>>.:سخنوران سایت نظر بدید:.<<

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اول عذر میخوام که در حضور اساتید پیش قدم شدم...
البته من سخنور!نیستم ولی چند تجربه ای که فکر می کنم خیلی به کار میاد و کمک می کنه به جذب مخاطب و اینکه شما یک سخنور خوب تلقی بشید میگم:
اعتماد به نفس،چیزی که همه میدونیم
صدات باید خوب و جذاب و بلند باشه...
در مورد مطلبی که میخوای صحبت کنی باید مطالعات کافی رو داشته باشی
مطلب و نوع بیان و استفاده از کلمات باید متناسب باشه با مخاطب
فقط با یک تون و یک مدل صحبت نکنیم،
تنوع بدیم به بحث...اگر میتونیم از داستان یا یک موضوع جالب در بین صحبت ها استفاده کنیم

این ها تجربیات خودم بود که شاید بتونه به همه به خصوص دانشجویان برای ارائه کنفرانس و یا سخنرانی کمک کنه:Gol:

سلام
این هنر جز با تجربه بدست نمیاد ولی من امسال توی کتاب منظقمون چند تا مورد دیدم که واقعا درسته و به کار بردن اونا باعث میشه تاثیر کلام در مخاطب بیشتر باشه.چند تاشون هم تجربه شخصیمه که به زبان ساده و کاربردی بیان میکنم
1.ظاهر سخنران
ا.ظاهرش باید مثل مخاطبینش باشه.منظور اینکه وقتی شما برای یک جمع روستایی سخنرانی میکنید با زمانی که برای جمع اساتید دانشگاه و یا حوزه صحبت میکنید باید ظاهرتون متفاوت باشه.مخاطبین با دیدن ظاهر شما در قلبشون این حس ایجاد میشه که شما باهاشون در یک طبقه اید و مشکلاتشون رو بیشتر درک میکنید و از طبقه دیگری نیستید.البته باید توجه کرد که بحث ریا در اینجا خیلی حساسه
ب.حالت چهره اش در زمان صحبت کردن باعث توجه بیشتر مخاطب میشه.اگر شما وقتی دارید درباره یک مسله عاطفی که میتونه روی مخاطب تاثیر بالایی برای پذیرش سایر سخنانتون داشته باشه ؛ بی تفاوت حرف بزنید مطمن باشید مخاطب دیگه با حس بالا به بقیه صحبت هاتون گوش نمیده.چهره سخنران وقتی داره از یک حادثه عظیمی مثل مقتل امام حسین(علیه السلام)حرف میزنه باید خیلی متفاوت تر از زمانی باشه که داره درباره رشد جمعیت در جهان صحبت میکنه.تکان دادن سر و دستها باعث میشه توجه مخاطب بیشتر جلب بشه.البته در حد تعادل
ج.در حالتی قرار بگیره که در اون وضعیت تعادل بیشتر روی رفتار و گفتارش داره.مثلا بعضی هاباید بنشینند،بعضیا باید دستشون تکیه گاهی مثل میز داشته باشه.یا باید چیزی رو توی دستشون بچرخونن یا با انگشتاشون بازی کنن.ولی نکته مهم اینکه مخاطب متوجه نیاز شما به اون چیز نشه.که این هم جزو مهارتهای سخنرانه

2.کلام
ا.مخاطبین خیلی راحت و زود متوجه تسلط یا عدم تسلط سخنران میشن.بدترین چیز برای یک سخنران استفاده مکرر از یادداشتهاشه.
ب.استفاده از مثل و کمی طبع شوخی در کلام البته به شرطی که خیلی سریع ازش بگذره باعث طراوت مجلس میشه و توجه مخاطب بیشتر جذب میشه.یا استفاده از آیات و روایات

سلام
نظر

فرموديد تجربه هاي شخصي رو بگيم ، به ترتيب اهميتي كه به نظرم دارد تجربه هاي شخصي خودم رو مي گم :

1- توسل به اهل بيت عليهم السلام چون آن وجودات پاك هستند كه تأثير گذاري را كه نكته مهم و معمولا مغفول سخنراني هاست ، تأمين مي كنند
.

2- شروع خوب ، فوق العاده در جذب مخاطب مؤثر است به ويژه اگر كلام با مطلب حساس ، مبتلي به ، كمي خصوصي ، غير منتظره ، كمي غير مرتبط با مبحث و ... آغاز شود (هر كدام توضيحاتي دارد ان شاء الله سر فرصت)

3- همراه كردن مخاطب با خود تا پايان سخن ، اين مسئله بسيار مهم و يك هنر است كه در درجه اعلاي خود ، غير اكتسابي به نظر مي رسد .

