سوال در مورد تفاوت در خلقت و تاثیر بر گرایش انسانها

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


اینکه این بحث را مورد تحلیل قرار داده اید و در موردش تفکر و تعقل کرده اید و آنرا به شور گذاشته اید جای تقدیر دارد چراکه عینا تمام این مقاطع و مباحث دستور نص صریح قرآن برای مومنین است.

حکمت الهی در مورد محل بدنیا آمدن انسان و در چه محیطی بدنیا آمدن آن حکمتی دقیق و در عین حال پیچیده ایست/

با این حال پاسخهائی در قرآن کریم وجود دارد که درک این مبحث را برای بندگان کمی سهل میکند

بخش اول :

در قرآن کریم داریم :

ادعونی استجب لکم

مرا دعوت کنید تا دعوتتان را اجابت نمایم.

و لقد خلقنا الانسان فی کبد

و ما انسان را در مشقت و سختی خلق کرده ایم.

حقیر میخواهم با استناد به این دو آیه میسر بودن هدایت برای تمام انسانها در تمام شرایط را مورد تحلیل قرار بدهم.

سختی و مشقت خود بوحده عامل رجوع و پناه بردن مخلوق به خالقی است که در نهاد و ضمیر خود او را بطور خدادادی می شناسد.

اگر تنها یک بار این دعوت با صدق و اخلاص و همیت تمام صورت گیرد پاسخ خداوند همان است که در آیه مذکور ذکر شد.

لذا شرط هدایت برای تمام انسانها وجود دارد و یکسان است با وجود اینکه آنها هر کدام در شرایط مختلف و در محیطها با ادیان و عقاید مختلف بدنیا می آیند.

چنانچه اینان در هر مذهبی به خداوند ایمان بیاورند
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيةً لِلْمُؤْمِنِينَ(العنکبوت/44)

خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريد؛ و در اين آيتي است براي مؤمنان.
إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآياتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ(الجاثية/3)
بي‌شک در آسمانها و زمين نشانه‌هاي (فراواني) براي مؤمنان وجود دارد؛


خب برای مومنین وسیله هدایت در تمام احوال و زمانها وجود دارد حتی اگر در زمانی میزیستند که دسترسی برای اسلام که کاملترین دینهاست در طول تاریخ بشریت برایشان میسر نبود
چراکه در درجه اولی برای هدایت انسان خداوند کفایت میکند و صد البته آیات بسیاری توسط انبیاء مرسل بر انسانها نازل گردید و سپس توسط امامان برحق ( پیامبران غیر اولوالعزم ) پس از انبیاء این آیات حفظ شد که آنها برای مومنین برکتی است عظیم.

بخش دوم محیطها و ادیان و مذاهب مختلف :

بنا بر آنچه که ذکر شد امکان هدایت برای همگان میسر است در صورتی که اصل با صدق و اخلاص پناه بردن به خالق را در وجود خود داشته باشند و بعد از آن ان شاء الله تعالی خداوند ابزار و وسایل هدایت را برایشان میسر مینماید.

چنانچه کسانی بودند در بدترین شرایط محیطی بدنیا آمدند ولی چون در وجود خود چنین کردند که عرض شد هدایت شدند مانند اصحاب کهف و حتی سگ اصحاب کهف که تنها آنها را همراهی کرد.

ماهیت دین اسلام بعنوان کاملترین راه هدایت برایمان مسجل است.

صرف دانستن و پذیرفتن این دیانت در حد یک مسلمان لازم هست ولی کافی نیست.

چراکه مقصود و مطلوب در هدایت

ایمان به خدا و رسولش و دیانت اوست و میدانیم مسلمینی هستند که اسلام را با ذکر شهادتین پذیرفته اند ولی اصل ایمان در قلوب و باورهایشان وجود ندارد.
در حقیقت
درست مانند کسی هستند که در زمان جاهلیت بدنیا آمده باشند و این حقایق چون در قلب و باورشان نیست به گوششان هم نرسیده باشد.


ومن الله التوفیق

یاحق

با سلام و احترام

ان‌شاءالله كارشناسان پاسخ كامل عنايت مي كنند ولي چون دعوت كردين من هم نظرم رو مي نويسم.

درسته موقعيت هاي مختلف در بندگي انسان ميتونه خيلي موثر باشه ولي تضمين كننده نيست.

چه بسيار افرادي هستند كه در بهترين موقعيتها و در بين بهترين بندگان ولي جزء افراد بدبخت و شقاوتمند شدند، و چه بسيار افرادي كه در بدترين شرايط زندگي و خانواده و محيط و... بودند ولي جزء سعدا و بندگان صالح الهي قرار گرفتند.

خداوند متعال براي اينكه انسانها چنين شكايتي رو در قيامت نكنند، نمومنه هاي زيادي داره كه در موقعيت هاي بسيار نامناسب بهترين و پاكيزه ترين بندگان بودند و بالعكس.
مطالعه‌ي زندگي اين افراد بهترين پاسخگوي اين نوع سوالات هست.

مثلا: آسيه سلام‌الله‌عليها در كنار فرعون طوري بندگي خدا كرد كه جزء چهار زن نمونه عالم قرار گرفت.

از اون طرف، زن لوط پيغمبر، زن نوح پيغمبر، عايشه همسر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كساني بودند كه عمري در كنار پيامبران خدا زندگي كردند و حتي معجزات اونا رو هم ديدند ولي ايمان واقعي نياوردند و جزء جهنميان هستند.


و همچنين خداوند متعال پاداش ها و درجات بسيار زيادي براي افرادي كه در موقعيت هاي نامناسب خدا رو فراموش نكردند مهيا كرده كه اميدوار و ثابت قدم باشند و سختي هاي اطرافشون رو در مقابل آن پاداش هاي عظيم حقيقتاً ناچيز ببينند.

موفق باشيد:Gol:

خیلی ممنون بابت پاسخگوییتون.

اما جوابهاتون برمیگرده به اختیار.یعنی شما همه چیز رو در اختیار خلاصه کردید.که این قسمتش رو من هم قبول دارم.
اما متاسفانه انسانها همیشه از اختیارشون استفاده نمیکنند.وگرنه همه به هدف والا میرسیدند.که این طور نیست.
دارم درباره تفاوت شرایط صحبت میکنم.که شما شرط رسیدن به موفقیت رو گذاشتید روی اختیار.که لاشک درسته.
اما اونی که بویی از دین و دعوت خدا نبرده چطور؟!!!
ندیدی کسی که در طول روز یک لحظه هم به یاد خدا نیست.
کسی که حتی یه بار هم نماز نخونده.کسی که با این آیاتی که شما گفتید آشنا نیست و اصلا نمیپذیره.
که تمام اینا به خاطر شرایط زندگیشه.مثلا تو خانواده ای بزرگ شده که مقید به هیچی نبودن و با اصول و فروع دین هیچ آشنایی ندارن.

شما انتظار دارید دو شخصی که در دو زمان متفاوت و در دو مکان متفاوت و در دو خانواده متفاوت به دنیا اومدن،در نهایت به یه جایگاه (از لحاظ ایمانی)برسن؟؟؟؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد

آذر بانو;184669 نوشت:
با سلام و احترام

ان‌شاءالله كارشناسان پاسخ كامل عنايت مي كنند ولي چون دعوت كردين من هم نظرم رو مي نويسم.

