آزاد دارای ثروت و از سوی دیگر تشبیه دست و پا بسته بودن و بی اثر بودن بت ها به یک عبد و بنده مملوک/
پس ربطی به "بندگی بتها" ندارد.

2- برده با اسلام آوردن آزاد نمی شود.
حکمش را صفحه قبل آورده بودم اگر می خواندید ...

نقل قول:

شما در مورد اسلامی صحبت میکنید که 1400 سال پیش آمده و در حتی سئونات برده داریش حکمتهائی نهفته که همه این حکمتها در مسیر هدایت است شما از چه چیزی ایراد میگیرید؟

جناب بینای گرامی.
ما هم مسلمانیم و مسلمان زاده و به دین و مسلکمان هم عشق می ورزیم.
اما آن دین و خدایی که ما داریم نمی تواند محدود در 1400 سال پیش باشد.

این حرف که شما می گویی می دانی مفهومش چیست ؟؟؟

مفهومش این است که بابا شما از خدای 1400 سال پیش چه انتظار بالایی داری ... (نعوذبالله)
فهمش در حد همان قرون توحش 1400 سال پیش بوده ...

در کلامش هم هیچ پیشنهاد و برنامه ای برای 1000 سال بعد که مردم آگاه می شوند و می فهمند برده داری ظالمانه است نداشته ...
(نعوذبالله)

ما می خواهیم این ابهامات روشن شود.

سیاوش بزرگمهر;60344 نوشت:
درود بر famon گرامی


در بحثهای علمی اینچنینی، افراد لزوماً در صدد نفی اسلام نیستند بلکه تعداد زیادی از کاربران و کارشناسان به دنبال بهتر شناختن و شناساندن دین خود هستند؛ لذا به نظر می رسد بهتر باشد از چنین بحثهایی استقبال کنیم ..


درود بر شما
برزگوار بزرگمهر ، نمی دانم از کجای مطلب من برداشت نمودید که من از این بحث استقبال نمی کنم. اما هر سوال را می توان از جنبه های تخصصی و یا عقلی و یا با جواب نقضی پاسخ داد. پستهای اینجانب نیز پاسخ به سوالات مطرح شده از زوایای دیگری بود که به آنها پرداخته نشده.
به عنوان مثال در صفحه دوم همین تاپیک پست هجدهم مطالبی در مورد وقایع القاء برده داری در آمریکا نقل نموده ام تا روشن شود که پیشنهاد دوستان مبنی بر اینکه اسلام بهتر بود به یکباره این امر را حرام می نمود چه نتایجی داشته است. از طرفی با بیان اینکه در امروزِ روزِ دنیای مترقی ما هم برده داری به نوعی دیگر و برده گیری با عنوان قاچاق انسان وجود دارد خواستم این مطلب را گوشزد کنم که برده داری و برده گیری حتی در زمان ما هم علی رغم اینکه همه می دانند که این کار چقدر ناپسند است و ظلم به شمار می اید و با وجود جنگهای خونین در لغو آن و همچنین بحث جاری حقوق بشر همچنان قربانی می گیرد. دانستن این موارد ذهن های جستجو گر پرسشگران گرامی این سایت را برای بدست اوردن جواب منطقی و علمی یاری خواهد نمود.
از طرفی با آخرین پست خواستم یاد آوری کنم که به عنوان یک مسلمان باید بدانیم که ائمه ما دارای خلق نیکو و رفتاری پسندیده هستند و از گناه معصومند و نباید سوال ما به گونه ای باشد که بخواهیم به رفتار آنها عیبجوئی کنیم؛‌مگر آنکه مسلمان نباشیم یا هنوز به مقام عصمت ائمه علیهم السلام پی نبرده باشیم (‌این جمله توهین به کسی نیست منتها اگر کسی اینگونه است طرف خطاب پست من قرار نخواهد گرفت). به هر حال اگر کاربران محترم و حاضرین در این بحث از اینگونه تذکرات استقبال نمی کنند یا آن را بدیهی می دانند از اینکه این مطلب را عنوان نموده ام و موجب سوء برداشت ایشان شده است عذر می خواهم.


سیاوش بزرگمهر;60344 نوشت:


کسی که استرقاق او جایز است و احکام بردگی بر او روان می شود "کافر اصلی است، اعم از کافر حربی یا اهل کتاب، در صورتی که معاهد، مستأمن یا اهل ذمه نباشد".


آوردن کلام امیرالمؤمنین (ع) مبنی بر "و الأخری المعاهدة فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها..." در مبحث برده داری خلط آشکار مباحث است؛ چرا که زن مورد اشاره ی حضرت (ع) در زمره ی "معاهدین" است و هرگز مشمول بحث بردگی نمی شود. رفتار علوی با "کافر معاهد"، به بحث بردگی مرتبط نیست تا الگو قرار گیرد، بلکه الگوییست در برخورد با کافر معاهد.
بر اساس قانون اسلام، چنین کسی احترام شرعی دارد و تعرض به او ممنوع است (بر خلاف تعریفی که در ابتدا عرض شد).


فراموش نمی کنیم که با هر غیر مسلمانی نمی توان معامله ی بردگی کرد.


موارد توصیه های اخلاقی در رفتار خوش با بردگان در سیره ی ائمه بسیار گزارش شده است. در عین حال احکام الزام آور با بار حقوقی هم در کنار آنها نقل شده است.
متشکرم


دوست گرامی این مثال برای نشان دادن اوج توجه امام به رعایایشان بود و برای اینکه بدانیم ایشان اینگونه برای یک زن معاهد ارزش قائل است پس به طور قطع عملکرد ایشان در رابطه با برده داری از سر ظلم و یا بی توجهی نیست.

manmehdiam;60359 نوشت:
با سپاس از سیاوش عزیز که بحق بزرگمهری! شایسته ایشان است ، در تکمیل فرمایشات ایشان امید که دوستان خردورز اعم از موافق و مخالف نهایت اهتمام را در کنترل حب و بغض های ایدوئولوژیک بکاربسته و تنها به قوه تعقل و استدلال نظریات راهگشایشان را بفرمایند. بدیهی است که هدف هر مبحث تنها و تنها بررسی حول همان بحث است و قوت و ضعف هر استدلال تنها و تنها در دایره همان مبحث خواهد بود و این امر آنچنان بدیهی به نظر میرسد که یادآوری آن نیز امری اضافی است . همانگونه که بدیهی است کسانی بخواهند به عوض پاسخ های معقول به القای ضعف دین داری سوال کننده یا سرسپردگی افراد به مکاتب و ایسم های مخالف اسلام
بپردازند که نشان از فرار از بحث علمی و دوستانه است.

درود بر شما دوست بزرگوار ! از تذکر شما متشکرم اما همچنان که از دیگران انتظار تحمل و بحث نیکو دارید به نظرات دیگران هم احترام بگذارید و هر کسی را که از زاویه ای مخالف ذائقه شما به بحث می پردازد به بحث غیر علمی متهم نسازیم.

درود بر famon گرامی

قطعاً حضور شما و سایر دوستان عزیز و برخورداری از آرا و اندیشه های شما برای همه ی ما مغتنم و ارجمند است. نقد و بررسی های احتمالی، برای تعالی مباحث است نه خدای نخواسته عدم استقبال از مشارکت حضرتعالی.

یک نکته: یکی از مواردی که در توجیه برده داری در قالب نظریه ی حذف تدریجی خیلی زود ایجاد اشکال می کند، فقدان دلیل بر عدم اباحه است؛ دلیلی معتبر، قادر به اثبات این نظریه نیست. به دیگر سخن، قائلین این تئوری نمی توانند ادعا کنند که برده داری در این زمان به حکم اولی شرع حرام است و همین مطلب بنیان این استدلال را سست می کند.

نقل قول:

دوست گرامی این مثال برای نشان دادن اوج توجه امام به رعایایشان بود وبرای اینکه بدانیم ایشان اینگونه برای یک زن معاهد ارزش قائل است پس به طور قطععملکرد ایشان در رابطه با برده داری از سر ظلم و یا بی توجهی نیست

توضیح پیشین بنده ناظر به این مطلب بود که اگرچه یکی از راههای کشف احکام، سیره ی ائمه است، اما شایسته است در جای خود به کار رود. همانطور که از نوع رفتار امام (ع) در اجرای حکم معاهد نمی توان قوانین محارب را کشف کرد، نمی توان سخنان امام علی(ع) در جهت استیفای حقوق زن معاهد را نیز الگوی رفتار با بردگان هم قرار داد.

در ادامه ی توضیح اخیر شما، که منظور را واضح تر نمود، عرض می شود که عملکرد ائمه در رابطه با برده داری، هر چه که باشد و جهانیان هر نگاهی که به آن داشته باشند، باز هم از نظر شیعه، حکم الله است.

در این بحث دست کم دو رویکرد کاملا متفاوت می توان درنظر گرفت:

الف) بررسی عملکرد ائمه مطرح نیست چراکه مسلماً امام (ع) در همه ی قضایا، از شفقت به حال زن معاهد گرفته تا کشتار محاربین، بر مبنای حکم الله عمل می کرده اند. در اینجا سخن از یک سلسله احکام یعنی احکام برده داری است. اگر دوستان هم پرسش و یا ابهامی دارند، راجع است به نفس این احکام، نه مجری و مبیّن آنها. مثلاً اگر کسی درباب "تحلیل کنیز" اشکال دارد، به حکم توجه دارد نه به حضرت امام صادق(ع) که بیان کننده ی حکم بوده اند. یا مثلاً اگر برای کسی مباح بودن خرید و فروش غیرنظامیانی که در حالت غیر جنگ و از طریق خدعه، خیانت یا سرقت از دارالحرب ربوده شده اند و به فروش می رسند جای پرسش باشد و آن را مصداق قاچاق انسان بپندارد، در واقع این حکم را ناعادلانه پنداشته است، نه اینکه امام کاظم (ع) که توضیح دهنده ی حکم بوده اند را العیاذ بالله متهم به اقدامی از سر ظلم و یا بی توجهی کرده باشند. لذا برای رفع شبهه باید به توضیح حکم پرداخت، نه شهادت به بزرگواری گوینده ی آن.

ب) از آنجا که این بزرگواران را معصوم می دانیم و ایمان آورده ایم که ایشان جز به حقیقت لب نمی گشایند، پس حتماً در احکامی نظیر تحلیل یا خرید و فروش غیرنظامیان ربوده شده هم مصالح خفیه ای وجود دارد که اگرچه در نظر ما ممکن است ناعادلانه جلوه کنند، ولی در باطن خود برکاتی دارند که ما فعلاً قادر به درک آنها نیستیم؛ نظیر داروی تلخی که در خود شفا دارد.

