جمع بندی سوالات و شبهاتی در رابطه با علم غیب پیامبر و ائمه علیهم السلام

تب‌های اولیه

186 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام جناب متحیر ...

من یک مثالی میزنم ... میخوام نظرتون رو در مورد این مثال بدونم ...

فرض میکنیم که " مورچه " یک موجود دوبعدی باشه و نتونه دیدی از ارتفاع و عمق داشته باشه ... این مورچه در تمام زندگیش بر رویه یک سطح کاملا صاف حرکت میکنه و هیچ دیدی از پستی و بلندی نداره ... یک زندگی دائمی بر رویه یک سطح صیقلی ... ولی شما یک موجودی هستید که بعد ارتفاع رو درک میکنین ... ... بنابراین شما هر وقت که به این مورچه نگاه کنین ... میدونین که در چه ارتفاع ثابتی قرار داره ...

مثلا شما به علت دیده سه بعدی که دارید ... میتونید میلیاردها مورچه دوبعدی رو در نظر بگیرین که هر یک دارند در درون صفحات خودشون زندگی میکنند و این صفحات در درون دنیایی 3 بعدی با هم موازی هستند و هر یک در ارتفاعی منحصر بفرد و مجزا ...

حالا ببینیم چه اتفاقی میوفته ...

مورچه ای که دیدی دو بعدی داره ... با خودش میگه من مختارم ... هر جا که بخوام میتونم برم ... میتونم سمت چپ برم .. سمت راست برم ... بالا و پائین برم ... و از اختیار خودش شاد هست ...

ولی شمایی که داری اون مورچه رو نظاره میکنی ... ایشون رو در بند ارتفاع اون صفحه میبینی و اون مورچه رو محدود به اون ارتفاع میدونی و پیش بینی میکنی که در کل حیاتش در درون همون ارتفاع بمونه ...

بنابراین ... هم مورچه داره راست میگه که از دیده خودش مختار هست ... و احساس میکنه هر کاری که بخواد رو میتونه بکنه ...
و هم شمایی که از بیرون به این دنیا نگاه میکنید ... میتونید با یک نگاه بفهمید که این مورچه تا انتهای عمرش در کدوم صفحه میمونه ...

علت این هست که این دو دیدی متفاوت نسبت به دنیا دارند ...

بنابراین ... ممکن هست در برخی امور شما بتونی علم غیب نسبت به اون مورچه دوبعدی داشته باشی ... مثلا شما علم غیب دارین که اون مورچه تا آخره عمرش در کدوم صفحه و در کدوم ارتفاع زندگی میکنه ...
ولی شمایی که دیده 3 بعدی دارین نمیتونین پیش بینی بکنین که در هر لحظه اون مورچه در درون صفحه خودش در کجاش قرار داره ...

بنابراین ... به نظره من امکان این مساله وجود داره که کسی بتونه علم غیب داشته باشه ... ( البته نه در مورد این مساله که فلان شخص ... فلان عمل رو انجام میده یا نه )

بلکه مثلا علم غیب در این زمینه میتونه وجود داشته باشه که اون شخص مثلا چقدر ثروتمند میشه ...
مثلا علم غیب در این مورد میتونه باشه که شخص در چه ساعتی میمیره ... ولی ممکن هست علت مرگ رو نتونه با علم غیب بگه ...

مارینر گرامی از پاسخ شما متشکرم
[=arial black]آیا ما با انتخابها و افعال خود باعث دگرگونی و تغییر در این دنیا یعنی خلق یک د نیای دیگر نمیشویم؟؟
و متاسفانه مثال شما از دنیای دو و سه بعدی و درک موجودات در دنیاهای متفاوتشان روشنگر مسئله اختیار و علم غیب نیست و ربطی ندارد
زیرا این مثالهای شما مثالهایی از یک دنیای پایدار و با ثبات هستند (استاتیک) نه یک دنیای دینامیک که با پویایی و تعامل موجودات درون آن هر آن شکلی میگید و به جلو میرود

علاوه بر آن در فرض دنیای دو بعدی بالا و پایین وجود ندارد و مورچه که میتواند بر هر سطحی بالا و پایین با چپ و راست طی مسیر کند موجودی سه بعدی است نه دو بعدی متاسفانه این تاپیک جا برای شرح بیشتربر مثال شما ندارد

ما با اختیار خود صفحات جدیدی از زندگی برای خود خلق میکنیم که قبلا وجود نداشته این صفحات با اختیار ما بوجود میاید که با اتفاق افتادن خود و تعامل با رفتار دیگران و محیط دنیایی تازه رقم میخورد که قبلا نبوده حتی موجودی با ابعاد بالاتر هم نمیتوانسته انرا قبل از وقوع و اثر اعمال ما آنرا دیده باشد
اختبار و انتخاب در هم تنیده با وقایع آینده هست اختیار و انتخاب و اتفاقات الآن آینده را میسازد همینطور که دنیای امروز برآیند اعمال و افعال گذشته ما و گذشتگان بسیار دور ما هست
ما با افعال خود دنیای جدید را میسازیم نه اینکه با گذر زمان وارد آینده میشویم مثلا از این اتاق با اتاق دیگری میرویم که قبلا بر ما پوشیده بوده
آینده چون هنوز اتفاق نیفتاده وجود ندارد بالتبع خبر از آن یا علم غیبی از آن وجود نداشته و ندارد تا کسی یا موجودی ادعا کند از آن خبر دارد باز هم میگویم این ربطی به پیش بینی های علمی یا تجربی ندارد

موفق باشید

با سلام و احترام

متحیر;923168 نوشت:
آن موقع با پذیرفتن وجود علم غیب فلسفه وجود دین زیر سؤال میرود زیرا دین آمده که با تعالیم خود رفتار انسانها را از سر اختیار اصلاح کند و سرنوشت بهتری برای آنها رقم بزند ولی با پذیرش علم غیب ... ایران هیچ چاره ای در انتخاب رفتارهایش ندارد جز آن رفتارها که منجر به شکست از روم بشود
یا اینکه حوادث دنیا باید قطعا طوری پیش برود که فاجعه کربلا پیش بیاید پس جای هیچ اختیاری برای انسانها نمی ماند که عده کثیری در کربلا جزو اشقیا باشتد و عده قلیلی جزو یاران امام حسین و به همین ترتیب برداشت ها از «علم غیب» ادامه دارد.
امیدوارم مختصر و مفید نقد خود را بر علم غیب مطرح کرده باشم تا بگویم اگر در جهان بینی ما «اختیار» ولو به قدر محدود وجود داشته باشد نمیتوانیم به عقاید یا مکاتبی که در خود پذیرشی از علم غیب یا علم به آینده داشته باشد باور داشته باشیم
توضیح آخر اینکه:اگر چه پیشگویی و یا پیشبینی از نشانهای هوشمندی و داشتن علم و تمدن بر مبنای تجزیه و تحلیل اطلاعات هست و برای من پذیرفته هست ولی این امر ربطی به علم غیب آنطور که در مباحث درون دینی مطرح میشود ندارد.

من یک سوال از شما می پرسم، اگر معلمی بگوید این شاگرد من قطعا در آخر سال نمره نمی آورد آیا اختیار آن شاگرد از میان میرود؟! خیر ، چون آگاهی و پیشگویی معلم ربطی به افتادن آن شاگرد ندارد، بلکه معلم از علل نمره نیاوردن(درس نخواندن) باخبر است، لذا نتیجه کار آن شاگرد را پیش بینی میکند.

زمانی موجب جبر می شود که چون ما می دانستیم فلان اتفاق می افتد فلان اتفاق بیفتد، اینجا بله جبر است، چون علم ما علت آن حادثه بوده، اما گاهی اینطور نیست، بلکه علم ما به علت آن حادثه علم پیدا می کند و لذا حادثه را پیش بینی می کند اینجا جبر نیست، مثل این که شما چون میدانی دوستتان از رنگ آبی خوشش می آید قبل از اینکه او لباس آبی بخرد شما می دانید که لباس آبی خواهد خرید.

در علم غیب هم اگرچه ما مستقیم به عوامل آن وقایع علم نداریم، اما خدایی که به همه علل و عوامل علم دارد، می گوید فلان حادثه اتفاق خواهد افتاد و آن را به عنوان علم غیب به انبیاء فرموده و آنها را آگاه میکند، پس میگوید این حادثه به خاطر عواملش اتفاق خواهد افتاد، نه به خاطر این که من می دانم! بلکه به خاطر اینکه علل آن موجود است، یعنی به خاطر ضعف نظامی یا هر چیزی دیگری ایران از روم شکست میخورد!

(البته برخی آیه را به گونه دیگری معنا میکنند، یعنی روم بار دیگر از ایران شکست خواهد خورد، البته این معنا در اصل بحث دخالتی ندارد، در هر دو صورت پیشگویی است)

مسلم;923242 نوشت:
من یک سوال از شما می پرسم، اگر معلمی بگوید این شاگرد من قطعا در آخر سال نمره نمی آورد آیا اختیار آن شاگرد از میان میرود؟! خیر ، چون آگاهی و پیشگویی معلم ربطی به افتادن آن شاگرد ندارد، بلکه معلم از علل نمره نیاوردن(درس نخواندن) باخبر است، لذا نتیجه کار آن شاگرد را پیش بینی میکند.

زمانی موجب جبر می شود که چون ما می دانستیم فلان اتفاق می افتد فلان اتفاق بیفتد، اینجا بله جبر است، چون علم ما علت آن حادثه بوده، اما گاهی اینطور نیست، بلکه علم ما به علت آن حادثه علم پیدا می کند و لذا حادثه را پیش بینی می کند اینجا جبر نیست، مثل این که شما چون میدانی دوستتان از رنگ آبی خوشش می آید قبل از اینکه او لباس آبی بخرد شما می دانید که لباس آبی خواهد خرید.

در علم غیب هم اگرچه ما مستقیم به عوامل آن وقایع علم نداریم، اما خدایی که به همه علل و عوامل علم دارد، می گوید فلان حادثه اتفاق خواهد افتاد و آن را به عنوان علم غیب به انبیاء فرموده و آنها را آگاه میکند، پس میگوید این حادثه به خاطر عواملش اتفاق خواهد افتاد، نه به خاطر این که من می دانم! بلکه به خاطر اینکه علل آن موجود است، یعنی به خاطر ضعف نظامی یا هر چیزی دیگری ایران از روم شکست میخورد!

(البته برخی آیه را به گونه دیگری معنا میکنند، یعنی روم بار دیگر از ایران شکست خواهد خورد، البته این معنا در اصل بحث دخالتی ندارد، در هر دو صورت پیشگویی است)


سلام بر شما
پیش بینی معلم از عاقبت شاگرد یک پیش بینی علمی و بر اساس تجزیه و تحلیل هست بر این ایرادی نیست کما اینکه پیش بینی پیامبر اسلام از شکست ایران از روم در طی جنگهای سی ساله و بررسی رفتارهای نابخردانه خسروپرویز و اخباری بوده که در دنیای آن زمان رواج داشته و اینکه پیامبر در تجارت فعال بوده و مثل هر تاجر موفقی باید از روابط بین الملل در حد لازم اطلاع داشته باشد
اشکال من بر تلقی عوام از علم غیب هست که در پست 51 خواستم برای من توضیح بدهید و باز این مثال شما راجع به نظر یک معلم در رابطه با عاقبت شاگرد خود چون دائم با هم تعامل دارند مانند رابطه خدا با بندگان نیست کما اینکه ممنکن هست پیش بینی معلم صد در صد به وقوع نپیوندد و حتی یک معلم آگاه هم به درستنی نمیتواند معدل تک تک شاگردانشس را قبل از شروع سال تحصیلی پیش بینی کند چیزی که خداوند مطابق علم غیب و لوح محفوظ قبل از خلقت ما از سرنوشت همه ما اطلاع دارد
مسلم;923242 نوشت:
زمانی موجب جبر می شود که چون ما می دانستیم فلان اتفاق می افتد فلان اتفاق بیفتد، اینجا بله جبر است، چون علم ما علت آن حادثه بوده، اما گاهی اینطور نیست، بلکه علم ما به علت آن حادثه علم پیدا می کند و لذا حادثه را پیش بینی می کند اینجا جبر نیست، مثل این که شما چون میدانی دوستتان از رنگ آبی خوشش می آید قبل از اینکه او لباس آبی بخرد شما می دانید که لباس آبی خواهد خرید.

این مثال هم ناشی از انس و تجربه ما با سوژه است نه اینکه ناشی از وقتی باشد که هنوز دوست ما بوجود نیامده
مسلم;923242 نوشت:
در علم غیب هم اگرچه ما مستقیم به عوامل آن وقایع علم نداریم، اما خدایی که به همه علل و عوامل علم دارد، می گوید فلان حادثه اتفاق خواهد افتاد و آن را به عنوان علم غیب به انبیاء فرموده و آنها را آگاه میکند، پس میگوید این حادثه به خاطر عواملش اتفاق خواهد افتاد، نه به خاطر این که من می دانم! بلکه به خاطر اینکه علل آن موجود است، یعنی به خاطر ضعف نظامی یا هر چیزی دیگری ایران از روم شکست میخورد!

ما هم از منبع علم غیب سؤال نکردیم بلکه از وجود داشتن علم غیب سؤال میکنیم که اگر وجود داشته باشد یعنی جبر و هر برداشت دیگری بازی با کلمات هست

مسلم;923242 نوشت:
(البته برخی آیه را به گونه دیگری معنا میکنند، یعنی روم بار دیگر از ایران شکست خواهد خورد، البته این معنا در اصل بحث دخالتی ندارد، در هر دو صورت پیشگویی است)

اگر چنین است که میگویید این دیگر اخبار دقیق یا علم غیب نیست چون به هر روی شما با این تفاسیر باز از روی متن مطابق با واقع سخن خواهید گفت و در هر صورت حرف شما صحیح از آب در می آید یک حرف با دو تعبیر متضاد حرف نیست باد هواست
موفق باشید

کدام کاربر بود که منکر علم خدا به آینده بود ؟
کسی یادش هست ؟

[="Arial"]

و طاها;923254 نوشت:
کدام کاربر بود که منکر علم خدا به آینده بود ؟
کسی یادش هست ؟

اینجانب چون هنوز آینده واقع نشده پس علم به آن هم وجود ندارد

متحیر;923250 نوشت:
این مثال شما راجع به نظر یک معلم در رابطه با عاقبت شاگرد خود چون دائم با هم تعامل دارند مانند رابطه خدا با بندگان نیست کما اینکه ممنکن هست پیش بینی معلم صد در صد به وقوع نپیوندد و حتی یک معلم آگاه هم به درستنی نمیتواند معدل تک تک شاگردانشس را قبل از شروع سال تحصیلی پیش بینی کند چیزی که خداوند مطابق علم غیب و لوح محفوظ قبل از خلقت ما از سرنوشت همه ما اطلاع دارد

سخن در این نیست که معلم علمش قطعی است یا غیر قطعی، سخن در این است که علم به علت موجب علم به معلول میشود، معلم اگر نمی تواند 100 در صد پیشگویی کند به خاطر اینکه آگاهی او کامل نیست، یعنی از همه علل و عوامل خبر ندارد، ممکن است در نزدیکی این امتحانات پدر بچه تصمیم بگیرد مثلا برای او معلم خصوصی بگیرد و این موجب رشد او شود، یعنی معلم علمش فقط در حد ظواهر است، اما خدا به همه علل و عوامل علم دارد، همه مخلوق و معلول خود او هستند، وقتی معلم با 30 درصد علم می تواند یک پیش بینی 30 درصدی داشته باشد، خب طبیعتا یک نفر با علم 100 درصدی یک پیش بینی 100 درصدی خواهد داشت.

به عبارت دیگر اگر قرار است علم پیشین موجب جبر شود، علم معلم هم که مثلا 30 درصدی است، باید به همان اندازه 30 درصد موجب جبر شود! و اگر علم پیشین موجب جبر نمیشود، فرقی نمی کند این علم 30 درصدی باشد، یا 100در صدی!

مطلب دقیق است خواهش می کنم دقت بفرمایید

متحیر;923250 نوشت:
این مثال هم ناشی از انس و تجربه ما با سوژه است نه اینکه ناشی از وقتی باشد که هنوز دوست ما بوجود نیامده


به دنیا آمدن یا نیامدن که موضوعیت ندارد، آنچه که ملاک است علم و شناخت نسبت به آن شخص یا علل و عوامل تصمیم گیری است، اگر شما بدانید که این کسی که فردا قرار است به دنیا بیاید در جوانی از رنگ آبی خیلی خوشش می آید، خب طبیعتا قبل از تولدش می توانید انتخابش را یش بینی کنید.
پیش بینی شما در گرو علم شما به سلیقه اوست، اما اینکه این علم چه زمانی برای من حاصل می شود دخالتی در قدرت پیش بینی ندارد! این علم چه بعد از تولد باشد، چه قبل از تولد، چه حین تولد فرقی نمی کند. درست است که شناخت انسان ها قبل از تولدشان برای ما سخت است، اما ما که از علم غیب انسان سخن نمیگوییم، ما از علم خداوند که خالق این انسان و خالق علل و عوامل این انسان هست سخن میوییم، خداوند خالق همه چیز است، هم خود این بچه، و هم تمام آنچه در رشد و شکل دهی به سلیقه او نقش دارد، هیچ چیز بر او پوشیده نیست.

