جمع بندی سلام آیا این شعر از مرحوم شیخ بهایی راشنیده اید ؟! به نظر شما درست است ؟!

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سلام آیا این شعر از مرحوم شیخ بهایی راشنیده اید ؟! به نظر شما درست است ؟!

همه شب نماز خواندن، همه روزه روزه کردن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن

به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن

به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن

به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی نااميدي در بسته باز کردن
-------------------------------------------------------
سلام . از دوستان خواهش میکنم در باره این شعر مرا راهنمایی فرمایند فقط لطف نموده و برای اظهار نظر حتما از احادیث و روایات و نیز آیات کلام الله استفاده نموده تا نظرشان مستند باشد .
1-آیا واقعا این شعر از مرحوم شیخ بهایی است ؟
2-آیا به نظر شما آن چند مصراع را که من پررنگ کردم با آیات و احادیث سازگار است ؟!مثلا من اشخاصی را میشناسم که از شاد کردن سایرین خصوصا دردمندان و مستاصل ها ذاتا لذت میبرند و حتی وقتی این دل رحمی آنها برای اطرافیان معلوم میشود بارها مورد سوءاستفاده اشخاص قرار گرفته اند اما بازهم وقتی کسی نزد آنها ابراز ناراحتی میکند و مثلا پولی میخواهد آن پول را برایش تهیه میکنند .اما همینها مثلا اغلب نماز صبحشان قضا میشود یا کاری به نماز اول وقت ندارند و بعضا غیبت هم میکنند و یا جوکهای غیر حلال میشنوند یا میگویند و یکی میگفت سال تا سال قرآن هم نمیخواند چون بلد نیست وحالش را ندارد اما هروقت کسی مشکل داشت بقیه او را برای حل مشکل معرفی میکنند و بارها شنیده ام که اشخاصی میگویند فلانی زندگی مرا نجات داد یا فلانی دل مرا بدون هیچ منتی شاد کرد و کمکم کرد .
به نظرم این گونه اشخاص چون به واجبات و محرمات اعتنای چندانی ندارند نمیتوانند بیش از کسی مورد رحمت خداوند قرار گیرند که عمری را به دعا و راز و نیاز پرداخته و این با این شعر شیخ بهایی تضاد دارد و از طرفی براساس حدیثی که میفرماید اصل اعمال نماز است و اگر نماز کسی قبول شد سایر اعمال هم قبول میشود و اگر نماز کسی رد شد سایر اعمال هم رد میشود پس نمیتوان آن چند مصرع که پررنگ کرده ام را قبول کرد .
خب آیا دوستان میتوانند راهنمایی کنند .

با نام الله





کارشناس بحث: استاد بصیر

صادق صادق;371571 نوشت:
1-آیا واقعا این شعر از مرحوم شیخ بهایی است ؟

باسلام. بلی از شیخ بهائی است.

صادق صادق;371571 نوشت:
2-آیا به نظر شما آن چند مصراع را که من پررنگ کردم با آیات و احادیث سازگار است ؟!

صادق صادق;371571 نوشت:
به نظرم این گونه اشخاص چون به واجبات و محرمات اعتنای چندانی ندارند نمیتوانند بیش از کسی مورد رحمت خداوند قرار گیرند که عمری را به دعا و راز و نیاز پرداخته و این با این شعر شیخ بهایی تضاد دارد و از طرفی براساس حدیثی که میفرماید اصل اعمال نماز است و اگر نماز کسی قبول شد سایر اعمال هم قبول میشود و اگر نماز کسی رد شد سایر اعمال هم رد میشود پس نمیتوان آن چند مصرع که پررنگ کرده ام را قبول کرد .
خب آیا دوستان میتوانند راهنمایی کنند .

البته منظور شیخ بهائی، از این که خدمت به خلق، بالاترین و بهرتین اعمال باشد، بعد از این است که به سایر واجبات و ترک محرمات پرداخته باشیم به علاوه این که اعتقادات صحیحی هم داشته باشیم. و همچنین، خدمت به خلق را جهت خوش نودی خدا و رضایت او انجام داده باشیم نه برای شفای قلب خودمان. در اینصورت، خدمت به خلق و شاد کردن دلِ مومن، از بالاترین اعمال خواهد شد. که البته باید گفت، همین خدمت به خلق که شیخ بهائی ذکر می کند، خودش یکی از واجبات است، نه همه واجبات یا تنها واجب. اگر کسی اعتقادی به خدا و قیامت و ائمه نداشته باشد، و برای شادی قلب خود یا دیگران، خدمت به مردم بکند، این کار سبب نجات او نخواهد شد.
اما احادیث در این زمینه:
[=Traditional Arabic]عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ عَمَلٍ يَعْمَلُهُ الْمُسْلِمُ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ بَاباً مِنَ السُّرُورِ إِلَّا أَدْخَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ السُّرُورِ.(المومن، ص 53)
امام صادق می فرمایند: هیچ عملی نیست که یک مسلمان انجام بدهد که نزد خدا محبوبتر باشد از شاد کردن برادر مسلمان خویش(یعنی برطرف کردن حوائج او) و هیچ مسلمانی نیست که برادر مسلمانش را شاد می کند مگر این که خداوند متعال بابی از سرور در دل او ایجاد می نماید.

فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَفْضَلَ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ.(الفقه المنسوب الی امام الرضا، ص 239)
هیچ عملی نزد خداوند بعد از انجام واجبات، برتر از ادخال سرور بر مومن نمی باشد.

مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ.(کافی، ج2، 188)
خداوند متعال به چیزی بهتر از ادخال سرور بر قلب مومن، عبادت نشده است.

عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ‏ احْرِصُوا عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْإِيمَانِ أَفْضَلَ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِين‏.(مستدرک الوسائل، ج 12، ص 403)
درقضاء حوائج مومنین، و ادخال سرور بر آنها و رفع گرفتاریشان حریص باشید که بعد از ایمان به خدا چیزی با فضیلت تر از ادخال سرور بر قلب مومن نمی باشد.

و البته باید گفت که بالاترین ادخال سرور بر قلب مومن و رفع گرفتاری او، کمک در رفع گرفتاریهای معنوی و هدایت کردن اوست. از این رو رسول مکرم اسلام (ص) به امیرالمومنین فرمودند:«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِي يَوْمَ الْخَيْبَرِ لَأَنْ‏ يَهْدِيَ‏ اللَّهُ‏ بِكَ‏ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْس‏؛ در روز خیبر پیامبر به حضرت علی فرمودند: اگر خدا شخصی واحد را به دست تو هدایت کند(حاجتش را برآورده سازی)، برای تو بهتر است از آنچه که آفتاب بر آن می تابد.(یعنی از دنیا و مافیها ارزشمند تر است)

روزی حضرت موسی (ع) از خدا سوال کرد خدایا اگر تو بنده بودی و خالقی داشتی، چه می کردی تا دلِ خالقت را بدست بیاوری؟ خدا به موسی خطاب کرد: یا موسی برای شاد کردن خدای خود، تا می توانستم، خدمت به خلقِ او می کردم.[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic] [=Traditional Arabic] [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic] [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

صادق صادق;371571 نوشت:
به نظرم این گونه اشخاص چون به واجبات و محرمات اعتنای چندانی ندارند نمیتوانند بیش از کسی مورد رحمت خداوند قرار گیرند که عمری را به دعا و راز و نیاز پرداخته و این با این شعر شیخ بهایی تضاد دارد و از طرفی براساس حدیثی که میفرماید اصل اعمال نماز است و اگر نماز کسی قبول شد سایر اعمال هم قبول میشود و اگر نماز کسی رد شد سایر اعمال هم رد میشود پس نمیتوان آن چند مصرع که پررنگ کرده ام را قبول کرد .
خب آیا دوستان میتوانند راهنمایی کنند .

