رهبر سیزده ساله ... ıllıllı شهید محمد حسین فهمیده ıllıllı

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

زندگینامه دانش آموز بسيجي محمد حسين فهميده

وي فرزند محمد تقي است که در خانواده اي مذهبي د ريکي از روزهاي بهاري ارديبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قيام درخانه اي محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکي را همراه ساير فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وي نيز سه سال بعد از شهادت محمد حسين به فوز شهادت نايل آمد، با صفا وصميميت ودر زير سايه محبت و توجه پدر و مادري مهربان ، سپري کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدايي را با يک معلم روحاني طي کرد. سال پنجم ابتدايي واول و دوم راهنمايي را به دليل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراين شهر گذراند. درهمين دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وي نيز، مانند ميليون ها جوان و نوجوان ديگر کشور، دچار تحولات عظيمي گرديد. شخصيت او با داشتن خانواده اي متدين ومذهبي و شرايط خاص شهر مقدس قم و نيز زمينه مساعد روحي به گونه اي شکل گرفت که سرشار از دين و فرهنگ غني اسلام بود.

از عوامل مهم ديگر د رشکل گيري شخصيت او ، نوارها واعلاميه هاي امام بود که قبل از انقلاب به دست او مي رسيد.
شهيد فهميده ، نوجواني خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زيادي داشت و با وجود اين که به سن تکليف نرسيده بود، نماز مي خواند و احترام خاصي براي والدينش قايل بود و هرگز به آن ها بي احترامي نمي کرد. شيفته و عاشق امام قدس سره بود و با تمام وجود سعي در اجراي فرامين امام قدس سره داشت . او مي گفت : امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسليم او هستم .

هنگام ورود اما م قدس سره به ايران به دليل مصدوم بودن ، موفق به زيارت امام قدس سره نگرديد، اما پس از بهبودي دراولين فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به ديدار شد. شهيد فهميده ، يکي از هزاران دانش آموز بسيجي کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخي خون شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي افزود. وي دوران کودکي و نوجواني خود را در حالي سپري کرد که هر روز آن همراه حادثه اي بود که در شکل گيري شخصيت او موثر واقع مي شد. او با سرمايه عظميي از فهم و درک انقلابي واسلامي به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونين شهر قهرمان رسانيد و با اقدامي آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهيدان زنده تاريخ ثبت کرد.اين دانش آموز رزمنده بسيجي، با ايمان و بينش عميق واستوارخود در جنگ با دشمن پيش قدم و با نيل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاري و مقاومت را به همه بسيجيان و امت حزب الله آموخت، امام بزرگوارمان از اين نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر يا د فرموده و بدين گونه نام و ياد او، منشا حماسه هاي بزرگ شد و تحول عظيمي در شيوه هاي دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ايجاد کرد و راه پيروزي وسرافرازي را يکي پس از ديگري، هموار ساخت . امروز شهيد فهميده به حق الگوي شايسته اي براي دانش آموزان بسيجي و جوانان و نوجوانان کشور مي باشد و ياد آوري اين حماسه مي تواند يادآور دوران دفاع مقدس و ارزش هاي والاي آن زمان باشد.

عزيمت به سوي جهاد

فهميده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامام قدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولي به دليل کمي سن، برادران کميته او را باز مي گردانند و درصدد برمي آيند که در حضور مادرش از او تعهد بگيرند که ديگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولي او رضايت نمي دهد و خطاب به آنان مي گويد که خودتان را زحمت ندهيد. اگر امام بگويد، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من بايد به مملکت خدمت کنم و اضافه مي کند: من نمي نويسم و اگربنويسم حرفي دروغ زده ام . حتي با تهديد به زندان حاضر نمي شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا مي گيرند.
درهمان روزهاي نخست جنگ تحميلي ، محمد حسين تصميم مي گيرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثي بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بين دوستانش مي افکند. دريکي از بيمارستان هاي کرج خود را به يکي از دوستانش که بستري بود، مي رساند و با او خداحافظي مي کند و از جبهه و جنگ براي او مي گويد و تکليف الهي خود را گوشزد مي کند.يک روزکه به بهانه خريد نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش مي دهد واز او مي خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصميم خود را براي رفتن به خوزستان به او مي گويد و از وي مي خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و يکي ، دو روز بعد خبر را چنين مي دهد که :

من رفتم جبهه نگران من نباشيد.

