جمع بندی سوگند به چیزهای مبهم

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد میقات

با سلام و درود

قسم خوردن برای جلب توجه مخاطب و معطوف کردن آن به بعد از قسم است. قسم برای بیان عظمت و اهمیت داشتن و جدی بودن مطلب بعد از قسم است.

«وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ وَ مَا أَدْرَئكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ»
سوگند به آسمان و كوبنده شب؛ و تو نمى ‏دانى كوبنده شب چيست؛ همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكيهاست.(طارق/1-3)

در این آیات، خود قرآن «طارق» را تفسیر نموده است لذا مضوع مبهمی وجود ندارد.

ستاره درخشان و بلندی است که گویا می خواهد سقف آسمان را سوراخ می کند؛ و نور خیره کننده ای دارد.

این برای هیچ کس مبهم و نامفهوم نیست خصوصا برای عرب آن زمان که بیابانگردی و سفر شبانه از کارهای مهم او است و آسمان های بیابان ستارگانش برایش بسیار جذاب و نیز حائز اهمیت است.

لذا درست است که در قرن ها بعد از آن، اسرار زیادی در باره این ستاره درخشان، کشف شده که در آن زمان کشف نشده بود؛ ولی در هر حال موضوع مهم و جذاب ودر عین حال قابل فهمی است و مخاطب را به خود جلب می کند و او را آماده دریافت پیام بعد از آن می کند.

این موضوع برای مخاطب کنونی بیشتر قابل فهم است زیرا با کشفیات جدید، اسرار بیشتری از ویژگی های «زحل» شناسایی شده که بسیار شگفت انگیز است.

«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا»
سوگند به (فرشتگان) صف‏كشيده (و منظّم)، و به نهى كنندگان و (بازدارندگان)، و تلاوت ‏كنندگان پياپى آيات الهى.(صافات/1-3)

معروف و مشهور آن است كه این آیات، اوصافى است براى گروه‏ هايى از فرشتگان.

گروه ‏هايى كه براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ايستاده و آماده فرمانند.
گروه‏ هايى از فرشتگان كه انسان ها را از معاصى و گناه باز مى ‏دارند، و وسوسه‏ هاى شياطين را در قلوب آن ها خنثى مى‏ كنند، و ... .
گروه‏ هايى از فرشتگان كه آيات كتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پيامبران مى‏ خوانند.(تفسير نمونه، ج ‏19، ص 8)

علامه طباطبایی(ره) هر سه طائفه از ملائكه را مأموران نزول وحى می داند:

احتمال مى‏ دهيم كه مراد از هر سه طايفه (صافات و زاجرات و تاليات) سه طايفه از ملائكه باشند كه مأمور نازل كردن وحى بودند و راه اين كار را از مداخله شيطان ها ايمن مى‏ كردند و آن را به پیامبران و يا خصوص پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله مى ‏رساندند.

معناى آيات مورد بحث اين مى‏ شود: سوگند مى ‏خورم به فرشتگانى كه در سر راه وحى صف بسته ‏اند، و سپس به فرشتگانى كه شيطان ها را از اين كه در كار وحى مداخله كنند زجر مى ‏دهند [باز می دارند] و سپس به فرشتگانى كه وحى را بر پیامبر مى ‏خوانند.(ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 180)

حضرت على علیه السلام در نخستين خطبه نهج البلاغه كه سخن از فرشتگان است آن ها را به گروه ‏هاى مختلفى تقسيم مى‏ ‏فرمايند:

«وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ، وَ مُسَبِّحُونَ لا يَسْأَمُونَ، لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ، وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ، وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ، وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ، وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِه‏»
گروهى از آنان در صفوفى كه از هم پراكنده نمى ‏شود قرار دارند، همواره تسبيح مى‏ گويند و خسته نمى‏ شوند، هيچ گاه خواب چشمانشان را نمى‏ پوشاند، و عقولشان گرفتار سهو و نسيان نمى ‏گردد، سستى بدن دامان آن ها را نمى ‏گيرد، و غفلت نسيان بر آنان عارض نمى ‏شود، و گروهى از آنان امناى وحى اويند، و زبان هايش به سوى پيامبران.(نهج البلاغه، خطبه 1)

