سوالاتی در خصوص مهریه دختر حضرت شعیب علیه السلام (بحث فقهی)

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)


[=arial black]
[=arial black] --------------------------------------------------



هدی;537077 نوشت:
مرحوم طبرسي در مجمع البيان مي گويند كه"به باور پاره‏ اى منظور اين است كه: در برابر كارت پاداش و مزدى كه من به تو مى‏ دهم، اين است كه يكى از دو دخترم را به همسرى تو بر مى ‏گزينم.
و پس از اين گفتگو، موسى را براى اداره امور خويش به خدمت گرفت و دخترش را نيز با شرايطى ساده و انسانى و مبلغى آسان و ناچيز - كه به عنوان مهريه مقرر شد - به همسرى موسى در آورد و نه اينكه هشت سال خدمت مهريه دختر باشد.
با اين بيان مهريه دختر مبلغى ساده و ناچيز بود و اين هشت سال كار، شرط ضمن عقد بود كه از ديدگاه مذهب «ابوحنيفه» درست است، امّا با ظاهر آيه سازگار به نظر نمى‏ رسد ." (2)
اما مفسران نمونه معتقدند كه از لحن آيه به خوبى برمى آيد كه مهريه واقعى هشت سال خدمت كردن بوده است.( 3)

(2)- تفسير مجمع البيان ، ذيل آيه 27 قصص
(3)- تفسير نمونه ، ج 16 ، ص68

[=arial black]سلام استاد بزگوار

از نقل مطلبتان از مجمع البیان بنده این برداشت رو کردم که حضرت موسی (ع) برای حضرت شعیب(ع) کار کردند، اجرت این عقد اجاره را هم حضرت شعیب (ع) یکی از دختران قرار می دهد، یعنی یکی از دو دختر در ازای این اجرت حضرت موسی(ع) اما مهریه دختر چیز دیگری بوده است نه 8 سال کار.

سوالات:

1.برداشت من از مجمع البیان درست بوده است؟

2.آیا خود مرحوم طبرسی این عقیده را داشته است،چون نقل از ایشان شده است؟

3.اگر چنین برداشتی درست است، مگر دختر مال بوده که به عنوان اجرت در عقد اجاره داده شود؟

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)


[=arial black]
[=arial black] --------------------------------------------------

ملاصدرا;537086 نوشت:
سلام

رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ: لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ الْيَوْمَ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ بِإِجَارَةٍ بِأَنْ‏ يَقُولَ‏ أَعْمَلُ‏ عِنْدَكَ كَذَا وَ كَذَا سَنَةً عَلَى أَنْ تُزَوِّجَنِي أُخْتَكَ أَوِ ابْنَتَكَ قَالَ هُوَ حَرَامٌ لِأَنَّهُ ثَمَنُ رَقَبَتِهَا وَ هِيَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.
- وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع لِأَنَّهُ عَلِمَ مِنْ طَرِيقِ الْوَحْيِ هَلْ يَمُوتُ قَبْلَ الْوَفَاءِ أَمْ لَا فَوَفَى بِأَتَمِّ الْأَجَلَيْن‏

سكونى از جعفر بن محمّد از پدرش عليهما السّلام روايت كرده كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: در اسلام جايز نيست مهريّه زوجه را اجير شدن به عملى براى پدر زوجه يا برادرش قرار داد، و فرمود: اين حرام است زيرا مهر قيمت زوجيّت اوست و مربوط به خود زوجه است نه ديگرى.
و در حديثى ديگر آمده كه: همانا موسى عليه السّلام كه چنين كرد (يعنى مهريّه زوجه‏اش را هشت يا ده سال چوپانى براى پدر همسر قرار داد) از طريق وحى مى‏دانسته كه آيا آنقدر عمرش هست كه به عهد وفا كند يا نه، و خود به مدّت بيشتر وفا كرده است.

من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 423

[=arial black]با سلام

روایت استنادی شما از نظر سندی موثق می باشد،لازم است که مدیران محترم این مورد را به کارشناس حدیث گزارش دهند.(ترجیحا در همین تایپیک ارجاع شود)

در این خصوص چند سوال موجود است که کارشناس محترم (کارشناس حدیث یا کارشناس محترم این تایپیک) حسب مورد پاسخ دهند:

1.آن طور که معلوم می شود این است که در سند این روایت فقط یک راوی که مذهب عامی دارد می باشد، آیا می توان به روایتی که اولا صرفا یک راوی دارد و ثانیا راوی عامه است اعتنا کرد؟
2.روایت های دیگری که مبنی بر صحت قرار دادن عمل زوج به عنوان مهریه می باشد موجود است؟


[=arial black]
اما در این خصوص شاید این مطلب را بتوان آورد که :

"اگر بعد از مقاربت مرد بمیرد حق زن از بین نمی رود چون قیمت این مقدار مهریه از ترکه مرد برداشت می شود و به زن پرداخت می شود چون این عمل در ذمه مرد بود و باید از ترکه آن به زن پرداخت شود. و این مثل اجاره نیست که اگر عین مستاجره تلف شود اجاره فسخ شود بلکه چون این عمل بر ذمه مرد بوده حق زن فسخ نمی شود. اما بر فرضی که بگوییم که این مهر هم مثل اجاره است و با تلف عین اجاره فسخ می شود و در مهریه هم با مردن مرد عمل از بین برود اما باز هم اشکالی نیست چون زن در اینجا مهر المثل می گیرد چون فرض این است که مرد با زن مقاربت کرده و با مقاربت باید مهریه به زن پرداخت شود و اگر مهر ممکن نبود مهرالمثل به ذمه مرد می آید."(1)

_________________________


1. منبع سایت مدرسه فقاهت (کلیک کنید)[=arial black]

[="Navy"]

sayedali;537239 نوشت:
1.آن طور که معلوم می شود این است که در سند این روایت فقط یک راوی که مذهب عامی دارد می باشد، آیا می توان به روایتی که اولا صرفا یک راوی دارد و ثانیا راوی عامه است اعتنا کرد؟

