جمع بندی رضایت خدا از فرد و از جمع
تبهای اولیه
سلام رفقا
خواستم بدونم چطور بفهمیم که خدا از یک فرد راضی است؟؟؟
و بفهمم چطور خدا از یک جمع و ملت راضی است؟؟؟
و برای فرد رضایت خدا از او کافی باشد یا برایش اهمیت داشته باشد که از جمع و ملت و شیعه هم باید راضی باشد؟؟؟
و کدام اولی تر است رضایت الهی از فرد یا افراد؟؟؟
لطفا معیارها را بگویید.
و چه شاخص ها را در مسیر زندگی برگزینیم که خیال راحت داشته باشیم که خدا هم از خودم و هم از جمع راضی است.
خواستم بدونم چطور بفهمیم که خدا از یک فرد راضی است؟؟؟
و بفهمم چطور خدا از یک جمع و ملت راضی است؟؟؟و برای فرد رضایت خدا از او کافی باشد یا برایش اهمیت داشته باشد که از جمع و ملت و شیعه هم باید راضی باشد؟؟؟
و کدام اولی تر است رضایت الهی از فرد یا افراد؟؟؟لطفا معیارها را بگویید.
و چه شاخص ها را در مسیر زندگی برگزینیم که خیال راحت داشته باشیم که خدا هم از خودم و هم از جمع راضی است.
با سلام خدمت شما دوست گرامی و تشکر از سوال خوبتون:Gol:
پاسخ مختصر:
رضایت الهی امری است که از مجموع اطاعت در امور فردی و اجتماعی حاصل میشود، نه اینکه خداوند دو رضایت داشته باشد، رضایت نسبت به امور فردی، و رضایت نسبت به امور اجتماعی.
علامت رضایت الهی دو سنخ هستند، علامات کلی مانند: توفیق و تقویت ایمان که همواره با رضایت الهی تحقق مییابند، و علامات شخصی مانند: حکام ظالم و یا مشکلات اجتماعی مانند: هرج و مرج اقتصادی که تحقق آنها کلیت ندارد و ممکن است از عوامل دیگر نشأت گرفته باشند.
و تنها راه رسیدن به رضایت الهی تبعیت از شریعت اسلام است که همان فرامین و نواهی خداوند است.
پاسخ مفصل:
رضایت فردی و اجتماعی
در آیین اسلام، نمیتوان رضایت خداوند از فرد و اجتماع را از یکدیگر جدا کرد و گفت کدام مهمتر است، اسلام بر خلاف سایر ادیان، دینی است که علاوه بر حیطه فردی، نسبت به مسائل اجتماعی بی تفاوت نبوده و بنیان خویش را بر اجتماع بنا نموده است (ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی(ره)، ج4، ص94، ذیل آیه 200 آل عمران)
قرآن کریم برای یک جامعه نیز به تبع افراد آن حیات، سرنوشتی مشترک قائل است:
وَ لِكلُِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا يَسْتَقْدِمُون» (اعراف-34)
براى هر امتى زمانى [معين و اجلى محدود] است، هنگامى كه اجلشان سرآيد، نه ساعتى پس مىمانند و نه ساعتى پيش مىافتند.
و در آیات مختلف دیگری نیز به این ویژگیهای حیات اجتماعی اشاره فرموده است. (جاثیه-28؛ انعام-108؛ مائده-66؛ آل عمران-113؛ غافر-5؛ یونس-47)
بنابراین اهمیت اجتماع در اسلام به حدی است که هرگز کسی نمیتواند با بی تفاوتی نسبت به آن، رضایت الهی را کسب کند:
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّة»(انفال-25)
و از بلایی بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد.
