جمع بندی رابطه خدا و جهان

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه خدا و جهان

سلام
بعضی از دانشمندان اسلامی مثل محیالدین ابن عربی و فلاسفه شیعه باوری در مورد رابطه خدا و جهان دارند که شبیه دیدگاه
پانتئیسم و پاننتئیسم است.
در این دو دیدگاه خدا همان جهان است یا جهان بخشی از خداست و یا نظر بر این است که بین خدا و مخلوقات مرزی وجحود ندارد و هرچه دیده میشود در نگاه اول خداست.
به هر حال وجه مشترک این دیدگاه های که در بالا ذکر کردم این است که خدا چیزی جدا از جهان نیست.وباور به وجود خدا بعنوان موجودی جدا و مستقل از جهان و خدای شخصی وار مردود است.
میخواستم بدانم در ادیان یکتاپرستی خصوصا اسلام این نوع دیدگاه ها چه جایگاهی دارند و کدام یک درست هستند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]وحدت وجود و پانتئیسم
برای پاسخ به این سوال، ابتدا لازم است توضیحی در مورد وحدت وجود و پانتئیسم و نیز تفاوت آن با همه خدایی ارائه شود، آنگاه نظر دین اسلام در مورد وحدت وجود را نیز بیان کنیم.
بنابراین مطالب این بخش در 4 بخش مجزا ارائه میشود.
البته در سوال مطرح شده، مسئله پاننتئیسم(همه در خدائی) نیز مطرح شد که به جهت طولانی نشدن پاسخ به آن بخش پرداخته نمیشود.

[=microsoft sans serif]بخش اول: وحدت وجود.
يكى از مسائل مهم فلسفى مسأله وحدت وجود است. اين اصل اساس فلسفى و هم عرفانى دارد. چهارگونه تفسیر برای این نظریه ارائه شده است:
یکم: وحدت وجود یعنی وحدت موجود. بر اساس این رویکرد که به جهله صوفیه نسبت داده شده است، تمام عالم مساوی با خداست و هرچه در عالم هست، فقط خداوند متعال است و غیر از او هیچ چیزی در عالم حتی به نحو تبعی و مظهر نیز تحقق ندارد. این نظر از سوی فلاسفه و عرفای بزرگ انکار و گوینده آن تکفیر شده است.(1)

دوم: وحدت تشکیکی وجود: بر اساس این نگاه، وحدت وجود. این وحدت عبارت است از این که حقیقت وجود واحد ، صاحب مراتب است . برا ساس این مسئله، همه موجودات عالم به رغم تفاوت‌ها و تمایزهایی که با هم دارند(کثرت موجود) از نظر وجودی همگی یک وجودند که در مرتبه قوی و اشد، وجود خدا قرار دارد و بقیه موجودات به حسب مراتب قرب و بعد به او، در مراتب بعدی قرار می‌گیرند.
در این نگاه، وجود موجودات مخلوق نسبت به خداوند متعال، شبیه رابطه امواج دریا به خود دریاست. همانطور که امواج عين دريايند و وجودی مستقل از او ندارند، ولی در عين حال امواج خود موجودند و لو موجود بوجود تبعى. در نتیجه امواج، خیال محض نیستند هرچند مستقل نیز نیستند.
موجودات نیز نسبت به حق تعالی، همین رابطه را دارند. خداوند، حقیقت وجود است که وجودی است بسیط که سراسر عالم را پر کرده است و موجودات دیگر نیز در این دریا، امواج و رشحات و مظاهر او هستند.(2)

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . صدر الدین شیرازی , الاسفار الاربعه , قم , منشورات مصطفوی , ج 2, ص 345.

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][2]. ر.ک. سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج3، ص2129[2][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]سوم، وحدت وجود و کثرت موجود به نحو مظاهر. بر اساس این تفسیر که از سوی ابن عربی و پیروانش و نیز ملاصدرا در رویکرد متاخرش(3) مطرح شده است، وجود از جمیع جهات بسیط و واحد است . کثرت طولی و عرضی در او راه ندارد. این حقیقت واحد ،خداست و غیر او وجود نیست، بلکه وجود نما است. به عبارت دیگر کثرت ها نمود است، نه بود.(4)

چهارم: وحدت وجود یعنی وحدت شهود. بر اساس این نگاه، منظور از وحدت وجود، وحدت واقعی نیست بلکه وحدتی است که از حیث التفاتی عارف حکایت دارد. یعنی گرچه در عالم خارج موجودات و وجود متکثر است ولی عارف با نگاه حق بین خود و با دیدن عظمت حق تعالی، موجودات را قابل اعتنا نمیداند و هیچ می‌انگارد(5)

ــــــــــــ


[=microsoft sans serif][3] . ر.ک. اسفار اربعه، ج 2, ص 286 - 347.

