سکوت جناب نجاشی و شیخ طوسی و توثیق راویان
تبهای اولیه
با سلام . سوال اين بود كه اگر نام شخصي از راويان حديث ، در دو كتاب رجال نجاشي و الفهرست شيخ طوسي آمده باشد و نجاشي و طوسي راجع به مذهب و وثاقت او سكوت كرده باشند و فقط نام او را ذكر باشند اين ميتواند دال بر امامي و ثقه بودن آن شخص باشد ؟ و يا اينكه اگر شخصي را نام برند و تنها او را توثيق نمايند و راجع به مذهب او سكوت كنند ميتواند امامي بودن راوي را اثبات كند ؟ سپاس
سلام " نام کتاب نجاشی (ره)« فهرست اسماء مصنفي الشيعه» می باشد كه به رجال نجاشى نيز معروف است. بنابر این هر نام مولفی در این کتاب آمده به یقین از دیدگاه صاحب کتاب شیعه بوده ومذهب او مشخص شده، چنانکه کتاب شیخ طوسی ره نیز چنین بوده وبيان اسامى مصنفين شيعه و كتاب هايى كه در عالم تشيع نوشته اند و سند شیخ طوسی به آنها اساس نگارش این کتاب می باشد.
با سلام
در دو كتاب رجال نجاشى و فهرست شيخ طوسى در حدود 700 نفر از مؤلفان شيعه به طور مشترك مورد بحث قرار گرفتهاند و كتاب فهرست شيخ طوسى به تصيحح الويس اسپرنگر اثر مناسبى در مقايسه ديدگاههاى رجالى دو دانشمند است. در اين كتاب مصحّح پس از درج متن فهرست شيخ طوسى، اطلاعاتى نيز - در خصوص برخى از مؤلّفان - از قول نجاشى آوردهاست، به طورى كه با يك نگاه به محتواى كتاب، خواننده به آسانى در جريان ديدگاههاى دو دانشمند، سبك علمى هر دو مؤلف و احياناً وسعت و ميزان اطلاعات رجالى آنان قرار مىگيرد. در اينجا به ذكر نمونههاى معدوى از كتاب مبادرت مىشود :
الف - شيخ طوسى در مورد حسن بن على بن ابى المغيره(رقم 188) آوردهاست : «له كتاب رويناه بالاسناد الاول عن حميد عن ابن نهيك»، اما اضافه بر اين مطلب نجاشى در باره اين شخص آوردهاست : «الزبيدى الكوفى ثقة هو و ابوه روى عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهماالسلام و هويروى كتاب ابيه عنه و له كتاب مفرد اخبرنا...»(رقم 106)
ب - شيخ طوسى در مورد حسين بن يزيد (رقم 241) نوشته است:«الحسين بن يزيد له كتاب اخبرنا به عدة من اصحابنا عن ابى المفضل ...»، اما نجاشى شخص اخير را به اين صورت معرفى كردهاست :«الحسين بن يزيد بن محمد بن عبدالملك النوفلى من نوفل النخع مولاهم كوفى ابو عبدالله كان شاعراً اديباً و سكن الرى و مات بها و قال قوم من القميين انه غلافى آخر عمره و ماراينا له رواية تدل على هذا له كتاب التقية، اخبرنا...» (رقم 77)
ج - شيخ طوسى در مورد حماد بن عثمان (رقم 252) آوردهاست: «حماد بن عثمان الناب الكوفى ثقه جليل القدر له كتاب اخبرنا...» اما در باره همين شخص نجاشى نوشته است:«حماد بن عثمان يعرف بالناب كان يسكن عزرم فنسب اليها هوو اخوه روياعن ابى عبدالله عليه السلام و اختص حماد بروايته عن الكاظم و الرضا صلوات الله و سلامه عليهما مات سنة تسعين و مأة بالكوفه»(رقم 371)
د - شيخ طوسى در مورد محمد بن الحسين الصانع به رقم 624 نوشته است:«له نوادر رويناها بهذالاسناد...»، اما در مورد همين شخص نجاشى افزدهاست: «كوفى ينزل فى بنى ذهل، ابو جعفر ضعيف جدّاً قيل انه غال»(رقم 900)
از مقايسه اين نمونهها و نمونههاى ديگر روشن مىگردد كه شيخ طوسى در معرفى راويان و مؤلفان شيعه به ذكر حداقل اطلاعات بسنده كردهاست در حاليكه نجاشى در شرح حال صاحبان كتب مسائل بيشترى را از جهت توثيق يا تضعيف، عصر و طبقه مؤلف، مذهب صحيح يا سوء اعتقاد، مولد، موطن و محلّ وفات شخص، نسب و خاندان او، آثار و تأليفات مؤلف و كيفيت نسخههاى آن، آوردهاست. از اين جهت كتاب نجاشى به يك سند رجالى شبيهتر است تا منبعى در معرفى آثار و كتابهاى شيعه، حال علت تفاوت در سبك و سيره اين دو دانشمند چيست؟ در اين مورد نظرات متعددى از ناحيه محققان ابراز شدهاست. بيشتر براين باورند كه ذى فنون بودن شيخ طوسى و اشتغال او به مرجعيت علمى شيعه و اداره حوزه درسى بغداد توسط وى، مانع اصلى او در اعمال دقت در بحث و بررسىهاى رجالى است و به عكس پرداختن نجاشى به يك فن واحد (رجال) و اعمال دقت او در شناخت مؤلفان و آثار و نسخ به جاى مانده موجب غناى كتاب او شده است (فضلى، 166 - 168). همين دانشمندان تقدم نجاشى بر شيخ طوسى را - در زمينه اظهارات رجالى - مورد تصريح قرار داده و در موارد اختلاف نظر بين اين دو دانشمند، راى و نظر نجاشى را بر ديدگاه شيخ ارجح دانستهاند . از جمله اين بزرگان مىتوان از محقق حلى در كتابهاى المعتبر و النكت، علامه حلى در خلاصة الاقوال، شهيد ثانى در المسالك، فرزند او (شيخ حسن) در شرح استبصار، ميرزا محمد استرآبادى در منهج امقال و علامه بحرالعلوم در الفوائد الرجاليه ياد نمود (بحرالعلوم 2/44 - 46؛ نائينى، 1/15 - 18). علامه سيد بحرالعلوم پس از درج بسيارى از اين تصريحات، كوشيده است تا خود دلايل تقدم نجاشى بر شيخ طوسى را معلوم سازد. وى در اين خصوص مىنويسد: «تقدم نجاشى بر شيخ مورد تصريح بسيارى از بزرگان بوده و اين به جهت بى نظير بودن كتاب نجاشى در نوع خويش است، اين راى، راى درست و صوابى است كه علل آن عبارتند از :
الف - تقدم زمانى تصنيف كتابهاى فهرست و رجال شيخ طوسى بر كتاب نجاشى و بعيد نيست كه نجاشى پس از ملاحظه اين كتب به تكميل اطلاعات آن دو - خصوصاً در مواردى كه شيخ طوسى غفلت كرده - اقدام كردهاست .
ب - اشتغال شيخ طوسى به رشتههاى مختلف علمى و انجام تصانيف متعدد در شعبههاى فقه، كلام، تفسير،... و اختصاص نجاشى به رشتههاى محدودى مانند كتابشناسى و علم رجال .
ج - ارتباط ويژه علم رجال با دانش مربوط به انساب و قبائل كه اين موضوع تخصص ويژه نجاشى را تشكيل داده و كتابى هم در اين باب تأليف كردهاست .
د - تعلق اكثر راويان و مؤلفان شيعه به كوفه و شهرهاى مجاور آن و به همين ترتيب وابسته بودن نجاشى به كوفه و يكى از خاندانهاى سرشناس آن .
ه- ارتباط نجاشى با ابوالحسين احمد بن حسين عبيدالله غضائرى - كه از عارفان به فن رجال بود - و بهره بردارى از مصاحبت با وى، كه چنين فرصتى براى شيخ طوسى دست نداد. ناگفته نماند كه شيخ طوسى در مقدمه فهرست تذكر دادهاست كه: «از دانشمندان شيعه كسى قبل از احمد بن حسين بن عبيدالله غضائرى به تأليف جامعى در معرفى آثار شيعه نپرداخت و او به تأليف دو كتاب دست يازيد كه يكى در معرفى اصول و ديگرى در معرفى مصنّفات شيعه بود، اما او به مرگ ناگهانى از دنيا رفت و برخى از بستگان او اين دو كتاب و ديگر آثار او را از بين بردند». از اين سخن برمىآيد كه آثار ابن الغضائرى در اختيار شيخ طوسى قرار نگرفته، در حاليكه مطالعه رجال نجاشى روشن مىسازد كه بخشى از آثار ابن الغضائرى در دسترس نجاشى بوده و او در مواردى به نقل آن مبادرت مىورزد
و - تقدم نجاشى بر شيخ طوسى از نظر درك اساتيد فن رجال مانند احمدبن على بن نوح سيرافى، ابوالحسن احمد بن محمد بن جندى، ابوالفرج محمدبن على كاتب و ديگران كه شيخ طوسى موفق به درك آنان نشد (سيد بحرالعلوم، 2/46 – 50)
مطالب ذكر شده قطعاً بخشى از اختلافات شيخ طوسى و نجاشى به ويژه علل تقدم نجاشى بر شيخ را توجيه مىكند، لكن برخى از تحقيقات نشان مىدهد كه اختلاف اين دو عالم رجالى از علل وسيع ترى سرچشمه مىگيرد و بايد گفت اين علل زمانى شناخته مىگردد كه وضيعت حوزه درسى بغداد در قرن پنجم هجرى شناخته شده و شرايط اجتماعى هر دو دانشمند مورد ارزيابى قرار گيرد .
انگیزه شيخ طوسى، چنانکه در مقدمه فهرست نوشته، علت اقدام خويش به نوشتن كتاب الفهرست را چنين بيان مىكند: « من ديدم عدهاى از بزرگان اماميه كتبى به عنوان فهرست مصنفات و اصول تأليف شده در شيعه، نوشتهاند; اما هيچيك به طور كامل آنها را جمع آورى نكرده، بلكه هر كس تنها كتب كتابخانۀ خويش و آنچه اجازۀ روايتش را گرفته نقل كرده است. در اين ميان تنها ابو الحسين احمد بن حسين( ابن غضائرى) چنين كارى كرده و دو كتاب نوشته، يكى شامل اسامى كتب و ديگرى اسامى اصول و متأسفانه اين دو كتاب را كسى استنساخ نكرده بود و بعد از مرگ ناگهانى ابن غضائرى، توسط بعضى از ورثۀ او از بين رفتند...»