ریشه در خاک >>> (زن ایرانی در کالبد مدل پوشاک غربی ؛ چرا؟)

تب‌های اولیه

272 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

در مد میل همرنگی با دیگران، با میل به ممتاز بودن همراه است و میل اخیر به صورت خودنمایی ظاهر می‌شود. بنابراین از لحاظ روانی، مد با نوعی خودنمایی و نیاز به جلب توجه دیگران به خود بستگی دارد. البته به قول فلوگل، باید این نیاز را در بافتی از چشم و هم چشمی جنسی و اجتماعی درک کرد. وی شکل پوشاک در یک برهه از تاریخ را اینگونه بیان می کند که “میان مد، افکار رایج و هویت زنان رابطه متقابلی وجود دارد … اخیراً نیز بعضی از دانشمندان خاطر نشان کرده‌اند که در هر دوره تاریخی، میان سبک معماری و سبک پوشاک، نوعی نزدیکی و خویشاوندی وجود دارد

وبلن، پدیده مد را به کمک انگیزش‌های اجتماعی رفتار رقابت‌آمیز تبیین کرد. از نظر وی، مد مختص طبقه بالای جامعه است که برای کسب درآمد مجبور به انجام کار نیستند. وقتی مد در سطح جامعه توسعه یابد، بوسیله طبقات پایین‌تر تقلید می‌شود. طبقات بالاتر نیز همواره برای حفظ موقعیت اجتماعی خود، صور جدیدی از الگوهای مصرف می‌آفرینند. «مد روز بودن» معیاری است که طبقه مرفه برای باز تولید جایگاه مسلط خود تعریف می‌کند.

وبلن، عرضه مد و تجمل گرایی را بعد از توسعه اقتصادی در اروپا، بیشتر در حوزه زنان می‌داند و معتقد است که طبقه ثروتمند، قدرت خود را از طریق زنان خود نمایش می‌دهند و به همراه توسعه اقتصادی، زنان موظف شدند به تدریج به جای رئیس خانواده مصرف کنند. در همین جریان، این اندیشه قوت گرفت که کار تولیدی آشکار، به خصوص برای زنان محترم، تحقیرآمیز است و زنان بیش از مردان طبقه خویش، باید به تن آسایی تظاهر کنند.

تحت تأثیر این آداب، نظام اجتماعی امروز، زن را موظف می‌کند تا توانایی خانواده را در صرف هزینه به نمایش بگذارد. در شیوه طبقه مرفه، خوشنامی خانواده برعهده زن قرار دارد. بنابراین، صرف هزینه و تن آسایی تظاهری در حوزة عمل زنان قرار می‌گیرد.

فرهنگ مصرفی، فرهنگ جامعه مبتنی بر روابط بازار است. این ویژگی به این معنی است که رفتار‌ها و تعاملات انسانی از طریق بازارها جهت می‌گیرند، بازارهایی که روز به روز در حال گسترش هستند. در جهان کنونی، «بازار آزاد» به عنوان ویژگی یک جامعه خوب مطرح شده است و ادعا می‌شود که به شکل عقلانی، ثروت، کالاها، خدمات و آزادی انتخاب را به مصرف‌کنندگان عرضه می‌کند. واقعیت آن است که این عقلانیت، همان عقلانیت ابزاری متأثر از فرهنگ صنعت است که بوسیله سرمایه‌داران سودجو ایجاد شده و مدام دستکاری می‌شود و در جهت تأمین منافع بیشتر آنها تغییر می‌یابد. جنبه منفی و سویه تاریک این نوع فرهنگ در جامعه، مصرف‌گرایی، اسراف، تجمل گرایی، مادی گرایی، فرصت طلبی، خود پرستی و افراط در لذت‌جویی است.

بخش مهمی از آنچه که از آن به عنوان مصرف‌گرایی یاد می‌شود، مربوط به خرید و استفاده از لباس است. چنین گرایش فرهنگی‌ای بیشتر مربوط به بعد از جنگ جهانی دوم است و خاستگاه آن کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی است، اما با ظهور پدیده جهانی‌شدن، این امر گسترده‌تر شده است. این حوزه بیش از همه، زنان و جوانان را درگیر خود کرده است و مخاطبان اصلی تبلیغات این شکل از مدگرایی، به ویژه در حوزه پوشاک، زنان و جوانان می‌باشند. برخی از سؤالات مهمی که در پی این مصرف‌گرایی افراطی و مدپرستی، که گاه به عنوان مذهب جدید از آن یاد می‌شود، مطرح می‌شود، از قبیل موارد ذیل است. تعامل افراد و کالا‌ها و اشیاء یا تعامل افراد با نظام اشیاء در جامعه چیست؟ پیامد هواهای نفسانی زنان و جوانان که میادین و محله‌ها و مکان خرید را عرصه گردشگری خود کرده‌اند و به مد‌ها و لباس‌ها، و در کل، «خرید» عشق می‌ورزند و پیوند های عاطفی با این فضاهای جدید برقرار می‌کنند، چیست؟

[h=3] مد ، لباس و تهاجم فرهنگی
[/h] ظاهراً چنین می‌نماید که انسان‌ها بر اساس نیاز‌های طبیعی و هنجاری جامعه خویش، مناسب‌ترین پوشاک را به لحاظ جنس، رنگ و شکل انتخاب کرده و استفاده می‌کنند؛ اما در واقعیت چنین نیست. این امر شاید در جوامع باستانی یا پیش از رنسانس و قبل از انقلاب صنعتی اروپا، مصداق داشته باشد، اما با ظهور انقلاب صنعتی و شکل‌گیری و توسعه همه‌گیر رسانه‌های جمعی (به ویژه مطبوعات، مجلات مد، سینما و سپس تلویزیون) و تبلیغ آشکار و پنهان پوشاک و مدل‌های لباس غربی از طریق توسعه گسترده پیام‌ها، روند الگو گیری و تقلید از پوشش بازیگران سینمای غرب، عملاً بر سلیقه و انتخاب مردم دیگر نقاط جهان، به ویژه در آسیا و کشورهای جهان سوم تأثیر گذاشت. اکنون در شرایطی به سر می‌بریم که مردم، پوشاک غربی را به همراه فرهنگ و ضمیمه آن، نه به عنوان نیاز طبیعی و سلیقه خود، بلکه به تقلید از سلیقه و انتخاب مدسازان غربی مورد استفاده قرار می‌دهند و طبعاً در بخشی از هویت خویش، خدشه ایجاد می‌کنند.

هرچند مد را نمی‌توان به عنوان پدیده‌ایی اجتماعی، مختص جامعه و فرهنگ خاصی معرفی کرد و پیدایش و افول آن در همه جوامع اتفاق می‌افتد، اما بهره‌برداری نظام سرمایه‌داری از رواج مد، منجر به تغییرات فرهنگی- اجتماعی گسترده‌ایی در کشورهای مخاطب و به ویژه جهان سوم گردیده است.

