سئوال دارم ثوابهای نجومی برای برخی از ادعیه

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم

عرفان;133745 نوشت:
پس آیه و من مثقال ذرة شرا یره چه می شود؟ بسیار اتفاق می افتد که افرادی به بنده می گویند: پدر و یا شوهری داریم مذهبی و مسجدی اما خیلی بد اخلاق. چطور است که خدا به او توفیق مسجد رفتن می دهد؟مگر خدا این کار او را تایید می کند؟

راستی چرا؟

طاها;133874 نوشت:
اگر در روایتی کافری را با مومنی می سنجد و یا ...... باید که دید شان نزول این روایت چیست؟؟؟ و نمی شود که به این راحتی مومن خدا را کمتر از کافر بذله گو حساب کرد

خب ما هم دنبال همین هستیم می خواهیم بدونیم چرا؟

سلام به دوستان و جناب پرسشگر عزیز
جناب پرسشگر عزیز چرا سفسطه میکنی
خداوند برای هر کاری چه خوب و چه بد پاداش و عذابی قرار داده
اینطور نیست که اگر ما نماز اول وقت بخوانیم ولی حق مردم را بخوریم چون نمازمون اول وقت بود پس عذاب نمی بینیم
تو پاداش نماز اول وقتت را میگیری و در ضمن عذاب حق مردم را خوردن رو میکشی
اما هر چقدر ثوابهایت بیشتر باشد از اندازه عذابهایت کمتر باشد
در ضمن فشار قبر یک نوع فیلتر بحساب میاد یعنی اگر تمام زندگی خوب باشی ولی یک درصد بدی یا گناهی مرتکب شده باشی فشار قبر اون یک در صد رو پاک میکنه

باسلام وتشکر از @پرسشگر@ عزیز
سوال پرسشگر محترم دقیق است ولی در ادامه تلقی درستی از جواب دوستان پاسخگو ندارید.جواب کارشناس کلام(طاها)راهگشابود به اینکه پیامبر از حقیقت عمل معاذ خبر می دهد .واین خبر را به مادر او که واقف از اخلاق معاذ است (آنچنان که عرفان اشاره داشتند)می دهد.حتی اگر درجمع این خبر داده شود پیامبر (ص)با آن شکوه وقدر شناسی در تشییع جنازه معاذ شرکت می کندو این نشان از ایمان وحسن عاقبت معاذ دارد که همگان آن را می دانند ولی اخلاق بد معاذ یک اثر وضعی دارد که نتیجه فعل اوست وپیامبر از آن پرده برمی دارد(به حکم آنکه به حقائق آگاه وشاهد اعمالند«طا ها وعرفان نیز اشاره داشتند») که این باز لطفیست مضاعف در حق معاذ چرا که با این آگاهی که پیامبر می دهند در جهت رفع این اثر وضعی(فشار قبر) مادر، همسر، ودیگر مومنین بدنبال چاره ودعا وتلاش بر می آیند واز معاذ رفع مشکل ونهایتا به امن وامان می رسد ومعاذ که این افشاگری دنیایی را چاره ای برای رفع عذاب قبر می داند از این عمل پیامبر خشنود ورا ضی است درضمن این هنر پیامبر رحمه للعالمین است که درعین نجاتبخشی بندگان خوب خدا مایه عبرت وتنبه دیگران هم باشد ودیگران را از عقوبت سوئ خلق متنبه سازد.
اما تلقی اشتباه پرسشگر نتیجه غلطی است که از مغالطه حسن فعلی(خوش اخلاقی)کافر وحسن فاعلی(ایمان)مومن نموده اند.بیان ساده تر اینکه فعل شخص یک اثر وثمره دارد ونیت شخص ثمره ای دیگر ومیان این دو از عرش تافرش فاصله است که @پرسشگر@ عزیز با همه هوشمندی وفراستشان بدان واقفند.
وصد البته روشن است که حدیث وجه برتری را حسن خلق وفعل کافر قرار داده است نه نیت واعتقاد فاعل را که در نهایت معنایش این می شود:اخلاق نیکوی کافر نزد خدا محبوب تر است از اخلاق سوئ مومن.

باز از پرسش دقیق پرسشگر تشکر واگر نکته ای مانده مشتاقانه درصدد جواب هستم.

@پرسشگر@;133949 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

راستی چرا؟

چون دين را كامل نشناختند.

عرفان;134102 نوشت:
چون دين را كامل نشناختند.

ما هم دنبال همین شناخت کامل هستیم و به همین دلیل اینجا می اییم شما بزرگواری کنید کامل پاسخ دهید بزرگوار --چرا؟

سجاد7kl;134018 نوشت:
جناب پرسشگر عزیز چرا سفسطه میکنی

سفسطه نیست پرسشی است عمیق و دنبال اینم که دینم را بی شک بشناسم و تا پای خطوط قرمز بروم و زیر سئوال ببرم چون سفارش شده ام به کنجکاوی و تعقل

آینه;134087 نوشت:
اما تلقی اشتباه پرسشگر نتیجه غلطی است

هنوز نتیجه ای نگرفته ام وقتی نتیجه بگیرم حمد می کنم مثل سئوال قبلی درباره حکمت دعاها

جناب سلیم و عرفان و طاها همچنان منتظر پاسخی قانع کننده ام

آینه;134087 نوشت:
وپیامبر از آن پرده برمی دارد(به حکم آنکه به حقائق آگاه وشاهد اعمالند«طا ها وعرفان نیز اشاره داشتند») که این باز لطفیست مضاعف در حق معاذ چرا که با این آگاهی که پیامبر می دهند در جهت رفع این اثر وضعی(فشار قبر) مادر، همسر، ودیگر مومنین بدنبال چاره ودعا وتلاش بر می آیند واز معاذ رفع مشکل ونهایتا به امن وامان می رسد ومعاذ که این افشاگری دنیایی را چاره ای برای رفع عذاب قبر می داند از این عمل پیامبر خشنود ورا ضی است درضمن این هنر پیامبر رحمه للعالمین است که درعین نجاتبخشی بندگان خوب خدا مایه عبرت وتنبه دیگران هم باشد ودیگران را از عقوبت سوئ خلق متنبه سازد.

الحمدلله رب العالمین درباره این فراز قانع شدم

همچنان منتظر الباقی هستم

[="darkgreen"]

@پرسشگر@;133949 نوشت:
راستی چرا؟

سلام

مسجد رفتن او نوعی کمک از جانب خدا است

چرا که در مسجد با ادم ها گوناگون ارتباط برقرار می کند و شاید به خود بیاید و رفتارش نیز نیکو شود

@پرسشگر@;133949 نوشت:
خب ما هم دنبال همین هستیم می خواهیم بدونیم چرا؟

به نظر من یک کافر اگر عملی نیکو انجام دهد چون در گذشته در کار بد بوده خوب اش جلوه می کند و مردم او را توبه کننده خواهند یافت
اما اگر یک مونمن کار بدی انجام دهد در نظر مردم جلوه بدی دارد و مردم نظر بدی نسبت به او و دین و منش او پیدا خواهند کرد
[/]

mkk1369;134142 نوشت:
مسجد رفتن او نوعی کمک از جانب خدا است.............