سلام
هرکمالی بطور جداگانه اثر خاص خودش را دارد . نماز اثر خودش را دارد بخشش اثر خودش را . در روایت داریم کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است . یعنی چه ؟ یعنی در این صفت کمالی سخاوت نزدیکتر است . پس هر کمالی حسابش جداست .
اما اینکه این اعمال از نماز و روزه و ... ارزشمندتر است یا نه بحث جداگانه ای دارد .
والله الموفق

سلام ممنون از پاسختان .پس اگر در روایت داشته باشیم که کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است پس میتوان نتیجه گرفت که امکان رفتن یک کافر سخاوتمند به بهشت بیش از مومن بخیل است ؟! آیا این نتیجه گیری من صحیح است ؟!
اگر این نتیجه گیری صحیح باشد پس این افرادی که من گفتم اصلا کافرنیستند فقط در متاسفانه در نماز کاهلند مثلا نماز صبح آنها همیشه قضا میشود و در شنیدن غیبت یا گفتن غیبت هم چندان خوددار نیستند و مسائلی از این قبیل لذا احتمال بهشت رفتن آنها هم زیاد میشود ؟! نمیدانم آیا این نتایجی که گفتم صحیح هست یا نه ؟!
اگر صحیح باشد پس شعر مرحوم شیخ بهایی هم مطابق با این روایت صحیح از آب درمیاید!
حالا اگر میتوانید آن روایت و حتی روایاتی مشابه آنرا با سند ذکر بفرمایید .اگر زحمت این کار را بکشید بسیار ممنون خواهم بود و پیشاپیش برای سلامتی شما صلواتی میفرستم

صادق صادق;371922 نوشت:
سلام ممنون از پاسختان .پس اگر در روایت داشته باشیم که کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است پس میتوان نتیجه گرفت که امکان رفتن یک کافر سخاوتمند به بهشت بیش از مومن بخیل است ؟! آیا این نتیجه گیری من صحیح است ؟!

[=microsoft sans serif]
لازم است دقت کنید آنچه در اینگونه روایات مطرح می شود ومورد مقایسه قرار می گیرد کفر وایمان نیست بلکه سخاوت وبخل است ودر واقع ارزش فضیلت سخاوتمندی مطرح می شود ویا در روایتی که مومن ترشرو در کنار کافر خوشرو مقایسه می شود هدف مقایسه کردن کفر وایمان نیست بلکه نوعی ارزشگذاری برای فضیلت خوش خلقیست. بنابراین برای کافر، کفرش جدا مورد محاسبه قرار می گیرد و سخاوت وخوش خلقی اش نیز جدا وبرای مومن نیز ایمانش به طور جداگانه محاسبه خواهد شد وبخل وبد خلقی اش نیز مجزا.

خب این سری از روایات خیلی مهم هستند .توجه بفرمایید که میگوید : کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است
بعبارتی همانگونه که شما میگویید در روز قیامت برآیند کار محاسبه میشود یا همان جمع جبری مثبتها و منفی ها و براساس این روایات جمع جبری کافر سخاوتمند از مومن بخیل بیشتر است !
به نظرم ترویج اینگونه روایات در جامعه میتواند به جامعه ای خوش خلق و هم آوا منتج شود .
داستانی شنیده ام که نمیدانم درست هست یا نه اما میگوید موسی فرعون را هدایت میکرد و فرعون گوش نمیداد و حتی موسی را مسخره میکرد و موسی شکایت نزد خدا برد . خداوند فرمود :فرعون هرروز سفره ای پهن میکند و فقیر و غنی را کنار هم مینشاند و به همه غذا میدهد و مردم هم میخورند و او را دعا میکنند و من کسی را که مردم دعایش میکنند عذاب نمیکنم تا اینکه اطرافیان فرعون به او گفتند طرفداران موسی زیاد شده اند و باید از مخارج کم کنیم و لشکر و دستگاه اطلاعاتی را تقویت کنیم تا طرفداران موسی را از بین ببریم و از اینجا آن سفره جمع شد و بدنبال آن عذاب خداوند هم نازل گردید .(والله اعلم )

صادق صادق;371922 نوشت:
پس اگر در روایت داشته باشیم که کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است پس میتوان نتیجه گرفت که امکان رفتن یک کافر سخاوتمند به بهشت بیش از مومن بخیل است ؟! آیا این نتیجه گیری من صحیح است ؟!

با سلام.

اگر روایت صحیح باشد پاسخ شما به صراحت در خود روایت آمده است. کافر سخاوتمند از مؤمن بخیل به خدا نزدیک تر است یعنی چه؟ عقلاً یعنی کسی که به خدا نزدیک تر است به بهشت نزدیک تر و سزاوارتر است.

با تشکر از کارشناس محترم جناب سینا که پاسخگویی مناسبی رو داشتند.
و همچنین آقای صادق ( که ظاهرا خودشون به تنهایی 2نفر هستن - صادق صادق) که موضوع خوبی رو مطرح کردند

مؤمن;371995 نوشت:
اگر روایت صحیح باشد پاسخ شما به صراحت در خود روایت آمده است. کافر سخاوتمند از مؤمن بخیل به خدا نزدیک تر است یعنی چه؟

صادق صادق;371990 نوشت:
خب این سری از روایات خیلی مهم هستند .توجه بفرمایید که میگوید : کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است
بعبارتی همانگونه که شما میگویید در روز قیامت برآیند کار محاسبه میشود یا همان جمع جبری مثبتها و منفی ها و براساس این روایات جمع جبری کافر سخاوتمند از مومن بخیل بیشتر است !

صادق صادق;371922 نوشت:
پس اگر در روایت داشته باشیم که کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است پس میتوان نتیجه گرفت که امکان رفتن یک کافر سخاوتمند به بهشت بیش از مومن بخیل است ؟! آیا این نتیجه گیری من صحیح است ؟!

باسلام و احترام
اولا روایت در باب سخاوت کافر، بدین صورت که دوستان ذکر کردند نیست و کمی تحریف در معنای آن رخ داده است. امام صادق می فرمایند: کافر سخاوتمند به بهشت امیدوارتر است از مومن بخیل.
كافر سخيّ أرجى‏ إلى‏ الجنّة من مسلم شحيح.(نثر اللئالی، ص 94)
این گونه روایات، بالابودن ارزش صفت سخاوت را بیان می کنند. یعنی یک انسان کافر، اگر واقعا اهل سخاوت باشد(که صفتی ازصفات الهی است) امید بیشتری به هدایت باید داشته باشد، البته بعد از ایمان به خدا. و الا خود خداوند در قرآن می فرماید همه اعمال به همراه ایمان به خدا ارزشمند و قابل قبول خواهد بود و اگر به اندازه زمین و دو برابر آن در راه خدا بدهند ولی ایمان نداشته باشند، اهل بهشت نخواهند بود. پس داشتن صفت نیکو به تنهایی نجاب بخش نیست، بلکه می تواند امیدِ هدایت را در آن فرد بیشتر کند.
همچین انسان بخیل به جهنم بیشتر باید امید داشته باشد تا بهشت. چه مومن باشد چه کافر. در روایات ما موجود است که کسی که صفت سخاوت دارد، شعبه ای از ایمان در او وجود دارد و الا بخشش نمی کند، به خاطر این است که انسان سخی باید به بهشت بیشتر امیدوار باشد.
همچنین مومنی که اهل بخل است در واقع مومن نیست، از این رو امام صادق فرمودند: هیچ مومنی نیست مگر این که سخی باشد. «لایکون مومن الا سخیا»(مصباح الشریعه، ص 82)
یعنی کسی که سخی نیست مومن نیست. پس نباید بخیل را مومن واقعی دانست.
همه این سخنان، اهمیت و ارزش صفت سخاوت را بیان می کنند تا حدی که در روایات موجود است، انسان کافر اگر سخی باشد، اگر چه داخل جهنم بشود ولی آتش او را اذیت نمی کند. «لایدخل النار و لو کان کافرا».