درسته موقعيت هاي مختلف در بندگي انسان ميتونه خيلي موثر باشه ولي تضمين كننده نيست.

چه بسيار افرادي هستند كه در بهترين موقعيتها و در بين بهترين بندگان ولي جزء افراد بدبخت و شقاوتمند شدند، و چه بسيار افرادي كه در بدترين شرايط زندگي و خانواده و محيط و... بودند ولي جزء سعدا و بندگان صالح الهي قرار گرفتند.

خداوند متعال براي اينكه انسانها چنين شكايتي رو در قيامت نكنند، نمومنه هاي زيادي داره كه در موقعيت هاي بسيار نامناسب بهترين و پاكيزه ترين بندگان بودند و بالعكس.
مطالعه‌ي زندگي اين افراد بهترين پاسخگوي اين نوع سوالات هست.

مثلا: آسيه سلام‌الله‌عليها در كنار فرعون طوري بندگي خدا كرد كه جزء چهار زن نمونه عالم قرار گرفت.

از اون طرف، زن لوط پيغمبر، زن نوح پيغمبر، عايشه همسر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كساني بودند كه عمري در كنار پيامبران خدا زندگي كردند و حتي معجزات اونا رو هم ديدند ولي ايمان واقعي نياوردند و جزء جهنميان هستند.


و همچنين خداوند متعال پاداش ها و درجات بسيار زيادي براي افرادي كه در موقعيت هاي نامناسب خدا رو فراموش نكردند مهيا كرده كه اميدوار و ثابت قدم باشند و سختي هاي اطرافشون رو در مقابل آن پاداش هاي عظيم حقيقتاً ناچيز ببينند.

موفق باشيد

:Gol:

ممنون از حضور شما:Gol:

بله.مثال نقض که زیاده.اما بیشتز از اون افراد عادی اند که تغییری نمیکنن.منظورم اون افراده.

اللهم صل علی محمد و آل محمد:Gol:

سلام
شاید کسی نتونه جواب کاملی برای این موضوع بده ،دوستان به موارد خیلی خوبی اشاره کردند..
من خودم اینطوری خودم رو قانع کردم که:
خدا عادل هست و در این هیچ شکی ندارم..
به همون اندازه از بنده اش انتظار داره که بهش داده شده...
نماز شب بر پیامبر واجب بود و شاید خیلی چیزای دیگه بر پیامبر واجب بوده که بر ما نیست
چون اون چیزی که خدا به پیامبر داد بیشتر از ما بود و انتظارات هم بیشتر بود،پیامبر که معصوم بودن اما قطعا اگر گناه کوچکی مرتکب میشدند بازخواست اون صد برابر ما بود...
خدای بزرگ و مهربون به همون اندازه ای از ما حساب میخواهد که به ما داده شده،مطابق آیه قران:
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم‏ . تکاثر / 8
سپس در آن روز ( همه شما ) از نعمتهایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد!

خب پس خدا بخاطر نعمت هایی ما رو بازخواست میکنه که به ما عطا کرده،ما این نعمت رو داشتیم که در کشوری باشیم که شیعه هست ،پس از ما خیلی سوال میشه..
مثلا خدا از اون کسی که به قول شما در یک کشور غیر مسلمان و فاسد و با توجه به تبلیغات بسیار بد علیه اسلام هیچ وحی به او نرسید توقعی رو نداره که از من و شمای شیعه داره..
خدا از هر کسی به میزانی که به اون رزق معنوی داده توقع و ازش سوال میپرسه
حالا از اون کسی که هیچ حرفی از دین اسلام بهش نرسیده چطور سوال میشه این چیزی هست که جوابش رو هیچ کسی جز خدا نمیدونه...
اینم یادم اومد بگم توی یه حدیثی دیدم پیامبر خطاب به اصحاب میفرماید که
شما اصحاب من هستید و برادران من مردمانی هستند در آخر الزمان که مرا ندیده اند اما ایمان آورده اند...
از این جمله هم میشود برداشت کرد که ما نعمت دیدن پیامبر نورانی خدا رو نداشتیم،اما این نزد خدا گم نمیشه و ارزش ایمان ما بالاتر از اصحاب پیامبر خواهد بود...

تنهاترین سردار;184684 نوشت:
[=arial]سلام
شاید کسی نتونه جواب کاملی برای این موضوع بده ،دوستان به موارد خیلی خوبی اشاره کردند..
من خودم اینطوری خودم رو قانع کردم که:
خدا عادل هست و در این هیچ شکی ندارم..
به همون اندازه از بنده اش انتظار داره که بهش داده شده...
نماز شب بر پیامبر واجب بود و شاید خیلی چیزای دیگه بر پیامبر واجب بوده که بر ما نیست
چون اون چیزی که خدا به پیامبر داد بیشتر از ما بود و انتظارات هم بیشتر بود،پیامبر که معصوم بودن اما قطعا اگر گناه کوچکی مرتکب میشدند بازخواست اون صد برابر ما بود...
خدای بزرگ و مهربون به همون اندازه ای از ما حساب میخواهد که به ما داده شده،مطابق آیه قران:
[=arial]ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم‏ . تکاثر / 8
[=arial]سپس در آن روز ( همه شما ) از نعمتهایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد!
[=arial]
خب پس خدا بخاطر نعمت هایی ما رو بازخواست میکنه که به ما عطا کرده،ما این نعمت رو داشتیم که در کشوری باشیم که شیعه هست ،پس از ما خیلی سوال میشه..
مثلا خدا از اون کسی که به قول شما در یک کشور غیر مسلمان و فاسد و با توجه به تبلیغات بسیار بد علیه اسلام هیچ وحی به او نرسید توقعی رو نداره که از من و شمای شیعه داره..
خدا از هر کسی به میزانی که به اون رزق معنوی داده توقع و ازش سوال میپرسه
حالا از اون کسی که هیچ حرفی از دین اسلام بهش نرسیده چطور سوال میشه این چیزی هست که جوابش رو هیچ کسی جز خدا نمیدونه...
اینم یادم اومد بگم توی یه حدیثی دیدم پیامبر خطاب به اصحاب میفرماید که
[=arial]شما اصحاب من هستید و برادران من مردمانی هستند در آخر الزمان که مرا ندیده اند اما ایمان آورده اند...
از این جمله هم میشود برداشت کرد که ما نعمت دیدن پیامبر نورانی خدا رو نداشتیم،اما این نزد خدا گم نمیشه و ارزش ایمان ما بالاتر از اصحاب پیامبر خواهد بود...

خیلی خیلی ممنون.
اتفاقا نظر منم همینه.
من قبلا هم خیلی این سوال رو پرسیدم اما همه جلوش قرار میگرفتن و سعی به توضیح و توجیحش داشتن.اما هدف منم همینه که شما گفتین.(البته اگه درست برداشت کرده باشم)
به نظر من خدا یه جورایی از اعمال ما مشتق میگیره.
من میگم خدا تغییرات رو میبینه.یعنی میبینه طرف تو چه شرایطیه و چقدر تغییر کرده و بر اساس این تغییرات پاداش میده.
به نظرتون این حرفم درسته؟؟؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد:Gol:

maedeh-r;184670 نوشت:
خیلی ممنون بابت پاسخگوییتون.