بنابر این:
در این آیات سخن از اقسام فرشتگان است؛ و اگر چه جزئیات آن مشخص نشده ولی ابهام و نامفهومی در آن نیست؛ و خداوند با این قسم ها، نظر مخاطب را جلب کرده و سپس مطلب مهم و حائز اهمیتی را بیان می فرماید: «إِنَّ إِلَاهَكمُ‏ْ لَوَاحِد»؛ كه معبود شما يگانه است.(صافات/4)

میقات;719100 نوشت:
با سلام و درود

قسم خوردن برای جلب توجه مخاطب و معطوف کردن آن به بعد از قسم است. قسم برای بیان عظمت و اهمیت داشتن و جدی بودن مطلب بعد از قسم است.

«وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ وَ مَا أَدْرَئكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ»
سوگند به آسمان و كوبنده شب؛ و تو نمى ‏دانى كوبنده شب چيست؛ همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكيهاست.(طارق/1-3)

در این آیات، خود قرآن «طارق» را تفسیر نموده است لذا مضوع مبهمی وجود ندارد.

ستاره درخشان و بلندی است که گویا می خواهد سقف آسمان را سوراخ می کند؛ و نور خیره کننده ای دارد.

این برای هیچ کس مبهم و نامفهوم نیست خصوصا برای عرب آن زمان که بیابانگردی و سفر شبانه از کارهای مهم او است و آسمان های بیابان ستارگانش برایش بسیار جذاب و نیز حائز اهمیت است.

لذا درست است که در قرن ها بعد از آن، اسرار زیادی در باره این ستاره درخشان، کشف شده که در آن زمان کشف نشده بود؛ ولی در هر حال موضوع مهم و جذاب ودر عین حال قابل فهمی است و مخاطب را به خود جلب می کند و او را آماده دریافت پیام بعد از آن می کند.

این موضوع برای مخاطب کنونی بیشتر قابل فهم است زیرا با کشفیات جدید، اسرار بیشتری از ویژگی های «زحل» شناسایی شده که بسیار شگفت انگیز است.

«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا»
سوگند به (فرشتگان) صف‏كشيده (و منظّم)، و به نهى كنندگان و (بازدارندگان)، و تلاوت ‏كنندگان پياپى آيات الهى.(صافات/1-3)

معروف و مشهور آن است كه این آیات، اوصافى است براى گروه‏ هايى از فرشتگان.

گروه ‏هايى كه براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ايستاده و آماده فرمانند.
گروه‏ هايى از فرشتگان كه انسان ها را از معاصى و گناه باز مى ‏دارند، و وسوسه‏ هاى شياطين را در قلوب آن ها خنثى مى‏ كنند، و ... .
گروه‏ هايى از فرشتگان كه آيات كتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پيامبران مى‏ خوانند.(تفسير نمونه، ج ‏19، ص 8)

علامه طباطبایی(ره) هر سه طائفه از ملائكه را مأموران نزول وحى می داند:

احتمال مى‏ دهيم كه مراد از هر سه طايفه (صافات و زاجرات و تاليات) سه طايفه از ملائكه باشند كه مأمور نازل كردن وحى بودند و راه اين كار را از مداخله شيطان ها ايمن مى‏ كردند و آن را به پیامبران و يا خصوص پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله مى ‏رساندند.

