جمع بندی دلبستگی به یک دختر

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

دخترک کبریت فروش;723831 نوشت:
و شاعر میگه :بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره .هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره
وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره کاری نداه زوده یا حتی خیلی دیره
عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبس
و من ترجیح میدم به حرف این شاعر گوش بدم
:hamdel:
این شعر درسته و همچنین اون شعری که می گه عشق یک چیزی مثل کشک و دوغه اونم درسته. اگر انسان درمرتبه نفسانیت باشد عشق مساوی با کشک است اما اگر انسان در مرتبه ی عقل باشد اون عشق درست وحسابی است و به دست آوردن چنین عشقی مستلزم سالها مبارزه با نفس است. مولانا می گه:عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشق آن زنده گزی کوباقیست کزشراب جان فزایت ساقیست عشق آن بگزین که جمله انبیاء یافتند از عشق او کار و کیا

mohsen1990;723351 نوشت:
عشق و عاشقی تو این سن خیلی حال میده.معنی واقعی عاشق شدن و دوست داشتنه.همیشه وقتی عاشق شدن یه نفر با سن پایین را میشنوم یاد سکانس پایانی سریال دائی جان ناپلئون میافتم.من سالها پیش عاشق دختر خالم شدم.هنوزم پشیمونم چرا همون موقع بهش نگفتم.البته اون از من کوچیکتر بود.پشیمونم چرا هیچ وقت بهش نگفتم.همیشه امید داشتم بهش میرسم تا اینکه ازدواج کرد :Ghamgin:میدونم باهاش خوشبخت میشدم حتی با همین ذهنیت الانم که فکر میکنم بهترین مورد برای من اون بود.ولی همیشه توکل کردم به خدا خودش اگه صلاحمه جورکنه نبودم نکنه.ولی از چیزی که مطمئن نیستم اینه که شاید باید میگفتم بهش شاید او به صلاحم بوده ولی چون خودم چیزی نگفتم خداهم کاری نکرد:Sham:

آقا محسن شما دیگه چرا؟ شما که سنی ازتون گذشته؟ شما هم عشقتون اشتباه بود. الان بیخودی چرا تلویحا به این بنده خدا می گویید بره بهش بگه؟

برادر اگه اینجوری باشه که هیچوقت نمیشه عاشق واقعی شد و ازدواج کرد چون پی میبریم که این یک احساس غریزی هستش!!!

[=arial]

شروین;723244 نوشت:
در نهایت
واقعا والدین باید وقتی اینجوری جوون های هم سن و سال دارن حواسشون رو جمع کنن
نباید جوون ها باهم در ارتباط باشن تا بینشون روابط عاطفی شکل بگیره
خصوصا دختر رو باید توجیح کنن که برخورد صمیمی با پسر های فامیل نداشته باشه . هرچند پسرداییشه یا پسر عمشه
حجاب و پوسس کامل رعایت بشه

