جمع بندی زبان شناسی آیات و روایات در مورد معاد

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب

بحث از چگونگی زبان قرآن، بحثی بسیار مفصل و پردامنه است.

درک حقیقت زندگی عالم آخرت اعم از برزخ و قیامت برای ما انسان ها که در عالمي مادي زندگي كرده و هنوز آن عالم را تجربه نكرده ايم ، امري بسیار دشوار بلکه غیر ممکن است. در نتیجه برای شناخت و اطلاع یافتن از ویژگی های عالم بعد از مرگ جز از طریق وحی و اخبار اهل البیت (ع) راهی نداريم . در قرآن و اخبار نیز در این خصوص به تفصیل سخن به میان نیامده، بلکه به صورت اجمالی، موضوعاتی مطرح شده است، چون آگاهی از خصوصیات و جزئیات آن، تأثیر زیادی بر مسایل اعتقادی و عملکرد انسان نمی گذارد.
اصولا به دلیل تفاوت ماهیت این دو عالم تبیین حقایق و امور عینی در عالم آخرت برای اهل دنیا بسیار دشوار و تا حدودی بی نتیجه است و در نتیجه رقیق کردن آن حقایق و توصیف آن ها درقالب امور محسوس و مادی دنیایی تنها چاره کار است و چه بسا توصیفات قرآن و روایات نیز بهره مند از همین اصل باشد .
به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد، از این رو به همین مساله تصریح فرمود که :
«و بشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها؛ (1) ای پیامبر! کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند ،مژده ده، که جایگاه آن ها باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرهایی جاری است، چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند، گویند: این همان میوه‌هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و مانند آن به آنان داده شود».
اگر مراد شما از تمثیلی بودن بیان آیات و روایات چنین حقیقتی است، باید گفت که بله توصیف نعمت های بهشتی یا عذاب های جهنم نوعی تشابه و تنظیر است یا به تعبیر شما تمثیلی است یعنی حقیقت نعمت های بهشتی و عذابهای جهنمی فراتر از این توصیفات مادی است.
اما اگر مرادتان ،تمثیلی در مقابل عینی و واقعی است، یعنی منظور از تمثیلی بودن، واقعی نبودن باشد، باید گفت: در قرآن کریم، نزدیک به 300 آیه به توصیف بهشت اختصاص یافته، قرآن کریم به گونه ای درباره بهشت سخن گفته که هرگز شائبه تمثیلی بودن بهشت مطرح نخواهد بود، زیرا قرآن کریم نعمت‌های بهشتی را به طور کلی به دو نوع جسمانی و روحانی تقسیم کرده که هر کدام ناظر به عینی بودن آن نعمت‌هاست و نه تمثیلی بودنش. از توصیف نعمت‌های بهشتی به روشنی معلوم می شود که قرآن کریم بهشت و نعمت‌های آن را حقیقت عینی می‌داند که دو نوع نعمت مادی و معنوی در آن وجود دارد . بهشتیان از لذت های مادی و معنوی آن برخوردارند .
به همین نسبت حجم بالایی از آیات قرآن نیز به کم و کیف عذاب اهل جهنم اشاره دارد و هرچند می توان درک کرد که حقیقت خارجی این نعمت ها و عذاب ها با آنچه به طور اجمالی در قرآن بیان می شود فاصله دارد و حقیقت عینی به مراتب عظیم تر از آنچه در قالب الفاظ بیان شده است می باشد، اما واقعیت امر چیزی نیست که بتوان آن را مغایر با این توصیفات مشخص دانست.
آدمی در آخرت با وجود ،جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند. چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد. (2)

از این بیان نیز به دست می‌آید که هرگز با تمثیلی بودن مواهب بهشتی یا عذاب های جهنم ، حیات ابدی انسان که یک واقعیت عینی و خارجی است تامین نمی‌گردد، زیرا حیات عینی و واقعی نیازمند محل زندگی عینی و واقعی است .نمی‌توان حیات اخروی را عینی و واقعی دانست، ولی مثلا مواهب بهشتی تمثیلی تلقی کرد.

1. بقره (2) آیه 25.
2. محمد تقی مصباح یزدی. آموزش عقاید شرکت چاپ و نشر بین الملل ، ج 2، ص 256.
منبع : http://www.pasokhgoo.ir/node/51077

[="Tahoma"][="Navy"]

عمار;902421 نوشت:
آدمی در آخرت با وجود ،جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند. چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد.

سلام
اگر دو بعد جسمانی ( اگر منظور از جسمانی ، مادی باشد) روحانی در ذات انسان دخیل اند ، انسان در حیات برزخی که از بعد جسمانی خود (با قید قبلی) منسلخ می شود چگونه می تواند تعین داشته باشد مگر ممکن است چیزی جزء ذات باشد بعد منتفی شود اما ذات همچنان موجود باشد؟ مثل این است که بگویید ذات فلان شی از الف و ب تشکیل یافته بعد ب منتفی می شود اما شی همچنان همان شی است.
لطفا پاسخ دهید متشکر
یا علیم[/]

محی الدین;902454 نوشت:
سلام
اگر دو بعد جسمانی ( اگر منظور از جسمانی ، مادی باشد) روحانی در ذات انسان دخیل اند ، انسان در حیات برزخی که از بعد جسمانی خود (با قید قبلی) منسلخ می شود چگونه می تواند تعین داشته باشد مگر ممکن است چیزی جزء ذات باشد بعد منتفی شود اما ذات همچنان موجود باشد؟ مثل این است که بگویید ذات فلان شی از الف و ب تشکیل یافته بعد ب منتفی می شود اما شی همچنان همان شی است.
لطفا پاسخ دهید متشکر
یا علیم

