دلایل عقلی نبوت

تب‌های اولیه

420 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=mcasa]
[][=irans]موریس بوکای در ۱۹ ژوئیه ۱۹۲۰ در شهر «[=irans]پوسی‌وگ»[=irans]زاده شد. پزشکی را از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۲ فرا گرفت و متخصص [=irans]گاستروانترولوژی[=irans] یا همان دستگاه گوارش شد.
[/]


[=irans]آقای بوکای یک پروفسور فرانسوی است، وی پس از آنکه پی برد حدود 1400 سال پیش در قرآن کریم سالم ماندن جسد فرعون خبر داده شده بود و جسد او در سال 1898 سالم تر از تمام اجساد مومیایی کشف شده یافت شد به اسلام گروید و برای تکمیل تحقیقات میان اقوام و قبیله های مسلمان ها رفته، تا با فرهنگ و اندیشه آنها بیشتر آشنا شود.
در سال ۱۹۷۳ به عنوان پزشک خانوادگی ملک فیصل عربستان سعودی تعیین شد. وی همچنین پزشک برخی از اعضای خانوادهٔ رئیس‌جمهور مصر انور سادات نیز بود . . .
[=irans]هنگامیکه فرانسوا میتران در سال 1981ميلادي زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایش‌ها و تحقیقات به فرانسه منتقل شود.
هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.
پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستان‌شناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.
رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب، نتایج نهایی ظاهر شد؛ بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله‌ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم‌تر از سایر اجساد باقی مانده، درحالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

[=irans]جسد فرعون
(رمسيس ثاني)

[=irans]پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا) بود که یکی از حضار در گوشی به او یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است. ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.
در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است.
حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898ميلادي كشف شده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟
چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟
موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می‌‌کرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی‌که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمی‌آورد و با خود می‌گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟ و آیا ممکن است که حضرت محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟
[=irans]او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.
پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم گرفت به کشورهای اسلامی سفر كند تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل نمايد.
یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:
{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} (یونس:92)
«ما امروز پيكرت را [از آب] نجات مي‌دهيم تا عبرت آيندگان شوى، و همانا بسيارى از مردم از آيات ما بی خبرند »
این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: “من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.”
موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.
[=irans]کتاب “قرآن و تورات و انجیل و علم”

[=irans]حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتاب “قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید” بود.
[=irans]این کتاب، نه کتاب دینی محض است و نه علمی محض، بلکه تلفیقی از این دو مسئله است که در آن علاوه بر شرح کیفیت و چگونگی برخورد حضرت موسی (ع) با پروردگار یا توجه به مسئله بیولوژیکی حضرت مسیح (ع) به مسائل مختلف قرآن نیز اشاره شده است.
[=irans]نویسنده در تحقیقات خود بیشتر به مسائل تجربی وعلمی موجود درکتابهای مقدس استفاده کرده و تعلیقات و شرحهایی از نویسندگان و محققان را نیز به آن اضافه کرده است.
[=irans]موریس بوکای با اشاره به وحی قرآنی که بسیار غنی و سرشار از منابع علمی استریال یاد آور شده قرآن در بخشهای بسیار جزئی با عهد قدیم و جدید مخالف است و در بخشهای کلی و مسائل مهم با آنها اشتراکات فراوانی دارد.
[=irans]وی ابتدا به تحقیقات قرآنی رجوع کرده و متون قرآن را با دستاوردهای علمی جدید تطبیق داده است، از سوی دیگر با توجه به مسئله علوم تجربی و طبیعی توانست انواع مختلفی از اکتشافات موجود در قرآن را بیان و برخی از مسائل جدید عصر معاصر را با توجه به آیات قرآن و تفاسیر مختلف با ذکر دلایل و برهانهای علمی نقد و بررسی کند.
[=irans]
[=irans]

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

mousavi928;719570 نوشت:
بنده باید نیاز بیارم که دلیلی نبوده؟ یا شما باید دلیل بیاورید که نیاز بوده؟ کدوم؟ فکر میکنم شما باید دلیل بیاورید که نیاز بوده.

جناب موسوی گرامی، معمولاً کسی که ادعا می‌کند، برای ادعایش دلیل می‌آورد.

mousavi928;719570 نوشت:
بحث من محدود به 5 سال نبوده و من تاریخ را به دو بخش تقسیم نکرده ام بلکه عرض بنده این بوده که با توجه به شرایط و درخواست مردم معجزات واقع شده اند و اصلا قید زمانی اهمیتی در بحث بنده نداشته .
......
اسنادی برای معجزات وجود دارند (ولی تاریخ ندارند تا اونجایی که بنده اطلاع دارم). زیرا محدود به زمان نیستند....
......
اصلا نیازی به تاریخ دقیق آن نیست. مهم اتفاقی ست که افتاده

اما بحث بین شما و بنده به دوران 5 ساله اول بعثت رسید. ادعای شما، وجود معجزات بسیار دیگر در این دوران و در غیاب شق القمر و تحدی بوده.
بنابراین تاریخ وقوع آن معجزات، برای ادامه بحثمان مهم است.
اگر جزئیات درخواستی از آن معجزات در دسترستان نیست، پس چرا انتظار دارید مطالب بدون مدرکتان را بپذیرم؟

mousavi928;719570 نوشت:
خودتون دلیلش رو فرمودید. حداقل اینکه ساحران ایمان آوردند.

ایمان ساحران مربوط به زمان موسی(ع) بود.
اما پرسش بنده از شما مربوط به پیامبر اسلام و آن معجزاتی بود که بیان کردید.

mousavi928;719570 نوشت:
با سند معتبر لطفا بفرمایید تحدی مربوط به چه سالی است و این 5 سال رو شما به چه استنادی می فرمایید.

برادر گرامی، شما واقعاً پست شماره 340 بنده را مطالعه کردید؟
تمام صحبتهائی که بعد از آن پست انجام شد و ادامه بحثمان بر این استوار بود که مطلبم را خوانده‌اید و پذیرفته‌اید.
حتی خودتان فرمودید که تحدی در آن 5 سال اول، نیاز نبوده.
حالا بعد از این همه بحث انجام شده، تازه می‌پرسید تحدی چه زمانی ابلاغ شده؟!

mousavi928;719570 نوشت:
پرسشم رو تکرار می کنم چون واقعا متوجه نمیشم چرا تاریخ رو به دو بخش تقسیم کرده اید!

بله مشخص است.
چون روند بحثمان را (که بارها به شما یادآوری کرده‌ام) را مرتباً فراموش میکنید.
منهم مجدداً تکرار می‌کنم: مطالب ابتدای پست 388 را مطالعه کنید.
اگر بازهم متوجه نشوید، من دیگر حرفی ندارم. زیرا مطمئن می‌شوم که قصد فرار از بن‌بست دارید.

آنچه که می خوانید نه داستان است نه خیالپردازی، واقعیتی است از قصص قرآنی و کتاب مقدس که پس از قرنها از زیر لایه های مدفون شده بیرون آمده و حیرت همگان را برانگیخته. شاید بشود گفت معجزه ای دیگربار است برای مومنین تا ایمانشان را مستحکمتر کنند. که نوشته های قرآنی را روایتی تاریخی و واقعیتی انکار ناپذیر بدانند که لاریب فیه ، نه داستانی اخلاقی.دکتر واندنبرگ با دقت عکس ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد: «من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس های هوایی یک کشتی است. من تا به حال در طول مدت فعالیتم، هرگز چنین شیء عجیبی در یک عکس هوایی ندیده بودم.» پس از آن یک گروه کاوشگر آمریکایی نیز به منطقه مورد نظر اعزام شد، ولی حتی با انجام تحقیقات کوتاه مدت، نتوانست اطلاعات قابل توجهی بدست آورد.
۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت و هیچ اکتشافی تا سال ۱۹۷۶ انجام نگرفت. در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی به نام «ران ویت» تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد. او بسیار زود دریافت که این شیء قایق مانند، بسیار بزرگتر ازحدی است که قبلاً تصور می کرد. او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء عظیم الجثه بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است. اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود.

