و این کتب دچار تحریف و بازنویسی شده اند حالا ممکن است از روی لجاجت یهودیان یا دلایل دیگر باشد
این مطلب که میفرمایید یکی از دلایلی بود که خدمت شما گفتم با احتمال تحریف و تغییر در کتب مقدس نمیتوان بدانها اعتماد کامل کرد چه از منظر پیروان دین قدیم یا دین جدید
متحیر;709681 نوشت:
2-بعد ممکن است کتابش تحریف یابد و مشخصات پیامبر بعدی هم تحریف شود آنوقت ان نشانه گذاری بیشتر موجب آن میشود که مردم سراغ مدعی دروغی بروند این نقض غرض هست زیرا در تحریف هم میتوان نشانه های پیامبر بعدی را تغییر داد و هم نام او را
پژوهشگر;709786 نوشت:
همان طور که در پست های قبلی گفته شد با توجه به آیات قران بنظر می رسد نام رسول خاتم و مشخصات آن در کتب عهدین بوده
....
ضمن اینکه در انجیل بارنابا نام مبارک پیامبر ذکر شده
دوست عزیز قرآن برای پیروانش حجیت دارد نه برای آنانکه بیرون از اسلام هستند
و در ضمن انجیل برنابا برای مسیحیان مرجع نیست و به هیچ وجه مستند نیست. احتمال اینکه توسط مسلمانان تدوین شده باشد بسیار زیاد است.
[SPOILER]
پژوهشگر;709786 نوشت:
ه نظر می رسد اسم ها در طول زمان و در زبان های مختلف ممکن است دچار تغییراتی شود .... در کتب مقدس پیشین نیز مثلا اسم حضرت یعقوب بصورت ژاکوب خوانده میشود یا حضرت اسحاق بصورت ایزاک ....پس اینکه گفته شد نام مبارک محمد بصورت "ماد ماد" آمده چندان دور از ذهن نیست
علاوه براین می توان به روایاتی هم در زمینه تایید علمای مسیحی و یهود بر پیامبری حضرت محمد که در زمان صدر اسلام به حضور پیامبر می رسیدند استناد کرد
روایات مسلمین چندان قابل استناد برای دعوت به اسلام نیست
پژوهشگر;709786 نوشت:
و اینکه عده ای از این اقوام با توجه به پیش بینی های کتب مقدس شان به یثرب(مدینه) منتقل شدند...یعنی از جاهای خوش آب و هوا به سرزمین های بیابانی و خشک منتقل شدند ....خب بنظر می رسد اینها دلایلی برای این کار داشته باشند. و قبایلی از آنها در مدینه با پیامبر بیعت کردند و انصار را تشکیل دادند و البته قبیله هایی هم به جنگ و مخالفت برخواستند
اگر تاریخ ادیان و تاریخ سیاسی حاکم بر منطقه را دنبال کنید متوجه چرایی حضور یهودیان و مسیحیان به جزیره العرب میشوید
سختگیری های مذهبی حگومت ساسانی بر دیگر ادیان به چز شاخه خاصی از دین رسمی زرتشت
جنگهای مداوم روم و ایران که موجب ناامنی هلال خصیب میشده
مورد تنفر بودن یهودیان توسط مردم مسیحی روم شرقی
وجود فرقه های متعدد غیر رسمی مسیحی
و همینطور دایر شدن آبادی ها و دیرها توسط میسیونرها و مبلغین مسیحیت
ینها سبب مهاجرت و یا تبعید فرقه های مذهبی غیر از عرب در شبه جزیره می باشد و همینطور گرویدن خود اعراب به تمدن و دینهای مرسوم آن زمان
و همینطور توجه به تغییرات آب وهوایی در طول گردش چرخه های 24 هزار ساله که عربستان صد البته بیابانی بوده ولی شدت برهوت بودن ان به پایه امروز نبوده دلیل آنهم وجود منابع آب بسیار عظیم در دل صحراهای عربستان که هم اکنون کشاورزی های پیشرفته در آن بیابانهای بی آب وعلف الان انجام میشود و همینطور ابنیه باستانی که در دل صحراهای عربستان برجا مانده است
ا
پژوهشگر;709786 نوشت:
عیسی (ع) به حواریون میگوید پس از رفتنش خداوند «فارقلیط دیگری» را به مردم عطا خواهد کرد[20]. از آنجا که روح القدس تعدّد ندارد و تنها یکی است، معنی نمیدهد که عیسی مسیح بگوید با رفتنش خداوند روح القدس دیگری را میفرستد. اما اگر مقصود از «فارقلیط دیگر»، «پیامبری دیگر» باشد، چنین چالشی پیش نخواهد آمد.
عیسی (ع) تاکید میکند که تا نرود، «فارقلیط» نمی آید[21]. با استناد به اناجیل، روح القدس پیش از صعود حضرت عیسی (ع) نیز حضور داشته و چنین نبوده که آمدنش منوط به رفتن عیسی مسیح باشد. بر اساس اناجیل، روح القدس نه تنها بر مسیح، بلکه بر یحیای نبی[22] ، مریم (مادر عیسی)[23] و همچنین حواریونی که برای تبلیغ میرفتند[24]، نازل میشده؛ پس معنی نمیدهد که عیسی (ع) بگوید تا نرود روح القدس نمیآید. اما اگر مقصود از فارقلیط، پیامبری صاحب شریعت باشد، دیگر چنین چالشی پیش نمیآید؛ چراکه باید شریعت پیامبر جدید جایگزین شریعت عیسی شود.
دوست عزیز صفحه انجیل را که خدمت شما آوردم باز مطالعه کنید بیشتر متوجه میشوید که مراد همان روح القدس و خود شخص عیسی است نه کس دیگر
الهیات مسیحی را مطالعه کنید متوجه تثلیث میشوید که فرقی مابین مسیح پدر آسمانی و روح القدس نیست http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/3032/2___________.JPG
... دلیل عقلی برای ضرورت نبوت این مشاهدهی خارجی است که بلوغ عقلی در بدو تولد انسان نیست و انسان بالغ ذهنی مملو از دادههای درست و غلط دارد که برخی از آنها به جبر تاریخی و فرهنگی و خانوادگی و غیره یاد میکنند ... کار انبیاء علیهمالسلام بیدار کردن فطرت الهی است بعد از آنکه فراموش شده باشد ...
سلام.
مطلب فوق که شما برادر گرامی تحت عنوان دلیل عقلی بیان نمودید، یک استقراء ناقص است و منطقاً درست نیست که حکم آن همانند یک استقراء تام، پذیرفته شود.
لطفاً اگر دلایل عقلی برای ضرورت نبوت سراغ دارید، ارائه دهید.
چرا این ضرورت شامل دوران 600 ساله فَترَت رسل، و یا اعصار دیگر و یا مکانهائی دورافتاده نبوده؟
مگر عمده تحریفات ادیان قبلی در این دوران فترت رخ نداده؟
بت پرستی را در نظر بگیرید که مثلا 100 سال قبل از بعثت پیامبر اسلام در همان مکه زندگی میکرده. چرا بیدار کردن فطرت وی ضروری نبوده؟
باء;709632 نوشت:
موافق نیستم ... عقل صرفاً یک کمک است و اگرچه حجیت دارد ولی حجیت آن تامّ نیست ... یعنی عقل برای افرادی مانند ما حجت بالغه نیست، ولی اهل بیت علیهمالسلام حجج بالغهی خدا هستند ... حجیت عقل ممکن است در عمل خدشهدار شود و اگرچه در بحث نظری اشکالی به آن وارد نباشد ولی نهایتاً انسان را به حق نرساند و در نتیجه بلیغ نباشد
این مطلب هم یک استقراء ناقص است.
از این بیان شما ضرورت نبوت استنتاج نمیشود.
عقل منطقی عمومیت و حجیت ذاتی دارد.
آنانی که در تعقل خود ضعیف و ناقصند و یا امر بر ایشان مشتبه میگردد، میتوانند از گروهی که اینگونه نیستند کمک بگیرند و نه لزوماً از رسول الهی.
بنابراین مطلب فوق هم میتواند خروجی استنتاج شما باشد و منطقاً حکمِ ضرورت نبوت از این استنتاج شما پذیرفتنی نیست.
باء;709632 نوشت:
چرا فکر میکنید باید استدلال عقلانی برای ایشان ارائه داد؟ ایشان به دنبال یقین هستند ولی برای رسیدن به یقین به دنبال دلیل عقلی میگردند و حقیر با اطمینان میگویم نخواهند یافت و راه رسیدن به آن یقین از راه استدلال عقلی نیست گرچه استدلال عقلی میتواند کمکحالشان باشد تا بتوانند تجربهی باطنی را کسب نمایند و خدای اسلام را با چشم دل ببینند تا کمترین تردیدی در حقانیت اسلام نداشته باشند.
اما نبوت یکی از اصول دین خاتم است که نباید از روی تعبد و تقلید (حجت بیرونی) به آن ایمان آورد.
این امر درجهای از یقین را لازم دارد که از حجت درونی حاصل میشود و بین قوای ادراکی انسان، تنها عقل منطقیست که این حجیت ذاتی را دارد.
چیزی که شما به آن اشاره میکنید، یقین بر حقانیت اسلام است که در مرحله بعد از یقین به ضرورت نبوت از طریق عقل، قرار دارد.
استارتر محترم در پست اول فقط باور بخدا را بیان کردند و نه باور به ضرورت نبوت را.
بنابراین لازم است در ابتدا این ضرورت نبوت از طریق استدلال عقلی اثبات شود.
مگرنه عقل کلی عالم بدون نیاز به وحی خدا را میشناسد و اتحاد عقل و عاقل و معقول یعنی نفی هر گونه خطا در تعقل تمام و کمال ... پس تناقضی در کار نیست ولی در عمل امر به راحتی بر افراد ممکن است مشتبه گردد
سلام.
آیا در مورد پذیرش الهی بودن پیامبر هم باید صرفا به فطرت تکیه کرد؟
با این فرض باید تمام افرادی که به خدا دعوت میکنند را پذیرفت. چون همه اونها به خدا دعوت میکنند. اما ممکنه از طرف خدا نباشند و خودشون به حقیقت خدا پی برده باشند. سوال اینه که چطور بفهمیم این دعوت به خدا اونطور که در مورد پیامبر گفته شده از طرف خود خداوند بوده.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر دوستان گرامی درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم: ((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
ین مطلب که میفرمایید یکی از دلایلی بود که خدمت شما گفتم با احتمال تحریف و تغییر در کتب مقدس نمیتوان بدانها اعتماد کامل کرد چه از منظر پیروان دین قدیم یا دین جدید
بله نمی توان به انها اعتماد کامل کرد و نظر مسلمانان نیز همین است. منظور بنده نیز در اینجا این بود که اینها تحریف شده اند و نام و خصوصیات پیامبر اسلام را برداشته اند ولی با این وجود هنوز نشانه هایی هم باقی ست
متحیر;709826 نوشت:
دوست عزیز قرآن برای پیروانش حجیت دارد نه برای آنانکه بیرون از اسلام هستند
در قرآن نشانه ها و ظرافت هایی هست که می تواند بر ای کسانی که بیرون از اسلام هستند حجیت داشته باشد
به هر حال قرآن یا گفته ها و تصورات و برداشت هاِی خود محمد است یا وحی الهی و از این دو حالت بیرون نیست
برای ثبات این موضوع می توان نشانه ها و دلایلی را ذکر کرد که نمی تواند کار خود محمد باشد.
ممکن است کسانی حق را ببینند اما همچنان عناد و دشمنی ورزند و تفسیر خودشان را داشته باشند
اما با زبان ریاضی و آماری که راه تفسیر و برداشت شخصی را می بندد می توان نظمی را در ان اثبات کرد
بطوری که حتی اگر از سوره ای یک آیه کم و زیاد شود آن نظم از بین میرورد
و این در عین حال که نشاندهنده تحریف نشدن قرآن است بیانگر وحیانی و الهی بودن آن است. و همین به نظرم کفایت میکند و العاقل بالاشاره
متحیر;709826 نوشت:
اگر تاریخ ادیان و تاریخ سیاسی حاکم بر منطقه را دنبال کنید متوجه چرایی حضور یهودیان و مسیحیان به جزیره العرب میشوید
احتمال اینکه دلایل دیگری هم اثرگذار بوده اند وجود دارد
اما شبه جزیره و یثرب نسبت به مناطق دیگر بیابانی و کم آب محسوب میشوند و در اینجا هم صحبت از چرخه های 24 هزار ساله نبوده و عربستان فعلی با عرستان ۱۵۰۰ سال پیش بنظر نمیرسد تفاوت چندانی داشته باشد
"يهوديان در كتابهايشان يافته بودند كه مكان هجرت محمّد پيامبر خدا ما بين عير و أحد است از اينرو در جستجوى آن مكان بيرون آمدند بكوهى برخورد كردند كه بآن- حداد- گفته ميشد پس گفتند: حداد و أحد يكى است از اين جهت در نزديكى آن كوه پراكنده شدند بعضى از آنان- تيما- را اختيار و برخى- فدك- را انتخاب و عدهاى- خيبر- را برگزيدند " (38.
تورات ، تثنیه 33:2 "خدا از سینا آمد ، درساعیر طلوع کرد ، در فاران درخشید"
جمله ی اول کاملا مشهود می باشد که برای حضرت موسی ع است.
جمله دوم مورد اتـّفاق نظر مسلمانان و مسیحیان است و کوه ساعیر یا سعیر همانطور که در انجیل هم گفته شده محل نزول وحی به حضرت عیسی مسیح ع است. جمله سوم بحث برانگیز ترین جمله ی آن آیه است
در پیدایش 21:21 میگوید :" اسماعیل در فاران ساکن شد .مورّخین و حتـّی خود کشیشها و مسیحیان میدانند که محل سکونت اسماعیل در عربستان و شهر مکـّه کنونی بوده و از قدیم تا به حال کوه های صفا و مروه و همچنین چاه زمزم ( آب جوشیده شده زیر پای اسماعیل) بین مردم به طور متواتر، مرسوم و شناخته شده بوده و هست. حتی مسیحیان بسیاری برای تبرّک ، قبل از اسلام به آنجا میرفتند . و اگر تاریخ را بخوانیم میتوانیم علـّت مهاجرت یهودیان و مسیحیان به عربستان ، خصوصا به شهر مدینه (یثرب) را بفهمیم . چرا که آنها در کتابهایشان (معدود کتابهایی که از فتنه ی کنستانتین و کنفرانس نیقیه مصون مانده بود ) بشارت پیامبر آخر الزّمان را در عربستان خوانده و منتظر ظهور وی بودند"
در مورد عیسی (ع) و روح القدس به نظرم پاسخ قانع کننده ای به مواردی که مطرح شد داده نشده
يهوديان در كتابهايشان يافته بودند كه مكان هجرت محمّد پيامبر خدا ما بين عير و أحد است از اينرو در جستجوى آن مكان بيرون آمدند بكوهى برخورد كردند كه بآن- حداد- گفته ميشد پس گفتند: حداد و أحد يكى است از اين جهت در نزديكى آن كوه پراكنده شدند بعضى از آنان- تيما- را اختيار و برخى- فدك- را انتخاب و عدهاى- خيبر- را برگزيدند " (38.
تورات ، تثنیه 33:2 "خدا از سینا آمد ، درساعیر طلوع کرد ، در فاران درخشید"
جمله ی اول کاملا مشهود می باشد که برای حضرت موسی ع است.
جمله دوم مورد اتـّفاق نظر مسلمانان و مسیحیان است و کوه ساعیر یا سعیر همانطور که در انجیل هم گفته شده محل نزول وحی به حضرت عیسی مسیح ع است. جمله سوم بحث برانگیز ترین جمله ی آن آیه است
در پیدایش 21:21 میگوید :" اسماعیل در فاران ساکن شد .مورّخین و حتـّی خود کشیشها و مسیحیان میدانند که محل سکونت اسماعیل در عربستان و شهر مکـّه کنونی بوده و از قدیم تا به حال کوه های صفا و مروه و همچنین چاه زمزم ( آب جوشیده شده زیر پای اسماعیل) بین مردم به طور متواتر، مرسوم و شناخته شده بوده و هست. حتی مسیحیان بسیاری برای تبرّک ، قبل از اسلام به آنجا میرفتند . و اگر تاریخ را بخوانیم میتوانیم علـّت مهاجرت یهودیان و مسیحیان به عربستان ، خصوصا به شهر مدینه (یثرب) را بفهمیم . چرا که آنها در کتابهایشان (معدود کتابهایی که از فتنه ی کنستانتین و کنفرانس نیقیه مصون مانده بود ) بشارت پیامبر آخر الزّمان را در عربستان خوانده و منتظر ظهور وی بودند"
هر کسی از ظن خود شد یار من
بیشک بهترین مفسرین تورات یهودیان و بهترین مفسرین انجیل مسیحیان و بهترین مفسرین قرآن مسلمین هستند و تفسیرهای افراد خارج از دین خود را معتبر نمیدانند
در تفاسیر یهود فاران صحرای سینا هست و در مورد هاجر و اسماعیل از آن جهت به فاران اشاره شده که محل کوچ آنها از فاران بوده هست
اگرچه باید اذعان نمود که کتابهایمقدس خالی از دقت هستند در انجیل یا تورات و قرآن اشاره به محلها و یا وقایعی شده که اثر روشنی از محل آنها و یا شاهدی از وقوعشان در تاریخ نداریم انهم بدین دلیل است که گویندگان و گردآورندگان این کتب نه دانش لازم از اطراف خود داشته اند و نه توجه لازم به واقعیات تاریخی التفات آنها بیشتر به طرح حکمت بوده است تا دقایق اتقاقات و قصه هایی که نقل کرده اند
پژوهشگر;709872 نوشت:
در مورد عیسی (ع) و روح القدس به نظرم پاسخ قانع کننده ای به مواردی که مطرح شد داده نشده
این نظر شما به عنوان کسی که خارج از دین است میباشد مثل من که خارج ازدین راجع به قرآن یا تورات و انجیل اظهار نظر میکنم
و الا از دید یک مسیحی همان روح القدس هست
پژوهشگر;709872 نوشت:
در قرآن نشانه ها و ظرافت هایی هست که می تواند بر ای کسانی که بیرون از اسلام هستند حجیت داشته باشد
به هر حال قرآن یا گفته ها و تصورات و برداشت هاِی خود محمد است یا وحی الهی و از این دو حالت بیرون نیست
برای ثبات این موضوع می توان نشانه ها و دلایلی را ذکر کرد که نمی تواند کار خود محمد باشد.