سلام
آفرین . چقدر لذت بردم از این نگاه خوبتان.
واقعیت امر هم همینه . ما بیخود داریم گرد یک موضوعاتی میچرخیم که هیچ اهمیتی برای زندگی جز اتلاف وقت - گرفتاری در یک گودال برای نگهداشتن از عبور زندگی و توقفی بی معنا - ندارند .ببینیم خداوند هدف از خلقت را چه بر شمرده و ما دچار چه معضلاتی میشویم .
عشق یک مرتبه ی بسیار روحانی است . عشق اوج پرواز از رذالت دنیا به عظمت فضایی است که در آن جز لطافت چیزی یافت نمیشود .
عشق دلبستگی نیست . دلبستگی پایانی دارد . و آن زمانی است که سلیقه ها ، علایق مادی ،پایین آمدن قدرت شهوت ، پایان پذیرفتن زیبا بینی ها و جاذبه های موقتی (وقتی زیبایی دیگر جایگزین گردد) اینها به آن فرجام سرعت بخشند . اما عشق پایدار است . هیچ مرتبه ای نمیتواند آن را پایان دهد . اصلاً هروقت خواستید تفاوت این دو را درک کنید همین اصل « وحدت در عشق » را بررسی کنید .یعنی آمیختگی عاشق و معشوق . یعنی یکی شدن .یعنی هیچ شکافی در آندو یافت نشدن . و در آخر برای هم فنا شدن . سر دادن . مُثله شدن . خون خود را ریختن . در تنور رفتن . کور شدن از فراق یار و امثالهم .
حالا از خود بپرسیم : کدام حالت را خداوند برای بشر بعنوان عشق ترسیم نموده است ؟ و کدامیک به حال بشر مضرّ است ؟
البته عشق بزرگترین موهبت الهی است . و دلبستگی بزرگترین آفت در زندگی . علاقه مندی به خلقت پروردگار یک نعمت است . و باید بر حال آنانی که نمیتوانند علاقه نشان دهند و مهر بورزند و عاطفه بروز دهند گریست . اما اینها همه وسایلی هستند که ارتباط آدمها را فراهم می آورند . برای یک زنگی مسالمت آمیز .برای رفع خشونت . برای اینکه ما را از حیوانات دد منش تمیز دهد . باید دید اصل هدف آفرینش ما چه بوده ؟ خداوند از ما چه درخواستی دارد ؟ چگونه باید دوست داشته باشیم ؟ چقدر باید دل ببندیم ؟ میزان آن بر افراد مختلف ... مثلاً مهر بر مادر - بر ائمه - بر خداوند - بر مال - بر دنیا - بر دوست و رفیق - وغیره .
حالا انواع عشق واقعی هم فراوان است . مثلا
عشق زینب (س) و حسین (ع) . چقدر پاک و زلال است ؟ از چه جنسی است ؟ ناگسستنی و غیر قابل تفکیک . این ویژگی عشق است .
مابقی را برچسب عشق نزنید . چون در آنها با بر هم خوردن معادله بر سر یک موضوع مرتبت کوچکی چنان تفکیک و جدایی حاکم خواهد شد که در برخی وقتها دودمان یک طرف یا دو طرف در آن بازی به باد خواهد رفت . و آخرش افسردگی - بی رغبتی برای ادامه حیات - سکوت - رکود - بدبینی - حقارت - عقب ماندن از پیشرفت زندگی - و شاید هم مرگ و فنا و نیستی .
آیا این مفهوم میتواند برای آنچه عین نجات و ترقی و نجابت و آبرو و پرواز و غیرت و اصالت و نبوغ است - بکار رود ؟
اصلاً چگونه میشود موضوعی که جز حکایات تلخ و شیرین دنیوی را برای یکدوره از زندگی برای انسان جابجا میکند- جایگزین آن موضوع دائمی و که وصفش حتی از حیطه ی عقل بیرون است - گرداند ؟
و من در جایی گفتم :

[=arial] عشق یعنی ذوب در معشوق خویش

[=arial]عشق یعتی شوق بگذشتن ز خویش

[=arial]عشق یعنی دیدن سر روی نی

[=arial]بی کجابه روی اشتر ، سر به نی

[=arial]عشق سیلی خوردن است در پای نی

[=arial]پا برهنه کاروان را بود پی

[=arial]عشق یعنی خون چکیدن از گلو

[=arial]زخم پیکان از قفا ، نی روبرو

[=arial]

[=arial]عشق یعنی دستها را باختن

[=arial]مشک بر دندان به دشمن تاختن

البته این مقداری از شعر اصلی بود.



[=arial]

ابوالبرکات;724403 نوشت:
آقا محسن شما دیگه چرا؟ شما که سنی ازتون گذشته؟ شما هم عشقتون اشتباه بود. الان بیخودی چرا تلویحا به این بنده خدا می گویید بره بهش بگه؟
من هنوز حسرت نگفتنشو دارم.همین الانم بعد اینهمه سال هنوزم فکر میکنم باید میگفتم.گفتم که موقعیتم با ایشون فرق فوکوله.این خانم 2سال ازش بزرگتره ولی دخترخاله من 1سال کوچیکتربود.بهشون پیشنهاد خاصی ندادم.ماجرای خودمو تعریف کردم.اون خودش تصمیم بگیره.پیشنهاد من اینه که اول با خود دختره مطرح کنه و منتظر هر گونه جوابی باشه و اگه جواب منفی شنیدناراحت نشه و بیخیال بشه.به صورت مستقیم هم بگه.نه با پیامک و این چیزا.که آتو دست دختره نده.یه موقع بعدا دستش بندازه که یه بچه اومده بهم پیشنهاد داده.شما از کجا میدونید شاید اون دختره واقعا خوشش بیاد ازش.شایدم نه.

