*** سرالاسرار؛ مباحثی پیرامون وحدت وجود و ملحقات و ضمائم آن ***

تب‌های اولیه

129 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


یکی از دوستان در یکی از تاپیک ها گفته بود:


جاهل;144970 نوشت:
شما آقایان هر دو به این مسئله توجه داشته باشید که چه با سواد و چه بی سواد هیچ فرقی با هم نداره و معیار تقواست و چه بسا سواد بی تقوا و اینجوری که شما چماق کردی و تو سر دیگران می کوبی خطرناک تر از بی سوادیه:ok:


در پاسخ این دوستمون باید بگم که این نوع لحن تند ما با امثال جناب سفیر نه خدای نکرده بخاطر یه نوع فخر فروشی شخصی که بخاطر خیانت و ضربه ای هست که این جماعت قشری دارن به اسم دین به فرهنگ دینی می زنن، بقیه ی جهات این نوع مخاطبه رو هم در پست های قبلی توضیح دادم و نیازی به تکرار اون نیست...


جناب سفیر من نیازی به بحث بیشتر با شما نمی بینم، این مطالب درک عمیق و فهم لطیف و اطلاعات کافی می خواد، چیزی که شما بهره ای از اون ندارین، همونطور که پیش از این گفتم:

seyedziya نوشت:
دوستانی که این مطالب رو می خونند یا حداقل اطلاعات عرفانی و فلسفی لازم رو دارند و یا نه، اگه حداقل اطلاعات عرفانی و فلسفی لازم رو داشته باشند آنچه پیش از این راجع به بی سوادی و بی مایگی علمی جناب سفیر در حوزه های عرفانی و فلسفی گفتم براشون روشنه، اگه هم این حداقل اطلاعات عرفانی و فلسفی لازم رو نداشته باشن که ارزش قضاوتشون در این زمینه روشنه


اونی که باید می فهمید فهمید، اونی هم که هنوز متوجه بی سوادی و بی مایگی علمی شما نشده ارزش وقت گذاشتن بیشتر از این رو نداره...

مریم صبا;145224 نوشت:

سفیر نوشت:
شما این تاپیک را که برای عرفا نزدید! پس یا برای افرادی غیر مطلع زدید که چیزی یاد بگیرند! یا برای مخالفان زدید که بتوانید آنها را سر جایشان بنشانید و نفهمیشان را اثبات کنید پس چه فرصتی بهتر از این! اگر برای یادگیری دیگران است اما به قول شما هزار نکته باریکتر از مو دارد که نگفته اید! و حتی دانشجوهای قوی فلسفه کمتر کسی کاملا می فهمد! ـ إن شاء الله خود شما مطلب را فهمیده اید! ـ خب این چه جور تعلیمی ست؟! نمی گویید کسی می آید و به قول خودتان برداشت سطحی می کند و مطلبی خلاف دین می فهمد و می رود؟! مطمئنید هر کسی این مطالب را خواند و قبول کرد و مخالفتی نکرد کاملا آن را فهمیده است؟!

:Kaf: :Kaf: :Kaf:



با توجه به شواهد و قرائن، احتمالا این آی دی و آی دی هایی مثل حقگو همون جناب سفیرن که برا ایجاد فضای روانی برا خودش سوت و کف می زنه و صلوات می فرسته!
:Labkhand:، فک می کنم خیلی دیگه از دوستان هم تلقی ای شبیه این تلقی من داشته باشن!:Labkhand:...

•حسنيه•;145226 نوشت:

قال الباقر علیه السلام

ان الإسلام بدأ غريباً و سيعود غريباً كما بدأ،
فطوبى للغرباء،

سیاتی علی الناس زمان لا یعرفون الله ما هو والتوحید.
بحارالانوار/24/328

همانا اسلام در غربت شروع شد و به زودی غریب خواهد گردید، پس خوشا به حال غریبان...

و دیری نخواهد پایید که مردمان را زمانی رسد که نه خدای را شناسند و نه توحید را!




سرکار حسنیه شما که حرف از توحید حقیقی می زنین و مخالف اینچنینی وحدت وجود هستین میشه بفرمایید چقدر با این مباحث آشنا هستین؟ آیا دارین بر اساس شناخت تحقیقی خودتون حرف می زنین یا چون دیدین چند نفر این حرفا رو می زنن اونا رو تکرار می کنین؟ اگه بر اساس شناخت تحقیقی هست لطفا این رو شفاف و روشن به ما نشون بدین، اما اگه دارین طوطی وار حرف چهار نفر دیگه رو تکرار می کنین بهتره کمی خجالت بکشید و در اونچه سر رشته ندارین اینطوری وارد نشین...

در استفاده از احادیث اهل بیت(ع) هم خیلی بیشتر دقت کنین مبادا اینطور جاهلانه نادانی خودتون رو به اهل بیت(ع) نسبت بدین...


seyedziya نوشت:
«... اگر بنا بر سخن دقیق باشد، باید لوازم زبانی این نگاه را در زبان نیز رعایت کرد. مثلاً در یک فعل خاص نظیر یک گفتگو، در تحلیل نهایی، نباید گفت که «شخص الف با شخص ب در باب فلان مسأله گفتگو می­ کند.» بلکه یا باید در قالبی معلوم گفته شود: «اوست که با خود در باب فلان مسأله سخن می­ گوید»، و یا ...»