متحیر;923250 نوشت:
اگر چنین است که میگویید این دیگر اخبار دقیق یا علم غیب نیست چون به هر روی شما با این تفاسیر باز از روی متن مطابق با واقع سخن خواهید گفت و در هر صورت حرف شما صحیح از آب در می آید یک حرف با دو تعبیر متضاد حرف نیست باد هواست

بنده نگفتم هر دو معنا درست است، در این که ضمیر «هُم» به چه کسی بر می گردد اختلاف است، اما همه قبول دارند که قطعا یک دیدگاه درست است(ربطی به بحث ندارد جهت اطلاع عرض کردم)

مسلم;923279 نوشت:
ه دنیا آمدن یا نیامدن که موضوعیت ندارد، آنچه که ملاک است علم و شناخت نسبت به آن شخص یا علل و عوامل تصمیم گیری است، اگر شما بدانید که این کسی که فردا قرار است به دنیا بیاید در جوانی از رنگ آبی خیلی خوشش می آید، خب طبیعتا قبل از تولدش می توانید انتخابش را یش بینی کنید.
پیش بینی شما در گرو علم شما به سلیقه اوست، اما اینکه این علم چه زمانی برای من حاصل می شود دخالتی در قدرت پیش بینی ندارد! این علم چه بعد از تولد باشد، چه قبل از تولد، چه حین تولد فرقی نمی کند. درست است که شناخت انسان ها قبل از تولدشان برای ما سخت است، اما ما که از علم غیب انسان سخن نمیگوییم، ما از علم خداوند که خالق این انسان و خالق علل و عوامل این انسان هست سخن میوییم، خداوند خالق همه چیز است، هم خود این بچه، و هم تمام آنچه در رشد و شکل دهی به سلیقه او نقش دارد، هیچ چیز بر او پوشیده نیست.

برداشت من از این توضیح شما یعنی جبر بر این دنیا حاکم است
اینکه این بچه فرضی به ابن نوع خلقت برسد که به رنگ آبی متمایل باشد یعنی از روز ازل همه چیز بر یک مدار کاملا مشخص بچرخد تا منتج به تولد بچه با تمایل به رنگ آبی برسد چنین مکانیسمی یعنی جبر

مسلم;923279 نوشت:
سخن در این نیست که معلم علمش قطعی است یا غیر قطعی، سخن در این است که علم به علت موجب علم به معلول میشود، معلم اگر نمی تواند 100 در صد پیشگویی کند به خاطر اینکه آگاهی او کامل نیست، یعنی از همه علل و عوامل خبر ندارد، ممکن است در نزدیکی این امتحانات پدر بچه تصمیم بگیرد مثلا برای او معلم خصوصی بگیرد و این موجب رشد او شود، یعنی معلم علمش فقط در حد ظواهر است، اما خدا به همه علل و عوامل علم دارد، همه مخلوق و معلول خود او هستند، وقتی معلم با 30 درصد علم می تواند یک پیش بینی 30 درصدی داشته باشد، خب طبیعتا یک نفر با علم 100 درصدی یک پیش بینی 100 درصدی خواهد داشت.

به عبارت دیگر اگر قرار است علم پیشین موجب جبر شود، علم معلم هم که مثلا 30 درصدی است، باید به همان اندازه 30 درصد موجب جبر شود! و اگر علم پیشین موجب جبر نمیشود، فرقی نمی کند این علم 30 درصدی باشد، یا 100در صدی!

مطلب دقیق است خواهش می کنم دقت بفرمایید


بنده هم از شما عاجزانه تقاضای دقت دارم
علم پیشین یعنی جبرولی تجزیه و تحلیل از عملکردها و پیش بینی رفتاربا استفاده از علم و الگوهای آماری یعنی محاسبه و این با آن چیزی که شما از علم غیب تعریف میکنید تفاوت ماهوی دارد هر علمی از اینگونه دارای خطای محاسبه و داشتن تلرانس هست از آنجا که هیچ اندازه گیری دقیقی از اشیاء نمیتوان داشت هیچ پیش بینی علمی 100 در صد نیست حتی اگر ملیونیوم یا میلیاردیم یا بسیار عدد ریز با هدف فاصله داشته باشد باز هر محاسبه ای مقداری تلرانس و بالا یا پایین دارد
وقتی همه چیز مخلوق معلول و معلوم خدا هست یعنی جبر
اینکه سرنوشت مختوم من در لوح محفوظ یا علم غیب هست یعنی چه؟
یعنی اینکه دنیا به غیر از این چیزی که تا بحال اتفاق افتاده طور دیگر نمیتوانسته باشد. جهان باید بر این منوال که گذشته باشد بگذرد تا نتیجه اش تولد من در فلان سال و در فلان مکان باشد و همه شرایط عینا همان طور که در لوح محفوظ هست بگذرند تا به آن چه که امروز هست برسیم

در نظر آوریم که هر عملکرد ما یا محیط اطرافمان خواه نا خواه به نحوی بر اتفاقات آینده اثر میگذارد و لختی تعلل یا خطا در درازنای زمان باعث تغییرات شگرف در آینده میشود که در اصطلاح به آن اثر پروانه ای میگویند
مثلا شما اگر قصد عبور از

عرض خیابان داشته باشید داشتن مقداری زاویه در مسیرتان چندان تأثیری در رسیدن شما به آن طرف خیابان نمیکند مگر آنکه کاملا تغییر جهت بدهید ولی اگرمسیر عبورتان از اقیانوس باشید و بخواهید از پهنه اقیانوس به قصد کشوری دیگر عبور کنید چند دهم درجه در جهت مسیر شما را به سرزمین دیگر میرساند
در درازنای زمان اینکه به اینجای جهان برسیم که هستیم باید همه اجزاء جهان به یک پاشنه بچرخند این یعنی جبر
امیدوارم این توضیحات کافی باشند

موفق باشید

متحیر;923274 نوشت:
[="Arial"]

اینجانب چون هنوز آینده واقع نشده پس علم به آن هم وجود ندارد

منظورم شما نبودی مگه مولتی یوزر باشی.
یک تاپیکی بود خیلی هم بحث های مبسوطی شکل گرفت.
شاید آنتی جهل بود... نمیتونم پیداش کنم...

متحیر;923301 نوشت:
علم پیشین یعنی جبرولی تجزیه و تحلیل از عملکردها و پیش بینی رفتاربا استفاده از علم و الگوهای آماری یعنی محاسبه

ما که بر سر اسم دعوا نمیکنیم! بنده هم میگویم علم به علل و عوامل یا به تعبیر شما محاسبات پیشینی موجب پیش بینی می شود و این جبر نیست، تا اینجا درست است؟ ما در این اختلافی نداریم!

شما فقط مشکلتان بر سر قطعیت و یقینی بودن خبرهای غیبی است! درست است؟

همچنین من و شما هر دو معتقدیم که محاسبه هر چه دقیق تر باشد، و هر چه پیش بینی کننده بیشتر احاطه به علل و عوامل دخیل در انتخاب انسان داشته باشد درصد درستی پیش بینی اش بالاتر می رود، در این هم که شکی ندارید؟

خب اگر کسی به 100 درصد عوامل پیشینی آگاه باشد، چرا نتواند انتخاب انسان را پیش بینی کند؟

افزایش میزان تلرانس به خاطر کاهش سطح آگاهی است، وگرنه شما هم قبول دارید که هرچه انسان آگاهی بیشتری داشته باشد میزان خطا کاهش پیدا خواهد کرد.

متاسفانه شما در این خصوص استبعاد دارید، آگاهی بشری را دائما ملاک قرار می دهید و آن را با آگاهی خداوند قیاس می کنید، بله آگاهی بشر چون ناقص است هیچ پیش بینی 100 درصد نیست، اما بنده از یک قاعده کلی دارم سخن می گویم، شما قبول ندارید که اگر آگاهی به علل و شرایط 100 درصدی باشد، نتیجه پیش بینی هم 100 درصدی خواهد بود؟ 100 درصد این را قبول دارید، مثلا امروز می بینید که منجمین زمان و ساعت دقیق خورشید گرفتگی در 50 سال دیگر را پیش بینی می کنند و سر آن ساعت و دقیقه محقق می شود، چون علم آنها به شرایط 100 درصدی است و لذا نتیجه پیش بینی هم 100در صدی خواهد بود.

نگویید در علوم تجربی فرق می کند، چون قاعده که یک قاعده عقلی است و تخصیص بردار نیست، قاعده این است: "علم به علت، موجب علم به معلول می شود"؛ فقط تشخیص علل در علوم انسانی، دشوارتر از تشخیص علل در علوم تجربی است، لذا پیش بینی در علوم انسانی آماری شده، اما در علوم تجربی اینچنین نیست. اما در مورد خداوند که همه چیز هم انسان ها و هم علل طبیعی مخلوق او هستند، دیگر جهل به این علل معنا ندارد، او هم به ذره ذره علل در علوم انسانی آگاه است و هم به ذره ذره علل در علوم تجربی احاطه دارد، لذا پیش بینی آماری برای خدا معنا ندارد. پیش بینی آماری برای کسی است که از علت ها بی خبر است، لذا طبق آمار برآورد می کند.

متحیر;923301 نوشت:
هیچ پیش بینی علمی 100 در صد نیست حتی اگر ملیونیوم یا میلیاردیم یا بسیار عدد ریز با هدف فاصله داشته باشد باز هر محاسبه ای مقداری تلرانس و بالا یا پایین دارد
اگرمسیر عبورتان از اقیانوس باشید و بخواهید از پهنه اقیانوس به قصد کشوری دیگر عبور کنید چند دهم درجه در جهت مسیر شما را به سرزمین دیگر میرساند


آیا اگر ما دوبار از پهنای اقیانوس عبور کنیم و هر دوبار به خطر احاطه علمی دقیق ما از یک نقطه عبور کنیم و در یک زاویه سیر کنیم، مرتکب خطا می شویم؟ تمام مثال هایی که شما می زنید و خودتان هم تصریح دارید در این است که یک میلیاردم مثلا مرتکب خطا شده ایم، بله در انسان همواره این درصد خطا وجود دارد، اما اگر بر فض احاطه کامل به علل و عوامل اتاق بیفتد، احاطه ی کامل کامل، دیگر در پیش بینی خطا رخ می دهد؟

در یک کلام شما برای رد حرف بنده یکی از این مقدمات را باید رد کنید:

مقدمه اول: علم به علت موجب علم به معلول می شود.
مقدمه دوم: خداوند به تمام علل و عوامل علم دارد(چون خودش خالق آنهاست).
نتیجه: علم خداوند به این علل و عوامل موجب علم پیشین او به تمام وقایع آینده می شود.

جناب مسلم عزیز
همانطور که در پست 51 خدمت شما عرض کردم مدخل ورود من به این بحث برون دینی هست

و از این بابت وارد بحث شدم که اگر بپذیریم علم غیب وجود دارد یعنی پذیرفته ایم زمان تحقق و سرنوشت مختوم اشیاء و موجودات قبل از بوجود آمدنشان درجایی مثلا لوح محفوظ وجود داشته است بعد اشیاء و موجودات به ترتیب و با نزول اسباب و علتهای ما قبل خود رفته رفته صورت واقع به خود گرفته اند بنده هم گفتم اگر به چنین عقیده ای اعتقاد داشته باشبم این یعنی جبر
در این مورد که اصل مطلب اینجانب است اگر مطلبی دارید بفرمایید
سپس بحث ما راجع به پیش بینی رویدادها بر اساس تجربه علم و محاسبه شد

مسلم;923311 نوشت:
متاسفانه شما در این خصوص استبعاد دارید، آگاهی بشری را دائما ملاک قرار می دهید و آن را با آگاهی خداوند قیاس می کنید، بله آگاهی بشر چون ناقص است هیچ پیش بینی 100 درصد نیست، اما بنده از یک قاعده کلی دارم سخن می گویم، شما قبول ندارید که اگر آگاهی به علل و شرایط 100 درصدی باشد، نتیجه پیش بینی هم 100 درصدی خواهد بود؟ 100 درصد این را قبول دارید، مثلا امروز می بینید که منجمین زمان و ساعت دقیق خورشید گرفتگی در 50 سال دیگر را پیش بینی می کنند و سر آن ساعت و دقیقه محقق می شود، چون علم آنها به شرایط 100 درصدی است و لذا نتیجه پیش بینی هم 100در صدی خواهد بود.

بنده گفتم همه اینها تفاوت ماهوی با علم غیب دارد چرا که در پیش بینی علمی اول به خاطر اصل عدم قطعیت هایزنبرگ هیچگاه ما شناخت صد درصدی نسبت به اجزاء ریز و همچنین زیر اتمی پیدا نمیکنیم تا بعد بواسطه محاسبات مکانیکی تک تک وقایع آتی را بدقت صد در صد پیش بینی کنیم با پیدا شدن تلرانسهای بسیار بسیار ریز و اگر و امّا های ریز متعاقب آن و همینطور دخیل شدن عامل زمان چنانچه مدت پیش بینی ما طولانی باشد و همینطور تعداد و موارد اشیاء مورد مطالعه بیش از حد زیاد باشد هرگز نمیتوان مثل حرکت یک ساعت به یک پیش بینی مطابق با واقعیت برای جهان دست پیدا کرد

مسلم;923311 نوشت:
نگویید در علوم تجربی فرق می کند، چون قاعده که یک قاعده عقلی است و تخصیص بردار نیست، قاعده این است: "علم به علت، موجب علم به معلول می شود"

کار به قاعده عقلی ندارد محدودیت ذاتی ما بر فائق شدن به جزییات دقیق هست این عدم قطعیت ذاتی ماده هست ربطی به درجه تسلط ما به علم اشیاء ندارد

مسلم;923311 نوشت:
نگویید در علوم تجربی فرق می کند، چون قاعده که یک قاعده عقلی است و تخصیص بردار نیست، قاعده این است: "علم به علت، موجب علم به معلول می شود"؛ فقط تشخیص علل در علوم انسانی، دشوارتر از تشخیص علل در علوم تجربی است، لذا پیش بینی در علوم انسانی آماری شده، اما در علوم تجربی اینچنین نیست.

در علوم تجربی هم عدم قطعیت و محاسبات مکانیک کوانتومی هم بر مبنای امار هست
مسلم;923311 نوشت:
اما در مورد خداوند که همه چیز هم انسان ها و هم علل طبیعی مخلوق او هستند، دیگر جهل به این علل معنا ندارد، او هم به ذره ذره علل در علوم انسانی آگاه است و هم به ذره ذره علل در علوم تجربی احاطه دارد، لذا پیش بینی آماری برای خدا معنا ندارد. پیش بینی آماری برای کسی است که از علت ها بی خبر است، لذا طبق آمار برآورد می کند.

در مورد مکانیک کوانتوم و عدم دستیابی دقیق به ابعاد ذرات ربطی به جهل ندارد این عدم قطعیت یک واقعیت عینی است کار به این ندارد که مشاهده گر انسان یا غیر آن باشد در اعتراض به این اصل عدم قطعیت هایزنبرگ انشتین میگفت: «خدا(یا طبیعت) تاس نمی اندازد.» ولی این حرف ایشان در مورد مکانیک کوانتوم متاسفانه پذیرفته نیست.در این مورد تحقیق کنید

بگذریم میگویم مطابق ادعاهای ادیان علم خدا نسبت به جزییات این جهان و سرنوشت‌شان قبل از احداث ان بوده این تفاوت بزرگ ماهوی با علوم دارد زیرا در علوم قبل ازاینکه پیش بینی کنیم موضوعات قابل بحثی داریم چیزهایی داریم و تعاملاتی هم بین آنها هست بر پایه آنها دست به پیش بینی میزنیم. ولی علم غیب از ازل بوده حتی زمانی که موضوعات آن هر گز نبوده اند به قول شما علم غیب نزد واجب الوجود بوده و هست و موضوعات علم غیب از روز ازل علاوه بر علم به خود (خدا) شامل علم ممکن الوجود ها هم بوده و هست
اگر چه برای من این تقسیم بندی ها (ممکن و واجب الوجود) از اساس جای اشکال دارد
موفق باشید


مسلم;923311 نوشت:
در یک کلام شما برای رد حرف بنده یکی از این مقدمات را باید رد کنید:

در ادامه باز همان حرف های پست قبل ولی مختصر تر
مسلم;923311 نوشت:

مقدمه اول: علم به علت موجب علم به معلول می شود.


خیر چنین علمی نمیتواند وجود داشته باشد زیرا مطابق ذات ماده نه ما به عنوان انسان یا هیچ موجود غیر انسانی نمیتواند علم صد درصدی به علتها و یا اشیاء پیدا کند (اصل عدم قطعیت هایزنبرگ)
مسلم;923311 نوشت:
مقدمه دوم: خداوند به تمام علل و عوامل علم دارد(چون خودش خالق آنهاست).

