جمع بندی رمزی برای گناه نکردن

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رمزی برای گناه نکردن




یکى از عوامل باز دارنده گناه این است که انسان شخصیت خود را بشناسد و به آن توجه داشته باشد چرا که بخشى از گناهان بر اثر آن است که انسان به ارزش خود پى نبرده است .
به عنوان مثال : اگر بچه در خانه استکانى را بشکند به او تندى مى کنى که چرا استکان را شکستى ، ولى همین بچه اگر در کنار مهمان ها، دیس‍ قیمتى غذا را بشکند، با کمال خونسردى مى گویى مهم نیست جانت بسلامت ! در اینجا به شخصیت خود نزد مهمان ها توجه کردى و همین باعث گردید که خود را کنترل نمودى .

شخصیت انسان از دیدگاه قرآن

انسان از دیدگاه قرآن ، خلیفه ى خدا و مسجود فرشتگان مى باشد. خداوند همه چیز را براى او آفریده و تحت تسخیر او قرار داده است ؛
«و سَخّر لَکم ما فِى السّموات و ما فِى الا رض جَمیعاً منه»۱ ؛ و خداواند آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است همه را از سوى خودش ‍ مسخر شما ساخته است .
«و لَقد کرَّمنا بنى آدم و حَمَلناهم فِى البَرّ و البَحر و رزقناهم من الطّیّباتِ و فَضّلناهم على کثیرٍ ممّن خَلقنا تَفضیلا»۲؛ و هر آینه فرزندان آدم را گرامى داشتیم و در خشکى و دریا(بر مرکب ها و کشتى ) برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیارى از آفریدگان برترى کامل بخشیدیم.
این تعبیرات بیانگر شخصیت ارزشمند و والاى بشر، و مواهب مادى و معنوى الهى نسبت به اوست که گل سرسبد موجودات است .
خداوند در سوره توبه خطاب به مؤمنین مى فرماید:
«أ رَضیتم بِالحَیوة الدّنیا » ۳ آیا شما به زندگى دنیا راضى شده اید؟
یعنى تو انسان هستى ، شخصیت تو بسیار بالاتر از دنیا است خود را به دنیا نفروش. اگر شما ماشین نو و گران قیمتى داشته باشید آن را به جاده خاکى نمى برید مى گویید حیف است با این ماشین به این جاده بروم . خداوند تو را خلیفه و برترین موجود خود خوانده ، آیا حیف نیست آن را در کژراهه هاى پلیدى و گناه نابود سازى ؟
به راستى اگر ما خود را بشناسیم و به شخصیت خود توجه کنیم ، همین توجه ما را از گناه باز مى دارد ولى وقتى که خود را پست و خوار و پوچ تصور کنیم به پستى تن مى دهیم ؛
در سوره ى زخرف مى خوانیم :
«فَاسْتَخفّ قومَه فَاَطاعُوه» ۴؛ فرعون قومش را تحقیر و تحمیق کرد پس آنان از او اطاعت کردند.
یعنى : برنامه هاى استعمارى و استثمارى فرعون ، مردم را بى شخصیت و تهى از خود کرد، وقتى آنها خود را پست و کوچک تصور کردند به دنبال فرعون راه افتادند ولى اگر شخصیت خود را مى شناختند و به آن توجه داشتند هرگز زندگى خود را فداى زندگى آلوده فرعون نمى نمودند ولى به عکس همین احساس حقارت آنها را به بندگى غیر خدا واداشت .
انسان داراى کرامت ذاتى و اکتسابى است ، باید کرامت خود را بازیابد تا توجه به شخصیت خود، او را از بخشى از گناهان باز دارد.

خود شناسى از دیدگاه روایات

۱ – امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند:
انّه لیس لاَنفُسکم ثَمنٌ الاّ الجّنة فلاتَبیعوها الاّ بها ۵ بدانید که جان شما هیچ بهایى جز بهشت ندارد پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید.