معناى آيات مورد بحث اين مى‏ شود: سوگند مى ‏خورم به فرشتگانى كه در سر راه وحى صف بسته ‏اند، و سپس به فرشتگانى كه شيطان ها را از اين كه در كار وحى مداخله كنند زجر مى ‏دهند [باز می دارند] و سپس به فرشتگانى كه وحى را بر پیامبر مى ‏خوانند.(ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 180)

حضرت على علیه السلام در نخستين خطبه نهج البلاغه كه سخن از فرشتگان است آن ها را به گروه ‏هاى مختلفى تقسيم مى‏ ‏فرمايند:

«وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ، وَ مُسَبِّحُونَ لا يَسْأَمُونَ، لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ، وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ، وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ، وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ، وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِه‏»
گروهى از آنان در صفوفى كه از هم پراكنده نمى ‏شود قرار دارند، همواره تسبيح مى‏ گويند و خسته نمى‏ شوند، هيچ گاه خواب چشمانشان را نمى‏ پوشاند، و عقولشان گرفتار سهو و نسيان نمى ‏گردد، سستى بدن دامان آن ها را نمى ‏گيرد، و غفلت نسيان بر آنان عارض نمى ‏شود، و گروهى از آنان امناى وحى اويند، و زبان هايش به سوى پيامبران.(نهج البلاغه، خطبه 1)

بنابر این:
در این آیات سخن از اقسام فرشتگان است؛ و اگر چه جزئیات آن مشخص نشده ولی ابهام و نامفهومی در آن نیست؛ و خداوند با این قسم ها، نظر مخاطب را جلب کرده و سپس مطلب مهم و حائز اهمیتی را بیان می فرماید: «إِنَّ إِلَاهَكمُ‏ْ لَوَاحِد»؛ كه معبود شما يگانه است.(صافات/4)

با سلام. منظور از ابهام این است که این ستارۀ درخشان و شکافندۀ تاریکیها یا اقسام فرشتگان که برای مردم شناخته شده نیستند که با سوگند به آنها مخاطب به اهمیت قضیه پی ببرد.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;719120 نوشت:
با سلام. منظور از ابهام این است که این ستارۀ درخشان و شکافندۀ تاریکیها یا اقسام فرشتگان که برای مردم شناخته شده نیستند که با سوگند به آنها مخاطب به اهمیت قضیه پی ببرد.

با سلام و درود

این ستاره درخشان را که همیشه خود عرب در آسمان و خصوصا در شب های بیابان، به خوبی می بیند و درخشندگی آن را دیده است؛ لذا موضوع ناشناخته و مبهمی برای او نیست.

موضوع فرشته و مَلک نیز برای کسی نامفهوم و مبهم نبوده است. بله اقسام آن را نمی دانند ولی بیان اقسام فرشتگان، موجب نمی شود تا در اصل مفهوم و معنای فرشته و مَلک، ابهام ایجاد شود.

به نام خدا

شاید قسم به این حقایق عظیم،خود راهی برای معرفت آنها و درک عظمت آنهاست.

به تعبیر حضرت علامه جوادی آملی قران مأدبه است(سفره ی گسترده الهی) و هر کس به میزان

اشتهایش از آن بهره مند می گردد و مسلم است که ظرفیت و گنجایش و اشتهای انسان در معارف بسته به میزان علم و عمل اوست.

اینگونه ایات برای کسانی که ظرف وجودشان محدود است تذکاری است که ماوراء شناخت و علم آنها حقایقی عظیم وجود دارد که انگیزه ی

شناخت بیشتر را برای آنها فراهم می کند و اگر مخاطب این دست آیات اهل معرفت باشند که لابد حظ عظیمی از درک آن خواهند داشت.

میقات;719442 نوشت:
موضوع فرشته و مَلک نیز برای کسی نامفهوم و مبهم نبوده است. بله اقسام آن را نمی دانند ولی بیان اقسام فرشتگان، موجب نمی شود تا در اصل مفهوم و معنای فرشته و مَلک، ابهام ایجاد شود.