اما جوابهاتون برمیگرده به اختیار.یعنی شما همه چیز رو در اختیار خلاصه کردید.که این قسمتش رو من هم قبول دارم.
اما متاسفانه انسانها همیشه از اختیارشون استفاده نمیکنند.وگرنه همه به هدف والا میرسیدند.که این طور نیست.
دارم درباره تفاوت شرایط صحبت میکنم.که شما شرط رسیدن به موفقیت رو گذاشتید روی اختیار.که لاشک درسته.
اما اونی که بویی از دین و دعوت خدا نبرده چطور؟!!!
ندیدی کسی که در طول روز یک لحظه هم به یاد خدا نیست.
کسی که حتی یه بار هم نماز نخونده.کسی که با این آیاتی که شما گفتید آشنا نیست و اصلا نمیپذیره.
که تمام اینا به خاطر شرایط زندگیشه.مثلا تو خانواده ای بزرگ شده که مقید به هیچی نبودن و با اصول و فروع دین هیچ آشنایی ندارن.

شما انتظار دارید دو شخصی که در دو زمان متفاوت و در دو مکان متفاوت و در دو خانواده متفاوت به دنیا اومدن،در نهایت به یه جایگاه (از لحاظ ایمانی)برسن؟؟؟؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد


[=Times New Roman]

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

منظور شما جبر محیط است که در مورد انسانهای در محیط کفر با محیط دینی تفاوت وجود دارد.

و این جبر محیط باعث میشود عده ای در روز نام و یاد خدا را ببرند و عده ای نیز نبرند.

بله این مساله ای موثر است و تلقین محیط امری واضح ولی پذیرش امر امری جداگانه است.

جعفر کذاب یکی از فرزندان ائمه است و عبدالله و اسماعیل و فرزند نوح و ...

همه اینها در شرایط و محیط جبری عالی ای بودند برای ایمان آوردن ولی میبینیم که نه نها ایمان نیاورندند که بلکه بدترین انسانها شدند.

در عین حال یکی از همسران پیامبر اکرم ( امهات مومنین ) دختر ابوسفیان و خواهر معاویه ابن ابوسفیان است.
ایشان از انصار و مهاجرین است و شوهرش پس از ایمان کافر شد ولی این خانم بزرگوار از شوهرش جدا شد و نبی اکرم از ایشان خواستگاری کردند ( درست برعکس عائشه که به خواستگاری پیامبر آمدند ) .

لذا با این اتفاقات و حقایق آیا باز میتوانیم جبر محیط را عاملی قطعی بدانیم ؟

بله تاثیر گذار است و بعنوان یک نعمت بزرگ میتوان از آن نام برد
ولی این جبر محیط یک نعمت است در بین نعماتی که خداوند در بین انسانها تقسیم کرده . مثل فطرت حقیقت جو و عدالت خواه که در وجود هر انسانی هست ولی بعضی این نعمت را از بین میبرند درست مانند جعفر کذاب که نعمت جبر محیط را از بین برد.

و من الله التوفیق :Gol:

یاحق

bina88;184721 نوشت:
[=Times New Roman]

لذا با این اتفاقات و حقایق آیا باز میتوانیم جبر محیط را عاملی قطعی بدانیم ؟

بله تاثیر گذار است و بعنوان یک نعمت بزرگ میتوان از آن نام برد
ولی این جبر محیط یک نعمت است در بین نعماتی که خداوند در بین انسانها تقسیم کرده . مثل فطرت حقیقت جو و عدالت خواه که در وجود هر انسانی هست ولی بعضی این نعمت را از بین میبرند درست مانند جعفر کذاب که نعمت جبر محیط را از بین برد.

و من الله التوفیق :Gol:

یاحق

باز هم ممنون.
با اون قسمت مثال نقضش کاری ندارم.چون همونطور که گفتم اگه بخوایم نسبت بگیریم تعداد افرادی که تغییر نمیکنند خیلی بیشتره.

و این قسمت که فرمودین جبر محیط یه نعمته:
پس یعنی این نعمت به همه یکسان داده نشده.
پس نباید انتظار داشت که همه به یه اندازه خوب باشن.چون نعمتها متفاوته.
درسته؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد:Gol:


با سلام و احترام

طبق آيه قرآن: لايكلف الله نفسا الا وسعها
یعنی خدا هركس رو متناسب با توان و موقعیتش مواخذه و بازخواست می كنه.

همينطور كه جناب تنهاترين سردار هم اشاره كردند، كسي كه در محيط يا در خانواده اي بزرگ شده كه اسم دين رو نشنيده، و براش روشن نشده حساب و كتابش با كسي كه در خانواده اي مذهبي و متدين بزرگ شده فرق ميكنه.

موفق باشيد:Gol:

با سلام و احترام

ضمن اينكه يك سري صفات و مطالب به صورت فطري در هر انساني هست.
به عنوان مثال همه (ديندار و بي دين) ميدونن دروغ و ظلم و اذيت و آزار و بي عدالتي و... بد هست و فطرتاً قبول دارند.
و همه فطرتاً ميدونن و قبول دارند كمك، محبت، صداقت، عدل و... خوب هست.

به نظرم خدا در مورد اين فطرتي كه در همه‌ي انسان‌ها قرار داده تا حدودي بازجويي ميكنه. (كارشناسان محترم پاسخ صحيح و كامل رو در اين مورد بفرمايند.)

(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)

مطمئناً خداوند ذره اي ظلم نميكنه و عادل هست.

ممنون از آذر بانوی عزیز.
فقط یه نکته ای رو بگم:
قطعا در عدالت خداوند شکی نیست.(جا داشت که اینو عرض کنم.فقط میخوام یکمی بحث کنیم و با عقلمون به یه نتیجه ای برسیم.ممنون از همه)

maedeh-r;184722 نوشت:
باز هم ممنون.
با اون قسمت مثال نقضش کاری ندارم.چون همونطور که گفتم اگه بخوایم نسبت بگیریم تعداد افرادی که تغییر نمیکنند خیلی بیشتره.

و این قسمت که فرمودین جبر محیط یه نعمته:
پس یعنی این نعمت به همه یکسان داده نشده.
پس نباید انتظار داشت که همه به یه اندازه خوب باشن.چون نعمتها متفاوته.
درسته؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد:gol:

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

حقیقت امر این است که در حکمت الهی انسان تا حدی میتواند چون چرائی مطرح کند و پاسخی دریافت دارد که بتواند آن پاسخ را درک کند.

خداوند رحمان نیز در حد درک انسان در آیات الهی و در آسمانها و در زمین نشانه هایی قرار داده برای آنها که اهل تعقل و تفکرند.

