جمع بندی سوال درباره حکمت خدا و مصلحت اجابت دعا

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره حکمت خدا و مصلحت اجابت دعا

[="Navy"]سلام

1- در بعضی موارد میشنویم که یکی از دلایل عدم استجابت دعا ، به مصلحت نبودن آن است.
با این توضیح که مصلحت اینجا یعنی در کل به نفع شما نیست درحالی که فکر میکنید به نفع شماست

2- در بعضی موارد میشنویم که دعای ما مانند درخواست سوزن است توسط یک بچه از مادرش . میداند به او ضرر خواهد زد لذا به او نمیدهد (این مثال را در برنامه سمت خدا شنیدم)

با توجه به اینها چند تناقض یا سوال به وجود می آید:

1- آیا برای خداوند «حکیم» لازم است تمام ابعاد و زوایای دقیق دعا را توضیح دهیم؟
برای تبیین سوال مثالی میزنم:
اینکه از خداوند سوزن بخواهیم و بخاطر ضرر آن به ما ندهد ، درحالی که خدا میتواند علم استفاده از آن را به ما همراهش بدهد یا علم علت ضرر را به ما بدهد یا سوزنی بدهد که تیزیش کم باشد یا در تقدیر ما ضرر آن سوزن را بردارد (دعاهای ما معمولا صد در صد ضرری نیستند و حتما جنبه های مثبت داشته اند که آن را مطالبه کرده ایم)
یک جوکی هست که میگوید شخص سیاه پوستی گفت چه میشد من سفید بودم ، که ناگهان تبدیل شد به دستمال کاغذی . اگر طبق آن مثال سوزن ما حکمت خدا را نادیده بگیریم خیلی دعاها ترسناک میشود و مجبوریم کاملا زوایای آن را برای خدا مشخص کنیم !

2- جایگاه دعاهای کلی چه میشود؟
مثال:
آیا کسی که دعای ربنا آتنا فی الدنیا حسنه را میخوانده نیاز است موقع بیماری دعای جداگانه ای برای شفا ، موقع تنگدستی درخواست رفع گره و قضای حاجت و... بکند؟ یعنی نیاز است یکی یکی این حسنه ها را برای خداوند حکیم بشماریم تا اجابت کند؟
مثلا اگر جایی سیل آمده عده ای گرفتار شده اند باید تک تک اسم ببریم که خدایا اینها را نجات بده یا کلی بگوییم هم خداوند حکیم متوجه شده و اجابت میکند؟

3- در یک نگاه کلی ، میتوان گفت دعاهای جزئی توهین به حکمت+علم خداوند است.
اصل جایگاه دعا و طلب از خداوند قطعی و محفوظ است ولی اینکه یک دعای کلی بکنیم و هزاران چیز در دل منظورمان باشد آیا کفایت نمیکند؟ باید تک تک نام ببریم و چیزهای متفاوت از خداوند بخواهیم؟

4- با توجه به اینکه اساسا هر اعطا یا عدم اعطای نعمتی خود زمینه ی آزمایش است و چیزی از پیش بصورت جبری نوشته نشده است ، آیا این خلاف عقیده شیعه نیست که بگوییم خداوند فلان نعمت را نداده چون به ضرر ما بوده و باعث انحراف میشد و...؟ آیا این نزدیک به نگاه جبری نیست؟

5- بعضا میبینیم عده ای به وسیله ی نعمتی که مدتها برای آن دعا و طلب میکردند منحرف شدند. در چنین مواردی مصلحت خداوند کجا بوده که فقط برای عدم اجابت دعاهای ما پای مصلحت خداوند به پیش کشیده میشود؟ (کارشناس محترم توجه کنید که منظورم علل عدم استجابت دعا نیست در این سوال)

6- با توجه به ابهامات فوق ، بنده جایگاهی برای مصلحت در استجابت دعا نمیتوانم متصور شوم. مگر اینکه خودمان در دعا قید کنیم. دعاهای کلی را کافی میدانم مگر اینکه بخواهیم بیشتر با خدا حرف بزنیم (عاشقانه). و...
اگر اینها غلط است با استدلال پاسخ بفرمایید.

ممنون.[/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

Ysp.r.f;925565 نوشت:
1- آیا برای خداوند «حکیم» لازم است تمام ابعاد و زوایای دقیق دعا را توضیح دهیم؟
برای تبیین سوال مثالی میزنم:
اینکه از خداوند سوزن بخواهیم و بخاطر ضرر آن به ما ندهد ، درحالی که خدا میتواند علم استفاده از آن را به ما همراهش بدهد یا علم علت ضرر را به ما بدهد یا سوزنی بدهد که تیزیش کم باشد یا در تقدیر ما ضرر آن سوزن را بردارد (دعاهای ما معمولا صد در صد ضرری نیستند و حتما جنبه های مثبت داشته اند که آن را مطالبه کرده ایم)

