سوالی جدید در مورد عدل الهی

تب‌های اولیه

200 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

جناب غریبه آ شنا

حالا من هم یه از سوال شما می پرسم

انصافا شخصی که بهتون ظلم کرده

اون دنیا اگه خداوند همون قدر که به شما
نعمت بخشیده راضی هستید

همون قدر هم خداوند به اون نعمت ببخشه

اونوقت معترض به عدالت خداوند نميشيد

غریبه آشنا;911332 نوشت:
سلام و احترام

1-در تاپیکی حول محور لذت در بهشت سه برابر اینجا بحث داشتیم و همه سخن شما این بود که در بهشت نیز خوردن و نکاح هست و بنده قبول نمیکردم به این دلیل که خدا فرموده نه گرسنه میشوی و نه تشنه و اینکه اونجا قوه و ماده نیست
حالا مثل اینکه جامون عوض شده
میفرمایید اگر انسان نخورد و نیاشامد ملک است پس وجود دنیا ضروریست


با سلام
بدون شک قوه و حرکت از مختصات ماده و مادی است. اما آیا بحث این است که آیا خوردن بهشت و آشامیدن بهشتی بعد از گرسنه شدن است به خاطر دارم در همان بحث عریض و طویل هم خدمتتان عرض کردم خوردن و آشامیدن بهشت از آن جهت که جسم انسان مادی نیست با خوردن و آشامیدن در دنیا که جسم انسان مادی است متفاوت است در بهشت به صرف اراده انسان می خورد و می آشامد و لذت هم می بر اما هیچ گاه این خوردن و آشامیدن بعد از گرسنگی و تشنگی نیست اصلا بهشت مادی نیست (این با جسمانی بون معاد تنافی ندارد:"فرق بین جسم و ماده")
اما دنیا دار شدن و تکامل است و در آخرت تکامل و شدنی در کار نیست الدنیا دار العمل بلا حساب و الآخرة دار الحساب بلا عمل.
شدن لازمه وجود انسان است از آن جهت که انسان برای این که انسان باشد باید این مرحله را بگذراند از جمادی مردم نامی شدم از نما مردم به حیوان سر زدم ....
پس ملک از آن جهت که هیچ قوه ای ندارد و فعلیت محض است اصلا شدن و حرکت ندارد و اگر انسان بخواهد دنیای مادی را نداشته باشد باید فعلیت محض باشد و این دیگر با اراده داری انسان و انتخاب کنندگی انسان مغایر است.
پس باید انسان را در تمام گستره و بازه عمرش دید و آن را مقطوع ندید مقطوع و محدود دیدن انسان اسن است که مرحله های قبل و بعد انسان را اصلا در نظر نگیریم عمر انسان را نباید در دنیا خلاصه کرد و نباید به تنهایی در بهشت دید انسان بما هو انسان موجودی است با سعه تحولی در چند عالم که هر کدام از آنها را طی نکند نمی تواند به دیگری برسد عالم ذر(با اختلافاتی که در ماهیت آن است فعلا نمی خواهیم در چیستی آن بحث کنیم) عالم صلب عالم رحم عالم دنیا عالم برزخ عالم آخرت ، عالم لقاء(با اختلافاتی که در ماهیت آن است فعلا نمی خواهیم در چیستی آن بحث کنیم).
اگر می خواهید انسان را بما هو انسان ببینید باید همه این مراحل را با تمام مختصاتی که در آن داشته ببینید.
دنیا نیز به عنوان یکی از این مراحل سرنوشت ساز ترین و تعیین کننده ترین مرحله برای دیگر مراحل است که باید و لا جرم انسان باید در ا« قرار بگیرد عنصر اصلی وجود انسان که او را از دیگر موجودات متمایز کرده در این مرحله نمود و بروز پیدا می کند و او را برای ورود به مراحل دیگری که خود ساخته است مهیا می کند عنصر اراده و انتخاب تشریعی همان عنصر مهم وجود انسان است که این بروز و ظهور این عنصر کلیدی جز در عالم ماه رخ نخواهد داد. این است که می گوییم وجود دنیا برای انسان بما هو انسان حیاتی است.(والله عالم)

غریبه آشنا;911332 نوشت:
این در حالی است که اگر ما به هر نحوی به بهشتی یا جهنمی معتقد باشیم که انسان در او بدن دارد و راه میرود و از حالی به حال دیگر میشود..عالمی را فرض کرده ایم که در آن قوه و استعداد است

فرق است بین جسمانی بودن عالم آخرت و معاد با مادی بودن آن.
شما در خواب(وقتی خوابی می بینید) مشغول خوردن و آشامیدن هستید اما این غذا خوردن باعث تکامل شما نمی شود شما فرسنگ ها در خواب جابجا می شوید آیا این حرکت باعث حرکت وضعی است و ... این ها همه در جسم مثالی انسان رخ می دهد چه رسد به جسم قیامتی انسان که از این جسم برزخی هم لطیف تر است(این بحث را کامل ببینید در «فرق بین جسم و ماده" و " معاد جسمانی از نظر حکما»

غریبه آشنا;911332 نوشت:
2-عالمی را که بنده به عنوان یک مدل بهتر تصور میکنم نزدیک به عالم بهشت است

مهم این است که انسان بتواند از مهمترین عنصر وجودی خود یعنی اراده و اختیار تشریعی بهره ببرد و به تکامل برسد که در بهشت همچنین امکانی نه از باب امتحان و اختبار وجود دارد و نه از باب تکامل.
پس این مدل مخدوش است چرا که به مهمترین عنصر وجودی انسان جوابگو نمی باشد.

غریبه آشنا;911332 نوشت:
مدل خلقت پیامبران و معصومین بهترین نمونه است که در عین تفاوت و مراتب و اراده همه عاقبت به خیرند

در این مورد هم خوب است بیشتر تحقیق کنید آیا عصمت اعطایی است یا اکتسابی؟؟
این بحث خیلی مهم است اگر اولیای الهی و پیامبران در این که به خیر و نیکی باشند و ازاده شر ننمایند هیچ نقشی نداشته باشند دیگر فضیلتی برای آنها نخواهد بود!! و اراده آنها نقش نخاهد داشت و گفتیم مهم در انسان فعل ارادی است.(بیشتر تحقیق کنید)
پس این مدل هم مخدوش است.

غریبه آشنا;911332 نوشت:
مدل امتحان کودکان در آخرت که فرمودید کفایت میکند

در پست قبلی کاملا توضیح دادم که این علی القاعده نیست و حکیم خلاف قاعده نمی کند مگر در مدیریت استثناءات (بحث کاملا بیان شد)

غریبه آشنا;911332 نوشت:
اما مدل فعلی تنازع بقا است..هرکس زورش بیشتر علم و پولش بیشتر حق زندگی دارد آنکه زور و پول ندارد باید وعده بهشت به او داد

مشکل اصلی این تفکر جهان بینی نسبت انسان است انسانی مقطوع که تمام عمرش دنیا است و بس!!

غریبه آشنا;911332 نوشت:
حالا انصافا شما خودتان بفرمایید کدوم مدل خیر حداکثری دارد؟
با عدل و نعمت به خدا رسیدن بهتر است
یا با ظلمی که میتواند خسر دنیا و الآخره شد؟

قرار شد مدل فرضی تان را بیان کنید که بیان کردید و نقائص آن بیان شد پس ما فعلا مدلی بهتر از مدل دنیا برای انسان ندیده ایم.
و از آن گذشته مبنای بحث ما(پیش فرض) در این تمام تاپیک بر خیر اکثری و شر اقلی (مثل کودکان و مجانین و ..) بود و شر اکثری در دنیا قابل اثبات نیت مگر این که موارد ی هم که شما ذکر کردیم مثل کودکان و مجانین این ها شراقلی اند و لازمه دنیای مادی که با مدیریت استثناءات این اقل هم جبران می شود و با این وجود عدل به تمامه ثابت خواهد شد چرا که مدیریت صحیح در استثناءات خود از مصادیق عدل است.

همای رحمت;911334 نوشت:
ولی با این سخنتون کاملا موافقم

که چی میشد خداوند عقل و رتبه

پیامبر و ائمه رو به همه ی ما میداد

وبه. قول شما سعادتمند ميشديم.


با سلام و عرض ادب
بزرگوار در این مورد شما را هم به تحقیق بیشتر در موضوع "اکتسابی یا اعطایی بودن مقامات ائمه و پیامبرا" توصیه می کنم.
واقعا آیا این حضرات در این که این مقام را داشته باشند هیچ نقشی نداشته اند آیا خدا آنها را در این مقام داد و ما را در مقام دیگر؟ نقش اراده و اختیار انسان ها در کسب رتبه هایشان چیست؟
آیا واقعا می شد خدا ما را در رتبه حضرت محمد قرار می داد و ما می شدیم پیامبر اولوا العزم؟؟

شعیب;911973 نوشت:

با سلام و عرض ادب
بزرگوار در این مورد شما را هم به تحقیق بیشتر در موضوع "اکتسابی یا اعطایی بودن مقامات ائمه و پیامبرا" توصیه می کنم.
واقعا آیا این حضرات در این که این مقام را داشته باشند هیچ نقشی نداشته اند آیا خدا آنها را در این مقام داد و ما را در مقام دیگر؟ نقش اراده و اختیار انسان ها در کسب رتبه هایشان چیست؟
آیا واقعا می شد خدا ما را در رتبه حضرت محمد قرار می داد و ما می شدیم پیامبر اولوا العزم؟؟

با سلام و عرض ادب و تشکر

خب استاد گرامی میشه لطفا یه کتاب

به همین مضموم به معرفی بفرمائید

ممنون ميشم

غریبه آشنا;911406 نوشت:
بنده هم اگر چشمم به ملکوت عالم باز بود تحمل میکردم
چرا آدم سالم لجن نمیخورد؟
چون لذتی و منفعتی ندارد
پس کسی که گناه میکند فکر میکند که منفعت دارد و یا لذت میبرد
درسته؟
پس اکثر گناهان ناشی از جهل و شرایط این نو حیات است نه لزوما اراده داشتن
قبول ندارید؟

همای رحمت;911410 نوشت:
قبول دارم بیشتر گناهامون از سر جعبه

ولی باور کنید همیشه اینطور نیست
به فرض کسی میدونه سیگار کشیدن

چه عوارضی داره ولی باز نمیتونه ترک

کنه ،یا کسی ميونه بیماری قند داره

ولی نمیتونه رژیم غذایی مناسب ی

بگیره

به نظرتون چرا?

مارینر;911416 نوشت:
نه قبول ندارم .
شما فکر میکنین که اگر چشمتون به ملکوت بالا باز بود دیگخ لجن نمیخوردید .
یه تحقیق در مورد عباس غفاری بکنین ... ایشون حافظ کل قران هستند و قدرتهای ماورایی دارند ولی از مدفوع خودشون تناول میکنند . با زنان محصنه رابطه جنسی برقرار میکنند تا قدرتشون بیشتر بشه .و به قول خودشون از شیطان نیرو میگیرن . و اجنه زیادی تحت سیطره ایشون هستند .

هر چقدر که بالاتر میری دربها برات بیشتر باز میشن ... همین

غریبه آشنا;911417 نوشت:
یقین ندارند
چون خلافشو هم دیدند
دونستن و اطلاع از چیزی فرق دارد با یقین و باور

پیر زن و پیرمرد هایی همین الآن وجود دارند روزی سه بار قلیون میکشند و هیچ مشکلی ندارند


غریبه آشنا;911418 نوشت:
عرضم این بود که آدم سالم کاری را که لذت و منفعت نداشته باشد انجام نمیدهد

غریبه آشنا;911429 نوشت:
ا یقین نداره که اگه بخوره همین فردا میمیره
چون دارو هم داره استفاده میکنه
یا به مرگ راضی شده

موضوع را گم نکنید
عرضم این بود آدمی کاری را که لذت و منفعتی در او نبیند انجام نمیدهد..چه به اشتباه و چه درست


سلام خدمت همه دوستان
ببخشید که یکجا نقل قول کردم
چون همه این بحث ها برگشتشون به یک مطلب علمی است و آن هم این است که: «رابطه علم و عمل»
آیا علم عمل ساز است. یعنی به صرف عالم بودن عمل را به دنبال خواهد داشت یا یک چیز سومی بین آنها فاصله می شود.
از نظر مشاهدات تاریخی و عینی بارها دیده ایم که افراد با این که به یک چیزی علم کامل دارند امام بر اساس آن علمشان عمل نمی کنند قرآن هم نمونه های بارزی از آن را بیان می کند: سامری که حتی ب تعبیری جبرئیل را هم می دید ولی کاملا بر خلاف علمش عمل کرد، بلعم باعورا ،
قرآن درباره این افرادی که علم کامل دارند ولی عملشان مطابق با آن نیست ایه 20 سوره انعام را می آورد که الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْکِتابَ يَعْرِفُونَهُ کَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ کسانی که به آنها کتاب ( آسمانی ) دادیم همان گونه که پسرانشان را می شناسند او را ( پیامبر را طبق آنچه در کتابشان معرفی شده ) می شناسند. ولی کسانی که خودشان را باخته و به زیان داده اند ایمان نخواهند آورد.
شناخت این افراد از حق مانند شناخت پسرانشان و الحاق آنها به خودشان بوده است اما باز هم بر خلاف علمشان عمل می کرده اند.
یکی دیگر از این نمونه ها فرعون و پیروان او هستند که با وجود داشتن علم یقینی ایمان نیاوردند. موسی آیات روشن‏گر خدا را به آنان عرضه کرد و آنها به درستی سخن او یقین کردند ولی با او به مبارزه و مخالفت پرداختند: { وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ}[النمل :۱۴]؛ و با آن که دلهایشان بدان آیات خدا یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه است.حضرت پیغمبر اکرم(ص) بدترین مردم را این طور معرفی می‌کند: انّ شرّ النّاس عندالله یوم القیامه عالمٌ لاینتفع بعلمه

به درستی که بدترین مردم پیش خداوند در روز قیامت عالمی است که از علمش بهره نگرفته و نتیجه ای نداده است.
بنا بر این صرف علم عمل نمی آید بلکه باید واسطه آن را دید و از نظر نیانداخت.
آیه الله جوادی(حفظه الله) می فرمودند علم و عمل از دو سنخ جداگانه اند و مبادی آنها هم متفاوت است ایمان است که بین آنها فاصل است. علم و ایمان هر دو از سنخ دانستن است است ولی علم از مبادی علم نظری است و ایمان از مبادی عقل عملی است ایمان از آن جهت که معلوم است با علم مشترک است ولی از آن جهت که با قلب هم پیوند دارد و عقد القلب دارد منجر به عمل می شود.
بنا بر این دانستن حتی شهود کردن باعث عمل نمی شود بلکه این اراده انسان است که این علم را با قلب پیوند می زند و باعث حرکت می شود.
علامه جوادی می فرمودند چه بسا انسان هایی که علم کافی دارند ولی در زمینه عمل می لنگند و زمین می خورند.
ایشان در مثالی شیوا این عقل عملی و نظری را به این گونه تبیین می فرمودند که انسان در هر کدام از حوزه های عمل و نظرکه مشکل داشته باشد ضرر خواهد کردو عمل درست از او صادر نخواهد شد و باید دید که مشکل هر حوزه در کجاست:
گاه انسان قوای ادراکی اش خوب کار می کند می بیند می شنود شهود می کند اما دست و پایش بسته است فلج است (در شهوت و غضب و کینه و عداوت حب و بغض و ...گیر است) با این که خیر را می بیند و با این که خطر را احساس می کند اما حرکتی نمی تواند بکند اراده بر حرکت نمی کند. مثل انسان بینایی که فلج است در جایی نشسته می بیند ماری یا عقربی به او نزدیک می شود می بیند مار را و می شنود صدای او را اما حرکتی نمی تواند بکند می ماند و نیش می خورد و می میرد (این در حوزه خط) اما در حوزه خیر هم همین گونه است کسی که دست و پایش در جایی بسته شده است خیر رامی بیند اما نمی تواند آن را کسب کند.
یا مثال انسانی که دست و پایش باز است و قوای تحرکی اش درست است اما علم ندارد و ابزار شناختی اش مشکل دارد مانند کوریو کری که دست و پایش سالم است در گوشه ای نشسته مار می آید عقرب می آید و به اونزدیک می شود اما او هیچ حرکتی نمی کند یا ثروت فراوانی در کنارش گذاشته اند نمی بیند و از آن استفاده نمی کند او دست و پا دارد ولی شناخت ندارد علم ندارد
گاهی برخی انسان ها در هر دو حوزه مشکل دارند نه علم درستی دارند و هم دست و پای خود را در شهوات و غضب و وهمیات بسته اند چه کنند؟؟
اراده انسان عامل اصلی برای انگیزش اعضا برای عمل به علم است که در برخی انسان ها درست استفاده نمی شود.