ممکن است کسانی حق را ببینند اما همچنان عناد و دشمنی ورزند و تفسیر خودشان را داشته باشند
اما با زبان ریاضی و آماری که راه تفسیر و برداشت شخصی را می بندد می توان نظمی را در ان اثبات کرد
بطوری که حتی اگر از سوره ای یک آیه کم و زیاد شود آن نظم از بین میرورد
و این در عین حال که نشاندهنده تحریف نشدن قرآن است بیانگر وحیانی و الهی بودن آن است. و همین به نظرم کفایت میکند و العاقل بالاشاره
هر دینداری معتقد است که کتاب مقدسش سرشار از حکمت و لطایف هست و اگر چنین اعتقادی نبود مؤمن و دیندار به دین خود نبودند
پژوهشگر;709872 نوشت:
بله نمی توان به انها اعتماد کامل کرد و نظر مسلمانان نیز همین است. منظور بنده نیز در اینجا این بود که اینها تحریف شده اند و نام و خصوصیات پیامبر اسلام را برداشته اند ولی با این وجود هنوز نشانه هایی هم باقی ست
در نظر آورید که دیگران هم همین نظر را راجع به باورهای شما دارند
سلام من نه سوال تاپیک صفحه اول رو فرصت شد بخونم و نه پاسخ دوستان رو :khoshgel:
با توجه به موضوع تاپیک که نوشته دلایل عقلی نبوت یکیش رو میخوام بگم:
یه کارخونه که یه وسیله ی جدید میسازه یه کاتالوگ هم کنارش میزاره تو جعبه و افادی اون جعبه به همراه کاتالوگ رو به بازار میارن ...
خدا انسان رو خلق کرده انسان به این پیچیدگی رو ... براش کاتالوگی قرار داده که همان قرآن هستش ... و کسانی که باید اون کاتالوگ رو
تفسیر کنن که امامان هستند ... این از این ..
در رابطه با پیامبران هم باید افرادی از سمت خدا بیان که خدا رو به انسان ها معرفی کنن و الگو بشن برای بقیه تا بقیه از اونها پیروی کنن...:Gol:
هر کسی از ظن خود شد یار من
بیشک بهترین مفسرین تورات یهودیان و بهترین مفسرین انجیل مسیحیان و بهترین مفسرین قرآن مسلمین هستند و تفسیرهای افراد خارج از دین خود را معتبر نمیدانند
متحیر;709892 نوشت:
هر دینداری معتقد است که کتاب مقدسش سرشار از حکمت و لطایف هست و اگر چنین اعتقادی نبود مؤمن و دیندار به دین خود نبودند
اتفاقا به خاطر همین تفاوت در برداشت ها و تفسیرها وجود نظم ریاضی و آماری در قرآن می تواند اهمیت بالایی داشته باشد
چون زبان ریاضی در هر کجای زمین که برویم مشترک است و کسی نمی تواند برداشت شخصی داشته باشد
متحیر;709892 نوشت:
در تفاسیر یهود فاران صحرای سینا هست و در مورد هاجر و اسماعیل از آن جهت به فاران اشاره شده که محل کوچ آنها از فاران بوده هست
بله این اختلاف نظر وجود دارد. ولی اگر بنا کردن کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) را در مکه در نظر بگیریم آن گاه احتمال اینکه منظور از فاران (پاران) کوههای اطراف مکه باشد افزایش می یابد.
جغرافیدانان شرقی سه منطقه را به نام فاران خواندهاند: کوههای اطراف مکه، کوهها و روستایی در شرق مصر و استانی در سمرقند[۴]. مسلمانان و اعراب معتقدند که فاران به کوهها و بیابان حجاز اتلاق میشود. ترجمهای عربی به سال ۱۸۵۱ از یک تورات سامری فاران را با حجاز یکی میداند[۴]. یاقوت حموی جغرافیدان و تاریخنویس قرن هفتم هجری قمری در کتاب معجمالبلدان مینویسد که «فاران عربیشده یک کلمه عبری است. یکی از نامهای مکه که در تورات آمدهاست.»[۵][۶] کوهی به نام «تل فاران» در حومه مکه وجود دارد.[۵] مسلمانان دلیل مهاجرت یهودیان به حجاز را در پیش از اسلام آگاهی آنان از ظهور پیامبری در این منطفه دانستهاند.[۶] -------------------------------
4. Sir Sayyid Aḥmad Khān (1870). A series of essays on the life of Mohammad: and subjects subsidiary thereto. London: Trübner & co.
٫5 Reuven Firestone (1990). Title Journeys in holy lands: the evolution of the Abraham-Ishmael legends in Islamic exegesis. SUNY Press. pp. 65, 205. ISBN0791403319, 9780791403310(help).
6. جعفریان، رسول. تاریخ سیاسی اسلام. ج. اول، سیره رسولخدا. قم: دفتر نشر الهادی، ۱۳۷۸. ۲۰۲ و ۲۰۳. شابک ۹-۱۰۷-۴۰۰-۹۶۴..
دو راه برای بر آوردن نیاز به دستور العمل فردی و قانون اجتماعی از جانب خدا وجود دارد :
1. اینکه خدا آن دستور العمل و قانون را در ذات خود انسان قرار دهد ؛ مثل غریزه موجود در مورچه ها و زنبورها و ...
2. اینکه خدا آن دستور العمل و قانون را از طریقی دیگر که خارج از ذات انسان است ،در اختیار انسان قرار دهد. ما علم حضوری می یابیم که خداوند متعال ، دستور العمل و قانون مورد نیاز بشر را در ذات او قرار نداده است ؛ گرچه ما در درون خود یک نوع آگاهی فطری داریم ؛ ولی می یابیم که این آگاهی فطری برای برآوردن این نیازها کافی نیست ؛ این آگاهی فطری صرفا ما را بر می انگیزد که دنبال به دست دستور العملهای تکامل فردی و قوانین اجتماعی باشیم
سلام.
موردی که شما در مطالب فوق بدان اشاره نکردید، عقل است.
اگر دلیلتان در زمزه دلایل عقلیست، پس نباید حصر عقلی آن ناقص باشد.
نیازی نیست خداوند دستورالعمل و قانون مورد نیاز بشر را در ذات وی قرار دهد. (همانند غریزه زنبور عسل)
بلکه با مسلح کردن وی به عقلانیت منطقی و سایر قوای ادراکی از جمله فطرت و حواس، راه را برای تدوین این دستور العملها توسط خود او هموار میکند.
این جهان خصوصیات بارزی دارد از جمله: تدریج، کسب تجربه، سعی و خطا و ...
اما صدور دستورالعمل توسط خداوند، بیشتر شبیه یک لقمه آماده است.
برای اثبات ضرورت نبوت عامه، مشخص است که نمیتوانیم از جزء به کل برسیم، چون محال است شرط تام بودن این استقرای تجربی-تاریخی (وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها) را محقق کنیم.
لذا تنها راه، بیان استدلالی عقلانیست که هنوز در این تاپیک مشاهده نمیشود.
واقعیت اینست که اسناد قطعی تاریخی در دسترس نداریم که بیانگر وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها در طول حیات بشر باشد.
منتها عدهای با بیان دلایلی همچون دلیل شما، به زعم خود ضرورت نبوت را اثبات کرده و بعد نتیجه میگیرند که مطابق این اصل(!) حتماً رسولان الهی (یا اوصیاء و کتابهایشان) همیشه و در همه جا در میان مردم بودهاند.
خب واضح است که اینگونه نتیجه گیری کردن، بجز مصادره به مطلوب و منطقی نبودن، چیز دیگری نیست.
یه کارخونه که یه وسیله ی جدید میسازه یه کاتالوگ هم کنارش میزاره تو جعبه و افادی اون جعبه به همراه کاتالوگ رو به بازار میارن ...
دقیقاً اگر به واقع ما هم مانند وسایل و محصولات بشری محتاج کاتالوگ بودیم . آن کاتالوگ توسط سازند و آفریدگارمان طبع میشد درست مانند کاتالوگها و کتابچه های محصولات واضح روشن و بدون ایهام بود
این کاتالوگها بشری توسط هر کسی که خوانده شود و به هر زبان که ترجمه شود اختلافی در آن نیست و هیچکسی را پیدا نمیکنید که با قرائت آن کاتالوگها دچار اختلاف و یا خونریزی شوند
چون در آن کاتالوگها کلمات جملات و عبارات روشن و غیر قابل تفسیر به غیر هستند
ولی دینها و کتابهای مقدس هر چند که ادعا میشود از جانب خدای حکیم و علیم هست ولی آنقدر پیچیدگی و نقاط تاریک دارد که دائم مایه اختلاف و جنگ هست تا سعادت و بهروزی انسانها
اتفاقا به خاطر همین تفاوت در برداشت ها و تفسیرها وجود نظم ریاضی و آماری در قرآن می تواند اهمیت بالایی داشته باشد
چون زبان ریاضی در هر کجای زمین که برویم مشترک است و کسی نمی تواند برداشت شخصی داشته باشد
برای این ادعا ها هم پاسخهای لازم هست
قدری جستجو کنید متوجه غیر فابل اتکا بودن این ادعاها میشوید
موفق باشید
در کتاب کشف المراد که یکی از مهمترین کتب کلامی شیعه است در مورد سوال شما اینچنین نوشته است : در نبوت فوائدی است :
1. یاری و تایید عقل در اثبات یگانگی صانع و معاد و ....
2. از بین رفتن ترس مکلف در تصرفات دنیوی اش.
3. شناخت حسن و قبح هایی که عقل به طور مستقل نمی تواند به وجود آنها حکم دهد.
4. شناخت مواد و داروهایی که برای بدن سودمند یا زیان بار است.
5. قانون گذاری برای روابط اجتماعی. چرا که هیچ انسانی در قانون گذاری بر دیگری ارجح نیست و باید شخصی از طرف خدا قانون بگذارید تا نزاع صورت نگیرد.
6. بدلیل متفاوت بودن استعداد انسان ها در کسب کمالات فایده پیامبر این است که توازنی در این مساله ایجاد می کند و باعث می شود انسان های ضعیفتر در این امور به کمال برسند.
7. آمزش صنایع مختلف در ساخت ابزارهای سودمند بشری
8. آموزش مراتب اخلاق و سیاسات.
9. آگاه ساختن بشر از پاداش و عذاب آخرت
بنده خود بر این موارد نقد دارم. ولی دوست دارم نظر شما را بدانم.
سلام.
جناب شریعت عقلانی، مطالب فوق در مورد ضرورت نبوت عامه بحث نمیکند.
مثلاً در مورد چهارم، آیا رسولان الهی قارچهای سمی و مهلک را به مردم شناساندند، یا سعی و خطا و تجربههای تلخ؟
نظر شما را به این نقل قول از پست قبلی جلب میکنم:
استوار;709913 نوشت:
برای اثبات ضرورت نبوت عامه، مشخص است که نمیتوانیم از جزء به کل برسیم، چون محال است شرط تام بودن این استقرای تجربی-تاریخی (وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها) را محقق کنیم.
لذا تنها راه، بیان استدلالی عقلانیست
((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
اینکه میفرمایید صحیح.
ولی نکته اولی تر آن، این است که: چه چیزی باعث شده که روسو به این نتیجه برسد! برای بشر، همان مرجعی که باعث شده ایشان چنین برداشتی داشته باشد؛ برای هدایت بشر کافی است .
و آن جز عقل و خرد جمعی است؟
متاسفانه بشر حربه ای کاراتر از عقل و خرد ندارد
همین روسو که میفرمایید در مورد هدایت انسانها و دین چنین میگوید:
نقل قول:
[=arial]روسو در کتاب چهارم قرارداد اجتماعی موضع خود را در مورد دین مشخص می کند . او می گوید وجود کلیسا به برقراری دو قوه ی قانونگذاری، دو حکمران، و تقریباً دو میهن منجر می شود و این وضع را نتیجه ی دو وظیفه ی متضاد دانست و اعلام کرد هر فردی دیر یا زود ناگزیر است بین ایمان به دین و وفاداری به دولت یکی را انتخاب کند . او گفت قوانین صادر شده از طرف کلیسا با قوانین جامعه ی مدنی در تعارض است و تنها دولت باید مردم را زیر کنترل داشته باشد . روسو به این معتقد بود که کلیسا باید زیر نظر دولت باشد . همان نظری که منتسکیو نیز اعلام داشته بود .
روسو در فصل هشتم این کتاب گفت : (( آن کس که بگوید غیر از دین من در هیچ دینی رستگاری نیست باید از کشور رانده شود. ))
البته در نقد برتری عقل نسبت به وحی ودین مطلبی از رازی در ذهنم هست که متاسفانه الآن دسترسی به عبارت دقیق آن ندارم
ولی نقل به مضمون مشابه آن چیزی است که در مورد خلیفه دوم درباره کتابهای ایران و مصر میگویند
آنچه را که دین میآورند یا مطابق عقل است که پذیرفتنی است و یا مقابل عقل است که باید از آن پرهیز کرد پس بهتر است که بر عقل خود استوار باشیم
نقل قول:
[=arial]به عقیده زکریای رازی، اگر دینی برای بشریت ضرورت داشته باشد، «دین فرد» است، نه چیز دیگر. اگر بنا است به وحی و پیامبری معتقد باشیم، چه پیامبری بهتر از عقل و چه فرمانی حرکت آفرین تر از فرمان عقلا؟ پس بیایید از منزلت واقعی عقل نکاهیم «و در حالی که خود، امیر است اسیرش نکنیم و در حالی که سروری از آن اوست، طوق بندگی در گردنش نیفکنیم و فرمانده را فرمان بردار نسازیم. بل باید در همه امور به او رجوع کنیم و ملاک و معیار ما در همه چیز، او باشد و همواره بدان تکیه کنیم
برای این ادعا ها هم پاسخهای لازم هست
قدری جستجو کنید متوجه غیر فابل اتکا بودن این ادعاها میشوید
اتفاقا بنده تقریبا از همه موارد گفته شده و نقدهای آنها اطلاع دارم.
از مواردی که مثلا بعنوان معجزات علمی یا محتوایی و ادبی قرآن نام برده میشود
از مواردی که توسط رشاد خلیفه یا دیگران بصورت وجود اعداد رمز گونه یا برابری بین برخی کلمات نام برده میشود
از مواردی که بعنوان معجزات علمی از آنها یاد میشود و نقدهای صورت گرفته اطلاع دارم
و با علم به این موارد گفته شد نوعی نظم ریاضی و آماری وجود دارد...
متحیر;709914 نوشت:
ولی دینها و کتابهای مقدس هر چند که ادعا میشود از جانب خدای حکیم و علیم هست ولی آنقدر پیچیدگی و نقاط تاریک دارد
بله در قران به خیلی از موارد بصورت کلی اشاره شده و در موادری هم به جزییات موضوع پرداخته شده مثلا در بسیاری از احکام و نحوه وضو گرفتن و ... اشاره شده
در جای دیگری هم گفتم اگر قرار بر مشخص بودن همه چیز باشد لزومی و زمینه ای برای امتحان و آزمایش بوجود نمی آید
و در قران چیزی شبیه به این مفهوم است که میفرماید متشابهات را قرار داده تا آنهایی که نیّت های پلید دارند گمراه شوند
سلام.
جناب شریعت عقلانی، مطالب فوق در مورد ضرورت نبوت عامه بحث نمیکند.
مثلاً در مورد چهارم، آیا رسولان الهی قارچهای سمی و مهلک را به مردم شناساندند، یا سعی و خطا و تجربههای تلخ؟
با سلام و تشکر.
بله. بنده هم اینها را دقیقا از مهمترین کتاب کلام شیعه آوردم که بحثی دیگر نباشد. همانطور که شما هم قرمز کردید اینها همه فواید نبوت را نشان می دهد و ضرورت منطقی آن را آن طور که شما دنبال آن هستید اثبات نمی کند. بنده فکر نمی کنم دلیل منطقی صرف بتوان برای این مساله اقامه کرد.
به هر حال بنده معتقدم نبوت و رسالت برای بشریت در طول تاریخ منشا برکات بسیار زیادی بوده است. عده ای خاص به عنوان نبی در منطقه ای خاص در مدتی خاص ظهور کردند و بشر را به سمت معنویت سوق دادند.
منتها با کمی اعماض می توان نشان داد که این روند همیشه و در تمام زمان ها و مکان ها بوده است. دقیقا مثل بازارهای اقتصادی که هر جا خلایی وجودداشته باشد خود به خود پر کننده ای بوحود می آید تا آن خلا را بپوشاند. هر جا که بشر خلا معنوی داشته حتما انسان هایی بوده اند که ظهور کرده اند تا این خلاء را پر کنند. منتها نام گروه خاصی از آنها در مدت خاصی پیامبر الهی شده است. ولی آنها همیشه بوده اند. حتی امروز. باید آنها را یافت.
و من الله توفیق
دقیقاً اگر به واقع ما هم مانند وسایل و محصولات بشری محتاج کاتالوگ بودیم . آن کاتالوگ توسط سازند و آفریدگارمان طبع میشد درست مانند کاتالوگها و کتابچه های محصولات واضح روشن و بدون ایهام بود
این کاتالوگها بشری توسط هر کسی که خوانده شود و به هر زبان که ترجمه شود اختلافی در آن نیست و هیچکسی را پیدا نمیکنید که با قرائت آن کاتالوگها دچار اختلاف و یا خونریزی شوند
چون در آن کاتالوگها کلمات جملات و عبارات روشن و غیر قابل تفسیر به غیر هستند
ولی دینها و کتابهای مقدس هر چند که ادعا میشود از جانب خدای حکیم و علیم هست ولی آنقدر پیچیدگی و نقاط تاریک دارد که دائم مایه اختلاف و جنگ هست تا سعادت و بهروزی انسانها
موفق باشید
سلام
داداش اشتباه نکن اون چیزی که باعث اختلاف میشه اینه که یه عده این کاتالوگو قبول ندارن .. اگه همه قبولش داشتن دیگه جنگ و خونریزی پیش نمیومد ...:ok:
شما انصافا خداییش تا حالا شده یه بار کامل قرآن رو معنیشو بخونی؟ کجاشو نفهمیدی؟کی گفته سخته و فهمیده نمیشه؟:ok::Gol:
در سفر تکوین هنگامی که حضرت ابراهیم از خدا می خواهد فرزندش اسماعیل را در نزد خود نگه دارد، خداوند به او می گوید: «اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده، بارور و بزرگ گردانیده به ماد ماد، و دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم.» زبان شناسان عبری و سریانی معتقدند «ماد ماد» در زبان عبری و «طاب طاب» در زبان سریانی به معنای همان «محمد» است. و دوازده رئیس هم به امامان دوازده گانه اشاره دارد
سفر تثنیه (Deuteronomy)-باب 18 – آیه 17 و 18: 17و خداوند به من گفت:« آنچه گفتند نیکو گفتند. نبی ای را برای ایشان از میان برادرانایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.
