سوالاتی از اهل سنت در مورد حاکم و امامت

تب‌های اولیه

118 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هدایت شده;327540 نوشت:
بنده سوالی ساده دارم: از حضرت محمد ص تا امام دوازدهم مورد ادعای شیعه! یک مرد شیعه را بگوئید که با خاندان اهل بیت ازدواج کرده باشد و یا یک دختر از شیعیان را بگوئید که با خاندان اهل بیت ازدواج کرده باشد. فقط و فقط 1 نفر!!! چرا اهل بیت هرگز نه پسری به شیعیان داده است و نه دختری؟؟؟ چرا هیچ کدام از اهل بیت با شیعه ازدواج نکرده اند؟؟؟ ممنون می شوم اگر بتوانید جواب این سوال را به بنده بدهید.

با سلام

چه ربطی به بحث دارد جالب اینجاست که نصوص واضح وبراهین قاطع و ادله مسلم قرآن و سنت بر حقانیت مذهب شیعه اثنی عشری اذعان دارند اما شکست خوردگان دست بدامن مصاهرت وازدواج و ام کلثوم و... میشوند !

اولا که مساله ازدواج معیاری مطلق نیست زیرا بنص قران زن فرعون از بهشتیان و همسر نوح ولوط از جهنمیان هستند ومصاهرت دلیلی بر حقانیت نیست وشرایط سخت ومشکل هر زمانی اقتضای خودش را دارد .

ثانیا در تاریخ روشن است که همسران ائمه علیهم السلام حتی اگر کنیز بودند والاترین زنان عصر خود بودند همچنین ازدواج فامیلی در بین عرب شایع بود و شیعیان دختران ائمه را گرفتند ببینید :

اكثر ازدواجهاى امامان و امامزادگان (ع )، فاميلى بود، زيرا افراد شايسته در ميان بنى هاشم ، فراوان بودند.
مثلا امام سجاد (ع ) با فاطمه دختر عمويش امام حسن (ع ) ازدواج كرد، و فرزندش امام باقر (ع ) از همين مادر (فاطمه ) است .
اميرمؤ منان على (ع ) بيشتر دختران خود را به عقد ازدواج برادرزاده هايش ‍ فرزندان عقيل ، مانند حضرت مسلم (ع )، عبدالله ، محمد و عبدالرحمن در آورد، و يك دخترش حضرت زينب (س ) همسر برادرزاده اش عبدالله بن جعفر، نمود، حضرت ابوالفضل العباس ، با لبابه دختر عبدالله بن عباس ازدواج نمود . چند پسر امام حسن (ع ) با دختران امام حسين (ع ) ازدواج كردند، مانند حسن مثنى كه با فاطمه بنت الحسين (ع )ازدواج كرد، و از او داراى پنج فرزند گرديد و عبدالله بن حسن كه با سكينه ازدواج كرد . حضرت على اكبر (ع ) با دختر عمويش امام حسن (ع ) ازدواج نمود . (36)
حضرت عبدالعظيم با دختر قاسم بن حسن بن زيد بن امام حسن كه نامش ‍ خديجه بود ازدواج كرد . (37)
حكيمه دختر امام جواد (ع ) همسر يكى از نوه هاى امام سجاد (ع ) شد .
نفيسه دختر زيد بن حسن بن على (ع )، همسر اسحاق ، پسر امام صادق (ع ) شد (38) و ...
و گاهى خواستگاران نابابى مى آمدند، آنها را رد مى كردند، مثلا معاويه توسط مروان خواست تا ام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر را به عقد ازدواج يزيد در آورد، عبدالله بن جعفر گفت : اختيار اين دختر با دائيش امام حسين (ع ) است ، و امام حسين (ع ) مانع چنين ازدواجى شد . (39)
امامان (ع ) در مورد فرزندان خود نوعا قبل از بيست سالگى ، وسائل ازدواج آنها را فراهم مى نمودند، و به اين ترتيب به يكى از عواملى كه پشتوانه طبيعى براى تربيت سالم است ، توجه و عنايت خاصى داشتند .
البته مشكلات ديگرى نيز بر سر راه ازدواج وجود دارد كه موجب تاءخير آن خواهد شد، مانند مشكل مسكن كه مهمترين و دشوارترين مانع بر سر راه ازدواج است ، بايد دولت و ملت دست به دست هم نهند، براى حفظ جوانان از انحرافات ، و از خطر شبيخون فرهنگى غرب ، براى دفع و رفع موانع ازدواج ، از جمله مشكل مسكن ، اقدام جدى كنند، كه امروز سستى و كندى در اين كار، حتى به اندازه يك روز، خيانت بزرگ به آرمان مقدس بينش اسلامى است ، و موجب بى اثر شدن آثار تربيتى مكتب انسانساز اسلام خواهد شد.
3 توجه به نامگذارى فرزندان
امامان (ع ) در مورد نامگذارى فرزندانشان كه يكى از شئون تربيت است ، سعى داشتند كه فرهنگ شيعه زنده بماند، در اين مسير، از هر فرصتى استفاده مى كردند، از جمله نامهاى قهرمانان و بزرگان شيعه را براى فرزندان خود انتخاب مى كردند، و علاقمندان به خاندان رسالت نيز، از آنها پيروى مى نمودند .

ماءمون با چه هدفى دختر خود را به ازدواج امام (ع ) درآورد؟

مزرعه امام حسين (ع) مهريه دختر عبدالله بن جعفر
معاويه نامه اى براى مروان بن حكم كه والى مدينه بود نوشت كه اميرالمؤمنين (معاويه) دوست دراد الفت ومحبت (گذشته ) را از سر گيرد و كينه ها را از بين ببرد و صله رحم كند. وقتى نامه ام به تو رسيد، ام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد پسر اميرالمؤمنين خواستگارى كن و او را با پيشنهاد مهريه زياد تطميع كن. مروان نزد عبدالله بن جعفر رفت و نامه معاويه رابراى او خواند و وى را از مشمون نامه مطلع ساخت. عبدالله گفت دايى او حسين به ينبع رفته است و ما بدون اجازه او كارى نمى كنيم، به من مهلت ده تا بيايد. وقتى كه حسين بن على آمد عبدالله جعفر جريان را براى او نقل كرد. حسين نزد دختر عبدالله رفت و گفت دختر عزيزم پسر عمويت قاسم بن محمد بن جعفر بن ابى طالب از ديگران براى تو سزاوارتر و شايسته تر است و شايد تو به مهريه بيشتر علاقه دارى ؟ و من بغيبغات را مهر تو قرار دادم. وقتى كه گروهى (از طرف معاويه) براى برنامه ازدواج آمدند، مروان بن حكم سخن را آغاز كرد و مقصود معاويه را از اين كار صله رحم و اتحاد كلمه است ، بازگو كرد.