وقتی پایه‌های فرهنگ بومی جامعه‌ایی دراثر تبلیغات گسترده سست شد، اموری چون خود‌کم‌بینی، احساس حقارت و در نهایت، خود باختگی فرهنگی پدید می‌آید، اموری که در نهایت، زمینه‌ساز پذیرش عناصر فرهنگ بیگانه می‌شوند. با پذیرش فرهنگ بیگانه و گسترش عوامل زیر بنایی آن از جمله سکولاریسم، مادی‌گرایی، فردگرایی، خودشیفتگی و لذت‌جویی، بازار فروش کالاهای فرهنگی و مصرفی بیگانه در داخل رواج می‌یابد و بدین‌سان نیروی ابتکار، خلاقیت و مهمتر از همه هویت فرهنگی کشور مورد هجوم قرار گرفته و دچار بحران می‌شود. به تبع این امر، اعتماد مردم نسبت به اصول فرهنگی بومی از بین می‌رود و زمینه پذیرش فرهنگ بیگانه فراهم می‌گردد؛ به گونه‌ای که بیگانگان با تبلیغ گسترده خود، پذیرش ارزش‌های فرهنگی خویش را تنها از راه پیشرفت و سعادت افراد معرفی می‌کنند. در چنین شرایطی پایبندی به ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی، «نماد انحطاط و جمود فکری» و پذیرش فرهنگ بیگانه، «نشانه پیشرفت و تمدن» تلقی می‌شود.

اما آنچه که امروزه مشاهده می شود، سیطره غرب بر فرهنگ با اتکا بر رسانه‌های فراگیر و صنعت، دنیا را به سوی همسان‌سازی عظیم پیش می‌برد که از تجلی های عینی آن پوشش مردمان روی این سیاره است. این یکسان سازی بیشترین تاثیر خود را در حوزه پوشاک و لباس گذاشته است و نمود عینی آن در این زمینه بیشتر است.

[h=3] اسلام و مسأله مد و لباس
[/h] لباس همراه همیشگی تمدن و زیست انسان به دور از توحش بوده است. از آن فراتر، تاریخ نشان می‌دهد که انسان همیشه لباس می‌پوشیده است. به همین دلیل تمام ادیان الهی، به ویژه دین مبین اسلام، به مسئله پوشش به عنوان یک نیاز طبیعی و امری ارزشی، توجه خاصی نموده و ابعاد معنوی آنرا نیز مطرح کرده‌اند که دیدگاه اسلام در این رابطه منحصر به فرد است. بر همین مبنا، مسئله پوشش و لباس در احکام و تعالیم دین اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است که مباحث آن در کنار موضوعات مربوط به روابط میان زنان و مردان و مسائل شرعی آن مطرح می‌شود.

این تعابیر همه از پیامد‌های مثبت پوشش و حجاب اسلامی است:
الف)عفاف ذهن: نپرورانیدن ذهنیت گناه و معصیت در ذهن و پرهیز از فکر و خیال باطل؛
ب)عفاف نگاه: از دستورات مؤکد اسلام رعایت نگاه و پرهیز از نظر کردن به نامحرم است. مسلماً پوشش مناسب از نگاه کج و نظر کردن به نامحرم، که مقدمه‌ای برای انحراف ذهن است، جلوگیری می‌کند.
ج)عفاف در تعاملات گفتاری: نوع پوشش هر کس تا حد زیادی نحوه برخورد دیگران با وی را مشخص می‌کند. به همین دلیل، نوع پوشش مناسب، تعاملات رفتاری مناسب را نیز در پی خواهد داشت.
د)عفاف در زینت: همچنین پوشش مناسب، راه مناسبی برای دوری از آرایش و زیورآلات زننده است. به واقع عفاف در زینت، بسیار تابع عفاف در پوشش و حجاب است و از افتادن در دام اشکال افراطی خودنمایی و ظاهر‌پرستی جلوگیری می‌کند.

معیار‌هایی که اسلام برای زیبایی زن برمی‌شمارد، هم زیبایی‌ها و فضیلت‌های اخلاقی را شامل می‌شود و هم ظاهر را مورد توجه قرار می‌دهد تا آنجا که در متون دینی تصریح شده است «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد». رویکرد اسلامی در معیار‌های زیبایی عمدتاً شامل خرد، بی باکی، روشنفکری، صداقت، عاطفه و سایر فضایل اخلاقی است. از نظر اسلام، یک چهره بی‌آرایش نیز می‌تواند نشانگر همه این فضیلت‌ها باشد و بدین طریق به زیبایی دست یابد. چهره فرد حتی با آرایشی غیر زننده، می‌تواند شادابی و زیبایی را برای فرد به همراه داشته باشد.

[h=3]معیار های مد و لباس از دیدگاه ایرانی-اسلامی
[/h] فرهنگ ایرانی از جمله فرهنگ‌هایی است که همواره در خود تنوع بسیار زیادی را در خصوص پوشاک گروههای مختلف اجتماعی پذیرفته است. این گوناگونی و تنوع، نه فقط در گروههای قومی یا مذهبی، بلکه در میان طبقات متعدد اجتماعی بر حسب جایگاه اقتصادی، سیاسی، جنسیتی و کارکردی خود در طی زمان به وفور دیده شده است.

اولین پوشاک‌ها در فرهنگ ایران باستان، حالت اسطوره‌ایی دارند؛ به گونه‌ای که فردوسی بر این باور است که کیومرث مبدع استفاده از خز حیوانات به عنوان لباس بوده است. بنابراین نقل، کیومرث پادشاه سلسله پیشدادیان معمولاً لباس پلنگ می‌پوشیده است.


از نظر عمر خیام نیز، پیدایش اولین لباس‌ها با شاه هوشنگ بوده است، اما تابیدن و نساجی به دوران شاه طهمورث مربوط می‌شود.

بنابر اسناد و سنگ نبشته‌های به جا مانده از دوران باستان، در دوره‌های مختلفی از تاریخ، ایرانیان پیشتاز پوشاک در جهان به شمار می رفته‌اند. این پیشتازی هم مربوط به قبل از اسلام در ایران می‌شد و هم بعد از اسلام. تصاویر حکاکی شده بر روی سنگ‌ها و آثار تاریخی به جا مانده از یونان، روم، چین و… نشان می‌دهد، که شاهزادگان و بزرگان آنان برای تفاخر خود، لباس‌های ایرانی بر تن می‌کرده اند.