در انجیل یوحنا چنین آمده که در آغاز نبوت حضرت عیسی (ع)، پس از آنکه ایشان مردم را موعظه میفرمایند، آنها از یکدیگر سوال میکنند که این شخص کیست؟ آیا «مسیح» است و یا «آن نبی» است که پیامبران پیشین به آمدنش بشارت دادهاند؟ متن انجیل به این صورت است:
“آنگاه بسیارى از آن گروه، چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت، این شخص «همان نبى» است و بعضى گفتند: او «مسیح» است و بعضى گفتند: مگر مسیح از جلیل مىآید؟ … پس درباره او در میان مردم اختلاف افتاد” (انجیل یوحنّا، باب ۷، بند ۴۰ تا ۴۳٫)
“این است شهادت یحیى در وقتى که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستى. که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آنگاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستى؟ گفت: نیستم. آیا تو «آن نبى» هستى؟ جواب داد که نى … پس از او سؤال کرده، گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و «آن نبى» نیستى پس براى چه تعمید مىدهى؟ … یحیى در جواب ایشان گفت: … او (آن نبی) آن است که بعد از من مىآید، اما پیش از من شده است که من لایق آن نیستم که بند نعلینش را باز کنم”[۹]
نتیجه آنکه: مردمانِ عصر یحیی و عیسی – که درود خدا بر آنها باد – در انتظار دو موعود الهی بودند: یکی «مسیح» و دیگری پیامبری که او را با عبارت «آن نبی» میخواندند
در کتاب اشعیای نبی به شخصیتی اشاره شده که:
– بندهی برگزیدهی خدا و مایهی خشنودی اوست؛
– در میان بتپرستان برانگیخته میشود؛
– صاحبِ شریعتی جهانی است؛
– با آمدنش اهالی قیدار فریاد شادی سر میدهند؛( کتاب مقدس، اشعیا، باب ۴۲، بند ۱ تا ۱۷٫)
اشعیاء نبی (۱۸ و ۷)
او پیامبری است بت شکن و بر هم زننده آیین بت پرستی .مبدء ظهور و انتشارآیین مقدسش بلاد مسکون (قیدار) و بزرگترین عبادتگاهش نیز همان سرزمین است که متمکنان(توانایان مالی) و اهل استطاعت از سر تا سر جهان بدانجا رهسپار شوند و صدای دلربا وندای ثضرع خود را درکوه و دشت و دمن طنین انداز کنند.
(براستی چنین مراسمی جز با حج ابراهیمی با کدام مراسم دینی ادیان دیگر هم خوانی دارد.)
به هر حال بنده معتقدم نبوت و رسالت برای بشریت در طول تاریخ منشا برکات بسیار زیادی بوده است. عده ای خاص به عنوان نبی در منطقه ای خاص در مدتی خاص ظهور کردند و بشر را به سمت معنویت سوق دادند. منتها با کمی اعماضمی توان نشان داد که این روند همیشه و در تمام زمان ها و مکان ها بوده است.
سلام و عرض ادب.
وقتی میتوانید جمله Bold شده را بیان کنید که اسناد صحیح و قطعی در طول حیات دهها هزار ساله انسان در تمام دورهها و مکانها در اختیار داشته باشید.
پس لطفاً نشان دهید که این روند با کمی اغماض (تقریب حدود 90 درصدی) در تمام زمان ها و مکان ها بوده است.
دلایل خداوند در قرآن موجود است. و لکن کو گوش شنوا ؟
آن هم برای کسانی که همیشه چشم انکارشان باز است و چشم عقلشان کور.
سلام.
لطفاً شما که چشم عقلتان باز است، از مطلب حقانیت پیامبر خاتم کمی عقبتر رفته و در ابتدا با دلایل عقلی، ضرورت نبوت عامه را ثابت کنید.
این مقدمه است برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص).
لطفاً شما که چشم عقلتان باز است، از مطلب حقانیت پیامبر خاتم کمی عقبتر رفته و در ابتدا با دلایل عقلی، ضرورت نبوت عامه را ثابت کنید.
این مقدمه است برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص).
سلام
عقل شما کافی است.
اگر خداوند هدایت شما را از راهی جز عقل میخواست، خودش با شما حرف میزد یا معجزه ای نازل میکرد یا فرشتگان را بر شما نازل می کرد یا الان رسولی در میان انسانها وجود داشت
لکن اینگونه نیست پس خداوند هدایت شما را از راه عقل خودتان می خواهد. :Hedye:
اگر خداوند هدایت شما را از راهی جز عقل میخواست، خودش با شما حرف میزد یا معجزه ای نازل میکرد یا فرشتگان را بر شما نازل می کرد یا الان رسولی در میان انسانها وجود داشت
لکن اینگونه نیست پس خداوند هدایت شما را از راه عقل خودتان می خواهد. :Hedye:
بدرود :ok:
سلام.
در پست شماره 53 مرقوم نمودید:
و طاها;703653 نوشت:
وقتی ضرورت نبوت از سوی خدا اثبات شود ( این قسمت، پیش فرض بود که اگر ثابت شود، از سویِ خدا بودنِ یک گزینه ثابت میشود )
یعنی
می دانیم گزینه ای از سوی خدا، وجود دارد. ( تا اینجا اثبات میشود که یک گزینهاز سوی خدا داریم )
منهم در پست شماره 121 همین مطلب را از شما درخواست نمودم:
استوار;710039 نوشت:
در ابتدا با دلایل عقلی، ضرورت نبوت عامه را ثابت کنید.
این مقدمه است برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص).
اما نمیدانم چه چیزی باعث شد از مسیر بحث علمی خارج شوید و پست شماره 122 را مرقوم نمائید؟
بنده فکر نمی کنم دلیل منطقی صرف بتوان برای این مساله اقامه کرد.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر دوستان گرامی درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم: ((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
سلام و عرض ادب.
وقتی میتوانید جمله Bold شده را بیان کنید که اسناد صحیح و قطعی در طول حیات دهها هزار ساله انسان در تمام دورهها و مکانها در اختیار داشته باشید.
پس لطفاً نشان دهید که این روند با کمی اغماض (تقریب حدود 90 درصدی) در تمام زمان ها و مکان ها بوده است.
با سلام.
نه من و نه شما و نه هیچ کس دیگری نمی تواند چنین چیزی را نشان دهد. چون اسناد کافی در این زمینه وجود ندارد.
منظورم از نشان دادن اونی نبود که شما برداشت کردید. اشکال از بیان بد بنده بود.
بنده فقط قصد بیان یک اصل کلی را داشتم.
خواستم بگویم در جهان پیرامونی ما معمولا اینگونه بوده که هر جا خلایی وجود داشته خود به خود توسط خود طبیعت پر شده. معنویت هم خلایی است که هر جا نیاز بوده توسط خود انسان ها پر شده. در برهه ای کوچک از تاریخ بشر و در وسعتی کوچک افرادی که آمدند و این خلا را پر کردند نامشان شد نبی. وگرنه این انسان های معنوی همیشه بوده اند. در همه جا. فقط اسمشان فرق داشته. وگرنه همه از یک جنس بوده اند. اگر هم نبوده اند آموزه هایشان بوده.
باز هم تاکید می کنم بنده اصلا معتقد نیستم پیامبران الهی در همه زمان ها و مکان ها بوده اند. اصلا نیازی هم به این نمی بینم که وجود داشته باشند.
و من الله توفیق
جناب استوار و متحیر عزیز سلام.
کاربر محترم قرآن حکیم در پستی آوردند :
قرآن حکیم;709871 نوشت:
برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد
و جناب متحیر هم فرمودند :
متحیر;709920 نوشت:
سلام و عرض ادب
اینکه میفرمایید صحیح.
ولی روی این مساله زوم نکردند و موضع خودشان را به طور صریح و روشن نفرمودند. بیشتر روی گوینده سخن تمرکز کردند ( روسو) تا خود سخن. فکر می کنم استدلال ایشان همان استدلال شماره 5 در پست شماره 93 بنده بود. یعنی لزوم قانون گذاری از سوی خداوند.
اگر بخواهیم مصداقی روی مساله تمرکز کنیم می بینیم جوامعی که سعی کردند قوانین اجتماعی را بدون لحاظ کردن دین و کتب مقدس وضع نمایند موفق تر از جوامع دینی بوده اند. ولی اگر قرار باشد این استدلال را صرفا عقلی و منطقی و نه از روی مصداق نقض کنید چه جوابی دارید؟
و من الله توفیق
لذا تنها راه، بیان استدلالی عقلانیست که هنوز در این تاپیک مشاهده نمیشود.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر دوستان گرامی درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم: ((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
استوار;709913 نوشت:
واقعیت اینست که اسناد قطعی تاریخی در دسترس نداریم که بیانگر وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها در طول حیات بشر باشد.
البته اگر قرآن کریم و روایات اسلامی را هم (حداقل) جز منابع تاریخی بدانیم این مطلب در آنها اثبات شده:
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِى وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً سوره اسرا آیه 15 هر كس (به شايستگى) به راه آيد، تنها به سود خود به راه آمده، و هر كس به بى راهه رود تنها بر زيان خود به بيراهه رفته. و هيچ بردارنده ى بارى، بار (گناه) دگرى را بر نمى دارد. و ما هرگز عذاب كننده نبوده ايم تا (آنگاه كه) فرستاده اى (وحيانى) برانگيزيم. 15
آيه 15 ـ اين آيه عذاب ربانى را تنها بر تخلفاتى مقرر داشته كه پس از فرستادن رسولان الهى باشد، درست است كه فطرت ها و عقلهاى مكلفان از نظر تكليف كفايتى درونى دارند، ولى رحمت ربانى مقتضى است كه به اين حجت درونى بر پيگيرى تخلفات اكتفا نشود، بلكه با اضافه حجت وحيانى برونى عذاب متخلفان بگونه اى كامل حق و محقق گردد. به نقل از این سایت:(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan3) امام صادق علیه السلام می فرمایند: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ .(الكافي ،ج1 ،ص178.)هيچ وقتی از پيدايش زمين تا به حال نگشته است مگر آن که از برای خدا در آن حجتی بوده است که حرام و حلال خدا را به آنها تعليم دهد و مردم را به راه خدا بخواند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ .(الكافي ،ج1 ،ص179.) بخدا سوگند از زمانى كه خدا آدم را قبض روح نمود زمینى را بدون امامى كه بوسیله او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمینى بدون امامى كه حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.
(به نقل از این سایت:http://www.askdin.com/thread23896.html)
اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/osool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید! اگر مطلبی هست بفرمایید! با تشکر
اگر بخواهیم مصداقی روی مساله تمرکز کنیم می بینیم جوامعی که سعی کردند قوانین اجتماعی را بدون لحاظ کردن دین و کتب مقدس وضع نمایند موفق تر از جوامع دینی بوده اند.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! بزرگوار حتی اگر بخواهیم مصداقی هم بحث کنیم اولا آنچه شما فرمودید مطلق نیست! چون مثلا در طول تاریخ حکومت هایی چون حکومت حضرت داود یا حضرت سلیمان یا حضرت یوسف در مصر حکومت های الهی و دینی بوده اند که کاملا موفق و بسیار برتر از حکومت های موفق غیر دینی در کل تاریخ بوده اند! و حتی اگر کوروش را هم ذو القرنین بدانیم(بنا بر برخی تفاسیر که البته بنده اصراری برای پذیرش آن ندارم بلکه به عنوان مصداق و مثال عرض میکنم) این حکومت هم الهی بوده که در طول تاریخ چند هزار ساله ایران زمین بی نظیر است و قابل مقایسه با سایر دوره ها نیست! ثانیا اینکه برخی کشور ها در حرف و به ظاهر حکومت خود را غیر دینی کرده اند اما بسیار موفق بوده اند به این دلیل است که آنها غیر مستقیم و غیر ارادی و ناخواسته در حال پیاده کرد عملی دین هستند! شما کشور های پیشرفته را بنگرید! اصولی در آنها وجود دارد که مورد تاکید اسلام و خدای متعال است(البته قصد ندارم بحثی جدید را برای این قضیه که تفسیر و برداشت و نگاه ما و غیر مسلمین به اسلام چگونه بوده و شده و هست و زندگی غربی آغاز کنم که میشود در تاپیکی دیگر یا به صورت خصوصی با هم گفتگو کنیم در اینجا هم قصدم صرفا مصداق و مثال است) مانند:توجه به دانش و دانشمندان-حقوق بشر-عدالت اجتماعی-حق شهروندی-احترام متقابل-رعایت قانون و...(البته به صورت کلی عرض کردم چون ممکن است این موراد در کشوری بیشتر یا کمتر از کشور دیگری باشد) خوب این موارد و موارد دیگری که وجود دارد تماما مورد اتکا و نظر دین است! مثلا حدود 700 آیه در قرآن مردم را تشویق به علم آموزی و تفکر و تعقل و توجه به هستی میکند! این دو نکته فراموش نشود!
شریعت عقلانی;710115 نوشت:
خواستم بگویم در جهان پیرامونی ما معمولا اینگونه بوده که هر جا خلایی وجود داشته خود به خود توسط خود طبیعت پر شده. معنویت هم خلایی است که هر جا نیاز بوده توسط خود انسان ها پر شده. در برهه ای کوچک از تاریخ بشر و در وسعتی کوچک افرادی که آمدند و این خلا را پر کردند نامشان شد نبی. وگرنه این انسان های معنوی همیشه بوده اند. در همه جا. فقط اسمشان فرق داشته. وگرنه همه از یک جنس بوده اند. اگر هم نبوده اند آموزه هایشان بوده.
البته اگر قرآن کریم و روایات اسلامی را هم (حداقل) جز منابع تاریخی بدانیم این مطلب در آنها اثبات شده:
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِى وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً سوره اسرا آیه 15 هر كس (به شايستگى) به راه آيد، تنها به سود خود به راه آمده، و هر كس به بى راهه رود تنها بر زيان خود به بيراهه رفته. و هيچ بردارنده ى بارى، بار (گناه) دگرى را بر نمى دارد. و ما هرگز عذاب كننده نبوده ايم تا (آنگاه كه) فرستاده اى (وحيانى) برانگيزيم. 15
آيه 15 ـ اين آيه عذاب ربانى را تنها بر تخلفاتى مقرر داشته كه پس از فرستادن رسولان الهى باشد، درست است كه فطرت ها و عقلهاى مكلفان از نظر تكليف كفايتى درونى دارند، ولى رحمت ربانى مقتضى است كه به اين حجت درونى بر پيگيرى تخلفات اكتفا نشود، بلكه با اضافه حجت وحيانى برونى عذاب متخلفان بگونه اى كامل حق و محقق گردد. به نقل از این سایت:(http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan3) امام صادق علیه السلام می فرمایند: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ .(الكافي ،ج1 ،ص178.)هيچ وقتی از پيدايش زمين تا به حال نگشته است مگر آن که از برای خدا در آن حجتی بوده است که حرام و حلال خدا را به آنها تعليم دهد و مردم را به راه خدا بخواند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ .(الكافي ،ج1 ،ص179.) بخدا سوگند از زمانى كه خدا آدم را قبض روح نمود زمینى را بدون امامى كه بوسیله او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمینى بدون امامى كه حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.
(به نقل از این سایت:مساله خالی ماندن زمین از حجت خدا)
اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید! جالب است! خود انبیا و بزرگان الهی خلاف آنچه شما درباره آنها ادعا میکنید میگویند!!!! حالا مطلب شما را بپذیریم یا سخن آن بزرگان و انبیا را؟؟؟؟! اگر مطلبی هست بفرمایید! با تشکر
اگر خداوند هدایت شما را از راهی جز عقل میخواست، خودش با شما حرف میزد یا معجزه ای نازل میکرد یا فرشتگان را بر شما نازل می کرد یا الان رسولی در میان انسانها وجود داشت
لکن اینگونه نیست پس خداوند هدایت شما را از راه عقل خودتان می خواهد.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! بزرگوار از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید! اگر مطلبی هست بفرمایید! با تشکر
سلام.
در پست شماره 53 مرقوم نمودید:
منهم در پست شماره 121 همین مطلب را از شما درخواست نمودم:
اما نمیدانم چه چیزی باعث شد از مسیر بحث علمی خارج شوید و پست شماره 122 را مرقوم نمائید؟
سلام
خودتان می گویید من از مسیر بحث علمی خارج شدم پس لزومی ندارد به شما پاسخی داده شود.
استدلال مطرح شده ( پست 122) نیز بر اساس قرآن و مبتنی بر کلام منکران رسالت و قرآن بود. شما با استدلال مطرح شده در پست 122 مشکلی دارید ؟
اینکه میفرمایید صحیح.
ولی نکته اولی تر آن، این است که: چه چیزی باعث شده که روسو به این نتیجه برسد! برای بشر، همان مرجعی که باعث شده ایشان چنین برداشتی داشته باشد؛ برای هدایت بشر کافی است .
و آن جز عقل و خرد جمعی است؟
متاسفانه بشر حربه ای کاراتر از عقل و خرد ندارد
همین روسو که میفرمایید در مورد هدایت انسانها و دین چنین میگوید:
البته در نقد برتری عقل نسبت به وحی ودین مطلبی از رازی در ذهنم هست که متاسفانه الآن دسترسی به عبارت دقیق آن ندارم
ولی نقل به مضمون مشابه آن چیزی است که در مورد خلیفه دوم درباره کتابهای ایران و مصر میگویند
آنچه را که دین میآورند یا مطابق عقل است که پذیرفتنی است و یا مقابل عقل است که باید از آن پرهیز کرد پس بهتر است که بر عقل خود استوار باشیم
موفق باشید
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! چند نکته عرض میکنم:
1-شما نظر روسو را میپذیرید؟ در این صورت اصل عقلی نبوت و یکی از حکمت های عقلی نبوت را پذیرفته اید! والا به قول کاربر گرامی (شریعت عقلانی) رد عقلی و منطقی خود را بر این نظر بیان کنید!
2-اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید!
3- به این مثال توجه کنید:اگر شما مریض بشوید عقل شما به شما چه میگوید؟ آیا باید درمان شوید یا همین گونه مریض بمانید؟ مسلما باید درمان شوید1 حال آیا باید خودتان درمان کنید خود را یا باید نزد طبیب بروید؟ مسلما نزد طبیب باید بروید و این حکم عقل است! به قول جناب مولوی:
عقل رنجور آورد پیش طبیب لیک نبود در دوا حکمش مسیب!
رابطه عقل و وحی و عقل و نبوت هم همین گونه است!عقل میفهمد که خیلی از چیز ها را نمیفهمد!! و برای آن نیاز به یک عقل کل که فرای عقول معمولی باشد است تقریبا همان که روسو گفت! آیا عقل و خرد فردی و جمعی وجود دارد که مدعی باشد هر چه به آن میرسد حقیقت مطلق است؟؟؟؟! قطعا خیر! پس قطعا نیازی به فراتر از عقل است که آن وحی و نبوت است! همانطور که یک انسان عاقل مریض طبیب نیست! پس به حکم عقل باید به طبیب برای درمان خود مراجعه کند!
4-نه تنها شما بلکه هیچ کسی نمیتواند بگوید که مسیحیت و کلیسا دین و روشی است که برای زندگی دنیوی انسان هم برنامه داشته باشد!! اساس مسیحیت این است که برای آخرت انسان باید تلاش کند(که در آن هم ناموفق و پر ایراد بوده و هست) اما اسلام بر خلاف آن دارای برنامه کدون و کاملی برای زندگی دنیوی هست(که بحثش مفصل است و نیاز به تاپیکی جدا گانه دارد) پس آنچه که در اینباره در باب مسیحیت و دانش و حکومت گفته میشود کاملا بی معنا و اشتباه است و هیچ ارتباطی با اسلام ندارد!! چون هیچ تناسبی بین دین مسیحیت با زندگی اجتماعی و حکومت دنیوی وجود ندارد!!