آن گاه حسين سخن گفت و ام كلثوم را به ازدواج قاسم درآورد... اين مزرعه همچنيان در اختيار فرزندان عبدالله بن جعفر از طرف ام كلثوم بود كه از يكديگر به ارث مى بردند، تا زمانى كه مأمون به خلافت رسيد. وقتى قضيه را براى مأمون بازگو كردند، گفت هرگز، اين وقف على بن ابيطالب صلوات الله عليه است . فدك را از آنهإ؛77ّّ گرفت، عوضش را به آنها داد و به حالت اوليه برگرداند. 154

مورّخان بر عدد واحدى در تعداد فرزندان امام على عليه السلام اتّفاق ندارند. شيخ مفيد، آنان را 27 پسر و دختر مى داند (1) و ابن سعد، تعداد آنان را به 34 نفر مى رساند (2) و مِزّى، آنان را 39 نفر مى داند. (3)
اختلاف موجود در كتاب هاى تاريخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و كنيه ها و تكرار برخى از آنها دانست. براى ما پس از جستجو و تلخيص نام ها، روشن شد كه فرزندان حضرت، 34 نفرند:
1.حسن عليه السلام؛
2.حسين عليه السلام؛
3.زينب عليها السلام؛
4.اُمّ كلثوم عليها السلام؛
---
102
---
5.مُحَسَّن (4) (كه مادر اينان، فاطمه عليها السلام دختر پيامبر خداست و محسَّن، آخرين فرزند ايشان بود كه در جريان هجوم غوغاييان به خانه وحى، سِقط و كشته شد)؛ (5)
6.عبّاس؛
7.عبد اللَّه؛
8.عثمان؛
9.جعفر (كه مادر اينان، امّ البنين دختر حزام بود و همه آنها همراه امام حسين عليه السلام در كربلا به شهادت رسيدند)؛
10.محمد ابن حنفيّه (كه مادرش خوله دختر جعفر بن قيس بود)؛
11.ابوبكر (6) (كه مادرش ليلى بود كه احتمالاً همان دختر مسعود دارمى است. او همراه امام حسين عليه السلام در كربلا شهيد شد)؛ (7)
12.عبيداللَّه (كه مادرش ليلى بود. او نيز با امام حسين عليه السلام در كربلا شهيد شد) (8) ؛ (9)
13.محمد اصغر (كه مادرش، كنيزى امّ ولد (10) بود. (11) او نيز همراه امام حسين عليه السلام
---
103
---
در كربلا شهيد شد)؛ (12)
14.يحيى (كه مادرش اسماء بنت عميس بود. او در حيات امام على عليه السلام درگذشت)؛ (13)
15.عون (كه مادرش اسماء بنت عميس بود)؛ (14)
16.محمّد اوسط (كه مادرش اُمامه بود)؛ (15)
17.عمر (كه مادرش امّ حبيب، صهباى تغلبى نام داشت)؛ (16)
18.رقيّه (كه مادرش امّ حبيب، صهباى تغلبى نام داشت. او همسر مسلم بن عقيل بود (17) و از وى سه فرزند داشت (18) كه از ميان آنان، عبد اللَّه در كربلا شهيد شد)؛ (19)
19.اُمّ حسن (20) (كه مادرش اُمّ سعيد بود (21) و ابتدا همسر جعدة بن هبيره، خواهرزاده امام عليه السلام بود و سپس به ازدواج جعفر بن عقيل درآمد و چون جعفر در واقعه كربلا شهيد شد، (22) او در زمره اسيران كربلا درآمد)؛ (23)
20.اُمّ هانى (عبد اللَّه اكبر پسر عقيل با او ازدواج كرد. (24) عبد اللَّه و پسرش
---
104
---
محمّد، همراه امام حسين عليه السلام در كربلا شهيد شدند)؛ (25)
21.فاطمه (محمّد بن ابى سعيد بن عقيل (26) كه همراه امام حسين عليه السلام در كربلا كشته شد، با او ازدواج كرد)؛ (27)
22.زينب صغرا (28) (محمّد بن عقيل با او ازدواج كرد)؛ (29)
23.ميمونه (عبد اللَّه بن عقيل با او ازدواج كرد)؛ (30)
24.نفيسه (عبد اللَّه بن عقيل با او ازدواج كرد)؛ (31)
25.خديجه (عبد الرحمان بن عقيل با او ازدواج كرد)؛ (32)
26.اُمامه (صَلت بن عبد اللَّه بن نوفل بن حارث بن عبد المطّلب با او ازدواج كرد (33) و در حيات امام عليه السلام درگذشت)؛ (34)

27.رَمْله كبرا (كه مادرش امّ سعيد بود (35) و به همسرى عبد اللَّه بن ابى سفيان پسر حارث بن عبدالمطّلب درآمد)؛ (36