با کمال احترام خواهش می کنم دوستان از این جوابهای آبکی تحویل ندهند بنده خودم میلیونها جواب از این دست در استین دارم

دلیل اینکه بنده از اساتید درخواست پاسخ دارم این است که این پاسخها سعادت یا شقاوت یک شخص را رقم خواهد زد

شاید این دست پاسخها برای یک شخص عادی در حد کفاف قانع کننده باششد ولی برای کسی که تشنه است یک قطره چکان رفع تشنگی نمی کند.

حالا می توانید بنده را سفسطه گر و..... بخوانید ولی این بنده بد خدا همچنان منتظر پاسخی حکیمانه و عالمانه است

@پرسشگر@;134123 نوشت:

هنوز نتیجه ای نگرفته ام وقتی نتیجه بگیرم حمد می کنم .......

الحمدلله رب العالمین درباره این فراز قانع شدم

همچنان منتظر الباقی هستم


@پرسشگر@عزیز
باسلام واحترام بسیار
اولا خاضعانه از حق پذیری شما سپاسگذارم واگر غیر از این بود این گفتگوها ومذاکرات فیمابینی امری باطل وخسارتی طرفینی ومجادله ای پوچ وبی اساس می گردیدوان شاءالله چون در راه کشف حقیقت است برای بنده شما وهمه دوستان عبادت علمی محسوب گردد.

ثانیا بنده عرض کردم تلقی شماچون واقف بودم هنوز نتیجه نگرفته اید.والبته مهم این است که اتفاقا اهل سفسطه نیستید بزعم دوستان دیگر که اینگونه قضاوت می کنند اگر اجازه دهید بنده درجواب توضیح بیشتری دهم تا به لطف خدا نتیجه حاصل شود:
گر آیات قرآن عام وخاص دارند وبرخی آیات آیات دیگر را تفسیر می کنند روایات هم اینگونه اند والبته نص صریح آیات درمرتبه عالی وبسیاری از روایات صحیح السند در مرتبه بعد ، روایات را توجیه وتفسیر می کنند .
در فراز قبل بنده این جمله را در تلقی شما از حکایت پیامبر آوردم
:
[=&quot]«اما تلقی اشتباه پرسشگر نتیجه غلطی است که از مغالطه حسن فعلی(خوش اخلاقی)کافر وحسن فاعلی(ایمان)مومن نموده اند.بیان ساده تر اینکه فعل شخص یک اثر وثمره دارد ونیت شخص ثمره ای دیگر ومیان این دو از عرش تافرش فاصله است که @پرسشگر@ عزیز با همه هوشمندی وفراستشان بدان واقفند[/].
[=&quot]وصد البته روشن است که حدیث وجه برتری را حسن خلق وفعل کافر قرار داده است نه نیت واعتقاد فاعل را که در نهایت معنایش این می شود:اخلاق نیکوی کافر نزد خدا محبوب تر است از اخلاق سوئ مومن[/].
[=&quot]درتوضیح بیشتربرای @پرسشگر@عزیز وصد البته فهیم عرض کنم.خداوند برای حسن فعلی یعنی ایمان واعتقاد اهمیت بسزائی داده بسیاری از آیات صریحا عمل انسان های بی ایمان را حبط وباطل می داند(اگر لازم بود بفرمایید آیات را نقل کنم)ودربسیاری از موارد سوء فعل مومن را با توبه و...قابل جبران می شمرد[/].
[=&quot]پس ایمان در ترازوی سنجش الهی بسیار گرانسنگ است تا جایی که اگر نباشد فعل انسان ارزش وبهایی ندارد.البته این معنایش تایید سوئ فعلی مثل بد اخلاقی نیست چون این فعل بد هم عقوبت واثر وضعی دارد که در قصه معاذ گذشت[/].
[=&quot]حال با توجه به آیات قران وبسیاری روایات دیگر می توان حدیثی که فرمودید را جدای از بحث سندی تفسیر کرد وتفسیرش همان می شود که در فراز قبل خدمت شما عرضه شد.قطعا هوشمندی شما می تواند این مطلب را تایید والبته تحلیل کند.اگر نکته ای مانده باز سراپا منتظر شما هستم.
[/]

@پرسشگر@;111013 نوشت:
مورد سئوالم اینه که چطور ممکنه شخص گناهکار با یک صلوات از گناهان پاک شه؟در حالیکه در بیان مراتب استغفار از زبان مولا علی علیه السلام مراحل چندگانه سختی بیان شده ؟ یا مثلا با یک دعا خودش و اهلش و همسایگانش آمرزیده شن؟

سلام
1- روایات ثواب اعمال در بعضی کتب معتبر نیست
2- ثواب اعمال به حسب افراد است چه بسا فردی که با یک صلوات همه گناهانش بخشیده شود
3- اعمال را می توان به حسب زمینه سازی این پاداشها هم دارای این ثوابها دانست مثلا صلوات از آن جهت که زمینه پاک شدن از تمامی گناهان را فراهم می کند فی الجمله می توان دارای چنین ثوابی دانست
موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

حکایت چیز دیگری است

وقتی گفته می شود کافر خوشرو نزد خدا از مومن ترشرو بهتر است

این بهتر خیلی مسئله ساز است
چرا که وقتی بنا به گفته اینه عزیز ایمان ملاک پذیرش همه چیز و ارج و قرب است
چطور کافری که هیچ گونه ایمانی ندارد به واسطه خصلت خوش خلقی نزد خدا بهتر از یک مومن می شود؟
ممکن است این بهتر بودن لحظه ای باشد ولی حکایت حکایت خداست
اگر خوش خلقی باعث برتری ولو اندک کافر بر مومن ((طبق حدیث)) می شود
پس احتمالا چیزهای دیگر هم ممکن است این برتری را ایجاد کند و از این مجرا چه بسیار مسائل که به زیر سئوال نمی رود
مگر اینکه حدیث جعلی باشد؟

از اساتید خواهش دارم به همراه صلوات فرستادن در بحث شرکت کنند و فقط ناظر نباشند.

یا حق

با سلام

دوست من

بعضی از اعمال هستند که به طور کلی ایمان را از بین می برند

یکی ممکنه سال ها عبادت خدا را بکند و سجده ها بکند

اما یک جرعه شراب بنوشد

و تا 40 روز کافر باشد

و اگر توبه نکند . در حالت کفر بمیرد مسلمان نخواهد بود!!!!!!!!!!!!!!