[=arial]با سلام و ادبب
حث تفصیلی این مطلب در تخصص کارشناس اعتقادی می باشد که مدیر ارجاعات بفرمایید زحمتش را بکشد.
موفق باشید

عمار;902421 نوشت:
[=arial]با سلام و ادببحث از چگونگی زبان قرآن، بحثی بسیار مفصل و پردامنه است. درک حقیقت زندگی عالم آخرت اعم از برزخ و قیامت برای ما انسان ها که در عالمي مادي زندگي كرده و هنوز آن عالم را تجربه نكرده ايم ، امري بسیار دشوار بلکه غیر ممکن است. در نتیجه برای شناخت و اطلاع یافتن از ویژگی های عالم بعد از مرگ جز از طریق وحی و اخبار اهل البیت (ع) راهی نداريم . در قرآن و اخبار نیز در این خصوص به تفصیل سخن به میان نیامده، بلکه به صورت اجمالی، موضوعاتی مطرح شده است، چون آگاهی از خصوصیات و جزئیات آن، تأثیر زیادی بر مسایل اعتقادی و عملکرد انسان نمی گذارد. اصولا به دلیل تفاوت ماهیت این دو عالم تبیین حقایق و امور عینی در عالم آخرت برای اهل دنیا بسیار دشوار و تا حدودی بی نتیجه است و در نتیجه رقیق کردن آن حقایق و توصیف آن ها درقالب امور محسوس و مادی دنیایی تنها چاره کار است و چه بسا توصیفات قرآن و روایات نیز بهره مند از همین اصل باشد . به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد، از این رو به همین مساله تصریح فرمود که :«و بشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها؛ (1) ای پیامبر! کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند ،مژده ده، که جایگاه آن ها باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرهایی جاری است، چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند، گویند: این همان میوه‌هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و مانند آن به آنان داده شود».اگر مراد شما از تمثیلی بودن بیان آیات و روایات چنین حقیقتی است، باید گفت که بله توصیف نعمت های بهشتی یا عذاب های جهنم نوعی تشابه و تنظیر است یا به تعبیر شما تمثیلی است یعنی حقیقت نعمت های بهشتی و عذابهای جهنمی فراتر از این توصیفات مادی است.اما اگر مرادتان ،تمثیلی در مقابل عینی و واقعی است، یعنی منظور از تمثیلی بودن، واقعی نبودن باشد، باید گفت: در قرآن کریم، نزدیک به 300 آیه به توصیف بهشت اختصاص یافته، قرآن کریم به گونه ای درباره بهشت سخن گفته که هرگز شائبه تمثیلی بودن بهشت مطرح نخواهد بود، زیرا قرآن کریم نعمت‌های بهشتی را به طور کلی به دو نوع جسمانی و روحانی تقسیم کرده که هر کدام ناظر به عینی بودن آن نعمت‌هاست و نه تمثیلی بودنش. از توصیف نعمت‌های بهشتی به روشنی معلوم می شود که قرآن کریم بهشت و نعمت‌های آن را حقیقت عینی می‌داند که دو نوع نعمت مادی و معنوی در آن وجود دارد . بهشتیان از لذت های مادی و معنوی آن برخوردارند .به همین نسبت حجم بالایی از آیات قرآن نیز به کم و کیف عذاب اهل جهنم اشاره دارد و هرچند می توان درک کرد که حقیقت خارجی این نعمت ها و عذاب ها با آنچه به طور اجمالی در قرآن بیان می شود فاصله دارد و حقیقت عینی به مراتب عظیم تر از آنچه در قالب الفاظ بیان شده است می باشد، اما واقعیت امر چیزی نیست که بتوان آن را مغایر با این توصیفات مشخص دانست. آدمی در آخرت با وجود ،جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند. چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد. (2)از این بیان نیز به دست می‌آید که هرگز با تمثیلی بودن مواهب بهشتی یا عذاب های جهنم ، حیات ابدی انسان که یک واقعیت عینی و خارجی است تامین نمی‌گردد، زیرا حیات عینی و واقعی نیازمند محل زندگی عینی و واقعی است .نمی‌توان حیات اخروی را عینی و واقعی دانست، ولی مثلا مواهب بهشتی تمثیلی تلقی کرد.1. بقره (2) آیه 25.2. محمد تقی مصباح یزدی. آموزش عقاید شرکت چاپ و نشر بین الملل ، ج 2، ص 256.منبع : http://www.pasokhgoo.ir/node/51077
سلام و احترام
اگر میشه یک مقدار وارد بحث فنی این موضوع بشید از اونجایی که جهان آخرت حداقل الآن جزء امور غیبی است..از کجا و با چه قاعده ای میتوان فهمید که بیان قرآن در مورد معاد تشبیه معقول به محسوس نیست ؟ و بلعکس
باتشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

عمار;902606 نوشت:
با سلام و ادبب
حث تفصیلی این مطلب در تخصص کارشناس اعتقادی می باشد که مدیر ارجاعات بفرمایید زحمتش را بکشد.
موفق باشید

سلام
مدیر ارجاعت محترم
لطفا ارجاع فرمایید
متشکر[/]


با نام و یاد دوست

سلام علیکم

محی الدین;902627 نوشت:

سلام
مدیر ارجاعت محترم
لطفا ارجاع فرمایید
متشکر

سوال فوق در تاپیک زیر مطرح و در نوبت پاسخگویی کارشناس محترم قرار گرفت:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=57904

در پناه قرآن و عترت موفق باشید

سلام علیکم بر دوستان و کارشناس محترم
چرا پاسخی داده نمیشود

این بحث مفصل است

[=arial]

غریبه آشنا;902618 نوشت:
اگر میشه یک مقدار وارد بحث فنی این موضوع بشید از اونجایی که جهان آخرت حداقل الآن جزء امور غیبی است..از کجا و با چه قاعده ای میتوان فهمید که بیان قرآن در مورد معاد تشبیه معقول به محسوس نیست ؟ و بلعکس

با سلام و ادب
با توضیحاتی که دادم مشخص می شود که تشبیه معقول به محسوس می باشد.