1. در ماجراى دفن حضرت فاطمه عليها السلام نقل شده است كه امام على عليه السلام فرمود:
پس ندا دادم: اى اُمّ كلثوم، اى زينب، اى سكينه، اى فضّه، اى حسن، اى حسين! بشتابيد و از مادرتان يادگارى برگيريد! (103)
برخى آمدن نام سكينه را در كنار زينب و اُمّ كلثوم، قرينه صحّت انتساب مزار موجود در سوريه به سكينه فرزند امام على عليه السلام دانسته اند؛ اما اين استدلال به چند دليل، پذيرفتنى نيست:
الف - مرحوم مجلسى تصريح كرده است كه اين متن را از منبع قابل اعتمادى اخذ نكرده است. (104)
ب - ذكر فضّه در كنار سكينه و فرزندان على عليه السلام، دلالت مى كند كه در آن هنگام، كسانى جز فرزندان حضرت نيز حضور داشته اند.
ج - هيچ منبع تاريخى اى وجود دخترى به نام سكينه را براى حضرت فاطمه عليها السلام
---
122
---
تأييد نكرده است.
2. در سند روايتى در مدح بانوى دو عالم، حضرت زهراعليها السلام چنين آمده است:
از حسين بن ابراهيم قمى، از على بن محمّد عسكرى، از صعصعة بن ناجيه، از زيد بن موسى، از پدرش، از جدّش جعفر بن محمّد، از پدرش، از عمويش زيد بن على، از پدرش، از سكينه و زينب - دو دختر على عليه السلام -، از على عليه السلام. (105)
امّا ضعف شديد در ابتداى سند، احتمال اشتباه در نقل را افزايش مى دهد و افزون بر آن، ديده نشده كه امام باقرعليه السلام به طريق زيد از امام سجادعليه السلام، نقل روايت كند.
3. در نقل ديگرى از امام حسين عليه السلام آمده است :
خدمتكارى بر خواهرم سكينه بنت على عليه السلام وارد شد و وى سرش را از او پوشاند.... (106)
سند اين روايت نيز به شدّتْ سست است و برخى از راويان آن، مجهول هستند و دچار خلط گشته اند، يعنى ميان روايات درست و نادرست درآميخته اند.
--- ... پاورقى ... ---

1. الأمالى ، طوسى: 366/780، بحارالأنوار: 104/45/7. الإرشاد: 1/354.
2. الطبقات الكبرى: 3 / 20 .
3. تهذيب الكمال: 20 / 479 / 4089 .
4. تهذيب الكمال: 20/479، أنساب الأشراف: 2/411، تاريخ الطبرى: 5/153.
اين نام در بيشتر منابع با تشديد سين آمده و ابن حجر در الإصابة (6 / 191 / 8308)، تصريح كرده است كه: «المحسّن با تشديد سين مهمله است»؛ اما در تهذيب الكمال و أنساب الأشراف و تاريخ الطبرى، بدون تشديد آمده است. گفتنى است، سين در حالت غير مشدّد، مكسور خوانده شده (به صورت: محسِن)؛ ولى در حالت مشدّد، به حركت آن تصريح نشده است كه با توجّه به كاربرد آن در قافيه اشعار كهن و نام هاى مشابه در فرهنگ اسلامى، مفتوح بودن آن، صحيح تر به نظر مى رسد. (م)
5. تلخيص الشافى: 3/156، معانى الأخبار: 206، دلائل الإمامة: 134/43 .
6. برخى منابع، نام او را «محمّد اصغر» گفته اند و يك مصدر، «عبد اللَّه».
7. الطبقات الكبرى: 3 / 19، تاريخ الطبرى: 5 / 154 و 468.
8. برخى منابع او را از سپاهيان مصعب بن زبير مى دانند كه در جنگ با مختار كشته شد.
9. تاريخ الطبرى: 5 / 154، الكامل فى التاريخ: 2 / 440، الإرشاد: 1 / 354.
10. يعنى كنيزى كه از صاحبش فرزند آورد.
11. أنساب الأشراف، نام او را «ورقاء» مى داند.
12. الطبقات الكبرى: 3/20، أنساب الأشراف: 2/413 .
13. إعلام الورى: 1/396، مناقب آل أبى طالب: 3/305، تهذيب الكمال: 20/479.
14. الطبقات الكبرى: 3/20، أنساب الأشراف: 2/413، تاريخ الطبرى: 5/154.
15. الطبقات الكبرى: 3/20، أنساب الأشراف: 2/414، تاريخ الطبرى: 5/154.
16. با وجود دعوت امام حسين عليه السلام از او به كربلا نيامد و دير زمانى زيست و با عبداللَّه بن زبير و حَجّاج، بيعت كرد. ر. ك: سرّ السلسلة العلويّة: 96 و 97، عمدة الطالب: 362.
17. أنساب الأشراف: 2/413، المعارف: 204، نسب قريش: 45، المحبّر: 56 .
18. نسب قريش: 45، إعلام الورى: 1/397.
19. تاريخ الطبرى: 5/469، الكامل فى التاريخ: 2/582، مقاتل الطالبيّين: 98 .
20. در كتاب نسب قريش، او را «امّ الحسين» ناميده اند.
21. الطبقات الكبرى: 3/20، تاريخ الطبرى: 5/154، مروج الذهب: 3/73.
22. أنساب الأشراف: 2/414. نيز، ر. ك: المعارف: 211، نسب قريش: 45.
23. شرح الأخبار: 3/198.
24. نسب قريش: 45، المحبّر: 56، إعلام الورى: 1/397.
25. تاريخ الطبرى: 5/469، الكامل فى التاريخ: 2/582، نسب قريش: 45.
26. الطبقات الكبرى: 8/465. در مناقب آل أبى طالب، «محمّد بن عقيل» آمده است.
27. تاريخ الطبرى: 5/469، الكامل فى التاريخ: 2/582، المحبّر: 491، مقاتل الطالبيّين: 98.
28. الطبقات الكبرى: 3/20، تاريخ الطبرى: 5/155، المعارف: 211.
29. أنساب الأشراف: 2/414، المعارف: 204، نسب قريش: 45، المجدى: 18.
30. أنساب الأشراف: 2/414، المعارف: 205، نسب قريش: 45، المحبّر: 56.
31. نسب قريش: 45، أنساب الأشراف: 2/415 ، المجدى: 18. از متن المجدى فهميده مى شود كه عقيل، دو پسر به نام عبد اللَّه داشته است كه برادر بزرگ تر، همسر ميمونه و برادر كوچك تر، همسر نفيسه بوده است.
32. أنساب الأشراف: 2/415، المعارف: 205، نسب قريش: 45، المحبّر: 57.
33. نسب قريش: 46، المحبّر: 57، المجدى: 18 ، إعلام الورى: 1/398.
34. مناقب آل أبى طالب: 3/305.
35. الطبقات الكبرى: 3/20، أنساب الأشراف: 2/414، تاريخ الطبرى: 5/154.

36. نسب قريش: 45، المحبّر: 56، المجدى: 18، مناقب آل أبى طالب: 3/305.