(فوت شدن بدون توبه در این 40 روز)

این عمل هم می تونه از همین دست باشه:Gol:

mkk1369;134332 نوشت:
این عمل هم می تونه از همین دست باشه

مدرکی بیاورید که ترشروئی از همین دست است؟

قطعا نیست و الا سعد معاذ باید حبط می شد اعمالش که نشد

مسئله چیز دیگری است و ما منتظر جواب

@پرسشگر@;134430 نوشت:
مدرکی بیاورید که ترشروئی از همین دست است؟

سلام

یک نکته من گفتم می تواند باشد و به صورت حتمی بیان نکرده ام

و این خود باز شدن بابی برای تحقیق است:Gol:

mkk1369;134332 نوشت:

و اگر توبه نکند . در حالت کفر بمیرد مسلمان نخواهد بود!!!!!!!!!!!!!!
(فوت شدن بدون توبه در این 40 روز)
این عمل هم می تونه از همین دست باشه

:gol:

باسلام وتشکر ازمشارکت شما
لطف کنید دقیق تر بحث کنید.مانداریم کسی شراب بخورد تا چهل روز کافراست.اثر وضعی این فعل عدم قبولی نماز وصعود اعمال دراین 40 روز است که درمنابع ومتون دینی آمده است.
لطف کنید به مطالبی که این حقیر درجواب پرسشگر عزیز داده ام توجه فرمایید.
سپاسگذار وعذرخواه

آینه;134446 نوشت:
لطف کنید به مطالبی که این حقیر درجواب پرسشگر عزیز داده ام توجه فرمایید


سلام

بله

آینه;134301 نوشت:
«اما تلقی اشتباه پرسشگر نتیجه غلطی است که از مغالطه حسن فعلی(خوش اخلاقی)کافر وحسن فاعلی(ایمان)مومن نموده اند.بیان ساده تر اینکه فعل شخص یک اثر وثمره دارد ونیت شخص ثمره ای دیگر ومیان این دو از عرش تافرش فاصله است که @پرسشگر@ عزیز با همه هوشمندی وفراستشان بدان واقفند. وصد البته روشن است که حدیث وجه برتری را حسن خلق وفعل کافر قرار داده است نه نیت واعتقاد فاعل را که در نهایت معنایش این می شود:اخلاق نیکوی کافر نزد خدا محبوب تر است از اخلاق سوئ مومن.

ولی به گمانم حسن فعل هم می تونه به حسن فاعل تبدیل بشه درسته؟

شما هم به این فکر کردید؟

آینه;134444 نوشت:
مانمیخواهیم صرفا بحث کنیم.

جواب شما جواب سئوال بنده نبود

من عینا جواب این سئوال رو می خوام

@پرسشگر@;134324 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم حکایت چیز دیگری است وقتی گفته می شود کافر خوشرو نزد خدا از مومن ترشرو بهتر است این بهتر خیلی مسئله ساز است چرا که وقتی بنا به گفته اینه عزیز ایمان ملاک پذیرش همه چیز و ارج و قرب است چطور کافری که هیچ گونه ایمانی ندارد به واسطه خصلت خوش خلقی نزد خدا بهتر از یک مومن می شود؟ ممکن است این بهتر بودن لحظه ای باشد ولی حکایت حکایت خداست اگر خوش خلقی باعث برتری ولو اندک کافر بر مومن ((طبق حدیث)) می شود پس احتمالا چیزهای دیگر هم ممکن است این برتری را ایجاد کند و از این مجرا چه بسیار مسائل که به زیر سئوال نمی رود مگر اینکه حدیث جعلی باشد؟

ساده سئوال می کنم ساده جواب می خوام مفتعیل فاعل مفعول فعل و سقراط گونه جواب دادن هنر نیست
هنر ساده سخن گفتن است
نهج البلاغه ساده است و عمیق

@پرسشگر@;134324 نوشت:
حکایت چیز دیگری است وقتی گفته می شود کافر خوشرو نزد خدا از مومن ترشرو بهتر است این بهتر خیلی مسئله ساز است چرا که وقتی بنا به گفته اینه عزیز ایمان ملاک پذیرش همه چیز و ارج و قرب است چطور کافری که هیچ گونه ایمانی ندارد به واسطه خصلت خوش خلقی نزد خدا بهتر از یک مومن می شود؟ ممکن است این بهتر بودن لحظه ای باشد ولی حکایت حکایت خداست اگر خوش خلقی باعث برتری ولو اندک کافر بر مومن ((طبق حدیث)) می شود پس احتمالا چیزهای دیگر هم ممکن است این برتری را ایجاد کند و از این مجرا چه بسیار مسائل که به زیر سئوال نمی رود مگر اینکه حدیث جعلی باشد؟ از اساتید خواهش دارم به همراه صلوات فرستادن در بحث شرکت کنند و فقط ناظر نباشند.

سلام
جواب سوال شما دقیقا در متن روایت هست . منظور روایت بهتر بودن از لحاظ خوش خلقی است نه از تمام جهات که تصور شود کافر هم می تواند از مومن بهتر شود . خوب معلوم است خوشرویی بهتر از ترشرویی است حال صاحب آن هرکه می خواهد باشد . اما منظور این نیست که کافرخوشرو کلا از مومن ترشرو بهتر است نه فقط در همین مورد بهتر است .
موفق باشید

مشکل اینجاست که شما به واژه بهتر توجه نمی کنید

کافر به هیچ عنوان در هیچ جهتی از مومن بهتر نمی شود --می شود؟

حرف از مسلمان نیست
حرف از مومن است یعنی کسی که ایمان به دلش راه یافته است
یعنی عبدالله ابن ابی ملعون اگر خوشرو باشد از سعد معاذ بهتر است
در همان صفت

هیچ کس جواب واضح نمی دهد
یعنی ممکن است کافر در بعضی صفات محبوب خدا شود و مومن مغضوب؟

ساده سئوال می کنم ساده جواب می خوام مفتعیل فاعل مفعول فعل و سقراط گونه جواب دادن هنر نیست

سلام به @پرسشگر@ عزیز والبته کم توجه.
اینکه فرمودیدجواب من این نیست چون دقت نمی کنید.بنده عرضم این بود شما چرا آیات وروایات صریح دراین مقوله راتوجه نمی کنیدکه یقین کنید مومن بداخلاق بهتر از کافر خوش اخلاق است وبعد درباره محبوبیت کافر وکم وکیف آن نزد خدا بر اساس تفسیر صریح آیات وروایات صحیح السندبه نتیجه برسید. با این حال عامیانه تر دوباره توضیح می دهم ومرور می کنیم:
مایک فعل داریم به نام خوش اخلاقی.که این خوش اخلاقی را کافری دارد ومومنی ندارد.آیا این کافر خوش اخلاق نزد خدا محبوب تر است یا آن مومن بداخلاق؟
جواب: آن کافر خوش اخلاق در خوش اخلاقیش محبوب ودر کفر اعتقادیش مغضوب خداست.وآن مومن در بداخلاقیش مغضوب ودر ایمانش محبوب خداست.والبته ممکن است او(کافر)که خوش اخلاق است توفیق توبه وایمان را به واسطه اخلاق خوش پیدا کند وآن مومن هم بداخلاقیش زمینه بی ایمانیش گردد وبالعکس.ولی مادامی که آن کافراست وفقط اخلاق خوب دارد به واسطه این فعل(اخلاق خوب) محبوب است ولی این نمی تواند جای شدت مغضوب بودن به واسطه کفرش رانزد خداوند جبران کند.ولی همین حب خدانسبت به فعل او ممکن است عاقبت بخیرش کند.(اشاره به نکته ای که
mkk1369 عزیز پرسیده بودند که با نظر ایشان موافقم)
لسان روایت روی فعل خوش اخلاقیست.که نزد شارع اهمیت بسزائی داردواگر شما بین مقوله ایمان وعمل صالح تفکیک قائل شوید مساله حل می گردد.
درضمن برای بارچندم از @پرسشگر @محترم عاجزانه می خواهم ازروی متن جواب بنده اشکال وتوضیح بخواهید.ممنون می شوم اگر با حوصله به جواب دقت کنید.امیدوارم دوستان دیگر هم داوری وایرادات بنده وپرسشگر عزیز را متذکر شوند.

