شبهه؛ قتل و غارت در اسلام

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد اندیشمند

با سلام خدمت شما بزرگوار

قبل از اینکه شما از ایشون وقت بگیرید تا پاسخ قانع کننده بدهید باید از ایشون سوال قانع کننده می پرسیدید زیرا سوال ایشون صرف ادعا و کلی گویی است و شما باید از ایشون میخواستید سند حرف خودش رو بیاره.
بسیاری از این کسانی که چنین سوالی میپرسند واضح است اصلا آشنایی به تاریخ اسلام ندارند و صرفا به شنیده های خودشون اتکا می کنند.

احتمالا منظور ایشون از این قتل و غارت جنگ هایی بوده است که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رخ داده است و اینها را بهانه خشونت طلبی اسلام آورده است که لازم است توضیحی در این مورد داده شود:

آيا جنگ مطلقاً بد است، حتى در مقام دفاع از يك حق، و يا تهاجم و تجاوز بد است؟ پس بايد مورد و منظور جنگ را به دست آورد كه براى چه منظور و هدفى است. يك وقت است كه جنگ تهاجم است، يعنى فرد يا ملتى چشم طمع به حقوق ديگران مثلًا به سرزمين ديگرى مى‏دوزد، چشم طمع به ثروت مردمى مى‏دوزد و يا اينكه تحت تأثير جاه طلبى فراوان و تفوق طلبى و برترى طلبى قرار مى‏گيرد و ادعا مى‏كند كه نژاد من فوق همه نژادها و برتر از همه نژادهاست، پس بر همه نژادهاى ديگر بايد حكومت كند.اين هدفها هدفهاى نادرست است.

ولى اگر جنگى براى دفع تهاجم باشد؛ ديگرى به سرزمين ما تهاجم كرده است، به مال و ثروت ما چشم دوخته است، به حريت و آزادى و آقايى ما چشم دوخته و مى‏خواهد آن را سلب كند و آقايى خود را به ما تحميل كند، اينجا دين چه بايد بگويد؟ آيا بايد بگويد: جنگ مطلقاً بد است، دست به اسلحه بردن بد است، دست به شمشير بردن بد است، ما طرفدار صلحيم؟! بديهى است كه اين سخن مسخره است.

اگر كسى بگويد كه من مخالف جنگم و جنگ مطلقاً بد است، چه جنگى كه تهاجم باشد و چه جنگى كه دفاع و مبارزه با تهاجم باشد، اشتباه كرده است. جنگ تهاجمى قطعاً بد است و جنگ به معنى ايستادگى در مقابل تهاجم قطعاً خوب است و از ضروريات زندگى بشر است.

اگر خداوند به وسيله بعضى از افراد بشر جلو بعضى ديگر را نگيرد خرابى و فساد همه جا را مى‏گيرد. و لهذا تمام كشورهاى دنيا نيروى دفاع را براى كشور واجب و لازم مى‏دانند. يك ارتشى كه وظيفه‏اش جلوگيرى از تجاوز است وجودش لازم و ضرورى است؛[1]

در اسلام سخن از دوگونه جهاد است:

يكي جهاد دفاعي و ديگري جهاد ابتدايي. اولين آيات مربوط به جهاد در قرآن كه در سال دوم ورود پيامبر به مدينه نازل شده، مربوط به جهاد دفاعي مسلمانان است. خداوند در اين آيات به كساني كه جنگ بر آنها تحميل شده. اجازة جهاد داده و علت اين امر را مورد ستم قرار گرفتن آنها مي‌داند.[2] و در آية بعد تأكيد مي‌كند كه اين مسلمان‌ها، كساني هستند كه به ناحق از شهر و خانة خود رانده شده‌اند و تنها جرم آنها اين بوده كه خداي يكتا را پروردگار خود مي‌دانسته‌اند.[3]خداوند در همان آيه فلسفه جالبي را براي اين اجازه جهاد بيان مي‌كند، كه اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيلة بعضي ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‌ها و معابد يهود و نصارا، و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده مي‌شود، ويران مي‌گردد![4]

در آيه صد و نود سوره بقره نيز به مسلمان‌ها فرمان نبرد با كساني صادر شده كه با آنها مي‌جنگند. و در آية سي و شش سوره توبه، خداوند خواهان پيكار دسته جمعي مسلمين با مشركين مي‌باشد، به اين علت كه آنها به طور جمعي به جنگ با مسلمان‌ها پرداخته‌اند.

از ملاحظة اين آيات بدست مي‌آيد كه يكي از اهداف اصلي اسلام در جهاد، دفاع مشروع در برابر بيگانگاني است كه زندگي مسلمين را مورد تهديد جدي قرار داده‌اند.[5] آيا در اينجا عقل مي‌پسندد كه ما دست متجاوز را باز گذاشته و دست مظلوم را ببنديم و از وي بخواهيم از حقِ دفاع خود صرفنظر كند؟!

قسم دوم از جهاد، جهاد ابتدايي است. جهاد ابتدايي در جايي بر مسلمان‌ها واجب مي‌شود كه عده‌اي از مسلمان‌ها تحت فشار و آزار مشركان باشند. در اين حالت اسلام اجازه مي‌دهد جهت رهايي آنها، مسلمين به نبرد با مشركين بپردازند.[6] و يا آن‌كه عده‌اي در صدد برآيند راه تبليغ و ترويج دين اسلام را سدّ نمايند، در اين مورد نيز اسلام جهت مهيا نمودن زمينه توصيه و دعوت اسلامي، اجازه جهاد داده است. و ديگر اينكه جهت آزادي بشر از قيود شرك و گرايش به ايمان، اسلام اجازه مي‌دهد كه با مشركان جهاد شود. اين سه مورد از موارد مهمّ اجازه جهاد ابتدايي به مسلمان‌ها مي‌باشد. [7]

[1] مجموعه ‏آثاراستاد شهيد مطهرى،ج‏20 ،ص221 -223 با دخل و تصرف
[2] ر.ك: سوره حج، آيه 39.
[3] ر.ك: سوره حج، آيه 40.
[4] همان.
[5] ر.ك: مفاهيم القرآن، جعفر سبحاني، ج 7، ص 495، مؤسسه امام صادق، 1412، كه تحت عنوان جهاد دفاعي، دفاع را بر دو قسم دانسته است: دفاع از حوزه اسلام و دفاع از جان و مال و مشابه آن، و دربارة هر يك توضيحاتي داده است.
[6] ر.ك: نساء، 75.
[7] در این پاسخ از نرم افزار پاسخ بهره گرفته شده است.


سلام

می بخشید که پابرهنه پریدم وسط

اندیشمند;381451 نوشت:
قبل از اینکه شما از ایشون وقت بگیرید تا پاسخ قانع کننده بدهید باید از ایشون سوال قانع کننده می پرسیدید زیرا سوال ایشون صرف ادعا و کلی گویی است و شما باید از ایشون میخواستید سند حرف خودش رو بیاره.