Reza-D;911911 نوشت:

با بعضی از صحبت های شما نیز موافقم و با بعضی دیگرش خیر
و من هم تحلیل های خودم را دارم که با اجازهء شما دانسته هایمان را با هم به اشتراک میگذاریم
گل

در ابتدا درمورد نقل قولی که از شما نوشتم ، سوالی از شما دارم:
اگر ممکن است ابتدا اثبات بفرمائید که دنیا و آخرت از هم جدا هستند

سلام
بر فرض جدا باشند یا نباشند
چه فرقی میکند؟
اصل درک ما است که درک نمیکند(حتی اگر جدا نباشند)

همای رحمت;911974 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تشکر

خب استاد گرامی میشه لطفا یه کتاب

به همین مضموم به معرفی بفرمائید

ممنون ميشم


با سلام و عرض ادب
بزرگوار این مطلب به صورت مستقل کتابی ندارد اما اکثرعلمایی که بحث عصمت را در کتب خود آورده اند به اکتسابی یا اعطایی بودن آن پرداخته اند.
مثل کتاب «با پیشوایان هدایتگر ج2 بخش امامت و امام شناسی» تالیف آیه الله میلانی
کتاب الالهیات آیه الله سبحانی بخش عصمت
و...
اما کتاب مستقلی که درباره عصمت بحث کرده و بیشتر به این مبحث پرداخته است کتاب:
پژوهشی در عصمت معصومان؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تالیف حسن یوسفیان، و احمد حسین شریفی؛

علامه طباطبایی هم در تفسیر المیزان به این بحث پرداخته و می گوید:
از آن رو که منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمی است: هر انسان صاحب اراده ای می تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنابراین، خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است و عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست؛ چنان که حضرت مریم (ع) و… به مقام شامخ عصمت دست یافته اند.(طباطبایی، [بی تا]، ج3،ص205)
«ان ملکة العصمة لا تغیر الطبیعة الانسانیه المختاره فی افعالها الارادیه و لا تخرجها الی ساحة الاجبار و الاضطرار! کیف و العلم من مبادء الاختیار و مجرد قوة العلم لا یوجب لا قوة الاراده»(طباطبایی، [بی تا]، ج11،ص167)؛ که مجموعه این فرمایشات علامه در این کتاب آمده است: اندیشه های کلامی علامه طباطبایی؛ قم: دفتر تنظیم و نشر آثار علامه طباطبایی

همای رحمت;911940 نوشت:
جناب غریبه آ شنا

حالا من هم یه از سوال شما می پرسم

انصافا شخصی که بهتون ظلم کرده

اون دنیا اگه خداوند همون قدر که به شما
نعمت بخشیده راضی هستید

همون قدر هم خداوند به اون نعمت ببخشه

اونوقت معترض به عدالت خداوند نميشيد

ربطشو با بحث متوجه نمیشوم
مگه من گفتم همه باید یکسان باشند؟ و یا لزوما نباید جهنم باشد

Reza-D;911910 نوشت:
سلام و عرض ادب
در مثالی که شما زدید قطعاً عدالت در این است که فرزند گروه الف بسیار بی عیب و نقص تر باشد
اما اگر اجازه بدهید بنده هم مثالی میزنم و از شما میخواهم پاسخش را بفرمائید

پدر و مادر گروه "الف" یک سال تمام برنامه ریزی میکنند ، با پزشک مشورت میکنند ، تمام اصول بهداشتی و دینی را رعایت میکنند
پدر و مادر گروه "ب" بی دین هستند ، هیچ کدام از اصول بهداشتی را هم رعایت نمیکنند ، حتی در حال مستی با هم همبستر میشوند

اما وقتی فرزندانشان به دنیا میایند ، فرزند گروه الف با جسمی ناقص و با ضریب هوشی کم به دنیا میاید و با همین شرایط سالها زجر میکشد و بعد هم میمیرد
ولی فرزند گروه ب کاملاً سالم و بسیار زیباست ، و بعدها هم یکی از دانشمندانِ با اخلاق و مردم دار میشود

این را چگونه تفسیر میفرمائید استاد عزیز؟


خب این اولا صرف فرض است و ثانیا اگر عوامل و موانع منحصر در این هایی باشد که ما شمردیم می شود نا عدالتی.

شعیب;911967 نوشت:

قرار شد مدل فرضی تان را بیان کنید که بیان کردید و نقائص آن بیان شد پس ما فعلا مدلی بهتر از مدل دنیا برای انسان ندیده ایم.
و از آن گذشته مبنای بحث ما(پیش فرض) در این تمام تاپیک بر خیر اکثری و شر اقلی (مثل کودکان و مجانین و ..) بود و شر اکثری در دنیا قابل اثبات نیت مگر این که موارد ی هم که شما ذکر کردیم مثل کودکان و مجانین این ها شراقلی اند و لازمه دنیای مادی که با مدیریت استثناءات این اقل هم جبران می شود و با این وجود عدل به تمامه ثابت خواهد شد چرا که مدیریت صحیح در استثناءات خود از مصادیق عدل است.

[/SIZE]

با سلام
شما از یه طرف بهشت را در حد خواب و خیال میاورید پایین با این تعبیر که انجا قوه و استعدادی نیست مطلقا...
و از طرف دیگر میگویید برای بعضی جبران میشود و استثنا میشوند
با کدام قوه و استعداد؟
اگر منع عقلی ندارد که در ورای دنیا هم حتی در موارد استثنا قوه و استعداد باشد پس ضرورت وجود دنیا از این حیث که قوه و استعداد فقط اینجاست نفی میشود
اصلا چرا و به کدام دلیل عوالمی که میگوییم از عالم ما کامل تر است و احاطه دارد از این بابت یعنی قوه داشتن تهی باشد؟!

لذا ما هیچ منع عقلی نداریم که عالمی داشته باشیم جسمانی و قوه هم باشد..امتحان هم باشد..نعمت و عطای الهی نیز باشد اما جنایت و نقص های آنچنانی نباشد
چه لزومی داره که با رنج و درد به خدا پی ببریم؟! وقتی با نعمت و رضایت میشود خیلی بهتر پی برد
اگر نمیتونیم خدا را به خودمان در مورد صفات عادل و مهربان بودن قیاس کنیم..پس به معنای واقعی نمیتوانیم اثبات هم کنیم
شاید عدل او این باشد که گنه کار به بهشت رود و بی گناه به جهنم
در ضمن ما منکر عوالم انسان و مراحلش نیستیم
صحبت این است که ضرورت چنین عوالمی را که توام با درد و وحشت است را نمیدانیم

و اما بحث امامان و پیامبران
بله اکتسابی و ارادی بوده و همه حرف ما همین است
اما خدا خواسته..رها نبوده این مسله
در غیر اینصورت اصلا لزومی نداشت که ما پیامبر و امام داشته باشیم..چون ممکن بود اختیارا در این مسیر نیایند!

شعیب;911978 نوشت:

بنا بر این دانستن حتی شهود کردن باعث عمل نمی شود بلکه این اراده انسان است که این علم را با قلب پیوند می زند و باعث حرکت می شود.
[/]

بهتره که در مورد این موضوع هم با روش ساده و همه فهم صحبت بشه

سوال بنده این است اگر اینطور است باید در حوزه محسوسات هم مصداق داشته باشد
مثلا زهری را به ما بدهند و ما هم بدانیم که اگر بخوریم می میریم و دوست هم نداشته باشیم که بمیریم ولی بخوریم..اما قطعا نمیخوریم
پس ملاحظه میکنید اگر علم قطعی و یقینی باشد منجر به عمل میشود

نتیجه اینکه ایمان به عذاب اخروی و ضرر گناهان از جنس علم یقینی و قطعی نیست..حداقل برای غیر معصومین

غریبه آشنا;911987 نوشت:
بر فرض جدا باشند یا نباشند
چه فرقی میکند؟
اصل درک ما است که درک نمیکند(حتی اگر جدا نباشند)

سلام
خیلی از مسائلی که از نظر شما درک احساسی هستند ، در واقع درک عقلی هستند
مثلاً وقتی یک نفر دزدی میکند ، بعد پلیس محلهء ما او را دستگیر میکند ، مشاهده و فهم این موضوع حس وجود عدالت را به ما منتقل میکند
بعدها اگر کسی بخواهد دزدی کند ما با توجه به شناختی که پلیس محله مان داریم ،
"حس وجود عدالت" در دلمان پدیدار میشود

پس در واقع ما عدالت را حس نکرده ایم ، بلکه فهمیده ایم

پس حس وجود عدالت الهی هم با فهم بوجود میاید
روی این موضوع اگر نظری دارید بفرمائید تا بعد بگویم تفاوت جدا و یکی بودن دنیا و آرت در چیست

شعیب;911991 نوشت:
خب اگر عوامل و موانع منحصر در این هایی باشد که ما شمردیم می شود نا عدالتی

تشکر استاد
البته من جسارت کردم و سعی کردم موضوعی را با این پرسش به شما بزرگوار یادآوری کنم
(جسارتم را ببخشید)

دقیقاً موضوع همینجاست که عوامل و موانع ، منحصر به آنچه من گفتم نیست
و این همان چیزی است که در ابتدا آن را باید برای استارتر محترم تبیین بفرمائید
تا گسترهء عوامل و موانع برای ایشان جا نیفتد ، آوردن دلایل اثبات عدل خدا از طریق برهان ایشان را قانع نخواهد کرد

به نظرم باید مباحث ازلی و ابدی ، علم خداوند و احاطه اش به زمان ، بحث عین ثابت و..... مطرح بشود
البته بصورتی که برای امثال بنده قابل فهم باشد
چون استارتر محترم تصمیم های انسان را و در نتیجه عوامل و موانع را منحصر در نگاه خودشان می بینند

غریبه آشنا;911993 نوشت:
شما از یه طرف بهشت را در حد خواب و خیال میاورید پایین با این تعبیر که انجا قوه و استعدادی نیست مطلقا...

با سلام
براي تقريب به ذهن شما مثال خواب را آوردم که ببینید چگونه می تواند خوردن باشد و چاق شدن نباشد خواب مثالی بود برای تقریب به ذهن مخاطب. نه این که بهشت مانند خواب باشد.
در روایتی از امام علی نقی (ع) ذکر شده است که: خواب دیدن در ابتدای آفرینش انسان وجود نداشته است، پس خداوند پیغمبری فرستاد به سوی اهل زمان خود و آنان را بسوی عبادت و اطاعت خداوند فراخواند، پس آنان گفتند: اگر ما اطاعت پروردگار تو را بجا آوریم چه فایده ای برای ما خواهد داشت؟
آن حضرت فرمود: اگر من را اطاعت کنید و به پیروی از خدای من بپردازید، خداوند شما را داخل بهشت می نماید و اگر نافرمانی خداوند را بجا آورید، حق تعالی شما را داخل جهنم خواهد نمود.
پس آن گفتند: بهشت و جهنم چیست و به چه شکل است؟
و چون آن حضرت برای آن ها این دو مکان را وصف کرد، آن ها گفتند: چه زمانی به آن می رسیم؟
آن حضرت فرمود: پس از مُردَن.
گفتند: ما دیده ایم که مردگانمان پس از مردن تبدیل به استخوان شده اند و پوسیده گردیده و راه به جایی نبرده اند و تماماً در قبر خود می مانند و از این رو تکذیب آن حضرت نمودند. پس خداوند خواب دیدن را برای آنان مقرر فرمود، پس به نزد آن پیغمبر آمدند و آنچه در خواب دیده بودند نقل کردند.
پیغمبر فرمود: خداوند بدین وسیله خواسته بر شما حجت را تمام نماید و به شما بفهماند، همانگونه در هنگام خواب دیدن حوادثی بر روح شما می گذرد که بدنتان از آن خبر ندارد و افراد دیگر نیز از آن مطلع نمی گردند، همچنین است پس از مُرَدن که روح شما ثواب و عقاب می شوند، هر چند بدن هایتان در قبرها بپوسد و از هم بپاشند و این خواب دیدن نشانه ای از سوی خداوند بوده است برای شما تا به عالم دیگر ایمان بیاورید و تنها پوسیدن بدن هایتان را در قبر از نظر نگذرانید!(کافی ج 8ص 90)
پس این خواب راهی است برای یافتن حقیقت درباره قیامت البته در حد و اندازه دنیایی.

غریبه آشنا;911993 نوشت:
و از طرف دیگر میگویید برای بعضی جبران میشود و استثنا میشوند
با کدام قوه و استعداد؟

اگر ذهن شریفتان باشد چند بار این موضوع را مطرح کردم که خدا در آستانه قیامت این ظرفیت را برای استثناءات ایجاد می کند و آنها را مدیریت می کند اما نه از باب قعده بلکه از روی پرکردن خلاءی که از سر ناگزیری از عوارض عالم ماده برای برخی ایجاد می شد.

غریبه آشنا;911993 نوشت:
اگر منع عقلی ندارد که در ورای دنیا هم حتی در موارد استثنا قوه و استعداد باشد پس ضرورت وجود دنیا از این حیث که قوه و استعداد فقط اینجاست نفی میشود
اصلا چرا و به کدام دلیل عوالمی که میگوییم از عالم ما کامل تر است و احاطه دارد از این بابت یعنی قوه داشتن تهی باشد؟!

و باز هم اگر خاطر شریفتان باشد در چندین جا این را تحت مدیریت استثناءات و علی القاعده و خلاف قاعده بحث کردیم و اولین بار این اشکال را خودم مطرح کردم و به آن پاسخ دادم که جای سوالی نباشد :
شعیب;911174 نوشت:
این که می گوییم آمدن در این دنیا برای نوع انسان ضروری است به این معناست که قاعده اولیه(علی القاعده) برای به فعلیت رسیدن امور بالقوه وجودی انسان ، آمدن در دنیا یک ضرورت است. به خدا انسان را به گونه ای خلق فرموده است که ذاتا قابل ترقی و تکامل است و زیبایی این مخلوق خدا این است که بر خلاف دیگر مخلوقات الهی علاوه بر رشد تکوینی می تواند رشد تشریعی نیز داشته باشد و از طرفی دنیا ماده و بستری برای تکامل است (چون در تکامل تدریج نهفته است ) پس خدا از روی حمکت و رحمت خویش انسان را در این دنیا می آورد تا علی القاعده اولیه به این رشد خود برسد.
از طرفی به علت نوع وجودی عالم دنیا که ممزوج به تزاحم است افرادی قلیل از این نعمت محروم می شوند پس علاوه بر این که ذاتشان اقتضای این رشد و تکامل را دارد طبیعت دنیا مانع آن می گردد در این جا خدا بنا بر رحمت و حمت الهیه خویش و با قدرت لا یتناهی خود در سرایی دیگر مدلی از این دنیا را به صورت محدود فراهم کرده تا این عده قلیل در آن به تکامل خود برسند.(که احتمالا این مدل در برزخ و دهانه ورد به قیامت انجام خواهد شد)

شعیب;911174 نوشت:
شاید سوال شود که اگر همچنین امکانی برای تکامل در این مدل دومی وجود دارد چرا خدا همه انسان ها را در آن قرار نداده تا در آن به تکامل برسند؟
جواب: این کار گر چه شدنی است اما علی القاعده نیست و تا مدل بهتر و علی القاعده وجود دارد چرا به سمت مدل جایگزین و استثناءی پیش برویم به عبارت دیگر تکامل در دنیا علی القاعده و تکامل در مدل ارائه شده ثانویه خلاف قاعده(مدل استثناءات) است و حکمت الهی حکم می کند که کار خلاف انجام ندهد.

غریبه آشنا;911993 نوشت:
لذا ما هیچ منع عقلی نداریم که عالمی داشته باشیم جسمانی و قوه هم باشد..امتحان هم باشد..نعمت و عطای الهی نیز باشد اما جنایت و نقص های آنچنانی نباشد
چه لزومی داره که با رنج و درد به خدا پی ببریم؟! وقتی با نعمت و رضایت میشود خیلی بهتر پی برد

دوست عزیز چرا پس از پاسخ داده شدن به سوالتان دوباره آن را تکرار می کنید اگر از جواب قانع نشده اید آن جواب را نقد کنید نه این که دوباره سوالتان را تکرار کنید بعضی اوقات احساس می کنم انگار شما اصلا جواب بنده را به این سوالتان ندیده اید که دوباره طرح می کنید :
شعیب;911298 نوشت:
دنیایی برای به فعلیت رساندن ظرفیت های انسان بهرتر از این که می بینیم نمی شد که باشد چرا که بر فرض که بخواهیم دنیایی غیر از این دنیا فرض کنیم (فرضش که امکان دارد) باید غیریت را با صفات و ذات بیان کنیم هر کدام از این صفات دنیا و یا ذات آن را که بخواهید تغییر دهید نمی شود .
مثلا می گویید در دنیا ظلم نباشد آیا می شود ؟؟ باید در این صورت ظالم نباشد یعنی خدا دنیایی بیافریند که هر کس از انسان بخواهد ظلم کند خدا جلوی او را بگیرد خب این دیگر امتحان نمی شود به فعلیت رسیدن قوای داخلی این انسان با اراده اش چه خواهد شد؟؟ این انسان می گوید خدایا به من اراده داده ای یا نه؟ مگر اراده دو سویه نیست؟ یک سوی آن خوب است یک سوی آن بد؟ من می خواهم سوی بد آن را اختیار کنم مگر من اراده ندارم؟
فرض این که بگوییم در دنیا ظلم نباشد فرض نفی اراده انسانی است.