سلام
آيت الله خویی در معجم رجال خویش در مورد همین راوی چنین می گوید:
أن ما يعتبر في العمل بالرواية إنما هو الوثاقة لا العدالة، و أن فسق الجوارح[HL] و المخالفة في الاعتقاد لا يضر بحجية الخبر[/HL] و استشهد لذلك بما روي عن الصادق ع أنه قال: إذا نزلت بكم حادثة لا تجدون حكمها فيما روي عنا، فانظروا إلى ما رووه عن علي ع فاعملوا به، ثم قال - قدس سره - و لأجل ما قلناه عملت الطائفة بما رواه حفص بن غياث و غياث بن كلوب و نوح بن دراج[HL] و السكوني[/HL] و غيرهم من العامة عن أئمتنا ع إلخ.
و معلوم أن هؤلاء المذكورين ليس لهم رواية عن علي ع، فمراده - قدس سره - من الاستشهاد بالرواية إنما هو جواز العمل بأخبار العامة إذا كان موثوقا بهم و عدم اعتبار العدالة في حجية خبر الواحد.
[HL]و قد عد الرجل ممن هو متحرج في روايته و موثوق به في أمانته و إن كان مخطئا في أصل الاعتقاد.[/HL]
معجم ‏رجال ‏الحديث ج : 3 ص : 106

که خلاصه سخن ایشان چنین است که آنچه که به روایت اعتبار می دهد وثاقت راوی است و نه عدالت آن و اعتقادات اشخاص در مذهب مثلاً عامی یا زیدی یا ... بودن ضرری به حجیت خبر نمی زند.[/]

[="Navy"]

sayedali;537239 نوشت:
آیا می توان به روایتی که اولا صرفا یک راوی دارد و ثانیا راوی عامه است اعتنا کرد؟

این روایت تنها با این سند نقل نشده بلکه اسناد دیگری هم دارد که یکدیگر را تقویت می کنند:
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ عَلِيّاً قَالَ:[HL] لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ الْيَوْمَ بِإِجَارَةٍ فِي الْإِسْلَامِ[/HL] أَنْ يَقُولَ الرَّجُلُ أَعْمَلُ عِنْدَكَ كَذَا وَ كَذَا عَلَى سَنَةٍ أَنْ تُزَوِّجَنِي ابْنَتَكَ أَوْ أَمَتَكَ قَالَ حَرَامٌ لِأَنَّ مَهْرَهَا ثَمَنُ رَقَبَتِهَا فَهِيَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.

الجعفريات، ص: 101

وَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قِصَّةِ مُوسَى ع‏ قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ‏ الْآيَةَ فَقَال‏ عَلِيٌّ ع عَقْدُ النِّكَاحِ عَلَى أُجْرَةٍ سَمَّاهَا [HL]وَ لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ فِي الْإِسْلَامِ بِأُجْرَةٍ لِوَلِيِّ الْمَرْأَةِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.
[/HL]دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 224


و یا در تفسیر علی بن ابراهیم:

ٌ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: أَيَّ الْأَجَلَيْنِ قَضَى قَالَ أَتَمَّهَا عَشْرَ حِجَجٍ قُلْتُ لَهُ فَدَخَلَ بِهَا قَبْلَ أَنْ يَقْضِيَ الْأَجَلَ أَوْ بَعْدَهُ قَالَ: قَبْلُ- قُلْتُ فَالرَّجُلُ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ- وَ يَشْتَرِطُ لِأَبِيهَا إِجَارَةَ شَهْرَيْنِ أَ يَجُوزُ ذَلِكَ قَالَ إِنَّ مُوسَى عَلِمَ أَنَّهُ يُتِمُّ لَهُ شَرْطَهُ- [HL]فَكَيْفَ لِهَذَا أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ يَبْقَى حَتَّى يَفِيَ[/HL] قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيَّتَهُمَا زَوَّجَهُ شُعَيْبٌ مِنْ بَنَاتِهِ قَالَ: الَّتِي ذَهَبَتْ إِلَيْهِ فَدَعَتْهُ- وَ قَالَتْ لِأَبِيهَا يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ- إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِين‏
تفسير القمي، ج‏2، ص: 139

و یا همین روایت فوق به سند مرحوم طبرسی:
روى الحسين بن سعيد عن صفوان بن يحيى عن أبي عبد الله (ع) قال سئل أيتها التي قالت إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ قال التي تزوج بها قيل فأي الأجلين قضى قال أوفاهما و أبعدهما عشر سنين قيل فدخل بها قبل أن يمضي الشرط أو بعد انقضائه قال قبل أن ينقضي قيل له فالرجل يتزوج المرأة و يشترط لأبيها إجارة شهرين أ يجوز ذلك قال إن موسى علم أنه سيتم له شرطه قي[HL]ل كيف قال علم أنه سيبقى حتى يفي[/HL]
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 390

و یا در کتاب کافی [HL]با سند صحیح[/HL]:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع قَوْلُ شُعَيْبٍ ع‏ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ‏ أَيَّ الْأَجَلَيْنِ قَضَى قَالَ الْوَفَاءُ مِنْهُمَا أَبْعَدُهُمَا عَشْرُ سِنِينَ قُلْتُ فَدَخَلَ بِهَا قَبْلَ أَنْ يَنْقَضِيَ الشَّرْطُ أَوْ بَعْدَ انْقِضَائِهِ قَالَ قَبْلَ أَنْ يَنْقَضِيَ قُلْتُ لَهُ فَالرَّجُلُ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ يَشْتَرِطُ لِأَبِيهَا إِجَارَةَ شَهْرَيْنِ يَجُوزُ ذَلِكَ[HL] فَقَالَ إِنَّ مُوسَى ع قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ سَيُتِمُّ لَهُ شَرْطَهُ فَكَيْفَ لِهَذَا بِأَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ سَيَبْقَى حَتَّى يَفِيَ لَهُ وَ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ عَلَى السُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الدِّرْهَمِ وَ عَلَى الْقَبْضَةِ مِنَ الْحِنْطَة

[/HL]الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 414[/]

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)


[=arial black]
[=arial black] --------------------------------------------------

ملاصدرا;537318 نوشت:
سلام
آيت الله خویی در معجم رجال خویش در مورد همین راوی چنین می گوید:
أن ما يعتبر في العمل بالرواية إنما هو الوثاقة لا العدالة، و أن فسق الجوارح و المخالفة في الاعتقاد لا يضر بحجية الخبر و استشهد لذلك بما روي عن الصادق ع أنه قال: إذا نزلت بكم حادثة لا تجدون حكمها فيما روي عنا، فانظروا إلى ما رووه عن علي ع فاعملوا به، ثم قال - قدس سره - و لأجل ما قلناه عملت الطائفة بما رواه حفص بن غياث و غياث بن كلوب و نوح بن دراج و السكوني و غيرهم من العامة عن أئمتنا ع إلخ.
و معلوم أن هؤلاء المذكورين ليس لهم رواية عن علي ع، فمراده - قدس سره - من الاستشهاد بالرواية إنما هو جواز العمل بأخبار العامة إذا كان موثوقا بهم و عدم اعتبار العدالة في حجية خبر الواحد.
و قد عد الرجل ممن هو متحرج في روايته و موثوق به في أمانته و إن كان مخطئا في أصل الاعتقاد.
معجم ‏رجال ‏الحديث ج : 3 ص : 106

که خلاصه سخن ایشان چنین است که آنچه که به روایت اعتبار می دهد وثاقت راوی است و نه عدالت آن و اعتقادات اشخاص در مذهب مثلاً عامی یا زیدی یا ... بودن ضرری به حجیت خبر نمی زند.