سپاسگزارم

بحث بسیار دقیق و ارزشمندی در این تاپیک توسط دوستان اندیشمند این سایت صورت گرفته است .

از مدیریت محترم درخواست دارم برای جلوگیری از بحث های موازی و ایجاد تمرکز بیشتر ، این پست ها را به اینجا منتقل فرمایند تا مورد توجه و احیانا ادامه گفتمان قرار گیرد.

سلام علیکم جمیعا

اسلام در مقام هدایت به حکم الهی احکامی را بنا بر خلقیات انسانها وضع نموده .
از میان این احکام مبارزه با جهل و اسارت در کفر و شرک استرقاق - فدیه - جزیه -پرداختن بدهی پدر که بعد از فوت به گردن فرزند افتاده از بیت المال - نبرد ( دفاع ) و...

در باب استقراق موضوع اصلی دعوت و پذیرش حتی بصورت صوری است. اکثر کسانیکه هدایت پیدا نمیکردند کسانی بودند که بر اساس سفارشات بزرگانشان از مسلمین دوری میکردند ( و میکنند ) در مجالس مسلمانان حاضر نمیشوند به مسلمانان دروغ میبندند و با آنها ازدواج نمیکنند ( دختر نمیدهند) و ...

اگر از بعد حقوق انسان در ماجرای استرقاق و فدیه و چزیه نگاه کنیم بدون توجه به نتیجه مطلوب مسلمین ( حقیقی ) خب این مطلب بغرنج بنظر رسیده و اسلام را یک مذهب و دین سرکوب کننده حقوق انسانی باید بدانیم ولی این بینش زمانی صحیح است که دلایل آنرا بپرسیم و اطمینان حاصل کنیم که دلیل اصلی این وصایا چیست.

در ادوار مختلف تاریخ مسلمانانی بودند که از این مطلب سوء استفاده کرده به استثمار بردگان بنفع خواهشهای نفسانی خود و حتی کینه توزیهای خود پرداخته اند.
چیزیکه در این مطلب مهم است این است که هر اصل از مفاهیم دینی در هرجا حذف گردد و یا تحریف و تغئیر مسیر یابد شرک بحساب می آید و کسی که این کار را عمدا و با علم و اشراف کامل به اصل انجام دهد مشرک است.

از جمله این انحرافات در تاریخ اسلام زیاد است از کشته شدن خلیفه دوم بدست یک از برده بنام فیروز گرفته تا ظهور بابک خرمدین.

اگر شیعیان به علی ابن ابی طالب و اولادش با انجام سفارشاتشان توسل میجویند و در مقبره های آنها با ادای نماز تجدید بیعت میکنند که راه آنها را در اجرای دین خداوند پیش رو خواهند گرفت در حقیقت با این کار خود را از گروه محرفین اصول دین نبوی دور میکنند و با سنت پیامبر( ص ) همراه و هم مسیر.

یاحق

سلام
دوست بزرگوار جناب bina88
تمام مطالب بالا مبنی بر
معصوم بودن ائمه مهربانی این بزرگان
انحراف ازدین به خاطر امیال شخصی
نبودن شیعه واقعی
احکام تعدیل شده زمان جاهلیت
کاملا صحیح

ولی عزیز دل این مطالب چه ربطی به بحث دارد؟

متحیر;60861 نوشت:
سلام دوست بزرگوار جناب bina98 تمام مطالب بالا مبنی بر معصوم بودن ائمه مهربانی این بزرگان انحراف ازدین به خاطر امیال شخصی نبودن شیعه واقعی احکام تعدیل شده زمان جاهلیت کاملا صحیح ولی عزیز دل این مطالب چه ربطی به بحث دارد؟

سلام علیکم جمیعا

مبحث استقراق ( برده داری ) با دو شکل متفاوت در تاریخ اسلام اجرا شد.

دلیل طرح مبحث ائمه معرفی شکل صحیح اجرای استرقاق است.

یاحق

bina88;60862 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

مبحث استقراق ( برده داری ) با دو شکل متفاوت در تاریخ اسلام اجرا شد.

دلیل طرح مبحث ائمه معرفی شکل صحیح اجرای استرقاق است.

یاحق

درود بر bina88 گرامی

با سپاس از توضیح جنابعالی

نکته ی قابل توجه آن است که اساساً تمام آنچه در این تاپیک و تاپیکهای مشابه مورد پرسش، بحث و بررسی قرار می گیرد معطوف به همان نوعی از استرقاق و احکام مربوطه است که در فقه اهل بیت آمده و توسط ایشان آموخته شده است. یعنی تمام احکام مطروحه به هیچ وجه ارتباطی به سایر فرق و مکاتب اسلامی یا غیر اسلامی ندارند و چیزی جز آموزه های ائمه اثنی عشر (ع) نبوده اند.

اساساً سایر شیوه های برده داری محلی در مباحث اخیر نداشته اند. لذا به نظر می رسد توضیح دوباره ی موضوع، تحصیل حاصل باشد.

با سپاس مجدد از مشارکت شما

باسمه تعالی
با سلام و سپاس از همه دوستان
نکاتی از تفسیر نمونه ذکر می شود که پاسخگوی قسمت زیادی از شبهات است:
1- احكامى در قرآن براى بردگان ذكر شده است كه اصل وجود بردگى را حتى در زمان پيامبر صلی الله علیه و آله و صدر اسلام اثبات می‏كند، مانند احكامى كه در مورد ازدواج با بردگان، يا احكام محرميت يا مساله مكاتبه (قرارداد براى آزادى بردگان) كه در آيات متعددى از قرآن در سوره نساء- نحل- مؤمنون- نور- روم و احزاب آمده است.
2- اسلام هرگز ابداع كننده بردگى نبوده است، بلكه در حالى ظهور كرد كه مساله بردگى سراسر جهان را گرفته بود، و با تار و پود جوامع بشرى آميخته بود، حتى بعد از اسلام نيز در تمام جوامع مساله بردگى ادامه يافت، تا حدود يكصد سال قبل كه" نهضت آزادى بردگان" شروع شد، چرا كه به خاطر دگرگون شدن نظام زندگى بشر مساله بردگان به شكل قديمى ديگر قابل قبول نبود.
الغاى بردگى نخست از اروپا شروع شد سپس در ساير كشورها از جمله آمريكا و آسيا گسترش يافت.
در انگلستان تا سال 1840 ميلادى، و در فرانسه تا سال 1848، و در هلند تا سال 1863، و در آمريكا تا سال 1865 بردگى ادامه داشت، و سپس كنگره" بروكسل" ضمن اعلاميه‏اى تصميم به الغاى بردگى در سراسر جهان گرفت، و اين در سال 1890 بود (يعنى كمتر از صد سال قبل).
3- بردگان در طول تاريخ سرنوشت بسيار دردناكى داشته‏ اند، به عنوان نمونه بردگان اسپارتها را كه به اصطلاح قومى متمدن بودند در نظر می‏گيريم، به قول نويسنده" روح القوانين" غلامان اسپارتى به قدرى بدبخت بودند كه تنها غلام يك نفر نبودند، بلكه غلام تمام جامعه محسوب مى‏شدند، و هر كس بدون ترس از قانون مى‏توانست هر قدر بخواهد غلام خود يا ديگرى را آزار و شكنجه دهد، و در حقيقت زندگانى آنها از حيوانات نيز بدتر بود.
از زمانى كه بردگان را از كشورهاى عقب‏ افتاده صيد مى‏كردند تا هنگامى كه در بازارهاى فروش عرضه مى‏شد بسيارى از آنها مى‏مردند، و باقيمانده وسيله ‏اى بودند براى بهره‏گيرى برده‏ فروشان طماع و اندك غذايى كه به آنها مى‏دادند براى زنده ماندن و كار كردن بود، و به هنگام پيرى و بيماريهاى صعب آنها را به حال خود رها مى‏كردند تا به شكل دردناكى جان دهند! لذا نام بردگى در طول تاريخ با انبوهى از جنايات هولناك همراه است.
4-درست است كه غربيها به اصطلاح پيشقدم در الغاى بردگى بودند، اما وقتى دقيقا مساله را بررسى مى‏كنيم مى‏بينيم بردگى نه تنها ريشه‏كن نشد، بلكه به صورت خطرناكتر و وحشتناكترى يعنى در شكل استعمار ملتها و بردگى مستعمرات آشكار گشت، بطورى كه هر قدر بردگى فردى رو به ضعف مى‏گذاشت بردگى دستجمعى و استعمار قوى‏تر و نيرومندتر مى‏شد، امپراطورى انگلستان كه پيشقدم در الغاى بردگى بود پيشقدم در امر استعمار نيز محسوب مى‏شود!.خلاصه اينكه بردگى تابع اسم نيست، آنچه زشت و ناپسند است مفهوم و محتواى بردگى است، و مى‏دانيم اين مفهوم و محتوا در كشورهاى استعمار زده و در ممالك كمونيستى به بدترين اشكال پياده مى‏شود.
نتيجه اينكه الغاى بردگى در جهان امروز صورى بوده و در حقيقت تنها يك تغيير شكل است!.
5- آنچه غالبا مورد توجه قرار نمى‏گيرد اين است كه اگر نظام غلطى در بافت جامعه‏اى وارد شود ريشه‏ كن كردن آن احتياج به زمان دارد، و هر حركت حساب نشده نتيجه معكوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى كه به يك بيمارى خطرناك مبتلا شده و بيماريش كاملا پيشرفت نموده است، و يا شخص معتادى كه دهها سال به اعتياد زشت خود خو گرفته، در اينگونه موارد حتما بايد از" برنامه‏هاى زمان بندى شده" استفاده كرد.
اين برنامه مواد زيادى دارد كه رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرست‏وار در اينجا مطرح مى‏شود و شرح آن نياز به كتاب مستقلى دارد:
ماده اول- بستن سرچشمه‏هاى بردگى‏
بردگى در طول تاريخ اسباب فراوانى داشته، نه تنها اسيران جنگى و بدهكارانى كه قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمى‏آمدند كه زور و غلبه نيز مجوز برده گرفتن و برده‏دارى بود، كشورهاى زورمند نفرات خود را با انواع سلاحها به ممالك عقب افتاده آفريقايى و مانند آن مى‏فرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته و اسير كرده و با كشتيها به بازارهاى ممالك آسيا و اروپا مى‏بردند.
اسلام جلو تمام اين مسائل را گرفت، تنها در يك مورد اجازه برده‏گيرى داد و آن در مورد اسيران جنگى بود، و تازه آن نيز جنبه الزامى نداشت، یعنی اجازه مى‏داد طبق مصالح اسيران را بى‏قيد و شرط يا پس از پرداخت فديه آزاد كنند.
در آن روز زندانهايى نبود كه بتوان اسيران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهى جز تقسيم كردن آنها در ميان خانواده‏ها و نگهدارى به صورت برده نداشت.
بديهى است هنگامى كه چنين شرائطى تغيير يابد هيچ دليلى ندارد كه امام مسلمين حكم بردگى را در باره اسيران بپذيرد مى‏تواند آنها را از طريق" من" و" فداء" آزاد سازد، زيرا اسلام پيشواى مسلمين را در اين امر مخير ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام كند، و به اين ترتيب تقريبا سرچشمه‏هاى بردگى جديد در اسلام بسته شده است.