همچنین در عصر صفویه، که ایران دوران شکوفایی را طی می‌کرد، شواهدی موجود است که درباریان اروپایی در موطن خود لباس ایرانی به تن می‌کردند.
برای مثال تاورنیه، جهانگرد مشهور فرانسوی با هدایایی به دربار شاه‌عباس آمد و در بازگشت به فرانسه، لباس های ایرانی را در دربار ورسای رواج داد که تا مدتها درباریان فرانسه از آن استفاده می‌کردند. همه این شواهد نشانگر قوت و نفوذ فرهنگ ایرانی در ملل آن عصر بود. برعکس در زمان قاجار که ضعف و درماندگی فرهنگی کشور هویدا بود، باعث شد که نوع پوشش اروپائیان برای ایرانیان تفاخر باشد.
همچنین، بر مبنای تحلیل‌هایی که از علل و عوامل اصلی در فتح ایران بوسیله مسلمانان بر می‌شمارند، از جمله قرابت و نزدیکی اندیشه‌های اسلامی با فرهنگ ایران باستان مطرح است. شاید یکی از مهمترین این قرابت‌ها از لحاظ فرهنگی نیز مربوط به نوع پوشش، و به ویژه حجاب زنان باشد.

به گواه اسناد تاریخی، زنان ایرانی حتی قبل از ورود اسلام، چادری مستطیلی می‌پوشیدند و معمولاً لباس‌هایی را بر تن می‌کرده‌اند که همه بدن آنها را بپوشاند. معمولاً از رنگ‌های روشن استفاده می‌شده است و حتی از سربند‌هایی برای پوشش سر و موها نیز استفاده می‌کردند. به همین دلیل و به علت تطبیق کلیات تعالیم اسلام در مورد پوشش با فرهنگ ایران، این تعالیم به خوبی توانست در این بستر فرهنگی شکوفا شده و با توجه به تنوع قومیتی و اقلیمی ایران زمین، تنوع و زیبایی منحصر به فردی از لحاظ پوشاک در سرتاسر این سرزمین را بر مبنای ارزشهای ایرانی-اسلامی خلق کند. به همین دلیل است که هنوز هم بر مبنای همان سنت، از لباس‌های زیبای کردی، لری، ترکمن، گیلک، لک و… نام برده می‌شود که همه آنها با حفظ معیارهای ایرانی-اسلامی، زیبایی و تنوع خاصی به پوشاک این مرز و بوم بخشیده اند.

اهتمام و توجه خاصی که در اسلام و به ویژه در آیات متعدد قرآنی به مسئله پوشاک شده است، اهمیت این بخش را در حوزه فرهنگی به خوبی نمایان می‌سازد. آنجا که قرآن کریم به این مهم اشاره نموده است و می فرماید: «ای فرزندان آدم، لباسی برای شما فرستادیم تا اندام شما را بپوشاند و مایه زینت شما باشد»
همچنین در شمار نعمت‌های بیکران الهی، از لباس و نقش حفاظتی آن در برابر سرما و گرما و نیز در جنگ ها، یاد میکند: «خداوند از آنچه آفریده… برای شما پیراهن‌هایی آفرید که شما را از گرما(وسرما)حفظ کند و پیراهن‌هایی که حافظ شما در جنگ باشد.»

طرز دوخت لباس نیز از تعالیم خداوند مهربان به بشر است، که از طریق پیامبرالهی، حضرت ادریس(ع) صورت گرفته است. آن حضرت اولین کسی است که خیاطی کرد و لباس دوخته پوشید.
قرآن همچنین برای برچیدن بساط آداب و خرافات جاهلی قریش، که مرسوم کرده بودند هرکس اعم از زن و مرد برای اولین بار به طواف می‌آید، در لباس اهل حرم طواف کند و اگر نیافت، عریان شود، و نیز برای اینکه اهمیت ظاهر و لباس در حفظ شئون مسجد را نمایان سازد، نه تنها برهنگی جاهلیت را منع کرد، بلکه به همگان دستور داد به هنگام رفتن به مسجد، خود را بیارایند و لباس آراسته بپوشند.

همچنین قرآن رابطه صمیمی و محبت آمیز زن و مرد در خانواده را به لباس یکدیگر بودن تشبیه می‌کند و در سوره مبارکه احزاب، پس از صدور حکم حجاب برای همسران و دختران پیامبر و زنان مؤمنان، آنرا به عنوان عاملی برای شناخته شدن آنان به عفاف و پاکدامنی ذکر کرده است.
اسلام کلیات حدود لباس پوشیدن را به روشنی تبیین نموده و در جزئیات به راهنمایی و راهگشایی پرداخته و فرهنگ و آداب و سبک زندگی ملت‌ها و شرایط جغرافیایی و آب و هوایی و دیگر اموری را که بر زندگی اجتماعی اثر می‌گذارند، محترم شمرده است. لذا انتخاب طرح، رنگ، جنس و دیگر جزئیات لباس را به عرف جوامع واگذاشته است تا با رعایت حدود الهی، به تناسب فرهنگ ملی، نوع لباس خود را تعیین کنند.

در اسلام همچنین آداب ظاهری فراوانی برای پوشش وضع شده است تا با رعایت آنها، انسان از غفلت رها شود و ازآن برای رشد و رسیدن به اهداف عالی بهره ببرد، نه آنکه لباس، خود به هدف زندگی تبدیل شود و مشی، شخصیت و فکر را تحت تأثیر قرار دهد و او را اسیر خود سازد. اگر لباس در انسان ریا و فخرفروشی و تکبر به وجود آورد، ابزاری در دست شیطان و آفت دین و موجب قساوت قلب خواهد بود.
همچنین در طرح متعالی اسلام، لباس باید موجب فروتنی، خشوع و خضوع انسان در برابر خداوند متعال شود و تجمل پرستی و چشم و هم چشمی و اسراف و مصرف گرایی افراطی، در تهیه لباس مورد توجه قرار نگیرد.

لباس های ممنوع

در احکام دین اسلام، پوشیدن برخی لباس‌ها ممنوع و حرام است. در تمامی این محدودیت‌ها، نکته مسلم آن است که لباس باید از مختل کردن نظم عمومی جامعه به دور باشد و همانطور که باید امنیت فکری و اجتماعی افراد را تأمین کند، باید سلامت روح و روان جامعه را نیز فراهم آورد، نه آنکه خود به عنوان عاملی برای بی نظمی و پراکندگی افکار و انحراف آن از خط اصیل انسانی تبدیل شود.
ممنوعیت لباس، گاه برای آقایان است و گاه برای خانم‌ها و زمانی نیز شامل هر دو جنس می‌شود. برای نمونه پوشیدن لباس‌های حریر و زر بافت برای مردان نهی شده است و نماز را باطل می‌کند.لباس‌های ممنوع برای هر دو جنس شامل آنهایی می‌شودکه از اجزای بدن مردار باشد و یا پوشیدن لباس‌هایی که به واسطه خصوصیتی باعث انگشت‌نما شدن انسان شود، مانند لباس تنگ و چسبان که برخی از اندام‌های بدن را برجسته می سازد. همچنین پوشیدن لباس‌های مخصوص زنان بوسیله آقایان و بالعکس از دیگر ممنوعیت‌های مشترک لباس است.