دلیل رو هم عرض کردم:

عمار;902421 نوشت:
اصولا به دلیل تفاوت ماهیت این دو عالم تبیین حقایق و امور عینی در عالم آخرت برای اهل دنیا بسیار دشوار و تا حدودی بی نتیجه است و در نتیجه رقیق کردن آن حقایق و توصیف آن ها درقالب امور محسوس و مادی دنیایی تنها چاره کار است و چه بسا توصیفات قرآن و روایات نیز بهره مند از همین اصل باشد .
به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد،

و توضیحات بیشتر در مورد اینکه چرا در قرآن تشبیهات وجود دارد در این لینک مشاهده کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8676

عمار;904525 نوشت:
[=arial]
با سلام و ادب
با توضیحاتی که دادم مشخص می شود که تشبیه معقول به محسوس می باشد.

دلیل رو هم عرض کردم:

و توضیحات بیشتر در مورد اینکه چرا در قرآن تشبیهات وجود دارد در این لینک مشاهده کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8676

سلام و تشکر
مطالب تاپیکو خوندم
اما یک سوال
برفرض که آیات معاد از آیات متشابه اند چه قرینه ایی وجود دارد که این همه اوصاف جسمانی در واقع حکایت از امور عقلانی است نه جسمانی
و اگر راسخون در علم امامان معصوم هستند کجا نعمات و عذابهای جسمانی قرآن را به لذت و الم عقلی تاویل کرده اند؟
ضمن اینکه به نظر بنده اگر زبان قرآن در مورد معاد تشبیه معقول به محسوس باشد..نقض غرص در کار خداوند است
چرا که نه تنها عوام بلکه خواص از علمای اسلام هم به همان بخش محسوس که از ظاهر آیات بدست می آید معتقدند نه معقول
و این یعنی اینکه گمراه شده اند نه هدایت

و از طرفی اگر پاداش و جزا متوقف بر درک و علم بنی آدم نباشد
کارکرد تشویقی و بیم دهندگی خود را از دست میدهد چرا که عملا ...بنی آدم با چیزی روبرو هستند که درکش نمیکنند
و این هم نقض غرضی دیگر

[=arial]

غریبه آشنا;904612 نوشت:
چه قرینه ایی وجود دارد که این همه اوصاف جسمانی در واقع حکایت از امور عقلانی است نه جسمانی

چون خداوند جسم نیست و قیامت هم اینگونه نمی باشد که توضیحاتش در بخش کلام باید مطرح شود.

غریبه آشنا;904612 نوشت:
و اگر راسخون در علم امامان معصوم هستند کجا نعمات و عذابهای جسمانی قرآن را به لذت و الم عقلی تاویل کرده اند؟

در «اصول‌ كافي‌» از جماعتي‌ از اصحاب‌، و در «روضۀ كافي‌» از محمّد بن‌ يحيي‌، و در هر دو سند از أحمد بن‌ محمّد بن‌ عيسي‌ از حسن‌ بن‌ عليّ بن‌ فضّال‌ از بعضي‌ از اصحاب‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ روايت‌ ميكند كه‌:
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَا مُ: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ. وَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّا مَعَاشِرَ الانْبِيَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَي‌ قَدْرِ عُقُولِهِمْ.(1)
«حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ فرمودند كه‌: رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ هيچگاه‌ با مردم‌ با كُنه‌ عقل‌ خود و با حقيقت‌ و واقعيّت‌ ادراكات‌ خود تكلّم‌ ننموده‌اند. و رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرموده‌ است‌: بدرستيكه‌ ما جماعت‌ پيغمبران‌ مأموريم‌ كه‌ با مردم‌ به‌ ميزان‌ عقل‌ها و ادراكات‌ خودشان‌ سخن‌ گوئيم‌.»

غریبه آشنا;904612 نوشت:
ضمن اینکه به نظر بنده اگر زبان قرآن در مورد معاد تشبیه معقول به محسوس باشد..نقض غرص در کار خداوند است
چرا که نه تنها عوام بلکه خواص از علمای اسلام هم به همان بخش محسوس که از ظاهر آیات بدست می آید معتقدند نه معقول
و این یعنی اینکه گمراه شده اند نه هدایت

خیر اصلا اینطور نیست و نباید طرز فکر خودتون رو به علما و دیگران نسبت دهید.تشبیهات امری مشخص است که بین عرف مردم هم رایج است که در لینک معرفی شده اگر مطالعه کنید توضیحات کامل هست.

1. كافى(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23

عمار;905107 نوشت:
[=arial]
چون خداوند جسم نیست و قیامت هم اینگونه نمی باشد

بنده منظورم اوصاف قیامت و بهشت و جهنم بود نه خداوند
در مورد خداوند این قرینه وجود دارد که جسم نیست
در مورد بهشت و جهنم قرینه بفرمایید

عمار;905107 نوشت:
[=arial]

خیر اصلا اینطور نیست و نباید طرز فکر خودتون رو به علما و دیگران نسبت دهید.تشبیهات امری مشخص است که بین عرف مردم هم رایج است که در لینک معرفی شده اگر مطالعه کنید توضیحات کامل هست.