شعیب;911967 نوشت:
مهم این است که انسان بتواند از مهمترین عنصر وجودی خود یعنی اراده و اختیار تشریعی بهره ببرد و به تکامل برسد که در بهشت همچنین امکانی نه از باب امتحان و اختبار وجود دارد و نه از باب تکامل.
پس این مدل مخدوش است چرا که به مهمترین عنصر وجودی انسان جوابگو نمی باشد.

و بارها عرض کردم باید فرق بین جسمانی بودن و مادی بودن را تحقیق کنید آنجه که قابلیت و قوه و شدن در آن است ماده است نه جسم. حرکت و شدن لاجرم باید در ماده صورت گیرد (مباحث فلسفی ذیل این بحث را ببینید)
علاوه بر این از طرفی هر گاه یک مدلی ارائه می شود صرف فرض کار را حل نمی کند باید صفات آن مدل را هم در نظر گرفت.
شما می گویید امتحان و خارج شدن از قوه به فعل باشد و به اراده انسان هم(به عنوان عنصر اساسی وجود انسان) توجه بشود که انسان در امتحان هایش راه مورد نظرش را انتخاب کند ولی ظلمی در عالم از سوی او محقق نشود؟؟؟!!! آیا این شدنی است.
آیا اگر انسانی در سر دو راهی امتحان شدن قرار گرفت و قرار بود از قوه به فعل خارج شود حتما باید خوبی ها را انتخاب کند ؟؟؟ آیا اگر اراده کرد که بدی ها را انتخاب کند چه؟؟
در این مدل فرضی شما مثلا کسی در ظرف امتحان خواست از روی اراده از بین نوازش یتیم و زدن یتیم ، زدن را انتخاب کند آن وقت چه ؟ آیا نباید این کار محقق شود ؟؟ اگر آری که این می شود مثل دنیا . و اگر نه که این خلاف فرض اراده داری انسان است!!!!!
اینجاست که قرآن می فرماید :ان الله لا یظلم الناس شیئاً ولکن الناس انفسهم یظلمون/ و لا یظلم ربک احداً/ و ما الله یرید ظلماً للعالمین/

غریبه آشنا;911993 نوشت:
صحبت این است که ضرورت چنین عوالمی را که توام با درد و وحشت است را نمیدانیم

2هدف تکامل انسان و رسیدن از قوه به فعل است راهی برای انسان جز ورود به این دنیا نیست اگر می خواهد انسان به کمال لایق خود برسد باید از این گذرگاه عبور کند. الدنیا دار العمل بلا حساب و الغد دار الحساب بالا عمل.

غریبه آشنا;911993 نوشت:
شاید عدل او این باشد که گنه کار به بهشت رود و بی گناه به جهنم

این هم یکی از انواع عدل الهی است که پست های ابتدائی خدمتتان عرض کردم که عدل الهی را باید در سه حوزه دید : عدل تکوینی عدل جزائی عدل تشریعی.
یعنی خدا در این که آسمان و زمین را خلق کرد و موجودات را آفرید و انسان را در دنیا اینگونه خلق کرد هیچ ظلمی روا نداشته است و هر چیز را در جای لایق به حال خودش آفریده است و هیچ ستمی به هیچ کس روا نداشت. او حکیم و عالم علی الاطلاق است و هیچ بخل و تنگ نظری در آفرینش ندارد و خود فرمود «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ» آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) قرار داد. در تفسیر همین آیه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: «بِالْعَدْلِ قامَتُ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ» آسمان و زمین به عدل بر پا است.
در حوزه تکوین خدا عالم را بر میزان عدل بنا کرده است و در حوزه تشریع هم خود فرمود: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» و در حوزه جزا نیز (همان بهشتی که شما می گویید) خدا میزان عدالتش را گسترانیده است و در ا« روز «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»

غریبه آشنا;911993 نوشت:
در ضمن ما منکر عوالم انسان و مراحلش نیستیم

وقتی مراحل مختلف وجود انسان را به رسمیت شناختیم باید حالات و اوصاف آن عوالم را (ثبوتا و اثباتا) بررسی کرد تا ببینیم اگر مثلا در یک دوره از این دوره ها ، انسان نیاز به محیطی آنچنانی دارد برای این که رشد کند عدل متناسب با آن کدام است. آیا در زمانی که انسان باید از قوه به فعل برسد و در بوته امتحان قرار بگیرد و اراده اش را به کار اندازد و با اراده اش مسیر را طی کند عدل این است که یک طرف راه ارادی او (یعنی میل به بدی ها و شرور ) را سد کند و فقط راه میل به خوبی ها را در او باز گذارد!!!؟؟؟ یا نه راه را برای انتخاب آزاد و ارده مندانه او را باز گذارد و محیطی برای رسین به آن را باز کند؟؟؟

غریبه آشنا;911993 نوشت:
و اما بحث امامان و پیامبران
بله اکتسابی و ارادی بوده و همه حرف ما همین است
اما خدا خواسته..رها نبوده این مسله
در غیر اینصورت اصلا لزومی نداشت که ما پیامبر و امام داشته باشیم..چون ممکن بود اختیارا در این مسیر نیایند!

در کدام راه نیایند؟؟؟
یعنی اگر بحث امامت و پیامبری نبود و فقط بحث انتخاب صرف بود آیا در این صورت این افراد (که الآن پیامبر و امام شده اند) شاید راه بد را انتخاب می کردند و (نعوذ بالله) از افراد فاسق می بودند؟!!!
لطفا بیشتر تحقیق و تفکر کنید.

Reza-D;912113 نوشت:
البته من جسارت کردم و سعی کردم موضوعی را با این پرسش به شما بزرگوار یادآوری کنم (جسارتم را ببخشید)

دقیقاً موضوع همینجاست که عوامل و موانع ، منحصر به آنچه من گفتم نیست
و این همان چیزی است که در ابتدا آن را باید برای استارتر محترم تبیین بفرمائید
تا گسترهء عوامل و موانع برای ایشان جا نیفتد ، آوردن دلایل اثبات عدل خدا از طریق برهان ایشان را قانع نخواهد کرد

به نظرم باید مباحث ازلی و ابدی ، علم خداوند و احاطه اش به زمان ، بحث عین ثابت و..... مطرح بشود
البته بصورتی که برای امثال بنده قابل فهم باشد
چون استارتر محترم تصمیم های انسان را و در نتیجه عوامل و موانع را منحصر در نگاه خودشان می بینند


با سلام و تشکر از لطف شما
در میانه بحث، بنده همین موضوع را با تعریضی در قالب برهان انی و لمی خدمت استارتر محترم عرض کردم.
ولی آن چه که مشخص است بحث ما به خاطر رفت و برگشت هایی که داشته این قدر طولانی شده است یعنی مبنای محکمی در سوال اخذ نشده بود یعنی علاوه بر خو سوال مقدمات مخفی سوال نیز برای استارتر مورد سوال بوده که بعد از 15 صفحه به یک باره آنها را مطرح کردند و از طرفی موضوع عدل الهی و نظام اصلح با هم در آمیخته شده و با هم مطرح شد.
البته بنده این بحث ها را به هر نحوی که صورت بگیرد مفید می دانم چرا که بحث عدل الهی زوایای مخفی زیادی دارد که ابید در طول بحث با گفتگو های رفت وبرگشتی آنها را روشن کرد تا یک نظام صحیحی نسبت به این مولفه اساسی بحث های اعتقادی یعنی عدل الهی صورت بپذیرد.
ولی باز هم از پیشنهاد شما استقبال می کنم و انشا الله در فرصت مقتضی به آن خواهم پرداخت. (البته اگر شما زحمت ارائه این مطلب را بکشید حتما استقبال خواهم کرد)

غریبه آشنا;912006 نوشت:
بهتره که در مورد این موضوع هم با روش ساده و همه فهم صحبت بشه

مثالی که ذیل این بحث از آیة الله جوادی آملی آوردم برای روشن شدن و ساده کردن موضوع بود. باز هم اگر در این مورد و بسط آن و توضیح آن سوالی بود در خدمتم.

غریبه آشنا;912006 نوشت:
سوال بنده این است اگر اینطور است باید در حوزه محسوسات هم مصداق داشته باشد
مثلا زهری را به ما بدهند و ما هم بدانیم که اگر بخوریم می میریم و دوست هم نداشته باشیم که بمیریم ولی بخوریم..اما قطعا نمیخوریم
پس ملاحظه میکنید اگر علم قطعی و یقینی باشد منجر به عمل میشود

اتفاقا صحبت در مثالی که زدم همین بود گاهی علم به درجه ایمان می رسد و عقد القلب ایجاد می کند و باعث عمل می شود ولی مهم این است که با انسان با اراده خودش این عقد القلب را ایجاد کند. حال گاهی اراده انسان تحت تاثیر عوامل خود ساخته حتی مرگ را هم به جان می خرد. یک عامل تکفیری را ببنید به او می گویند اگر این کمربند انفجاری را ببندی بروی در بین مردم در هر صورت کشته خواهی شد چه خود خودت را منفجر کنی یا چه تو را دستگیر کنند او می گوید خب به این ها کافر اند من چند کافر را از زمین بردارم می ارزد یا دسته دیگر آنان می گویند خب به بهشت می روم یک دسته دیگر آنها می گویند خب 20000 دلار گیر خانواده ام می آید عمری راحت زندگی می کنند بلاخره با یک تحلیل درونی اراده اش مرگ را ترجیح می دهد.
مهم این است که بدانیم اولا علم مقدمه عمل است بدون شک . اما هر علمی منجر به عمل نمی شود چرا؟ به دو دلیل یا این علم تبدیل به ایمان نمی شود تبدیل به عقیده و عقد القلب نمی شود یا اراده واسطه عمل نمی گردد (که این هم دلایل مختلفی می تواند داشته باشد از جمله گیر بودن اراده در امیال مختلف)
قرآن نمونه های مختلف برای این علم بی عمل آورده که یک نمونه بارز آن شیطان است. آیا شیطان نمی دانست خدا خداست؟ که می دانست. آیا نمی دانست وعده خدا محقق است؟ می دانست . آیا نمی دانست که عاقبت سر پیچی طرد و خروج از درگاه الهی است؟؟ چرا که می دانست. پس چرا این علمش به عمل درست نیانجامید ؟ چون پای اراده اش در یک صفت نفسانی به نام تکبر گیر بود.

غریبه آشنا;912006 نوشت:
نتیجه اینکه ایمان به عذاب اخروی و ضرر گناهان از جنس علم یقینی و قطعی نیست..حداقل برای غیر معصومین

باید واسطه بین علم و عمل را لحاظ کرد تا این واسطه نیاید عملیات صورت نخواهد گرفت اراده انسان مانند جمع و تفریق میان اعداد است که اگر نباشند معادله صورت خواهد گرفت هر چند اعداد در حد نهایت خود باشند.
فلاسفه می گویند کیف و العلم من مبادء الاختیار و مجرد قوة العلم لا یوجب لا قوة الاراده» (طباطبایی،المیزان، ج11، ص167) (علم قوی که جزو مقدمات اختیار است، نتیجه‌ای جز تقویت اراده ندارد و اراده انسان را تعطیل نمی‌کند.)مجرد علم هر چند هم که قوی باشد عمل را به همراه نخواهد داشت. مگر این که اراده واسطه گردد.

شعیب;912146 نوشت:
اگر شما زحمت ارائه این مطلب را بکشید حتما استقبال خواهم کرد

لطف دارید برادر عزیز
خب من تخصصی در این زمینه ندارم فقط مقداری اطلاعات اندک از همین سایت به دست آورده ام
ولی به نظرم رسید دلیل عدم پذیرش دلایل از سوی استارتر همان چیزی است که خدمتتان عرض کردم

حالا هم دارم با ایشان در حد بضاعت خودم گفتگو میکنم
شما هم ناظر باشید اگر کم و کاستی بود کمک بفرمائید
گل

Reza-D;912112 نوشت:
سلام
خیلی از مسائلی که از نظر شما درک احساسی هستند ، در واقع درک عقلی هستند
مثلاً وقتی یک نفر دزدی میکند ، بعد پلیس محلهء ما او را دستگیر میکند ، مشاهده و فهم این موضوع حس وجود عدالت را به ما منتقل میکند
بعدها اگر کسی بخواهد دزدی کند ما با توجه به شناختی که پلیس محله مان داریم ،
"حس وجود عدالت" در دلمان پدیدار میشود

پس در واقع ما عدالت را حس نکرده ایم ، بلکه فهمیده ایم

پس حس وجود عدالت الهی هم با فهم بوجود میاید
روی این موضوع اگر نظری دارید بفرمائید تا بعد بگویم تفاوت جدا و یکی بودن دنیا و آرت در چیست

سلام
بله اگر مفهوم عدالت نبود که ما روی آن بحث نمیکردیم!
منتها همونطور که شما هم گفتید این مفهوم یک مفهوم زمینی است..یعنی منطبق با حقوق معلوم است نه حقوق نامعلوم
توی دنیا اگرم عدالت نیست حداقل میدونیم شامل چه چیزی میشه

اما در مورد خدا مفهوم عدالت روشن نیست
میگیم یکی زشت باید باشه تا زیبایی معلوم باشه
میگیم اگه کسی از گرسنگی بمیره ایرادی به عدل او نیست
میگیم برای رشد و تعالی دنیا ضروریست ولی برای هرکس خدا بخواهد بدون دنیا هم میتواند رشد و تعالی دهد

شعیب;912144 نوشت:

دوست عزیز چرا پس از پاسخ داده شدن به سوالتان دوباره آن را تکرار می کنید اگر از جواب قانع نشده اید آن جواب را نقد کنید نه این که دوباره سوالتان را تکرار کنید بعضی اوقات احساس می کنم انگار شما اصلا جواب بنده را


سلام

1-تکراری اگر هست به جهت این است که نقد بنده را نقد نمیکنید
بنده عرض کردم اگر خداوند میتواند به غیر از دنیا هم بساط رشد و تعلی و امتحان داشته باشد...پس مدل فرضی ذکر شده هیچ منع عقلی ندارد...و نمیتوانید بگویید که نه امکان ندارد
اگر محال عقلی بود همون استثنا را هم شما نمیتوانید بگید
متوجه شدید استاد؟

2-میفرمایید اگر کسی نتواند ظلم کند پس اراده ایی ندارد
بنده عرض میکنم خیر ..و در چند حالت میتوان پاسخ این مطلب را داد
یکی اینکه از اونجایی که عمل بد هرکسی باید متوجه خودش باشه و این کاملا عادلانه است لزومی نداره صرف اراده و خواستن بتواند ظلم کند و اگرم ظلم کند لزومی نداره قابل جبران نباشد
توی همین دنیا هم ما به دنبال همین هستیم که عاملی باشه که ظلم و فقر و رنج به صفر برسه..دنبال این نیستیم؟!
پس اراده آدمی با چنین خواسته ایی از خدا منافاتی ندارد
آیا اگر روزی دنیا پر از عدل و داد و نعمت و آبادانی بود و ظالم ظلمش حداقلی و قابل جبران بود شما ایراد میگیرید که این لازمه عدل الهی نیست؟!

3-در مورد توضیح معصومیت امامان و پیامبران باید عرض کنم که درسته که معصومیت دارند و اکتسابی هم است...اما کلیت موضو را که چه عده پیامبر باشند و چه عده نه را خدا خواسته یا نه؟
اگر نخواسته هیچ لزومی نداشت که ما اصلا پیامبر داشته باشیم
ولی اگر وجود امام و پیامبر ضروریست پس خود اراده کرده که عده ای اکتسابی معصوم شوند..