سلام

موضوع فرشته و ملک هم اکنون هم برای من مبهم و نامفهوم است
زیرا حقیر نمی دانم اینها ایا واقعا هستند یا نیستند ؟ از چه ساخته شده اند ؟ ساختار وجودیشان چگونه است ؟
تنها شنیدن نام فرشته دلیل بر ان نیست که انها از مبهمی در ایند .

[="Tahoma"]

**گلشن**;719769 نوشت:
سلام

موضوع فرشته و ملک هم اکنون هم برای من مبهم و نامفهوم است
زیرا حقیر نمی دانم اینها ایا واقعا هستند یا نیستند ؟ از چه ساخته شده اند ؟ ساختار وجودیشان چگونه است ؟
تنها شنیدن نام فرشته دلیل بر ان نیست که انها از مبهمی در ایند .

با سلام و درود

همین که مخاطب اجمالا درکی از موضوع داشته باشد دیگر نمی توان ادعای ابهام و نامفهوم بودن داشت.

همین که پرستش فرشتگان مطرح بوده و فرشتگان را دختران خدا می دانستند و ...، از نوعی شناخت و آشنا بودن نشان دارد، لذا قسم خوردن به اقسام فرشتگان، دیگر قسم خوردن به موضوع مبهمی نیست.

لذا لازم نیست بدانیم جنس ملائکه چیست و ...، همین که خداوند اقسام آنان را اشاره می کند، قابل فهم است و مبهم نیست.

در مورد اصل وجود ملائکه هم که آیات متعدد قرآن دلیل بر وجود آن است. مگر این که کسی حقانیت قرآن برایش ثابت نباشد که اصلا دیگر نوبت به مبهم بودن یا نبودن قسم، نمی رسد.

میقات;719442 نوشت:

با سلام و درود

این ستاره درخشان را که همیشه خود عرب در آسمان و خصوصا در شب های بیابان، به خوبی می بیند و درخشندگی آن را دیده است؛ لذا موضوع ناشناخته و مبهمی برای او نیست.

موضوع فرشته و مَلک نیز برای کسی نامفهوم و مبهم نبوده است. بله اقسام آن را نمی دانند ولی بیان اقسام فرشتگان، موجب نمی شود تا در اصل مفهوم و معنای فرشته و مَلک، ابهام ایجاد شود.

با سلام. آیا سندی هست که نشان بدهد که مشرکان طارق و فرشتگان را و لو به صورت اجمالی می شناختند؟

میقات;719811 نوشت:
همین که مخاطب اجمالا درکی از موضوع داشته باشد دیگر نمی توان ادعای ابهام و نامفهوم بودن داشت.

همین که پرستش فرشتگان مطرح بوده و فرشتگان را دختران خدا می دانستند و ...، از نوعی شناخت و آشنا بودن نشان دارد، لذا قسم خوردن به اقسام فرشتگان، دیگر قسم خوردن به موضوع مبهمی نیست.

درک اجمالی از موضوع به معنی مبهم نبودن ان نیست
بلکه همین کلمه که مقتقدید زوایای تاریک زیادی در باره موضوع فرشتگان وجود دارد نشان از مبهم بودن ان است

ولی اینکه معتقد باشید نیازی نیست که شی از ابهام دراید بلکه شناخت مختصری از ان برای قسم کفایت می کند
مطلب دیگریست

میقات;719811 نوشت:
لذا لازم نیست بدانیم جنس ملائکه چیست و ...، همین که خداوند اقسام آنان را اشاره می کند، قابل فهم است و مبهم نیست

اشاره به اقسام فرشتگان هم باعث نمی شود که موضوع فرشته از ابهام دراید

[="Verdana"][="Black"]سلام

البته ممکنه به بحث اصلی ربطی نداشته باشه ، ولی ...

میقات;719100 نوشت:
ستاره درخشان و بلندی است که گویا می خواهد سقف آسمان را سوراخ می کند؛ و نور خیره کننده ای دارد.

سقف آسمان دیگر چیست ؟! اصلا چیزی به نام سقف آسمان هم مگر داریم ؟! و آیا قرآن به « سقف آسمان » معتقد است ؟!