mohsen1990;724436 نوشت:
من هنوز حسرت نگفتنشو دارم.همین الانم بعد اینهمه سال هنوزم فکر میکنم باید میگفتم.گفتم که موقعیتم با ایشون فرق فوکوله.این خانم 2سال ازش بزرگتره ولی دخترخاله من 1سال کوچیکتربود.بهشون پیشنهاد خاصی ندادم.ماجرای خودمو تعریف کردم.اون خودش تصمیم بگیره.پیشنهاد من اینه که اول با خود دختره مطرح کنه و منتظر هر گونه جوابی باشه و اگه جواب منفی شنیدناراحت نشه و بیخیال بشه.به صورت مستقیم هم بگه.نه با پیامک و این چیزا.که آتو دست دختره نده.یه موقع بعدا دستش بندازه که یه بچه اومده بهم پیشنهاد داده.شما از کجا میدونید شاید اون دختره واقعا خوشش بیاد ازش.شایدم نه.
البته بحث شاید منحرف بشه ولی به خاطر این که دختر خالتون از شما کوچکتره نگفتم عشقتون اشتباه بود. به این خاطر گفتم که در دوران نوجوانی اتفاق افتاد. عشق دوره نوجوانی گناه نیست. ولی اشتباهه. ببخشیداما فکر می کنید دختره اگر خوشش بیاد نشون نمی ده سلامت عقلی نداره؟اصلا به این خاطر نباید پیشنهاد بده که دختره ممکنه خوشش بیاد.اون وقت دو تا بچه می شن زن و شوهر.می دانید چه ضرر هایی داره؟ بعدشم آخه 14سال. شما یک خورده فکر کن. خیلی از پسر ها توی این سن به بلوغ حتی نرسیدند. بابا 22ساله هاش الان شیرین می زنند. چه برسد به 14ساله. تازه الا جوون 27ساله از پس خرج زندگی مشترک برنمیاد.این دو چند سال باید صبر کنند تا پسره بتونه زندگی تشکیل بده.

[="Arial"][="Blue"][=arial]سلام خدمت همه دوستان واستارتر تاپیک

این که شما از دختری خوشتون بیاد اون هم در اوایل سن بلوغ یک اتفاق عحیب غریب و خاصی نیست همزمان با تغییرات جسمی شما تغییراتی در خلقیات شما هم به وجود میاد

اما نباید به این موضوع پر وبال بدید چون باعث مشکلاتی در زندگی آینده ی شما میشه

وقتی شما در عالم خیال لحظاتی را با کسی که به او علاقه دارید میگذرونید یک دنیای ایده آل وعاری از هر بدی برای خودتون می سازید
شاید در ابتدا به نظرتون عیبی نداشته باشه

[=arial]اگر به فرض در آینده با این خانم ازدواج کنید با کوچکترین خطا واشتباهی که از ایشون ببینید دچار نا امیدی میشیدوخودتون رو بازنده می بینید

اگر با کس دیگری ازدواج کنید دائما اورا با ساخته ذهنی خودتون مقایسه خواهید کرد[=arial]

[=arial]حالا که شما چهارده سال سن دارید سعی کنید بیشتر روی درس و ادامه تحصیل تون تمرکز کنید واگر علاقه ای در وجودتون پیدا شد در ذهنتون پر وبال بهش ندین

مثلا هر وقت افکار به سراغتون اومد با خودتون بگید بعدا بهش فکر می کنم

ضمنا همون طور که یکی از دوستان گفتند دختر شانزده ساله که چند سال از بلوغ عقلیش گذشته از لحاظ فکری اصلا با پسر چهارده ساله هم سطح نیست

وسواس;724367 نوشت:
سلام برادر نمیخوایم تاپیک به بیراهه کشیده بشه ولی خواهشاً پیشنهاداتی ندید که با آینده نه این عزیز بلکه دوستانی که این متن شما رو میخونن بازی کنید !
اردواج در سن 14 یا 15 سالگی با چه پشتوانه ای ؟ با چه نگاهی ؟ با چه ملاکی ؟
حالا میگیم پول رو خدا وعده داده ، ولی حس مسئولیت چطور ؟ یا مشکلات زندگی زناشویی یا ....
موندم به خدا یک عده عزیز نسخه هایی میپیچن که توی هیچ دکانی پیدا نمیشه.