تنها همسرى كه از طريق عقد دائم به ازدواج امام سجاد (ع ) در آمده است ، ام عبدالله دختر بزرگوارش - امام حسن مجتبى - عليه السلام - مى باشد.

ام عبدالله از زنان با فضيلتى است كه در بسيارى از افتخارهاى معنوى ، در عصر خويش يگانه بوده است . از آن جمله اين كه وى هم دختر امام و هم همسر امام و هم مادر امام مى باشد.

لازم به يادآورى است كه منابع معتبر تاريخى به موضوع ازدواج حضرت جواد عليه السلام با صراحت اشاره كرده اند كه ماءمون همزمان با ولايت عهدى امام رضا عليه السلام دخترش ام فضل رابه همسرى امام جواد عليه السلام درآورد(113) و يا اينكه او را نامزد كرد براى امام جواد عليه السلام (114).

امام سئوالى كه دهن هر كاوشگر را به خود جلب مى كند اين است كه : آيا ازدواج امام محمد تقى عليه السلام با ام فضل يك پيوند مصلحتى همچون ازدواج رسول گرامى اسلام با عايشه بود يا اينكه بر اثر فشار و بنا به درخواست ماءمون صورت گرفت ؟

ا مراجعه به متون ماد رو معتبر ذهن هر فرد منصفى اينرا در مى يابد كه قسم دوم يعنى بنابه فشار و درخواست ماءمون بود و در واقع تضمين كننده مصالح ماءمون بود نه مصلحت وبرخى كتب اختصاصى تدوين يافته در تحليل زندگى سياسى حضرت رضا عليه السلام به تفصيل در اين باره سخن گفته اند (115) كه خوانندگان اهل تحقيق مى توانند مراجعه نمايند، اميد است اين مختصر راجع به روشن كردن برخى از زواياى حساس زندگى امام نهم شيعيان جهان مؤثر باشد.

مسلم بن عقيل، برادرزاده اميرالمؤمنين و پسر عموى حسين بن على بود. دودمانى كه مسلم در آن رشد يافت، دودمان علم و فضيلت و شرف بود و خاندانى كه شخصيت انسانى و اسلامى مسلم در آن شكل گرفت، بهترين زمينه را براى تربيت و تكامل معنوى و حماسى مسلم فراهم كرد. از آغاز كودكى، در ميان جوانان بنى هاشم بخصوص در كنار امام حسن و امام حسين -عليهما السلام بزرگ شد و كمالات اخلاقى و بنيان ولايت و درسهاى حماسه و ايثار و شجاعت را بخوبى فرا گرفت. اجداد مسلم كسانى، چون «ابوطالب » و «فاطمه بنت اسد» بودند كه در فرزندان خويش، شجاعت و ايمان و دلاورى را به ارث مى گذاشتند و مسلم، شاخه اى پربار از اين اصل و تبار بود;و بنا به اصل وراثت،خصلتهاى برجسته را از نياكان خود به ارث برده بود. (1)

مسلم در زمان حضرت امير(ع) نوجوانى رشيد و پاك بود كه به افتخار دامادى آن حضرت نايل شد و با يكى از دختران امام به نام «رقيه » ازدواج كرد.

دليل ازدواج نكردن دختران امام موسي كاظم(ع)

همچنانكه از مطالعه كتب تاريخي و روايات برمي آيد، مي توان گفت كه دختران امام موسي كاظم(ع) بدلائلي كه بعدا خواهيم گفت ازدواج ننمودند؛ و براي علت آن نظريات متفاوتي قائل شده اند من جمله يعقوبي كه از مورخين شيعه است مي نويسد: حضرت امام موسي كاظم(ع) وصيت فرمود كه دخترانش ازدواج نكنند، ولذا هيچيك از آنان ازدواج نكردند، به جز(ام سلمه)كه هم ازدواج واقعي نبود، بلكه وي از مصر عازم حج بود براي اينكه در اين سفر محرمي داشته باشد با پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفرالصادق(ع) عقد محرميت جاري كرد(151).

عبدالله بن مسلم بن عقيل :
قتل معه ( الحسين ( عليه السلام ) أمه رقية بنت علي بن أبي طالب ( عليه
السلام ) ، رجال الشيخ () .

جعفر بن عبدالله رأس المدري ( المذري ) بن جعفر الثاني
ابن عبدالله بن جعفر بن محمد بن علي بن أبي طالب ( عليهم السلام ) أبوعبدالله ،
أمه آمنة بنت عبدالله بن عبيد الله بن الحسن بن علي بن الحسين ( عليهم السلام ) ، كان وجها في أصحابنا ، وفقيها ، وأوثق الناس في حديثه ، وروى عن أخيه محمد ،
عن أبيه عبدالله بن جعفر ، وله عقب بالكوفة والبصرة ، وابن ابنه أبوالحسن
العباس بن أبي طالب علي بن جعفر ( هذا ) .

القاسم بن محمد بن جعفر
ابن أبي طالب عليه السلام ، تزوج بنت عمه عبدالله بن جعفر ، ذكره
السيد المهنا في عمدة الطالب : الاصل الثاني ، في عقب جعفر بن أبي طالب عليه
السلام ، قيل أنه قتل مع الحسين عليه السلام في وقعة الطف ، ولكن لم يظهر
مستند ذلك .

أسماء بنت عميس :
عدها الشيخ في رجاله ، من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله
وسلم ( 38 ) .
ونسب الميرزا في كتابيه إلى رجال الشيخ عدها من أصحاب علي عليه
السلام أيضا ، ولكن ساير النسخ خالية عن ذكره .
نعم ، إن أمير المؤمنين عليه السلام قد تزوج بها بعد وفاة أبي بكر ، وإنها
كانت موالية لامير المؤمنين وللديقة الطاهرة سلام الله عليها ، وذكر ابن
شهر آشوب أن أسماء بنت عميس قالت : أوصت إلي فاطمة عليها السلام أن
لايغسلها إذا ماتت إلا أنا وعلي عليه السلام فأعنت عليا على غسلها .