میقات;719811 نوشت:
همین که پرستش فرشتگان مطرح بوده و فرشتگان را دختران خدا می دانستند و ...، از نوعی شناخت و آشنا بودن نشان دارد، لذا قسم خوردن به اقسام فرشتگان، دیگر قسم خوردن به موضوع مبهمی نیست.

لذا لازم نیست بدانیم جنس ملائکه چیست و ...، همین که خداوند اقسام آنان را اشاره می کند، قابل فهم است و مبهم نیست.

چطوری می شود برای یک موضوع که ماهیتش مشخص نشده ، انواعی قائل شد ؟![/]

[="Tahoma"]

חסר משמעות;719865 نوشت:
با سلام. آیا سندی هست که نشان بدهد که مشرکان طارق و فرشتگان را و لو به صورت اجمالی می شناختند؟

با سلام و درود

قرآن خودش «طارق» را در آیه بعدش تفسیر کرده است: «النجم الثاقب».

مراد از نجم ثاقب نیز ستاره ای درخشان است که در آسمان شب پیدا است و نورش تاریکی ها را سوراخ می کند. لذا عرب براحتی می تواند از بین ستارگان نورانی شب، برایش مصداق پیدا کند.

فرشته و مَلَک که ابداع و اختراع اسلام نیست و عرب با آن آشنا بوده است. خصوصا این که در خود قرآن آمده که مشرکان، ملائکه و فرشتگان را دختران خدا دانسته و پرستش می کردند: (زخرف/19و20) و (اسراء/40-42).

و یا به پیامبر صلی الله علیه وآله ایراد می گرفتند که چرا مَلک و فرشته ای همراه تو نیست: (انعام/8) و (فرقان/7)

[="Tahoma"]

**گلشن**;719909 نوشت:
درک اجمالی از موضوع به معنی مبهم نبودن ان نیست
بلکه همین کلمه که مقتقدید زوایای تاریک زیادی در باره موضوع فرشتگان وجود دارد نشان از مبهم بودن ان است

ولی اینکه معتقد باشید نیازی نیست که شی از ابهام دراید بلکه شناخت مختصری از ان برای قسم کفایت می کند
مطلب دیگریست

اشاره به اقسام فرشتگان هم باعث نمی شود که موضوع فرشته از ابهام دراید

با سلام و درود

مبهم بودن یعنی فهم و درک درستی ـ ولو اجمالی ـ از موضوع نداشتن.

مبهم نبودن لزوما به معنای شناخت تفصیلی و همه جانبه نیست. می تواند موضوعی مبهم نباشد اما تمام زوایایش هم روشن نباشد.

واضح تر از این که خود عرب آن زمان، در حد خود، فهم نسبی از فرشته داشته و آیات قرآن برایش گنگ و مبهم نبوده است.

به عرائضم در پست قبل نیز عنایت فرمایید. مرتبط با همین مطالب است لذا تکرار نمی کنم.

[="Tahoma"]

Dahim Darni;719921 نوشت:
سقف آسمان دیگر چیست ؟! اصلا چیزی به نام سقف آسمان هم مگر داریم ؟! و آیا قرآن به « سقف آسمان » معتقد است ؟!

با سلام و درود

اولا تعبیر به سقف، در بیان مفسر آمده است. در ثانی به اوج بلندی آسمان اشاره دارد. در این مواقع، چنین تعابیر معمولی و مرسوم است.

در قرآن تعبیر سقفِ آسمان نیامده و برای آسمان، سقف تعیین نشده است. البته از خود آسمان به عنوان سقف تعبیر شده است: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً»(انبیاء/32)

پیگیری این موضوع مرتبط با تاپیک نیست.

Dahim Darni;719921 نوشت:
چطوری می شود برای یک موضوع که ماهیتش مشخص نشده ، انواعی قائل شد ؟!