[=microsoft sans serif][4] . شرح رساله المشاعر به تصحیح سید جلال الدین آشتیانی , تهران , امیر کبیر, 1376 ش , ص 35 - 41,

[=microsoft sans serif][5] . مرتضی مطهری ، مجموعه آثار (تماشاگه راز) انتشارات صدرا ، تهران 1374ش ، ج 23 ص 393 .

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]بخش دوم: همه خدائی(Pantheism)
همه خدايى دیدگاهی است تاریخی که بین اقوام مختلف طرفداران زیادی داشته است و برهمنان و رواقيان و نوافلاطونيان و صوفيان بدان معتقد بوده‏اند. از این نظریه تفسیرهای متعددی ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از:

یکم. یکی بودن خدا و جهان: بر این اساس، پانتئیسم عبارت است از يكى دانستن خدا و جهان. باور به این است که خدا (یا الوهیت) و جهان هستی (یا طبیعت به عنوان کلیت همه چیز) یکی‌اند(5) و خدای شخصیت‌دار، خالق و جدای از طبیعت وجود ندارد. پيروان اين مذهب گمان كرده‏اند كه هر چيزى خداوند است. اعتقادی که از رواقیون نقل شده است نیز ظهور در همین معنا دارد. آنان مى‏گويند: خدا و جهان يك چيز است و جهان از خدا جدا نيست.

دوم. وحدت تشکیکی همه موجودات: بر اساس نگاه نوافلاطونيان خدا يكى است و پيدايش جهان از او همچون پيدايش نور از خورشيد است و موجودات جهان داراى مراتب مختلف است. اما اين مراتب مختلف و خداوند يك شى‏ء واحد را تشكيل مى‏دهند.

سوم. وجود خدا وجود حقیقی و مستقل است و بقیه وجودها، اعراض و مظاهر این حقیقت هستند. بر اساس این نگاه، برهمنان همه چيز را به خدا تاويل مى‏كردند و معتقد بودند كه «برهمان» حقيقت كلى و روح جهان است و تمام اشياء ديگر، اعراض و ظواهر اين حقيقت هستند.(6)
[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][5] . The New Oxford Dictionary Of English. Oxford: Clarendon Press. 1998. pp. 1341. ISBN 0-19-861263-X.

[=microsoft sans serif][6] . ر.ک. جمیل صلبیا، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صالحی دره بیدی، انتشارات حکمت، تهران، 1366، ج1، ص664

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]بخش سوم: رابطه بین وحدت وجود و همه خدایی
باتوجه به تفاسیر و تقریرهایی که ازاین دو نظریه ارائه شد، مشخص میشود که این دو در برخی تفاسیر با یکدیگر مشترک هستند و در برخی تفاسیر کاملا با هم فرق دارند. غیر از تفسیر آخری که از وحدت وجود ارائه شد(وحدت شهود)، بقیه تفسیرهایی که از وحدت وجود ارائه شد، با تفسیرهایی که از همه خدائی طرح شد، با یکدیگر متناظر هستند. تفسیر اول با اول، دوم با دوم و تفسیر سوم از وحدت وجود با تفسیر سوم از همه خدائی.
بنابراین در هنگام مقایسه، لازم است توجه کنیم که کدام قسم از وحدت وجود منظور ماست و کدام تفسیر از همه خدایی تا دچار خلط و اشتباه و سخن نادرست نشویم.
بر این اساس،
آنچه مورد قبول عرفا است،
اولا: وحدت وجود با تفسیر دوم(وحدت تشکیکی) و تفسیر سوم(وحدت وجود و کثرت مظاهر) است
ثانیا: بالتبع، همه خدایی نیز با تفسیر دوم و تفسیر سوم میتواند مقبول باشد که با وحدت وجود شباهت زیادی دارد.
اما تفسیر اول وحدت وجود و همه خدایی قطعا مورد قبول نیست و باطل و مستلزم کفر است.

[=microsoft sans serif]بخش چهارم: نظر دین اسلام در مورد این دو نظریه.
جدای از نظر متکلمان و فقها در مورد وحدت وجود و تفسیر آن از دیدگاه ایشان، طرفداران این نظریه، معتقدند که چندین دلیل نقلی معتبر برای این نظریه در بین منابع اصیل اسلامی اعم از کتاب و سنت وجود دارد. برخی از این ادله عبارتند از:(7)

الف. آیات دال بر وحدت وجود
مورد1. آیه 3 سوره حدید.
در آيه سوم سوره حديد خداوند سبحان مي‌فرمايد:
هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
در این آیه شریفه بیانشده است که خداوند از سوئی اول و آخر و از سوی دیگر ظاهر و باطن است. به عقیده طرفداران وحدت وجود، این آیه شریفه به نحو واضح و نزدیک به تصریح، بیان کننده احاطه وجودی خداوند سبحان دارد، وجودی که همه نظام هستی را از اول تا آخر و از باطن تا ظاهر فراگرفته است و همين احاطه وجودي به احاطه علمي منجر مي‌شود؛ بر همين اساس چون خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن است، از همين رو به هرچيزي داناست.