به دلیل همین عدم مشاهده دقیق از سطح زمین، امکان هر تحقیقی غیر ممکن بود. از سوی دیگر جسم کشف شده آنقدر بزرگ و سنگین بود که هر گونه اقدامی را در وهله اول عقیم می ساخت. «ران وایت» و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می کردند، به جایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر می توانست راهگشای کار آنها باشد:

«زمین لرزه!» آنها متوجه شدند که حرکت دادن و در آوردن جسم مذکور از درون زمین، به دلیل ابعاد وسیع و بزرگ آن غیر ممکن است و تنها با یک لرزش زمین، این شیء می تواند از دل خاک سر در آورد و مورد کاوش قرار گیرد
طوفان و سیل در زمان حضرت نوح در سطح وسیعی بوسعت کره زمین واقع شده است. به اعتقاد مسیحیان و بنا به نص انجیل، این حادثه عظیم و دهشت آور، برای تنبیه مردمان آن روزگار که دست به سرکشی زده بودند و به منظور نجات نوح پیامبر و پیروانش واقع شده بود. بررسیهای زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا، نابود شدن و مرگهای دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان می دهد. برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح همخوانی دارد.

وجود لایه های مخلوط فسیل شده حیواناتی چون فیل، پنگوئن، ماهی، درختان نخل و هزاران هزار گونه گیاه جانوری، تأییدی بر این واقعیت است. این سنگواره ها که بعضاً در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر (در کنار هم) هستند، نشان می دهند که با فرونشستن آب، جانوران و گیاهان خارج شده، در زیر رسوبات مانده و به فسیل تبدیل شده اند. امتزاجی عجیب از جانوران خشکی و دریا، حاره و قطبی که مرگی آنی و دلخراش را روایت می کنند.

پارك ملی كشتی نوح
تاریخ در مورد محل به گل نشستن کشتی چه می گوید؟
داستان کشتی نوح از گذشته های دور مورد توجه اقوام مختلف بوده است. مورخان از ۲۰۰۰ سال پیش نقل کرده اند که توریست ها و مسافران کنجکاو بسیاری از قدیم این منطقه را در کوههای آرارات کشور ترکیه، مورد بازدید قرار می دادند و گاهی تکه های کوچکی از آن به غنیمت برده می شد. در تاریخ آمده است که حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آشوریان اقدام به ورود به کشتی کردند و موفق به ورود به طبقه سوم آن که در زیر زمین واقع شده بود شدند. این نشان می دهد که اقوال مختلف در مورد موقعیت جغرافیایی کشتی، متفقند.

تکنولوژی پیچیده در ساخت کشتی
اینجا صحبت از ساخت یک قایق کرجی کوچک هشت نفره با ظرفیت چند حیوان کوچک نیست. بحث بر سر تکنولوژی پیچیده ای است که مهارت ذوب فلزات، ابزار پیشرفته و نیروی انسانی حاذق می طلبیده است. از آنجا که یاران حضرت نوح تعداد بسیار کمی بوده اند، این سؤال پیش می آید که نوح براستی چگونه این کشتی را ساخته است. کشتی ای که تاکنون از عجایب کتب مقدس به شمار می رفت و اکنون یک واقعیت علمی لمس شدنی است. آیا نوح به تنهایی توانسته است کشتی ناوگونه خود را به طول یک زمین فوتبال و به وزن تقریبی ۳۲۰۰۰ تن بسازد؟ آیا ساخت یک کشتی با دست خالی با امکانات آن زمان، به گنجایش ۴۹۴ اتوبوس دو طبقه مسافربری با تصورات ما درباره قدما، همخوانی دارد؟ براستی چه تعداد جانور و چگونه جمع آوری شدند و در کشتی جایگزینی شدند؟ آب و غذا چگونه تأمین می شد؟ جانوران وحشی چگونه به سوی کشتی هدایت شدند؟ باید کار جمع آوری و هدایت حیوانات کاری سخت بوده باشد ولی بهرحال فرمان خدا باید انجام می شد.
…خوشبختانه تحقیق بیشتر در محل، حضور حیوانات را در کشتی یافت شده، تأیید کرد.. کشف مقادیر قابل توجهی فضولات حیوانات که به صورت فسیل در آمده اند و از ناحیه خسارت دیده کشتی به بیرون رانده شده اند ، فرضیه ما را بیشتر به واقعیت نزدیک کرد. علاقمندان به کاوش در مورد کشتی نوح بارها و بارها سعی کرده اند به درون کشتی فسیل شده راه یابند ولی همیشه با توده های عظیم سنگ و خاک نیمه ویران مواجه شده اند. در آخرین تلاشها، کاوشگران سعی کردند لایه های گل و لای خشک شده اطراف کشتی را در هم بشکنند و از میان بردارند تا شاید راهی برای ورود به اتاقکهای زیرین کشتی پیدا کنند، اما خیلی موفق نبودند. در سال ۱۹۹۱، «گرگ برور» باستان شناس، بخشی از شاخ فسیل شده جانوری را کشف کرد که از قسمت تخریب شده کشتی که فضولات حیوانی بیرون ریخته بودند، به بیرون افتاده بود. به تشخیص محققان، این شاخ که مربوط به یک پستاندار بوده است، مقارن با شاخ اندازی سالانه جانور به هنگام خروج از کشتی در آنجا رها شده است…

کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی
آزمایشات دانشمندان وجود قطعات آهن را در فواصل منظم و معین در ساختار کشتی تأیید کرده است. باستان شناسان با کشف رگه ها و تیرهای باریک آهنی، الگویی ترسیم کرده اند که حاصل کار به صورت نوارهای زرد و صورتی بر روی کشتی علامتگذاری شد. آنها همچنین گره ها و اتصالات آهنی محکم و برجسته ای را یافته اند که در ۵۴۰۰ نقطه کشتی بکار رفته اند.

نوارهای مشخص شده خطوط آهنی با آرایش منظم اسكلت كشتی می باشد..
تصویر برداری های راداری نشان داده که در محل تصادم کشتی با صخره به هنگام فرود آمدن یا به عبارت دیگر به گل نشستن، نوارهای آهنی یا تیرهای فلزی کج شده اند. آنها می گویند که استفاده وسیع و همه جانبه از فلزات در ساخت کشتی خارج از حد تصور ماست. و اصنع الفلک باعیننا و وحینا (سوره هود، آیه۳۷)

تصویر رادار اسكن از كشتی نوح







به نظر می رسد که تکنولوژی پیشرفته و رشدیافته ای در آن دوران وجود داشته که به هر حال حضرت نوح (ع) توانسته از آن بهره مند شود. تکنولوژی و تمدنی که ذهن ما را از تمرکز بر روی بناها و اماکن منحصر به فرد در نقاط مختلف دنیا به این نقطه از جهان معطوف می کند. اکتشافات زمانی جالبتر شد که باستان شناسان توانستند طرح مشبکی حاصل از تقاطع تیرهای فلزی افقی و عمودی بکاررفته در بدنه کشتی بدست بیاورند. تصاویری که نشان می دهند ۷۲ تیر فلزی اصلی در هر طرف کشتی به کاررفته است. به نظر می رسد که برای هر چیزی طرح و الگویی وجود داشته است. وجود اتاقها و فضاهای کوچک و بزرگ در طبقات مختلف، نظریه وجود طرح مهندسی پیشرفته را تأیید می کند. در طول تحقیقات، بررسیهایی در مورد تعیین طول، عرض و قطر کشتی انجام گرفته است که متخصصان را قادر ساخته تا از جزییات کف کشتی، ساختمان و الگوی اولیه و مواد تشکیل دهنده آن اطلاعاتی بدست آورند. دستیابی به چنین کشفیاتی مبهوت کننده بود، چرا که در بسیاری از مواقع، درک واقعیت کشف شده از حد تصور خارج بود. کشف یک لایه غلافی و کپسولی شکل در داخل کشتی از این جمله بود که در واقع کشتی را به دو لایه یا پوسته اصلی مجهز می کرد. این آزمایشات، وجود دیوارهای داخلی کشتی، حفره ها، اتاقها و دهلیزها و همچنین وجود دو مخزن بزرگ استوانه ای را تأیید کرد. در این آزمایشها که به «رادار اسکن» یا «اسکن های راداری» معروفند، معلوم شد که دو مخزن استوانه ای بزرگ که هر کدام چهار متر و ۲۰ سانتی متر بلندی و هفت متر و بیست سانتی متر عرض داشته اند و به دور هر یک از آنها کمربندی فلزی نصب شده بود، در نزدیکی تنها در ورودی کشتی وجود داشته اند. در یکی از آزمایشات رادار اسکن که به درخواست استاندار استان آگری ترکیه انجام شد، معلوم شد که جنس بدنه کشتی از سه لایه چوب به هم چسبیده تشکیل شده است. این سه لایه با مواد محکم چسبنده، بهم چسبیده بودند.