[=Traditional Arabic]چنان كه حديث است كه: پادشاه كافر عادل، مثل نوشيروان، يا سخى كافر، مثل حاتم، هر چند در جهنّمند امّا به بركت عدالت و جود، از عذاب جهنّم محفوظ هستند.

[=Traditional Arabic]

مؤمن;371995 نوشت:
اگر روایت صحیح باشد پاسخ شما به صراحت در خود روایت آمده است. کافر سخاوتمند از مؤمن بخیل به خدا نزدیک تر است یعنی چه؟ عقلاً یعنی کسی که به خدا نزدیک تر است به بهشت نزدیک تر و سزاوارتر است.

سلام

اگر این مطلب درست باشه بعضی از ایات قران زیر سوال می ره
مثلا انجا که خدا می فرماید اگر شتر بتواند از سوراخ سوزن رد شود کافر هم از جهنم نجات پیدا خواهد کرد
طبق این ایه کافر در جهنم است و نجات هم پیدا نخواهد کرد
حال چطور این کافر به بهشت نزدیک تر از مومن است ؟

چون مومن یا به جهنم نمی رود یا اگر برود بعد از مدتی نجات پیدا خواهد کرد
پس می بینیم که مومن به بهشت نزدیکتر از کافر است

همچنین ایه ای داریم که می فرماید خدا همه گناهان را می بخشد به جز شرک
باز طبق این ایه مومن که مثلا یکی از گناهاش بخل بوده بخشیده می شه
ولی کافر یا مشرک هرگز بخشیده نمیشه
پس باز مومن به بهشت نزدیکتر از کافره
با تشکر

سلام

یک نکته ای را بگویم شاید مشکل برخی از دوستان حل شود اول اینکه کسی که به دیگران رحم دارد هرگز نمیتواند کافر باشد چه برسد به مشرک و ثانیاً انکه به دیگران رحم دارد خدا وند نیز به او رحم میکند و وسائل توبه اورا فراهم مینماید و نهایت کار او بهشت است و اما انکه بخل دارد ایمان ندارد اعمالش نیز ظاهریست و خداوند نیز او را تنها میگذارد و سرنجامش چه بسا جهنم خواهد بود .

َشِحَّةً عَلَیكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیتَهُمْ ینْظُرُونَ إِلَیكَ تَدُورُ أَعْینُهُمْ كَالَّذِی یغْشَى عَلَیهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَیرِ أُولَئِكَ لَمْ یؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یسِیرًا«الأحزاب/19»
بر شما بخیلانند و چون خطر فرا رسد آنان را می‏بینی که مانند کسی که مرگ او را فرو گرفته چشمانشان در حدقه می‏چرخد [و] به سوی تو می‏نگرند و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهایی تند نیش می‏زنند بر مال حریصند آنان ایمان نیاورده‏اند و خدا اعمالشان را تباه گردانیده و این [کار] همواره بر خدا آسان است

باسلام

ببخشید نمیخواستم بحث رو منحرف کنم اما در خصوص حاتم طایی که مردی سخاوتمند و جوانمرد بود گفته اند که مسیحی بوده نه کافر! حال مسیحی خدا پرست مثل اصحاب کهف بوده یا مسیحی مشرک الله اعلم!
اما آنقدر این مرد نزد حتی بزرگان دین ما و عرفای ما محترم است که میتوان گفت مشرک نبوده و مسیحی خدا پرست بوده! بنظر خودم که از اولیای خدا بوده!

ندانم که گفت این حکایت به من****که بوده‌ست فرماندهی در یمن
ز نام آوران گوی دولت ربود****که در گنج بخشی نظیرش نبود
توان گفت او را سحاب کرم****که دستش چو باران فشاندی درم
کسی نام حاتم نبردی برش****که سودا نرفتی از او بر سرش
که چند از مقالات آن باد سنج****که نه ملک دارد نه فرمان نه گنج
شنیدم که جشنی ملوکانه ساخت****چو چنگ اندر آن بزم خلقی نواخت

در ذکر حاتم کسی باز کرد****دگر کس ثنا کردن آغاز کرد
حسد مرد را بر سر کینه داشت****یکی را به خون خوردنش بر گماشت
که تا هست حاتم در ایام من****نخواهد به نیکی شدن نام من
بلا جوی راه بنی طی گرفت****به کشتن جوانمرد را پی گرفت
جوانی به ره پیشباز آمدش****کز او بوی انسی فراز آمدش
نکو روی و دانا و شیرین زبان****بر خویش برد آن شبش میهمان

کرم کرد و غم خورد و پوزش نمود****بد اندیش را دل به نیکی ربود
نهادش سحر بوسه بر دست و پای****که نزدیک ما چند روزی بپای
بگفتا نیارم شد این جا مقیم****که در پیش دارم مهمی عظیم
بگفت ار نهی با من اندر میان****چو یاران یکدل بکوشم به جان

به من دار گفت، ای جوانمرد، گوش****که دانم جوانمرد را پرده پوش
در این بوم حاتم شناسی مگر****که فرخنده رای است و نیکو سیر؟
سرش پادشاه یمن خواسته‌ست****ندانم چه کین در میان خاسته‌ست!
گرم ره نمایی بدان جا که اوست****همین چشم دارم ز لطف تو دوست

بخندید برنا که حاتم منم****سر اینک جدا کن به تیغ از تنم
نباید که چون صبح گردد سفید****گزندت رسد یا شوی ناامید

چو حاتم به آزادگی سر نهاد****جوان را برآمد خروش از نهاد
به خاک اندر افتاد و بر پای جست****گهش خاک بوسید و گه پای و دست
بینداخت شمشیر و ترکش نهاد****چو بیچارگان دست بر کش نهاد
که گر من گلی بر وجودت زنم****به نزدیک مردان نه مردم، زنم
دو چشمش ببوسید و در بر گرفت****وزان جا طریق یمن بر گرفت

ملک در میان دو ابروی مرد****بدانست حالی که کاری نکرد
بگفتا بیا تا چه داری خبر****چرا سر نبستی به فتراک بر؟
مگر بر تو نام‌آوری حمله کرد****نیاوردی از ضعف تاب نبرد؟
جوانمرد شاطر زمین بوسه داد****ملک را ثنا گفت و تمکین نهاد
که دریافتم حاتم نامجوی****هنرمند و خوش منظر و خوبروی
جوانمرد و صاحب خرد دیدمش****به مردانگی فوق خود دیدمش
مرا بار لطفش دو تا کرد پشت****به شمشیر احسان و فضلم بکشت
بگفت آنچه دید از کرمهای وی****شهنشه ثنا گفت بر آل طی
فرستاده را داد مهری درم****که مهرست بر نام حاتم کرم
مر او را سزد گر گواهی دهند****که معنی و آوازه‌اش همرهند




زمانى كه اسيران قبيله طى را كه قبيله حاتم بودند به مدينه آوردند به شرف حضور پيامبر اسلام رسانيدند.