غریبه آشنا;912226 نوشت:
میگیم یکی زشت باید باشه تا زیبایی معلوم باشه

ین حرف لااقل از نظر من درست نیست

غریبه آشنا;912226 نوشت:
میگیم برای رشد و تعالی دنیا ضروریست ولی برای هرکس خدا بخواهد بدون دنیا هم میتواند رشد و تعالی دهد

این هم از نظر تعریف اشتباه است

ببینید برادرم ، پیش فرضهای شما اشتباه است
اگر می بینید این پاسخ ها در جاهایی داده میشود به این دلیل است که ظرفیت طرف مقابل سنجیده میشود
مانند کودکی که به او گفته میشود خدا توی آسمان است ، در حالیکه می دانیم خدا همه جا هست و در عین حال هیچ جا نیست!
اما این مفهوم را چطور می توان به یک کودک یا حتی یک فرد بالغ که سواد آنچنانی ندارد فهماند؟

پس این پاسخ ها برای عموم پاسخ های خوبی است
اما به نظر من برای یک ذهن کنجکاو خیر

ولی برادر عزیز به همین نسبت که عرض میکنم به فرد کنجکاو باید پاسخ های عمیق تر داد
به همین شکل هم میگویم آن فرد کنجکاو هم باید ظرفش را بزرگتر کند
برادرانه ، من در شما کنجکاوی دیدم ولی بزرگ کردن ظرفِ پذیرش را در شما ندیدم
منظورم این نیست که هر چه میگوئیم بپذیرید ، اما برای درک حقیقت باید ذهنتان را خیلی بیشتر از اینها گسترش بدهید
یک کلام ، آن 2 *2 تا 4 تای عقلی را باید فراموش کنید

Reza-D;912295 نوشت:
ین حرف لااقل از نظر من درست نیست این هم از نظر تعریف اشتباه استببینید برادرم ، پیش فرضهای شما اشتباه استاگر می بینید این پاسخ ها در جاهایی داده میشود به این دلیل است که ظرفیت طرف مقابل سنجیده میشودمانند کودکی که به او گفته میشود خدا توی آسمان است ، در حالیکه می دانیم خدا همه جا هست و در عین حال هیچ جا نیست!اما این مفهوم را چطور می توان به یک کودک یا حتی یک فرد بالغ
سلام
متوجه سخن شما نمیشوم
مثال شما مربوط به معارف توحیدی است نه عدل الهی!
در عدل الهی محور بحث روی شرور است
حداقل توی این دنیا میدونیم که عدالت نیست و در مورد آخرت هم دلیل بر جبران نداریم
کاری با اعتقاد دلی ندارم از نظر برهانی میگویم
منتظر پاسخ شما هستم
بفرمایید که نقص ،فقر و ظلم را چگونه با عدل الهی توجیه میکنید؟اگر دنیا پر از عدل و آبادانی بود و ظلم ظالم حداقلی و قابل جبران بود..ایرادی داشت؟
شما وقتی میتوانید شرور را توجیه کنید که از مدل های دیگر که میتوانیم فرض کنیم ایراد بگیرید..

غریبه آشنا;912231 نوشت:
بنده عرض کردم اگر خداوند میتواند به غیر از دنیا هم بساط رشد و تعلی و امتحان داشته باشد...پس مدل فرضی ذکر شده هیچ منع عقلی ندارد...و نمیتوانید بگویید که نه امکان ندارد
اگر محال عقلی بود همون استثنا را هم شما نمیتوانید بگید
متوجه شدید استاد؟

با سلام
بنده هم بارهاي بار عرض كردم درست است كه منع عقلي ندارد كه خدا در همان سرايي كه براي استثناءات برنامه امتحان گذاشته است براي همه انسان ها نيز اين برنامه را اجرا كند ولي هر چه كه باشد آنجا علي القاعده نيست و خلاف قاعده است چرا كه ظرف تحقق كمالات مادي در دنياست (علي القاعده) و موارد پرتي كه در اين نظام قابل اجراي برنامه را ندارند خدا ظرف ديگري را البته به صورت علي البدل(خلاف قاعده و به خاطر ضرورت ها) طراحي مي كند و تا وقتي بشود از مجراي طبيعي (علي القاعده) كاري را انجام داد خلاف حكمت است كه آن را در مجراي غير طبيعي خودش جاري كند ( عقلاي عالم خلاف قاعده كاري نمي كنند مگر براي مديريت استثنائات) دنياي مادي سراي شدن و تبديل قوه به فعل است وقتي اين سرا با اين خصوصيت وجود دارد چرا آن را در سراي ديگري كه جاي فعليت تام است با ايجاد ظرفي بدلي انجام داد؟؟ عقلاي عالم اين كار را نمي كنند.
مثال درباره اين نوع مديريت بين عقلا حتي به صورت عرفي بسيار است: مثلا در مدرسه وقتي امتحان مي گيرند علي القاعده مي گويند هر كس برگه امتحانش را كه مي گيرد روي صندلي خود بنشيند و به سوالات امتحان جواب دهد اما يك دانش آموزي در اتفاقي دستش شكسته است و قدرت نوشتن ندارد مسئولين مدرسه او را به سالن جداكاري مي برند و يكي از ناظرين كنارش مي نشينند و دانش آموز مي گويد و وي در برگه امتحان دانش آموز مي نويسد اين خلاف قاعده است و به خاظر ضرورتي كه در كار است اين عمل انجام مي شود. اما هيچ وقت نمي توان گفت خب اگر امكان دارد (كه حتما دارد چون واقع شده) براي همه دانش آموزان يك نفر را بگذاريد كنار دستش كه او بگويد و وي بنويسد !!! اين جور هم خوش خط تر مي شود!! هم ديگر كسي تقلب نمي كند!!! هم اگر كسي دستش كند است عقب نمي افتد!!!و ...
اين يك مثال بود با محذوريت هاي تشبيهي كه در بين است تا چه رسد به دو مدل دنيايي و آخرتي.

غریبه آشنا;912231 نوشت:
آیا اگر روزی دنیا پر از عدل و داد و نعمت و آبادانی بود و ظالم ظلمش حداقلی و قابل جبران بود شما ایراد میگیرید که این لازمه عدل الهی نیست؟!

اين كه ظلم ظالم حد اقلي باشد به چه طريقي؟!! يعني ظالمي باشد و بخواهد ظلم كند و خدا اراده اش را سلب كند ؟؟؟ اين مخالف عدل الهي و حكمت الهي است.
بله اگر انسان ها با اراده خودشان به جايي رسيدند كه ظلم نكنند اين عالي است و اصلا نتيجه انزال كتب و ارسال رسل نيز همين است.
يا اين كه انسان هاي عادل به قدرتي برسند كه نگذارند انسان هاي ظالم ظلم كنند اين نيز عالي است.
اما خدا عالم را بنا بر سنن عاليه حكيمانه اي چيده است و آن سنن را در قرآن معرفي كرده است كه يكي از آنها اين است ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم.

غریبه آشنا;912231 نوشت:
میفرمایید اگر کسی نتواند ظلم کند پس اراده ایی ندارد
بنده عرض میکنم خیر ..و در چند حالت میتوان پاسخ این مطلب را داد

اراده با تصميم متفاوت است اراده صفت فعل است يعني از برايند فعل خارجي و ذات فاعل برداشت مي شود و تا وقتي فعل نباشد معناي خاصي نمي يابد.

غریبه آشنا;912231 نوشت:
توی همین دنیا هم ما به دنبال همین هستیم که عاملی باشه که ظلم و فقر و رنج به صفر برسه..دنبال این نیستیم؟!

با اراده انساني يا بي اراده او؟؟
بارها عرض كردم اگر اختيار و اراده انسان را از او بگيريم ديگر چيزي براي او نمي ماند وجود انسان به اراده و اختيار او ست پس بايد در همه حوزه ها به آن احترام گذاشت و اين اراده انسان است كه او را به فعليت مي رساند(مثبت يا منفي)

غریبه آشنا;912231 نوشت:
یکی اینکه از اونجایی که عمل بد هرکسی باید متوجه خودش باشه و این کاملا عادلانه است لزومی نداره صرف اراده و خواستن بتواند ظلم کند و اگرم ظلم کند لزومی نداره قابل جبران نباشد

يعني علت معلول خود را در پي نداشته باشد؟؟
اين يعني به هم خوردن نظام علي و معلولي (سخن شما تالي فاسد عظيمي در پي دارد)

غریبه آشنا;912231 نوشت:
ولی اگر وجود امام و پیامبر ضروریست پس خود اراده کرده که عده ای اکتسابی معصوم شوند..

اكتساب با ضرورت در تقابل جدي اند.
اين سخن شما تناقض دارد . اگر اكتسابي است پس ديگر ضرورت چه معنايي دارد و اگر ضرورت است اكتساب چگونه محقق است.
اگر بخواهيد جمله تان درست باشد بايد يكي از آن دو را نفي كنيد.
اما آنچه كه ما از برخي از نقل ها برداشت كرده ايم اين است كه خدا از توانايي اين تعداد براي كسب اين مقام و اراده آنها خبر داشت (روايت مي گويد و علمت منهم الوفاء به) و به عملكرد آنها در دنيا علم ازلي داشت بنابر اين آنها را مقرب قرار داد و به آنها وحي كرد (روايت مي گويد: فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِيعَةَ [الذَّرَائِعَ ] إِلَيْكَ وَ الْوَسِيلَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ) پس خلقت اين افراد را در طول تاريخ بشريت به گونه اي قرار داد كه بحث هدايت به طور متوازن و صحيح انجام شود(امام حسين در دعاي عرفه اين مضمون را به اين صورت دارند كه:وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَهِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَهِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَهِ اَئِمَّهِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،...)
پس چينش پيامبران و اولياي الهي در طول تاريخ بشريت باراده ازليه الهي بوده است كه بحث هدايت به نحو احسن صورت پذيرد.

شعیب;913819 نوشت:

با سلام
بنده هم بارهاي بار عرض كردم درست است كه منع عقلي ندارد كه خدا در همان سرايي كه براي استثناءات برنامه امتحان گذاشته است براي همه انسان ها نيز اين برنامه را اجرا كند ولي هر چه كه باشد آنجا علي القاعده نيست و خلاف قاعده است چرا كه ظرف تحقق كمالات مادي در دنياست (علي القاعده) و موارد پرتي كه در اين نظام قابل اجراي برنامه را ندارند خدا ظرف ديگري را البته به صورت علي البدل(خلاف قاعده و به خاطر ضرورت ها) طراحي مي كند و تا وقتي بشود از مجراي طبيعي (علي القاعده) كاري را انجام داد خلاف حكمت است كه آن را در مجراي غير طبيعي خودش جاري كند ( عقلاي عالم خلاف قاعده كاري نمي كنند مگر براي مديريت استثنائات) دنياي مادي سراي شدن و تبديل قوه به فعل است وقتي اين سرا با اين خصوصيت وجود دارد چرا آن را در سراي ديگري كه جاي فعليت تام است با ايجاد ظرفي بدلي انجام داد؟؟ عقلاي عالم اين كار را نمي كنند.
مثال درباره اين نوع مديريت بين عقلا حتي به صورت عرفي بسيار است: مثلا در مدرسه وقتي امتحان مي گيرند علي القاعده مي گويند هر كس برگه امتحانش را كه مي گيرد روي صندلي خود بنشيند و به سوالات امتحان جواب دهد اما يك دانش آموزي در اتفاقي دستش شكسته است و قدرت نوشتن ندارد مسئولين مدرسه او را به سالن جداكاري مي برند و يكي از ناظرين كنارش مي نشينند و دانش آموز مي گويد و وي در برگه امتحان دانش آموز مي نويسد اين خلاف قاعده است و به خاظر ضرورتي كه در كار است اين عمل انجام مي شود. اما هيچ وقت نمي توان گفت خب اگر امكان دارد (كه حتما دارد چون واقع شده) براي همه دانش آموزان يك نفر را بگذاريد كنار دستش كه او بگويد و وي بنويسد !!! اين جور هم خوش خط تر مي شود!! هم ديگر كسي تقلب نمي كند!!! هم اگر كسي دستش كند است عقب نمي افتد!!!و ...
اين يك مثال بود با محذوريت هاي تشبيهي كه در بين است تا چه رسد به دو مدل دنيايي و اخرتی

سلام
خب همین که منع عقلی ندارد برای مدل فرضی من کفایت میکند
مابقی سخنتان احتیاج به ادله دیگر دارد
رشد و تعالی و امتحان در عوالم دیگر بدون ظلم و جنایت و تبعیض و فقر و بدبختی ممکن است عقلا و منعی ندارد
دیگه چی از این دایره خارج میمونه که میفرمایید خلاف قاعده است؟
باتشکر

شعیب;913819 نوشت:

يعني علت معلول خود را در پي نداشته باشد؟؟
اين يعني به هم خوردن نظام علي و معلولي (سخن شما تالي فاسد عظيمي در پي دارد
[/SIZE]

خیر ندارد
اینکه ظلم ظالم به خودش برگردد تالی فاسد نیست
چطور در مورد عاقبت زمین که وارث صالحان است میپذیریم
که یک قدرت بالاتری هست که مانع مالک شدن ظالمین میشود؟!

شعیب;913819 نوشت:

اكتساب با ضرورت در تقابل جدي اند.
اين سخن شما تناقض دارد . اگر اكتسابي است پس ديگر ضرورت چه معنايي دارد و اگر ضرورت است اكتساب چگونه محقق است.
اگر بخواهيد جمله تان درست باشد بايد يكي از آن دو را نفي كنيد.
اما آنچه كه ما از برخي از نقل ها برداشت كرده ايم اين است كه خدا از توانايي اين تعداد براي كسب اين مقام و اراده آنها خبر داشت (روايت مي گويد و علمت منهم الوفاء به) و به عملكرد آنها در دنيا علم ازلي داشت بنابر اين آنها را مقرب قرار داد و به آنها وحي كرد (روايت مي گويد: فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِيعَةَ [الذَّرَائِعَ ] إِلَيْكَ وَ الْوَسِيلَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ) پس خلقت اين افراد را در طول تاريخ بشريت به گونه اي قرار داد كه بحث هدايت به طور متوازن و صحيح انجام شود(امام حسين در دعاي عرفه اين مضمون را به اين صورت دارند كه:وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَهِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَهِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَهِ اَئِمَّهِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،...)
پس چينش پيامبران و اولياي الهي در طول تاريخ بشريت باراده ازليه الهي بوده است كه بحث هدايت به نحو احسن صورت پذيرد.

خب پس اتفاقی ما پیامبر و امام داریم دیگه!
میشد که اصلا امام نداشته باشیم چون موضوع صدر در صد اکتسابی و اختیاری بوده

غریبه آشنا;913830 نوشت:
خب همین که منع عقلی ندارد برای مدل فرضی من کفایت میکند
مابقی سخنتان احتیاج به ادله دیگر دارد
رشد و تعالی و امتحان در عوالم دیگر بدون ظلم و جنایت و تبعیض و فقر و بدبختی ممکن است عقلا و منعی ندارد
دیگه چی از این دایره خارج میمونه که میفرمایید خلاف قاعده است؟

جند سوال:
اين كه در دو ظرف اصلي و بدلي امر امتحان و تكامل محقق باشد چرا يكي اصلي و ديگري بدلي خواهد بود ؟؟؟ چرا تكامل و امتحان به صورت طبيعي در يكي و جريان غير طبيعي در ديگري خواهد بود و به عبارت ديگر اين اصل و بدل از كجا مشخص ميگردد ؟؟ چرا اصل به جاي بدل و بدل به جاي اصل مورد استفاده قرار نمي گيرد؟؟
به عبارت ديگر چرا خدا دنيا را براي امتحان انسان (با تمام شرور و تبعيض هايي كه در ان رخ مي دهد ) انتخاب كرده است و تمام اين امر را به ظرف اخروي (همان ظرف به اصطلاح بدلي) منتقل نكرد؟
جواب: بدون شك در دنيا امتيازاتي براي سنجش انسان ها وجود دارد كه آن را در مقايسه با ظرف هاي ديگر انتخاب كرده اند كه در ظرف هاي ديگر وجود ندارد(گر چه ظرف هاي ديگر مي تواند به عنوان نمونه بدلي از آن استفاده شود) كه مهم ترين آنها بحث تدريج و تدرج است فقط عالم ماده است كه اين شدن را در خود دارد. تكاملي كه نياز انسان است در طبيعتي رخ خواهد داد كه تدرج در آن لحاظ شده باشد. انسان با تجربه و آزمون و خطا اين راه خود را در پي مي گيرد و به تكامل مورد نظر خود مي رسد كه اين در عالم ماده لحاظ شده است. و از طرفي اين مادي بودن بستر اين تكامل را به صورت طبيعي و فراهم مي كند يعني طبيعت زندگي در دنيا شدن و تكامل اردي است بر خلاف ظرف هاي ديگر كه طبيعت آنها تجرد و ثبوت و فعليت محض است و اگر امتحاني محقق مي شود و به صورت ويژه خواهد و بر خلاف حالت اوليه و آن (خلاف قاعده) خواهد بود.
علاوه بر امتيازات ديگري كه در اين نوع امتحان در دنيا وجود دارد و اين كار را بر امتحان در ظرف هاي ديگر ترجيح داده است:
مثلا عبرت گيري: انسان با نگاه به نمونه هاي عيني محقق شده در عالم مي تواند خير و شر خود را تشخيص دهد و به عبارت ديگر از آن عبرت بگيرد كه در مدل هاي ديگر اين امتياز نيست چرا كه تدريج نيست.
نكته مهم ديگر اين كه برخي از خصلت هاي كماليه انسان بايد در قالب دنيا و تزاحمات دنيوي به كمال نهايي خود برسد مثلا: تا در جامعه فقيري نباشد سخاوت و كمك به هم نوع و جود و كرم معنايي پيدا نمي كند و اين خصلت متعالي انساني ظرف نمو و رشد پيدا نمي كند و با اراده و اختيار رشد نخواهد كرد. ژس اين تزاحمات بر خلاف اين كه ظاهري نا بسامان دارد باطني ضروري براي رشد انسان دارد.
تا صحنه هاي مقاتله و مبارزه با ظلم و ستم نباشد ايثار و از خود گذشتگي و شهادت در راه خدا محقق نمي شود و اين فقط در دنيا محقق خواهد بود.
تا تدريج و تدرج مادي نباشد بر پا ايستادن در محراب عبادت براي اولياي الهي و رنج و مشقت هاي عبادت و مبارزه با نفس و ... در نفس سالك الي الله بروز نمي يابد و اين وجود دنيا را با تمام تزاحم هايش بايسته و شايسته حضور انسان امتحان شونده مي كند
و هزاران هزار امتياز ديگري كه مدل اصلي را از مدل بدلي ممتاز مي سازد و در جايي كه امكان ساماندهي و برنامه ريزي در مدل اصلي نباشد از مدل هاي جايگزين استفاده مي شود.
از همه اين ها گذشته در جايي كه منافع و مضار مدل هاي گوناگون براي ما (علاوه بر آن چه كه گفته شد) مشخص نباشد مي توان از برهان لمي پيش رفت به اين صورت كه بگوييم خدا حكيم است و از حكيم كار حكيمانه سر مي زند اگر امتحان انسان مردد باشد بين دو مدل حكيم مدل بهتر را انتخاب مي كند گر چه ما به اسرار آن آگاه نباشيم. بدون شك خداي حكيم بهترين مدل را براي امتحان انسان انتخاب مي كند و الا حكيم نيست.
در قرآن و روايات هم موارد مختلفي از اين امتياز هاي عالم ماده با اين همه تزاحمات را بيان مي فرمايند در حديثي قدسي خدا گوشه اي از راز اين نوع آفرينش را براي حضرت آدم بيان مي فرمايند:

آدم عرض به خدا عرض كرد: خداوندا، اگر آنها را یك جور خلق مى ‏كردى و به همه آنها یك طبیعت و ذات، و روزى و عمر یكسان مى‏ دادى بهتر نبود؟ چون در آن صورت آنها نسبت به هم تعدى نمى‏ كردند و میان آنها حسد و كینه و بغض پدید نمى ‏آمد. خلاصه هیچ گونه اختلاف با هم نداشتند؟
خداوند عز و جل فرمود: اى آدم، تو بوسیله روحى كه از من دارى حرف مى ‏زنى و درك مى ‏كنى. ولى بواسطه نقصى كه جسمت دارد مطالبى را مى ‏گویى كه عالم به حقیقت آنها نیستى. در حالى كه مى ‏دانى من خداوند عالم و حكیم هستم و من بواسطه همان علم و حكمتى كه دارم میان مخلوقاتم اختلاف به وجود آوردم و با مشیت خودم امور آنها را اداره مى ‏كنم ... بعضى را كور و بعضى را بینا، بعضى را كوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى كردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عده‏اى را سالم، بعضى را زمین ‏گیر و برخى بدون عیب هستند.

همه این كارها لازمه خلقت بود. براى این كه آن شخص سالم و بى ‏عیب به آن شخص معیوب نگاه كند و به خاطر سلامتى‌‏اش به من شكر و حمد بگوید. و یا آن كه عیب‏دار است به شخص سالم نگاه كند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم. و همچنین به بلاى من صبر كند تا به او پاداش خوب بدهم. یا این كه شخص غنى به فقیر نگاه كند به خاطر ثروتى كه به وى داده‏ام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این كه مؤمن به كافر نگاه كند به خاطر هدایتى كه داده‌‏ام به من حمد و سپاس گوید... .(جواهر السنيه ، كليات احاديث قدسي ص18)

غریبه آشنا;913831 نوشت:
خیر ندارد
اینکه ظلم ظالم به خودش برگردد تالی فاسد نیست
چطور در مورد عاقبت زمین که وارث صالحان است میپذیریم
که یک قدرت بالاتری هست که مانع مالک شدن ظالمین میشود؟!

اگر بگوييم ظالم اراده مي كند كه گلوي مظلوم را ببرد چاقوي تيز فراهم كرده نيرو و قواي جسمي دارد چاقو را بر گلو بگذارد با نيرو بكشد اما اين گلو بريده نشود اين خلاف قاعده علي و معلولي نيست؟؟؟
اين كه ظالم آتش بر فروزد در كنار ماده سوختني(مال مظلوم) قرار دهد اما آن نسوزد اين خلاف علي و معلولي نيست؟
اين كه دزد با هزار كلك و فريب دست رسي به پول مسروق پيدا كند ولي نتواند آن را بربايد اين خلاف علت و معلول نيست؟!!!!!!!!!

آنچه كه درباره حكومت صالحان است جلوگيري از ظلم ظالم به صورت معمول است نه اين كه هر وقت بخواهد كاري انجام دهد اراده اش را سلب كنيم اراده انساني در مقابل اراده انساني . نه اين كه اراده انساني سلب شود.
مثل همين الان مگر زماني كه يك حكومت ديني خوب بر مردم حكومت كند مانع از فساد نمي گردد و ظلم را به حد اقل نمي رساند اما اين به معناي سلب اختيار و اراده انسان نيست .

غریبه آشنا;913833 نوشت:
خب پس اتفاقی ما پیامبر و امام داریم دیگه!
میشد که اصلا امام نداشته باشیم چون موضوع صدر در صد اکتسابی و اختیاری بوده

خب دقت نمي كنيد ديگه!!
متن را كامل نمي خونيد !! بنده عرض كردم :
شعیب;913819 نوشت:
پس خلقت اين افراد را در طول تاريخ بشريت به گونه اي قرار داد كه بحث هدايت به طور متوازن و صحيح انجام شود

اكتسابي بودن اين مقام توسط پيامبران و اولياي الهي + چينش اين واسطه هاي هدايت در طول تاريخ بشريت هر كجا كه نياز باشد توسط خدا
دقيقا مانند رهبري كه نيروهاي زبده(فرمانده هاي عمليات) خود را در طول يك جنگ در زمان عمليات هاي مختلف به كار مي گيرد و آنها را در عمليات هاي مختلفي چينش مي كند. او با آگاهي از ظرفيت ها و توانايي مختلف افراد زبده آ»ها را در جاهاي مختلفي به كار مي گيرد.

شعیب;913851 نوشت:

اگر بگوييم ظالم اراده مي كند كه گلوي مظلوم را ببرد چاقوي تيز فراهم كرده نيرو و قواي جسمي دارد چاقو را بر گلو بگذارد با نيرو بكشد اما اين گلو بريده نشود اين خلاف قاعده علي و معلولي نيست؟؟؟
اين كه ظالم آتش بر فروزد در كنار ماده سوختني(مال مظلوم) قرار دهد اما آن نسوزد اين خلاف علي و معلولي نيست؟
اين كه دزد با هزار كلك و فريب دست رسي به پول مسروق پيدا كند ولي نتواند آن را بربايد اين خلاف علت و معلول نيست؟!!!!!!!!!

چرا هست خلاف علت و معلول است
ولی چنین علت و معلولی لزوما حکیمانه و عادلانه نیست

اینکه یه قدم پاتو اشتباه بزاری صد متر بیوفتی عادلانه نیست

اینکه ترو خشک با هم میسوزند قانون است اما عادلانه نیست

اینکه طرف باید زشت باشه و رنج بکشه تا دیگران مفهوم زیبایی را بفهمند یا شکر گذار باشند عادلانه نیست

و از همه مهمتر اینکه ظلمی قابل جبران نیست عادلانه نیست
اینکه شخصی از حیات دنیایی محروم شود

اینکه نیازی داشته باشی اما بگن اگه بچه خوبی باشی بعد مرگ بهت میدیم..عادلانه نیست...باور کنید...

این دنیا یک شکنجه گاه به تمام معناست
و هرگز چنین دنیایی را نمیتوان به خدایی عادل و مهربان نسبت داد

رشد و تعالی و خیر حداکثری انسان موافق با عالمی است که بندگان با نعمت و مهربانی به خدا دعوت میشوند نه با ظلم و جنایت
عالمی که در آن عدالت خدا و مهربانی اش لمس میشود
و افراد میتونن با تلاس بیشتر به شناخت و نعمت بیشتر برسند بدون اینکه کسی این حقو ازشون بگیره
و رقابت سر مراتب بهشت است نه بهشت و جهنم

وقتی میتوانیم بگوییم خیر حداکثری در مدل دنیاست که همه جوانب را بدانیم
تا وقتی که نمیدانیم نمیتوانیم بگوییم هست
هست با حتما هست متفاوت است

شعیب;913851 نوشت:

متن را كامل نمي خونيد

اكتسابي بودن اين مقام توسط پيامبران و اولياي الهي + چينش اين واسطه هاي هدايت در طول تاريخ بشريت هر كجا كه نياز باشد توسط خدا
دقيقا مانند رهبري كه نيروهاي زبده(فرمانده هاي عمليات) خود را در طول يك جنگ در زمان عمليات هاي مختلف به كار مي گيرد و آنها را در عمليات هاي مختلفي چينش مي كند. او با آگاهي از ظرفيت ها و توانايي مختلف افراد زبده آ»ها را در جاهاي مختلفي به كار مي گيرد.
[/SIZE]

یک لبه اکتسابی محض بودن این است که ممکن باشد اصلا کسی پیامبر نشود...یا همه پیامبر شوند
در حالی که معصومیت نبی و امام اکتسابی محض نیست
خاک و گلشان فرق داشته
خدا اراده نکرده همه یکجور استعداد داشته باشند
همه این تفاوت ها برمیگرده به ذات این دنیا
همه این تضادها در عالم در دل همین خاک از قبل بوده که حالا به نمایش گذاشته شده

ای چرخ فلک خرابی از کینه
توست

غریبه آشنا;913855 نوشت:
چرا هست خلاف علت و معلول است
ولی چنین علت و معلولی لزوما حکیمانه و عادلانه نیست

با سلام
تمام مشكل بحث شما همين است كه قوانين اين عالم را قرار دادي فرض كرده ايد
فرض كرده ايد اين كه علت و معلول است اين كه تزاحم است را خدا بعد از خلق عالم ماده به آن اضافه كرده است.
شما فكر مي كنيد اين كه 2=2 مي شود 4 را خدا علاوه بر 2 و 4 جعل كرده است يعني مي شده كه 2+2 بشود 5 و يا بشود 6 و يا بشود3 و يا بشود 4 آنوقت خدا از بين اين اعداد قرار داد كرده است كه 2= 2 در اين دنياي شما بشود 4 !!!
شما نظام علي و معلولي را قرار دادي تصور فرموده ايد و بعد آن را قابل تغيير مي دانيد. مگر مي شود عوارض ذاتي يك چيز را از آن سلب كرد ؟؟
بايد بدانيم كه خلق عالم مادي همان و قرار داد ها و عوارض عالم مادي هم همان. شما مي گوييد در عالم اختلاف باشد اما عوارض آن اختلاف نباشد. مي گوييد 7 عدد خوبي است به شرط اين كه قبل از 8 و بعد از 6 نباشد يك جاي ديگر باشد!!!
نفي علت و معلول يعني نفي عالم ماده
و بالا تر از آن نفي علت و معلول يعني نفي عالم وجود
اين علت و معلول چيزي نيست كه فقط در عالم ماده باشد در كل عالم وجود سريان و جريان دارد
خدا علت همه مخلوقات است و مخلوقات همه معلول خدا هستند.
نفي علت و معلول سر از تناقض در مي آورد.
پس اگر مي خواهيد بتوانيد بحث را ادامه بدهيد از نفي علت و معلول دست برداريد.
درباره حكيمانه بودن آن هم گفتيم ظرف تحقق داشته هاي انسان و به فعليت رسيدن آن اولا و بالذات (علي القاعده) عالم دنيا است و اين دنيا مادي است كه مي تواند ظرفيت هاي انسان مادي را به فعليت برساند سنخيت وجودي انسان با اين عالم سبب مي شود كه ظرف تحقق او نيز اين دنيا باشد.
و همان طور كه گفتيم اين عين حكمت است كه انسان بالاترين وجه تمايزش با بقيه موجودات يعني عاقلانه زيستن و متكامل شدن بايد نمود و ظهور پيدا كند. قوانين حاكم بر اين دنيا هم قرار دادي يست بلكه عين ذاتشان است يعني به صرف وجودشان قوانين هم در ان جريان ژيدا مي كند مادي بودن به همراه خود تزاحم مي آورد اختلاف مي آورد و...

غریبه آشنا;913855 نوشت:
اینکه یه قدم پاتو اشتباه بزاری صد متر بیوفتی عادلانه نیست

اینکه ترو خشک با هم میسوزند قانون است اما عادلانه نیست

اینکه طرف باید زشت باشه و رنج بکشه تا دیگران مفهوم زیبایی را بفهمند یا شکر گذار باشند عادلانه نیست

و از همه مهمتر اینکه ظلمی قابل جبران نیست عادلانه نیست
اینکه شخصی از حیات دنیایی محروم شود

اینکه نیازی داشته باشی اما بگن اگه بچه خوبی باشی بعد مرگ بهت میدیم..عادلانه نیست...باور کنید...

این دنیا یک شکنجه گاه به تمام معناست
و هرگز چنین دنیایی را نمیتوان به خدایی عادل و مهربان نسبت داد

رشد و تعالی و خیر حداکثری انسان موافق با عالمی است که بندگان با نعمت و مهربانی به خدا دعوت میشوند نه با ظلم و جنایت
عالمی که در آن عدالت خدا و مهربانی اش لمس میشود
و افراد میتونن با تلاس بیشتر به شناخت و نعمت بیشتر برسند بدون اینکه کسی این حقو ازشون بگیره
و رقابت سر مراتب بهشت است نه بهشت و جهنم


من به اين ها مي گويم بحث هاي رفت و برگشتي!!
و اصلا شايسته يك بحث علمي نيست .
تمام اين ها را بارها بر سرشان بحث كرده ايم و از آنها گذشته ايم و باز دوباره آنها را مطرح مي كنيد.
ابتداي بحث كه عدالت درباره همه را قبول داشتيد و فقط مشكل كودكان تز دنيا رفته بودند و بحث صفحه ها بر همين منوال پيش رفت و دو باره نه تنها به اصل بحث رجوع كرديد بلكه از آن هم تنزل مي كنيد.
اين بحث رفت و برگشتي گر چه فوايدي براي روشن شدن زواياي بحث دارد اما باعث طولاني شدن بحث مي گردد
براي اين منظور سفارش مي كنم كتاب عددل الهي استاد مطهري را به دقت و بدون پيش داوري مطالعه بفرماييد.

غریبه آشنا;913855 نوشت:
وقتی میتوانیم بگوییم خیر حداکثری در مدل دنیاست که همه جوانب را بدانیم
تا وقتی که نمیدانیم نمیتوانیم بگوییم هست
هست با حتما هست متفاوت است

ما آنجاهايي را كه مي بينيم هست بيان مي كنيم و اتفاقا اين موارد كم هم نيستند و برخي از موارد علاوه بر مشاهدات عيني مويًّد به براهين عقلي است كه گستره آن را از مشاهدات فراتر مي برد مواردي را هم كه علم نداريم و به قول معروف نمي توانيم از برهان ان ثابت كنيم از برهان لم ثابت مي كنيم. يعني از راه اصل حكمت الهي و عالم و قادر بودن خدا.