•حسنيه•;145228 نوشت:

seyedziya نوشت:

قبل از هر چیز از دوستان بزرگوار می خوام مطالب صفحه ی قبل و صفحه ی قبل از اون، یعنی صفحات 8 و 9 رو کامل بخونن، در اونجا من به روشنی بی سوادی و بی مایگی علمی جناب سفیر در حوزه های عرفانی و فلسفی رو نشون دادم و به بعضی از کج فهمی ها پاسخ دادم...

نیازی به این همه شعار دادن در این تاپیک و تاپیک های دیگه نیست کاربرانی که این مباحث رو دنبال می کنند مطالب هر دو طرف رو مطالعه می کنند معمولا.

بی سوادی و بی مایگی هر شخصی در نوع گفتار و نوشتارش مشهود است.

لطفا شما به همین سوال جناب سفیر پاسخ بدین:

سفیر نوشت:

منظور از «او»، خدا ست درسته؟
يعني وقتي دو نفر درباره مساله اي گفتگو مي كنند در حقيقت خداست كه با خودش گفتگو مي كند! درست فهميدم؟

بنده هم بسیار مایل هستم بدانم نظر شما در مورد سوال جناب سفیر چیست؟



اولا که اینها برا امثال شما شعاره که با الفبای این مباحث هم آشنا نیستین و بعد با گستاخی به خودتون اجازه می دین قاطعانه در این باره اظهار نظر کنین...

ثانیا شما و جناب سفیر واقعا در این مطلب ساده ابهام دارین که اینقدر در سوال از اون اصرار دارین؟! اونوقت چطور انتظار دارین چیزی رو بفهمین که حیرت اندر حیرته و خیلی از اهلش هم درش موندن؟!، و اصلا قبل از همه ی اینها، چطور به خودتون اجازه ی اظهار نظر در این باره رو می دین؟!...


محمد صادق;145032 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به سید ضیاء عزیز و دوستان گرامی

seyedziya نوشت:

تذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که، این مطلب را بواسطه ی تأمل در حلول و تعالی توأمان خداوند گفتیم. از این رو، این تعبیر، با این تعبیر که «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیء منها» متفاوت است. چرا که در اینجا بسیط الحقیقه، که به متعالی­ ترین نحو واجد همه ی اشیاست، به حمل «حقیقت و رقیقت» کل­ الاشیاست نه به حمل «شایع». به حمل «شایع»، و از یک وجهه­ نظر، او هیچ یک از ماسوا نیست

از این تیکه ای که رنگی کردم معلومه از وجهه دیگر ,بسیط الحقیقه , کل الاشیا هست (به حمل شایع )
پس "بسیط الحقیقه کل الاشیاء" منحصر در حمل حقیقه و رقیقه فلسفی نیست بلکه به نگاه دقیق , حمل شایع است لذا تفاوتی وجود نداره.



عرض سلام و احترام

اینکه گفته شد بسیط الحقیقه به حمل شایع و از یه وجهه نظر، هیچ یک از اشیا نیست، تعبیر «از یه وجهه نظر»، بخاطر لحاظ اون جانب دیگه ی مساله بود که او بواسطه ی حلول در مخلوقات، حلولی که توامان با تعالی از اوناست، «از یه وجهه نظر دیگه» و به حمل شایع، همه ی مخلوقاته، در اینجا با استفاده از قاعده ی بسیط الحقیقه کل الاشیا... به این مطلب نرسیدیم، با استفاده از قاعده ی بسیط الحقیقه کل الاشیا... به نحو مستقیم تنها میشه از کل الاشیا بودن خداوند به حمل حقیقت و رقیقت صحبت کرد و نه کل الاشیا بودن او به حمل شایع...

محمد صادق;145176 نوشت:

بله وقتی شما تشبیه رو به معنی حلول و یا عینیت (به قول آقا حامد )می گیرید انتظار دارید ماسوا اجزاء خدا نباشند.

لذا در معنی دقیق , ماسوا (پوست کنده از تمام نواقص و حدود), اجزاء ذات خداوندند.

ان شاء الله به زودی اینا رو برای عامه توضیح بدید و بدیم .



تعبیر حلول به این معنا نیست که جواهری غیر از خداوند وجود دارند که خداوند در اونها حلول کرده، چرا که بنا بر وحدت وجود، یه جوهر بیشتر در کار نیست(جوهر در اینجا معقول ثانی فلسفیه نه مفهوم ماهوی...)، بلکه تعبیر حلول اشاره به یه وجه ایده ی تجلی داره، همچنانکه تعبیر تعالی اشاره به یه وجه دیگه ی اون داره...

ریشه ی خیلی از سوءفهم ها راجع به وحدت وجود همینه که این مباحث هنوز در بستر همون ذهنیتی فهمیده میشه که قائل به جواهر متعدده...

ما چیزی به اسم ماسوا بصورت پوست کنده از تمام نواقص و حدود نداریم، چون این دیگه ماسوا نیست، اصل این نواقص و حدود ذاتی ماسواست...

خداوند متعال واحد به وحدت حقه ی حقیقیه است که نه تنها هیچ کثرتی برای او ملحوظ نیست که هیچ کثرتی هم قابل لحاظ نیست، با این حساب جایی برا فرض جزء برای او نمی مونه...

