رب المشارق و المغارب
تبهای اولیه
عبارت مشارق ومغارب در قرآن كريم به چه معني است؟مگر چند مشرق ومغرب وجود دارد؟
عبارت مشارق ومغارب در قرآن كريم به چه معني است؟مگر چند مشرق ومغرب وجود دارد؟
با سلام
در پاسخ به این سؤال توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
1. مشرق از شرق (بر وزن قمر) و شرق، به معني طلوع آفتاب است و اصل آن به معني روشن شدن ميباشد؛ شرق اسم مكان و به معني محل طلوع ميباشد.
2. مغرب از غرب به معني دور شدن است و مغرب محل غروب و دور شدن ميباشد. غروب آفتاب عبارت است از دور شدن و پنهان شدن آفتاب از نظرها.[1]
3. در آيات قرآن مجيد، گاهي تعبير (مشرق و مغرب) به صورت مفرد آمده است مانند «و لله المشرق و المغرب»؛[2] مشرق و مغرب از آن خداست.
4. و گاهي به صورت تثنيه آمده است: مانند «رب المشرقين و رب المغربين»؛[3] پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب.
5. و گاهي به صورت جمع آمده است: مانند: «فلا اقسم برب المشارق و المغارب»؛[4] سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها.
هر يك از اينها اشاره به نكتهاي است و آن اينكه خورشيد، هر روز از نقطه تازهاي طلوع و در نقطه تازهاي غروب ميكند، بنابراين به تعداد روزهاي سال مشرق و مغرب داريم. از سوي ديگر، در ميان همه مشرقها و مغربها، دو مشرق و دو مغرب ممتاز است كه يكي در آغاز تابستان، يعني حداكثر اوج خورشيد در مدار شمالي و يكي در آغاز زمستان يعني حداقل پايين آمدن خورشيد در مدار جنوبي است (كه از يكي تعبير به مدار رأس سرطان و از ديگري تعبير به مدار رأس جدي ميكنند).[5]
اين آيات در عين اينكه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت ميكنند، بر كروي بودن زمين نيز اشاره دارند، زيرا اگر زمين كروي باشد طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئي از اجزاي كره زمين مستلزم اين خواهد بود كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرقها بدون هيچ گونه تكلف و زحمت روشن و واضح ميگردد. ولي در غير كروي بودن زمين تعدد مشرقها و مغربها كه از آيه استفاده ميگردد قابل درك و فهم نميباشد.[6] زيرا جسم مسطح بيش از يك شرق و يك غرب ندارد. فقط جسم كروي است كه هر نقطه آن يك طرف مشرق و طرف ديگر مغرب است، و هر قسمتي كه در مقابل آفتاب واقع شود، شروق آفتاب از آنجاست، در صورتي كه در جاي ديگر غروب كرده است. همچنين اختلاف افقها دلالت بر كرويت زمين ميكند و آنرا مشارق و مغارب متعددي است.[7]
چنانكه از حضرت امير المؤمنين -عليه السلام- روايت شده كه فرمود: خورشيد سيصدو شصت مشرق و سيصدو شصت مغرب دارد، از آن نقطهاي كه امروز طلوع كرد ديگر طلوع نميكند تا سال بعد در همان روز.[8]
6. بعلاوه تعبير «فلا اقسم رب المشارق و المغارب»، ممكن است به مشرقها و مغربهاي مختلف مكاني اشاره داشته باشد؛ چرا كه كرويت زمين سبب ميشود كه به تعداد مناطق روي آن، مشرق و مغرب وجود داشته باشد؛ يا اشاره به مشرقها و مغربهاي زماني باشد، زيرا ميدانيم كه حركت زمين به دور آفتاب سبب ميشود كه هرگز دو روز پشت سر هم خورشيد از يك نقطه طلوع و غروب نكند.
7. اين تفاوت مشرقها و مغربها كه با نظم بسيار دقيق و حساب شدهاي انجام ميگيرد، از يك سو سبب پيدايش فصول چهار گانه سال با آن همه بركات ميشود و از سوي ديگر، باعث تعديل حرارت و برودت و رطوبت در سطح زمين ميگردد؛ همچنين زندگي انسانها و حيوانات و گياهان را سرو سامان ميبخشد كه هر يك از اينها آيتي از آيات خدا و نشانهاي از نشانههاي اوست.[9]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيت الله خويي، شناخت قرآن، تلخيص محمد صادق نجفي و هريس ، صص104-94، قم، مدينه العلم، 1402ق.
2. آيت الله سبحاني، قرآن و معارف عقلي، صص 66-63
3. آيت الله مكارم، تفسير نمونه، ذيل آيات (اعراف، 137)، (صافات، 5)، (معارج، 40)، (بقره، 11).
4. مكارم شيرازي، در جستجوي خدا، صص 221 -195.
موفق باشید ...:Gol:
پاورقی__________________________
[1]. قرنشي، سيد علي اكبر، احسن الحديث، قم، واحد تحقيقاتي اسلامي، چاپ اول، 1366، ج 1، ص 220.
[2]. بقره/115.
[3]. رحمن/17.
[4]. معارج/40.
[5]. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ ششم، 1368، ج 25، صص 45 -46.
[6]. خويي، ابوالقاسم، البيان، قم، انتشارات انوار المهدي، چاپ هشتم، 1401ق، ص 76-75.
[7]. ميرزا خسروي شاهزاده، علي رضا، تفسير خسروي، تهران، انتشارات اسلاميه، 1397، ج 5، ص 382.
[8]. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1363، ج 2، ص 36.
[9]. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ سوم، 1371، ج 21، ص 194، بنقل از پایگاه اندیشه قم با کمی تغییر.