زندگی = پوچی( داستان واقعی: جنگ یه مرد با مشکلات زندگی

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


با نام و یاد دوست







سلام خدمت شما بزرگوار
برای این که این سئوال بهتر بررسی شود بفرمایید:
سن؟
تحصیلات؟
از کی این گونه فکر می کنید؟
و چی شد که به این فکر رسیده اید؟

دوستان گرامی سلام
قبل از پرشگر محترم نکته ای ننویسید
متشکرم

سلام
21 سالمه
دیپلم ریاضی
یک الی 2 ساله
هر روز یک مشکل تازه هر روز یک درد توی بدنم هر روز بدتر از روز قبل. دیگه دل خوشی ندارم
یک روز نشستم فکر کردم گفتم ما چرا باید این همه زجر بکشیم اخرش برای چیه بمیرم بعد توی اون دنیا همون قدر که گناه کردیم عذابش می کشیم بعد میرم به عرش.

oyama;348401 نوشت:
از مشاوران و دوستان چند تا سوال داشتم
1- برای چه باید این همه زحمت بکشیم و خودمون به اب آتیش بزینم بد بریم بمیریم بریم زیر خاک بپوسیم برای چه باید این هم کار کنیم زندگی تشکیل بدیم اینها برای چیه.
من که به شخصه که حالم از خودم و این زنگی و دنیا بهم می خوره اصلا لعنت به این زندگی و روزگار که غیر از نکبت چیزی دیگه ای برای من یکی نداشته.
با تشکر

سلام
زندگی برای مردن و خاک شدن نیست بلکه برای اوج گرفتن و تا ابد ماندن در رحمت الهی است
معمولا این تصورات از دو امر ناشی می شود
1- ندانستن مقصود از کارگاه هستی
2- منحصر شدن در قشر حقایق عالم یعنی ماده و جسمانیات آن هم با نظری کاملا غیر واقعی
اگر ما بدانیم برای پیوستن به حقیقت بیکران هستی آفریده شده ایم
و بدانیم حقایق هستی در امور گذران عالم ماده که خود آیتی از آیات حق است منحصر نیست
آنگاه راهی را جستجو می کنیم که جانمان به پیمودن آن سیراب و اندیشه مان تابان شود
والله الموفق

oyama;348401 نوشت:
از مشاوران و دوستان چند تا سوال داشتم 1- برای چه باید این همه زحمت بکشیم و خودمون به اب آتیش بزینم بد بریم بمیریم بریم زیر خاک بپوسیم برای چه باید این هم کار کنیم زندگی تشکیل بدیم اینها برای چیه. من که به شخصه که حالم از خودم و این زنگی و دنیا بهم می خوره اصلا لعنت به این زندگی و روزگار که غیر از نکبت چیزی دیگه ای برای من یکی نداشته. با تشکر
منم حالم ازدنیاوگناهاش بهم میخوره اماماقرارنیست مردیم خاک شیم وبپوسیم قراره اون دنیازندگی دیگه ای داشته باشیم وپاداش یاسزای کارهای خوبوبدمونوببینیم

پارمین;351096 نوشت:
منم حالم ازدنیاوگناهاش بهم میخوره اماماقرارنیست مردیم خاک شیم وبپوسیم قراره اون دنیازندگی دیگه ای داشته باشیم وپاداش یاسزای کارهای خوبوبدمونوببینیم

نه من همچین حرفی نمی زنم که ما مردیم می پوسیم.
فقط می گم که خود من به هر مقداری که در این دنیا نکبت و بی چیز گناهی انجام دادم در اون دنیا باید همون مقدار عذابش بکشیم و بعد میرم به قولی بهشت و می خواهم اینو بگم که اخه این همه رنج سختی برای چیه.
من بازهم می گم که من از این دنیا برای این نارحت هستم که
توی زندیگم 99 درصد به در بسته خودم و از بس به در بسته خوردم بعضی وقت ها پیش خودم فکر می کنم اصلا خدایی وجود نداره که به من توجه کنه.
به قول مرحوم سعدی افشار در یکی از کارهاش میگه که ** گر خداوند ببندد دری ز رحمت زند قفل محکم تری ****

دوستان صبر داشته باشید تا استاد حامی برای پاسخگویی تشریف بیارند.

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام
یک کودک تا وقتی در پیله کودکی خودش مبحوس باشد مادر و پدر هرچه بگویند نکن یا دستش را بگیرند فایده ندارد و اگر بزرگ هم بشود و بخواهد کودکی کند باز راز اینکه چرا مادر و پدر نمی گذارند تا آزاد بچرخه رو نمی فهمه
و اگر بخودش بیاد و پدر و مادر دستش را رها کنند موقعی به خودش میاد که یا بدنش زخمی است یا اینکه در زیر تلی از خاک مدفون است!!!

دوست و برادر یا خواهر گرامی من

بدون که در ها را با زاویه دید خودت نگاه نکن بلکه با دیده خدا بینت ببین!!

فکر کن کودکی هستی و پروردگارت مراقب تو!!
و هر دری که بسته میشود برا تو بسته میشود نه بر علیه تو!!

خیلی وقت ها ممکنه ما فکر کنیم کاری به صلاحمونه اما در صورتی که نیست اگر بتونیم انجامش بدیم می بینیم اگر انجام نمی دادیم سود بیشتری می بردیم!!

دوست من

به قول یکی از دوستانم

به خدا اعتماد کن!!!

در شک و تردید را ببنید و بگو خدا یا در بسته میشه خیالی نیست به تو اعتماد دارم!!