محمد صادق;145176 نوشت:
سلام

بله وقتی شما تشبیه رو به معنی حلول و یا عینیت (به قول آقا حامد )می گیرید انتظار دارید ماسوا اجزاء خدا نباشند.

لذا در معنی دقیق , ماسوا (پوست کنده از تمام نواقص و حدود), اجزاء ذات خداوندند.

ان شاء الله به زودی اینا رو برای عامه توضیح بدید و بدیم .


باسمه تعالی، سلام بر شما.
وحدت وجود به معنای حلول خداوند در موجودات و عینیت اشیا با خداوند نیست، به عقیده عرفا تمام موجودات تجلی خداوند هستند، موجودات مظهر، آینه و آیت ذات هستند، نه اجزای ذات،(فاصله زیاد است) و عرفا از ذات الهی، به غیب الغیوب، عنقای مغرب(عنقا شکار کس نشود دام باز گیر) و ..، تعبیر می کنند، به عقیده بنده، بهترین مثال برای تقریب مطلب مثال نفس است، رابطه مخلوقات با خداوند، مانند رابطه کلام انسان با صاحب کلام است،( کلام انسان مخلوق انسان است که از نفس انسان این کلام صادر می شود، یا نفس انسان کلام را تجلی می کند.) البته عرفا مثالهای دیگری هم دارند مانند مثال آینه و..، که تمام اینها برای تقریب مطلب است، و لیس کمثله شی.
موفق باشید

هشام;145360 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما.
وحدت وجود به معنای حلول خداوند در موجودات و عینیت اشیا با خداوند نیست، به عقیده عرفا تمام موجودات تجلی خداوند هستند، موجودات مظهر، آینه و آیت ذات هستند، نه اجزای ذات،(فاصله زیاد است) و عرفا از ذات الهی، به غیب الغیوب، عنقای مغرب(عنقا شکار کس نشود دام باز گیر) و ..، تعبیر می کنند، به عقیده بنده، بهترین مثال برای تقریب مطلب مثال نفس است، رابطه مخلوقات با خداوند، مانند رابطه کلام انسان با صاحب کلام است،( کلام انسان مخلوق انسان است که از نفس انسان این کلام صادر می شود، یا نفس انسان کلام را تجلی می کند.) البته عرفا مثالهای دیگری هم دارند مانند مثال آینه و..، که تمام اینها برای تقریب مطلب است، و لیس کمثله شی.
موفق باشید


عرض سلام و احترام

بله همونطور که پیش از این در پست ششم اشاره کردم، با صرف نظر از بعضی دقت ها، مناسب ترین تمثیل برا غیر عارف برا نزدیک شدن به ایده ی وحدت وجود تمثیل نفس و افعال «حقیقیش» هست:

seyedziya;140819 نوشت:

«... می ­توان گفت که مناسب­ ترین تمثیل برای نزدیک شدن به ایده ی وحدت وجود، تمثیل نفس و افعال «حقیقی» آنست. تأمل در نسبت نفس و افعال «حقیقی» آن می­ تواند ما را به فهم مفهوم تجلی و ظهور، و در نتیجه ایده ی وحدت وجود نزدیک­ تر کند...»




اما شاید اشاره به این مطلب هم برا مخاطبان عمومی تر خالی از فایده نباشه، در عبارت بالا ما گفتیم «افعال حقیقی»، یه فعل خاص مثلا حرکت دادن دست رو در نظر بگیرین، در معنایی که ما در اینجا از تعبیر «فعل حقیقی» مراد می کنیم حرکت دست فعل حقیقی نفس نیست، بلکه فعل حقیقی نفس همون عزم و اراده اش برا حرکت دسته، خب حالا نسبت این با نفس چیه؟، برا نزدیک شدن به ایده ی وحدت وجود در نسبت نفس با این فعل حقیقیش تامل کنین...


من همچنان منتظر پاسخ
سرکار حسنیه به سوالم هستم، همون موقع هم به ایشون پیغام دادم:

seyedziya;145240 نوشت:

سرکار حسنیه شما که حرف از توحید حقیقی می زنین و مخالف اینچنینی وحدت وجود هستین میشه بفرمایید چقدر با این مباحث آشنا هستین؟ آیا دارین بر اساس شناخت تحقیقی خودتون حرف می زنین یا چون دیدین چند نفر این حرفا رو می زنن اونا رو تکرار می کنین؟ اگه بر اساس شناخت تحقیقی هست لطفا این رو شفاف و روشن به ما نشون بدین، اما اگه دارین طوطی وار حرف چهار نفر دیگه رو تکرار می کنین بهتره کمی خجالت بکشید و در اونچه سر رشته ندارین اینطوری وارد نشین...

در استفاده از احادیث اهل بیت(ع) هم خیلی بیشتر دقت کنین مبادا اینطور جاهلانه نادانی خودتون رو به اهل بیت(ع) نسبت بدین...

از اونجا که سرکار آذر بانو هم شبیه سرکار حسنیه جناب سفیر رو تایید کردن شبیه همین سوال رو از سرکار آذربانو هم دارم، این مطلبی هست که در تاپیک «دانلود کتاب آموزش فلسفه ی آیت الله مصباح یزدی» خطاب به سرکار آذربانو نوشتم:


نقل قول:

...