قطعات كاملاً سنگی شده از قسمتهای چوبی كشتی كه آثار حجاری و برش خوردگی دارند.

در سال ۱۹۹۱، یک عدد میخ پرچ فسیل شده با حضور ۲۶ نفر محقق در بقایای کشتی کشف شد. تجزیه و تحلیل ترکیبات این میخ وجود آلیاژهای آلومینیوم، تیتانیوم و برخی از دیگر فلزات را تأیید کرد.

این در حالی است که گمان می رفت در زمان حضرت نوح، آهن و آلومینیوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسیده باشد. آیا ما نیازمند بازنگری در تاریخ استفاده و استخراج بشر از فلزات هستیم؟

لنگرهای کشتی هم کشف شد!
بر بلندیهای تپه های اطراف محل کشتی، باستان شناسان چند جسم بزرگ حجیم سنگی یافتند که در بالای هر کدام سوراخی بزرگ تعبیه شده بود. این اجسام مثلثی شکل سنگی و نیمه صیقلی، شبیه به لنگرهای کشتی های باستانی بودند که «دراگ» نامیده می شدند. اینها در واقع ابزاری بودند که به علت وزن زیاد به جای وزنه یا لنگر به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب می شدند. چگونه و با چه نیرویی؟ دقیقاً نمی دانیم ولی حدس هایی در این زمینه وجود دارد.

ران ویت و همكارانش در كنار سنگ لنگر یافت شده.
کشف شش وزنه یا لنگر کشتی، هر یک مجهز به سوراخی در بالای آن، حدس باستان شناسان را به یقین تبدیل کرد. این وزنه ها در فواصل متفاوت، ظاهراً به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب شده بودند.

اندازه کشتی نوح در کتاب مقدس ۳۰۰ ذراع یاد شده است.. واحد ذراع در مصر قدیم در زمان حضرت موسی(ع) برابر با ۵۲.۷ سانتی متر بوده است. با محاسبه این رقم، عدد ۱۵۸.۴۶ متر بدست می آید.

طول کشتی مورد کاوش توسط دو تیم مختلف در دو زمان اندازه گیری شد. رقم بدست آمده دقیقاً ۱۵۸.۴۶ متر را نشان می داد. این محاسبات، محققان را در ادامه کاوشها مصمم تر کرد…

کتیبه ای که ادعای دانشمندان را اثبات کرد
روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا نه. بار اول پرنده با خستگی به کشتی بازگشت و این بدان معنی بود که خشکی در آن نزدیکیها وجود ندارد. بار دوم پرنده به کشتی باز نگشت و این آزمایش نشان داد که عمل لنگر انداختن نزدیک است. [در کتاب مقدس که گویا این روایت از آن نقل شده، آمده است حضرت نوح(ع) ابتدا یک کلاغ را می فرستد که از فرستادن کلاغ نتیجه ای نمی گیرد و بعد از آن کبوتری را می فرستد- انصاف]

درست در دو کیلومتری شرق محلی که کشتی هم اکنون قرار دارد، دهکده ای وجود دارد که «کارگاکونماز» نامیده شده است. نام این دهکده ترکی را چنین ترجمه کرده اند: «آن کلاغ نه توقف می کند نه باز می گردد.» [چارلز برلیتز در کتاب "کشتی گمشده نوح" (ترجمه احمد اسلاملو) نام این محل را "جایی که کلاغ نمی نشیند" ترجمه کرده است- انصاف]

محل کنونی کشتی در دل کوههای آرارات از گذشته های دور، به منطقه هشت معروف شده و دره پایین منطقه، محله هشت نام گرفته است. چرا؟ [در کتاب "کشتی گمشده نوح" آمده نام این منطقه به «تمانین» (Temanin) معروف است که به معنی «هشت» است. شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار از امام رضا(ع) نقل کرده است که "نوح در همان محلی که کشتی به زمین نشست قریه ای بنا کرد و نام آن را قریه «ثمانین» (هشتاد) گذاشت." همانطور که می بینیم بین کلمات «ثمانین» (هشتاد) و «تمانین» (هشت) از نظر شکل و معنی شباهت زیادی وجود دارد- انصاف]

در نزدیکی محل فرود کشتی در بالای تپه، لوحه ای کشف شد که ادعاهای باستان شناسان را به طرز زیبایی اثبات کرد. کتیبه ای که حداقل ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. بر روی این تابلوی سنگ آهکی، در سمت چپ، تصویر رشته کوههایی دیده می شود که در کنار یک تپه و سپس یک کوه آتشفشان قرار دارد. در سمت راست، یک تصویر قایقی شکل با هشت نفر انسان کنده کاری شده است… در بالای سنگ کتیبه، دو پرنده در حال پروازند. کشف این کتیبه همگان را به شگفتی واداشت. [کتاب مقدس، سرنشینان کشتی نوح را هشت نفر ذکر کرده است. در روایات شیعه نیز تعداد هشت نفر و هشتاد نفر، هر دو نقل شده است- انصاف] در واقعیت موجود، کوه آرارات در سمت چپ، تپه ای در کنار آن و قله یک کوه آتشفشان در کنار تپه وجود دارد.

کتیبه یافت شده منتسب به حضرت نوح (ع)





پیامبر اسلام فرمود: « هنگامی که خداوند اراده کرد قوم حضرت نوح را هلاک کند، به نوح فرمان داد کشتی بزرگی بسازد. جبرئیل نیز با میخ‌هایی برای ساختن کشتی فرود آمد. در میان انبوه میخ‌ها پنج میخ ویژه بود که درخشش خاصی داشت و بر روی هر یک نام یکی از پنج نور مقدس محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین نقش بسته بود.

حضرت نوح هر کدام را بر می داشت، میخ همچون ستاره‌ای در تاریکی شب می درخشید. هنگامی که میخ پنجم را برداشت، پس از درخششی، اشکی از آن جاری شد.
نوح از جبرئیل پرسید: « این میخ و اشک چیست؟»
جبرئیل در پاسخ گفت: « این میخ حسین بن علی است.»
حضرت نوح نیز هر یک را در یک طرف از کشتی کوبید.

پیامبر فرمود: « در آیه « و حملنا علی ذات الواح و دسر » منظور از « الواح » چوب‌های کشتی و منظور از « دسر » ما هستیم. اگر ما نبودیم کشتی حرکت نمی کرد.»
منابع:
بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲، حدیث ۱۴- امان الاخطار، ص ۱۰۷ و ۱۰۸

گزارش‌ باستان‌شناسی‌ شوروی‌ دربارة‌ کشتی‌ نوح
بر اثر این‌ اکتشاف‌، ادارة‌ کلّ باستان‌ شناسی‌ شوروی‌ برای‌ تحقیق‌ از چگونگی‌ این‌ لوح‌ و خواندن‌ آن‌، هیئتی‌ مرکّب‌ از هفت‌ نفر از مهمترین‌ باستان‌ شناسان‌ و اساتید خط‌ شناس‌ و زبان‌ دان‌ روسی‌ و چینی‌ را مأمور تحقیق‌ و بررسی‌ نموده‌ که‌ نام‌ آنها بدین‌ گونه‌ است‌:

۱ ـ پرفسور سولی‌ نوف‌، استاد زبان‌های‌ قدیمی‌ و باستانی‌ در دانشکدة‌ مسکو.