[=arial black]سلام خدمت شما دوست گرامی(معانی فارسی روهم لطفا بنویسید).

در خصوص این روایات که آورده شد بهتر است کارشناس حدیث بیاید، بحث جالبی است که مایلم در مورد آن بیشتر بدانم

"اما در مورد اعتماد شیعه به فطحیه و واقفیه و... و عدم اعتماد به بعضی دیگر باید یاد آور شویم بزرگان شیعه برای قبول و حجیت روایت؛ اسلام، عقل و بلوغ را شرط دانسته اند.اما مشهور شیعه ایمان را نیز شرط می دانند. مقصود آنها از ایمان شیعه اثنی عشری بودن است. طبق این شرط به اهل سنت و همچنین سایر فرق شیعه؛ مانند فطحیه و واقفیه نمی توان عمل کرد. از این رو هیچ فرقی بین این دو گروه نیست."(1).

ولی بعضی دیگر از بزرگان شیعه مانند شیخ طوسی(ره) در عمل به روایت، وثاقت راوی را کافی می دانند (ایمان را شرط نمی دانند) به همین دلیل به روایت برخی از اهل سنت؛ مثل حفص بن غیاث و سکونی و غیر اینها از ائمه (ع) (به شرطی که در میان روایات شیعه، روایت مخالفی با آنها وجود نداشته باشد) عمل می کنند.
این گروه درباره احادیثی که از طریق فطحیه و واقفیه روایت شده است نیز می گویند:
اگر روایت آنها مخالفی در روایات نداشته باشد و بزرگان شیعه نیز به خلاف آن عمل نکرده باشند و راوی ثقه و مورد اعتماد باشد و فرد سخت کوش و امانت داری باشد، می توان به روایت او عمل کرد.(2)

اگر اشتباه برداشت نکرده باشم ، چون مطالعه ای دقیق نداشتم، شیخ طوسی(ره) مخالفت می کند

یعنی می فرمایند که زوج نمی تواند اجیر شود و اجرت وی به عنوان صداق دختر باشد، فکر کنم به همین روایات استدلال داشتند

به نظر یکی ازاختلافات نظر میان این فقها به همین خاطر است که شیخ طوسی (ره) در خصوص اعتماد به روایات وثاقت را کافی می داند اما مشهور فقها ایمان را شرط می دانند.

علی ای حال اگر روایات را دقیق ترجمه کنید ، بهتر است

اکنون یک مسئله اختلافی ایجاد شده آن هم این است که آیا اجرت کار زوج می تواند مهریه زوجه باشد، که ما معتقدیم می شود و مشهور فقها این را می گویند...اما اشکال شما این است که نمی توان اجرت زوج را به عنوان صداق زوجه تعیین کرد.

در سایت مدرسه فقاهت ، کتاب النکاح استاد رضازاده:

"مختار ما هم قول مشهور است که فرمودند هم عین و هم منفعت و هم حق مالی و هم عمل شخص زوج مهریه قرار می گیرد. و فرمایش شیخ خوب نیست چون اولا مراد شیخ معلوم نیست و ثانیا اطلاق روایاتی که دلیل مشهور بود و شامل مانحن فیه هم می شود و بر روایت بزنطی که دلیل شیخ بود مقدم است چون بر فرضی که روایت بزنطی صحیح باشد باز هم نمی تواند با آن روایات زیادی که وثوق به آن بیشتر می باشد معارضه کند."(3)

--------------------
1.سبحانی، جعفر؛ حدیث شناسی، ترجمه: محسن احمدوند، ناشر:نصر، قم،چاپ اول، 1382، ص129.
2.همان،ص130
.

3.کلیک کنید

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)


[=arial black]
[=arial black] --------------------------------------------------

[=arial black]
در این خصوص قبلا هم اشاراتی داشتیم :

"شرایع می فرماید:

[=arial black] «النظر الثاني فيالمهور

[=arial black] و فيه أطراف
[=arial black] الأول في المهر الصحيح
[=arial black] و هو كل ما يصح أن يملك عينا كان أو منفعة و يصح العقد على منفعة الحر كتعليم الصنعة و السورة من القرآن و كل عمل محلل[=arial black] و على إجارة الزوج نفسه مدة معينة [=arial black]و قيل بالمنع استنادا إلى رواية لا تخلو من ضعف مع قصورها عن إفادة المنع و لو عقد الذميان على خمر أو خنزير صح ... و لا تقدير في المهر بل ما تراضى عليه الزوجان»

[=arial black]
می فرمایند: امر دوم که در آن چند طرف مطرح است.

[=arial black] اول: مهریه صحیح چیست، بعد می فرمایند هر چه که صحیح باشد ملک واقع شود مهریه صحیح است چه اینکه عین خارجی باشد یا اینکه منفعت باشد. و منفعت می تواند تعلیم صنعت یا یک سوره قرآن یا هر عملی که حلال است، باشد. بعد می فرمایند منفعت امکان دارد به این باشد که مرد خودش را یک مدت معین اجاره دهد.اما بعضی گفته اند این صحیح نیست که مرد خودش را یک مدت اجاره به زن دهد و دلیل خود را اینگونه بیان می کند که روایتی در این زمینه داریم که این روایت هم سندش ضعیف است و هم اینکه مفاد روایت دلالت بر این قیل ندارد. بعد ایشان اضافه می کند: اگر مرد و زن هر دو کافر ذمی باشند و مهریه را خمر یا خوک قرار دادند عقد صحیح است چون در دین خودشان این دو حلال است. بعد ایشان می فرمایند: برای مهریه در اسلام حدی در اقل و اکثر معین نشده است و ملاک این است که طرفین راضی به آن باشند."(1)