و قرآن کریم همه آحاد جامعه را به دخالت و مصلحت خواهی نسبت به سرنوشت دیگران تشویق نموده است:
«وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (آل عمران-104)
اصلا با بی تفاوتی نسبت به اجتماع، ایمان حقیقی برای انسان محقق نمیشود، چه برسد به رضایت الهی که مرحله اش بعد از ایمان است، پیامبر(ص) در روایت مشهوری فرمودند:
«مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِع» (الکافی، کلینی، ج2، ص668)
کسی که سیر بخوابد در حالی که همسایه اش گرسنه است به من ایمان نیاورده است.
علامت رضایت الهی
مهمترین علامت رضایت الهی، هدایت پاداشی است که در عرف جامعه دینی به آن «توفیق» گفته میشود، همانطور که قرآن کریم در وصف اصحاب کهف میفرماید:
«إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى» (کهف-13)
آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم.
پس رضایت الهی در تعبیر عام آن عبارت است از کشش و جاذبه بیشتر به سمت خدا، و شوق عبادت و بندگی، و هر کسی، هرچه بیشتر مورد رضایت الهی قرار بگیرد، خداوند به او توفیق بیشتر عنایت خواهد نمود.
اما در برخی روایات علامات خاص دیگری نیز اشاره شده است، مانند اینکه امام صادق(ع) فرمودند:
«علامة سخط اللّه على خلقه جور سلطانهم و غلاء اسعارهم و علامة رضأ اللّه عن خلقه عدل سلطانهم و رخص اسعارهم»
علامت غضب خداوند بر مخلوقاتش ظلم کردن حکام آنها و بالا رفتن قیمتهاست و علامت رضایت الهی از خلقش عدالت حکام بر آنها و پایین بودن قیمتهاست.
اما این دسته از علامات هرگز کلیت ندارند، و هرگز نمیتوان در همه افراد و جوامع به دنبال یک سنخ خاصی از این علامات گشت، بلکه به تبع هر فرد و اجتماعی ممکن است متفاوت باشد، شاید بلا و مصیبت برای یک شخصی علامت رضا باشد:
«إِذَا أَحَبَ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاه»(بحارالانوار، ج78، ص188)
هنگامی که خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را (به بلاها) مبتلا میکند.
و برای شخص دیگر علامت تنبیه و غضب:
وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» (شوری-30)
و آنچه از مصیبت ها به شما میرسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده ايد.
پس هر کجا حکام ظالم، یا قیمتهای بالا و فشار اقتصادی مشاهده شد، نمیتوان به پای نارضایتی خداوند بر آن مردم گذاشت، همانطور که رفاه اجتماعی را نمیتوان به پای رضایت الهی گذاشت.
شاخص و ملاک رضایت
در یک کلام شاخص برای رضایت خداوند همان تشریع، و تبعیت از قوانین الهی است، طبیعی است که با مخالفت خداوند در فرامین، و نواهی او، رضایت حاصل نخواهد شد، همانطور که در آیات و روایات مختلفی به آن اشاره شده است:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات-13)
گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
خداوند مسیر اسلام را برای انسان پسندیده است، و با پیمودن این مسیر از انسان راضی خواهد شد:
«وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(مائده-3)
و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.
و امام صادق(ع) در این مورد میفرمایند:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَمْ يُصِبْ رِضَا اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»(الکافی، ج8، ص11)
و بدانید احدی از خلق خداوند به رضایت او نمیرسند مگر به اطاعت از او، و اطاعت از پیامبرش(ص) و والیان امر خداوند از خاندان محمد(ص).
و پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند:
«إِنَّ الْعَجَبَ كُلَّ الْعَجَبِ لِمَنْ ... عَرَفَ أَنَّ رِضَا اللَّهِ فِي طَاعَتِهِ وَ هُوَ يَسْعَى فِي مُخَالَفَتِه»(بحار الانوار، علامه مجلسی، ج74، ص182)
جای شگفتی است، بسیار جای شگفتی است از کسی که میداند رضایت خداوند در اطاعت از اوست اما با مخالفت با (اوامر و نواهی ) او در پی رضایتش است.
