[=arial][="]
آگاه باش ! كه خداوند بر تو حقوقى دارد. درباره حركت و سكون و هر جايگاهى كه در آن قدم نهى و براى هر عضوى از اعضاى تحت فرمان تو و هر ابراز و امكاناتى كه آنها را به استخدام در مى آورى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]برخى از اين حقوق مهمتر و گرانتر از ساير حقوق به شمار مى آيند[/][="] .[/][/]
[=arial][="]بزرگترين حقوق ، حقوق مربوط به خداوند است حق معرفت و عبادت خدا و اطاعت از او[/][="]... [/][="]اين حقوق كه ترسيم كننده رابطه اى خلق باخالق وظيفه انسان در برابر خداست زيربنا وپايه ساير حقوق فردى و اجتماعى به حساب حساب مى آيد.
گر حقوق الهى ناديده گرفته شود و انسان موجودى غير مسوول و بى هدف و فاقد تكليف به شمار آيد در آن صورت پايبندى وى به ساير حقوق فردى و اجتماعى لغو و بيهوده مى نمايد و هيچ قانون و تكليفى ضمانت اجرا ندارد[/][="].
[/]
[/]
[=arial][="]علاوه بر اعضا كه وسيله صدور افعال مى باشند، خود افعال نيز بر انسان حقوقى دارند[/][="].[/][/]
[=arial][="]خداوند براى نماز، روزه ، انفاق و پرداخت حقوق مالى ، هديه و ساير افعال بر عهده تو حقوق و قوانينى نهاده است[/] [/][=arial][="] ادامه دارد...
[/][/]
[=arial][="]از حقوق خويشاوندان كه بگذريم حقوق اجتماعى در گستره اى ديگر مطرح است از آن جمله حقوق مربوط به مولا و سرپرستى كه تو را از قيد بردگى آزاد ساخته است
مولا و سرپرستى كه اكنون از الطاف او بهره ورى كسى كه به تو احسان كرده آن كه با نداى اذانش تو را به سوى نماز فرا خوانده ،امام جماعت تو، همنشين ، همسايه ، رفيق شريك ، اموال بدهكار، طلبكار، معاشر،
كسى كه عليه تو ادعا دارد، كسى كه تو عليه او ادعا دارى مشورت كننده با تو كسى كه با او مشورت مى كنى نصيحت خواه نصيحت گو.
آنان كه از تو بزرگترند، كسانى كه از تو كوچكترند، كسى كه دست نياز به سوى تو دراز كرده ، آن كس كه به او اظهار نياز مى كنى ، كسى كه با سخن يا رفتار به تو بدى روا داشته و كسى كه دانسته يا ندانسته درباره تو به خشونت رفتار كرده است[/][="] .[/]
[/]
[=arial][="]سپس حقوق همه همكيشانت و نيز آنان كه كافرند ولى در ذمه اسلام در آمده اند و حاكميت سياسى را پذيرفته اند[/][="].[/][/]
[=arial][="]و سرانجام حقوقى كه بر اساس حالات مختلف و مناسبتهاى گوناگون به روابط اجتماعى تعلق مى گيرد[/][="].[/][/]
[=arial][="]خوشا به حال كسى كه خدايش يارى دهد و در پايبندى به اين حقوق استوار و موفق باشد[/][="].[/][/]
[=arial][="]حق برتر خداوند برانسان اين است كه او را عبادت كند كمترين شركى به او نورزد[/][="].
[/][="]اگر انسان ، خداى خويش را خالصانه پرستش كند، خداوند نيز امور دنيا و آخرت او را كفايت خواهد كرد و آنچه محبوب و مطلوب آدمى است برايش حفظ و تدارك مى كند. [/][/]
[=arial][="]حق انسان بر خويش [/][/]
[=arial][="]حق نفسه آدمى بر او اين است كه آن را در اطاعت خداوند به كار گيرد. سرمايه وجود را هدر ندهد و صرف بيهوده گيها و گمراهي ها نكند.
و حق زبان ، گوش ، چشم و دست و... را ادا كند آنها را در مسير باطل و پوچ به كار نيندازند و در راستاى استفاده صحيح از اين امكانات خداوند يارى بجويد.[/][/]
[=arial][="]حق زبان و قوانين گفتار [/][/]
[=arial][="]حق زبان اين است كه از گرفتار شدن به گفتار زشت مصون ماند و عادت بر خوبيها و سخنان نيك پيدا كند[/][="].[/][/]
[=arial][="]زبان بايد كنترل و محبوس شود، جز آنها كه نيازى ارزشى باشد و در راستاى منافع دين و دنيا قرار گيرد.