مثلا اگر قرار بود که تنه درخت در بخش زیرین درخت قرار نگیرد و در بخش زبرین قرار میگرفت

و یا اینکه هندوانه میوه ای میشد که بر روی درختی مانند درخت انجیر ببار می آمد انگاه خیلی اتفاقات می افتاد.
یعنی
هندوانه بیشتر از 500 گرم نمیشد و هیچ درختی رشد نمیکرد.

ولی خداوند بنا به حکمت الهی شاخه درخت را که از جنس چوب بود در بالا
و تنه درخت را که از همان جنس بود در قسمت زیرین قرار داد

و هندوانه را در بوته و بر روی زمین ایجاد کرد اینگونه خلقت را نظم بخشید باشد که برای اهل تفکر باعث حکمت گردد.

در مورد محل تولد و محیط رشد انسانها نیز بنا بر طبعشان چنین کرد و البته همانطوریکه دوستان اشاره کردند انسانها بر اساس تکلیفشان مواخذه و بازخواست خواهند شد.

از طرفی

شاید این نعمت که محیط خیلی موثر است باعث شود که کسی هجرت نماید . مثل سلمان فارسی رحمه الله علیه و یا کسی در حد توانش بدنبال استادی برود و یا مطالعه کند.

و یا شاید دوستانش را و یا حتی محیط زندگیش را عوض کند. که صد البته کار خوبی است برای کسانی که میخواهند از نعمتهای الهی در هر مکانی متنعم گردند.

و خداوند برحق و صاحب حکمت است .

سپاسگذارم

یاحق

از فرمایشتون این طور برداشت میشه که نباید در مورد هرچیزی پرسید یا پیگیری کرد.که این با منطق من جور در نمیاد.
چون این سوالی که پرسیدم از اصول دین نیست که بخوام بدون دلیل بپذیرم.
من هنوز اینجا به جوابم نرسیدم.ولی مثل اینکه علاقه ای به بحث منطقی نیست.
مشکلی نیست.تمومش میکنیم.
گفتم که از خیلی جاها و خیلی کسان پرسیدم.
خواستم نظر دوستان در این سایت رو هم بدونم.
فقط اینو یه بار دیگه بگم:
حتی لحظه ای شک در عدالت خداوند نیست.لحظه ای.
من فقط دلم واسه اونایی که شرایط زندگیشون بده،میسوزه.شاید میتونستن بهتر باشن.فقط دلم واسه اونا وهمچنین دلم واسه خودم میسوزه که میتونستم بهتر از این باشم.
همچنان ممنون از همه.

اللهم صل علی محمد و آل محمد:Gol:

maedeh-r;184769 نوشت:
از فرمایشتون این طور برداشت میشه که نباید در مورد هرچیزی پرسید یا پیگیری کرد.که این با منطق من جور در نمیاد.
چون این سوالی که پرسیدم از اصول دین نیست که بخوام بدون دلیل بپذیرم.
من هنوز اینجا به جوابم نرسیدم.ولی مثل اینکه علاقه ای به بحث منطقی نیست.
مشکلی نیست.تمومش میکنیم.
گفتم که از خیلی جاها و خیلی کسان پرسیدم.
خواستم نظر دوستان در این سایت رو هم بدونم.
فقط اینو یه بار دیگه بگم:
حتی لحظه ای شک در عدالت خداوند نیست.لحظه ای.
من فقط دلم واسه اونایی که شرایط زندگیشون بده،میسوزه.شاید میتونستن بهتر باشن.فقط دلم واسه اونا وهمچنین دلم واسه خودم میسوزه که میتونستم بهتر از این باشم.
همچنان ممنون از همه.

اللهم صل علی محمد و آل محمد:gol:

سلام علیکم

عجیب است که اینطور برداشت کردید.

منظور عدم ادامه بحث نیست. منظور ضعف فهم و علم انسان از درک علم و حکمت الهی است.

شما معتقدید که فقر باعث انحراف و یا تشدید انحراف میشود

شاید اینطور باشد فقر فی نفسه برای اولیاء و بزرگان و اهل معرفت باعث انحراف نشد در عین اینکه باعث تشدید یاد خدا شد چون پناه بردن به خدا را در تمام احوال بیاد آورد و تشدید کرد.

در حالیکه کسانیکه در ناز و نعمتند از لحاظ مادی کمتر مبتلا به نیاز میشوند و در نتیجه کمتر
یاد خدا را در دل خواهند داشت.

بنوعی فقر نعمت است . برای کسانی که بر هوای نفس خود غلبه میکنند. و ثروت نعمت است برای کسانی که بر هوای نفس خود غلبه میکنند.

یاحق

سلام به همه دوستان عزیز
در مورد چنین سوالاتی ما مجبور به شکافتن مسائلی هستیم .چه مسئله ای ؟ عرض میکنم
مضموم سوال فرضی : چرا خداوند متعال در حالی عادل مطلق است انسان ها را در شرایط نا برابر خلق کرده و انها را یکسان باز خواست میکند
جواب خلاصه: صورت مسئله اشکال کلی و جزئی دارد
جواب تفصیلی: برای پی بردن به اشکال مسئله اول باید چند مطلب زیر را بدانیم
1- ما شیعیان به طور خاص خلقت انسان و اختیار و امتحانش را به زمانی بسیار قبل تر از خلقت دنیایی میدانیم به گونه ایی که هر انسانی قبل از اینکه در این دنیا زندگی کند قبلا در عوالمی (ذر-ارواح -اشباح -...) هم زندگی کرده است و هم امتحان شده است که البته تفصیل این قضیه جایگاهش اینجا نیست
2- خداوند به نسبتی که ظرفیت داده است از ما طلب میکند . یعنی اگر ظرف کسی را 20 لیتری داده است وی اگر 19 لیتر را پر کند به همان اندازه پیش خدا معجور است که به انکه ظرف 1000 لیتری داده است و او 900 لیتر پر کرده معجور است
به طور مثال(مناقشه ندارد) کسی که در یک خانواده معمولی ونسبتا متدین به دنیا امده است با کسی که در یک خانواده ای به دنیا امده است که پدرش دکتر ای روانشناسی مدرن + رتبه اجتهاد از حوزه را دارد دارای ظرفیت برابر نیست پس باز خواست از این دو نیز برابر نخواهد بود
اگر ان فرد معمولی واجبات و محرماتش را احتیاط کند کافیست ولی ان کسی که خانواده اش اهل علم و فرهیخته اند اگر به کمتر از انی که پدرش دست یافته دست نیازد ظالم است و باید پاسخگوی خدا باشد
3- انسان در مورد نعماتی که خدای متعال به وی داده است هیچ حقی را ندارد -یعنی اینکه انچه خدا به هرکسی داده است از خزانه قدرت خود داده است و فردی که به وی نعمت داده شده است تمام ان را مدیون حق مطلق یعنی خداست -همچنانکه اگر شما 10000 تومان پول داشتید و خواستید که ان را بین 2 دوست خود تقسیم کنید به یکی 1000 تومان و به دیگری 9000 تومان دادید -ان که کمتر گرفته حق اعتراض ندارد
پس بندگانی که به برخی از نعمات خداوند دسترسی ندارند حق اعتراض نیز ندارند

نتیجه :
1- ما انسان ها قبلا در عوالمی دیگر امتحان شده ایم و اینگونه نیست که بی هیچ امتیازی به دین جهان پا گذاشته باشیم و این جهان اخرین امتحان ماست

2- با توجه به قانون لا یکلف الله نفسا الا وسعها خدای متعا به ان اندازه طلب میکند که داده است
امید وارم موفق باشید
یا علی

نقل قول:
حقیقت امر این است که در حکمت الهی انسان تا حدی میتواند چون چرائی مطرح کند و پاسخی دریافت دارد که بتواند آن پاسخ را درک کند.