صرفا برای غنای بحث

بیکند شهری بود از سغد . سغد مرکز تجاری بین المللی در شرق ایران در زمان ساسانیان بود و شهری بسیار زیبا و ثروتمند . اندربیکند" مردی بود که وی را دو دختر با جمال ( زیبا ) داشت . ورقا ابن نصر " فرمانده سپاه اعراب هر دو دختر را از خانه بیرون کشید . مرد ایرانی گفت : در میان این شهر بزرگ چرا دختران مرا میبری ؟ ورقا پاسخی نداد . مرد بجست و کاردی بر وی بزد . ورقا زخمی شد ولی کشته نشد . چون خبر به قتیبه رسید . گفته شد که همه شهر "حرب" هستند . در نتیجه شهر به کلی منهدم گشت . مردان قادر به جنگ قتل عام گشتند و اموال شهر به تصرف در آمد . سپس کشتار سمرقند و خوارزم شد . بعد از آن گرگان به محاصره "یزید مهلب" در آمد . طبری مینویسد او به مناسبت این مبارزه طولانی ایرانیان طبرستان با اعراب و کشتن عده زیادی از مسلمانان در آنجا آنقدر از مردمان آنها خواهد کشت که خونشان به جریان بیافتد و آسیاب ها بگردش درافتد و با خون آنها گندم و نان بپزند . محاصره بعد از 7 ماه به پایان رسید .یزید مهلب 1000 نفر را در دره ای برد و همگان را قتل عام نمود . ولی خونشان به جریان نیافتاد . لیکن دستور داد آب را به خونها ببندند تا جریان بیافتد گزارش این نبرد حاکی از آن است که 14000 هزار ترک در شبه جزیره و 40000 تن ایرانی در نبرد گرگان کشته شدند و هزاران اسیر بدست آمد و 30 میلیون درهم غنائم بدست آمد . که یک پنجم آن به مبلغ 6 میلیون درهم راهی دمشق شد .

یا


یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر "تمیشه" بود که به سختی با سپاه اعراب نبرد کرد . "سعید عاص" شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند . به آن شرط که سپاه "سعید ابن عاص" مردمان شهر را نکشد . لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند.

یا


بلاذری مینوسید :"اشعث ابن قیس" آذربایجان را فتح کرد و درب آن شهر را به روی سپاه اعراب گشود . در زمان عثمان وی والی آذربایجان شد او شماری زیادی از خانواده های عرب را روانه آذربایجان کرد تا در آنجا سکنی گزینند . عشایر عرب از بصره و کوفه و شام راهی آذربایجان شدند . به گفته وی عده معدودی از عربان زمینهای عجمان را خریدند . لیکن اکثر عربان برای مصادره کردن زمینهای مجوسان با یکدیگر مسابقه نمودند - یعنی هر گروهی هرچه میتوانست مصادره میکرد . بدین صورت اموال و زمینهای ایرانیان یکی پس از دیگری به تاراج گذاشته شد .

یا


بلاذری مینویسد : پس از فتح استخر همه مردمان شهر از لب تیغ گذشتند . کسی جان سالم بدر نبرد .بلاذری میگوید : عامر سوگند یادکرده بود بعد از اینهمه مدت مقابله ایرانیان استخر در برابر لشگر اعراب پس از فتح آنان - آنقدر از مردم آنجا خواهم کشت که جوی خون سرازیر شود .بلاذری کشته شدگان ایرانی را در گور حدود 40 هزار تن تخمین زد . او خبر از قتل عام بیش از 100 هزار تن ایرانی در استخر توسط عبدالله عامر خبر میدهد .



در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد (سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار (یک میلیون) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. (کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)


در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا (سردار عرب) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)




در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد‌ها به «رود خون» معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید «چندان از آنها بکشم که خون‌هاشان را در رودشان روان کنم» و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد «گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می‌آوردند و در رود گردن می‌زدند» مغیره گوید که «بر رود؛ آسیاب‌ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان (پارسیان) در الیس هفتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123)




در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خودداری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)




در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه‌ی اسلام به بهانه (دادرسی) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان‌های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک‌یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه‌ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می‌بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)




در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه‌ی مردم شهر را بجز یک صد نفر؛ کشتند. (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)



در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه «آنروز از وقت صبح تا نماز شام می‌کشتند و غارت می‌کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282)




در حمله‌ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب (سعید بن عاص) از وحشت؛ نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان «امان» داد و سوگند خورد «یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: «من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)




پس از فتح "استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم"استخر" را محاصره کنند. مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم "استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی‌رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته" بودند بیرون از مجهولان .(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)




رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 215)




مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند. (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)

اندیشمند;381451 نوشت:
آيا جنگ مطلقاً بد است، حتى در مقام دفاع از يك حق، و يا تهاجم و تجاوز بد است؟ پس بايد مورد و منظور جنگ را به دست آورد كه براى چه منظور و هدفى است. يك وقت است كه جنگ تهاجم است، يعنى فرد يا ملتى چشم طمع به حقوق ديگران مثلًا به سرزمين ديگرى مى‏دوزد، چشم طمع به ثروت مردمى مى‏دوزد و يا اينكه تحت تأثير جاه طلبى فراوان و تفوق طلبى و برترى طلبى قرار مى‏گيرد و ادعا مى‏كند كه نژاد من فوق همه نژادها و برتر از همه نژادهاست، پس بر همه نژادهاى ديگر بايد حكومت كند.اين هدفها هدفهاى نادرست است.

ولى اگر جنگى براى دفع تهاجم باشد؛ ديگرى به سرزمين ما تهاجم كرده است، به مال و ثروت ما چشم دوخته است، به حريت و آزادى و آقايى ما چشم دوخته و مى‏خواهد آن را سلب كند و آقايى خود را به ما تحميل كند، اينجا دين چه بايد بگويد؟ آيا بايد بگويد: جنگ مطلقاً بد است، دست به اسلحه بردن بد است، دست به شمشير بردن بد است، ما طرفدار صلحيم؟! بديهى است كه اين سخن مسخره است.

هیچ کدام از موارد ذکر شده دفاع نبود. همگی تهاجم بود...

Anoushiravan;381498 نوشت:
صرفا برای غنای بحث

انوشیروان گرامی جسارتا بنده هم پابرهنه وسط این بحث آمدم تا متذکر شوم شبهه گفته شده این است که من با غارتی که اسلام آورد مشکل دارم ! و نه با غارتی که مسلمانان کردند !
متاسفانه شما طوری در پست خود مطرح کردید که گویا نعوذبالله آن قتل و غارت گفته شد در تواریخ براساس اصول قرآنی و سخنان حضرت پیامبر (ص)بوده است در حالیکه در زمان حیات آن حضرت کمتر اثری از اینگونه اعمال دیده شده و در یک مورد که توسط خالد بن ولید و بدون اجازه پیامبر (ص) انجام شد هم آن حضرت ضمن توبیخ خالد بن ولید حضرت علی (ع ) را به دلجویی و جبران خسارت قبیله مورد تهاجم فرستادند .پس همانگونه که جناب طاهر گفتند کسی که مدعی قتل و غارت توسط اسلام است باید استنادی از قرآن و یا سنت حضرت پیامبر (ص ) بیاورد .