همچنین اسلام از زنان خواسته است تا تمام اعضا بدن آنها به جز قرص صورت و کف دو دست پوشیده باشد، لذا الگوها و مدهای پوششی مورد استفاده زنان باید به گونه‌ای باشد که بتواند این حدود را تأمین کند. احکام اسلامی به کراّت این سبک از پوشش را تأمین کننده شخصیت و منزلت وجودی زن می‌داند. به همین نحو، تعالیم اسلام، به استفاده از حلباب و خمار برای پوشش سر و سینه، شلوار برای پوشش پاها و لباس‌های گشاد و تمام قد، برای پوشش اندام بدن توصیه می‌کند.
غیر از جنس‌ها و پوشش‌های ممنوع، سایر لباس‌ها از نظر جنس جایزند، لیکن در روایاتی که از معصومین رسیده است، توصیه‌هایی در این مورد نیز به چشم می‌خورد. برای مثال در روایات بر لباس‌های پشمی و کتان تأکید شده است. رنگ لباس نیز چون رنگ سایر اشیاء، نقش غیر قابل انکاری در اعصاب و روان و تلقی انسان از خود و محیط اطرافش دارد. اسلام نیز به تأثیر رنگ در زندگی توجه خاصی دارد و در مورد لباس و کفش در روایات، به توصیه های متعددی بر می‌خوریم. برای مثال، رسول خدا(ص) بهترین رنگ برای لباس را رنگ سفید می‌داند. همچنین بر رنگ‌های زرد و سبز و سرخ کم رنگ و کبود نیز تأکید شده است. همچنین انتخاب رنگ سیاه جز برای کفش و عمامه و عبا، با این توضیع که چادر هم نوعی عبا است، کراهت دارد. همچنین استفاده از پارچه های نرم و لطیف و در عین حال غیر نازک که بدن نما نباشد، از دیگر توصیه‌های اسلام در خصوص پوشش می‌باشد. البته همانطور که قبلاً ذکر آن رفت، بکارگیری شکل و مد، رنگ و جنس لباس‌ها در شرایط متنوع محیطی و در میان اقوام و قبایل مختلف با یکدیگر متفاوت است؛ لذا یک تعریف جامع و مشخصی را برای الگوی پوشش نمی‌توان ارائه نمود و اسلام تنها قواعد کلی را برای تبین الگوها و مدهای مناسب پوشش ارائه نموده است.

گسترش رسانه‌های گروهی و تبلیغات و بالا رفتن ضریب نفوذ اینترنت و ماهواره در میان شهروندان این تغییرات را تسریع نموده است. در دهه اخیر، زنان به دلیل حضور بیشتری که در عرصه های تحصیلی و شغلی یافته اند و در اثر تغییر در سبک زندگی، غالباً مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانواده‌ها را بر عهده گرفته‌اند، لذا بیشتر مخاطب مدها و تبلیغات و همچنین محور الگوهای ارزشی و نگرشی، زنان هستند و رفتار آنها تأثیرات فردی و اجتماعی بسیار زیادی بر جای گذارده است. گاه در تحلیل ها بر اثر افزایش موج مصرف‌گرایی و مدپرستی که دیده می‌شود، تنها زنان را قربانیان اصلی این پارادایم معرفی می‌کنند، در حالیکه حتی مسئله حجاب زنان، به مثابه سکه‌ایی دو رو هم متوجه زنان می‌شود و آنها را از نگاه خیره مصون می‌دارد و هم آرامش محیطی را در جامعه و برای مردمان به همراه دارد.

با آسیب‌شناسی این شکل از مد‌گرایی و پوشاک، لزوم گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه نمایان می‌گردد. افزایش محرکات جنسی، از یک سو به تغییر الگوی مصرف در لوازم آرایشی و پوشاک و به تبع آن با منافع مادی گروهی از سرمایه داران و تجار در ارتباط است و از سوی دیگر با منافع نامشروع ناشران مطبوعات تحریک‌زا و صاحبان شرکت‌های فساد و تروریسم جنسی گره خورده است. این مهم علاوه بر تبیین ضرورت تغییر در وضع موجود، می‌تواند پاسخی به این پرسش باشد که چرا مقابله با مفاسد جنسی و اصلاح اخلاق اجتماعی، غالباً ناموفق بوده است.
به نظر می‌رسد که از عوامل اصلی ناکامی در مبارزه با این‌گونه مفاسد، عدم شناخت کافی از عوامل مدگرایی از یک طرف و ظرفیت‌های ملی- دینی از سوی دیگر است. برخی باورهای رایج در جامعه معتقدند که مقابله با پیامدهای منفی مدگرایی، خصوصاً در زمینه پوشاک و آرایش، تنها از طریق کنترل‌های اجتماعی، عملکرد پلیسی و تحریم‌های قانونی امکان‌پذیر است و دولت و مسئولین را در برخورد مناسب با این مسئله اجتماعی حساس می‌کنند. سؤالی که در برابر این گروه بی پاسخ مانده است، این است که «چرا عکس‌العمل‌های دولت و مسئولین، تاکنون موفقیت چندانی به همراه نداشته است و حتی قانون‌گذاریهای متعدد نیز کمک شایانی نکرده‌اند؟»

از طرف دیگر، مدگرایان افراطی، از اینکه از انجام آنچه دوست دارند و می پسندند آزاد نیستند، ناراضی بوده و مسئولین عرصه فرهنگ را به تحجر و ممانعت از آزادی‌های فردی متهم می‌کنند. در این طیف برخی نیز معتقدند که آزادی کامل در عرصه پوشاک می‌تواند جامعه را به تعادل منطقی بین سبک‌های مختلف زندگی برساند!
در حالیکه سیاست کلی اسلام در مورد پوشاک، حفظ اخلاق تربیتی و جنسی، تسهیل در ارضاء مشروع نیازها، پیشگیری از زمینه‌های گناه، تقویت خویشتن داری (عفاف)، تقویت احساس مسئولیت در دفاع از حریم شخصی و مقابله جدی با مفاسد اجتماعی و اشاعه منکرات در محیط اجتماعی است و این امر ممکن نمی‌شود، مگر با ارائه مدل‌ها و سبک‌های پوشش و لباس‌های جایگزین که در عین حفظ معیار‌های اسلامی و با استفاده از شاخص های ملی و قومیتی، بتواند به درستی با سبک‌ها و مدهای پوشش غربی رقابت کند.