در این زمینه می توانید به بخش فلسفه و کلام مراجعه فرمایید.

[="Tahoma"]سوگند به چیزهای مبهم؟!

پرسش:
سوگند قرآن به چیزهای مبهمی مثل «طارق» یا «الصافات صفّا» یا «الزاجرات زجرا» که برای مخاطب شناخته شده نیستند، چه سودی دارد؟ ما که این چیزها را نمی شناسیم که با توجه به عظمتشان، به عظمت کلام خدا پی ببریم.

پاسخ:
با سلام و درود
قسم خوردن برای جلب توجه مخاطب و معطوف کردن فکر و ذهن او به بعد از قسم است. قسم برای بیان عظمت و اهمیت داشتن و جدی بودن مطلب بعد از قسم است.
«وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ وَ مَا أَدْرَئكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ»؛ سوگند به آسمان و كوبنده شب؛ و تو نمى ‏دانى كوبنده شب چيست؛ همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكيهاست.(1)
در این آیات، خود قرآن «طارق» را تفسیر نموده است. قرآن «طارق» را در آیه بعدش به «النجم الثاقب» تفسیر کرده است. مراد از نجم ثاقب نیز ستاره ای درخشان است که در آسمان شب پیدا است و نورش تاریکی ها را سوراخ می کند. ستاره درخشان و بلندی است که گویا می خواهد سقف آسمان را سوراخ می کند؛ و نور خیره کننده ای دارد.
این برای هیچ کس مبهم و نامفهوم نیست خصوصا برای عرب آن زمان که بیابانگردی و سفر شبانه از کارهای مهم او است و آسمان های بیابان ستارگانش برایش بسیار جذاب و نیز حائز اهمیت است. از اینرو این ستاره درخشان را همیشه خود عرب در آسمان و خصوصا در شب های بیابان، به خوبی می بیند و درخشندگی آن را دیده و به راحتی می تواند از بین ستارگان نورانی شب، برایش مصداق پیدا کند؛ لذا موضوع ناشناخته و مبهمی برای او نیست.
البته درست است که در قرن ها بعد از آن، اسرار زیادی در باره این ستاره درخشان، کشف شده که در آن زمان کشف نشده بود؛ ولی در هر حال موضوع مهم و جذاب و در عین حال قابل فهمی است و مخاطب را به خود جلب می کند و او را آماده دریافت پیام بعد از آن می کند.
این موضوع برای مخاطب کنونی بیشتر قابل فهم است زیرا با کشفیات جدید، اسرار بیشتری از ویژگی های «زحل» شناسایی شده که بسیار شگفت انگیز است.
آیه ای دیگر؛
«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا»؛ سوگند به (فرشتگان) صف‏كشيده (و منظّم)، و به نهى كنندگان و (بازدارندگان)، و تلاوت ‏كنندگان پياپى آيات الهى.(2)
معروف و مشهور آن است كه این آیات، اوصافى است براى گروه‏ هايى از فرشتگان.
گروه ‏هايى كه براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ايستاده و آماده فرمانند.
گروه‏ هايى از فرشتگان كه انسان ها را از معاصى و گناه باز مى ‏دارند، و وسوسه‏ هاى شياطين را در قلوب آن ها خنثى مى‏ كنند، و ... .
گروه‏ هايى از فرشتگان كه آيات كتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پيامبران مى‏ خوانند.(3)
علامه طباطبایی(ره) هر سه طائفه از ملائكه را مأموران نزول وحى می داند:
احتمال مى‏ دهيم كه مراد از هر سه طايفه (صافات و زاجرات و تاليات) سه طايفه از ملائكه باشند كه مأمور نازل كردن وحى بودند و راه اين كار را از مداخله شيطان ها ايمن مى‏ كردند و آن را به پیامبران و يا خصوص پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله مى ‏رساندند.
معناى آيات مورد بحث اين مى‏ شود: سوگند مى ‏خورم به فرشتگانى كه در سر راه وحى صف بسته ‏اند، و سپس به فرشتگانى كه شيطان ها را از اين كه در كار وحى مداخله كنند زجر مى ‏دهند [باز می دارند] و سپس به فرشتگانى كه وحى را بر پیامبر مى ‏خوانند.(4)
حضرت على علیه السلام در نخستين خطبه نهج البلاغه كه سخن از فرشتگان است آن ها را به گروه ‏هاى مختلفى تقسيم مى‏ ‏فرمايند: «وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ، وَ مُسَبِّحُونَ لا يَسْأَمُونَ، لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ، وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ، وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ، وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ، وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِه‏»؛ گروهى از آنان در صفوفى كه از هم پراكنده نمى ‏شود قرار دارند، همواره تسبيح مى‏ گويند و خسته نمى‏ شوند، هيچ گاه خواب چشمانشان را نمى‏ پوشاند، و عقولشان گرفتار سهو و نسيان نمى ‏گردد، سستى بدن دامان آن ها را نمى ‏گيرد، و غفلت نسيان بر آنان عارض نمى ‏شود، و گروهى از آنان امناى وحى اويند، و زبان هايش به سوى پيامبران.(5)
بنابر این؛ در آیات ابتدایی سوره صافات، سخن از اقسام فرشتگان است؛ و اگر چه جزئیات آن مشخص نشده ولی ابهام و نامفهومی در آن نیست؛ و خداوند با این قسم ها، نظر مخاطب را جلب کرده و سپس مطلب مهم و حائز اهمیتی را بیان می فرماید: «إِنَّ إِلَاهَكمُ‏ْ لَوَاحِد»؛ كه معبود شما يگانه است.(6)
نکته: موضوع فرشته و مَلک برای کسی نامفهوم و مبهم نبوده است. بله اقسام آن را نمی دانند ولی بیان اقسام فرشتگان، موجب نمی شود تا در اصل مفهوم و معنای فرشته و مَلک، ابهام ایجاد شود.
عرب آن زمان، در حد خود، فهم نسبی از فرشته داشته و آیات قرآن برایش گنگ و مبهم نبوده است. اصلا فرشته و مَلَک که ابداع و اختراع اسلام نیست و عرب با آن آشنا بوده است. خصوصا این که در خود قرآن آمده که مشرکان، ملائکه و فرشتگان را دختران خدا دانسته و پرستش می کردند(7)؛ و یا به پیامبر صلی الله علیه وآله ایراد می گرفتند که چرا مَلک و فرشته ای همراه تو نیست.(8)