یک شخص یا مغضوب است یا محبوب

من هم ساده عرض می کنم

و قضی ربک ان لا تعبد الا ایاه و بالوالدین احسانا

وقتی شما پله اول را نروید نمی توانید به پله بعد برسید
اول توحید بعد نیکی به والدین بعد مراحل بعد
یعنی اگر موحد نیکی نکند به پدر و مادر در همان موحد بودن درجا می زند و هیچ ترقی نمی کند

اولئک الذین حبطت اعمالهم

کافر هرچه کند حبط است حال چطور یک حبط او را محبوب کرده؟

اینها جواب بنده نیست اینه عزیز

اصلا شاید حدیث جعلی باشد؟

@پرسشگر@;134891 نوشت:

اینها جواب بنده نیست اینه عزیز

اصلا شاید حدیث جعلی باشد؟

درضمن برای بارچندم از @پرسشگر @محترم عاجزانه می خواهم ازروی متن جواب بنده اشکال وتوضیح بخواهید.ممنون می شوم اگر با حوصله به جواب دقت کنید.امیدوارم دوستان دیگر هم داوری وایرادات بنده وپرسشگر عزیز را متذکر شوند.
درباره جعلی بودن حدیث هم باید کارشناسان حدیث نظربدهند.

منتظر جوابی قانع کننده از اساتید هستم

کافر مغضوب نمی تواند هم مغضوب باشد هم محبوب

حتی اگر هم باشد در مقام مقایسه با مومن بر نمی اید

هزاران بار در قران گفته شده لا یستوون

حالا تو حدیث چطور بهتر شده؟ولو در یک صفت

سلام

دلیل نمی شه!!

یکهو می بینی خدا همون کار کافرو آن قدر زیاد می کنه که اونو مومن می کنه

سلام.
خوشرویی و امثال این صفات، صفات نیکی هستند و به همین جهت، « ذاتاً » ارزشمندند و صاحب آنها، هر کسی با هر مذهبی باشد، از جهت دارا بودن این صفات، در خور تحسین است.

اما این صفات نیکو، برای سرنوشت فرد کافر ( مادامی که از کفر خود جدا نشود) سودی در بر ندارند. زیرا آن چیزی که نتیجه نهایی سعید یا شقی بودن افراد را رقم می زند، یا آن چیزی که باعث نزدیکی و قرب بنده به پروردگار می شود، "دین" است (شامل اعتقادات، اخلاق، اعمال).

خداوند می فرماید: فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.

مومن ترشرو، به جهت ترشرویی اش، از پاره ای از ثوابها محروم می ماند و ممکن است در همین دنیا یا عالم برزخ (عالم قبر) عقابهایی ببیند تا تسویه شود. آنگاه که تسویه شد، وارد بهشت و مراتب قرب پروردگار می شود.

کافر خوشرو، به جهت خوشرویی اش، در همین دنیا نیکویی هایی می بیند، یا در عالم برزخ مقداری از غذابش کاسته می گردد تا اجر خوشرویی اش را گرفته باشد و صفات نیک او بی اجر نمانده باشد. آنگاه که تسویه شد، وارد جهنم می گردد.

یاقوت احمر;135013 نوشت:
سلام. خوشرویی و امثال این صفات، صفات نیکی هستند و به همین جهت، « ذاتاً » ارزشمندند و صاحب آنها، هر کسی با هر مذهبی باشد، از جهت دارا بودن این صفات، در خور تحسین است. اما این صفات نیکو، برای سرنوشت فرد کافر ( مادامی که از کفر خود جدا نشود) سودی در بر ندارند. زیرا آن چیزی که نتیجه نهایی سعید یا شقی بودن افراد را رقم می زند، یا آن چیزی که باعث نزدیکی و قرب بنده به پروردگار می شود، "دین" است (شامل اعتقادات، اخلاق، اعمال). خداوند می فرماید: فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره. مومن ترشرو، به جهت ترشرویی اش، از پاره ای از ثوابها محروم می ماند و ممکن است در همین دنیا یا عالم برزخ (عالم قبر) عقابهایی ببیند تا تسویه شود. آنگاه که تسویه شد، وارد بهشت و مراتب قرب پروردگار می شود. کافر خوشرو، به جهت خوشرویی اش، در همین دنیا نیکویی هایی می بیند، یا در عالم برزخ مقداری از غذابش کاسته می گردد تا اجر خوشرویی اش را گرفته باشد و صفات نیک او بی اجر نمانده باشد. آنگاه که تسویه شد، وارد جهنم می گردد.

احسنت
همه حرفهایتان متین است و صحیح

ولی

سئوال چیز دیگری است و ان محبوب بودن در نزد خداست

سئوال را برای بار چندم مطرح می کنم

بر اساس این حدیث ایا ممکن است کافر نزد خدا از مومن محبوب تر شود؟

@پرسشگر@;135029 نوشت:
بر اساس این حدیث ایا ممکن است کافر نزد خدا از مومن محبوب تر شود؟

سلام.
در برخورد با احادیث، اولاً باید از صحت احادیث مطمئن شد، بعد از احراز صحت، باید روی مفاد آن حساب باز کرد.
پس بحث ، ابتدائاً باید روی صحت و سقم این حدیث باشد.

در مورد مفاد این حدیث:
ظاهراً همانگونه که شما می فرمائید، این حدیث با خیلی از آموزه های دینی در تضاد است.
قرآن می فرماید: انما یتقبل الله من المتقین.
(خداوند، اعمال نیک را فقط از پرهیزگاران قبول می کند).
و در احادیث ما درباره نماز هم آمده است: ان قبلت، قبل ماسویها و ان ردت، رد ما سویها.
(اگر نماز فردی قبول شود، سایر اعمال نیکش هم قبول می شود و اگر نماز فردی رد شود، سایر اعمال نیکش هم رد می شود).

و از سوی دیگر ما مطمئن هستیم که پایان کار کافران، جهنم است:
ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم خالدين فيها

و چون هیچ حدیث صحیحی، نمی تواند در تضاد با قرآن باشد، لذا این حدیث در صورت صحت سند، باید معنایی غیر از معنای ظاهری و تحت اللفظی داشته باشد.

@پرسشگر@;135029 نوشت:

بر اساس این حدیث ایا ممکن است کافر نزد خدا از مومن محبوب تر شود؟

برای چندمین بار جواب تکرار می شود باز هم عرض می کنم دقت کنید مساله اظهر من الشمس است.

جواب: آن کافر خوش اخلاق در خوش اخلاقیش محبوب ودر کفر اعتقادیش مغضوب خداست.وآن مومن در بداخلاقیش مغضوب ودر ایمانش محبوب خداست.والبته ممکن است او(کافر)که خوش اخلاق است توفیق توبه وایمان را به واسطه اخلاق خوش پیدا کند وآن مومن هم بداخلاقیش زمینه بی ایمانیش گردد وبالعکس.ولی مادامی که آن کافراست وفقط اخلاق خوب دارد به واسطه این فعل(اخلاق خوب) محبوب است ولی این نمی تواند جای شدت مغضوب بودن به واسطه کفرش رانزد خداوند جبران کند.ولی همین حب خدانسبت به فعل او ممکن است عاقبت بخیرش کند.کما اینکه در سوره بقره ایثار وانفاق محبوب خداست وفاعل آن امید هدایت در او هست(اشاره به نکته ای که mkk1369 عزیز پرسیده بودند که با نظر ایشان موافقم)
لسان روایت روی فعل خوش اخلاقیست.که نزد شارع اهمیت بسزائی داردواگر شما بین مقوله ایمان وعمل صالح تفکیک قائل شوید مساله حل می گردد.