سلام ازدواج در سن 14 یا 15 سالگی البته نظرم بیشتر 17 سالگی هست با پشتوانه و توکل بر قدرت نامحدود خداوند که وعده داده. حد اقل در 17 سالگی نامزد باشند و پس از مدتی نه چندان دور؛ خانم به خانه داماد یا باالعکس تشریف ببرند و یا اینکه با حمایت اقتصادی والدین (هرکدام)، والدین همت کنند و نانهایی که قرار بود تا 25 سالگی (مجردی) شان بهشان داده شود؛ تا آن هنگام که مستقل میشوند برایشان بدهند.

چیز عجیبی نیست.
سن ازدواج باید پایین بیاد و توقعات کم بشه.
ازدواج با هیچ چیزی منافات نداره؛ نه درس نه کار نه...

زیر ازدواج کردن مشکلات روحی و جسمی و معنوی زیاد به بار میاورد.

ابوالبرکات;724478 نوشت:
البته بحث شاید منحرف بشه ولی به خاطر این که دختر خالتون از شما کوچکتره نگفتم عشقتون اشتباه بود. به این خاطر گفتم که در دوران نوجوانی اتفاق افتاد. عشق دوره نوجوانی گناه نیست. ولی اشتباهه. ببخشیداما فکر می کنید دختره اگر خوشش بیاد نشون نمی ده سلامت عقلی نداره؟اصلا به این خاطر نباید پیشنهاد بده که دختره ممکنه خوشش بیاد.اون وقت دو تا بچه می شن زن و شوهر.می دانید چه ضرر هایی داره؟ بعدشم آخه 14سال. شما یک خورده فکر کن. خیلی از پسر ها توی این سن به بلوغ حتی نرسیدند. بابا 22ساله هاش الان شیرین می زنند. چه برسد به 14ساله. تازه الا جوون 27ساله از پس خرج زندگی مشترک برنمیاد.این دو چند سال باید صبر کنند تا پسره بتونه زندگی تشکیل بده.

من که پسره را ندیدم بخام قضاوت کنم ببینم چجوریه.طرز تفکر بچگونه هست یا نه.خونواده هاشون چجوریه.ممکنه اوضاعشون خوب باشه از نظر مالی بابا پسره کمکش کنه.من هنوزم وقتی با عقلم در مورد ازدواج با دخترخالم فکر میکنم میبینم که به دردم میخورده.و کاش میگفتم.من اگه زود ازدواج میکردم بیشتر میل به زندگی داشتم.بیشتر درس میخوندم.کار میکردم.روحیه میگرفتم.امید داشتم....

تقریبا همه این اتفاق رو در سن بلوغ تجربه میکنن..بیدار شدن بدن و التهاب در نتیجه ی تغییر هورمونها.

شما بهتره صبور باشی دوست عزیز ، بزار مدتی بگذره و سعی کن خودتو مشغول کنی. حتما حتما ورزش کن و انرژی خودتو به تعادل برسون .

سعی کن تنها نباشی و زیاد قاطی جمع خانواده و اشخاص قابل اعتماد شو.

من کاملا میفهمم و درک میکنم چی میگی. فقط اینو به عنوان یادگاری از من بپذیر که اگر اهمیت بدی به این احساساتت اونم قبل از ورود به اجتماع و محیط کار ، پشیمون میشی و با زندگی خودت و جوونی و شادابی خودت بازی خطرناکی میکنی.

صبور باش و به خدا توکل کن و از اون آرامش قلبی بخواه .

براتون از صمیم قلب آرزوی پیشرفت میکنم . موفق باشید .

