راه حل ما.........برای مشکل شما(بی رغبتی به درس و مدرسه)

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

محب فاطمه;1058 نوشت:
سلام
ممنون از اینکه مکان مجازی فراهم کردین تا بتونیم باهاتون درد دل کنیم.
راستش مشکل من اینه که خیلی حساسم و زود رنج.
گاهی واقعا طاقت مشکلات زندگی را ندارم و همانطور که شما گفتین کم میارم.
می خواستم ببینم برای آدم حساسی مثل من آیا راه حلی وجود داره تا راحت تر زندگی کنه؟
یه وقتا فکر می کنم خیلی زندگی را سخت می گیرم.
ممنون میشم اگر کارشناسان شما بنده را راهنمائی کنند.

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
باعرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما بهتر بود تاريخچه اي از زندگي خود و کيفت رابطه خود با ديگران و موضوعاتي که باعث زودرنجي و تحريک پذيري شما شما مي شود را به صورت جزيي مطرح مي فرموديد همچنين آمار زودرنجي و تحريک پذيری و رفتار بيروني شما هنگام زود رنجي براي مشاور اهميت دارد و در فراهم آوردن راهکارهاي درماني کمک خواهد کرد اما براي کنترل و مديريت زودرنجي و تحريک پذيري و يا به قول معروف زود از کوره در رفتن راهکارهاي زير پيشنهاد مي شود که شما بايد با دقت آن را مطالعه فرموديد و در زندگي خود عملاً انجام داده و گزارش وضعيت روحي خود را هر روز ثبت کرده و هر هفته ذکر ميزان بهتر شدنتان به کارشناسان ارسال فرماييد و تا با اصلاح و تعامل با اين مجموعه به تدريج وضعيت رواني بهتري داشته باشيد:
1- پرهيز از خود سرزنشي : شما بايد اين موضوع و مسأله را مانند يک بيماري جسماني تلقي کنيد شخصت انساني خود را تحقيقر نکنيد زيرا اين کار باعث کاهش اعتماد به نفس و عملکرد منفي در موقعيت هاي بعدي خواهد شد.
2- نوشتن ليستي از نقاط مثبت خوبي هاي و توانايي ها از نگاه خود يا از نگاه ديگران و مرور روزانه
3- ناديده نگرفتن و بي ارزش نکردن نقاط مثبت خودتان فراموش نشود
4- تهيه ليستي از ضررها و آسيب هايي که به خاطر زودرنجي در خود يا ديگران ايجاد کرده ايد به طور مثال در بعضي از موقعيت ها حق با شما بوده ولي به دليل زود رنجي حق را به طرف مقابلي که آرام بوده داده شده و سعي کنيد همراه با تاريخ و جزييات باشد.
5- تهيه ليستي از مزايا و امتيازات مديريت خشم و کنترل آن مثال : اگر بتونم خودمو کنترل کنم عذاب وجدان و احساس گناه بعد از تخليه هيجاني به سراغم نمي آيد.
6- تغيير موقعيت فيزيکي و مکاني در ثانيه هاي اوليه : معمولا ما مي توانيم در پله اول پرخاشگري ، با خود آرامي و کنترل خويشتن و تغيير موقعيت مکاني آرامش خود را دوباره باز يابي کنيم اما هر چه اين کار را به تأخير بياندازيم تسلط پرخاشگري و زود رنجي برما بيشتر مي شود.
7- پاداش دهي هنگام ايجاد يک موقعيت موفقيت آميز انگيزه را براي رفتارهاي مشابه بيشتر مي کند بنابراين ناديده نگيريد
8- ورزش و تحرکات بدني و تمرين تنفس عميق ( حبس 8ثانيه اي نفس و رها سازي آن در 8 ثانيه با کنترل خود) باعث کاهش تنش ها و اضطراب خواهد شد که مي توان گفت که اضطراب ريشه زود رنجي است.
9- پرهيز از خود سرزنشي هنگام تخليه هيجانات منفي : شما با پرهيز از زير سوال بردن شخصيت خودتان به خاطر ان رفتار جزيي با خود بگوييد من نقاط مثبت زيادي دارم و سعي مي کنم در موقعيت هاي بعدي بهتر عمل کنم
10 - سعي کنيد از قانون همه يا هيچ که نابود کننده انسانيت است پيروي نکنيد اين قانون مي گويد يا تمام رفتار ها و گفتار هاي طرف مقابل بايد به نفع و طبق ميل من باشد و يا اينکه من بايد اعتراض کنم .
11- سعي کنيد همانطور که ديگران علي رغم نقاط منفي مان با تعامل دارند و نسبي با در ارتباط دارن ماهم با جستجو نقاط مشترک و پر رنگ کردن آن ها با طرف مقابل ارتباط مسالمت آميزي داشته باشيم .
12- به هيچ احساسات منفي خود را درون ريزي يا برون ريزي پرخاشگرانه نکنيد زيرا در روش اول دچار اضطراب و افسردگي شده و در روش دوم نگرش طرف مقابل را نسبت به خود خراب کرده ايد روش سوم پيشنهادي اين است که در فضاي مناسب با لحن مناسب و محترمانه احساس ناراحتي خود را مثلا اين طور مطرح کنيد من از فلان کار يا رفتار شما احساس خوبي ندارم دو دوست دارم دلايل شما را بشنوم و يا اينکه شما اگر به جاي من بودي چيکار مي کردي؟ و يا با صحبت هاي طنز جواب طرف مقابل را بدهيد.
13- روحيه و روان شما داراي ارزش بالاي است به همين خاطر به خاطر رفتار بد ديگران خود را با ايجادعصبانيت و تنفر تنبيه نکنيد.
14 - لذتي که در عفو است در انتقام نيست : شما به دليل آگاهي بالا و معرفت بالايتان به هيچ وجه بد را با بد جواب ندهيد و زيرا اگر اين کار انجام شود فرقي با طرف مقابل نداريد بنابراين از آنجا که گذشت و فدارکاري و بخشش نشانه بزرگي و روش انبياء در مقابل دشمنان است شما اين کار را براي آرامش و لذت خودتان سرمشق زندگي قرار دهيد موفق باشيد .:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

ehsanealavi;3214 نوشت:
جناب حمید یک سوال که شاید شما به عنوان روانشناس بتوانید پاسخ بدهید:
بر فرض وابستگی و عشقی میان دو نفر که به هیچ عنوان امکان ازدواج با یکدیگر برایشان فراهم نیست ؛ ایجاد شود، چه راهکاری برای قطع این وابستگی وجود دارد.

سلام
بهتر سوالات در در تاپیک راه حل ما برای مشکلات شما مطرح کنید

سوال یکی از کاربران:
یک سوال که شاید شما به عنوان روانشناس بتوانید پاسخ بدهید:
بر فرض وابستگی و عشقی میان دو نفر که به هیچ عنوان امکان ازدواج با یکدیگر برایشان فراهم نیست ؛ ایجاد شود، چه راهکاری برای قطع این وابستگی وجود دارد.