۲ ـ ایفاهان‌ خینو، دانشمند و استاد زبان‌شناس‌ در دانشکدة‌ لولوهان‌ چین‌.

۳ ـ میشانن‌ لوفارنک‌، مدیر کلّ آثار باستانی‌ شوروی‌.

۴ ـ تانمول‌ گورف‌، استاد لغات‌ در دانشکده‌ کیفزو.

۵ ـ پرفسور دی‌ راکن‌ استاد باستان‌ شناس‌ در آکادمی‌ علوم‌ لنین‌.

۶ ـ ایم‌ احمد کولا، مدیر تحقیقات‌ و اکتشافات‌ عمومی‌ شوروی‌.

۷ ـ میچر کولتوف‌، رئیس‌ دانشکدة‌ استالین‌.

این‌ هیئت‌ پس‌ از ۸ ماه‌ تحقیق‌ و مطالعه‌ و مقایسة‌ حروف‌ آن‌ با نمونه‌ سائر خطوط‌ و کلمات‌ قدیم‌ متّفقاً گزارش‌ زیر را در اختیار باستان‌ شناسی‌ شوروی‌ گذاشت‌:

۱ ـ این‌ لوح‌ مخطوط‌ چوبی‌ از جنس‌ همان‌ پاره‌ تخته‌های‌ مربوط‌ به‌ کاوش‌های‌ قبلی‌، و کُلاًّ متعلّق‌ به‌ کشتی‌ نوح‌ بوده‌ است‌؛ منتهی‌ لوح‌ مزبور مثل‌ سائر تخته‌ها آنقدرها پوسیده‌ نشده‌، و طوری‌ سالم‌ مانده‌ که‌ خواندن‌ خطهای‌ آن‌ به‌ آسانی‌ امکان‌ پذیر می‌باشد.

۲ ـ حروف‌ و کلمات‌ این‌ عبارات‌ به‌ لغت‌ سامانی‌ یا سامی‌ است‌ که‌ در حقیقت‌ اُمّ اللغات‌ (ریشة‌ لغات‌) و به‌ سام‌ بن‌ نوح‌ منسوب‌ می‌باشد.

۳ ـ معنای‌ این‌ حروف‌ و کلمات‌ بدین‌ شرح‌ است‌:
توسّل‌ حضرت‌ نوح‌ به‌ پنج‌ تن‌ علیهم‌ السّلام‌ و أسامی‌ آنها بر کشتی‌ «ای‌ خدای‌ من‌! و ای‌ یاور من‌! به‌ رحمت‌ و کرمت‌ مرا یاری‌ نما! و به‌ پاس‌ خاطر این‌ نفوس‌ مقدّسه‌:

مُحمّد

إیلیا (علیّ)

شَبَر (حَسَن‌)

شُبَیْر (حُسَین‌)

فاطِمَه‌

آنان‌ که‌ همه‌ بزرگان‌ و گرامی‌اند

جهان‌ به‌ برکت‌ آنها برپاست‌.

به‌ احترام‌ نام‌ آنها مرا یاری‌ کن‌!

تنها توئی‌ که‌ میتوانی‌ مرا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنی‌

با سلام و احترام
بخش وسیعی از قرآن شامل حوادث گذشته است تا ما از آن حوادث عبرت بگیریم همچنین بخش اندکی از قرآن شامل پیشگویی خوداث آینده است.
هر دو مورد بالا اعجاز قرآن هستند.
در کتب پیشین برخی وقایع مهم نوشته شده بودند و فقط در آن دوره ظهور اسلام برخی از اهلل کتاب از آنها با خبر بودند. وقتی که این آیات نازل می شدند و با جزئیات کامل از گذشته خبر می دادند این خود می توانست دلیلی بر صدق الهی بودن پیامبر اکرم ص باشد.

[=BMitra]«پس از آنکه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، اسلام را به مردم جزیرة العرب عرضه نمود کفّار قریش با هم مشورت کردند و گفتند: «نکند آنچه را محمّد آورده واقعیّت داشته باشد و فردا بلایى بر ما نازل گردد و بیچاره شویم. بنابراین، لازم است پیرامون ادّعاهاى او تحقیق کنیم». پرسیدند: از چه کسى؟ گفتند: «علماى یهود اطّلاعات مذهبى خوبى دارند. دو نفر را به یثرب (مدینه) بفرستیم تا در مورد آنچه محمّد آورده تحقیق کنند». فرستادگان مشرکان قریش به نزد علماى یهود در یثرب رفته و از آنها در مورد دین جدید سؤال کردند. یهودیان گفتند: سه سؤال از او بپرسید، اگر به دو سؤال جواب مفصّل و به سؤال سوم جواب سربسته بدهد، دعوت او حق است و چنانچه از عهده سؤالات برنیاید ادّعایش حقیقت ندارد. سؤالات سه گانه به شرح زیر است:
1. چه کسانى شهر و قوم و قبیله خود را ترک کرده، و به غارى در خارج از شهر پناه بردند؟ تعداد آنان چند نفر بود؟ و شرح حال آنها چیست؟
2. مردى که بر شرق و غرب عالم مسلّط شد، که بود و چه برنامه اى داشت؟ پاسخ این دو سؤال را باید مفصّل بدهد.
3. حقیقت روح چیست؟ این سؤال یک سؤال فلسفى است و پاسخى اجمالى دارد.
نمایندگان مشرکان قریش به مکّه بازگشته و گزارش سفر خود را دادند.
مشرکان نزد حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) آمدند و گفتند: اى محمّد! سه سؤال داریم، اگر پاسخ آنها را بگویى، آیینت را مى پذیریم. سپس سؤال هاى خود را مطرح کردند.
دو نکته در این جا قابل توجّه است:
الف) عرب جاهلى نه سواد داشت و نه اهل تمدّن و علم و دانش بود، ولى گفتند: بدون تحقیق، نه «انکار» مى کنیم و نه «تصدیق»، بلکه «تحقیق» مى نماییم. و این پیام مهمّى براى ما دارد که در مورد هر خبرى زود موضع گیرى نکنیم. نه انکار کنیم و نه تصدیق، بلکه در مورد آن مسأله تحقیق نماییم و پس از تحقیق کافى آن را انکار یا تصدیق کنیم. متأسّفانه در جامعه امروزى ما، شایعات فراوانى پخش مى شود و عدّه اى بدون تحقیق کافى آن را پذیرفته و به دیگران نیز منتقل مى کنند. ما نباید از عرب جاهلى عقب تر باشیم. شایعات را پخش نکنیم، و آبروى نظام، اسلام، کشور و خودمان را نبریم.
ب) مشرکان عرب به منظور تحقیق نزد علماى یهود که در این زمینه اهل اطّلاع بودند رفتند. یعنى در هر مسأله اى انسان کم اطّلاع یا بى اطّلاع باید به متخصّص آن مسأله رجوع کند و این همان تقلید صحیح و مشروع است.
به هر حال پیامبر(صلى الله علیه وآله) به کفّار قریش وعده داد که روز بعد جواب سؤالاتشان را بدهد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در انتظار وحى نشست، امّا وحى به تأخیر افتاد. روز بعد و روزهاى دیگر وحى نیامد و این باعث شد که کفّار و مشرکان زخم زبان هایى به پیامبر بزنند و تأخیر وحى را سوژه تبلیغاتى مناسبى براى تبلیغات سوء خود بر علیه اسلام و مسلمین قرار دهند. بالاخره پیک وحى هر چند با تأخیر، نازل شد و پاسخ دو سؤال اوّل آنها را به طور مفصّل تشریح کرد، که در سوره کهف به آن پرداخته شده است و پاسخ سؤال سوم را به طور سربسته بیان کرد که در آیه 85 سوره اسراء آمده است.(2)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جبرئیل علّت تأخیر نزول وحى را جویا شد. عرض کرد: گناهى مرتکب نشده اى، امّا ترک اولى کردى، هنگامى که به مشرکان قریش وعده پاسخ سؤالات را دادى، ان شاء الله نگفتى. اگر ان شاء الله مى گفتى، همان زمان پیک وحى نازل مى شد.
خوانندگان محترم! اگر تمام مقدّمات کارى را فراهم کنید، تا خداوند نخواهد آن کار محقّق نخواهد شد. بنابراین، همیشه باید ان شاء الله گفت.
گفتن إن شاءالله باعث قدرت، قوّت و نورانیّت انسان مى شود. به تازگى هنگامى که هواپیما به مقصد مى رسد مسئولین پرواز ضمن خداحافظى با مسافران، اعلام مى کنند: «إن شاءالله تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه مقصد فرود خواهیم آمد» و این کار زیبایى است. چون ممکن است در آخرین لحظات مشکلى ایجاد شده و حادثه اى رخ دهد و هواپیما به مقصد نرسد.