4- جذاب سازي كلام با شعر ، مثال و خصوصا داستان و صد البته با آيات نوراني قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام

اينها مسائلي بود كه اجمالا به ذهنم رسيد
موفق باشيد .

سلام بر بقیةالله الاعظم و منتظرانش

متشکرم بزرگوار گه از بنده نیز دعوت کردید تا در این باره از تجربیات خود بگویم .

البته بنده هیچگاه اولین سخنرانی خود را فراموش نمیکنم تقریبا" سال 78 بود که از طرف سازمان تبلیغات اسلامی پس از گذراندن دوره های متعدد مبلغان و تمرینها ی متعدد قرار شد اولین سخنرانی بنده در یک دبیر ستان دخترانه انجام بگیرد . ان وقتها با امور تربیتی استان هم همکاری داشتم و کلی برای این سخنرانی تبلیغ کردند . مخاطبین بنده تعدادی از اولیاء دانش اموزان نمونه تحصیلی و تربیتی بودند و تعدادی از مربیان امور تربیتی استان که تازه قرار بود وارد دبیرستانها شوند . و با توجه به مقالات و مطالبی که بنده ارایه داده بودم همه متفقا" بنده را برای این جلسه و سخنرانی انتخاب کردند و من که تا ان زمان فقط با قلم سخن میگفتم مثل بقیه فکر میکردم به خوبی از عهده ی این کار بر خواهم امد . روزموعود فرا رسید و من دیدم که مربی من در سازمان تبلیغات که مدیر کنفرانس هم بود میز بلندی را که تقریبا" تا زیر گلوی بنده میرسید را با سختی زیاد فراهم کردند ابتدا بسیار دلخور شدم که خوب چرا نمیگذارند عادی روی صندلی بنشینم و صحبت کنم و البته قرار بود در اخر جلسه هم پرسش و پاسخ باشد. مراسم شروع شد و بنده معرفی شدم وبه پشت تریبون دعوت شدم با قدمهایی محکم !!! به طرف تریبون رفتم اما همینکه برای اولین بار خود را در مقابل جمعیتی حدود 150 یا 160 نفر دیدم که در حال تشویق بنده بودند؛ شروع به لرزیدن کردم نمیدانم چرا اما زانوانم چنان میلرزید که خودم هم هراس سقوط برم داشته بود دستهایم را به تکیه گاهی که زیر تریبون بلند مقابلم قرار داشت گرفتم وبا خود صلواتی فرستادم و سوره ی والعصر را قرائت کردم در همین لحظه مجری به بنده اشاره کرد که شروع کنید . تا حد وصف نشدنی ارامش پیدا کرده بودم البته شاید دلیل اصلی ارامشم بعد از لطف خدا وجود تریبون بلند بود که ابروی مرا حفظ کرد. در یک لحظه از خدای خودم و مربی عزیزم تشکر کردم زیرا اگر او با تجربه اش این تریبون بلند را که تا زیر چانه ام میرسید برایم قرار نمیداد قطعا" تمام جمعیت بدن لرزان مرا که تا زیر چانه ام میلرزید مشاهده میکردند و اکنون هم حتما" قادر به برگزاری سمینارها و جلسات سخنرانی نبودم . زیرا در صورت نبودن ان تریبون بلند حتما" مورد خنده حضار قرار میگرفتم وفرصتی برای کسب اعتماد به نفس و رسیدن به ارامش پیدا نمیکردم.

......................................................... حق یارتان :roz:............................................................

سلام و تشکر از نظرات دوستان، یک گزینه دیگر که درمورد سخنرانی مهم هست ، همدل شدن با شنوندگان هست ، که می تونه در ایجاد رابطه بین سخنران و شنوندگان و همچین ارائه سخنرانی بهتر و گیرا کمک کند...