غریبه آشنا;913859 نوشت:
یک لبه اکتسابی محض بودن این است که ممکن باشد اصلا کسی پیامبر نشود...یا همه پیامبر شوند
در حالی که معصومیت نبی و امام اکتسابی محض نیست
خاک و گلشان فرق داشته
خدا اراده نکرده همه یکجور استعداد داشته باشند
همه این تفاوت ها برمیگرده به ذات این دنیا
همه این تضادها در عالم در دل همین خاک از قبل بوده که حالا به نمایش گذاشته شده

طبيعي است كه يك مدير مدبر براي طراحي يك يك برنامه مديريتي جامع از تمام ظرفيت هاي اعمال مديريت استفاده كند و اگر مخير باشد كه براي ساماندهي افراد تحت برنامه از افراد خود مجموعه استفاده كند از بهترين آنها و باظرفيت ترين آنها استفاده مي كند و يك معيار و ميزاني را براي انتخاب اين افراد در نظر مي گيرد و بر اساس آن معيار آنها را انتخاب مي كند(يك كفي براي اين امتيازات و خصوصيات در نظر مي گيرد و از آن كف به بالا هر كس امتياز داشت او را در مقاطع حساس و حساس تر و فوق حساس قرار مي دهد ) و در طول برنامه چينش مي كند و علاوه بر چينش در برنامه يك سري امكاناتي براي اعمال هر چه بهتر مديريت بر مجموعه به آنها اعطا مي كند.
حال اگر اين معنا را درباره خدا و عالم آفرينش و انسان هايي كه قرار است مورد هدايت قرار بگيرند در نظر بگيريم اين گونه مي شود : خدا به خلق خود نظر مي كند مي بيند يك سري از آنها هستند كه اين ظرفيت را براي رهبري هدايتي كه قرار است انسان ها بدان هدايت شوند را دارند (كف اين هدايت گري را دارند) حال در بين اين افراد منتخب اختلاف هايي از نظر ظرفيت و توانايي هست پس خدا هم آنها را در جايگاه هاي مختلف قرار مي دهد(تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) و برخي را پيامبر اولوالعزم و برخي را پيامبر صاحب كتاب و برخي پيامبر تبليغي وبرخي نبي .
فرق اين انتخاب خدا و انتخاب آن مدير شركت در اين است كه خدا قبل از آفرينش آگاه به عملكرد مخلوقاتش است و برگزيدگان آنها را در هنگام خلقت مشخص مي كند و به انها امكانات وجودي خاص مي دهد كه بتوانند اين هدايت گري را در حد اعلا انجام دهند.
تمام اين اتفاقات كه گفتم به صورت دقيق در اول دعاي ندبه بيان شده است.
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِيعَةَ [الذَّرَائِعَ ] إِلَيْكَ وَ الْوَسِيلَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِي فُلْكِكَ وَ نَجَّيْتَهُ وَ [مَعَ ] مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلا وَ سَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِيّا وَ بَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلِيما وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ رِدْءا وَ وَزِيرا وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ آتَيْتَهُ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ كُلٌّ [وَ كُلا] شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةً وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهَاجا وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِيَاءَ [أَوْصِيَاءَهُ ] مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ [مُسْتَحْفَظا بَعْدَ مُسْتَحْفَظٍ] مِنْ مُدَّةٍ إِلَى مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِينِكَ وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِكَ وَ لِئَلا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ يَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لا [لِئَلا] يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً مُنْذِرا وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِيا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَى إِلَى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِيبِكَ وَ نَجِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

شعیب;913942 نوشت:
اين بحث رفت و برگشتي گر چه فوايدي براي روشن شدن زواياي بحث دارد اما باعث طولاني شدن بحث مي گردد براي اين منظور سفارش مي كنم كتاب عددل الهي استاد مطهري را به دقت و بدون پيش داوري مطالعه بفرماييد.[/SIZE]
سلام
اتفاقا کتاب عدل الهی را خواندم..چندبار هم خواندم ولی به پاسخی نرسیدم
ایشان هم فقط توجیه کرده اند نه اثبات
بعنوان مثال میگویند اینکه یکی زشت است و دیگری زیبا تبعیض نیست..بلکه تفاوت است...خب این عوض کردن صورت مسله است...چیزی از ناراحتی شخصی که زیبایی ندارد کم نمیکند..

یا مثلا میگویند هر چیزی بر اساس ظرفیتش از خدا فیض میگیرد..خب ظرفیت را مگر غیر خدا داده؟اینها فقط توجیه است
کسی که زیبایی ندارد..یا نقص عضو دارد..کمبود دارد یا ندارد؟پذیرفتن علت و معلول یعنی پذیرفتن طبیعت محض...نه پذیرفتن خدا
طبیعتی که به هیچکس قول خوشبختی نداده و کاملا بی رحم است
منتها چون جز این نیست..ما هر طور شده میخواهیم به خداوندی عادل نسبتش دهیم در حالی که اگر خداوند عادل و مهربان است نباید درد دهد ولی درمان ندهد !موضوع خیلی روشن است

مفهوم عدل و مهربانی مفهوم خیلی روشنی هستند..و اینقدر پیچیدگی ندارد..ولی از اونجایی که خدا انسان نیست...صفاتش هم انسانوار نیست پس این صفات برای خدا قابل تحلیل نیست

شعیب;913942 نوشت:

با سلام
تمام مشكل بحث شما همين است كه قوانين اين عالم را قرار دادي فرض كرده ايد
فرض كرده ايد اين كه علت و معلول است اين كه تزاحم است را خدا بعد از خلق عالم ماده به آن اضافه كرده است.
شما فكر مي كنيد اين كه 2=2 مي شود 4 را خدا علاوه بر 2 و 4 جعل كرده است يعني مي شده كه 2+2 بشود 5 و يا بشود 6 و يا بشود3 و يا بشود 4 آنوقت خدا از بين اين اعداد قرار داد كرده است كه 2= 2 در اين دنياي شما بشود 4 !!!
شما نظام علي و معلولي را قرار دادي تصور فرموده ايد و بعد آن را قابل تغيير مي دانيد. مگر مي شود عوارض ذاتي يك چيز را از آن سلب كرد ؟؟
بايد بدانيم كه خلق عالم مادي همان و قرار داد ها و عوارض عالم مادي هم همان. شما مي گوييد در عالم اختلاف باشد اما عوارض آن اختلاف نباشد. مي گوييد 7 عدد خوبي است به شرط اين كه قبل از 8 و بعد از 6 نباشد يك جاي ديگر باشد!!!
نفي علت و معلول يعني نفي عالم ماده
و بالا تر از آن نفي علت و معلول يعني نفي عالم وجود
اين علت و معلول چيزي نيست كه فقط در عالم ماده باشد در كل عالم وجود سريان و جريان دارد
خدا علت همه مخلوقات است و مخلوقات همه معلول خدا هستند.
نفي علت و معلول سر از تناقض در مي آورد.
پس اگر مي خواهيد بتوانيد بحث را ادامه بدهيد از نفي علت و معلول دست برداريد.
درباره حكيمانه بودن آن هم گفتيم ظرف تحقق داشته هاي انسان و به فعليت رسيدن آن اولا و بالذات (علي القاعده) عالم دنيا است و اين دنيا مادي است كه مي تواند ظرفيت هاي انسان مادي را به فعليت برساند سنخيت وجودي انسان با اين عالم سبب مي شود كه ظرف تحقق او نيز اين دنيا باشد.
و همان طور كه گفتيم اين عين حكمت است كه انسان بالاترين وجه تمايزش با بقيه موجودات يعني عاقلانه زيستن و متكامل شدن بايد نمود و ظهور پيدا كند. قوانين حاكم بر اين دنيا هم قرار دادي يست بلكه عين ذاتشان است يعني به صرف وجودشان قوانين هم در ان جريان ژيدا مي كند مادي بودن به همراه خود تزاحم مي آورد اختلاف مي آورد و...

من به اين ها مي گويم بحث هاي رفت و برگشتي!!
و اصلا شايسته يك بحث علمي نيست .
تمام اين ها را بارها بر سرشان بحث كرده ايم و از آنها گذشته ايم و باز دوباره آنها را مطرح مي كنيد.
ابتداي بحث كه عدالت درباره همه را قبول داشتيد و فقط مشكل كودكان تز دنيا رفته بودند و بحث صفحه ها بر همين منوال پيش رفت و دو باره نه تنها به اصل بحث رجوع كرديد بلكه از آن هم تنزل مي كنيد.
اين بحث رفت و برگشتي گر چه فوايدي براي روشن شدن زواياي بحث دارد اما باعث طولاني شدن بحث مي گردد
براي اين منظور سفارش مي كنم كتاب عددل الهي استاد مطهري را به دقت و بدون پيش داوري مطالعه بفرماييد.

ما آنجاهايي را كه مي بينيم هست بيان مي كنيم و اتفاقا اين موارد كم هم نيستند و برخي از موارد علاوه بر مشاهدات عيني مويًّد به براهين عقلي است كه گستره آن را از مشاهدات فراتر مي برد مواردي را هم كه علم نداريم و به قول معروف نمي توانيم از برهان ان ثابت كنيم از برهان لم ثابت مي كنيم. يعني از راه اصل حكمت الهي و عالم و قادر بودن خدا.

طبيعي است كه يك مدير مدبر براي طراحي يك يك برنامه مديريتي جامع از تمام ظرفيت هاي اعمال مديريت استفاده كند و اگر مخير باشد كه براي ساماندهي افراد تحت برنامه از افراد خود مجموعه استفاده كند از بهترين آنها و باظرفيت ترين آنها استفاده مي كند و يك معيار و ميزاني را براي انتخاب اين افراد در نظر مي گيرد و بر اساس آن معيار آنها را انتخاب مي كند(يك كفي براي اين امتيازات و خصوصيات در نظر مي گيرد و از آن كف به بالا هر كس امتياز داشت او را در مقاطع حساس و حساس تر و فوق حساس قرار مي دهد ) و در طول برنامه چينش مي كند و علاوه بر چينش در برنامه يك سري امكاناتي براي اعمال هر چه بهتر مديريت بر مجموعه به آنها اعطا مي كند.
حال اگر اين معنا را درباره خدا و عالم آفرينش و انسان هايي كه قرار است مورد هدايت قرار بگيرند در نظر بگيريم اين گونه مي شود : خدا به خلق خود نظر مي كند مي بيند يك سري از آنها هستند كه اين ظرفيت را براي رهبري هدايتي كه قرار است انسان ها بدان هدايت شوند را دارند (كف اين هدايت گري را دارند) حال در بين اين افراد منتخب اختلاف هايي از نظر ظرفيت و توانايي هست پس خدا هم آنها را در جايگاه هاي مختلف قرار مي دهد(تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) و برخي را پيامبر اولوالعزم و برخي را پيامبر صاحب كتاب و برخي پيامبر تبليغي وبرخي نبي


عرض بنده این است تمام این تفاوت ها جبرا از قبل بوده
حوزه اختیار محدود است
اینطور نبوده و نیست که اون قابلیت اولیه و ویژه گی سرشتی نیز اختیاری بوده
اگر همه چیز اختیار بود در شرایط برابر...
هیچ لزومی نداشت که اصلا پیامبر داشته باشیم و خداوند هدایتگر باشد چون این احتمال بود که پیامبران بر مبنی همون اختیار مطلقشان معصومیت را اکتساب نکنند

نتیجه اینکه تعداد معدودی جبرا..و قبل از اینکه صاحب اختیار شوند استعداد و قابلیت این را که معصوم شوند را داشته اند..
خیلی چیرهای دیگر اینچنین است
مثلا یکی جبرا تیزهوش است و دیگری نه و هرکدوم هم اختیار دارند..اما قابلیت هاشون اختیاری نیست جبری است

غریبه آشنا;914106 نوشت:
عرض بنده این است تمام این تفاوت ها جبرا از قبل بوده

با سلام
كدام تفاوت ها ؟؟ اين كه من با اراده خودم بد را نتخاب مي كنم و شما خوب را (و بالعكس)؟؟ اين جبري است؟
ببينيد اين نشان مي دهد كه بحث عدل الهي كه شما روي آن اشكال داريد ريشه در جاي ديگري دارد و آن جبر و اختيار است ژس تا اين ريشه ها حل نشود رو بنا ساختن مشكلي را حل نمي كند
مانند ساختماني كه پي و پايه هاي آن سست و است بياييم و براي آن سنگ نما كار كنيم بدون شك چند روز ديگر اين سنگ بنا ها فرو خواهد ريخت.
غریبه آشنا;914106 نوشت:
حوزه اختیار محدود است

كدام حوزه ؟؟ حوزه مطلق افعال انسان؟؟ يا افعال اختياري ؟؟

غریبه آشنا;914106 نوشت:
هیچ لزومی نداشت که اصلا پیامبر داشته باشیم و خداوند هدایتگر باشد چون این احتمال بود که پیامبران بر مبنی همون اختیار مطلقشان معصومیت را اکتساب نکنند

بله احتمال داشته كه معصوميت را اكتساب نكنند ولي حالا كه اين كار را كرده اند. و ادل الدليل علي امكان الشي وقوعه . خدا هم اين انتخاب مختارانه مثبت اين افراد را مي دانست پس به آنها وحي كرد و آنها را برگزيد.
اين ملازمه اي كه شما عنوان مي كنيد مخدوش است.

س

غریبه آشنا;914106 نوشت:
نتیجه اینکه تعداد معدودی جبرا..و قبل از اینکه صاحب اختیار شوند استعداد و قابلیت این را که معصوم شوند را داشته اند..

خب اين قدر توصيه مي كرديم كه درباره اعطايي بودن يا اكتسابي بودن عصمت تحقيق كنيد براي اينجا بود كه اين مطلب را نفرماييد . اين مطلب شما صحيح نيست(توضيحش را قبلا داده ام: دعاي ندبه)
غریبه آشنا;914106 نوشت:
مثلا یکی جبرا تیزهوش است و دیگری نه و هرکدوم هم اختیار دارند..اما قابلیت هاشون اختیاری نیست جبری است

اين نكته را هم قبلا توضيح دادم كه تفاوت ذاتي اين جهان مادي است و خدا بر اساس اين تفاوت انسان هار آزمايش مي كند وخود فرمود: »لا يكلف الله نفسا الا وسعها» مهم جهت گيري است «ليس للانسان الا ما سعي»
اگر همان گونه كه شهيد مطهري در كتاب عدل الهي توضيح فرموده اند بتوانيم راز تفاوت هار ار در عالم ماده و عدم مغايرت آن را با عدل الهي بفهميم اين اشكالات خود به خود رفع خواهد شد. انسان ها لاجرم در دنياي مادي با هم متفاوت اند و خدا به هر كس به اندازه ظرفيتي كه در اين عالم مادي برايش ايجاد شده است وجود عنايت مي كند و بر اساس همين داشته ها امتحان مي شوند. مثلا فردي كه از پدر و مادري با رعايت نكات بهداشتي متولد مي شود ظرفي كه براي او ايجاد شده است لا جرم بيشتر از ظرفي است كه در يك انساني است كه از يك پدر و مادر بي موالات متولد شده است اين تفاوت طبيعي عالم ماده است و گريزي از آن نيست و اعطاي اين داشته ها مطابق قابليت ها عين حق و عدالت است گر چه اكتسابي هم نباشد اما در عرصه جزا و آزمايش انسان ها بنا بر وسعش بازخواست مي شوند. و گذشته از آن اين كه آنقدر فاكتور اراده در انسان وقي است كه مي تواند بر تمام عوامل محيطي و وراثتي و طبيعي غلبه كند. همانطور كه در افراد مختلفي مي بينيم كه در محيط هاي ناسالم خود اراده كرده اند و تصميم هاي نيكو گرفته اند(مانند ادواردو آنيلي) و يا كساني كه از لحاظ وراثتي هوش خوبي نداشته اند و با اراده و پشتكار گوي سبقت را از ديگران ربوده اند.(مانند سكاكي ) و نمونه هاي بسيار ديگر.

شعیب;914180 نوشت:

ببينيد اين نشان مي دهد كه بحث عدل الهي كه شما روي آن اشكال داريد ريشه در جاي ديگري دارد و آن جبر و اختيار است ژس تا اين ريشه ها حل نشود رو بنا ساختن مشكلي را حل نمي كند

سلام
واقعا تعجب میکنم
یعنی مفهوم عدالت اینقدر سخت است؟
همه حرف من اینه که مفهوم عدل الهی از زندگی دنیا بدست نمی آید
دنیا هیچ تضمینی به کسی نداده که حتی درکودکی نمیره..چه برسه به اینکه زنده باشه و در نعمت باشد
به عبارت ساده تر زندگی دنیا پر از خواسته ها و نیاز های برحقی است که خود دنیا و آفرینش داده اما اجابتی نیست
درد هست اما درمان نیست
یکی در نعمت و دیگری وعده جهانی دیگر

شما واقعا منکر این حرفید که در زندگی دنیا اکثر نیازها تامین نمیشود؟!

شعیب;914180 نوشت:

بله احتمال داشته كه معصوميت را اكتساب نكنند ولي حالا كه اين كار را كرده اند. و ادل الدليل علي امكان الشي وقوعه . خدا هم اين انتخاب مختارانه مثبت اين افراد را مي دانست پس به آنها وحي كرد و آنها را برگزيد.
اين ملازمه اي كه شما عنوان مي كنيد مخدوش است.