سلامی دوباره.
ازین جمله برداشت کرده بودم که نباید زیاد پرسید.

نقل قول:
منظور ضعف فهم و علم انسان از درک علم و حکمت الهی است.

حداقل تلاشمونو میکنیم.و یکم فکر میکنیم.این که بد نیست.همون اول که نباید بگیم توانایی درکشو نداریم.

نقل قول:
شما معتقدید که فقر باعث انحراف و یا تشدید انحراف میشود

من منظورم اصلا فقر مالی نبود!هیچ جا هم اشاره نکردم.نمیدونم چرا اینطور گفتید!!!!!!!!!
من میگم اونی که تو یه خانواده ی بدیه.بابا معتاد.مامانه معلوم نیست کجاست.از فامیلا طرد شده.از حجاب چیزی نمیدونن.و ...این بچه چی باید در بیاد؟!!!!!!مسلما یه ادم خوب در نمیاد.با استثناها هم کاری ندارم.که تغییر میکنن.
حالا که این تفاوت رو قبول کردیم،حالا بگیم چرا؟؟!!!این تفاوت واسه چیه؟؟
حالا که اون نمیفهمه راهش اشتباست.آیا تقصیر خودشه که اینقدر دور از فضای معنوی افتاده؟؟؟
آیا باید ازش انتظار یه بنده یا یه آدم خوب رو داشت؟؟؟؟؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد

pedar;184813 نوشت:
سلام به همه دوستان عزیز
در مورد چنین سوالاتی ما مجبور به شکافتن مسائلی هستیم .چه مسئله ای ؟ عرض میکنم
مضموم سوال فرضی : چرا خداوند متعال در حالی عادل مطلق است انسان ها را در شرایط نا برابر خلق کرده و انها را یکسان باز خواست میکند
جواب خلاصه: صورت مسئله اشکال کلی و جزئی دارد
جواب تفصیلی: برای پی بردن به اشکال مسئله اول باید چند مطلب زیر را بدانیم
1- ما شیعیان به طور خاص خلقت انسان و اختیار و امتحانش را به زمانی بسیار قبل تر از خلقت دنیایی میدانیم به گونه ایی که هر انسانی قبل از اینکه در این دنیا زندگی کند قبلا در عوالمی (ذر-ارواح -اشباح -...) هم زندگی کرده است و هم امتحان شده است که البته تفصیل این قضیه جایگاهش اینجا نیست
2- خداوند به نسبتی که ظرفیت داده است از ما طلب میکند . یعنی اگر ظرف کسی را 20 لیتری داده است وی اگر 19 لیتر را پر کند به همان اندازه پیش خدا معجور است که به انکه ظرف 1000 لیتری داده است و او 900 لیتر پر کرده معجور است
به طور مثال(مناقشه ندارد) کسی که در یک خانواده معمولی ونسبتا متدین به دنیا امده است با کسی که در یک خانواده ای به دنیا امده است که پدرش دکتر ای روانشناسی مدرن + رتبه اجتهاد از حوزه را دارد دارای ظرفیت برابر نیست پس باز خواست از این دو نیز برابر نخواهد بود
اگر ان فرد معمولی واجبات و محرماتش را احتیاط کند کافیست ولی ان کسی که خانواده اش اهل علم و فرهیخته اند اگر به کمتر از انی که پدرش دست یافته دست نیازد ظالم است و باید پاسخگوی خدا باشد
3- انسان در مورد نعماتی که خدای متعال به وی داده است هیچ حقی را ندارد -یعنی اینکه انچه خدا به هرکسی داده است از خزانه قدرت خود داده است و فردی که به وی نعمت داده شده است تمام ان را مدیون حق مطلق یعنی خداست -همچنانکه اگر شما 10000 تومان پول داشتید و خواستید که ان را بین 2 دوست خود تقسیم کنید به یکی 1000 تومان و به دیگری 9000 تومان دادید -ان که کمتر گرفته حق اعتراض ندارد
پس بندگانی که به برخی از نعمات خداوند دسترسی ندارند حق اعتراض نیز ندارند

نتیجه :
1- ما انسان ها قبلا در عوالمی دیگر امتحان شده ایم و اینگونه نیست که بی هیچ امتیازی به دین جهان پا گذاشته باشیم و این جهان اخرین امتحان ماست

2- با توجه به قانون لا یکلف الله نفسا الا وسعها خدای متعا به ان اندازه طلب میکند که داده است
امید وارم موفق باشید
یا علی

سلام.
بسیار ممنون از حضورتون.
اتفاقا نظر من هم به شما نزدیکه.
منم میگم همه چی به عالم ذر برمیگرده.وبا توجه به آن جایگاه ها در این دنیا مشخص شده.
وبه میزانی که انسان با توجه به شرایطش تغییر مثبت پیدا میکنه پاداش میگیره.
تا اینجاش درست.

اگه تا اینجاش مشکلی نیست.وکسی جواب نقضی نداره (اگه کسی مخالفه لطفا بفرمایید.) میتونم سوال دومی رو بپرسم؟؟

البته اگه کسی حاضر به جواب دادن هست.
اون سوالم هیچ ربطی به دین و مذهب و معنویت نداره.

اللهم صل علی محمد و آل محمد:Gol:

[=Garamond]با او
[=Garamond]سلام و ادب؛
[=Garamond]
[=Garamond]در مورد سوال موسّس تاپیک، دوست عزیز، آیدی محترم مائده، نکاتی عرض می شود؛
[=Garamond]لطفا کامل و خیلی با دقّت بخونید. یعنی اون صفت عجله رو در درونتون چند لحظه زندانی کنید و کاملا با تومئنینه مطلب رو کامل و بادقّت بخونید.سیر مطالب اینهاست:

[=Garamond]1-پاسخ سلبی به سوال شما
[=Garamond]2-پاسخ ایجابی به سوال شما
[=Garamond] 2-1:دلیل تفاوت ها در عالَم
[=Garamond] 2-2:پاسخ اصلی: عامل کمال در اعمال ما چیست؟
[=Garamond]

[=Garamond]***********************************************************

[=Garamond]

[=Garamond]ببینید اساساً به سوال شما دو گونه می شه پاسخ گفت، یکی شیوه ی سلبی و دیگری شیوه ی ایجابی.