سلام
این سوال خیلی از افراد مجرد و متاهل است به همین دلیل کمی بیشتر از سوال بالا به آن می پردازم
درباره وابستگی شدید عاطفی ( عشق) به گونه ای که فرد ترمز خویشتن داریش را از دست می دهد چند نکته قابل توجه است.
1- این افراد نسبت به توصیه کر و کور می شوند و غالبا کار خودشان را انجام می دهند.
2- اگرچه این افراد گرفتارند و از این جهت می گویند عشق ناخواسته گناه نیست و از این منظر شاید درست بگویند اما اکثر قریب به اتفاق این وابستگی ها ریشه در عدم رعایت مسایل شرعی در ابتدای کار است(نگاه،تحریک شهوت،اختلاط با نامحرم، خلوت با او و...)
3-وابستگی های عاطفی (نه دلبستگی) اگر به مرز عدم کنترل خویشتن داری فرد برسد نشانه بیماری(اختلال اضطراب و یا شخصیت )است و نیاز به درمان زیر نظر روان پزشک و روات شناس بالینی دارد.البته اطرافیان نباید با عاشق بی ترمز در گیر شوند باید با شیوه های غیر مستقیم کمک کنند تا فرد مشاوره و کمک از متخصص را بپذیرند و عشق او را صریحا رد نکنند(البته تایید هم نکنند) چون ارتباط با او را از دست می دهند.
4- اگر به مرز بیماری نرسیده باشد و فرد اراده داشته باشد از روش هایی که دوستان بالا بیان کردند باید کمک گرفت.اگرچه بهتر است همین کار زیر نظر مشاور در قالب برنامه مستمر انجام شود.
5- در روابط عشقی دو طرفه بیشتر باید آن فردی که ترمز خویشتنداری دارد کنترل کننده رابطه باشد چون عاشق بی ترمز است و فقط به رسیدن به معشوق فکر می کند.
6- متاسفانه معشوقان این عاشقان بی ترمز متوجه وابستگی بیمار گونه عاشق نمی شوند و علاقه شدید عاشق بینوا به خود را می ستایند و نزد دیگران می بالند و امتیاز خود می دانند.
7- اگر کسی متوجه سرازیری عاشقی شد سریع خود را نجات دهد و گرنه در ازدواج دچار مشکل می شود و گاهی به بی عفتی (روابط نا مشروع)کشیده می شوند.
8- تحقیقی در آمریکا بر روی ازدواج های با عشق شدید انجام شد. این پژوهش نشان داد که 95 درصد این ازدواج ها به طلاق منجر شد نگویید ممکن است ما در 5 درصد موفق باشیم چون احتمال ریسک بالا است و عقل سلیم این ریسک را نمی پذیرد. هیچ فرد عاقلی با چتری که 5/. درصد هم احتمال دهد باز نمی شود از هواپیما بیرون نمی پرد.
9- متاسفانه پیش آگاهی افراد نسبت به این گونه عشق در جامعه ما پایین است و اغلب افراد وقتی که گرفتار شدند دنبال درمان و رهایی هستند(البته بسیاری از آنها رها شدن از غم عشق را رسیدن می دانند و بس و از مشاور هم از راه های رسیدن به معشوق می پرسند نه رفع عشق و درمان).
10- باورهای دینی در تقویت ترمز خویشتنداری این افراد بسیار خوب عمل می کند. به ویژه توصیه های پیشگیرانه آن.
نکته:
قدیمی ها می گویند "طبیب کسی است که به سرش رفته باشه" . به طور قطع می گویم بسیاری از افراد و حتی متخصصان فهم درستی از عشق بیمار گونه ندارد به همین دلیل برخی به نصیحت عاشق می پردازند برخی سرزنش می کنند و برخی به مشکل او با ترغیب و تشویق شان دامن می زنند.

البته ناگفته نماند کار با عاشق بی ترمز در مشاوره بسیار مشکل است چون فرد تمایلی به تغییر ندارد و اختیار و ارده اش تا حدود زیادی منهدم شده است به همین دلیل قبل از مشاوره دارو درمانی لازم است.

عشق بیمارگونه که خود کنترلی و ترمز فرد دچار خلل می شود از جهات زیادی از جمله تغییر و تحولات عصبی و نورو ترانسمیتر ها (انتقال دهنده های عصبی) به وابستگی به مواد مخدر و اعتیاد شبیه است

من يه مشكلي كه دارم اينه كه در حالي كه خوبم روحيه ام خوبه اصلا كلا مشكلم حل شده

ولي با اين وجود بعضي اوقات ميگم نه من هنوز مشكل دارم نه هميشه)ولي دنبال اينم ببينم چه

چه مشكلي دارم فكر مي كنم ادم طبيعي نيستم ودر كل مشكل خاصي ندارم و انقدر مهم نيست

ولي فكر مي كنم مثل بقيه نيستم و يك مقدار رفتار طبيعي داشته باشم در حالي كه در برابر ديگران

خوبم اما درونم چيز ديگري است و فكر مي كنم خيلي مشكل دارم و دارم وانمود مي كنم كه سالمم

چه بايد كرد من نه دوست دارم با كسي حرف بزنم در مورد خودم مثلا با مشاور يا روانشناس

اينجور افراد مشكل را بزرگتر مي كنند حالا چرا اينجا مطرح كردم چون ديگه فكرم كا ر نمي كنه

از اين طريق مي خوام پاسخم رو بگيرم راه حلش ساده باشه منو نترسونيد همينطوري من از اين وضعيت

خود راضي نيستم
نقل قول از یکی از کاربران ...

[="tahoma"]سلام
برای پاسخ دقیق به این کار لازم است از سن ایشان بدانیم
آیا قبلا تجربه رجوع به روان پزشک را داشته؟
داروی خاصی الان مصرف می کند؟
وسواس عملی یا فکری دارد؟
آیا مرتب دلشوره دارد؟ وضعیت خوابش چه طور است, تپش قلب,تعریق زیاد,حالت تهوع,خستگی و انقباض عضلانی,و اجتناب از جمع، دلمشغولی و نگرانی درباره اندام.خود (چاقی لاغری زشتی زیبایی و..)...دارد؟[/]

فقط همین سوالات راپاسخ میدهم ازسوال پرسیدن خوشم

نمی اید بیشترمرا نگران میکند همینطوری نگرانم وکمی

ترسیدم اگرزیاد فکرکنم به کارهای روزانه ام نمی رسم

بعضی اوقات فکر می کنم واقعا ادم روانپریشی هستم

واحتیاج به یک روانکاوی اساسی دارم

22

خیر ولی باچند مشاور به صورت چت صحبت کردم

درباره مشکلاتم که تاحدود زیادی حل شده

خیر داروی خاصی مصرف نمیکنم

اره کمی وسواس عملی دارم

مرتب که نه تا حدودی بله دلشوره دارم

از خواب نپرسید که بد جوری بهم خورده و بد خواب

شدم چون ذهنم مشغول است و زیادی شلوغ درون

ذهنم

من کلا ادم کم روی ام از جمع زیاد خوشم نمی اید


بقیه هم خیر ندارم

مرامنتظر نگذارید جوابش را زود دهید

لطفا نگرانم
پاسخ به پرسش های دکتر حامی
نقل قول از همان کاربر

دوست عزیز ای کاش در مورد مشکلی که قبلا داشتی و الان الحمدلله حل شده هم کمی صحبت می کردی و اینکه آیا این حالات شما بعد از مشکلتون بیشتر شده و یا اینکه ارتباطی به مشکل شما نداره؟

گل نرگس;7291 نوشت:
[=times new roman]من يه مشكلي كه دارم اينه كه در حالي كه خوبم روحيه ام خوبه اصلا كلا مشكلم حل شده