_________________
1.http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/rezazadeh/feqh/90/910224/

باسلام وتشکر .
در این باب نکته های مفید ولازم از سوی کار شناسان وکار بران گرامی ارایه شده طبق در خواست این نکته خدمت تقدیم می شود :
باید توجه داشت که این ازدواج یک ازدواج معمولی نبود، بلکه مقدمه ای بود تا موسی علیه السلام در کنار پیر مدین، شعیب پیغمبر علیه السلام بماند و با کسب علم و معرفت در مکتب شعیب علیه السلام در سالیان دراز به مقام ارجمندی از علم و کمال نائل آید.
وانگهی درست است که موسی علیه السلام در این مدت طولانی برای شعیب علیه السلام کار می کرد، ولی شعیب نیز تمام زندگی او و همسرش را تأمین می نمود و اگر هزینه زندگی موسی و همسرش را از مزد کار موسی علیه السلام کم کنیم، مبلغ زیادی باقی نخواهد ماند، نتیجتا مهر ساده و سبکی خواهد شد، بنابراین مهریه سنگین، مقدمه ای برای تکامل موسی علیه السلام در مکتب شعیب بوده و زندگی مادی و معنوی موسی علیه السلام را تأمین می کرده است (این که شعیب به موسی گفت "و ما ارید ان اشق علیک...؛ من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و انشاءالله مرا از صالحان خواهی یافت» بیانگر همین مطلب است که منظور سختگیری نبوده، بلکه صلاح و کمال موسی علیه السلام هدف بوده است)
در مورد سؤال دوم: قرارداد شعیب علیه السلام با موسی علیه السلام به عنوان وساطت و وکالت از جانب دخترش بوده و با رضایت او انجام گرفته، با توجه به این که (چنان که گفتیم) محصول کار موسی علیه السلام صرف هزینه زندگی موسی علیه السلام و همسرش می شده است
نکته آخر این که با توجه به این که به اراده خداوند رسالت سنگینی در آینده به عهده حضرت موسی علیه السلام گذاشته می شود و آن رویارویی با فرعون و نیز داشتن قومی لجوج و بهانه گیر چون قوم بنی اسرائیل بوده است از این رو طبق مشیت الهی لازم بود مدتی به کار شبانی بپردازد تا آمادگی لازم را برای هدایت مردم و نیز روبرو شدن با مشکلات و سختی ها را پیدا نماید. از این رو این مدت شبانی نسبتا طولانی علاوه بر این که از محضر حضرت شعیب علیه السلام در جهت علم و کمال بهره می برد و علاوه بر این که تمام زندگی او و همسرش توسط حضرت شعیب علیه السلام اداره و تأمین می شد، فرصتی مغتنم برای حضرت موسی علیه السلام بود تا آمادگی لازم را برای رسالت آینده خویش به دست آورد

sayedali;537385 نوشت:
"اما در مورد اعتماد شیعه به فطحیه و واقفیه و... و عدم اعتماد به بعضی دیگر باید یاد آور شویم بزرگان شیعه برای قبول و حجیت روایت؛ اسلام، عقل و بلوغ را شرط دانسته اند.اما مشهور شیعه ایمان را نیز شرط می دانند. مقصود آنها از ایمان شیعه اثنی عشری بودن است. طبق این شرط به اهل سنت و همچنین سایر فرق شیعه؛ مانند فطحیه و واقفیه نمی توان عمل کرد. از این رو هیچ فرقی بین این دو گروه نیست."(1).

ولی بعضی دیگر از بزرگان شیعه مانند شیخ طوسی(ره) در عمل به روایت، وثاقت راوی را کافی می دانند (ایمان را شرط نمی دانند) به همین دلیل به روایت برخی از اهل سنت؛ مثل حفص بن غیاث و سکونی و غیر اینها از ائمه (ع) (به شرطی که در میان روایات شیعه، روایت مخالفی با آنها وجود نداشته باشد) عمل می کنند.
این گروه درباره احادیثی که از طریق فطحیه و واقفیه روایت شده است نیز می گویند:
اگر روایت آنها مخالفی در روایات نداشته باشد و بزرگان شیعه نیز به خلاف آن عمل نکرده باشند و راوی ثقه و مورد اعتماد باشد و فرد سخت کوش و امانت داری باشد، می توان به روایت او عمل کرد.


سلام و عرض ادب
اختلاف همه جا وجود دارد حتی در مذهب سکونی که راوی مورد بحث ماست و نظر ما بر شیعه بودن وی است و ادله فراوانی بر شیعه بودنش وجود دارد و کسانی که ادعای عامی بودن وی را کرده اند دلیلی ارایه نکرده اند و حتی ما بسیاری از روایات از همین سکونی در مخالفت با اهل سنت و عقاید آنها در کتب شیعه می بینیم از ایشان حدود 1122 روایت در کتاب‌های اربعه حدیثی(فقیه، کافی، تهذیب و استبصار) موجود است که اگر تک تک آنها را بررسی کنیم متوجه می شویم چه تعداد عظیمی از روایات در مخالفت مذهب عامه دارد پس چگونه ممکن است وی عامی باشد؟!!!!
مجلسی اول در مورد این شخص و اینکه مذهبش شيعه امامیه است می گوید:
[HL] وثقه المحقق[/HL] في المعتبر لذلك أو لتتبع رواياته فإنه يحصل الجزم بصدقه و العامة تضعفه لذلك،[HL] و الذي يغلب على الظن أنه كان إماميا[/HL]، لكن لما كان مشتهرا بين العامة و كان يتقي منهم لأنه روى عنه عليه السلام في جميع الأبواب و كان عليه السلام لا يتقي منه[HL] و يروي عنه عليه السلام جل ما يخالف‏ العامة[/HL]، و الأصحاب تارة يعملون بخبره و تارة يردونه بضعفة.

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏14، ص: 59

مثلا حدیثی در کافی آمده است که:

علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن أبی‌عبد الله (علیه السلام) قال: سئل کیف أصنع إذا خرجت مع الجنازة، أمشی أمامها أو خلفها أو عن یمینها أو عن شمالها؟ فقال: إن کان مخالفاً فلا تمش أمامه فإن ملائکة العذاب یستقبلونه بألوان العذاب.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 170

وجه استدلال به چنین روایاتی آن است که نقل این مضامین که با مذهب اهل سنّت در تضاد است تنها از سوی راوی امامی مذهب قابل تصور است نه یک راوی با عقاید و تفکرات اهل سنت پس قطعا وی شیعه امامی است و افراد زیادی از بزرگان شیعه نیز این قول را قبول دارند از جمله سیّد بحرالعلوم و استر آبادی و ...

حتی آیت الله روحانی در کتاب فقه الصادق جلد ج26، ص 299 روایات بسیاری از سکونی از امام صادق (ع) که بیشتر آنها مخالف روایات اهل سنّت است را نیز به عنوان مؤید شیعه بودن وی ذکر می کند.

پس وی شیعه است و نیازی نیست در مورد این بحث شود که تکلیف روایات موثقه چیست.