1. كافى(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23

اتفاقا همینطوره و هیچ نسبتی هم در کار نیست ..اکثر علمای شیعه اعتقاد به بهشت و جهنم جسمانی دارند و آیات معاد را تشبیه معقول به محسوس نمیدانند
خب شما میفرمایید هست..عیبی ندارد....
دلیل؟

عمار;905107 نوشت:
[=arial]

«حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ فرمودند كه‌: رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ هيچگاه‌ با مردم‌ با كُنه‌ عقل‌ خود و با حقيقت‌ و واقعيّت‌ ادراكات‌ خود تكلّم‌ ننموده‌اند. و رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرموده‌ است‌: بدرستيكه‌ ما جماعت‌ پيغمبران‌ مأموريم‌ كه‌ با مردم‌ به‌ ميزان‌ عقل‌ها و ادراكات‌ خودشان‌ سخن‌ میگوییم

خب این چه ربطی به بهشت و جهنم دارد؟
پاداش و جزا متوقف به درک و علم شخص هست یا نیست؟!!
اگر نیست که دیگر چه پاداشی چه تشویقی چه بیمی؟!!

این حدیث این اجازه رو به ما نمیدهد که بی دلیل آیات معاد را تاویل کنیم

چراکه همین امامان معصوم از تاویل بی دلیل شدیدا نهی کرده اند

سلام بر دوستان

از نظر عقلی و گواه خود وحی.. زبان قرآن جدای از ویژگی های خاص خودش مثل بلاغت و غیره در اصل تفهیم مطلب به مخاطب برپایه زبان عرف است

زبان عرف ، هم مجاز و تشبیه دارد و هم حقیقت

نکته مهم:

در زبان عرفی آنجایی که گوینده تمثیل و مجاز به کار میبرد مخاطب گمراه نمیشود و حقیقتا به مطلب مورد نظر گوینده نزدیک میشود
در واقع در زبان عرفی معلوم است کجای سخن حقیقت است و کجا تمثیل

مثال: اونجایی که مخاطب در وصف یک شخصیت مهم و سیاسی
میشوند که یارو بزرگه و بالا مالاها میپره دچار کج فهمی نمیشود و میداند که مقصود جایگاه است و نه ویژگی جسمانی

پس صحبت بر پایه عرف عملا مشکلی برای مخاطب ایجاد نمیکند
حال آنکه اگر صحبت بهشت و جهنم و اوصاف آن تشبیه معقول به محسوس باشد عده کثیری به اشتباه افتاده اند و خداوند نتوانسته به آنها مطلب را تفهیم کند
چرا که عموم مسلمانان همان معنای ظاهری را بر مبنای تشویق و بیمی که خداوند داده..میفهمند و وفای به عهد خداوند را هم در همین راستا معنا میکنند و نه چیز دیگر

شاید بعضی بگویند که خداوند خود گفته که ما مثال میزنیم و مثال بهشت چنان است و فلان
اما این هم دلیلی بر تشبیه معقول به محسوس نیست(اگر تازه معنای مثل را توصیف نگیریم)
چرا که ما در زبان عرف تشبیه محسوس به محسوس هم داریم

مثال:
آیا وقتی که میگویم فلانی مثل ابر بهار گریه میکرد داریم از یک چیز فرامادی صحبت میکنیم؟ خیر

نتیجه:
جسمانی نبودن معاد(جسمانی عنصری)خلاف وعده خدا بر اساس سخن گفتن برپایه عرف و فهم مخاطب است

یاحق

یک ایراد دیگر هم ماند که باید پاسخ دهم
میگویند در خود قرآن و روایات آمده که ظواهر قرآن باطن دارد
و خدا و نبی با کنه عقل خویش با ما سخن نگفته اند و مطالب را تنزل داده اند

از نظر حقیر ابدا این مسله نمیتواند جوازی بر تاویل آیات باشد
باطن داشتن چیزی ظاهر او را نفی نمیکند
مگر همین امور دنیایی کلمات خدا نیستند و باطن ندارند؟ مگر ما در همین دنیا میدانیم که جسم جیست؟ و حقیقت سیب چیست؟

اما آیا این ندانستن نفی عینیت آنان و فهم حداقلی ما است؟
خیر

معید و موفق باشید

[=arial]

غریبه آشنا;905131 نوشت:
بنده منظورم اوصاف قیامت و بهشت و جهنم بود نه خداوند
در مورد خداوند این قرینه وجود دارد که جسم نیست
در مورد بهشت و جهنم قرینه بفرمایید

با سلام
در تاپیکی که ایجاد شده باید از کارشناس کلام سوال کنید.

غریبه آشنا;905134 نوشت:
اتفاقا همینطوره و هیچ نسبتی هم در کار نیست ..اکثر علمای شیعه اعتقاد به بهشت و جهنم جسمانی دارند و آیات معاد را تشبیه معقول به محسوس نمیدانند
خب شما میفرمایید هست..عیبی ندارد....
دلیل؟

شما که ادعا کردید باید دلیل ذکر کنید . البینة علی المدعی. در مورد هر دو ادعا(1. اعتقاد به بهشت و جهنم جسمانی 2. آیات معاد را تشبیه معقول به محسوس نمیدانند) با منبع دقیق سند خود را ارائه بفرمایید.بهشت و جهنم جسمانی روحانی با توجه به اقتضائات خود می باشد.

غریبه آشنا;905136 نوشت:
خب این چه ربطی به بهشت و جهنم دارد؟
پاداش و جزا متوقف به درک و علم شخص هست یا نیست؟!!
اگر نیست که دیگر چه پاداشی چه تشویقی چه بیمی؟!!