[=times new roman]ولي با اين وجود بعضي اوقات ميگم نه من هنوز مشكل دارم نه هميشه)ولي دنبال اينم ببينم چه

[=times new roman]چه مشكلي دارم فكر مي كنم ادم طبيعي نيستم ودر كل مشكل خاصي ندارم و انقدر مهم نيست

[=times new roman]ولي فكر مي كنم مثل بقيه نيستم و يك مقدار رفتار طبيعي داشته باشم در حالي كه در برابر ديگران

[=times new roman]خوبم اما درونم چيز ديگري است و فكر مي كنم خيلي مشكل دارم و دارم وانمود مي كنم كه سالمم

[=times new roman]چه بايد كرد من نه دوست دارم با كسي حرف بزنم در مورد خودم مثلا با مشاور يا روانشناس

[=times new roman]اينجور افراد مشكل را بزرگتر مي كنند حالا چرا اينجا مطرح كردم چون ديگه فكرم كا ر نمي كنه

[=times new roman]از اين طريق مي خوام پاسخم رو بگيرم راه حلش ساده باشه منو نترسونيد همينطوري من از اين وضعيت

[=times new roman]خود راضي نيستم
نقل قول از یکی از کاربران ...


الهی به امید تو
دوست عزیز از اینکه مشکلت را با ما در میون گذاشتی ممنون.
از بابت تاخیر در پاسخگویی عذرخواهی می کنم .
اما در مورد مشکل شما :
شما به چند مشکل اشاره کردی ،در مورد رفتار شما باید عرض کنم که نوع رفتار همه ما بر می گرده به نوع نگاهمون به زندگی .
به نظر شما زندگی یعنی چی؟ :Gig:
از دید من زندگی یعنی مجموعه ای از خوبیها و بدیها ، زشتیها و زیبایی ها
اما در راستای اختیار و اراده ای که داریم ، قادریم بیشتر مواقع از زشتی زیبایی بسازیم و از بدی خوبی خلق کنیم.
پیشنهاد من به شما اینه که در درجه اول نگاهت را به زندگی تغییر بدی و سختیهایی که گاهی در مسیر زندگیت اتفاق می افته را با توکل به خدا و آرامش و صبوری به راحتی تبدیل کنی. :Gol:
سعی کن چشمهات را عادت بدی به دیدن هر چی خوبی و قشنگیه:Gol:
به نعمتهایی که خداوند در اختیارت قرار داده فکر کن و روحیه شکر گزاری را در وجودت تقویت کن. یکی از عوامل نشاط شکر نعمت پروردگار هست. ( امتحان کن) :Gol:
اجازه نده افکار منفی به ذهنت نفوذ کنند . :Gol:
از براقراری ارتباط با افراد منفی باف و افسرده که مدام از زندگی ناله و شکایت می کنند ، تا میتونی دوری کن. :Gol:
خودت را در منزل به انجام دادن کارهای مورد علاقه ات مشغول کن. :Gol:
اگر امکانش هست در کلاسهای هنری مثل ( نقاشی، خطاطی، شعر و یا موسیقی و .. ) ثبت نام کن. :Gol:
به مشکلی که قبلا داشتی و خدا را شکر برطرف شده ، دیگه فکر نکن. فقط برای زندگی آینده ات تجربه کسب کن. :Gol:
سعی کن با از بین دوستانت با اونهایی که شادند و با ایمان و آرامش ، ارتباط بیشتری داشته باشی. :Gol:
ارتباطت را با خدا که منبع آرامشه بیشتر کن. هر وقت دلت گرفت باهاش درد دل کن ، و دعا کن. از خودش بخواه که آرامش را به تو هدیه کنه. :Gol:
توسل به اهل بیت را فراموش نکن. با وجود مقدس امام زمان ارتباط برقرار کن ، با ایشون حرف بزن و درد دل کن .:Gol:
-------------------------------------------
تا اینجا به توصیه های بنده عمل کن ( لااقل به مدت یک هفته )و نتیجه را به من بگو تا با هم ادامه بدیم....

گل نرگس;7554 نوشت:

فقط همین سوالات راپاسخ میدهم ازسوال پرسیدن خوشم

نمی اید بیشترمرا نگران میکند همینطوری نگرانم وکمی

ترسیدم اگرزیاد فکرکنم به کارهای روزانه ام نمی رسم

بعضی اوقات فکر می کنم واقعا ادم روانپریشی هستم

واحتیاج به یک روانکاوی اساسی دارم

22

خیر ولی باچند مشاور به صورت چت صحبت کردم

درباره مشکلاتم که تاحدود زیادی حل شده

خیر داروی خاصی مصرف نمیکنم

اره کمی وسواس عملی دارم

مرتب که نه تا حدودی بله دلشوره دارم

از خواب نپرسید که بد جوری بهم خورده و بد خواب

شدم چون ذهنم مشغول است و زیادی شلوغ درون

ذهنم

من کلا ادم کم روی ام از جمع زیاد خوشم نمی اید



بقیه هم خیر ندارم

مرامنتظر نگذارید جوابش را زود دهید

لطفا نگرانم
پاسخ به پرسش های دکتر حامی
نقل قول از همان کاربر


دوست عزیز با توجه به مشکلاتی که ذکر کردی از جمله وسواس عملی و بی خوابی ، بد نیست یه مراجعه ای به روانپزشک هم داشته باشی تا با انجام یه سری آزمایشات و تجویز داروهایی بهبودی در شما سریعتر انجام بگیره.
گاهی ممکنه کم خونی ، اختلالات هورمونی، کم کاری یا پر کاری غده تیروئید هم باعث بروز حالتهای اضطراب و دلشوره و خستگی و بی خوابی در انسان بشه که این هم با یک چکاپ کامل و استفاده از دارو کاملا قابل درمان هست.

نقل قول از یک کاربر...

سلام. به من بگین چی کار کنم .من عاشقم اصلا حتی یه لحظه هم نمیتونم به اون پسر فکر نکنم. الان باهاش ارتباط ندارم ولی قبلا باهاش ارتباط داشتم و فکر میکردم ارتباطم سالمه ولی الان که فکر میکنم میبینم خیلی هم سالم نبوده. این اواخر بهم گفت از من متنفره چون فهمیده دوستش دارم الان من نمی خوام باهاش رابطه داشته باشم. فقط میخوام بدونم الان من باید تا آخر بسوزم وبسازم و هیچ دم نزنم ؟.من الان نزدیک 40-50 روزه مه فقط دارم گریه میکنم. اصلا عاشق بودن گناهه؟؟؟

سلام
شما دو کار می توانید بکنید کاسه گدایی به دست بگیرید و مانند گدایان مهر و محبت بخواه.و هم ملامت اطرافیان بشنو و هم خودت را به خاطر بی ارزش دانستن خود سرزنش کن. شما هرچه بیشتر به سمت او بروید او بیشتر از شما متنفر خواهد شد.
راه دوم به ارزشمندی خود بیندیش، به توانمندی ها و استعدادها و ارزش هایی که برایش زندگی می کنی.تلاش کن او را فراموش کنی.
وسایلی که احیانا از او داری دور بریز
شماره تلفن او را حذف کن
اگر از او خاطره ای نوشتی پاک کن یا پاره
درباره او دیگر باکسی صحبت نکن (بی توجهی سبب خاموشی می شود)
ذکر لا اله الا الله و آیت الکرسی را زیاد تکار کنید و بخوانید
از تنهایی بگریز
ضرر های عشق یک طرفه خود به او را بنویسید و روزی سه بار مرور کنید(ضرر هایی که به شما می رسد و به او می رسد)
این حدیث را بنویسید و دم دیدتان بگذارید کسی که عاشق شود و آن را کتمان کند و با آن وضع از دنیا برود شهید است.
- به یاد داشته باش این جدایی لطف خدا ست چون اغلب پسرها از دختر که با آنها دوست می شوند برای ازدواج خوششان نمی آید و دیر یا زود به آنها بدبین خواهند شد.