آن را از سخنان بيهوده و كم نتيجه و زايان آورى بايد دور داشت . آنچه مشخص مى كند كه كجا بايد سخن گفت و زبان را به كار گرفت عقل است .
جمال انسان عاقل در شيوه گفتار او متجلى است [/]
[/][=arial][="] لا قوة الا بالله العلى العظيم[/][/]
[=arial][="]جمله اخير امام سجاد[/][="] (ع)[/][="] يعنى ؛ ظاهرا حكايت از دشوارى امر و ناتوانى انسان در مسير حفظ كامل زبان و تنظيم گفتار دارد.
و هشدارى است به اين كه براى موفقيت در اين راه بايد از حميت الهى ، بهره گرفت و با استمداد از درگاه او به پيروزى رسيد.
ادامه دارد...
[/]
[=arial][="]حق قواى شنوايى است كه آن را از شنيدن سخنان آلوده و شنيدنيهاى مضر دور نگاه دارى .
گوش كانالى است به سوى قلب - مركز ادراك ، تصميم گيرى و تاءثير پذيرى - انسان ، اين كانال را جز بر روى سخنان ارزشى و خير آفرين مگشاى ؛
سخنانى كه يا نتيجه مثبتى براى قلبت به ارمغان آورند و يا اخلاق كريمانه اى را به تو تعليم دهند[/][="].[/][/]
[=arial][="]ابزار شنوايى ، كانال و در ورودى قلب آدمى است و از اين طريق انواع معانى و مفاهيم به قلب مى رسد، خير باشد يا شر! و لا قوة الا بالله .[/][/]
[=arial][="]حق قواى بينايى [/][/]
[=arial][="]حق چشم اين است آن را به حرام ندوزى و جز در مسير عبرت آموزى و بينش يابى و دانش اندوزى به كارش نگيرى .
همانا چشم گذرگاه عبرتها و درس آموزيهاست[/][="] .
[/][/]
[=arial]
[="]حق پا، به كارگيرى آن در مسير عزت و دين [/][/]
[=arial][="]حق پا اين است كه آن را به حرام دراز نكنى تا به كيفر الهى مبتلا نگيرى و به راهى نكشانى كه صاحبش را به ذلت افكند.
پا چونان استرى است راهوار كه مى بايست تو را در راه دين و پيروزى در ميدان ارزشها پيش برد و لا قوة الا بالله [/][/]
[=arial][="]
[/][="]دست ، باز داشتن آن از تجاوز و ناحق [/][/]
[=arial][="]حق دست اين است كه آن را به حرام دراز نكنى تا به كيفر الهى مبتلا نگردى و در دنيا از سوى مردم ملامت نشوى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]دست از واجبات بر مدار و با دور داشتن آن از حرام حرمتش را نگه دار.
كارآيى آن را محدود به واجبات مساز بلكه در ميدان ارزشهاى غير واجب مستحبات - نيز به كارش گير[/][="]![/]
[/]
[=arial][="]استفاده خردمندانه و شرافتمندانه از اين عضو مهم بدن - دست - پاداشهاى اخروى را به دنبال خواهد داشت.
[=arial][="]حق شكم اين است كه آن را ظرف كمترين غذاى حرام قرار ندهى و نيازش را از راه حلال و به اندازه بر آورده سازى كار تقويت را به سستى و تن پرورى و ناجوانمردى و بيعارى نكشانى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]شكم بايد به هنگام تشنگى و گرسنگى تحت كنترل باشد. سيرى زياد، مايه كسالت ، كندكارى و بازماندن از ارزشها و كرامتهاست[/][="] .[/][/]
[=arial][="]زياده روى در نوشيدن آب ، مايه كند فهمى و كودنى مى شود. [/][="][/][/]
[=arial][="]كنترل قواى شهوى با ياد مرگ [/][/]
[=arial][="]حق اندام جنسى اين است كه آن را از مبتلا شدن به حرام نگاه دارى .