در تهران يکي از پاسداران کميته متوجه تصميم او مي شده و با وي صحبت و سعي مي کند او را از تصميم خويش منصرف نمايد، اما موفق نمي شود . شهيد فهميده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهاي جنوب کشور مي رساند و هرچه تلاش مي کند که همراه گروه يا دسته اي که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمي شود. تا با گروهي از دانشجويان انقلابي دانشکده افسري برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان مي رود واز او مي خواهد که وي را با خود ببرند. فرمانده امتناع مي کند، اما شهيد فهميده ، آن قدر اصرار مي کند تا فرمانده را متقاعد مي کند که براي يک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراين مدت کوتاه هر کاري که پيش مي آيد حسين پيشقدم شده و استعداد و قابليت خود را درهمه کارها نشان مي دهد. درهمين مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستي که درآن جا پيدا کرده بود، يعني محمد رضا شمس ، هر دو مجروح مي شوند وآن دو را به بيمارستان منتقل مي کنند و علي رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحيت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر مي گردد. درحين برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وي از حضور درخط مقدم، چشمان حسين پراز اشک شده و با ناراحتي به فرمانده مي گويد:

من به شما ثابت مي کنم که مي توانم به خط بروم ولياقت آن را دارم.
او براي اثبات لياقت خود يک با ر به تنها يي به ميان عراقي ها رفته ولباس و اسلحه اي از عراقي ها به دست مي آورد و در هيئت يک عراقي به نيروهاي خودي نزديک مي شود، به طوري که رزمندگان مشاهده مي کنند که يک عراقي کوچک به طرف آنان مي آيد! مي خواهند به او شليک کنند، که يکي از آنان مي گويد، صبرکنيد با پاي خودش بيايد تا اسيرش کنيم . هنگامي که نزديک مي شود، مي بينند حسين است که خواسته ثابت کند که مي تواند با دست خالي هم با عراقي ها بجنگد و شهامت ولياقت حضور در خط مقدم را دارد.
مسوول گروه که به توانمندي و توانايي واراده پولادين حسين براي رزم د رجبهه اعتماد واطمينان پيدا مي کند، به او اجازه ماندن د رجبهه را مي دهد.

کيفيت شهادت

از آن پس او به اتفاق دوست شهيدش محمد رضا شمس ، دريک سنگر قرار داشتند تا درهجوم عراقي ها به خرمشهر محاصره مي شوند.محمد رضا شمس ، دوست و هم سنگر حسين زخمي مي شود و حسين با سختي و زحمت زياد او را به پشت خط مي رساند و به سنگر خود بر مي گردد و مي بيند که تانک ها ي عراقي ( ظاهرا 5 دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده ودر صدد محاصره آن ها هستند.حسين درحالي که تعدادي نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت مي کند. تيري به پاي او مي خورد واز ناحيه پا مجروح مي شود. اما زخم گلوله نمي تواند از اراده محکم و عزم پولادين او جلوگيري نمايد. بدون هيچ دغدغه و ترديدي تصميم خود را عملي مي کند واز لا به لاي امواج تير که از هر سو به طرف او مي آمد، خود را به تانک پيشرو مي رساند وآن را منفجر مي کند و خود نيز تکه تکه مي شود . افراد دشمن گمان مي کنند که حمله اي از سوي نيروهاي ايراني صورت گرفته است ، جملگي روحيه خود را مي بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار مي کنند. در نتيجه ، حلقه محاصره شکسته مي شود و نيروهاي کمکي هم مي رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازي مي کنند.

خبر شهادت حسين فهميده

صداي جمهوري اسلامي ايران با قطع برنامه هاي خود اعلام مي کند که نو جواني سيزده ساله با فداکاري زير تانک عراقي رفته آن را منفجر کرده و خود نيز به شهادت رسيده است .

امام قدس سره در پيامي که به مناسبت دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي صادر مي کنند، جملات معروف خود را پيرامون او مي فرمايند:رهبر ماآن طفل سيزده ساله اي است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زير تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.

به اين ترتيب و با اين کلمات ، حسين و فداکاري و شجاعت او جاودانه شد. بقاياي پيکر شهيد حسين فهميده دربهشت زهرا، قطعه 24، رديف 44، شماره 11، به خاک سپرده مي شود.