۲ – نیز آن حضرت فرمودند:
قبیح بذى العقل اءن یکون بهیمة وقد امکنة اءن یکون انسانا ً۶؛ براى
خردمند زشت است که همچون حیوان باشد، با اینکه براى او ممکن است
انسان باشد.
۳ – و از سخنان آن حضرت علیه السلام است : ما تکبّر الاّ وضیع ۷ ؛
تکبر نمى ورزد مگر انسان بى شخصیت .
۴ – امام صادق علیه السلام مى فرماید:
القَلب حَرَم اللّه فَلا تَسکنوا حَرَم اللّه غَیر اللّه ؛ قلب حرم خداست ، غیر خدا را در حرم خدا جاى ندهید.
به راستى انسان که قلبش مى تواند حرم خدا باشد، چرا بر اثر گناه و نافرمانى از خدا، خود را به چاه سقوط مى افکند؟
۵ – امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند:
عجبت لمن ینشد ضالته ، و قد اضل نفسه فلا یطلبها ۸ ؛ در شگفتم از کسى که در جستجوى گمشده اش برمى آید و
حال آن که (شخصیت ) خود را گم کرده است و در جستجوى آن برنمى آید!!
۶- نیز فرمودند:
قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر اللّه ۹ ؛ دل هاى پاک بندگان ، جایگاه هاى نظر خدا است .
۷ – و در جاى دیگر مى فرماید:
العارف مَن عَرف نَفسَه فَاعتَقها و نَزهّها عن کلّ ما یبعدها و یوبقها ۱۰ ؛ عارف کسى است که روح خود را بشناسد و
آن را آزاد کند و از هر چیزى که موجب دورى (از کمال) و باعث هلاکت مى گردد، پاک سازد.
از مجموع این آیات و روایات ، چنین نتیجه مى گیریم که : انسان داراى کرامت ذاتى و اکتسابى است ، باید کرامت خود را بازیابد تا توجه به شخصیت خود، او را از بخشى از گناهان باز دارد. وقتی که انسانی مرتکب گناهی میشود به طور ناخودآگاه عزت نفس خود را از دست میدهد و اگر هنوز روحش تیره نشده باشد خود حتی اگر کسی از گناه او اطلاعی نداشته باشد مدتها احساس شرمساری میکند و بر عکس هر جا جلوی خود را میگیرد و گناه نمیکند احساس بزرگی و اعنماد به نفس دارد بیایید با تمرین و با در نظر گرفتن مقام والایمان حلاوت زهد و ترک گناه را به بزرگی روحمان بچشانیم تا با یاد آن از سرزنش و ملامت ناشی از گناه در امان بمانیم. به امید یاری حق تعالی .
منبع: گناه شناسى محسن قرائتى،بکوشش،محمدى اشتهاردى

تاپیکی در همین مورد:

رهبر معظم انقلاب اسلامی در درس خارج فقه خود به شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق(ع) درباره راه های جلوگیری از تسلط شیطان پرداخته اند.

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و ششم دی‌ماه 89 (یازدهم صفر 1432) بیان شده که به شرح زیر است:

«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»
شافی، صفحه‌ى 652

الصّادق (علیه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]: «من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوّه من عنقه». اولین چیزى که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگى کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظى براى خود داشته باشد. قلب متذکر بیدار، انسان را نصیحت میکند، موعظه میکند. یکى از بهترین وسائلِ اینکه انسان قلب را وادار کند به موعظه‌ى خود و فعال کند در موعظه‌ى خود، همین دعاهاست، دعاهاى مأثور - صحیفه‌ى سجادیه و سایر دعاها - و سحرخیزى؛ اینها دل انسان را به عنوان یک ناصح براى انسان قرار میدهد. اول این است: «واعظ من قلبه».
[دوم اینکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکننده‌اى، منع‌کننده‌اى، هشداردهنده‌اى داشته باشد. اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستى، همراهى که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائى کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومى است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همینى که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛ اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کننده‌ى انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نمیشود. هر کسى انسان را نصیحت کند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلى مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جاى اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیرى کند انسان را.

[="Purple"]سلام و درود خداوند بر شما:Gol:
روایت شده که مردی نزد امام حسین(ع) آمد و گفت:من مردی گناه کارم و وقتی کار گناه پیش می آید

نمی توانم صبر کنم و بی اختیار به طرف آن می روم ،پس مرا موعظه کن و پند و اندرز بده.
و امام فرمودند:

پنج کار انجام بده آن وقت هر گناهی خواستی بکن.
اولی:روزی خدا رو نخور هر گناهی خواستی انجام بده.
دومی:از ولایت و سرزمین خداوند خارج شو و هرگناهی خواستی انجام بده.
سومی:مکانی رو جستجو کن(پیدا کن)که خدا تو را نبیند و هرگناهی خواستی انجام بده.
چهارمی:وقتی که ملکه ی موت آمد جان تو را بگیرد،او را از خود دفع کن وهرگناهی خواستی انجام بده.
پنجمی: وقتی مالک (نگهبان جهنم)آمد که تو را پرت کند در آتش بگو نمی روم وهرگناهی خواستی انجام بده.[/]

[="purple"]مرحوم آیت الله العظمی بهجت(قدس الله نفسه الزکیه):
" برای تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت،راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که:
طاعت ، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزت ها است.
و معصیت ، عبارتست از محرومیت و نا خوشی و نداری و ذلت و ...
[/]


گناه


درباره اينکه چرا بايد گناه نکنيم، زياد سخن گفته شده است. هر کدام از اين پاسخ‌ها از يک زاويه و يک ديد بيان شده. زواياي مختلفي که با لحاظ آنها پاسخ داده مي‌شود، هر کدام به نوع خودش مفيد و مثمر ثمر است. در اين ميان جالب است بدانيد اميرالمومنين عليه السلام در اين باره کلام زيبايي دارند که ذيلا آن را بررسي مي کنيم.
به نظر شما اگر جهنم و عذابي در کار نبود، آيا باز هم اطاعت از خداوند، واجب و لازم بود يا نه؟ چرا؟
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه . (1)
اگر حتى خداوند، بندگانش را،از نافرمانى كردن و گناه ورزيدن نترسانيده بود، باز هم واجب بود كه انسان ، مرتكب هيچ گناهى نشود، تا به اين وسيله ، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى كرده باشد.
كسيكه گناه ميكند و فرمان خداوند را به جاى نمى آورد، در حقيقت ، نعمت هايى را كه خداوند به او داده است ، تباه ميكند. زيرا چنين كسى ، براى آن كه بتواند گناهى را مرتكب شود، ناچار بايد تمام نيروهائى را كه در وجودش هست ، به كار ببرد. در حاليكه خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است .
خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است .
فرزند عزيز، كسى را در نظر بگير، كه مى خواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتكب گناه شود، و بطور مثال ، دست به دزدى بزند:
تمام اعضاء بدن آن شخص ، بايد وظايف خود را، با تمام نيرويى كه دارند انجام دهند، تا او توانايى انجام چنين گناهى را داشته باشد.
ششهاى او، بايد بطور مرتب هواى تازه را به خود بگيرند، تا او نفس بكشد و زنده بماند، قلبش بايد بطور منظم در حال تپيدن باشد، تا خون به تمام پيكرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهايش بايد توانايى ديدن داشته باشند، تا او راه خود را ببيند، پاهايش بايد قادر به حركت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسيرى كه با چشمش مى بيند، پيش برود، گوشهايش بايد توانايى شنيدن داشته باشند، تا او صداى نزديك شدن مردم را تشخيص ‍ بدهد و از خطر فرار كند، دستهايش بايد توانايى كار و حركت داشته باشند، تا او درها را باز كند و اشياى را بردارد، مغزش بايد كار خود را انجام دهد،تا ساير اعضاى بدنش از آن فرمان بگيرند، و وظايف خود را اجرا كنند... و اگر يكى از اين اعضاى ، يعنى يكى از اين نعمتهايى كه خداوند به انسان داده است ، كار خود را به درشتى انجام ندهد، شخص گناهكار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس مى بينى كه گناهكار، براى آنكه در برابر خداوند، مرتكب گناه و نافرمانى ، شود، از همان امكانات و نيروهايى استفاده ميكند، كه خداوند، آنها را، براى انجام كارهاى درست و نيك به او داده است . به اين ترتيب ، آيا شخص گناهكار، با انجام هر كدام از گناهان خود، و نعمتها و نيروهايى را كه خداوند دارد، تباه و حرام نمى كند؟
البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده ، و آنها را از گناه و نافرمانى ، بيمناك كرده است . ولى اگر خداوند چنين بيم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود كه به خاطر گناهانش كيفر و مجازات نخواهد ديد، باز هم حق نداشت نعمتهاى خداوند را تباه كند. يعنى در برابر نعمتهاى ديدن ، شنيدن ، بوئيدن ، حركت ، تپيدن قلب ، تنفس ششها، انديشيدن ، توانايى انجام كارهاى گوناگون داشتن ، و هزاران نعمت ديگر، انسان بايد قدرشناس باشد، و به - شكرانه اين نعمتهاى بزرگ و با ارزش ، هرگز مرتكب گناه و نافرمانى خداوند نشود.
منبع:
1. حديث 290 نهج البلاغه - کلمات قصار

چگونه از منزلت خود در نزد خداوند مطلع شویم؟

در روایتی از علی (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند تو به کوچکی گناه نگاه نکن، بلکه به بزرگی آن کسی نگاه کن که در حال معصیت او هستی.