پرسش:
من 14 سال سن دارم دلبسته دختر داییم شده ام و نیتم فقط ازدواج هست، آیا راهم صحیح است، لطفا راهنمایی کنید؟

پاسخ:
شما در یک سن خوب نوجوانی قرار گرفته اید، فرصت پیشرفت و رسیدن به مراتب خوب را دارید.
می توانید با خواندن کتاب های خوب و تلاش های علمی و فعالیت های ورزشی و یا با یادگرفتن فنون و مهارت های صنعتی و یا هر موردی را که علاقه دارید، در آینده یک فرد موفقی باشید.
منتها اگر شما در این سن افکاری مثل: دوستی با جنس مخالف (هر چند اهداف خوب و مفیدی برای خودتان معین و تعیین کنید مثل ازدواج در آینده) در ذهنتان شکل بگیرد، اولا: چنین روابطی (به طور کلی/البته غیر از حالت عقد/ ) شرعا حرام است و ثانیا: به هیچ وجه مصلحت شما نیست.
حال برای اینکه نگاه و تصمیم شما برای انصراف از چنین روابطی با دلایل قانع کننده و منطقی همراه باشد، ما دلایل و آسیب های چنین روابطی را برای شما نقل می کنیم:

1. پشیمانی در قیامت:
در برخی آیات تصریح شده که در قیامت برخی افراد از این که در انتخاب دوست دقت لازم را نکرده و دوستان ناباب انتخاب کرده‏ اند، پشیمان می‏ گردند: «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»؛ همه دوستی‏ ها و دوستان فردای قیامت دشمن یکدیگر می‏ شوند، مگر آن دوستی‏ هایی که بر اساس تقوا بنا شده باشد؛ یعنی مورد رضایت خداوند بوده باشد.(1)؛ دقت کنید که خلیل یعنی دوست بسیار صمیمی (به زبان امروزی عاشق) باشید.

«یَا وَیْلَتِی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِیلاً»؛ ای کاش فلانی را به عنوان دوست انتخاب نمی‏ کردیم.(2)
می ‏توان گفت از مصادیق و نمونه‏ های روشن دوستی‏ هایی که باعث پشیمانی در قیامت می‏ گردند، یکی همین نوع دوستی‏ های متعارف بین دختران و پسران است که خدا چنین دوستی را اجازه نداده، و عدم رضایت او نشانه عدم مصلحت است.
خوب اگر فردی بر خلاف فرموده خدا قدم بر دارد، بی تقوایی کرده، علاوه بر آسیب دنیوی، آسیب اخروری را هم خواهد دید.

2. درد بی درمان:
آزادی در روابط بین دو جنس مخالف، طبق برخی روایات باعث پیدایش دردهای فردی و اجتماعی می‏ گردد که درمانی ندارد. و یا درمانش خیلی خیلی سخت خواهد بود.
عن النبی‏ (صلی الله علیه و آله وسلم): «باعِدوا بین انفاس الرجال و النساء فَإنّه اذا کانت المعاینهُ و اللقاءُ کان الداءُ الذی لا دواء له»؛ بین مردان و زنان، حریم ایجاد کنید، زیرا شکستن این حریم ‏ها آسیب‏ های جبران‏ ناپذیری دارد.(3)
طبق این حدیث روابط بین دو جنس مخالف سودی ندارد، و باعث مبتلا شدن فرد به ضررهای مادی و روحی خواهد شد. همین دلبستگی عاطفی و مشغولیت ذهنی و فکری،درد بزرگی است.

3. نهی شدید از خلوت کردن با جنس مخالف:
از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند: «ایّاکَ و الخلوهَ بالنساء و الذی نفسی بیده ما خلا رجل بأمرأه إلاّ دخل الشیطان بینهما و لَاَنْ یزحم رجل خنزیر متلطِّخاً بطین و حماهٍ خیر له من ان یزحم منکبة امراة لا تحل له»؛ از خلوت کردن با زنان پرهیزید! قسم به خدایی که جانم در دست اوست، مردی با زنی خلوت نمی ‏کند، مگر این که شیطان وارد می‏ شود. اگر خوکی آلوده به کثافت به انسان بخورد، بهتر است از آن که شانه زن بیگانه ‏ای با مرد نامحرم برخورد کند.(4)

طبق بیان این روایت ارتباط دوستی و صمیمی و خلوت با نامحرم نهی شده است و چنین ارتباط هایی همراه با وسوسه شیطانی است، و در حقیقت مورد رضایت خدا نیست.
امام باقر علیه السلام فرمود: «محادثه النساء من مصائد الشیطان»؛ گفتگوی با زنان (نامحرم) از دام‏ های شیطان است.(5)
پس طبیعی است چنین روابطی شرعا اشکال دارد و حرام هست، روابطی که با تحریک و تشویق شیطان شکل می گیرد، شخص را از رسیدن به کمالات معنوی و خدای متعال باز می دارد و چنین حالتی یعنی سقوط و پس رفت و انحطاط و بدبختی، پس حواسمون جمع باشد.