این حدیث این اجازه رو به ما نمیدهد که بی دلیل آیات معاد را تاویل کنیم

چراکه همین امامان معصوم از تاویل بی دلیل شدیدا نهی کرده اند


ادله کلامی رو باید ببینید که در این لینک هست:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=51445

محی الدین;908678 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
و اما اینکه خداوند خود را غیر جسمانی معرفی کرد ما در قرآن کریم بیان صریحی نداریم فقط یک بیان: لایدرکه الابصار است که برای اثبات تجرد خدای متعال کافی نیست. بله شاید از مجموعه ای از آیات بتوان تجرد حق تعالی یا فرشتگان یا روح را نتیجه گرفت اما در مورد هیچیک بیان صریحی وجود ندارد چراکه عموم مخاطبین زمان نزول و بلکه بعد از آن تصوری از امور مجرده نداشته اند. طبق بیان برخی از علما ، معاصرین نبی اکرم ص حتی خدای متعال را هم مادی تصور می کردند.
یا علیم
[/]

سلام
سوال این است که مگر خداوند برمبنای فهم و فرهنگ لغت ما سخن نگفته؟
خب سخن گفتن آدمی مجاز و حقیقتش روشن است و مخاطب به اشتباه نمی افتد
قرآن هم جایی که تمثیلی چیزی را گفته روشن است اما در مورد معاد اونچه که مخاطب در نگاه اول میفهمد معاد جسمانی است

اینجا تاپیک زبانشاسی قرآن در مورد معاد است

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;908987 نوشت:
سلام
سوال این است که مگر خداوند برمبنای فهم و فرهنگ لغت ما سخن نگفته؟
خب سخن گفتن آدمی مجاز و حقیقتش روشن است و مخاطب به اشتباه نمی افتد
قرآن هم جایی که تمثیلی چیزی را گفته روشن است اما در مورد معاد اونچه که مخاطب در نگاه اول میفهمد معاد جسمانی است

سلام
تنزل بیان با مجاز فرق دارد
مثلا اگر یک فرد امروزی به فردی در هزار سال پیش بگوید ما با وسیله ای صدای خود را به گوش افراد در آنسوی جهان می رسانیم او چه فکر می کند؟ فکر می کند با صدای بسیار بسیار بلند این کار را می کنیم.
خوب مهم نیست او چه فکر می کند مهم آنستکه بداند ما این کار را می توانیم بکنیم .
بیان قرآن همینطور است. اغلب ظواهر قرآن بر مبنای فهم کیفیت نیست بلکه بر مبنای فهم اصل موضوع است. مثلا در معاد بدنبال اثبات جاودانگی و احوالات او در حیات اخروی است نه نحوه وقوع کیفیت معاد.یا در مورد وحدانیت خدا بدنبال اثبات اصل وحدانیت است نه کیفیت آن.
یا علیم[/]

محی الدین;909242 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
تنزل بیان با مجاز فرق دارد
مثلا اگر یک فرد امروزی به فردی در هزار سال پیش بگوید ما با وسیله ای صدای خود را به گوش افراد در آنسوی جهان می رسانیم او چه فکر می کند؟ فکر می کند با صدای بسیار بسیار بلند این کار را می کنیم.
خوب مهم نیست او چه فکر می کند مهم آنستکه بداند ما این کار را می توانیم بکنیم .
بیان قرآن همینطور است. اغلب ظواهر قرآن بر مبنای فهم کیفیت نیست بلکه بر مبنای فهم اصل موضوع است. مثلا در معاد بدنبال اثبات جاودانگی و احوالات او در حیات اخروی است نه نحوه وقوع کیفیت معاد.یا در مورد وحدانیت خدا بدنبال اثبات اصل وحدانیت است نه کیفیت آن.
یا علیم
[/]

سلام
تنزل بیان در مورد صفات خدا و توحید و امور معنوی پذیرفته است
اما در مورد معاد بر چه مبنایی باید بپذیریم؟
در مورد هرچیزی نمیتوان گفت که بیان تنزل کرده
مثلا وقتی قرآن از صفات جنین و مراحل رشد آن سخن میگوید..با پیشرفت علم و تجهیزات روز در میبابیم که ظاهر کلام با موضوع مطابقت عینی دارد
خب وقتی خدا میگوید کافران مثل ملخ پراکنده از قبور خارج میشوند..چه دلیلی داریم که بگیم موضوع محسوس و جسمانی نیست؟

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;909340 نوشت:
سلام
تنزل بیان در مورد صفات خدا و توحید و امور معنوی پذیرفته است
اما در مورد معاد بر چه مبنایی باید بپذیریم؟
در مورد هرچیزی نمیتوان گفت که بیان تنزل کرده
مثلا وقتی قرآن از صفات جنین و مراحل رشد آن سخن میگوید..با پیشرفت علم و تجهیزات روز در میبابیم که ظاهر کلام با موضوع مطابقت عینی دارد
خب وقتی خدا میگوید کافران مثل ملخ پراکنده از قبور خارج میشوند..چه دلیلی داریم که بگیم موضوع محسوس و جسمانی نیست؟

سلام
قبلا ذکر شد که قرآن کریم بطور صریح به تمثیلی بودن بیان در مورد امور اخروی پرداخته است :
مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار...
می فرماید مثل یا بگو تمثیل بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده است این است که از زیر آن نهرها جاری است ....
به نظر بنده بیان صریحتر از این نمی تواند باشد اما برخی دوست ندارند برچیده شدن بساط ماده و احکام آنرا از آخرت بپذیرند لذا اصرار دارند که معاد جسمانی و مادی است تفسیرش هم مادی و جسمانی است حال اینکه وقتی به اوصاف آخرت هم مراجعه می کنید می بینید بسیاری از اوصاف آن با اوصاف عالم ماده سازگاری ندارد.
و اما قضیه قبر و عالم قبر
که بارها گفته شد در اصطلاح روایات منظور از قبر عالم برزخ است نه این قبر کذایی خاکی.
یا علیم[/]