شهید فهميده در بيان رهبري


رهبر معظم انقلاب ، مي فرمايند: زنده نگه داشتن ياد حادثه شهادت دانش آموز بسيجي ، شهيد فهميده از اصالت هاي دفاع مقدس مي باشد .مقام معظم رهبري درديدار با خانواده او در رابطه با فداکاري و شجاعت او فرمودند: بروز چنين حوادثي که از تربيت صحيح واصالت هاي خانوادگي است ، صرفا درمحيط هاي اسلامي جلوه گري و نور افشاني مي کند.

شهیدفهميده از نگاه شهید آويني

سيد شهيدان اهل قلم ، حاج مرتضي آويني ، در قسمتي از برنامه پنجم روايت فتح با نام شهري درآسمان شهادت محمد حسين فهميده را اين گونه زيبا ترسيم مي کند: خرمشهر، از همان آغاز خونين شهر شده بود. خرمشهر، خونين شهر شده بود. آيا طلعت را جز از منظر اين آفاق مي توا ن نگريست ؟ آنان درغربت جنگيدند و با مظلوميت به شهادت رسيدند و پيکرهاي شان زير تانک هاي شيطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پيوست . اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمي يابند. گردش خون در رگ هاي زندگي شيرين است . اما ريختن آن در پاي محبوب ، شيرين تر.... شايستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جايي براي ماندن ندارد. شايستگان جاودانانند. حکمرانان جزاير سرسبز اقيانوس بي انتهاي نور، که پرتوي از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشني بخشيده است.

سروده‌ای از آقای رضا لاهی، شاعر آلبانیایی، به یاد محمدحسین فهمیده




پدرم، دو چشم مرا برای آخرین بار ببین، آیا مرد شده‌ام؟

مادرم، لب‌ها را بر پیشانی من بگذار که مرا دیگر نخواهی بوسید،

صبح‌گاه فرزند شما بر سنگفرش دراز خواهد کشید،

تا این‌که آفتاب بر آتش خونی نوری بیندازد،

از سر پیچ، تانک‌ها با فک‌هایی همچون زنجیر خواهند آمد،

بدون ترس به دهانه توپ خیره خواهم شد،

هنگامی که از روی مین بگذرند، زنده باد ایران را به عنوان آخرین فریاد،

همانند اولین گریه‌ای که به هنگام تولد داشتم، خواهم گفت.

مادر، خاطره مرا همچون کتاب قرآن حفظ کن

هرگز با ناراحتی سؤال مکن که قبر فرزندم کجاست...

تربت فرزند شما، همانا گنبد آسمان آزادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

«رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌ای است که با قلب
کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم‌ ما
بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن
انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت
شهادت نوشید».

«امام خمینی (ره)»

سالروز شهادت نوجوان بسیجی محمد حسین
فهمیده گرامی باد.

بسم الله الرحمن الرحیم


[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا...

یکی از روزها صدای بگو ومگوهایی که از سنگر محمد حسین شنیده می شد ، توجه ما را جلب کرد . گویا حسین ریزه قصد داشت به خط مقدم برود اما فرمانده اجازه نمی داد . او اصرار می کرد وخواهش ، که بگذارید من هم به خط بیایم .فرمانده هم تاکید داشتند : « حسین آقا حالا برای شما زود است .» او که دید پا فشاری اش فایده ای ندارد ، قاطع و درکمال ادب واحترام گفت : « من به شما ثابت می کنم که زود نیست ! ... » چند روز بعد همه متوجه غیبت محمد حسین شده ، نگرانی وجودشان را فرا گرفته بود. اماتلاششان نیز برای یافتن او بی فایده بود . یکروز بچه ها چشمشان به عراقی کوتاه قدی افتاد که به سمت خاکریز خود می آمد .صبر کردند تا اسیرش نمایند. کمی که جلو تر آمد ، دیدند حسین ریزه است که لباس عراقی ها را به تن کرده و سلاحشان را به دوش گرفته ...« همان مو قع نزد فرمانده رفت . در پا سخ نگاههای پرسشگر وتاحدودی عصبانی او گفت : « خودتان گفتید به خط رفتن برای من زود است . من به آنجا رفتم ،یک عراقی را دست خالی کشته ، لباس و پو تین وسلاح او را به همراه آوردم تا ثابت کنم اراده و عشقم از جثه ام بزرگتر است .»