نقل قول از یک کاربر:
سال اولی است که زندگی مشترک را آغاز کرده ایم؛ اما با اینکه بیش از یک سال دوران عقد ما طول کشید و تقریبا شناخت کافی از یکدیگر به دست آورده ایم ، اما متاسفانه مشاجرات و بحث و بگو مگو در زندگی ما زیاد است.
چگونه زندگی مشترکمون را همراه با تفاهم و آرامش کنیم؟؟؟

منتظر راهنمایی شما هستم...

جزئیات ظریفی توی زندگی ما هست که از اهمیت فوق العلاده ای برخورداره, مسائل و نکاتی که برای تداوم و یک رابطه, مهم و ارزشمندند.

این مسایل خانه مجلل, پول, ماشین و مسایلی از این قبیل نیست.

این ها هیچ کدوم به تنهایی و به خودی خود شادی افرین نیستند.

پس در زندگی سعی کنید:

زمانی رو صرف پیدا کردن شیرینی ها و لذت های ساده زندگی تون کنید.

چیزهایی رو که از یاد بردید, یادآوری و تکرار کنید و هر کاری رو که باعث ایجاد
حس صمیمیت و نزدیکی بیشتر و بیشتر بین شما و همسرتون می شه,
انجام بدید..

زندگی خود به خود دوام پیدا نمی کنه.

این شما هستید که باید باعث تداوم زندگی تون بشید.

گل نرگس;8547 نوشت:
نقل قول از یک کاربر:
سال اولی است که زندگی مشترک را آغاز کرده ایم؛ اما با اینکه بیش از یک سال دوران عقد ما طول کشید و تقریبا شناخت کافی از یکدیگر به دست آورده ایم ، اما متاسفانه مشاجرات و بحث و بگو مگو در زندگی ما زیاد است.
چگونه زندگی مشترکمون را همراه با تفاهم و آرامش کنیم؟؟؟

منتظر راهنمایی شما هستم...

با سلام

راه موفقیت و رسیدن به نقطه های اشتراک و همفکری که زمینه های شادابی و طراوت و زیبائی زندگی را موجب می شود بسیار است که در ادامه بطور اجمال، به چند مورد آن اشاره می کنم:

1. تکیۀ طرفینی بر اصول، اهداف و انگیزه های شکل گیری زندگی مشترک، در تحقق همفکری و تأمین آرامش روحی و روانی زن و شوهر بسیار مؤثر است.

2. اگر زن و شوهر دارای دیدگاه های مشترک دینی و مذهبی هستند برجسته کردن این نقوش و نمادهای مذهبی به تعبیری تکیه بر جلوه های اخلاقی و معنوی نظیر صبر و توکل و گذشت و کار و خدمت به یکدیگر برای رضای خدا و ... در زیباسازی و جهت بخشی زندگی مشترک بسیار مؤثر است.

3. تعهد و پایبندی به اصول و اخلاق زندگی مشترک و نظام خانواده و احترام متقابل به یکدیگر و به باورها و منویات ارزشی همدیگر نیز در روح بخشی و معنادهی زندگی نقش اساسی ایفا می کند.

4. معمولاً زوجین در اوائل زندگی، بدلیل دخالت دادن رأی و نظر نزدیکان و ... که البته غالباً از سر دلسوزی اما بدون توجه به شرایط و زمینه ها است و نیز پرداختن به حاشیه های زندگی و اشتغال به گزارش دهی از گفتمان های پدر و مادر و خواهر و برادر و دیگر نزدیکان فامیل، دچار ناراحتی و در نتیجه اختلاف و مشاجره طرفینی می شوند.

اینکه فلانی "پدر یا مادر" تو چه گفت و چرا گفت و از این قبیل گفتگوهای اختلاف افکن؟؟؟

مادامیکه نقش سخنان و راهبردهای مداخله جویانۀ دیگران در زندگی زن و شوهر پر رنگ باشد، زن و شوهر از نقش اصلی و حقیقی خود در برنامه ریزی، جهت بخشی و زیباسازی زندگی خود غافل و ناتوانند به عبارتی تحت الشعاع گفتمان حاشیه ای اند.

تجربه نشان داده است که اینگونه دخالت ها و ادبیات مداخله جویانۀ بیرونی همیشه بوده و هیچ زمان قطع نمی شود خصوصاً که از سوی اطرافیان احساس شود که ادبیات و راهبردهاشان مورد توجه قرار گرفته و خریدار دارد. در این شرایط بنظر شما آیا می شود برای چنین زوجی در ادامۀ زندگی، آرامش و موفقیتی تصور کرد؟

و باز تجربه نشان داده که تنها راه رهائی از این مشکلات، همان راهکار قرآنی است که می فرماید: "فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه"(زمر، 18) زن و شوهر سخنان بسیاری را از نزدیکان می شنوند اما باید همۀ نسخه ها را به عرصۀ زندگی شان وارد کنند؟ بی تأمل جواب خیر است.

مشکل این زوج، عموماً مشکل همۀ زوج های جوان در ابتدای زندگی است و تنها راه آن، تصمیم و عزم جدی زن و شوهر نسبت به بی توجهی به دخالت های بی مورد اطرافیان نزدیک و ریشه کنی علت اصلی یعنی دخالت دادن حرف و حدیث دیگران در زندگی است.

که البته باید اصل تفکیک سخن صواب و پسندیده از سخن ناروا و مفسده انگیز فراموش نشود.

موفق باشید ...:Gol:

با تشکر از جناب صدیق بزرگوار

یک سوال :

چگونه به تثبیت محبت در زندگی زناشویی کمک کنیم.

«باید بدانیم دوست‌داشتن و عشق، آموختنی است و نیاز مداوم به تمرین و بازآموزی دارد‌. عشق بین زن و مرد، مانند نهالی است که اگر از آن مراقبت به‌عمل نیاید، خشک خوا‌هد شد، پس به این مسئله اکتفا نکنید که یک‌بار ابراز علاقه برای همیشه کافی است. رسیدگی روزانه به این نهال قطعاً الزامی است‌. در ضمن شرایط مختلف جوی، بیماری و شرایط خاص این نگهداری و مراقبت را صد چندان و پیچیده می‌کند. در هر شرایطی باید منعطف بود. در این مواقع است که باید چشم‌ها را شست و جور دیگر دید. باید حالات، روحیات، نیازها و توقعات طرفین لحظه به لحظه شناسایی شود و در تأمین آنها کوشید. باید بپذیریم که مراقبت و مدیریت از راه دور باغی را به محصول نمی‌رساند. باید حضور داشت و در کنار هم این نهال را رسیدگی کرد. پس باید فضاهای دیداری و گفتاری بیشتری را برای همدیگر تعریف کنیم. باید همدلی و صبر را سیاست اصلی خود قرار دهیم. اما آنچه مهم است مثل هر مهارت دیگر باید آموخت و رفع اشکال کرد. الگوبرداری صحیح و تمرین مناسب بعد از آن شاید الزامی‌ترین شروع باشد. ممارست در مهارت‌های ارتباطی، گفتاری و سایر مهارت‌های زندگی بسیاری از مشکلات و تهدید‌ها را به قوت و فرصت تبدیل می‌سازد.»