دنبال این باش که راه بهتری پیدا کنی
و در راه خدا قدم بگذاری
اون موقع دنیا رو پوچ نمی بینی

به کودکی بنگر که در طفولیت در دستان پر مهر پدر و مادر چگونه راه رفتن می اموزد؟

اون موقع به حقیقت دنیا پی می بری که وجودش لازم برای رسیدن به نعمت و آسایش است
و بدون دنیا برای مومن سخت و طاقت فرسا است

امیدورام با تفکر صحیح رستگار شوی

یا حق

از تمامی دوستان که امدن توی این بحث سپاس گذارم
ولی می خوام اینو بگم که من 4 الی 5 سال دارم به در بسته می خورم و از زندگی ناامید شدم.
بعضی موقع به خودم میگم نه امیدی هست میگم که یک روزی خوشی های ما هم از راه میرسه ولی غافل از اینکه فقط خودمون گول می زنیم
اقا سرتون درد نیارم
هر وقت می خوام کاری شروع کنم وقتی به خودم نگاه می کنم ناامید می شم. نمی دونم به اخرش رسیدم. همین الان خیلی ارزو دارم بهشون برسم ولی وقتی می بینم همه این کارها برای هیچ و پوچه نا امید می شم.
و در اخر اینکه اگه چاره داشتم همین الان خودکشی می کردم تا این دنیا راحت بشم.
با تشکر

oyama;351160 نوشت:
از تمامی دوستان که امدن توی این بحث سپاس گذارم
ولی می خوام اینو بگم که من 4 الی 5 سال دارم به در بسته می خورم و از زندگی ناامید شدم.
بعضی موقع به خودم میگم نه امیدی هست میگم که یک روزی خوشی های ما هم از راه میرسه ولی غافل از اینکه فقط خودمون گول می زنیم
اقا سرتون درد نیارم
هر وقت می خوام کاری شروع کنم وقتی به خودم نگاه می کنم ناامید می شم. نمی دونم به اخرش رسیدم. همین الان خیلی ارزو دارم بهشون برسم ولی وقتی می بینم همه این کارها برای هیچ و پوچه نا امید می شم.
و در اخر اینکه اگه چاره داشتم همین الان خودکشی می کردم تا این دنیا راحت بشم.
با تشکر

متأسفانه طبق روایات ما با این کار فقط وضع بدتر می شه.

به نظرم موقتاً از این بی رغبتی استفاده کنید و توقعتون از خودتون و دنیا و هر چی تو دنیا هست رو کمتر کنید تا کمی از حس آزاردهنده تون کم بشه. ممکنه بپرسید که چی بشه. عرض می کنم که یه کم احساس بهتری داشته باشید. همین.

oyama;351160 نوشت:
از تمامی دوستان که امدن توی این بحث سپاس گذارم
ولی می خوام اینو بگم که من 4 الی 5 سال دارم به در بسته می خورم و از زندگی ناامید شدم.
بعضی موقع به خودم میگم نه امیدی هست میگم که یک روزی خوشی های ما هم از راه میرسه ولی غافل از اینکه فقط خودمون گول می زنیم
اقا سرتون درد نیارم
هر وقت می خوام کاری شروع کنم وقتی به خودم نگاه می کنم ناامید می شم. نمی دونم به اخرش رسیدم. همین الان خیلی ارزو دارم بهشون برسم ولی وقتی می بینم همه این کارها برای هیچ و پوچه نا امید می شم.
و در اخر اینکه اگه چاره داشتم همین الان خودکشی می کردم تا این دنیا راحت بشم.
با تشکر

سلام
مدتی دعای الهی عظم البلاء بخوانید حداقل 40 روز
وهو الله الکاشف للضر

*بسم ألله...*
نقل قول:
همین الان خودکشی می کردم

سلااااام.
فرمودین چهار پنج سالی روزهای تلخ و بدی بوده
ناراحت شدم و میدونم ناراحتی منه حقیر مساله ای رو حل نمیکنه ولی میتونم اندکی و تنها اندکی از حس شما رو درک کنم.
ناکامی باعث غم میشه و غم باعث سردی در مغز و این یأس و میل به پایان زندگی و فرارِ از مسیر نشان از غلبه سردی
.
اگه مایل هستین مدتی به این عرایضم که حاصل سه دهه تجربه اساتیدم هست عمل کنین و در کنار اینها
حتماااااا حتمااااا توصیه جناب استاد "حامد" رو که فرمودن؛
نقل قول:
مدتی دعای الهی عظم البلاء بخوانید حداقل 40 روز

اگه امکانش هست خودتونو برسونین به مساجد اعظم و یا مصلی برای اعتکاف همین (جمعه-شنبه-یکشنبه) آینده ست و کافیه فقط حضور داشته باشین و اصلا به خودتون فشار نیارین و فقط بشینین و فکر کنین و معنی دعاهای صحیفه سجادیه رو بخونین!
منه حقیر هربار دلم میگیره بعضی دعاها رو که میخونم انگاری حرف دل منه کمترین رو حضرت سجاد "علیه السلام" به زبون آورده!
یه مساله ای که انسانها موقع ناراحتی و فشار روانی دچار میشن "یبوست" هست و خیلی بده! باعث میشه مواد دفعی که بودنش در بدن مضر هست مدت زمان بیشتری بمونه و خودش ایجاد تحریک پذیری و کلافه شدن و..میکنه.
هفت تا زیتون صبح و هفت تا انجیر خشک خیس شده در گلاب (تو یک استکان گلاب) شبها قبل خواب بخورین لطفا.
دوره ای که فرد خسته و غمینه حتی حس نداره مسواک بزنه و بره حموم!
بهتره برای رفع التهاب لثه و بودی دهان و جرم دندونا
سه قاسق عسل رو با یک قاشق نمک مخلوط کنین و مثل خمیردندون شبها قبل خواب دندونهاتون رو مسواک بزنین.
به جای چای از دم کرده بهارنارنج استفاده کنین و اگه امکانش بود
شبها یه لیوان عرق بهارنارنج با یک قاشق فرنجمشک و یه کمی عسل میل کنین.
نشاط و شادی میاره براتون.
حتماااا حتماااا شنا هفته ای یک یا دو جلسه کافیه که خودتونو بندازین تو آب.حتی اگه حس ندارین شنا کنین اشکالی نداره راه برید.
صبحها ممکنه تا ظهر لالا کنین و اصلا حوصله نداشته باشین از رختخواب جدا بشین و بگین خب که چی؟بیدار شم چی کار کنم؟
ولی لطفا بلند شین حتی اگه شده دوباره برگردین تو رختخواب!
یه قاشق أرده با یه قاشق شیره انگور رو با هم قاطی کنین و بمالین رو نون سنگک یا هر نونی غیر از لواش و فانتزی!
ممکنه کاهل نماز بشیم و نماز صبحمون قضاء بشه...
آیه سوره کهف که باعث میشه صبحها از خواب بیدار شیم رو لطفا تو رختخواب بخونین و قبل از خوابیدن شبها ده دقیقه ای کف پا و کف دست و کف سر (ملاج سر) با روغن کنجد یا سیاه دانه یا اگه نیست تو خونه اشکالی نداره با روغن زیتون ماساژ بدینلطفا.
صبح که از خواب بیدار شدین هنوز این نواحی مقداری چرب هست و دوباره تو همون رختخواب ده دقیقه ای ماساژ بدین.
سوسیس-کالباس-خیارشور-سس تند-ماهی-مرغ یخی-انواع کنسرو-عدس-بادمجون-گشنیز و شاهی و لبنیات پاستوریزه و نمک و ادویه تند لطفا مصرف نکنین.
14 عدد بادام درختی مثل آدامس هر چند دقیقه یه دونه خووب بجوید.
عطر گرم بو کنید.مثلا گل یاس یا محمّدی
صلوات ألله علیه و آله و سلم تو جیبتون یا تو رختخوابتون داشته باشین و نفس عمیق بکشین.
تنفس عمیق باعث میشه حس بهتری بیاد سراغمون و حال و هوامون عوض بشه.
حجامت هم خیلیییی خوبه.
هفدهم-نوزدهم-بیست و یکم ماه قمری حجامت عام "بین دو کتف" انجام بدین لطفا.کافیه هر ماه یکبار.
شبها قبل از خواب لطفا این ترکیب رو درست کنین و
فقط دو دقیقه زمان میبره؛
دو قاشق عسل + دو قاشق عرق نعناع و یک قاشق سرکه انگور طبیعی
با هم قاطی کنین تو یک لیوان بریزین و مابقی لیوان آب جوشیده گرم اضافه کنین و بنوشین.
صبح بعد از نماز هم لطفا دو قاشق گلاب با یک قاشق زعفران دم کرده و یک قاشق مرباخوری زنجبیل ترکیب کرده بنوشین.
میدونم دو وجب شد!
انشاءالله مشکل گشاست و بعد از مدتی مثلا سه هفته احساس بهتری خواهید داشت
!
و تنها اوست شفادهنده روح،روان و جان

