جمع بندی سند حدیث "علینا القاء الاصول"

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سند حدیث "علینا القاء الاصول"

سند حدیث "علینا القاء الاصول"

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

dfffd;467703 نوشت:
سند حدیث "علینا القاء الاصول"

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
1ـ این روایت در کتاب «السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج‏3، ص: 575» آمده است:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‏
ابن إدريس حلى که از فحول علماى شيعه است، در پايان كتاب السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ( ج 3 / 549- 647) بابى تحت عنوان باب الزيادات دارد كه بعدها به مستطرفات السرائر مشهور گشته است كه مؤلف درباره آن مى‏ نويسد: « هو آخر ابواب هذا الكتاب مما استنزعته و استطرفته من كتب المشيخة المصنفين و الرواة المحصلين و ستقف على اسمائهم ان شاء اللّه‏؛ اين آخرين باب از كتاب السرائر است كه در آن آنچه را از كتاب هاى مشيخه مصنفين و راويان محقق، جدا نموده مورد استفاده قرار داده‏ ام و بزودى به نام آنان اطلاع خواهى يافت.» سپس در ادامه به نام 20 نفر اشاره مى‏ كند.
ابن إدريس حلى در نظر محققان
علامه نورى در فائده سوم از خاتمه مستدرك مى‏ نويسد:
« ابو عبدالله محمد بن احمد بن ادريس عجلى حلى، عالم بزرگوار و معروفى است كه بزرگان فقها در اجازات خود به عظمت مقام علمى، فهم و دقت او اعتراف كرده و او را ستوده‏ اند.» ابن داود در رجال خود آورده است:
« وى پيشواى فقهاى حله، متقن در علوم و داراى تصنيفات بسيار است.» فقيه بزرگ، شهيد اول- رحمه الله- در اجازه خود به او، وى را با عبارات« شيخ، امام، علامه، شيخ العلما و رئيس مذهب» ستوده است.
شيخ حر عاملى در كتاب« امل الآمل» مى‏ نويسد:
« دانشمندان متأخر ما، ابن إدريس را بسيار ستوده‏ اند و كتاب«سرائر» او را با آنچه در آخر آن از كتاب و اصول متقدمين نقل كرده است، مورد اعتماد قرار داده‏ اند.»
2ـ اسم : أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي‏
تقويم : إمامي،ثقةجليل،من‏ أصحاب‏ الإجماع،لايروي‏ ولايرسل‏ إلاعن‏ ثقة
طبقة : الكاظم عليه السلام(جخ،قي،كش) - الرضا عليه السلام(جخ،قي،كش) - الجواد عليه السلام(جخ) - لقى الرضا عليه السلام(ست،جش) - لقى الجواد عليه السلام(جش)
لقب : البزنطي(جخ،قي) كوفي(ست،جش)
كنية : أبوجعفر(جش،ست) أبوعلي(ست)
شهرة : البزنطي(ست،جش)
وفاة : 221،سنة إحدى و عشرين و مائتين(ست،جش)
بنابر این روایت صحیح واز نظر اتصال مسند ونوع سند تعلیق می باشد.

مجید;468033 نوشت:
بنابر این روایت صحیح واز نظر اتصال مسند ونوع سند تعلیق می باشد.
توضیحی در مورد سند تلعیق میدید؟