منتظر نظرات بقیه دوستان هستم. :Gol:

سلام
بیان موضوع با طرح سوال که باعث همراه سازی بیشتر مخاطب میشه
البته به عنوان یک شنونده این رو عرض کردم!
تشکر

سلام و درود بر همه عزیزان

نیایش گرامی سخنوری یک علم هست به تمام معنی
در سخنوری اول باید ادبیات خوبی داشته باشی لذا لازم است ادیب خوبی باشی
دوم در رشته ای که می خواهی سخنرانی کنی اشراف داشته باشی
سوم موضوعی که در آن باب می خواهی درباره اش ایراد سخن کنی باید تیتر مشخصی داشته باشه سخنان شما باید در مسیر و با کمترین حاشیه روی برای وثوق هرچه سریعتر به نتیجه باشه
چهارم وقتی موضوع را بیان می کنید متوجه سطح تحصیلات مستمع باشی و ترجیحا از لغات ساده و معمول استفاده کنی و از این نترسی که بگویند او ساده گو است پس بیسواد است چراکه موضوع بحث علمی و سطح آن بیانگر میزان سواد شما هست . در عوض باید غصه این را خورد که مستمع نفهمد که شما چه می گوئی و خوابش بگیرد.
پنجم هرگز مانند جناب رحیمپور ازغدی شعارگونه سخنرانی نکنید چراکه دوران شعار به پایان رسیده.
شش حالات دست چهره و نوع ایستادن یا نشستن شما و طرز نگاه کردن شما در هر موضوعی طابع شرایط آ« موضوع است لذا در مورد مثلا علی گندابی صحبت می کنید باید چهره یک راوی را داشته باشید و آنگاه دارید درمورد احکام حج صحبت می کنید باید با نظم خاصی در چهره و حرکات بدن صحبت نمائید که نمایانگر نظم موجود در این مناسک است.
هفتم در مورد مبحثی که صحبت می کنید باید مششرفترین آدم به موضوع در جلسه سخنرانیتان باشید لذا لازم است اطلاعاتتان را جامعتر نمائید که مستمع نگوید پرت گفت و پاشه بره.
هشتم در کلماتتان حق را بگوئید و اگر نتوانستید بگوئید بهتر است هیچی نگوئید چون ناحق بفرمائید جماعتی برحق بر شما نقد خواهند راند.
نهم در هنگام سخنرانی صدای خود را رسا کنید ولی در جائیکه مثلا رازگونه صحبت میکنید صدای پائین و در جائیکه بر حکمی تاکید می کنید با صدای بلند تا هرکی خوایه بپره.
دهم این مطلب چون بسیار مهم بود جداگانه درج می کنم
اگر کسی مانند زنبور که از یک فرکانس مشخص استفاده می کند در سخنرانی استفاده نماید سر همه درد خواهد گرفت
یازده با انرژیی و سرحال سخن بگوئید بطوریکه همین الان قادرید تمامممستمعین را بر روی دستانتان بلند کنید و بگذارید مستمعین این انرژی شما را دریافت نمایند.

چون خیلی طولانی است و اکثر سخنوران همدوره من در یونان باستان مرده اند ومن دست تنها بقیه را به بعد موکول می کنم.
ولی از شوخی گذشته این تیتر شما معنی اش می شود هرکسی که می خواهد مسخره شود که خود را سخنور می داند تشریف بیاورد ولی چونمن می دانستم منظور شما این نیست و این جمله را مانند سخنوری خود انتخاب نموده اید آمدم.
یاحق

با سلام
صحبت از
فن سخن رانی شد یادم به دموستنس افتاد داستان جالبی دارد!!

دموستنس یک خطیب یونانی است .بچه ی ضعیفی بود خیلی شرمگین صدایش نارسا اندامش بی قواره سخن گفتن هم بلد نبود حتی در حد یک بچه معمولی.در ان دوره در یونان سوفیسم از همه قوی تر بودو سوفیست ها یعنی سخن وران بزرگ و نیرومندی که با قدرت بیان شب را روز و روز را شب نشان می دادند در سیاست و قضاوت و نفوذ در افکار عموم قدرت به دست می اوردند و به نیروی استدلال و سحر کلام بر سرنوشت جامعه و افراد حکومت می کردند.

دموستنس بچه ی ضعیف کم رو و یتیمی بود ارثی را که از پدرش به او رسیده بود مدعیان خوردند برای اینکه وکلای مدافع مدعیان و غاصبین که از همین سوفیست ها بودند با توانایی بیان توانستند در دادگاه حق اورا غصب کنند و غصب دیگران را حق جلوه بدهند و او از ارث محروم شد.

این محرومیت که با قدرت منطق و سخن بر او تحمیل شده بود عقده ای سخت در او ایجاد کرد و تصمیم گرفت علی رقم ضعف بدنی ضعف زبان نارسایی بیان و جاذبه ی نداشتن قیافه سخنوری توانا بشود که بتواند حقش را احیا بکند.