محی الدین;909378 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
قبلا ذکر شد که قرآن کریم بطور صریح به تمثیلی بودن بیان در مورد امور اخروی پرداخته است :
مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار...
می فرماید مثل یا بگو تمثیل بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده است این است که از زیر آن نهرها جاری است ....
به نظر بنده بیان صریحتر از این نمی تواند باشد اما برخی دوست ندارند برچیده شدن بساط ماده و احکام آنرا از آخرت بپذیرند لذا اصرار دارند که معاد جسمانی و مادی است تفسیرش هم مادی و جسمانی است حال اینکه وقتی به اوصاف آخرت هم مراجعه می کنید می بینید بسیاری از اوصاف آن با اوصاف عالم ماده سازگاری ندارد.
و اما قضیه قبر و عالم قبر
که بارها گفته شد در اصطلاح روایات منظور از قبر عالم برزخ است نه این قبر کذایی خاکی.
یا علیم
[/]

سلام
در آیه مثل الجنه ...صریحا خداوند مثال زده اما همه مثال ها منحصر در مثال معقول به محسوس نیست

و در مورد قبر هم بله در روایات به معنی برزخ است اما خروج از اجداث چی؟ از قرینه دیگر عبارات صریحا بدست می آید که منظور خدا ار قبر برزخ نیست بلکه قبر خاکی است..چون در جای دیگر گفته از اجداث خارج میشوید

خب حالا که معلوم شد ظاهر کلام به همین قبر خاکی اشاره دارد..چگونه از ظاهر انصراف بدیم؟ آیا قرینه تون همون آیه مثل الجنه است یا دلیل دیگر هم دارید؟

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;909437 نوشت:
سلام
در آیه مثل الجنه ...صریحا خداوند مثال زده اما همه مثال ها منحصر در مثال معقول به محسوس نیست

و در مورد قبر هم بله در روایات به معنی برزخ است اما خروج از اجداث چی؟ از قرینه دیگر عبارات صریحا بدست می آید که منظور خدا ار قبر برزخ نیست بلکه قبر خاکی است..چون در جای دیگر گفته از اجداث خارج میشوید

خب حالا که معلوم شد ظاهر کلام به همین قبر خاکی اشاره دارد..چگونه از ظاهر انصراف بدیم؟ آیا قرینه تون همون آیه مثل الجنه است یا دلیل دیگر هم دارید؟


سلام
شما گفتید بیان در مورد معاد تنزلی نیست ماهم دلیل و شاهد قرآنی آوردیم که بیان تنزلی است. اما اینکه تمثیل معقول به محسوس است یا هرچیز دیگر مهم نیست مهم این است که این بیانات در مورد بهشت و جهنم و امور دیگر معاد تمثیلی و تنزلی است.
و اما اجداث
اجداث از جدث به معنای قبر است به عبارت دیگر یک تعبیر و لفظ دیگر برای همان معناست و فرقی نمی کند
یا علیم[/]

محی الدین;909442 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
اجداث از جدث به معنای قبر است به عبارت دیگر یک تعبیر و لفظ دیگر برای همان معناست و فرقی نمی کند
یا علیم
[/]

اگر خداوند بنا داشت بگوید که از قبر خاکی بر میخیزید می بایست چه لفظی و عبارتی به کار میبرد؟
لغت قبر به اضافه بر قبر خاکی معنای برزخ هم میدهد
اما قرار نیست هر لفظی به غیر از قبر اگر معنای قبر خاکی داشت ..معنای برزخ نیر داشته باشد!

شما میفرمایید که بعضی ها اصرار دارند معاد جسمانی و مادی است..در حالی که اینطور نیست
در واقع باید به زبان قران و روایات ایراد بگیرید که چرا گفتند اجزای پراکنده را جمع میکنیم،استخوانها را زنده میکنیم؟
چرا گفتند ار خاکید و به آن برمیگردید و دوباره از آن خارج میشوید؟ چرا تخم چنین عقیده نادرست و دور ار حقیقت را در دل مسلمین کاشت؟
حکیم اگر چیزی بگوید که ظاهر کلام، مرادش نباشد قطعا اینو به مخاطب میگوید..در غیر اینصورت مخاطب را گمراه کرده
حالا شما بفرمایید در کنار شرح احوال قیامت کجا اشاره شده که
این احوالات مربوط به روح شماست نه جسمتان

به هر دو بخش سوالات پاسخ دهید
باتشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;909467 نوشت:
گر خداوند بنا داشت بگوید که از قبر خاکی بر میخیزید می بایست چه لفظی و عبارتی به کار میبرد؟
لغت قبر به اضافه بر قبر خاکی معنای برزخ هم میدهد
اما قرار نیست هر لفظی به غیر از قبر اگر معنای قبر خاکی داشت ..معنای برزخ نیر داشته باشد!

سلام
شما اصرار دارید قبر را خاکی تصور کنید. خداوند اصرار ندارد معنای مد نظر شما را تثبیت کند.
برای قبر الفاظ و عباراتی چند در زبان عربی هست.
اما آنچه که در لسان روایات زیاد آمده و مورد استعمال قرار گرفته همان لفظ قبر است. بعد در تبیین آن فرمودند منظور از قبر عالم برزخ است. دیگر لازم نیست اضافه بفرمایند که سایر الفاظ هم به همین معناست چون لفظ علم شده و مورد استعمال تبیین شد و همین کافی است.