[=Garamond]
[=Garamond]در شیوه ی سلبی، ما میگیم که این طرح سوال شما، در مورد تفاوت زمانی و مکانی تولّد و زندگی انسان ها، یا از روی تایید و رضایت نقل شده که حاکی از عدالت خداست و مشکلی نیست. یا این تفاوت ها، از روی نارضایتی ناشی از غیر عادلانه بودن این سیستم نقل شده، که در این صورت کافیه ثابت کنیم خدا غیر عادل(ظالم) نیست، پس در نتیجه او عادل است و این تفاوت زمان و مکان و شرایط در تولّد و زندگی آدم ها هم به جا و درست است. بعد برای اثباتش میگیم که: ریشه ی بی عدالتی و طلم، یا نقص است و یا نیاز، و چون خداوند نه نقص دارد و نه نیاز، پس عادل است.
[=Garamond]و همین دلیل نسبتا ساده ی کلامی را می شه با ادلّه ی قوی تر فلسفی از جمله «واجب الوجود بالذّات، واجب الوجود من جمیع الجهات» هم تقویت کرد که اگر خدا واجب الوجود به ذات است، و موجودی است نا محدود، پس از جمیع و همه ی جهات و صفات، واجب الوجود است، چون اگر خدا هر صفتی وجودی را در عالَم نداشتهباشه یا ناقص داشته باشه، برای رفعش به غیر نیاز داره و لذا دیگه واجب الوجود نیست، بلکه ممکن الوجود است.
[=Garamond]
[=Garamond]در این روش سلبی، در واقع شما جواب سوالتان را نگرفته اید، بلکه فقط شبهه تان دفع شده است. اصطلاحاً نوعی بحث جدلی است که موجب تبکیت و ساکت شدن شبهه کننده است. ولی تحلیل و پاسخی برای سوال ارائه نشده است.
[=Garamond]

[=Garamond]***********************************************************

[=Garamond]
[=Garamond]اما پاسخ ایجابی به سوالتون، راه دیگری داره. که در ادامه با تحلیل یکی از جملات خود شما از پست اول، نشون میدم که اشتباه فکر شما در کجاست که منجر به این سوال شده است.
[=Garamond]
[=Garamond]اولا به این نکته دقّت کنید که وجود تفاوت و کثرات در این عالَم، طبیعی است و لازم است، از اقتضائات موجود مرکّب و ممکن، همینه که نقص داشته باشه، و نقص منشأ تفاوت و کثرات هست. اصلا اساساً تفاوت یعنی چی؟ تفاوت بین دو یا چند چیز، به این معناست که؛
[=Garamond]
[=Garamond]1-اوّلی چیزی داره که دومی نداره
[=Garamond]2-دوّمی چیزی داره که اوّلی نداره
[=Garamond]3-هر کدام چیزی دارن که دیگری نداره
[=Garamond]
[=Garamond]و شما در عالَم، هر تفاوتی که ببینید میان هر دو چیزی، یکی از این 3 حالت هست. و اگر قرار بود چنین نباشه، دیگه عالَم کثرات نمی شد، اینجا هم می شد عالَم وحدت و به معنای دیگر، عالم جبروت(مراتب بالای هستی) با عالَم ناسوت(پایین ترین سطح عالشم که الان در اون هستیم.) یکی می شد.
[=Garamond]و بهترین حالت در مقابل اشکال و سوال شما، لابد این بود که همه ی آدم ها در بهترین شرایط زمانی و مکانی و شرایط برای دین داری و کمال قرار بگیرند. و یعنی همه جا پر از نعمت و عدم فقر باشه، همه جا مسلمان باشند، همه جا آسایش و عدم مشکل و بیماری و... باشه، و خلاصه یک بهشت تمام عیار باید اینجا می بود.
[=Garamond]
[=Garamond]امّا اساساً اگر بالایی نباشه، پایینی معنا نداره، اگر پیری نباشه، جوان معنی نداره، اگر زشتی نباشه، زیبایی معنا نداره و این کاملاً عقلی است و کافیه کمی بهش فکر کنید تا ببینید که این حقایق و مفاهیم، شدیدا وابسته به هم هستند و اگر یکیش نباشه، دیگری هم نخواهد بود.
[=Garamond]
[=Garamond]نکته ی دیگر هم اینکه، حالا چرا اون کسی که وسط قحطی جنگ جهانی اول یا وسط جنگ های صلیبی یا وسط جنگ ویتنام به دنیا اومد، وسط یک کشور آروم و آسایش و پر رفاه به دنیا نیومد؟! در این مورد هم چند نکته هست که من خیلی بازش نمی کنم، اما ته ته نکته اش اینه که، فرض کنید این دو تا جابجا می شدن، اونی که وسط جنگ به دنیا اومد، جای اونی که وسط رفاه به دنیا اومده، به دنیا می اومد و جاشون برعکس می شد، باز هم مشکل و سوال شما که حل نمی شد، اون وقت هم می گفتید چرا اون یکی جای این به دنیا نیومده. پس اساساً هر کسی هر جا به دنیا اومده، اگر جاش به کسی که شرایط بهتری بود عوض می شد هم باز می تونستید همین سوال رو بپرسید.
[=Garamond]

[=Garamond]**********************************************

[=Garamond]

[=Garamond]و اما اصل جواب شما؛(عامل کمال بودن اعمال ما چیست؟)

[=Garamond]
[=Garamond]پاسخ سوال شما با این کار پیدا می شه که در مورد یک سوال خوب فکر کنیم و جواب درستی براش پیدا کنیم. و اون اینه که اساساً شرایط بهتر و محیّا تر برای رشد و کمال چیه؟ و اساساً خود رشد و کمال چیه؟ و لوازم و راه رسیدن به کمال چیه؟ تقریبا 3 تا سوال می شه:
[=Garamond]
[=Garamond]1-کمال چیست؟
[=Garamond]2-راه رسیدن به کمال چیست؟
[=Garamond]2-ویژگی های راه رسیدن به کمال چیست؟
[=Garamond]

[=Garamond]تا ببینیم واقعا اونی که وسط یک خانواده یا کشور مذهبی زندگی می کنه، به کمال و راه کمال نزدیک تره و آیا واقعا اونی که وسط کشور کافران زندگی می کنه، واقعا از کمال و معنویت دورتره؟!

[=Garamond]

[=Garamond]اوّل ببینیم پاسخ شما به این سوالات چیست؟
[=Garamond]

[=Garamond]ولو ممکنه موقع نوشتن این جمله خودتون حواستون نبوده که دارید با نوشتن این جمله، پاسخی به این سوالات می دید، ولی در واقع ناخواسته و یدون دیدن این سوالات، شما در جمله ای که ازتون نقل می کنم، جواب این سوالات رو دادیدن؟
[=Garamond]شما در قسمتی از نوشته تون فرمودید:
[=Garamond]
[=Garamond]«من میگم اگه تو یه دوره ی دیگه ای و شاید در یک خانواده ی خیلی مذهبی تر به دنیا میومدم پذیرش خیلی از وظایف دینی یا مستحبات دینی که از درکشون عاجزم برام اسونتر میشد.»
[=Garamond]
[=Garamond]این جمله ی شما نشون میده که کمال رو لزوماً و لزوماً در انجام یک سری اعمال فقهی و مناسک دینی از جمله مشتحبات می دونید، و اگر اشتباه نکنم منظورتون هم از وظایف دینی، باید همین دستورات شرعی باشه. اما باید دید که؛
[=Garamond]
[=Garamond]وظایف دینی، فقط محدود به یک لیست مشخص شده از اعمال عبادی است، یا هر عمل ما اگر در هر لحظه مطابق با رضای خدا و به تعبیر کلّی تر، مطابق با حق باشه، وظیفه ی دینی است که انجام شده؟!
[=Garamond]