سلام
1-در مورد جنگ و حمله به مکه از مدینه برای فتح مکه نیز اگر امکانش هست توضیح بفرمایید
2-در مورد حملات اعراب به ایران هم اگر میشود توضیح بفرماایدد

آیا حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در حمله اعراب به ایران شرکت داشتند یا نه، و آیا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به این حمله راضی بودند یا نه؟

Hadi99g;381568 نوشت:
آیا حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در حمله اعراب به ایران شرکت داشتند یا نه، و آیا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به این حمله راضی بودند یا نه؟

در حمله عمر و سپاه اسلام به ايران آيا امام علي(ع) و امام حسن و حسين عليهم السلام و كلا صحابه و بزرگان اسلام شركت داشتند؟(حاوی لینک است )

Hadi99g;381568 نوشت:
آیا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به این حمله راضی بودند یا نه؟

سلام علیکم
با تتبع در تاریخ بدست می آید که نقش حضرت علی علیه السلام در فتوحات زمان خلفا در حد مشاوره بوده است و این مشاوره نیز در اصل فتح نبوده بلکه تصمیم فتح را خود خلیفه گرفته بوده وفقط در چگونگی انجام این کار حضرت وارد شور شدند و اگر با دید منصفانه نگاه کنیم در این مشورت حضرت علی علیه السلام طوری نظر مبارکشان را فرمودند که هم به نفع اسلام و مسلمین بود و هم به نفع مناطق فتح شده و مردم آن
اما حضرت علی علیه السلام از همکاری بیشتر با خلفا در این زمینه امتناع ورزیدند و حتی پیشنهاد فرماندهی سپاه از سوی خلیفه دوم در فتح ایران را نپذیرفتند (1)

1.مروج ‏الذهب،ج‏2،ص:309و مروج ‏الذهب/ترجمه،ج‏1،ص:667 و تحلیل اززندگانی سیاسی امام حسن مجتبی ،سید جعفر مرتضی عاملی ،ترجمه محمد سپهری ص 198به نقل از فتوح البلدان ص 313

سلام
پرسش خوبی را مطرح کردید،پرسشی که از سوی بسیاری از اسلام ستیزان مطرح است و ما هم در بحث هایی که با آنان داشتیم این صحبت هارا زیاد شنیدیم.اسلام بر خلاف ادیان دیگر،به دلایل تاریخی،با جنگ و پیکار ممزوج گشت.اسلام در سرزمینی ظهور کرد که سرزمین قتال و غارت و جنگ و خشم بود،زندگی قبیله ای طوری بود که باید شمشیر می کشیدید پیش از آنکه شما را بکشند و غارت کنند.بسیار واضح است که وقتی یک تفکر و یک ایده مذهبی جدید در چنین سرزمین مذهبی ظهور می کند،قطعا علیه آن مذهب که ما به آن مذهب شرک می گوییم طغیان می کند و اذهان را علیه و ضد آن مذهب زمان خود ترغیب می کند.این خوی ادیان انقلابی یا همان ادیان ابراهیمی است.برخی مسیحیت را در مقابل اسلام قرار می دهند که خب عیسی هم بر ضد آن مذهب قیام کرد اما چون محمد شمشیر نکشید و آنها را نکشت،این درست است اما عیسی را کشتند و اتفاقاتی که برای پیامبر ما رخ داد برای حضرت عیسی رخ نداد.جهاد یک امر تحمیلی برای مسلمانان و پیامبر بود،برای حفظ اسلام و حفظ جان و امنیت مسلمانان،و باید می جنگیدند و باید می کشتند؛اگر نمی کشتند،کشته می شدند،غارت می شدند.
اما اگر به آیات قرآن نگاه کنیم،قرآن از یک منظر به کفار نمی نگرد،در قرآن داریم که با کسانی که با شما می جنگند بجنگید اما تجاوز نکنید(190 سوره بقره)و قرآن به صراحت بیان می کند: خدا شما را از آنان که با شما در دين قتال و دشمني نکرده و شما را از ديارتان بيرون ننمودند نهي نمي‌کند که با آنان نيکي کنيد و به عدالت و انصاف رفتار نماييد، که خدا مردم با عدل و داد را بسيار دوست مي‌دارد. و تنها شما را از دوستي کساني نهي مي‌کند که در دين با شما قتال کرده و از وطنتان بيرون کردند و بر بيرون کردن شما همدست شدند، زنهار آنها را دوست نگيريد و کساني که با آنان دوستي و ياوري کنند ايشان به حقيقت ظالم و ستمکارند.(8 و 9 ممتحنه)و آیه دیگر در قرآن: به مسلمانان که مورد قتل و غارت قرار گرفته اند،رخصت داده شد،زیرا آنها از دشمن سخت ستم کشیدند و همانا خدا بر یاری آنها قادر است.آن مومنانی که به ناحق از خانه هایشان آواره شده جرمی نداشتند جز آنکه گفتند:پروردگار ما خدای یکتاست.و اگر خدا(رخصت جنگ ندهد و)دفع شر بعضی از مردم را به بعضی دیگر نکند همانا صومعه ها و دیرها و کنشت ها و مسجد ها که در آن دکر خدا بسیار می شود همه خراب می شد.(39 و 40 سوره حج)
و البته مسلمانان ملزم بودند تا برخی اصول اخلاقی را در جنگ رعایت کنند،اینکه تجاوز نکنند(مطابق آیات قرآن 190 سوره بقره)اگر به صلح دعوت شدند،پیام صلح را بپذیرند(60 سوره انفال)و در آیه ای دیگر از قرآن داریم: به استثای کسانی که به قومی بپیوندند (پناهنده شوند) که میان شما و آنها پیمانی برقرار است و یا موضع برکناری از جنگ با شما یا با قوم خودشان اتخاذ کنند. واگر خدا می‌خواست، آنان را بر شما مسلط می‌کرد تا با شما بجنگند؛ پس اگر از جنگ با شما کناره گرفتند و ابراز مسالمت کردند، خدا هیچ گونه راه تعرضی برای شما علیه آنان قرار نداده است.(90 سوره نساء)و در آیه ای دیگر در قرآن داریم: و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید.(8 سوره مائده)
اما حضرت علی اشاره ای نیکو دارد در جنگ صفین به پیروان خود که این کلام در تاریخ بلعمی و نهج البلاغه آمده است در هنگامه جنگ: تا ایشان ابتدا نکنند به حرب(نبرد)،شما نکنید؛هر که را جراحت رسد از حرب بازماند نیز او را مزنید و مکشید؛و هر که کشته شد او را برهنه(غارت)نکنید؛و هیچ کشته را گوش و بینی مبرید؛و هیچ زن و کودک را رنج منمایید،هر چند زنان و مهتران شما را دشنام دهند،احتمال(تحمل)کنید.
و این را هم بگویم که حضرت علی نامه ای خطاب به یکی از فرمانداران خود نوشت در خصوص ظلم و درشتی در حق مشرکان و حضرت علی به این امر اعتراض کرد: پس از نام خدا و درود. همانا دهقانان مركز فرمانداريت، از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلى تو شكايت كردند. من در باره آنها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، زيرا كه مشركند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلى و بد رفتارى هستند، زيرا كه با ما هم پيمانند(یعنی در زیر سایه حکومت می زیستند)، پس در رفتار با آنان، نرمى و درشتى را به هم آميز، رفتارى توأم با شدّت و نرمش داشته باش، اعتدال و ميانه روى را در نزديك كردن يا دور كردن، رعايت كن.(نامه 19 نهج البلاغه)
موفق باشید

با سلام خدمت کلیه دوستان و کارشناسان عزیز،

شبهه قتل و غارت در اسلام به این راحتی قابل رد کردن نیست. دوست گرامی جنابAnoushiravan برخی از موارد تاریخی رو آوردن که اگر مواردی که جناب عمادفرمودند رو در نظر بگیریم، باز هم برای کسی که به اسلام (اون هم مذهب شیعه) باور نداشته باشه فکر نمیکنم قابل قبول بشه. چون با فرض اینکه امام علی خودش شخصا فرماندهی رو بر عهده نگرفته باشه ولی باز هم من سندی مبنی بر اینکه ایشون برای جلوگیری از وقوع این جنگ تلاشی (هر تلاشی) انجام داده باشن ندیدم. بنابراین از دید کسی که از بیرون داره قضیه رو میبینه، خیلی طبیعی هست که جنگ و غارت رو نظر اسلام بدونه. حالا ممکنه در تمام این جنگها همه مسلمونها هم حضور مستقیم نداشته باشند.