رُوِیَ عَنْ عَلیٍّ علیه السّلام قَالَ:مَنْ أَرَادَ مِنْکُمْ أَنْ یَعْلَمَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَنْظُرْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ کَذَلِکَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.[1]ازامیرالمؤمنین علی(علیه السلام) منقول است که فرمودند: هر کس از شما که می خواهد جایگاه و منزلت خود را در نزد خداوند بداند،‌ پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است. جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی، به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.

شرح حدیث: اگر کسی بخواهد ببیند جایگاهش در نزد خداوند جایگاه بلند و رفیعی است یا پست و حقیر، باید دقّت کند و ببیند جایگاه خدا نزد او در جایی که به گناهان می رسد چگونه جایگاهی است. فرض کنید که ـ‏نعوذ بالله‏ـ زمینه و شرایط معصیتی پیش آمده و همه ‌شرایط هم مهیّا است و انسان می تواند مرتکب معصیت شود. اینجا باید ببیند که خداوند در نظرش چقدر اهمیت دارد و چه جایگاهی دارد؛ اگر جایگاهی عظیم و رفیع دارد، این موجب می شود خوف از خدا پیدا کند و دستش به طرف این معصیت دراز نشود. چرا؟ چون خداوند نهی کرده و گفته این کار را نکن.

اگر خدا پیش من بزرگ باشد، مرتکب گناه نمی‏شوم. این یک راه شناخت خویشتن است. انسان می¬تواند خودش را امتحان کند. اگر خدا پیش تو عظمت دارد، بدان که تو هم پیش خدا عظمت داری. امّا اگر دیدی نه، خدا در نزد تو کوچک جلوه کرد و ‌عظمتی نداشت و به سمت گناه رفتی، ‌بدان که تو در نزد خدا پست و حقیر هستی. نگاه کنید امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به چه نحوی رابطه را درست کرد!

نکته‏ای که در این روایت هست این است که حضرت می فرمایند موقع برخورد با «گناه» ببین خداوند چه اهمیتی نزد تو دارد، امّا نمی‏فرمایند که هنگام «اطاعت» از خداوند ببین خدا چه جایگاهی نزد تو دارد. چون عظمت خداوند در نزد تو موقعی ظاهر می شود که او تو را نهی کرده است، یعنی هنگام گناه. در روایت دیگری از علی (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند تو به کوچکی گناه نگاه نکن، بلکه به بزرگی آن کسی نگاه کن که در حال معصیت او هستی.

بسیاری از افراد می گویند ما نمی دانیم که خدا از ما راضی است یا نه؛ می گویند نمی دانیم خدا ما را دوست دارد یا دوست ندارد؛ می‏پرسند وضع ما پیش خدا چگونه است؟ پاسخ به این سؤالات آسان است؛ بگو ببینم هنگامی که به گناه برخورد می کنی، خداوند در نظر تو چگونه است؟ بزرگ است یا کوچک است؟ اگر بزرگ است تو هم پیش خدا بزرگی و او از تو راضی است و تو را دوست دارد؛ ‌اگر کوچک است، بدان که تو هم پیش خدا کوچک و پست هستی و خدا از تو راضی نیست.

سلام؛
ضمن تشكر از جناب توحيد صمدي و ساير دوستاني كه در اين تاپيك شركت كردند، در پست بعدي نكاتي را به عنوان تكميل و جمع بندي بحث بيان مي كنيم.