سرکار آذربانو سوالی از شما دارم، سوالی که شبیه اون رو از سرکار حسنیه در تاپیک «سرالاسرار؛ مباحثی پیرامون وحدت وجود و ملحقات و ضمائم آن» پرسیدم و البته علی رغم پیغامی هم که براشون فرستادم پاسخی نگرفتم، چون شما هم شبیه سرکار حسنیه جناب سفیر رو در اون تاپیک تایید کردین شبیه همون سوالی که از سرکار حسنیه پرسیدم از شما هم دارم:

seyedziya;145240 نوشت:

سرکار حسنیه شما که حرف از توحید حقیقی می زنین و مخالف اینچنینی وحدت وجود هستین میشه بفرمایید چقدر با این مباحث آشنا هستین؟ آیا دارین بر اساس شناخت تحقیقی خودتون حرف می زنین یا چون دیدین چند نفر این حرفا رو می زنن اونا رو تکرار می کنین؟ اگه بر اساس شناخت تحقیقی هست لطفا این رو شفاف و روشن به ما نشون بدین، اما اگه دارین طوطی وار حرف چهار نفر دیگه رو تکرار می کنین بهتره کمی خجالت بکشید و در اونچه سر رشته ندارین اینطوری وارد نشین...

در استفاده از احادیث اهل بیت(ع) هم خیلی بیشتر دقت کنین مبادا اینطور جاهلانه نادانی خودتون رو به اهل بیت(ع) نسبت بدین...


علاوه بر این شبیه همین الگوی سوال رو در مورد فلسفه و عرفان بطور کلی هم دارم، امیدوارم بدون حاشیه و کپی پیست پاسخ شفاف و صادقانه ای از شما دریافت کنم...

به عنوان نمونه شما که حالا اینقدر سفت و سخت مخالف

عرفان و فلسفه هستین لیست متون دست اول عرفانی و فلسفی رو که مطالعه کردین بیارین تا ببینیم دارین بر اساس شناخت تحقیقی خودتون حرف می زنین یا اینکه دارین حرف چند نفر دیگه رو طوطی وار تکرار می کنین...

البته با توجه به مطالب شما در سایت پاسخ این سوالات روشنه اما هدفم این هست که وجوه بانمکی از عقلانیت و جوهره ی علمی امثال شما برا دوستان روشن تر بشه...

با توجه به فضای این تاپیک و تاپیک «سرالاسرار...» ترجیح می دم پاسخ شما به این مطلب رو در همون تاپیک «سرالاسرار...» بشنوم...



همینطور به همون دلیل قبلی شبیه همین سوالات رو از سرکارمریم صبا و جناب حقگو و بطور کلی هر کسی که رویه ای شبیه این داشته باشه دارم...


البته همونطور که خطاب به سرکار آذربانو هم گفتم،
با توجه به مطالب این افراد، پاسخ این سوالات روشنه، اما هدفم این هست که میزان عقلانیت و مایه ی علمی این افراد برا دوستان روشن تر بشه...

با او

عرض سلام و ادب؛

[این نوشته ی بنده در مورد جمله ای است که از آقای مهدی نصیری در تاپیک دانلود کتاب آموزش فلسفه، مطرح شده بود.]

بسیاری از اوقات، وقتی در مورد عناوینی چون فلسفه و عرفان سخن گفته می شود، بستر برای افتادن در دام سه مغالطه بسیار فراهم است؛

1-مغالطه ی اشتراک لفظ
2-مغالطه ی ابهام ساختاری
3-ابهام واژه های مبهم

دلیل این مساله هم این است که إلی ماشا الله ما مکتب و کتاب فلسفی داریم که هر کدام مبانی و اندیشه های متفاوتی دارند، و کلمه ی فلسفه به صورت مشترک لفظی میان این مکاتب گوناگون مطرح می شود، در حالی که بعضی مکاتب فلسفی مبتنی بر توحید الهی و بعضی مکاتب فلسفی مبتنی بر اِلحاد است.

از آقای مهدی نصیری نقل شده؛

«اگر قرار باشد امروز از حجاب‌های مهم و اساسی فهم و مراجعه به معارف قران و عترت سخن بگوییم به مثلثی خواهیم رسید که فلسفه و عرفان و مدرنیته تشکیل دهنده سه ضلع آن هستند...»

در این ادّعا، فارغ از اینکه واقعا صحیح است یا خیر و ادلّه اش چیست، باید پرسید منظور آقای نصیری از فلسفه و عرفان، کدام فلسفه و کدام عرفان است که در کنار مدرنیته مطرح کرده اند؟!

آیا منظور از فلسفه، بعضی مکاتب فلسفی آشفته ی غربی است یا فلسفه ی اسلامی که تبیین گر هست ها و نیست های کلّی دین و قرآن کریم است هم شامل می شود؟!

و آیا منظور از عرفان، عرفان های خودساخته ی منحرف است یا عرفان ناب شیعی که همان طریق معرفت نفس و سیر توحید است و طریق بیان شده از سوی مولانا علی بن ابی طالب است و طریق عرفانی کسانی چون علامه طباطبایی بوده را هم شامل می شود؟!

پس اینها نقاط مبهم و خطاخیزی سات که حتما باید روشن شود...