در نهایت با مراجعه به آیه ۵ از سوره توبه (که تعداد زیادی از مفسرین اون رو ناسخ خیلی از آیات مدارا با مشرکین میدونن) مسلمانها رو تشویق به جنگ با مشرکین در هر جای ممکن(بدون توجه به اینکه به مسلمونها حمله کردند یا نکردند) میکنه:

نقل قول:
width: 100%

[TD="class: QuranArabic"]فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴿۵﴾[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: هنگامي كه ماههاي حرام پايان گرفت مشركان را هر كجا بيابيد به قتل برسانيد و آنها را اسير سازيد و محاصره كنيد و در هر كمينگاه بر سر راه آنها بنشينيد، هرگاه توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند آنها را رها سازيد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و چون ماههاى حرام به سرآمد، آنگاه مشركان را هرجا كه يافتيد بكشيد و به اسارت بگيريدشان و محاصره‏شان كنيد و همه جا در كمينشان بنشينيد، آنگاه اگر [از كفر] توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات پرداختند، آزادشان بگذاريد كه خداوند آمرزگار مهربان است‏
[/TD]

لطفا در مورد این شبهه مطالبی که خدمتتون عرض کردم رو هم کمی بیشتر باز کنید.

اندیشمند;381455 نوشت:
و ديگر اينكه جهت آزادي بشر از قيود شرك و گرايش به ايمان، اسلام اجازه مي‌دهد كه با مشركان جهاد شود. اين سه مورد از موارد مهمّ اجازه جهاد ابتدايي به مسلمان‌ها مي‌باشد.

بخش اعظم جهاد مسلمین هم از این شقه هست و مهم هم این است . اینکه شما بگویید انواع جهاد داریم و به نوعی بخش دفاعی را پررنگ کنید که نمیشود!
تلویحا حمله اعراب به ایران باید از این شقه جهاد باشد دیگر! لااکراه فی الدین هم که کشک!
مستنداتی که جناب انوشیروان نقل فرمودند هم که همین شقه از جهاد است. توجیه هم ندارد برادر ! هرچند تاریخ است و ما باید از حب و بقض های تاریخی بپرهیزیم ولی معنی اش این نیست که ندانیم چه بر ما و تاریخ ما گذشته است وحق چیست؟

چون یکی از دوستان لطف فرموده توجه دادند که لینک بالا از کار افتاده است عین مطالب را لینک دیگری میگذارم .وخود مطالب بعدی حاوی لینک است .
[=#990000][=12][=+0]جهت گیری ائمه نسبت به حمله اعراب[/][/]
[/]
مسعودى می نویسد: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهى كرد، عثمان گفت: مردى را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاكره كرد، امّا على(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد (14). بنا براین نمی توان گفت که این جنگ ها کاملا مورد تأیید امامان (ع ) بوده است. خليفه و يارانش مى‏كوشيدند با شركت حضرت در فتوحات اعتبار و مشروعيت چنين اقدامى را در اذهان بسيارى از هوادارانش مستحكم سازند و از سوى ديگر از مهارت‏هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد.
ناگفته پیداست که از نگاه شیعه در حضور امام معصوم، مشروعيت جهاد ابتدائي منوط به اذن امام معصوم(ع) مي‏باشد و در مورد حمله اعرب چنین اذنی به صراحت در تاریخ نقل نشده.
البته نقل شده است (15) که امام مشورت می داده اند، و هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتي مي‏خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نمي‏ورزيد. لذا می توان نتیجه گرفت که امام با اینکه از جنگ حمایت نکردند ولی به شکست مسلمانان نیز راضی نبودند.
با توجه به پیشینه خیلی از اصحاب هدف آنان از حمله و شیوه حمله می تواند محل بحث باشد. مسائلی مانند قضیه سقیفه و اینکه هنوز پيامبر دفن نشده به درخانه تنها يادگار ايشان رختند وبا آتش زدن درب بيت ايشان،ايشان رامجروح وسپس به شهادت رساندند همين خالد كه در درفتح ري از او ياد می شود در حمله به بيت حضرت زهرا حضور داشته ويكي از قاتلين ايشان محسوب مي شود (2) حال شما انتظار داريد ايران را باسلام وصلوات فتح كرده باشند چنان اسلام از مسير اصلي منحرف شده كه سر نوه پيامبر را50 سال بعد از پيامبر وفراز نيزه شهر به شهر گرداندندو اهل بيتش رابه اسارت در شهرها چرخاندند طبيعي است از كساني كه به خاندان پيامبر رحم نكردند نباید انتظار داشت به ايراني رحم کنند.
[=#990000][=12][=+0]ملاک قضاوت، سیره پیامبر است[/][/][/]
وقتی پيامبر(ص) خالد بن وليد رابراي گرفتن زکات به قبيله اي اعزام کرد واواقدام به قتل وغارت نمود پیامبر از کار او به خدا پناه برد و فرمود که حضرت علی برود و خسارت مردم را بدهد. حضرت هم رفت و همه خسارتشان را از جیب بیت المال پرداخت کرد (2و16). پس رفتار عده ای از مسلمانان اصلا ربطی به پیامبر ندارد و هیچ مناسبتی با اسلام راستین ندارد.
کینه عربی عجمی بعضی در این جنگ ها در حالی بود که پیامبر یک ایرانی به نام سلمان را از اهل بیت خود بر می شمرد و مراتب ایمان او را بالاتر از نزدیکترین صحابه خود می داند. تا جایی که پس از درگذشت سلمان، حضرت علی از مدینه به عراق می رود و ایشان را به خاک می سپارد (2).
[=#990000][=12][=+0]مسئله حضور امام حسن و امام حسین ع در این جنگ ها[/][/][/]
در تاریخ در چند کتاب اشاره شده که امام حسن و حسین ع در یکی از جنگها حضور داشته اند یکی از آن ها تاریخ طبری است؛ خود طبري درباره کتابش مي گويد:
آنچه در این کتاب جمع آوری شده همگی صحیح نیست و آنها را از افراد مختلف شنیدم و جمع آوری کردم (2). طبری حتی روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند(17)
طبری در کتاب خود (18) یک بار یک حدیثی را با 4 سلسله راوی نقل کرده که گفته اند: عمر بن شبة از علي بن محمد از علي بن مجاهد از حنش بن مالک تغلبی گويد : سعيد سال سیام آهنگ غزا کرد و سوی گرگان و طبرستان رفت . عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر وابن زبير و عبدالله بن عمرو بن عاص با وی بودند ...
طبری در همین صفحات از کتاب در جایی دیگر و با همان 4 سلسله راوی نقل کرده که گفته اند حنش بن مالک گويد : سعيد بن عاص به سال سی ام از کوفه به منظور غزا آهنگ خراسان کرد . حذيفه بن يمان و کسانی از ياران پيمبر خدا ص ) باوی بودند ؛حسن و حسين و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمرو عمرو بن عاص و عبدالله بن زبير نيز با وی بودند.
میبینیم که تبری در روایت اول اشاره به همراهان سعید در جنگ تبرستان داردکه خبری از حضور امامین حسنین ع نیست اما در روایت دوم و اتفاقا با همان سلسله سند و راویان درباره همراهان سعید نام حسنین ع را می برد! این چیزی است که فرضیه اضافه شدن نام امام حسن و امام حسین در شمار همراهان را بعدها و در زمانی معاصر خود نویسندگان-بلاذری و تبری-را بیش از پیش تقویت میکند!!
از طرفی در آن زمان که سعید والی کوفه و عامر والی بصره اهنگ خراسان کرده اند اصولا حسنین در کوفه یا بصره حضور نداشته اند و در منابع تاریخی نیز مثالی بر این مدعا یافت نمیشود
جای دیگری که سخن از حضور امام حسن و امام حسین ع آمده در کتاب فتوح البلدان هست: (19) « گفته اند که عثمان، سعید بن العای بن امیه را در سال 29 (هجری) والی کوفه قرار داد. .... پس سعید و عامر هر دو اهنگ خراسان نمودند اما عامربراو پیشی گرفت پس سعید آهنگ طبرستان نمود درحالیکه گفته می شود حسن و حسین فرزندان علی بن ابیطالب در شمار همراهان وی بوده اند.»
در ابتدای روایت نویسنده میگوید:"گفته اند" سپس آنگاه که به حضور حسنین در تبرستان رسیده زیرکانه و در یک چرخش مینویسد:"میگویند" به عبارتی ابتدا فعلی "ماضی" است آورده میشود و سپس فعل مضارع – حال و آینده – آورده شده است به عبارتی کسانی که نویسنده اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بوده اند که در گذشته میزیسته اند و این روایت بدانها منتقل شده اما درباره حضور حسنین بکار بردن فعل مضارع حاکی از آنستکه کسانی هم عصر نویسنده – بلاذری- که هم عصر عباسسیان است- بدو گفته اند که احتمالا حسنین حضور داشته اند آنچه بکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط میکند!!
نکته خیلی مهم این است که در کتب مختلف به صراحت از شرکت نکردن این دو امام سخن گفته شده است: بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، امام حسن و امام حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند. (20)
بنابراین با وجود صراحتِ عدم شرکت این دو بزرگوار در جنگ اعراب در کتب مختلف و در دسترس بودن سیره این دو بزرگوار، استدلال کردن به دو روایت مشکوک دور از انصاف می باشد.