اما در مورد عمل به روایات موثق:
باز هم اختلاف وجود دارد و قبل از شیخ طوسی که تماما به اینگونه روایات عمل می شده و در زمان ما هم بسیاری چنین نظری دارند و در این موارد هر کس باید طبق مبانی خودش عمل کند که صحیح هم همان است که آیت الله خویی ذکر کرده اند زیرا مذهب شرط نیست و اگر شخصی راست گو بود نباید سخنش صرفا برای مذهبش کنار گذاشته شود چیزی که برای ما مهم است صداقت و راستگویی راوی است که خبر را به ما بدهد بدون تغییر و تحریف کلام حال هر مذهبی می خواهد داشته باشد.
چه لزومی دارد که اگر شخصی راستگو و ثقه بود اما مذهب دیگری داشت مثلاً عامی بود ما روایات او را که منسوب به امام معصوم است قبول نکنیم در حالی که در صداقت وی هیچ شکی نداریم؟!!!!
بر فرض که هم مذهب شرط باشد و هم وثاقت خبر روایات دیگری با دلالت بر همین موضوع با اسناد معتبر وجود دارند که ان شاء الله در پست بعد ترجمه روایات را هم قرار خواهم داد

sayedali;537385 نوشت:
"مختار ما هم قول مشهور است که فرمودند هم عین و هم منفعت و هم حق مالی و هم عمل شخص زوج مهریه قرار می گیرد. و فرمایش شیخ خوب نیست چون اولا مراد شیخ معلوم نیست و ثانیا اطلاق روایاتی که دلیل مشهور بود و شامل مانحن فیه هم می شود و بر روایت بزنطی که دلیل شیخ بود مقدم است چون بر فرضی که روایت بزنطی صحیح باشد باز هم نمی تواند با آن روایات زیادی که وثوق به آن بیشتر می باشد معارضه کند."

نظر ما هم همين است كه هم عین و هم منفعت و هم حق مالی و هم عمل شخص زوج مهریه قرار می گیرد محل بحث بین ما با نظر مشهور این نیست که عمل زوج برای زوجه به عنوان مهر قرار بگیرد و این را ما هم قبول داریم بلکه محل بحث جایی است که عمل زوج برای پدر زوجه یا شخص دیگری باشد که آن عمل منفعتش مستقیما به زوجه نرسد و الا اگر برای خود زوجه باشد بحثی نیست. این مثل کار حضرت موسی است که چند سال برای پدر زن کار کرد که این در شریعت حضرت موسی اگر در دلالت آن آیه خدشه نکنیم جایز بوده اما در شریعت اسلام مورد بحث است و نظر برخی به عدم جواز است و مشهور هم قائل به همین می باشند و اختلافی نیست دلیل آنهم قائم بر آن روایاتی است که ذکر شد از جمله آنکه می گوید:
وَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قِصَّةِ مُوسَى ع‏ قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ‏ الْآيَةَ فَقَال‏ عَلِيٌّ ع عَقْدُ النِّكَاحِ عَلَى أُجْرَةٍ سَمَّاهَا وَ لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ فِي الْإِسْلَامِ بِأُجْرَةٍ لِوَلِيِّ الْمَرْأَةِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.
دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 224
امام صادق عليه السلام درباره فرموده خداوند عز و جل در داستان حضرت موسى عليه السلام كه مى‏گويد: «من مى‏خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى (محبّتى) از ناحيه توست و من نمى‏خواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم ...»، فرمود: «حضرت على عليه السلام فرمودند: ازدواج بر پايه اجرتى كه مشخّص كرده، بسته است ولى در اسلام ازدواج در برابر اجرتى كه به پدر زن داده شود، جايز نيست، چون زن به مهر خودش از ديگران سزاوارتر است.»

دقت شود در این حدیث اصل اجرت بودن یا عمل بودن مهر نفی نشده است بلکه عقدی که در برابر اجرتی که به پدر زن داده شود جایز نیست و دلیل روایت نیز چنین است که چون زن به مهر خودش از دیگران سزاوار تر است یعنی اگر آن اجرت به خود زوجه پرداخت شود مانعی ندارد.

اما دلیل دوم ایشان که اطلاق روایاتی بود که مهر را شامل عمل زوج نیز می داند و در مقابل این اطلاق چندین روایت وجود دارد که یک حکم خاص را از آن اطلاق خارج می کند و چون مسئله فرعی است در مقابل آن مسئله کلی که مربوط به مهر است دلیلی ندارد که برای تخصیص نیاز به روایاتی در همان حد باشد بلکه همین چند روایت برای تخصیص آن روایات و اسثناء مسئله جزئی از آن کلیات کفایت می کند.

sayedali;537425 نوشت:
منفعت امکان دارد به این باشد که مرد خودش را یک مدت معین اجاره دهد.اما بعضی گفته اند این صحیح نیست که مرد خودش را یک مدت اجاره به زن دهد و دلیل خود را اینگونه بیان می کند که روایتی در این زمینه داریم که این روایت هم سندش ضعیف است و هم اینکه مفاد روایت دلالت بر این قیل ندارد.

روایات برخی از آنها دارای سند صحیح و معبر بوده و دلالت تام بر موضوع مورد بحث دارند و چنانچه می دانیم سه نظر در این مورد وجود دارد نظر اول که قائل به این می باشد که زوجه نمی تواند عمل زوحج را معریه قرار دهد و نظر دوم همان نظری است که شما بیان کردید و نظر سوم که بیان کردیم که قائلین به آن معتقدند که اگر زوجه مهریه خویش را عمل مرد برای خود قرار داد این شرط صحیح است اما اگر برای دیگری مثلا برای پدرش قرار داد با توجه به روایات وارده صحیح نیست. البته نظر دیگری نیز وجود دارد که اگر در این مدت که مرد عمل خویش را مهریه قرار می دهد مباشرت نداشته باشد تا مرد عمل که مهریه قرار داده است را به آن عمل کند این عقد نیز صحیح خواهد بود.
به هر حال این یک بحث اجتهادی است و بنده بیش از این به جزییات این مطالب نخواهم پرداخت.

یک حدیث هم که فراموش کرده بودم در بالا بدان اشاره کنم:
روایت صحیح تهذیب الاحکام:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع عَنِ الرَّجُلِ يُزَوِّجُ ابْنَتَهُ أَ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ صَدَاقَهَا قَالَ‏ لَا لَيْسَ‏ ذَلِكَ‏ لَهُ‏.

احمد بن محمّد بن ابى نصر گويد: «از امام هفتم عليه السلام درباره مردى كه دخترش را همسر مى‏دهد سؤال شد كه آيا مى‏تواند از مهر او استفاده كند؟ حضرت فرمود: نه اين حقّ او نيست.»
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏7، ص: 364

مدلول حدیث هم آنست که پدر نمی تواند از مهر زن استفاده کند و اطلاق روایت شامل اجاره نیز می شود.