[=Garamond]**********************************************

[=Garamond]

[=Garamond]برای فهم بهتر به این توضیحم دقّت کنید؛

[=Garamond]
[=Garamond]هر عملی که از ما انسان ها صادر می شه، 4 جنبه داره که به علل اربعه ی ارسطو معروفه، چون اولین بار او این 4 علت و جنبه رو مطرح کرده و البته حرف درستیه و هر کسی به عقلش رجوع کنه می بینه که این 4 جنبه در هر کار ما هست:
[=Garamond]
[=Garamond]1-علت فاعلی
[=Garamond]2-علت صوری
[=Garamond]3-علت مادی
[=Garamond]4-علت غائی(هدف)
[=Garamond]
[=Garamond]مثلا اگر نجّاری یک صندلی درست کنه، خود نجّار که صندلی رو درست کرده، می شه (علت فاعلی) و اون طرح و قالبی که صندلی رو شکل اون درست کرده، می شه (علت صوری) یعنی شکل و قالب صندلی، ماده ای که استفاده کرده که مثلا چوب هست، می شه (علت مادی) و هدفی و عایتی که داشته برای درست کردن صندلی، از جمله در آوردن پول یا اینکه کسی روش بتونه بشینه و... می شه (علت غائی).
[=Garamond]

[=Garamond]**********************************************

[=Garamond]
[=Garamond]حالا برگردیم، سر سوال خودمون، کدام یکی از جنبه های چهارگانه ی فوق، ما رو به کمال نزدیک می کنه؟! و اساساً اعمال ما، به خاطر خدایی بودن کدوم یکی از این 4 علت، باعث کمال ما می شه؟
[=Garamond]
[=Garamond]طبق جواب شما، که گویی خود عمل مستحب موجب کمال ما هست، علت صوری باعث کمال می شه. چون شما میگید اونی که در خانواده ی مذهبی هست، راحت تر می تونه عمل مستحب انجام بده و به کمال نزدیک تره. پس خود این عمل رو علّت کمال فرد می دونید و کسی که نتونه این عمل رو انجام بده، اون کمال رو نداره.
[=Garamond]
[=Garamond]حالا ببینیم پاسخ ائمه اطهار(ع) به این سوال چیه؟ اهل بیت(ع) پاسخشون به این سوال که، کدام یک از جنبه هاو علل چهارگانه ی اعمال ما، و خدایی بودن کدام یک از 4 جنبه ی اعمال ما، باعث کمالمون می شه؟!
[=Garamond]
[=Garamond]حضرت می فرمایند: «إنّما الأعمال بالنیّات»، إنّما ادات حصر است، یعنی فقط. می فرمایند: فقط ارزش اعمال و موجب کمال بودن اعمال، به نیّت اونهاست. حالا از شما سوال می کنم؟ نیّت علت فاعلی عمل است یا علت صوری یا علت مادی یا علت غائی؟
[=Garamond]
[=Garamond]مثلا وقتی شما گوشه ای می شینید و شروع می کنید به قرآن خوندن به عنوان عملی مستحب. علل چهارگانه ی کارتون چیه؟
[=Garamond]علت فاعلی: شما. علت صوری: نشستن در گوشه ای و مثلا رو به قبله و با وضو و با آدابی جملات و عبارات قرآن رو با لحن خوب و درست قرائت کردن. علت مادی: محتوایی که می خونید که عبارات و توصیه ها و نکات عمیق قرآن است. علت غائی: یاد خدا و تبعیّت از حق و کسب رصای خدا.
[=Garamond]
[=Garamond]طبق بیان امام معصوم(ع)، تنها دلیل ارزش عمل شما، همین علّت غائی یعنی هدف و یعنی نیّت شماست. پس اگر کسی همه ی 3 علت اولیه را محیّا کرد، ولی هدفش جلب توجّه اطرافیان بود، خود نمایی بود و... او در اینجا عملش از ارزش حقیقیش می افته و کم قیمت یا بی قیمت می شه. می شه ریا که نوعی شرک است.
[=Garamond]

[=Garamond]حالا اگر بپذیریم که موجب کمال بودنِ اعمال هر کسی، با هر دین و تفکّری و در هر زمان و مکان و شرایطی، این هست که هدف و غایت و نیّتشون پیروی از حق(خدا) باشه و کسب رضای خدا، دیگه تفاوت محل زندگی و شرایط زندگی تاثیری در کمال اونها نداره.

[=Garamond]

[=Garamond]**********************************************

[=Garamond]

[=Garamond]و جمع بندی کلام بنده این هست که؛

[=Garamond]
[=Garamond] اعمالی که موجب کمال آدم ها میشه، برای همه مشترک نیست، اینطور نیست که اگر شما به اقتضاء اینکه یک مسلمان شیعه هستید، و کمالتون در نماز و روضه و... با همین آداب شرعی است که باید هم رعایت کنیم، باشه، به این معنی نیست که تنها راه کمال همینه و هر کسی هرجا بخواد به کمال برسه باید برنامه ی کمالی شما رو انجام بده.
[=Garamond]اون هم یک سری اعمال و آزمون هایی مخصوص خودش داره که باید انجام بده تا به کمال برسه.
[=Garamond]

[=Garamond]چرا اینکه اعمال شما و اون فرد در کشور کفر فرق کنه، باز هر دو به یک اندازه می تونید به کمال برسید؟
[=Garamond]

[=Garamond] چون عامل کمال، علت غایی و هدف و نیّت است و اگر شما با نیّت تبعیت از حق، نماز خوندید و اون فرد بی دین در کشور کفر، برای تبعیّت از حق، جون کسی رو از مرگ نجات داد، هر دو در عمل و نیّت تابع حق بودید و علت غائی اعمالتون یکسانه، و تنها ملاک اعتبار اعمال هم، همین علت غائی و نیّت است، طبق حدیث موثّق معصوم(ع).
[=Garamond]
[=Garamond]پس برنامه ی علت صوری و مادی اعمال کمالی افراد متفاوته، از هر کس به اندازه ی دانسته های خودش انتظار می ره که در محتوا و شیوه یعنی علل مادی و صوری عمل کنه، ولی اونی که ملاک سنجش اعمال همه است و بین همه مشترک است، هما علت غائی یا هدف یا نیّت است که برای همه باید تبعیّت از حق باشه. و چنان که دوستان اشاره کردن، حق شناسی و حق خواهی، فطری و میان همه مشترکه. و اینکه میگم حق، نه خدا، چون اونی هم که خدا رو قبول نداره، یعنی خدایی که دیگران بهش معرفی کردن رو قبول نداره، ولی حق رو که یعنی جمیع خوبی ها و درستی ها حتما قبول داره. و جمیع خوبی ها و درستی ها یعنی همون خدا. ما در تعریف اسم علم الله برای خدا می گیم: مستجمع جمیع صفات کمال. این مستجمع جمیع صفات کمال، یعنی همون همه ی خوبی ها و درستی ها. هر کسی در عالَم همه ی خوبی ها و درستی ها رو قبول داشته باشه، یعنی خدا رو قبول داره.
[=Garamond]

[=Garamond]برای اینکه نکات این پیام بنده رو بهتر متوجّه بشید، نوشته ی دیگر بنده رو از لینک زیر بخونید که توضیح دیگری است از همین نکته که علّت ارزش اعمال ما و جهت کمالی اعمال ما، نیّت و غایت اون هست، نه شکل و ظاهرش؛
[=Garamond]
http://www.askdin.com/post172328-40.html

[=Garamond]

[=Garamond]امیدوارم برای پاسخ سوالتون کافی باشه. باز اگر نکته و بحث و سوالی بود، ان شا الله در خدمتم.