مورد2. آيه ۱۱۵ سورة بقره.
«فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»
«به هر كجا رو كنيد چهره خدا آنجاست. همانا خدا به همه محيط و داناست».
اين آيه، اگر دست به توجيه و تأويل نبريم و نخواهيم فكر و برداشت خود را بر آن تحميل كنيم، به‌روشني، خداشناسي عرفاني را تثبيت مي‌كند. چرا که به وضوح بیان می‌کند که خداوند در همه جا هست و هیچ جائی نیست که خدا در آن نباشد.

البته آیات دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آنها تمسک کرد که عبارتند از آيات ۱۰۸ و ۱۲۶ سورة نساء، ۷ سورة مجادله، ۱۸۶ سورة بقره، ۸۵ سورة واقعه، ۱۶ سورة ق، ۲۴ و۱۷ سورة انفال، ۵۶ سورة زمر، ۱۴ سورة ملك، ۱۰۴ سورة توبه، ۱۷ سورة تغابن.
[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][7] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: مقاله ادله وحدت وجود
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ب. روایات
در روايات، عباراتي كه دلالتي روشن بلكه صريح بر توحيد عرفاني دارند، بسيار پرشمارند. يكي از مسائل حساس و مهم در باب توحيد كه در روايات دقيقاً بدان اشاره شده است، حفظ بينونت و تغاير حق و خلق است. موحد واقعي آن است كه هيچ‌گاه اين دو را با‌هم نياميزد. اما نكته اينجاست كه چه نوع بينونت و جدايی بين حق و خلق است؟

در روايات تأكيد شده است بينونت بين خالق و مخلوق، صرفاً بينونت وصفی و فقط ناظر به اوصاف(8) است، و بايد مراقب بود اين بينونت به‌حدي نرسد كه به جدايی وجودی (بينونت عزلی)(9) بين ايشان بينجامد. چنانکه در روایتی از امیرالمومنین نقل شده است که حضرت در بیان توحید الهی و حد آن چنین می‌فرماید:
«توحيده تمييزه عن خلقه وحكم التمييز بينونة صفة لا بينونة عزلة»
«يگانگي خداوند، تمييز دادن او از خلق است، و كيفيت و چگونگي اين تمييز، بينونت وصفي است نه بينونت عزلی».(10)

برخی از روایاتی که ظهور زیادی در وحدت وجود دارد عبارتند از:
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که حضرت فرمود:
« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا تُقَدَّرُ قُدْرَتُهُ وَ لَا يَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى صِفَتِهِ وَ لَا يَبْلُغُونَ كُنْهَ عِلْمِهِ وَ لَا مَبْلَغَ عَظَمَتِهِ وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ غَيْرَهُ هُوَ نُورٌ لَيْسَ فِيهِ ظُلْمَةٌ وَ صِدْقٌ لَيْسَ فِيهِ كَذِبٌ وَ عَدْلٌ لَيْسَ فِيهِ جَوْرٌ وَ حَقٌّ لَيْسَ فِيهِ بَاطِلٌ كَذَلِكَ لَم‌ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ كَذَلِكَ كَان‌»(11)
فراز مورد نظر در این روایت، عبارت " لیش شیء غیره" است که نشان میدهد که که غیر از خداوند چیزی وجود ندارد و نفس وجود از هر شیئی غیر از خداوند شده است

در روایتی از امیرمومنان(ع) نیز نقل شده است که حضرت فرمود:
«يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِي وَ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»(12)
در این روایت نیز بیان شده است که ای کسی که غیر از او چیزی و کسی نیست.

در روایتی از امام رضا(ع) نیز نقل شده که حضرت فرمودند:
«فَافْهَمْ أَمَّا الْوَاحِدُ فَلَمْ يَزَلْ وَاحِداً كَائِناً لَا شَيْ‌ءَ مَعَهُ بِلَا حُدُودٍ وَ لَا أَعْرَاضٍ وَ لَا يَزَالُ كَذَلِك‌»(13) ([=microsoft sans serif]14)
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]در این روایت نیز بیان شده است که خداوند همواره واحد و فرد بوده است و هیچ چیزی همراه او نبوده است و همواره اینچنین است، پس ظهورش نشان میدهد که الان نیز تنها خداوند موجود است که دلالت بر وحدت وجود مورد نظرعرفا دارد.


[/HR][=microsoft sans serif][8] . در بینونت وصفی، دو چیز ذاتا از هم جدا و بریده نیستند بلکه تنها در اوصاف ازهم جدایند.