[/HR][h=5](1). تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 313.
(2). شرح و تفسیر این آیه شریفه را در کتاب «از تو سؤال مى کنند» نوشته ایم.[/h]

با سلام و احترام

استوار;719590 نوشت:
جناب موسوی گرامی، معمولاً کسی که ادعا می‌کند، برای ادعایش دلیل می‌آورد.

من دعایی راجب 5 سال نکردم هنوز شما دلیل نیاوردید که چرا تاریخ را به دو بخش تقسیم نموده اید!
دعای بنده این بوده که با توجه به شرایط و درخواست مردم معجزه صورت می گرفته است.

استوار;719590 نوشت:
اما بحث بین شما و بنده به دوران 5 ساله اول بعثت رسید. ادعای شما، وجود معجزات بسیار دیگر در این دوران و در غیاب شق القمر و تحدی بوده.
بنابراین تاریخ وقوع آن معجزات، برای ادامه بحثمان مهم است.
اگر جزئیات درخواستی از آن معجزات در دسترستان نیست، پس چرا انتظار دارید مطالب بدون مدرکتان را بپذیرم؟

اینکه جزئیات معجزه ای در دست نباشید دلیل بر نفی آن نمی شود! قبلا هم مثال زدم حوادث تاریخی بسیاری هستند که جزئیات این چنینی برای آن در دسترس نیست ولی همه آنها را باور دارند. مانند کوروش. کسی نمیدونه بطور خیلی دقیق چه سالی بوده، چه تعداد لشگر داشته و .... پس دلیل میشه بگیم اصلا کوروش نبوده؟
من حرفم هنوز همونه و می گم هر چیزی با توجه به شرایط و نیاز مردم انجام شده.
استوار;719590 نوشت:
ایمان ساحران مربوط به زمان موسی(ع) بود.
اما پرسش بنده از شما مربوط به پیامبر اسلام و آن معجزاتی بود که بیان کردید.

مردم اون موقع اکثرا سواد نداشتند و با سوادان و ثروتمندان سعی می کردند مردم را گمراه کنند و از پیامبر اکرم ص گاهی معجزات آنی و عجیب طلب می کردند. چه بسا اگر پیامبر اکرم ص انجام نمی داد دین مردمی که از قبل اسلام آورده اند نیز متزلزل میشد
استوار;719590 نوشت:
تمام صحبتهائی که بعد از آن پست انجام شد و ادامه بحثمان بر این استوار بود که مطلبم را خوانده‌اید و پذیرفته‌اید.
حتی خودتان فرمودید که تحدی در آن 5 سال اول، نیاز نبوده.

استوار;719590 نوشت:
معمولاً کسی که ادعا می‌کند، برای ادعایش دلیل می‌آورد.

ادعای من، به نیاز به تحدی و سال محدود نیست بلکه ادعای بنده این است که با توجه به نیازها و درخواست ها معجزه صورت می گرفته است. پس اگر شما می فرمایید قبل از اون 5 سال به معجزه یا تحدی نیاز بوده است لطفاً سند و دلیل بیاورید. و بفرمایید چه افرادی این درخواست را داشته اند؟
استوار;719590 نوشت:
بله مشخص است.
چون روند بحثمان را (که بارها به شما یادآوری کرده‌ام) را مرتباً فراموش میکنید.
منهم مجدداً تکرار می‌کنم: مطالب ابتدای پست 388 را مطالعه کنید.
اگر بازهم متوجه نشوید، من دیگر حرفی ندارم. زیرا مطمئن می‌شوم که قصد فرار از بن‌بست دارید.

بنده متوجه فرمایشات جنابعالی هستم، همه فرمایشات شما رو هم جواب دادم و میدم ولی شما بزرگوار بصورت گلچین حرف های بنده رو پاسخ میدین.

مثلاً عرض کردم شما برای خودتان به دنبال اثبات هستید یا برای آن افراد گذشته؟ اگر برای خودتان است پس دلیلش چیست که تمام یا لااقل بخش عمده بحث شما فقط سر 5 سال است!
بعدش عرض کردم پس از 5 سال پس از آن آیا بقیه موارد برای شما پذیرفته شده هستند؟

خوانندگان دیگر هم مطالب حقیر و شما را می خوانند. لااقل اونها می تونن قضاوت کنن که واقعا آیا من از بحث فرار می کنم! یا آیا من به بن بست رسیده ام!
کما اینکه بنده معجزات فراوانی از قرآن ذکر کردم و چند فرد دانشمند را که در عصر کنونی مسلمان شده اند را نیز معرفی نمودم

...حضرت سلیمان خنده ای از روی محبت و شکر می کند گویی که او این مورچه ها را آرام کرده است و این که او گفته است به مورچه ها که لازم نیست نگران باشند و آن حضرت آن ها را دیده است و با آن ها مهربان می باشد و به آن ها صدمه ای نمی رساند.

یکی از مورچه ها می گوید ای مورچه ها
Hexanal

به لانه هایتان وارد شوید

hexanol

مبادا سلیمان و لشگرش خردتان کنند

undécanone

و خود آگاه نباشند
butylocténal


اعجاز در واژه
لَا یَحْطِمَنَّکُمْ

چند سال پیش عده ای از دانشمندان بی دین گردآمدند تا اشتباهی را در قرآن کریم جستجو نموده و بیابند، و نادرستی دین اسلام را اثبات نمایند. آن ها به کند وکاو و مطالعه ی آیات قرآن کریم پرداختند. تا آنکه به آیه شریفه ی فوق رسیدند که در آن واژه ی ” یَحطِمَنَّکُم ” به کار برده شده بود.بی درنگ شاد و سرمست شدند که چیزی در آن یافتند که به ضرر این دین است. گفتند:

واژه ی ” یَحطِمَنَّکُم ” (شما را درهم شکنند) از “تحطیم” شکستن، ویران کردن آمده است.
چگونه مورچه ویران شده و درهم می شکند، حال آنکه از ماده ی قابل درهم شکستن و خرد شدن ساخته نشده است! بنابراین این واژه در این آیه درست بکار برده نشده است!
آن ها شروع به منتشر ساختن نتیجه ی کنکاش خود نموده و آن را بزرگنمایی کردند.اما حتی پاسخ ساده ای را هم از زبان مسلمانان نشنیدند…چند سال از اکتشاف آن ها گذشت.

دانشمندی استرالیایی تحقیقات طولانی و زیادی را روی این مخلوق ضعیف انجام داد. تا جایی که چیزهایی را دریافت که کسی توقعش را نداشت. او پی برد که ساختار بدن مورچه ها دارای مقدار قابل توجهی از ماده ی شیشه است.یعنی حدود ۷۵% از غشای خارجی بدن مورچه ها را شیشه تشکیل می دهد.
بنابراین واژه ی مذکور در جای درست خود به کار برده شده بود. به دنبال این اکتشاف، دانشمند استرالیایی مسلمان شدن خود را آشکار ساخت…


دیگر دانشمندان به تازگی کشف کردند که بدن مورچه با اسکلت استخوانی سختی پوشیده شده که بدن ضعیفش را از هرگونه آسیبی محافظت می کند. ولی این پوشش استخوانی در حین قراردادن آن زیر فشار به راحتی خردشده و مانند یک تکه شیشه می شکند.حقیقت خرد شدن و له شدن مورچه را که در حال حاضر کشف شده، قبل از ۱۴ قرن قرآن کریم آن را از زبان یک مورچه برای ما نقل کرد.