راوی: همرزم شهید

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف
[/]

امروز هشتم آبان، سال روز پرواز ملکوتی دلیر مرد نوجوان، شهید محمدحسین فهمیده است. نوجوانی که دربهار زندگانی، ره صد ساله ی عشق را با گام های کوچکش، یک شبه پیمود. بزرگی که روح و جان خود را در چشمه سار کلام رهبرش، امام خمینی(ره) شست و شو داد و گوهر وجودش را به گلاب ناب ولایت، معطر کرد. او نوجوان پرشوری بود که امام و انقلابش را به خوبی درک کرد و شهادت را نردبان عروج خود به قله ی عشق و ایمان قرار داد و ستاره ای در آسمان انقلاب اسلامی گردید.

چند جمله کوتاه در وصف این شهید بزرگوار

ورود به صف خداجویان
امروز، روز نوجوان است. نوجوانی، فصلی است که شکوفایی غنچه های معنویت در دل انسان، آغاز می شود. هرگاه نوجوان، دل خود را با آب زلال عبادت و ترک گناه، آبیاری کند و با آب و هوای مسجد و نماز انس بگیرد، گلبرگ های این غنچه ی تازه، باز می شوند. رنگ و بوی معنوی این شکوفایی، افزون بر فضای روح و جان خود شخص، محیط خانواده و اجتماع را نیز معطّر و با صفا می کند.
پس ای نوجوان عزیز! مسیر کمال را با همین دل پاکی که داری، از چشمه ی زلال امامان تمنّا کن. دست های کوچک و پاک خود را به سوی آسمان بلند کن و بگو: «خدایا! مگذار غبار و تیرگی گناه، روی دل پاک و نورانی من، جایی داشته باشد».

سلام بر نوجوانان شهید
سلام بر نوجوانان پاک ایران! سلام بر شهیدان نوجوان! سلام بر دلاوران و دلیرانِ میهن اسلامی مان، ایران! سلام بر شهید والامقام، اسوه ی سیزده ساله ی مردی و فتوت، محمدحسین فهمیده؛ رادمردی از سلاله ی شجاعت و معنویت! سلام بر او که صفحات طولانی عشق و بندگی را در اندک زمانی، ورق زد و در بهار زندگانی، تابلوهای سرخ حماسه و عشق را به پیروی از قاسم بن حسن علیه السلام ، در کربلای ایران به تصویر کشید. سلام بر خلوص و ایثاری که جاوید گردید! سلام بر او که هنوز پس از گذشت دو دهه، تاریخ، گام های استوار او را از یاد نبرده است. اگر قرن ها نیز سپری شود، جهانیان از عظمت دلاوران کوچک ایران، هم چنان انگشت تحیّر خواهند گزید. یادشان گرمی و راه شان پُر رهرو باد.

نوجوانان و جنگ تحمیلی
هنر ملّت فهیم و غیور ایران به ویژه جوانان و نوجوانان این مرز و بوم، آفرینش تابلوهای عظیم ایثار و معنویت، شجاعت و از خود گذشتگی است. برای درک به این مطلب، کافی است از تایخ هشت ساله ی دفاع مقدس را ورق بزنیم؛ دورانی که همه ی ملت ایران، حتی نوجوانان عزیزمان، جلوه های عظیم صفا و معنویت را در آن به تصویر کشیدند. نوجوانان بسیاری چون شهید محمد حسین فهمیده، درسی فراموش ناشدنی به تاریخ آموختند. به این معنی که هر فردی، در هر سنی که باشد و هر چند نوجوان، اگر قلبش، حرم عشق به خداوند شود، تفسیر این عشق را به خون خود می نگارد. نوجوانان میهن اسلامی ما با الگو قرار دادن کسانی چون شهید فهمیده، می توانند از همین دوره ی آغازین زندگی، نقش های زیبای عشق به خداوند و ائمه ی معصومین علیهم السلام را با عبادت و ترک گناه در دل و جان شان ترسیم کنند.