زندگی = پوچی

در دو صورت انسان زندگی اش مساوی با پوچی است :

1- نداشتن ایمان
2- نداشتن هدف ( فعال نبودن در جهت مفید یا فکر یا فکری و جسمی مثل کار کردن مفید - مطالعه و ...)

سلام ممنون از این که مشخصات بیشتری نوشتید
تشکر از دوستانی که زحمت کشیدند و دیدگاه های خود را نوشتند.
بله واقعا برخی از مشکلات در زندگی تاب و تحمل و نفس انسان را می گیرد. دوست گرامی میشه یکی از این بن بست ها و مشکلات را توضیح دهید؟

سلام
1- در چند زمینه سرمایه گذاری کردم برام نگرفت.
2- چند تا مریضی امده سراغم. (عفونت کلیه و چرک کردن سینه
خلت اوردن همراه خون)
3- از همه مهمتر از قیافه خودم بدم میاد بیشتر از همه همین موضوع ازارم میده که وقتی می خوام کاری انجام بدم دست از همه چیز می کشم و پیش خودم فکر می کنم چرا من باید اینجوری باشم.
حالا با این مشکلات شما فکر می کنید بازهم امیدی هست برای زندگی
اگر هست شما بفرمایید تا ما انجام بدیم.
با تشکر

oyama;351548 نوشت:
سلام
1- در چند زمینه سرمایه گذاری کردم برام نگرفت.
2- چند تا مریضی امده سراغم. (عفونت کلیه و چرک کردن سینه
خلت اوردن همراه خون)
3- از همه مهمتر از قیافه خودم بدم میاد بیشتر از همه همین موضوع ازارم میده که وقتی می خوام کاری انجام بدم دست از همه چیز می کشم و پیش خودم فکر می کنم چرا من باید اینجوری باشم.
حالا با این مشکلات شما فکر می کنید بازهم امیدی هست برای زندگی
اگر هست شما بفرمایید تا ما انجام بدیم.
با تشکر

سلام
تمامی امور مالی را با مشورت با افراد خبره امین پیش ببرید و احتیاط را فراموش نکنید
بیماری ها هم بهبود می یابد ان شاء الله
مادام که فکر می کنید همه چیز بد است بد خواهد بود
به خدای خود اعتماد کن و از او آسانی بخواه : اللهم یسر و لا تعسر
به عالمی که خدا برای تعالی و سعادت شما آفرید خوشبین باشید
شما فراتر از این وقایع هستید خود را باور کنید
وهو الله الموفق

oyama;351160 نوشت:

بعضی موقع به خودم میگم نه امیدی هست میگم که یک روزی خوشی های ما هم از راه میرسه ولی غافل از اینکه فقط خودمون گول می زنیم

با سلام و احترام

من نیز با چنین تفکراتی مواجه هستم. حس میکنم زندگی دنیا فقط به آنهایی تعلق دارد که از آن لذت می برند. برای عده ای زندگی به غیر از بدبختی و بدبیاری و غم و غصه چیز دیگری ندارد.

[=arial narrow]قبلا وقتی کسی از مشکلات بسیارش حرف میزد، همه بلافاصله میگفتند: هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند، ولی آیا واقعیت دارد؟

میشه لطف کنیدتجارب مثبت زندگی و مهارت هایی که بلد هستید را فهرست کنید؟
لطف کنید به سئوالات پاسخ دهید تا ان شاالله به نتایج خوبی برسیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

به نظر من سفر کنید!!

سفر کنید و زندگی مردمی که شرایط شما رو دارند رو ببینید

برید مناطق فقیر نشین
برید سر بزنید به مجروحان شیمیایی

برید سر بزنید به سوانح سوختگی
سر بزنید به افرادی که وضعشان از شما بدتر است!!
اون موقع ببینیدآیا میشه امیدوار بود یا نه؟

تا بحال به این افراد فکر کردید؟
تا بحال از نزدیک باهاشون برخورد داشتید؟:Gol:

سلام
دیپلم رشته ریاضی فیزیک
دارای کارت اجباری
در کنار یک از دوستان به کار چاپ مشغولم و در زمینه سخت افزار و نرم افزار سر رشته دارم.