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
پیوسته متعالی

طارق;148177 نوشت:
در این ادّعا، فارغ از اینکه واقعا صحیح است یا خیر و ادلّه اش چیست، باید پرسید منظور آقای نصیری از فلسفه و عرفان، کدام فلسفه و کدام عرفان است که در کنار مدرنیته مطرح کرده اند؟!

خب طبیعی است . یک روز عارفی آمد تفکرات فلاسفه یونان را قابل نقد دید و نقدش و کرد و بهینه ساخت.
دیگران هم فلسفه یونان را به جدیت دو چندان ادامه دادند و کارشان به فلسفه متریالیستی هم کشید

امروز هم این بنده خدا فرزند برومند آیت الله نصری یک تنه دل را بدریا زده و سه ضلع مثلث برمودا را در اسلام ناب تبئین کرده.

یاحق

با سلام دوباره

خدمت کاربرای عمومی سایت عرض می کنم :
جملات موهم کفری که در این تاپیک به کار رفته از باب ذکر خناق و قصور الفاظ از بیان حقیقت اصیله . این الفاظ همش از مسامحه خالی نیستند و باز در تحلیل نهایی , به معنی دقیق کلمه صحیح نیستند.

همونطور که سید گفتند ما عملا از لحاظ فی نفسه اشیاء خارج نمی شیم .

توضیح اینکه :

در یک قضیه حملیه موضوع داریم و محمول .برای صحت حمل باید موضوع و محمول فی نفسه(مستقل)لحاظ شوند لذا در حمل بین حق تعالی و تجلیات او تجلیات فی نفسه لحاظ میشوند که این اشتباه است و با وحدت وجود نمی سازد و اگر یک طرف حمل را ربط محض بگیریم دیگر حمل صحیح نخواهد بود چون طرف استقلالی در حمل شرط است. و این, قصور الفاظ و مفاهیم ,رو می رسونه .

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

seyedziya;145240 نوشت:

سرکار حسنیه شما که حرف از توحید حقیقی می زنین و مخالف اینچنینی وحدت وجود هستین میشه بفرمایید چقدر با این مباحث آشنا هستین؟ آیا دارین بر اساس شناخت تحقیقی خودتون حرف می زنین یا چون دیدین چند نفر این حرفا رو می زنن اونا رو تکرار می کنین؟ اگه بر اساس شناخت تحقیقی هست لطفا این رو شفاف و روشن به ما نشون بدین، اما اگه دارین طوطی وار حرف چهار نفر دیگه رو تکرار می کنین بهتره کمی خجالت بکشید و در اونچه سر رشته ندارین اینطوری وارد نشین...

عجیبه که ما باید برای نقل یک حدیث یا لینک و حتی یک صلوات به شما پاسخگو باشیم اونم درباره مطالعاتمون!!!!! ...

اما شما در بحثی که خودتون ایجاد کردین و به قول خودتون خیلی بحث مهمی هست! در برابر یک سوال که جناب سفیر داشتند پاسخگو نبودین و با چند بار اصرار ایشون تنها و تنها اتهام نفهمی و بی سوادی به ایشون زدین و...

و بعد که جناب سفیر اشکال کردند اگر به قول شما این بحث رو خیلی ها حتی دانشجوهای قوی فلسفه نمی فهمن پس چرا مطرحش کردین تا اینجوری یه عده به انحراف عقیدتی دچار بشن، شما باز هم از پاسخ دادن به این اشکال فرار کردین!!!

سفیر;145135 نوشت:

شما این تاپیک را که برای عرفا نزدید! پس یا برای افرادی غیر مطلع زدید که چیزی یاد بگیرند! یا برای مخالفان زدید که بتوانید آنها را سر جایشان بنشانید و نفهمیشان را اثبات کنید پس چه فرصتی بهتر از این! اگر برای یادگیری دیگران است اما به قول شما هزار نکته باریکتر از مو دارد که نگفته اید! و حتی دانشجوهای قوی فلسفه کمتر کسی کاملا می فهمد! ـ إن شاء الله خود شما مطلب را فهمیده اید! ـ خب این چه جور تعلیمی ست؟! نمی گویید کسی می آید و به قول خودتان برداشت سطحی می کند و مطلبی خلاف دین می فهمد و می رود؟!

ضمناً مطمئنید هر کسی این مطالب را خواند و قبول کرد و مخالفتی نکرد کاملا آن را فهمیده است؟!

ضمناً جناب فیلسوف! اگر وقت کردین سوال ساده جناب سفیر رو پاسخگو باشید:

سفیر;145135 نوشت:

منظور از «او»، خداست درسته؟
يعني وقتي دو نفر درباره مساله اي گفتگو مي كنند در حقيقت خداست كه با خودش گفتگو مي كند! درست فهميدم؟

والسلام علی من اتبع الهدی؛

•حسنيه•;149391 نوشت:
ضمناً جناب فیلسوف! اگر وقت کردین سوال ساده جناب سفیر رو پاسخگو باشید:

نقل
نوشته اصلی توسط : سفیر

منظور از «او»، خداست درسته؟
يعني وقتي دو نفر درباره مساله اي گفتگو مي كنند در حقيقت خداست كه با خودش گفتگو مي كند! درست فهميدم؟


درود بر شما!:Gol:
خوشبختانه بر خلاف ایشان که از این سوال و در واقع بحث فرار کردند شخص دیگری خطر کرد و وارد بحث شد!
شما و هر کس طالب این بحث است می تواند به اینجا رجوع کند:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=13336&page=16
از پست 153 به بعد.