@پرسشگر@;134744 نوشت:
مشکل اینجاست که شما به واژه بهتر توجه نمی کنید کافر به هیچ عنوان در هیچ جهتی از مومن بهتر نمی شود --می شود؟ حرف از مسلمان نیست حرف از مومن است یعنی کسی که ایمان به دلش راه یافته است یعنی عبدالله ابن ابی ملعون اگر خوشرو باشد از سعد معاذ بهتر است در همان صفت هیچ کس جواب واضح نمی دهد یعنی ممکن است کافر در بعضی صفات محبوب خدا شود و مومن مغضوب؟

سلام
شما بفرمایید خوشرویی بهتر است یا ترشرویی
آیا می توان گفت خوشرویی خوب است به این شرط و به آن شرط . مثلا به شرط اینکه خوشرویی مال کافر نباشد ؟
ترشرویی بد است به شرط اینکه مال مومن نباشد یعنی اینکه ترشرویی از انسان مومن قابل قبول است ؟
معنای روایت روشن است اما عناوین مومن و کافر ما را با اشتباه انداخته است .
خوشرویی خوب است ولو در کافر و ترشرویی بد است ولو در مومن بر همین اساس کافر خوشرو در خوشرویی اش از مومن ترشرو بهتر است . در اینجا عنوان کافر و مومن اصلا معیار سنجش نیست بلکه خوشرویی و ترشرویی با هم مقایسه شده است .
موفق باشید

شما همیشه اینطور با احادیث مواجه می شوید؟

کافر از مومن نزد خدا بهتر است

به خاطر خوشروئی

نمی دانم واقعا متوجه نمی شوید یا خودتان را به ان راه می زنید؟

ضمنا جناب اینه ما نه کوریم نه فاقد توان خواندن
حواب شما به هیچ عنوان جواب بنده نیست لطفا بیشتر تکرار نکنید

شما که به بنده پیغام می دی سئوال من ریشه روانی داره برایت متاسفم

از اسایتد خواهش می کنم جواب بنده رو به وضوح بدهند

بنده اینجا نیامدم که توهین بشنوم و نظرات و علایق شخصی برخی افراد که نظر خود را وحی منزل می دانند

دنبال جواب بر اساس سند-علم-منطق-و روشنگری هستم

حتی اگر از یک مجرا کافر از مومن بهتر باشد ولو به هر دلیل انگاه از محاری دیگر هم این اتفاق می افتد

نظرتان را به این کلمات مهم جناب یاقوت احمر دوباره معطوف می کنم

یاقوت احمر;135039 نوشت:
سلام. در برخورد با احادیث، اولاً باید از صحت احادیث مطمئن شد، بعد از احراز صحت، باید روی مفاد آن حساب باز کرد. پس بحث ، ابتدائاً باید روی صحت و سقم این حدیث باشد. در مورد مفاد این حدیث: ظاهراً همانگونه که شما می فرمائید، این حدیث با خیلی از آموزه های دینی در تضاد است. قرآن می فرماید: انما یتقبل الله من المتقین. (خداوند، اعمال نیک را فقط از پرهیزگاران قبول می کند). و در احادیث ما درباره نماز هم آمده است: ان قبلت، قبل ماسویها و ان ردت، رد ما سویها. (اگر نماز فردی قبول شود، سایر اعمال نیکش هم قبول می شود و اگر نماز فردی رد شود، سایر اعمال نیکش هم رد می شود). و از سوی دیگر ما مطمئن هستیم که پایان کار کافران، جهنم است: ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم خالدين فيها و چون هیچ حدیث صحیحی، نمی تواند در تضاد با قرآن باشد، لذا این حدیث در صورت صحت سند، باید معنایی غیر از معنای ظاهری و تحت اللفظی داشته باشد. امضاء » یاقوت احمر امیر الموءمنین على عليه السلام:

@پرسشگر@;135254 نوشت:

.................................................

مطلب بسیا روشن وقابل فهمه دوستان دیگه می تونند قضاوت کنند.
بنده با توجه به روشن بودن مساله وعدم ثمره وفایده از ادامه بحث انصراف ومایلم اساتید بحث را جمع وجور کنند
چون ادامه بحث اتلاف وقت وبی ثمر است.
ممنون

آینه;135273 نوشت:
مطلب بسیا روشن وقابل فهمه دوستان دیگه می تونند قضاوت کنند. بنده با توجه به روشن بودن مساله وعدم ثمره وفایده از ادامه بحث انصراف ومایلم اساتید بحث را جمع وجور کنند چون ادامه بحث اتلاف وقت وبی ثمر است. ممنون

از اینکه تصمیم صحیحی گرفتید خوشحالم
منتظر پاسخ اساتید هستم

خواهش می کنم کسی جز استاد عرفان و استاد سلیم جواب نده

سئوال به صورت واضح اینه :

بر اساس حدیث کافر خوشرو نزد خدا از مومن ترشرو بهتر است

1-- آیا حدیث صحیح السند است؟

2-- به فرض صحیح السند بودن آیا ممکنه به خاطر برخی صفات کافر نزد خدا از مومن بهتر بشه؟((بنا به نص حدیث))

3-- به فرض صحیح بودن مطلب فوق پس راه رسیدن به خدا چیزی سوای اینه که عوام می دونن و می شه با صفاتی مثل خوشروئی و.... راه رو طی کرد ((نمی گم ترک واجب بلکه می گم اون همه چیز نیست ))

منتظر پاسخ هستم

@پرسشگر@;135613 نوشت:
خواهش می کنم کسی جز استاد عرفان و استاد سلیم جواب نده
سئوال به صورت واضح اینه :
بر اساس حدیث کافر خوشرو نزد خدا از مومن ترشرو بهتر است
1-- آیا حدیث صحیح السند است؟
2-- به فرض صحیح السند بودن آیا ممکنه به خاطر برخی صفات کافر نزد خدا از مومن بهتر بشه؟((بنا به نص حدیث))
3-- به فرض صحیح بودن مطلب فوق پس راه رسیدن به خدا چیزی سوای اینه که عوام می دونن و می شه با صفاتی مثل خوشروئی و.... راه رو طی کرد ((نمی گم ترک واجب بلکه می گم اون همه چیز نیست ))
منتظر پاسخ هستم

با سلام به اسک دینی های عزیز
خدمت @پرسشگر@ گرامی عرض کنم الحمدلله دوستان جواب های خوبی ارائه دادند و از ایشان کمال تشکر را دارم.نکاتی که عرض می کنم شاید اشاره کرده باشند اما بیان ها متفاوت است و این خود لطفی دارد.
1- تا جایی که بنده اطلاع دارم و در وسع سواد بنده است این حدیث از جهت سندی قابل اعتماد است.
2- و اما درباره مفاد حدیث عارضم که چند نکته ظریف تربیتی وجود دارد:

الف) از آنجایی که نظام تربیتی اسلام قوی ترین و دقیق ترین نظام هاست، ریزبینی لازم دارد تا محتوای علمی آن را بفهمیم.
اینکه در این حدیث، معصوم علیه السلام به دنبال این نیست که
حکم واقعی دهد،بلکه چون بد اخلاقی صفت خیلی زشتی برای مسلمان مومن است، نه به طور واقعی بلکه به شکل نظری مسلمان بد اخلاق را با کافر خوش اخلاق مقایسه می نماید.
کسی که از دل کفر بیرون می آید و به اسلام می گرود، یقینا ت
حدید به تنزل جایگاه به پایین تر از کافر تنبه خوبیست برای فراری دادن او از بد خلقی.