و در رابطه با دوستمون کبوتر عشق می خوام بگم که

سفر هم کردیم ولی چیزی عایدمون نشد
و خیلی ها را دیدم که بهتر و بدتر از من هستن ولی باز هم میگم که چرا من و اون کسی که مثل من یا بدتر از من هست نباید خوشی که اونی که بهتر از من هست را بکنم بعضی موقع ناراحت میشم من که قبلا نمازم به وقت بود روزه هام کامل و غیره انجام میدادم الان باید این باشه حالم. من که تا حالا نه اهل حروم خوری مشروب خوری دود دم دوست رفیق بد نبودم باید برام اتفاق بیفته. و اینو بگم که الان 5 ماه هست که دست از واجبات کشیدم و دیگه سراغش نمیرم.
با تشکر

oyama;351923 نوشت:
سلام
دیپلم رشته ریاضی فیزیک
دارای کارت اجباری
در کنار یک از دوستان به کار چاپ مشغولم و در زمینه سخت افزار و نرم افزار سر رشته دارم.

و در رابطه با دوستمون کبوتر عشق می خوام بگم که

سفر هم کردیم ولی چیزی عایدمون نشد
و خیلی ها را دیدم که بهتر و بدتر از من هستن ولی باز هم میگم که چرا من و اون کسی که مثل من یا بدتر از من هست نباید خوشی که اونی که بهتر از من هست را بکنم بعضی موقع ناراحت میشم من که قبلا نمازم به وقت بود روزه هام کامل و غیره انجام میدادم الان باید این باشه حالم. من که تا حالا نه اهل حروم خوری مشروب خوری دود دم دوست رفیق بد نبودم باید برام اتفاق بیفته. و اینو بگم که الان 5 ماه هست که دست از واجبات کشیدم و دیگه سراغش نمیرم.
با تشکر

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

قران تاحالا خوندی؟:Gol:
چرا دست کشیدی؟
اون اعمال رو برای سودش خوندی یا برای خود خدا؟

کبوتر عشق;352000 نوشت:
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

قران تاحالا خوندی؟:Gol:
چرا دست کشیدی؟
اون اعمال رو برای سودش خوندی یا برای خود خدا؟

1- اره قزان هم خوندم اونم هم گذاشتم کنار
2- به اخر رسیدم و برای این دست کشیدم چون دیدم بی فایده است چرا وقت خودم را تلف کنم برای این کارها
3- می دونم نماز یا هر چیز دیگه به سود خدا نیست و به سود بنده اش بوده ولی برای من سودی نداشته فقط با این کارها بیاد خدا می افتیم ولی خدا که به فکر ما اصلا نیست.

دوست گرامی
لطف کنید

  1. فهرست مهارت هاتون را بنویسید ریز و درشت حتی مثل دوچرخه سواری و.....
  2. همین طور تجارب مثبت تان را
  3. نیز هر امتیاز و ویژگی مثبتی که دیگران اعتراف دارند شما از آنها برخوردار هستید
لطف کنید با دقت بنویسید

اهل بلا;352327 نوشت:
باسلام

دوست عزیز بنده میدونم مشکل شما چیه؟ مشکل شما و بعضی از دوستان همزاد شیطانی است!
از مهمترین علائمش هم بدشانسی یا همان نحسی در امور هست!
مشکلات بدون علت، اضطرابات نفسی، همجنسگرایی، ترس و دلهره الکی، ناخن خوردن، افکار و خیالات کفر آمیز و... از علائم این همزاد شیطانی است!
در بعضی افراد حتی به اینگونه هست که وقتی شخص نماز و قرآن میخواند نحسی برایش پیش می آید اما وقتی نماز نمیخواند اوضاع بر وفق مراد است!!!!!!!

کم کم علائمش ظاهر میشه اول از نحسی شروع میشه و بعد افسردگی ......

اگه ناخن خوردن و یا اضطرابات نفسی مثل شکاک بودن، بیماری روانی است پس چرا روانشناسی درمانی برایش ندارد؟!!!

مگه میشه الکی و بیخودی این مشکلات برای شخص بوجود بیاد؟!!!

خودتون کمی فکر کنید مگه میشه شما هر کاری میخواید بکنید بدون علت برعکس بشه؟! غیر از شما مگه کی میدونست شما میخواستید اون کار رو انجام بدید یا از فلان دختر خواستگاری کنید؟!!!!

بنده درمانش رو سعی میکنم تا فردا در همین سایت و خصوصا در همین بخش ارسال کنم! فقط باید منتظر بود ببینیم مدیریت سایت و مدیریت این بخش ، تاپیک را تایید خواهند کرد یا خیر؟!
مشکل اینجاست که از بنده منبع میخواهند در حالیکه این علوم، مکتوب نیست که منبع معرفی کنیم! فقط با روایات و آیات میتوان دلایلی آورد!

روزی حضرت رسول ‏الله صلی الله علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر، شیطانی است که او را دعوت بگناه می‏کند.

عرض کردند: ای رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟ فرمود: "بلی و لکن شیطانی اسلم بیدی "

آری! لکن شیطان من بدست من رام شده، و تسلیم و منقاد اوامر من گردیده ‏است.


سلام و عرض ادب
دوست عزیز سعی شما در ارائه جواب به کاربران قابل تقدیر است ولی باید توجه داشته باشید این گونه مباحث تخصصی بوده و ارائه برخی از مطالب از ناحیه شما بدون سند و بدون دلیل و صرفا بر اساس خدس و گمانه زنی و یا بر اساس بر داشت های سطخی از آیات و روایات و گاهی هم حواله دادن به علوم غیر مکتوب و اسرار و ... مناسب نیست و بدتر باعث گمراهی کاربران می شود .
مثلا همین روایتی که اخیرا به اون استناد کردید برای وجود هم زاد در وجود آدمی و همراه بودن اون یک برداشت سطحی از روایت است چون از کجا معلوم که منظور پیامبر گرامی و عزیز وجود نفس اماره و هوای نفس در وجود انسان نباشد ؟!