صادق صادق;462117 نوشت:
وقتی پيامبر(ص) خالد بن وليد رابراي گرفتن زکات به قبيله اي اعزام کرد واواقدام به قتل وغارت نمود پیامبر از کار او به خدا پناه برد و فرمود که حضرت علی برود و خسارت مردم را بدهد.

دوست گرامی، همونطور که خودتون هم فرمودین طبق اسناد تاریخی در این ماجرا پیامبر به طور مشخص اعلام برائت فرموده بودند و سعی در جبران خسارت مردم کرده بودند ولی ما الان در مورد مواردی صحبت میکنیم که ظاهرا هیچ سندی مبنی بر اینکه امام علی از این جنگ اعلام برائت کرده باشند یا اینکه تلاشی برای جلوگیری از اون انجام داده باشند وجود نداره.
فکر میکنم با توجه به این نکته، این مقایسه دو (واکنش پیامبر در غارت صورت گرفته توسط خالدبن ولید در مقابل واکنش امام علی در حمله مسلمانها به ایران) قیاس مع الفارق باشد.

صادق صادق;462117 نوشت:
وقتی پيامبر(ص) خالد بن وليد رابراي گرفتن زکات به قبيله اي اعزام کرد واواقدام به قتل وغارت نمود پیامبر از کار او به خدا پناه برد و فرمود که حضرت علی برود و خسارت مردم را بدهد. حضرت هم رفت و همه خسارتشان را از جیب بیت المال پرداخت کرد (2و16). پس رفتار عده ای از مسلمانان اصلا ربطی به پیامبر ندارد و هیچ مناسبتی با اسلام راستین ندارد.


فرض میکنیم این مستند شما و استدلال شما صحیح باشد! و دست بر قضا حضرت امیر خسارت ایشان را از بیت‌المال پرداخت نموده. خوب نکته همینجاست! منابع بیت المال از کجا بود؟!!! مردم مالیات میدادند به دولت حضرتش! شبه جزیره عربستان هنوز نفت فروش هم که نشده بود مثل الان!!! خوب این بیت المال از کجا تغذیه میشد که بعدها حضرت امیر مولی المتقین به تساوی به همه مسلمین و مجاهدین به تساوی تقسیم اش مینمود؟!!!
شما چرا این را نمیبینید؟

در ارتباط با نظر حضرت علی هم ظاهرا سعی میشود تلویحا ایشان راچندان موافق با حمله به ایران نشان ندهند. خوب گیرم که اینگونه باشد ! آیا کافی است؟؟؟؟ ما شنیده بودیم حضرتش از ظلم مختصری به یک زن در حکومتش چنان برآشفت که فرمود اکر مومنی این حدیث را بشنود و دق کند بیجا نبوده...آن وقت سیل اسرای نجیب زادگان و فوج فوج دخترکان ایرانی که در مدینه منوره فروخته میشد را ملاحظه نمیفرمود!!!!!! عجیبا غریبا!!!

اصلا یک خواهش دارم. شما یک چند حدیث ولو ضعیف! بفرمایید که به نقل از حضرتش در مذمت حمله به ایران! و قتل و غارت ها و برده فروشی های اسرا باشد! ها؟ انتظار زیادی داریم؟!

ببینید بزاریم بحث رو کلی کنیم
هر انقلابی یا جنبشی یا دعوتی برای اصلاح جامعه, به خودی خود خشونت‌زا هستند
بحث اسلام هم همینطوره
من زیاد توضیح نمی‌دهم تا خودتون موضوع رو بفهمید

لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حتى تَقُومَ السَّاعَةُ أو يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم من قُرَيْشٍ

به دوازده امام اجازه خلافت داده نشد. بنابراین هنوز دین قائم نشده تا زمانی که ساعت قیام کند. کارهای قاتلین دختر پیامبر و غاصبین حق امام علی ربطی به اسلام ندارد.

ضمنا:

در زمان امام علي(ع)، در يكي از سخنراني هايشان يكي از منافقين وارد شد و زماني كه ديد چه مقدار ايراني در اطراف ايشان نشسته به امام اعتراض نمود و گفت اين سرخ رويان را چرا دور خود جمع نموده اي كه امام خشمگين شدند و جوابي دندان شكن دادند:اگر روزي شما برايشان شمشير كشيديد تا مسلمان شوند روزي آنها بر شما شمشير مي كشند تا مسلمان شويد.

manmehdiam;462278 نوشت:

فرض میکنیم این مستند شما و استدلال شما صحیح باشد! و دست بر قضا حضرت امیر خسارت ایشان را از بیت‌المال پرداخت نموده. خوب نکته همینجاست! منابع بیت المال از کجا بود؟!!! مردم مالیات میدادند به دولت حضرتش! شبه جزیره عربستان هنوز نفت فروش هم که نشده بود مثل الان!!! خوب این بیت المال از کجا تغذیه میشد که بعدها حضرت امیر مولی المتقین به تساوی به همه مسلمین و مجاهدین به تساوی تقسیم اش مینمود؟!!!
شما چرا این را نمیبینید؟

در ارتباط با نظر حضرت علی هم ظاهرا سعی میشود تلویحا ایشان راچندان موافق با حمله به ایران نشان ندهند. خوب گیرم که اینگونه باشد ! آیا کافی است؟؟؟؟ ما شنیده بودیم حضرتش از ظلم مختصری به یک زن در حکومتش چنان برآشفت که فرمود اکر مومنی این حدیث را بشنود و دق کند بیجا نبوده...آن وقت سیل اسرای نجیب زادگان و فوج فوج دخترکان ایرانی که در مدینه منوره فروخته میشد را ملاحظه نمیفرمود!!!!!! عجیبا غریبا!!!

اصلا یک خواهش دارم. شما یک چند حدیث ولو ضعیف! بفرمایید که به نقل از حضرتش در مذمت حمله به ایران! و قتل و غارت ها و برده فروشی های اسرا باشد! ها؟ انتظار زیادی داریم؟!