“سبحان الله العزیز الحکیم !”
آیا او خبر ندارد از آنچه آفریده، حال آنکه او مهربان و بسیار آگاه است .
“افلا یتدبرون القرآن؟ !”

گروهى از يهود از بعضى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) از عدد خازنان جهنم سؤال كردند، او گفت خدا و رسولش آگاهترند، «جبرئيل» در همان ساعت نازل شد، و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) خبر داد: عَلَيْها تِسْعَةُ عَشَر: «نوزده نفر (يا نوزده گروه) بر آن گمارده شده اند».
و از آنجا كه آنها ايرادى به اين موضوع نكردند، معلوم مى شود آن را هماهنگ با كتب خود يافتند، و بر يقين آنها به نبوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) افزوده شد، و همين امر، سبب گرديد كه مؤمنان نيز در عقيده و ايمان خود راسخ تر شوند.
لذا در جمله بعد مى افزايد: «و هدف اين بود كه ايمان مؤمنان افزوده شود» (وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً).
و بلافاصله بعد از ذكر اين جمله، روى همان اهداف سه گانه به عنوان تأكيد باز مى گردد، و مجدداً روى ايمان اهل كتاب، سپس مؤمنان و بعد به آزمون كفار و مشركان، تكيه كرده، مى گويد: «و هدف اين بود كه: اهل كتاب، و مؤمنان، در حقانيت قرآن ترديد به خود راه ندهند، و آنها كه در قلوبشان بيمارى است و كافران بگويند: خدا از اين توصيف چه اراده كرده است و چه منظورى دارد»؟! (وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً).

عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ (074 | مدثر - 30)
نوزده (نگهبان) بر آن گمارده شده اند!

وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلّا مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً كَذالِكَ يُضِلُّ اللهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ (074 | مدثر - 31)
نگهبانان دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معين نكرديم تااهل كتاب [= يهود و نصارى ] يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقّانيت اين كتاب آسمانى) ترديد به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: «خدا از اين سخن چه منظورى دارد؟!» (آرى) اين گونه خداوند هركس را بخواهد گمراه مى سازد و هركس را بخواهد هدايت مى كند. و لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمى داند، و اين جز هشدار و تذكرى براى انسانها نيست!

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

mousavi928;719570 نوشت:
طبق آنچه در روايات آمده ، معجزه ي شقّ القمر در اوائل شب رخ داده و مدّت آن حدود دو ساعت بوده است. لذا مردم آفريقا و اروپا و آمريكا نمي توانستند آن را ببينند ؛ چرا كه در اين مناطق هنوز روز بوده است. پس بديهي است نبايد گزارشي تاريخي از آنها به ما رسيده باشد. در قسمتهاي شرقي آسيا نيز اوّلاً شب از نصفه گذشته بوده و بعيد بوده كه در آن هنگام كسان قابل توجّهي بيدار بوده و توجّه به ماه داشته باشند. ثانياً در آن هنگام احتمال غروب ماه در افق آنها نيز وجود دارد.
بنا بر اين ، شقّ القمر تنها در ايران ، عراق ، قسمتهايي از هند ، قسمتهايي از روسيّه و ممالك بين اين كشورها ، كه در قديم زير مجموعه اينها بوده اند ، قابل مشاهده بوده است. پس يكي از عواملي كه باعث شده اين حادثه به نحو فراگير نقل نگردد اين بوده كه تنها در بخش محدودي از زمين قابل مشاهده بوده است.
2ـ حال بايد ديد در زمان وقوع اين حادثه ، مناطق ياد شده از نظر ثبت وقايع نجومي در چه موقعيّتي بوده اند.
حتماً مطّلع هستيد كه مردم روسيّه در تاريخ علم قديم سهم قابل ذكري ندارند و درخشش علمي اين كشور تنها محدود به دهه هاي اخير است. از ايران آن روز ، كه شامل چندين كشور امروزي بوده ، نيز دانشمند و نويسنده ي معروفي را سراغ نداريم و از ايرانيان آن دوره نوشته ي علمي خاصّي در زمينه ي نجوم و تاريخ نجوم در دست نيست ، تا در ميان آن دنبال گزارشي از شقّ القمر بگرديم. از هند آن دوران نيز نوشته ي قابل توجّهي در باب تاريخ علم در دست نيست ؛ البته در كتاب تاريخ فرشته ، تاليف محمدقاسم هندوشاه استرابادي معروف به فرشته ، كه در باره ي تاريخ هند است ، آمده است كه اهل مليبار هندوستان به عهد رسول خدا شقّ القمر را ديدند و پس از آنكه علّتش بر حاكم شهر آشكار شد و فهميد كه اين حادثه معجزه رسول الله بوده است ، اسلام آورد.» ( ر.ك: اظهار الحقّ ، رحمت الله هندى ، ج2 ، ص 105 ، به نقل از مقاله ي يازدهم تاريخ فرشته)

فضانوردان گفتند: موسسه ناسا سال‌ها در این رابطه مطالعه و تحقیق انجام داده است و مقالاتی فراوانی در این رابطه ارائه داده‌اند. در این رابطه شكاف‌هایی فراوانی را می‌توان توسط عكس‌ها بر روی كره ماه دید این شكاف‌ها بر سه نوع است؛ اول شكاف‌های مارپیچی است دوم شكاف‌های دایره‌ای است كه گاهی قطرش به هزار كیلومتر می‌رسد و آخر شكاف‌های مستقیمی است كه به طور كمربندی دور ماه را گرفته است. دانشمندان احتمال می‌دهند كه شكاف‌های دایره‌ای در اثر سقوط سنگ‌های آسمانی است؛ اما شكاف‌هایی كمربندی كه دور ماه را گرفته است نمی‌تواند با سقوط سنگ آسمانی پدید آمده باشد. آن‌ها ادامه دادند: طبق تصاویری كه از توسط فضانوردان ارائه شده است كاملا مشخصی می‌شد كه این دو نیم كره چگونه پس از جدا شده از هم به یكدیگر جوش خورده و متصل شده‌اند.

جناب موسوی، مطالبی را در مورد قسمتهای قرمز و آبی در نقل قول فوق خدمتتان عرض می‌کنم:

قسمت قرمز رنگ:

کذب محض است.

در فصل هشتم از کتاب میراث ایران (پروفسور آربری - ترجمۀ عزیزالله حاتمی) از روزنامه‌ رسمی در دوران هخامنشیان و سلسله‌های بعدی نام برده شده.
همچنین در کتاب تاریخ هرودوت از وجود مورخین و نویسندگان در زمان هخامنشیان مطلع می‌شویم.

همچنین، تاریخ نجوم ایران باستان، حداقل سه دوره قابل توجه دارد: دوران زرتشت، دوران هخامنشیان و دوران ساسانیان.
در مورد دوران زرتشت می‌توانید به جلد اول کتاب هزاره‌های گمشده (نوشتۀ دکتر پرویز رجبی) مراجعه کنید.

روی دو لوح گلی پخته، مربوط به 700 سال پیش از میلاد که در تمدن بابلی یافت شده، اطلاعات کاملی از حرکت ستاره‌ها و سیاره‌ها ثبت شده است.
فهرستی از ستاره‌ها و صور فلکی شناخته شدۀ آن زمان، نشانۀ روشنی از وجود پشتوانه بسیار غنی از رصد آسمان به همت بابلی هاست.
بابلی‌ها میراث بزرگ دیگری نیز در تاریخ نجوم دارند و آن تقسیم مدت یک سال به 360 روز است.
با ظهور امپراتوری هخامنشی و گسترش آن به بابل، مغان ایرانی، که منجمانی توانا بودند، به رصدگران بابلی پیوستند و دورۀ شکوفایی نجوم منطقه فرا رسید.