سخن شما با عرض معذرت مردود است
از اینجهت که با ضرورت وجود نبی که در برهان های خداشناسی و مباحث دیگر استفاده میشود تعارض دارد

سخن صحیح این است که در انسان قابلیت و توانایی هایی است که بخش مهمی از آن مربوط به اراده و اکتساب نیست

توی حیوانات هم همینطوره بیشتره قابلیت ها جبری است
بعنوان مثال بزها بر اساس قابلیت خدادادیشون باعث هدایت گوسفندان در گله میشوند

در واقع همان علت و معلولی که شما میفرمایید ایجاب نکرده که مردمان همه یکدست باشند
ذات دنیا و طبیعت اینگونه است که برگوناگونی است
این همون چیزی است که شما میگویید
اما نوبت به معصومیت که میرسد میگویید خیر همه قابلیت دارند و همه چیز اختیار و اکتساب است

غریبه آشنا;914857 نوشت:
سلام
واقعا تعجب میکنم
یعنی مفهوم عدالت اینقدر سخت است؟

با سلام
اصلا تعجب نكنيد
مفهوم عدل الهي و معنا شناسي و تطبيق آن اصلا سخت نيست
آنچه كه كار را براي شما سخت مي كند اين است كه مي خواهيد همه مشكل هاي عقيدتي و معرفتي خود را در ذيل عنوان يك بحث- عدل الهي - حل كنيد و هر كجا در بحث عدل الهي به جواب مي رسيد دوباره روزنه اي به بحث ديگر باز مي كنيد و آن را در مسير جديد پي مي گيريد. این کار را سخت می کند و باعث می شود یک بحثی که می شد در 2 الی 3 صفحه جمع شود الآن به قریب 19 صفحه ادامه پیدا کند(و خدا ادامه اش را به خیر کند)
و علاوه بر این رفت و برگشت در بحث شما زیاد دیده می شود و این باعث سختی کار می شود.
به قول یکی از اساتید می فرمود بحث ها را مانند پله هایی برای سعود خود قرار دهید و هر بحث را محکم و استوار گردانید تا به پله بالا تر پا نهید و الی آخر. و وقتی پله ای را رد شدید دیگر برگشت دوباره به آن معنا ندارد.
غریبه آشنا;914857 نوشت:
همه حرف من اینه که مفهوم عدل الهی از زندگی دنیا بدست نمی آید

و ما از اول گفته ایم و بار دیگر نیز می گوییم عدل یعنی وضع کل شی فی موضعه . و وقتی که قرار شد انسان در این دنیا بیاید و امتحان بشود و به فعلیت برسد و مسیر کمال را طی کند زندگی دنیا یک سری لوازمی دارد که قرار دادن این لوازم در جای خودش برای رسیدن انسان به این هدف مهم عین عدل است این که آتش بسوزاند(چه چوب درون اجاق را و چه چوب عمود مسجد را ) و آب رفع تشنگی کند(چه از مومن و چه از کافر ) و تیغ تیز ببرد (چه در دست قصاب باشد چه در دست زنگی مست) و... همه عین عدل است وضع شی در موضعش است.
عدل در دنیا این است که قوانین عالم دنیا بر هم نخورد ملت و معلول منتفی نشود تزاحمات موجود ددر عالم به رسمیت شناخته شود.
مانند یک باشگاه بدن سازی که وجودش و بودنش بر این استوار است که تزاحمات و اسطحکاکات اشیاء حفظ شود و الا هیچ بدنی ساخته نمی شود (طرف وارد بدنسازی شود با خود می گوید چقدر کار نا عادلانه است چقدر وزنه های سنگین روی دوش این بنده خدا است این را باید بر داشت چقدر این بنده خدا دارد عرق می ریزد وزنه های روی تنش را کم می کنم تا به او کمک کنم: اگر کسی این کار را بکند دارد نا عدالتی می کند ) حرف این است که در هر مجموعه ای بنا بر اهداف آن مجموعه و لوازم وجودی آن مجموعه، عدل متناسب با آن شناخته می شود. در راه و مسیر بار داشتن از دوش کسی و کمک کردن به او عین عدالت و رحمت است و در باشگاه بدنسازی این کار ناعدالتی و خلاف حکمت است.

غریبه آشنا;914857 نوشت:
دنیا هیچ تضمینی به کسی نداده که حتی درکودکی نمیره..چه برسه به اینکه زنده باشه و در نعمت باشد

مشکل شما اینجاست که فکر می کنید دنیا سرای راحتی و رسیدن به تمامی خواسته هاست. معارف دینی ما این تفکر را رد کرده اند و آن را اول اشتباه معرفی کرده اند.
همان گونه که فرموده اند : دنیا محل امتحان است، محل ابتلا است، محل عمل است ، دنیا مزرعه است ، انسان باید تلاش کند ، تلاش سختی دارد ، همین تحمل سختی ها و تلاش ها و تزاحم ها انسان را رشد می هد و به کمال می رساند.
این تفکر که اگر انسان حس لذت طلبی در خود حس کرد باید آن حس در دنیا اشراب شود اول خطا است. حتی آن کس که بیشترین مال دنیا و آسایش و رفاه را دارد نیز نمی تواند از این به تمام لذت دست یابد. این مقتضای دنیای مادی است دنیا تزاحماتی دارد که منافع با یکدیگر تزاحم می کند و برای استیفای یکی دیگری ناقص می شود.
این ها همه نه از این باب است که عدل در دنیا ناقص اجرا شود. بلکه به این معنا است که این گونه بودن دنیا عین عدل است و قرار دادن هر چیز در جای خود است. دنیااینگونه آفریده شده است و انسان در این دنیا با این قواعد رشد خواهد کرد و قوه هایش به فعلیت خواهد رسید. پس این که تمام لذت در دنیا گذاشته نشده است و دنیا دار تزاحم است و انسان در این دنیا با این قواعد باید زندگی کند عین عدالت است و پایبندی به این قواعد توسط آفریدگار نیز عین عدالت است.
حتی اگر کودکی به خاطر این قوانین حام بر عالم مادی بمیرد و یا کسی دیوانه شود و یا ... این ها همه عین عدالت است و هیچ نقصی بر عدالت وارد نمی کند.
هر برنامه ای را باید با سیستم خودش سنجید و آن را ارزیابی کرد و عادلانه یا غیر عادلانه بودن آن را مشخص کرد. اگر سیستم فرق کرد برنامه نیز بدون شک عوض خواهد شد و اگر برنامه با سیستم هماهنگ نباشد نا عدالتی است.
در زندگی های روزمره ما نیز این بحث کاملا ساری و جاری است مثلا در رانندگی آیا از سمت راست راندن عدالت است یا از سمت چپ راندن. می دانید امروزه یک سوم جمعیت جهان (مانند هند و ژاپن)قانون از چپ راندن(راست فرمان) دارند و بقیه کشور ها بر عکس راست ران(چپ فرمان) هستند (مانند ایران). همه زیرساخت های این کشور ها در رانندگی و حمل و نقل بر مبنای قانون جاری آنها است و عدالت هم در هر سیستمی بر مبنای همان سیستم بیان می گردد. اگر شما در کشور ژاپن از راست حرکت کنید عدالت را رعایت نکرده اید چرا که سیستم رانندگی آنها چپ ران است و بر عکس.
این مثال را زدم برای بیان این مطلب که باید قوانین حاکم بر دنیا و سنن جاری در آن را در نظر بگیرید و از عدالت و نا دالتی سخن بگویید حال اگر این سیستم عوض شد و آخرت بر پا شد این برنامه نیز تغییر می کند و آنجا مصادیق عدالت چیز دیگری خواهد بود.

غریبه آشنا;914872 نوشت:
از اینجهت که با ضرورت وجود نبی که در برهان های خداشناسی و مباحث دیگر استفاده میشود تعارض دارد

کدام براهین؟ بیاورید.

غریبه آشنا;914872 نوشت:
سخن صحیح این است که در انسان قابلیت و توانایی هایی است که بخش مهمی از آن مربوط به اراده و اکتساب نیست

در این که انسان قوای غریزی و غیر ارادی نیز دارد کسی شکی ندارد ولی سخن در این است که آیا اعمال ارادی هدایتی که انسان با آنها تحت هدایت تشریعی قرار می گیرد برای برخی استثنا است و آنها به صورت ویژه این مسیر را رفته اند بدون این که خودشان دخلی و نقشی در این مسیر داشته باشند؟؟ که ما گفتیم هرگز اینگونه نیست.
انبیا و اولیای الهی نیز عبودیت و پروردگار را و هدایت الهی را خود بر گزیده اند و برای آنها اجباری در کار نبوده است بلکه آنها با پا گذاشتن بر هوای نفس این مسیر را برگزیذه اند و در راه از رحمت خاص الهی بهرمند شده اند.

غریبه آشنا;914872 نوشت:
توی حیوانات هم همینطوره بیشتره قابلیت ها جبری است
بعنوان مثال بزها بر اساس قابلیت خدادادیشون باعث هدایت گوسفندان در گله میشوند

به این می گویند غریزه و بر اساس همین غریزه است که گوسفند ها نیز از بز پیروی می کنند.
هیچ انتخاب و اراده تشریعی در آن نقش ندارد.

غریبه آشنا;914872 نوشت:
این همون چیزی است که شما میگویید
اما نوبت به معصومیت که میرسد میگویید خیر همه قابلیت دارند و همه چیز اختیار و اکتساب است

خب آنچیزی که باشد را ما می گوییم هست و آن چیزی را که نباشد می گوییم نیست.
درباره اکتسابی بودن عصمت ادله فراوانی داریم که برخی را عرض کردیم و می توانید برای تکمیل دانسته ها به کتب مربوطه مراجعه فرمایید.

شعیب;914956 نوشت:

مشکل شما اینجاست که فکر می کنید دنیا سرای راحتی و رسیدن به تمامی خواسته هاست. معارف دینی ما این تفکر را رد کرده اند و آن را اول اشتباه معرفی کرده اند.
همان گونه که فرموده اند : دنیا محل امتحان است، محل ابتلا است، محل عمل است ، دنیا مزرعه است ، انسان باید تلاش کند ، تلاش سختی دارد ، همین تحمل سختی ها و تلاش ها و تزاحم ها انسان را رشد می هد و به کمال می رساند.
این تفکر که اگر انسان حس لذت طلبی در خود حس کرد باید آن حس در دنیا اشراب شود اول خطا است. حتی آن کس که بیشترین مال دنیا و آسایش و رفاه را دارد نیز نمی تواند از این به تمام لذت دست یابد.
[/SIZE]

سلام

مشکل اینجاست که شما تاکنون منظور بنده رو متوجه نشدید
بنده هیچ وقت نگفتم دنیا باید سرای راحتی باشد..یا شررو اقلی نباشند..
یا نگفتم درد نباید باشه
عرضم اینه اگه درد هست چرا درمون نیست؟!!!
چرا یکی باید ارزوی ازدواج به دلش بمونه؟!!!(خودمو نمیگم)
آیا این عدالته که کسی که ازدواج کرده و از هر نعمتی برخوردار است بیاید به اون فرد بگوید..عیب نداره وقتی بمیری جبران میشه!! این یعنی رشد؟این یعنی تعالی؟

شما پاسخ این سوالو بفرمایید آیا همچین دردها و نقص هایی در دنیا وجود داره یا خیر؟

یا باید بگویید که بله وجود داره متاسفانه....یا که میگویید انسان طلبکار نیست و اصلا بیخود که دوست داره ازدواج کنه یا از نعمتی برخوردار باشه
منتظر پاسخ شما هستم
اما و اگرشو بزارید به عهده من شما فقط بفرمایید آری یا خیر

باتشکر

شعیب;914956 نوشت:

کدام براهین؟ بیاورید.

در این که انسان قوای غریزی و غیر ارادی نیز دارد کسی شکی ندارد ولی سخن در این است که آیا اعمال ارادی هدایتی که انسان با آنها تحت هدایت تشریعی قرار می گیرد برای برخی استثنا است و آنها به صورت ویژه این مسیر را رفته اند بدون این که خودشان دخلی و نقشی در این مسیر داشته باشند؟؟ که ما گفتیم هرگز اینگونه نیست.

[/SIZE]

ما نمیتونیم از یه طرف بگوییم که ارسال نبی از طرف خداوند واجب و ضروریست و از طرف دیگر بگوییم که این احتمال هم بوده که نبی و امام نداشته باشیم!

پس ضمن اینکه امامان و پیامبران مجبور نیستند در این امر اما اکتسابی محض نبوده قطعا
و اصلا اینکه در نوزادی و کودکی برخی از آنان دارای مقاماتی بودند..خلاف سخن شما را میرساند

و اما غرض من از این بحث این بود که خدا خودش نخواسته که گناه و درد و رنج در عالم نباشد

شعیب;914956 نوشت:

خب آنچیزی که باشد را ما می گوییم هست و آن چیزی را که نباشد می گوییم نیست.

[/SIZE]

این نکته رو هم اضافه کنم در مورد خیر حداکثری..
(این پست هارو جداگانه پاسخ دهید)
اینکه نظام دنیا احسن است مبتنی بر اثبات عدل خدا به روش دیگر است نه به روش مطالعه نظام هستی
در روشی که ما داریم صحبت میکنیم شاید مخاطب اصلا بی خدا یا ندانم گرا باشد پس باید احسن بودن نظام فعلی را برای او ثابت کنید..
بعنوان مثال میدونیم که اگر خلافت امام معصوم غصب نمیشد
شرایط تاریخ و زندگی الآن مردمان خیلی بهتر بود هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی
خب حالا شما بفرمایید که چه مصلحت بالاتری باعث شده که چند نفر بتوانند جمع کثیری را در آینده بدبخت کنند؟!

یاحق

غریبه آشنا;914980 نوشت:
مشکل اینجاست که شما تاکنون منظور بنده رو متوجه نشدید
بنده هیچ وقت نگفتم دنیا باید سرای راحتی باشد..یا شررو اقلی نباشند..
یا نگفتم درد نباید باشه
عرضم اینه اگه درد هست چرا درمون نیست؟!!!
چرا یکی باید ارزوی ازدواج به دلش بمونه؟!!!(خودمو نمیگم)

با سلام
قبلا هم بارها اشاره کردیم که مقتضای عالم مادی تزاحم و اصطکاک است و در این بین مواردی ناگزیر به تمام لذات خود نمی رسند و یا درد هایی دارند که به درمانش نمی رسند نه این که آن درد درمان نداشته باشد. مقتضای مادی بودن و تزاحمات دنیا این است که انسان با جستجو و کاوش به چیزی دست یابد مثلا درمان فلج اطفال در عالم دنیا وجود داشت ولی برخی در دوره ای به آن نرسیده بودند تمامی درد ها درمان دارد اما یکی از ویژگی های این دنیا این است که باید در پی چیزی بود تا به آن رسید دم دست مهیا نیست و دیگر این که افراد این عالم می توانند خیرات و شرور را از خود و دیگران دفع و رفع کنند و مانع از رسیدن آن به بخشی از جامعه شوند این ها همه به خاطر ذات این دنیا یعنی مادی بودن و تزاحمات آن است . الان ببینید یک عده در آفریقا دارند از سوء تغذیه رنج می برند برخی می میرند. آیا در دنیا به اندازه کافی غذا و ثروت نیست ؟؟ هست ولی برخی از مستکبران آن را به نفع خودشان مصادره می کنند و یا عه ای با مصرف اسراف گونه مانع رسیدن آن به دیگر اقشار می شوند. همه این ها به خاطر تزاحمات مادی موجود در این دنیا است.
این که برخی در حسرت ازدواج(که یک میل طبیعی آنها است می مانند) مشکل از کجاست؟ آیا خدا همسر برای او خلق نکرده است؟ یا در دینش مانعی از ازدواج برای او فراهم کرده است؟
خوب که نگاه می کنیم می بینیم یا رسم و رسوم غلط خود ما باعث این ضایعه می شود و یا سخت گیری ها و عدم تدبیر های خود فرد یا خانواده اش و یا ... و الا هر فردی در هر سطحی از دانش و زیبایی و موقعیت اجتماعی که باشد همکفوی برای او وجود دارد ولی این که این همسر به او برسد یا تلاش کم است یا مانع موجود است که این مانع را یا خودمان یا اطرافیانمان یا جامعه مان ایجاد کرده است.
ولی به هر روی این ناکامی ها تا آنجا که منتسب به خودمان است که حرفی در آن نیست ولی آن مقدار که از تزاحمات عادی دنیای مادی باشد تعدادشان زیاد نیست و حد اقلی است و در دار تزاحمات مادی دنیا چیزی طبیعی است(شر اقلی )

غریبه آشنا;914980 نوشت:
شما پاسخ این سوالو بفرمایید آیا همچین دردها و نقص هایی در دنیا وجود داره یا خیر؟

در بالا عرض کردیم و بارها هم توضیح دادیم که هیچ کس منکر اوجود درد ها و رنج ها و نواقص در عالم دنیا نیست ولی حرف اینجاست که اولا این شرور اقلی است و لازمه دنیای مادی است و ثانیا خیلی از شرور به سوء اختیار خودمان یا اطرافیانمان بر می گردد.