ملاصدرا;537331 نوشت:
و یا در کتاب کافی با سند صحیح:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع قَوْلُ شُعَيْبٍ ع‏ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ‏ أَيَّ الْأَجَلَيْنِ قَضَى قَالَ الْوَفَاءُ مِنْهُمَا أَبْعَدُهُمَا عَشْرُ سِنِينَ قُلْتُ فَدَخَلَ بِهَا قَبْلَ أَنْ يَنْقَضِيَ الشَّرْطُ أَوْ بَعْدَ انْقِضَائِهِ قَالَ قَبْلَ أَنْ يَنْقَضِيَ قُلْتُ لَهُ فَالرَّجُلُ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ يَشْتَرِطُ لِأَبِيهَا إِجَارَةَ شَهْرَيْنِ يَجُوزُ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ مُوسَى ع قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ سَيُتِمُّ لَهُ شَرْطَهُ فَكَيْفَ لِهَذَا بِأَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ سَيَبْقَى حَتَّى يَفِيَ لَهُ وَ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ عَلَى السُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الدِّرْهَمِ وَ عَلَى الْقَبْضَةِ مِنَ الْحِنْطَة

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 414


احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى گويد: «از امام موسى كاظم عليه السلام درباره گفته شعيب عليه السلام در اين آيه كه: «من مى‏خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى (محبّتى) از ناحيه توست‏»، پرسيدم كه كدام يك از دو مدّت را براى شعيب عليه السلام كار كرد؟
حضرت فرمود: مدّت كامل كه طولانى‏ترين آنهاست يعنى ده سال.
پرسيدم: آيا موسى پيش از آن كه شرط پايان پذيرد با همسرش مباشرت جنسى داشت يا اينكه پس از تمام شدن مدّت شرط شده همبستر شد؟ حضرت فرمود: پيش از پايان مدّت شرط شده.
گفتم: مرد مى‏تواند با زنى ازدواج كند و شرط كند كه براى پدر زن دو ماه كار كند اين جايز است؟
حضرت فرمود: حضرت موسى عليه السلام مى‏دانست كه مدّت شرط شده را به پايان ميبرد ولى اين مرد چگونه مى‏داند كه زنده مى‏ماند تا به شرط خود وفا كند؟
امام عليه السلام افزود: در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بعضى از مردان با زنان ازدواج مى‏كردند با مهر تعليم يك سوره از قرآن و يك درهم و يا يك مشت گندم.»

حدیث مشابه بالا با سند صحیح دیگر از تهذیب الاحکام:

عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ يَشْتَرِطُ لِأَبِيهَا إِجَارَةَ شَهْرَيْنِ فَقَالَ إِنَّ مُوسَى ع قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ سَيُتِمُّ لَهُ شَرْطاً فَكَيْفَ لِهَذَا بِأَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ سَيَبْقَى حَتَّى يَفِيَ وَ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ عَلَى السُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الدِّرْهَمِ وَ عَلَى الْحِنْطَةِ الْقَبْضَةِ.

راوی می گوید پرسیدم: مرد مى‏تواند با زنى ازدواج كند و شرط كند كه براى پدر زن دو ماه كار كند اين جايز است؟

حضرت فرمود: حضرت موسى عليه السلام مى‏دانست كه مدّت شرط شده را به پايان ميبرد ولى اين مرد چگونه مى‏داند كه زنده مى‏ماند تا به شرط خود وفا كند؟

امام عليه السلام افزود: در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بعضى از مردان با زنان ازدواج مى‏كردند با مهر تعليم يك سوره از قرآن و يك درهم و يا يك مشت گندم.»
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏7، ص: 366

ملاصدرا;537331 نوشت:
و یا در تفسیر علی بن ابراهیم:

ٌ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: أَيَّ الْأَجَلَيْنِ قَضَى قَالَ أَتَمَّهَا عَشْرَ حِجَجٍ قُلْتُ لَهُ فَدَخَلَ بِهَا قَبْلَ أَنْ يَقْضِيَ الْأَجَلَ أَوْ بَعْدَهُ قَالَ: قَبْلُ- قُلْتُ فَالرَّجُلُ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ- وَ يَشْتَرِطُ لِأَبِيهَا إِجَارَةَ شَهْرَيْنِ أَ يَجُوزُ ذَلِكَ قَالَ إِنَّ مُوسَى عَلِمَ أَنَّهُ يُتِمُّ لَهُ شَرْطَهُ- فَكَيْفَ لِهَذَا أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ يَبْقَى حَتَّى يَفِيَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيَّتَهُمَا زَوَّجَهُ شُعَيْبٌ مِنْ بَنَاتِهِ قَالَ: الَّتِي ذَهَبَتْ إِلَيْهِ فَدَعَتْهُ- وَ قَالَتْ لِأَبِيهَا يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ- إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِين‏
تفسير القمي، ج‏2، ص: 139


با توجه به اینکه در این روایات ابتدا و انتهای آنها فرق می کند و ربطی به بحث ما ندارد مثلا اینجا راوی از امام می پرسد حضرت موسی با کدام دختر شعیب ازدواج کرد و ... که ربطی به بحث ما ندارد بنده آن قسمت از متن حدیث که مورد بحث را ترجمه خواهم کرد:
راوی می گوید پرسیدم: مردی با زنی ازدواج کند و شرط کند که برای پدر زن دو ماه کار کند.آیا این کار جایز است؟
حضرت فرمود: حضرت موسى عليه السلام مى‏دانست كه مدّت شرط شده را به پايان ميبرد ولى اين مرد چگونه مى‏داند كه زنده مى‏ماند تا به شرط خود وفا كند؟
ملاصدرا;537331 نوشت:
و یا همین روایت فوق به سند مرحوم طبرسی:
روى الحسين بن سعيد عن صفوان بن يحيى عن أبي عبد الله (ع) قال سئل أيتها التي قالت إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ قال التي تزوج بها قيل فأي الأجلين قضى قال أوفاهما و أبعدهما عشر سنين قيل فدخل بها قبل أن يمضي الشرط أو بعد انقضائه قال قبل أن ينقضي قيل له فالرجل يتزوج المرأة و يشترط لأبيها إجارة شهرين أ يجوز ذلك قال إن موسى علم أنه سيتم له شرطه قيل كيف قال علم أنه سيبقى حتى يفي
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 390

دقیقا همان متن بالاست و همان ترجمه

ملاصدرا;537331 نوشت:
وَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قِصَّةِ مُوسَى ع‏ قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ‏ الْآيَةَ فَقَال‏ عَلِيٌّ ع عَقْدُ النِّكَاحِ عَلَى أُجْرَةٍ سَمَّاهَا وَ لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ فِي الْإِسْلَامِ بِأُجْرَةٍ لِوَلِيِّ الْمَرْأَةِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.
دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 224

امام صادق عليه السلام درباره فرموده خداوند عز و جل در داستان حضرت موسى عليه السلام كه مى‏گويد: «من مى‏خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى (محبّتى) از ناحيه توست و من نمى‏خواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم ...»، فرمود: «حضرت على عليه السلام فرمودند: ازدواج بر پايه اجرتى كه مشخّص كرده، بسته است ولى در اسلام ازدواج در برابر اجرتى كه به پدر زن داده شود، جايز نيست، چون زن به مهر خودش از ديگران سزاوارتر است.»