هر چند یکی دانستن وجود خالق و مخلوق مطلبی بدیهی البطلان است اما به هر حال مرور بحث مذکور خالی از فایده نیست و نشان می دهد کسانی که دائما مخالفان را متهم به نفهمیدن عرفان می کنند خودشان هستند که عمق عرفان را نفهمیده اند و گرنه به راحتی اعتراف می کردند در عرفان، خالق و مخلوق عینیت دارند. دوئیتشان حقیقی نیست!!! ـ نعوذ بالله ـ
http://www.askdin.com/showpost.php?p=149008&postcount=192

...اما آن اشکال اول هم خیلی مهم است که امثال این دوستان جوابی برایش ندارند:

نقل
نوشته اصلی توسط : سفیر

شما این تاپیک را که برای عرفا نزدید! پس یا برای افرادی غیر مطلع زدید که چیزی یاد بگیرند! یا برای مخالفان زدید که بتوانید آنها را سر جایشان بنشانید و نفهمیشان را اثبات کنید پس چه فرصتی بهتر از این! اگر برای یادگیری دیگران است اما به قول شما هزار نکته باریکتر از مو دارد که نگفته اید! و حتی دانشجوهای قوی فلسفه کمتر کسی کاملا می فهمد! ـ إن شاء الله خود شما مطلب را فهمیده اید! ـ خب این چه جور تعلیمی ست؟! نمی گویید کسی می آید و به قول خودتان برداشت سطحی می کند و مطلبی خلاف دین می فهمد و می رود؟!

•حسنيه•;149391 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

عجیبه که ما باید برای نقل یک حدیث یا لینک و حتی یک صلوات به شما پاسخگو باشیم اونم درباره مطالعاتمون!!!!! ...

اما شما در بحثی که خودتون ایجاد کردین و به قول خودتون خیلی بحث مهمی هست! در برابر یک سوال که جناب سفیر داشتند پاسخگو نبودین و با چند بار اصرار ایشون تنها و تنها اتهام نفهمی و بی سوادی به ایشون زدین و...

و بعد که جناب سفیر اشکال کردند اگر به قول شما این بحث رو خیلی ها حتی دانشجوهای قوی فلسفه نمی فهمن پس چرا مطرحش کردین تا اینجوری یه عده به انحراف عقیدتی دچار بشن، شما باز هم از پاسخ دادن به این اشکال فرار کردین!!!

ضمناً جناب فیلسوف! اگر وقت کردین سوال ساده جناب سفیر رو پاسخگو باشید:

والسلام علی من اتبع الهدی؛


باسمه تعالي.
سلام بر شما سرکار حسنيه، بنده مايلم بعد از ديدن مطالب و نوشته ها قضاوت شما را بدانم.:Hedye:


بخاطر مخالفین فاضل ما بحث حالت جدل پیدا کرده و از مایه ی علمی افتاده...

سرکار حسنیه پاسخ من به مطالبتون رو می تونین در مطالب قبلی پیگیری کنین، اما آنچه نوشتین یقینا پاسخ من نبود، و البته مشخصه که اشکال من پاسخ درخوری نداره، آخه چه توجیه معقولی میشه پیدا کرد برا کار کسی که با الفبای بحثی به این سنگینی آشنا نیست ولی اینطور جاهلانه، به خودش اجازه ی اظهار نظر در این باره رو می ده؟!...

با این حال، برای اینکه فضاحت کار امثال شما روشن تر بشه، من همچنان منتظر پاسخ شما و دوستان دیگه مثلا سرکار آذربانو و سرکار مریم صبا هستم، البته اگه این آی دی ها همه مال یه نفر نباشه!...



تو این تاپیک جا داشت به بحث وجود مستقل و رابط صدرالمتالهین(ره) هم اشاره ای می کردیم، این بحث از شریف ترین مباحث حکمت متعالیه است و با اون علیت به تشأن و تجلی تبدیل میشه و حکمت متعالیه از
وحدت تشکیکی وجود و تشکیک در وجود به وحدت شخصی وجود و تشکیک در مظاهر وجود منتقل میشه، برای اطلاع بیشتر در این باره می تونین به عنوان نمونه به کتاب خوب آقای عبودیت، نظام حکمت صدرایی مراجعه کنین...

