رابطه ی اخلاق و احکام ، این بار از منظری دیگر

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

و طاها;919914 نوشت:
درجه ی اثر باید در فرض مسئله ی فقهی لحاظ شود تا حکم درستی داده شود ...

يك مطلب به ذهنم رسيد كه حرفم را دقيق بيان كنم
ببينيد ، حكم فقهي طبق يك سري موارد مشخص ميشود
مثلاً ميگويند طلاق به خودي خود مكروه است اما ممكن است
در شرايطي حرام بشود ، در شرايطي مستحب و حتي در شرايطي واجب

حال حرف من اين است كه علاوه بر تمام آيتم هايي كه درمورد شرايط مي شناسيم
يك شرط ديگر هم براي تعيين حكم وجود دارد كه فقيه و مرجع هيچ وظيفه اي ندارد آن را در نظر بگيرد
اين شرط ،
"ميزان عقل ، فهم و درك مكلف"است

[="Tahoma"][="Blue"]

رحمت;919904 نوشت:
سلام
قبل از آنکه پاسخ مطالب شما و جناب رضا-دی را بدهم لازم است ابتدا تعریفی از اخلاق و فقه ارائه کنید اولا و ثانیا نسبت اخلاق و فقه را مطرح کنید که تساوی است یا تباین یا عام و خاص (در دو حالت عمومیت دین بر اخلاق یا عمومیت اخلاق بر دین) و یا عموم و خصوص من وجه و ثالثا اینکه منبع استباط احکام مشخص است (کتاب و سنت و عقل و اجماع) منبع استنباط اخلاق را هم بفرمایید که محل نزاع تقریر شود سپس به مطالب شما پاسخ خواهم داد
به این جهت عرض می کنم که شما فقه را دارید به اسم اخلاق معرفی می کند لذا به نظر می رسد ذهنیت صحیحی از اخلاق و فقه ندارید که اگر سه موضوع فوق را مشخص کنید می شود بهتر بحث ادامه پیدا کند.

این ها از ابتدائیات مباحث اخلاقی است، تعریف اخلاق، تفاوت یا شباهت آن با فقه، و این که منبع استنباط احکام احکام چیست، مباحثی است که قبلا و مفصل به آن پرداخته شده است. این گونه مباحث مباحثی طلبگی است که هر کسی نمی داند باید برود پیرامون آن مطالعه کند تا شبهات و سوالاتش برطرف شود. بحث ما فراتر از این است و داخل مباحث دقیقتر و ریزتری شده ایم ظاهرا شما تعریف صحیحی از اخلاق و فقه برایتان نکرده اند یا مبانی دیگری دارید که خیلی خوب هم است ما بدانیم و همانها را درا ینجا مطرح بفرمایید تا در موردش باهم بحث کنیم.[/]

Reza-D;919918 نوشت:
من ميگويم در برخي موارد عذاب مي كند ، حتي اگر در اصطلاح فقهي به آن عمل گفته بشود مكروه
از نظر من فرق است بين افراد دراين زمينه

يعني شايد خداوند مثلاً از مني كه حد فهمم پايين تر است انتظار نداشته باشد و حكم را براي من مكروه در نظر بگيرد
ولي از جناب "وطاها" كه عاقل تر است انتظار بيشتري دارد و آن مكروه را براي شخصِ "وطاها" حرام بداند
دقت بفرمائيد خداوند اين را با شناخت از شما لحاظ ميكند. يعني شما قطعاً به ميزان فهم خود آگاه هستيد و لذا اين موضوع به معناي تبعيض نيست

اگر مقصود شما این است که یک شرایط خاص در واقعیت وجود دارد و شخصی به معلومات خود نسبت به واقعیت نگاه می کند و تشخیص می دهد که دریافت طلب، مصداق حرام است اگر چه ممکن است واقعیت ماجرا،کراهت باشد.
بله قبول دارم.
اینجا او به واقعیت ماجرا کاری ندارد
لذا در یک شرایط ثابت ممکن است هر مکلفی بنا به علمی که نسبت به واقعیت ( واقعی خارجی یعنی شرایط خودش و غیر خودش در واقعیت یعنی همه ی شرایط دخیل ) دارد به یک حکمی برسد که با مکلف دیگر متفاوت باشد و این تفاوت به خاطر متفاوت بودن واقعیت نیست بلکه به خاطر تفاوت در ادراک آنها از واقعیت است و خدا هم تکلیف را روی علم و ادراک ما گذاشته است نه آنچه در واقعیت وجود دارد چون تکلیف به ما لایطاق است ..

این مسئله در مورد احکام فقهی هم صادق است ....
یعنی خدا کار ندارد که احکام فقهی چه هستند ... ملاک ادراک و علم شما به این احکام است ... ممکن است شما از تحلیل عناوین فقهی به حرمت برسید و شخص دیگری به کراهت برسد، این تفاوت به خاطر تفاوت عناوین نیست بلکه به خاطر مقدار سطح علم و تحلیل این دو مکلف روی عناوین و تشخیص مصداق آن عناوین است ...

Reza-D;919920 نوشت:
يك مطلب به ذهنم رسيد كه حرفم را دقيق بيان كنم
ببينيد ، حكم فقهي طبق يك سري موارد مشخص ميشود
مثلاً ميگويند طلاق به خودي خود مكروه است اما ممكن است
در شرايطي حرام بشود ، در شرايطي مستحب و حتي در شرايطي واجب

حال حرف من اين است كه علاوه بر تمام آيتم هايي كه درمورد شرايط مي شناسيم
يك شرط ديگر هم براي تعيين حكم وجود دارد كه فقيه و مرجع هيچ وظيفه اي ندارد آن را در نظر بگيرد
اين شرط ،
"ميزان عقل ، فهم و درك مكليف"است

من وقتی مطلب شما را خواندم این مطلب به ذهنم آمد

فقیه می گوید من وظیفه ندارم شما چه تشخیصی نسبت به مصداق می دهی ... ممکن است در واقع اشتباه کنی ولی تکلیف تو همان تشخیصی است که با توجه به میزان عقل و فهم و درکت داری و باید به همان عمل کنی و بنده حق دخالت ندارم ...

موضوع قفل شده است