اگرچه این مقدمه شما باید ثابت شود ولی شاید بتوان پذیرفت که همه قوانین را میتوان دانست
ولی آیا میتوان قوانین بنیادین را خلق کرد ؟ (قوانین بنیادین فیزیک)
و در ادامه گستاخ تر و جسورتر آیا میتوان اصول منطق را خلق کرد؟ مثلا اصل منطقی: « جمع اضداد محا ل هست» آیا از روز ازل که هیچ نبوده آیا خداوند میتوانسته چنین اصل منطقی را بنیان نگذارد و اگر به این نتیجه برسیم که چنین خواستی ناشدنی است یعنی خدا خالق قوانین نیست پس خدا خالق همه اصول و یا شاید قوانین دیگری هم میتواند نباشد میتواند به همه قوانین هم مطلع نباشد ولی برای اینکه این قضیه کشدار نشود و از بحث دور نمانیم میپذیریم که خداوند همه قوانین را میداند یا خلق کرده
مسلم;923311 نوشت:
نتیجه: علم خداوند به این علل و عوامل موجب علم پیشین او به تمام وقایع آینده می شود.

علم داشتن به تمام تعاملها و قوانین این نتیجه را نمیدهد که ما نتیجه صد درصدی را بدانیم چرا که طرف اول قضیه یعنی علم به اشیاء ابتدایی هیچگاه صد در صد مقدور نیست

مطابق عقاید خداباوران وهله یا زمان یا مرحله ای بوده که هیچ شئ جزخود ذات خدا نبوده
و باز بر طبق عقیده خدا باوران خدا ثابت هست نه کم و نه زیاد میشود
بر اساس علوم تجربی طبق ذات ماده هیچگاه همه پیش بینی مطابق واقع محقق نمیشود
و یک نکته دیگر متأسفانه با خوشبختانه شرایطی در طبیعت و جهان ماده وجود دارند که تا اتفاق نیفتند به هیچ وجه قابل پیشبینی دقیق نیستند نمونه معروف آن آزمایش گربه شرودینگر هست این آزمایش یک شرایط فانتزی یا انتزاعی نیست به وفور موارد وقوع ابن آزمایش در دنیای اطرافمان هر لحظه حادث مبشوند بدین ترتیب هیچ علم غیب واحدی را نمیتوان برای این جهان متصور بود
بر طبق عقیده خدا باوران همه جهان مطابق علم خدا به وقوع می پیوندد چرا که او آگاه به اشیائی بوده و هست که در ازل موجود نبوده اند یا الآن موجود نیستند ولی آن اشیاء دقیقا به ترتیب مطابق علم غیب پا به عرصه گذاشته یا بعد میگذارند (کشف شده یا کشف میشوند)از نظر من اگر چنین باوری داشته باشیم که علم غیب (علمی که بواسطه آن ابتدا تا انتهای همه ممکنات و موجودات در آن معلوم هست) و در لوحی محفوظ هست و تغییری در آن نیست. پیش از خلقت وجود داشته و همراه و هم ذات خدا از ازل بوده و هست این تعابیر و تفاسیراز این قبیل یعنی جبر

[SPOILER]
به چند علت
اول اینکه آینده تا بحال محقق نشده پس علم غیب هم وجود ندارد
دوم اینکه چون جبر مطابق واقعیت جهان نیست
سوم علم صد درصدی به اشیاء و به خصوص زیر ساخت این جهان دنیاییعنی جهان ریز (کوانتومی) هرگز محقق نیست
نباید معترف شویم چند جای این علم غیب و عقیده به آن میلنگد
[/SPOILER][SPOILER] اول اینکه جبر مطلق با واقع جهان جور نیست ولی اگر علم غیب و به تبع آن جبر را پذیرا باشیم
نتیجه منطقی پست 51 را در پی دارد که پذیرش علم غیب و جبر تیشه به ریشه خود دین میزند و اصل ارسال دین زیر سؤال میرود
اگر به واقع تعالیم و پیامهای دین واکاوی شود
[/SPOILER]


مسلم;923151 نوشت:
اول: روایات علم غیب پیامبر(ص) در صحیح بخاری و صحیح مسلم را چکار می کنید؟ علم غیب گسترده برای پیامبر(ص) را می پذیرید؟

در مورد روایت گفتیم یک مورد مشخص هست در مورد غیب بهشون گفته شده
منو شما هم میدونیم در بهشت چه چیزهایی هست نه همه رو ولی بعضی چیزها رو میدونیم بعضی
چیزها در مورد جهنم رو میدونیم اینا ها علم غیبه در مورد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم همین
قضیه هست الله بهش گفته همینطور که پیامبر به ما گفته الله به پیامبر گفته خوب قضیه حل شد
ولی چیزی که شما ادعا می کنید علم واسعه دقیق مثل همون علم خدا خوب این اصلا جائز نیست

مسلم;923151 نوشت:
دوم: روایت تشبیه علی(ع) به انبیاء چرا باطل است؟ شما قبلا فرمودید باید راویانش بررسی شوند، خب الان عیب این روایت چیست؟ بالاخره باید برای باطل بودن روایات ایرادی به سند آنها وارد باشد، از پیش خودمان که نمیتوانیم روایات را بررسی کنیم.

وتشبیه حضرت علی به انبیا از این خاطر باطله چون علی علیه السلام اولانبی نبوده دوم هم معصوم نبوده و غیره...
به همین خاطر این چیز باطله

متحیر;923397 نوشت:
در پیش بینی علمی اول به خاطر اصل عدم قطعیت هایزنبرگ هیچگاه ما شناخت صد درصدی نسبت به اجزاء ریز و همچنین زیر اتمی پیدا نمیکنیم تا بعد بواسطه محاسبات مکانیکی تک تک وقایع آتی را بدقت صد در صد پیش بینی کنیم

فیزیک کوانتوم تفسیرهای متعددی دارد، و تفسیر فیزیکدانانی چون ماکس پلانک، دیوید بوم، و نلیز بور بر خلاف تفسیر هایزنبرگ، حاکی از قوانین واقعی در جهان زیر اتمی است که انسان به آنها جهل دارد، یعنی از دیدگاه ایشان این عدم قطعیت به خاطر محدودیت آگاهی انسان است، نه اینکه در واقع هیچ قانون و قاعده مشخصی وجود نداشته باشد.(ایان باربور، علم و دین، بخش سوم)

ثانیا اصل علیت یک اصل بدیهی فلسفی است و انکار آن مستلزم تناقض است، و نمی توان با علوم تجربی آن را نقض کرد.(عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج1، ص99)

متحیر;923397 نوشت:
با پیدا شدن تلرانسهای بسیار بسیار ریز و اگر و امّا های ریز متعاقب آن و همینطور دخیل شدن عامل زمان چنانچه مدت پیش بینی ما طولانی باشد و همینطور تعداد و موارد اشیاء مورد مطالعه بیش از حد زیاد باشد هرگز نمیتوان مثل حرکت یک ساعت به یک پیش بینی مطابق با واقعیت برای جهان دست پیدا کرد

متحیر;923397 نوشت:
مطابق ادعاهای ادیان علم خدا نسبت به جزییات این جهان و سرنوشت‌شان قبل از احداث ان بوده این تفاوت بزرگ ماهوی با علوم دارد زیرا در علوم قبل ازاینکه پیش بینی کنیم موضوعات قابل بحثی داریم چیزهایی داریم و تعاملاتی هم بین آنها هست بر پایه آنها دست به پیش بینی میزنیم.


تمام مواردی که شما می فرمایید، و اشاره به تلرانس دارید همه از جهل به علت است، نه نقض قاعده، من عرض می کنم اگر علم به علت باشد قطعا انسان علم به معلول خواهد داشت، اما مثال های شما همه مواردی است که انسان نسبت به علت جاهل است، چون تلرانس یعنی خطا، خب پای خطا که به میان آید، یعنی عدم العلم، و این نقض قاعده نیست، چون قاعده می گوید جایی که علم به علت باشد، نه جهل به علت، در این مواردی که شما می فرمایید که بنده هم حرفی ندارم که پیشگویی محقق نمیشود! شما برای رد قاعده باید جایی را بگویید که ما علم به علت داشته باشیم، اما علم به معلول حاصل نشود.


متحیر;923415 نوشت:
ولی آیا میتوان قوانین بنیادین را خلق کرد ؟ (قوانین بنیادین فیزیک)
و در ادامه گستاخ تر و جسورتر آیا میتوان اصول منطق را خلق کرد؟

ببینید قوانین عالم به تبع موجود شدن عالَم پدید می آیند، پس می توان قوانین را هم مخلوق خداوند دانست، اگرچه برخی از قوانین ضروری هستند، مثل عدم اجتماع ضدیتن و اینها، اما بالاخره بستر تحقق این قوانین عالَمی است که خداوند آفریده است.
ثانیا: ما به دنبال آگاهی خداوند هستیم، مهم این است که خداوند به تمام این قوانین آگاه باشد.

متحیر;923415 نوشت:
اینکه آینده تا بحال محقق نشده پس علم غیب هم وجود ندارد

آتشی اینجا وجود ندارد، اما اگر من آتشی روشن کنم شما حاضرید دستتان را روی آن بگیرید؟ یا وارد آن شوید؟ صد در صد می گویید خیر، با اینکه آتشی هنوز اصلا وجود ندارد، چطور سوختن را قبل از اینکه آتشی وجود داشته باشد پیشگویی کردید؟ و شکی در سوختن هم نمیکنید! خواهش می کنم در استدلال منطقی باشید.

و دو نکته دیگر جهت تکمیل خدمت شما عرض می کنم:

اولا: خود شما می پذیرید که با تحلیل و آمار، یک اطلاعات نسبی از آینده می توان به دست آورد، خب این پیش بینی 10 درصدی یا20 درصدی از کجا حاصل می شود؟ از تحلیل علل و عوامل؛ خب وقتی می شود با اطلاع 20 درصدی یک پیش بینی 20 درصدی داشت چرا نشود با آگاهی 100 درصدی ، یک پیش بینی 100 درصدی داشت؟ یا شما باید بگویید مطلقا علم پیشین ما حتی 10 درصد هم ممکن نیست! یا اگر گفتید 1درصد احتمال دارد آینده را پیش بینی کرد باید امکان پیش بینی 100 درصدی را هم بپذیرید.
چون ما که از درصد بحث نمی کنیم، ما از اصل امکان پیشگویی سخن می گوییم، اگر امکان داشته باشد، مطلقا امکان دارد، و اگر امکان نداشته باشد، مطلقا امکان ندارد.

ثانیا: من از شما یک سوال می پرسم: می بینید که امروزه می شود خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را در ده ها سال بعد پیشگویی قاطعانه کرد، یا ساعت طلوع خورشید و غروب آن را به دقت می شود از قبل اعلام کرد، خب شما که میگویید پیش بینی دقیق مطلقا امکان ندارد، اینها را چطور توجیه می کنید؟

نگار70;923762 نوشت:
در مورد روایت گفتیم یک مورد مشخص هست در مورد غیب بهشون گفته شده
منو شما هم میدونیم در بهشت چه چیزهایی هست نه همه رو ولی بعضی چیزها رو میدونیم بعضی
چیزها در مورد جهنم رو میدونیم اینا ها علم غیبه در مورد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم همین
قضیه هست الله بهش گفته همینطور که پیامبر به ما گفته الله به پیامبر گفته خوب قضیه حل شد
ولی چیزی که شما ادعا می کنید علم واسعه دقیق مثل همون علم خدا خوب این اصلا جائز نیست


سرکار خانم نگار چرا دقت نمی فرمایید؟ پیامبر(ص) در روایات متعدد که آوردم، می فرمایند هر سوالی دارید تا قیامت از من بپرسید پاسخ می دهم، و طرف بلند شد پرسد پدر من کیست؟ و پیامبر(ص) جواب داد، اونوقت شما می فرمایید این آگاهی اندک بوده و فقط به کلیات علم داشته اند؟! پیامبر(ص) فرموده تک تک شما را من می دانم اهل بهشت هستید یا جهنم، تک تک شما را من می دانم پدر و مادرتان کیست و...، خب چرا می خواهیم در برابر روایات ایستادگی کنیم؟

نگار70;923762 نوشت:
وتشبیه حضرت علی به انبیا از این خاطر باطله چون علی علیه السلام اولانبی نبوده دوم هم معصوم نبوده و غیره...
به همین خاطر این چیز باطله

انسان متدین انسانی است که واقعا پیرو قرآن و روایات باشد، نه اینکه به خاطر پیش فرض هایش در برابر آنها بایستد، ما زمانی می توانیم در برابر روایات بایستیم که صد در صد عقل ستیز باشد، اما عصمت یک انسان و علم داشتن او مانند انبیاء چه اشکالی دارد که روایتی که سندش درست است را کنار بگذاریم؟ اگر امکان ندارد انسانی معصوم باشد خب انبیاء و پیامبر(ص) هم نباید معصوم باشند، اگر امکان ندارد انسانی در حد انبیاء علم داشته باشد خب خود انبیاء هم نباید به این مقدار علم داشته باشند، پس هم عصمت برای انسان ممکن است و هم علم گسترده.

خب با این شرایط وقتی روایات با سند درستی می فرمایند علی (ع) علم انبیا را داشته انسان که نمی تواند بگوید من با عقلم جور در نمی آید؟ روز قیامت پاسخ خدا را چه خواهد داد؟ می تواند به خدا بگوید آنچه که از طرف پیامبر و فرستاده تو با سند درست به من رسید چون با عقلم جور در نیامد کنار گذاشتم؟!!

دلیل انسان برای نپذیرفتن یک روایت باید منطقی باشد، یا باید عقلی صد در صد باشد( که عرض کردم علم و عصمت برای انسان محال نیست) یا اینکه بگوید سند روایت درست نیست که آن هم درست است، علاوه بر آیات و روایات دیگری که وارد آن نمی شوم بر این مسئله دلالت دارند، مانند آیه تطهیر و حدیث سفینه و علی مح الحق و الحق مع علی، و انا مدینة العلم و علی بابها و....

انسان باید پیرو قرآن و روایات باشد، نه اینکه آیات و روایات را پیرو خود کند!

متحیر;923415 نوشت:
خیر چنین علمی نمیتواند وجود داشته باشد زیرا مطابق ذات ماده نه ما به عنوان انسان یا هیچ موجود غیر انسانی نمیتواند علم صد درصدی به علتها و یا اشیاء پیدا کند (اصل عدم قطعیت هایزنبرگ)

عرض سلام خدمت شما
اصل عدم قطعیت به احتمالات توجه دارد.و به معنی نبود حتمیت در جهان زیر اتمی میباشد.بنابراین علیت لزوما به معنای حتمیت نیست.ما انسانها چون حتما باید اندازگیری کنیم تا علم داشته ب اشیم پس نقش ناظر رو داریم.یعنی با ناظر بودن بر جهان خود تاثیر میگذاریم و احتمالات بوجود میاد و نظریه کاملا اثبات نشده جهانهای موازی هم بر پایه همین احتمالات واقع شده.اما خدای عالم مطلق بر همه احتمالات عالم است در نتیجه نیاز به اندازه گرفتن ندارد.

متحیر;923415 نوشت:
اگرچه این مقدمه شما باید ثابت شود ولی شاید بتوان پذیرفت که همه قوانین را میتوان دانست
ولی آیا میتوان قوانین بنیادین را خلق کرد ؟ (قوانین بنیادین فیزیک)
و در ادامه گستاخ تر و جسورتر آیا میتوان اصول منطق را خلق کرد؟ مثلا اصل منطقی: « جمع اضداد محا ل هست» آیا از روز ازل که هیچ نبوده آیا خداوند میتوانسته چنین اصل منطقی را بنیان نگذارد و اگر به این نتیجه برسیم که چنین خواستی ناشدنی است یعنی خدا خالق قوانین نیست پس خدا خالق همه اصول و یا شاید قوانین دیگری هم میتواند نباشد میتواند به همه قوانین هم مطلع نباشد ولی برای اینکه این قضیه کشدار نشود و از بحث دور نمانیم میپذیریم که خداوند همه قوانین را میداند یا خلق کرده
هر چیزی که خلق کردنی نیس.قوانین منطقی در علم خدا وجود دارند.ما فکر میکنیم قوانین منطقی جدا از خدا هستند اما این تصور درست نیست.