ماده دوم- گشودن دريچه آزادى
اسلام برنامه وسيعى براى آزاد شدن بردگان تنظيم كرده است كه اگر مسلمانان آن را عمل مى‏كردند در مدتى نه چندان زياد همه بردگان تدريجا آزاد و جذب جامعه اسلامى مى‏شدند.

رءوس اين برنامه چنين است:
الف- يكى از مصارف هشتگانه زكات در اسلام خريدن بردگان و آزاد كردن آنها است (توبه- آيه 60) و به اين ترتيب يك بودجه دائمى و مستمر براى اين امر در بيت المال اسلامى در نظر گرفته شده كه تا آزادى كامل بردگان ادامه خواهد داشت.
ب- براى تكميل اين منظور مقرراتى در اسلام وضع شده كه بردگان طبق قراردادى كه با مالك خود مى‏بندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامى فصلى در اين زمينه تحت عنوان" مكاتبه" آمده است)
ج- آزاد كردن بردگان يكى از مهمترين عبادات و اعمال خير در اسلام است، و پيشوايان اسلام در اين مساله پيشقدم بودند، تا آنچه كه در حالات على ع نوشته‏ اند: اعتق الفا من كديده:" هزار برده را از دسترنج خود آزاد كردند.
د- پيشوايان اسلام بردگان را به كمترين بهانه‏اى آزاد مى‏كردند تا سرمشقى براى ديگران باشد.
ه- در بعضى از روايات اسلامى آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مى‏شوند، چنان كه از امام صادق ع مى‏خوانيم:
من كان مؤمنا فقد عتق بعد سبع سنين، اعتقه صاحبه ام لم يعتقه، و لا يحل خدمة من كان مؤمنا بعد سبعة سنين:
" كسى كه ايمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مى‏شود صاحبش بخواهد يا نخواهد و به خدمت گرفتن كسى كه ايمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نيست
در همين باب حديثى از پيامبر گرامى اسلام ص نقل شده كه فرمود:
ما زال جبرئيل يوصينى بالمملوك حتى ظننت انه سيضرب له اجلا يعتق فيه:
" پيوسته جبرئيل سفارش بردگان را به من مى‏كرد تا آنجا كه گمان كردم به زودى الاجلى براى آنها مى‏شود كه به هنگام رسيدن آن آزاد شوند" .
و- كسى كه برده مشتركى را نسبت به سهم خود آزاد كند موظف است بقيه را نيز بخرد و آزاد كند .
و هر گاه بخشى از برده‏اى را كه مالك تمام آن است آزاد كند اين آزادى سرايت كرده و خود بخود همه آزاد خواهد شد.
ز- هر گاه كسى پدر يا مادر و يا اجداد و يا فرزندان يا عمو يا عمه يا دايى يا خاله، يا برادر يا خواهر و يا برادرزاده و يا خواهرزاده خود را مالك شود فورا آزاد مى‏شوند.
ج- هر گاه مالك از كنيز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن كنيز جائز نيست و بايد بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
اين امر وسيله آزادى بسيارى از بردگان مى‏شد، زيرا بسيارى از كنيزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.
ط- كفاره بسيارى از تخلفات در اسلام آزاد كردن بردگان قرار داده شده (كفاره قتل خطا- كفاره ترك عمدى روزه- و كفاره قسم را به عنوان نمونه در اينجا مى‏توان نام برد).
ى- پاره‏اى از مجازاتهاى سخت است كه اگر صاحب برده نسبت به برده‏اش انجام دهد خود به خود آزاد مى‏شود .
ادامه دارد

سلام :Gol:
در بحث برده داری به یک نکته ظریف باید توجه شود
برده داری یک مفهوم مذموم در فرهنگ امروز است و این بجاست چرا ؟ چون برده داری که در قرون اخیر در غرب صورت می گرفت اساسا با برده داری قدیم فرق داشت .
این برده داری ناشی از سرقت و فروش و انتقال انسانهای آزادی بود که با برده داران هیچ مشکلی نداشتند بود . اما برده داری قدیم در حقیقت بهره کشی از اسیران جنگی بود . این بهره کشی به جهات مختلف می توانست موجه باشد مثل جبران خسارتهای جنگ و کشته شدگان و امثال آن . اما این مورد در برده داری منفور اخیر در غرب وجود ندارد . آنها کسانی را به بردگی می بردند که با برده فروشان تخاصمی نداشتند و جنگی نکرده بودند . دیگر اینکه برده داری در غرب از اساس برپایه برتری نژادی بوده است .
این نوع برده داری تنفر هر انسانی را بر می انگیزد .
اما اگر برده داری قدیم را مورد توجه قرار دهیم چندان دلیلی برای نفی کلی آن نمی یابیم . و همانطور که کارشناسان محترم هم فرمودند بنای اسلام بر تربیت و آزادسازی بردگان بوده است .
موفق در پناه حق :Gol:

باسمه تعالی
ماده سوم- احياى شخصيت بردگان‏

در دوران برزخى كه بردگان مسير خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوى آزادى مى‏پيمايند اسلام براى احياى حقوق آنها اقدامات وسيعى كرده است، و شخصيت انسانى آنان را احياء نموده، تا آنجا كه از نظر شخصيت انسانى هيچ تفاوتى ميان بردگان و افراد آزاد نمى‏گذارد و معيار ارزش را همان تقوا قرار مى‏دهد، لذا به بردگان اجازه مى‏دهد همه گونه پستهاى مهم اجتماعى را عهده‏دار شوند، تا آنجا كه بردگان مى‏توانند مقام مهم قضاوت را عهده‏دار شوند در عصر پيامبر صلی الله علیه و آله نيز مقامات برجسته‏ اى از فرماندهى لشكر گرفته تا پستهاى حساس ديگر به بردگان يا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسيارى از ياران بزرگ پيامبر
صلی الله علیه و آله بردگان بودند و يا بردگان آزاد شده، و در حقيقت بسيارى از آنها به صورت معاون براى بزرگان اسلام انجام وظيفه مى‏كردند.
سلمان و بلال و عمار ياسر و قنبر را در اين گروه می‏توان نام برد، بعد از غزوه بنى المصطلق پيامبر
صلی الله علیه و آله با يكى از كنيزان آزاد شده اين قبيله ازدواج كرد و همين امر بهانه‏اى آزادى تمام اسراى قبيله شد.
ماده چهارم- رفتار انسانى با بردگان‏
در اسلام دستورات زيادى در باره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا كه آنها را در زندگى صاحبان خود شريك و سهيم كرده است.
پيغمبر اسلام ص می‏فرمود: كسى كه برادرش زير دست او است بايد، از آنچه مى‏خورد به او بخوراند و از آنچه مى‏پوشد به او بپوشاند، و زيادتر از توانايى به او تكليف نكند .
على علیه السلام به غلام خود" قنبر" مى‏فرمود:" من از خداى خود شرم دارم كه لباسى بهتر از تو بپوشم، زيرا رسول خدا
صلی الله علیه و آله مى‏فرمود: از آنچه خودتان مى‏پوشيد بر آنها بپوشانيد و از آنچه خود مى‏خوريد به آنها غذا دهيد".
امام صادق
علیه السلام مى‏فرمايد:" هنگامى كه پدرم به غلامى دستور انجام كارى مى‏داد ملاحظه مى‏كرد اگر كار سنگينى بود بسم اللَّه مى‏گفت و خودش وارد عمل مى‏شد و به آنها كمك مى‏كرد".
خوشرفتارى اسلام نسبت به بردگان در اين دوران انتقالى به اندازه ‏اى
است كه حتى بيگانگان از اسلام نيز روى آن تاكيد و تمجيد كرده‏ اند.
به عنوان نمونه" جرجى زيدان" در تاريخ تمدن خود چنين مى‏گويد:

" اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است پيغمبر اسلام ص در باره بردگان سفارش بسيار نموده، از آن جمله می‏فرمايد:" كارى كه برده تاب آن را ندارد به او واگذار نكنيد، و هر چه خودتان مى‏خوريد به او بدهيد".
در جاى ديگر می‏فرمايد:" به بندگان خود كنيز و غلام نگوئيد، بلكه آنها را" پسرم" و" دخترم" خطاب كنيد! قرآن نيز در باره بردگان سفارش جالبى كرده و مى‏گويد:" خدا را بپرستيد، براى او شريك مگيريد، با پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان همسايگان نزديك و دور و دوستان، و آوارگان، و بردگان جز نيكوكارى رفتارى نداشته باشيد، خداوند از خودپسندى بيزار است"
ماده پنجم- بدترين كار انسان‏فروشى است!
اصولا در اسلام خريد و فروش بردگان يكى از منفورترين معاملات است تا آنجا كه در حديثى از پيغمبر اكرم ص آمده است:
شر الناس من باع الناس!
" بدترين مردم كسى است كه انسانها را بفروشد" .
همين تعبير كافى است كه نظر نهايى اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهت‏گيرى برنامه‏هاى اسلامى به كدام سو است.
و از اين جالبتر اين كه يكى از گناهان نابخشودنى در اسلام سلب آزادى و حريت از انسانها و تبديل آنها به يك متاع است، چنان كه در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ص آمده است:
ان اللَّه تعالى غافر كل ذنب الا من جحد مهرا، او اغتصب اجيرا اجره، او باع رجلا حرا:
" خداوند هر گناهى را