با تشکر
با سلام خدمت شما دوست گرامی و تشکر از سوال خوبتون:Gol:
پاسخ مختصر:
رضایت الهی امری است که از مجموع اطاعت در امور فردی و اجتماعی حاصل میشود، نه اینکه خداوند دو رضایت داشته باشد، رضایت نسبت به امور فردی، و رضایت نسبت به امور اجتماعی.
علامت رضایت الهی دو سنخ هستند، علامات کلی مانند: توفیق و تقویت ایمان که همواره با رضایت الهی تحقق مییابند، و علامات شخصی مانند: حکام ظالم و یا مشکلات اجتماعی مانند: هرج و مرج اقتصادی که تحقق آنها کلیت ندارد و ممکن است از عوامل دیگر نشأت گرفته باشند.
و تنها راه رسیدن به رضایت الهی تبعیت از شریعت اسلام است که همان فرامین و نواهی خداوند است.پاسخ مفصل:
رضایت فردی و اجتماعی
در آیین اسلام، نمیتوان رضایت خداوند از فرد و اجتماع را از یکدیگر جدا کرد و گفت کدام مهمتر است، اسلام بر خلاف سایر ادیان، دینی است که علاوه بر حیطه فردی، نسبت به مسائل اجتماعی بی تفاوت نبوده و بنیان خویش را بر اجتماع بنا نموده است (ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی(ره)، ج4، ص94، ذیل آیه 200 آل عمران)الان بحث دوتاشد یا همونه؟
این روایت چقدر سندیت داره؟؟؟
من پرسیدم رضایت از جمع
شما گفتید رضایت اجتماعی
ایا رضایت خدوند از جمع(امت - ملت -طایفه-قوم) وجود دارد اصلا؟
اگر وجود دارد ایا همان رضایت اجتماعی است؟؟؟
اما در برخی روایات علامات خاص دیگری نیز اشاره شده است، مانند اینکه امام صادق(ع) فرمودند:
«علامة سخط اللّه على خلقه جور سلطانهم و غلاء اسعارهم و علامة رضأ اللّه عن خلقه عدل سلطانهم و رخص اسعارهم»
علامت غضب خداوند بر مخلوقاتش ظلم کردن حکام آنها و بالا رفتن قیمتهاست و علامت رضایت الهی از خلقش عدالت حکام بر آنها و پایین بودن قیمتهاست.
مثلا الان اسراییل داره به فلسطین ظلم میکنه یعنی خدا غضب کرده فلسطینانو؟
یا مثلا صدام که به عراقیها ظلم میکرد؟
یا شاه که به ما (درحالی که بنظر خیلی ایمان ملت زمان شاه خیلی بهتر از ایمان فعلی است) ظلم میکرد خداوند غضبمان کرده بود؟؟؟
اصلا میشود یک مثال بزنید در مورد امتی که خداوند بخاطر غضبش کاری کرده بود که مورد ستم خلیفه شان قرار بگیرند
شاخص و ملاک رضایت
در یک کلام شاخص برای رضایت خداوند همان تشریع، و تبعیت از قوانین الهی است، طبیعی است که با مخالفت خداوند در فرامین، و نواهی او، رضایت حاصل نخواهد شد، همانطور که در آیات و روایات مختلفی به آن اشاره شده است:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات-13)
گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
خداوند مسیر اسلام را برای انسان پسندیده است، و با پیمودن این مسیر از انسان راضی خواهد شد:
«وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(مائده-3)
و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.
و امام صادق(ع) در این مورد میفرمایند:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَمْ يُصِبْ رِضَا اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»(الکافی، ج8، ص11)
و بدانید احدی از خلق خداوند به رضایت او نمیرسند مگر به اطاعت از او، و اطاعت از پیامبرش(ص) و والیان امر خداوند از خاندان محمد(ص).
و پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند:
«إِنَّ الْعَجَبَ كُلَّ الْعَجَبِ لِمَنْ ... عَرَفَ أَنَّ رِضَا اللَّهِ فِي طَاعَتِهِ وَ هُوَ يَسْعَى فِي مُخَالَفَتِه»(بحار الانوار، علامه مجلسی، ج74، ص182)
جای شگفتی است، بسیار جای شگفتی است از کسی که میداند رضایت خداوند در اطاعت از اوست اما با مخالفت با (اوامر و نواهی ) او در پی رضایتش است.
الان شما شاخصهای را گفته اید که سبب رضایت میشود
اما کدام شاخصها مشخص شده اند که با دیدنشان مطمین شویم خداوند از ما راضی است نه رضایتی که اعمالمان را قشنگ نشان داده باشد !!!یا بلعکسش
حاضر: :welcome:
خداوند در آیه «قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور رحیم» (آل عمران: 3/ 31) به پیامبر معیار دوست داشتن خداوند نسبت به شخص و جامعه را ذکر می کند، اگر شخص و جامعه بخواهند که خداوند آنان را دوست داشته باشد، باید از خداوند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیروی کنند. به هر اندازه ای که از دین (خدا و پیامبر اکرم) پیروی کنند، به همان اندازه هم خداوند آنان را دوست دارد.
امام صادق(علیه السلام) در حدیث «من سره أن یعلم أن الله یحبه فلیعمل بطاعة الله و لیتبعنا ألم یسمع قول الله عزوجل لنبینا صلی الله علیه و آله [قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم] (آل عمران: 3/ 31)» (کلینی، محمد، الکافی، ج8، ص14) به همین آیه تمسک کرده است و معیار دوست داشته شدن شخصی توسط خداوند را پیروی عملی از چهارده معصوم (علیهم السلام) ذکر نموده است.امام علی (علیه السلام) در حدیث «إن تنزهوا عن المعاصی یحببکم الله» (غررالحکم، ص260، ح51؛ تصنیف غررالحکم، ص187، ح3593) معیار دوست داشته شدن یک شخص توسط خداوند را دوری از گناهان ذکر نموده است.
همچنین امام صادق (علیه السلام) در حدیثی به این آیه تمسک کرد و فرمود: «فمن أحب الله أحبه الله عزوجل و کان من الآمنین» (طبرسی، علی، مشکاة الانوار، ص123) یعنی کسی که خداوند را دوست داشته باشد، خداوند هم او را دوست دارد و در امان خواهد بود.
در حدیث «قیل لعیسی علیه السلام علمنا عملاً یحبنا الله قال: أبغضوا الدنیا یحببکم الله» (اشتری، ورام مسعود، مجموعه ورام، ص134) از حضرت عیسای مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) سؤال شد که به ما عملی بیاموز که بدان وسیله خداوند ما را دوست داشته باشد، وی در پاسخ فرمود که دنیا را مبغوض بدارید و بدان دل نبندید که در این صورت، خداوند شما را دوست خواهد داشت.
:ok:
الان بحث دوتاشد یا همونه؟
من پرسیدم رضایت از جمع
شما گفتید رضایت اجتماعی
ایا رضایت خدوند از جمع(امت - ملت -طایفه-قوم) وجود دارد اصلا؟
اگر وجود دارد ایا همان رضایت اجتماعی است؟؟؟
عذرخواهی فراوان از بابت تاخیر در پاسخ گویی
رضایت از رفتار اجتماعی یک فرد با رضایت از مجموعه افراد یک اجتماع متفاوت است، برای این که بدانیم آیا رضایت خداوند از جمع وجود دارد یا خیر می توان از راه نقیض آن پیش رفت، بینید وقتی غضب الهی نسبت به اقوام وجود داشته باشد، یقینا رضایت الهی هم وجود دارد.