ب) این کلام اهمیت و جایگاه خوش خلقی در دین داری را می رساند نه قصد امتیاز دهی و حساب و کتاب و تقسیم بهشت و جهنم، داشته باشد.

ج) حدیث متواتری(معنوی) هست که شیعه و سنی نقل کردند ، این حدیث می تواند ما را در فهم کلام مورد سوال و بحث یاری دهد:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إنّي بعثت لأتمم مکارم الأخلاق ؛ من برای تکمیل خوبیهای اخلاق مبعوث شدم.
* به نظر شما این نوع احادیث تکمیل کننده هم و تاکید کننده بر موضوع خوش اخلاقی نیستند؟

پس همه را با هم ببینیم و نتیجه گیری کنیم نه تک به تک بنگریم و حکم از آن استخراج نماییم.

د) همان طور که دوستان فرمودند حدیث مورد بحث شما باید با توجه به احادیث و آیات دیگر معنای جامعی پیدا کند.پس تامل در تاپیک های دیگری که ما در این باره بحث کردیم می تواند شما را به جوابی جامع رهنما باشد.

ه) گذشته از نکات بالا می توان گفت:
بد اخلاقی که به معنای اخم کردن یا فحاشی نیست، بلکه معنایی وسیع تر دارد؛
خوش اخلاقی شامل ترک رفتار های زشت و حرام و دارا بودن کمالات اخلاقی است، که مسلما جمع این ها در فردی می تواند موجب سعادت دنیوی و اخروی گردد و از طرفی نبودن این ها (که بد اخلاقی می نامیمش) در کسی موجب شقاوت دو دنیای اوست.
در فضائل اخلاقی گذشت و احترام ، حفظ آبروی مومن ، سخاوت ، ایثار ، تواضع ، توکل ، ترک دنیا ، حفظ چشم از نگاه به نامحرم ، صبر و شکیبایی ، وفاداری ، صداقت ، اخلاص و در رذائل اخلاقی ریا و نفاق و غیبت و درروغ و حیله و مکر و مال مردم خوری و ... همه و همه عواملی هستند که در تعیین راه زندگی بسیار موثراند.
پس بعید نیست کسی که به زبان و ظاهر مسلمان شده، اما در عمل و رفتار خوش اخلاق نیست، عاقب به خیر نشود و جهنمی گردد.
چرا که او با علم پیدا نمودن از معرفت خدا و وظایفش در برابر خالق هستی بخش مسئولیتی بس عظیم به دوش دارد در حالی که منافق گونه به زشتی های اخلاقی مشغول است.
کم نبودند منافقینی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله می فرمودند چه جایگاه بدی دارند.

برای اطلاع بیشتر کتاب آداب معاشرت استاد جواد محدثی را مطالعه فرمایید.

هر چند که دوست بزرگوار فقط از استاد سلیم واستاد عرفان درخواست کرده بودند که جوابگو باشنداما بنده به دنبال درخواست استاد عرفان چند کلمه ای را بیان میکنم.با وجود این که جواب کاربران واساتید کامل هست.

آنچه که در این حدیث مد نظر هست اخلاق نیکوست اما باید بدانیم که اخلاق نیکو داشتن فقط خنده رو بودن نیست بلکه بايد بین مردم به دروغ گویی مشهور نباشی، با غرور حرف نزنی و با غرور راه نروی، رعایت انصاف و عدالت را در حق دیگران بکنی، خشم و شهواتت را به حد خودشان نگاه داری و آنها را اسیر عقلت کنی که هرکاری که عقلت گفت خوب نیست، انجام ندهی و خلاصه رفتارت مردم پسند باشد، بنابراین شرط خوش اخلاقی فقط خنده رو بودن نیست، اخلاقی بی عیب است که همه آن صفاتی را که گفتیم دارا باشد. در این صورت اخلاق نيكو را مى‏توان كليد كسب ديگر فضايل و كمالات دانست. هر كس از اين موهبت الهى برخوردار باشد، به راحتى مى‏تواند، پله‏هاى ترقى و پيشرفت مادى و معنوى را طى كند.شخص خوش اخلاق هر چند کافر باشد اما اگر خوش اخلاقی به معنایی که گفته شد را در خودش تجلی دهد خواه ناخواه به برکت این نوع اخلاق به آداب مسلمانی نزدیک می شود .در حالی که بداخلاقى ممكن است آدمى را به پست‏ترين درجات جهنم بكشاند و حتى همه عبادات انسان را بى‏اثر كند چرا که به همراه بد خلقی خشم، عصبانيت هم سراغ انسان می آید و در بسياري از موارد انسان را به غيبت ، بدگويي ، توهين و تعرض به حيثيت و آبرو و گاهي چپاول اموال و تهديد جان مردم وادار مي‌كند و همه اينها خلاف دين و شريعت است و از توان ايمان و تقواي انسان به شدت مي‌كاهد.وچنین شخصی هر چند نام مؤمن را یدک بکشد اما در واقع منش مسلمانی ومؤمن بودن را ندارد.

با تشکر ویِژه از جنابان عرفان و سینا

چهار سئوال باقی می ماند

1-- چرا مقایسه بین کافر و مومن شده و نه مسلمان؟

2-- در حدیث اشاره به بداخلاقی نشده بلکه اشاره به ترشروئی شده یعنی یکی از شاخه های بداخلاقی

3- ایا محبوب بودن نزد خدا اینجا کنایه است یا واقعیت؟

4-- مومن در این حدیث مومن به معنای راه یافتن ایمان به قلب است یا مومن ظاهری؟

منتظرم جنابان سینا و عرفان و سلیم

@پرسشگر@;135707 نوشت:
با تشکر ویِژه از جنابان عرفان و سینا

چهار سئوال باقی می ماند

1-- چرا مقایسه بین کافر و مومن شده و نه مسلمان؟

2-- در حدیث اشاره به بداخلاقی نشده بلکه اشاره به ترشروئی شده یعنی یکی از شاخه های بداخلاقی

3- ایا محبوب بودن نزد خدا اینجا کنایه است یا واقعیت؟

4-- مومن در این حدیث مومن به معنای راه یافتن ایمان به قلب است یا مومن ظاهری؟

منتظرم جنابان سینا و عرفان و سلیم


سلام به @پرسشگر@ گرامی
موارد شما رو در جواب پاسخ دادم و شماره چهار بی جواب است که عرض کنم در اینجا مورد بحث کسیست که عرفاً و عاما به او مومن گویند و در مقام تقسیم بندی مومن به واقعی و ظاهری نیست.