و اين مهم را از طريق كنترل نگاه عملى سازى ، زيرا چشم بستن از مناظر شهوت انگيز، از مهمترين عوامل مصونيت انسان به شمار مى آيد[/][="].[/][/]
[=arial][="]ياد مرگ و تهديد نفس به كيفر الهى و بيم دادن خويش از مخالفت خدا نيز از ديگر عوامل امنيت فكرى و عملى انسان از آفات شهوت است[/][="] .[/][/]
[=arial][="]پاكدامن ماندن نياز به كمك از سوى خدا دارد لا حول و لا قوة الا بالله[/][/]
[=arial][="]حق نماز اين است كه بدانى نماز حركت به درگاه الهى است . با نماز در پيشگاه خدا مى ايستى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]اگر اين حقيقت را به هنگام نماز متوجه باشى ، شايسته است كه چونان بنده اى ذليل ، چشم دوخته
به لطف و رحمت حق ، بيمناك از كجى اعمال خويش و كيفر پروردگار، اميدوار به غفران او و با تضرع به زارى در برابر خدا بايستى و نمازگزارى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]چونان كسى كه با آرامش و سرافكندگى و تواضع و كرنش به آستان بلندش سرمى سايد
و در اعماق وجود با او مناجات دارد و آزادى خويش را باز بند گناهانش مى طلبد. ولا قوة الا بالله [/][/]
[=arial][="]حق [/][="]روزه
[/][/]
[=arial][="]حق روزه اين است كه بدانى حجابى است ايمنى بخش ، پوشش است كه آدمى را از آفات زبان و گوش و چشم و اندامى جنسى و شكم مصونيت مى دهد و از آتش ايمن مى دارد[/][="].[/][/]
[=arial][="]اگر اعضاى خويش را در پس اين سپر و حجاب ، از مبتلا شدن به عصيان نگاه دارى ، اميد است كه وجودت از عذاب الهى در امان ماند
و اگر با وجود اين حجاب ، اعضاى خويش را از گناه بازدارى و با داشتن روزه ، چشمت نگاه شهوت انگيز كند و قوايت به راه نادرست صرف شود،
چه بسا اين حريم بشكافد و از آن شكاف بيرون افتاده ، آتش مبتلا شوى.
[=arial][="]حق انفاق وصدقه اين است كه بدانى نزد پروردگارت ذخيره مى شود. انفاق امانتى است كه نياز به گواه است كه نياز به گواه ندارد.(خداوند گواهي است كه نيازمند گواه نيست)
اگر به اين حقيقت رسيده باشى ، اين نكته را نيز درك خواهى كرد كه انفاق در نهان ، مطمئنتر از انفاق در عيان است ، سزاست كه انفاقها همواره سرى ميان تو و خدايت باشد[/][="].
[/][="]چه اين كه تظاهر به انفاق و نماياندن آن به خلق ، مثل اين است كه ايشان را مطمئنتر از خدا به حساب آورده اى و ميل دارى آنان نيز گواه شاهد باشند[/][="]![/]
[/]
[=arial][="]پس از اين نكته كه يد شد، بايد مراقب اين جهت باشى كه در انفاقها و بذل و نهادن و آزرده ساختن روح افراد، به همان ميزان انفاق و پس انداز تو معيوب مى شود[/][="].[/][/]
[=arial][="]منت نهادن بر ديگران به خاطر انفاقى كه كرده اى معنايش اين است كه آن انفاق را براى خود نيندوخته اى وگرنه چه دليلى دارد كه كسى براى ذخاير و اندوخته هاى خود بر ديگران منت نهد!
[/]
[/][=arial][="]حق قربانى[/][/]
[=arial][="]
[/][/]
[=arial][="] [/][="]حق قربانى اين است كه با نيت خالص و بدون خودنمايى صورت گيرد. صرفا رضا و رحمت حق مورد نظر باشد و جلب توجه ديگران هدفت نباشد[/][="].[/][/]
[=arial][="]قربانى خالصانه ، دور از ريا و خودنمايى است . و كارى كه براى خودنمايى نباشد خالى از تكلف و همراه با سهولت و آسانى ، زيرا خداوند براى بندگانش سهولت و آسانى قرار داده است[/][="] .[/][/]
[=arial][="]زندگى ساده و متواضعانه بسيار راحت تر از زندگى پر تكلف و خان منشانه است[/][="] .[/][/]
[=arial][="]زيرا تواضع و ساده زيستى با روح و فطرت آدمى سازگارتر است . و لا قوة الا بالله [/][="][/][/]
[=arial][="]حق رهبر سياسى اين است كه بدانى خداوند تو را وسيله آزمايش او قرار داده است[/][="] .[/][/]
[=arial][="]تسلطى كه حاكم و رهبر سياسى بر تو دارد، مايه ابتلا و آزمايش اوست .[/][/]
[=arial][="] بايد خيرخواهانه نصيحتش كنى و از در لجاجت و ستيز با او وارد نشوى و او و خود را به هلاكت نيفكنى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]آن گونه رفتار نكن كه تو خود شريك كارهايى باشى كه حكومت عليه تو اعمال مى كند. [/][/]
[=arial][="]در تبيين اين بخش از رساله حقوق بايد توجه به شرايط سياسى امام سجاد(ع) و نيز موقعيت شيعه داشت ، زيرا امام سجاد (ع)اين رهنمودها را به شيعيان خود داده است.