برای همین به تمرین سخن گفتن پرداخت .
تنها به کوهستان می رفت و در صحرا برای جمعیت فرضی سخنرانی اتشین می کرد .در میان سنگ ها حفره ی غار مانندی درست کرده بود به اندازه ای که فقط خودش بتواند در ان ایستاده جای بگیرد بر دیواره های این غار تنگ و مصنوعی تیغ ها و خارها میخ ها و سیخ های کوچک و بزرگ و دراز و کوتاه نصب کرده بود که وقتی ایستاده سخنرانی می کند دست و سرو گردن و بدنش را بیش از اندازه ی لازم تکان ندهد اگر بیش از اندازه حرکت دهد برخورد کند به این تیغ های غار و مجروحش سازد تا درست ایستادن و حرکت دادن را تمرین کرده باشد تا این که دموستنس خطیب بزرگی شد که در تاریخ به عنوان یکی از بهترین سخنرانان جهان شناخته شد


نکته قابل دقت :دوستان اشاره به فن سخن رانی کردند اما .!!.....
بزگترین دست آورد یک سخن ران نتیجه گیریست که از ان به عمل میاید .!..

اعتماد به نفس خيلي مهمه كه براي بدست آوردنش بايد به طرف چيزهايي كه ازش مي ترسيد بريد
دوم اطلاعاته كه تا اطلاعات نداشته باشيد چه طور مي خواهيد سخنوري كنيد؟ كه خوندن كتاب و گوش كردن به حرف ديگران ميتونه كمك كنه
سوم گنجينه لغاته كه معمولا خوندن كتاب توصيه مي شه
و چهارم استفاده از تشبيهات و مثال ها و ضرب المثل هاي مختلفه كه ذهن شنونده به فكر وادار شه و هم اينكه افكار از تشبيهات معمولا خوششون مياد

اميدوارم اينا به دردتون بخوره

رضا;38093 نوشت:
با سلام صحبت ازفن سخن رانی شد یادم به دموستنس افتاد داستان جالبی دارد!! دموستنس یک خطیب یونانی است .بچه ی ضعیفی بود خیلی شرمگین صدایش نارسا اندامش بی قواره سخن گفتن هم بلد نبود حتی در حد یک بچه معمولی.در ان دوره در یونان سوفیسم از همه قوی تر بودو سوفیست ها یعنی سخن وران بزرگ و نیرومندی که با قدرت بیان شب را روز و روز را شب نشان می دادند در سیاست و قضاوت و نفوذ در افکار عموم قدرت به دست می اوردند و به نیروی استدلال و سحر کلام بر سرنوشت جامعه و افراد حکومت می کردند. دموستنس بچه ی ضعیف کم رو و یتیمی بود ارثی را که از پدرش به او رسیده بود مدعیان خوردند برای اینکه وکلای مدافع مدعیان و غاصبین که از همین سوفیست ها بودند با توانایی بیان توانستند در دادگاه حق اورا غصب کنند و غصب دیگران را حق جلوه بدهند و او از ارث محروم شد. این محرومیت که با قدرت منطق و سخن بر او تحمیل شده بود عقده ای سخت در او ایجاد کرد و تصمیم گرفت علی رقم ضعف بدنی ضعف زبان نارسایی بیان و جاذبه ی نداشتن قیافه سخنوری توانا بشود که بتواند حقش را احیا بکند. برای همین به تمرین سخن گفتن پرداخت . تنها به کوهستان می رفت و در صحرا برای جمعیت فرضی سخنرانی اتشین می کرد .در میان سنگ ها حفره ی غار مانندی درست کرده بود به اندازه ای که فقط خودش بتواند در ان ایستاده جای بگیرد بر دیواره های این غار تنگ و مصنوعی تیغ ها و خارها میخ ها و سیخ های کوچک و بزرگ و دراز و کوتاه نصب کرده بود که وقتی ایستاده سخنرانی می کند دست و سرو گردن و بدنش را بیش از اندازه ی لازم تکان ندهد اگر بیش از اندازه حرکت دهد برخورد کند به این تیغ های غار و مجروحش سازد تا درست ایستادن و حرکت دادن را تمرین کرده باشد تا این که دموستنس خطیب بزرگی شد که در تاریخ به عنوان یکی از بهترین سخنرانان جهان شناخته شد نکته قابل دقت :دوستان اشاره به فن سخن رانی کردند اما .!!..... بزگترین دست آورد یک سخن ران نتیجه گیریست که از ان به عمل میاید .!..