مى‏بخشد جز (سه گناه): كسى كه مهر همسرش را انكار كند، يا حق كارگرى را غصب نمايد، و يا انسان آزادى را بفروشد".
همانگونه كه در بالا آورديم اسلام تنها در يك مورد اجازه برده‏گيرى مى‏دهد و آن در مورد اسيران جنگى است، آن هم هرگز جنبه الزامى ندارد در حالى كه در عصر ظهور اسلام، و قرنها بعد از آن برده‏گيرى از طريق زور و حمله به كشورهاى سياه‏پوستان و دستگير كردن انسانهاى آزاد، و تبديل آنها به بردگان، بسيار زياد بود، و گاهى در مقياسهاى وحشتناك روى آن معامله مى‏شد، بطورى كه در اواخر قرن 18 ميلادى دولت انگلستان هر سال دويست هزار برده را معامله مى‏كرد، و هر سال يكصد هزار نفر را از آفريقا گرفته و به صورت بردگان به آمريكا مى‏بردند.
كوتاه سخن اينكه كسانى كه به برنامه اسلام در مورد بردگان خود خرده‏گيرى مى‏كنند از دور سخنى شنيده‏اند، و از اصول اين برنامه و جهت‏گيرى آن كه همان" آزادى تدريجى و بدون ضايعات بردگان" است اطلاع دقيقى ندارند، و يا تحت تاثير افراد مغرضى قرار گرفته‏اند كه به گمان خود اين را نقطه ضعف مهمى براى اسلام شمرده و روى آن تبليغات دامنه‏دارى به راه انداخته‏اند..
تشکر:Gol:

خب من یه لیست سوال در مورد این مسئله دارم که برام روشن نشده
اول در مورد برده کردن زنان اسیره....تو یکی از مباحث اینجا خوندم که نوشته بود زن اسیر رو مسلمان اجازه داره به عقد خودش در بیاره حالا اومدیم طرف نخواست...
ای بابا
اقا یه سری شبهه برای من مطرح کردن که کم اوردم در اوردن دلایل کافی
اینجاست که دوستان رو به کمک میخواهم

بولدا ر و بخونین و مرحمت کنید جواب را که من دیگه دیوانه شدم

خیلی زیاده همینجا عذرمیخوام اما چون در مبحث تاپیک خودمون خیلی روش بحث کردیم در سایت بیشترش جواب داده شده فقط یه سری افراد هستند که قانع نمیشن و من برای این سوالات جواب میخوام

سوالات:
من میگم قران برای خیلی از جاهلیتها دستور یکاره و مستقیم داده . بت پرستی . زنده به گور کردن دختران و ...
پس چرا برای این یکی نداده و حت اجازه داده که صاحب برده از اون استفاده جنسی کنه ...

میدونیم در اسلام دو جور برده سازی هست . یکی جنگ با کفار و دیگری برده زاده

حالا شما بگید چرا دختر یک برده باید یک برده باشه ولو کافر و بیخدا .. در صورتی که میدونیم کافرهای که پامبر باهاشون جنیگید هیچکدوم بیخدا نبودند . یا مشرک بودند (بت پرست) یا یهودی
همه یه جوری خدا را قبول داشتند و در دینشون ناموس خیلی ارزش داشت .
عربها دختراشون را زنده به گور میکردند تا اگر زمانی در جنگی شکست خوردند ناموسشون دست دشمن نیفته . و عقیده داشتند اگه زنده به گور کنند دیگه دختر گیرشون نمیاد (خرافه)
حالا توی قران اومده اگر بر اینها پیروز شدید زنها و دخترها این مردم بر شما حلال حستند . زنها و دخترهایی که در جنگ نبودند

این از خود زنده به گور کردن خیلی بدتره و حتی از بت پرستی هم بدتره . کلمه بد براش معنی نمیده باید گفت وحشتناکه

در مورد فرهنگ اون زمان اعراب دوباره میگم که خیلی فرهنگهاشون را یک باره ممنوع کردند . اما این یکی را نکردند
و اصلا دلیل نمیشه چون فرهنگشون هست بهش ادامه بدن

اگه قرار بود مثل از شیر گرفتن بچه باشه پیامبر یکدفعه نمیگفت خدای واحد . چیزی که مثل انفجرا بمب بود . اولش میگفت خب یه بت را پرستش کنید یه 5-6 میگذشت حالا یه نصفه بت را پرستش کنید و بعد یه 5-6 سالدیگه میگفت بت غیبی را پرستش کنید و یه 5-6 سال دیگه میگفت همون بت غیبی خدا هست و واحد

اگر برای بت پرستی و غیره شده پس برای برده داری هم میشده!
چرا قبول نیمکیند !!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما از دید ک برده به ماجرانگاه کنید ! ببخشید اینو میگم اما توجه کنید شما اعتقادات خودتون را دارید و بهش ایمان دارید . کافرین(که البته زمان اسلام کافر وجود نداشت بت پرستها مشرک بودد) هم به اعتقاد خودشون ایمان داشتند . و دلایل خوبی هم براش دارید و داشتند

حالا فرض بگیریم شما یه طایفه هستید که مسلمون نشدید . دلیل خودتون برای خودتون کاملا قابل قبول هست
اسلام به شما حمله میکنه و شما شکست میخورید.
حالا به نظرتون اینکه چون شما شکست خورید باید زن و دختر شما و خود شما(اگه نمرد باشید) به بردگی برید و از زن و دختر هاتون استفاده جنسی بشه

این که به ناموس غیرت داشته باشی یکی از صفات اعراب اون زمان بود . وچیزی مختص اسلام نبود
عربها دخترشون را میکشتند تا اگر زمانی در جنگ شکست خوردند ناموسشون (با ارزشتری چیزشون) به دست دشمن نیفته . و از راه زنده به گور کردن استفاده میکردند چون معتقد بودند(خرافه) اگر زنده به گور کنند دیگه دختر گیرشون نمیاد

میریم تیو قبیله شما که کافرید . حالا شما برده شدید و در جنگ نمردید . نظرتونن در مورد کسی که میاد و میگه دختر و زن شما برای افراد پیروز هست چیه !؟

فرض میگیرم که اگر مردهای اسیر شده در جنگ را رها میکرد دوباره شورش میکردند.پس چرا دخترها و زنها را میبردند !!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
و چرا با دستور مستقیم اجازه هرگونه استفاده جنسی از اونها داده شده !؟؟؟
تازه فرض اولیه مثال بالا هزاران سال قبل رد شده اما به خاطر شما درست در نظر میگیرم

-*-*-
قبلا یه سوال از پروتی جان و دیگر دوستان پرسیدم کسی جواب نداد!
فرض بگیرید این جمعه امام زمان با تمام بازم میگم تمام نشانه های گفته شده ظهور کنه و بیاد بگه تمام کسانی که من را قبول دارنید بپرند توی آتیش (یامواد مزاب) !!!
پروتی جان ،جنابfilagond ، جناب rostam و دیگر دوستان لطفا جواب بدید چه کاری انجام میدید!؟؟

زنهای عرب در جنگ شرکت نیکردند مگر در مواردی فوق خاص

مثلا همون هند که خودت گفتی یا جنگ جمل که عایشه بود
و اینها هم به نوعی فرمانده بودند نه جنگجو

شما یه مورد تاریخی بیار که در جنگها زنها به عنوان جنگجو شرکت داشتند

در سوره احزاب آیه 50 به صراحت گفته شده که

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا.

ای پيامبر ، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان ، غنايم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کرديم ، و نيز زن مؤمنی را که خود را به پيامبر بخشيده باشد، هر گاه پيامبر بخواهد او را به زنی گيرد اين حکم ويژه توست نه ديگرمؤمنان ما می دانيم در باره زنانشان و کنيزانشان چه حکمی کرده ايم ، تابرای تو مشکلی پيش نيايد و خدا آمرزنده و مهربان است.

یعنی زنانی که در جنگ به عنوان غنیمت گرفتید !
و شما که خیلی تاریختون خوبه دیگه حتما معنی غنیمت را در زمان صدر اسلام به خوبی درک مکیند!
اینجوری اگر تفکر داشته باشید یه جور اجبرا در اسلام هست
یامسلمان شوید یا تا آخر عمر برده باشید !!
این میگه اسلام دین اجبرا بوده

اگر ریاضی اول راهنمایی را خونده باشید منفی در مثبت میشه منی . اگه 1000 تا از اون برده ها آزاد شدند و فقط 10 تاشون به علت قبول نکردن اجبار مسلمان نشدند باز چیزی از اصل ماجرا کم نمیکنه
اصلا 10 نفر هیچ فقط و فقط یک نفر در زمان محمد به دستور قران به بردگی رفته باشه باز میبینیم که نمیشه.

امام حسبن توی کربلا شهید نشدند که به شما یاد بدند زنجیر بزنید تو سرتون بلکه یاد دادند که زیر بار حرف زور نرید. اگر برای آزاده بودن دو راه داشتید مرگ و بردگی . مردن را انتخاب کنید

خب اگه بتونید و فقط بتونید و شجاعت و داشته باشید از دیدی به جز دید یک مسلمان به قضیه نگاه کنید از یک دید آزاد یا سوم شخص
شما میگید پیامبر اسرا را آزاد نمیکرد چون میترسید ، میترسید دفعه بعدی شکست بخوره !!!
اما فکر کنم که تصور میکرد خدا باهاش هست
شما همه دارید از دید برده دار به موضوع نگاه میکنید .
اصلا میدونید چرا 90٪ مسلمونهای صدر اسلام برده بودند ؟!!! چون نمیخواستند دیگه برده باشن !
پس برده در اون زمان خوب نبوده و همه ازش فراری . اما بعد از این که همین افراد برده قدرت مند شدند خودشون در جنگها برده میگرفتند !

پروتی مثال ترک اعتیاد را زد . باید بدونی که انسان میتونه یک دفعه اعتیاد را ترک کنه فقط اگه بخواد و اراده کنه ! این موضوع ثابت شده هست

پیامبر هم میتونست اگر و اگر میخواست برده داری را ممنوع کنه !
آیا اگه پیامبر برده داری را ممنوع میکرد یهودی ها و یا ... برده داری را ول میکردند یا برای این کار اعتراظ میکردند . اگرپیامبر دستوری میداد فقط برای امت خودش بود نه دیگران
مثال اینکه توی امریکا عبور از عرض خیابان با بند کفش باز ممنوع هست ! باید انگیلس به این موضوع اعتراض کنه ؟؟؟ (مثال بود)

پروتی جان شما تصور کن این جمعه امام زمان با تمام نشانه های که گفته شده ظهور کنه و بگه هرکی مسلمان هست باید چادر بپوشه و گوشت هم نخوره چه کارمیکنی !؟

اونجا که گفتی اگه یه نفر یهو بیاد قانون تصویب کنه که باید چادر بشوند اگه هر کسی به اون شخص اعتماد 100٪ داشته باشه این کار را میکنه
مثلا گلودرد داری دکتر میگه ترش نخور . بدون اعتراض قبول میکنی
اعتماد مسلمونهای زمان پیامبر هم مانند اعتماد شما به یک دکتر هست و بیشتر هم هست

منم چنتا سوال داشتم

نقل قول:
اول در مورد برده کردن زنان اسیره....تو یکی از مباحث اینجا خوندم که نوشته بود زن اسیر رو مسلمان اجازه داره به عقد خودش در بیاره حالا اومدیم طرف نخواست...