در نتیجه مطالب و مستندات خودتون را بر اساس مستندات و مطالب بزرگان و متخصصان دینی ارائه کنید
با تشکر

مدیر سایت;352329 نوشت:

سلام و عرض ادب
دوست عزیز سعی شما در ارائه جواب به کاربران قابل تقدیر است ولی باید توجه داشته باشید این گونه مباحث تخصصی بوده و ارائه برخی از مطالب از ناحیه شما بدون سند و بدون دلیل و صرفا بر اساس خدس و گمانه زنی و یا بر اساس بر داشت های سطخی از آیات و روایات و گاهی هم حواله دادن به علوم غیر مکتوب و اسرار و ... مناسب نیست و بدتر باعث گمراهی کاربران می شود .
مثلا همین روایتی که اخیرا به اون استناد کردید برای وجود هم زاد در وجود آدمی و همراه بودن اون یک برداشت سطحی از روایت است چون از کجا معلوم که منظور پیامبر گرامی و عزیز وجود نفس اماره و هوای نفس در وجود انسان نباشد ؟!

در نتیجه مطالب و مستندات خودتون را بر اساس مستندات و مطالب بزرگان و متخصصان دینی ارائه کنید
با تشکر

باسلام خدمت شما

حق با شماست در عرفان اسلامی و کلا دین اسلام، شیطان در روایت مذکور را نفس اماره ذکر کرده اند.
خود این همزاد جدای از نفس اماره هست اما به گونه ای یکی از ابزار همین نفس اماره هست!

اگر همزاد وجود ندارد پس این کیست که در آیات زیر مورد خطاب قرار میگیرد و مانند نفس اماره همیشه همراه انسان هست؟!

سوره زخرف:
وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ﴿۳۶﴾
و هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او شيطانى مى‏ گماريم تا براى وى دمسازى(همزاد) باشد (۳۶)

وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ﴿۳۷﴾
و مسلما آنها ايشان را از راه باز مى‏دارند و [آنها] مى‏پندارند كه راه يافتگانند (۳۷)

حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ﴿۳۸﴾
تا آنگاه كه او [با دمسازش] به حضور ما آيد [خطاب به شيطان] گويد اى كاش ميان من و تو فاصله خاور و باختر بود كه چه بد دمسازى هستى (۳۸)

وَلَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ ﴿۳۹﴾
و امروز هرگز [پشيمانى] براى شما سود نمى‏بخشد چون ستم كرديد در حقيقت‏ شما در عذاب مشترك خواهيد بود (۳۹)

سوره قاف:
قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿۲۷﴾
[شيطان] همدمش مى‏گويد پروردگارا، من او را به عصيان وانداشتم ليكن [خودش] در گمراهى دور و درازى بود (۲۷)

اهل بلا;352330 نوشت:
باسلام خدمت شما

حق با شماست در عرفان اسلامی و کلا دین اسلام، شیطان در روایت مذکور را نفس اماره ذکر کرده اند.
خود این همزاد جدای از نفس اماره هست اما به گونه ای یکی از ابزار همین نفس اماره هست!

اگر همزاد وجود ندارد پس این کیست که در آیات زیر مورد خطاب قرار میگیرد و مانند نفس اماره همیشه همراه انسان هست؟!

سوره زخرف:
وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ﴿۳۶﴾
و هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او شيطانى مى‏ گماريم تا براى وى دمسازى(همزاد) باشد (۳۶)

وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ﴿۳۷﴾
و مسلما آنها ايشان را از راه باز مى‏دارند و [آنها] مى‏پندارند كه راه يافتگانند (۳۷)

حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ﴿۳۸﴾
تا آنگاه كه او [با دمسازش] به حضور ما آيد [خطاب به شيطان] گويد اى كاش ميان من و تو فاصله خاور و باختر بود كه چه بد دمسازى هستى (۳۸)

وَلَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ ﴿۳۹﴾
و امروز هرگز [پشيمانى] براى شما سود نمى‏بخشد چون ستم كرديد در حقيقت‏ شما در عذاب مشترك خواهيد بود (۳۹)

سوره قاف:
قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿۲۷﴾
[شيطان] همدمش مى‏گويد پروردگارا، من او را به عصيان وانداشتم ليكن [خودش] در گمراهى دور و درازى بود (۲۷)

دوست خوب من برای تفسیر تک تک این آیات باید به تفاسیر آن مراجعه کرد شما به تفسیر المیزان ، تسنیم ، نمونه و.... مراجعه کنید ببینید کدام یک از مفسران بزرگوار شیطان را به معنای همزاد گرفته اند .
در وجود انسان دو کشش رحمانی و شیطانی وجود داره ولی به اینها همزادی که میان مردم مصطلح هستش گفته نمیشه
شیطان درون و نفس اماره همواره به کمک شیاطین دیگر از میان جن و انس انسانها را وسوسه میکنند ولی اینها غیر از آن همزادی است که برخی از دعا نویسان و رماالان است که به مردم تلقین میکنند

دوست گرامی سلام
از این که در بحث شرکت می کنید تشکر می کنم
برای بحث علمی باید مستند بنویسید مثلا فلان روایت همزاد را اثبات می کند یا فلان کارشناس برجسته اسلامی آن را تأیید می کند و ....به هر حال
بحث اثبات یا عدم اثبات وجود همزاد را در این تاپیک نکنید چون موضوع بحث نیست. در سایت موضوع اختصاصی همزاد داشته ایم می توانید آنجا رجوع کنید.

حامی;352255 نوشت:
دوست گرامی
لطف کنید
  1. فهرست مهارت هاتون را بنویسید ریز و درشت حتی مثل دوچرخه سواری و.....
  2. همین طور تجارب مثبت تان را
  3. نیز هر امتیاز و ویژگی مثبتی که دیگران اعتراف دارند شما از آنها برخوردار هستید
لطف کنید با دقت بنویسید

1- بیشتر در زمینه کامپیوتر چاپ سررشته دارم.
2- تا حالا تجربه خوبی نداشتم از زندگی همیشه برام نحس بوده. جوری بوده که هر ماه یک اتفاق برام افتاده از تصادف بگیر تا عفونت کلیه و شکست خوردن در سرمایه گذاری.
3- این هم باید از دوستان بنده سوال بفرماید.

oyama;352339 نوشت:
1- بیشتر در زمینه کامپیوتر چاپ سررشته دارم.
2- تا حالا تجربه خوبی نداشتم از زندگی همیشه برام نحس بوده. جوری بوده که هر ماه یک اتفاق برام افتاده از تصادف بگیر تا عفونت کلیه و شکست خوردن در سرمایه گذاری.
3- این هم باید از دوستان بنده سوال بفرماید.