5-در انتها مطلبی از خیام نیشابوری و یکی از دانشمندان غربی عرض میکنم:
الف-خیام کتاب (مصادرات اقلیدس) خود را اینگونه شروع میکند: بسم الله الرحمن الرحیم سپاس مر خدا راست که صاحب رحمت و احسان است و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزید مخصوصا درود بر سید انبیا و همه اولاد پاکش باد به درستی که تحقیق علوم و به دست اوردن آنها به وسیله براهین عقلی برای جوینده نجات و سعادت ابدی از واجبات است مخصوصا کلیات و قوانینی که به وسیله آنها میتوان به تحقیق معاد و اثبات نفس و ابدیت رسید و آن بدست آوردن و درک اوصاف خداوندی و فرشتگان و ترتیب سلسله آفرینش و اثبات نبوت و ... (به نقل از کتاب علم و دین در حیات معقول علامه محمد تقی جعفری ص 39)
ب-فیزیکدان بزرگ جهان آلبرت اینشتین گفته است:((علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم کور)) (زندگی نامه اینشتین فیلیپ فرانک ترجمه حسن صفاری ص 507 و 508 به نقل از کتاب همگرایی دین و دانش علامه جعفری ص 194)
اگر قرار باشد این استدلال را صرفا عقلی و منطقی و نه از روی مصداق نقض کنید چه جوابی دارید؟
قرآن حکیم;709871 نوشت:
درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم:
((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد
سلام.
استدلال فوق برای اثبات ضرورت نبوت عامه، از نظر حصر عقلی کامل نیست. زیرا:
شرط لازم و کافی برای اینکه نیازهای فردی و اجتماعی انسان برآورده شود، تنها این نیست که قوانین و دستورالعملها بصورت یک لقمه آماده از سوی خداوند و توسط رسولان الهی در اختیار او قرار داده شود.
بلکه به غیر از این بشر میتواند به مدد قوای ادرکی که خداوند در وجودش قرار داده (عقل، تفکر، فطرت، حواس، خیال و تصور و ...) آنها را تدوین نماید.
از مقدماتی مانند باور به خداوند یکتا و نیاز انسان به قوانین، صرفاً نمیتوان ضرورت نبوت عامه را نتیجه گرفت.
این عالم، عالم تدریج است، عالم سعی و خطاست، عالم زمین خوردن و دوباره بلند شدن است، عالم کسب تجربه و درس گرفتن از نتایجِ اشتباهات و خطاهاست.
انسانها با حواس خود آیات و نشانههائی را در جهان هستی درک میکنند. فطرت دارند، عقل دارند، تفکر میکنند و میاندیشند، کار گروهی میکنند ...
پس میتوانند تدوین کنند و بوجود بیاورند،
میسازند و خراب میکنند و دوباره از نو میسازند.
تکمیل میکنند و در صدد اصلاح و رفع نواقص برمیآیند.
اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است
سلام.
این استدلال، دور است. اگر نبوتی نباشد که دیگر باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال، باز نخواهد شد.
سلام.
استدلال فوق برای اثبات ضرورت نبوت عامه، از نظر حصر عقلی کامل نیست. زیرا:
شرط لازم و کافی برای اینکه نیازهای فردی و اجتماعی انسان برآورده شود، تنها این نیست که قوانین و دستورالعملها بصورت یک لقمه آماده از سوی خداوند و توسط رسولان الهی در اختیار او قرار داده شود.
بلکه به غیر از این بشر میتواند به مدد قوای ادرکی که خداوند در وجودش قرار داده (عقل، تفکر، فطرت، حواس، خیال و تصور و ...) آنها را تدوین نماید.
از مقدماتی مانند باور به خداوند یکتا و نیاز انسان به قوانین، صرفاً نمیتوان ضرورت نبوت عامه را نتیجه گرفت.
این عالم، عالم تدریج است، عالم سعی و خطاست، عالم زمین خوردن و دوباره بلند شدن است، عالم کسب تجربه و درس گرفتن از نتایجِ اشتباهات و خطاهاست.
انسانها با حواس خود آیات و نشانههائی را در جهان هستی درک میکنند. فطرت دارند، عقل دارند، تفکر میکنند و میاندیشند، کار گروهی میکنند ...
پس میتوانند تدوین کنند و بوجود بیاورند،
میسازند و خراب میکنند و دوباره از نو میسازند.
تکمیل میکنند و در صدد اصلاح و رفع نواقص برمیآیند.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی!چند نکته:
1- اینکه درباب اسناد تاریخی که فرمودید نظری ندادید؟ آیا موافق هستید؟
2-بنده این مطلب را هم در کنار نظر روسو نقل کردم:((اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید!)) نظرتان در باب این موارد چیست؟
3-(کامل نیست) که فرمودید آیا به معنای این است که صحیح است اما کافی و کامل نیست؟ یا اینکه اصلا صحیح نیست؟
4-بله شرط کافی نیست اما شرط لازم قطعا هست به همان دلیلی که خود روسو گفته و بنده در نکته 2 عرض کردم
5-ما در همین دنیا با وجود آنکه مجلس قانون گذاری داریم و دادگاه برای نظارت قوانین داریم و قانون اساسی داریم باز هم به رئیس جمهور و یا رهبر و یا پادشاه و یا نخست وزیر احتیاج داریم! چون مسئله رهبری و راس بودن یک شخص برای ادراه هر سیستم و دستگاه و دولتی نیاز اساسی و عقلی است که هیچ وقت نمیتوان آن را نادیده گرفت و کنار گذاشت! ارتش باید فرمانده داشته باشد و الا با وجود قانون و نیروی نظامی زبده و حتی وجود رئیس جمهور اگر ارتش فرمانده و رهبر نداشته باشد هرگز منسجم و منظم و قدرتمند نخواهد بود مسئله نبوت هم شبیه ارتش است اگر قوانین راخودمان درست کردیم و وجود خدار ا هم پذیرفتم و خدا هم هست اما پیامبری برای رهبری جامعه بشری نباشد(البته مقصود از پیامبر هر حجج الهی اعم از نبی-رسول و امام است) مانند ارتشی میماند که که فرمانده ندارد!! پس عملا جامعه بشری رو به بی نظمی و انحطاط خواهد رفت!
6-حال بنده از شما سوالی عقلی میپرسم:اگر به شما بگویند که در آن سر دنیا محققان فناوری یا دارویی یا وسیله ای کشف کرده و ساخته اند که به راحتی میتوان آن را خرید و یا حتی حاضرند به شما اهدا کنند رایگان! و حتی طریقه ساخت آن را هم به شما بیاموزند بدون هیچ هزینه و چشم داشتی! اما شما بگویید نه! ما خودمان میرویم تحقیق میکنیم و شاید آن راساختیم!!!!!(دقت کنید شاید و حتی ممکن است آن را هرگز نتوانید بسازید) آیا به نظر شما این حرف میتواند پشتوانه عقلی داشته باشد؟؟؟؟! کدام عقلی حاضر است این سود فراوان و رایگان را رها کند و خود را در ورطه سختی و عدم پیشرفت بیندازد؟؟؟؟!!! مطلب شما درباب انسان و کار و نابود شدن و ساختن مجدد بدون اینکه هدیه خدا را بپذیریم(وحی و دین و نبوت) شبیه همین مثال است! خداوند متعال حاضر است تمام علوم و نعمات هستی را در اختیار ما بگذارد از طریق وحی و رسولانش(که مسلم است چون خداوند آفریننده کل هستی است کاملا آن را میشناسد و از ریز ودرشت آن آگاه است) اما ما به خدا میگوییم نه ما خودمان عقل داریم خودمان میسازیم و خراب میکنیم و.... واقعا این عقلانی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!! دقت کنید! با تشکر
از مقدماتی مانند باور به خداوند یکتا و نیاز انسان به قوانین، صرفاً نمیتوان ضرورت نبوت عامه را نتیجه گرفت.
سلام.
فکر نمی کنم همین دو مقدمه بود. اگر مجددا به مطلبی که از روس نقل قول شده دقت بفرمایید مقدمات دیگری نیز می یابید :
1. بهترین قوانین.
2. عدم رابطه با طبیعت و آگاه ترین به آن
3. دیدن تمام شهوات انسانی
4. عدم ارتباط سعادت او به سعادت ما ولی مشتاق سعادت ما.
2-بنده این مطلب را هم در کنار نظر روسو نقل کردم:((اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید!)) نظرتان در باب این موارد چیست؟
با سلام.
شما ابتدا ثابت کنید مواردی که عقل نمی تواند به آنها حکم کند و در دین آمده به سود انسان است؟ وقتی عقل به آنها راه ندارد سودمندی آنها را از راه عقل چگونه اثبات می کنید؟
قرآن حکیم;710206 نوشت:
5-ما در همین دنیا با وجود آنکه مجلس قانون گذاری داریم و دادگاه برای نظارت قوانین داریم و قانون اساسی داریم باز هم به رئیس جمهور و یا رهبر و یا پادشاه و یا نخست وزیر احتیاج داریم! چون مسئله رهبری و راس بودن یک شخص برای ادراه هر سیستم و دستگاه و دولتی نیاز اساسی و عقلی است که هیچ وقت نمیتوان آن را نادیده گرفت و کنار گذاشت! ارتش باید فرمانده داشته باشد و الا با وجود قانون و نیروی نظامی زبده و حتی وجود رئیس جمهور اگر ارتش فرمانده و رهبر نداشته باشد هرگز منسجم و منظم و قدرتمند نخواهد بود مسئله نبوت هم شبیه ارتش است اگر قوانین راخودمان درست کردیم و وجود خدار ا هم پذیرفتم و خدا هم هست اما پیامبری برای رهبری جامعه بشری نباشد(البته مقصود از پیامبر هر حجج الهی اعم از نبی-رسول و امام است) مانند ارتشی میماند که که فرمانده ندارد!! پس عملا جامعه بشری رو به بی نظمی و انحطاط خواهد رفت!
می توان اینگونه فرض کرد : خدا خواسته تا بشر خود از بین خود فرمانده انتخاب کند. مانند بسیار از حکومت های امروزی مثل چین و ژاپن و .... که فکر نمی کنم رو به انحطاط رفته باشند.
قرآن حکیم;710206 نوشت:
حال بنده از شما سوالی عقلی میپرسم:اگر به شما بگویند که در آن سر دنیا محققان فناوری یا دارویی یا وسیله ای کشف کرده و ساخته اند که به راحتی میتوان آن را خرید و یا حتی حاضرند به شما اهدا کنند رایگان! و حتی طریقه ساخت آن را هم به شما بیاموزند بدون هیچ هزینه و چشم داشتی! اما شما بگویید نه! ما خودمان میرویم تحقیق میکنیم و شاید آن راساختیم!!!!!(دقت کنید شاید و حتی ممکن است آن را هرگز نتوانید بسازید) آیا به نظر شما این حرف میتواند پشتوانه عقلی داشته باشد؟؟؟؟! کدام عقلی حاضر است این سود فراوان و رایگان را رها کند و خود را در ورطه سختی و عدم پیشرفت بیندازد؟؟؟؟!!! مطلب شما درباب انسان و کار و نابود شدن و ساختن مجدد بدون اینکه هدیه خدا را بپذیریم(وحی و دین و نبوت) شبیه همین مثال است! خداوند متعال حاضر است تمام علوم و نعمات هستی را در اختیار ما بگذارد از طریق وحی و رسولانش(که مسلم است چون خداوند آفریننده کل هستی است کاملا آن را میشناسد و از ریز ودرشت آن آگاه است) اما ما به خدا میگوییم نه ما خودمان عقل داریم خودمان میسازیم و خراب میکنیم و.... واقعا این عقلانی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
اگر نتایج این دارو آزمایش و امتحان شده باشد چرا که نه استفاده می کنیم. آموزه های انبیاء هم در بوته آزمایش و امتحان قرار گرفته؟ هر چند که آموزه های اخلاقی ایشان چیزهایی نیستند که عقل نتواند به آنها حکم کند چه بسا در سرزمین های بدون خدا هم به آنها رسیده اند و بیشتر هم عمل می کنند.
و من الله توفیق
سلام.
این استدلال، دور است. اگر نبوتی نباشد که دیگر باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال، باز نخواهد شد.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! نه خیر هرگز دور نیست! مگر این پیامبر است که شارعیت میکند و حکم وضع میکند؟؟؟! این خدای متعال است که احکام و شریعت و دستورات را وضع میکند و به وسیله انبیا آن را به بشریت ابلاغ میکند! پس اگر خداوند متعال حکمی در نظر گرفت و خواست آن را ابلاغ کند باید به وسیله انبیا که اشخاص مشخصی هستند این کار را انجام دهد تا دستورش بدون کم و زیاد به انسان ها برسد و به همین دلیل است که عقل ما برای انجام یک زندگی کامل مبنی بر دستورات الهی کافی نیست(البته قطعا لازم است) بلکه باید انبیا و حججی باشند تا دستورات الهی را برای ما بیاورند وانگهی آیا شما میتوانید ثابت کنید که خداوند متعال برای ما هیچ دستوری در نظر نگرفته که با توجه به آن وجود نبوت را رد کنید؟؟ پس اگر گرفته که قطعا گرفته لازمه این مطلب بعثت انبیاست! با تشکر
سلام. خوشحالم که شما هم مجددا وارد بحث شدید.
یعنی تنها دلیل ما برای بررسی صحت ادعای پیامبر معجزات ایشونه؟
با سلام مجدد
دوستان استدلالت خوبی برای اثبات نبوت نبی مکرّم اسلام بیان فرمودند، از این بابت جای تقدیر و تشکر دارد
تنها دلیل نیست، یکی از دلایل اثبات نبوت رسول الله صل الله علیه و اله است.
سلام.
مطلب فوق که شما برادر گرامی تحت عنوان دلیل عقلی بیان نمودید، یک استقراء ناقص است و منطقاً درست نیست که حکم آن همانند یک استقراء تام، پذیرفته شود.
لطفاً اگر دلایل عقلی برای ضرورت نبوت سراغ دارید، ارائه دهید.
چرا این ضرورت شامل دوران 600 ساله فَترَت رسل، و یا اعصار دیگر و یا مکانهائی دورافتاده نبوده؟
مگر عمده تحریفات ادیان قبلی در این دوران فترت رخ نداده؟
بت پرستی را در نظر بگیرید که مثلا 100 سال قبل از بعثت پیامبر اسلام در همان مکه زندگی میکرده. چرا بیدار کردن فطرت وی ضروری نبوده؟
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما
جناب استوار ابتدا لطفاً توجه کنید که بحث حقیر با شما یک بحث دروندینی است و نه یک بحث بروندینی ... یعنی با فرض آن است که شما و جناب دیوانه و حقیر همگی حقانیت اسلام را میشناسیم و به آن باور داریم و ميخواهیم گامی در راستای فهم بهتر دینمان و یا کلاً دینداری بر میداریم ...
حالا به این مطالب نیز لطفاً توجه کنید:
۱. در مورد اسلام به طور خاص بهترین راه شناخت حقانیت آن در زمان ما قران است ... در اینجا برای شناخت خدا به عنوان خدای اسلام و برای تشخیص حقانیت اسلام و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیازی به هیچ استدلال عقلی به سبک براهین اثبات خدا یا ضرورت نبوت و غیره ندارد ... بنابراین پاسخ دادن به سؤال آغازگر تاپیک نیازی به استدلال عقلی ندارد و در واقع به زعم حقیر اصلاً پاسخ عقلی به صورتی که ایشان به دنبالش هستند ندارد
۲. بحثهایی که انجام شد (بحث شناساندن خدا و برای نشان دادن فطرت و هدف از زندگی) ضرورت آمدن حداقل یک نبی و پیامبر را میرساند و اثباتکنندهی تعدد آنها نیست ... اگر نگاه کنید در باورهای اسلامی فرستادن انبیاء یکی بعد از دیگری در اصل در جهت تکمیل خبر فرستاده شده از طرف خدا بوده است (نه لزوماً خبری که به عموم مردم میرسد، مثلاً در روایات آمده که علمی که به زمین آمده هرگز کاسته نشده است، یعنی نبی بعدی همیشه علوم انبیاء قبلی را داشته است، چه نبی بوده باشد و چه رسول و چه اصلاً وصی یا محدث) و تنها تا تکمیل دین خدا ادامه یافته است و در نتیجه ظاهراً علت اصلی تکثر و تعدد انبیاء در بستر زمان هم همین بوده است (تعدد در بستر مکان دلایل دیگری داشته است که به کارکردهای دیگر پیامبر بودن مربوط میشده است و به قول شما چه بسا این کار از علما هم بر بیاید) نه اینکه برای یک رساندن یک خبر تعدد و تکثر نیاز باشد که بعد کسی بگوید چرا این کار به یک عالم سپرده نشود یا پس زمان فترت چرا نبی فرستاده نشد و چرا برای افرادی در فلان نقطهی دورافتاده پیامبری فرستاده نشد ... البته این بحث باز دروندینی است
۳. گفته شد که نبوت برای اتمام حجت است که لازم است ولی باید این را هم در نظر گرفت که اتمام حجت هم برای همه یکسان نیست و برای همه هم مقرر نشده است، چنانکه برخی قبل از بلوغ عقلی از دنیا میروند برخی هم به بلوغ عقلی میرسند ولی خبری به ایشان داده نمیشود و الهام باطنی و عقل برای ابتلائات ایشان در دنیا کفایت میکند ... یعنی اوج هدایت است که از طریق ارسال رسل محقق میشود و اوج آن هم با آخرین پیامرسان محقق میگردد ... اینکه در روایات داریم که علمای امتم افضل از انبیاء بنیاسرائیل هستند را به همین صورت میتوان فهمید، در دین نسخهی آخر علومی به علمای از عوام داده میشود و احکامی برای ایشان وضع میشود که در نسخهی قبلی دین مخصوص خواص از مؤمنین بوده است ...
۴. شما خودتان مؤمن هستید، بفرمایید آیا ایمان شما به خدا متوقف بر استدلالهای عقلی است؟ آیا اگر استدلال عقلی شما را نقد کنند و شما برای آن نقد پاسخی نداشته باشید تسلیم میشوید یا میگویید این از ضعف تعقل من است؟ اگر ضرورت نبوت را نمیشناسید به عنوان یک مسلمان پاسختان به پرسش آغازین تاپیک چیست؟
استوار;709839 نوشت:
این مطلب هم یک استقراء ناقص است.
از این بیان شما ضرورت نبوت استنتاج نمیشود.
عقل منطقی عمومیت و حجیت ذاتی دارد.
آنانی که در تعقل خود ضعیف و ناقصند و یا امر بر ایشان مشتبه میگردد، میتوانند از گروهی که اینگونه نیستند کمک بگیرند و نه لزوماً از رسول الهی.
بنابراین مطلب فوق هم میتواند خروجی استنتاج شما باشد و منطقاً حکمِ ضرورت نبوت از این استنتاج شما پذیرفتنی نیست.