[=microsoft sans serif][9] . در بينونت عزلی، دو چيز ذاتاً و وجوداً از يكديگر بريده و جدا از هم هستند.

[=microsoft sans serif][10] . احمد‌بن‌علي طبرسي، احتجاج، تحقيق سيد‌محمد‌باقر خرسان، ج۱، ص۲۹۹.

[=microsoft sans serif][11] . محمد بن علی بن بابویه(شیخ صدوق)، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق،ص۱۲۸ و ۱۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403، چاپ دوم، ج۳، ص۳۰۶

[=microsoft sans serif][12] . التوحيد، ۸۹

[=microsoft sans serif][13] . التوحيد، ص۴۳۰،

[=microsoft sans serif][14] . برای اطلاع بیشتر ر.ک: مقاله روایات صریح وحدت وجود[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

با سلام و تشکر

صدیق;908695 نوشت:
موجودات نیز نسبت به حق تعالی، همین رابطه را دارند. خداوند، حقیقت وجود است که وجودی است بسیط که سراسر عالم را پر کرده است و موجودات دیگر نیز در این دریا، امواج و رشحات و مظاهر او هستند.(2)

یعنی هم موجودات واقعی اند هم وجود خدا .یا اینکه فقط وجود خدا واقعی است؟

در بین چهار دیدگاهیی که در مورد وحودت وجود بیان کردید دیدگاه اول به صراحت رد شد.اما مشخص نکردید در بین سه دیدگاه باقیمانده کدام یک به دیدگاه اسلام نزدیکتر است.آیا قبول یکی از این سه دیدگاه بسته به برداشت و سلیقه فرد می باشد؟

صدیق;908696 نوشت:
این حقیقت واحد ،خداست و غیر او وجود نیست، بلکه وجود نما است. به عبارت دیگر کثرت ها نمود است، نه بود.(4)

وقتیکه مخلوقات خدا نمود هستند نه بود پس وجود واقعی منحصر به خداست و غیر خدا که نمود هستند وجود واقعی ندارند؟
این دیدگاه چنین معنی القا می کند که غیر خدا همه موهومی اند.آیا این برداشت از دیدگاه سوم درست است؟

اگر خدا رو اصل وجود ماده و انرژی قوانین بهم پیوسته طبیعت بدانیم.آیا این دیدگاه مورد تایید ادیان هست؟ چرا؟
چون شباهتی به دیدگاه دوم و سوم وحودت هم دارد.

و سوال دیگر اینکه اگر دیدگاه حکیمان و عرفای اسلامی در مورد وحودت وجود را صحیح بدانیم دیگر نمیتوانیم خدای اسلام را شخصی وار و شخصیت دار بدانیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

وَکانَ اللّهُ بِکلِّ شَیْءٍ مُّحِیطًا

انَّهُ بِکلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ

خداوند بر جهان احاطه وجودی دارد

نزدیکترین مثال قابل ملموس :
لامپی رو در اتاق تاریکی روشن میکنیم و محیط روشن میشه و اشیا رو میبینیم = اشیا از وجود نور ماهیت میگیرند هر کدام به رنگی و شکلی
نور لامپ نه در داخل اشیاست و نه خود اشیا و نه خارج از اشیا

امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: او در اشیاء است، اما نه به گونه ای که با آنها آمیخته باشد و خارج از آنهاست،
اما نه به گونه ای که جدا از آنها باشد، داخل در اشیاء است
اما نه مثل داخل بودن چیزی در چیزی و خارج از اشیاء است اما نه مثل خارج بودن چیزی از چیزی.

الشیخ الحویزی، تفسیر نور الثقلین، قم، موسسه اسماعیلیان، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۲۶۰٫

[=microsoft sans serif]

Miss.Narges;908924 نوشت:
یعنی هم موجودات واقعی اند هم وجود خدا .یا اینکه فقط وجود خدا واقعی است؟

باسلام
هر دو واقعی اند ولی نوع واقعیت آنها فرق میکند.
یکی مستقل است و دیگری غیر مستقل.

[="Tahoma"][="Navy"]

Miss.Narges;907458 نوشت:
سلام
بعضی از دانشمندان اسلامی مثل محیالدین ابن عربی و فلاسفه شیعه باوری در مورد رابطه خدا و جهان دارند که شبیه دیدگاه
پانتئیسم و پاننتئیسم است.
در این دو دیدگاه خدا همان جهان است یا جهان بخشی از خداست و یا نظر بر این است که بین خدا و مخلوقات مرزی وجحود ندارد و هرچه دیده میشود در نگاه اول خداست.
به هر حال وجه مشترک این دیدگاه های که در بالا ذکر کردم این است که خدا چیزی جدا از جهان نیست.وباور به وجود خدا بعنوان موجودی جدا و مستقل از جهان و خدای شخصی وار مردود است.
میخواستم بدانم در ادیان یکتاپرستی خصوصا اسلام این نوع دیدگاه ها چه جایگاهی دارند و کدام یک درست هستند؟