[=Garamond]

[=Garamond]الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
[=Garamond]پیوسته متعادل و متعالی
[=Garamond]یاحق

[=Garamond]با او
[=Garamond]سلام و ادب؛
[=Garamond]
[=Garamond]در ضمن دیدم که گویا دوستان یک تلقّی اشتباهی از عالَم ذر دارند که گویی ما قبل از تولّدمان در این دنیا، چیزی بوده ایم و در یک مکان و زمان دیگری بوده ایم و اتفاقاتی برامون افتاده، در حالی که اینطور نیست. معنای عالَم ذر هم چیز دیگری است و اصلا عالَم ذر نه مکانش جایی غیر از این دنیاست و نه زمانش قبل از تولّد ما بوده. در این مورد هم در نوشته ای قبلا این رو توضیح دادم که می تونید از لینک زیر بخونید. در تاپیک زیر، پُست شماره ی 9 رو بخونید:
[=Garamond]
[=Garamond]http://www.askdin.com/thread16268.html
[=Garamond]
[=Garamond]پیوسته متعادل و متعالی
[=Garamond]یاحق

به نام خدا

سلامی دوباره.

اول از همه تشکر فراوان بابت پاسخگویی تون.
بسیار عالی ،کامل ،منطقی و عقلانی بوده.
من با آرامش تمام خوندم و حالا چند تا نکته رو عرض میکنم.
من خودم تو خانواده ی مذهبی هستم و از شرایطم کاملا راضیم.اما همیشه بهتر بودن رو دوست دارم.اینکه انسان در هر جایگاهی باشه،باز هم دوست داره به بالاتر از اون برسه.و این حس همیشه در من وجود داره و دوست دارم آدم بهتری بشم یا اینکه کاش میشدم.

و دلیل دیگه پرسیدنم فکر کردن به اوضاع دیگران بوده.دلم واسه اونا میسوزه که شرایط خوب بودن رو ندارن(شاید اطرافشون ندیدن که یاد بگیرن) و الان به عنوان یه آدم بد شناخته میشن.

حالا برداشت کلی که از مطالب داشتم:
شما لطف کنید ببینید برداشتم تا اینجا درست بوده یا نه.اگه درست بوده سوال دومم رو مطرح کنم.ممنون.

طبق فرمایشات شما و اون چیزی که خودم فکر میکردم،مهم تغییراته.
یعنی انسان در هر شرایطی که هست باید به سمت حق(با همه تفاسیرش که فرمودید) بره و به اندازه تواناییش ازش بهره ببره. درسته؟؟؟؟
پس نباید انتظار داشت همه به یه اندازه مذهبی باشن.(با فرض اینکه در کشور اسلامی)

اگه برداشتام درسته بفرمایید تا سوال دوم رو بپرسم.

همچنان ممنون از شما.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

با او
سلام و ادب

تقریبا بله منظورم همین است.

در واقع منظور بنده این بوده است که شکل و صورت کمال برای همه به یک شکل نیست، و مسیر کمال آدم ها دقیقا عین هم نیست، که هر کس بخواد به کمال برسه، باید در خانواده ی مذهبی باشه، یا لزوما باید شیعه باشه، کمال هر کس و مسیر کمالی هر کس، متناسب با نحوه ی دسترسی به حقیقت، متفاوت می شه.

و این صورت و ظاهر اعمال و رفتار و زندگی ها نیست که موجب کمال هست، بلکه علت غایی=هدف=نیّت است که موجب کمال و کسب کمال توسط اعمال ما میشه.

سوال بعدیتون رو بفرمائید.
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

خب حالا سوال دوم.که ربطی به بعد دینی و مذهبی نداره.شاید یه جور سوال فلسفیه.اما بی ربط به سوال اولم نیست.

چرا یکی میشه یه ادم موفق و یکی میشه یه بدبخت و معتاد و ...؟؟
حتی گاهی اوقات تو یه خانواده یکی از بچه ها خیلی درسخون میشه و به تبع انسان موفقی در زندگی(هم از لحاظ اجتماعی _فرهنگی_مالی و ...)و یه بچه دیگه به هیچ جایی نمیرسه.نمیدونم.شاید من فقط از لحاظ درسی درنظر میگیرم.چون کسی که اهل علمه ذهنش باز میشه ،روشنفکر میشه و ... و بعد هم میتونه تو جامعه هم به جایی برسه.در نتیجه میشه اسم انسان موفق رو روش گذاشت.(میدونم که همه چیز درس نیس اما دوس دارم بیشتر از این لحاظ بحث کنیم)
من میگم از لحظه اول،شاید از قبل از تولد راه انسان مشخص شده.
یا شاید شخصیت انسانها که طرز فکرشون رو میسازه و طرز فکرشون هم راهشون رو.
حتما دیدید،پدر و مادری که روی مثلا درس خواندن یا مسائل دینی برای بچه هاشون به یه اندازه حساس اند،اما یکی مذهبی تر میشه و یکی نه.یکی عاشق درس و یکی فراری از کتاب.
خیلی وقتها میبینیم بچه های یه خانواده خیلی متفاوتند.نه از لحاظ اخلاق یا با دید مذهبی.نه.از لحاظ موفقیت هایی که قبلا تعریفش رو کردم.
من نمیتونم این تفاوت رو درک کنم.این که انگار موفقیتهام همه از پیش تعیین شده و انگار به هرچی که نرسیدم،اصلا قرار نبوده که برسم.
این که من اینی که هستم،قرار بوده که باشم.پس خوبی هام اکتسابی نبوده بلکه نشئت گرفته از شخصیتمه که غیر قابل تغییره وهمینطور محیط اطرافم.
در نتیجه نباید هیچ دو انسانی رو با هم مقایسه کرد.
پس نمیشه و نباید گفت که این خوبه و اون خوبتر یا فلانی انسان موفقیه و فلانی به هیچ جایی نرسید.
لطفا یادتون نره که به این سوالم هم جواب بدید:
چرا یکی میشه یه ادم موفق و یکی میشه یه بدبخت و معتاد و ...
نگید که اختیار است.که اون رو خودم هم میدونم و واضحه.منظورم تفکرات انسانهاست که متفاوته و راهشون رو میسازه.

با تشکر.
اللهم صل علی محمد و آل محمد

موضوع قفل شده است