همچنین در دوران ساسانیان، ایرانیان با نجوم یونانی و هندی آشنا بودند و در زمان ادشیر و شاپور اول، کتابهای معروف دورینوس و بطلمیوس به فارسی ترجمه شدند.

از سوئی دیگر، نقش سفال‌ها و مهرهای قدیمی حاکی از آن است که دست کم، از حدود شش هزار سال پیش، برخی صور فلکی منطقة البروج در میان رودان (شامل جنوب غرب ایران) شناخته شده بود.

و نهایتاً در حالی مطلب شما به عدم وجود دانشمند و نویسنده معروف در ایران اشاره میکند، که گویا از وجود دانشگاه جندی‌شاپور مطلع نیستید.

قسمت آبی رنگ:
یک شایعه اینترنتی مشهور.

عکسی که درج نمودید مربوط به شکاف مستقیمی در ماه است که طول آن حدود 300 کیلومتر، و عمری میلیون ساله دارد و هرگز بصورت کمربندی، پیرامون ماه را فرا نگرفته است.
اینهم آدرس این شکاف و عکسش و توضیحاتش در سایت ناسا: Ariadaeus Rille

استوار;719612 نوشت:
کذب محض است.

در فصل هشتم از کتاب میراث ایران (پروفسور آربری - ترجمۀ عزیزالله حاتمی) از روزنامه‌ رسمی در دوران هخامنشیان و سلسله‌های بعدی نام برده شده.
همچنین در کتاب تاریخ هرودوت از وجود مورخین و نویسندگان در زمان هخامنشیان مطلع می‌شویم.

همچنین، تاریخ نجوم ایران باستان، حداقل سه دوره قابل توجه دارد: دوران زرتشت، دوران هخامنشیان و دوران ساسانیان.
در مورد دوران زرتشت می‌توانید به جلد اول کتاب هزاره‌های گمشده (نوشتۀ دکتر پرویز رجبی) مراجعه کنید.

روی دو لوح گلی پخته، مربوط به 700 سال پیش از میلاد که در تمدن بابلی یافت شده، اطلاعات کاملی از حرکت ستاره‌ها و سیاره‌ها ثبت شده است.
فهرستی از ستاره‌ها و صور فلکی شناخته شدۀ آن زمان، نشانۀ روشنی از وجود پشتوانه بسیار غنی از رصد آسمان به همت بابلی هاست.
بابلی‌ها میراث بزرگ دیگری نیز در تاریخ نجوم دارند و آن تقسیم مدت یک سال به 360 روز است.
با ظهور امپراتوری هخامنشی و گسترش آن به بابل، مغان ایرانی، که منجمانی توانا بودند، به رصدگران بابلی پیوستند و دورۀ شکوفایی نجوم منطقه فرا رسید.

همچنین در دوران ساسانیان، ایرانیان با نجوم یونانی و هندی آشنا بودند و در زمان ادشیر و شاپور اول، کتابهای معروف دورینوس و بطلمیوس به فارسی ترجمه شدند.

از سوئی دیگر، نقش سفال‌ها و مهرهای قدیمی حاکی از آن است که دست کم، از حدود شش هزار سال پیش، برخی صور فلکی منطقة البروج در میان رودان (شامل جنوب غرب ایران) شناخته شده بود.

و نهایتاً در حالی مطلب شما به عدم وجود دانشمند و نویسنده معروف در ایران اشاره میکند، که گویا از وجود دانشگاه جندی‌شاپور مطلع نیستید.


بهرحال این اتفاق رخ داده و در اسناد تاریخی ایران وجود ندارد.
ضمن اینکه لازم است رفتار خسرو پرویز با پیامبر اسلام ص را هم در نظر داشته باشیم
استوار;719612 نوشت:
یک شایعه اینترنتی مشهور.

عکسی که درج نمودید مربوط به شکاف مستقیمی در ماه است که طول آن حدود 300 کیلومتر، و عمری میلیون ساله دارد و هرگز بصورت کمربندی، پیرامون ماه را فرا نگرفته است.
اینهم آدرس این شکاف و عکسش و توضیحاتش در سایت ناسا


جناب
دیوید پیت كوك هم گفته اند که اینها شایعه هستند؟


[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

mousavi928;719606 نوشت:
من دعایی راجب 5 سال نکردم هنوز شما دلیل نیاوردید که چرا تاریخ را به دو بخش تقسیم نموده اید!

با عرض پوزش از محضرتان، با این کلامتان برایم مسلم شد که قصد فرار از بحث را دارید.

mousavi928;719606 نوشت:
اینکه جزئیات معجزه ای در دست نباشید دلیل بر نفی آن نمی شود!

قبلاً هم عرض کردم، من چیزی را نفی نکردم. بلکه عقلاً نمیتوانم ادعای بدون مدرکتان را پذیرا باشم.

mousavi928;719606 نوشت:
پس اگر شما می فرمایید قبل از اون 5 سال به معجزه یا تحدی نیاز بوده است لطفاً سند و دلیل بیاورید. و بفرمایید چه افرادی این درخواست را داشته اند؟

من نگفتم در آن 5 سال نیاز به تحدی بوده. فقط گفتم در آن 5 سال بحث تحدی ابلاغ نشده.
شما هم گفتید نیازی نبوده. بنده هم تلویحاً پذیرفتم و بحث را در مورد سایر معجزات ادامه دادم. تا جائیکه دیدم پاسخی ندارید و می‌خواهید از ادامه بحث فرار کنید.

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

mousavi928;719614 نوشت:
بهرحال این اتفاق رخ داده و در اسناد تاریخی ایران وجود ندارد.

مطلبی که شما در پست 401 بدان اشاره کردید، یک توجیه کاذب در مورد نبودن واقعه شق القمر در اسناد تاریخی ایران بود.
مطالبی هم که بنده عرض کردم، کذب محض بودن عدم وجود دانشمند، نویسنده، منجم، نوشته‌های نجومی و ... در ایران باستان را نشان می‌داد.

mousavi928;719614 نوشت:
ضمن اینکه لازم است رفتار خسرو پرویز با پیامبر اسلام ص را هم در نظر داشته باشیم

دیگر نمیدانم چه بگویم!
بله. احتمالاً رفتار خسرو پرویز با پیامبر اسلام، باعث شده ما هیچ سند تاریخی از شق القمر نداشته باشیم!!!

راستی، میدانستید عکسی که در پست 411 درج کردید مربوط به گسل سان آندریاس در آمریکاست:

استوار;719612 نوشت:
عکسی که درج نمودید مربوط به شکاف مستقیمی در ماه است که طول آن حدود 300 کیلومتر، و عمری میلیون ساله دارد و هرگز بصورت کمربندی، پیرامون ماه را فرا نگرفته است.
اینهم آدرس این شکاف و عکسش و توضیحاتش در سایت ناسا: Ariadaeus Rille

The faulting must be relatively young because so few craters appear to be younger than the faults, and because the edges of the trough appear to be crisp and little affected by slumping and other mass wasting.

ظاهراً اینجا که داره میگه عمر این گسل جوان است!!

استوار;719612 نوشت:
یک شایعه اینترنتی مشهور.

بجز شما کسی دیگه ای هم هست که این رو شایعه بدونه؟

سلام

استوار;719615 نوشت:
با عرض پوزش از محضرتان، با این کلامتان برایم مسلم شد که قصد فرار از بحث را دارید.

دارید اشتباه می کنید
استوار;719615 نوشت:
قبلاً هم عرض کردم، من چیزی را نفی نکردم. بلکه عقلاً نمیتوانم ادعای بدون مدرکتان را پذیرا باشم.

منظورتان از مدرک چیست؟ اینهمه سند اوردم. اینهمه حوادثی که در قرآن هستند و دانشمندان عصر کنونی هم آنها را تایید کرده اند پس دیگه چی مدرکی؟
جسارتاً بنده فکر می کنم شما دارید سفسطه می کنید.
انتظار ندارید که بنده از معجزات فیلم بیاورم؟
استوار;719615 نوشت:
تا جائیکه دیدم پاسخی ندارید و می‌خواهید از ادامه بحث فرار کنید.