[/]
[/]
[=arial][="] و چون عصر آن حضرت از دورانهاى تاريك دينى و سياسى به شمار مى آيد، امام پيروان خويش را به نوعى تقيه فرا خوانده است ، هر چند رهنمود آن حضرت داراى جنبه هاى عمومى نيز هست.
زيرا اصولا اگر هميشه بنا به جنگ و معارضه با حكومتها و حاكمان و نظامهاى سياسى باشد، هرگز در جامعه ثبات سياسى شكل نخواهد گرفت و عدم ثبات سياسى بسيارى از امور اجتماعى را نيز متزلزل وناپايدار كرده و جامعه را مواجه با ركود اقتصادى و فرهنگى مى كند[/][="].[/][/]
[=arial][="]بنابر اين ، اصل برمدار و نصيحت ارشاد است ، مگر آن جا كه حتى نصيحت و ارشاد نيز نه دنياى مردم امنيت و رفاه يابد و نه دين مردم باقى بماند.
[/]
[/]
[=arial][="] در چنين صورتى است كه تكليف فرق كرده و براى حفظ اسلام و صيانت جامعه اسلامى ، جهاد عليه حاكم جائر ضرورت مى يابد[/][="].[/][/]
[=arial][="]حقوق مردم كه تحت مديريت و حكومت تو به سر مى برند اين است كه بدانى تو در پرتو برخى ويژگيها و توانمنديها بر آنان سرورى و فرمانروايى يافته اى ،
پس سزاوار است كه از موقعيت فرمانپذيرى آنان سوء استفاده نكرده ، بر ايشان رحم آورى و آنان را مورد حمايت و شكيبايى قرار دهى[/][="] .
[/]
[/]
[=arial][="]قدرت خويش را با لطف و رحمت به بندگان خدا بياميزى و از اين طريق خداوند را سپاسگزارى . زيرا نعمتها در پرتو شكر است .
پايدارى حكومت و فرمانروايى در سايه راءفت و رحمت و دلسوزى براى خلق ..
[=arial][="]حق آنان كه از تو مى آموزند، اىن است كه بدانى خداوند آنچه از دانش و حكمت در اختيار تو قرار داده براى خدمتگزاران آنهاست .
يعنى ؛ علم بايد در خدمت خلق خدا باشد[/][="].
[/]
[/]
[=arial][="]پس اگر در ايفاى اين نقش وفادار بودى و گنجينه دار امين و مهربانى به شمار آمدى و حق خدا را درباره بندگانش به نيكى به جاى آوردى ، راه رشد و تكامل در پيش خواهى داشت
وگرنه خائن به خدا و ظالم به خلق خواهى بود و در اين صورت سزاست كه خداوند دانش تو را برگيرد[/]
[=arial][="]حق زنى كه به وسيله ازدواج در دايره سرپرستى مرد قرار مى گيرد، اين است كه مرد به فلسفه همسرى و ارزش وجودى وى توجه داشته باشد
و بداند كه خداوند، زن را مايه آرامش ، آسايش انس و پاسدارى از زندگى و نظام خانواده قرار داده است . و نبايد از او انتظارى مغادير با اين امور داشت[/][="] .[/]
[/]
[=arial][="]اصولا زن و مرد آن گاه كه به همسر خويش را موهبتى الهى بدانند كه خداوند به او عطا كرده است .