آیا این خبر واحد است؟ یا در منابع دیگر هم به این طور یا طور دیگر آمده؟

میشه ترجمه ای از حدیث هم ارائه بدید تشکر

dfffd;468461 نوشت:
توضیحی در مورد سند تلعیق میدید؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
يكي از چيزهائي كه در بين محدثين رائج بوده، اين است كه وقتي روايتي را با سند نقل مي ‏كردند، در نقل حديث بعد از آن، اگر بخشي از رواة آن با حديث قبلي يكي بوده «بهذا الاسناد» يا «بالاسناد» تعبير كرده و ادامه را تا آخر ذكر مي‏ كردند، مثلاً :«علي بن ابراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم»
در حديث بعد مي‏ نويسند : «وباسناده عن ابن أبي عمير ...» كه طبعاً اگر كسي بخواهد حديث را در كتاب ديگر بياورد، بايد قسمت اول سند قبلي را ذكر كند.
ولي در بسياري از كتاب ها ـ از جمله كافي ـ گاهي تعليق صورت گرفته و بهذا الاسناد هم تعبير نشده، يعني قسمتي از اول سند در روايت متوالي مشترك است، هنگام نقل روايت دوم از آخرين فرد مشترك، سند را شروع مي‏ كنند بدون اين كه تذكر بدهند «بهذا الاسناد» در اين گونه موارد بايد مقداري از آغاز سند روايت قبل را بر سر روايت بعدي بياوريم تا سند روايت دوم كامل گردد. گاهي هم بين روايت معلق و معلق عليها يك روايت ـ و به ندرت چند روايت ـ فاصله مي‏ شود.
تعليق‏ هائي كه در كتب حديثي واقع شده معمولاً واضح است ولي گاهي روشن نيست و موجب اشتباه مي‏ گردد و اين در مواردي است كه شخصي اول سند قرار گرفته كه گاهي بلاواسطه از او روايت مي‏ شود و گاهي مع الواسطة و لذا معلوم نمي‏ شود اين كه اول سند قرار گرفته آيا ابتداي سند است، يا مقداري از قبلش به اعتماد روايت قبلي حذف شده، و گاهي اشتراك نام راوي كه اول سند واقع شده، باعث مي‏ شود كه در تعليق و عدم تعليق ترديد كنيم به طوري كه بر اهل فن نيز مسأله واضح نيست. مثلاً : مرحوم كليني معمولاً روايت احمد بن محمد بن عيسي و هم چنين روايت احمد بن محمد بن خالد را بوسيله «عدة من اصحابنا» نقل مي‏ كند ولي در خيلي جاها احمد بن محمد به اعتماد اسناد قبل، اول سند واقع شده است كه سند معلق مي‏ باشد. با توجه به اين كه دو نفر از مشايخي كه كليني بلاواسطه از آنها نقل مي‏ كند يكي «احمد بن محمد عاصمي» و ديگري «احمد بن محمد بن سعيد» (ابن عقده) است اگر بعد از آن كه روايتي را با واسطه از «احمد بن محمد» نقل كرد (كه طبعاً يا ابن عيسي است يا ابن خالد) روايتي را با احمد بن محمد شروع كرد معلوم نمي‏ شود كه او «ابن عيسي يا ابن خالد» است و به اعتماد سند قبلي واسطه حذف شده است يا «عاصمي يا ابن عقده» است و بين كليني و او هيچ واسطه‏ اي نيست.
البته چون مشايخ آنها مشخص است مسأله براي اهلش روشن مي‏ شود، لكن هميشه واضح نيست كما اين كه اين مشكل در مورد كتاب مستطرفات ابن ادريس كه از كتاب جميل و بزنطي و ديگران قسمت هائي را دنبال هم نقل كرده، ديده مي‏ شود.
از امور شايع و رايج اين است كه گاهي اشخاص در يك بحثي روايت سوم باب را مثلاً مناسب بحث خود ديده، نقل مي‏ كنند، اولِ سند در كافي مثلاً احمد بن محمد قرار گرفته كه كليني به اعتماد سند قبل، «عدة من اصحابنا» را نياورده. ناقل مي‏ گويد: «روي الكليني عن احمد بن محمد عن الحسن بن محبوب ...» و روايت را نقل مي‏ كند، با اين كه كليني از احمد بن محمد به اعتماد حديث قبل معلّقاً نقل كرده، و اين غفلت و اشتباه بر ناقلين حديث حتي از شيخ طوسي ـ با آن احاطه كه در نقل احاديث داشته ـ به چشم مي‏ خورد كه در تهذيب مي‏ نويسد : «روي محمد بن يعقوب، عن احمدبن محمد، عن ابن محبوب ... ».
لذا صاحب معالم در منتقي مي‏ گويد : اين كه در اسناد مي‏ بينيم شخصي از ديگري نقل حديث كرده با اين كه او را درك نكرده، علت آن در بسياري موارد همان وقوع تعليقات و غفلات ناقلين و محدثين از آن است كه هنگامي كه روايتي از يك منبع حديثي، به كتاب ديگر منتقل مي‏ شود، توجه به معلق بودن حديث نمي‏ شود.

dfffd;468461 نوشت:
میشه ترجمه ای از حدیث هم ارائه بدید تشکر

با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
ـ امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیكم اَن تفرعوا؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن برموارد برعهده شما است.»
(محمدبن الحسن الحر العالمی، وسائل الشیعه، كتاب القضاء، باب 6، از ابواب صفات القاضی، حدیث 51 و 52.)
ـ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‏
؛بر ماست بیان اصول برای شما وتفریع وفروع از اصول بر عهده ی شماست.» (السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج‏3، ص: 575)

مجید;472415 نوشت:
بر ماست بیان اصول برای شما وتفریع وفروع از اصول بر عهده ی شماست

با سلام. این متن را من اینطور برداشت کردم و سوالاتی برای من پیش آمد ، که امام میفرمایند ما مطالب را بیان میکنیم ، شما خودتان باید حقیقت آنرا در یابید ؟

یعنی

1- هر کسی با ظن خودش ، مطلب امام را بفهمد و به آن عمل کند ، مثلا دو نفر مطلب را یکی یک جور و دیگری خلاف آن بفهمد ، و به آن عمل کنند ، این اشتباه نیست ؟

الف : اگر آن دو نفر دسترسی به معصوم ع داشته باشند خوب میروند و سوال میپرسند ولی اگر عمل را انجام داده باشند ، و بعدش از امام بپرسند ، گناهی بر آنها نیست ؟ شاید با فهم خود ، کار اشتباهی کرده باشند