[=arial]

مسلم;923798 نوشت:
فیزیک کوانتوم تفسیرهای متعددی دارد، و تفسیر فیزیکدانانی چون ماکس پلانک، دیوید بوم، و نلیز بور بر خلاف تفسیر هایزنبرگ، حاکی از قوانین واقعی در جهان زیر اتمی است که انسان به آنها جهل دارد، یعنی از دیدگاه ایشان این عدم قطعیت به خاطر محدودیت آگاهی انسان است، نه اینکه در واقع هیچ قانون و قاعده مشخصی وجود نداشته باشد.(ایان باربور، علم و دین، بخش سوم)

در زمان بررسی هر نظریه مسلما نظرات موافق و مخالف با شدت و حرارت به بحث گذاشته میشود مهم همان نتیجه مورد قبول هست و آن اینکه عدم آگاهی دقیق ما به زمان و مکان اجزاء ریز اتمی نه به خاطر ابزار یا مشاهده کننده هست بلکه به خاطر ذات دوگانه موج ذره اجزاء زیر اتمی است این موارد که عنوان میکنید مربوط به همان دوره هست
مشهورترینش هم مربوط به مناظرات انشتین و نیلز بور در سال 1930 هست
مسلم;923798 نوشت:
ثانیا اصل علیت یک اصل بدیهی فلسفی است و انکار آن مستلزم تناقض است، و نمی توان با علوم تجربی آن را نقض کرد.(عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج1، ص99)

و ثانیاٌی شما که فرمودید اصل علیت یک اصل بدیهی فلسفی است باید بگویم چنین نیست صرفا بر اساس تجارب ما علیت را یک اصل بدیهی قرار داده ایم اگر چه از لحاظ فلسفی مانند هیوم میتوان اصل علیت را به چالش کشید
سپس اینکه ما تسلط کامل به تمام جهان و تمام زمان نداریم ممکن است در آینده وقایعی بی علت باشند همبن عدم تسلط بر تمام زمان و ککان این بدیهی بودن علیت را زیر سؤال میبرد.
در حقیقت این امر بدیهی یک امر استقرایی است نه کلی
ما صرفا وقایعی را میبینیم که متناظر یکدیگرند ولی علیت و خود علیت را درنمی یابیم
و از لحاظ تجربی هم بعضی آزمایشات کوانتومی از لحاظ ترتیب زمانی اصل علیت را به چالش میکشاند
و بعد علیت یک برهان تنیده در زمان هست چنانچه زمان را از معادلات و مشاهدات خود برداریم هیچ چیز علت هیچ چیز دیگر نیست ب پیامد الف نیست و در بی زمانی ب و الف هر دو حاضر هستند و این علیت درباره خدایی که زمان بر او راه ندارد ولی عامل زمان و مکان میشود قضیه بسیار بغرنج و غیر قابل حل می آفریند.
به هر روی علیت را نمیتوان اثبات کرد و نه آنرا انکارکرد.
علیت در زندگی روزمره ما اهمیت اساسی دارد آن چنان اساسی که آنرا بدیهی میدانیم و بدون بدیهی فرض کردن علیت قادر به ادامه و محاسبات در زندگی مان نیستیم

مسلم;923798 نوشت:
تمام مواردی که شما می فرمایید، و اشاره به تلرانس دارید همه از جهل به علت است، نه نقض قاعده، من عرض می کنم اگر علم به علت باشد قطعا انسان علم به معلول خواهد داشت، اما مثال های شما همه مواردی است که انسان نسبت به علت جاهل است، چون تلرانس یعنی خطا، خب پای خطا که به میان آید، یعنی عدم العلم، و این نقض قاعده نیست، چون قاعده می گوید جایی که علم به علت باشد، نه جهل به علت، در این مواردی که شما می فرمایید که بنده هم حرفی ندارم که پیشگویی محقق نمیشود! شما برای رد قاعده باید جایی را بگویید که ما علم به علت داشته باشیم، اما علم به معلول حاصل نشود.

باز هم میگویم عدم آگاهی به جزییات تک تک اجزاء ماده به خاطر دوگانگی ماهیت ذره و موج اجزاء ریز جهان که یک امر ذاتی ماده هست ربطی به مشاهده گر و نحوه علم ندارد.
چرا که نمیشود در هر آن رفتار یک تک الکترون را پی گرفت.
مسلم;923798 نوشت:
بینید قوانین عالم به تبع موجود شدن عالَم پدید می آیند، پس می توان قوانین را هم مخلوق خداوند دانست، اگرچه برخی از قوانین ضروری هستند، مثل عدم اجتماع ضدیتن و اینها، اما بالاخره بستر تحقق این قوانین عالَمی است که خداوند آفریده است.
ثانیا: ما به دنبال آگاهی خداوند هستیم، مهم این است که خداوند به تمام این قوانین آگاه باشد.

[=arial]قوانین بنیادین قبل از خلق یا پدید آمدن هستند چون خداوند قوانین و اصول را بنیان ننهاده میتواند به آنها آگاه نباشد.
[=arial]
سؤال من هم ناظر به همان عالمی است که جهان در آن خلق شده یا شکل گرفته آن عالم یا بستر نمیتواند بی قانون و اصول باشد .قوانین و اصول بنیادین هستند بدون آنها هیچ قدرتی یا اراده ای بستر ظهور و سپس خلق را ندارد این اصول مقدم بر آفرینش یا پدید آمدن جهان هستند.

اصول و قوانین پایه و بستری هستند که جهان بر آنها خلق میشوند به جد میتوان ادعا کرد که خدا خالق آنها نبوده چرا که اگر برای خدا مهیا بود که قوانین و اصول را بیافریند آنکه خیر مطلق(خدا) هست میتوانست به طریق و روش مهربانانه و روشنتری جهان را خلق کند
ولی آنچنان که میبینیم نتوانسته به این مهم فایق بیاید چرا که بیشتر جهان خالی است بیشتر جهان عاری از حیات است بیشتر حیات هوشمندی ندارد کمترین از این هوشمندی ها منجر به تمدن شده و بیشتر تمدنها منهدم شده یعنی اگر اراده خیرو هوشمندی بر این جهان مستولی بود بیشتر و بهتر از اینها می آفرید که نیافریده اگر قادر مطلقی بود بهتر از این قوانین و اصول بنیان مینهاد.

اینکه بنده اصرار دارم بگویم علم غیب یک ادعای بی اساس هست به دوعلت هست
یک : جز نقلیات درون دینی هیچ تجربه، مدرک و آزمایشی نداریم که یک واقعه اجتماعی یا سیاسی را بتوان با ذکر دقیق زمان و مکان مثلا برای دو سال دیگر پیشبینی کرد آنهم از طرف مدعیان دین یا کسانی که ادعای شهود یا کرامت دارند نمیخواهد آن پیش بینی واقعه بزرگ باشد مثلا همینکه پیش بینی کند در فلان تاریخ در فلان خیابان فلان کشور یا شهر مثلا دو یا چند عابر با چنین مشخصات دقیقی از لحاظ سن و پوشاک و زبان میگذرند و در فلان لحظه فلان مراوده مشخص بین آنها رد و بدل میشود این پیش بینی را مکتوب در جای بیطرفی به امانت بگذارد و با آزمایشگران به مشاهده و ضبط آن رویداد بپردازند به نظر من شاید یکی از راه های اثبات وجود داشتن علم غیب باشد
دو: آزادی اراده و اختیار در اثر وجود داشتن علم غیب از بین میرود که میرسیم به علت ورود من به این بحث

در ادامه و برگشت به بحث اصلی : با اینهمه پست از آنچه قصد ورود من به این تاپیک بود دور شدیم شما برای من ثابت کنید که اگر علم غیب وجود داشته باشد آیا آزادی اراده و اختیار را هم میتوانید ثابت کنید
اینکه بگوییم هر چه هست و میشود را خدا میداند چه جایی برای اختیار و آزادی اراده باقی می ماند چراکه تمامی ریز و درشت زندگی من از قبل دانسته و مقدر شده و بازخواست از انتخابهایم هیچ دلیل عقلی ندارد چه به معاد معتقد باشیم چه اینکه تنها خود را در برابر قانون و مسئولیتهای مدنی پاسخگو بدانیم

مسلم;923798 نوشت:
چون ما که از درصد بحث نمی کنیم، ما از اصل امکان پیشگویی سخن می گوییم، اگر امکان داشته باشد، مطلقا امکان دارد، و اگر امکان نداشته باشد، مطلقا امکان ندارد.

دنیا تنها بر اساس مکانیک نیوتونی یا فیزیک کلاسیک به پیش نمیرود که مانند لاپلاس معتقد باشیم که شما از جزئیات فعلی دنیا مرا آگاه سازید من تمامی گذشته و آینده این دنیا را برای شما میگویم پیشگویی مطلق برای این دنیا با ذکر تمام جزئیات چه برای انسان چه غیر انسان وجود ندارد. چرا که شناخت دقیق از اجزاء این دنیا غیر ممکن هست پیش بینی ها بر اساس هزارن احتمال و اما و اگر هست و بر طبق نظریه آشوب و اثر پروانه ای همان تلرانس یا عدم قطعیت در شناخت ماده عملا پیش بین مطلق و یکتا را غیر ممکن میکند باز هم میگویم این ذات ماده و خاصیت دوگانگی ذره و موجی بودن اجزاء ریز اتمی هست ربطی به درجه آگاهی و تسلط به قوانین ندارد درصد، آمار و احتمالات یا به قول انشتین تاس انداختن قانون حاکم بر جهان هست. درصد و آمار هم هیچوقت منطقا نتیجه مطلق نمیدهد.

مسلم;923798 نوشت:
ثانیا: من از شما یک سوال می پرسم: می بینید که امروزه می شود خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را در ده ها سال بعد پیشگویی قاطعانه کرد، یا ساعت طلوع خورشید و غروب آن را به دقت می شود از قبل اعلام کرد، خب شما که میگویید پیش بینی دقیق مطلقا امکان ندارد، اینها را چطور توجیه می کنید؟

این پیش بینی ها برای ابعاد ما تقریبا کارساز هست و به آنها افتخار میکنیم و برای عمر انسان و پهنه زندگی او از دقت لازم و کافی برخوردار هست ولی در درازنای زمان و ابعاد بسیار کوچک این دقتها کاملا بیدقت میشود

[="Arial"]با سلام و تشکر از دقت نظر شما

صمیمی;923836 نوشت:
صل عدم قطعیت به احتمالات توجه دارد.و به معنی نبود حتمیت در جهان زیر اتمی میباشد.بنابراین علیت لزوما به معنای حتمیت نیست.ما انسانها چون حتما باید اندازگیری کنیم تا علم داشته ب اشیم پس نقش ناظر رو داریم.یعنی با ناظر بودن بر جهان خود تاثیر میگذاریم و احتمالات بوجود میاد و نظریه کاملا اثبات نشده جهانهای موازی هم بر پایه همین احتمالات واقع شده.اما خدای عالم مطلق بر همه احتمالات عالم است در نتیجه نیاز به اندازه گرفتن ندارد.

در بودن احتمالات قطعیت هست شما در آزمایشات کوانتومی با تکرار یکسان شرایط تنها احتمالهای یکسان و قطعی بدست می آورید نه نتیجه قطعی از یک جزء این احتمال و تاس انداختن جزو حتمی هست چه خدا باشید چه انسان همیشه مواجه با احتمال هستید ربطی به اندازه گیری ندارد چه اندازه بگیرید چه نگیرید جهان با این احتمالات پیش میرود
صمیمی;923836 نوشت:
هر چیزی که خلق کردنی نیس.قوانین منطقی در علم خدا وجود دارند.ما فکر میکنیم قوانین منطقی جدا از خدا هستند اما این تصور درست نیست.

وفتی همه چیز را از خدا میدانید لابد قوانین هم از خداست
ولی اگر بر این باور باشیم که هر چیزی نیاز به خلق شدن ندارد بسیاری از ابهامات رفع میشود ولی خدای ادیان محدودتر میشود

مسلم;920153 نوشت:
مثل آیت الله سید احمد خوانساری یا عارفای دیگر از حوادث آینده، یا زمان مرگ خود یا حوادثی که برای دیگران قرار است اتفاق بیفتد خبر می دهند، آن موقع پذیرش آن برای پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دشوار است؟

سلام استاد مسلم بزرگوار و ارزشمند تبریک نیمه شعبان
چنین فردی را میشناسید هم اکنون که از حوادث آینده خبر دهد؟من قول میدهم مسلمان کامل شوم!دیگر هیچ حتی یک درصد هم شک و شبه ای برایم نمی ماند
یا صرفا یک ادعایی است که شنیده اید؟
---------------------------
در مورد علم اختیار
شما فرمودین که علم یک دبیر به دانش آموز باعث جبر نمیشه که بنظر من میشه گفت درسته اما قیاستون رو کمی مشکل دارم
چون منطقا و مطلقا دخالتی نداشته
اما در مورد خداوند تنها علم مطرح نیست بلکه خلقت بر اساس آن علم است که بنظر من جبر را تحکیم میکند و قاعده لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین را باطل میکند
اما در مورد خدا چطور؟علم خداوند خواسته خداوند است یعنی همچون مسیر جویباری که مشخص است(علم خداوند=مسیر)،رود که خواسته خداوند باشد در آن مسیر روان است[و علت تامه خداست]

مثلا خداوند انسان آ را خلق میکند خب قبل خلقت میداند سرنوشت آن انسان چیست و خواسته خدا بر این سرنوشت انسان است یعنی انسان کاری بر خلاف خواسته خداوند نمی تواند بکند
به عنوان مثال خداوند هزار راهی را میسازد و انسان مختاری را در این راه ها رها میکند اگر خداوند بداند که انسان یک مسیر را انتخاب میکند که این جبر بر انتخاب ها نیست چون می تواند هر راهی را که بخواهد انتخاب کند اما اگر بداند راه c را انتخاب میکند به تبع خواست خدا هم پیش می آید و این جبر است چون خواسته انسان نیست
همچنین این نکته هم لازمه که انسان عملی یا انتخابی بر خلاف خواسته خدا نمی تواند انجام بدهد[در اینجا شما میگویید علم جبر ندارد اما معلوم است که علم خدا خواسته خدا را دارد و خواسته خدا جبر تحمیلی بر انسان است]
به بیان مثال شما بگویم معلم اگر علم داشته باشد به آینده دانش آموز می تواند جبر نباشد اما اگر این علم معلم منجر به خواسته معلم و عمل دانش آموز عین خواسته معلم شود و خواسته معلم هم جز مشروطی دانش آموز نیست عملا دانش آموز راهی جز خواسته معلم را نمیتواند طی کند
پس در مقام بالاتر خواسته و انتخاب انسان تابع خواسته و انتخاب خداست که جبر است و فقط علم مطرح نیست
یعنی انسانی که کافر میشود خواسته خدا بر کفر او است یا نه؟اگر خواسته خدا بر او تحمیل شده که جبر است[چون در اختیار او دیگر نیست] و اگر نشده یعنی انسان کاری خلاف خواسته خداوند انجام داده که محال است،این آلترناتیو هر دو باعث رد اختیار انسان میشود
رایطه خدا با انسان مانند رابطه انسان و قلم است یعنی انسان[در نقش خدا] می داند که قلم [در نقش انسان] چه مینویسد[تا اینجا بنوعی شاید بتوان گفت که جبر نیست اما چون منجر به خواسته میشود دیگر جبر است] و این نوشته همان خواسته انسان است
یعنی انسان با قلم کفری را مینویسد بعد به قلم میگوید ای قلم تو کافر بوده ای پس جهنم برای توست ،انسان هم علم دارد که قلم چه می نویسد هم خواسته اش به نوشتن قلم بوده
دقیقا صفات قلم مانند انسان است قلم توانایی نوشتن دارد [انسان توانایی اختیار دارد] قلم نمی تواند چیزی را بنویسد که انسان نخواسته[انسان هم نمی تواند عملی را انجام دهد که خدا نخواسته]قلم به جبر انسان است [انسان هم به جبر خدا]
آن خدایی که مرا مختار کرد بر همان راهی که خواست اجبار کرد
هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين [كار] بر خدا آسان است.22 حدید
--------------------------
همچنین اگر عامل اختیار بدون علت خارجی باشد یا به عبارتی بهتر منشاء اولیه آن انسان است و عامل اختیار خودش علتی نداشته باشه[خود به خود هست] هم مشکل داریم!چون غیر از واجب الوجود چیز خود به خودی نداریم و ممکن الوجود نمیتواند خود به خودی باشد این نکته را برای آن عرض کردم که احتمال کمی دادم که بخواهید غیر از خدا علتی بدون علت قرار دهید
1- علت العلل[علت تامه] همه علت ها خداست
2-هیچ چیزی خود ب خود و بدون علت نیست جز خدا
علت اختیار به عمل بد انسان[در نهایت] خداست یا علت اختیار به عمل بد انسان خود به خودیست که رد واجب الوجود و هر علتی معلولی دارد را می کند

-----------------------

دو آلتر ناتیو خدمتتان مطرح کردم که هر کدام را انتخاب کنید از بین 4 گزینه خدا را رد کرده اید مگر راه پنجم و درست و جدا از راه های قبلی معرفی کنید
آنچه که بسیار درست بنظر می آید خدای اسلام تعین گرا و جبر گرا می تواند باشد الا مختار آفرین
==================================================
در مورد علم غیب
طبق قرآن بنظر من نتیجه این میشود که افراد می توانند علم غیب داشته باشند «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ؛ او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمى‌كند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد»
که طبق قرآن هم حضرت محمد می تواند علم غیب داشته باشد و هم حضرت علی
وهمینطور از نظر من مراتب و بخش بندی داره علم غیب
به صورتی که امام علی می فرماید من به راه آسمان آگاه ترم تا راه زمین
کلمه آگاه تر صفت تفضیلی است که نشان دهنده این است که عالم کامل غیب نیست بلکه بخشی از علم غیب که خدا خواسته را دارد

متحیر;923397 نوشت:
اگر بپذیریم علم غیب وجود دارد یعنی پذیرفته ایم زمان تحقق و سرنوشت مختوم اشیاء و موجودات قبل از بوجود آمدنشان درجایی مثلا لوح محفوظ وجود داشته است بعد اشیاء و موجودات به ترتیب و با نزول اسباب و علتهای ما قبل خود رفته رفته صورت واقع به خود گرفته اند بنده هم گفتم اگر به چنین عقیده ای اعتقاد داشته باشبم این یعنی جبر

سلام
شما بين دو جملهء زير خلط كرده ايد (به تقدم و تاخر رخدادها دقت بفرمائيد):

الف) در لوح محفوظ نوشته شده كه آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند
ب) آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند و اين موضوع در لوح محفوظ نوشته شده