این امر همچنین می‌تواند باعث ایجاد فرصت‌های اشتغال فراوان و ارز‌آوری برای اقتصاد ملی، از طریق توسعه صادرات آن باشد. از لحاظ فرهنگی نیز هویت و شخصیت ملی را بهبود بخشد و غرور و افتخار ملی را به همراه داشته باشد. لذا از آنجا که فرهنگ مقوله‌ای بخش نامه‌ایی نیست، هرگونه تغییری در جهت ارائه و رواج دادن نوع مطلوبی از پوشاک در جامعه، نیاز به آگاهی و شناخت نیازها، معیار‌های مطلوب پوشش، شناخت عناصر فرهنگی و ملی و همچنین آگاهی در شیوه‌های صحیح تبلیغ دارد. همچنین از آنجایی که فرهنگ، شیوه زندگی یک جامعه نیز است، بر این اساس مشارکت همگانی برای تقابل با فرهنگ مهاجم و اصلاح فرهنگ پوشاک و مد ضروری می‌نماید و اقدامات قهر آمیز و تصمیمات یک جانبه و عدم توجه به برنامه‌ریزی مشارکت جو، شرایط را بهبود نمی‌بخشد. برای تحقق چنین چارچوبی، اجتهاد مستمر فرهنگی در قالب ارائه طرح های نو، می‌تواند ضمن جهت دهی به مد، به تولید و اقتصاد ملی نیز کمک بایسته‌ایی کند.

[h=1]مد اسلامی از آغاز تا کنون
[/h]Posted توسط behpooshi Co

http://behpooshi.com/html

مد اسلامی یا فشن اسلامی(Islamic Fashion) از جمله موضوعات و ترکیب‌های زبانی نوظهور و حساسیت برانگیزی است که به جهت هجمه‌های گوناگون تبلیغاتی غرب و در نتیجه لزوم ایجاد مد مبتنی بر فرهنگ اسلامی پرداختن به آن از ضروریات جوامع مسلمان محسوب می‌گردد.

بسیاری از جوامع اسلامی در سالهای اخیر دچار پارادوکس پذیرش مدهای غربی و یا ایجاد مد مبتنی بر اسلام شده‌اند. پدید آمدن این تناقض در برهه تاریخی فعلی اهمیت توجه به این موضوع را دو چندان می‌نماید. مد اسلامی نه تنها یک مفهوم تصنعی نیست بلکه به عنوان یک پدیده قابل بحث، در تمامی دوره‌های تمدن اسلامی و در همه جوامع اسلامی وجود داشته است. در زمان حاضر و به لحاظ سالها غفلت از بازآفرینی و اعتلای مد اسلامی باید این پدیده به روز گردیده و چارچوب‌های خاص خود را بیابد. اما پیش شرط این موضوع تکمیل مباحث نظری در حوزه مد اسلامی و بالاخص تعریف حدود مد اسلامی است. همچنین تلاش شده‌ تا با ارائه یک تصویر کلی به طور خلاصه به معرفی حدود مداسلامی بپردازد.

مقدمه ای بر وجود مد اسلامی

علوم مختلف حاصل توجه بشر به پدیده‌هایی است که نشانه‌های آنها در زندگی ملموس است. نگاه دقیق بشر به پدیده‌ها سبب استخراج قوانین و مستندات علمی از پدیده‌هاست.آنچانکه علوم مختلف نظیر ریاضیات، فیزیک، شیمی، جامعه شناسی، روانشناسی، پزشکی و.. به همین طریق به عنوان میراث بشریت به جای مانده‌اند.
موضوع مد یا فشن که امروزه به بحثی چالش برانگیز در جوامع مختلف (و از جمله کشورهای اسلامی) بدل شده است از موارد مسئله‌سازی است که دیدگاه‌های مختلف و متفاوتی در خصوص آن وجود دارد. بحث در خصوص این پدیده(هرچند گروهی مد را به عنوان یک پدیده قبول ندارند) آنچنانکه در خصوص سایر علوم نیز صادق است منوط به شناخت کافی از پدیده مد است.مهم‌ترین مرحله در خصوص بررسی “مد” به عنوان یک پدیده، تشخیص و تعیین این موضوع است که آیا مد مفهومی ساخته شده توسط رسانه‌ها و دنیای سرمایه‌داری است که در جهت تبلیغ ایدئولوژی خاص غربی و فروش کالاها طراحی شده و یا پدیده‌ای است که از ابتدای تاریخ و در اشکال مختلف وجود داشته و تنها نیاز است نظیر سایر علوم چشم موشکاف بشر قوانین آنرا استخراج کرده و مستندات آنرا تشخیص داده و مدون کند.

[h=3]ضرورت تعریف مد اسلامی
[/h] برای برقراری هر گونه ارتباط کلامی، اعم از کتبی، شفاهی یا غیر آن، وجود یک زبان مشترک ضروری است.زبان مجموعه‌ای از واژگان و قواعد ساخت است و بنابراین برقراری ارتباط کلامی منتج به تفاهم و درک متقابل، مستلزم شناخت عناصر تشکیل دهنده زبان یعنی واژگان و دستور زبان از سوی گفت‌و‌گو کنندگان است. در روایتی از بابل کهن مشاهده می‌شود که هر فرد از افراد قوم به زبان خاص خود سخن می‌گوید و هیچ امکانی برای گفتگو و مفاهمه میان دست کم دو نفر وجود ندارد. گویی هر فرد در خانه‌ای مسکن گزیده که هیچ در یا پنجره‌ای به دیگر خانه‌ها ندارد و امکان ارتباط میان افراد اجتماع(که برای کمالات انسانی خود به کنش ارتباطی محتاجند) از بین رفته‌است.

اما گاه پیش می‌آید که متکلم یا مخاطب یا هر دو، گمان دارند در گفت‌وگو از زبان مشترک بهره‌ می‌جویند حال آنکه هر یک به هنگام گفتن یا شنیدن برخی واژه‌ها معنای مورد نظر خود را اراده می‌کنند و همین امر موجب ایجاد اختلال در فرآیند گفت‌و‌گو و در نتیجه مانع درک متقابل می‌شود و به تعبیر مولوی:

هر که نقش خویشتن بیند در آب برزگر باران و گازر آفتاب
اختلال در فرایند مفاهمه و گفت‌گو، اگر صرفاً در حوزه مسائل شخصی و روزمره یا پیش پا افتاده باشد شاید چندان آسیب و آفتی به بار نیاورد اما مطالعه تاریخ نشان می‌دهد کم نیست آسیب‌ها و گاه فجایعی که در اثر بد فهمی و سوء تفاهم میان اشخاص، اقوام، دولت‌ها و نسل‌های مختلف روی‌داده‌است.

اصطلاح “مد اسلامی” یا “فشن اسلامی” -که از جمله تعابیر مستحدث در زبان و فرهنگ ماست- به جهت فقدان تعریف و توضیح مشترک و مورد اتفاق عموم، قابلیت آنرا دارد که وضعیت پیچیده‌ای نظیر آنچه گفته شدرا در جامعه ایجاد کند و به سوء تفاهم میان بخش‌های مختلف جامعه یا میان دو نسل و یا بخشی از جامعه و نهادهای مسئول دامن بزند.
البته شاید در نگاه نخست فقدان معنا، مفهوم و تعریف مشترک از “مد اسلامی” یا “فشن اسلامی” امری سهل و پیش پا افتاده به نظر برسد اما اگر ابعاد فردی، اجتماعی-سیاسی و فرهنگی این عدم توافق و سوء‌تفاهم را در نظر بگیریم دشواری‌ها و پیچیدگی‌ها به سرعت خود را نمایان می‌سازند.