يكي از مسائلي كه برخي جوانان ونوجوانان با آن مواجه هستند گريز از درس ومدرسه ميباشد به نظر شما طريقه برخورد صحيح با اين مساله چگونه است؟ (يكي از بستگان جديدا قصد ترك تحصيل دارد انشاء الله با راهنمايي شما مانع اين كار ايشان بشوم)

محمد;11612 نوشت:
يكي از مسائلي كه برخي جوانان ونوجوانان با آن مواجه هستند گريز از درس ومدرسه ميباشد به نظر شما طريقه برخورد صحيح با اين مساله چگونه است؟ (يكي از بستگان جديدا قصد ترك تحصيل دارد انشاء الله با راهنمايي شما مانع اين كار ايشان بشوم)

سلام و تشکر از سوال خوبتون
اگه ممکنه بفرمائید انگیزه این نوجوان از ترک تحصیل چیست؟
به عبارت دیگه چرا از درس و مدرسه دلسرد شده؟

ضعف درسي واصرار زياد خانواده براي درس خواندن باعث اين مشكل شده وبه نظر خودم اعتماد به نفس پايين يكي ديگر از دلايل اين مساله است.و چون اين شخص فرزند دهم خانواده است!!تقريبا تحت نظر تمام افراد خانواده مي باشد.

سلام

ببخشید از تاخیر. محمد جان به نظرم اگر مسایل زیر را نیز در کنار گفته های خودتان بنگرید کارساز تر است ولی همکاری او خیلی مهم است.
دوستان اگر به بازی خلاقیت سرزده باشید متوجه خواهید بود که ما برای مساله می توانید راه حل های مختلف و علل متعددی در نظر بگیریم به عنوان مثال همین مشکل علل مختلفی دارد برخی علل اختصاصی و مربوط به خود فرد است. مشاور در جلسه مشاوره با مصاحبه تشخیصی با کمک مراجع و همراهان او با استفاده از تست ها تلاش می کند که علت اساسی را شناسایی کند تا زودتر علاج کند تا ما علت اصلی را ندانیم در واقع تیر به تاریکی می زنیم اما به طور کلی گریز از مدرسه علل مختلفی دارد.
- عدم مهارت ارتباطی و نداشتن دوست برخلاف دیگر بچه ها
- ضعف در دروس قبلی و گم کردن پیوند دروس فعلی با قبلی و در پی آن بی معنی بودن دروس.
- عدم تمرین در جدایی از خانواده و ابتلا به اضطراب جدایی - در نتیجه وابستگی به والدین به ویژه مادر
- سخت گیری بیش از اندازه معلمان.
- بی احترامی استاد یا معلم در جلو جمع به دلیل نداستن پاسخ سئوال ها
- همنشینان و دوستانی که مشوق او یند در ترک تحصیل .
- شکست مکرر در چند درس پشت سرهم و سرد شدن و احساس بی کفایتی کردن و تصور این که او استعداد ندارد و کمان این که افراد موفق شکست در تحصیل نداشته اند.
- بی فایده دانستن درس خواندن نسبت به اهدافی که به شکل واقعی یا کاذب در نطر دارد.
- توقع بیش از حد والدین مثلا والدین از کسی که علاقه و استعداد ریاضی ندارد انتظار نا به جا دارند در رشته ریاضی برود و این مساله را در فامیل هم مرح کرده اند به گونه ای که او نمی خواهد بعدا همه متوجه شوند او شکست خورده و موفق نبوده و با این کار جلوی قضاوت بد دیگران را می خواهد بگیرد
پیشنهاد من این است که با توجه به نکات زیر باایشان گفت و گو شود بهتر است با مشاوره این کار انجام شود یا حداقل اگر او در سنی است که می تواند با مشاور مرتبط شود و سخنان او را تحلیل و بررسی کند با 09640 تماس بگیرد

aseman;1317 نوشت:
سلام

میشه منم یه سوال کنم منم مانند خانم یاس کبود زود رنجم ولی اصلا دوست ندارم باشم

چون من یه دخترم اینطوریه خودم نمی خوام حساس و احسا ساتی باشم ازم سوء استفاده میشه

و دستم میندازند یه خاطر این مسئله


من به طور قاطع میتوانم بگویم که این رنج بخاطر قوانین شماست

مثلا شاید من پیش خودم این اعتقاد داشته باشم که (من به دیگران احترام میگذارم و دیگران هم باید به من احترام بگذارند)
ولی بنظر شما این عقیده درست است؟چه تضمینی وجود داره که همه به من احترام بگذارند؟هیچ تضمینی!
یا چرا باید همه به من احترام بگذارند؟
ذهن ما پر است از این نوع عقاید ولی تا بحال این عقیده ها را زیر سوال بردیم؟ما تنها میتوانیم رفتار خودمان کنترل کنیم ولی میشه رفتار دیگران هم کنترل کرد؟
برای این که از رفتار دیگران رنجیده خاطر نشید این را هم میگم که بسیاری از انسانها ناپخته و ناقص هستند(مثل خودم)یعنی شاید متوجه کاری که انجام میدهند نیستند یا شاید منظوری ندارن یا در شرایط سختی هست؟یا ...

به نظر من برای زندگی بهتر باید به سه چیز توجه کرد
1 فلسفه زندگی و چرایی زندگی کردن و جهان بینی درست و خودشناسی صحیح
2 شناختن احساسات و چیستی احساس و فایده ان
3 منطقی فکر کردن و داشتن روش علمی(که با این موردهای 1و 2 هم بدست میاد )
--------
1 در مورد اول بهتر است ان را به خودتان واگذار کنم

2 در مورد دوم باید دانست که احساسات حامی انسان است و احساسات مثل ابزاری است در دست ما
مثلا شما فرض کنید سوار یه ماشین شدید و یه سری چراغ توی اونجا هست که وضعیت ماشین نشون میده
مثلا وقتی چراغ سبز روشن باشه یعنی موتور ماشین ایرادی نداره ولی وقتی چراغ قرمز روشن میشه یعنی اینکه موتور ماشین ایرادی پیدا کرده
احساسات انسانها هم دقیقا همین طور است و وضعیت ما را نشان میدهد
وقتی ناراحت یا عصبانی هستیم مثل وقتی که چراغ قرمز ماشین روشن میشه یعنی مشکل وجود داره و باید مشکل برطرف کرد ولی بعضی ها سعی میکنند با مواد مخدر یا الکل و ... این چراغ قرمز از جا بکنند تا خیالشون راحت بشه!