ملاصدرا;537331 نوشت:
این روایت تنها با این سند نقل نشده بلکه اسناد دیگری هم دارد که یکدیگر را تقویت می کنند:
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ عَلِيّاً قَالَ: لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ الْيَوْمَ بِإِجَارَةٍ فِي الْإِسْلَامِ أَنْ يَقُولَ الرَّجُلُ أَعْمَلُ عِنْدَكَ كَذَا وَ كَذَا عَلَى سَنَةٍ أَنْ تُزَوِّجَنِي ابْنَتَكَ أَوْ أَمَتَكَ قَالَ حَرَامٌ لِأَنَّ مَهْرَهَا ثَمَنُ رَقَبَتِهَا فَهِيَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.

امام علی علیه السلام فرمودند:
«ازدواج امروز در اسلام در برابر اجير شدن حلال نيست اينگونه كه بگويد من نزد تو اين اندازه سال كار مى‏كنم به اين شرط كه خواهرت يا دخترت را به ازدواج من درآورى. امام عليه السلام فرمود: اين حرام است چرا كه مهر زن در برابر خود زن است و زن به مهر خودش سزاوارتر است.»

ملاصدرا;537669 نوشت:
روایت صحیح تهذیب الاحکام:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع عَنِ الرَّجُلِ يُزَوِّجُ ابْنَتَهُ أَ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ صَدَاقَهَا قَالَ‏ لَا لَيْسَ‏ ذَلِكَ‏ لَهُ‏.

احمد بن محمّد بن ابى نصر گويد: «از امام هفتم عليه السلام درباره مردى كه دخترش را همسر مى‏دهد سؤال شد كه آيا مى‏تواند از مهر او استفاده كند؟ حضرت فرمود: نه اين حقّ او نيست.»
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏7، ص: 364

مدلول حدیث هم آنست که پدر نمی تواند از مهر زن استفاده کند و اطلاق روایت شامل اجاره نیز می شود.

روایت صحیح دیگری در کتاب کافی وجود دارد که دلالت بر همین قول دارد.
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ لَوْ أَنَّ رَجُلًا تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ جَعَلَ مَهْرَهَا عِشْرِينَ أَلْفاً وَ جَعَلَ لِأَبِيهَا عَشَرَةَ آلَافٍ كَانَ الْمَهْرُ جَائِزاً وَ الَّذِي جَعَلَ لِأَبِيهَا فَاسِداً.

امام معصوم عليه السلام كه: «اگر مردى با زنى ازدواج كند و مهر زن را بيست هزار قرار دهد و براى پدر زن نيز بيست هزار قرار دهد مهر درست و نافذ است ولى آنچه را كه براى پدر زن قرار داده فاسد است.»

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 384

مدلول این حدیث صحیح هم آنست که مهر اگر برای پدر باشد فاسد است و شامل عمل زوج هم می شود که اگر عمل زوج مهریه زن برای پدر زن باشد فاسد خواهد بود.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

در کتاب ثحریرالوسیله امام خمینی وشرح آن یعنی تفصیل الشریعه آیت الله فاضل رحمه الله علیهما،چنین آمده است :اگر پدر دختر در مهر شریک شوأ،به این نحو که برای دختر مهری معین شود وبرای پدرش هم مقداری تعیین گردد،فقط آن مقدار که برای دختر معین شده باید پرداخت شود وآنچه که برای پدر معین شده ،ساقط است وپدر استحقاق دریافت آن را ندارد.
روایات این مسئله در همین کتا ب تفصیل الشریعه آورده شده وبه اختلاف اقوال علما پرداخته شده است .
تفصیل الشریعه ،کتاب النکاح ،فصل فی المهر ،م8

askdin.com/thread7765.html
سلام این سوال قبلا دراین آدرس بحث شده

نکته ای که باید بدان توجه کرد آنستکه گرفتن مهریه توسط حضرت شعیب ع ، دلیل برگرفتن برای خودش نیست وامکان دارد سود آن عمل را بعدا به عنوان سرمایه به دختران داده باشد.

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

[=arial black]
[=arial black] --------------------------------------------------

[=arial black]با سلام


[=arial black]با آروزی قبولی عبادات و طاعات

سوالاتی که خدمت شما کارشناس گرامی شده است این است که کاربر ملاصدار روایاتی را آوردند، لطفا در این خصوص توضیحاتی بفرمایید

سوال اول: متن رویات استنادی:

[=arial black]
نقل قول:
رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ: لَا يَحِلُّ النِّكَاحُ الْيَوْمَ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ بِإِجَارَةٍ بِأَنْ‏ يَقُولَ‏ أَعْمَلُ‏ عِنْدَكَ كَذَا وَ كَذَا سَنَةً عَلَى أَنْ تُزَوِّجَنِي أُخْتَكَ أَوِ ابْنَتَكَ قَالَ هُوَ حَرَامٌ لِأَنَّهُ ثَمَنُ رَقَبَتِهَا وَ هِيَ أَحَقُّ بِمَهْرِهَا.
- وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع لِأَنَّهُ عَلِمَ مِنْ طَرِيقِ الْوَحْيِ هَلْ يَمُوتُ قَبْلَ الْوَفَاءِ أَمْ لَا فَوَفَى بِأَتَمِّ الْأَجَلَيْن‏

سكونى از جعفر بن محمّد از پدرش عليهما السّلام روايت كرده كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: در اسلام جايز نيست مهريّه زوجه را اجير شدن به عملى براى پدر زوجه يا برادرش قرار داد، و فرمود: اين حرام است زيرا مهر قيمت زوجيّت اوست و مربوط به خود زوجه است نه ديگرى.
و در حديثى ديگر آمده كه: همانا موسى عليه السّلام كه چنين كرد (يعنى مهريّه زوجه‏اش را هشت يا ده سال چوپانى براى پدر همسر قرار داد) از طريق وحى مى‏دانسته كه آيا آنقدر عمرش هست كه به عهد وفا كند يا نه، و خود به مدّت بيشتر وفا كرده است.