آن گاه با چنين بينش و نگرشى ، ضرورى است كه هر كدام از آنان نعمت خدا را به شايستگى ارج نهاده ، براى هم انيس و همراهى مهربان و رحيم باشند[/][="].[/]
[/]
[=arial][="]در اين ميان هر چند وظايف مرد در ميدان مديريت نظام خانواده و تنظيم آن فزونتر است
و جنبه مديريت وى - در امور مباح - تقويت شده است ولى اين تقدم و اولويت هرگز نبايد مورد سوء استفاده قرار گيرد و وسيله بى مهرى به حقوق زن باشد
زيرا زن به هر حال حق رحمت ، انس آرامش و كامجويى دارد
و مرد [/]
[/][=arial][="]است كه اين حقوق را براى او تاءمين كند و نبايد نحوه مديريت و برنامه ريزى او مايه از ميان رفتن حقوق ياد شده زن گردد. [/][/]
[=arial][="]حق مادر اين است كه بدانى او تو را به گونه اى نگهدارى كرده رشد داده و پروريده است كه نظير و مانند ندارد.
از شيره وجودش به تو خورانده است ، و اين كارى است كه جز مادر ، كسی در حق ديگرى انجام نداده و نمى دهد[/][="].[/][/]
[=arial][="]مادر با تمام وجودش از تو حمايت و مراقبت كرده و تمامى سختيهاى دوران باردارى را بر خويش هموار ساخته است تا تو گام بر زمين نهاده اى[/][="] .[/][/]
[=arial][="]مادر دلخوش بود كه تو را سير كند، هر چند خود گرسنه بماند؛ تو را بپوشاند، سرت سايه افكند، هرچند خود طعم آفتاب را بچشد؛ خود سختى كشد و تو را به ناز پرورد؛ بيدار ماند و تو را به خواب نوش كند[/][="].[/][/]
[=arial][="]آرى مادر!
تنش ظرف وجود تو، دامنش ، آرامشگاه تو و جانش ، سپر بلاى تو است[/][="] .
[/]
[/]
[=arial][="]سرد و گرم جهان را به خاطر تو به جان خريد و تو بايد در خور چنين فداكارى و محبتى ،
شكرگزار و حق شناس وى باشى !
و البته اين حق شناسى را - با چنين وسعت وژرفايى ! - جز توفيق و كمك خداوند نتوانى ! [/]
[=arial][="]مؤذن ،خداى به را ياد تو مى آورى و به عبادت حق فرا مى خواند و بهترين بارى دهنده تو در راستاى عبادتى است كه خداوند بر تو واجب ساخته است[/][="] .[/][/]
[=arial][="]سپاس از مؤذنان در حقيقت سپاس از احسانگران است[/][="] .[/][/]
[=arial][="]آنگاه كه تو در خانه آرميده اى چه بسا او را متهم كنى چرا كه در سحرگاه تو را از بستر گرم به محراب فرا مى خواند و اين ناسازگار با طبع آسايش طلب آدمى است و نفس را خوش نمى آيد
اما او در كار خويش از سوى خدا هرگز متهم نيست شيوه اش مورد رضاى خداست[/][="] .
[/]
[/]
[=arial][="]منادى اذان نعمتى است از خدا بر تو، پس با نعمت خدا بر خوردى نيك داشته باش و شاكر باش [/][/]
[=arial][="]آن كسى كه در نماز جماعت به امامت مى ايستد، سفيرى ميان تو و خداست .
نماينده ، به درگاه پروردگار است ، از جانب ، سخن مى گويد، برايت دعا مى كند و از جانب تو، واجبات و مستحبات نماز را به جا مى آورد، اگر نقصى در كار او باشد، مقصر اوست نه تو در حالى در كاستيهاى عمل او شريك نيستى[/][="] .
[/]
[/]
[=arial][="]تو به امام جماعت احسان خاصى نكرده اى اما او خود و نمازش را سپهر تو ساخته و اين لطف ، شايان قدردانى است . و لا قوة الا بالله [/][/]
آگاه باش ! كه خداوند بر تو حقوقى دارد. درباره حركت و سكون و هر جايگاهى كه در آن قدم نهى و براى هر عضوى از اعضاى تحت فرمان تو و هر ابراز و امكاناتى كه آنها را به استخدام در مى آورى[/][="] .[/][/]
گر حقوق الهى ناديده گرفته شود و انسان موجودى غير مسوول و بى هدف و فاقد تكليف به شمار آيد در آن صورت پايبندى وى به ساير حقوق فردى و اجتماعى لغو و بيهوده مى نمايد و هيچ قانون و تكليفى ضمانت اجرا ندارد[/][="].