واز منابع عامه :

الاسم : عبد الله بن حسن بن حسن بن على بن أبى طالب القرشى الهاشمى ، أبو محمد المدنى ، ( و أمه فاطمة بنت الحسين بن على )
المولد : 70 هـ
الطبقة : 5 : من صغار التابعين
الوفاة : 145 هـ
روى له : د ت س ق ( أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة جليل القدر

رتبته عند الذهبي : ثقة

الاسم : فاطمة بنت الحسين بن على بن أبى طالب القرشية الهاشمية المدنية ( زوج الحسن بن الحسن بن على بن أبى طالب أخت زين العابدين )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
الوفاة : بعد 100 هـ
روى له : د ت عس ق ( أبو داود - الترمذي - النسائي في مسند علي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة

رتبته عند الذهبي : لم يذكرها

الاسم : محمد بن على بن الحسين بن على بن أبى طالب القرشى الهاشمى المدنى ، أبو جعفر الباقر ( و أمه أم عبد الله بنت الحسن بن على )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
الوفاة : 100 و بضع عشرة هـ
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة

رتبته عند الذهبي : لم يذكرها

الاسم : عبد الله بن محمد بن عقيل بن أبى طالب القرشى الهاشمى ، أبو محمد المدنى ( أمه زينب الصغرى بنت على بن أبى طالب )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
الوفاة : بعد 140 هـ
روى له : بخ د ت ق ( البخاري في الأدب المفرد - أبو داود - الترمذي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : صدوق فى حديثه لين ، و يقال تغير بأخرة

رتبته عند الذهبي : قال أبو حاتم و عدة : لين الحديث ، و قال ابن خزيمة : لا أحتج به

الاسم : محمد بن عمر بن على بن أبى طالب القرشى الهاشمى ، أبو عبد الله المدنى ( و أمه أم عبد الله أسماء بنت عقيل بن أبى طالب )
الطبقة : 6 : من الذين عاصروا صغارالتابعين
الوفاة : بعد 130 هـ
روى له : د ت س ق ( أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : صدوق

رتبته عند الذهبي : ثقة

الاسم : محمد بن عمرو بن الحسن بن على بن أبى طالب القرشى الهاشمى ، أبو عبد الله المدنى ( و أمه رملة بنت عقيل بن أبى طالب )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
روى له : خ م د س ( البخاري - مسلم - أبو داود - النسائي )
رتبته عند ابن حجر : ثقة

رتبته عند الذهبي : وثق

بخ د ت ق - عبد الله" بن محمد بن عقيل بن أبي طالب الهاشمي أبو محمد المدني وأمه زينب الصغرى بنت علي روى عن أبيه وخاله محمد بن الحنفية وابن عمر وأنس وجابر والربيع بنت معوذ وعبد الله بن جعفر وأبي سلمة بن عبد الرحمن وحمزة بن صهيب والطفيل بن أبي بن كعب وسعيد بن المسيب

"د س - عبد الله" بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب أبو محمد العلوي المدني وأمه خديجة بنت علي بن الحسين ولقبه دافن روى عن أبيه وخاله أبي جعفر وعاصم بن عبيد الله وإسحاق بن سالم وعنه ابنه عيسى والداروردي وابن المبارك وابن أبي فديك وأبو أسامة وغيرهم ذكره بن حبان في الثقات وقال يعقوب بن شيبة عن ابن المدني هو وسط وقال ابن سعد كان قليل الحديث توفي في خلافة أبي جعفر ليس له عند د الا حديث في الجمع في السفر.

"خ م د س - محمد" بن عمرو بن الحسن بن علي بن أبي طالب الهاشمي أبو عبد الله المدني أمه رملة بنت عقيل بن أبي طالب روى عن عمة أبيه زينب بنت علي وابن عباس وجابر روى عنه سعد بن إبراهيم ومحمد بن عبد الرحمن بن سعد بن زرارة وأبو الجحاف داود بن أبي عوف عبد الله بن ميمون قال أبو زرعة والنسائي وابن خراش ثقة قلت وقال بن أبي حاتم عن أبيه ثقة وذكره بن حبان في الثقات

ammarshia;325952 نوشت:
دوستان گرامی تووجه کنند که ایا به سوالات من جواب دادند یا خیر ؟قضاوت با شما
چرا نام ابوبكر در قرآن نيامده؟

برادر در آیه 40 سوره توبه نام ابوبکر به قرینه آمده است.البته این آیه فضیلتی برای ابوبکر نیست و اگر هم نام او نیامده بود فکر نمیکنم دلیلی برای ردش بود.البته شاید بعضی آیات دیگه هم در مورد ایشان باشد.

اگر او [پیامبر] را یارى ندهید، [بدانید که‏] خداوند او را هنگامى که کافران آواره‏اش ساختند، یارى داد، آنگاه که یکى از آن دو به هنگامى که در غار بودند به رفیقش [ابوبکر] گفت نگران مباش که خدا با ماست، آنگاه خداوند آرامش خویش را بر او نازل کرد و به سپاهیانى که نمى‏دیدیدشان یارى داد و [سرانجام‏] آرمان کافران را پست گردانید، و آرمان الهى است که والاست، و خداوند پیروزمند فرزانه است‏.
[=georgia, 'times new roman', times, serif]إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [/][=georgia, 'times new roman', times, serif]﴿۴۰﴾[/]

هدایت شده;327540 نوشت:
سلام برادر.
از دیدگاه اهل سنت پیامبر جانشینی تعیین نفرموده است و این اصلا با معصومیت ایشان در تضاد نیست.

برادر گرامی چطور پیامبری که هنگام خروج از شهر (مثلا برای جنگ) برای مردمی که قرآن را هم در اختیار داشتند والی تعیین میکردند, اما هنگام مرگ امت خود را بدون جانشین رها کردند؟

هدایت شده;327543 نوشت:
برادر من.
اما در مورد حضرت ابوبکر فرمودید، بهتر است تایپکی ایجاد کنید با عنوان "سیره ابوبکر در زمان پیامبر" انشالله در آنجا به شما ثابت خواهم کرد در زمانی که امیرالمومنین حضرت علی رض نوجوانی 10-15 ساله بوده است، بزرگترین کسی که با جان و مال و ناموس و قوایش پشت پیامبر و اسلام ایستاد حضرت ابوبکر صدیق رض بوده است.