ببینید این خود انسان است که ظرفیت خویش را تعیین می کند، دلبستگی ها به دنیا، و تمام خصوصیت هایی که از نوع افکار و نوع رفتار وی نشأت گرفته ظرفیت انسان را تعیین می کند، اگر خداوند بخواهد چیزی که به مصلحت دعا کننده نیست را به مصلحت وی تبدیل کند باید در قوانین عالم دست ببرد، یا اینکه شخص را به جبر با ظرفیت کند، مثلا کسی که اگر ثروتمند بشود این ثروت موجب غفلت وی خواهد شد، این عدم مصلحت به خاطر ظرفیت اندک خود اوست، بستگی به این دارد که چقدر دلبستگی به دنیا داشته باشد و این بستگی به رفتار خود او دارد، خب خداوند اگر بخواهد چنین کند باید او را مجبور به رفتار و افکار نیک کند!


Ysp.r.f;925565 نوشت:
2- جایگاه دعاهای کلی چه میشود؟
مثال:
آیا کسی که دعای ربنا آتنا فی الدنیا حسنه را میخوانده نیاز است موقع بیماری دعای جداگانه ای برای شفا ، موقع تنگدستی درخواست رفع گره و قضای حاجت و... بکند؟ یعنی نیاز است یکی یکی این حسنه ها را برای خداوند حکیم بشماریم تا اجابت کند؟
مثلا اگر جایی سیل آمده عده ای گرفتار شده اند باید تک تک اسم ببریم که خدایا اینها را نجات بده یا کلی بگوییم هم خداوند حکیم متوجه شده و اجابت میکند؟

خیر لازم نیست که به جزئیات اشاره شود، یعنی هر دو روش اشکالی ندارد، مثلا ما در ادعیه ماه رمضان می خوانیم اللهم اشف کل مریض

Ysp.r.f;925565 نوشت:
3- در یک نگاه کلی ، میتوان گفت دعاهای جزئی توهین به حکمت+علم خداوند است.
اصل جایگاه دعا و طلب از خداوند قطعی و محفوظ است ولی اینکه یک دعای کلی بکنیم و هزاران چیز در دل منظورمان باشد آیا کفایت نمیکند؟ باید تک تک نام ببریم و چیزهای متفاوت از خداوند بخواهیم؟

بله کفایت می کند، آنچه در دل انسان است موضوعیت دارد. مثلا اگر بگوید خدایا مریض ما را ضفا بده، خب نیازی به نام بردن نیست، بلکه آن دعا به شفای آن بیماری که در ذهن اوست تعلق می گیرد.

Ysp.r.f;925565 نوشت:
4- با توجه به اینکه اساسا هر اعطا یا عدم اعطای نعمتی خود زمینه ی آزمایش است و چیزی از پیش بصورت جبری نوشته نشده است ، آیا این خلاف عقیده شیعه نیست که بگوییم خداوند فلان نعمت را نداده چون به ضرر ما بوده و باعث انحراف میشد و...؟ آیا این نزدیک به نگاه جبری نیست؟

ببینید علم پیشین خداوند به امتحانات، و قبولی یا عدم قبولی ما موجب جبر نمی شود، مانند معلمی است که می بیند در امتحانات برخی از شاگردان نمره قبولی نمی آورند، خب آنها را امتحان نمی کند، پیش بینی معلم ، شاگردان را مجبور به چیزی نمی کند، او از روی شناخت دانش آموزانش هست که رفتار آنها را پیش بینی م یکند، خداوند هم چون بندگانش را خوب می شناسد می داند که ظرفیت فلان خواسته ای که برای آن دعا می کند را دارند یا خیر.

Ysp.r.f;925565 نوشت:
5- بعضا میبینیم عده ای به وسیله ی نعمتی که مدتها برای آن دعا و طلب میکردند منحرف شدند. در چنین مواردی مصلحت خداوند کجا بوده که فقط برای عدم اجابت دعاهای ما پای مصلحت خداوند به پیش کشیده میشود؟ (کارشناس محترم توجه کنید که منظورم علل عدم استجابت دعا نیست در این سوال)

مصلحت خداوند نسبت به بندگانش شدت و ضعف دارد، چون لطف و محبت خداوند نسبت به بندگان از صفات فعل است و نوع این فعل بستگی به رفتار خود آنها دارد، اگر بنده ای به اندازه انبیاء مقرب درگاه الهی باشد اینفدر مصلحت ایشان برای خداوند اهمیت دارد که با ذره ای انحراف آنها را به شدت متنبه خواهد کرد که بازگردند، اما اگر بنده ای با سوء رفتار خودش آنقدر از خدا دور شد که گرفتار سنت استدراج شد(اعراف:182) آنچنان دنیا به او روی می آورد، و آنچنان غرق در دنیا می شود که آخرت را به طور کامل فراموش کند.