اولین مسئله رویارویی ما این است که برای یک مسلمان اهمیت ویژه‌ای دارد که چه چیز”اسلامی” و در برابر چه چیز”غیر اسلامی” یا “ضد اسلامی” است. مسلمانان مدتهاست که از الگوهای “اسلامی” در رفتار شخصی و روابط اجتماعی خود بهره می‌برند و از این الگوها به سادگی چشم‌پوشی نمی‌کنند. پرهیز از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های غیرحلال به دلیل آن است که اینگونه خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها “اسلامی” نیستند.
علاوه بر آن، در کشور ما حکومت و نظام سیاسی نیز اسلامی است و بنابراین قوانین و دستگاههایی نیز که برای اجرای قانون، داوری در بین مردم بر اساس قانون و یا مقابله با قانون شکنی شکل گرفته‌اند، بطور طبیعی نسبت به آنچه “اسلامی” است و آنچه”اسلامی” نیست حساسیت دارند.

[h=3]آیا مد اسلامی یک ترکیب مجعول است؟
[/h] با این اوصاف اگر “مد ” اساساً امری غیر اسلامی یا ضد اسلامی و ترکیب “مد اسلامی” نیز یک ترکیب جعلی متناقض محسوب شود علاوه بر آن که یک مسلمان به عنوان امری نامشروع از آن پرهیز خواهد کرد دستگاه حکومت و دستگاه‌های حکومتی نیز امری غیر مجاز تلقی خواهد شد. بر عکس اگر”مد اسلامی” ممکن و حتی مطلوب باشد وضعیت به گونه‌ای دیگر خواهد بود. در این صورت هم مسلمانان و هم نهادهای حکومتی نه تنها اشتیاق و علاقه، بلکه وظیفه خواهند داشت که از نظرگاه مفهومی و نظری آنرا خوب بشناسند و مطالعه و بررسی کنند و از نظرگاه مصداقی در ترویج و تکمیل و گسترش آن بکوشند.

بی آنکه لازم باشد تفصیل بیشتری در این باب بیاید باید متذکر شد که فقدان تعریفی مشخص از “مد اسلامی” از یک سو و افزایش کاربرد آن در زبان و فرهنگ امروز از سوی دیگر می‌تواند به سوء تفاهمات بسیاری دامن بزند. سوء تفاهم میان دیروز و امروزو یا دو نسل امروز و فردا، سوء تفاهم میان لایه‌ها و اقشار مختلف جامعه و در نهایت سوء تفاهم میان بخش‌هایی از مردم و دستگاه‌ها و نهادهای مسئول. از اینرو ضرورت دارد تعبیر “مد اسلامی” یا “فشن اسلامی” به خوبی تعریف و تشریح گردد تا پیش از هر چیز در بحث و گفت‌و‌گو معلوم باشد سخن بر سر چیست و چه چیز اثبات و چه چیزی رد می‌شود. در غیر اینصورت آشفتگی ارتباط کلامی به آشفتگی و تنش در ارتباط اجتماعی منتهی خواهد شد.

این ضرورت وقتی جدی‌تر می‌شود که از چارچوب کنش‌های درون مرزی خود فراتر رفته و مساله را در ابعاد کلان جهانی و در سطح کنش میان جوامع یا فرهنگ‌ها و تمدن‌ها بررسی نماییم. در شرایطی که بخش‌هایی از جامعه بشری با اتکاء به قدرت و ثروت و رسانه و با تکیه بر چند قرن سلطه فکری و فرهنگی در تلاش تحمیل و گسترش یکسویة ارزش‌های مطلوب خود به همه جهان است و در این مسیر اهداف چند منظوره اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را دنبال می‌کند چگونه می توان نسبت به مساله‌ای بی‌تفاوت بود که در عین سادگی و پیش‌پا افتادگی، جایگاهی کانونی در سودجوئی اقتصادی، تهاجم فرهنگی و برخوردهای سیاسی دارد.

ترویج “مد غربی” علاوه بر آنکه صاحبان سرمایه را به سودهای سرشار می‌رساند، فرهنگ بومی کشورها و جوامعی نظیر کشورهای اسلامی و از جمله ایران را آماج حملات خزنده خود قرار می‌دهد و برای حکومت‌هایی نظیر جمهوری‌اسلامی‌ نیز که متکی به عقیده و باور دینی مردم است چالش‌های سیاسی ایجاد می‌کند.

فرهنگ لغت مد در قرن بیستم(Dictionaire de la mode au XXe siecle) در ویرایش ۱۹۹۶ خود آورده است که ریشه واژه مد mode در زبان فرانسه که معادل است با واژه fashion در زبان انگلیسی، ریشه در واژه لاتین modus‌ دارد که در آن روزگاربا واژه manner‌ (روش) در زبان انگلیسی امروز و یا manie’re در زبان فرانسه امروز معادل بوده‌است.
واژه “مد” که از زبان فرانسه وارد زبان فارسی شده‌ و کاربرد بسیاری یافته معانی متعددی دارد که از جمله آنها می‌توان به روش(مثلاً روش استفاده از یک محصول یا روش طبخ یک غذا یا یک سبک زندگی و…)، جهت در قضایای موجهه در منطق(مثل ضرورت و امکان و امتناع و…) و نیز سبک (style) پوشش و آرایش و رفتار اشاره کرد که در این بین همین معنای اخیر است که در زبان فارسی نیز بیشتر کاربرد دارد چنانکه در واژه آلامد (a la mode) به معنای مطابق با مد روز مشاهده می‌شود. واژه‌هایی نظیر model‌یا
modeling‌ در زبان انگلیسی که هم در حوزه مد و لباس و هم در حوزه‌های عام تر به کار می‌رود از واژه مد در زبان فرانسه اتخاذ شده‌است.

هر چند در زبان انگلیسی واژه fashion‌ معنا و کارکرد همسان با mode‌ در زبان فرانسه یا فارسی امروز را یافته‌است. مطابق با فرهنگ لغت ریشه شناسی زبان انگلیسی (the Barnhart Dictionary of ethymology 1988) واژه fashion‌ در زبان انگلیسی، اصالتاً به واژه‌های لاتین همچون facio‌ یا factio باز می‌گردد که به معنای انجام دادن کاری یا ساختن چیزی است. با این همه واژه facon‌ در زبان فرانسه قدیم است که ریشه و منشاء کاربرد معنایی جدیدی برای fashion به معنای “سبک و روش پوشش و آرایش و رفتار به ویژه در سطوح و لایه‌های بالای جامعه” شده‌است.