نظر خودم در مورد پستهای شما و دوست قبلی وندر را بطور کلی اینجا میگویم .
از نظر من طرح یک موضوع و پاسخها و جستجوهای ناشی از آن بر چند وجه صورت میگیرد .و من در مورد شرکت یا عدم شرکت امامان محبوبم (علیهم السلام ) به تفکیک میگویم .
سئوال :آیا ائمه در جنگ مسلمانان علیه ایران شرکت داشتند ؟! آیا اگر شرکت داشتند موافق بودند ؟!
پاسخ همانگونه که گفتم از وجوه مختلف داده میشود .
اول -وجه تاریخی :یعنی ما برایمان مهم نباشد که ائمه شرکت داشتند یا نه فقط حقیقت یک واقعه تاریخی را بررسی میکنیم دقیقا مانند اینکه بررسی کنیم آیا خشایارشا به آتن حمله کرد یا اسکندر به ایران ! اینجا صرفا بررسی تاریخی بر اساس شواهد صورت میگیرد .
شواهد موجود نشان نمیدهد که ائمه علیهم السلام در حمله مسلمانان دخالت داشتند یا حتی موافق بودند اما برخی روایات تاریخی نشان میدهد که اگر از حضرت علی علیه السلام مشورتی گرفته میشد آنرا به درستی پاسخ میدادند.
پس از لحاظ تاریخی شرکت ائمه یا موافقت ایشان محرز نیست و توجه داشته باشید که حضرت علی علیه السلام شخصا و سالها پس از حمله صورت گرفته به ایران شخصا در سه جنگ جمل صفین و نهروان شرکت فعال داشتند یعنی از نظر قدرت بدنی در زمان حمله به ایران مشکلی نداشتند اما روایتی مبنی شرکت شخص حضرت علی علیه السلام وجود ندارد .
حالا در پرانتز پیرامون وجه اول میگویم که ممکن است شبهه پیش بیاید که خب چرا به مشورت پاسخ میدادند که اینجا موضوعی اخلاقی پیش میاید فقط کوتاه میگویم که هروقت جان مسلمانی در خطر باشد بی شک باید از مسلمان حمایت کرد مگر آنکه مسلمان ظالم و طرفش مورد ظلم باشد که با توجه به حکومت ساسانیان نمیتوان حکم به مظلومیت آنان داد و از طرفی مسلمانان را نمیتوان صرفا در این موضوع ظالم دانست و مسلما در اجحافهایی که بر ایرانیان هم شده نظری مشورتی گرفته نمیشده مثلا نمیگفتند که چگونه اهالی یک شهر را پس از تصرف غارت کنیم تا نعوذبالله امام نظر مشورتی بدهد .از طرفی یادآوری میکنم که روش نظر درست دادن به مشورت روشی شناخته شده در آن زمان و همین حالا بوده .مثلا نقل شده وقتی عقیل برادر حضرت علی علیه السلام به حالت قهر به نزد معاویه رفت و معاویه سعی در تطمیع او برای لعن کردن حضرت علی نمود عقیل با عمر وعاص مشورت کرد و عمروعاص با آنکه دشمن علی و مشاور معاویه بود عقیل را به درستی راهنمایی کرد و همین راهنمایی موجب برگشتن عقیل از معاویه و رفتن دوباره نزد علی علیه السلام شد .
دوم-وجه اخلاقی :و ان اینکه اگر این حمله با تایید حضرت علی علیه السلام صورت نگرفته پس چرا آن حضرت در برابر ظلمهای صورت گرفته عملی انجام ندادند!
در اینجا باید به توانایی ان حضرت برای جلوگیری از ظلم توجه داشت . مثلا ظلمهای زیادی به خود آن حضرت شد که از دوباره گویی آن پرهیز میکنم اما ایشان علیرغم وجود قدرت بدنی بدلیل شرایط محیطی حتی اقدام بازپس گیری فدک که حق صریح دختر پیامبر بود نکردند . پس به صرف عدم وجود اعتراض واضح و بارز به ظلمهای احتمالی نمیتوان حمل بر رضایت امام علیه السلام داشت

اما در آخر از وجود احادیثی در مخالفت آن حضرت پرسیده اید که متاسفانه من علم حدیث ندارم اما با توجه به توضیحاتی که دادم به نظرم از نظر تاریخی نشان داه میشود که ائمه علیهم السلام نه با حمله به ایران موافق بودند و نه شرکت کردند .

wonderer;461908 نوشت:
شبهه قتل و غارت در اسلام به این راحتی قابل رد کردن نیست. دوست گرامی جنابAnoushiravan برخی از موارد تاریخی رو آوردن

سلام

به نظر میرسه دوستان در برداشت از مطلب من دچار اشتباه شدن

اسلام شیعی هیچگاه چنین جنایاتی رو انجام نداده. حتی در دوران خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام فتوحات متوقف شد

همه این کشتارها و قتل و غارت ها مربوط به اسلام سنی و پیروان عمر و عثمان و بنی امیه لعنهم الله اجمعین هست

همین الان هم داعش یا همون دولت اسلامی در عراق و شام که سلفی هست و ادعای پیروی از عمر رو دارند شیعیان و مسیحیان سوریه و عراق رو می کشند و اموالشون رو غارت می کنند

من قبلا هم لینک مخالفت ائمه اطهار با هجوم اعراب به ایران و روم رو در این سایت گذاشته بودم که حاصل پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران هست

------------
امام جواد سلام الله علیه :

مَنِ استَحسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ؛

هر كه كار زشتى را نيک بشمارد، در آن كار شريک است

ميزان الحكمة: ح 12878

در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند .
(کتاب تاریخ کامل ابن اثیر؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)

در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند.

(کتاب الفتوح؛ صفحه 282 )

ابوریحان آورده است "قتیبه هر کس که خط خوارزمی می دانست و از اخبار و اوضاع ایشان آگاه بود و از علوم ایشان مطلع ، به کلی فانی و معدوم الاثر کرد و ایشان را در اقطار ارض منقرض ساخت "


أَتَى عُمَرَ بنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ رَجُلٌ فَقَالَ : يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ إِنَّا لَمَّا فَتَحْنَا المَدَائِنَ أَصَبْتُ كِتَابَاً فِيهِ كَلاَمٌ مُعْجِبٌ ، قَالَ : أَمِنْ كِتَابِ اللَّهِ ؟ قُلْتُ : لاَ ، فَدَعَا بِالدرَّةِ فَجَعَلَ يَضْرِبُهُ بها ، وَقَرَأَ : ( الر ، تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ المُبِينِ إِنا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً ) إِلى قَوْلِهِ : ( وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ) . ثُمَّ قَالَ : إِنما هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِأَنَّهُمْ أَقْبَلُوا عَلاى كُتُبِ عُلَمَائِهِمْ وَأَسَاقِفَتِهِمْ وَتَرَكُوا التَّوْرَاةَ وَالإِنْجِيلَ حَتَّى دُرِسَا وَذَهَبَ مَا فِيهِمَا مِنَ الْعِلْمِ .

مردی نزد عمر بن خطاب آمد و گفت : ای امیرالمومنین ! زمانی که مدائن را فتح کردیم من به کتابی دست یافتم که در آن سخنان شگفت آوری بود . عمر پرسید : آیا آن سخنان از کتاب خدا (قرآن) بود ؟ مرد گفت : نه !
عمر دستور داد برایش تازیانه بیاورند و بعد با تازیانه شروع کرد به زدن آن مرد و در همان حالی که او را میزد این آیات را میخواند : { الر ، تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ المُبِينِ إِنا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً } تا عبارت { وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ } . بعد گفت : کسانی که قبل از شما ( مسلمانان ) به هلاکت رسیده اند به این خاطر بوده که به کتابهای علما و اسقف های خودشان روی آوردند و تورات و انجیل را رها کردند تا جایی که این دو کتاب نابود شد و علمی که در آنها موجود بود از بین رفت .