نتیجه:
مبهم بودن یعنی فهم و درک درستی ـ ولو اجمالی ـ از موضوع نداشتن. لذا همین که مخاطب اجمالا درکی از موضوع داشته باشد دیگر نمی توان ادعای ابهام و نامفهوم بودن داشت.
از طرفی مبهم نبودن لزوما به معنای شناخت تفصیلی و همه جانبه نیست. می تواند موضوعی مبهم نباشد اما تمام زوایایش هم روشن نباشد.
لذا ستاره ای درخشان و بلند در آسمان، خصوصا برای عرب بیابانگرد و آسمان شب در بیابان؛ و یا فرشته و مَلَک، برای کسانی که حتی ملائکه و فرشتگان را می پرستیدند و آنان را دختران خدا می دانستند؛ موضوع مبهم و گنگی نیست و نمی توان ادعا کرد عرب آن را نمی شناخته و برای او نامفهوم بوده است.

__________
1. طارق: 86/1-3.
2. صافات: 37/1-3.
3. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏19، ص 8.
4. علامه طباطبایی، ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏17، ص 180.
5. نهج البلاغه، خطبه 1.
6. صافات: 37/4.
7. زخرف: 43/19و20؛ اسراء: 17/40-42.
8. انعام: 6/8؛ فرقان: 25/7.

موضوع قفل شده است