نوجوانان و انتخاب الگوی مناسب

یکی از مباحث مهم در زندگانی نوجوانان و جوانان عزیز ما، مسأله ی الگوبرداری است. سیر در زندگانی بزرگانی، چون حضرت ابوالفضل العباس، حضرت علی اکبر و حضرت قاسم علیهم السلام ، ما را به این نکته رهنمون می سازد که آنان بهترین الگو برای زندگی مادی و معنوی نوجوانان و جوانان هستند. یکی از نوجوانانی که نام او در تاریخ خون بار کربلا، جاودان گشته، حضرت قاسم بن حسن علیه السلام است. او در سیزده یا چهارده سالگی در عرصه ی خونین کربلا، چندین تن از دشمنان دین را به خاک مذلت افکند و خود نیز شربت شهادت نوشید. در دفاع مقدس نیز شهیدانی هم چون محمدحسین فهمیده که امام خمینی(ره)، او را رهبر خود نامیدند، با پیروی از شهدای کربلا، فصل ماندگاری از تاریخ دفاع مقدس را رقم زدند که برای همیشه ماندگار خواهد بود.

شهید فهمیده درکلام مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری درباره ی شهید محمدحسین فهمیده و نقش او به عنوان اسوه و الگو برای نوجوانان، چنین می فرمایند: «هر کشور وملتی با آرمان ها، اسطوره ها و نمادهای خود زندگی می کند. امام خمینی(ره) با ابعاد وجودی عظیم خود برای ملت ایران، نمونه واسطوره ای بر طبق واقعیت ها بود و شهید حسین فهمیده نیز در سطح خود و برای نوجوانان، یکی دیگر از اسطوره های ملت ایران است که برای همیشه در یادها زنده خواهد ماند».
رهبر حماسه سازان
هشتم آبان سال 59، یادآور حماسه ای بزرگ و به یاد ماندنی در طول تاریخ دفاع مقدس ماست که در آن، یک نوجوان سیزده ساله ی بسیجی با بستن نارنجک به کمر، خود را به زیر تانک دشمن انداخت و شربت شهادت نوشید. با این حال نباید از نظر دور داشت که این از اعجاز و هنرهای امام خمینی(ره) بود که با ظرافتی خاص، این حماسه را از مهجوریت به در آورد. ایشان با تعبیر بلندِ «رهبر ما آن، طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگ تر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خودنیز شربت شهادت نوشید...» فهمیده را تا مَسند رهبری حتی بر خویش ترقی داد. به عبارت دیگر، امام، فهمیده را ماندگار ساخت. دلیل ماندگاری فهمیده، اخلاص و شهامت این نوجوان برومند است.

افتخار مادران ایران

مادر شهید فهمیده درباره ی شهادت فرزند سیزده ساله اش می گوید: «شهادت فرزندم بسیار باعث افتخار ماست. هرکس که مرا می بیند می گوید رحمت به آن شیری که به پسرت دادی. حاضرم همین پسرم (داود) را هم در راه خدا بدهم. هیچ عیبی ندارد. من هم بچه ام مثل سایرین. آن نشکفته بی گناه را خدا به من داد و بعد هم پس گرفت. صلاح خدا و اسلام بوده که بچه ی من برود و شهید شود».

رهبر سیزده ساله
اندک تأمل درتعبیر امام خمینی(ره) که از شهید فهمیده به عنوان رهبر یاد کردند، این حقیقت را نشان می دهد که حضرت امام، کسی نبودند که در به کارگیری عبارت ها و عنوان ها، مبالغه کنند. آن چه بر قلم مبارک و نورانی ایشان جاری می شد، حقیقت و صداقت محض بود. بی شک، امام در این عبارت، به جنبه ی تبلیغی نظر نداشته اند، بلکه آن چه در نظر مبارک ایشان جلوه می کرد، سادگی و سهولت تن دادن یک نوجوان سیزده ساله به مرگی سخت در زیر تسمه های فلزی یک تانک دشمن است. آن هم در حالی که آن عزیز، نارنجکی به دست گرفته است تا تانک دشمن را نابود کند و خود نیز شربت شهادت بنوشد.

منبع:تبیان



داشتم خونه رو مرتب می کردم

حسین گوشه ی اشپزخونه نشسته و به نقطه ای خیره شده بود
اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چه صداش کردم جواب نداد
رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... کجایی مادر؟!
یهو برگشت و بهم نگاه کرد
گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟!
خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان
ار تعجب خنده ام گرفت.
بهش گفتم: قبرت؟! ... قبرت کجاست مادر جون؟!
گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت ...

... وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم
با کمال تعجب دیدم دقیقا همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود
پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سر قبرش بوده...

خاطره ای از زندگی شهید حسین فهمیده
راوی : مادر شهید

توی خرمشهر محمد حسین و دوستش هر دو با هم مجروح شده بودند.
از بیمارستان که مرخص شدند، برگشتند خط مقدم. فرمانده گفت" باید به خانه‌هایتان برگردید."
اشک توی چشمان حسین حلقه زده بود.
به فرمانده گفت"من به شما ثابت می کنم که می توانم به خط بروم و لیاقت آن را دارم."

[h=1][/h]


[/HR]
پدر شهید فهمیده آشنا کردن دانش‌آموزان با وصیتنامه شهدا در قالب متون درسی را از مسئولان خواستار شد.


[/HR]
محمدتقی فهمیده در حاشیه بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان، گفت: عمل به دستورات دین و قرآن و آموزه‌های نورانی آن و همچنین اطاعت از منویات مقام معظم رهبری خواسته شهدا بوده و در وصیتنامه‌ها و گفته‌هایشان مشهود است.
وی با اشاره به تقدیم بیش از 36 هزار دانش‌آموز شهید در دوران انقلاب و دفاع مقدس عنوان کرد: مسئولان تلاش کنند وصیتنامه‌های شهدا را در متن کتابهای درسی دانش‌آموزان وارد کنند زیرا جوانان و نوجوانان نسل حاضر و نسل های آینده باید بدانند که جوانان رشید این مرزوبوم چه کسانی بودند و چه حماسه‌هایی را با اهدای جان خود در دفاع از دین و مملکت خلق نمودند.
پدر شهید فهمیده اقدامات صورت گرفته در خصوص معرفی شهدا بخصوص شهدای دانش‌آموز را در سطح کشور ناکافی دانست و افزود: هر کسی باید در هر موقعیتی که قرار گرفته از تمام ظرفیت خودش برای معرفی شهدا مایه بگذارد و توانمندی خود را در این مسیر اثبات کند.
[h=2]گذری بر زندگی تا شهادت[/h] محمد حسین فهمیده هشت آبان ماه سال 1359 به در جه رفیه شهادت نایل آمد . محمد حسین در اردیبهشت سال 1346 در خانواده ای مذهبی از محله پامنار قم دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خود را در همان شهر گذراند و در سال 1352 به مدرسه رفت. سال پنجم ابتدایی به دلیل انتقال خانواده اش به کرج، به این شهر آمد. در بحبوحه جنگ تحمیلی روح او نیزهمچون صدها جوان ونوجوان عاشق این کشور به تلاطم در آمد و در نخستین روز های جنگ تحمیلی تصمیم گرفت که به جبهه برود. وی علیرغم مشکلات فراوان و کمی سن، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل رسانید و در این زمان بود که با توجه به کوچکی سن رشادت های بسیاری را از خود نشان داد.
هر کسی باید در هر موقعیتی که قرار گرفته از تمام ظرفیت خودش برای معرفی شهدا مایه بگذارد و توانمندی خود را در این مسیر اثبات کند

کیفیت شهادت او را به این گونه توصیف کرده اند: وی و رفیق همرزمش محمد رضا شمس، در سنگر بودند که توسط تانک های رژیم بعثی محاصره می شوند. محمد رضا شمس دوست و همسنگر حسین در این میان زخمی می شود و حسین با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند. وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند تانک های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکت اند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود به سمت تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می خورد واو از ناحیه پا مجروح می شود. وی با این حال خود را به تانک می رساند و با استفاده از نارنجک موفق می شود، تانک را منفجر کند. با این انفجار سایر تانک ها دست به عقب نشینی می زنند.
هنگامی که خبر شهادت دلیرانه آن طفل دوازده ساله از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود، حضرت امام خمینی(ره) در پیامی می فرمایند: «رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که قلب کوچک خود که ارزشش از صد ها زبان و قلم بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
پیکر او در بهشت زهرای تهران قطعه 24 ردیف 44 شماره 11 مدفون است. هشتم آبان ماه یاد آور ایثار و دلاور مردی نوجوان با ایمانی است که با عشق به ولایت و اسلام و برای بیرون راندن دشمنان متجاوز بعثی از خاک میهن اسلامی، با جانفشانی حماسه ای آفرید که در تاریخ هشت سال دفاع مقدس چون ستاره ای می درخشد و به سایر دانش آموزان و نوجوانان درس وفاداری و ایثار می آموزد.

رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که قلب کوچک خود که ارزشش از صد ها زبان و قلم بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت

[h=2]روز بسیج دانش آموزی[/h] به مناسبت سالگشت شهادت محمد حسین فهمیده، چنین روزی به عنوان روز بسیج دانش آموزی نامیده شده است. بسیج دانش آموزی نهادی است در جهت تحقق معنویات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی. این نهاد، در جهت زنده نگه داشتن اندیشه بسیجی و همچنین ترویج روح ایثارگری آنان در میان دانش آموزان تلاش می کند. برگزاری اردوهای مختلف طرح ولایت، اردوهای یک روزه، ارودهای فرهنگی - رزمی و برپایی جشنواره های سرود و ورزشی
با الهام از آرمان ها، مضامین، اهداف و پیام های شهدا از جمله بر نامه های این نهاد دانش آموزی است.

[h=1]

[/h]
هشتم آبان هر سال، یادآور خاطره رزمنده کوچک دانش آموزی است که با نثار جان خود، بر سرخی و طراوت خون شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. او در نوجوانی به یک ‏باره قله ‏های شرف و غیرت را پیمود که چه بسیار اهل ریاضت و سیر و سلوک، در پیمودن این راه پرفراز و نشیب، بر این رهگذر الهی غبطه می‏خورند.
آری، دانش آموز شهید حسین فهمیده با اشتیاق به دیدار پروردگار، سرشار از عشق به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی رحمه‏الله و غیرت و شهامت دینی، خود را لایق شهادت ساخت و خون خود را تا ابد در رگ ‏های ایران اسلامی به جریان واداشت.

[h=2]تولد و تحصیل[/h]دانش آموز شهید محمد حسین فهمیده، در اردیبهشت سال 1346، در خانواده‏ای مذهبی در محله پامنار، از محله ‏های قدیمی شهر قم، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را به همراه دیگر فرزندان خانواده باصفا و صمیمیت، زیر سایه توجه و محبت پدر و مادری مهربان گذراند و در سال 1352 راهی مدرسه شد. چهار سال ابتدایی را زیر نظر معلمی روحانی گذراند و سال پنجم را به دلیل انتقال خانواده‏اش به شهر کرج، در مدارس این شهر سپری کرد. محمدحسین با عشق و علاقه به تحصیل، همواره دانش‏آموز وظیفه ‏شناس و موفقی بود. او هم‏ زمان با تحصیل، با پشتکار فراوان در کمک به پدر نیز می‏کوشید و با وجود سن کم، در فعالیت ‏های مذهبی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت می ‏جست.

[h=2]فهمیده پس از پیروزی انقلاب[/h]شهید فهمیده، پس از پیروزی انقلاب با تشکیل بسیج در آذر سال 1358 به فرمان امام خمینی رحمه‏الله، به خیل عظیم بسیجیان جان بر کف پیوست.
پس از حوادث کردستان، با وجود سن کم و جثه کوچکش راهی آنجا شد، ولی برادران کمیته به علت کمی سن، او را بازگرداندند. این قهرمان کوچک آرام ننشست و با شرکت در آموزش ‏های رزمی، تابستان سال 1359 را گذراند. محمد حسین، شهریور همان سال هم ‏زمان با شروع جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، خود را به جبهه ‏های جنوب رساند.

[h=2]از مدرسه تا جبهه جنوب[/h]محمدحسین فهمیده، آن ‏چنان گوش به فرمان رهبر بود که در شروع جنگ تحمیلی، بی ‏درنگ با رساندن خود به جبهه، در اطاعت از فرمان رهبری و پاس ‏داری از میهن کوشش ‏ها کرد. با این حال، رزمندگان که متوجه شدند او سیزده سال دارد، وی را برگرداندند و درصدد برآمدند از او تعهد بگیرند دیگر از شهر کرج خارج نشود، ولی او رضایت نداد و خطاب به آنان گفت: «خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگویند هر جا باشم، آماده رفتن هستم. من باید به مملکت خدمت کنم. من تعهد نمی‏دهم». پس از این، زمزمه رفتن به جبهه را بین دوستان و خانواده‏ اش سر داد. پس از آن، یک روز که به بهانه خرید نان از خانه خارج شده بود، به دوستش گفت سه روز بعد که به جنوب رسید، به خانواده‏اش خبر دهد که او به جبهه رفته است.