بله یک عالم هم میتواند این کار را بکند ... زمین از حجت خدا خالی نیست و اگر این حجت خدا حاضر باشد از او هم میتوان کمک گرقت ... اما صحبت سر ضرورت اصل وجود نبوت است، یعنی حداقل یک نبی باید آمده باشد ... تکرار نبوت گاهی از برای تکمیل دین بوده است و گاهی برای تطبیق درست دین برای شرایط موجود و گاهی مسائل دیگر ... باید دقت کرد که تفاوت میان رسول و نبی و وصی و امام چندان از نظر عملکرد ظاهری ایشان در جامعه نبوده است، مثل اینکه یک نفر فرشتهی خبررسان را میبیند و یکی صدای آن را میشنود و یکی در خواب به او وحی شود و یکی در بیداری اینها ربطی به کارکرد ظاهری ایشان در میان مردم نداشته است ... حتی سه رسول سورهی یس هم مطابق روایات واقعاً رسول به معنای اختصاصی آن نبودهاند بلکه ایشان حواریون حضرت عیسی علیهالسلام بودهاند، نه رسول و نه پیامبر و نه امام و نه محدث و نه وصی به معنای خاص آن (وصی بعد از ایشان فقط یک نفر بوده است) ولی در قرآن از ایشان به عنوان رسول یاد شده است، ایشان هم به رسالت فرستاده شدهاند برای دعوت به خدا، پس در هر زمان دیگری هم ممکن است کسی بتواند این شأن را کسب کند، چنانکه ولی فقیه هم رسالتی در جامعهی بشری دارد و اطاعت از ایشان اطاعت از خداست ... هدایت ظاهری فقط یکی از شئون انبیاء و رسل علیهمالسلام بوده است و این شأن هم همانطور که شما هم به درستی فرمودید میتواند میان ایشان و علما و برخی افراد دیگر که خود راهیافتهاند مشترک باشد ... گرچه باید مراقب بود مانند وضعیت علمای بنیاسرائیل و برخی علمای صدر اسلام که سبب گمراهی امت شدند نشود
استوار;709839 نوشت:
اما نبوت یکی از اصول دین خاتم است که نباید از روی تعبد و تقلید (حجت بیرونی) به آن ایمان آورد.
این امر درجهای از یقین را لازم دارد که از حجت درونی حاصل میشود و بین قوای ادراکی انسان، تنها عقل منطقیست که این حجیت ذاتی را دارد.
چیزی که شما به آن اشاره میکنید، یقین بر حقانیت اسلام است که در مرحله بعد از یقین به ضرورت نبوت از طریق عقل، قرار دارد.
استارتر محترم در پست اول فقط باور بخدا را بیان کردند و نه باور به ضرورت نبوت را.
بنابراین لازم است در ابتدا این ضرورت نبوت از طریق استدلال عقلی اثبات شود.
شما به حقیر بگویید که عقل منطقی چیست و چرا به نظر شما حجیت ذاتی دارد؟ آیا برای پذیرفتن همین مطلب متمسک شما یک استدلال عقلی است؟ این گزاره را انتظار دارید همینطوری از شما بپذیریم؟ اگر بخواهید با عقل اثباتش کنید هم دور پیش میآید، پس چطور میخواهید درستی آن را اثبات کنید؟
کسی اگر از راه قرآن همزمان به حقانیت قرآن و کسی که به او فرستاده شده است و کسی که آن را فرستاده است ایمان بیاورد این از نظر شما چه مشکلی دارد؟
گفتهاند تقلیدی نباشد و درست و منطقی هم هست ولی دیگر نگفتهاند که با استدلال باشد که شما اینطور بیان بفرمایید ...
لطفاً تفاوت استدلال عقلانی و استدلال منطقی را هم بیان نمایید ... به نظر شما ریاضیات محل تعقل است یا محل تفکر منطقی؟ به زعم حقیر شما فرقی میان عقل و منطق قائل نیستید، هستید؟ در مورد اینکه چرا به منطق گفته شده است منطق که از نطق میاید چه نظری دارید؟ ایا فکر کردن منطقی یک نطق منولوگ است یا یک نطق دیالوگ؟
شما ابتدا ثابت کنید مواردی که عقل نمی تواند به آنها حکم کند و در دین آمده به سود انسان است؟ وقتی عقل به آنها راه ندارد سودمندی آنها را از راه عقل چگونه اثبات می کنید؟
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! آیا خداوندی که آفریننده عقل و انسان و دین است اگر حکمی داد که ما فلسفه آن را امروز نفهمیدیم یا اصلا تا مرگمان هم نفهمیدیم به معنای این است که این فرمان یا گفته غیر عقلی است؟؟؟! یا به سود انسان نیست؟؟! اگر شما وجود خدا و صفاتش و آفرینندگی او نسبت به انسان و عقل ودین را بپذیرید هرگز از هیچ راه عقلی نمیتوانید اثبات کنید که حکم خدا را اگر نفهمیم نباید انجام دهیم!!!! یا اینکه بشود گفت این احکام به سود انسان نیست!!! حالا مثالی میزنم شاید برای درک موضوع کمک کند:
در این دنیا در یک مملکت 100 میلیونی چند نفر وجود دارد که بداند قانون اساسی که کشورش رااداره میکند چند ماده داره چی هست و دلایلش چیست و چون چرا هایش جوابش چیست؟ چند نفر؟؟100 نفر یا 1000 نفر یا 10000 نفر اگر بیش از این تعداد بدانید خیلی به این بشر خوش بین و بهتر بگویم ساده بین هستید!!!
خوب! 100 میلیون منهای 100 نفر یا 1000 نفر یا 10000 هزار نفر اصلا تعبدی دارند زندگی میکنند!!!!!!!!!!!!!!!!!! و هرگز هم تا آخر عمر خودشان وحتی نوادگانشان جواب آن پرسش ها را نخواهند فهمید!!!!!!!!!!! احکام دینی هم تقریبا شبیه همین مطلب است!(البته با شرایطی بهتر و دقیق تر مثال به نقل علامه جعفری بود)
شریعت عقلانی;710218 نوشت:
می توان اینگونه فرض کرد : خدا خواسته تا بشر خود از بین خود فرمانده انتخاب کند. مانند بسیار از حکومت های امروزی مثل چین و ژاپن و .... که فکر نمی کنم رو به انحطاط رفته باشند.
اولا آیا در سیستم کشور عموم جهان اینگونه است؟ ثانیا آیا در چین و ژاپن که مثال زدید سروان ها و سرگرد ها و سرهنگ ها دور هم جمع میشوند و رئیس ستاد مشترک و نیروی هوایی و دریایی و زمینی و ... را انتخاب میکنند؟؟! ثالثا آیا همه بشر در سطح یکدیگر شناخت و معرفت دارند که چه کسی برتر از دیگری است حقیقتا؟؟! رابعا در همان ارتش که مثال زدم تیمساری حاضر است این پست فرماندهی مهم را به دیگری که او هم تیمسار است بسپارد؟ و اگر بر فرض همین باشد آیا همه سرباز ها و گروهبان ها و همه درجه دار ها همه با هم رای گیری میکنند که یک نفر فرمانده کل ارتش شود یا اینکه بر فرض مثال شما فقط عده ای محدود از درجه داران عالی رتبه که تعدادشان بسیار محدود است و در عین حال 10 ها سال با هم بوده و تقریبا شناخت نسبی از عیب و هنر همدیگر دارند دور هم جمع میشوند و فرمانده کل را انتخاب میکنند؟؟؟؟ خامسا با پذیرش استدلال شما با چشم پوشی از همه پرسش ها و اشکالاتی که دارد باز هم اثبات میشود که ارتش و کشور به فرمانده نیاز دارد چه با انتخاب خدا و چه بی انتخاب خدا پس باز هم لزوم نبوت و امامت به صورت عقلی و منطقی اثبات میشود!!
شریعت عقلانی;710218 نوشت:
اگر نتایج این دارو آزمایش و امتحان شده باشد چرا که نه استفاده می کنیم. آموزه های انبیاء هم در بوته آزمایش و امتحان قرار گرفته؟ هر چند که آموزه های اخلاقی ایشان چیزهایی نیستند که عقل نتواند به آنها حکم کند چه بسا در سرزمین های بدون خدا هم به آنها رسیده اند و بیشتر هم عمل می کنند.
و من الله توفیق
اولا اگر خدای متعال با آن صفات عظمایش را قبول داشته باشیم و آفرینندگی او را در نظر بگیریم هرگز مشکلی نخواهیم داشت! ثانیا آیا متن تاریخ به ما این امتحان را نشان نمیدهد؟؟؟؟! آیا حکومت های حضرات داود و سلیمان و یوسف و عظمت دعوت حضرات موسی و ابراهیم و عیسی و محمد صلوات الله علیهم عظمت و برتری این دعوت ها و رفتار ها و اعمال را به ما نشان نمیدهد؟؟؟؟!! آیا جملات بزرگان تاریخ بشر از افلاطون و ارسطو تا نیوتن واینشتین و گیبون و ویل دورانت و پطروشفسکی و تولستوی و هزاران نفر دیگر در دفاع از توحید و دین و نبوت و بزرگان حجج الهی برای اثبات شخصیت و منش و حرکت صحیح آنها کافی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! آزمون و خطا تا کی؟؟؟؟؟!!درضمن شما به پیامی که در ارتباط با نوشته خودتان بود جوابی ندادید؟؟ فیزیکدان بزرگ جهان آلبرت اینشتین گفته است:((علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم کور)) (زندگی نامه اینشتین فیلیپ فرانک ترجمه حسن صفاری ص 507 و 508 به نقل از کتاب همگرایی دین و دانش علامه جعفری ص 194)
سلام.
آیا در مورد پذیرش الهی بودن پیامبر هم باید صرفا به فطرت تکیه کرد؟
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما،
مطابق روایات فطرت به طور خاص شامل دو دسته اطلاعات است، یکی شناخت خدا به خدایی که بعداً خدا به آن شناخته شود و دیگر جایگاه اهل بیت علیهمالسلام و به طور خاص رسول خدا صلیاللهعلیهواله به رسالت و امیرمؤمنان علیهالسلام به ولایت. یعنی حتی علم به پیامبران دیگر هم به طور مستقیم فطری نیستند و مانند احکام دین به صورت با واسطه بر فطرت استوار میشود ... برای مثال در روایتی که معروف است به روایت معرفت امیرالمؤمنین علیهالسلام بالنورانیّة کلام عجیبی وارد شده است، اینکه این حدیث را هر مؤمنی که بشنود در درون خود آن را تأیید میکند! این یعنی فطری بودن یا وابسته به فطرت بودن ... اینکه محبت خدا و اهل بیت علیهمالسلام هم معیار شمرده شده است از همین جهت است، در عهد الست هم مطابق قرآن یک عده از روی میل و رضا بیعت کردند (اصحابالیمین) و یک عده با کراهت (اصحابالشمال)، این کراهت یا اجبار هم از آن جهت بوده است که در آن عالم چیزی به اسم توجیهات وجود نداشته است و حق وقتی آشکار باشد همه ناچار از پذیرش ان هستند و به همین دلیل است که در دنیا حق و باطل به هم مخلوط شدهاند و حجابهای ظلمانی کمک میکند که بحث اختیار به بحث آزادی ظاهری گره خورده است و یک نفر در دنیا ممکن است بتواند آزادنه کفر و دشمنی خود را آشکار نماید ...
در مورد این سؤالتان به طور خاص پذیرفتن خدای اسلام و رسول خدا صلیاللهعلیهواله متوقف بر قران نبوده است و نیست و فطری است، ولی برای کسانی که فطرتشان دم دستشان نباشد قران محکمترین و آخرین راه اتمام حجت است (گرچه باز هم تنها راه نباشد، گرچه برای رسیدن به یقین کامل به زعم حقیر تنها راه است، مگر نه میگویند نماز بخوان میگوید چشم، ولی میگویند برو جهاد و دشمنان را بکش میگوید اگر اشتباه کرده باشم و بر حق نباشم این کار قابل جبران نیست پس حتی اگر هوای نفس هم نداشته باشد باز مردد میشود، اگر بگویند از جان خودت و خانوادهات بگذر دیگر میزند زیر همه چیز و حتی شکش بیشتر متمایل به انکار میشود، با استدلال عقلی به این جایگاه نمیشود رسید و اگر رسیدند حتماً درک باطنی بار اصلی را به دوش کشیده است) و کسی بر روی زمین نیست و نخواهد بود که از طریق قران در مورد حقانیت اسلام به اطمینان نرسد (اگر یک نفر عاقل و بالغ باشد که قرآن برای او حجت نباشد وعدهی خدای قران نعوذ بالله دروغ است و اینطور نیست) ...
divoone1985;709840 نوشت:
با این فرض باید تمام افرادی که به خدا دعوت میکنند را پذیرفت. چون همه اونها به خدا دعوت میکنند. اما ممکنه از طرف خدا نباشند و خودشون به حقیقت خدا پی برده باشند. سوال اینه که چطور بفهمیم این دعوت به خدا اونطور که در مورد پیامبر گفته شده از طرف خود خداوند بوده.
اما در مورد افراد دیگری که ممکن است آنها هم به خدا دعوت کنند آیا اگر ادعای رسالت کنند ما باید بپذیریم یا خیر ... دو حالت دارد، ایشان یا به خدا دعوت میکنند و نه به خودشان، یا ایشان ظاهراً به خدا دعوت میکنند و در اصل به خودشان دعوت میکنند ... در مورد حالت اول از نظر قرآن دلیل کافی داریم که ایشان را نبی بدانیم مگرآنکه دلیل بر ردّ آن داشته باشیم (مثل اینکه الآن میدانیم که بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دیگر پیامبری نخواهد آمد)، مثل اینکه پیامبران میگفتند ما شما را به خدا دعوت میکنیم و مزدی از شما نمیخواهیم، یا شهید سورهی یس هم همین مسأله را به مردمش که به رسولان سورهی یس ایمان نمیآورند گوشزد میکنند، به کسی که به خدا دعوت میکند (برهان بر خدا برهان فطری است و وجود خدا چه بسا بدیهی است اگرچه فراموشش کرده باشیم و برایمان مبهم باشد) و چیزی برای خودش نمیخواهد چرا ایمان نیاوریم؟ ... اما در مورد دوم طبیعی است که درست نیست به او ایمان آورد، روحیهی او روحیهی نفاق است و باید به او کافر شد اگرچه دعوتش به خدا باشد
بحث بیش از این است و احتمالاً جزئيات بیشتری باید بررسی شوند تا جوابی کامل باشد ولی ان شاء الله آنقدری باشد که ارزش فکر کردن بیشتر را داشته باشد ...
خداوندی که آفریننده عقل و انسان و دین است اگر حکمی داد که ما فلسفه آن را امروز نفهمیدیم یا اصلا تا مرگمان هم نفهمیدیم به معنای این است که این فرمان یا گفته غیر عقلی است؟؟؟! یا به سود انسان نیست؟؟! اگر شما وجود خدا و صفاتش و آفرینندگی او نسبت به انسان و عقل ودین را بپذیرید هرگز از هیچ راه عقلی نمیتوانید اثبات کنید که حکم خدا را اگر نفهمیم نباید انجام دهیم!!!! یا اینکه بشود گفت این احکام به سود انسان نیست!!!
با سلام.
دوست عزیز فکر میکنم شما مباحث را قاطی کردید. ما در یک مرحله قبل از اثبات دین هستیم و در صدد اثبان آن. شما می گویید مسایلی هست که عقل اسان به آن راه ندارد مانند رکعات نماز ( مثلا) پس باید دین و نبوتی باشد که اینها را تعلیم دهد. بنده هم عرض کردم وقتی عقل به آنها راه ندارد چه نیاز به دانستن آن. بنده عرضم این است چیزی که عقل به آن راه ندارد حتما سودمندی هم ندارد. پس نیاز هم به دانستنش نیست که برای دانستنش نبوتی نیاز باشد. مثلا در مورد همین مثال به قول شاعر :
هیچ آداب و ترتیبی نجو ...... هر چه می خواهد دل تنگت بگو.
امیدوارم متوجه شده باشید. در واقع شما ابتدا ثابت کن اینها از جانب خداست ما سودمندی آن را می پذیریم. شما از مرحله اثبات نبوت پرش می کنید و یکدفعه این احکام را از جانب خدا می دانید. اگر اینطور باشد که ما بحثی نداریم. بحث اصلی سر همین مساله هست که اینها از جانب خدا هست یا خیر؟
قرآن حکیم;710312 نوشت:
اولا آیا در سیستم کشور عموم جهان اینگونه است؟ ثانیا آیا در چین و ژاپن که مثال زدید سروان ها و سرگرد ها و سرهنگ ها دور هم جمع میشوند و رئیس ستاد مشترک و نیروی هوایی و دریایی و زمینی و ... را انتخاب میکنند؟؟! ثالثا آیا همه بشر در سطح یکدیگر شناخت و معرفت دارند که چه کسی برتر از دیگری است حقیقتا؟؟! رابعا در همان ارتش که مثال زدم تیمساری حاضر است این پست فرماندهی مهم را به دیگری که او هم تیمسار است بسپارد؟ و اگر بر فرض همین باشد آیا همه سرباز ها و گروهبان ها و همه درجه دار ها همه با هم رای گیری میکنند که یک نفر فرمانده کل ارتش شود یا اینکه بر فرض مثال شما فقط عده ای محدود از درجه داران عالی رتبه که تعدادشان بسیار محدود است و در عین حال 10 ها سال با هم بوده و تقریبا شناخت نسبی از عیب و هنر همدیگر دارند دور هم جمع میشوند و فرمانده کل را انتخاب میکنند؟؟؟؟
متوجه منظورتان از این سوالها نشدم. اطلاعاتی هم در مورد این جزییاتی که گفتید ندارم. فقط می دانم آنها بدون آنکه این نیاز را احساس کنند که فرمانده شان از جانب خدا انتخاب شود خود در بین خود سیستمی قرار دادند که جامعه خود را بتوانند به خوبی هر چه تمام تر اداره نمایند.
قرآن حکیم;710312 نوشت:
پذیرش استدلال شما با چشم پوشی از همه پرسش ها و اشکالاتی که دارد باز هم اثبات میشود که ارتش و کشور به فرمانده نیاز دارد چه با انتخاب خدا و چه بی انتخاب خدا پس باز هم لزوم نبوت و امامت به صورت عقلی و منطقی اثبات میشود!!
چگونه؟ وقتی بدون خدا هم جامعه خود را میتوانند اداره کنند چگونه نبوت اثبات می شود؟
قرآن حکیم;710312 نوشت:
اولا اگر خدای متعال با آن صفات عظمایش را قبول داشته باشیم و آفرینندگی او را در نظر بگیریم هرگز مشکلی نخواهیم داشت! ثانیا آیا متن تاریخ به ما این امتحان را نشان نمیدهد؟؟؟؟! آیا حکومت های حضرات داود و سلیمان و یوسف و عظمت دعوت حضرات موسی و ابراهیم و عیسی و محمد صلوات الله علیهم عظمت و برتری این دعوت ها و رفتار ها و اعمال را به ما نشان نمیدهد؟؟؟؟!!