[h=3]واژه فشن و تداعی معنی منفی ذهنی
[/h] در واقع mode در زبان فرانسه و fashion‌ در زبان انگلیسی در حوزه بحث مقاله حاضر هم معنا هستند. هر چند که در زبان فارسی امروز هر دو به طور جداگانه و گاه با معانی مختلف و یا دست کم با ارزشگذاری متفاوت به کار می‌روند و مثلاً fashion غلظت معنایی بیشتری از mode می‌یابد و از همین رو به هنگام کاربرد ممکن است حساسیت بیشتری نیز در مخاطب ایجاد نماید، چنانکه هر کس بطور شهودی می تواند دریابد که مثلاً سخن گفتن از “فشن اسلامی” بار معنایی سنگین‌تری از”مد اسلامی” دارد و حساسیت بیشتری در مخاطب ایجاد می‌کند.
در هر صورت آنچه که اجمالاً امروزه و در حوزه مورد بحث این مقاله از مد در فارسی یا mode در فرانسه و یا fashion و style‌ در انگلیسی (برغم تعدد حوزه معنایی، برخی ابهامات و نیز همپوشانی‌های معنایی و غیره) فهمیده می‌شود عبارتست از: روش روزآمد و مقبول پوشش و آرایش و سبک زندگی.

البته این تنها شرحی لفظی و تعریفی ابتدایی و اجمالی است برای امکان شروع بحث و بررسی و ارائه تعریف‌های دقیق‌تر با حد و مرز مفهومی و مصداقی مشخص‌تر. تعریف اخیر از مد و mode در فارسی و فرانسه و fashion و style‌ در انگلیسی به معنای سبک روزآمد و مقبول پوشش و آرایش و زندگی تا حدی عام و مطلق و خنثی به نظر می‌رسد و بنابراین اگر چنین گستردگی معنایی را برای واژه‌های یاد شده در نظر بگیریم دشواری چندانی در الحاق قیودی نظیر اسلامی، ایرانی، دانشجویی، شهری، روستایی و امثال آنها پدید نخواهد آمد. چنانکه مد زنانه یا مد مردانه و بچه‌گانه یا مد دهه ۱۹۶۰ در آمریکا و مد دهه ۱۹۸۰ در فرانسه مفاهیمی قابل فهم می‌باشند. با این همه می‌توان گفت طی سال‌های اخیر کاربرد فراوان و بعضاً افراطی و اغراق آمیز واژه‌های mode و fashion در حوزه سبک‌های خاص پوشش و آرایش، نوعی محدودیت و انحصار معنایی برای این واژه‌ها ایجاد کرده به گونه‌ای که بر اساس اصل روانشناختی تداعی معانی(association of ideas) واژه‌های mode و fashion صرفاً پوشش و آرایش غربی را که به سرعت در حال تغییر و در عین حال همراه با شکستن هنجارهای دینی و اخلاقی‌است به ذهن متبادر می‌سازد و دقیقاً همین انحصار نامعقول معنایی است که مسلمانان را اولاً نسبت به پدیده مد و فشن و ثانیاً نسبت به کاربرد مفهوم مد یا فشن اسلامی حساس نموده‌است.

طبیعی است که وجود چنین حساسیت‌هایی سبب دور ماندن و برکنار ماندن استعدادهای خلاق جوامع اسلامی از جمله جامعه ایران از حوزه مد و فشن شده و همین نیز به نوبه خود شدت و غلظت انحصار معنایی یاد شده را به طور روزافزون افزایش می‌دهد و در نتیجه این چرخه معیوب همچنان تداوم می‌یابد تا جایی که از یک سو”مد” با معیارهای غربی و غیر اسلامی می‌کوشد خود را به عنوان یک واقعیت متکی به قدرت و ثروت و رسانه و تکنولوژی‌های برتر به جامعه اسلامی تحمیل کند و از سوی دیگر از آنجا که این امر با سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی و دینی جامعه ما به عنوان یک جامعه اسلامی در تعارض است وضعیت پیچیده سابق‌الذکر به شکل معضلات فرهنگی و سیاسی خود را نمایان می‌سازد.

همچنانکه گفته شد اگر”مد” را در معنا و مفهوم گسترده و مطلق آن در نظر بگیریم که البته با ریشه لغوی و کاربرد تاریخی آن (دست کم تا دهه‌های اخیر) مطابقت بیشتری دارد، آنگاه ترکیب “مد اسلامی” برای تعریف شدن با دشواری خاصی روبرو نیست. اما بر عکس اگر “مد” در معنای منحصر و مقید آن در نظر گرفته شود، بالطبع میان فرهنگ “مد” و تبعات “مدپذیری” با آموزه‌های فقهی و اخلاقی و حتی اعتقادی اسلام سازگاری مشاهده نخواهد شد.

به نظر می‌رسد با تکیه بر معنای لغوی مد و فشن در لغتنامه‌های معتبر غربی (بویژه در زبان‌های انگلیسی و فرانسوی) و نیز با تکیه بر تعاریف و توضیحات مشروح پژوهشگران این عرصه در غرب، توجه به معنای موسع و مطلق مد منطقی‌تر و واقع‌بینانه‌تر باشد. بنابراین بدون هیچگونه شائبه توجیه و واقعیت‌گریزی می‌توان گفت که “مد” یا “فشن” عبارتست از”سبک و شیوه پوشش و آرایش و رفتار زندگی” و بالطبع غیر از سبک رایج در غرب و جوامع تاثیر پذیرفته از غرب، سبک یا سبک‌های دیگری نیز می‌توان برای پوشش و آرایش و رفتار و زندگی در نظر گرفت که یکی از آنها سبک اسلامی است. با توجه به تنوع چشمگیر اقلیمی، نژادی، فرهنگی و قومی جوامع مسلمان شاید بهتر باشد از سبک‌های اسلامی برای پوشش و زندگی سخن گفت.

اما قید “اسلامی” در ترکیب”مد اسلامی” را یا می‌توان توضیحی در نظر گرفت و یا توصیفی. بی‌تردید قید اسلامی برای “مد” یک قید توصیفی است که آنرا از مدهای غیر اسلامی متمایز می‌کند و بنابراین چارچوب‌ها و حدود و مرزهای خاصی را برای “مد” در معنای عام آن مشخص می نماید به نحوی که برای یک مسلمان پذیرفتنی و در محدوده رضایت شارع مقدس تلقی می‌گردد.
پس به عنوان گام نخست برای تعریف و سپس شناخت و بررسی “مد اسلامی” می‌توان شرح لفظی زیر را برای این عبارت ترکیبی عرضه کرد و گفت:

“مد اسلامی عبارتست از سبک یا سبک‌های خاصی از پوشش و آرایش و رفتار و زندگی که با اسلام یعنی اعتقادات، شریعت و اخلاق اسلامی ناسازگار نباشد.”