میگن که برده ،مجرم جنگی بوده! حالا اگه برده بیگناه خریده شده بود چی؟احکامش فرق میکرد؟
میگن برای اون موقع بوده که برده ها از کمترین حقوق بی بهره بودن، پس دیگه چرا میگن احکام اسلام برای همیشه است؟؟؟
اسلام برای ریشه کن کردن برده داری برنامه داشت موفق هم شد، ولی میشه گفت این احکام برای الان هم هست؟؟

بعضیا هم میگن اجازه ازدواج داده شده ولی اجبار توش نبوده=
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=20298

نقل قول:
سوالات:
من میگم قران برای خیلی از جاهلیتها دستور یکاره و مستقیم داده . بت پرستی . زنده به گور کردن دختران و ...
پس چرا برای این یکی نداده و حت اجازه داده که صاحب برده از اون استفاده جنسی کنه ...

میگن کم کم تحریم شد و دیگه اینکه موقعیت تحریمش پیدا نشد، مثلا مثال معروف شراب میارن که کم کم حروم شد،ولی برده داری هیچ وقت حروم نشد.
برده داری مهم بود،حق و حقوق انسانها درمیون بود،همه برده ها که مجرم جنگی نبودن،خیلیاشون بیگناه بودن، باید تحریم میشد، عدالت اگه مهمه باید همون اول حکم قطعی میدادن و تحریمش میکردن.
تو قرآن هم احکام برده اومده،مگه حکم قرآن،حکم همیشگی نیست؟ اما تو قرآن فقط درباره مجرم های جنگی که برده شده بودن،اومده.
یعنی برده داری مجرم هیچ وقت حروم نشد و نمیشه، تو دوره الان میتونن اردوگاه اسرای جنگی یا زندان و معدن رو جایگزین برده داری کنن، یعنی برده داری نوین،همونی که تو جنگ جهانی اول و دوم اتفاق افتاد.
اینجوری به حکم قرآن میشه عمل کرد.
نقل قول:
میدونیم در اسلام دو جور برده سازی هست . یکی جنگ با کفار و دیگری برده زاده

اینو یادت رفت:
خرید در بازار برده فروشی
نقل قول:
حالا شما بگید چرا دختر یک برده باید یک برده باشه ولو کافر و بیخدا .. در صورتی که میدونیم کافرهای که پیامبر باهاشون جنیگید هیچکدوم بیخدا نبودند . یا مشرک بودند (بت پرست) یا یهودی

مشرکا شیطون پرست بودن،میگن پسراشونو برا بت قربانی میکردن، سایت پاسخگو نوشته بود یهودیا هم بچه هاشونو قربانی میکردن،میگن تو کتابای تحریف شدشون هنوزم پرستیدن گوساله سامری هست:Moteajeb!:
نقل قول:
عربها دختراشون را زنده به گور میکردند تا اگر زمانی در جنگی شکست خوردند ناموسشون دست دشمن نیفته . و عقیده داشتند اگه زنده به گور کنند دیگه دختر گیرشون نمیاد (خرافه) .

:Ghamgin: اونا دخترو ننگ میدونستن،برای اینکه دست دشمن نیفته ننگ بیشتری ایجاد نکنه
میترسیدن پسردار نشن چون فکر میکردن دختر نسلو منتقل نمیکنه!!!!،وقتی دختردار میشدن تو قیافشون ناراحتی زیادی وجود داشت.
نقل قول:
در مورد فرهنگ اون زمان اعراب دوباره میگم که خیلی فرهنگهاشون را یک باره ممنوع کردند . اما این یکی را نکردند
و اصلا دلیل نمیشه چون فرهنگشون هست بهش ادامه بدن

چیزای زشت باید از بین بره،چه تدریجی چه ناگهانی، فرهنگشون هرچی بود باید تصحیح میشد.
مخصوصا اگه حق اولیه انسان باشه، برده داری و اسیر کردن و فروش غیر نظامی ها همون اول باید ممنوع میشد.
چرا ممنوع نکردنش؟؟
نقل قول:

اگه قرار بود مثل از شیر گرفتن بچه باشه پیامبر یکدفعه نمیگفت خدای واحد . چیزی که مثل انفجرا بمب بود .

میگن عربا قبل اسلام به خدا اعتقاد داشتن، فقط میگفتن بتها واسطه هستن، یعنی فکر میکردن بتها شریک خدا هستن و از خودشون اختیار دارن
نقل قول:
شما از دید ک برده به ماجرانگاه کنید ! ببخشید اینو میگم اما توجه کنید شما اعتقادات خودتون را دارید و بهش ایمان دارید . کافرین(که البته زمان اسلام کافر وجود نداشت بت پرستها مشرک بودد) هم به اعتقاد خودشون ایمان داشتند . و دلایل خوبی هم براش دارید و داشتند

حالا فرض بگیریم شما یه طایفه هستید که مسلمون نشدید . دلیل خودتون برای خودتون کاملا قابل قبول هست
اسلام به شما حمله میکنه و شما شکست میخورید.
حالا به نظرتون اینکه چون شما شکست خورید باید زن و دختر شما و خود شما(اگه نمرد باشید) به بردگی برید و از زن و دختر هاتون استفاده جنسی بشه


اونا هنوز فرصت ایمان آوردن پیدا نکرده بودن، چرا زن و بچه های غیر نظامی اسیر شدن؟
گیرم بعضیاشون تو جنگ به مرداشون کمک میکردن و پرستاری و مداوا میکردن،اونایی که تو خونشون بودن چی؟؟
شهر و خونه غیر نظامی که جزو منطقه جنگی نیست، چرا باید برده میشدن؟؟؟
نقل قول:
این که به ناموس غیرت داشته باشی یکی از صفات اعراب اون زمان بود . وچیزی مختص اسلام نبود
عربها دخترشون را میکشتند تا اگر زمانی در جنگ شکست خوردند ناموسشون (با ارزشتری چیزشون) به دست دشمن نیفته . و از راه زنده به گور کردن استفاده میکردند چون معتقد بودند(خرافه) اگر زنده به گور کنند دیگه دختر گیرشون نمیاد

میریم توی قبیله شما که کافرید . حالا شما برده شدید و در جنگ نمردید . نظرتونن در مورد کسی که میاد و میگه دختر و زن شما برای افراد پیروز هست چیه !؟


میگن اونا هم خودشون از زنهای مسلمونا برده میگرفتن ،ولی سوال میپرسم :چرا ما باید کار زشت اونا رو تکرار کنیم؟
پس فرق مسلمونا با اونا چی بود؟؟
گیرم مرداشون به زنهای ما ظلم کرده باشن، دختراشون چه گناهی کردن که باید جواب خطای مرداشونو بدن؟؟
مگه قرآن نمیگه هیچ آدمی به جرم آدم دیگه مجازات نمیشه؟؟؟؟؟
نقل قول:
فرض میگیرم که اگر مردهای اسیر شده در جنگ را رها میکرد دوباره شورش میکردند.پس چرا دخترها و زنها را میبردند !!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
و چرا با دستور مستقیم اجازه هرگونه استفاده جنسی از اونها داده شده !؟؟؟

بازم میگن چون اگه نمیگرفتیم تعادل برقرار نمیشد و شرایط جنگی برابر نبود،میگن اگه اونا میگرفتن میتونستن از امکانات برده ها استفاده کنن اگه ما نمیگرفتیم از این امکانات در مقابل اونها بی بهره میموندیم.چون اونا میگرفتن ماهم مجبور بودیم بگیریم!
ولی چرا دخترا و زنهای بیگناه؟ اونا کافر و گناهکار بودن ولی مجرم جنگی که نبودن
میگن قبل شکست تو جنگ میتونستن از شوهراشون برائت بطلبن و ازاد باشن چون قران گفته، ولی همشون که نمیدونستن اسلام چیه؟چطوری باید برائت میجستن؟
چطوری باید باهاش اشنا میشدن؟؟؟اونا زن بودن و اختیار و راحتی برای شنیدن اسلام نداشتن.
میگن برا اشنا کردنشون با اسلام برده میشدن تا به خونه های مسلمونا بیان و حرفهای اسلامو گوش بدن، نمیشد بدون ظلم و بهره کشی جنسی ازشون با اسلام آشنا میشدن؟
چرا حتما باید یه ظلمی متحمل میشدن؟چرا باید اسیر میشدن؟
میگن اسلام موفق بود چون همه این کنیزا مسلمون شدن،مسلمون هم بعد هفت سال خود به خود ازاد میشه! ،میشه با سند بگین این حکم کجای دین گفته شده؟؟؟
دوما اگه مسلمون نمیشدن چی؟ فرض کنیم برده داری برای الان هم تو دین هست، اگه کسی مسلمون نشه چی؟ اگه صاحبش ازادش نکنه یا ادم خیری که کفاره بده ،پیدا نشه باید تا اخر عمرش برده بمونه؟؟؟
مگه قرآن نمیگه در دین اجباری نیست، اگه این اسیرا ظاهری مسلمون میشدن (اونایی که مجرم جنگی بودن که باید شکستو قبول میکردن ولی اونایی که مجرم جنگی نبودن) به معنی اجبار تو دین نبود؟؟
نقل قول:
زنهای عرب در جنگ شرکت نیکردند مگر در مواردی فوق خاص

مثلا همون هند که خودت گفتی یا جنگ جمل که عایشه بود
و اینها هم به نوعی فرمانده بودند نه جنگجو


به اسیرا کمک میکردن،غذا و لباس تهیه میکردن بعضیاشونم میجنگیدن تو اسلام ،رمیصا زن جنگجو بود. ولی همشون اینجوری نبودن،اونایی که تو خیمه یا دور از منطقه جنگی تو خونه هاشون بودن چی؟؟
اونا چرا باید مجازات بشن و برده بشن؟؟؟
نقل قول:
اگر ریاضی اول راهنمایی را خونده باشید منفی در مثبت میشه منفی . اگه 1000 تا از اون برده ها آزاد شدند و فقط 10 تاشون به علت قبول نکردن اجبار مسلمان نشدند باز چیزی از اصل ماجرا کم نمیکنه
اصلا 10 نفر هیچ فقط و فقط یک نفر در زمان محمد به دستور قران به بردگی رفته باشه باز میبینیم که نمیشه.