3 در مورد سوم نیز گفتم منطقی فکر کردن و جمله ساده ای است ولی بسیاری از انسانها منطقی فکر نمیکنند
باید قواعد علم منطق به ذهن تعمیم داد تا نتیجه گیری ها و استدلالهای غلط نکنیم و از روش علمی استفاده کرد
منظور از روش علمی روشی است که در ان برای حل یک مساله می بایست از روش ازمایش و خطا استفاده کرد و به نوعی یعنی تقریب زدن جواب مساله
در روش علمی اصل عدم قطعیت را می بایست بپذیریم یعنی راه حل خود را هیچ وقت بهترین راه حل نمیدانیم
بلکه در این روش شما در مورد چیزی راه حلی را ارایه میکنید و با سولات مختلف در مورد راه حل خود جوابی را که به مساله دادید ان را اصلاح میکنید تا به جواب درست تر نزدیک شویم
به نظر من نباید به مشکلات زندگی ، مشکل گفت بلکه انها را باید نوعی مساله دانست برای حل کردن
چون دنیا کوره انسان سازی است و محلی است که باید استعدادهای بالقوه به استعدادهای بالفعل تبدیل کرد

محمد;11612 نوشت:
يكي از مسائلي كه برخي جوانان ونوجوانان با آن مواجه هستند گريز از درس ومدرسه ميباشد به نظر شما طريقه برخورد صحيح با اين مساله چگونه است؟ (يكي از بستگان جديدا قصد ترك تحصيل دارد انشاء الله با راهنمايي شما مانع اين كار ايشان بشوم)

مشکل اینجاست که علم تبدیل به ابزار شده و در عصر ما علم و قدرت با هم ازدواج کردند و علم معنی اصلی خودشو از دست داده
مثلا من از یکی میپرسم برای چی درس میخونی و میخوای مدرک بگیری ؟ میگه تا چماق بشه بزنم توی سر شوهرم! D:
درس خوندن جنبه ابزاری پیدا کرده و مثل جام تلخی شده که باید ان را بنوشی تا بتوانی به مراد دل برسی
ولی ایا کسی پیدا میشه که مثلا فیزیک مطالعه کنه تا به خدای خودش معرفت بیشتری پیدا کنه؟ایا کسی پیدا میشه که به این نوع نگاه به فیزیک نگاه کنه؟نه تنها در مورد فیریک در مورد هر چیزی

من نوشته های بعضی از دانشمندان که مطالعه میکنم میفهمم که ان چیزی را که در مورد ان تحقیق میکردند برای انها معنی و یک مفهومی داشته مثلا در دستگاه جبر بول ، بول 1 به معنای هستی و 0 به معنی پوچ و عدم میدانست منظورم اینه که برای بول 0 و 1 فقط دو عدد ساده نبودند
یکی دیگر از مشکلات نداشتن هدف است
مثلا شما یه چیزی رو یاد میگیری اصلا نمیدونی برای چی باید یاد بگیری؟چه فایده ای داره؟چرا درس داده میشه؟تاریخچه پیدایشش چی بوده؟چی شده که تبدیل به یک مبحث شده؟
روی این جور سوالها بحث نمیشه
متاسفانه توی همین رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان(چون من در این حیطه بودم تنها در این مورد اظهار نظر میکنم) مطالب به صورت خشک ارایه میدهند
یعنی یک فرمول 6 متغیره رو میگن باید حفظ کنی و برای اینکه توی کنکور هم قبول بشی(استفاده ابزاری از علم و تلخ کردن شیرینی علم)باید بری این 10 تا نکته رو هم حفظ کنی! Fool
ولی کسی نمیاد بپرسه که این فرمول چه کسی درست کرده؟چرا اختراع شده؟بدرده چی میخوره؟در چه قرنی اختراع شد؟چه کاربردی داره؟از کجا اومده؟
یک مساله دیگر اینه که نحوه درس دادن در مدرسه(کتاب) خلاقیت را میکشد
خلاقیت یکی از مظاهر فطرت انسان است ولی به ان در این شیوه تدریس اهمیت داده نمیشود
مثلا از کسی که میخواد موسیقی را یاد بگیره میپرسی چرا میخوای یاد بگیری؟جواب میده چون میخواهم از نواختن ان لذت ببرم ولی کسی را دیدید که بگه درس میخونم تا از ان لذت ببرم!؟ اینها بدون دلیل اتفاق نمی افته
---------
پس خلاصه این شد
استفاده ابزاری از علم و تلخ کردن شیرینی ان
معنی و مفهوم نداشتن درس برای دانش اموز اگر هم معنی داشته باشد معنی ان استفاده ابزاری است (مثلا فخر فروختن به دیگران یا راضی کردن پدر و مادر یا قبول شدن در کنکور)
این مطالب من ناقص است و خوشحال میشم اگر کسی ایده ای نو داره ارایه بده

سلام
نمی دونم اینجا جای مناسبیه که باهاتون درد دل کنم یا نه؟! ولی من مشکلم را می گم و امیدوارم در همین سایت جوابم را بگیرم.
مشکل من اینه که به هر کسی خوب می کنم جز بدی چیزی ازش نمی بینم ، یه جورایی انگاری دستم نمک نداره ، نمی دونم ! شاید آدمای دور و برم قدر نشناسند شایدم من زیادی به دیگران لطف می کنم.
از کارشناسان سایت می خوام تا من را راهنمایی کنند .

همه انسان ها ناقص و ناپخته هستند برای همین نباید از دست انسان ناپخته و ناقص دلخور شد
شاید ان هایی که شما از انها ناراحت هستید در شرایط عادی نباشند
مثلا ممکنه یکی ببینیم که سر چهار راه چراغ قرمز رد کرده ولی شاید مشکلی داره منظورم اینه که شاید کسی به بیمارستان بخواد برسونه یا .... ما چه می دونیم؟ ما فقط دیدیم که یکی چراغ قرمز رد کرده و هیچ اطلاع دیگه ای نداریم
یعنی هر کدام از ما از دیگری در ذهنمان یک تصویری می سازیم و طبق ان تصویر شروع به پیش داوری های خودمون میکنیم و یه طرفه پیش قاضی میریم ولی کسی از خودش می پرسه اینایی که من در ذهنم درست کردم صحت داره یا نه؟

asgari33;17113 نوشت:
سلام
نمی دونم اینجا جای مناسبیه که باهاتون درد دل کنم یا نه؟! ولی من مشکلم را می گم و امیدوارم در همین سایت جوابم را بگیرم.
مشکل من اینه که به هر کسی خوب می کنم جز بدی چیزی ازش نمی بینم ، یه جورایی انگاری دستم نمک نداره ، نمی دونم ! شاید آدمای دور و برم قدر نشناسند شایدم من زیادی به دیگران لطف می کنم.
از کارشناسان سایت می خوام تا من را راهنمایی کنند .


با کسب اجازه از اساتید خودم در بخش مشاوره و خانواده

سلام دوست عزیز

در خصوص مطالب شما، توجهتان را به چند نکته جلب می کنم:

1. اصولاً اینکه شما تصور می کنید به هر کس خوبی می کنید جز بدی نمی بینید، تصور درستی نیست و تنها کلامی است که در ادبیات ما به صورت عادت در آمده است، اما در عالم واقع؛ اگر به خودتان و جامعۀ پیرامونی تان رجوع کنید، در می یابید که حقیقت چیز دیگری است.(اگر لازم دانستید در فرصتی دیگر، بیشتر و مصداقی تر توضیح خواهم داد)

2. نکته ای که شما به عنوان یک انسان، باید مدنظر داشته باشید، انجام وظایف انسانی نسبت به همنوعان است و در گام بعدی بعنوان یک مسلمان و مؤمن به خدا و شخصیت ایمانی در انجام اعمال نیک و خدمت به مردم باید نیت خالصانه و الهی داشته باشید.