Ysp.r.f;925565 نوشت:
6- با توجه به ابهامات فوق ، بنده جایگاهی برای مصلحت در استجابت دعا نمیتوانم متصور شوم. مگر اینکه خودمان در دعا قید کنیم. دعاهای کلی را کافی میدانم مگر اینکه بخواهیم بیشتر با خدا حرف بزنیم (عاشقانه). و...


اینکه انسان هنگام دعا در ذهنش باشد که به مصلحت خواهی خدا تکیه دارد و پیش فرضش این باشد که خدایا اگر به مصلحتم هست دعایم را مستجاب کن کافیست، نیازی نیست آن را به زبان بیاورد، از ادعیه ای که از ائمه(ع) به دست ما رسیده هم همین مطلب برداشت می شود.

پرسش
گفته می شود یکی از موانع استجابت دعا این است که آن خواسته به مصلحت نباشد، در این صورت چند سوال مطرح است:
اول: چرا خداوند خودش علم آن را به بندگان نمی دهد تا به مصلحتشان شود؟
دوم: با توجه به اینکه هر اعطا یا عدم اعطای نعمتی خود زمینه ی آزمایش است و چیزی از پیش بصورت جبری نوشته نشده است، آیا این نزدیک به نگاه جبری نیست؟
سوم: اگر چنین است پس چرا دعای برخی که به مصلحتشان نیست مستجاب شده و سبب انحرافشان شد؟
چهارم: سوال دیگر اینکه آیا لازم است در دعاها به جزئیات اشاره شود، و یا مثلا برای شفای بیماران اسم تک تک آنها آورده شود؟
پنجم: آیا لازم است که از خدا بخواهیم اگر دعا به مصلحتمان است مستجاب شود، و اگر نیست مستجاب نشود؟

پاسخ
برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:
ببینید این خود انسان است که ظرفیت خویش را تعیین می کند، دلبستگی ها به دنیا، و تمام خصوصیت هایی که از نوع افکار و نوع رفتار وی نشأت گرفته ظرفیت انسان را تعیین می کند، اگر خداوند بخواهد چیزی که به مصلحت دعا کننده نیست را به مصلحت وی تبدیل کند باید در قوانین عالم دست ببرد، یا اینکه شخص را به جبر با ظرفیت کند، مثلا کسی که اگر ثروتمند بشود این ثروت موجب غفلت وی خواهد شد، این عدم مصلحت به خاطر ظرفیت اندک خود اوست، بستگی به این دارد که چقدر دلبستگی به دنیا داشته باشد و این بستگی به رفتار خود او دارد، خب خداوند اگر بخواهد چنین کند باید او را مجبور به رفتار و افکار نیک کند!

نکته دوم:
علم پیشین خداوند به امتحانات، و قبولی یا عدم قبولی ما موجب جبر نمی شود، مانند معلمی است که می بیند در امتحانات برخی از شاگردان نمره قبولی نمی آورند، خب آنها را امتحان نمی کند، پیش بینی معلم ، شاگردان را مجبور به چیزی نمی کند، او از روی شناخت دانش آموزانش هست که رفتار آنها را پیش بینی میکند، خداوند هم چون بندگانش را خوب می شناسد می داند که ظرفیت فلان خواسته ای که برای آن دعا می کند را دارند یا خیر.

نکته سوم:
مصلحت خداوند نسبت به بندگانش شدت و ضعف دارد، چون لطف و محبت خداوند نسبت به بندگان از صفات فعل است و نوع این فعل بستگی به رفتار خود آنها دارد، اگر بنده ای به اندازه انبیاء مقرب درگاه الهی باشد اینفدر مصلحت ایشان برای خداوند اهمیت دارد که با ذره ای انحراف آنها را به شدت متنبه خواهد کرد که بازگردند، اما اگر بنده ای با سوء رفتار خودش آنقدر از خدا دور شد که گرفتار سنت استدراج شد(1) آنچنان دنیا به او روی می آورد، و آنچنان غرق در دنیا می شود که آخرت را به طور کامل فراموش کند.

نکته چهارم:
لازم نیست که به جزئیات اشاره شود، یعنی هر دو روش اشکالی ندارد، مثلا ما در ادعیه ماه رمضان می خوانیم اللهم اشف کل مریض، آنچه در دل انسان است موضوعیت دارد. مثلا اگر بگوید خدایا مریض ما را شفا بده، خب نیازی به نام بردن نیست، بلکه آن دعا به شفای آن بیماری که در ذهن اوست تعلق می گیرد، اگرچه نام بردن از اشخاص دعا را ویژه خواهد کرد.

نکته پنجم:
اینکه انسان هنگام دعا در ذهنش باشد که به مصلحت خواهی خدا تکیه دارد و پیش فرضش این باشد که خدایا اگر به مصلحتم هست دعایم را مستجاب کن کافیست، نیازی نیست آن را به زبان بیاورد، از ادعیه ای که از ائمه(علیهم السلام) به دست ما رسیده هم همین مطلب برداشت می شود.

______________________________________
1. اعراف:182/7.

موضوع قفل شده است