@پرسشگر@;135707 نوشت:
با تشکر ویِژه از جنابان عرفان و سینا

چهار سئوال باقی می ماند

1-- چرا مقایسه بین کافر و مومن شده و نه مسلمان؟

2-- در حدیث اشاره به بداخلاقی نشده بلکه اشاره به ترشروئی شده یعنی یکی از شاخه های بداخلاقی

3- ایا محبوب بودن نزد خدا اینجا کنایه است یا واقعیت؟

4-- مومن در این حدیث مومن به معنای راه یافتن ایمان به قلب است یا مومن ظاهری؟

منتظرم جنابان سینا و عرفان و سلیم

آنچه که در این جا مطرح شده کلمه مومن است اما با معنای عام ونه معنای خاص چرا که در بعضی احادیث مؤمن معنایی خاص دارد که متفاوت با معنای مسلمان بودن است اما در بعضی مواقع واز جمله این حدیث مؤمن در معنای عام که همان مسلمان است به کار رفته است.

این که در حدیث به ترشرویی اشاره شده که یکی از مصادیق بد اخلاقی می باشد به این دلیل بوده که ترشرویی کمترین درجه وسبک ترین مرحله از بد اخلاقی است وبا بیان این مطلب ما را از کمترین حد بد خلقی نیز برحذر داشته است.

در ضمن به دلیل اهمیت موضوع یک نوع اغراق در حدیث مطرح شده که تنها دلیلش توجه دادن انسان به مهم بودن موضوع است.

بسم الله الرحمن الرحیم

چند کلامی با اجازه اساتید و پرسشگر محترم بیان کنم

پرسشگر محترم فهوای کلام شما را این حقیر دریافت نمودم

ببینید نزدیکی به خدا در کثرت عبادت نیست یا خیلی زیبا نماز خوندن و دقیق
دین ما مجموعه ای از ریزترین اصول و قواعد اجتماعی دینی و حتی عوالم دیگر است
در دین ما از مورچه ریز تا عوالم جن دارای سفارشات مختص است

رعایت حقوق الناس و حتی حقوق حیوانات و حتی حقوق عوالم جن در دین ما سفارش شده است

طبق نص صریح قران خوبی رو کردن به مشرق و مغرب نیست
بلکه مجموعه ای از اصول است

« لیس البر ان تولوا وجوهکم‏ قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین‏ و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب »". سوره بقره ، آیه . 177

نیکوکاری به این نیست که روی خود را به شرق و غرب بچرخانید ، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز آخرت و فرشتگان و کتاب الهی و انبیا ایمان داشته باشد و در راه دوستی خدا مالش را به نزدیکان و یتیمان و درراه ماندگان و درخواست کنندگان و بردگان انفاق کند.

پس نتیجه می گیریم که نماز و عبادات زمانی مورد قبول خواهد بود و صعود کننده که اصول اجتماعی نیز رعایت شود
قضیه سعد معاذ علیه الرحمه نیز موید این مهم است

در حقیقت اگر بیان شده کافر خوشرو محبوب تر از مومن ترشرو است هدف از بیان این مسئله یکجور انذار به مومن است و نشان دادن اهمیت خوشروئی
و اینکه مومن بدون رعایت اصول اجتماعی و حقوق ناس هرگز به ان درجه قرب نخواهد رسید
چه بسا کافر با خوشروئی اش توفیق حضور یابد و مومن شود
و مومن با ترشروئی محروم شود

یا علی

@پرسشگر@;135613 نوشت:
حدیث کافر خوشرو نزد خدا از مومن ترشرو بهتر است

سلام.
چند روز قبل، از طریق پیامک (30001619) در مورد این حدیث از نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها، پرسیدم.

امروز جوابشان رسید که فرموده بودند:
« چنین روایتی را در منابع روایی نیافتیم ».

پیامک (30001619)
سلام اين شماره پيامک پاسخگوي چه سوال هايي است؟
:khandeh!:

سلام
پاسخگوی همه سئوالات شرعی، اعتقادی، تاریخی، و ...
لینکی که در بالا قرار دادم را ببینید.

سلام به همه

الحمدلله جواب خود را گرفتم

و از همه مهمتر مجعول بودن حدیث فوق

سئوال بعد

در قران کریم متعدد به بنی اسرائیل--ثمود--عاد اشاره شده

چرا؟

چرا مثلا مثل حضرت یوسف علیه السلام فقط یک سوره با یک محوریت خاص به انها اختصاص داده نشده؟
موضوعات هم معمولا مشترکند

باد بر قوم عاد امد ثمود صاعقه زده شد موسی علیه السلام و فرعون و گفتگوهاشان

خب اینهمه تکرار چرا؟و چرا صرفا این چند مورد؟

از 124000 پیامبر چرا فقط تاکید بر اینهاست؟
و چرا اینهمه تکرار؟

منتظرم

@پرسشگر@;142300 نوشت:
چرا مثلا مثل حضرت یوسف علیه السلام فقط یک سوره با یک محوریت خاص به انها اختصاص داده نشده؟ موضوعات هم معمولا مشترکند باد بر قوم عاد امد ثمود صاعقه زده شد موسی علیه السلام و فرعون و گفتگوهاشان خب اینهمه تکرار چرا؟و چرا صرفا این چند مورد؟ از 124000 پیامبر چرا فقط تاکید بر اینهاست؟ و چرا اینهمه تکرار؟ منتظرم

سلام
1- قرآن کتاب تربیتی است و در تربیت تذکر و تکرار یک اصل است پس تکرار مطالب قرآن کریم آثار تربیتی دارد
2- به حسب بیان قرآن درباره انبیاء چنین دانسته می شود آنچه ذکر شده مهمتر و مورد ابتلای ماست
3- ذکر و یاد از انبیایی که شناخته شده نبوده اند می توانست مورد اشکال قرار گیرد که اینها کیانند و چرا در کتب کذشتگان یادی از آنها نیست
والله اعلم بکتابه
موفق باشید

حامد;142304 نوشت:
2- به حسب بیان قرآن درباره انبیاء چنین دانسته می شود آنچه ذکر شده مهمتر و مورد ابتلای ماست

متوجه این قسمت نشدم

بعد چرا موضوعات مشابه هستند؟اگر تربتی است خب مسائل مختلف در همون باب بیان شه چرا تکرار و تاکید بر یک محوره؟

چه مسئله تربیتی می خواد بیان شه؟میگه ثمود را صاعقه زد عاد رو باد شدید و نافرمانی بنی اسرائیل
و عذابهاشون

خب چه مسئله تربتی مهمی اینجاست که تقریبا در همه سوره ها از اونا به چشم می خوره؟

@پرسشگر@;142311 نوشت:

متوجه این قسمت نشدم

بعد چرا موضوعات مشابه هستند؟اگر تربتی است خب مسائل مختلف در همون باب بیان شه چرا تکرار و تاکید بر یک محوره؟

چه مسئله تربیتی می خواد بیان شه؟میگه ثمود را صاعقه زد عاد رو باد شدید و نافرمانی بنی اسرائیل
و عذابهاشون

خب چه مسئله تربتی مهمی اینجاست که تقریبا در همه سوره ها از اونا به چشم می خوره؟

بی تردید قرآن کتاب داستان و قصه نیست، بلکه کتاب هدایت و تعلیم و تربیت است.

« إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا » .



همانا اين قرآن خلق را به راست تر و استوارترين طريقه هدايت مى كند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مى دهد

(اسرا آیة 9.)

قرآن "احسن القَصَص" است نه "احسن القِصص" خداوند سبحان در قرآن بهترین قصه ها را نگفته است او بهترین روش قصه گویی را گفته است. روش قرآن برای قصه سرایی نیکو ترین است. نه لغوی دارد و نه خیال پردازی دارد. احسن الحدیث است و نه قصه هایش بی منظور گفته شده و نه بی محتواست.

بنابراین آنچه در تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان ها نقش دارد، در قرآن بیان شده است.

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ کِتابٍ مُبينٍ

کلیدهای غیب ، تنها نزد اوست و جز او ، کسی آنها را نمی داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می داند هیچ برگی ( از درختی ) نمی افتد ، مگر اینکه از آن آگاه است و نه هیچ دانه ای در تاریکیهای زمین ، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد ، جز اینکه در کتابی آشکار [ در کتاب علم خدا ] ثبت است.

(انعام آیة 59).

قرآن برای ارائه برنامه ها و آموزه های دینی از شیوه های مختلف استفاده کرده است.
یکی از شیوه های بسیار موفق، بیان معارف قرآن در قالب سرگذشت پیامبران و اقوام آنها ظهور کرده است. تأکید قرآن به بیان سرگذشت پیامبران در راستای آثار و فواید آن است.

وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ

مطالعه سرگذشت پيشينيان چهار اثر دارد: «ما از هر يك از سرگذشتهاى انبياء براى تو بازگو كرديم تا به وسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم» و اراده‏ات قوى گردد. (وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ).

سپس به دومين نتيجه بزرگ بيان اين داستانها اشاره كرده، مى‏گويد: «و در اين اخبار پيامبران، حقايق و واقعيتهاى (مربوط به زندگى و حيات، پيروزى و شكست، عوامل موفقيت و تيره روزى) همگى براى تو آمده است» (وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ).

سومين و چهارمين اثر چشمگير بيان اين سرگذشتها آن است كه: «براى مؤمنان موعظه و اندرز، تذكر و يادآورى است» (وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ).

@پرسشگر@;142311 نوشت:

متوجه این قسمت نشدم

بعد چرا موضوعات مشابه هستند؟اگر تربتی است خب مسائل مختلف در همون باب بیان شه چرا تکرار و تاکید بر یک محوره؟

چه مسئله تربیتی می خواد بیان شه؟میگه ثمود را صاعقه زد عاد رو باد شدید و نافرمانی بنی اسرائیل
و عذابهاشون

خب چه مسئله تربتی مهمی اینجاست که تقریبا در همه سوره ها از اونا به چشم می خوره؟


یکی از علل مهم بیان سرگذشت پیامبران و اقوام آنان عبرت آموزی است.قرآن با بیان سرگذشت پیامبران و اقوام بر آن است که داستان های عبرت آموز را تشریح و تحلیل کند تا برای دیگران عبرت باشد. در بیان اخبار گذشتگان حقایقی وجود دارد که عبرت آموزی از آن ها در شکست وموفقیت زندگی تأثیر گزار است، زیرا جوامع بشر در بیشتر امور اشتراک داشته و تاریخ قابل تکرار است.

تکرار داستان زندگی پیامبران و اقوام آن ها بدان جهت است که عبرت آموزی از سرنوشت آنان بسیار اهمیت دارد. بازگو کردن سرنوشت پیامبران در جای جای قرآن هشداری است برای دیگران که باید با دقت زندگی آنان را خوانده و از عوامل موفقیت و شکست گذشتگان بهره گیرند.

از آنجا که قرآن کريم از روي حکمت ازلي الهي سرچشمه مي گيرد قطعاً با نزول آن و تدوين قصص در جاي جاي سور آن ، اهداف و آثار بلند و جامعي مد نظر بوده که تماماً به بعدي از ابعاد اعتقادي و اخلاقي و ... فرد و جامعه ايده آل قرآني برگشت مي کند .


از احکام مستقل عقل و مستقلات عقلی، قبح مجازات بی اتمام حجت است. به این معنا که عقل هرگونه کیفر بدون هشدار و اتمام حجت را نمی پذیرد و آن را زشت می شمارد و از مصادیق ظلم و خروج از دایره عدل می داند. از این رو خداوند پیامبران را با کتاب و حجت به سوی بشر فرستاده و او را نسبت به دوزخ انذار داده و از نباء عظیم قیامت آگاه ساخته است. قصه های قرآنی نیز در همین دایره اتمام حجت قرار می گیرد؛ زیرا قصه های قرآنی دربردارنده واقعیت ها و حقایقی است که انسان را نسبت به آن آگاه و هوشیار می کند.





به نام خدا
با سلام

چه موضوعی وجود داره که خدا بیش از همه داستان حضرت موسی رو در قرآن بیان کرده؟ بارها و بارها یه مطلب رو به عناوین مختلف و کم و بیش با جزیئات اضافه تر بیان شده
آیا خدا از ناسپاسی این قوم ناراحت شده؟ یا گویای مکر و حیله ایه که اینها در کار دنیا میکنند و نقشی که اینها دارند (همونطوری که الان شاهدشیم) یا چیز دیگه ای؟

با تشکر
حق نگهدارتون :Gol:

mnsy;142547 نوشت:
به نام خدا
با سلام

چه موضوعی وجود داره که خدا بیش از همه داستان حضرت موسی رو در قرآن بیان کرده؟ بارها و بارها یه مطلب رو به عناوین مختلف و کم و بیش با جزیئات اضافه تر بیان شده
آیا خدا از ناسپاسی این قوم ناراحت شده؟ یا گویای مکر و حیله ایه که اینها در کار دنیا میکنند و نقشی که اینها دارند (همونطوری که الان شاهدشیم) یا چیز دیگه ای؟

با تشکر
حق نگهدارتون :gol:

همانگونه که در پست قبلی هم به طور کامل بیان شد راز تکرار داستانهای قرآن عبرت آموزی است.این نکته در داستان حضرت موسی هم قابل مشاهده می باشد.بنی اسرائیل قوم بهانه جویی بودند ومدام در شرایط مختلف به شکل های گوناگون اعتراض می کردند.وهمین سرپیچی ها واتفاقات مختلف برای آنها خود باعث شده که خداوند داستان این پیامبر وقومش را بیشتر مطرح کند چرا که مسائلش برای انسان عبرت آموز می باشد.

امام خمینی در رابطه با تکرار شدن داستانهای قرآن اینگونه می فرمایند: قرآن کتاب تاریخ نیست بلکه کتاب اخلاق است، در کتاب اخلاق باید تکرار باشد کسانی که می خواهند اخلاق به مردم بیاموزند باید مکرر بگویند تا در آن اثر بگذارد با یک بار گفتن تاثیر نخواهد کرد، البته این ها صرف مکررات نیست، بلکه سبک انسان سازی این جور است هر صفحه که گشوده می شود در آن دعوت به تقوی به چشم می خورد. این همان تلقین است که با یک دفعه درست نمی شود. در قرآن تکرار بسیار است بعضی‌ها خیال می‌کنند که این تکرار چرا در قرآن وجود دارد و حال آن‌که تکرار یک امر لازم و ضروری است.

موضوع قفل شده است