اما از آسیب های تربیتی و روانشناختی چنین روابطی:
1.افت تحصیلی:
فوکویاما (متفکر آمریکایی): دانش‏ آموزان آمریکایی شرکت کننده در المپیادهای جهانی، در مقایسه با کشورهای صنعتی دیگر، کم ترین رتبه را داشته ‏اند.(6)
چون وقتی در کشوری چنین روابطی هیچ ایرادی ندارد و کسی مانع این کار نیست، طبیعتا نتیجه اش این می شود.
وقتی حواس و ذهنیت فرد به جنس مخالف ایجاد شود، در این صورت دقت علمی و تمر کز شخص آسیب می بیند، و وقتی تمرکزی نباشد دیگر پیشرفت علمی نخواهد بود. و فرصت ها دیگر باز نمی گردد، و برای انسان جز غصه و حسرت نخواهد داشت.

2. انحطاط اخلاقی:
ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی از همین دوستی‏ ها ناشی می‏ شود که سبب سقوط انسان در گناه و معصیت می‏ گردد.
وقتی جاذبه ای بین دو جنس مخالف ایجاد می شود، خوب طبیعی است که نیازها و غرایز هم تحت تاثیر چنین روابط گرم و صمیمی قرار خواهند گرفت و در حقیقت دیگر کنترل امیال به راحتی امکان پذیر نخواهد شد.

3. غفلت از واقعیت:
فقدان شناخت درست و واقع بينانه در چنین روابطی کاملا احساس می شود، هر چند در برخی از موارد ادعا می شود: اين گونه روابط و دوستي ‏ها به انگيزه ازدواج شكل می‏ گيرد، ولي با كمی دقّت فهميده می‏ شود، روح حاكم بر اين گونه دوستی‏ ها، عشق‏ ورزی كور است نه خرد ورزی. پای خرد و عقل در ميدان عاشقی لنگ است. امام علی (عليه السلام) می ‏فرمايند: «حبّ الشّيء يعمي و يصمّ»، دوست داشتن چيزی انسان را كور و كر مي كند.
در حالی كه تصميم‏ گيری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تكيه بر عقلانيّت و خرد ورزی ممكن است. دوستی‏ های قبل از گزينش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بين انسان را كور می ‏سازد و اجازه نمی‏ دهد تا يك تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخاب‏ ها كه در فضايی آكنده از احساسات و عواطف انجام می‏ گيرد. به دليل نبود شناخت عميق و واقع‏ بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي ‏سازد.

4. . اضطراب، تشويش و احساس نگرانی:
در دوستی‏ های موجود بين دختران و پسران، از آنجا که مقاومتی بسيار قوی از طرف پدر يا مادر يا جامعه براي ممانعت از برقراری اين دوستی ‏ها وجود دارد، اين گونه دوستی ‏ها با مخاطرات روانی گوناگونی از جمله اضطراب و تشويش همراه است.
وجود افکار ديگری چون احساس گناه، نگرانی از تهديداتی که توسط پسر برای فاش کردن روابطش با دختر صورت می‏ گيرد، يک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد.
بنابر اين وجود چنين دلهره‏ ها و اضطراب‏ هايی که گاهی لطمه ‏های جبران ناپذيری بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسيب‏ های اين گونه روابط است.
یکی از نگرانی ها و اضطرابی که در این سوال شما دوست خوبم به چشم می خورد، آنلاین بودن همین دختر خانم در شبکه های اجتماعی است که بعدا باز نگرانی ها و مسائل دیگر پیش خواهد آمد.