معمولاً کسانی که در خدمت به دیگران نیت خالص و الهی ندارند، و یا با چشم داشت خاصی به مردم خدمت کرده یا می کنند همیشه از مردم متوقع و انتظارات بی حساب، دارند، و در صورتی که انتظاراتشان برآورده نشود، احساس می کنند که طرف مقابل خوبی را با بدی جواب داده، اما کسانی که نیاتشان خالص و الهی است، حتی در برابر بدی و ناسپاسی مخدوم (کسی را به او خدمت کرده اند) ناراحت و غمگین نمی شوند بلکه باز هم اگر امکان و شرایط لازم را داشته باشند و نیازی احساس شود، از خدمت دریغ نمی کنند.

3. شما اگر امکان و توانائی خدمت و کمک به دیگران را دارید باید شکرگزار چند نعمت الهی باشید:
اول؛ اینکه خدا شما را واسطۀ رفع گرفتاری و گشایش امورشان قرار داده است.
دوم؛ عزت و سربلندی که محتاج و نیازمند خلق خدا نیستید.
سوم؛ توفیق خدمت رسانی به محرومان و ضعفاء یافته اید که امکان و ثروت تان در راه خدمت به خلق صرف می شود، بسا مردمی که توانائی و ثروتشان در راه شیطان و ظلم به بشریت صرف می گردد.
چهارم؛ سرمایۀ دنیائی شما، در مسیر سعادت و تأمین سرمایۀ آخرت و بهشت و رضوان، قرار گرفته است.

4. اگر رضای خدا را سرلوحۀ کارها و اقدامات خیرخواهانه تان قرار بدهید از دیگران هیچ انتظاری نخواهید داشت و هیچ احساسی را با شیرینی احساس رضای خداوند معاوضه نخواهید کرد.

5. توصیه می کنم با روحیۀ وظیفه شناسی، انسان دوستی و رضایت خدا در صورتی که امکان و قدرتی دارید، به خیر رسانی به مردم ادامه دهید و این فیض عظیم را با هیچ ثروتی و هیچ احساسی معاوضه نکنید.

التماس دعا ...:Gol:

صدیق;17132 نوشت:


با کسب اجازه از اساتید خودم در بخش مشاوره و خانواده

سلام دوست عزیز


در خصوص مطالب شما، توجهتان را به چند نکته جلب می کنم:

1. اصولاً اینکه شما تصور می کنید به هر کس خوبی می کنید جز بدی نمی بینید، تصور درستی نیست و تنها کلامی است که در ادبیات ما به صورت عادت در آمده است، اما در عالم واقع؛ اگر به خودتان و جامعۀ پیرامونی تان رجوع کنید، در می یابید که حقیقت چیز دیگری است.(اگر لازم دانستید در فرصتی دیگر، بیشتر و مصداقی تر توضیح خواهم داد)

2. نکته ای که شما به عنوان یک انسان، باید مدنظر داشته باشید، انجام وظایف انسانی نسبت به همنوعان است و در گام بعدی بعنوان یک مسلمان و مؤمن به خدا و شخصیت ایمانی در انجام اعمال نیک و خدمت به مردم باید نیت خالصانه و الهی داشته باشید.

معمولاً کسانی که در خدمت به دیگران نیت خالص و الهی ندارند، و یا با چشم داشت خاصی به مردم خدمت کرده یا می کنند همیشه از مردم متوقع و انتظارات بی حساب، دارند، و در صورتی که انتظاراتشان برآورده نشود، احساس می کنند که طرف مقابل خوبی را با بدی جواب داده، اما کسانی که نیاتشان خالص و الهی است، حتی در برابر بدی و ناسپاسی مخدوم (کسی را به او خدمت کرده اند) ناراحت و غمگین نمی شوند بلکه باز هم اگر امکان و شرایط لازم را داشته باشند و نیازی احساس شود، از خدمت دریغ نمی کنند.

3. شما اگر امکان و توانائی خدمت و کمک به دیگران را دارید باید شکرگزار چند نعمت الهی باشید:
اول؛ اینکه خدا شما را واسطۀ رفع گرفتاری و گشایش امورشان قرار داده است.
دوم؛ عزت و سربلندی که محتاج و نیازمند خلق خدا نیستید.
سوم؛ توفیق خدمت رسانی به محرومان و ضعفاء یافته اید که امکان و ثروت تان در راه خدمت به خلق صرف می شود، بسا مردمی که توانائی و ثروتشان در راه شیطان و ظلم به بشریت صرف می گردد.
چهارم؛ سرمایۀ دنیائی شما، در مسیر سعادت و تأمین سرمایۀ آخرت و بهشت و رضوان، قرار گرفته است.

4. اگر رضای خدا را سرلوحۀ کارها و اقدامات خیرخواهانه تان قرار بدهید از دیگران هیچ انتظاری نخواهید داشت و هیچ احساسی را با شیرینی احساس رضای خداوند معاوضه نخواهید کرد.

5. توصیه می کنم با روحیۀ وظیفه شناسی، انسان دوستی و رضایت خدا در صورتی که امکان و قدرتی دارید، به خیر رسانی به مردم ادامه دهید و این فیض عظیم را با هیچ ثروتی و هیچ احساسی معاوضه نکنید.

التماس دعا ...:gol:

راهنمائیهای خوبتون را سعی می کنم عمل کنم.
سعی می کنم رضای خدا را همیشه مد نظر داشته باشم؛ اما قبول کنید سخته برای کسانی که قدر شما را نمی دونند و نیکی شما را در حق خودشون وظیفه شما می دونند خوبی کرد .
در مقابل انسانهای مغروری که از بالا به شما نگاه می کنند چطور رفتار کنیم؟

asgari33;17113 نوشت:
سلام
نمی دونم اینجا جای مناسبیه که باهاتون درد دل کنم یا نه؟! ولی من مشکلم را می گم و امیدوارم در همین سایت جوابم را بگیرم.
مشکل من اینه که به هر کسی خوب می کنم جز بدی چیزی ازش نمی بینم ، یه جورایی انگاری دستم نمک نداره ، نمی دونم ! شاید آدمای دور و برم قدر نشناسند شایدم من زیادی به دیگران لطف می کنم.
از کارشناسان سایت می خوام تا من را راهنمایی کنند .