[h=2]آموزگار ایثار[/h]در خط مقدم جبهه، شهید فهمیده به اتفاق دوستش، محمدرضا شمس در یک سنگر بودند. محمدرضا زخمی شد و محمدحسین با سختی فراوان او را به پشت خط رساند و به جایگاه پیشین خود بازگشت. او با مشاهده تانک‏ های عراقی که به طرف رزمندگان هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آن ها بودند، تاب نیاورد و در حالی که تعدادی نارنجک به کمر بسته و در دستش گرفته بود، به طرف تانک ‏ها حرکت کرد. در این هنگام، تیری به پایش خورد و او را مجروح ساخت، ولی نتوانست در اراده محکم و پولادین محمدحسین خللی وارد کند. ازاین ‏رو، بدون هیچ تردیدی تصمیم خود را عملی ساخت و از لابه ‏لای تیرهایی که از هر سو به طرفش می‏آمد، خود را به تانک پیشرو رساند و با استفاده از نارنجک، موفق شد آن را منفجر کند و خود نیز تکه تکه شد. پس از انفجار تانک، مهاجمان عراقی گمان کردند حمله‏ای صورت گرفته است. ازاین ‏رو، روحیه خود را باختند و با سرعت هر چه تمام‏ تر تانک ‏ها را رها کردند و پا به فرار گذاشتند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته شد و پس از مدتی، نیروهای کمکی رسیدند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک ‏سازی کردند.

[h=2]خبر شهادت[/h]صدای جمهوری اسلامی ایران، با قطع برنامه ‏های عادی خود، اعلام کرد که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است.
امام خمینی رحمه‏الله در پیامی به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرمود: «رهبر ما آن طفل سیزده‏ ساله ‏ای است که با قلب کوچک خود، ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ ‏تر است. با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید».

با این کلمات، حسین فهمیده و فداکاری او در تاریخ پرشکوه سرافرازی ‏های ایران ثبت شد و جاودانه ماند. اکنون هر نوجوان ایرانی، محمدحسین فهمیده را جاودانه‏ای می‏داند که سبب افتخار هر ایرانی است. بقایای پیکر شهید محمدحسین فهمیده در بهشت زهرای تهران، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده شد.

شاید شما به عنوان یک معلم امور تربیتی، بخواهید با برگزاری مراسمی کوچک، یاد و خاطره این شهید بزگوار و دیگر شهیدان دانش آموز را گرامی بدارید، در این راستا، مرکز یادگیری با ارائه یک شعر کوچک می خواهد سهمی در این مراسم شما داشته باشد. منتظر نظرات شما دوستان دانش آموز و دبیران محترم می باشد.

[TD="align: right"]او از تبار پاک خورشید[/TD]
[TD="align: left"]از نسل سرخ لاله ها بود[/TD]
[TD="align: right"]سر شار از آینه و نور [/TD]
[TD="align: left"]لبریز از مهر و صفا بود [/TD]
[TD="align: right"]در بی کران آبی عشق [/TD]
[TD="align: left"]مثل پرستویی رها بود [/TD]
[TD="align: right"]در سینه ی دریایی رود [/TD]
[TD="align: left"]یک آسمان عطر دعا بود [/TD]
[TD="align: right"]در قلب پاکش نور ایمان [/TD]
[TD="align: left"]در خاطرش غوغا به پا بود [/TD]
[TD="align: right"]در آرزوی سرخ پرواز [/TD]
[TD="align: left"]در آرزوی کربلا بود[/TD]
[TD="align: right"]درس شهامت را ز برداشت [/TD]
[TD="align: left"]هم با شهادت آشنا بود [/TD]
[TD="align: right"]او نوجوانی انقلابی [/TD]
[TD="align: left"]هم سن ما، هم سال ما بود [/TD]
[TD="align: right"]فهمیده عطر جبهه می داد [/TD]
[TD="align: left"]فهمیده مرد جبهه ها بود[/TD]

منبع: پرتال فرهنگی اطلاع رسانی نور