آیا سن کم علی علیه السلام یک نقص از نظر شماست؟
در دعوت عشیره اقربین همین علی علیه السلام با سن کم در حالی که ابوبکر حضور داشت تنها تصدیق کننده پیامبر نبود؟

سلام";327787 نوشت:
برادر در آیه 40 سوره توبه نام ابوبکر به قرینه آمده است.البته این آیه فضیلتی برای ابوبکر نیست و اگر هم نام او نیامده بود فکر نمیکنم دلیلی برای ردش بود.البته شاید بعضی آیات دیگه هم در مورد ایشان باشد.

اول آنکه هیچ یک از آیات قرآن کریم نه در شان حضرت ابوبکر است و نه عم و نه عثمان و نه علی
سلام";327787 نوشت:
دوستان گرامی تووجه کنند که ایا به سوالات من جواب دادند یا خیر ؟قضاوت با شما چرا نام ابوبكر در قرآن نيامده؟

مگر قرآن کتاب خاطرات حضرت ابوبکر است که حتما باید نام و داستان های ایشان در آن باشد؟؟؟
مگر حضرت ابوبکر رض جانشین الهی است که نامش در قرآن باشد؟؟؟
سلام";327791 نوشت:
برادر گرامی چطور پیامبری که هنگام خروج از شهر (مثلا برای جنگ) برای مردمی که قرآن را هم در اختیار داشتند والی تعیین میکردند, اما هنگام مرگ امت خود را بدون جانشین رها کردند؟

در هنگام خروج از شهر برای جنگ ها وقتی شخصی جانشین موقت می شد تمام مسئولیت درستی و یا بدی امور ایشان به عهده پیامبر بود. اگر جانشین خطائی می کرد پیامبر پس از بازگشت حساب ایشان را بررسی و قضاوت می کرد.
اما سوال اینجاست، اگر این جانشین باید بدون خطا می بود و جانشین باید معصوم می بود، چرا همیشه حضرت علی رض جانشین پیامبر در شهر نبودند؟؟؟ چرا کسانی دیگر به جای ایشان جانشین می شدند؟ افضل تر بودند؟؟؟

و صد البته همچنان سوال پیش می آید که آیا تعیین جانشین برای بعد از وفات پیامبر صحیح است؟؟؟
و پاسخ:
بله، ایشان پایه دموکراسی را بنا نهادند تا مردم خود از میان خود جانشین بیابند.
چیزی که امروزه به سبک مدرن در تمام دنیا برای اجرایش جنگ و دعواست!!!

سلام";327792 نوشت:
آیا سن کم علی علیه السلام یک نقص از نظر شماست؟ در دعوت عشیره اقربین همین علی علیه السلام با سن کم در حالی که ابوبکر حضور داشت تنها تصدیق کننده پیامبر نبود؟

اولا هرگز حرف از سن کم و نقص امیرالمومنین حضرت علی رض نیست.
دوما همه قبول دارند که با پول و پشتبانی مادی و معنوی حضرت ابوبکر و عثمان رض اسلام در ابتدا رشد نمود. چه بسیار برده هایی که حضرت ابوبکر برای رضای الله نمی خردیدند و آنان را آزاد نمی ساختند.

سوما که دعوت عشیره اقربین را فقط شیعه قبول دارد و از نظر اهل سنت چنین نیست که در آن دعوت شیعه ادعا دارد!!!

چهارما از نظر اسلام در آن سن و سال بر حضرت علی رض تکلیفی شرعی نبوده است اما بر حضرت ابوبکر با توجه به سنشان تکلیف واجب شرعی بوده است.

دوست به ظاهر جديد اما قديدمي رسم ادب است وقتي تازه وارد مي شويد سلام كنيد، اما چون قديمي هستيد و با نام جديد امده ايد از شما خرده نمي گيريم

منم;327807 نوشت:
اول آنکه هیچ یک از آیات قرآن کریم نه در شان حضرت ابوبکر است و نه عم و نه عثمان و نه علی

هم اهل تشيع و هم اهل سنت بر موضوع آيات در شان علي رض صحه مي گذارند جز اين دشمن كوردل و متحجر يعني وهابيت

شما اول مباحث ديگرت را كه نتيجه نگرفتي و نتونستي اثبات كني چطور به خودت اجازه مي دهي طرح شبهه جديد ايجاد كني

خداوند در قرآن كريم ميفرمايند :
( واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرّقوا ) آل عمران : 103
به ريسمان خدا
چنگ بزنيد و متفرق نشويد .



قال الإمام جعفر الصّادق (عليه السلام) :
نحن حبل الله الذي قال : (واعتصموا بحبل الله ..) .
ما ريسمان خدا هستيم كه فرمود : ( به ريسمان خدا
چنگ بزنيد ...)



اسعاف الراغبين : 109
جواهر العقدين : 2/96 و 126
رشفة الصادي : 24

شواهد التنزيل : 1/130 – 131
الصواعق المحرقة : 90

الكشف والبيان : 2/ورقه 17
مفتاح النجا : ورقه 7

نور الابصار : 112
ينابيع المودة : 132 و 327 و 356

خسته نشديد كه اينقدر مطالب كذب مي گوييد بعد كاربران ثقه سايت را متهم به كذب مي كنيد

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿بقره/10﴾

[=&quot]در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت[/]

منم;327807 نوشت:
مگر قرآن کتاب خاطرات حضرت ابوبکر است که حتما باید نام و داستان های ایشان در آن باشد؟؟؟ مگر حضرت ابوبکر رض جانشین الهی است که نامش در قرآن باشد؟؟؟

