رد حکیم بودن خداپرستان

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رد حکیم بودن خداپرستان

شما در پاسخ ادّعاى مادّى ها در مورد بى نظمى هاى جهان خلقت چنين مى گوييد: «كسى مى تواند تمام يا قسمتى از حوادث جهان را بى نظم معرّفى كند كه به تمام اسرار آفرينش واقف باشد، در حالى كه معلومات و كشفيّاتى كه نصيب بشر شده در برابر مجهولات بشر حكم صفر را دارد» ممكن است طرف مخالف همين جواب را در مورد «اثبات نظام صحيح جهان» كه به اتّكاى معلومات كنونى صورت مى گيرد، به خود شما برگرداند و بگويد: شما هنگامى مى توانيد نظام جهان را ثابت كنيد كه به تمام اسرار خلقت آشنا باشيد; با اين علم محدود، چگونه جهان نامحدود را حكيمانه مى دانيد؟

مخالف;2435 نوشت:
شما در پاسخ ادّعاى مادّى ها در مورد بى نظمى هاى جهان خلقت چنين مى گوييد: «كسى مى تواند تمام يا قسمتى از حوادث جهان را بى نظم معرّفى كند كه به تمام اسرار آفرينش واقف باشد، در حالى كه معلومات و كشفيّاتى كه نصيب بشر شده در برابر مجهولات بشر حكم صفر را دارد» ممكن است طرف مخالف همين جواب را در مورد «اثبات نظام صحيح جهان» كه به اتّكاى معلومات كنونى صورت مى گيرد، به خود شما برگرداند و بگويد: شما هنگامى مى توانيد نظام جهان را ثابت كنيد كه به تمام اسرار خلقت آشنا باشيد; با اين علم محدود، چگونه جهان نامحدود را حكيمانه مى دانيد؟

سلام
مخرج مشترک این دو فرض پیوستگی هستی است
در قسمت اول ما نیاز به احاطه به کل هستی داریم تا بتوانیم به شر بودن پدیده ای حکم کنیم مثل اینکه کسی یک بینی بریده شده به ما بدهد و از بخواهد قضاوت کنیم که این بینی زشت است یا زیبا
که خیلی طبیعی است که تا این بینی روی یک صورت قرار نگیرد و ما کل صورت را با تمام صفاتش یک جا ملاحظه نکنیم
قضاوتمان قضاوت درستی نخواهد بود
اما در قسمت دوم
به این احاطه نیازی نیست زیرا
اگر قسمتی از هستی بی نظم بود به حکم همان پیوستگی این بی نظمی به همه هستی سرایت می کرد و ما آن را در محدوده ای که مورد احاطه علمی ماست مشاهده می کردیم.

مخالف;2435 نوشت:
شما در پاسخ ادّعاى مادّى ها در مورد بى نظمى هاى جهان خلقت چنين مى گوييد: «كسى مى تواند تمام يا قسمتى از حوادث جهان را بى نظم معرّفى كند كه به تمام اسرار آفرينش واقف باشد، در حالى كه معلومات و كشفيّاتى كه نصيب بشر شده در برابر مجهولات بشر حكم صفر را دارد» ممكن است طرف مخالف همين جواب را در مورد «اثبات نظام صحيح جهان» كه به اتّكاى معلومات كنونى صورت مى گيرد، به خود شما برگرداند و بگويد: شما هنگامى مى توانيد نظام جهان را ثابت كنيد كه به تمام اسرار خلقت آشنا باشيد; با اين علم محدود، چگونه جهان نامحدود را حكيمانه مى دانيد؟

سلام

در پاسخ به این سؤال، باید گفت: رسیدن به این حقیقت که نظام فعلی، حکیمانه و به تعبیری نظام احسن و اکمل است از دو راه ممکن است.