مگه پیامبر معصوم نیستن؟ اگه یه نفر هم بهش ظلم شده باشه،مهمه
نقل قول:
امام حسبن توی کربلا شهید نشدند که به شما یاد بدند زنجیر بزنید تو سرتون بلکه یاد دادند که زیر بار حرف زور نرید. اگر برای آزاده بودن دو راه داشتید مرگ و بردگی . مردن را انتخاب کنید

:Kaf::ok:

نقل قول:

میگن اونا هم خودشون از زنهای مسلمونا برده میگرفتن ،ولی سوال میپرسم :چرا ما باید کار زشت اونا رو تکرار کنیم؟
پس فرق مسلمونا با اونا چی بود؟؟
گیرم مرداشون به زنهای ما ظلم کرده باشن، دختراشون چه گناهی کردن که باید جواب خطای مرداشونو بدن؟؟
مگه قرآن نمیگه هیچ آدمی به جرم آدم دیگه مجازات نمیشه؟؟؟؟؟

میگن فقط زن و بچه مردای جنگی رو اسیر میکردن نه همه زن و بچه های شهرو چون این مردا خودشون یا مرده بودن یا اسیر شده بودن،زن و بچشون چون بی سرپرست و بدون درامد بودن و جا نداشتن بهتر بود اسیر بشن و جایی پیدا کنن و تازه با اسلامم آشنا بشن،
خوب بود ولی چرا با ظلم و بهره کشی جنسی زوری و حق نابرار؟؟
کارگری تو خونه اربابشون معادل کار برای گرفتن مزد بود،ولی بهره کشی جنسی چی؟؟؟
میگن چون مسلمونا از بقیه خوش رفتار تر بودن،اینا برده میشدن تو خونه مسلمونا که به خاطر فقر به خونه غیرمسلمون نرن،چون اون موقع آدمای بی کس و کارو که تنها پیدا میکردن،اسیر میکردن!!!
یعنی اگه اسیر مسلمونا نمیشدن،باید اسیر مشرکا میشدن.
اگه اینجوریه چرا میفروختنشون؟
لازم بود حتما به یه مسلمون بفروشنشون؟ اگه به غیرمسلمون این اسیرا رو میفروختن که دیگه آشنایی با اسلام نمیشد!دیگه رفتار خوب مسلمونا و حقوق بیشتر برده داری که تو اسلام بهشون میدادن چی میشد؟
حتما باید بعد آشنایی با اسلام یا مسلمون شدن به غیرمسلمون میفروختنشون؟ اینطوری میشد سرپرستی و تسلط کفار بر مسلمین ،چون اسیر مسلمون بود بدست کافر

:Ghamgin:
من دوباره گیج شدم
:Ghamgin:

proti;110366 نوشت:

سوالات:
من میگم قران برای خیلی از جاهلیتها دستور یکاره و مستقیم داده . بت پرستی . زنده به گور کردن دختران و ...
پس چرا برای این یکی نداده و حت اجازه داده که صاحب برده از اون استفاده جنسی کنه ...

میدونیم در اسلام دو جور برده سازی هست . یکی جنگ با کفار و دیگری برده زاده

حالا شما بگید چرا دختر یک برده باید یک برده باشه ولو کافر و بیخدا .. در صورتی که میدونیم کافرهای که پامبر باهاشون جنیگید هیچکدوم بیخدا نبودند . یا مشرک بودند (بت پرست) یا یهودی
همه یه جوری خدا را قبول داشتند و در دینشون ناموس خیلی ارزش داشت .
عربها دختراشون را زنده به گور میکردند تا اگر زمانی در جنگی شکست خوردند ناموسشون دست دشمن نیفته . و عقیده داشتند اگه زنده به گور کنند دیگه دختر گیرشون نمیاد (خرافه)
حالا توی قران اومده اگر بر اینها پیروز شدید زنها و دخترها این مردم بر شما حلال حستند . زنها و دخترهایی که در جنگ نبودند

این از خود زنده به گور کردن خیلی بدتره و حتی از بت پرستی هم بدتره . کلمه بد براش معنی نمیده باید گفت وحشتناکه



با سلام و تشکر

ببینید دوست عزیز، جواب این بخش از سؤال شما در پست های قبلی کارشناسان و بعضی کاربران محترم آمده است اگر مجدداً با دقت بیشتری مطالعه کنید مطلب برایتان روشن می شود، بحث برده داری در اسلام و گرفتن زنان اسیر بعنوان کنیز، مصالحی داشته که در پاسخها لحاظ شده است.

قرار نیست که با تکرار سؤالات قبلی در قالب ادبیات جدید و یا تبدیل سؤال اجمالی به سؤال تفصیلیبدنبال پاسخهای دیگری باشید، کارشناسان مفصل به این مطلب پرداخته اند ضمن آنکه این موضوع در پست های مشابه دیگری نیز به بحث گذاشته شده است. (بیشتر دقت کنید)

proti;110366 نوشت:
در مورد فرهنگ اون زمان اعراب دوباره میگم که خیلی فرهنگهاشون را یک باره ممنوع کردند . اما این یکی را نکردند
و اصلا دلیل نمیشه چون فرهنگشون هست بهش ادامه بدن

اگه قرار بود مثل از شیر گرفتن بچه باشه پیامبر یکدفعه نمیگفت خدای واحد . چیزی که مثل انفجرا بمب بود . اولش میگفت خب یه بت را پرستش کنید یه 5-6 میگذشت حالا یه نصفه بت را پرستش کنید و بعد یه 5-6 سالدیگه میگفت بت غیبی را پرستش کنید و یه 5-6 سال دیگه میگفت همون بت غیبی خدا هست و واحد

اگر برای بت پرستی و غیره شده پس برای برده داری هم میشده!
چرا قبول نیمکیند !!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



اساس و بنیان همه چیز به توحید و یکتاپرستی ختم می شود و اگر توحید مشکل داشته باشد اصلاح دیگر امور بی فایده است، برای اصلاح یک جامعه شاید بتوان آنهم بنا به مصالحی که در جای خود ذکر شده مسامحه کرد (مثل قضیه برده داری در اسلام که مصالح بسیاری دارد که در جای خود قابل تأمل است) اما در مسأله توحید و یکتاپرستی و پرهیز از شرک و بت پرستی که پایه و اساس ایمان را تشکیل می دهد حساب کار متفاوت است دیگر جای مسامحه در آن نیست.

نمی توان به یک معمار در بنای یک ساختمان اشکال نگرفت که در بنای پایه ها و اساس ساختمان، زیاد سخت و محکم نگیرد و هر گونه که پایه ها را بنا کرد بلا اشکال است چون در ادامه در ساخت باقی قسمت ها ممکن است بر اساس برخی مصلحت ها و برای پیشرفت بهتر کار به مسامحه و سهل گرفتن نیاز داشته باشیم. این دو ساحت جدای از همدیگر و اقتضاءات شان متفاوت است.

موفق باشید ...:Gol:

عرض سلام و ادب

صدیق;121101 نوشت:
گر توحید مشکل داشته باشد اصلاح دیگر امور بی فایده است،


دوست عزيز!​ توحيدي که حقوق اوليه انسان را زيرپا ميگذارد مشکل ندارد؟

متشکرم

manmehdiam;123446 نوشت:
عرض سلام و ادب


دوست عزيز!​ توحيدي که حقوق اوليه انسان را زيرپا ميگذارد مشکل ندارد؟
متشکرم


با سلام و تشکر:Gol:

در پاسخ به سؤال شما لازم بذکر است:

باید دانست که اسلام اگر چه نظام برده داری را در بدو امر پذیرفته، ولی این پذیرش بسته به شرایطی است که در ادامه ذکر می شود:


اولاً؛ مسأله برده و کنیز، در یک شرایط زمانی خاصی بوده که برده داری امری بسیار رایج و ریشه دار در جامعه آن زمان بوده بگونه ای که مبارزه یکباره با چنین مشکل اجتماعی ریشه داری ممکن نبوده و راهی جز مبارزه تدریجی وجود نداشته است.


ثانیاً؛ برده داری در اسلام منحصر به اسرای جنگی بود که به بردگی گرفتن آنان در بدو امر، تنها راه حکیمانه و عادلانه بشمار می رفت(فلسفه آن در پست های دوستان اشاره شده اگر دقت کنید) تا اسلام از این طریق اسرای جنگی را که از اقوام کافر بودند به بردگی گرفته و با دمیدن روح تربیت اسلامی در آنها، سالهای متمادی بتدریج آنان را جزء جامعه آزاد اسلامی نماید.

به عبارتی نظام برده داری در جامعه اسلامی از احکام زمان مند محسوب می گردد نه از جمله احکام ثابت. از این رو اسلام با وجود پذیرش نظام برده داری، مجموعه مستحکمی از مقررات را وضع کرده که جملگی در جهت حفظ حقوق و منافع بردگان و به منظور آزاد سازی آنان بوده است.



ثالثاً؛ علاوه بر ارائه مقررات اجباری و تشویقی برای آزاد سازی بردگان، مسلمانان را اکیدا به رعایت حقوق بردگان و به ملاطفت و مهربانی با آنان تشویق نموده است که به همین جهت حتی بنا بر نقل برخی از محققان غیر مسلمان نیز، رفتار مردم کشورهای اسلامی با بردگان، در نتیجه پیروی از دین، نسبت به دیگر ملتها، بهترین و عادلانه ترین رفتار با بردگان بوده است به گونه ای که بردگان عضوی از اعضای خانواده آنها محسوب می شدند و در نهایت عزت زندگی می کردند.


در نتیجه پذیرش اولیه مسأله برده داری آنهم منوط به شرایط خاص و با فلسفه و هدف مشخصی که داشته، چنانکه توضیح آن گذشت با توحید و اصول اعتقادات دین الهی منافاتی ندارد.

موفق باشید ...:Gol:


سلام.
اینکه چرا پیامبر برده داری را لغو نکرد دوستان توجیهات جالبی میاورند.

توجیهات صفحه های اول اگه نگم دقیقا, تقریبا نوشته های تفسیر نمونه بود که بعضی از جمله های دوستان عین جملات اون تفسیر بود

اول
میگن که: اگه برده داری لغو میشد بیکاران زیادی وارد جامعه میشدند که چون درآمد نداشتن و .... شاید جامعه نا امن میشد و از این حرفا
مثلا آقای الف 4 تا برده داره که تو نخلستون کار میکنه, سه تا گله رو میبرن چرا, 2 تا هم کارای خونه انجام میدادن. لغو برده داری یعنی 9 تا بیکار بی سرپناه بی سرمایه بی درامد و........