غریبه آشنا;914982 نوشت:
ما نمیتونیم از یه طرف بگوییم که ارسال نبی از طرف خداوند واجب و ضروریست و از طرف دیگر بگوییم که این احتمال هم بوده که نبی و امام نداشته باشیم!
پس ضمن اینکه امامان و پیامبران مجبور نیستند در این امر اما اکتسابی محض نبوده قطعا
و اصلا اینکه در نوزادی و کودکی برخی از آنان دارای مقاماتی بودند..خلاف سخن شما را میرساند

شما قضیه آفرینش را انسان را بر عکس دیده اید گمان کرده اید که: خدا ابتدا انسان ها را آفرید و دید که همه طبیعتا گناهکار اند و عصیان پیشه، آنگاه برای این که آنها را هدایت کند عده ای از همین انسان های عصیان پیشه را دستکاری کرد! و اراده را از آنها گرفت و عصمت در نهاد آنها جاسازی کرد! و آنها را پیشوایان صالح امت خود قرار داد!!.
نه اینگونه نیست . وقتی که به روایات مراجعه می کنیم می بینیم این داستان کاملا بر عکس است خدا در علم ازلی خود خلق های صالحی دید و به خاطر وجود آنها دیگران را خلق کرد. و نه تنها انسان های دیگر را به خاطر وجود آنها خلق کرد بلکه تمام آفرینش را به خاطر آنها خلق کرد(لولاک لما خلقت الافلاک)(تمام آفرینش برای وجود انسان است و وجود انسان به خاطر وجود این انوار مطهر است ) تا جایی که این وجود های مقدس واسطه فیض الهی بر تمام موجودات قرار گرفتند و به خاطر وجود آنها آسمان و زمین استوار است و اگر لحظه ای عالم از وجود آن حضرات خالی شود عالم در هم میریزد و اولین و آخرین انسان ها روی زمین باید حجت الهی باشند.(بکم فتح الله و بکم یختم) («ولو لا ما على الارض منا لساخت باهلها، ثمّ قال: ولم تخل منذ خلق اللّه آدم من حجة الله فيها اما ظاهر مشهور او غائب مستور و لا تخلوا الى ان تقوم الساعة من حجة ولو لا ذلك لم يعبد اللّه...»)
در روایات داریم که اولین موجودی که خدا خلق کرد نور حضرت محمد است «اوّل ما خلق اللَّه نورى‏»(از طریق سنی و شیعه نقل شده است)
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: خداوند متعال نور وجود پیامبر ما محمد(ص) را آفرید و آنگاه خطاب به او فرمود: «یا عبدی أنت المراد و المرید، و أنت خیرتی من خلقی، و عزتی و جلالی لولاک ما خلقت الافلاک: ای بنده من، تو مراد و مرید و برگزیده مخلوقات من هستی، به عزت و جلال خودم، اگر تو نبودی جهان را نمی آفریدم.»(بحارالانوار، ج 15، ص 28)
و از نور او اهلبیت وی را آفرید. همه این ها بنا بر علم ازلی خدا به عالم خلقت است که چه کسی با اراده خود چه انتخابی را دارد و از آنجا که خدا می دانست که این انوار مقدسه با اراده و اختیار خود به سوی عبودیت و بندگی خدا حرکت می کنند و او را خالصانه عبادت می کنند و از محرمات الهی دوری می کنند انسان های دیگر را به طفیل وجود آنها آفرید و همه این ها را در ابتدای دعای ندبه به صورت خلاصه بیان فرمودند.
این سخنان همان قاعده امکان اشرف فلاسفه و انسان کامل عرفا است امام خمینی(ره) ضمن سخنانی مبسوط در این باره گفته است: «تربیت نظام عالم ملک از فلکیات و عنصریات و جوهریات و عرضیات آن، مقدمه وجود انسان کامل است و در حقیقت این ولیده عصاره عالم تحقق و غایة القصوای عالمیان است.(آداب الصلوة، ص 262)

غریبه آشنا;915028 نوشت:
اینکه نظام دنیا احسن است مبتنی بر اثبات عدل خدا به روش دیگر است نه به روش مطالعه نظام هستی

ما از مطالعه نظام مند هستی+ تحلیل صحیح معنای عدل (مخصوصا در حوزه انسان دارای اراده) + شناخت خصوصیات انسان و دنیا = می توانیم به عادلانه بودن هستی دست یابیم البته اگر کسی بخواهد انسان را موجودی منقطع و محدود در یک زندگی دنیایی ببیند و او را زندگی او را به خور و خواب و شهوت منحصر سازد به مشکلاتی در این زمینه بر خواهد خورد که اول باید دیگاه او را در باره عالم هستی و گستره وجودی انسان اصلاح کرد و بعد وارد این آموزه ها شد.
غریبه آشنا;915028 نوشت:
در روشی که ما داریم صحبت میکنیم شاید مخاطب اصلا بی خدا یا ندانم گرا باشد پس باید احسن بودن نظام فعلی را برای او ثابت کنید..

پیش فرض ما در بحث عدل الهی این است که فردی خالق بودن خدا و مخلوق بودن انسان را باور دارد آنگاه درباره عدل الهی سخن می گوید.

غریبه آشنا;915028 نوشت:
بعنوان مثال میدونیم که اگر خلافت امام معصوم غصب نمیشد
شرایط تاریخ و زندگی الآن مردمان خیلی بهتر بود هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی
خب حالا شما بفرمایید که چه مصلحت بالاتری باعث شده که چند نفر بتوانند جمع کثیری را در آینده بدبخت کنند؟!

پیشفرض ذهنی شما لزوم دستکاری خدا در اراده انسان برای اصلاح امورات اوست. و این اصلا درست نمی باشد . احترام به اراده و اختیار انسان و احترام به ویژگی های ذانی و سنن این عالم باید نصب العین سوال کننده درباره عدل الهی باشد. اگر خدا بخواهد هر کجا که یک انحرافی در عالم دنیا توسط اراده انسان صورت می گیرد را جلوگیری کند دیگر اراده انسان چه جایگهی خواهد داشت به این ترتیب هیچ فرقه ای و انحرافی نباید درست شود همه بر طریق راست سیر کنند آن هم اجبارا . پس دیگر چه جای امتحانی باقی می ماند چه زمینه اختیاری باقی خواهد ماند.
مهم این است که خدا حجت را تمام کند و چیزی در این راستا کم و کاست نگذارد که نگذاشت.
آیا پیامبر در روز غدیر در برابر 80 هزار نفر دست امیر المومنین را بلند نکرد و او را به امامت معرفی نکرد مگر این هشتاد هزار نفر با علی(ع) بیعت نکردند مگر در تاریخ خودشان نیست که می آمدند می گفتند بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مومن و مومنه . آیا این واقعه غدیر با در بیش از 20 کتاب معتبر اهل سنت منعکس نشده است. مگر بارها و بارها امام علی توسط پیامبر به مردم به عنوان رهبر و جانشین معرفی نشده بود(که اهل سنت آنها را در کتب خود دارند) آیا کافی نیست. آیا باید حتما خدا در اراده انسان ها دست ببرد و آن را تغییر دهد ؟؟ آیا قاعده وجود انسان احترام به داشته های اصلی او یعنی اختیار نیست؟
عدل الهی این است که انسان را مختار بیافریند و به اختیار و اراده او و عمل ارادی او احترام بگذارد و آن را ملغی نکند از طرفی امور هدایتی را به او برساند و حجت را در حق او تمام سازد تا بتواند با اراده و اختیار خود تصمیم بگیرد.

شعیب;915140 نوشت:

در بالا عرض کردیم و بارها هم توضیح دادیم که هیچ کس منکر اوجود درد ها و رنج ها و نواقص در عالم دنیا نیست

[/SIZE]

سلام
همینو میخواستم بشنوم
ممنون
اما و اگرش هرچی که باشه بر مبنای نگاه توحیدی به خدا ختم میشود نه غیر خدا...
خداوند عالمی نیافریده که در آن درد و ناکامی و محرومیت از زندگی نباشد
در این سیستم به عده ایی ظلم شده که هرچقدر بالا و پایین هم بکنیم نهایتا متوجه خداست
میفرمایید خیر حداکثری؟ خب ثابت کنید
اینکه چند نفر اراده داشته باشند عده کثیری را چه از لحاظ مادی و چه معنوی بدبخت کنند یعنی خیر حداکثری؟!
اینکه شخص بتواند خود را تا ابد جهنمی کند یعنی خیر حداکثری؟!
خب پس کو این خیر حداکثری؟!

شعیب;915140 نوشت:

شما قضیه آفرینش انسان را بر عکس دیده اید گمان کرده اید که: خدا ابتدا انسان ها را آفرید و دید که همه طبیعتا گناهکار اند و عصیان پیشه، آنگاه برای این که آنها را هدایت کند عده ای از همین انسان های عصیان پیشه را دستکاری کرد! و اراده را از آنها گرفت و عصمت در نهاد آنها جاسازی کرد! و آنها را پیشوایان صالح امت خود قرار داد!!.

[/SIZE]

خیر چنین فرضی ندارم
بلکه هر چه که هست یکجا بوده و تاخر و تقدمی نیز وجود نداشته
مخلوقات گوناگون اند با توجه به سرشت و خاک اولیه شان
که در نهج البلاغه هم آمده
در ضمن در پست قبل هم گفتم اینکه برخی از امامان و پیامبران در نوزادی و کودکی صاحب مقام و ویژگی های خاص بودند
موید سخن بنده است که مسله اکتسابی محض نیست
هیچ کسی خودش انتخاب نکرده که کی و کجا و با چه قابلیت هایی به دنیا بیاد

غریبه آشنا;915166 نوشت:
سلام
همینو میخواستم بشنوم
ممنون

سلام
خواهش مي كنم
اين را كه هر انسان بصير آگاه به دنیایی می فهمد و درک می کند.
علاوه بر آن این مطلب را که ما همان اول گفتیم و نیاز نبود برای شنیدنش این همه پست بزنید:
شعیب;898776 نوشت:
انسان ها با برخی ناملایمات و سختی ها و نابسامانی ها در دنیا مواجه می شوند

این مطلب در اولین پست بنده است پس مطلب جدیدی نیست و بارها در طول پست های مختلف این مطلب عنوان شد.

غریبه آشنا;915166 نوشت:
اما و اگرش هرچی که باشه بر مبنای نگاه توحیدی به خدا ختم میشود نه غیر خدا...
خداوند عالمی نیافریده که در آن درد و ناکامی و محرومیت از زندگی نباشد
در این سیستم به عده ایی ظلم شده که هرچقدر بالا و پایین هم بکنیم نهایتا متوجه خداست

و باز هم شما را به پست اول خود ارجاع می دهم (شایسته نیست بعد از 193 پست دوباره به مطلب اول برگردید) و همچنین پست 40

غریبه آشنا;915166 نوشت:
میفرمایید خیر حداکثری؟ خب ثابت کنید
اینکه چند نفر اراده داشته باشند عده کثیری را چه از لحاظ مادی و چه معنوی بدبخت کنند یعنی خیر حداکثری؟!

باز هم جواب در پست 42 و 47 و 78 و 120 و 122 و124 و 128 بیان شده است مراجعه بفرمایید انشا الله به شرط دقت در جواب، حل خواهد شد.

غریبه آشنا;915171 نوشت:
خیر چنین فرضی ندارم
بلکه هر چه که هست یکجا بوده و تاخر و تقدمی نیز وجود نداشته

تقدم هست. البته تقدم علمی که در ابتدای دعای ندبه کامل بیان شده است.

غریبه آشنا;915171 نوشت:
مخلوقات گوناگون اند با توجه به سرشت و خاک اولیه شان
که در نهج البلاغه هم آمده

روایات محکم و متشابه دارند اگر اهل برگرداندن متشابهات به محکمات نیستید حتما به تفاسیر و شارحین این روایات مراجعه کنید.

غریبه آشنا;915171 نوشت:
در ضمن در پست قبل هم گفتم اینکه برخی از امامان و پیامبران در نوزادی و کودکی صاحب مقام و ویژگی های خاص بودند
موید سخن بنده است که مسئله اکتسابی محض نیست

همین که می گویید اکتسابی محض نیست خیلی خوب است یعنی قبول دارید که اختیار آنها هم در این قضیه دخیل بوده است. خدا هم کمک هایی کرده است چون در علم ازلی خدا وفای آنها به عهد بندگی (علمت منهم الوفاء) موجود بوده است پس خدا هم فضل و رحیمیت خود را شامل حال آنها کرد و زمینه را برای به ظهور رساندن این وفاء به عهد بندگی فراهم ساخت. که از آن قبیل است تکلم در مهد و مقام نبوت و امامت در خردسالی.
غریبه آشنا;915171 نوشت:
هیچ کسی خودش انتخاب نکرده که کی و کجا و با چه قابلیت هایی به دنیا بیاد

اولا اگر کسی اراده وفای به عهد بندگی در او باشد خدا زمینه های آن را برای فراهم می سازد.
ثانیا: هر کس با هر ظرفیتی که به دنیا آمده باشد می تواند بهترین انتخاب ها را داشته باشد و به بهترین جایگاه ها برسد : «من جاهد فینا لنهدینم رسلنا»
ثالثا: مهم تلاش در قابلیت ها است و «لا یکلف الله الا وسعها»
رابعا: بودن اختلاف و تفاوت در دنیای مادی هیچ اشکالی ندارد و لازمه عالم مادی است و مهم این است که فرد با این داشته های ذاتی اش چه عملی را انجام می دهد و به چه جهتی دارد: «لیس للانسان الا ما سعی»

سلام
در پست قبل گفته شد که به هر حال علت هر رنجی خداست
که فرمودید در پست اول پاسخ داده ام

شعیب;898776 نوشت:

شاید سوال کنید که خب تقصیر این فرزند چه بوده که ناقص به دنیا آمده ؟ او چه گناهی کرده ؟ خب این همه زجر و ناراحتی که می کشد چه؟
جواب این که : خدا بنا بر عدل تکوینی اش باید او را به دنیا می آورد ولی در عوض لاین ناراحتی هایی که می می کشد در آخرت چیز هایی به او می دهد که به سالم ها نمی دهد و این از لطف الهی است.
و در مورد تکالیف و جزای او نیز با نواقص او معامله عادلانه ای می کند و از او به اندازه وسعش بیشتر تکلیف نمی طلبد و بنا بر همین داشته هایش او را مواخذه می کند.
[/SIZE]

اجازه بدید یه سوال نسبتا جدید بپرسم که به قول خودتان رفتی برگشتی نباشد

کسی که از درد و رنج دنیا به بی عدالتی در عالم..رسیده و آفرینش را ظالم میداند..بر چه مبنایی باید به عدل جزایی معتقد باشد؟!
او میگوید مهمترین دلیل بی عدالتی همین پیش کشیدن آخرت و خدایی است که همیشه در انکار بروی آن باز است و یک مسله یقینی نیست
آدمی از وحشت و درد پی ساختن خدا شد

غریبه آشنا;915647 نوشت:
کسی که از درد و رنج دنیا به بی عدالتی در عالم..رسیده و آفرینش را ظالم میداند..بر چه مبنایی باید به عدل جزایی معتقد باشد؟!
او میگوید مهمترین دلیل بی عدالتی همین پیش کشیدن آخرت و خدایی است که همیشه در انکار بروی آن باز است و یک مسله یقینی نیست
آدمی از وحشت و درد پی ساختن خدا شد

با سلام و تبریک سال نو
قبلا هم توضیح دادیم که آن چه در عالم دنیا انجام شده و در حال اجرا است عین عدالت است و باید درست وقایع را دید تا دچار ظلم انگاری در عالم نشویم. رسیدن درد و رنج به کسی در این دنیا دلیل بر بی عدالتی نیست (این ها را مفصل توضیح داده ام)
اما این که کسی (چه رنج کشیده و چه رنج نکشیده: چه بسا انسان های بی درد و مرفه این گونه تفکراتی دارند) که هنوز درباره خدا شک دارد و می گوید شاید خدا ساخته ذهن انسان است اول باید مشکلش را با اثبات وجود خدا حل کند و بعد سراغ اثبات عدل الهی بیاید به قول ادبا: «ثبت العَرش ثم النقُش» ابتدا خدایت را ثابت کن بعد درباره عدالت و نا عدالتی اش سخن بگو.

شعیب;915937 نوشت:

رسیدن درد و رنج به کسی در این دنیا دلیل بر بی عدالتی نیست (این ها را مفصل توضیح داده ام)
[/SIZE]

سلام و احترام
سال نو شما هم مبارک

اما این سخن شما برای کسی که میخواهد با مطالعه در نظام طبعیت و عالم عینی..جلو برود..قانع کننده نیست
اونچه که عینت دارد این است که انسانها به دنیا می آیند و خیلی از آنها ناکام و محروم از حقوق مشروع خود روانه گور میشوند.

غریبه آشنا;916027 نوشت:
اما این سخن شما برای کسی که میخواهد با مطالعه در نظام طبعیت و عالم عینی..جلو برود..قانع کننده نیست
اونچه که عینت دارد این است که انسانها به دنیا می آیند و خیلی از آنها ناکام و محروم از حقوق مشروع خود روانه گور میشوند.

با سلام
كسي كه مي خواهد از مشاهدات عيني خود به حقيقت برسد بايد قدرت تحليل خود را بالا ببرد تا بتواند به مقصود خود برسد و الا با سطحي بيني نه تنها به مقصود خود نمي رسد بلكه باعث نااميدي در اين مسير نيز مي شود. نه تنها اين دقيق ديدن لازمه اين جريان است بلكه لازمه هر امري است كه انسان مي خواهد به يقين برسد و الا ظواهر بدون در نظر داشتن محتوا كار را ابتر و ناقص وا مي گذارد.

موضوع قفل شده است