اول؛ انسان از طریق عقل، بواسطۀ شناخت پیدا کردن به خالق هستی و اسماء و صفات او و اینکه این خالق، یگانه هستی بخش هستی، قدرت مطلق، غنی بالذات و حکیم علی الاطلاق عالم است. پی می بریم که از چنین وجودی با این صفات مطلقه و کامله، آثار و افعالی غیر آن صفات صادر نمی شود. یعنی از او که قادر مطلق است فعل ضعیف و از او که حکیم است اثر بدون حکمت صادر نمی شود.

پس عالم هستی که فعل و اثر چنین قادر حکیمی است، بطور قطع و یقین در بالاترین درجۀ کمال و حکمت است و به عبارتی بهترین نظام ممکن و نظام احسن و اکمل است.

از سوئی، انسان با نگرش به نظم و تدبیر کلی موجود در عالم، نیز می تواند به حکیمانه بودن این عالم و نهایت حکمت خالق آن پی برد. سوای برخی بی نظمی ها و شرور، که یا برخواسته از اقتضاءات طبیعی حیات مادی و یا در حقیقت امر، واجد حکمت و خیر و صلاح بشری است که البته نباید از آن بخش عمده که معمولاً حاصل بی تدبیری و ناشی از دخالت بی مورد و عکس العملِ اعمال خود انسان است غافل ماند.

دوم؛ از آنجائیکه بواسطۀ محدودیت و ناتوانی عقل بشری، برای انسان، امکان صد در صدی شناخت همۀ حقایق عالم اعم از عالم ماده و معنا ممکن نیست، خداوند با ارسال رسل و اوصیاء الهی و انزال کتب، از طریق وحی راه دقیق و کامل و البته بی بدیلی را برای دستیابی به شناخت حقایق موجود در عوالم غیب و شهود فراهم ساخته، که البته بهره مندی از این راه تنها برای اهل ایمان و تقوا امکان پذیر است.

از اینرو اگر چه انسان بدلیل محدودیت عقل در فهم و شناخت بسیاری از حقایق و واقعیات عالم، اسرار و حکمت ها و بواطن حوادث و اتفاقات و امور عالم ناکام است اما به مدد وحی الهی و از طریق آیات قرآن و کلام معصومان (ع) می تواند به قدر سعۀ وجودی و ایمان و معرفت حاصله اش، به بخشی از این اسرار و حکمت ها پی ببرد.

در نتیجه؛ به لطف الهی بنا به دلائلی که ذکر شد، بطلان پیش فرض مادی گرایان که "انسان بدلیل محدودیت قادر نیست به حقیقت نامحدود دست یابد، از اینرو چگونه خداپرستان جهان را حکیمانه می دانند" آشکار می شود. پس انسان از دو راه شناخت عقلی و از راه کلام وحی می تواند به این حقیقت دست یابد.

موفق باشید ...

سلام، فرمایشات شما، من را به یاد بخشی از شبهات سایتهای الحادی در مورد برهان نظم میندازد، که پاسخش را در اینجا قرار داده ایم.

مخالف;2435 نوشت:
شما در پاسخ ادّعاى مادّى ها در مورد بى نظمى هاى جهان خلقت چنين مى گوييد: «كسى مى تواند تمام يا قسمتى از حوادث جهان را بى نظم معرّفى كند كه به تمام اسرار آفرينش واقف باشد، در حالى كه معلومات و كشفيّاتى كه نصيب بشر شده در برابر مجهولات بشر حكم صفر را دارد» ممكن است طرف مخالف همين جواب را در مورد «اثبات نظام صحيح جهان» كه به اتّكاى معلومات كنونى صورت مى گيرد، به خود شما برگرداند و بگويد: شما هنگامى مى توانيد نظام جهان را ثابت كنيد كه به تمام اسرار خلقت آشنا باشيد; با اين علم محدود، چگونه جهان نامحدود را حكيمانه مى دانيد؟

در استدلال ما چنین دوری وجود ندارد. ابتدا ببینیم چگونه از نظم جزء به نظم کل پی میبریم:

همینکه اعضای این جهان، با هم جمع هستند و با هم از یک قانون پیروی میکنند، به معنای اینستکه نظم عمومی است. وقتی این جهان یکجا جمع است، یعنی تمام این جهان از یک قانون تبعیت میکند، در غیر اینصورت با هم در تضاد بودند و اصلاً جمع نمیشدند.