غریبه آشنا;909467 نوشت:
در واقع باید به زبان قران و روایات ایراد بگیرید که چرا گفتند اجزای پراکنده را جمع میکنیم،استخوانها را زنده میکنیم؟

غریبه آشنا;909467 نوشت:
چرا گفتند ار خاکید و به آن برمیگردید و دوباره از آن خارج میشوید؟ چرا تخم چنین عقیده نادرست و دور ار حقیقت را در دل مسلمین کاشت؟

هرچند همه این تعابیر قابل تفسیر شدن به تفسیر انفسی هستند و همه معنای کاملا صحیح و درستی در آن نوع تفسیر دارند اما چه بسا تعابیری که به معاد جسمانی نزدیک اند اشاره به معاد نوعی باشد.
منظور از معاد نوعی معاد نوع انسان بلکه انواع دیگر از موجدات در مرحله ای جدید از حیات بر کره زمین است.
مساله ادوار حیات بشری بر کره زمین چیزی است که برخی روایات صریحا از آن سخن گفته لذا ممکن است منظور ، جمع شدن اجزاء مورد نیاز برای پیدایش دوباره حیات بر کره زمین باشد.
و البته جمع شدن هم لازم نیست به آن نحو عادی که ما تصور می کنیم باشد بلکه ممکن است بیانگر کلیت خلقت دوباره با ترکیب اجزاء بنیادی حیات انسان و سایر موجودات باشد.
در این چند روایت که اشاره به ادوار حیات بشری دارد می آوریم :
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : « أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ » فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ أَوْ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ : جابر بن يزيد، گفت: از امام باقر(ع) تفسير قول خدا عز و جل را پرسيدم که می فرماید:«آيا درمانده شديم به آفرينش نخست بلكه آنان هر روز در پوششى از آفرينشى تازه‏اند » (ق/ 15) پاسخ فرمودند: اى جابر تاويلش اين است كه چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين جهان را به اتمام رساند ؛ و اهل بهشت در بهشت جا كنند، و اهل دوزخ در دوزخ ، خدای عز و جل عالمی غیر اين عالم از نور بيافريند، و عالمی نو به پا می کند بدون ‏نر و ماده ای ، که او را می پرستند و يگانه می شناسند، و زمينى جز اين زمين براى آنها بيافريند كه روى آن باشند، و آسمانى جز اين آسمان كه بر آنها سايه افكند، شايد تو پندارى كه خدای عزّ و جلّ همانا اين يك جهان را آفريده، يا اينكه خدای عزّ و جلّ آدمى جز شما نيافريده، آرى به خدا قسم البته خدا ی تبارك و تعالى هزار هزار عالم و هزار هزار آدم (ابو البشر) آفريده و تو دنبال اين همه عالمیان و اين همه آدميانى »( بحار الانوار ، ج8 ، ص 375)
« عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ : ابو حمزه ثمالى می گوید از عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ــ عليه السّلام ـــ شنیدم که فرمود:«همان خدا محمّد و على و فرزندان پاكشان را از نور عظمت خود آفريد و آنان را چون اشباحی پيش از مخلوقات قائم نمود ؛ سپس فرمود: تو گمان دارى خدا خلقى جز شما نيافريده ؛ آرى سوگند به خدا البته خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده، و تو به خدا قسم دنبال و آخر همه اين عالمهائى»( بحارالانوار ، ج 25 ، ص 25)
امام باقر (ع) فرمودند: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْكُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ صَيَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ صَيَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُعْبَدُ فِي بِلَادِهِ وَ لَا يَخْلُقُ خَلْقاً يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يُعَظِّمُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ : البته كه خدا عز و جل از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالمیان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جا داده، سپس خدای عز و جل آدم أبو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد، نه سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان که آفریده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالی نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدای تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانسته و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى‏نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند براشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر، آيا نيست كه خدای عز و جل می فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و بجاى آسمانها آسمانهاى ديگر » (آیه 48- ابراهيم) و خدای عز و جل فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازه‏اند» ( آیه15- ق) »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 (

یا علیم[/]

محی الدین;909568 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]

شما اصرار دارید قبر را خاکی تصور کنید. خداوند اصرار ندارد معنای مد نظر شما را تثبیت کند.
برای قبر الفاظ و عباراتی چند در زبان عربی هست.

[/]

سلام
جواب سوال بنده رو ندادید
اگر خداوند بخواهد بگوید از قبر خاکی خارج میشوید چه باید میگفت؟!

محی الدین;909568 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
منظور از معاد نوعی معاد نوع انسان بلکه انواع دیگر از موجدات در مرحله ای جدید از حیات بر کره زمین است.
مساله ادوار حیات بشری بر کره زمین چیزی است که برخی روایات صریحا از آن سخن گفته لذا ممکن است منظور ، جمع شدن اجزاء مورد نیاز برای پیدایش دوباره حیات بر کره زمین باشد.
و البته جمع شدن هم لازم نیست به آن نحو عادی که ما تصور می کنیم باشد بلکه ممکن است بیانگر کلیت خلقت دوباره با ترکیب اجزاء بنیادی حیات انسان و سایر موجودات باشد.
[/]

اونوقت به بنده میگویید که اصرار دارید به معاد جسمانی..
ظاهر آیات ذکر شده یا دلالت بر معاد جسمانی دارند یا ندارند..
اگر دلالت بر معاد جسمانی افراد انسان است دیگر ممکن است فلان باشد و شاید اینطور برای چیست؟
ضمن اینکه با چنین فرضی که (منظور معاد نوع است) ایراد گمراهی مسلمین و به غلط افتادن عوام و خواص سر جایش باقی است
به نظر میاد که در اندیشه شما این اصرار وجود دارد که عموم مردم سخن خداوند را نفهمیده اند
متکلمین هیچ اصراری به معاد جسمانی ندارند
همه حرفشون این است که سخن خداوند غلط انداز نیست

علی ایحال در رد این سخن که منظور آیات یاد شده معاد نوعی است همین بس که محل بحث و شبهه نزد مخاطب خلقت اولیه و دیگر آدمیان نبوده بلکه حیات مجدد افراد بوده
و اصلا چنین مطلبی در این حد از آیات موضوعیت ندارد

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;909687 نوشت:
سلام
جواب سوال بنده رو ندادید
اگر خداوند بخواهد بگوید از قبر خاکی خارج میشوید چه باید میگفت؟!