فکر نمی کنم در مجموع کارنامه خوبی داشته باشند؟ به عنوان مثال حکومت های بی دین و بی خدای امروزی بعد از مرگ بزرگترین رهبران خود باز هم به خاطر قوانین خوبی که پایه ریزی کرده اند اداره می شود ولی حکومت اسلام بعد از رحلت پیامبر دچار دودستگی شد و در مجموع در مدت حدود 200 سال تنها در 5 سال توانست به دست اهلش بیافتد. آیا این کارنامه خوبی است؟ در ضمن مثالهای نقیض آن هم بسیار بیشتر وجود دارد. مخصوصا امروز. وقتی امروز را حی و حاضر داریم چرا به حکومت های چند هزار سال قبل که معلوم نیست درست باشد مراجعه کنیم. شما لطف کنید آماری از حکومت های موفق امروزی بدهید تا مشخص شود.
قرآن حکیم;710312 نوشت:
آیا جملات بزرگان تاریخ بشر از افلاطون و ارسطو تا نیوتن واینشتین و گیبون و ویل دورانت و پطروشفسکی و تولستوی و هزاران نفر دیگر در دفاع از توحید و دین و نبوت و بزرگان حجج الهی برای اثبات شخصیت و منش و حرکت صحیح آنها کافی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! آزمون و خطا تا کی؟؟؟؟؟!!درضمن شما به پیامی که در ارتباط با نوشته خودتان بود جوابی ندادید؟؟ فیزیکدان بزرگ جهان آلبرت اینشتین گفته است:((علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم کور)) (زندگی نامه اینشتین فیلیپ فرانک ترجمه حسن صفاری ص 507 و 508 به نقل از کتاب همگرایی دین و دانش علامه جعفری ص 194)
1. کلام هیچ کدام از آنها حجت نست.
2. بزرگانی هم هستند که در مذمت دین سخن زیاد گفته اند.
3. بنده خود طرفدار دین هستم ولی آن را از جانب خدا نمی دانم.
باز هم عرض میکنم استدلال شما در نقل قولی که از روسو آوردید می تواند بابی برای بحث باشد به شرطی که صرفا عقلی و منطقی جلو برویم. اگر بخواهیم سراغ مصادیق برویم فکر نمی کنم به نتیجه خاصی برسم. در این زمینه به نتیجه ای عکس مقصود شما خواهیم رسید.
و من الله توفیق
با سلام.
دوست عزیز فکر میکنم شما مباحث را قاطی کردید. ما در یک مرحله قبل از اثبات دین هستیم و در صدد اثبان آن. شما می گویید مسایلی هست که عقل اسان به آن راه ندارد مانند رکعات نماز ( مثلا) پس باید دین و نبوتی باشد که اینها را تعلیم دهد. بنده هم عرض کردم وقتی عقل به آنها راه ندارد چه نیاز به دانستن آن. بنده عرضم این است چیزی که عقل به آن راه ندارد حتما سودمندی هم ندارد. پس نیاز هم به دانستنش نیست که برای دانستنش نبوتی نیاز باشد. مثلا در مورد همین مثال به قول شاعر :
هیچ آداب و ترتیبی نجو ...... هر چه می خواهد دل تنگت بگو.
امیدوارم متوجه شده باشید. در واقع شما ابتدا ثابت کن اینها از جانب خداست ما سودمندی آن را می پذیریم. شما از مرحله اثبات نبوت پرش می کنید و یکدفعه این احکام را از جانب خدا می دانید. اگر اینطور باشد که ما بحثی نداریم. بحث اصلی سر همین مساله هست که اینها از جانب خدا هست یا خیر؟
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! بزرگوار! عرض بنده بر فرض پذیرش این مطلب بود که این احکام از سوی خداوند متعال است اما اگر بخواهیم از خارج به این مطلب بنگریم باید به سراغ اثبات صفات خداوند برویم که مبحثی خارج از موضوع تاپیک است چون اگر وجود خدا و صفاتش ثابت شود قطعا وجود انبیا و دین الهی که دستورات خداوند است برای بشر مشخص میشود اما بنده به آن کاربر گرامی هم عرض کردم(فکر میکنم جناب استوار بودند) که شما چه دلیلی بر این دارید که این مطالب دستورات خدا نیست؟؟! چون این دستورات موجود است و برای دین داران و حتی بی دینان مورد نظر! وانگهی منابع ادیان الهی مانند قرآن و انجیل و تورات و زبور و روایات اسلامی مانند یک زنجیر سلسله وار این مطالب را با حالات واندازه متفاوت در طول تاریخ بیان کرده اند که به نظرم اگر بخواهیم آنها را بررسی کنیم که اساسا این دستورات چیست و چه دلیل دارد از سوی خدا باشد باید بر سر اصالت و وجود قرآن کریم- بیان معجزات و تحدی قرآن و غیب گویی و نکاتی بسیار ظریف و دقیق که در روایات و آیات اسلامی آمده و امروزه با پیشرفت های علمی صحت بسیاری از آنها ثابت شده و باقی هم در حال اثبات شدن است بحث کنیم که باز هم موضوع خارج تاپیک میشود! چرا؟ چون قرآن مثلا آمده وضو و خمس و زکات و نماز و روزه و حج و طلاق و معاملات وغیره را بیان کرده(علاوه بر مطالب دیگری که قرآن دارد و در باب مسائل گوناگون سخن گفته) پس اگر اثبات شود که قرآن کریم از سوی خداوند متعال است و دستبردی هم در آن نشده(که همینطور است) پس آن دستورات و احکامی که در آن آمده خود نشان دهنده این است که این احکام و درنتیجه دین از سوی خداست!!(عرض کردم این مطلب دارای 2 شاخه است یکی بحث بر سر معجزه بودن و دستورات و اعتبار قرآن و دیگری سیر عقلی در نظرات و گفته های بزرگان اسلامی(پیامبر و ائمه) درباب موضوعات مختلف بشری و غیر بشری است که هر 2 شاخه خارج از بحث ماست)
متوجه منظورتان از این سوالها نشدم. اطلاعاتی هم در مورد این جزییاتی که گفتید ندارم. فقط می دانم آنها بدون آنکه این نیاز را احساس کنند که فرمانده شان از جانب خدا انتخاب شود خود در بین خود سیستمی قرار دادند که جامعه خود را بتوانند به خوبی هر چه تمام تر اداره نمایند.
بزرگوار! دقت بفرمایید بنده مثالی عقلی برای اثبات نبوت زدم که((ارتش باید فرمانده داشته باشد و الا با وجود قانون و نیروی نظامی زبده و حتی وجود رئیس جمهور اگر ارتش فرمانده و رهبر نداشته باشد هرگز منسجم و منظم و قدرتمند نخواهد بود مسئله نبوت هم شبیه ارتش است اگر قوانین راخودمان درست کردیم و وجود خدار ا هم پذیرفتم و خدا هم هست اما پیامبری برای رهبری جامعه بشری نباشد(البته مقصود از پیامبر هر حجج الهی اعم از نبی-رسول و امام است) مانند ارتشی میماند که که فرمانده ندارد!! پس عملا جامعه بشری رو به بی نظمی و انحطاط خواهد رفت))
بعد شما فرمودید((می توان اینگونه فرض کرد : خدا خواسته تا بشر خود از بین خود فرمانده انتخاب کند. مانند بسیار از حکومت های امروزی مثل چین و ژاپن و .... که فکر نمی کنم رو به انحطاط رفته باشند.))
مقصود بنده از مثال این است که اگر مثلا خدا را (معاذ الله البته مثال است) رهبر یا نخست وزیر یا پادشاه یک کشور یعنی همان عالم هستی بدانیم(البته فرض بنده این که مقصود شخص اول مملکت هستی بودن است نه اینکه خوب مثلا نخست وزیر که عوض میشود پس خدا هم همینگونه است!! هرگز! به عنوان مثال است که جای مناقشه نیست!!) حالا این پادشاه دارای ارتشی متفکر و منظم و زبده است(یعنی وجود عموم انسان های عاقل) و در این مملکت هم او قوانینی وضع کرده و کاملا همه کشور روی نظم و قانون است(یعنی نظم هستی) حالا آیا این ارتش میشود بدون فرمانده باشد؟؟ با وجود اینکه خود پادشاه هست و بسیار قوی هم هست و قانونش هم قوی و صحیح است نیروی نظامی اش هم لایق و منظم و بافکر است(یعنی خدا هست قوانین صحیح هم وضع کرده به ما هم عقل و شعور داده ما هم داریم استفاده از عقل خود میکنیم) اما این ارتش یک فرمانده لایق ندارد!! در اینجا آیا ممکن است که این ارتش به پیروزی برسد و نیروی خود را حفظ کند؟؟ یا متلاشی خواهد شد؟؟(یعنی اگر یک پیامبر یا امامی نباشد که فرماندهی کند بشریت را و این فرماندهی زیر نظر همان پادشاه باشد که خداست و آن پادشاه هم لایق ترین و زبده ترین فرد از میان همان ارتشی ها یعنی انسان ها رابرای فرماندهی انتخاب میکند یعنی پیامبری از جنس خود بشر نه از جنس فرشته و جن یا هر چیز دیگر هرگز آن امت و جامعه بشری مانند آن ارتش بدون فرمانده ولو با وجود پادشاه مقتدر و قانون فوق العاده خوب و داشتن زبده ترین افسر ها نمیتواند به پیروزی برسد!!) امیدوارم مثالم واضح بوده باشد!! و آنچه شما پرسیدید عملا خارج از دایره اندیشه صحیح و منطق است و نمیتواند پاسخ آن پرسش های بنده را بدهد چون هیچ ارتشی در هیچ کشوری در عصر حاضر و گذشته نبوده که خود مختار باشد و کاری به پادشاه یا رئیس مملکت داشته باشد و خودش برای خودش فرمانده انتخاب کند و بر فرض هم اگر انتخاب کند این نوابغ و درجه داران عالی رتبه که افراد بسیار محدودی هستند توان نسبی(دقت کنید باز هم تکرار میکنم نسبی نه کامل و صحیح بدون غرض و مرض خاص) برای انتخاب فرمانده رادارند! پس با این فرض و سوالاتی که پرسیدم:اولا باید این انتخاب از شایسته ترین فرد بدون غرض و مرض خاص برای رهبری بشریت صورت گیرد ثانیا هرگز عوام الناس بشری قادر به انتخاب شایسته ترین فرد نخواهند بود! چون سواد و علم و تخصص لازم راندارند!(مانند انتخاب فرمانده کل برای ارتش توسط سرباز ها و گروهبان ها) ثالثا باید بزرگان عقلی ومعرفتی که هیچ گونه تمایل نژاد پرستانه و منفعت طلبانه در انتخاب خود نداشته باشند شخصی را انتخاب کنند(ماند انتخاب آن فرمانده توسط تیمسار ها و نخبگان نظامی عالی رتبه- و به همین دلیل است که اکثر بزرگان علمی و معرفتی تاریخ بشر که برخی را نام بردم و شما گفتید قولشان حجت نیست!!! معترف به برتری و بزرگی انبیا و اوصیا آنها به نام هستند و با وجود اینکه عمدتا خارج از مذهب و دین آن پیامبر بودند اما بدلیل اینکه نژاد پرست و منفعت طلب نبودند صادقانه اعتراف به برتری آن پیامبر یا وصی او کرده اند) رابعا بر فرض افتادن این اتفاق چون این بینش و شناخت نسبی است نه کامل مانند خداوند متعال باز هم نمیتوان یقین به انتخاب آنها داشت(یعنی آنها هم خطا پذیرند اما خدای متعال هرگز اینگونه نیست چون جنسش و نگاهش با نوع بشری فرق میکند مانند پادشاهی که از بیرون با اشراف کامل عقلی به درون نیروی نظامی خود مینگرد) پس نتیجه همان میشود که برترین انتخاب را خدای متعال دارد و اینکه بشر به فرماندهی از جنس خودش نیاز قطعی و مبرم دارد نه از جنس فرشته و جن وغیره!!
چگونه؟ وقتی بدون خدا هم جامعه خود را میتوانند اداره کنند چگونه نبوت اثبات می شود؟
اولا خود آنها دارند عملا و به طور غیر مستقیم با قانون خدا کشورشان را اداره میکنند!! اگر به عرض بنده در ارسال قبلی که گفتم دقت میفرمودید گفتم((اینکه برخی کشور ها در حرف و به ظاهر حکومت خود را غیر دینی کرده اند اما بسیار موفق بوده اند به این دلیل است که آنها غیر مستقیم و غیر ارادی و ناخواسته در حال پیاده کرد عملی دین هستند! شما کشور های پیشرفته را بنگرید! اصولی در آنها وجود دارد که مورد تاکید اسلام و خدای متعال است(البته قصد ندارم بحثی جدید را برای این قضیه که تفسیر و برداشت و نگاه ما و غیر مسلمین به اسلام چگونه بوده و شده و هست و زندگی غربی آغاز کنم که میشود در تاپیکی دیگر یا به صورت خصوصی با هم گفتگو کنیم در اینجا هم قصدم صرفا مصداق و مثال است) مانند:توجه به دانش و دانشمندان-حقوق بشر-عدالت اجتماعی-حق شهروندی-احترام متقابل-رعایت قانون و...(البته به صورت کلی عرض کردم چون ممکن است این موراد در کشوری بیشتر یا کمتر از کشور دیگری باشد) خوب این موارد و موارد دیگری که وجود دارد تماما مورد اتکا و نظر دین است! مثلا حدود 700 آیه در قرآن مردم را تشویق به علم آموزی و تفکر و تعقل و توجه به هستی میکند!)) دقت فرمودید!! پس همه جهان خواهی نخواهی در حال پیاده سازی دستورات خدا هستند! اما تفاوتش این است که بعضی این دستورات را از جانب خدا دانسته و به آن اعتقاد و یقین داشته و به زبان میگویند اما برخی دیگر بالعکس!! نمونه ای ساده عرض کنم: سلام کردن یک قانون الهی است! درست! آیا در جهان کشوری وجود دارد که این اصل را حالا به شکل ها و زبان های مختلف انجام ندهد؟؟؟؟! هرگز! پس همه بشریت اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و هندو و کافر و مشرک و... در عمل دارند دستور خدا را عمل کرده و پیاده میکنند!! ثانیا آیا شما نمیبینید که همین کشور ها که دستورات خدا را به صورت کامل پیاده نمیکنند چه مشکلاتی دارند؟؟(اعم از کشورهای مسلمان و دینی حالا هر دینی و کشورهای بی دین و بی خدا) از نژاد پرستی و متلاشی شدن بنیان خانواده وستم به کودکان وزنان و پیران و قدرت طلبی و انحصار گرایی گرفته تا آدم کشی برادر کشی تخریب محیط زیست خودخواهی و هزاران درد و بلا و مرض دیگر!!! خوب چرا؟ چون هر کشوری اعم از دینی و غیر دینی دستورات خدا را کامل اجزا نیمکند!(دقت کنید کامل اجرا نمیکند و الا همانطور که گفتم همه در حال اجرا دستورات خدا هستند اما ناقص) این عین همان است که شخصی چیزی را میسازد به ما میگوید نحوه استفاده از آن اینگونه است اما ما به برخی عمل میکنیم به برخی نه! نتیجه چه میشود؟! خراب شدن و صدمه مالی و جانی دیدن ما!!!! خدای متعال جهان را ساخته است و دستورات زندگی در آن را هم داده اما ما ناقص عمل میکنیم و نتیجه ان این همه بدبختی نوع بشر در دنیای کنونی است!!
شریعت عقلانی;710409 نوشت:
فکر نمی کنم در مجموع کارنامه خوبی داشته باشند؟ به عنوان مثال حکومت های بی دین و بی خدای امروزی بعد از مرگ بزرگترین رهبران خود باز هم به خاطر قوانین خوبی که پایه ریزی کرده اند اداره می شود ولی حکومت اسلام بعد از رحلت پیامبر دچار دودستگی شد و در مجموع در مدت حدود 200 سال تنها در 5 سال توانست به دست اهلش بیافتد. آیا این کارنامه خوبی است؟ در ضمن مثالهای نقیض آن هم بسیار بیشتر وجود دارد. مخصوصا امروز. وقتی امروز را حی و حاضر داریم چرا به حکومت های چند هزار سال قبل که معلوم نیست درست باشد مراجعه کنیم. شما لطف کنید آماری از حکومت های موفق امروزی بدهید تا مشخص شود.
اگر به نوشته قبلی بنده دقت میکردید عرض کردم((بزرگوار حتی اگر بخواهیم مصداقی هم بحث کنیم اولا آنچه شما فرمودید مطلق نیست! چون مثلا در طول تاریخ حکومت هایی چون حکومت حضرت داود یا حضرت سلیمان یا حضرت یوسف در مصر حکومت های الهی و دینی بوده اند که کاملا موفق و بسیار برتر از حکومت های موفق غیر دینی در کل تاریخ بوده اند! و حتی اگر کوروش را هم ذو القرنین بدانیم(بنا بر برخی تفاسیر که البته بنده اصراری برای پذیرش آن ندارم بلکه به عنوان مصداق و مثال عرض میکنم) این حکومت هم الهی بوده که در طول تاریخ چند هزار ساله ایران زمین بی نظیر است و قابل مقایسه با سایر دوره ها نیست!)) این مطلب بنده در پاسخ به فرمایش شما بود که به صورت مطلق فرمودید((اگر بخواهیم مصداقی روی مساله تمرکز کنیم می بینیم جوامعی که سعی کردند قوانین اجتماعی را بدون لحاظ کردن دین و کتب مقدس وضع نمایند موفق تر از جوامع دینی بوده اند. )) پس نمونه و مصداق داشته(ولو کم نسبت به بی دین ها) و بسیار هم عالی و برتر از هر حکومت غیر دینی بوده است!! مشکل از ناقص اجرا کردن ما و طرد کردن انبیا و اوصیا آنها است که الان دیگر آنگونه حکومتی وجود ندارد (که در تاریخ انبیا و ائمه این مطلب طرد و حتی کشتن و نابود کردن ظاهری آنها به صراحت موجود است و از ننگ های دامان بشر است!!)بقیه مطالب شما در این قسمت در قسمت قبلی در باب نوع عمل به دستورات خدا توسط حکومت ها و انسان های با دین وبی دین گفته شد!
1. کلام هیچ کدام از آنها حجت نست.
2. بزرگانی هم هستند که در مذمت دین سخن زیاد گفته اند.
3. بنده خود طرفدار دین هستم ولی آن را از جانب خدا نمی دانم.
باز هم عرض میکنم استدلال شما در نقل قولی که از روسو آوردید می تواند بابی برای بحث باشد به شرطی که صرفا عقلی و منطقی جلو برویم. اگر بخواهیم سراغ مصادیق برویم فکر نمی کنم به نتیجه خاصی برسم. در این زمینه به نتیجه ای عکس مقصود شما خواهیم رسید.
مطلب اول شما را ذیل پرانتز مثال ارتش و فرمانده عرض کردم در باب مطلب دوم هم باز در همان پرانتز مقداری از پاسخ هست و اینکه مسلما این تعداد بسیار کمتر از نظر کیفی و کمی نسبت به تعداد موافقان هستند و اینکه فراموش نشود آنها با اصل دین روبرو نشدند(مخالفان) بلکه با برداشت های خود و نحوه رفتار برخی فاسدان به ظاهر دین دار(خصوصا در قرون وسطی و مسیحیت) اینگونه به ظاهر ضد دین شدند و الا اگر حقیقت دین را میدیدندو می یافتند هرگز چنین نمیگفتند!!