در ميان اسيران سفانه دختر حاتم طائى قرار داشت، مردم از زيبائى او در شگفت شدند و هنگامى كه شروع به سخن گفتن كرد از ملاحت گفتار و شيرينى بيانش متحير گشتند و زيبائى او را از ياد بردند.

گفت: اى محمد پدرم از دنيا رفت و برادرم عدى پنهان شد، اگر مرا آزاد كنى تا به شماتت دشمن گرفتار نشوم و از طعنه قبائل عرب در امان بمانم بسيار بجاست زيرا پدرم طرفدار اخلاق نيكو و حالات پسنديده بود، گرسنگان را سير ميكرد، و برهنگان را ميپوشانيد، و هيچ آرزومندى نزد او نيامد مگر اين كه به آرزويش رسيد.

حضرت فرمود دخترك صفاتى كه برشمردى از اخلاق مؤمن است، اگر پدرت زنده بود از خدا براى او درخواست آمرزش و رحمت ميكرديم!

سپس فرمود: او را آزاد كنيد تا شرافت پدرش رعايت شود، دختر حاتم گفت درخواست دارم همه اسيرانى كه با من هستند آزاد كنيد، پيامبر فرمود: همراهان او را نيز به سبب شرافت خودش آزاد نمائيد آنگاه فرمود: به سه دسته ترحم كنيد و به كارشان برسيد: عزيزى كه پس از عزت خوار گردد، ثروتمندى كه تهيدست شود، دانشمندى كه در ميان جاهلان تباه شده باشد.

سفانه گفت: اجازه ميدهيد براى شما دعا كنم فرمود: دعا كن گفت خدا كمك‏ها و احسان‏هاى شما را شامل مستمندان و بيچارگان كند و هيچ نعمتى را از قوم و طايفهاى نگيرد مگر آن كه شما را وسيله بازگشت آن نعمت قرار دهد، حضرت آمين گفتند.

آنگاه پيامبر كريم فرمان دادند مقدارى شتر و گوسپند به او دادند كه ميان دره را فراگرفت، دختر حاتم از اين جود و سخاوت در شگفت شد، و به پيامبر گفت:

اين نوع جود و سخاوت ويژه كسانى است كه از فقر و پريشانى نترسند، پيامبر فرمود: پروردگارم اينگونه مرا تربيت كرده، دختر حاتم عرضه داشت اجازه ميدهيد به سوى خانه ام برگردم؟ حضرت فرمود: تو تا زمانى كه از خويشان و اقوامت شخص مورد اعتمادى بيايد كه به همراه او بروى مهمان ما هستى؟ پس از چند روز كه در ضيافت حضرت بود افرادى از بستگانش آمدند، سفانه خدمت پيامبر رسيد و اذن رفتن خواست حضرت فرمان دادند محملى برايش باروپوش خز بستند و سپس او را در حمايت پسرعموهايش بازگرداند، سفانه در تمام مسير هرگاه سر از محمل بيرون كرد ديد گروهى با شمشيرهاى برهنه به حفظ و حراست او مشغول اند.

زمانى كه به وطن رسيد به برادرش عدى سفارش كرد برو و به اين مرد بزرگوار ملحق شو، اگر او را ببينى خواهى دانست به حقيقت پيامبرى بزرگوار و باعظمت است.

عدى به مدينه آمد و در مسجد خدمت رسول خدا رسيد، هنگامى كه پيامبر او را ديد از نامش پرسيد، گفت من عدى بن حاتم هستم، حضرت از جاى برخاست و عباى خود را زير او پهن كرد و وى را به روى آن نشانيد و خود آن جناب براى احترام به او روبروى او نشست، عدى از مشاهده اين رفتار و اخلاق پسنديده آن هم از چنان شخصيت عظيم و بينظير به آئين اسلام مشرف شد.

حامد;371702 نوشت:
لام
هرکمالی بطور جداگانه اثر خاص خودش را دارد . نماز اثر خودش را دارد بخشش اثر خودش را . در روایت داریم کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است . یعنی چه ؟ یعنی در این صفت کمالی سخاوت نزدیکتر است . پس هر کمالی حسابش جداست .
اما اینکه این اعمال از نماز و روزه و ... ارزشمندتر است یا نه بحث جداگانه ای دارد .
والله الموفق

سلام

این مطلبی که فرمودین دوستان دیگر نتیجه گرفته اند که کافرسخاوتمند به بهشت نزدیکتر یا سزاوارتر از مومن بخیل است
ایا این برداشت درست است ؟باتوجه به نبخشیدن شرک توسط خدا و در جهنم بودن دائمی کافر

بی نظیر;372103 نوشت:
سلام

این مطلبی که فرمودین دوستان دیگر نتیجه گرفته اند که کافرسخاوتمند به بهشت نزدیکتر یا سزاوارتر از مومن بخیل است
ایا این برداشت درست است ؟باتوجه به نبخشیدن شرک توسط خدا و در جهنم بودن دائمی کافر


با اجازه چون شروع کننده بودم و این ابهام برایم جدی شده بود برداشتم را از مجموعه سخنان اساتید میگویم .
تا جاییکه من فهمیدم برای رسیدن به بهشت براساس آیات قرآن وجود ایمان به خدا شرط اساسی است .
حالا برخی رفتارهای انسان میتواند موجب ایجاد شعبه ای از هدایت الهی شود مانند اخلاق خوب یا سخاوت و کسانی که بیشتر اینگونه صفات را داشته باشند به احتمال زیاد مورد لطف خداوند قرار گرفته و نهایتا نجات میابند .
با این حساب شعر مرحوم شیخ بهایی هم میتواند با آیات و روایات مطابقت داشته باشد .
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند .
خدایا چنان کن که انجام کار ----تو خشنود باشی و ما رستگار

بی نظیر;372103 نوشت:
نبخشیدن شرک توسط خدا و در جهنم بودن دائمی کافر

وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن‌ دُونِ اللَهِ فَيَسُبُّوا اللَهَ عَدْوَا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَ'لِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَي‌' رَبِّهِم‌ مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم‌ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ .

«ناسزا مگوئيد به‌ آنانكه‌ مشركين‌ آنها را مي‌پرستند و از عبادت‌ خدا اعراض‌ مي‌كنند . زيرا ناسزا گفتن‌ شما سبب‌ مي‌شود كه‌ آنان‌ هم‌ خداوند را از روي‌ جهالت‌ ناسزا گويند . اينچنين‌ است‌ كه‌ ما براي‌ هر امّتي‌ عملشان‌ را براي‌ آنها زينت‌ داده‌ايم‌ ؛ و سپس‌ مرجع‌ و بازگشتشان‌ به‌ سوي‌ پروردگارشان‌ ميباشد . پس‌ آنان‌ را به‌ آنچه‌ در دنيا انجام‌ مي‌داده‌اند آگاه‌ خواهيم‌ نمود.»

فلهذا مؤمنين‌ ، طائفۀ يهود و نصاري‌ و مجوس‌ و حتّي‌ مشركين‌ را سبّ نميكنند و ناسزا نمي‌گويند . زيرا چه‌ بسيار از آنها از روي‌ جهالت‌ ، بدان‌ دين‌ اعتقاد آورده‌ باشند ؛ و اگر حقّ بر آنها منكشف‌ گردد بپذيرند . اينها را گروه‌ مستضعفين‌ نامند ؛ و در قرآن‌ نويد رحمت‌ به‌ آنها داده‌ شده‌ است‌ .