برخلاف شما که حرف های بنده رو گلچین می کنید و برخی از عرایض بنده حقیر رو هرگز جواب ندادید من همیشه تمامی فرمایشات شما رو پاسخ دادم.
اگر شما به دنبال اثبات نبوت با دلالیل عقلانی می باشید این همه دلیل اودرم. در تاپیک های قبل بصورت تصویری و متنی و چند رسانه ای دلایل نسبتاً زیادی هم آوردم. که سما روی یکی از آنها دست گذاشتید و فرمودید این یکی شایعه است (هر چند این را هم نتوانستید اثبات کنید) راجب بقیه معجرات و مدارکی که نشان دادم هم فقط سکوت کردید.

استوار;719617 نوشت:
راستی، میدانستید عکسی که در پست 411 درج کردید مربوط به گسل سان آندریاس در آمریکاست:

بله اینجا رو بنده تو جستجوی بعدی اشتباه کردم چون در جستجوی ثانویه فقط در تصاویر کاوش کردم.
تشکر از یادآوری شما.

اما راجب بقیه موارد چطور؟ مورادی که خودم چندتا از اونها رو ذکر کردم
و یا راجب شکست روم که در قرآن به اشاره شده است

سلام و عرض ادب.

mousavi928;719634 نوشت:

ظاهراً اینجا که داره میگه عمر این گسل جوان است!!

بله. در علم ژئولوژی، به عمر چند میلیون سال، جوان اطلاق می‌شود. و البته عمر 1400 ساله شاید نطفه محسوب شود!

mousavi928;719634 نوشت:

بجز شما کسی دیگه ای هم هست که این رو شایعه بدونه؟

نظر دیگران را می‌توانید از خودشان بپرسید.

بنده مرجع اصلی عکسها را خدمتتان عرض کردم.
و بیان نمودم شکاف مستقیمی که طولش معادل کمربند پیرامون ماه (یعنی حدود 11000 کیلومتر) باشد، وجود ندارد.

ماه دارای ده‌ها شکاف مستقیم است.
این شکافها از چند متر تا چند ده کیلومتر ، طول دارند.
طولانی‌ترین آنها همان آریادئوس است که شما عکسش را درج کردید. با طول حدود 300 کیلومتر.

برای اطلاع بیشتر از این شکافهای مستقیم، به سایت ناسا مراجعه کنید: کلیک کنید

جناب موسوی عزیز، لطفاً توجه داشته باشید که بنده هنوز در مورد اصل معجزه شق القمر صحبتی نکرده‌ام.

مطالب فوق صرفاً در رد ادعای «تأیید معجزه شق القمر توسط ناسا» بیان شده است.

سلام و عرض ادب.

mousavi928;719638 نوشت:
دارید اشتباه می کنید

انشاالله همین طور است که شما می‌فرمائید.
اما وقتی روند بحثی که بین ما رد وبدل شد، اینقدر واضح و روشن (تابلو) ، بیانگر چگونگی رسیدن به دوران 5 ساله اول بعد از بعثت است، آنگاه من چه برداشتی از پرسش مکرر شما، مبنی بر چرائی تمرکز بر روی آن 5 سال، میتوانم داشته باشم؟

mousavi928;719638 نوشت:
منظورتان از مدرک چیست؟ اینهمه سند اوردم. اینهمه حوادثی که در قرآن هستند و دانشمندان عصر کنونی هم آنها را تایید کرده اند پس دیگه چی مدرکی؟
جسارتاً بنده فکر می کنم شما دارید سفسطه می کنید.
انتظار ندارید که بنده از معجزات فیلم بیاورم؟

نه برادر گرامی. آن مدرکی که گفتم، مربوط به معجزاتی بود که در آن دوران 5 ساله واقع شده است.
عرض کردم به چه دلیل تاریخ وقوعشان و تعداد ناظرینشان برایم مهم است.

mousavi928;719638 نوشت:
در تاپیک های قبل بصورت تصویری و متنی و چند رسانه ای دلایل نسبتاً زیادی هم آوردم. که سما روی یکی از آنها دست گذاشتید و فرمودید این یکی شایعه است (هر چند این را هم نتوانستید اثبات کنید) راجب بقیه معجرات و مدارکی که نشان دادم هم فقط سکوت کردید.

مخاطب آن مطالبتان، بنده نبودم. بحث بین ما، چیز دیگری بود که به بن بست رسید.
فقط چون قبلاً پرسشی در مورد شق القمر از شما داشتم، مکلف بودم پاسخ شما را مورد بررسی قرار دهم.
انشاالله در مورد بقیه مطالبی که در مورد جسد فرعون و کشتی نوح و ... است، سایر کاربران گرامی نظراتشان را بیان خواهند کرد.

سلام و احترام

استوار;719703 نوشت:
بنده مرجع اصلی عکسها را خدمتتان عرض کردم.
و بیان نمودم شکاف مستقیمی که طولش معادل کمربند پیرامون ماه (یعنی حدود 11000 کیلومتر) باشد، وجود ندارد.

یعنی شما می فرمایید کل ماه را کاوش کردند و همچین شکافی یافت نشده؟
شما فقط یک مورد نقض آوردید (با فرض پذیرش آن) پس نمیشود آنرا تعمیم به کل داد!
ضمن اینکه من خودم در پیگیری این قضیه نظر چندتا از کاربران رو خوندم یکیشون گفته بود من خودم این خبر رو از ناسا خوندم ولی بعداً پاکش کردن
در پدرسوختگی ناسا که لااقل من خودم شکی ندارم. شما دارید؟ ماجرای 2012 خاطرتان هست؟ می دونید چقدر پول به جیب زدند و عوام رو فریب دادند؟
استوار;719703 نوشت:
ماه دارای ده‌ها شکاف مستقیم است.
این شکافها از چند متر تا چند ده کیلومتر ، طول دارند.
طولانی‌ترین آنها همان آریادئوس است که شما عکسش را درج کردید. با طول حدود 300 کیلومتر.

شما نمیتوانید با اطمینان کامل بفرمایید که طولانی ترین آنها 300 کیلومتر است! همین زمین خودم هنوز کلی چیزهای کشف نشده داره حالا ماه که به کنار
استوار;719703 نوشت:
جناب موسوی عزیز، لطفاً توجه داشته باشید که بنده هنوز در مورد اصل معجزه شق القمر صحبتی نکرده‌ام.

البته بنده منتظرم نظر شما را راجب سایر معجزات نیز بدانم
استوار;719703 نوشت:
مطالب فوق صرفاً در رد ادعای «تأیید معجزه شق القمر توسط ناسا» بیان شده است.

نیازی به تاییدیه ناسا نیست

سلام

استوار;719708 نوشت:
انشاالله در مورد بقیه مطالبی که در مورد جسد فرعون و کشتی نوح و ... است، سایر کاربران گرامی نظراتشان را بیان خواهند کرد.

چه فرقی داره؟
فارغ از موضوع 5 سال! از این راه هم می شود نبوت را اثبات کرد.
استوار;719708 نوشت:
انشاالله همین طور است که شما می‌فرمائید.
اما وقتی روند بحثی که بین ما رد وبدل شد، اینقدر واضح و روشن (تابلو) ، بیانگر چگونگی رسیدن به دوران 5 ساله اول بعد از بعثت است، آنگاه من چه برداشتی از پرسش مکرر شما، مبنی بر چرائی تمرکز بر روی آن 5 سال، میتوانم داشته باشم؟

من دلایل زیادی آوردم
همین الانشم تو دوره خودمون نمیشه بگی تو فلان جلسه دقیقاً چند نفر بودند و چه کسانی بودند چه برسد به 1400 سال پیش با آن شرایط خاص که پس از آن هم حکومت های ظالمی سر کار آمدند و بسیاری از اسناد رو از بین بردند.
بنده با این همه بی سوادی، اینهمه معجزه از گوشه هایی از قرآن آوردم. آیا واقعاً هیچ کدام برای شما قانع کننده نبود؟
موضوع قفل شده است