سلام
اولا شباهت عقاید اسلامی به عقیده دیگران دلیل بر عدم صحت آن نیست. این اشکال را برخی به تشیع می کنند که مثلا عقیده به رجعت مانند عقیده یهود است. اما اگر کسی به قرآن هم مراجعه کند می بیند که مساله رجوع یک عقیده قرآنی است.
ثانیا در فلسفه بالاترین برهانی که ربط حق و خلق را در نزدیکترین صورت بیان کرده برهان فقر نوری است که معلول را بعنوان عین الربط به علت معرفی می کند. به عبارت ساده تر اورا شانی از شوون علت می داند.
ثالثا در عرفان با اینکه مساله وحدت وجود مطرح است برای این حقیقت یگانه مقامات و شوون مختلف از ذات تا فعل قائل اند که هریک را احکامی وجودی خاص است که به دیگری تسری نمی یابد
و اما در معارف اسلامی بیانات صریح یا نسبتا صریحی در این خصوص هست که به مواردی از آن اشاره می شود:
قرآن کریم می فرماید: هوالاول والاخر والظاهر والباطن. که همه شوون هستی را او می داند. یا فعل نبی اکرم ص را حقیقتا و مستقیما به خدای متعال نسبت می دهد: و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی یا پدیده های طبیعت را فعل خداوند می داند: هوالذی انزل من السماء ماءا یا احیاء و اماته را که مجموعه ای از پدیده ها در آن دخیل اند به خداوند نسبت می دهد: و هو یحیی و یمیت. با توجه که همه این نسبتها حقیقی اند و هیچ نشانه ای از استعاره و مجاز در آنها وجود ندارد می توان مدعی شد که مرز وهمانی بین خدا و خلق درست نیست.
در روایات هم امثال این بیانات وجود دارد ،مانند این کلام صریح امیر مومنان علیه السلام : داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمباینه. او داخل در اشیاء است نه به این معنا که با آنها ممزوج شده و خارج از آنهاست نه به این معنا که از آنها جدا شده است. یا می فرماید: الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه. ستایش خدای را که با آفریدگانش بر آفریدگان آشکار شد. که ظهور حق بودن خلق را صریحا بیان می کند. یا در دعای عرفه سیدالشهدا می خوانیم : الغیرک ظهور ما لیس لک آیا برای غیر تو ظهوری است که مال تو نباشد به این معنا که ظهور دیگران ظهور توست نه ظهور آنها. یا در روایتی از امام صادق می خوانیم که در عبادت گاهی به جایی می رسیم که ما او و او ما می شود در حالیکه او اوست و ما ماییم. اینها همه بیانات صریحی است که برای متفکران در عمق معارف حجت است هرچند دیگران با تاویلات بارده و تفسیرات نازله معانی آنرا نادیده می گیرند.
یا علام[/]

[=microsoft sans serif]

Miss.Narges;908925 نوشت:
اما مشخص نکردید در بین سه دیدگاه باقیمانده کدام یک به دیدگاه اسلام نزدیکتر است.آیا قبول یکی از این سه دیدگاه بسته به برداشت و سلیقه فرد می باشد

قاعدتا کسی با تفسیر چهارم مشکلی ندارد.
اینکه موجودات و وجود متکثر باشد ولی در مقام مقایسه، اصلا غیر خدا را ندیدن هیچ مشکلی ندارد.
اما دو تفسیر دیگر، بسته به برداشت و نگاه فرد و پیش زمینه های فکری اوست که از ظواهر ادله نقلی چه فهمی داشته باشد.

[=microsoft sans serif]

Miss.Narges;908926 نوشت:
وقتیکه مخلوقات خدا نمود هستند نه بود پس وجود واقعی منحصر به خداست و غیر خدا که نمود هستند وجود واقعی ندارند؟
این دیدگاه چنین معنی القا می کند که غیر خدا همه موهومی اند.آیا این برداشت از دیدگاه سوم درست است؟

خیال محض نیستند، چنانکه وجود امواج در کنار دریا، خیال محض نیست.
بلکه وجودی مستقل از دریا ندارد.
چنانکه سایه نیز خیال محض نیست و هر کسی میتواند آنرا ببیند.