اما مطلب سوم شما: اول شما بفرمایید تعریفتان از دین چیست؟ ودلیل شما برای اینکه دین اصولا از جانب خدا نیست چیست؟ چون دین به معنای معروف آن مشتمل بر دستوراتی است که برای زندگی دنیا و آخرت بشر تهیه دیده شده و به 3بخش عمده احکام-عقیده و اخلاق تقسیم میشود و حال آنکه بشر در هر 3 موضوع یا کاملا بی اطلاع است یا ناقص است! و در ضمن شناخت کامل و مطلقی هم از جهان پیرامون خود و همنوعان خود ندارد و به همین ترتیب هرگز شناختی هم از آخرت و قوانین حاکم بر آن و حتی قوانین حاکم بر این دنیا هم ندارد!! و هزاران علامت سوال که هرگز یا برای آن جوابی نخواهیم یافت یا هزاران سال طول میکشد که برخی از آنها را متوجه شویم(نه همه را) و اساسا اگر دین از سوی خدا نباشد(چون خدای سبحان خالق همه چیز است واحاطه کامل قدرتی و علمی بر تمام جوانب و زوایای همه چیز دارد) یادینی وجود نخواهد داشت یا بسیار ناقص و پر اشکال خواهد بود!! وانگهی فلسفه آفرینش و خلق موجودی به این عظمت روحی و جسمی وفکری به نام انسان بسیار والاتر از این است که او بدون برنامه واطلاع در جهانی ناشناخته با میلیون ها سوال بی پاسخ رها شود!! و این از حکمت و علم خدا بعید ومحال است!! با تشکر از شما
اسناد تاریخی از منظر شما چیست؟ آیا قران کریم و روایات متواتر اسناد معتبر نیستند؟
قرآن حکیم;710206 نوشت:
1- اینکه درباب اسناد تاریخی که فرمودید نظری ندادید؟ آیا موافق هستید؟
کارشناس گرامی، جناب هادی
مطلب مرا کامل نقل قول نکردید. من در پست 110 نوشتم:
«برای اثبات ضرورت نبوت عامه، مشخص است که نمیتوانیم از جزء به کل برسیم، چون محال است شرط تام بودن این استقرای تجربی-تاریخی (وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها) را محقق کنیم.»
واضح است هنگامی که بخواهیم ضرورت نبوت عامه را اثبات کنیم، آنگاه بحثمان برون دینی است و در اینجا قرآن کریم و روایات ائمه(ع) به عنوان اسناد تاریخی پذیرفتنی نیستند.
قرآن حکیم;710206 نوشت:
2-بنده این مطلب را هم در کنار نظر روسو نقل کردم:((اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید!)) نظرتان در باب این موارد چیست؟
فکر نمی کنم همین دو مقدمه بود. اگر مجددا به مطلبی که از روس نقل قول شده دقت بفرمایید مقدمات دیگری نیز می یابید :
1. بهترین قوانین.
2. عدم رابطه با طبیعت و آگاه ترین به آن
3. دیدن تمام شهوات انسانی
4. عدم ارتباط سعادت او به سعادت ما ولی مشتاق سعادت ما.
سلام.
من نگفتم فقط همین دو مقدمه:
استوار;710192 نوشت:
از مقدماتی مانند باور به خداوند یکتا و نیاز انسان به قوانین، صرفاً نمیتوان ضرورت نبوت عامه را نتیجه گرفت.
از تمام مقدماتی که در بالا ذکر کردید، تنها و تنها یک حکم نتیجه نمیشود.
بلکه با در نظر گرفتن تمامی مقدمات فوق، میتوان اینگونه نیز نتیجه گرفت که خداوند قوائی مانند عقل و فطرت را در اختیار بشر قرار داده که این بهترین قوانین را خودش تدوین نماید.
و طبیعیست که این نتیجه با نظام جهان هستی مبنی بر تکامل تدریجی بیشتر همخوانی دارد.
قرآن حکیم;710206 نوشت:
3-(کامل نیست) که فرمودید آیا به معنای این است که صحیح است اما کافی و کامل نیست؟ یا اینکه اصلا صحیح نیست؟
نه خیر هرگز دور نیست! مگر این پیامبر است که شارعیت میکند و حکم وضع میکند؟؟؟! این خدای متعال است که احکام و شریعت و دستورات را وضع میکند و به وسیله انبیا آن را به بشریت ابلاغ میکند! پس اگر خداوند متعال حکمی در نظر گرفت و خواست آن را ابلاغ کند باید به وسیله انبیا که اشخاص مشخصی هستند این کار را انجام دهد تا دستورش بدون کم و زیاد به انسان ها برسد و به همین دلیل است که عقل ما برای انجام یک زندگی کامل مبنی بر دستورات الهی کافی نیست(البته قطعا لازم است) بلکه باید انبیا و حججی باشند تا دستورات الهی را برای ما بیاورند وانگهی آیا شما میتوانید ثابت کنید که خداوند متعال برای ما هیچ دستوری در نظر نگرفته که با توجه به آن وجود نبوت را رد کنید؟؟ پس اگر گرفته که قطعا گرفته لازمه این مطلب بعثت انبیاست!
سلام و عرض ادب.
دقت کنید که برای اثبات ضرورت نبوت عامه، نیاز به استدلال عقلی داریم که عاری از نظرات و دیدگاههای درون دینی باشد.
اینکه خداوند برای ما دستوراتی صادر کرده، خودش یک گزاره ناشی از دیدگاه درون دینی است، و اینکه از آن نتیجه بگیریم برای ابلاغ این دستورات، نبوت عامه ضروریست، آنگاه دچار دور و مصادره به مطلوب شدهایم.
ضروری بودن صدور دستورات برای ما از جانب خداوند باید اثبات شود. در غیر اینصورت میتوان آنرا غیر ضروری دانست و چنین نتیجه گرفت که هدفمندی خلقت انسان ایجاب میکند تا خداوند او را به قوائی همچون عقل و فطرت مجهز کند.
برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد
البته این تظر روسو است
باید دید که روسو در چه شرایطی این صحبتها را عنوان کرد و فضای افکار آن زمان اروپا را در نظر آورد فضای فکری رنسانس و عصر روشنگری
که اروپا در سایه حکومت مستبدین اداره میشد استبداد فرانسه و در مقابل حکومت پارلمانی و مشروطه انگلستان به عنوان الگو افکار جان لاک در انگلیس نطرات ولتر، مونتسکیو؛ و تب آزادیخواهی و فرار از استبداد، کشتارهای فرقه ای بین مسیحیت؛
میبایست نظرات گوناگون عنوان شود و به نقد درآیند
او بدنبال مرجع قانون میگشته و عقل محض خالی از نفسانیات را پیشنهاد داده با دموکراسی به خاطر اینکه ممکن است مؤثر از حماقت جمع شود مخالف بوده »پوپولیسم» که تجربه تلخ ما در انتخابات 84 و یا آلمان با نازیسم و ایتالیا با فاشیسم نمونه های روشن آن در عمل هست کما اینکه ناپلئون هم با همان عواطف توده ها قدرت گرفت پس او عقل محض را عنوان میکند
بگذریم به خاطر همین ایرادهاست که دموکراسی باید بر پایه هایی استوار شود که بدون آن ابتر است همان سردرگمی عوامگرایانه و عوامفریبی نتیجه آن میشود آزادی، برابری(اجتماعی اقشار مختلف و برابری زن و مرد) ،مطبوعات آزاد، تحصیلات و آموزش و پرورش همگانی،قوای مقننه و مجریه و قضایی مستقل و سکولاریسم از پایه های دموکراسی است که اگر نباشد منجر به همان بلایا میشود که خدمت شما گفتم
باید این نظرات گفته شود تا با بررسی نظری و عملی بودن سره از تاسره جدا شود
خوش بود گر مجک تجربه آید به میان
در مورد دین خوشیختانه یا بدبختانه سالها که نه بلکه فرنها و هزاره هاست که امتحان خود را چه در غرب یا شرق امتحان خود را پس داده دین در عمل نه مایه سعادت انسانهاست که سبب جنگ افروزی ها و رشد خشونت در انسانها شده
مگر یک راه غلط را چند باره باید رفت ؟
دین به هر نوع و طریقش با پیشرفت تمدن و تعامل تمدنها در ستیز است هر دینی که باشد الهی و ابراهیمی فرد پرستی یا هر نمونه که عنوان کنید از آشوریان مصریان یهودیان مسیحی اسلام هندوان یا بوداییان
چون اساس دین بر پایه ایمان به غیبی است که در دسترس نیست . تفسیرش بر عهده خواص است و منافع خواص هیچگاه با منافع جمع در بک راستا نبوده
خلاصه کنم به عمل کار برآید به سخنرانی یا سخندانی نیست کلام دین خوش است ظاهر زیبا و افسون کننده دارد مثل مار زهری کشنده و فلج کننده دارد با انصاف و عدالت تاریخ بخوانید
اینکه گفتم نظر روسو صحیح است باید به عقل محض رجوع کرد
از آنجا که چنین مرجعی (عقل محض)وجود خارجی ندارد ولی میتوان مشابه آن را با ممارست به دست آورد و آن اندیشه، تجربه، خرد جمعی و دموکراسی سالم هست که تقریبا همان نتیجه عقل محض را دارد
سلام و عرض ادب
این مطلب که میفرمایید یکی از دلایلی بود که خدمت شما گفتم با احتمال تحریف و تغییر در کتب مقدس نمیتوان بدانها اعتماد کامل کرد چه از منظر پیروان دین قدیم یا دین جدید
دوست عزیز قرآن برای پیروانش حجیت دارد نه برای آنانکه بیرون از اسلام هستند
و در ضمن انجیل برنابا برای مسیحیان مرجع نیست و به هیچ وجه مستند نیست. احتمال اینکه توسط مسلمانان تدوین شده باشد بسیار زیاد است.
[SPOILER]
دوست عزیز اگر این امور را قابل استناد میدانید چناچه به تاریخچه کتابت قرآن و فرم حروف الفبای عربیتاریخچه حروف مصوت و نقطه گذاری دقت کنید متوجه میشوید که خود قرآن هم مطالب بسیاری دارد که به خاطر تغییر فرم کتابت از آرامی به عربی دچار تغییر حروف ،لفظ ، کلام و یا معنا شده است کافی است مطالب مرتیط به قرآن صنعا پروژه قرآن پژوهی دانشگاه سارلند آلمانرا دنبال کنید
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AE%D8%B7%DB%8C_%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%A7
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2011/08/blog-post_27.html
[/SPOILER]
روایات مسلمین چندان قابل استناد برای دعوت به اسلام نیست
اگر تاریخ ادیان و تاریخ سیاسی حاکم بر منطقه را دنبال کنید متوجه چرایی حضور یهودیان و مسیحیان به جزیره العرب میشوید
سختگیری های مذهبی حگومت ساسانی بر دیگر ادیان به چز شاخه خاصی از دین رسمی زرتشت
جنگهای مداوم روم و ایران که موجب ناامنی هلال خصیب میشده
مورد تنفر بودن یهودیان توسط مردم مسیحی روم شرقی
وجود فرقه های متعدد غیر رسمی مسیحی
و همینطور دایر شدن آبادی ها و دیرها توسط میسیونرها و مبلغین مسیحیت
ینها سبب مهاجرت و یا تبعید فرقه های مذهبی غیر از عرب در شبه جزیره می باشد و همینطور گرویدن خود اعراب به تمدن و دینهای مرسوم آن زمان
و همینطور توجه به تغییرات آب وهوایی در طول گردش چرخه های 24 هزار ساله که عربستان صد البته بیابانی بوده ولی شدت برهوت بودن ان به پایه امروز نبوده دلیل آنهم وجود منابع آب بسیار عظیم در دل صحراهای عربستان که هم اکنون کشاورزی های پیشرفته در آن بیابانهای بی آب وعلف الان انجام میشود و همینطور ابنیه باستانی که در دل صحراهای عربستان برجا مانده است
ا
دوست عزیز صفحه انجیل را که خدمت شما آوردم باز مطالعه کنید بیشتر متوجه میشوید که مراد همان روح القدس و خود شخص عیسی است نه کس دیگر
الهیات مسیحی را مطالعه کنید متوجه تثلیث میشوید که فرقی مابین مسیح پدر آسمانی و روح القدس نیست
http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/3032/2___________.JPG
ایام به کام
سلام.
مطلب فوق که شما برادر گرامی تحت عنوان دلیل عقلی بیان نمودید، یک استقراء ناقص است و منطقاً درست نیست که حکم آن همانند یک استقراء تام، پذیرفته شود.
لطفاً اگر دلایل عقلی برای ضرورت نبوت سراغ دارید، ارائه دهید.
چرا این ضرورت شامل دوران 600 ساله فَترَت رسل، و یا اعصار دیگر و یا مکانهائی دورافتاده نبوده؟
مگر عمده تحریفات ادیان قبلی در این دوران فترت رخ نداده؟
بت پرستی را در نظر بگیرید که مثلا 100 سال قبل از بعثت پیامبر اسلام در همان مکه زندگی میکرده. چرا بیدار کردن فطرت وی ضروری نبوده؟
این مطلب هم یک استقراء ناقص است.
از این بیان شما ضرورت نبوت استنتاج نمیشود.
عقل منطقی عمومیت و حجیت ذاتی دارد.
آنانی که در تعقل خود ضعیف و ناقصند و یا امر بر ایشان مشتبه میگردد، میتوانند از گروهی که اینگونه نیستند کمک بگیرند و نه لزوماً از رسول الهی.
بنابراین مطلب فوق هم میتواند خروجی استنتاج شما باشد و منطقاً حکمِ ضرورت نبوت از این استنتاج شما پذیرفتنی نیست.
اما نبوت یکی از اصول دین خاتم است که نباید از روی تعبد و تقلید (حجت بیرونی) به آن ایمان آورد.
این امر درجهای از یقین را لازم دارد که از حجت درونی حاصل میشود و بین قوای ادراکی انسان، تنها عقل منطقیست که این حجیت ذاتی را دارد.
چیزی که شما به آن اشاره میکنید، یقین بر حقانیت اسلام است که در مرحله بعد از یقین به ضرورت نبوت از طریق عقل، قرار دارد.
استارتر محترم در پست اول فقط باور بخدا را بیان کردند و نه باور به ضرورت نبوت را.
بنابراین لازم است در ابتدا این ضرورت نبوت از طریق استدلال عقلی اثبات شود.
سلام.
آیا در مورد پذیرش الهی بودن پیامبر هم باید صرفا به فطرت تکیه کرد؟
با این فرض باید تمام افرادی که به خدا دعوت میکنند را پذیرفت. چون همه اونها به خدا دعوت میکنند. اما ممکنه از طرف خدا نباشند و خودشون به حقیقت خدا پی برده باشند. سوال اینه که چطور بفهمیم این دعوت به خدا اونطور که در مورد پیامبر گفته شده از طرف خود خداوند بوده.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر دوستان گرامی درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم:
((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
با عرض سلام
بله نمی توان به انها اعتماد کامل کرد و نظر مسلمانان نیز همین است. منظور بنده نیز در اینجا این بود که اینها تحریف شده اند و نام و خصوصیات پیامبر اسلام را برداشته اند ولی با این وجود هنوز نشانه هایی هم باقی ست
در قرآن نشانه ها و ظرافت هایی هست که می تواند بر ای کسانی که بیرون از اسلام هستند حجیت داشته باشد
به هر حال قرآن یا گفته ها و تصورات و برداشت هاِی خود محمد است یا وحی الهی و از این دو حالت بیرون نیست
برای ثبات این موضوع می توان نشانه ها و دلایلی را ذکر کرد که نمی تواند کار خود محمد باشد.
ممکن است کسانی حق را ببینند اما همچنان عناد و دشمنی ورزند و تفسیر خودشان را داشته باشند
اما با زبان ریاضی و آماری که راه تفسیر و برداشت شخصی را می بندد می توان نظمی را در ان اثبات کرد
بطوری که حتی اگر از سوره ای یک آیه کم و زیاد شود آن نظم از بین میرورد
و این در عین حال که نشاندهنده تحریف نشدن قرآن است بیانگر وحیانی و الهی بودن آن است. و همین به نظرم کفایت میکند و العاقل بالاشاره
احتمال اینکه دلایل دیگری هم اثرگذار بوده اند وجود دارد
اما شبه جزیره و یثرب نسبت به مناطق دیگر بیابانی و کم آب محسوب میشوند و در اینجا هم صحبت از چرخه های 24 هزار ساله نبوده و عربستان فعلی با عرستان ۱۵۰۰ سال پیش بنظر نمیرسد تفاوت چندانی داشته باشد
"يهوديان در كتابهايشان يافته بودند كه مكان هجرت محمّد پيامبر خدا ما بين عير و أحد است از اينرو در جستجوى آن مكان بيرون آمدند بكوهى برخورد كردند كه بآن- حداد- گفته ميشد پس گفتند: حداد و أحد يكى است از اين جهت در نزديكى آن كوه پراكنده شدند بعضى از آنان- تيما- را اختيار و برخى- فدك- را انتخاب و عدهاى- خيبر- را برگزيدند " (38.
تورات ، تثنیه 33:2 "خدا از سینا آمد ، درساعیر طلوع کرد ، در فاران درخشید"
جمله ی اول کاملا مشهود می باشد که برای حضرت موسی ع است.
جمله دوم مورد اتـّفاق نظر مسلمانان و مسیحیان است و کوه ساعیر یا سعیر همانطور که در انجیل هم گفته شده محل نزول وحی به حضرت عیسی مسیح ع است. جمله سوم بحث برانگیز ترین جمله ی آن آیه است
در پیدایش 21:21 میگوید :" اسماعیل در فاران ساکن شد .مورّخین و حتـّی خود کشیشها و مسیحیان میدانند که محل سکونت اسماعیل در عربستان و شهر مکـّه کنونی بوده و از قدیم تا به حال کوه های صفا و مروه و همچنین چاه زمزم ( آب جوشیده شده زیر پای اسماعیل) بین مردم به طور متواتر، مرسوم و شناخته شده بوده و هست. حتی مسیحیان بسیاری برای تبرّک ، قبل از اسلام به آنجا میرفتند . و اگر تاریخ را بخوانیم میتوانیم علـّت مهاجرت یهودیان و مسیحیان به عربستان ، خصوصا به شهر مدینه (یثرب) را بفهمیم . چرا که آنها در کتابهایشان (معدود کتابهایی که از فتنه ی کنستانتین و کنفرانس نیقیه مصون مانده بود ) بشارت پیامبر آخر الزّمان را در عربستان خوانده و منتظر ظهور وی بودند"
در مورد عیسی (ع) و روح القدس به نظرم پاسخ قانع کننده ای به مواردی که مطرح شد داده نشده
با تشکر
سلام و عرض ادب
هر کسی از ظن خود شد یار من
بیشک بهترین مفسرین تورات یهودیان و بهترین مفسرین انجیل مسیحیان و بهترین مفسرین قرآن مسلمین هستند و تفسیرهای افراد خارج از دین خود را معتبر نمیدانند
در تفاسیر یهود فاران صحرای سینا هست و در مورد هاجر و اسماعیل از آن جهت به فاران اشاره شده که محل کوچ آنها از فاران بوده هست
اگرچه باید اذعان نمود که کتابهایمقدس خالی از دقت هستند در انجیل یا تورات و قرآن اشاره به محلها و یا وقایعی شده که اثر روشنی از محل آنها و یا شاهدی از وقوعشان در تاریخ نداریم انهم بدین دلیل است که گویندگان و گردآورندگان این کتب نه دانش لازم از اطراف خود داشته اند و نه توجه لازم به واقعیات تاریخی التفات آنها بیشتر به طرح حکمت بوده است تا دقایق اتقاقات و قصه هایی که نقل کرده اند
این نظر شما به عنوان کسی که خارج از دین است میباشد مثل من که خارج ازدین راجع به قرآن یا تورات و انجیل اظهار نظر میکنم
و الا از دید یک مسیحی همان روح القدس هست
هر دینداری معتقد است که کتاب مقدسش سرشار از حکمت و لطایف هست و اگر چنین اعتقادی نبود مؤمن و دیندار به دین خود نبودند
در نظر آورید که دیگران هم همین نظر را راجع به باورهای شما دارند
موفق باشید
سلام
من نه سوال تاپیک صفحه اول رو فرصت شد بخونم و نه پاسخ دوستان رو :khoshgel:
با توجه به موضوع تاپیک که نوشته دلایل عقلی نبوت یکیش رو میخوام بگم:
یه کارخونه که یه وسیله ی جدید میسازه یه کاتالوگ هم کنارش میزاره تو جعبه و افادی اون جعبه به همراه کاتالوگ رو به بازار میارن ...