شما حالت الف را در نظر مي گيريد و حكم به جبر مي دهيد. در حاليكه آنچه واقع ميشود حالت ب است
اشكال شما در اين قسمت است:


متحیر;923397 نوشت:
علم غیب از ازل بوده حتی زمانی که موضوعات آن هر گز نبوده اند

جملهء فوق براي ما مخلوقات معنا دارد نه براي خدا
براي خداوند
"زماني كه نبوده اند" معنا ندارد چون زمان بر خداوند مترتب نيست

اين صحبت شما مانند آن پرسش است كه ميگويند خداوند

"قبل" از خلقت چه ميكرده؟
در حاليكه "قبل" و "بعد" براي ما انسان ها معنا دارد نه براي خداوند

در مثالي كه گفتم ، آقاي x خودش در تاريخ مورد نظر مرتكب دزدي شده نه آنكه كسي او را اجبار كرده باشد
منتهي زمانِ اين عمل براي من و شما متفاوت است با آنچه براي خداست

ما انسان ها اينطور ميگوئيم:

آقاي x در تاريخ 91/1/1 مرتكب دزدي خواهد شد
اما اين موضوع براي خدا اينگونه است:
آقاي x در تاريخ 91/1/1 مرتكب دزدي شده است

hessam78;923867 نوشت:
اگر خدا بداند كه انسان راه c را انتخاب میکند به تبع خواست خدا هم پیش می آید و این جبر است چون خواسته انسان نیست

سلام
وقتي انتخاب ميكند ، ديگر چطور جبر است؟!

hessam78;923867 نوشت:
یعنی انسانی که کافر میشود خواسته خدا بر کفر او است یا نه؟
اگر خواسته خدا بر او تحمیل شده که جبر است[چون در اختیار او دیگر نیست]
و اگر نشده یعنی انسان کاری خلاف خواسته خداوند انجام داده که محال است
این آلترناتیو هر دو باعث رد اختیار انسان میشود

خير!
شما نظام تكويني و تشريعي را در نظر نگرفته ايد
حيطهء اختيارات انسان در بخش تشريع است و جبر در نظام تكويني قرار دارد
به عبارتي انسان هرگز نمي تواند در عالم تكوين كاري خلاف خواستهء خداوند انجام دهد

خداوند دوست دارد ما وارد بهشت بشويم
حالا كسي نمي خواهد وارد بهشت بشود و به قول شما كافر ميشود
آيا كافر شدنش از روي جبر بوده؟ نه ، چون اختيار تشريعي داشته
آيا از حيطهء خواست خدا بيرون آمده؟ نه ، چون اجبار تكويني داشته

Reza-D;923920 نوشت:
سلام
شما بين دو جملهء زير خلط كرده ايد (به تقدم و تاخر رخدادها دقت بفرمائيد):

الف) در لوح محفوظ نوشته شده كه آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند
ب) آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند و اين موضوع در لوح محفوظ نوشته شده

شما حالت الف را در نظر مي گيريد و حكم به جبر مي دهيد. در حاليكه آنچه واقع ميشود حالت ب است


سلام اقا رضا
طبق جمله شما برداشت کردم که اگه حالت ب رخ بده جبری وجود نداره من مثالی نقض بزنم
یک نرم افزاری که هوش مصنوعی هم دارد مانند شطرنج را میسازیم[چون همه چیز را خودمان برنامه ریزی کردیم جبر ما بر آن نرم افزار حاکم است]
فرضا یک تابع شرطی در آن لحاظ میکنیم اولین حرکت دو خانه جلو سرباز است
این را با دو جمله شما برسی کنیم حالا

Reza-D;923920 نوشت:
الف) در لوح محفوظ نوشته شده كه آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند
ب) آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند و اين موضوع در لوح محفوظ نوشته شده

الف)من[لوح محفوظ] می دانم که برنامه شطرنج[آقای ایکس] در اولین حرکت سرباز را دو خانه به جلو میبرد
ب)برنامه در اولین حرکت سرباز را دو خانه به جلو می برد و این را من می دانم
می بینید؟اگر جبر هم اتفاق افتاده باشد گزینه ب حالت جبری را از بین نمی برد

Reza-D;923920 نوشت:
شما حالت الف را در نظر مي گيريد و حكم به جبر مي دهيد. در حاليكه آنچه واقع ميشود حالت ب است

[="Arial"]

نگار70;923762 نوشت:
شبیه حضرت علی به انبیا از این خاطر باطله چون علی علیه السلام اولانبی نبوده دوم هم معصوم نبوده و غیره...

[=arial]سلام
من درست متوجه نشدم
یعنی شما میگی حضرت علی جزء معصومین نبودن؟؟؟

hessam78;923932 نوشت:
الف)من[لوح محفوظ] می دانم که برنامه شطرنج[آقای ایکس] در اولین حرکت سرباز را دو خانه به جلو میبرد
ب)برنامه در اولین حرکت سرباز را دو خانه به جلو می برد و این را من می دانم
می بینید؟
اگر جبر هم اتفاق افتاده باشد گزینه ب حالت جبری را از بین نمی برد

فكر كنم ابتداي جملهء آخر چيز ديگري مي خواستيد بنويسيد (بخش بولد شده)

پاسخ اين مثال شما هم همان است كه در پست بعدي گفتم. پست شماره 72
در حالت "ب" برنامه (آقاي ايكس) مي توانست اسب را حركت دهد يا سرباز را يك خانه به جلو ببرد يا بجاي اين سرباز كه حركت داده سرباز ديگري را حركت دهد
اما قطعاً نمي تواند خارج از چهارچوب قوانيني كه برنامه نويس تعيين كرده حركت كند. مثلاً نمي تواند سرباز را 5 خانه به جلو ببرد

اينكه نمي تواند خارج از قوانين شطرنج عمل كند جبر است كه بر نظام تكويني حاكم است
و اينكه گزينه هاي مختلفي براي حركت دارد
(در حيطهء قوانين) اختيار است كه بر نظام تشريعي حاكم است

Reza-D;923927 نوشت:
سلام
وقتي انتخاب ميكند ، ديگر چطور جبر است؟!

سلام همانطور که برنامه شطرنج در گزینه های مختلف انتخاب می کند و ما به برنامه نمی گوییم مختار
علاوه بر این انتخاب ما یا خود به خودی[اختیاری] بوده که علت العلل از بین میرود چون طبق فلسفه اسلامی علت العلل همه چیز خداست
یا اینکه خود به خودی نبوده علت کفر ما به خدا بر میگردد که در این صورت خدا مسئول کار ماست

Reza-D;923927 نوشت:
خداوند دوست دارد ما وارد بهشت بشويم
حالا كسي نمي خواهد وارد بهشت بشود و به قول شما كافر ميشود
آيا كافر شدنش از روي جبر بوده؟ نه ، چون اختيار تشريعي داشته
آيا از حيطهء خواست خدا بيرون آمده؟ نه ، چون اجبار تكويني داشته

ببینید در عالم تشریع فرمودید انسان اختیار دارد خب
ایا اختیار به عمل بد من[در عالم تشریع که مختار میدانید] علت العلل آن خود من هستم؟یا خداست؟
اگر من هستم شما واجب الوجود[علت العلل را رد کردید]
اگر من نیستم شما خدارا مسئول عمل بد من کرده اید

Reza-D;923936 نوشت:
فكر كنم ابتداي جملهء آخر چيز ديگري مي خواستيد بنويسيد (بخش بولد شده)

نه آقا رضا جان همان است مثال ب شما حالت جبر را از بین نمی برد

Reza-D;923936 نوشت:
در حالت "ب" برنامه (آقاي ايكس) مي توانست اسب را حركت دهد يا سرباز را يك خانه به جلو ببرد يا بجاي اين سرباز كه حركت داده سرباز ديگري را حركت دهد

خیر نمی تواند چون خواسته من که به صورت برنامه نویسی و توابع در آمده حرکت به جلوی سرباز است و برنامه اسب را نمی تواند حرکت دهد
در مورد خدا هم همینطور
یا در عالم تشریع که می فرمایید مختاریم خواسته خدا گناه من است یا ثواب من است در هر صورت من عملی خلاف خواسته خدا نمی توانم انجام دهم

hessam78;923937 نوشت:
ایا اختیار به عمل بد من [در عالم تشریع که مختار میدانید] علت العلل آن خود من هستم؟یا خداست؟
اگر من هستم شما واجب الوجود[علت العلل را رد کردید]
اگر من نیستم شما خدارا مسئول عمل بد من کرده اید

علت العلل قطعاً خداست ، اما علت العللِ چه چيزي؟

دقت بفرمائيد:
خداوند علت همه چيز است ، از جمله علتِ اينكه شما اختيار و قدرت انتخاب داريد

با مثالي توضيح مي دهم
خداوند آتش را خلق كرده ، پوست انسان را هم خدا خلق كرده
اين دو را جوري خلق كرده كه اگر انسان دست در آتش كند دستش خواهد سوخت
اما انسان اين اختيار را دارد كه دستش را در آتش ببرد يا نبرد

حالا اگر كسي دستش را از آتش دور نگه دارد ، به اختيار خود عمل كرده ، اما در عين حال علت العلل اينكه دستش نسوخته ، خداوند است (چون خداوند تعيين كرده كه پوست دست بيرون از آتش نسوزد)
و اگر كسي دستش در آتش ببرد ، به اختيار خود عمل كرده ، اما در عين حال علت العلل اينكه دستش سوخته ، خداوند است
(چون خداوند تعيين كرده كه پوست دست در آتش بسوزد)

hessam78;923941 نوشت:
خیر نمی تواند چون خواسته من که به صورت برنامه نویسی و توابع در آمده حرکت به جلوی سرباز است و برنامه اسب را نمی تواند حرکت دهد

اگر منظور شما اين بوده كه قياس نادرستي انجام داده ايد
به اين بخش از صحبت شما فعلاً پاسخي نمي دهم. همان پست 78 را بخوانيد و گفتگو را ادامه دهيد تا مباحث قاطي نشود
اگر هم مطلبي در زمينه اين جملهء خودتان داريد در ادامهء همان پست مطرح بفرمائيد گل

Reza-D;923943 نوشت:
علت العلل قطعاً خداست ، اما علت العللِ چه چيزي؟

دقت بفرمائيد:
خداوند علت همه چيز است ، از جمله علتِ اينكه شما اختيار و قدرت انتخاب داريد


شما ی مقطع مثالتون عام تر هستش من خاص ترشو بگم
ببینید علت العلل عمل بد من خداست یا نه؟اما جزئی تر میگویم علت العلل عمل بد انسان خداست یا خود انسان؟
ببینید کبریبتی را من آتش میزنم علت آتش کبیریت گرم شدن کلاهک آن است علت گرم شدن کلاهک حرکت جنبشی دست من است علت حرکت جنبشی دست من خود من هستم
پس مسئول آتش گرفتن کبریت گرم شدن کلاهک نیست بلکه من هستم
دقیقا در مورد خدا علت العلل اینکه من در جهنم بسوزم خداست چون عمل بد من در نهایت به خدا رسیده

Reza-D;923945 نوشت:
اگر منظور شما اين بوده كه قياس نادرستي انجام داده ايد
به اين بخش از صحبت شما فعلاً پاسخي نمي دهم. همان پست 78 را بخوانيد و گفتگو را ادامه دهيد تا مباحث قاطي نشود
اگر هم مطلبي در زمينه اين جملهء خودتان داريد در ادامهء همان پست مطرح بفرمائيد

شما به جناب متحیر گفتید که اگر حالت ب را لحاظ کنیم جبر شکل نمی گیرد[یعنی وجود دیگاه ب مساوی است با نبود جبر]
من حالت ب شما را در یک موضع جبری نشان دادم[منظور از مثالم مقایسه اختیار برنامه نبود بلکه رساندن این مفهوم بود که با دیدگاه حالت ب یک موضوع جبری هم دیده میشود]
و وجود دیدگاه ب مساوی نیست با نبود جبر

رهگذر آسمان;923933 نوشت:
سلام
من درست متوجه نشدم
یعنی شما میگی حضرت علی جزء معصومین نبودن؟؟؟

سرکار نگار 70 از خواهران اهل سنت ما هستند، و اهل سنت بعد از نبی اکرم(ص) کسی را معصوم نمی دانند.

متحیر;923849 نوشت:
اصل علیت یک اصل بدیهی فلسفی است باید بگویم چنین نیست صرفا بر اساس تجارب ما علیت را یک اصل بدیهی قرار داده ایم اگر چه از لحاظ فلسفی مانند هیوم میتوان اصل علیت را به چالش کشید

بله حرف شما درست است، علیت قابل تجربه نیست و این اشتباه بسیاری از فلاسفه تجربه گرای غربی است، که خواستند با تجربه علیت را اثبات کنند! کسی که صادقانه پای تجربه گرایی اش ایستاد و گفت علیت با تجربه قابل اثبات نیست هیوم است.

اما برادر من ، بنده عرض کردم اصل بدیهی فلسفی، نه تجربی! من هم می دانم آنچه که شما دارید می بینید و تجربه می کنید صرف تقارن پدیده ها است، لذا انسانی که این تقارن را مشاهده می کند با قاطعیت نمی تواند بگوید علت این حادثه چه بود، اما عقل می فهمد این حادثه حتما علتی دارد، چون تا الان محقق نشده بود، و الان محقق شد! وجود کسی یا چیزی که هستی عین ذاتش نیست لاجرم از علتی نشأت گرفته، ترجیح بلا مرجح که نمی شود، چیزی که تا به حال وجود نداشته هم که نمی تواند علت وجود خود شود! پس مگر می شود بدون علت باشد! نپذیرفتن اصل علیت، تأکید می کنم «اصل علیت» به اجتماع نقیضین منجر می شود. اگرچه با تجربه نمی شود این علت را به صورت قطعی تشخیص داد، اما اصل وجود آن را عقل به بداهت می فهمد!

متحیر;923849 نوشت:
اینکه بنده اصرار دارم بگویم علم غیب یک ادعای بی اساس هست به دوعلت هست
یک : جز نقلیات درون دینی هیچ تجربه، مدرک و آزمایشی نداریم

اینکه بنده اصرار دارم بگویم ادله شما، ادله کارآمدی در این بحث نیستند این است که شما مقهور فلسفه و علوم غرب شده اید، به گونه ای که می خواهید همه چیز را با تجربه حسی به دست آورید و ماوراء آن را منکر می شوید، در حالی که خود غرب هم در این خصوص سرش به سنگ خورده!

اصل علیت یک اصل بدیهی فلسفی است و نقض آن با قوانین تجربی که خود در معرض زوال هستند امکان ندارد، علوم تجربی در این مدت اینقدر فراز و نشیب داشته که برخی از فیلسوفان علم اصلا برای آن حقیقتی قائل نیستند و فقط نگاه ابزاری به آن دارند، مانند نظریه امثال توماس کوهن و دیگران! ان وقت شما می خواهید با این علوم تجربی یک اصل عقلی را زیر سوال ببرید، این نشدنی است برادر من

اصل علیت را که پذیرفتیم قطعا علم به آن موجب علم به معلول می شود، اما شما باز نگاهتان را می برید بر روی مصادیق بشری و علم ناقص انسانی!

وقتی خداوند خودش علت این عالم است، و علم به ذات خویش دارد، قطعا به تمام وقایعی که در این عالم اتفاق می افتد علم خواهد داشت.