[h=3] وجود و امکان مد اسلامی
[/h] از آنجا که ترکیب”مد اسلامی” در زبان و فرهنگ ما امری مستحدث و نو ظهور است، به هنگام بحث از آن دو پرسش اساسی به ذهن متبادر می‌شود. نخست اینکه آیا مد اسلامی به عنوان یک مفهوم امری ممکن است و دیگر اینکه حتی در صورت امکان مفهومی آن، چیزی به نام مد اسلامی در عالم واقع موجود است یا خیر؟
اگر دو عنصر “مد” و “اسلامی” با هم ناسازگار و متناقض باشند نه تنها در خارج موجود نخواهند بود بلکه جمع مفهومی آنها نیز در قالب یک مفهوم مرکب، وصفی نا ممکن است و به عبارتی دیگر تصور مفهوم مد اسلامی امکان‌پذیر نبوده و همچون مفهوم دایره مربع ممتنع است.برعکس اگر بتوان اثبات نمود که در عالم واقع چیزی به نام مد اسلامی موجود است یا دست‌کم زمانی موجود بوده‌است به سادگی می‌توان نتیجه گرفت که مفهوم مد اسلامی ممکن است و این نوع امکان را اصطلاحاً امکان وقوعی(existential possibility) می‌نامند.

در قسمت پیشین خاطر نشان شد که با توجه به معنای موسع و غیر انحصاری مد که در لغتنامه‌ها و فرهنگ‌های معتبر غربی ذکر شده “مد اسلامی” متناقض و ناسازگار نیست(“مد اسلامی عبارتست از سبک یا سبک‌های خاصی از پوشش و آرایش و رفتار و زندگی که با اسلام یعنی اعتقادات، شریعت و اخلاق اسلامی ناسازگار نباشد.”) و اینک بر اساس استناد به وجود خارجی پدیده یا پدیده‌هایی که می‌توان سبک پوشش و زندگی اسلامی نامید امکان وقوعی آن اثبات می‌گردد.
قطعاً در یک نوشتار کوتاه نمی‌توان به بررسی تاریخی سبک‌های پوشش و رفتار زندگی مسلمانان در پهنه جغرافیا و درازای تاریخ تمدن اسلامی پرداخت، اما به اختصار می‌توان این نکته را مورد اشاره قرار داد که نه تنها در دوره‌های رشد و عظمت و توسعه تمدن اسلامی بلکه حتی در شرایط سخت و تنگناهای تاریخی نیز می‌توان پدیده “مد اسلامی
” یعنی سبک خاص را در پوشش و آرایش و زندگی مسلمانان به وضوح مشاهده کرد.

مد اسلامی و سبک زندگی اسلامی

از آرایش و تزئین درون خانه‌ها یا بازارها و مساجد و گنبدها و گلدسته‌ها و باغ‌ها در شهرهای بزرگ اسلامی گرفته تا پوشش زنان و مردان در مناطق و دوره‌های مختلف همگی نمونه‌هایی از “مد اسلامی” به شمار می‌روند. آنچنانکه تاریخ نشان می‌دهد اولین فردی که در طول تاریخ به معنای امروزی مد، سبک خاصی از پوشش، آرایش و زندگی را در محدوده‌ای جغرافیایی اشاعه داد یک ایرانی مسلمان به نام ابوالحسن علی ابن نافع مشهور به زریاب بوده است(Ziryab).
اگر از محدوده حلال و حرام فقهی یا پسندیده و ناپسندیده اخلاقی هم فراتر رویم و عنصر زیبایی را از مقوّمات مفهوم “مد اسلامی” در نظر بگیریم باز هم تاریخ آئینه‌ای است پر از جلوه‌های رنگارنگ و متنوع از “مد اسلامی”. انواع پارچه‌های زیبا و مرغوبی که در اقصی‌نقاط جهان اسلام تولید و به دیگر مناطق صادر می‌شده اگر به کار “مد اسلامی
” نمی‌آمده پس به چه کار دیگری می‌آمده است؟

حتی اگر همین امروز به سنتی‌ترین بخش‌های جامعه اسلامی که با اصرار و جدیت بر حفظ ارزش‌های مدنی و فرهنگی جهان اسلام پای می‌فشرند سر بزنیم گذشته از معیارهای شرعی و اخلاقی در پوشش و آرایش و معماری و تزئین منزل به جلوه‌های زیبا شناختی ارزنده‌ای بر می خوریم که احساس رشک‌برانگیز و افتخارآمیز و در عین حال حسرت‌آوری را نسبت به ابعاد مختلف و متنوع هنر اسلامی، زیبایی شناسی اسلامی و به تعبیری دیگر “مد اسلامی” ایجاد می‌کند. از نقوش چشم‌نواز فرش تا تزئینات کاشیکاری‌های روح‌بخش مساجد و ازارها تا نقش و رنگ پارچه‌ها و طرح و برش و دوخت جامه‌های زنان و مردان شهری و روستایی و عشایری از هند و بنگلر و سمرقند و بخارا تا اصفهان و شیراز و بغداد و حجاز و تا غرب آفریقا و قلب اروپا همگی مصادیق و نمونه‌های “مد اسلامی”‌اند که در آمیزه هنرمندانه ارزش‌های اخلاقی و شرعی با دریافت‌های زیبایی‌شناسانه در هم آمیخته و برای تکامل و تعالی ظاهری و باطنی انسان مسلمان، کرانه‌های دنیا و آخرت را به هم نزدیک کرده‌اند.

در جای خود می‌توان به تک تک آثار هنری فاخر به جای مانده در دنیای اسلام اشاره کرد و شرح داد که چگونه در کاشیکاری‌های یک محراب یا یک گنبد یا در نقوش یک قالی و یا در طراحی یک لباس مردانه یا زنانه و یا حتی در معماری یک باغ یا باغچه اصول”مد اسلامی” رعایت و عرضه شده‌است.
اگر از دو قرن گذشته که دوران تهاجم و سلطه گرانه قدرت‌های نوظهور غربی به جوامع اسلامی بوده چشم‌بپوشیم، می‌توان تاریخ”مد اسلامی” را در زمینه پوشش و آرایش و سبک زندگی در مناطق مختلف جغرافیایی و در دوره‌های مختلف تاریخی با جزئیات بررسی کرد و نشان داد که “مد اسلامی” نه تنها وجود داشته، بلکه اساساً در هماهنگی کامل با آموزه‌های اعتقادی اسلام بوده‌است چرا که در تعالیم اسلامی، طبیعت انسانی که مرکب است از ماده و روح تنها در یک هماهنگی کامل میان دنیا و آخرت می‌تواند به سعادت جاودانه اخروی دست یابد.

موضوع قفل شده است