دوست بزرگوار منظور جناب حامی این هست که یک مقدار دقیق شوید به امور روزمره بفرمایید:

توصیفی از خاطرات مثبت و دقیق از:
1- رابطه با دوستان و اقوام
2-مسافرتها
3-وضعیت مالی شما نسبت به بقیه
4-اراده کردن هایتان برای رسیدن به اهداف مثلا انجام هر کاری از گذشته تا الان
5-مهارتتان چقدر بالاست
و...................................داشته باشید.

بیماریهایتان و دیگر مشکلات را یک طرف بگذارید نگاهی بکنید به اولین چیزی در زندگیتان که موجب خشنودی شما ولو در حد کم شده ، که ان چیست ،

تا حالا نشده دوستان به شما بگویند از فلان صفت تو خوشم میاید یا ...........

ان چه بوده؟


[SPOILER][SPOILER]جالب است وقتی شما گفتید هر ماه مشکلی برایم پیش می اید بخصوص بیماری یاد یکی از یاران با وفای (فکر میکنم امام صادق علیه السلام) افتادم که ایشان مثل شما به امام از این وضعیت شکایت کردند که امام به ایشان فرمودند که این برای شما از جانب خداوند خیر است.
[/SPOILER][/SPOILER]

سلام
خب همین طور که خانم همره گفتند با این فهرستی که ازتون خواستم بنویسید کار دارم باز دقت بیشتری کنید به این سئوالات جواب دهید
تجارب یا توانایی های کوچیک و بزرگ مثبت تون را بنویسید
نیز در مورد صفات و مهارت های شما دیگران (خانواده، فامیل، دوستان، اساتید و...) چه گفته اند اینها را باید دقت بنویسید

قبل از این که به تجارب و توانایی های مثبت تان را فهرست کنید به این مطلب توجه کنید:

مرد قوی و قد بلندی بود. اندام ورزشکاری او را هرکس می دید قبل از این که شغل آبدارچی او را تجسم کند این سؤال برایش پیش می آمد که چرا این مرد با این چثه این شغل را انتخاب کرده است.
مدت زیادی نبود که با او در یک محل کار می کردیم من کار علمی - پژوهشی و ایشان نگهبان و خدمتکار.
راستش وقتی گاهی بعد از یک خستگی شدید چایی برایم می آورد حس خوبی نداشتم. اخه سنش بالا بود و حکم پدرما را داشت.
یک روز همه رفته بودند. وقت بیشتری داشتم از حال و روزش بپرسم. بعد از کمی صحبت کردن ازش پرسیدم راستش یه سؤال تو ذهنم بوده دوست داشتم ازتون می پرسیدم. به نظرم میاد این شغل را از روی ناچاری انتخاب کردید درسته؟
خنده معنا داری کرد و گفت: چطور مگه؟
گفتم: راستش نوع ارتباط شما با کار و چثه ورزشکاری شما این را بهم میگه.
با همون سینی خالی که در دست داشت روی نزدیک ترین صندلی نشست. بعد نفس عمیقی کشید و به گوشه ای از اتاق خیره شد و گفت: راستش من مجبوری این شغل را انتخاب کرده ام. از کودکی تلاش زیادی کرده ام با کار و تلاش انس دارم. من کار را دوست دارم و کار هم من را دوست داره چون به من خیلی کمک کرده تا بدن و ذهن و زندگی سالمی داشته باشم. آخرین شغلم سنگبری بود. خدا را شکر که کارم خوب بود و درآمدم هم. ولی چه کنیم دیگه چرخ روزگار عینهو همون چرخ فلکی است که تابستونا میامد تو محلمون و با هزار خواهش پولی می گرفتیم و می رفتیم تو صف تا نوبت مان شود. وقتی بعد از کلی انتظار سوار چرخ و فلک می شدیم. چرخ فلک را شروع به چرخاندن می کرد. وقتی بالای چرخ می رفتیم خوشحال بودیم و این خوشحالی مثل ادکلان بود تا مزه اش را می خواستی بچشی می پرید. البته پایین چرخ هم تلخ بود ولی باز می رفتیم بالا.
زندگی به من فهموند که باید دیدم را به آن واقع بینانه کنم. همیشه اونی که می خواهیم نمیشه
می گفتم سنگبری را دوست داشتم ولی کمرم در کار بد جوری ضربه دید و عمل کردم پزشکان گفتند این کار برای شما سخت است و نباید به ستون فقرات و نخاع ات فشار بیاوری و باید کار ملایم تری انتخاب کنی.
وقتی من از کار بیکار شدم که داشتم برای دخترم جهیزیه می خریدیم و پسرم هم زنگ هشدار برای ازدواج می زد. مخارج بالا و در آمد خیلی کم.

اما دلم خوش بود که اگر همه بمیرند خدا را دارم و تا خدا رو دارم غمی ندارم.
چندتا کار پیدا کردم ولی انها هم برای سخت بود و انگاری صاحب کار ها با هم در یک چیز اتفاق نظر داشتن و آن این که مشکل من چه ربطی به اونا داره.
تا این که خدا رو شکر این کار را پیدا کردم و راضی به رضای اوس کریم همین که دستم پیش هیچ نامردی دراز نیست باز هم قدرتی و نفسی هست هزار مرتبه شکر

ادامه داره.....

تا برگردم و ادامه داستان را بنویسم
این لینک ها را مطالعه کنید
http://www.askdin.com/thread26841-4.html#post352501

چوپان خدا (پست 206 الی 210) «راضی بودن به مقدرات الهی»


سکه های استعداد(پست 43 الی 49) «ازدواج»



شوک معنوی (پست 70 الی 73) «ارزش و اهمیت انتخاب همسر دیندار»


اژدهاي چند سر (پست 91 الی 98) «انتخاب نادرست در مشکلات زندگی»

همره;352435 نوشت:

دوست بزرگوار منظور جناب حامی این هست که یک مقدار دقیق شوید به امور روزمره بفرمایید:

توصیفی از خاطرات مثبت و دقیق از:
1- رابطه با دوستان و اقوام
2-مسافرتها
3-وضعیت مالی شما نسبت به بقیه
4-اراده کردن هایتان برای رسیدن به اهداف مثلا انجام هر کاری از گذشته تا الان
5-مهارتتان چقدر بالاست
و...................................داشته باشید.