متحیر;923849 نوشت:
دو: آزادی اراده و اختیار در اثر وجود داشتن علم غیب از بین میرود که میرسیم به علت ورود من به این بحث

اگر علم پیشینی منجر به جبر بشود، پس شما که به خاطر علم به سلیقه دوستتان، انتخاب او را از پیش می دانید هم باید منجر به جبر بشود، این ور بوم زمستان آن ور بوم تابستان که نمی شود! اگر علم پیشین منجر به جبر می شود، 10 درصد آن هم باید منجر به جبر شود، و اگر نمی شود، صد در صد آن هم منجر به جبر نمی شود! درصد آگاهی که اینجا مدخلیتی در جبر بودن آن ندارد، اصل علم است که به فرموده شما موجب جبر است، پس فرقی نمی کند علم 100 درصدی باشد، یا علم 10 درصدی

متحیر;923849 نوشت:
این پیش بینی ها برای ابعاد ما تقریبا کارساز هست و به آنها افتخار میکنیم و برای عمر انسان و پهنه زندگی او از دقت لازم و کافی برخوردار هست ولی در درازنای زمان و ابعاد بسیار کوچک این دقتها کاملا بیدقت میشود

خب همین حرف شما تصدیق حرف بنده است، من برایم عجیب است که چرا دقت نمی کنید؟!
شما اگر می گویید پیش بینی در یک مقطع محدود زمانی ممکن است، یعنی علت محال بودن آن در زمان طولانی را به خاطر محدودیت انسان در تشخیص عوامل می دانید، نه اصل آن(دقت کنید)، وگرنه در جایی مثل نجوم که انسان اطلاعاتش دقیق تر است می شود پیش بینی های چندصد ساله داشت، پس شما هم پیش بینی را در گرو علم انسان می دانید.
والا اگر طبق ادعای شما پیش بینی محال بوده و ربطی به علم انسان نداشت، حتی پیش بینی وقایع فردا هم ممکن نبود!

hessam78;923946 نوشت:
علت العلل عمل بد من خداست یا نه؟

نه

hessam78;923946 نوشت:
اما جزئی تر میگویم علت العلل عمل بد انسان خداست یا خود انسان؟

علت قوانيني كه باعث ميشود عملي تحت شرايطي بد يا خوب باشد خداست
اما انجام دهندهء عمل خود انسان است
شما اختيار داريد كه جهنمي بشويد يا بهشتي
اما علت اينكه
1 - راه درست به بهشت ختم ميشود
2 - راه غلط به جهنم ختم ميشود
3 - شما مي توانيد بين اينها انتخاب كنيد

خداست

hessam78;923946 نوشت:
کبریبتی را من آتش میزنم علت آتش کبیریت گرم شدن کلاهک آن است علت گرم شدن کلاهک حرکت جنبشی دست من است علت حرکت جنبشی دست من خود من هستم
پس مسئول آتش گرفتن کبریت گرم شدن کلاهک نیست بلکه من هستم
مي دانم قصدتان از اين مثال تفهيم منظور بوده
اما من هم از همين مثال استفاده ميكنم و عرض ميكنم كه در مثال شما كبريت هيچگونه اختياري از خودش ندارد

من جور ديگري برايتان مثال ميزنم
يك دانشجو را در نظر بگيريد. اين دانشجو دو حق انتخاب دارد

الف) درس بخواند و مدرك ليسانس بگيرد
ب) درس نخواند و از دانشگاه اخراج شود

شما تا حالا ديده ايد دانشجويي درسش را نخواند و مدام مشروط بشود و در نهايت اخراج بشود ، بعد كسي بگويد مقصر نظام آموزشي است كه قانون اخراج را وضع كرده؟
اين دانشجو در اينكه درس بخواند و مدرك بگيرد ، يا اينكه درس نخواند و اخراج بشود ، مختار بوده
اما در عين حال هر كدام از اين دو مسير را انتخاب كند ، در حيطهء قوانين دانشگاه عمل كرده

پس اگر با درس خواندن مردك بگيرد ، اينكه بگوئيم دليل اهداي مدرك (علت العلل) دانشگاه است ، منافاتي با اختيار خود اين دانشجو ندارد
و اگر با درس نخواندن اخراج شود ، اينكه بگوئيم دليل اخراج افراد مشروط (علت العلل) دانشگاه است ، اين هم منافاتي با اختيار خود اين دانشجو ندارد

hessam78;923867 نوشت:
سلام استاد مسلم بزرگوار و ارزشمند تبریک نیمه شعبان

با سلام و احترام

بنده هم میلاد با سعادت حضرت ولی عصر(عج) رو خدمت شما تبریک عرض کرده، و آرزوی بهترینها را برای شما دارم@};-

hessam78;923867 نوشت:
چنین فردی را میشناسید هم اکنون که از حوادث آینده خبر دهد؟من قول میدهم مسلمان کامل شوم!دیگر هیچ حتی یک درصد هم شک و شبه ای برایم نمی ماند
یا صرفا یک ادعایی است که شنیده اید؟


من بر خلاف شما اصلا به این چیزها ایمان نمی آورم، چون اینها ملاک حقانیت نیست، من خودم به شخصه دو بار با مقابل آن هم برخورد داشته ام، اشخاصی که از نظر اعتقادی بر باطل بوده اند اما توان تشحیص آینده را با کمی ابهام داشته اند.
و برایم عجیب است که باور این موارد برای دوستان عجیب است!

hessam78;923867 نوشت:
در مورد علم اختیار
شما فرمودین که علم یک دبیر به دانش آموز باعث جبر نمیشه که بنظر من میشه گفت درسته اما قیاستون رو کمی مشکل دارم
چون منطقا و مطلقا دخالتی نداشته
اما در مورد خداوند تنها علم مطرح نیست بلکه خلقت بر اساس آن علم است که بنظر من جبر را تحکیم میکند


جناب hessam عزیز اتفاقا بنده می خواهم بگویم اینچنین نیست، بله درست است که خداوند هرچه را به اراده تکوینی که اراده کند تحقق می یابد، اما یانجا اراده کرده که انسان ها با اختیار رفتارشان را انجام دهند، اما به خاطر شناخت دقیق عوامل درونی و بیرونی می داند که انسان چه چیزی را انتخاب می کند.
من نمی خواهم بگویم چون خداوند علم دارد، ما انسان های خوبی خواهیم بود ! بلکه می گویم خداوند علم دارد به اینکه ما انسانهای خوبی خواهیم شد!

Reza-D;923956 نوشت:
نه

آهان ! پس متوجه منظورتان شدم
ببینید شما میگویید اراده خداوند بر اختیار انسان است؟نه فعل صادره از انسان؟
خب من در اینجا مشکلم از اختیار حل می شود اما یک موضوع دیگر برایم خراب میشود و آن این است که مسلمانان عزیز نمی گویند که علت العلل همه چیز خداست
و چیزی خود به خودی جز خدا نداریم؟اگر بگویید که بله علت آن سرانجام به خدا نمیرسد من قبول میکنم انسان مختار است ولی این مشکل پیش می آید به جزعلت خدا ،علت خود به خودی دیگری داریم که ب خدا نرسد؟
چون فرمودید علت العلل عمل بد من خدا نیست

مسلم;923959 نوشت:
با سلام و احترام

بنده هم میلاد با سعادت حضرت ولی عصر(عج) رو خدمت شما تبریک عرض کرده، و آرزوی بهترینها را برای شما دارم


سلام و درود استاد بزرگوار همچنین و آرزوی سعادت بهترین ها@};-@};-

مسلم;923959 نوشت:
من بر خلاف شما اصلا به این چیزها ایمان نمی آورم، چون اینها ملاک حقانیت نیست،

آخه دیدگاه من با شما فرق میکند وجود ماورا برای شما چیز طبیعی و روتین و تقریبا بدیهی است
ولی من علمی که یاد گرفتم در این زمینه از جانب استادانی است که بار ها از آن ها پرسیدم چنین مسائلی وجود دارد؟با کمال اطمینان گفتند خیر!و اگر ثابت شود هر آنچه که بگویند را می پذیریم!
چون خاصیت علم است که اگر موردی چند بار اتفاق افتاد و نتیجه ای درست داد باید پذیرفت
اینکه کسی بتواند ذهن مرا بخواند یا پیشبینی کند چه اتفاقی برایم می افتد یا واقعه ای را بگوید ،من کاملا محال و نشدنی از انسان امروزی میدانم ولی اگر بتواند حداقل حجت برای من تمام می شود و من قانع میشوم

مسلم;923959 نوشت:
من خودم به شخصه دو بار با مقابل آن هم برخورد داشته ام، اشخاصی که از نظر اعتقادی بر باطل بوده اند اما توان تشحیص آینده را با کمی ابهام داشته اند.

اگر چنین چیزی اینطور که میفرمایید وجود داشته باشد من که قانع میشدم
ولی مطمئنم وجود ندارد چون اگر داشت هزاران مقاله علمی در این زمینه نوشته میشد

مسلم;923959 نوشت:
و برایم عجیب است که باور این موارد برای دوستان عجیب است!

غیر ممکن است استاد
اینکه کراماتی را نقل میکنند مثلا فردی پیش رجبعلی خیاط رفت بدون اینکه سوالی را مطرح کند مشکلش و راه حل را گفت من چنین داستان هایی را تخیلی میدانم
اگر واقعی باشد که بسیار خوشحال می شوم چون حقیقتی بلاتردید و یقینی وجود دارد و می توان به آن دست یافت

مسلم;923959 نوشت:
جناب hessam عزیز اتفاقا بنده می خواهم بگویم اینچنین نیست، بله درست است که خداوند هرچه را به اراده تکوینی که اراده کند تحقق می یابد، اما یانجا اراده کرده که انسان ها با اختیار رفتارشان را انجام دهند، اما به خاطر شناخت دقیق عوامل درونی و بیرونی می داند که انسان چه چیزی را انتخاب می کند.

استاد شما اینجا فرمودید اراده خدا به اختیار انسان محقق شده
اما با انتخاب این راه کار مشکلی وجود دارد و آن اینکه عمل بد صادره از من خود به خودی بوده و علت آن به خدا نمیرسد پس در غیر از علت خدا علت دیگری داریم که خود به خود وجود داشته
اگر بگویید علت عمل بد به خدا میرسد که مسئول خداست
در زمینه علم خداوند من مشکل زیادی ندارم فعلا ،و متوجه منظورتان هستم

مسلم;923959 نوشت:
من نمی خواهم بگویم چون خداوند علم دارد، ما انسان های خوبی خواهیم بود ! بلکه می گویم خداوند علم دارد به اینکه ما انسانهای خوبی خواهیم شد!

خداوند تنها عالم نیست که
بلکه اراده هم دارد در ذیل اراده داشتن خدا نمیشود اراده دیگری متصور شد
اگر بشود دیگر علت العلل همیشه خدا نیست

متحیر;923856 نوشت:
در بودن احتمالات قطعیت هست شما در آزمایشات کوانتومی با تکرار یکسان شرایط تنها احتمالهای یکسان و قطعی بدست می آورید نه نتیجه قطعی از یک جزء این احتمال و تاس انداختن جزو حتمی هست چه خدا باشید چه انسان همیشه مواجه با احتمال هستید ربطی به اندازه گیری ندارد چه اندازه بگیرید چه نگیرید جهان با این احتمالات پیش میرود

عرض سلام مجدد
بنده منکر وجود احتمالات در جهان کوانتومی نیستم .اما ما انسانها در مکان و زمانی محصور هستیم و نمیتوانیم تمامی احتمالات رو در یک لحظه تعیین کنیم.چون زمان بر ما و ماده حاکم است.اصلا همین ویژیگ زمان و مکان ماده هست که ذات ماده با احتمالات پیش میرود.در نتیجه به عنوان مثال در مورد مکان حضور الکترون بنا به تصادف وقتی اندازگیری میکنیم و نقش ناظر رو داریم یک مکانی برای حضور الکترون تعیین مشود.چون مکان حضور الکترون با احتمالات مختلفی توزیع میشود.همانند انداختن تاس چون هر دفعه نمیتوانیم همه عوامل رو اندازگیری کنیم نمیتوانیم با قطعیت بدانیم تاس چه عددی نشان میدهد.اما اگر میتوانستیم همه عوامل مثلا اندازه نیرو جهت اعمال نیرو بر تاس و ارتفاع رو تعیین کنیم با قطعیت میتوانستیم بدانیم در تاس چه عددی ظاهر میشود.خدایی که در دین معرفی میشود به تمام علل و عوامل داناست و بیرون از چارچوب زمان و مکان قرار دارد در نتیجه به تمام احتمالات و حالت ها دانا هست.از جمله همین حرکت الکتون داخل فضای اروبیتال که با احتمالات توزیع میشود.

متحیر;923856 نوشت:
وفتی همه چیز را از خدا میدانید لابد قوانین هم از خداست
ولی اگر بر این باور باشیم که هر چیزی نیاز به خلق شدن ندارد بسیاری از ابهامات رفع میشود ولی خدای ادیان محدودتر میشود

هر چیز یعنی هر مخلوق.تنها مخلوقات یا پدیده ها نیاز به خلق شدن دارند.در مورد قوانین چون وجود قوانین بدون وجود یک مخلوق معنا پیدا نمیکند ما به زبان مسامح امیز هم میتوانیم بگوییم قوانین هم مخلوق خدا هستند.برای مثال قانون علیت چیزی نیست که اول بگیم خدا قانونی بنام علیت خلق کرد بعد علت و معلول رو خلق کرد.بلمه خدا وقتی سلسله علل و معلولها رو خلق میکند رابطه علت با معلول قانون علیت رو در ذهن انتزاع می شود. .چون بدون علت و معلول قانون علیت مفهوم و معنا ندارد .
خب ایا با توجه به این مثال خدا محدودتر شده؟

hessam78;923965 نوشت:
به جزعلت خدا ،علت خود به خودی دیگری داریم که ب خدا نرسد؟
چون فرمودید علت العلل عمل بد من خدا نیست

"عمل" شما از خداست و "بد" بودن آن از خودتان

hessam78;923965 نوشت:
شما میگویید اراده خداوند بر اختیار انسان است؟ نه فعل صادره از انسان؟

البته با مقداري تفاوت!
اختيار انسان ، ارادهء خداوند است
فعل انسان هم ارادهء خداوند است چرا كه فعل ، با واسطه (خود انسان) به خداوند ميرسد
در واقع قدرت به انجام فعل قدرت به تصميم گيري وجود اسبابِ تحقق يك عمل و.... همه از خداوند است

Reza-D;923974 نوشت:
"عمل" شما از خداست و "بد" بودن آن از خودتان

آقا رضا عزیز بحث بر سر کلمات نیست
شما به چیزی معتقد هستید که علتش انسان است و بخاطر همین مجازات و پاداش بر او جایز می دانید
آن چیز[بدی خوبی عمل بد هرچه که هست] اگر علت العلل آن به خدا ختم نشود مخالف فلسفه اسلامی و اسلام می شود

Reza-D;923974 نوشت:
فعل انسان هم ارادهء خداوند است

فعل بد من هم پس اراده خداوند است یا فعل خوب ؟
ببینید شما برای اینکه انسان را مسئول بدانید باید چیزی پیدا کنید که علت تامه و علت العلل یا علت نهایی آن انسان است
مثلا شیشه ای را بزنم به زمین بگویم آی شیشه مقصر تو هستی که شکستی ،اما چرا نمیگوییم؟چون علت نهایی آن مهم است

صمیمی;923971 نوشت:
عرض سلام مجدد
بنده منکر وجود احتمالات در جهان کوانتومی نیستم .اما ما انسانها در مکان و زمانی محصور هستیم و نمیتوانیم تمامی احتمالات رو در یک لحظه تعیین کنیم.چون زمان بر ما و ماده حاکم است.اصلا همین ویژیگ زمان و مکان ماده هست که ذات ماده با احتمالات پیش میرود.در نتیجه به عنوان مثال در مورد مکان حضور الکترون بنا به تصادف وقتی اندازگیری میکنیم و نقش ناظر رو داریم یک مکانی برای حضور الکترون تعیین مشود.چون مکان حضور الکترون با احتمالات مختلفی توزیع میشود.همانند انداختن تاس چون هر دفعه نمیتوانیم همه عوامل رو اندازگیری کنیم نمیتوانیم با قطعیت بدانیم تاس چه عددی نشان میدهد.اما اگر میتوانستیم همه عوامل مثلا اندازه نیرو جهت اعمال نیرو بر تاس و ارتفاع رو تعیین کنیم با قطعیت میتوانستیم بدانیم در تاس چه عددی ظاهر میشود.خدایی که در دین معرفی میشود به تمام علل و عوامل داناست و بیرون از چارچوب زمان و مکان قرار دارد در نتیجه به تمام احتمالات و حالت ها دانا هست.از جمله همین حرکت الکتون داخل فضای اروبیتال که با احتمالات توزیع میشود.