كتاب نورملكوت قرآن / جلد چهارم / قسمت هفدهم از علامه حسینی تهرانی

خداوند دربارۀ‌ كيفيّت‌ قبض‌ روح‌ مردم‌ ستمگر در قرآن‌ مجيد ميفرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّیٰهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي‌ الارْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَهِ وَ'سِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَـٰئِكَ مَأْوَيٰهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَآءَتْ مَصِيرًا

آن‌ كسانيكه‌ به‌ خود ستم‌ روا داشتند، چون‌ ملائكه‌ قبض‌ روح‌ بخواهند جان‌ آنها را بگيرند به‌ آنها ميگويند: شما كجا بوده‌ايد در چه‌ حال‌ بوده‌ايد؟ آنان‌ در پاسخ‌ گويند: ما مردم‌ ضعيف‌ شمرده‌ شده‌ در روي‌ زمين‌ بوديم‌ كه‌ مورد قهر و غلبه‌ طاغيان‌ زمان‌ بوده‌ و از خود اختيار و اراده‌اي‌ نداشتيم‌ تا دنبال‌ معارف‌ إلهيّه‌ و علوم‌ حقّه‌ برويم‌ و به‌ دانش‌هاي‌ حقيقي‌ دست‌ يابيم‌، تا بدينوسيله‌ دست‌ از ستم‌ به‌ نفس‌ خود يا تجاوز به‌ ديگران‌ برداريم‌.

ملائكه قبض‌ روح‌ در پاسخ‌ ميگويند: آيا مگر زمين‌ خدا آنقدر گشايش‌ و وسعت‌ نداشت‌ كه‌ شما از محلّ خود ـ كه‌ در تحت‌ سيطره‌ و ستم‌ ستمگران‌ بوديد ـ هجرت‌ نموده‌ و در اماكن‌ و منازل‌ مطلوب‌ كه‌ از دستبرد آنها خالي‌ باشد سكونت‌ گزيده‌ و به‌ معارف‌ الهيّه‌ و عبادت‌ و سير مدارج‌ و معارج‌ روحي‌ خود اشتغال‌ ورزيد؟ چرا از شهر و ديار بيرون‌ نرفته‌ و به‌ محلّي‌ كه‌ بتوانيد در آن‌ دين‌ خود را حفظ‌ كنيد مهاجرت‌ نكرديد؟

چون‌ در پاسخ‌ جوابي‌ ندارند و در مقابل‌ منطق‌ فرشتگان‌ محكوم‌ شده‌اند، بنابراين‌ منزل‌ و مأواي‌ آنان‌ دوزخ‌ بوده‌ و بد منزل‌ و بازگشتي‌ است‌ جهنّم‌.

بلي‌، آن‌ دسته‌ از مستضعفيني‌ كه‌ راهي‌ براي‌ فرار ندارند و حيله‌اي‌ براي‌ استخلاص‌ خود نمي‌يابند، خواه‌ مرد باشند يا زن باشند يا كودك‌؛ عذر آنها مقبول‌ است‌ و اميد است‌ مورد عفو و غفران‌ خداي‌ خود واقع‌ گردند؛ و البتّه‌ خداوند پوشاننده‌ و آمرزنده‌ است‌.

إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَآءِ وَ الْوِلْدَ'نِ لَايَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً * فَأُولَـٰئِكَ عَسَی‌ اللَهُ أَن‌ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كَانَ اللَهُ عَفُوًّا غَفُورًا

مگر مردمان‌ مستضعفي‌ كه‌ واقعاً قوّۀادراك‌ ندارند، نمي‌دانند كجا بروند يا نمي‌توانند بروند و از تحت‌ سيطرۀ پدر و مادر سرپيچي‌ كنند؛ از تحت‌ تعليم‌ استاد و سير محيط‌ و قواي‌ حاكمه‌ قدرت‌ تخلّف‌ ندارند. يا زناني‌ و اطفالي‌ هستند در تحت‌ تسلّط‌ شوهرها و مربّيان‌، هرچه‌ آنها بخواهند به‌ اينها مي‌آموزند، و اينان‌ آنقدر عقل‌ و درايت‌ ندارند كه‌ صحيح‌ را از ناصحيح‌ تشخيص‌ دهند و از زير بار تقليدِ غلط‌ شانه‌ خالي‌ كنند؛ چون‌ احتمال‌ نادرستي‌ روش‌ خود را نمي‌دهند تا در صدد رفع‌ آن‌ برآمده‌ و بدنبال‌ راه‌ درست‌ بگردند.

اين‌ افراد در منطق‌ قرآن‌ مستضعفند و اميد است‌ مورد عفو و آمرزش‌ خدا واقع‌ شده‌ و از گناهان‌ آنها ـ چنانچه‌ بر خلاف‌ عقل‌ نباشد و از قبيل‌ ظلم‌ و ستم‌ و جنايات‌ و خيانتهائي‌ كه‌ به‌ غير كرده‌اند نباشد ـ صرف‌ نظر شود. و البتّه‌ خداوند بسيار عفو كننده‌ و آمرزنده‌ مي‌باشد.

اينها كساني‌ هستند كه‌ خود قدرت‌ تفحّص‌ در دين‌ حقّ را ندارند. و از مطالعه‌ كتب‌ حقّه‌ چيزي‌ دستگيرشان‌ نمي‌شود، و با علماي‌ ربّاني‌ و صافي‌ ضمير، و پارسايان‌ واقعي‌ و از هواي‌ نفس‌ گذشتگان‌ حقيقي‌ برخورد نكرده‌اند تا طرز سلوك‌ و معاشرت‌ و روح‌ عالي‌ آنان‌ به‌ اينها تكاني‌ داده‌، و بدينطريق‌ در صراط‌ مستقيم‌ قدم‌ گذارند و به‌ مقصود اصلي‌ فائز گردند.

امّا آن‌ كسانيكه‌ پيدا كردن‌ راه‌ راست‌ و مستوي‌، و برخورد به‌عالِم‌ ربّاني‌ و مربّي‌ الهي‌، و مطالعه‌ و تدبّر در قرآن‌ كريم‌ و سنّت‌ نبويّه‌ و روش‌ و منهاج‌ ائمّه‌ طاهرين‌، و خروج‌ از يوغ‌ طاعت‌ و بندگي‌ طواغيتِ زمان‌ و جائران‌ دوران‌، و گسيختن‌ عنان‌ تقليد كوركورانه‌، و پيوستن‌ به‌ مقام‌ دانش‌ واقعي‌ يا تبعيّت‌ و تقليد از عالم‌ و معلّم‌ الهي‌؛ در خور استعداد و قابليّت‌ آنها بوده‌، وليكن‌ غرور و غفلت‌ و ميل‌ شهوت‌ و مادّيّت‌ آنها را از عالم‌ معني‌ دور كرده‌ و بدين‌ واسطه‌ راه‌ ضلال‌ پيموده‌اند؛ آنها از مستضعفين‌ نيستند، آنها از ستمكارانند، آنها اهل‌ جهنّم‌ و مورد مؤاخذه‌ بوده‌؛ و به‌ كيفر عقائد باطله‌ و صفات‌ رذيله‌ و كردار ظالمانه‌ و ناپسنديدۀ خود خواهند رسيد.
و فرشتگان‌ قبض‌ روح‌ عذر آنانرا كه‌ خود را ميخواهند در صفّ مستضعفين‌ جا زنند نمي‌پذيرند و آنانرا به‌ جهنّم‌ ميبرند.