بیماریهایتان و دیگر مشکلات را یک طرف بگذارید نگاهی بکنید به اولین چیزی در زندگیتان که موجب خشنودی شما ولو در حد کم شده ، که ان چیست ،

تا حالا نشده دوستان به شما بگویند از فلان صفت تو خوشم میاید یا ...........

ان چه بوده؟


[SPOILER][SPOILER]جالب است وقتی شما گفتید هر ماه مشکلی برایم پیش می اید بخصوص بیماری یاد یکی از یاران با وفای (فکر میکنم امام صادق علیه السلام) افتادم که ایشان مثل شما به امام از این وضعیت شکایت کردند که امام به ایشان فرمودند که این برای شما از جانب خداوند خیر است.
[/SPOILER][/SPOILER]

سلام
1- در رابطه با روابط با دوستان و اقوام : رابطه ام خوب است تا الان نگذاشتم کسی از من ناراحت بشه دوستان زیادی دارم .
2- اهل سفر هستم ولی بخاطر مشغله کاری نمی تونم زیاد سفر برم (سالی دو الی سه بار)
3- وضعیت مالی حد متوسط تا حالا دستم جلوی کسی دراز نشده
4- حقیتش بخواهید اراده خوبی دارم برای رسیدن به هدف و هدف های خیلی زیادی داشتم ولی وقتی به مشکلات جسمی ام نگاه می کنم از زندگی پوچ بیهوده ناامید می شم و دست از همه چیز می کشم و به این عدالتی که خدا برام گذاشته ناراحت می شم جایی که به خدا لعنت می فرستم. (من نمی دونم تا کی باید با این عدالتی که خدا برامون گذاشته زندگی کنیم وقتی من بخاطر مشکل جسمی ام نتونم زندگی خوبی در این دنیا بسازم چطور می تونم توی دنیای اخرت زندگی خوبی داشته باشم).

5- مهارت هایم که قبلا عرض کردم (در زمینه کامپیوترفعالیت دارم ) به کارهای فنی علاقه دارم.
اولین چیزی که در زندگی خوشحال می کنم یادگیر ی هر چه بیشتر در زمینه کامپیوتر است.
بهترین صفت (داشتن موهای پرپشت و اخلاق خوب با مردم (تا جایی که معلم سال پنجم ابتدایی ام در روز اخر مدرسه بهم گفت باید کاپ اخلاق را بهت بدن.))

و در اخر مسکلاتی که دارم

1- عفونت ریه و کلیه هام پارگی پوست بدن و کوچک بودن صورتم که مورد اخری خیلی ازارم میده و از همه چیز نا امید میشم.

و در اخر از تمامی دوستان تشکر می کنم از جمله حامی کبوتر عشق و همره و غیره

اقای حامی دست درد نکنه که می خواهید کمکم کنید ولی داستان های که برای تغییر اوضاع اوردی دیگه قدیمی شده من و شما روزانه خیلی از قصه ها و داستان ها می شنویم ولی فکر می کنم برای این زمان دیگه کاربردی نداره.
با تشکر

oyama;352658 نوشت:
سلام
1- در رابطه با روابط با دوستان و اقوام : رابطه ام خوب است تا الان نگذاشتم کسی از من ناراحت بشه دوستان زیادی دارم .
2- اهل سفر هستم ولی بخاطر مشغله کاری نمی تونم زیاد سفر برم (سالی دو الی سه بار)
3- وضعیت مالی حد متوسط تا حالا دستم جلوی کسی دراز نشده
4- حقیتش بخواهید اراده خوبی دارم برای رسیدن به هدف و هدف های خیلی زیادی داشتم ولی وقتی به مشکلات جسمی ام نگاه می کنم از زندگی پوچ بیهوده ناامید می شم و دست از همه چیز می کشم و به این عدالتی که خدا برام گذاشته ناراحت می شم جایی که به خدا لعنت می فرستم. (من نمی دونم تا کی باید با این عدالتی که خدا برامون گذاشته زندگی کنیم وقتی من بخاطر مشکل جسمی ام نتونم زندگی خوبی در این دنیا بسازم چطور می تونم توی دنیای اخرت زندگی خوبی داشته باشم).

5- مهارت هایم که قبلا عرض کردم (در زمینه کامپیوترفعالیت دارم ) به کارهای فنی علاقه دارم.
اولین چیزی که در زندگی خوشحال می کنم یادگیر ی هر چه بیشتر در زمینه کامپیوتر است.
بهترین صفت (داشتن موهای پرپشت و اخلاق خوب با مردم (تا جایی که معلم سال پنجم ابتدایی ام در روز اخر مدرسه بهم گفت باید کاپ اخلاق را بهت بدن.))

و در اخر مسکلاتی که دارم

1- عفونت ریه و کلیه هام پارگی پوست بدن و کوچک بودن صورتم که مورد اخری خیلی ازارم میده و از همه چیز نا امید میشم.

و در اخر از تمامی دوستان تشکر می کنم از جمله حامی کبوتر عشق و همره و غیره

اقای حامی دست درد نکنه که می خواهید کمکم کنید ولی داستان های که برای تغییر اوضاع اوردی دیگه قدیمی شده من و شما روزانه خیلی از قصه ها و داستان ها می شنویم ولی فکر می کنم برای این زمان دیگه کاربردی نداره.
با تشکر


سلام مجدد

پاسخ جناب حامی برای شما کافیست اما قبل از حضور ایشان یه مطلب جالبی براتون بگم ؛

درد و رنج شما بجاست و مسلما ناراحتی فراوانی متحمل شده اید ، یکی از نا راحتی های شدید شما صورتتان هست، این باعث ناراحتی شما شده؛

شما مذکر هستید و مثل ما خانم ها انقدر به زیبا بودن اهمیت نمیدهید ، من دوستی دارم که الان حافظ قران شده و الان برای سفیران هدایت حوزه شرکت کرده این دوست من لکه های بزرگ سیاه در صورتش دارد طوری که نقاب میزند و از ناحیه پا مقداری معلول است و موقع بالا رفتن و پایین امدن از سرازیری یا پله با مشکل و درد مواجهه است .