با سلام
لطفا به عرایض دقت فرمایید در شرایط یکسان و تکرار آزمایش نتایج متفاوت دقیقا بر اساس همان احتمالات برآمده از مکانیک کوانتوم حاصل میشود این یعنی فقط احتمال و تصادف
آزمایش دو شکاف و نتایج آنرا دوباره مطالعه و ملاحظه کنید ذرات بر اساس آرایه های آماری دقیقا پخش میشوند ولی هرگز نمیتوانیم رد یک الکترون را دقیقا حدس بزنیم باز به واژه ها دقت کنید قادر نیستیم رد یک الکترون را در آزمایش دو شکاف به قطعیت پیش بینی کنیم چرا که رفتار غیر قابل پیشبینی قطعی دارد و لی رد الکترونها را در همان آزمایش به دقت و قطعیت با آمار میتوانیم پیش بینی کنیم امیدوارم با این توضیح به وجود قطعی احتمال و تاس ریختن در مکانیک کوانتوم پی ببرید این احتمال جزو ذات رفتار ماده هست اینگونه خلق شده یا پدید آمده و قتی اینگونه هست دیگر اینکه بگویید اگر به تمامی زوایای یک ذره آگاه باشیم آن گاه با دقت میتوانیم رفتارش را پیش بینی کنیم جایی ندارد.
ما رفتار گروهی ذرات را با قطعیت پیش بینی میکنیم ولی پیش بینی رفتار تک تک ذره ها از همان گروه غیر ممکن هست

صمیمی;923971 نوشت:
هر چیز یعنی هر مخلوق.تنها مخلوقات یا پدیده ها نیاز به خلق شدن دارند.در مورد قوانین چون وجود قوانین بدون وجود یک مخلوق معنا پیدا نمیکند ما به زبان مسامح امیز هم میتوانیم بگوییم قوانین هم مخلوق خدا هستند.برای مثال قانون علیت چیزی نیست که اول بگیم خدا قانونی بنام علیت خلق کرد بعد علت و معلول رو خلق کرد.بلمه خدا وقتی سلسله علل و معلولها رو خلق میکند رابطه علت با معلول قانون علیت رو در ذهن انتزاع می شود. .چون بدون علت و معلول قانون علیت مفهوم و معنا ندارد .
خب ایا با توجه به این مثال خدا محدودتر شده؟

وقتی در مورد عبارات و ادعاهای مطلق بحث میکنیم مسامحه و عدم روشنی جای ندارد
قدرت یا قادر مطلق نتوانسته قوانین بهتر برای خلق دنیای بهتر خلق کند این یعنی قوانین پیشین بر خلقت هستند
در نظام علیت زمان نقش اساسی دارد
وقتی خدایی را تصور کنیم که بی زمان است یا مستولی بر زمان است چگونه خلقت کرده وقتی مخلوق او همزمان با اوست
شما میگویید ب بعد از الف هست
یا جهان مخلوق خالق هست
وقتی ادعا میکنید الف زمان بردار نیست یعنی ب هم نباید زمان بردار باشد وقتی الف هست ب هم هست در چنین شرایطی چگونه استنباط میکنید که ب معلول الف هست لطفا چند باره مرور کنید در این گزاره ها زمان وجود ندارد
وقتی علیت را برای نظام خلقت مطرح میکنید در جا خدا را محدود کرده اید و به تناقض میرسید
خلاصه بگویم یک چیز بسیط و بی زمان به هیچ وجه نمیتواند مولد خالق باعث یا هر چیز دیگر مثل کثرت باشد
از یک موجود غنی به هیچ وجه و با هر واسطه که تصور کنید هیچ فقری تراوش نمیکند
یک نور مستولی و از هر جهت هیچگاه سایه تولید نمیکند
عبارتهای مختلف را بکار گرفتم تا بهتر و بیشتر همین جملات را بخوانید و توجیات متکلمین را از بیرون رفت از این بن بست بخوانید و اگر منطقی فکر کنید در می یابید که توجیهات آنها یکجایش میلنگد
که خدا آنطور که تعریف میشود اگر صفات و ذات مطلق مثل غنی مطلق خیر مطلق کمال کامل بی زمانی و بی مکانی داشته باشد هیچگاه نمیتواند خالق غیر خودش باشد توقف و ایستایی و سکوت کامل حاکم هست هیچ اعوجاج یا سایه ای نمیتوان از او انتظار داشت
موفق باشید

[="Arial"]

Reza-D;923920 نوشت:

نقل قول:
اگر بپذیریم علم غیب وجود دارد یعنی پذیرفته ایم زمان تحقق و سرنوشت مختوم اشیاء و موجودات قبل از بوجود آمدنشان درجایی مثلا لوح محفوظ وجود داشته است بعد اشیاء و موجودات به ترتیب و با نزول اسباب و علتهای ما قبل خود رفته رفته صورت واقع به خود گرفته اند بنده هم گفتم اگر به چنین عقیده ای اعتقاد داشته باشبم این یعنی جبر

نقل قول:
سلام
شما بين دو جملهء زير خلط كرده ايد (به تقدم و تاخر رخدادها دقت بفرمائيد):

الف) در لوح محفوظ نوشته شده كه آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند
ب) آقاي x در تاريخ 91/1/1 دزدي ميكند و اين موضوع در لوح محفوظ نوشته شده

شما حالت الف را در نظر مي گيريد و حكم به جبر مي دهيد. در حاليكه آنچه واقع ميشود حالت ب است
اشكال شما در اين قسمت است:


نقل قول:
وشته اصلی توسط متحیر
علم غیب از ازل بوده حتی زمانی که موضوعات آن هر گز نبوده اند
جملهء فوق براي ما مخلوقات معنا دارد نه براي خدا
براي خداوند "زماني كه نبوده اند" معنا ندارد چون زمان بر خداوند مترتب نيست

اين صحبت شما مانند آن پرسش است كه ميگويند خداوند "قبل" از خلقت چه ميكرده؟
در حاليكه "قبل" و "بعد" براي ما انسان ها معنا دارد نه براي خداوند

در مثالي كه گفتم ، آقاي x خودش در تاريخ مورد نظر مرتكب دزدي شده نه آنكه كسي او را اجبار كرده باشد
منتهي زمانِ اين عمل براي من و شما متفاوت است با آنچه براي خداست

ما انسان ها اينطور ميگوئيم: آقاي x در تاريخ 91/1/1 مرتكب دزدي خواهد شد
اما اين موضوع براي خدا اينگونه است: آقاي x در تاريخ 91/1/1 مرتكب دزدي شده است


سلام رضای عزیز
لطفا با ذهن باز به مطالب رد و بدل شده دقت فرمایید من میگویم بر مبنای اعتقاد به علم غیب
از روز ازل سرنوشت تمامی خلایق ثبت هست پس رفتار و کردار من در زمانی که از روز ازل برای من مقدر شده خواه نا خواه مطابق آنچه برای من دانسته شده محقق میشود این از نگاه من یعنی جبر
شما میگویید چون خدا آگاه بر همه زمان هاست و گذشته و آینده برایش یکسان هست پس رفتارهای من هم در نزد او همیشه عینیت دارد هر چه که فعل و کیفیت شماست مشخص هست حال از دید شما میخواهد شما خلق شده باشید یا نه
برای فهم این عرایض شما من چنین استنباط میکنم که جهان و گذر آن در نظر خدا مثل یک تابلو نقاشی هست که خدا به یکباره تمام نقش را میبیند و من و افعال من و زندگی من مثل یک لکه رنگ یا نقش کوچکی از تابلو هست که قادر به دیدن نقشهای بعدی یا قبلی خودم هم نیستم ولی هر رنگ و اندازه که داشته باشم برای آن ناظر به همان اندازه دیده میشود که نقشهای قبلی یا نقشهای بعدی افراد و موجودات دیگر در اجزاء آن تصویر یا کل نقاشی
مثل تابلوهای نقالی که همه صورتهای داستان با وچودی که در داستان تقدم و تاخر دارند ولی نقش تک تک داستان در تابلو هست یک نقال داستان را به ترتیب زمانی تعریف میکند ولی کل داستان یک جا نقش دارد
امیدوارم با این مثالها درک خود را از نظر شما رسانده باشم ولی باز هم به نظر من این جبر هست
موفق باشید

[="Arial"]

مسلم;923949 نوشت:
اهل سنت بعد از نبی اکرم(ص) کسی را معصوم نمی دانن

[=arial]من شیعه هم ابوبکر و عمر و عثمان رو عاملان توطئه سقیفه و غاضبان حق امامم و ضاربان بانوی پهلو شکسته ای میدونم که دلیل آفرینش کائنات بود .

[="Arial"]

مسلم;923949 نوشت:
از خواهران اهل سنت ما

[=arial]در ضمن با همه احترامی که براتون قائلم
ممنون میشم یه چیزایی رو اینجا جمع نبندین لطفا ...


با سلام

مسلم;923955 نوشت:
بله حرف شما درست است، علیت قابل تجربه نیست و این اشتباه بسیاری از فلاسفه تجربه گرای غربی است، که خواستند با تجربه علیت را اثبات کنند! کسی که صادقانه پای تجربه گرایی اش ایستاد و گفت علیت با تجربه قابل اثبات نیست هیوم است.

اما برادر من ، بنده عرض کردم اصل بدیهی فلسفی، نه تجربی! من هم می دانم آنچه که شما دارید می بینید و تجربه می کنید صرف تقارن پدیده ها است، لذا انسانی که این تقارن را مشاهده می کند با قاطعیت نمی تواند بگوید علت این حادثه چه بود، اما عقل می فهمد این حادثه حتما علتی دارد، چون تا الان محقق نشده بود، و الان محقق شد! وجود کسی یا چیزی که هستی عین ذاتش نیست لاجرم از علتی نشأت گرفته، ترجیح بلا مرجح که نمی شود، چیزی که تا به حال وجود نداشته هم که نمی تواند علت وجود خود شود! پس مگر می شود بدون علت باشد! نپذیرفتن اصل علیت، تأکید می کنم «اصل علیت» به اجتماع نقیضین منجر می شود. اگرچه با تجربه نمی شود این علت را به صورت قطعی تشخیص داد، اما اصل وجود آن را عقل به بداهت می فهمد!


شاید انشاء من الکن هست شما فرمودید اصل علیت بدیهی است بنده در پاسخ گفتم هم به لحاظ عقلی و هم تجربی با وجودیکه علیت را با تمام وجود درک میکنیم ولی بدیهی نیست دوباره دقت کنید:
متحیر;923849 نوشت:
شما که فرمودید اصل علیت یک اصل بدیهی فلسفی است باید بگویم چنین نیست صرفا بر اساس تجارب ما علیت را یک اصل بدیهی قرار داده ایم اگر چه از لحاظ فلسفی مانند هیوم میتوان اصل علیت را به چالش کشید
سپس اینکه ما تسلط کامل به تمام جهان و تمام زمان نداریم ممکن است در آینده وقایعی بی علت باشند همبن عدم تسلط بر تمام زمان و ککان این بدیهی بودن علیت را زیر سؤال میبرد.
در حقیقت این امر بدیهی یک امر استقرایی است نه کلی
ما صرفا وقایعی را میبینیم که متناظر یکدیگرند ولی علیت و خود علیت را درنمی یابیم
و از لحاظ تجربی هم بعضی آزمایشات کوانتومی از لحاظ ترتیب زمانی اصل علیت را به چالش میکشاند
و بعد علیت یک برهان تنیده در زمان هست چنانچه زمان را از معادلات و مشاهدات خود برداریم هیچ چیز علت هیچ چیز دیگر نیست ب پیامد الف نیست و در بی زمانی ب و الف هر دو حاضر هستند و این علیت درباره خدایی که زمان بر او راه ندارد ولی عامل زمان و مکان میشود قضیه بسیار بغرنج و غیر قابل حل می آفریند.
به هر روی علیت را نمیتوان اثبات کرد و نه آنرا انکارکرد.
علیت در زندگی روزمره ما اهمیت اساسی دارد آن چنان اساسی که آنرا بدیهی میدانیم و بدون بدیهی فرض کردن علیت قادر به ادامه و محاسبات در زندگی مان نیستیم

مسلم;923955 نوشت:
بنده اصرار دارم بگویم ادله شما، ادله کارآمدی در این بحث نیستند این است که شما مقهور فلسفه و علوم غرب شده اید، به گونه ای که می خواهید همه چیز را با تجربه حسی به دست آورید و ماوراء آن را منکر می شوید، در حالی که خود غرب هم در این خصوص سرش به سنگ خورده!

اول اینکه کدامین دست آوردهای غرب سرش به سنگ خورده
دوم اینکه من و شما جنس و ذاتمان مادی است بدون تعامل و تجربه در جهان مادی هیچ استنباط و درکی برای ما متصور نیست که مثلا عقل را تافته جدا بافته ای از وجود مادی مان تصور کنید هر چه که هستیمان هست نتیجه برآیند کارکرد درون بدن ما و تعامل و تجارب و انباشت معلوماتمان از محیط هست

اگر تجربه یا وجود مادی نداشته باشید (شما و صرفا خود شما) میتوانید لحظه ای درک و ذهنیت داشته باشید.
درک و ذهنیت ما برآیندی است از ساختار فیزیولوژیک ما، حواس ما، کنش های متقابل بین بدن ما و محیط چه به طور مستقیم یا با واسطه ابزارهای طبیعی و مصنوعی،که از آن برای زندگی استفاده میکنیم همه این امور که برشمردم مادی است .
ما دائم در تجربه هستیم؛ هر کدام از این موارد فوق نباشد ذهنیت من یا شما از خودمان یا محیط دگرگون میشود وزایل میشود و حتی تا تاریکی مطلق سیر میکند.
شما چه برداشت و ذهنیتی بدون تعامل با جهان ماده میتوانید بدست آورید؟ اگر سراغ دارید بفرمایید:!
تجربه ما ادله ماست و ادله ما برگرفته از تجارب مستمر ماست. شما بدون این تجارب و تعامل ادله ای بفرمایید که بدون کمک گرفتن از بستر مادی بدست آمده باشد.
پس نفرمایید شما در تجربه و تجربه گرایی غرق شده اید وقتی از اساس وجود من از تعامل و تجربه با محیط مادی هست چگونه میتوانم از این حقیقت را نپذیرم؟
طوری صحبت میکنید که انگار عقلی منفک از جان و تن مادی ما، وجود دارد. یادآوری میکنم هر گونه عارضه و بیماری درک و ذهنیت ما را به هم میریزد. اگر واقعا عقل و نفس روح آنطور که شما میگویید وجودی غیر مادی دارند لطفا نشانه ای اثری و طریقی ازآنها ارائه کنید تا ما هم به کشف آن نائل شویم.که این امور بدون بستر مادی نمود دارند.
ما موجودی تنیده در زمان و مکان ( مادی ) هستیم میتوانید نشانه ای بگویید که درک آن محتاج زمان و مکان نباشد هیچ درک ذهنیت احساس یا رفتاری از ما، اگر به کنه آنها ها دقت شود؛ ریشه ای خارج از زمان و مکان ندارند.
توضیح آنکه هر چیز که با زمان و مکان در ارتباط باشد مادی است و بدون زمان و مکان نمیشود چیزی را توصیف کرد.
حتی احساسات و استنباطهایی شبیه مهربانی عشق شجاعت غم اندوه خوشحالی نفرت آیا اینها را میتوان فارغ از زمان و مکان توضیح داد وتفسیری برای آنها ارائه کرد.
بالاتر از اینها: آیا پیام یعنی ارتباط اندیشه ها میتواند بدون بستر مادی رد و بدل شود.

مسلم;923955 نوشت:
اگر علم پیشینی منجر به جبر بشود

علم پیشینی یعنی علم در زمانی که موضوع وجود نداشته باشد یا حتی اسبابهای تولید موضوع هم نبوده. خدمت شما چند باره گفته ام در ازل که هیچ وجودی نبوده ولی علم خدا به تمام اجزاء آفریده هایش از سرنوشت ما انسانها تا گردش کواکب و اجرام آسمانی و سیر و تطور تک تک ذرات و اتمهای این جهان
حال این علم ازلی( علم غیب ) با علم و پیش بنی من نسبت به آتش که تجربه اش را دارم یا دوستی که مأنوسش بودم و با آن تعامل داشتم یا معلمی که با شاگردش مراوده دارد یکی است؟ موضوعات علم و دانش وجود دارند یا اسباب تولید موضوع وجود دارد ولی علم غیب اینگونه نیست! چگونه باید برای شما شرح بدهم تا به تفاوت ماهوی آن واقف شوید
علم غیب زمانی بوده که هیچ نبوده ولی علم و پیش بینی ما بر موضوعاتی هست که یا هستند یا اسباب تحقق و یا حتی تفکرشان هست. حتی اگر مسئله ریاضی باشد یا طرح ساخت یک ماشین یا حتی یک داستان فانتزی در مورد جن و پری

این تفاوت ماهوی علم غیب ادعایی شما با علم ودانش هست پس نگویید

مسلم;923955 نوشت:
این ور بوم زمستان آن ور بوم تابستان که نمی شود!

این تفاوت ماهوی بین علم غیب و پیش بینی ها نمی گذارد بریک بام بنشینند.
مسلم;923798 نوشت:
آتشی اینجا وجود ندارد، اما اگر من آتشی روشن کنم شما حاضرید دستتان را روی آن بگیرید؟ یا وارد آن شوید؟ صد در صد می گویید خیر، با اینکه آتشی هنوز اصلا وجود ندارد، چطور سوختن را قبل از اینکه آتشی وجود داشته باشد پیشگویی کردید؟ و شکی در سوختن هم نمیکنید! خواهش می کنم در استدلال منطقی باشید.

و دو نکته دیگر جهت تکمیل خدمت شما عرض می کنم:

اولا: خود شما می پذیرید که با تحلیل و آمار، یک اطلاعات نسبی از آینده می توان به دست آورد، خب این پیش بینی 10 درصدی یا20 درصدی از کجا حاصل می شود؟ از تحلیل علل و عوامل؛ خب وقتی می شود با اطلاع 20 درصدی یک پیش بینی 20 درصدی داشت چرا نشود با آگاهی 100 درصدی ، یک پیش بینی 100 درصدی داشت؟ یا شما باید بگویید مطلقا علم پیشین ما حتی 10 درصد هم ممکن نیست! یا اگر گفتید 1درصد احتمال دارد آینده را پیش بینی کرد باید امکان پیش بینی 100 درصدی را هم بپذیرید.
چون ما که از درصد بحث نمی کنیم، ما از اصل امکان پیشگویی سخن می گوییم، اگر امکان داشته باشد، مطلقا امکان دارد، و اگر امکان نداشته باشد، مطلقا امکان ندارد.

ثانیا: من از شما یک سوال می پرسم: می بینید که امروزه می شود خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را در ده ها سال بعد پیشگویی قاطعانه کرد، یا ساعت طلوع خورشید و غروب آن را به دقت می شود از قبل اعلام کرد، خب شما که میگویید پیش بینی دقیق مطلقا امکان ندارد، اینها را چطور توجیه می کنید؟


مسلم;923955 نوشت:
خب همین حرف شما تصدیق حرف بنده است، من برایم عجیب است که چرا دقت نمی کنید؟!
شما اگر می گویید پیش بینی در یک مقطع محدود زمانی ممکن است، یعنی علت محال بودن آن در زمان طولانی را به خاطر محدودیت انسان در تشخیص عوامل می دانید، نه اصل آن(دقت کنید)، وگرنه در جایی مثل نجوم که انسان اطلاعاتش دقیق تر است می شود پیش بینی های چندصد ساله داشت، پس شما هم پیش بینی را در گرو علم انسان می دانید.
والا اگر طبق ادعای شما پیش بینی محال بوده و ربطی به علم انسان نداشت، حتی پیش بینی وقایع فردا هم ممکن نبود!