[=microsoft sans serif]پرسش: بعضی از دانشمندان اسلامی مثل محی الدین ابن عربی و فلاسفه شیعه باوری در مورد رابطه خدا و جهان دارند که شبیه دیدگاه پانتئیسم و پاننتئیسم است.
در این دو دیدگاه خدا همان جهان است یا جهان بخشی از خداست و یا نظر بر این است که بین خدا و مخلوقات مرزی وجحود ندارد و هرچه دیده میشود در نگاه اول خداست.
میخواستم بدانم در ادیان یکتاپرستی خصوصا اسلام این نوع دیدگاه ها چه جایگاهی دارند و کدام یک درست هستند؟

پاسخ:
[=microsoft sans serif]برای پاسخ به این سوال، ابتدا لازم است توضیحی در مورد وحدت وجود و پانتئیسم و نیز تفاوت آن با همه خدایی ارائه شود، آنگاه نظر دین اسلام در مورد وحدت وجود را نیز بیان کنیم.
بنابراین مطالب این بخش در 4 بخش مجزا ارائه میشود.
البته در سوال مطرح شده، مسئله پاننتئیسم(همه در خدائی) نیز مطرح شد که به جهت طولانی نشدن پاسخ به آن بخش پرداخته نمیشود.
[=microsoft sans serif]بخش اول: وحدت وجود.
يكى از مسائل مهم فلسفى مسأله وحدت وجود است. اين اصل اساس فلسفى و هم عرفانى دارد. چهارگونه تفسیر برای این نظریه ارائه شده است:
یکم: وحدت وجود یعنی وحدت موجود. بر اساس این رویکرد که به جهله صوفیه نسبت داده شده است، تمام عالم مساوی با خداست و هرچه در عالم هست، فقط خداوند متعال است و غیر از او هیچ چیزی در عالم حتی به نحو تبعی و مظهر نیز تحقق ندارد. این نظر از سوی فلاسفه و عرفای بزرگ انکار و گوینده آن تکفیر شده است.(1)

دوم: وحدت تشکیکی وجود: بر اساس این نگاه، وحدت وجود. این وحدت عبارت است از این که حقیقت وجود واحد ، صاحب مراتب است . برا ساس این مسئله، همه موجودات عالم به رغم تفاوت‌ها و تمایزهایی که با هم دارند(کثرت موجود) از نظر وجودی همگی یک وجودند که در مرتبه قوی و اشد، وجود خدا قرار دارد و بقیه موجودات به حسب مراتب قرب و بعد به او، در مراتب بعدی قرار می‌گیرند.
در این نگاه، وجود موجودات مخلوق نسبت به خداوند متعال، شبیه رابطه امواج دریا به خود دریاست. همانطور که امواج عين دريايند و وجودی مستقل از او ندارند، ولی در عين حال امواج خود موجودند و لو موجود بوجود تبعى. در نتیجه امواج، خیال محض نیستند هرچند مستقل نیز نیستند.
موجودات نیز نسبت به حق تعالی، همین رابطه را دارند. خداوند، حقیقت وجود است که وجودی است بسیط که سراسر عالم را پر کرده است و موجودات دیگر نیز در این دریا، امواج و رشحات و مظاهر او هستند.(2)
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]سوم، وحدت وجود و کثرت موجود به نحو مظاهر. بر اساس این تفسیر که از سوی ابن عربی و پیروانش و نیز ملاصدرا در رویکرد متاخرش(3) مطرح شده است، وجود از جمیع جهات بسیط و واحد است . کثرت طولی و عرضی در او راه ندارد. این حقیقت واحد ،خداست و غیر او وجود نیست، بلکه وجود نما است. به عبارت دیگر کثرت ها نمود است، نه بود.(4)

چهارم: وحدت وجود یعنی وحدت شهود. بر اساس این نگاه، منظور از وحدت وجود، وحدت واقعی نیست بلکه وحدتی است که از حیث التفاتی عارف حکایت دارد. یعنی گرچه در عالم خارج موجودات و وجود متکثر است ولی عارف با نگاه حق بین خود و با دیدن عظمت حق تعالی، موجودات را قابل اعتنا نمیداند و هیچ می‌انگارد(5)

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]بخش دوم: همه خدائی(Pantheism)
همه خدايى دیدگاهی است تاریخی که بین اقوام مختلف طرفداران زیادی داشته است و برهمنان و رواقيان و نوافلاطونيان و صوفيان بدان معتقد بوده‏اند. از این نظریه تفسیرهای متعددی ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از:

یکم. یکی بودن خدا و جهان: بر این اساس، پانتئیسم عبارت است از يكى دانستن خدا و جهان. باور به این است که خدا (یا الوهیت) و جهان هستی (یا طبیعت به عنوان کلیت همه چیز) یکی‌اند(5) و خدای شخصیت‌دار، خالق و جدای از طبیعت وجود ندارد. پيروان اين مذهب گمان كرده‏اند كه هر چيزى خداوند است. اعتقادی که از رواقیون نقل شده است نیز ظهور در همین معنا دارد. آنان مى‏گويند: خدا و جهان يك چيز است و جهان از خدا جدا نيست.