كتاب معادشناسي / جلد دوم / قسمت اول از علامه حسینی تهرانی

بی نظیر;372103 نوشت:
این مطلبی که فرمودین دوستان دیگر نتیجه گرفته اند که کافرسخاوتمند به بهشت نزدیکتر یا سزاوارتر از مومن بخیل است
ایا این برداشت درست است ؟باتوجه به نبخشیدن شرک توسط خدا و در جهنم بودن دائمی کافر

باسلام
یکبار پست 3 و 10 را با دقت و تأمل مطالعه بفرمایید، جواب شما در آنجا ذکر شده است.

صادق صادق;371922 نوشت:
سلام ممنون از پاسختان .پس اگر در روایت داشته باشیم که کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است پس میتوان نتیجه گرفت که امکان رفتن یک کافر سخاوتمند به بهشت بیش از مومن بخیل است ؟! آیا این نتیجه گیری من صحیح است ؟!
[="#006400"]متاسفانه
این نزدیکی آنی بوده و ثباتی درش نیست
و به اصطلاح با یک لغزش به فرش سقوط میکنند.

در محضر و مکتب خداوند بودن و آموختن و ساختنه که از انسان موجودی جاودان میسازه
صرفا به خدا نزدیک بودن همه ملاک انسان بودن و جاودان شدن و به کمال رسیدن نیست
شرط اموختن و سود بردن از محضر خداست و اشاعه و عرضه آن به انسانها ...

کودک نیز به خدا نزدیک
اما سود این نزدیکی در حد اقتضاست .
احتمالا اگر منو شما با چنین عقل و درکی به معصومیت کودک بودیم
شاید نفسی حق و توان کن فیکون پیدا میکردیم .
شاید ...
[/]

بی نظیر;372103 نوشت:
این مطلبی که فرمودین دوستان دیگر نتیجه گرفته اند که کافرسخاوتمند به بهشت نزدیکتر یا سزاوارتر از مومن بخیل است
ایا این برداشت درست است ؟باتوجه به نبخشیدن شرک توسط خدا و در جهنم بودن دائمی کافر

با سلام.
یک اعتقاد تا زمانی که فقط یک اعتقاد باشد و نمود خارجی نداشته باشد اعتباری ندارد. یعنی اینکه شما اگر به وجود خدا یمان داشته باشید ولی در عمل به دستورات او عمل نکنید این اعتقاد صرف شما اثری در ورود شما به بهشت ندارد. برعکس این مسئله هم صحیح است. یعنی شما اگر به وجود خدا اعتقاد نداشته باشید ولی در عمل و به صورت انسانی و اخلاقی دستورات خدا را انجام دهید از آنجایی که پاداش الهی عین عمل است لذا ذر آن دنیا اجر و پاداش خود را خواهید گرفت.
لذا در این حدیث وقتی ببخل و سخاوتمندی را از ایمان و کفر جدا کرده است و مثلا گفته مومن بخیل یا کافر سخاوتمند بدین معناست که این ایمان و کفر صرف اعتقاد است نه ایمان و کفر عملی.
و من الله توفیق

نقل قول:
همه شب نماز خواندن، همه روزه روزه کردن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن

به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن

به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن

به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی نااميدي در بسته باز کردن
-------------------------------------------------------
سلام . از دوستان خواهش میکنم در باره این شعر مرا راهنمایی فرمایند فقط لطف نموده و برای اظهار نظر حتما از احادیث و روایات و نیز آیات کلام الله استفاده نموده تا نظرشان مستند باشد .
1-آیا واقعا این شعر از مرحوم شیخ بهایی است ؟
2-آیا به نظر شما آن چند مصراع را که من پررنگ کردم با آیات و احادیث سازگار است ؟!مثلا من اشخاصی را میشناسم که از شاد کردن سایرین خصوصا دردمندان و مستاصل ها ذاتا لذت میبرند و حتی وقتی این دل رحمی آنها برای اطرافیان معلوم میشود بارها مورد سوءاستفاده اشخاص قرار گرفته اند اما بازهم وقتی کسی نزد آنها ابراز ناراحتی میکند و مثلا پولی میخواهد آن پول را برایش تهیه میکنند .اما همینها مثلا اغلب نماز صبحشان قضا میشود یا کاری به نماز اول وقت ندارند و بعضا غیبت هم میکنند و یا جوکهای غیر حلال میشنوند یا میگویند و یکی میگفت سال تا سال قرآن هم نمیخواند چون بلد نیست وحالش را ندارد اما هروقت کسی مشکل داشت بقیه او را برای حل مشکل معرفی میکنند و بارها شنیده ام که اشخاصی میگویند فلانی زندگی مرا نجات داد یا فلانی دل مرا بدون هیچ منتی شاد کرد و کمکم کرد .
به نظرم این گونه اشخاص چون به واجبات و محرمات اعتنای چندانی ندارند نمیتوانند بیش از کسی مورد رحمت خداوند قرار گیرند که عمری را به دعا و راز و نیاز پرداخته و این با این شعر شیخ بهایی تضاد دارد و از طرفی براساس حدیثی که میفرماید اصل اعمال نماز است و اگر نماز کسی قبول شد سایر اعمال هم قبول میشود و اگر نماز کسی رد شد سایر اعمال هم رد میشود پس نمیتوان آن چند مصرع که پررنگ کرده ام را قبول کرد .
خب آیا دوستان میتوانند راهنمایی کنند .


[="#006400"]هوالعالم
خلاصه همه اینها میتونه یک جمله یا یک بیت شعر باشه
میگه
عبادت به جز خدمت خلق نیست ... به تسبیح و نماز و دلق نیست !
که بیشتر روی سخن اش با متظاهر بوده و سرکوفتی به نفس سرکش نمازخوان .
از نظر من این اشعار نه تنها بر ضد صاحب و خواستار تسبیح و نماز بوده بلکه به کمک این افراد آمده

با دید کلی . در راهه خدمت به خلق نیازهایی بوجود میاد
به اسم مشورت! دقت و درایت در خدمت و حمایت از جانب نیروی برتر!
برای عافیت در اخر و عاقبت کار !
که همه اینها در ذکر و نماز صحیح گنجانده شده
تا حرکت و عبادت با دقت و حمایت بیشتر در مسیر و معنای حقیقی خدمت به خلق انجام بشه ...

اگر خدمت شرابخوار عرضه شراب باشه از نظر شرابخوار و نادان خدمت بوده و نه از نظر خدا !
اگر خدمت پرورش دزد و جانی باشه که خدمت نیست !
حتی اگر نیت خیر باشه و بانیه ثواب. ! باز عذاب زیادی هست در پس این ثواب
چون بذری بوده که بدون دقت و درایت و مواظبت یا شاید مراقبت صحیح کاشته و پرورش داده شده
پیمودن مسیر بدون مراقبت و مواظبت عاقلانه نیست و این نماز و ذکر و یاد خدایی که نباید ظاهری باشه

از بهترین و کاملترین مواظبتها و مراقبتهاست .[/]

صادق صادق;372113 نوشت:
ا اجازه چون شروع کننده بودم و این ابهام برایم جدی شده بود برداشتم را از مجموعه سخنان اساتید میگویم .
تا جاییکه من فهمیدم برای رسیدن به بهشت براساس آیات قرآن وجود ایمان به خدا شرط اساسی است .
حالا برخی رفتارهای انسان میتواند موجب ایجاد شعبه ای از هدایت الهی شود مانند اخلاق خوب یا سخاوت و کسانی که بیشتر اینگونه صفات را داشته باشند به احتمال زیاد مورد لطف خداوند قرار گرفته و نهایتا نجات میابند .
با این حساب شعر مرحوم شیخ بهایی هم میتواند با آیات و روایات مطابقت داشته باشد .
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند .
خدایا چنان کن که انجام کار ----تو خشنود باشی و ما رستگار

با سلام.
شعر شیخ بهایی به اعمال مستحبی اشاره دارد نه واجب. یعنی نگفته که به جای نماز های یومیه به دیگران نیکی کنید. بلکه گفته اگر نمازهای مستحبی و حج و .... شما باعث می شود که توفیق خدمت به دیگران از شما گرفته شود و شما ناگزیر به انتخاب یکی از آنها هستید نیکی کردن به دیگران را انتخاب کنید.
و من الله توفیق.