عدم پیش بینی دقیق و صد درصدی ما بخاطر ذات جهان ماده هست نه درجه تسلط ما به علم مثلا اعدادی هستند که انتها ندارند مثل عدد پی از آن برای تعیین مساحت یا محیط یک دایره استفاده میکنند به کرات در محاسبات علمی از عدد پی استفاده میشود این یعنی هیچ دایره ای را نمیتوان به دقت صد در صدی تعیین مساحت کرد این عدم تعین و پیش بین ذاتی است ربطی به انسان و غیر انسان ندارد حتی خدا هم نمیتواند تعیین صد درصدی مساحت دایره بکند کما اینکه انسان هم نمیتواند این رامثال آوردم که اگر قوانین را هم بدانیم باز هم نمیتوانیم
در ثانی گفتم اجزاء اتمی ماهیت دوگانه ذره ای موجی دارند یعنی همان موادی که در محاسبات داریم ومی خواهیم اعداد آن را در فرمول بگذاریم ودر آن معادله از عدد پی هم استفاده کنیم چون آن اعداد خاصیت عدم قطعیت دارند و عدد سر راستی نیستند بلکه یک جدول ماتریسی هستند حال شما بفرمایید چه علم یقینی و صد درصدی میتواند از آن بوجود بیاید شاید بگویید اینها که میگوسسد محاسبات هست وقتی خود واقعی محقق هست وتعین دارد نیازی به محاسبات نیست اول که باید بگویم خود محاسبات هم خود نوعی خلقت هستند . باید در علم غیب جای داشته باشند بعد آنکه میخواستم بگویم وجود تلرانسها یک حقیقت تأثیرگذار و غیر قابل احتناب در تحقق و واقعیت جهان واقع هستند
این توضیحات که خدمت شما گفتم تقریبا مثل همان اصل منطقی محال بودن جمع اضداد هست به همان قطعیت که میگویید جمع اضداد را حتی خدا نمیتواند اراده کند وچنین خواستی از خدا غیر عقلانی است خواست و ادعای علم یقینی و صد درصدی (علم غیب )هم محال عقلی است

امیدوارم این توضیحات مفید فایده باشد

موفق باشید

متحیر;924112 نوشت:
عدم پیش بینی دقیق و صد درصدی ما بخاطر ذات جهان ماده هست نه درجه تسلط ما به علم مثلا اعدادی هستند که انتها ندارند مثل عدد پی از آن برای تعیین مساحت یا محیط یک دایره استفاده میکنند به کرات در محاسبات علمی از عدد پی استفاده میشود این یعنی هیچ دایره ای را نمیتوان به دقت صد در صدی تعیین مساحت کرد این عدم تعین و پیش بین ذاتی است ربطی به انسان و غیر انسان ندارد حتی خدا هم نمیتواند تعیین صد درصدی مساحت دایره بکند کما اینکه انسان هم نمیتواند این رامثال آوردم که اگر قوانین را هم بدانیم باز هم نمیتوانیم

این قسمت از سخنان جناب متحیر برای من بسیار جالب و آموزنده بود
استاد مسلم بزرگوار عزیز تر از جان در این مورد چطور توجیهی می توان کرد؟
نظریه آشوب و اعداد گنگ که ناشمارا هستند و موارد دیگر توجیه درست دینی نمی تواند داشته باشد مثل اینکه

hessam78;923978 نوشت:
آن چیز[بدی خوبی عمل بد هرچه که هست] اگر علت العلل آن به خدا ختم نشود مخالف فلسفه اسلامی و اسلام می شود

سلام حسام عزیز و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخ
لطفاً سخن اسلام را با ذکر منبع قرار بدهید و بفرمائید دقیقاً در چه بخشی اختلاف می بینید؟
چون به نظر من میرسد که بحث
"علت العلل" را اشتباه برداشت کرده اید

متحیر;924030 نوشت:
از روز ازل سرنوشت تمامی خلایق ثبت هست پس رفتار و کردار من در زمانی که از روز ازل برای من مقدر شده خواه نا خواه مطابق آنچه برای من دانسته شده محقق میشود این از نگاه من یعنی جبر

سلام جناب متحیر
اگر موضوع طبق این که شما گفتید می بود ، بله دقیقاً مصداق جبر بود
اما بحث سر این است که اینچنین نیست!

متحیر;924030 نوشت:
امیدوارم با این مثالها درک خود را از نظر شما رسانده باشم ولی باز هم به نظر من این جبر هست

مثال خوبی بود اما اینکه چرا باز هم از نظر شما جبر است را مبهم بیان کردید
لطفاً واضح تر بیان کنید که چرا باز هم جبر است؟
(فکر میکنم در بخش نقال دلیلش را توضیح دادید ، اما من درست متوجه نشدم)

hessam78;923867 نوشت:
اما در مورد خداوند تنها علم مطرح نیست بلکه خلقت بر اساس آن علم است که بنظر من جبر را تحکیم میکند و قاعده لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین را باطل میکند
اما در مورد خدا چطور؟علم خداوند خواسته خداوند است یعنی همچون مسیر جویباری که مشخص است(علم خداوند=مسیر)،رود که خواسته خداوند باشد در آن مسیر روان است[و علت تامه خداست]

مثلا خداوند انسان آ را خلق میکند خب قبل خلقت میداند سرنوشت آن انسان چیست و خواسته خدا بر این سرنوشت انسان است یعنی انسان کاری بر خلاف خواسته خداوند نمی تواند بکند
به عنوان مثال خداوند هزار راهی را میسازد و انسان مختاری را در این راه ها رها میکند اگر خداوند بداند که انسان یک مسیر را انتخاب میکند که این جبر بر انتخاب ها نیست چون می تواند هر راهی را که بخواهد انتخاب کند اما اگر بداند راه c را انتخاب میکند به تبع خواست خدا هم پیش می آید و این جبر است چون خواسته انسان نیست
همچنین این نکته هم لازمه که انسان عملی یا انتخابی بر خلاف خواسته خدا نمی تواند انجام بدهد[در اینجا شما میگویید علم جبر ندارد اما معلوم است که علم خدا خواسته خدا را دارد و خواسته خدا جبر تحمیلی بر انسان است]
به بیان مثال شما بگویم معلم اگر علم داشته باشد به آینده دانش آموز می تواند جبر نباشد اما اگر این علم معلم منجر به خواسته معلم و عمل دانش آموز عین خواسته معلم شود و خواسته معلم هم جز مشروطی دانش آموز نیست عملا دانش آموز راهی جز خواسته معلم را نمیتواند طی کند
پس در مقام بالاتر خواسته و انتخاب انسان تابع خواسته و انتخاب خداست که جبر است و فقط علم مطرح نیست
یعنی انسانی که کافر میشود خواسته خدا بر کفر او است یا نه؟اگر خواسته خدا بر او تحمیل شده که جبر است[چون در اختیار او دیگر نیست] و اگر نشده یعنی انسان کاری خلاف خواسته خداوند انجام داده که محال است،این آلترناتیو هر دو باعث رد اختیار انسان میشود
رایطه خدا با انسان مانند رابطه انسان و قلم است یعنی انسان[در نقش خدا] می داند که قلم [در نقش انسان] چه مینویسد[تا اینجا بنوعی شاید بتوان گفت که جبر نیست اما چون منجر به خواسته میشود دیگر جبر است] و این نوشته همان خواسته انسان است
یعنی انسان با قلم کفری را مینویسد بعد به قلم میگوید ای قلم تو کافر بوده ای پس جهنم برای توست ،انسان هم علم دارد که قلم چه می نویسد هم خواسته اش به نوشتن قلم بوده
دقیقا صفات قلم مانند انسان است قلم توانایی نوشتن دارد [انسان توانایی اختیار دارد] قلم نمی تواند چیزی را بنویسد که انسان نخواسته[انسان هم نمی تواند عملی را انجام دهد که خدا نخواسته]قلم به جبر انسان است [انسان هم به جبر خدا]
آن خدایی که مرا مختار کرد بر همان راهی که خواست اجبار کرد
هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين [كار] بر خدا آسان است.22 حدید
--------------------------
همچنین اگر عامل اختیار بدون علت خارجی باشد یا به عبارتی بهتر منشاء اولیه آن انسان است و عامل اختیار خودش علتی نداشته باشه[خود به خود هست] هم مشکل داریم!چون غیر از واجب الوجود چیز خود به خودی نداریم و ممکن الوجود نمیتواند خود به خودی باشد این نکته را برای آن عرض کردم که احتمال کمی دادم که بخواهید غیر از خدا علتی بدون علت قرار دهید
1- علت العلل[علت تامه] همه علت ها خداست
2-هیچ چیزی خود ب خود و بدون علت نیست جز خدا
علت اختیار به عمل بد انسان[در نهایت] خداست یا علت اختیار به عمل بد انسان خود به خودیست که رد واجب الوجود و هر علتی معلولی دارد را می کند
-----------------------
دو آلتر ناتیو خدمتتان مطرح کردم که هر کدام را انتخاب کنید از بین 4 گزینه خدا را رد کرده اید مگر راه پنجم و درست و جدا از راه های قبلی معرفی کنید
آنچه که بسیار درست بنظر می آید خدای اسلام تعین گرا و جبر گرا می تواند باشد الا مختار آفرین
==================================================
در مورد علم غیب
طبق قرآن بنظر من نتیجه این میشود که افراد می توانند علم غیب داشته باشند «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ؛ او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمى‌كند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد»
که طبق قرآن هم حضرت محمد می تواند علم غیب داشته باشد و هم حضرت علی
وهمینطور از نظر من مراتب و بخش بندی داره علم غیب
به صورتی که امام علی می فرماید من به راه آسمان آگاه ترم تا راه زمین
کلمه آگاه تر صفت تفضیلی است که نشان دهنده این است که عالم کامل غیب نیست بلکه بخشی از علم غیب که خدا خواسته را دارد

زیبا گفته سعدی شیرازی:

به وقت ستیز و به وقت گریز بگیرد دست سر شمشیر تیز

آزادی یعنی: ""آنچه که به نفعت است و به خواهی انجام دهی،کسی جلوی راهت را نگیرد...."""و اصلا" به این معنا نیست که هر کاری خواستی انجام دهی و کسی جلو دارت نشود!

پسر: پدر من میخواهم با دوستهایم به کوه بروم به فلان منطقه...
پدر: نه پسرم اونجا منظقه ی عملیاتی هست و پر از مین ! و هنوز آنجا را پاکسازی نکرده اند،هر که آنجا رفته کشته شده است
پسر: نه پدر من دوست دارم که به آنجا بروم
پدر: میل خودت است،من مطمئنم با رفتن به آنجا خطر مرگ در کمینت است.یا ناقص العضو می شوی یا خوراک حیوانات می شوی،ولی میل خودت است میخواهی برو!

آیا این تذکر به معنای سلب اختیار از فرزند است؟
پدر مطمئن است که خطر مرگ او را تهدید می کند ولی خود به زور میخواهد برود؟
و اینجاست که اصلا" پدر نباید اجازه دهد فرزندش برود،آزادی به او و اجازه دادن برای رفتن نوعی خیانت به آن فرزند محسوب می شود،زیرا آن پسر نمیداند.
پروردگار متعال هرگز به ما اجازه پیمودن راه خطا را نداده است،هر چند مختار هستیم
پس در یک جمع بندی تا اینجا:

اختیار وجود دارد،ولی اجازه داده نشده که به سمت تباهی برویم و استفاده ی نادرست از آن داشته باشیم.

اما این سوال مطرح می شود با این شرایط خداوند چرا این اختیار را داده است؟

ملحدان تصور می کنند خداوند به انسان اختیار داده تا به سمت گمراهی و ضلالت و ناباوری برود!

در حالی که خداوند انسان را طوری خلق نموده که مدام در حرکت باشد و به سمت "کمال" پیش برود ،انسان برای پیمودن مسیر کمال به اختیار نیاز دارد،فردی را به صورت جبری در جایگاهی قرار دادن کمال واقعی نیست!

درست است که به کمال می رسد(مثلا فرشتگان) ولی کمال آنها ذاتی است ،ارزش کمال اکتسابی بیشتر از کمال ذاتی است.و پروردگار منّان ما را در چرخه ی زندگی قرار داده تا این کمال ارزش مند را خود بدست بیاوریم به کمک ابزارهایی که یکی از آنها اختیار است.( پروردگار ابزارهایی در اختیار انسان قرار داده است برای پیمودن راهش،یکی از آنها اختیار است.)

افرادی هستند که بر خلاف خواست پروردگار ، می گویند ما در جهت خلاف مسیر کمالی حرکت می کنیم

البته عزیزان پروردگار به انسان عقل هم داده برای تشخیص اینکه کدام جهت و طرف درست است و کدام یکی نادرست.
پیامبران زیادی فرستاده ،
کتاب های آسمانی که چون نقشه ی راه هستند ،
یکی از کتاب ها را تا وقت قیامت زنده قرار داده و خود وعده داده که محافظ آن باشد.(اینها همه به علاوه ی اختیار ابزار های پیمودن مسیر کمالی هستند.)

ولی عده ای می گویند هیچکدام را قبول نداریم ما دوست داریم عقب گرد بزنیم،پروردگار هم می گوید میل خودتان است چون برای شما کمال به زور و جبری را نمی پسندم،ولی مطمئن باشید من راضی نیستم و بخاطر این نافرمانی عذابتان می دهم زیرا میخواهم مسیر کمال و خوشبختی را طی کنید...

پس انسان اختیار دارد ولی در کجای مطالب ادیان آمده که اختیار انسان مطلق است! و کاملا" در اختیار خودش است!
اگر اختیار انسان مطلق بود دیگر نباید دچار تولد و مرگ هم میشد،چون خیلی ها دوست ندارند بمیرند!

خلاصه ی کلام اختیار انسان مشروط است نه مطلق و پروردگار اجازه انجام کارهایی که به نفعش نیست، را به او نداده است.(از روی خیر خواهی) کسی که خودش از تمام ابزارها استفاده ی نادرست می کند به صورت عمدی!(زیرا کسی که حجت بر او اقامه نشود جزو اهل فطرت به حساب می آید) و خود را بی نیاز از خیر خواهی پرودگار می بیند و می گوید هر چه بادا باد و همه ی اینها دروغ است! آیا خود با دست خود و با اختیار خود،خود را مستحق عذاب نمی کند....؟
‏إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان.3)‏

‏ ما راه را بدو نموده‌ايم ، چه او سپاسگزار باشد يا بسيار ناسپاس . ‏

مسلم;923799 نوشت:
سرکار خانم نگار چرا دقت نمی فرمایید؟ پیامبر(ص) در روایات متعدد که آوردم، می فرمایند هر سوالی دارید تا قیامت از من بپرسید پاسخ می دهم، و طرف بلند شد پرسد پدر من کیست؟ و پیامبر(ص) جواب داد، اونوقت شما می فرمایید این آگاهی اندک بوده و فقط به کلیات علم داشته اند؟! پیامبر(ص) فرموده تک تک شما را من می دانم اهل بهشت هستید یا جهنم، تک تک شما را من می دانم پدر و مادرتان کیست و...، خب چرا می خواهیم در برابر روایات ایستادگی کنیم؟

دانستن پیامبر مشروط به وحی بوده همین
پیامبر فقط بهش وحی شده و خدا با وحی مطلعش کرده از برخی امور ولی چون در اختیار خودش نبوده که کی بیاد یا نیاد پس نمیشه بهش گفت علم غیب
یه بار چند نفر از پیامبر خواستن چند صحابه رو بهشون بده تا برای قومشون تبلیغ کنه

بعد در راه اصحاب رو شهید کردن

پیامبر بسیار ناراحت شد و فرمان جهاد داد

به نظرت اگه علم غیب داشت بهشون میداد اصحاب رو؟

و موارد فراوان دیگه

Reza-D;924149 نوشت:
سلام حسام عزیز و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخ
لطفاً سخن اسلام را با ذکر منبع قرار بدهید و بفرمائید دقیقاً در چه بخشی اختلاف می بینید؟
چون به نظر من میرسد که بحث "علت العلل" را اشتباه برداشت کرده اید

سلام آقا رضا
ن این چه حرفیه شرمنده نکنید منو
اقا رضا!
جواب سوالمو بدین دیگه اگه اشتباه هستش!
اگه علت العلل همه چیز خداست که علت بدی من هم خداست!
اگه علتی وجود دارد در من که باعث مجازات و پاداش من شود و به علت العلل نمی رسد شما وجود داشتن چیز خود به خودی رو تائید کردین

hessam78;924116 نوشت:
این قسمت از سخنان جناب متحیر برای من بسیار جالب و آموزنده بود
استاد مسلم بزرگوار عزیز تر از جان در این مورد چطور توجیهی می توان کرد؟
نظریه آشوب و اعداد گنگ که ناشمارا هستند و موارد دیگر توجیه درست دینی نمی تواند داشته باشد مثل اینکه

سلام در مورد اعدا گنگ و علم خدا بنده سوالی در تاپیک زیر مطرح کرده بودم.شاید مفید باشد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=57455
موضوع قفل شده است