محض الصواب في فضائل أمير المؤمنين عمر بن الخطاب ، ج 2 ص 531 باب التاسع و الاربعون ، اسم المؤلف : جمال الدین یوسف بن حسن بن عبدالهادی الصالحی الدمشقی الحنبلی المشهور بابن المبرّد الوفاة: 909 ه ، دار النشر : الضواء السلف - ریاض – 1420 ه / 2000 م ، الطبعة : الاولی ، تحقيق : عبدالعزیز بن محمد بن عبدالمحسن الفریح
مناقب امیرالمومنین عمر بن الخطاب ، ص 126، اسم المؤلف: ابی الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی القرشی الحنبلی الوفاة: 597 ه ، دار النشر : مطبعه السعاده - مصر ، الطبعه: الاولی

Anoushiravan;462488 نوشت:
من قبلا هم لینک مخالفت ائمه اطهار با هجوم اعراب به ایران و روم رو در این سایت گذاشته بودم که حاصل پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران هست

دوست گرامی، این دقیقا همون چیزی هست که بنده به دنبالش هستم. لطفا مشخص بفرمایید دقیقا دلیل خودتون رو در مورد مخالفت ائمه بفرمایید.
البته این که ائمه در این جنگها خودشون شرکت نداشتند قبلا بحث شده ولی من دنبال این هستم که ببینم دلیلی برای مخالف ائمه (مثلا نقل قولی که این جنگ رو محکوم کنند یا اینکه از اون اعلام برائت کنند) وجود داره یا نه؟
دقت بفرمایید که سکوت با مخالف تفاوت دارد و من به دنبال دلایلی هستم که اثبات کند ائمه مخالف کردند.

دوستان عزیز....شما به بنده کمک کنید درک کنم مثلا حضرت رسول رحما بینهم که فرمودند و اسلام را در دل قریش شیرین فرمودند!! چه فرازهایی از معنویت در این کار میبینید؟! شما را به خدا شیرین کردن اسلام با اموال غنایم جنگی را چگونه میشود هضم کرد!
در همان قضیه اعتراض شدید مجاهدین به حضرت رسول که حتی عصا و عبای حضرت را هم گروکشی کردند که ای رسول یاالله غنایم رو تقسیم کن ! این یعنی انگیزه مجاهدین چه بوده از شرکت در جهاد!!! چه جهاد مقدسی!
شما بفرمایید چگونه من قضیه را درک کنم؟ وقتی به 23سال پیامبری حضرت مینگرید که 13 سال بدون جنگ و در اصل بدون غنایم گذشته، نتیجه تلاش حضرت ، و باورمندان اسلام تنها گروهی از بردگان و بیچارگان بودند که عدادشان از انگشتان دست هم تجاوز نمیکرد ولی بعد از مدینه و در طول 10سالی که غنایم شیرین جنگی به میان آمده فوج فوج ادخلون فی دین الله را میبیند ...خوب چگونه میشود جور دیگری مساله رادرک کرد که اسلام چگونه پیشرفت کرده!

در ارتباط با نظر حضرت علی و فرزندانش در ارتباط با جنگ های خلیفه دوم مساله کاملا روشن است. حسنین طبق مستندات تاریخی در جنگ استخر (اگر اشتباه نکنم ) شرکت داشتند . که احتمالا شما فقط مستندات تاریخی مطلوب را معتبر میشمارید. از این گذشته شما حتما زیارت عاشورا را بهتر از من میدانیدو خوانده اید. حتما فرازهایی از آن که ما برخی را لعن میکنیم میدانید....آیا آنجا فقط یزید و شمر ار لعن میکنیم ؟! یا ...بایعت و تابعت و ...چیزهای دیگر هم داریم! این چه سخنی است که ساسانیان ظلم میکردند پس حضرت راضی بوده! سکوت فرموده و مشورت هم داده! یعنی چون ساسانیان ظالم بودند توجیه گر فروش دختران و کودکان ایرانی در مدینه منوره از نظر حضرت امیر مشکل نداشته ؟ این دین شماست؟ باور شما اگر این است که حرفی نمیماند. . جسارتا نامربوط تر از آن این که بگوییم حضرت زورش به دیگران نمیرسیده و خوب مشورت هم داده و چون زورش را نداشته پس اشکالی بر آن حضرت نیست!!! این چه سخن شگفتی است! مگر در زمان تسلط یزید بر اوضاع دیگران زورشان میرسیده که ما لعنشان میکنیم که چرا حسین را یاری نکردند! مگر معیار حقیقت آن هم از شخصیتی مثل علی مقدار زورشان بوده. این باشد که دیگر فاجعه است بزرگورار!

manmehdiam;462735 نوشت:
دوستان عزیز....شما به بنده کمک کنید درک کنم مثلا حضرت رسول رحما بینهم که فرمودند و اسلام را در دل قریش شیرین فرمودند!! چه فرازهایی از معنویت در این کار میبینید؟! شما را به خدا شیرین کردن اسلام با اموال غنایم جنگی را چگونه میشود هضم کرد!
در همان قضیه اعتراض شدید مجاهدین به حضرت رسول که حتی عصا و عبای حضرت را هم گروکشی کردند که ای رسول یاالله غنایم رو تقسیم کن ! این یعنی انگیزه مجاهدین چه بوده از شرکت در جهاد!!! چه جهاد مقدسی!
شما بفرمایید چگونه من قضیه را درک کنم؟ وقتی به 23سال پیامبری حضرت مینگرید که 13 سال بدون جنگ و در اصل بدون غنایم گذشته، نتیجه تلاش حضرت ، و باورمندان اسلام تنها گروهی از بردگان و بیچارگان بودند که عدادشان از انگشتان دست هم تجاوز نمیکرد ولی بعد از مدینه و در طول 10سالی که غنایم شیرین جنگی به میان آمده فوج فوج ادخلون فی دین الله را میبیند ...خوب چگونه میشود جور دیگری مساله رادرک کرد که اسلام چگونه پیشرفت کرده!