بدون شک خداوند نسبت به برخی اقوام غضب داشته است:
«وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فىِ دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ * كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا» (هود-67و68)
و كسانى را كه ستم كرده بودند، صيحه (آسمانى) فروگرفت و در خانههايشان به روى افتادند و مردند * آن چنان كه گويى هرگز ساكن آن ديار نبودند.
این روایت چقدر سندیت داره؟؟؟
مثلا الان اسراییل داره به فلسطین ظلم میکنه یعنی خدا غضب کرده فلسطینانو؟
یا مثلا صدام که به عراقیها ظلم میکرد؟
یا شاه که به ما (درحالی که بنظر خیلی ایمان ملت زمان شاه خیلی بهتر از ایمان فعلی است) ظلم میکرد خداوند غضبمان کرده بود؟؟؟
اصلا میشود یک مثال بزنید در مورد امتی که خداوند بخاطر غضبش کاری کرده بود که مورد ستم خلیفه شان قرار بگیرند
با جستجوی مختصری که داشتم نتوانستم برای این روایت سند قطعی برای آن پیدا کنم، در کتاب «الاصول الستة العشر» آمده است، اما در هرصورت همان طور که عرض کردم، حتی اگر سند قطعی هم داشته باشد این علامات کلیت ندارد و نمی توان هر کجا مشکلات اقتصادی، یا حکام جور مشاهد کرد علامت نارضایتی خداوند دانست، یا بالعکس، چرا که عوامل دیگری هم در این امر دخیل هستند.
الان شما شاخصهای را گفته اید که سبب رضایت میشود
اما کدام شاخصها مشخص شده اند که با دیدنشان مطمین شویم خداوند از ما راضی است نه رضایتی که اعمالمان را قشنگ نشان داده باشد !!!یا بلعکسش
انسان همواره باید بین خوف و رجاء باشد، چرا که اطمینان به رضایت الهی گاهی برای انسان خطر آفرین است، همین که شما نگران نارضایتی خداوند بوده و به دنبال جلب رضایت، و علائم آن هستید خودش مطلوب و قابل ستایش است، لذا فکر نمی کنم علامت قطعی برای رضایت الهی وجود داشته باشد، بله در مورد افعال انسان این امر وجود دارد و می توان با مقایسه با شریعت یا عقل خوب و بد بودن، یا مورد رضایت یا غضب خداوند بودن آنها را دانست، اما در مورد نفس همواره باید نسبت به آن بدبین بود، همان طور که در برخی روایات به آن اشاره شده است، مانند فرمایش حضرت امیر(ع):
من اتهم نفسه امن خداع الشیطان» (غرر الحکم، تمیمی آمدی، ص638)
هر کس نفسش را متهم کند از نیرنگ بازی شیطان در امان خواهد ماند.
در هر صورت با توجه به این که علامات و شاخص های رضایت الهی بیشتر مربوط به علم اخلاق می شود تا کلام، بهتر است در این باره برای اطلاعات بیشتر با کارشناسان گروه اخلاق مشورت بفرمایید.
موفق باشید
[="Tahoma"][="Navy"] خواستم بدونم چطور بفهمیم که خدا از یک فرد راضی است؟؟؟ و برای فرد رضایت خدا از او کافی باشد یا برایش اهمیت داشته باشد که از جمع و ملت و شیعه هم باید راضی باشد؟؟؟ لطفا معیارها را بگویید.سلام رفقا
و بفهمم چطور خدا از یک جمع و ملت راضی است؟؟؟
و کدام اولی تر است رضایت الهی از فرد یا افراد؟؟؟
و چه شاخص ها را در مسیر زندگی برگزینیم که خیال راحت داشته باشیم که خدا هم از خودم و هم از جمع راضی است.