این جهان یک مجموعۀ واحد است و تمام اعضای یک مجموعه در ارتباط با هم هستند، پس امکان ندارد که نظم در یک گوشه از این جهان به هم پیوسته، وجود داشته باشد ولی در بقیۀ جاها بینظمی باشد، چرا که اینها بر هم تأثیر میگذارند. اگر در تمام عالم بینظمی هست، پس در اینجای عالم هم نباید نظم باشد؛ زیرا با هم در ارتباط هستند و اگر نظم در اینجا هست، معلوم است که تمام عالم مرتبط با اینجا، نظم دارند. ارتباط یعنی همین تأثیر متقابل در هم. ارتباط یک عضو با دیگری، یعنی تأثیر متقابل این دو عضو در هم. ما دلیل تجربی برای اثبات نظم در آنسوی جهان نداریم، ولی دلیل عقلی داریم که نظم جزئی مرتبط با اجزاء بینظم دیگر، امکان ندارد. در واقع محال است که یک طرف مجموعه منظم باشد و طرف دیگر منظم نباشد، زیرا ایندو متضادین هستند و متضادین در یک موضوع واحد جمع نمیشوند.

در ضمن هر چند، چنانکه عرض شد، وجود نظم در یک بخش از مجموعه دلیل بر نظم در تمام مجموعه است؛ ما با آنسوی جهان کاری نداریم. همین نظم مورد مشاهدۀ ما، در فهم و درک نظم کافی است. این نظم با ضمیمه کردن قاعده عقلی بدان، اثبات ناظم را میکند.

اما در مورد برخی بی نظمی های ادعایی، مشکل شما به صورت خلاصه این است که نمیتوانید ثابت کنید جهان میتوانست بهتر و منظمتر باشد، هر گاه شما ثابت کنید که جهان مادّه میتوانست از این منظمتر باشد، ما سخن شما را میپذیریم.



به امید ظهور

مخالف;2435 نوشت:
شما در پاسخ ادّعاى مادّى ها در مورد بى نظمى هاى جهان خلقت چنين مى گوييد: «كسى مى تواند تمام يا قسمتى از حوادث جهان را بى نظم معرّفى كند كه به تمام اسرار آفرينش واقف باشد، در حالى كه معلومات و كشفيّاتى كه نصيب بشر شده در برابر مجهولات بشر حكم صفر را دارد» ممكن است طرف مخالف همين جواب را در مورد «اثبات نظام صحيح جهان» كه به اتّكاى معلومات كنونى صورت مى گيرد، به خود شما برگرداند و بگويد: شما هنگامى مى توانيد نظام جهان را ثابت كنيد كه به تمام اسرار خلقت آشنا باشيد; با اين علم محدود، چگونه جهان نامحدود را حكيمانه مى دانيد؟

دوست عزیز ما ادعا نداریم همه دنیا را شناخته ایم بلکه معتقدیم حداقل در دنیای پیرامون خود نظم را مشاهذه می کنیم، آیا این مطلب قابل انکار است؟ یعنی در دنیابی مادی هیچ نظمی وجود ندارد؟ اگر نظم نیست پس این همه قوانین فیزیک و شمی و .. چگونه شکل گرفته اند، این فصول به طور منظم می آیند و می روند، زمین به طور منظم در مدار خود حرکت می کند و هزاران مثال دیگر که گویای نظم در دنیا است. و معتقدیم این نظم ناظمی با شعور می خواهد و نمی تواند حاصل تصادف و شانس باشد[/].[/]
[="Red"]موفق باشید[/]

موضوع قفل شده است