امان از جهل مرکب،امان. . . . . . .
کسانی که اعتقادات خود را اصلا معرفی نمی کنند و فقط در پی گرفتن اشکال از این و آن هستند.
آن وقت آن آقای بی سواد در مناظره ای اعلام می کند رابطه خدا با خلق،تباین ذاتی است و اصلا متوجه نیست تباین ذاتی یعنی چه!!!!!!!!!!!!!!
یعنی خلق حتی برای شناخت هم به خدا راه ندارد.
عجب از این همه لجاجت،عجب.
بی سوادی و لجاجت از تمام وجناتشان مشخص است،آن سایت بی اعتبارشان و این هم اعترافی کفر آمیز که هر کس که بهره اندکی از عقل برده باشد سخیف بودن آن را می فهمد-و چقدر این روزها رایج شده که برای مطرح کردن خود اراجیفی می گویند و با چند اشکال از این آن گرفتن خود را علامه جا میزنند،آیه هو الاول و الآخر را میگویند یک اولی هست و یک آخری و یک ظاهری و یک باطنی و اینها اصلا ربطی به هم ندارند(عجبا از این همه کج فهمی)ایشان حتی عقاید مکتب تفکیک مشهد را هم رد کرده و با چسباندن خود به نام اهل بیت علیهم السلام برای . . . . مکتب تاسیس می کنند مکتبی که حدیث لا بالمباینه و لا بالممازجه امیر مؤمنان را هم نمی تواند معنا کند و با سکوت یا مهمل بافی از کنارش رد می شود
به نظر بنده این هم یک نوع اخباری گری در علوم عقلی است که با ظاهری آراسته و در قالب دین داری فعالیت خود را آغاز کرده و به لطف خدا بساطشان برچیده خواهد شد،لذا بزرگان و اساتید اصلا ایشان را جدی نمی گیرند.
خدای أحد صمد یارتان.


انگیزه ی من در این نحوه طرح این مباحث بطور عمده این بود که این مطالب جرقه ای بشه تا افرادی بطور جدی تر پیگیر این مباحث بشن، اما همونطور که پیش از این هم گفتم خیلی از اوقات هم از این نحوه طرح این مباحث در یه همچین محیطی حس بدی بهم دست می ده، نه از این جهت که در درستی اونها شک دارم بلکه به این جهت که اینجا خیلی جای این مباحث نیست، حداقل به عنوان استارتر این مباحث اونهم به این نحو...

به هر ترتیب الان بیشتر ترجیح می دم که این تاپیک حذف بشه، اما برا این کار دوستان دیگه ای هم که در تاپیک مشارکت کردن باید راضی باشن چون اونها هم صاحب حقن، من برای این دوستان پیام می دم و امیدوارم این دوستان هم مساعدت کنن و عذر من رو بپذیرن...

[=Trebuchet MS]
سلام بر سید عزیز و بزرگوار

حقیر که حرفی ندارم و شما در مورد بودن یا نبودن این تاپیک در مورد چند خط نوشته های حقیر صاحب اختیارید.

ولی مطلبی را اینجا ذکر کردید که لازم است موضوعی را خدمتتان یادآوری کنم .

seyedziya;166571 نوشت:
انگیزه ی من در این نحوه طرح این مباحث بطور عمده این بود که این مطالب جرقه ای بشه تا افرادی بطور جدی تر پیگیر این مباحث بشن، اما همونطور که پیش از این هم گفتم خیلی از اوقات هم از این نحوه طرح این مباحث در یه همچین محیطی حس بدی بهم دست می ده، نه از این جهت که در درستی اونها شک دارم بلکه به این جهت که اینجا خیلی جای این مباحث نیست، حداقل به عنوان استارتر این مباحث اونهم به این نحو...

[=Trebuchet MS]
این مطلب درست است که در این تاپیک عده ای آمدند و میخواستند آنرا به هزل بکشند و این باعث دلخوری شما شد ولی دلیل نمیشود که این حقیقت را نادیده بگیرید که بغیر از مخالفین کلام - هزل گو هم وجود دارد و او نیز اهدافی دارد که فکر میکند درست است بیان میکند و وظیفه اهل کلام پاسخگوئی است در حد ممکن.

اینها را شما از ابتدای ایجاد این تاپیک میدانستید ولی شاید در نظر نداشتید که اینطور شود. ولی اینرا بدانید هر بار دیگری تاپیکی با این مضمون ایجاد شود این اتفاق احتمال دارد تکرار میشود.


لذا آن پیش زمینه ذهنی تان را تغییر دهید که ممکن است تاپیک به نحوی شایسته که در نظر شماست به انتها برسد مگر اینکه پاسخگوئی را رها نکنید.

یاحق :Gol:

با او
سلام و ادب؛

بنظر بنده هم طرح این مباحث اونطور که حقّش ادا بشه در این گونه فضاها محقق نمی شه، ولی بنظرم می رسه از آنجا که چندسالی است فلسفه ستیزان و عرفان گریزان به جای بحث های عمیق علمی در محیط های علمی، به کارهای تبلیغاتی روی آوردند و مردم عامی یا غیر اهل علم را مخالطب مطالب خودشون قرار میدهند و با چهار نقل قول ناقص و استفاده از عشق و محبت افراد به اهل بیت، به تخریب سالیان دراز شب تا صبح نخوابیدن و تلاش علمی و عرفانی بزرگان شیعه می پردازند، و این همه سختی که فلاسفه و عرفای بزرگ کشیده اند را هدر می کنند، تا حدی که کاربران عام و غیر اهل علم بدانند که این سخنان فلسفه ستیزانه پاسخ هایی دارد، باید مطالبی گزیده و در حدی که پاسخ این شبهات داده بشه لازمه، و از نظر من درست نیست که مجموع زمان و عمری که صرف این 13 صفحه شده، از بین برود.