سلام دوستانم نکات خوبی بیان کردند در تکمیل سخنان ایشان توصیه هایی می کنم باشد که مفید باشد:
1- تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
2- در خوبی کردن به دیگران مدیریت داشته باشید البته مصداقی بیان کرده بودید بهتر می شد سخن گفت. به عنوان نمونه گاهی خوبی ما عین بدی است. مث مادری که فرزند خودش را وابسته بار می آورد نمی گذارد سردی و گرمی زندگی را خود تجربه کند.
3- بدی نباید به دیگران کنیم اما باید در تربیت از شیوه های مختلف کمک بگیریم مثلا گاهی محروم کردن افراد از نعمت ها و خوبی ها سبب توجه به گذشته ای می شود که در حق آنها خوبی شده
4- گاهی می توانیم برای متنبه کردن افراد از واسطه های امین و راز دار کمک گرفت.
5- گاهی مشکل به سبک خود ما بر می گردد ما طوری رفتار کرده ایم که دیگران پر توقع بار آمده اند البته برای تغییردادن سبک خود و دیگران حتما به اصل تدریج توجه شود:Gol::Sham:

برای این که فردی در برابر استرس سنگین فقدان و داغدیدگی عزیزان مقاوم باشد و افسرده و پژمرده:Ghamgin: نشود اسلام توصیه های روان شناختی ای دارد؟

حامی;17269 نوشت:

5- گاهی مشکل به سبک خود ما بر می گردد ما طوری رفتار کرده ایم که دیگران پر توقع بار آمده اند البته برای تغییردادن سبک خود و دیگران حتما به اصل تدریج توجه شود:gol::sham:

خیلی ممنونم از کارشناسان خوبی که من را راهنمایی کردند .
اگرممکنه در مورد اصل تدریج بیشتر توضیح بدهید ممنون میشم.

بنام حضرت دوست:Gol:

سلام به همگی

سوالی که می خوام با همکاری شما دوستان خوبم به جواب آن برسم اینه:

اگر مادر و دختر یا پسر مجردش با هم مشکل داشته باشند یا به عبارتی سر ناسازگاری داشته باشن ، به نظر شما چاره چیه؟

گل نرگس;1057 نوشت:
الهی به امید تو

در زندگی هر کدوم از ما کمابیش یه مشکلاتی دیده می شه که شاید یه وقتا در مقابلش کم میاریم.
برای اینکه
خوب زندگی کردن مهارت می خواد.

باید یاد بگیریم اصولی را که با رعایت اونها هیچوقت تو زندگی
کم نیاریم.

تصمیم داریم در این مجموعه کنار هم به بررسی مسائل و مشکلاتمون بپردازیم و راه حل اونها را از دید کارشناسان بررسی کنیم.

فقط یه خواهش :
ما را محرم اسرار خودتون بدونید و با ما درددل کنید.
تجربیات زندگیتون را به ما هدیه کنید.

اصلا
اگه فکر می کنید مشکل شما خیلی خصوصیه با دکتر حمید به طور خصوصی مشورت کنید.
اگر هم فکر می کنید مشکل شما فقط مال شما نیست ؛ بلکه برای خیلی از دوستانتون هم مساله سازه
اینجا مناسبترین مکان برای بیان اونهاست.
تا ما هم استفاده کنیم...



سلام. من حدود 15 روز ديگه كنكور دارم ولي كلا از همه چي نا اميدم نه تنها از كنكور ، از همه چي خسته و نا اميدم ، اصلا انرزي ندارم و خيلي خسته ام.
از اون طرفم وقتي مي بينم تعداد كنكوري ها بالا و تعداد ورودي ها كمه اصلا اميدي ندارم.
خواهش ميكنم كمكم كنيد.

گل نرگس;1057 نوشت:
الهی به امید تو

در زندگی هر کدوم از ما کمابیش یه مشکلاتی دیده می شه که شاید یه وقتا در مقابلش کم میاریم.
برای اینکه
خوب زندگی کردن مهارت می خواد.

باید یاد بگیریم اصولی را که با رعایت اونها هیچوقت تو زندگی
کم نیاریم.

تصمیم داریم در این مجموعه کنار هم به بررسی مسائل و مشکلاتمون بپردازیم و راه حل اونها را از دید کارشناسان بررسی کنیم.

فقط یه خواهش :
ما را محرم اسرار خودتون بدونید و با ما درددل کنید.
تجربیات زندگیتون را به ما هدیه کنید.

اصلا
اگه فکر می کنید مشکل شما خیلی خصوصیه با دکتر حمید به طور خصوصی مشورت کنید.
اگر هم فکر می کنید مشکل شما فقط مال شما نیست ؛ بلکه برای خیلی از دوستانتون هم مساله سازه
اینجا مناسبترین مکان برای بیان اونهاست.
تا ما هم استفاده کنیم...



sسلام من حدود 15 روز ديگه كنكور دارم ولي اصلا اميد ندارم ، از همه چي خسته شدم حتي از زندگي.
از اون طرف وقتي مي بينم تعداد كنكوري ها بالا و تعداد ورودي ها كمه خيلي نا اميد تر ميشم.
خواهش ميكنم كمكم كنيد.

سلام دوست من
امیدت به خدا باشه
زندگی هزار لایه تو در تو دارد همه زندگی به کنکور ختم نمی شود که ما قبول نشدن را فاجعه در نظر بگیریم. اگر فکر کنیم که اگر قبول نشویم دنیا به آخر می رسد اضطراب سرتاپای ما را می گیرد به گونه ای که اگر آماده هم شده باشیم این اضطراب سبب به هم ریختن ما می شود. اگر در زندگی هدف واقعی داشته باشیم دنبالش خواهیم بود امسال نشود برای سال دیگر برنامه می ریزیم. می دانم برای کسی که با خود می گوید امسال باید حتما قبول شود تلخ است اما از واقع نباید فرار کنیم باید توانایی خود را هم بسنجیم و گذشته خود را هم در نظر بگیریم اگر قبلا خوب درس نخوانده ایم اشتباه است براساس قانون مزخرف خواستن توانستن است تصمیم بگیریم ظرف چند روز به خواسته خود برسیم با توجه به این مقدمه نکات زیر قابل توجه است:
1- به همان مقدار که به درس فکر می کنید به فکر، تغذیه، خواب، تفریح و استراحت و شارژ جسمی و ذهنی خود باشید و گرنه کم می آورید.
2- چایی، قهوه و کاکائو و نوشابه کم مصرف کنید.
3- این 15 روز را اختصاص به مرور درس ها بدهید همه انرژی خود را بر یک درس نگذارید.
4- درس هایی که مطالبش به هم نزدیک است را با فاصله مطالعه کنید تا در ذهن تان طبقه بندی یشان به هم نریزد.
5- از ذکر، توسل، نماز، نذر و برای رسیدن به آرامش و خواسته خود مدد بگیرید.
6- با خود بگویید ترجیح می دهم امسال قبول شوم از بکار بردن جملاتی مانند حتما یا باید امسال قبول شوم اجتناب کنید.
7- نسبت به زمانی که دارید بر دروس وقت بگذارید.
8- خواندن یک طرف داستان است و مرور طرف دیگر(مرور را فردای آن روز داشته باشید تا در حافظه بلند مدت جاگیر شود)
9- مطالب و خلاصه ها را با ذوق و بیان خودتان تقسیم بندی و تلخیص کنید.
10- همه موفقیت ما از کانال کنکور حاصل نمی شود. هرچند مسیر خوبی است.

اگر متناسب با توان و استعداد و امکانات مان به وظیفه فکر کنیم نه نتیجه آرامش ما زیاد خواهد شد. و نزد خود و خانواده و خدا سربلند خواهیم بود

سلام سلام سلام:Gol::Gol::Gol:

واقعا خسته نباشید
اینو جدی میگم:

[="Red"]گل کاشتید[/]

جناب حامی لطف کنید هر چی که میدونید مشکل اکثریت ادماس ولی خوب ازش بی خبرن رو بگید

ممنون:Gol:

موضوع قفل شده است