سرنوشت فرستاده پیامبر اکرم (ص) به ایران

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرنوشت فرستاده پیامبر اکرم (ص) به ایران

در مورد فرستاده رسول اکرم به شاه ایران که سرنوشت ایشون چگونه بوده؟ بعضی میگن شاه ایران مشتی از خاک ایران رو به ایشون میدن تا برای رسول اکرم بیان وایشون هم برای بیامبر میارن بعضی دیگه میگن شاه ایران نامه را ‍از باره کرد وفرستاده را کشت کدام یک صحیح است

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد ممسوس

reza64;896471 نوشت:
در مورد فرستاده رسول اکرم به شاه ایران که سرنوشت ایشون چگونه بوده؟
بعضی میگن شاه ایران مشتی از خاک ایران رو به ایشون میدن تا برای رسول اکرم بیان وایشون هم برای بیامبر میارن
بعضی دیگه میگن شاه ایران نامه را ‍از باره کرد وفرستاده را کشت
کدام یک صحیح است

پیامبر صلی الله علیه وآله پس از جریان صلح حدیبیه به سران و پادشاهان ممالک نامه ای تحت عنوان دعوت به توحید و یکتاپرستی ارسال نمودند از جمله این پادشاهان خسرو پرویز حاکم ساسانی ایران بود. این نامه توسط عبدالله بن حذافه سهمی به ایران فرستاده و تحویل خسرو پرویز شد.[1] برخی نوشتند این نامه را خنیس بن عبدالله بن حذافه به ایران برد.[2] برخی هم بر این باورند که عبدالله نامه را به حاکم بحرین تسلیم نمود و او نامه را به خسرو پرویز رساند.[3]
در مورد برخورد خسرو پرویز با نامه پیامبر صلی الله علیه وآله و نامه رسان ان حضرت، اکثر منابع تاریخی در یک نظر متفق القول هستند و فقط تاریخ یعقوبی نظر دیگری داده است البته قول مشهور را هم بیان کرده است.
طبری در تاریخ،[4] ابن سعد در طبقات،[5] بلاذری در التنبیه والاشراف،[6] ابن جوزی در المنتظم،[7] ابن فقیه در البدان،[8] مقدسی در البدء والتاریخ،[9] ابن خلدون در تاریخ[10] آورده اند زمانی که عبدالله بن حذافه نامه را به دربار خسرو پرویز برد وی با عصبانیت به این نامه نظر انداخت، چون پیامبر صلی الله علیه وآله نام خود را بر نام وی مقدم داشته بود نامه را پاره کرد و دستور داد که باذان حاکم ایرانی یمن دو نفر از افراد چالاک را به حجاز اعزام کند و پیامبر را دستگیر کنند.
مقدسی آورده است خسرو به باذان دستور داد اگر پیامبر صلی الله علیه وآله نیامد گردن او را بزنید.[11]


[/HR][1] . ابن عبدالبر، الاستیعاب ج 3 ص 888

[2] . ابن فقیه، البلدان ص 610

[3] . ابن سعد طبقات، ترجمه ج 4 170؛ ابن جوزی المنتظم، ج 5 ص 33

[4] . تاریخ طبری، ترجمه ج 3 ص 1142

[5] . ابن سعد طبقات ترجمه ج 4 ص 170

[6] . بلاذری التنبیه والاشراف ص 238

[7] . ابن جوزی المنتظم، ج 5 ص 33

[8] . ابن فقیه البلدان، ص 610

[9] . مقدسی البدء والتاریخ ترجمه ج 1 ص 520

[10] . تاریخ ابن خلدون،

[11] . مقدسی همان

اما گزارشی که قدری با منابع دیگر تفاوت دارد از ابن فقیه در البلدان و یعقوبی است. ابن فقیه چنین مینویسد که وقتی خسرو پرویز نامه پیامبر صلی الله علیه و آله را پاره کرد، قدری خاک برای پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود خدا دین و ملت و ملک تو را پاره کند و در نقلی فرمود او به دست مردم خویش نابود میشود و شما مسلمین مالک خاک او میشوید.[1]
اینکه چرا خسرو پرویز این کار را کرده است بر ما پوشیده است و علت آن را نمیدانیم علاوه بر این گزارش مشهور نیست.
اما یعقوبی قدری متفاوت از دیگران گزارش کرده است وی مینویسد پیامبر صلی الله علیه وآله در نامه خویش نوشته بودند اسلام بیاور تا سالم بمانی و اگر اسلام را نپذیری گناهان مجوس بر گردن توست پس از ارسال نامه به ایران خسرو پرویز نامه ای نوشت و ان را در میان دو پارچه حریر قرار داد و میان آن مشکی گذاشت و نزد پیامبر صلی الله علیه وآله فرستاد پیامبر صلی الله علیه وآله پس از این که ان را گشود مشتی از مشک برداشت و بویید و به یاران خویش داد و فرمود نیازی به این حریر نداریم... یعقوبی پس از بیان این مطلب ادامه میدهد که گفته شده خسرو پرویز نامه پیامبر صلی الله علیه وآله را پاره کرد و حضرت او را نفرین نمود.[2]
به نظر میرسد یعقوبی به نظر جامع و کاملی نرسیده است زیرا هر دو گزارش را نقل کرده است هم قول مشهور و هم قول شاذ را بیان نموده است.
نتیجه:
با توجه به منابع متعددی که گفته اند خسرو پرویز نامه پیامبر صلی الله علیه وآله را پاره کرد به نظر میرسد این قول مشهور باشد. نظر دیگران از جمله ابن فقیه (فرستادن خاک برای پیامبر) و نظر یعقوبی (ارسال مشک برای پیامبر صلی الله علیه وآله) قول مشهوری نیست. البته نکته قابل تامل این است که هر دو مورخ پاره کردن نامه توسط خسرو پرویز را بیان کرده اند.[3]
بنابر این پاره کردن نامه مشهور است همچنین قاصد نامه عبدالله بن حذافه هم کشته نشد اگر چه برخی نامه رسان به نزد خسرو پرویز را حاکم بحرین معرفی نمودند و در گزارشات تاریخی خبری از کشته شدن نامه رسان به چشم نمیخورد.


[/HR][1] . ابن فقیه همان

[2] . تاریخ یعقوبی ج 1 ص 442

[3] . همان


موضوع قفل شده است