سلام
بقای در طریق حق و عدل و نیکی و خیر که همان طریق دین است نشان از رضایت خدای متعال از فرد و جامعه است
یا علیم[/]
جمع بندی
_______________________________________
موضوع: رضایت الهی
سوال:
رضایت خداوند از فرد اهمیت بیشتری دارد، یا رضایت خداوند از اجتماع؟ علائم رضایت فردی و اجتماعی چیست؟ معیارهای کسب رضایت الهی چیست؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:
نکته اول: حیات فرد و جامعه
بدون شک جامعه نیز در قالب افرادش دارای حیات و ممات است، حیات و ممات سیاسی،فرهنگی، دینی، و...، همانطور که قرآن کریم به این امر اشاره فرموده و برای هر دو، سرنوشتی مشترک قائل شده است:
«وَ لِكلُِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا يَسْتَقْدِمُون» (1)
براى هر امتى زمانى [معين و اجلى محدود] است، هنگامى كه اجلشان سرآيد، نه ساعتى پس مىمانند و نه ساعتى پيش مىافتند.
و در آیات مختلف دیگری نیز به این ویژگیهای حیات اجتماعی اشاره فرموده است. (2)
نکته دوم: رضایت فردی در گرو رفتار فردی و اجتماعی
با توجه به اهمیت حیات اجتماعی، صرفا با انجام وظایف فردی نمی توان به رضایت الهی حتی در حیطه فردی رسید، قرآن کریم می فرماید:
«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّة»(3)
و از بلایی بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد.
و همه آحاد جامعه را به دخالت و مصلحت خواهی نسبت به سرنوشت دیگران تشویق نموده است:
«وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (4)
اصلا با بی تفاوتی نسبت به اجتماع، ایمان حقیقی برای انسان محقق نمیشود، چه برسد به رضایت الهی که مرحله اش بعد از ایمان است، پیامبر(ص) در روایت مشهوری فرمودند:
«مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِع» (5)
کسی که سیر بخوابد در حالی که همسایه اش گرسنه است به من ایمان نیاورده است.
نکته سوم: افضلیت رضایت اجتماعی بر رضایت فردی
اگرچه هر کدام از رضایت فردی و اجتماعی درجاتی دارند، اما در شرایط مساوی، رضایت اجتماعی بر رضایت فردی ارجح است، چون رضایت اجتماعی خداوند یعنی، رضایت خداوند از تک تک افراد یک جامعه، و این برتر از رضایت خداوند نسبت به یک نفر است؛ و خداوند وفور نعمت هایش را منوط به رضایت از اجتماع کرده است:
« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ » (6)
و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم ولى (آنها حق را) تكذيب كردند ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
همان طور که عذاب اجتماعی اش را منوط به نارضایتی از آن اجتماع کرده است:
«وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فىِ دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ * كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا» (7)
و كسانى را كه ستم كرده بودند، صيحه (آسمانى) فروگرفت و در خانههايشان به روى افتادند و مردند * آن چنان كه گويى هرگز ساكن آن ديار نبودند.
نکته چهارم: علامت رضایت الهی
مهمترین علامت رضایت خداوند از فرد، هدایت پاداشی است که در عرف جامعه دینی به آن «توفیق» گفته میشود، همانطور که قرآن کریم در وصف اصحاب کهف میفرماید:
«إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى» (8)
آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم.
پس رضایت الهی از فرد، در تعبیر عام آن عبارت است از کشش و جاذبه بیشتر به سمت خدا، و شوق عبادت و بندگی، و هر کسی، هرچه بیشتر مورد رضایت الهی قرار بگیرد، خداوند به او توفیق بیشتر عنایت خواهد نمود.
البته انسان همواره باید در مورد رضایت الهی از نفسش، بین خوف و رجاء باشد، همان طور که امام صادق(ع) می فرمایند:
«نَجْوَى الْعَارِفِينَ تَدُورُ عَلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الْحُب» (9)
نجوای عارفین بر سه اصل استوار است: خوف و رجاء و محبت.