دوم. وحدت تشکیکی همه موجودات: بر اساس نگاه نوافلاطونيان خدا يكى است و پيدايش جهان از او همچون پيدايش نور از خورشيد است و موجودات جهان داراى مراتب مختلف است. اما اين مراتب مختلف و خداوند يك شى‏ء واحد را تشكيل مى‏دهند.

سوم. وجود خدا وجود حقیقی و مستقل است و بقیه وجودها، اعراض و مظاهر این حقیقت هستند. بر اساس این نگاه، برهمنان همه چيز را به خدا تاويل مى‏كردند و معتقد بودند كه «برهمان» حقيقت كلى و روح جهان است و تمام اشياء ديگر، اعراض و ظواهر اين حقيقت هستند.(6)

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]بخش سوم: رابطه بین وحدت وجود و همه خدایی
باتوجه به تفاسیر و تقریرهایی که ازاین دو نظریه ارائه شد، مشخص میشود که این دو در برخی تفاسیر با یکدیگر مشترک هستند و در برخی تفاسیر کاملا با هم فرق دارند. غیر از تفسیر آخری که از وحدت وجود ارائه شد(وحدت شهود)، بقیه تفسیرهایی که از وحدت وجود ارائه شد، با تفسیرهایی که از همه خدائی طرح شد، با یکدیگر متناظر هستند. تفسیر اول با اول، دوم با دوم و تفسیر سوم از وحدت وجود با تفسیر سوم از همه خدائی.
بنابراین در هنگام مقایسه، لازم است توجه کنیم که کدام قسم از وحدت وجود منظور ماست و کدام تفسیر از همه خدایی تا دچار خلط و اشتباه و سخن نادرست نشویم.
بر این اساس،
آنچه مورد قبول عرفا است،
اولا: وحدت وجود با تفسیر دوم(وحدت تشکیکی) و تفسیر سوم(وحدت وجود و کثرت مظاهر) است
ثانیا: بالتبع، همه خدایی نیز با تفسیر دوم و تفسیر سوم میتواند مقبول باشد که با وحدت وجود شباهت زیادی دارد.
اما تفسیر اول وحدت وجود و همه خدایی قطعا مورد قبول نیست و باطل و مستلزم کفر است.

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]بخش چهارم: نظر دین اسلام در مورد این دو نظریه.
جدای از نظر متکلمان و فقها در مورد وحدت وجود و تفسیر آن از دیدگاه ایشان، طرفداران این نظریه، معتقدند که چندین دلیل نقلی معتبر برای این نظریه در بین منابع اصیل اسلامی اعم از کتاب و سنت وجود دارد. برخی از این ادله عبارتند از:(7)

الف. آیات دال بر وحدت وجود
مورد1. آیه 3 سوره حدید.
در آيه سوم سوره حديد خداوند سبحان مي‌فرمايد:
هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
در این آیه شریفه بیانشده است که خداوند از سوئی اول و آخر و از سوی دیگر ظاهر و باطن است. به عقیده طرفداران وحدت وجود، این آیه شریفه به نحو واضح و نزدیک به تصریح، بیان کننده احاطه وجودی خداوند سبحان دارد، وجودی که همه نظام هستی را از اول تا آخر و از باطن تا ظاهر فراگرفته است و همين احاطه وجودي به احاطه علمي منجر مي‌شود؛ بر همين اساس چون خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن است، از همين رو به هرچيزي داناست.

مورد2. آيه ۱۱۵ سورة بقره.
«فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»
«به هر كجا رو كنيد چهره خدا آنجاست. همانا خدا به همه محيط و داناست».
اين آيه، اگر دست به توجيه و تأويل نبريم و نخواهيم فكر و برداشت خود را بر آن تحميل كنيم، به‌روشني، خداشناسي عرفاني را تثبيت مي‌كند. چرا که به وضوح بیان می‌کند که خداوند در همه جا هست و هیچ جائی نیست که خدا در آن نباشد.

البته آیات دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آنها تمسک کرد که عبارتند از آيات ۱۰۸ و ۱۲۶ سورة نساء، ۷ سورة مجادله، ۱۸۶ سورة بقره، ۸۵ سورة واقعه، ۱۶ سورة ق، ۲۴ و۱۷ سورة انفال، ۵۶ سورة زمر، ۱۴ سورة ملك، ۱۰۴ سورة توبه، ۱۷ سورة تغابن.