پرسش :

چه اموری سبب می شود انسان به گناه آلوده شود ؟

پاسخ :
مهم ترين عوامل آلوده شدن انسان به گناه عبارتند از :

1- غفلت از ياد خداوند؛
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد :
إِنَّ الْغَفْلَةَ مِصْطَادُ الشَّيْطَانِ وَ رَأْسُ كُلِّ بَلِيَّةٍ ؛‌ غفلت، صيدگاه شيطان و ريشة همه بلاها است.(1)

2- ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و عدم رعايت دستورات ديني؛
کسي که خداي بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهاي خودش ببيند، هرگز به خود اجازه نمي دهد در محضر او، دست به سوي گناه دراز کند. کسي که قيامت و حسابرسي اخروي را باور دارد، هيچ گاه خود را گرفتار شهوتراني و شهوت پرستي نخواهد کرد.
آيات بسياري‌، بر اين موضع تاكيد كرده اند و به طرق به اين مهم تاكيد كرده ا ند. از جمله :
قرآن کريم در فرازي مي فرمايد: «أَلَم‌ْ يَعْلَم بِأَن‌َّ اللَّه‌َ يَرَي‌َ»؛ (2) «آيا انسان نمي‌داند که خداوند او را مي‌بيند» و او پيوسته در پيشگاه و محضر خدا است؟
قرآن کريم در فرازي ديگر فرموده: «إِن‌َّ الَّذِين‌َ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُم‌ْ طَائف مِّن‌َ الشَّيْطَـَن‌ِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون‌»؛ (3) «پرهيزگاران‌، هنگامي که گرفتار وسوسه‌هاي شيطان شوند، به ياد خدا مي‌افتند و بينا مي‌گردند.

3- ضعف در خودشناسي و نداشتن درک درست از خويشتن و فرو کاستن ارزش انساني خود تا سرحد حيوانات؛
امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند:
انّه لیس لاَنفُسکم ثَمنٌ الاّ الجّنة فلاتَبیعوها الاّ بها (4) بدانید که جان شما هیچ بهایى جز بهشت ندارد پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید.
کسي که به گوهر عظيم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انساني را درک کند، هرگز حاضر نيست که وجود خود را با دنباله روي از شهوات و خواهش هاي نفساني تا سرحد حيوانات پايين آورد.
انسان از دیدگاه قرآن ، خلیفه ى خدا و مسجود فرشتگان مى باشد. خداوند همه چیز را براى او آفریده و تحت تسخیر او قرار داده است ؛
سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ (5) ؛ و خداواند آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است همه را از سوى خودش ‍ مسخر شما ساخته است.

و در جاي ديگر مي فرمايد :
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا (6)؛ و هر آینه فرزندان آدم را گرامى داشتیم و در خشکى و دریا (بر مرکب ها و کشتى ) برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیارى از آفریدگان برترى کامل بخشیدیم .
این تعبیرات بیانگر شخصیت ارزشمند و والاى بشر، و مواهب مادى و معنوى الهى نسبت به اوست که گل سرسبد موجودات است .
هيچ يک از کساني که دنبال شهوتراني و ارضاي خواهش هاي پست حيواني خود هستند، تصور درستي از وجود انساني و فلسفه آفرينش خويشتن ندارند. اگر يک دختر جوان، ارزش وجودي خود و هدف از آفرينش خويشتن را بداند، آيا هرگز به ذهنش خطور مي کند که خود را به شکل يک عروسک در آورده و همچون نمايشگاه سياري از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاه هاي آلوده و مسموم ديگران قرار دهد؟ اگر يک پسر جوان قدر و قيمت انساني خود را بداند، آيا هرگز اجازه چشم چراني و امثال آن را به خود مي دهد؟

4- ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي شهوت پرستي؛
پيروي از خواهش هاي نفساني، آثار زيانبار روحي و جسمي و اجتماعي فراواني را در پي دارد که اگر انسان اندکي به آن ها توجه کند، هرگز به دنبال شهوتراني نخواهد رفت.
اين ها مهمترين عللي هستند که موجب مي شوند انسان گناه کند ويا لذت گناه را و خاطره آن را فراموش نکند.
بديهي است که براي ترک گناه و فراموش نمودن لذات زود گذر دنيايي بايد از اين امور دوري گزيد و نقطه مقابل آن ها رادر خود تقويت نمود.

پي نوشت ها :
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمري، ج 67، ص 110 .
2. علق (96) ‌آيه 14.
3. اعراف‌ (7) آيه 201 .
4. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 70، ص 132 .
5. ابراهيم (14)‌آيه 32 .
6. اسراء (17) آيه 70 .

موضوع قفل شده است