خوب مرد مومن شکی نیست با لغو برده داری عده ای بیکار و بی سرپناه میشدن. اما به همون نسبت نیاز به نیروی کار ایجاد میشد.آقای الف(که عمری برده داشته)نمیتونه کار گله و باغ و خونه رو با هم انجام بده, باید 9 نفر رو استخدام کنه.

برده های آزاد شده میرن سر همون کارای قبلی با این تفاوت که کسی حق زور گفتن بشون نداشته و مثل آدم باشون برخورد میشده. واسه جای خواب هم کارفرما با کسر حقوق یه کاری میکنه.

این پاسخ دلیل!! اول لغو نشدن برده داری.

مهندس a;132076 نوشت:
خوب مرد مومن شکی نیست با لغو برده داری عده ای بیکار و بی سرپناه میشدن. اما به همون نسبت نیاز به نیروی کار ایجاد میشد.آقای الف(که عمری برده داشته)نمیتونه کار گله و باغ و خونه رو با هم انجام بده, باید 9 نفر رو استخدام کنه. برده های آزاد شده میرن سر همون کارای قبلی با این تفاوت که کسی حق زور گفتن بشون نداشته و مثل آدم باشون برخورد میشده. واسه جای خواب هم کارفرما با کسر حقوق یه کاری میکنه. این پاسخ دلیل!! اول لغو نشدن برده داری.

سلام
به نظر شما هزینه ای که برای خرید یک برده می شده برابر با هزینه ای بوده که باید بطور روزانه به فرد استخدام شده می دادند ؟ با یک حساب سر انگشتی می توان تفاوت فاحش این دو را متوجه شد .
هر چند این دلیل را دلیل قابل توجهی نیست اما اشکالی که شما به آن وارد کرده اید هم درست نیست
موفق باشید

سلام.

حامد;132140 نوشت:
به نظر شما هزینه ای که برای خرید یک برده می شده برابر با هزینه ای بوده که باید بطور روزانه به فرد استخدام شده می دادند

درست می فرمایید نبوده, اما اولا اصل مطلبی که عرض کردم زیر سوال نمیرود, دوماً حقوق کمتری پرداخت میکردن از این به بعد به مستخدم های آزاد(به علت رقابتی شدن شغل مستخدمی)

شمام موفق باشید.

مهندس a;132076 نوشت:
سلام.

اینکه چرا پیامبر برده داری را لغو نکرد دوستان توجیهات جالبی میاورند.

توجیهات صفحه های اول اگه نگم دقیقا, تقریبا نوشته های تفسیر نمونه بود که بعضی از جمله های دوستان عین جملات اون تفسیر بود

اول
میگن که: اگه برده داری لغو میشد بیکاران زیادی وارد جامعه میشدند که چون درآمد نداشتن و .... شاید جامعه نا امن میشد و از این حرفا
مثلا آقای الف 4 تا برده داره که تو نخلستون کار میکنه, سه تا گله رو میبرن چرا, 2 تا هم کارای خونه انجام میدادن. لغو برده داری یعنی 9 تا بیکار بی سرپناه بی سرمایه بی درامد و........

خوب مرد مومن شکی نیست با لغو برده داری عده ای بیکار و بی سرپناه میشدن. اما به همون نسبت نیاز به نیروی کار ایجاد میشد.آقای الف(که عمری برده داشته)نمیتونه کار گله و باغ و خونه رو با هم انجام بده, باید 9 نفر رو استخدام کنه.

برده های آزاد شده میرن سر همون کارای قبلی با این تفاوت که کسی حق زور گفتن بشون نداشته و مثل آدم باشون برخورد میشده. واسه جای خواب هم کارفرما با کسر حقوق یه کاری میکنه.

این پاسخ دلیل!! اول لغو نشدن برده داری.


باسلام
دوستان عزیز لازم است نسبت به موضوع فوق به چند نکته توجه داشته باشید:
1-برده داری سنتی بود که سالها جاافتاده بود ومسلما ریشه کن کردن آن با یک فرمان امکان پذیرنبودولی اسلام آمد وبرای برده ها حقوقی قرار دادودر احکام خودکفاره بعضی گناهان را آزادی برده هاقرار داد،در حالی که قبل از اسلام با برده مثل یک حیوان رفتار می کردند حتی بعضی ها به خود اجازه می دادند آنهارا با بهانه های واهی بکشندولی اسلام برده را به عنوان یک انسان قبول کردوحقوقی برای اوقرار داد که به مرور موجب کم شدن برده داری وریشه کن شدن آن شد.
2-حتما توجه دارید برده ها نوعا آدمهایی بودند که در جنگها به اسارت گرفته می شدند،حالا شما بفرمایید آیا زندانی کردن این آدمها که خود هزینه های گزاف برای حکومت در پی داردوآنها نیز در گوشه زندان مجبور به ادامه زندگی هستند که خود عوارضی مثل افسردگی در پی داردبهتر است یا اینکه فردی آنهارا بخرد ودر قبال کاری که برای اوانجام می دهد زندگی اورا تامین کند،واز طرف دیگر احکام اسلام به مرور موجب آزادی خیلی از این برده ها می شد.
3-جای تعجب است که در مورد این همه خدمات اسلام به برده ها سخنی گفته نمی شود وبدون توجه به فرهنگ واقتضائات آن زمان به طور مطلق می شودچرا اسلام برده داری را لغو نکرد. آیا به نظر شما لغو کلی بهتر بود که موجب اعتراض برده داران وسردرگمی خود برده ها می شد یا قوانین اسلام که به تدریج موجب آزادی آنها با موقعیت اجتماعی بهتر وشرایط بهتر می شد.
4-تعدادی از بزرگان اسلام قبلا برده بوده اند که در سایه قوانین اسلام آزاد شده وبه درجات عالی اجتماعی ومعنوی نائل شدند که از آن میان می توان بلال حبشی وسلمان فارسی را نام برد.

چندين نكته:

اولا برده در اسلام همانند برده داري در اروپا و آمريكا نبوده است. در آنجا سياه پوستان را بخاطر نژادشان حقير حساب مي كردند و آن را برده محسوب مي كردند. در اسلام همه نژادها برابر خوانده شده است. در اسلام بردگی به دو صورت ایجاد می‌شود یکی برده‌سازی کفار حربی از طریق به اسارت درآوردن آنان و دیگری به صورت ارثی یعنی فرزندان بردگان. باید توجه داشت که در صورت پیروزی در جنگ، به کارگیری اسیران در خانواده های مسلمانان الزامی نیست؛ بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، به چند صورت با افراد اسیر برخورد شود:

الف. از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند.

ب. با اسیران مسلمان مبادله شوند.

ج. با انجام اموری نظیر آموختن خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند.

در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نباشد، به جای این که آنها را بکشند برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.

بواقع بجاي زندان بردگي وجود داشته است. از يك جنگ انسان اسير مي گيرد امروزه چيكار ميكند؟ آن را آزاد نمي كند به زندان مي اندازد. در زمان اسلام زندان وجود نداشته است لذا بجاي زندان از بردگي استفاده مي كردند. كلا بردگي در دوران گذشته يكي ازراههاي جايگزين زندان بوده است. مثلا در دوران بچگي حضرت يوسف هم يكي از فاميلهايش به او تهمت دزدي زد كه جزاي آن دو سال بندگي و خدمت كردن بوده است

بنظر خود من اتفاقا جزاي بردگي بجاي زندان رفتن با اون رفتاري كه اسلام با بردگان داشته است و توصيه كرده است خيلي هم بد نمي باشد. تازه يك محسنات بيشتري هم دارد:P tongue.

دوما: هدف اصلي اديان توسعه حقوق بشر و ...نبوده است. هدف اصلي اديان دو كلمه توحيد و معاد است. يعني اينكه بگويند خداي يگانه وجود دارد و روز رستاخيز هم وجود دارد. با اعتقاد به اين دو واژه شما ديندار مي شوي حالا چرا پيامبري نيامده است كه منشور حقوق بشر را بياورد يا برده داري را نسخ كند. شايد بنظر خود من البته، خداوند مي دانسته كه انسان با پيشرفت مي تواند به اين نقطه برسد كه برده داري را بردارد و ...اما هيچگاه نمي تواند با پيشرفت بجايي برسد كه وجود خدا را ثابت كند همانطور كه علم امروز هم با همه پيشرفت هاش هنوز هم نيازي به وجود خدا نمي بيند. بنابراين هدف اصلي پيامبران و اديان منشور حقوق بشر نبوده است بلكه اثبات وجود خداوند يگانه بوده است البته در كنار آن سعي كرده اند كه وضعيت حقوق بشر را هم بهبود بدهند

سوما: بشر تا قرن نوزدهم در كشورهاي اروپايي و آمريكايي برده داري مي كرده است. يعني 12 قرن بعد از اسلام تازه فهميده است كه برده داري بد است و منسوخ بايد بشود بعد هم برده داري منحصر به اسلام نمي باشد در اديان ديگر هم بوده است. مي تواني به لينك زير مراجعه كني:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86.
شايد در دوران اسلام هنوز پذيرش ساخت زندان و عدم برده داري و ... نداشته اند. بواقع پذیرش نظام برده داری در آغاز ظهور اسلام، به دلیل تحمیل شرایط زمانی خاص آن دوره بود که برده داری در تمامی جوامع بشری آن روز رایج و ریشه دار بود . از این رو اسلام به جای مقابله یکباره با نظامی ناعادلانه که در تاریخ بشریت ریشه دوانده بود، به مبارزه تدریجی با آن برخاست و با وضع مقررات و دستورهای حکیمانه، به دفاع از حقوق بردگان اهتمام ورزید


چهارما اسلام در كنار هدف اصلي خود سعي كرده است كه وضعيت حقوق بشر را هم بهبود دهد.

اسلام همچنین آزادسازی بردگان را هم توصیه کرده و کفارهٔ برخی گناهان را آزادکردن یک چند برده قرار داده‌است. خوش‌رفتاری با بردگان، زن یا شوهر دادن آن‌ها و آموختن سواد و به همسری گرفتن کنیزان نیز در شریعت اسلام توصیه شده‌است.

رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «بدترین مردم کسانی هستند که کارشان خرید و فروش انسانهاست.» (کافی، ج5/114)

امام علی(علیه السلام) به غلام خود «قنبر» می‏فرمود: «من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‏فرمود: از آنچه خودتان می‏پوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود می‏خورید به آنها غذا دهید.(بحارالانوار، ج74/144)

برده داری به هر شکل و هر نوعی کثیف و غیر انسانی هست و به هیچ عنوان قابل توجیه نیست

پرسش:
چگونه می توان ادعا کرد که یکی از اهداف پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبارزه با برده داری بوده است در حالی که خود ایشان برده داشته اند و همچنین برخی از زنان ایشان نیز از کنیزان بوده اند؟ و ائمه(علیهم السلام) نیز بردگان زیادی داشته اند و حتی چند تن از آنان خود فرزند کنیزان بوده اند؟


پاسخ:

پیش از پاسخ باید توجه داشته باشیم که برده داری در صدر اسلام مسئله ای پذیرفته شده بوده است و هدف اسلام هم از امضاء و اصلاح آن بقای خود برده داری نبوده بلکه چشم انداز اسلام تربیت و گسترش فرهنگ اسلامی در بین بردگان، و آزادسازی تدریجی آنها بوده است.

از آنجا که راهبرد اسلام برای ریشه کنی این مسئله ممکن بود سال ها، بلکه قرن ها به طول انجامد، بنابراین در این مدت باید اصلاحات نگرشی در میان مردم ایجاد میشد، نگرش هایی چون تساوی در ارزش گذاری بردگان و غیر بردگان؛ مهربانی و ملاطفت در رفتار با بردگان، و آزادسازی آنها. و طبیعتا همان طور که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) در تمام زمینه های احکام دین علاوه بر تبیین احکام، نقش الگودهی عملی و رفتاری دارند در این خصوص نیز باید در رفتار مسیر درست را به مردم نشان میدادند.

بنابرآنچه که اجمالا اشاره شد روشن میشود برده داری پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) به منظور الگودهی عملی در چند عرصه بوده است که به تفصیل به آنها اشاره می شود:

اول: الگو دهی و مشارکت در تربیت بردگان

وقتی هدف از برده داری آشنا ساختن بردگان با فرهنگ اسلامی و سپس آزادسازی آنهاست طبیعتا اولی ترین اشخاص به این تربیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) هستند. ایشان بهترین روش های تربیتی را در کنار تواضع و حُسن رفتاری شان در برابر بردگان به منصه ظهور رساندند تا جایی که غلامان و کنیزان ایشان حتی پس از آزادی حاضر به ترک ایشان نبوده اند.
نمونه بارز آن گریه های جون غلام امام حسین(علیه السلام) در کربلاست که حتی با وجود آزادی حاضر به رفتن نبود و التماس می کرد در رکاب اربابش کشته شود! چنین رابطه ای میان ارباب و غلام در هیچ کجای جهان پیدا نمیشود و این به تنهایی بر وجه تمایز برده داری در اسلام و سایر مکاتب کفایت می کند.

دوم: الگودهی در اصلاح نگاه به جایگاه و منزلت بردگان

اسلام ملاک فضیلت و برتری اشخاص را فقط تقوا می داند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»؛ به درستی که بزرگوارترین شما باتقواترین شماست.(1) بنابراین نظام برده داری در اسلام صرفا یک نظام حقوقی است و هرگز ناظر به جایگاه معنوی و منزلت اشخاص نیست. بر خلاف چیزی که در جامعه مشرکین پیش از اسلام رایج بود که بردگان را حقیرانه نگریسته و به عنوان انسان های درجه دو به حساب می آورده اند.

ما نمونه این نگاه تحقیر امیز را در ماجرای یوسف(علیه السلام) و زلیخا می بینیم که زلیخا به خاطر مراوده با یوسف(علیه السلام) از سوی زنان مصر تحقیر میشد. لذا این نگرش نیازمند اصلاح بود، این نگاه هم با گفتار حل شدنی نیست، لذا ائمه(علیهم السلام) با کنیزان برگزیده از نظر اخلاقی ازدواج می کرده اند تا نشان دهند که غلام یا آزاد بودن هرگز ملاک برتری یا پستی انسان نیست، و برترین انسان ها کسانی هستند که با تقواتر باشند.
به همین خاطر برخی از مادران ائمه(علیهم السلام) کنیز بوده اند و در عین حال برترین زنان زمان خویش به شمار می رفته اند.

سوم: الگودهی در رفتار با بردگان

سومین عرصه از الگودهی رفتاری ائمه(علیهم السلام) الگودهی در نحوه رفتار با بردگان است، ایشان به خوبی در عمل ر فتار نیکو با بردگان را به مردم آموزش می دادند تا فرهنگ برخورد خشن با بردگان که از دوران جاهلیت بر جای مانده بود از میان برود، مصادیق بسیار زیادی از حُسن رفتار ایشان در تاریخ گزارش داده شده مانند آنچه که از امام حسین(علیه السلام) و جون گذشت، همچنین در روایت آمده است که:

«امیرمؤمنان(علیه السلام) با قنبر به بازار رفتند. حضرت دو پیراهن کرباسی، یکی به دو درهم و دیگری به سه درهم خرید و به قنبر فرمود: پیراهن سه درهمی را تو بردار. قنبر عرض کرد: ای امیرمؤمنان ! تو به منبر می روی و با مردم بیش تر سر و کار داری، سزاوار است پیراهن بهتر را شما بپوشید! حضرت فرمود: ای قنبر! تو جوان هستی و باید مانند جوانان باشی. من از خدا شرم می کنم لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا از رسول خدا شنیدم: «أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأْكُلُون»؛ از آنچه که خود می پوشید آنان(بردگان) را بپوشانید، و از آنچه خود می خورید بخورانید.(2)
روایات دیگری هم در این خصوص وجود دارد که چون به آزادی ختم شده است در بخش بعدی به آنها اشاره میشود.

چهارم: الگودهی در آزادسازی

همان طور که اشاره شد هدف نهایی اسلام آزادی بردگان بوده است، نه در بند نگه داشتن ایشان، و لذا ائمه(علیهم السلام) با آازدسازی های گسترده نقش عظیمی در الگودهی و تشویق رفتاری مردم در این خصوص ایفا کرده اند.
ایشان به اندک بهانه ای غلامان و کنیزان خویش را آزاد می کرده اند، به عنوان نمونه در احوال امام سجاد(علیه السلام) آمده است:

«عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ‏ أَنَّهُ دَخَلَ إِلَى الْمَخْرَجِ فَوَجَدَ فِيهِ تَمْرَةً فَنَاوَلَهَا غُلَامَهُ وَ قَالَ لَهُ أَمْسِكْهَا حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ فَأَخَذَهَا الْغُلَامُ فَأَكَلَهَا فَلَمَّا تَوَضَّأَ ع وَ خَرَجَ قَالَ لِلْغُلَامِ أَيْنَ التَّمْرَةُ قَالَ أَكَلْتُهَا جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ اذْهَبْ‏ فَأَنْتَ‏ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا فِي أَكْلِهِ التَّمْرَةَ مَا يُوجِبُ عِتْقَهُ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا أَكَلَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فَكَرِهْتُ أَنْ أَسْتَمْلِكَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ.(3)
ترجمه:امام (علیه السلام) برای وضو می رفتند که دیدند خرمایی بر زمین افتاده، آن را به غلامشان دادند و گفتند نگه دار تا بیرون بیایم، پس غلام آن را خورد؛ وقتی امام(علیه السلام) وضو گرفته و بیرون آمدند از غلام پرسیدند: خرما کو؟ غلام گفت: آن را خوردم فدایتان شوم. امام(علیه السلام) به او فرمودند: برو که در راه خدا آزادی! از ایشن سوال شد: مگر در خوردن یک خرما چه بود که موجب آزادی او شد؟ امام(علیه السلام) فرمود: زمانی که آن خرما را خورد بهشت بر او واجب شد(به خاطر اینکه نعمت خدا را که روی زمین افتاده بود نادیده نگرفت) پس من کراهت دارم مالک کسی باشم که از اهل بهشت است.

مشابه همین روایت در خصوص امام باقر(علیه السلام) نیز نقل شده است.(4)

در روایت دیگری از انس بن مالک آمده است: «حَيَّتْ جَارِيَةٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بِطَاقَةِ رَيْحَانٍ فَقَالَ لَهَا أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ أَدَّبَنَا اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها الْآيَةَ وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا إِعْتَاقُهَا» انس بن مالک می گوید: یکی از کنیزان امام حسن مجتبی (علیه السلام) گلی به امام هدیه کرد. امام آن را گرفت و فرمود تو رادر راه خدا آزاد کردم. من عرض کردم: به راستی شما به خاطر اهدای یک گل ناچیز او را آزاد کردید؟ امام فرمود: خداوند مارا چنین تربیت کرده است. سپس (به آیه 86 سوره نسا اشاره نموده و)فرمود:«هنگامی که کسی به شما تحیت گفت، پاسخی بهتر یا همانگونه به او پاسخ دهید»پاسخ بهتر (به آن کنیز ) آزاد کردنش بود.(5)
همچنین در روایت زیبایی که به خوبی گویای این مسئله است امام صادق(علیه السلام) از احوال امام سجاد(علیه السلام) سخن می گویند که در ضمن آن می فرمایند: «هيچ سالي نمي گذشت مگر اين آن حضرت(علیه السلام) در آخرين شب ماه رمضان بيست تن از بردگان ـ كمتر يا بيشترـ را آزاد مي كرد؛ هيچ گاه بنده اي را بيش از يك سال نگه نمي داشت و همه بندگانش را در شب عيد فطر آزاد مي كرد و باز براي سال آينده برده مي خريد و سيره وي چنين بود تا آن كه به خدايش پيوست. بسيار اتفاق می افتاد كه امام(علیه السلام) با اینکه به بردگان سياه نيازی نداشت آنها را خریداری نموده و در هنگام حج آنان را به عرفات مي آورد و در گوشه و كنار آن جا رها مي ساخت و چون از عرفات به سوي مشعر مي كوچيد به هر يك جايزه اي عطا مي فرمود و همگان را آزاد مي كرد(6)

پی نوشت ها:
1. حجرات:13/49.
2. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج71، ص143.
3. بحارالانوار، ج63، ص432.
4. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص26.
5. ابن شهر آشوب‏، مناقب ال ابیطالب(علیهم السلام)، نشر علامه،‏ قم، چاپ اول، 1379ق، ج4، ص18.
6. بحارالانوار، ج46، ص105.

موضوع قفل شده است