:Kaf::Kaf: :Gol:

silence;38067 نوشت:
سلام بیان موضوع با طرح سوال که باعث همراه سازی بیشتر مخاطب میشه البته به عنوان یک شنونده این رو عرض کردم! تشکر

دقیقا
یک سخنران که حضورا سخنرانی میکند اگر با تک تک مستمعین تعاملی حتی در حد یک نگاه کردن هنگام سخنرانی رعایت نفرماید سخنران نیست چراکه مستمع را نتوانسته وارد بحث نماید.
سئوال کردن هم ایجاد نوعی تعامل قوی است که باید با مدیریتی خاص مدیریت گردد.
از هرکسی بر نمی آید.
یاحق

napelit;38098 نوشت:
و چهارم استفاده از تشبيهات و مثال ها و ضرب المثل هاي مختلفه كه ذهن شنونده به فكر وادار شه و هم اينكه افكار از تشبيهات معمولا خوششون مياد

سلام علیکم
عالی به این بخش شعر هم اضافه کنید.
شعر تاثیر عمیقی در حصول نتیجه مطلوب را دارد.

یاحق

تشکر از نکات ارزنده دوستان
نکته دیگه هم اینه که شخص سخنران برای خودش احتمال خطا و اشتباه رو در نظر بگیره ، تا اگر دچار خطا و یا اشتباهی شد ، کل سخنرانیش به هم نریزه...

سلام علیکم
سوال
بعضی از افراد چه در جایگاه سخنران و چه درجایگاه صحبت با یکی دو نفر تعداد زیادی حدیث و آیه با منبع و متن اصلی(عربی) و شعر که مرتبط با موضوع مورد بحثشون باشه در حافظه دارند
سخنوران سایت یا کسانی که با چنین افرادی در ارتباطند بفرمایند راز این نیروشون در چیه؟تمرین زیاد؟حافظه بالا؟...

maryam;52771 نوشت:
سلام علیکم سوال بعضی از افراد چه در جایگاه سخنران و چه درجایگاه صحبت با یکی دو نفر تعداد زیادی حدیث و آیه با منبع و متن اصلی(عربی) و شعر که مرتبط با موضوع مورد بحثشون باشه در حافظه دارند سخنوران سایت یا کسانی که با چنین افرادی در ارتباطند بفرمایند راز این نیروشون در چیه؟تمرین زیاد؟حافظه بالا؟...

سلام علیکم

خیر مریم گرامی انها بغیر از حافظه خوب مهارت در نثر مسجع کتابت زیاد و جدید در بکاربری الفاظی مشتق شده از بن افعال زبان عربی و تمرین در این حوزه دارند.

البته بخش نهائی را از اهالی حوزه شرح و توصیف باید شنید.

:Gol:

با سلام
[="navy"]آنچه من خودم تجربه کردم وخیلی نتیجه دیدم رو براتون عرض میکنم امتحانش کنید واقعا موثر هستش [/]
[="darkgreen"]به قول اون بنده خدا وقتی داری راه میری اگه خواستی یه مسیر مستقیم رو طی کنی اگه سرت رو پایین بندازی و فقط نگاه پاهات کنی وقتی برگردی می بینی چقدر کج و معوج راه رفتی اما اگه فقط به آخر مسیر نگاه کنی میبینی بدون اینکه توجهی بکنی تمام قدمهات تو یه مسیره[/]
[="black"]تو سخنرانی اصلا به این فکر نکن که خراب نشه والا خراب میشه با اعتماد به نفس زیاد از درون خودت با مخاطب را بطه قلبی بر قرار کن اگه اضطراب گرفتی بگو خراب هم شذ به درک و بعد شروع کن اونچه تو ذهنت بوده رو خیلی عادی بگی احساس کن با یه دسته از رفقات داری یه گپ دوستانه میزنی اما اگه بخواهی رسمی صحبت کنی همون وقت خرابکاری شروع میشه
بعد از گذاراندن این مراحل حرف زدن برات عادی میشه بعد میری سراغ الفاظ پخته تر لحن با کلاس و....[/]

[="green"]موفق و پیروز باشید[/] :taghdim:
[="Lime"]یا مهدی ادرکنی[/]:parvaneh:

موضوع قفل شده است