[/]
[/][=arial][="]خداوند براى نماز، روزه ، انفاق و پرداخت حقوق مالى ، هديه و ساير افعال بر عهده تو حقوق و قوانينى نهاده است[/]
[/][=arial][="]
ادامه دارد...
[/][/]
1 - حق سياستگذاران و سياستمداران و اداره كنندگان نظام اجتماعى .
2 - حق معلمان و سرپرستان علمى و فرهنگى .
[/][="]3- [/][="]حق مولا بر بنده . البته هر مربى و اداره كننده اى خود امام و پيشوايى به شمار مى آيد و حقوقى دارد[/][="].[/]
[/]1 - حق رعايا و افراد جامعه كه به قانون فرمانروا و حاكم گردن مى نهند.
2 - حق نيروهاى تحت تعليم و شاگردان ، زيرا كسى كه چيزى را نمى داند و در مقام دانشجويى بر آمده رعيت فرد عالم به حساب مى آيد.
3 - حق كسانى كه تو اختيار دار آنانى مانند زنان و يا كسانى كه مملوك تواند[/][="].
ادامه دارد...
[/][/]
مولا و سرپرستى كه اكنون از الطاف او بهره ورى كسى كه به تو احسان كرده آن كه با نداى اذانش تو را به سوى نماز فرا خوانده ،امام جماعت تو، همنشين ، همسايه ، رفيق شريك ، اموال بدهكار، طلبكار، معاشر،
كسى كه عليه تو ادعا دارد، كسى كه تو عليه او ادعا دارى مشورت كننده با تو كسى كه با او مشورت مى كنى نصيحت خواه نصيحت گو.
آنان كه از تو بزرگترند، كسانى كه از تو كوچكترند، كسى كه دست نياز به سوى تو دراز كرده ، آن كس كه به او اظهار نياز مى كنى ، كسى كه با سخن يا رفتار به تو بدى روا داشته و كسى كه دانسته يا ندانسته درباره تو به خشونت رفتار كرده است[/][="] .[/]
[/][/][="]اگر انسان ، خداى خويش را خالصانه پرستش كند، خداوند نيز امور دنيا و آخرت او را كفايت خواهد كرد و آنچه محبوب و مطلوب آدمى است برايش حفظ و تدارك مى كند. [/][/]
و حق زبان ، گوش ، چشم و دست و... را ادا كند آنها را در مسير باطل و پوچ به كار نيندازند و در راستاى استفاده صحيح از اين امكانات خداوند يارى بجويد.[/][/]
[=arial][="]حق زبان و قوانين گفتار [/][/]
آن را از سخنان بيهوده و كم نتيجه و زايان آورى بايد دور داشت . آنچه مشخص مى كند كه كجا بايد سخن گفت و زبان را به كار گرفت عقل است .
جمال انسان عاقل در شيوه گفتار او متجلى است [/]
[/][=arial][="] لا قوة الا بالله العلى العظيم[/][/]و هشدارى است به اين كه براى موفقيت در اين راه بايد از حميت الهى ، بهره گرفت و با استمداد از درگاه او به پيروزى رسيد.
[/]ادامه دارد...
[/]
گوش كانالى است به سوى قلب - مركز ادراك ، تصميم گيرى و تاءثير پذيرى - انسان ، اين كانال را جز بر روى سخنان ارزشى و خير آفرين مگشاى ؛
سخنانى كه يا نتيجه مثبتى براى قلبت به ارمغان آورند و يا اخلاق كريمانه اى را به تو تعليم دهند[/][="].[/][/]
همانا چشم گذرگاه عبرتها و درس آموزيهاست[/][="] .
[/][/]
[="]حق پا، به كارگيرى آن در مسير عزت و دين [/][/]
پا چونان استرى است راهوار كه مى بايست تو را در راه دين و پيروزى در ميدان ارزشها پيش برد و لا قوة الا بالله [/][/]
[/][="]دست ، باز داشتن آن از تجاوز و ناحق [/][/]
كارآيى آن را محدود به واجبات مساز بلكه در ميدان ارزشهاى غير واجب مستحبات - نيز به كارش گير[/][="]![/]
[/]ادامه دارد...