اما در رابطه با رضایت و نارضایتی الهی از اجتماع، برخی روایات به علامات خاصی اشاره نمودهاند، مانند اینکه امام صادق(ع) فرمودند:
«عَلَامَةُ رِضَا اللَّهِ تَعَالى فِي خَلْقِهِ عَدْلُ سُلْطَانِهِمْ، وَ رُخْصُ أَسْعَارِهِمْ؛ وَ عَلَامَةُ غَضَبِ اللَّهِ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى- عَلى خَلْقِهِ جَوْرُ سُلْطَانِهِمْ، وَ غَلَاءُ أَسْعَارِهِم» (10)
علامت رضایت الهی از خلقش عدالت حکام بر آنها و پایین بودن قیمتهاست و علامت غضب خداوند بر مخلوقاتش ظلم کردن حکام آنها و بالا رفتن قیمتهاست.
همانطور قرآن کریم نیز در این مورد میفرماید:
« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون» (11)
و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم ولى (آنها حق را) تكذيب كردند ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
اما این دسته از علامات هرگز کلیت ندارند، و هرگز نمیتوان در همه افراد و جوامع به دنبال یک سنخ خاصی از این علامات گشت، بلکه به تبع هر فرد و اجتماعی ممکن است متفاوت باشد، شاید بلا و مصیبت برای یک شخصی علامت رضا باشد:
«إِذَا أَحَبَ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاه»(12)
هنگامی که خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را (به بلاها) مبتلا میکند.
و برای شخص دیگر علامت تنبیه و غضب:
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» (13)
و آنچه از مصیبت ها به شما میرسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده ايد.
پس هر کجا حکام ظالم، یا قیمتهای بالا و فشار اقتصادی مشاهده شد، نمیتوان به پای نارضایتی خداوند بر آن مردم گذاشت، همانطور که رفاه اجتماعی را نمیتوان به پای رضایت الهی گذاشت.
نکته پنجم: شاخص و ملاک رضایت
در یک کلام شاخص برای رضایت خداوند همان تشریع، و تبعیت از قوانین الهی است، طبیعی است که با مخالفت خداوند در فرامین، و نواهی او، رضایت حاصل نخواهد شد، همانطور که در آیات و روایات مختلفی به آن اشاره شده است:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (14)
گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
خداوند مسیر اسلام را برای انسان پسندیده است، و با پیمودن این مسیر از انسان راضی خواهد شد:
«وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(15)
و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.
و امام صادق(ع) در این مورد میفرمایند:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَمْ يُصِبْ رِضَا اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»(16)
و بدانید احدی از خلق خداوند به رضایت او نمیرسند مگر به اطاعت از او، و اطاعت از پیامبرش(ص) و والیان امر خداوند از خاندان محمد(ص).
و پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند:
«إِنَّ الْعَجَبَ كُلَّ الْعَجَبِ لِمَنْ ... عَرَفَ أَنَّ رِضَا اللَّهِ فِي طَاعَتِهِ وَ هُوَ يَسْعَى فِي مُخَالَفَتِه»(17)
جای شگفتی است، بسیار جای شگفتی است از کسی که میداند رضایت خداوند در اطاعت از اوست اما با مخالفت با (اوامر و نواهی) او در پی رضایتش است.
____________________
1) اعراف-34.
2) جاثیه-28؛ انعام-108؛ مائده-66؛ آل عمران-113؛ غافر-5؛ یونس-47.
3) انفال-25.
4) آل عمران-104.
5) الکافی، کلینی، ج2، ص668.
6) اعراف-96.
7) هود-67و68.
کهف-13.
9) مصباح الشریعة، منسوب به امام صادق(ع)، ص120.
10) الکافی، شیخ کلینی، ج5، ص162.
11) اعراف-96.
12) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج78، ص188.
13) شوری-30.
14) حجرات-13.
15) مائده-3.
16) الکافی، ج8، ص11.
17) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج74، ص182.