شریعت عقلانی;372343 نوشت:
یعنی شما اگر به وجود خدا اعتقاد نداشته باشید ولی در عمل و به صورت انسانی و اخلاقی دستورات خدا را انجام دهید از آنجایی که پاداش الهی عین عمل است لذا ذر آن دنیا اجر و پاداش خود را خواهید گرفت.

سلام

پس اینجوری که شما می گین خیلی از کافران و مشرکان ممکن است به بهشت بروند

و اصلا لازم نبود محمدص مردم رو به خداپرستی دعوت کنه بلکه کافی بو.د به انجام کارهای خیر و نیکو دعوت کنه

فتا 1;372073 نوشت:
کسی که به دیگران رحم دارد هرگز نمیتواند کافر باشد

چرا می تواند. من این افراد را دیده ام. هرچند آماری از آنها ندارم که چقدر زیادند. ولی وجود دارند.

بی نظیر;372051 نوشت:
اگر این مطلب درست باشه بعضی از ایات قران زیر سوال می ره
مثلا انجا که خدا می فرماید اگر شتر بتواند از سوراخ سوزن رد شود کافر هم از جهنم نجات پیدا خواهد کرد
طبق این ایه کافر در جهنم است و نجات هم پیدا نخواهد کرد
حال چطور این کافر به بهشت نزدیک تر از مومن است ؟

بصیر;372044 نوشت:
مام صادق می فرمایند: کافر سخاوتمند به بهشت امیدوارتر است از مومن بخیل.

البته به نظرم جایگزینی امیدوار بودن بجای سزاوار بودن در معنای روایت خیلی مشکل را حل نمی کند. اما در تکمیل فرمایش دوستان که اشاره به بعد عملی و نظری اعتقادات و میزان حقیقی بودن آنها داشتند به نظر می رسد که در این روایت اولاً منظور از کافر احتمالاً غیرمسلمان (اصطلاحاً کافر اهل کتاب) است و نه کافر حربی و ثانیاً این کافر با مؤمن مقایسه نشده است بلکه با مسلم مقایسه شده است:
بصیر;372044 نوشت:
كافر سخيّ أرجى‏ إلى‏ الجنّة من مسلم شحيح.(نثر اللئالی، ص 94)

و مسلم کسی است که اسلام آورده و چه بسا مسلم بخیل مصداق این فراز قرآنی باشد که «قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا امنا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم» [14 حجرات]. بدین ترتیب فکر می کنم دیگر تناقضی با آیات قرآن ندارد و این تلنگری به ماست که فکر نکنیم فقط مسلمان ها وارد بهشت می شوند و اهل کتاب اهل جهنم نیز هستند!

موفق باشید.:Hedye:

مؤمن;372680 نوشت:
چرا می تواند. من این افراد را دیده ام. هرچند آماری از آنها ندارم که چقدر زیادند. ولی وجود دارند.

سلام

از نظر شما کفر چیست و با چه ملاکی میشود یکنفر را کافر دانست ؟

توجه داشته باشید فقط خداست که میتواند به کفر ذاتی یکنفر شهادت بدهد یعنی حتی خودش هم نمیتواند به کفر خودش شهادت بدهد البته حکم کافر حربی جداست که در این رابطه چاره ای جز قتال او نداریم گر چه ممکن است او هم کافر ذاتی نباشد . اما یکنفر میتواند از شدت عبادت چون شیطان به مقام ملائکه برسد در حالی که خدا میداند که او ذاتاً کافر است یعنی حتی فرشتگان نیز از این تشخیص محرومند . مگر این حدیث معروف از امیر مومنان را نشنیده اید که شیطان از ملائکه نبود منتهی انان تصور میکردند از خودشان است یعنی نمیتوانستند کفر او را تشخیص بدهند .

اما کفر و ایمان نشانه هائی دارد که میشود حدس زد یکنفر در کدام مسیر قرار دارد از نشانه های بارز ایمان جود است و از نشانه های حتمی کفر بخل است ! مگر در این ایه دقت نمیفرمایید که زمانی که خداوند به شیطان میفرماید چرا سجده نکردی میگوید من از او برترم چون او از خاک است و من از آتش . یعنی اگر من دارم و دیگری ندارد دلیل برتری من بر او نیست بلکه این ازمایشی است که معلوم شود ایا حاظرم در نعمتی که خدا به من داده اورا شریک کنم یا خیر میگویم بیشتر داشتن من دلیل برتری من بر اوست .

بی نظیر;372103 نوشت:
سلام

این مطلبی که فرمودین دوستان دیگر نتیجه گرفته اند که کافرسخاوتمند به بهشت نزدیکتر یا سزاوارتر از مومن بخیل است
ایا این برداشت درست است ؟باتوجه به نبخشیدن شرک توسط خدا و در جهنم بودن دائمی کافر


سلام
برای لذت بردن از زندگی داشتن یک دست سالم بخشنده کافی نیست لذا برای کافر سخاوتمند نیز داشتن این صفت کمالی برای حس سعادت کافی نخواهد بود
والله الموفق

فتا 1;372750 نوشت:
از نظر شما کفر چیست و با چه ملاکی میشود یکنفر را کافر دانست ؟

سلام و احترام.

کفر در نظر بنده همان انکار خدا و معاد و نبوت و ضروریات دین بود.

موفق باشید.

مؤمن;373446 نوشت:
سلام و احترام.
کفر در نظر بنده همان انکار خدا و معاد و نبوت و ضروریات دین بود.
موفق باشید.

سلام

کافر یعنی ناسپاس یعنی کسی که میداند و بد میکند و لذا اکثر مردم کافر نیستند بلکه غافلند و نیاز به ارشاد دارند که خداوند غافلان را مجازات نمیکند .

سورة الأنعام آيه 131 :
ذَلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ
مکارم: این بخاطر آن است که پروردگارت هیچ‌گاه (مردم) شهرها و آبادیها را بخاطر ستمهایشان در حال غفلت و بی‌خبری هلاک نمی‌کند. (بلکه قبلاً رسولانی برای آنها می‌فرستد.)

فتا 1;373501 نوشت:
کافر یعنی ناسپاس یعنی کسی که میداند و بد میکند و لذا اکثر مردم کافر نیستند بلکه غافلند و نیاز به ارشاد دارند که خداوند غافلان را مجازات نمیکند .

سلام.

بله درست می فرمایید. البته با تعریفی که بنده داشتم غافلان (کسانی که از روی ناآگاهی به اصول دین اسلام التزامی ندارند) نیز در زمره کفار قرار می گیرند و کاربرد واژه کافر در روایت امام صادق (ع) قابل هضم خواهد بود. اما اگر نام این گروه را کافر نگذاریم در آن صورت به نظرم دیگر نمی توان روایت را به درستی معنا کرد. در واقع منظور از کافر سخاوتمند احتمالاً همان کفار غافلی است که شما فرمودید نه هر کافر معاند و ناسپاسی.