_ پس:
اولا: چنین ارتباطی حرام و به مصلحت شما نیست.
ثانیا: تصمیم به ازدواج و مقدمه چینی برای آینده خوب است، منتها در حد یک فکر خوب است (نه با چنین حالت و شرایطی که شما در پیش گرفته اید) در حقیقت ازدواج باید یکی از اهداف زندگی شما باشد، نه از الان یک دغدغه و تشویش خاطر شما شود.
پس وظیفه شما فعلا تحصیل و کسب مهارت های زندگی باشد و یا اگر علاقه به یاد گیری مهارتی دیگر دارید باید باشد، بعد از اینکه انشالله شرایط زندگی فراهم شد، (هم اتمام تحصیلات و امکان مدیریت زندگی و تامین مخارج آن) می توانید تصمیم به ازدواج را عملی کنید، ولی الان در یک سنی هستید که اگر چنین مسائلی شما را در گیر کنند باعث عقب ماندن از پیشرفت و اهداف خودتان خواهد بود.
پس فکرهای ازدواج و کیس های خاص را فعلا در ذهن تعطیل کنید، انشالله در موقعیت خوب و فراهم شدن شرایط و آمادگی جسمی و روحی تصمیم را عملی می کنید.
ضمنا این فاصله سنی دو سال و زمینه سازی ازدواج برای این دختر خانم، یک چیز نشدنی است.

اولا: رشد بلوغ فکری دختر خانم ها با آقا پسرها فرق می کند. (نباید کودکانه فکر کنیم، فکر و نگاه ایشان با شما فرق می کند، یعنی افق فکری و رشد بلوغ ایشان از شما جلو تر است، و این فاصله باعث اختلاف و عدم متقابل خواهد شد و ...)

ثانیا: خانواده ها مخالفت می کنند و مسائل دیگر... پس برای حل چنین مشکلی که مبتلا شده اید:
1. تصمیم قاطع به قطع ارتباط.

2. برقراری ارتباط صمیمی (نه اینکه زیاده روی کنید) با دوستان هم جنس خودتان.

3.تصمیم برای آینده ای درخشان. مسلّما با تلاش علمی و فعالیت خوب می توانید آینده بسیار خوب برای خودتان بسازید.(به آرزو های خودتان برسید)

4. هم فکرتان را درگیر کنید و هم تلقین کنید که چنین محبت و رابطه ای به ضرر من هست.

5. وقت و فرصت های خالی خودتان را با برنامه های مفید پر کنید.

6. از فکر کردن به همین دختر خانم پرهیز کنید. (اگر فکرش هم ظهور کرد، سریع به یک فکر دیگری ذهنتان را درگیر کنید، مثلا: اگر درسم را خوب بخوانم می توانم پزشکی بخوانم و ...)

7. تلاوت قرآن و خواندن نماز وگفتن ذکر خدا را فراموش نکنید.

8. مواظب نگاهتان باشید. (نگاه به دختر خانم ها (نا محرم) حرام هست) همین نگاه محبت می آورد و باعث جذب شما و ایشان می شود، که بعدا شما و شاید ایشان را در گیر مشکلات می کند. (که اشاره کردیم)

9. با دوستان (هم جنس) خودتان در مورد چنین روابط (دوست دختری) صحبت نکنید. (چون باعث تحریک و تشویق شما می شود)

10. یک برنامه ریزی خوب و جامع برای آینده زندگی خودتان با حضور مشاور انجام دهید. (خصوصا برنامه ریزی علمی شما نیاز به کار تخصصی دارد)

11.برنامه ورزش و تفریح را حتما باید داشته باشید.

_ نتیجه گیری:
با توجه به آموزه های دینی و همچنین از نگاه مشاوره این رابطه صحیح نیست و باید نسبت به این رابطه خودتان را کنترل و نسبت به این احساس بی رغبت و بی علاقه شوید چون آسیب های زیادی را برای شما ایجا خواهد کرد، در حقیقت وابستگی و دل بستگی و نیت ازدواج برای شما (با این سن و شرایط سنی) معقول و منطقی نیست، و باید خودتان را با یک سری فعالیت های خوب و مستمر مشغول سازید و همچنین از لحاظ منطقی بپذیرید که فعلا وادی علاقه و فکر ازدواج و مسائل دیگر طبق شرایط سنی شما به هیچ وجه صحیح و منطقی نیست. پس باید به اولویت های مهم تری بپردازید.

______
(1) زخرف/ 62.
(2) فرقان/ 28.
(3) حاجی نوری،مستدرک الوسائل، ج 14، ص 264
(4) مرآه النساء، ص‏117
(5) حاجی نوری،مستدرک الوسائل، ج‏14، ص‏273
(6) نشریه پگاه، شماره‏22، ص‏8

واژگان کلیدی: دلبستگی، دختر، نوجوان، ازدواج، آسیب

موضوع قفل شده است