[=microsoft sans serif]ب. روایات دال بر وحدت وجود
در روايات، عباراتي كه دلالتي روشن بلكه صريح بر توحيد عرفاني دارند، بسيار پرشمارند. يكي از مسائل حساس و مهم در باب توحيد كه در روايات دقيقاً بدان اشاره شده است، حفظ بينونت و تغاير حق و خلق است. موحد واقعي آن است كه هيچ‌گاه اين دو را با‌هم نياميزد. اما نكته اينجاست كه چه نوع بينونت و جدايی بين حق و خلق است؟

در روايات تأكيد شده است بينونت بين خالق و مخلوق، صرفاً بينونت وصفی و فقط ناظر به اوصاف(8) است، و بايد مراقب بود اين بينونت به‌حدي نرسد كه به جدايی وجودی (بينونت عزلی)(9) بين ايشان بينجامد. چنانکه در روایتی از امیرالمومنین نقل شده است که حضرت در بیان توحید الهی و حد آن چنین می‌فرماید:
«توحيده تمييزه عن خلقه وحكم التمييز بينونة صفة لا بينونة عزلة»
«يگانگي خداوند، تمييز دادن او از خلق است، و كيفيت و چگونگي اين تمييز، بينونت وصفي است نه بينونت عزلی».(10)

برخی از روایاتی که ظهور زیادی در وحدت وجود دارد عبارتند از:
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که حضرت فرمود:
« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا تُقَدَّرُ قُدْرَتُهُ وَ لَا يَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى صِفَتِهِ وَ لَا يَبْلُغُونَ كُنْهَ عِلْمِهِ وَ لَا مَبْلَغَ عَظَمَتِهِ وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ غَيْرَهُ هُوَ نُورٌ لَيْسَ فِيهِ ظُلْمَةٌ وَ صِدْقٌ لَيْسَ فِيهِ كَذِبٌ وَ عَدْلٌ لَيْسَ فِيهِ جَوْرٌ وَ حَقٌّ لَيْسَ فِيهِ بَاطِلٌ كَذَلِكَ لَم‌ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ كَذَلِكَ كَان‌»(11)
فراز مورد نظر در این روایت، عبارت " لیش شیء غیره" است که نشان میدهد که که غیر از خداوند چیزی وجود ندارد و نفس وجود از هر شیئی غیر از خداوند شده است

در روایتی از امیرمومنان(ع) نیز نقل شده است که حضرت فرمود:
«يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِي وَ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»(12)
در این روایت نیز بیان شده است که ای کسی که غیر از او چیزی و کسی نیست.

در روایتی از امام رضا(ع) نیز نقل شده که حضرت فرمودند:
«فَافْهَمْ أَمَّا الْوَاحِدُ فَلَمْ يَزَلْ وَاحِداً كَائِناً لَا شَيْ‌ءَ مَعَهُ بِلَا حُدُودٍ وَ لَا أَعْرَاضٍ وَ لَا يَزَالُ كَذَلِك‌»(13) ([=microsoft sans serif]14)
[=microsoft sans serif]در این روایت نیز بیان شده است که خداوند همواره واحد و فرد بوده است و هیچ چیزی همراه او نبوده است و همواره اینچنین است، پس ظهورش نشان میدهد که الان نیز تنها خداوند موجود است که دلالت بر وحدت وجود مورد نظرعرفا دارد.


[/HR][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][1] . صدر الدین شیرازی , الاسفار الاربعه , قم , منشورات مصطفوی , ج 2, ص 345.
[=microsoft sans serif][2]. ر.ک. سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج3، ص2129
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][3] . ر.ک. اسفار اربعه، ج 2, ص 286 - 347.
[4] . شرح رساله المشاعر به تصحیح سید جلال الدین آشتیانی , تهران , امیر کبیر, 1376 ش , ص 35 - 41,
[5] . مرتضی مطهری ، مجموعه آثار (تماشاگه راز) انتشارات صدرا ، تهران 1374ش ، ج 23 ص 393 .
[5] . The New Oxford Dictionary Of English. Oxford: Clarendon Press. 1998. pp. 1341.
ISBN 0-19-861263-X.
[=microsoft sans serif][6] . ر.ک. جمیل صلبیا، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صالحی دره بیدی، انتشارات حکمت، تهران، 1366، ج1، ص664
[7] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: مقاله
ادله وحدت وجود
[8]
. در بینونت وصفی، دو چیز ذاتا از هم جدا و بریده نیستند بلکه تنها در اوصاف ازهم جدایند.
[9] . در بينونت عزلی، دو چيز ذاتاً و وجوداً از يكديگر بريده و جدا از هم هستند.
[10] . احمد‌بن‌علي طبرسي، احتجاج، تحقيق سيد‌محمد‌باقر خرسان، ج۱، ص۲۹۹.
[11] . محمد بن علی بن بابویه(شیخ صدوق)، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق،ص۱۲۸ و ۱۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403، چاپ دوم، ج۳، ص۳۰۶
[12] . التوحيد، ۸۹
[13] . التوحيد، ص۴۳۰،
[14] . برای اطلاع بیشتر ر.ک: مقاله روایات صریح وحدت وجود

[=microsoft sans serif]

موضوع قفل شده است