وقتي دشمنان بيايند نبودن نام علي را در قرآن طرح مسئله كنند خوب اهل تشيع هم از ما مي پرسند چرا نام ابوبكر در قرآن نيست
اين همان چيزي هست كه شما مي خواهيد

kheymegahabalfazl;327819 نوشت:
خداوند در قرآن كريم ميفرمايند : ( واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرّقوا ) آل عمران : 103 به ريسمان خدا چنگبزنيد و متفرق نشويد . قال الإمام جعفر الصّادق(عليه السلام): نحن حبل الله الذي قال : (واعتصموا بحبل الله ..) . ما ريسمان خدا هستيم كه فرمود : ( به ريسمان خدا چنگ بزنيد ...)
اسعاف الراغبين : 109
جواهر العقدين : 2/96 و 126
رشفة الصادي : 24
شواهد التنزيل : 1/130 – 131
الصواعق المحرقة : 90
الكشف والبيان : 2/ورقه 17
مفتاح النجا : ورقه 7
نور الابصار : 112
ينابيع المودة : 132 و 327 و 356

kheymegahabalfazl;327819 نوشت:
خداوند در قرآن كريم ميفرمايند : ( واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرّقوا ) آل عمران : 103 به ريسمان خدا چنگبزنيد و متفرق نشويد . قال الإمام جعفر الصّادق(عليه السلام): نحن حبل الله الذي قال : (واعتصموا بحبل الله ..) . ما ريسمان خدا هستيم كه فرمود : ( به ريسمان خدا چنگ بزنيد ...)
اسعاف الراغبين : 109
جواهر العقدين : 2/96 و 126
رشفة الصادي : 24
شواهد التنزيل : 1/130 – 131
الصواعق المحرقة : 90
الكشف والبيان : 2/ورقه 17
مفتاح النجا : ورقه 7
نور الابصار : 112
ينابيع المودة : 132 و 327 و 356

بررسی روایت در شواهد التنزیل:
٨٧١ - ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺼﻮﻓﻲ ﻗﺎﻝ: ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺍﻟﺠﻠﻮﺩﻱ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻬﻞ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ، ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺮﺑﻌﻲ ﻋﻦ ﺃﺑﺎﻥ ﺑﻦ ﺗﻐﻠﺐ: ﻋﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﻝ ﻧﺤﻦ ﺣﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺬﻱ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻠﻪ: )ﻭﺍﻋﺘﺼﻤﻮﺍ ﺑﺤﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻤﻴﻌﺎ( ﺍﻵﻳﺔ ﻓﺎﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﻮﻻﻳﺔ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﺎﻟﺒﺮ ]ﻛﺬﺍ[ ﻓﻤﻦ ﺗﻤﺴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎ، ﻭﻣﻦ ﺗﺮﻛﻪ ﻛﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻳﻤﺎﻥ.

بررسی سندی:
محمد بن عبد الله الصوفی:

7015 - محمد بن عبد الله بن عبد العزيز بن شاذان أبو بكر الرازي الصوفي.

صاحب تلك الحكايات المنكرة.
لسان المیزان ج 7 ص 251


راوی بعدی محمد بن سهل:
3760 - محمد بن سهل: عن مكحول: مجهول.
دیوان الضعفا ج 1 ص 355

راوی بعدی ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ:
4830 - عبد العزيز بن عمرو.

عن جرير بن عبد الحميد.
فيه جهالة والخبر باطل فهو الآفة فيه، انتهى.

قال ابن الجوزي في الموضوعات: كان يسرق الحديث.
لسان الميزان ج 5 ص 216

233 - عبد العزيز بن عمرو: عن جرير بن عبد الحميد فيه جهالة، وحديثه موضوع.
ذیل دیوان الضعفا ج 1 ص 44

بررسی ها ادامه دارد...

با سلام شما ایراد گرفتید چرا نام مبارک حضرت علی ع در قران نیست همیشه وصف بالاتر از بیان میباشد مثل ایه انما ولیکم الله و رسوله والذین امنو الذین یقیمون الصلوة ویوتون الزکوة و هم راکعون2 دین کجا با مال و اموال عمر و ابی بکر رشد کرده با ثروت حضرت خدیجه س رشد و تکامل پیدا کرد 3 اهل سنت ما نفهمیدیم صحیح بخاری هست شمایید کی هست بروید همان صحیح هایتان را مطالعه کنید بعد حرف بزنید دعوت اولیه پیامبر را که همه قبول دارند شما قبول ندارید4 زمانی که پیامبر بیرون میرفت که والی انتخاب میکرد علی هم با ایشان بود وگرنه ایشان را انتخاب میکرد5 مگر هر کس بالفرض ایه ای در وصفش بیاید حکم معصومیت و خلافت و هر کار که دلش خواست میباشد

kheymegahabalfazl;327819 نوشت:
خداوند در قرآن كريم ميفرمايند : ( واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرّقوا ) آل عمران : 103 به ريسمان خدا چنگبزنيد و متفرق نشويد . قال الإمام جعفر الصّادق(عليه السلام): نحن حبل الله الذي قال : (واعتصموا بحبل الله ..) . ما ريسمان خدا هستيم كه فرمود : ( به ريسمان خدا چنگ بزنيد ...)
اسعاف الراغبين : 109
جواهر العقدين : 2/96 و 126
رشفة الصادي : 24
شواهد التنزيل : 1/130 – 131
الصواعق المحرقة : 90
الكشف والبيان : 2/ورقه 17
مفتاح النجا : ورقه 7
نور الابصار : 112
ينابيع المودة : 132 و 327 و 356

اما سند دیگر شما کتاب الصواعق المحرقة

اگر به ابتدای متن دقت کنیم ابن حجر نوشت است: أخرج الثعلبي في تفسيرها عن جعفر الصادق رضي الله.....
یعنی نظر شخصی ایشان نیست و در ضمن ایشان هیچ گونه سند رویاتی را درج نکرده اند تا ما بتوانیم آن را بررسی کنیم.

منم;327807 نوشت:
اول آنکه هیچ یک از آیات قرآن کریم نه در شان حضرت ابوبکر است و نه عم و نه عثمان و نه علی