پیوسته متعالی
یاحق

seyedziya;166571 نوشت:

انگیزه ی من در این نحوه طرح این مباحث بطور عمده این بود که این مطالب جرقه ای بشه تا افرادی بطور جدی تر پیگیر این مباحث بشن، اما همونطور که پیش از این هم گفتم خیلی از اوقات هم از این نحوه طرح این مباحث در یه همچین محیطی حس بدی بهم دست می ده، نه از این جهت که در درستی اونها شک دارم بلکه به این جهت که اینجا خیلی جای این مباحث نیست، حداقل به عنوان استارتر این مباحث اونهم به این نحو...

به هر ترتیب الان بیشتر ترجیح می دم که این تاپیک حذف بشه، اما برا این کار دوستان دیگه ای هم که در تاپیک مشارکت کردن باید راضی باشن چون اونها هم صاحب حقن، من برای این دوستان پیام می دم و امیدوارم این دوستان هم مساعدت کنن و عذر من رو بپذیرن...


باسمه تعالی، ایام شهادت سید و سرور شهیدان تسلیت باد:Sham:
سلام بر شما دوست عزیز

بله جناب سید ضیاء، کلام دوستان درست است، و در عین حال بنده معتقدم، در اوضاع کنونی، باید میزان صبر و تحمل را (در چنین مباحثی) بالا برد.
موفق و پیروز باشید:Gol:

seyedziya;166571 نوشت:

به هر ترتیب الان بیشتر ترجیح می دم که این تاپیک حذف بشه،

سلام

نيازي نيست تاپيك حذف بشه!

كسي كه اين مناظرات رو بخونه خودش به حقيقت پي ميبره
اگر فلسفه و عرفان واقعاً بر حق باشند خدا خودش از حق محافظت ميكنه.

:Sham: والسلام علي من اتبع الهدي :Sham:

طارق;166611 نوشت:
[=arial]آنجا که چندسالی است فلسفه ستیزان و عرفان گریزان به جای بحث های عمیق علمی در محیط های علمی، به کارهای تبلیغاتی روی آوردند و مردم عامی یا غیر اهل علم را مخالطب مطالب خودشون قرار میدهند و با چهار نقل قول ناقص و استفاده از عشق و محبت افراد به اهل بیت، به تخریب سالیان دراز شب تا صبح نخوابیدن و تلاش علمی و عرفانی بزرگان شیعه می پردازند،

سلام

خواهم گذاشت مناظراتي از مدافعين بزرگ و عالم فلسفه با مخالفين فلسفه، ان شاءالله؛

البته اين مناظرات، براي كساني كه خودشون رو وقف فلسفه كرده اند و تعقل رو صرفاً در فلسفه ببينند شايد فايده اي نداشته باشه و دوباره باب توجيح رو باز كنند ولي براي مخاطبيني كه دنبال حقيقت هستند بسيار راهگشا و روشن هست.

البته در سايت زير هم مناظرات زيادي به صورت كتبي، صوتي و فيلم موجود هست.
www.borhannews.com

:Sham: والسلام علي من اتبع الهدي؛ :Sham:


سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سید عزیز در همین مجالی که با دوستان این بحث را مطرح کردیم میبینید یکی پیدا شد نظر هر چند هزارباره خود را بیان کرد.

این حقیقت است. در تاپیک خلقت یا صدور و تجلی همین اتفاق تکرار شد .

سرکار حسینیه - در این تاپیک مطلبی هست از طرف فرقه شما که باعث اثبات بحثی از طرفتان شده باشد و پاسخی دریافت نکرده باشید ؟

•حسنيه•;166642 نوشت:
البته در سايت زير هم مناظرات زيادي به صورت كتبي، صوتي و فيلم موجود هست. borhannews.com


ان شاء الله تعالی -
به شما قول میدهم به حول قوه الهی و همراهی دوستان این مطالب در حد بضاعت تحلیل و نقد شود.

یاحق

•حسنيه•;166641 نوشت:
سلام

نيازي نيست تاپيك حذف بشه!

كسي كه اين مناظرات رو بخونه خودش به حقيقت پي ميبره
اگر فلسفه و عرفان واقعاً بر حق باشند خدا خودش از حق محافظت ميكنه.

:sham: والسلام علي من اتبع الهدي :sham:



سرکار حسنیه(آذربانو) نصیحت برادرانه ای به شما دارم، اینکه احساس تکلیف دینی می کنین بجای خودش خیلی باارزشه اما صرف این برای ورود اینچنینی در این حوزه ها و این نحوه اظهارنظر و تبلیغ در همچین محیط عمومی کفایت نمی کنه و شما شرعا و اخلاقا در پیشگاه خداوند مسئولید، شما فعلا کم سن و سال هستین و در ابتدای آموزش خودتون هستین، یکی از مشکلات کسانی مثل شما هم همینه که با یکی دو کتاب یه نویسنده آشنا می شن و بعد کاملا در غلبه ی افکار اون نویسنده شروع می کنن به تکرار اون حرفها یا شبیه اونها، بعدا ممکنه فضای فکریتون تغییراتی بکنه و از آنچه الان هستین فاصله هایی بگیرین، اونوقت ممکنه از بعضی از چیزایی که پیش از این گفتین پشیمون بشین، اگه اینها رو شفاهی گفته باشین خوب مشکلاتش احتمالا کمتره ولی وقتی در همچین محیطی ثبت میشه وضع فرق می کنه...


دوست داشتم دوستان موافقت می کردن ولی مطالب دوستان بزرگوارم رو گردن می ذارم، انشاالله که خیره...

موضوع قفل شده است