موفق باشید.:Hedye:

سوال:
1-آیا واقعا این شعر از مرحوم شیخ بهایی است ؟
جواب:

باسلام. بلی از شیخ بهائی است.

سوال:

2-آیا به نظر شما آن چند مصراع را که من پررنگ کردم با آیات و احادیث سازگار است ؟!
به نظرم این گونه اشخاص چون به واجبات و محرمات اعتنای چندانی ندارند نمیتوانند بیش از کسی مورد رحمت خداوند قرار گیرند که عمری را به دعا و راز و نیاز پرداخته و این با این شعر شیخ بهایی تضاد دارد و از طرفی براساس حدیثی که میفرماید اصل اعمال نماز است و اگر نماز کسی قبول شد سایر اعمال هم قبول میشود و اگر نماز کسی رد شد سایر اعمال هم رد میشود پس نمیتوان آن چند مصرع که پررنگ کرده ام را قبول کرد .
خب آیا دوستان میتوانند راهنمایی کنند .

جواب:
البته منظور شیخ بهائی، از این که خدمت به خلق، بالاترین و بهتریین اعمال باشد، بعد از این است که به سایر واجبات و ترک محرمات پرداخته باشیم به علاوه این که اعتقادات صحیحی هم داشته باشیم. و همچنین، خدمت به خلق را جهت خوش نودی خدا و رضایت او انجام داده باشیم نه برای شفای قلب خودمان. در اینصورت، خدمت به خلق و شاد کردن دلِ مومن، از بالاترین اعمال خواهد شد. که البته باید گفت، همین خدمت به خلق که شیخ بهائی ذکر می کند، خودش یکی از واجبات است، نه همه واجبات یا تنها واجب. اگر کسی اعتقادی به خدا و قیامت و ائمه نداشته باشد، و برای شادی قلب خود یا دیگران، خدمت به مردم بکند، این کار سبب نجات او نخواهد شد.
اما احادیث در این زمینه:
[=Traditional Arabic]عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ عَمَلٍ يَعْمَلُهُ الْمُسْلِمُ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ بَاباً مِنَ السُّرُورِ إِلَّا أَدْخَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ السُّرُورِ.(المومن، ص 53)
امام صادق می فرمایند: هیچ عملی نیست که یک مسلمان انجام بدهد که نزد خدا محبوبتر باشد از شاد کردن برادر مسلمان خویش(یعنی برطرف کردن حوائج او) و هیچ مسلمانی نیست که برادر مسلمانش را شاد می کند مگر این که خداوند متعال بابی از سرور در دل او ایجاد می نماید.

فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَفْضَلَ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ.(الفقه المنسوب الی امام الرضا، ص 239)
هیچ عملی نزد خداوند بعد از انجام واجبات، برتر از ادخال سرور بر مومن نمی باشد.

مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ.(کافی، ج2، 188)
خداوند متعال به چیزی بهتر از ادخال سرور بر قلب مومن، عبادت نشده است.

عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ‏ احْرِصُوا عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْإِيمَانِ أَفْضَلَ مِنْ‏ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِين‏.(مستدرک الوسائل، ج 12، ص 403)
درقضاء حوائج مومنین، و ادخال سرور بر آنها و رفع گرفتاریشان حریص باشید که بعد از ایمان به خدا چیزی با فضیلت تر از ادخال سرور بر قلب مومن نمی باشد.

و البته باید گفت که بالاترین ادخال سرور بر قلب مومن و رفع گرفتاری او، کمک در رفع گرفتاریهای معنوی و هدایت کردن اوست. از این رو رسول مکرم اسلام (ص) به امیرالمومنین فرمودند:«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِي يَوْمَ الْخَيْبَرِ لَأَنْ‏ يَهْدِيَ‏ اللَّهُ‏ بِكَ‏ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْس‏؛ در روز خیبر پیامبر به حضرت علی فرمودند: اگر خدا شخصی واحد را به دست تو هدایت کند(حاجتش را برآورده سازی)، برای تو بهتر است از آنچه که آفتاب بر آن می تابد.(یعنی از دنیا و مافیها ارزشمند تر است)

روزی حضرت موسی (ع) از خدا سوال کرد خدایا اگر تو بنده بودی و خالقی داشتی، چه می کردی تا دلِ خالقت را بدست بیاوری؟ خدا به موسی خطاب کرد: یا موسی برای شاد کردن خدای خود، تا می توانستم، خدمت به خلقِ او می کردم.[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

سوال:
خب این سری از روایات خیلی مهم هستند .توجه بفرمایید که میگوید : کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است
بعبارتی همانگونه که شما میگویید در روز قیامت برآیند کار محاسبه میشود یا همان جمع جبری مثبتها و منفی ها و براساس این روایات جمع جبری کافر سخاوتمند از مومن بخیل بیشتر است !
پس اگر در روایت داشته باشیم که کافر سخاوتمند از مومن بخیل به خدا نزدیکتر است پس میتوان نتیجه گرفت که امکان رفتن یک کافر سخاوتمند به بهشت بیش از مومن بخیل است ؟! آیا این نتیجه گیری من صحیح است ؟!

جواب:
اولا روایت در باب سخاوت کافر، بدین صورت که دوستان ذکر کردند نیست و کمی تحریف در معنای آن رخ داده است. امام صادق می فرمایند: کافر سخاوتمند امید این که به بهشت برود بیشتر از مومن بخیل است.
كافر سخيّ أرجى‏ إلى‏ الجنّة من مسلم شحيح.(نثر اللئالی، ص 94)
این گونه روایات، بالابودن ارزش صفت سخاوت را بیان می کنند. یعنی یک انسان کافر، اگر واقعا اهل سخاوت باشد(که صفتی ازصفات الهی است) امید بیشتری به هدایت باید داشته باشد، البته بعد از ایمان به خدا. و الا خود خداوند در قرآن می فرماید همه اعمال به همراه ایمان به خدا ارزشمند و قابل قبول خواهد بود و اگر به اندازه زمین و دو برابر آن در راه خدا بدهند ولی ایمان نداشته باشند، اهل بهشت نخواهند بود. پس داشتن صفت نیکو به تنهایی نجاب بخش نیست، بلکه می تواند امیدِ هدایت را در آن فرد بیشتر کند.
همچین انسان بخیل به جهنم بیشتر باید امید داشته باشد تا بهشت. چه مومن باشد چه کافر. در روایات ما موجود است که کسی که صفت سخاوت دارد، شعبه ای از ایمان در او وجود دارد و الا بخشش نمی کند، به خاطر این است که انسان سخی باید به بهشت بیشتر امیدوار باشد.
همچنین مومنی که اهل بخل است در واقع مومن نیست، از این رو امام صادق فرمودند: هیچ مومنی نیست مگر این که سخی باشد. «لایکون مومن الا سخیا»(مصباح الشریعه، ص 82)
یعنی کسی که سخی نیست مومن نیست. پس نباید بخیل را مومن واقعی دانست.
همه این سخنان، اهمیت و ارزش صفت سخاوت را بیان می کنند تا حدی که در روایات موجود است، انسان کافر اگر سخی باشد، اگر چه داخل جهنم بشود ولی آتش او را اذیت نمی کند. «لایدخل النار و لو کان کافرا».

[=Traditional Arabic]چنان كه حديث است كه: پادشاه كافر عادل، مثل نوشيروان، يا سخى كافر، مثل حاتم، هر چند در جهنّمند امّا به بركت عدالت و جود، از عذاب جهنّم محفوظ هستند.

موضوع قفل شده است