این خانم که دیگر امکان ازدواج برایش نیست ، و به انچه با درد و رنج برایش رقم خورده سعی کرده کنار بیاید و به وعده خداوند امید بسته.......

البته نمیخواهم شما را با او مقایسه کنم ولی نیم نگاهی به اطراف و تمام توانایی هایی که نام بردید فکر میکنم بتوانید در پیکار با غم دنیا به فتح عظیم برسید.

در جایی خطاب به معلولین جسمی گفته بودند:

((معلول کسی است که نتواند لحظه ها را خلق کند.))


وقتی این مطلب را خواندم واقعا یاد بعضی ناتوانایی های خودم افتادم.


موقعی که کسی مثل من ناکام بشه و این ناکامی دنبال دار بشه و چندین سال ادامه پیدا کنه حالا به هر جهتی یا به هر دلیلی چه کاهلی و سهل انگاری خود شخص باشه یا به دلیل شرایط محیط و سایر موارد . ارام ارام نامیدی یاس و افسردگی پدیدار میشه و بعد از اون یک چیز پدید میاد سکون و گندیدگی .

اینجاست که ادم شروع میکنه به دست و پا زدن

کم کم میره سرواغ سوالات بنیادین که چرا خدا من رو افرید . اصلا من چرا باید افریده بشم تا این همه سختی بکشم ؟ آقا جان اصلا من عطای این همه خیر که میگید خدا خیر محض هست و انچه از وجود خدا میحوشه خیر هست پس انچه آفریده شده خیره رو به لقاش بخشیدم هرچی خیره مال همون خدا و بنده هاش ما نخواستیم . من به چه دردی میخورم . چرا وجود من دست خودم نیست و .... و بعد که نتیجه ای نگرفت ...

تنها راه خلاص شدن از این همه بد بیاری ... خودکشی ----> که دل و جرات میخواد و کار هرکسی نیست و معمولا اکثرا قیدشو میزنن و همین که قدرت این کار رو هم ندارند میشه یکی دیگه از غصه هاشون .

مرحله بدش دیگه عجیب و متفاوته . به تعداد افراد راه حل هست ! دست و پا زدن برای خلاصی و فرو رفتن بیشتر !! ادم که در باتلاق و لجن فرو بره چه یک وجب چه صد وجب خفش میکنه !! یکی مثل من میاد فروم اسک دین ! یکی برای احیای این شادی و مبارزه با اون دارو میخوره . اینجا کارو کاسبی مشاور و روانپزشک و معالج سکه میشه ! یکی مواد میزنه و اون هورمون های شادی آوری که باید به دستور مغز تولید بشه و موجب حرکت به سمت جلو و پیشرفت و موفقیتش میشه رو با مواد جبران میکنه و نتیچه هم میگیره و لذت میبره ولی .... . عده ای شروع میکنن به انتقام گرفتن . از زندگی از پدر و مادر از همه ی انسان ها . در مورد خودم بگم من یه زمانی شرایطم خیلی بد شده بود و الان هم دست کمی نداره ولی عاقل ترم حداقل توی انتقام گرفتن . برای انتقام از خدا برداشتم یه قران رو پاره کردم ! البته اتفاق خاصی هم نیوفتاد ! نه بدتر شد نه بهتر . عده ای توی این خمودگی بدتر میشند امیدشون رو کامل از دست میدند . عده ای به خواب پناه میبرند حالا یا با دارو یا جوری میشه که دیگه ذهن تشخیص میده دوای درد خواب هست حالتی که دیگه راحتی و هیچ مشکلی نداری !! فقط حیف که نشدنیه و نمیشه برای همه ی زندگی عملیش کرد آدم یه حقوق ماهیانه داشته باشه یه خونه و محل خواب و یه سری قرص خواب دیگه چی میخواد ؟؟ خوشبختی محض ! بی غم بی غصه بی فکر ! مغز خاموشه ! من خودم روزهای بیکاری رو دقیقا تا 14 الی 16 ساعت ناخواسته می خوابم بدون اینکه فرص یا چیزی خورده باشم ! و همین پر خوابی هم خودش باعث افسردگی و غصم میشه !! عده ای هم درد و رنج رو به جون میخرند و تا مدت ها به امید اینکه یه روزی همه چیز درست بشه ادامه میدند و زجر میکشند ( مثال خود من ) و ادامه میدندچون دیگه راهی ندارند نه عرضه ی موادی شدند دارند نه اعتماد و امید لازم رو به راه حل ها و دارو ها و دکتر هارو دارند نه شرایط خوابیدن ازشون بر میاد نه عرضه و توان انتقام گرفتن . از اعتقادشون زجر میکشند از یاس و ناامیدشون از اینکه خودشون رو با موفق ها مقایسه میکنند حتی از اینکه خودشون رو با ادمای بدبخت مقایسه کنند هم زجر میکشند کاری که شما هم با ما میکنید مثلا اینکه یک نفر هست که از تو کیلومتر ها بدبخت تره و خیلی خیلی بیچارست اونو ببین !! من خودم را با اون بد بخت تره هم مقایسه میکنم و میگم آخه چرا اون از من بد بخت تره از درد بقیه درد میکشم از خوشی هاشون درد میکشم از خودم و خواسته هام از لذت ها درد میکشم از بی معنایی از اینکه شما میگید هدف زندگی خداست ! و ما خدا رو برای چی میخوایم جز برای لذت ؟؟ لذت اینکه فکر کنیم خدا مارو میخواد ؟؟ لذت مسئولیت داشتن لذت اینکه کانون توجه باشیم . لذت دانستن و توانستن لذت جذب کردن دیگران لذت اینکه خدا را اطاعت میکنیم . لذت اینکه امام زمان دوستمون داشته باشه . لذت اینکه به قرب خدا برسیم ! همه چیز برای لذته !!!

حالا اگر مشکل این دوستمون رو حل کردید . مشکل من و هزاران دربدر مثل من رو هم حل کنید .

من از خدا چیز زیادی نخواستم ، نخواستم سنت هاش رو هم تغییر بده ازش خواستم از طریق سنت هاش همونطور که خیلی هارو به جواب رسوند . منو هم برسونه . لقمه رو دهن من نگذاره بلکه راهش رو یادم بده کسی رو سر راهم قرار بده که راهش رو یادم بده . آیا این خیلی سخت هست ؟؟

موضوع قفل شده است