اين كلام بي اساستان را اثبات كنيد

0911;327852 نوشت:
بررسی روایت در شواهد التنزیل: ٨٧١ - ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺼﻮﻓﻲ ﻗﺎﻝ: ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺍﻟﺠﻠﻮﺩﻱ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻬﻞ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ، ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺮﺑﻌﻲ ﻋﻦ ﺃﺑﺎﻥ ﺑﻦ ﺗﻐﻠﺐ: ﻋﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﻝ ﻧﺤﻦ ﺣﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺬﻱ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻠﻪ: )ﻭﺍﻋﺘﺼﻤﻮﺍ ﺑﺤﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻤﻴﻌﺎ( ﺍﻵﻳﺔ ﻓﺎﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﻮﻻﻳﺔ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﺎﻟﺒﺮ ]ﻛﺬﺍ[ ﻓﻤﻦ ﺗﻤﺴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎ، ﻭﻣﻦ ﺗﺮﻛﻪ ﻛﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻳﻤﺎﻥ. بررسی سندی: محمد بن عبد الله الصوفی: 7015 - محمد بن عبد الله بن عبد العزيز بن شاذان أبو بكر الرازي الصوفي. صاحب تلك الحكايات المنكرة. لسان المیزان ج 7 ص 251 راوی بعدی محمد بن سهل: 3760 - محمد بن سهل: عن مكحول: مجهول. دیوان الضعفا ج 1 ص 355 راوی بعدی ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ: 4830 - عبد العزيز بن عمرو. عن جرير بن عبد الحميد. فيه جهالة والخبر باطل فهو الآفة فيه، انتهى. قال ابن الجوزي في الموضوعات: كان يسرق الحديث. لسان الميزان ج 5 ص 216 233 - عبد العزيز بن عمرو: عن جرير بن عبد الحميد فيه جهالة، وحديثه موضوع. ذیل دیوان الضعفا ج 1 ص 44

اين همه داستان سرايي كرده ايد كه چه بگوييد؟

0911;327857 نوشت:
اما سند دیگر شما کتاب الصواعق المحرقة اگر به ابتدای متن دقت کنیم ابن حجر نوشت است: أخرج الثعلبي في تفسيرها عن جعفر الصادق رضي الله..... یعنی نظر شخصی ایشان نیست و در ضمن ایشان هیچ گونه سند رویاتی را درج نکرده اند تا ما بتوانیم آن را بررسی کنیم.


چگونه اين را اثبات كرديد؟

سوالي دارم

صاحب كتاب

شواهد التنزيل و الصواعق المحرقة چه كساني هستند؟

با سلام به همه دوستان گرامی

با توجه به اینکه حقیر احتمالا تا پایان تعطیلات امکان پاسخگو یی را ندارم این پست موقتا بسته می باشد.
ان شاء الله بعد از این تاریخ در خدمت دوستان خواهیم بود.

موفق و سربلند باشید.

هدایت شده;327547 نوشت:
شما که بلد هستید و درس خوانده هستید لطفا بگوئید.
بر طبق کدام متن از کتب علمای طراز اول اهل سنت می گوئید یک روایت اگر در تمام طرق خود راویانی ضعیف داشته باشد باز هم صحیح می شود؟؟؟

لطفا مستند پاسخ دهید.

با سلام و عرض ادب
دوست گرامی با عرض پوزش چند نکته خدمت شما عرض می شود:
الف) جنابعالی معنای «طریق» را ظاهرا نمی دانید.
«الطریق هو ما ينتهي إليه السند من الكلام»
توضیح: اگر روایتی را عده ای از راویان از معصوم مباشرتا شنیده باشند و آنرا نقل نمایند، ودر طبقات بعدی راویان دیگر این روایت را از مشایخ خود نقل نمایند به هر کدام از این سندها که به صحابی یا تابعی ختم می گردد طریق روایت گفته می شود.
مثلا در روایت(سفینه نوح) این روایت را صحابی ای همچون ابوذر و ابن عباس و ابو سعید خدری و...نقل نموده اند
حدثنا الحسين بن أحمد بن منصور سجادة البغدادي حدثنا عبد الله بن داهر الرازي حدثنا عبد الله بن عبد القدوس عن الأعمش عن أبي إسحاق عن حنش بن المعتمر أنه سمع أبا ذر الغفاري يقول سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول : مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك.
که سند این روایت با این راویان تا ابن عباس یک طریق محسوب می شود.

ب) تعریف روایت صحیح طبق تعریف ابن حجر در نزهة چنین استخبر الاحاد بنقل عدل، تام الضبط، متصل السند، غیر معلل، ولا شاذ، هو الصحیح لذاته»؛ لذا اگر یکی از این اوصاف مخدوش شود روایت صحیح لذاته نخواهد بود؛خبر صحیح از جهتی خود بر هفت قسم می باشد و از جهتی خبر صحیح به خبر صحیح لذاته و لغیره تقسیم می گردد، و باز در بین روایات صحیح برخی از طرق با عنوان اصح الاسانیدذکر شده اند؛ و بعد از درجه صحیح لغیره حسن لذاته و حسن لغیره داریم که مقسم این تقسیمات خبر مقبول خواد بود در مقابل خبر مردود؛ که البته ممکن است روایتی دارای ضعف سند باشد و فی نفسه داخل این مقسم واقع نشود اما عرضا و با متابعات و شواهد ضعف آن جبران گردد، که تفصیل آن در کتب مربوطه همچون نزهة النظر؛ تالیف ابن حجر آمده است.

هدایت شده;327547 نوشت:
این چیزهایی که می گوئید را کامل تر از این بنده یاد دارم.
دوست شما روایتی را اورده که دارای اشکالاتی بود.
اول آنکه در روایت اول عیاشی بدون واسطه در امام صادق نقل حدیث می کند.
خوب همانگونه که همگان می دانند امام جعفر صادق متولد سال 83 هجری هستند و ابونصر محمد بن مسعود عیاشی در زمان امام 12 شیعه بوده است!!!
خوب این فاصله چندین ساله چگونه توجیه می شود؟؟؟
چگونه عیاشی 200 سال بعد از وفات امام جعفر صادق حدیثی را از ایشان شنیده است؟؟؟

اولا: ظاهرا شما با بدیهی ترین امور در امر روایت آشنایی ندارید؟! روایتی را که نقل نمودید دارای سلسله سند است و در انتهای سند عیاشی واقع شده که وی روایت را با پنج واسطه از امام باقر علیه السلام نقل نموده که راوی مباشر در این روایت ابو بصیر است.

«أبو النضر العياشي قال: حدثنا حمدان بن أحمد القلانسي قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسي، عن سيف بن عميرة عن إسحاق بن عمار عن أبي بصير، عن أبي جعفر، أنه سأله عن قول الله تعالى:اَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قال: نزلت في علي بن أبي طالب».

ثانیا: کسی در اولی الامر بودن امیر المومنین علیه السلام شکی ندارد، شک در اولی الامر بودن غیر اهل بیت علیهم السلام است؛ که این امر احتیاج به دلیل دارد و دلیل عقلی و شرعی ای در این میان وجود ندارد.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است