بحث با شما کافی است[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;909688 نوشت:
ونوقت به بنده میگویید که اصرار دارید به معاد جسمانی..
ظاهر آیات ذکر شده یا دلالت بر معاد جسمانی دارند یا ندارند..
اگر دلالت بر معاد جسمانی افراد انسان است دیگر ممکن است فلان باشد و شاید اینطور برای چیست؟
ضمن اینکه با چنین فرضی که (منظور معاد نوع است) ایراد گمراهی مسلمین و به غلط افتادن عوام و خواص سر جایش باقی است
به نظر میاد که در اندیشه شما این اصرار وجود دارد که عموم مردم سخن خداوند را نفهمیده اند
متکلمین هیچ اصراری به معاد جسمانی ندارند
همه حرفشون این است که سخن خداوند غلط انداز نیست

علی ایحال در رد این سخن که منظور آیات یاد شده معاد نوعی است همین بس که محل بحث و شبهه نزد مخاطب خلقت اولیه و دیگر آدمیان نبوده بلکه حیات مجدد افراد بوده
و اصلا چنین مطلبی در این حد از آیات موضوعیت ندارد


بحث با شما کافی است برادر
اصرار به ادامه نداشته باشید
شما به عقیده خودتان باشید ما به عقیده خود
والسلام[/]

[=arial]با سلام
به نظر ادامه بحث به صلاح نباشد هم از این جهت که حرف ها زده شده و هم خارج از عنوان تاپیک و تخصص ما می باشد.
از همکاری شما متشکرم.

جمع بندی

پرسش:
آیا زبان وحی در مورد معاد میتواند تمثیلی و مجاز باشد یا خیر؟ و اینکه آیا چنین موضوعی در بین علما و اهل کلام و غیره بوده یا خیر..اگر بوده رای درست کدام است؟

پاسخ:
درک حقیقت زندگی عالم آخرت اعم از برزخ و قیامت برای ما انسان ها که در عالمي مادي زندگي كرده و هنوز آن عالم را تجربه نكرده ايم ، امري بسیار دشوار بلکه غیر ممکن است. در نتیجه برای شناخت و اطلاع یافتن از ویژگی های عالم بعد از مرگ جز از طریق وحی و اخبار اهل البیت (ع) راهی نداريم . در قرآن و اخبار نیز در این خصوص به تفصیل سخن به میان نیامده، بلکه به صورت اجمالی، موضوعاتی مطرح شده است، چون آگاهی از خصوصیات و جزئیات آن، تأثیر زیادی بر مسایل اعتقادی و عملکرد انسان نمی گذارد.
اصولا به دلیل تفاوت ماهیت این دو عالم تبیین حقایق و امور عینی در عالم آخرت برای اهل دنیا بسیار دشوار و تا حدودی بی نتیجه است و در نتیجه رقیق کردن آن حقایق و توصیف آن ها درقالب امور محسوس و مادی دنیایی تنها چاره کار است و چه بسا توصیفات قرآن و روایات نیز بهره مند از همین اصل باشد .
به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد، از این رو به همین مساله تصریح فرمود که :
«و بشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها؛ (1) ای پیامبر! کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند ،مژده ده، که جایگاه آن ها باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرهایی جاری است، چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند، گویند: این همان میوه‌هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و مانند آن به آنان داده شود».
اگر مراد شما از تمثیلی بودن بیان آیات و روایات چنین حقیقتی است، باید گفت که بله توصیف نعمت های بهشتی یا عذاب های جهنم نوعی تشابه و تنظیر است یا به تعبیر شما تمثیلی است یعنی حقیقت نعمت های بهشتی و عذابهای جهنمی فراتر از این توصیفات مادی است.
اما اگر مرادتان ،تمثیلی در مقابل عینی و واقعی است، یعنی منظور از تمثیلی بودن، واقعی نبودن باشد، باید گفت: در قرآن کریم، نزدیک به 300 آیه به توصیف بهشت اختصاص یافته، قرآن کریم به گونه ای درباره بهشت سخن گفته که هرگز شائبه تمثیلی بودن بهشت مطرح نخواهد بود، زیرا قرآن کریم نعمت‌های بهشتی را به طور کلی به دو نوع جسمانی و روحانی تقسیم کرده که هر کدام ناظر به عینی بودن آن نعمت‌هاست و نه تمثیلی بودنش. از توصیف نعمت‌های بهشتی به روشنی معلوم می شود که قرآن کریم بهشت و نعمت‌های آن را حقیقت عینی می‌داند که دو نوع نعمت مادی و معنوی در آن وجود دارد . بهشتیان از لذت های مادی و معنوی آن برخوردارند .
به همین نسبت حجم بالایی از آیات قرآن نیز به کم و کیف عذاب اهل جهنم اشاره دارد و هرچند می توان درک کرد که حقیقت خارجی این نعمت ها و عذاب ها با آنچه به طور اجمالی در قرآن بیان می شود فاصله دارد و حقیقت عینی به مراتب عظیم تر از آنچه در قالب الفاظ بیان شده است می باشد، اما واقعیت امر چیزی نیست که بتوان آن را مغایر با این توصیفات مشخص دانست.
آدمی در آخرت با وجود ،جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند. چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد. (2)

از این بیان نیز به دست می‌آید که هرگز با تمثیلی بودن مواهب بهشتی یا عذاب های جهنم ، حیات ابدی انسان که یک واقعیت عینی و خارجی است تامین نمی‌گردد، زیرا حیات عینی و واقعی نیازمند محل زندگی عینی و واقعی است .نمی‌توان حیات اخروی را عینی و واقعی دانست، ولی مثلا مواهب بهشتی تمثیلی تلقی کرد.

 

پی نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 25.
2. محمد تقی مصباح یزدی. آموزش عقاید شرکت چاپ و نشر بین الملل ، ج 2، ص 256.

موضوع قفل شده است