سعی میکنم در حد توان ابهام زدایی کنم .
اولا اگر در باره حقانیت هر مکتبی بخواهیم فکر کنیم بحث کاملا اعتقادی میشود بعبارت دیگر حقانیت هر تفکری جدای از نکات تاریخی آن تفکر است پس مثلا اگر حضرت پیامبر (ص) در همان شعب ابی طالب وفات میکردند دلیلی بر حق نبودن ایشان نبود و یا اگر سریعتر پیشرفت میکردند هم دلیلی بر حقانیت ایشان نبود . اینرا عرض کردم تا خاطر نشان کنم که اگر اساسا نسبت به حقانیت دین اسلام یا مکتب تشیع مشکوک هستید به جای اتلاف وقت در مورد مسائل تاریخی به مباحث اعتقادی بپردازید .
اما اینکه پس از 13 سال مشقت و پیشرفت اندک و با ورود به مدینه پیشرفت بسیار زیاد شد من هم یک نکته را متوجه نیستم و آن اینکه شما چه انتظاری داشتید ؟! میخواستید اگر دینی حق باشد چگونه پیشرفت کند ؟!و در صورت داشتن معیاری برای پیشرفت یک تفکر حق آیا میتوانید نمونه های واقعی از آن معیار ارائه فرمایید ؟
این مسئله ای طبیعی است که وقتی در جایی مظاهر مادی فراوانتر و بهتر قابل حصول باشد طرفداران آن مکان یا فکر بیشتر خواهد بود و این ربطی به حقانیت آن فکر ندارد .
در قران آمده است "يايها الذين آمنوا آمنوا باللّه و رسوله " یعنی به کسانی که ایمان آورده اند مجددا سفارش به ایمان میکند بعبارت ساده ایمان ظاهری میتواند ناشی از تلاش برای رسیدن به مواهب دنیوی باشد بقول معروف برخی دین را برای نون آخرش میخواهند !
حتی همین الان هم که بسیاری شیفته تمدن غرب شده اند مگر بدنبال دستیابی به لذات دنیوی بیشتر نیستند ؟!
پس این قسمت را کوتاه میکنم به تکرار همان سئوال به نظر شما یک دین حق چگونه باید پیشرفت کند ؟!و آیا نمونه خارجی آن دین و پیشرفتش را دارید ؟!
نقل قول:
در ارتباط با نظر حضرت علی و فرزندانش در ارتباط با جنگ های خلیفه دوم مساله کاملا روشن است. حسنین طبق مستندات تاریخی در جنگ استخر (اگر اشتباه نکنم ) شرکت داشتند . که احتمالا شما فقط مستندات تاریخی مطلوب را معتبر میشمارید. از این گذشته شما حتما زیارت عاشورا را بهتر از من میدانیدو خوانده اید. حتما فرازهایی از آن که ما برخی را لعن میکنیم میدانید....آیا آنجا فقط یزید و شمر ار لعن میکنیم ؟! یا ...بایعت و تابعت و ...چیزهای دیگر هم داریم! این چه سخنی است که ساسانیان ظلم میکردند پس حضرت راضی بوده! سکوت فرموده و مشورت هم داده! یعنی چون ساسانیان ظالم بودند توجیه گر فروش دختران و کودکان ایرانی در مدینه منوره از نظر حضرت امیر مشکل نداشته ؟ این دین شماست؟ باور شما اگر این است که حرفی نمیماند. . جسارتا نامربوط تر از آن این که بگوییم حضرت زورش به دیگران نمیرسیده و خوب مشورت هم داده و چون زورش را نداشته پس اشکالی بر آن حضرت نیست!!! این چه سخن شگفتی است! مگر در زمان تسلط یزید بر اوضاع دیگران زورشان میرسیده که ما لعنشان میکنیم که چرا حسین را یاری نکردند! مگر معیار حقیقت آن هم از شخصیتی مثل علی مقدار زورشان بوده. این باشد که دیگر فاجعه است بزرگورار

اولا اگر میخواهید بحثی تاریخی برای شرکت یا عدم شرکت حسنین در جنگ داشته باشید باید تمام روایات تاریخی را بررسی و میزان اعتبار هر نقل را بسنجید . اینکه ما فقط مستندات مطلوب خود را معتبر بدانیم چیزی را اثبات ریا رد نمیکند و دقیقا همین اتهام را میتوان به طرف مقابل هم زد که شما هم فقط مستندات مطلوب خود را معتبر میدانید .آیا توجه نکردید که چرا روایتی مبنی بر شرکت حضرت علی در جنگ وجود ندارد درحالیکه اگر بنا به شرکت حسنین باشد خود حضرت علی علیه السلام حداقل بعنوان فرمانده جنگی شایسته تر است ؟!
ثانیا در باره فروش دختران اسیر ایرانی در مدنیه دقیقا مشکل خودتان را طرح کنید ؟! آیا اساس با فروش اسیر مخالفید یا با فروش زن اسیر مخالفید یا فروش اسیر ایرانی مخالفید ؟! و در ضمن راه جایگزینی اینکار یعنی فروش اسیر را با توجه به شرایط آن زمان بفرمایید .
مگر همین حالا در جنگ اسیر گرفته نمیشود اما بجای فروش آنها را در اردوگاه نگاه میدارند .شاید گفته شود چون حقوق بشر وجود دارد نمیتوان آنها رافروخت اما آیا هیچ فکر کرده اید دلیل نگاه داری آنها در اردوگاه عدم توان فروش آنها هم باشد بعبارتی در دنیای فعلی اولا ماشین و تکنولوزی بعنوان ابزار کار حرف اول را میزند و نه انسان و ثانیا در صورت پخش اسرا در جامعه تهدید امنیتی شدیدی برای همان جامعه ایجاد میشود .
اما در مورد مشورت دادن به نظرم میرسد که شاید شما در چنین موقعیتهایی قرار نگرفته اید و اما من قرار گرفته ام و گاها با کاری که اساس مخالف بودم بدلیل آنکه سابقه دوستی با فرد داشتم یا خطر بیشتری را میدیدم اقدام به مشاوره برای کاری کردم که اصلا آنرا قبول نداشتم البته معیار من عدم ظلم طرف مشاوره من بود .وقتی پای جان مسلمانی در میان باشد اولویت حفظ جان مسلمان در برابر کافراست مگر آنکه کافر مظلوم و مسلمان ظالم باشد .
در مورد نرسیدن زور حضرت علی باید به قواعد امر به معروف و نهی از منکر و جهاد توجه فرمایید . من قبلا هم گفتم حتی حضرت علی در برابر غصب فدک حرکت اعتراضی زیادی انجام نداند با اینکه قدرت بدنی بسیار بیشتر از غاصبین داشتند .

manmehdiam;462735 نوشت:
در ارتباط با نظر حضرت علی و فرزندانش در ارتباط با جنگ های خلیفه دوم مساله کاملا روشن است. حسنین طبق مستندات تاریخی در جنگ استخر (اگر اشتباه نکنم ) شرکت داشتند .

امیدوارم معنای مستند تاریخی را بدانید!

manmehdiam;462735 نوشت:
این چه سخنی است که ساسانیان ظلم میکردند پس حضرت راضی بوده! سکوت فرموده و مشورت هم داده! یعنی چون ساسانیان ظالم بودند توجیه گر فروش دختران و کودکان ایرانی در مدینه منوره از نظر حضرت امیر مشکل نداشته ؟

مگر شما میدانید که مشورت های ایشان چه بوده است؟

مثلا فردی می خواهد 100 نفر را بکشد، من از اصل با او و عملش مخالفم، ولی به او می گویم (مشورت می دهم) که این افراد در فلان حرفه صاحب علم هستند، ایشان را نکش!

این کجایش اشکال دارد؟

manmehdiam;462735 نوشت:
وقتی به 23سال پیامبری حضرت مینگرید که 13 سال بدون جنگ و در اصل بدون غنایم گذشته، نتیجه تلاش حضرت ، و باورمندان اسلام تنها گروهی از بردگان و بیچارگان بودند که عدادشان از انگشتان دست هم تجاوز نمیکرد ولی بعد از مدینه و در طول 10سالی که غنایم شیرین جنگی به میان آمده فوج فوج ادخلون فی دین الله را میبیند ...خوب چگونه میشود جور دیگری مساله رادرک کرد که اسلام چگونه پیشرفت کرده!

مسلمان شدن اعراب فقط به خاطر غنائم نبوده، هر چند در مورد گروهی از آنان موثر بوده است

بسیاری از قبائل مسلمان اصلا در جنگی شرکت نمی کردند که غنیمتی به آنان برسد. ثانیا مسلمان شدن اعراب حتی به هنگام شکست ها هم وجود داشته است، مانند پس از احد

ثالثا اعراب می توانستند به قریش بپیوندند و از نعمت های بیشتری برخوردار شوند، پس چرا این کار را نمی کردند؟

رابعا مسلمان شدن یثربیان پیش از آغاز جهاد بوده است، آن را چگونه توجیه می کنید؟ مسلمان شدن ده ها نفر در مکه را چطور؟

موضوع قفل شده است