[/][/]
و اين مهم را از طريق كنترل نگاه عملى سازى ، زيرا چشم بستن از مناظر شهوت انگيز، از مهمترين عوامل مصونيت انسان به شمار مى آيد[/][="].[/][/]
[/][/]
به لطف و رحمت حق ، بيمناك از كجى اعمال خويش و كيفر پروردگار، اميدوار به غفران او و با تضرع به زارى در برابر خدا بايستى و نمازگزارى[/][="] .[/][/]
و در اعماق وجود با او مناجات دارد و آزادى خويش را باز بند گناهانش مى طلبد. ولا قوة الا بالله [/][/]
[/][/]
و اگر با وجود اين حجاب ، اعضاى خويش را از گناه بازدارى و با داشتن روزه ، چشمت نگاه شهوت انگيز كند و قوايت به راه نادرست صرف شود،
چه بسا اين حريم بشكافد و از آن شكاف بيرون افتاده ، آتش مبتلا شوى.
ادامه دارد....
[/][/][="][/]
سلام علیکم
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام قبلا در سایت در این تاپیک قرار داده شده:
اگر به اين حقيقت رسيده باشى ، اين نكته را نيز درك خواهى كرد كه انفاق در نهان ، مطمئنتر از انفاق در عيان است ، سزاست كه انفاقها همواره سرى ميان تو و خدايت باشد[/][="].
[/][="]چه اين كه تظاهر به انفاق و نماياندن آن به خلق ، مثل اين است كه ايشان را مطمئنتر از خدا به حساب آورده اى و ميل دارى آنان نيز گواه شاهد باشند[/][="]![/]
[/][/]
[/][=arial][="]حق قربانى[/][/][=arial][="]
[/][/]
[=arial][="] [/][="]حق قربانى اين است كه با نيت خالص و بدون خودنمايى صورت گيرد. صرفا رضا و رحمت حق مورد نظر باشد و جلب توجه ديگران هدفت نباشد[/][="].[/][/]
[=arial][="] بايد خيرخواهانه نصيحتش كنى و از در لجاجت و ستيز با او وارد نشوى و او و خود را به هلاكت نيفكنى[/][="] .[/][/]
[/]
[/][=arial][="] و چون عصر آن حضرت از دورانهاى تاريك دينى و سياسى به شمار مى آيد، امام پيروان خويش را به نوعى تقيه فرا خوانده است ، هر چند رهنمود آن حضرت داراى جنبه هاى عمومى نيز هست.
زيرا اصولا اگر هميشه بنا به جنگ و معارضه با حكومتها و حاكمان و نظامهاى سياسى باشد، هرگز در جامعه ثبات سياسى شكل نخواهد گرفت و عدم ثبات سياسى بسيارى از امور اجتماعى را نيز متزلزل وناپايدار كرده و جامعه را مواجه با ركود اقتصادى و فرهنگى مى كند[/][="].[/][/]
[/]
[/][=arial][="] در چنين صورتى است كه تكليف فرق كرده و براى حفظ اسلام و صيانت جامعه اسلامى ، جهاد عليه حاكم جائر ضرورت مى يابد[/][="].[/][/]
[/]
مجلس و حضورش را محترم شمارى
و با دقت سخنانش را بشنوى[/][="] .
[/]
[/]
[/]
[/]
[/][="][/]
[="][/]
پس سزاوار است كه از موقعيت فرمانپذيرى آنان سوء استفاده نكرده ، بر ايشان رحم آورى و آنان را مورد حمايت و شكيبايى قرار دهى[/][="] .
[/]
[/][=arial][="]قدرت خويش را با لطف و رحمت به بندگان خدا بياميزى و از اين طريق خداوند را سپاسگزارى . زيرا نعمتها در پرتو شكر است .
پايدارى حكومت و فرمانروايى در سايه راءفت و رحمت و دلسوزى براى خلق ..
ولاقوة الابالله [/]
[/]يعنى ؛ علم بايد در خدمت خلق خدا باشد[/][="].
