شاهد مثال از اهل سنت، دوستان همکاری بفرمان
تبهای اولیه
از دوستان تقاضا می کنم که در مواردی که مورد اشکال وهابیت به مکتب اهل بیته از خود اهل سنت شاهد مثال بیارن، با توجه به فضای روانشناختی که دوستان اهل سنت در اون قرار دارن، این یکی از مناسبترین روشهای استدلاله، بلکه برای این دوستان هم تنبهی باشه و حداقل با تکرار کورکورانه ی حرفای وهابیون حکم به کفر و فسق بزرگانشون ندن!
باسمه تعالی
با سلام و تشکرنقل از سعید:
آیا شما در مورد توسل به مردگان تنها امامان و امامزادگان را مد نظر دارید یا نه توسل به امام حنفیه و امام شافعی و حنبلی را هم شرک می دانید؟جواب از جناب عقیل:بله جناب سعید من مخالف توسل به این بزرگواران هستم و برای من فرقی نمی کند.
مقدمه اول:
محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه، استاد بخاري و مسلم، ميگويد به همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت بارگاه قبر علي بن موسي الرضا (ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبرکه تعظيم و تواضع کرد که همگي در شگفت مانديم. (ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339)
• ابو علي خلال، شيخ حنابله، ميگويد هرگاه مشکلي بر من عارض شود، قبر موسي بن جعفر (ع) را زيارت ميکنم و به ايشان متوسل ميشوم و خداوند مشکل مرا آسان ميکند. (الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120)
• محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمد بن حنبل به قبر شافعي متوسل ميشد. (الخطيب الخوارزمي، مناقب ابي حنيفه، ج 2، ص 199)
• مسلمانان به قبر ابو ايوب انصاري متوسل ميشدند و براي طلب باران به قبر او پناه ميبردند. (حاکم الحسكاني النيسابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 518)
• مردم سمرقند براي طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخاري متوسل شدند. (الحافظ شمس الدين الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234)
مقدمه دوم: بنابر گفته شما بزرگانی چون محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل و ... یا مشرک بودند یا اینکه آنچه شما به عنوان دلیل آوردید مورد قبول آنها نبوده و آنطور که شما از آیات برداشت کردید آنها قبول نداشتند.
نتیجه: بزرگانی که همه نزدیک به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند، کسی نگفته که توسل جستن به اولیاء شرک است بلکه خود توسل می جستند. پس اینکه شما شرک میدانید از کجا به خداوند متعال نسبت میدهید (قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون)
تشکر:Gol:
منبع
در سالی که قحطی و خشک سالی فراگیر شده بود، عمر بن خطاب ( خلیفه دوم اهل سنت ) از عباس ( عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ) درخواست نمود که از خداوند طلب باران نماید. خداوند نیز با دعای عباس بر آنان باران فروفرستاد و زمین سرسبز گشت. پس عمر گفت: به خدا سوگند! عباس وسیله ای به سوی خداوند و جایگاهی برای رسیدن به او می باشد. هنگامی که مردم سیراب گشتند، دست به بدن عباس می کشیدند ( برای تبرک ) و به او می گفتند: خوشا به حالت ای ساقی مکه و مدینه
المستدرک، حاکم نیشابوری، جلد2، صفحه615، حاکم سند این داستان را صحیح دانسته است.
شواهد تاريخي دلالت دارد که استغاثه و توسل و دعا در کنار قبر صالحين امري رايج بين تمامي مسلمين از جمله اهل سنت بوده است. به روايات زير كه از كتب اهل سنت نقل شده است، توجه فرماييد: ابن حِبّان در کتاب خود الثقات ميگويد بارها به زيارت قبر علي بن موسي الرضا(ع) رفتم و در مدتي که در طوس بودم، هر وقت مشکلي بر من عارض ميشد، به زيارت قبر آن حضرت ميرفتم و از خداوند ميخواستم که مشکلم را برطرف کند و الحمد لله مشکلم برطرف ميشد و اين را مکرر امتحان کردم و نتيجه گرفتم.
محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه، استاد بخاري و مسلم، ميگويد به همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت بارگاه قبر علي بن موسي الرضا(ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبرکه تعظيم و تواضع کرد که همگي در شگفت مانديم.
ابو علي خلال، شيخ حنابله، ميگويد هرگاه مشکلي بر من عارض شود، قبر موسي بن جعفر(ع) را زيارت ميکنم و به ايشان متوسل ميشوم و خداوند مشکل مرا آسان ميکند.
محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمد بن حنبل به قبر شافعي متوسل ميشد.
مسلمانان به قبر ابو ايوب انصاري متوسل ميشدند و براي طلب باران به قبر او پناه ميبردند.
مردم سمرقند براي طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخاري متوسل شدند.
و اما علاوه بر موارد تاريخي، جواز توسل در سخنان علماي اهل سنت نيز مشهود است: قسطلاني ميگويد سزاوار است که زاير در کنار قبر پيامبر(ص) زياد دعا و استغاثه کند و متوسل شود و طلب شفاعت و بيتابي کند و سزاوار است که خداوند شفاعت پيامبر را در حق او بپذيرد.
...
زيني دحلان مفتي مكه مكرمه ميگويد هر كس آثار گذشتگان را تتبع نمايد، و دعاها و اوراد آنان را مورد مطالعه قرار دهد، موارد زيادي از توسل آنان به انبياء و صالحان را خواهد يافت.
حصني دمشقي در رد سخن ابن تيميه مبني بر شرك بودن توسل به پيامبر(ص) پس از وفات ايشان، ميگويد از اين سخن ابن تيميه بدن انسان ميلرزد. اين سخن قبل از زنديق حران «ابن تيميه» از دهان كسي در هيچ زمان و هيچ مكاني بيرون نيامده است، اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيلهاي براي رسيدن به نيت ناپاكش در بياعتنايي به ساحت حضرت رسول اكرم(ص) قرار داده و با اين سخنان بياساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده و مدعي شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. و اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است. ...
حافظ النووي در تاليفات خود به استحباب توسل و استغاثه از رسول اكرم(ص) عنايت داشته است.
و موارد ديگر اين كه ابن جوزي در كتاب خود با نام «الوفاء في فضائل مصطفي» بابي را به توسل به پيامبر(ص) و باب ديگر را به طلب شفاء از قبر آن حضرت اختصاص داده است؛ شمس الدين محمد بن نعمان مالكي كتابي به نام «مصباح الظلام في المستغيثين بخير الانام» به رشته تحرير درآورده است؛ سيد نور الدين سمهودي در كتاب خود «وفاء الوفاء لاخبار دارالمصطفي» به بحث پيرامون اين مساله پرداخته و شواهدي را نقل كرده است و ... .
و اما بالاتر از همه اينها بنيانگذار مكتب فاسق وهابيت نيز تنها استغاثه را شرك ميداند و توسل و شفاعت را جايز ميشمرد. ابن كثير ميگويد قاضي شافعي مجلسي در مصر تشكيل داده بود، در اين مجلس ابن تيميه گفت استغاثه و فرياد خواهي فقط به خداوند جايز است و استغاثه به رسول اكرم(ص) صحيح نيست، ولي ميشود به پيامبر گرامي متوسل شد و از حضرت طلب شفاعت نمود.
با اين همه آيا اين سايت وهابي جرات دارد به همه آنها برچسب شرک بزند؟
و اما اين سايت وهابي گويا قرآن را نخوانده است كه خداوند فرمود شهيدان زندهاند و نزد پروردگارشان روزي ميگيرند و بشارت ميدهند و آيا پيامبر و امام از شهيد كمترند كه بخواهيم آنها را مرده فرض كنيم؟!
-----------------------
پينوشتها
* ابن حبان، الثقات، ج 8، ص 456
* ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339
* الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120
* الخطيب الخوارزمي، مناقب ابي حنيفه، ج 2، ص 199
* حاکم الحسكاني النيسابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 518
* الحافظ شمس الدين الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234
* القسطلاني، المواهب اللدنيه، ج 3، ص 417
* تقي الدين سبكي، شفاء السقام في زيارة خير الانام، ص130
* همان، ص 293
* احمد بن زيني دحلان، الدرر السنية في الرد علي الوهابية، ص 31
* أبوبكر بن محمد الحصني الدمشقي، دفع الشبه عن الرسول، ص 131
* حسن بن علي السقاف، فيض القدير، ج 2، ص 135
* به عنوان نمونه در كتب حاشية الإيضاح علي المناسك له، ص 450؛ شرح المهذب المجموع، ج 8، ص 274؛ الأذكار، ص 307؛ أذكار الحج، ص 184
* الحافظ ابن كثير، البداية والنهاية، ج 14، ص 54