من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 423

[=arial black]

[=arial black]سوالات مطرح در خصوص این روایت از شما استاد حدیث گرامی:

در این روایت آمده است که در اسلام جایز نیست مهریه زوجه اجیر شدن زوج باشد برای پدر یا برادر زوجه

اول روایت آمده است که در اسلام جایز نیست مهریه زوجه اجیر شدن برای پدر یا برادر باشد، بعد بیان شده است که حضرت موسی(ع) که چنین کرد می دانسته است که آنقدر عمر دارد به عهد خود وفا کند:

1.این مفهوم الان به ذهن من آمده است که چون حضرت موسی(ع) پیامبر(ص) بوده است چون از طریق وحی می دانسته است که می تواند خدمتش را به پایان برساند در مورد ایشان اشکالی ندارد که اجیر شود اما درخصوص این که افراد عادی بخواهند اجیر شوند چون معلوم نیست زنده بمانند و بتوانند خدمت را به پایان برسانند این پذیرفته نیست که بتوانند اجیر شوند.

آیا برداشت فوق از روایت درست است ؟

اگر دقت کنید دوست عزیزمون ملاصدرا روایت های دیگری آورده اند مثلا:

ملاصدرا;537800 نوشت:
عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ يَشْتَرِطُ لِأَبِيهَا إِجَارَةَ شَهْرَيْنِ فَقَالَ إِنَّ مُوسَى ع قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ سَيُتِمُّ لَهُ شَرْطاً فَكَيْفَ لِهَذَا بِأَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ سَيَبْقَى حَتَّى يَفِيَ وَ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ عَلَى السُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الدِّرْهَمِ وَ عَلَى الْحِنْطَةِ الْقَبْضَةِ.

راوی می گوید پرسیدم: مرد مى‏تواند با زنى ازدواج كند و شرط كند كه براى پدر زن دو ماه كار كند اين جايز است؟

حضرت فرمود: حضرت موسى عليه السلام مى‏دانست كه مدّت شرط شده را به پايان ميبرد ولى اين مرد چگونه مى‏داند كه زنده مى‏ماند تا به شرط خود وفا كند؟

امام عليه السلام افزود: در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بعضى از مردان با زنان ازدواج مى‏كردند با مهر تعليم يك سوره از قرآن و يك درهم و يا يك مشت گندم.»
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏7، ص: 366

[=arial black]
از این قسمت این روایات نیز من این سوال رو دارم.


[=arial black]
2.روایت اول که مورد بحث ماست از نظر سندی موثق است،آیا شخصیت

نقل قول:
إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ
[=arial black] قابل اعتماد است،آیا می توان به آن عمل کرد؟

3.در این مورد صرفا یک نفر در سند روایت موجود است، آیا روایت فوق مناط اعتبار می باشد؟ اصلا می توان به روایاتی که یک سند بیش تر ندارد اعتبار بخشید؟ این روایات چه جایگاهی در علم رجال دارند؟

4.مفهوم درست را از روایات به زبان سلیس بیان کنید، به نحوی که خالی از هرگونه شبه باشد.

5.استاد پیام ،

جناب ملاصدرا در این پست :

http://www.askdin.com/thread40987.html#post537331

[=arial black]فرموده اند که :

ملاصدرا;537331 نوشت:
این روایت تنها با این سند نقل نشده بلکه اسناد دیگری هم دارد که یکدیگر را تقویت می کنند:

[=arial black]این روایت ها اولا سندشان چه طور است ؟

ثانیا همان سوال اول که پرسیدم، در خصوص همان سوال اول من ، این که فکر می کنم در مفهوم این روایت ها این چنین آمده است چون حضرت موسی(ع) وحی به وی نازل می شده است و می دانسته است که خدمت را به پایان می رسد یعنی مهریه کامل ادا می شود اما در خصوص افراد عادی نمی شود چون نمی دانند که آیا می توانند خدمت را به پایان برسانند.

[=arial black]

ملاصدرا;537669 نوشت:
چنانچه می دانیم سه نظر در این مورد وجود دارد نظر اول که قائل به این می باشد که زوجه نمی تواند عمل زوحج را معریه قرار دهد و نظر دوم همان نظری است که شما بیان کردید و نظر سوم که بیان کردیم که قائلین به آن معتقدند که اگر زوجه مهریه خویش را عمل مرد برای خود قرار داد این شرط صحیح است اما اگر برای دیگری مثلا برای پدرش قرار داد با توجه به روایات وارده صحیح نیست. البته نظر دیگری نیز وجود دارد که اگر در این مدت که مرد عمل خویش را مهریه قرار می دهد مباشرت نداشته باشد تا مرد عمل که مهریه قرار داده است را به آن عمل کند این عقد نیز صحیح خواهد بود.

[=arial black]
[=arial black]جناب ملاصدرا، بنده این را گفتم در اسلام تملک مهریه توسط ولی دختر امکان ندارد زیرا مالک دختر است ، بحث و شبه ای در این ندارم، اما کار خوبی کردید که روایت هایی آوردید ،

اما اون چیزی که الان برای من سوال شده است از کارشناس محترم پرسیدم که منتظر پاسخ های کارشناس هستم.

الان شما چند نظر را در خصوص این که آیا عمل زوج می اواند صداق باشد بیان کردید، کدام نظر را بنده بیان کردم، نظر دوم؟ نظر دوم با نظر سوم چه تفاوتی دارد؟

اون چیزی را که من گفتم که زوج می تواند به عنوان مهریه اجیر زوجه باشد، من بحثم این بود که عمل زوج هم می تواند مهریه باشد و زوج می تواند اجیر زوجه شود،این را نگفتم که زوج می تواند اجیر پدر زوجه شود، یعنی مهریه را زوجه تملک کند.

کماکان از شما دوست بزرگوار تشکر می کنم که در این بحث شرکت کردید و باعث شدید موضوعی جدید تر در خصوص این سوال در ذهن من شکل بگیرد، و از کارشناس محترم هم پیشآپیش به خاطر پاسخ به سوالاتی که از ایشان می پرسم تشکر می کنم.

[=arial black]

سلام از روایات آورده شده مالکیت دختر برای مهریه معلوم است.

با سلام " در صورتی که پاسخها ومباحث را کافی میدونید این بحث بسته بشه.

موضوع قفل شده است