[/]
[/][=arial][="]پس اگر در ايفاى اين نقش وفادار بودى و گنجينه دار امين و مهربانى به شمار آمدى و حق خدا را درباره بندگانش به نيكى به جاى آوردى ، راه رشد و تكامل در پيش خواهى داشت
وگرنه خائن به خدا و ظالم به خلق خواهى بود و در اين صورت سزاست كه خداوند دانش تو را برگيرد[/]
[/]و بداند كه خداوند، زن را مايه آرامش ، آسايش انس و پاسدارى از زندگى و نظام خانواده قرار داده است . و نبايد از او انتظارى مغادير با اين امور داشت[/][="] .[/]
[/]آن گاه با چنين بينش و نگرشى ، ضرورى است كه هر كدام از آنان نعمت خدا را به شايستگى ارج نهاده ، براى هم انيس و همراهى مهربان و رحيم باشند[/][="].[/]
[/]و جنبه مديريت وى - در امور مباح - تقويت شده است ولى اين تقدم و اولويت هرگز نبايد مورد سوء استفاده قرار گيرد و وسيله بى مهرى به حقوق زن باشد
زيرا زن به هر حال حق رحمت ، انس آرامش و كامجويى دارد
و مرد [/]
[/][=arial][="]است كه اين حقوق را براى او تاءمين كند و نبايد نحوه مديريت و برنامه ريزى او مايه از ميان رفتن حقوق ياد شده زن گردد. [/][/]از شيره وجودش به تو خورانده است ، و اين كارى است كه جز مادر ، كسی در حق ديگرى انجام نداده و نمى دهد[/][="].[/][/]
تنش ظرف وجود تو، دامنش ، آرامشگاه تو و جانش ، سپر بلاى تو است[/][="] .
[/]
[/][=arial][="]سرد و گرم جهان را به خاطر تو به جان خريد و تو بايد در خور چنين فداكارى و محبتى ،
شكرگزار و حق شناس وى باشى !
[/]و البته اين حق شناسى را - با چنين وسعت وژرفايى ! - جز توفيق و كمك خداوند نتوانى ! [/]
اگر او وجود نداشت تو نيز گام به عالم وجود نمى گذاشتى .
پس هرگاه ارزشى در زندگى و وجود خود يافتى ، بدان كه آن نعمت را از پدر دارى .
پس بدين پايه و در خور شاءن او، قدردان و سپاسگزارش باش و لا قوة الا بالله. [/]
[/]و وى را پشتوانه اى امن و مايه عزت و اعتماد به شمار آورى .
و بدانى كه او نيروى تو در برابرمشكلات و ناهنجاريهاست .
پس او را در گناه و معصيت حق و وسيله ظلم به حقوق الهى قرار نده[/][="] .
[/]
[/][=arial][="]او را در اصلاح امور خويش رها مكن و در برابر دشمنان تنها مگذار، ميان او و شياطين مانع شو،
ازنصيحت كردن او دريغ ننما و در مسير خدا همواره به او توجه داشته باش اگر فرمانبر خدا و بنده مطيع فرمانش باش
ولى اگر اهل گناه معصيت بود، فرمان و خواست خدا را بر خواست او مقدم دار.[/]
[/][=arial][="]حق آن كس كه به تو نيكى و احسان كرده ، اين است كه از او تشكر كنى و مراتب امتنان و قدرشناسى خود را به او بنمايى ،
لطفش را به زبان آرى ، او را در محافل به نيكى يادكنى و در اعماق وجودت برايش خالصانه دعا كنى تا از اين طريق در نهان و عيان يادكنى
و در اعماق وجودت برايش خالصانه دعا كنى تا از اين طريق در نهان و عيان قدرشناسى كرده باشى .
اگر توانستى بايد لطفش را جبران كنى وگرنه مترصد فرصتى مناسب باشى[/]
[/]اما او در كار خويش از سوى خدا هرگز متهم نيست شيوه اش مورد رضاى خداست[/][="] .
[/]
[/][=arial][="]منادى اذان نعمتى است از خدا بر تو، پس با نعمت خدا بر خوردى نيك داشته باش و شاكر باش [/][/]
نماينده ، به درگاه پروردگار است ، از جانب ، سخن مى گويد، برايت دعا مى كند و از جانب تو، واجبات و مستحبات نماز را به جا مى آورد، اگر نقصى در كار او باشد، مقصر اوست نه تو در حالى در كاستيهاى عمل او شريك نيستى[/][="] .
[/]
[/][=arial][="]تو به امام جماعت احسان خاصى نكرده اى اما او خود و نمازش را سپهر تو ساخته و اين لطف ، شايان قدردانى است . و لا قوة الا بالله [/][/]