ب : اگر آن دو نفر دسترسی به معصوم ع نداشته باشند و فقط همان دستور معصوم رسیده باشد و توضیحی بر ان نباشد و باز دو کار مختلف و متضاد را انجام دهند ، و گناه باشد ، حکم چیست ؟

2- آیا از این گفتار امام ، پویایی فقه را میتوان برداشت کرد ؟ که بر اساس زمان مختلف ، دستور امام ، شکل متفاوتی میگیرد و بنا بر مصلحت آن زمان ، حکم امام مثلا عمل شود یا متوقف شود ، یا جاری شود یا مثلا حرام شود ؟

3- در مسئله ی دو ، احتمال ایجاد خطا بسیار بسیار بالاست ، پس یعنی در طول مدتی که امام زمان عج غایب شده اند ، چه بسا که به احکام هیمنطور اشتباه عمل شده باشد و به ما رسیده باشد و ما بر اساس کلی مفهوم اشتباه که برداشت شخصی این و آن است حکم بدهیم که در این صورت از دین بسیار دور شده ایم .پس سوال اینجاست که فایده ی دین چیست اگر اینقدر احتمال خطا در آن است و یاری دهنده از جانب خدا وبه قول معروف حجت خدا بر خلق نزد ما نیست و حجت بر ما تمام نیست

پست جمع بندی موضوع
پرسش:
سند حدیث "علینا القاء الاصول"

پاسخ:
سلام وعرض ادب
این روایت در کتاب «السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج‏3، ص: 575» آمده است:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‏؛ بر ماست بیان اصول برای شما وتفریع وفروع از اصول بر عهده ی شماست.
بررسی سندی:
1- ابن إدريس حلى که از فحول علماى شيعه است، در پايان كتاب السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ( ج 3 / 549- 647) بابى تحت عنوان باب الزيادات دارد كه بعدها به مستطرفات السرائر مشهور گشته است كه مؤلف درباره آن مى‏ نويسد:« هو آخر ابواب هذا الكتاب مما استنزعته و استطرفته من كتب المشيخة المصنفين و الرواة المحصلين و ستقف على اسمائهم ان شاء اللّه‏؛ اين آخرين باب از كتاب السرائر است كه در آن آن چه را از كتاب هاى مشيخه مصنفين و راويان محقق، جدا نموده مورد استفاده قرار داده‏ ام و بزودى به نام آنان اطلاع خواهى يافت.» سپس در ادامه به نام 20 نفر اشاره مى‏ كند.
ابن إدريس حلى در نظر محققان
- علامه نورى در فائده سوم از خاتمه مستدرك مى‏ نويسد:
»ابو عبدالله محمد بن احمد بن ادريس عجلى حلى، عالم بزرگوار و معروفى است كه بزرگان فقها در اجازات خود به عظمت مقام علمى، فهم و دقت او اعتراف كرده و او را ستوده‏ اند.»
- ابن داود در رجال خود آورده است:« وى پيشواى فقهاى حله، متقن در علوم و داراى تصنيفات بسيار است.»
- فقيه بزرگ، شهيد اول- رحمه الله- در اجازه خود به او، وى را با عبارات« شيخ، امام، علامه، شيخ العلما و رئيس مذهب» ستوده است.
- شيخ حر عاملى در كتاب« امل الآمل» مى‏ نويسد:« دانشمندان متأخر ما، ابن إدريس را بسيار ستوده‏ اند و كتاب«سرائر» او را با آن چه در آخر آن از كتاب و اصول متقدمين نقل كرده است، مورد اعتماد قرار داده‏ اند.»

2ـ اسم : أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي‏
تقويم : إمامي،ثقة جليل،من‏ أصحاب‏ الإجماع، لايروي‏ ولايرسل‏ إلاعن‏ ثقة
طبقة : الكاظم عليه السلام(جخ،قي،كش) - الرضا عليه السلام(جخ،قي،كش) - الجواد عليه السلام(جخ) - لقى الرضا عليه السلام(ست،جش) - لقى الجواد عليه السلام(جش)
لقب : البزنطي(جخ،قي) كوفي(ست،جش(
كنية : أبوجعفر(جش،ست) أبوعلي(ست)
شهرة : البزنطي(ست،جش(
وفاة : 221،سنة إحدى و عشرين و مائتين(ست،جش(

بنابر این روایت صحیح واز نظر اتصال مسند ونوع سند تعلیق می باشد.و تعلیق یعنی:حذف نام يك يا چند راوى از ابتداى سند به اتكاء اسناد قبل، بدون اين كه به قسمت محذوف سند با عباراتى چون بهذا الإسناد يا ضمير اشاره شود. مثال :أبو علي الأشعرى عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان بن يحيى عن العيص بن القاسم...
صفوان بن يحيى عن عبد الله بن مسكان (كافي 4: 128/2و3)

موضوع قفل شده است