خدا انسان رو خلق کرده انسان به این پیچیدگی رو ... براش کاتالوگی قرار داده که همان قرآن هستش ... و کسانی که باید اون کاتالوگ رو
تفسیر کنن که امامان هستند ... این از این ..
در رابطه با پیامبران هم باید افرادی از سمت خدا بیان که خدا رو به انسان ها معرفی کنن و الگو بشن برای بقیه تا بقیه از اونها پیروی کنن...:Gol:
با عرض سلام
اتفاقا به خاطر همین تفاوت در برداشت ها و تفسیرها وجود نظم ریاضی و آماری در قرآن می تواند اهمیت بالایی داشته باشد
چون زبان ریاضی در هر کجای زمین که برویم مشترک است و کسی نمی تواند برداشت شخصی داشته باشد
بله این اختلاف نظر وجود دارد. ولی اگر بنا کردن کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) را در مکه در نظر بگیریم آن گاه احتمال اینکه منظور از فاران (پاران) کوههای اطراف مکه باشد افزایش می یابد.
جغرافیدانان شرقی سه منطقه را به نام فاران خواندهاند: کوههای اطراف مکه، کوهها و روستایی در شرق مصر و استانی در سمرقند[۴]. مسلمانان و اعراب معتقدند که فاران به کوهها و بیابان حجاز اتلاق میشود. ترجمهای عربی به سال ۱۸۵۱ از یک تورات سامری فاران را با حجاز یکی میداند[۴]. یاقوت حموی جغرافیدان و تاریخنویس قرن هفتم هجری قمری در کتاب معجمالبلدان مینویسد که «فاران عربیشده یک کلمه عبری است. یکی از نامهای مکه که در تورات آمدهاست.»[۵][۶] کوهی به نام «تل فاران» در حومه مکه وجود دارد.[۵] مسلمانان دلیل مهاجرت یهودیان به حجاز را در پیش از اسلام آگاهی آنان از ظهور پیامبری در این منطفه دانستهاند.[۶]
-------------------------------
[="Tahoma"] هادی;709551 نوشت:
سلام.
موردی که شما در مطالب فوق بدان اشاره نکردید، عقل است.
اگر دلیلتان در زمزه دلایل عقلیست، پس نباید حصر عقلی آن ناقص باشد.
نیازی نیست خداوند دستورالعمل و قانون مورد نیاز بشر را در ذات وی قرار دهد. (همانند غریزه زنبور عسل)
بلکه با مسلح کردن وی به عقلانیت منطقی و سایر قوای ادراکی از جمله فطرت و حواس، راه را برای تدوین این دستور العملها توسط خود او هموار میکند.
این جهان خصوصیات بارزی دارد از جمله: تدریج، کسب تجربه، سعی و خطا و ...
اما صدور دستورالعمل توسط خداوند، بیشتر شبیه یک لقمه آماده است.
برای اثبات ضرورت نبوت عامه، مشخص است که نمیتوانیم از جزء به کل برسیم، چون محال است شرط تام بودن این استقرای تجربی-تاریخی (وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها) را محقق کنیم.
لذا تنها راه، بیان استدلالی عقلانیست که هنوز در این تاپیک مشاهده نمیشود.
واقعیت اینست که اسناد قطعی تاریخی در دسترس نداریم که بیانگر وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها در طول حیات بشر باشد.
منتها عدهای با بیان دلایلی همچون دلیل شما، به زعم خود ضرورت نبوت را اثبات کرده و بعد نتیجه میگیرند که مطابق این اصل(!) حتماً رسولان الهی (یا اوصیاء و کتابهایشان) همیشه و در همه جا در میان مردم بودهاند.
خب واضح است که اینگونه نتیجه گیری کردن، بجز مصادره به مطلوب و منطقی نبودن، چیز دیگری نیست.
سلام و عرض ادب
دقیقاً اگر به واقع ما هم مانند وسایل و محصولات بشری محتاج کاتالوگ بودیم . آن کاتالوگ توسط سازند و آفریدگارمان طبع میشد درست مانند کاتالوگها و کتابچه های محصولات واضح روشن و بدون ایهام بود
این کاتالوگها بشری توسط هر کسی که خوانده شود و به هر زبان که ترجمه شود اختلافی در آن نیست و هیچکسی را پیدا نمیکنید که با قرائت آن کاتالوگها دچار اختلاف و یا خونریزی شوند
چون در آن کاتالوگها کلمات جملات و عبارات روشن و غیر قابل تفسیر به غیر هستند
ولی دینها و کتابهای مقدس هر چند که ادعا میشود از جانب خدای حکیم و علیم هست ولی آنقدر پیچیدگی و نقاط تاریک دارد که دائم مایه اختلاف و جنگ هست تا سعادت و بهروزی انسانها
موفق باشید
سلام و عرض ادب
برای این ادعا ها هم پاسخهای لازم هست
قدری جستجو کنید متوجه غیر فابل اتکا بودن این ادعاها میشوید
موفق باشید
سلام.
جناب شریعت عقلانی، مطالب فوق در مورد ضرورت نبوت عامه بحث نمیکند.
مثلاً در مورد چهارم، آیا رسولان الهی قارچهای سمی و مهلک را به مردم شناساندند، یا سعی و خطا و تجربههای تلخ؟
نظر شما را به این نقل قول از پست قبلی جلب میکنم:
سلام و عرض ادب
اینکه میفرمایید صحیح.
ولی نکته اولی تر آن، این است که: چه چیزی باعث شده که روسو به این نتیجه برسد! برای بشر، همان مرجعی که باعث شده ایشان چنین برداشتی داشته باشد؛ برای هدایت بشر کافی است .
و آن جز عقل و خرد جمعی است؟
متاسفانه بشر حربه ای کاراتر از عقل و خرد ندارد
همین روسو که میفرمایید در مورد هدایت انسانها و دین چنین میگوید:
البته در نقد برتری عقل نسبت به وحی ودین مطلبی از رازی در ذهنم هست که متاسفانه الآن دسترسی به عبارت دقیق آن ندارم
ولی نقل به مضمون مشابه آن چیزی است که در مورد خلیفه دوم درباره کتابهای ایران و مصر میگویند
آنچه را که دین میآورند یا مطابق عقل است که پذیرفتنی است و یا مقابل عقل است که باید از آن پرهیز کرد پس بهتر است که بر عقل خود استوار باشیم
موفق باشید
با سلام
اتفاقا بنده تقریبا از همه موارد گفته شده و نقدهای آنها اطلاع دارم.
از مواردی که مثلا بعنوان معجزات علمی یا محتوایی و ادبی قرآن نام برده میشود
از مواردی که توسط رشاد خلیفه یا دیگران بصورت وجود اعداد رمز گونه یا برابری بین برخی کلمات نام برده میشود
از مواردی که بعنوان معجزات علمی از آنها یاد میشود و نقدهای صورت گرفته اطلاع دارم
و با علم به این موارد گفته شد نوعی نظم ریاضی و آماری وجود دارد...
بله در قران به خیلی از موارد بصورت کلی اشاره شده و در موادری هم به جزییات موضوع پرداخته شده مثلا در بسیاری از احکام و نحوه وضو گرفتن و ... اشاره شده
در جای دیگری هم گفتم اگر قرار بر مشخص بودن همه چیز باشد لزومی و زمینه ای برای امتحان و آزمایش بوجود نمی آید
و در قران چیزی شبیه به این مفهوم است که میفرماید متشابهات را قرار داده تا آنهایی که نیّت های پلید دارند گمراه شوند
با سلام و تشکر.
بله. بنده هم اینها را دقیقا از مهمترین کتاب کلام شیعه آوردم که بحثی دیگر نباشد. همانطور که شما هم قرمز کردید اینها همه فواید نبوت را نشان می دهد و ضرورت منطقی آن را آن طور که شما دنبال آن هستید اثبات نمی کند. بنده فکر نمی کنم دلیل منطقی صرف بتوان برای این مساله اقامه کرد.
به هر حال بنده معتقدم نبوت و رسالت برای بشریت در طول تاریخ منشا برکات بسیار زیادی بوده است. عده ای خاص به عنوان نبی در منطقه ای خاص در مدتی خاص ظهور کردند و بشر را به سمت معنویت سوق دادند.
منتها با کمی اعماض می توان نشان داد که این روند همیشه و در تمام زمان ها و مکان ها بوده است. دقیقا مثل بازارهای اقتصادی که هر جا خلایی وجودداشته باشد خود به خود پر کننده ای بوحود می آید تا آن خلا را بپوشاند. هر جا که بشر خلا معنوی داشته حتما انسان هایی بوده اند که ظهور کرده اند تا این خلاء را پر کنند. منتها نام گروه خاصی از آنها در مدت خاصی پیامبر الهی شده است. ولی آنها همیشه بوده اند. حتی امروز. باید آنها را یافت.
و من الله توفیق
سلام
داداش اشتباه نکن اون چیزی که باعث اختلاف میشه اینه که یه عده این کاتالوگو قبول ندارن .. اگه همه قبولش داشتن دیگه جنگ و خونریزی پیش نمیومد ...:ok:
شما انصافا خداییش تا حالا شده یه بار کامل قرآن رو معنیشو بخونی؟ کجاشو نفهمیدی؟کی گفته سخته و فهمیده نمیشه؟:ok::Gol:
أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
واقعا همین طور است.
دلایل خداوند در قرآن موجود است. و لکن کو گوش شنوا ؟
آن هم برای کسانی که همیشه چشم انکارشان باز است و چشم عقلشان کور.
پیامبر اسلام در کتب پیشین
در سفر تکوین هنگامی که حضرت ابراهیم از خدا می خواهد فرزندش اسماعیل را در نزد خود نگه دارد، خداوند به او می گوید: «اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده، بارور و بزرگ گردانیده به ماد ماد، و دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم.» زبان شناسان عبری و سریانی معتقدند «ماد ماد» در زبان عبری و «طاب طاب» در زبان سریانی به معنای همان «محمد» است. و دوازده رئیس هم به امامان دوازده گانه اشاره دارد
سفر تثنیه (Deuteronomy)-باب 18 – آیه 17 و 18: 17و خداوند به من گفت:« آنچه گفتند نیکو گفتند. نبی ای را برای ایشان از میان برادرانایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.
در انجیل یوحنا چنین آمده که در آغاز نبوت حضرت عیسی (ع)، پس از آنکه ایشان مردم را موعظه میفرمایند، آنها از یکدیگر سوال میکنند که این شخص کیست؟ آیا «مسیح» است و یا «آن نبی» است که پیامبران پیشین به آمدنش بشارت دادهاند؟ متن انجیل به این صورت است:
“آنگاه بسیارى از آن گروه، چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت، این شخص «همان نبى» است و بعضى گفتند: او «مسیح» است و بعضى گفتند: مگر مسیح از جلیل مىآید؟ … پس درباره او در میان مردم اختلاف افتاد” (انجیل یوحنّا، باب ۷، بند ۴۰ تا ۴۳٫)
“این است شهادت یحیى در وقتى که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستى. که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آنگاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستى؟ گفت: نیستم. آیا تو «آن نبى» هستى؟ جواب داد که نى … پس از او سؤال کرده، گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و «آن نبى» نیستى پس براى چه تعمید مىدهى؟ … یحیى در جواب ایشان گفت: … او (آن نبی) آن است که بعد از من مىآید، اما پیش از من شده است که من لایق آن نیستم که بند نعلینش را باز کنم”[۹]
نتیجه آنکه: مردمانِ عصر یحیی و عیسی – که درود خدا بر آنها باد – در انتظار دو موعود الهی بودند: یکی «مسیح» و دیگری پیامبری که او را با عبارت «آن نبی» میخواندند
در کتاب اشعیای نبی به شخصیتی اشاره شده که:
– بندهی برگزیدهی خدا و مایهی خشنودی اوست؛
– در میان بتپرستان برانگیخته میشود؛
– صاحبِ شریعتی جهانی است؛
– با آمدنش اهالی قیدار فریاد شادی سر میدهند؛( کتاب مقدس، اشعیا، باب ۴۲، بند ۱ تا ۱۷٫)
اشعیاء نبی (۱۸ و ۷)
او پیامبری است بت شکن و بر هم زننده آیین بت پرستی .مبدء ظهور و انتشارآیین مقدسش بلاد مسکون (قیدار) و بزرگترین عبادتگاهش نیز همان سرزمین است که متمکنان(توانایان مالی) و اهل استطاعت از سر تا سر جهان بدانجا رهسپار شوند و صدای دلربا وندای ثضرع خود را درکوه و دشت و دمن طنین انداز کنند.
(براستی چنین مراسمی جز با حج ابراهیمی با کدام مراسم دینی ادیان دیگر هم خوانی دارد.)
[="Tahoma"] شریعت عقلانی;709939 نوشت:
سلام و عرض ادب.
وقتی میتوانید جمله Bold شده را بیان کنید که اسناد صحیح و قطعی در طول حیات دهها هزار ساله انسان در تمام دورهها و مکانها در اختیار داشته باشید.
پس لطفاً نشان دهید که این روند با کمی اغماض (تقریب حدود 90 درصدی) در تمام زمان ها و مکان ها بوده است.
[="Tahoma"] و طاها;709984 نوشت:
سلام.
لطفاً شما که چشم عقلتان باز است، از مطلب حقانیت پیامبر خاتم کمی عقبتر رفته و در ابتدا با دلایل عقلی، ضرورت نبوت عامه را ثابت کنید.
این مقدمه است برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام(ص).
سلام
عقل شما کافی است.
اگر خداوند هدایت شما را از راهی جز عقل میخواست، خودش با شما حرف میزد یا معجزه ای نازل میکرد یا فرشتگان را بر شما نازل می کرد یا الان رسولی در میان انسانها وجود داشت
لکن اینگونه نیست پس خداوند هدایت شما را از راه عقل خودتان می خواهد. :Hedye:
بدرود :ok:
[="Tahoma"] و طاها;710075 نوشت:
سلام.
در پست شماره 53 مرقوم نمودید:
منهم در پست شماره 121 همین مطلب را از شما درخواست نمودم:
اما نمیدانم چه چیزی باعث شد از مسیر بحث علمی خارج شوید و پست شماره 122 را مرقوم نمائید؟
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر دوستان گرامی درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم:
((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
با سلام.
نه من و نه شما و نه هیچ کس دیگری نمی تواند چنین چیزی را نشان دهد. چون اسناد کافی در این زمینه وجود ندارد.
منظورم از نشان دادن اونی نبود که شما برداشت کردید. اشکال از بیان بد بنده بود.
بنده فقط قصد بیان یک اصل کلی را داشتم.
خواستم بگویم در جهان پیرامونی ما معمولا اینگونه بوده که هر جا خلایی وجود داشته خود به خود توسط خود طبیعت پر شده. معنویت هم خلایی است که هر جا نیاز بوده توسط خود انسان ها پر شده. در برهه ای کوچک از تاریخ بشر و در وسعتی کوچک افرادی که آمدند و این خلا را پر کردند نامشان شد نبی. وگرنه این انسان های معنوی همیشه بوده اند. در همه جا. فقط اسمشان فرق داشته. وگرنه همه از یک جنس بوده اند. اگر هم نبوده اند آموزه هایشان بوده.
باز هم تاکید می کنم بنده اصلا معتقد نیستم پیامبران الهی در همه زمان ها و مکان ها بوده اند. اصلا نیازی هم به این نمی بینم که وجود داشته باشند.
و من الله توفیق
جناب استوار و متحیر عزیز سلام.
قرآن حکیم;709871 نوشت:
متحیر;709920 نوشت:
کاربر محترم قرآن حکیم در پستی آوردند :
و جناب متحیر هم فرمودند :
ولی روی این مساله زوم نکردند و موضع خودشان را به طور صریح و روشن نفرمودند. بیشتر روی گوینده سخن تمرکز کردند ( روسو) تا خود سخن. فکر می کنم استدلال ایشان همان استدلال شماره 5 در پست شماره 93 بنده بود. یعنی لزوم قانون گذاری از سوی خداوند.
اگر بخواهیم مصداقی روی مساله تمرکز کنیم می بینیم جوامعی که سعی کردند قوانین اجتماعی را بدون لحاظ کردن دین و کتب مقدس وضع نمایند موفق تر از جوامع دینی بوده اند. ولی اگر قرار باشد این استدلال را صرفا عقلی و منطقی و نه از روی مصداق نقض کنید چه جوابی دارید؟
و من الله توفیق
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر دوستان گرامی درباب دلایل عقلی نبوت مطلبی را از ژان ژاک روسو نقل میکنم:
((برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند ولی خود هیچ حس نکند با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد ولی آن را کاملا بشناسد سعادت او به ما مربوط نباشد ولی حاضر شود به سعادت ما کمک کند .... بنا بر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورند)) بدیهی است که روسو مردی مسیحی بوده است و اعتقادی به خدایان نداشته لذا مقصودش از خدایان انسان های الهی و مربوط به ماورای طبیعت میباشد (قرار داد اجتماعی روسو ص 81 به نقل از تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری ج 2 ص 42)
البته اگر قرآن کریم و روایات اسلامی را هم (حداقل) جز منابع تاریخی بدانیم این مطلب در آنها اثبات شده:
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِى وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً سوره اسرا آیه 15
هر كس (به شايستگى) به راه آيد، تنها به سود خود به راه آمده، و هر كس به بى راهه رود تنها بر زيان خود به بيراهه رفته. و هيچ بردارنده ى بارى، بار (گناه) دگرى را بر نمى دارد. و ما هرگز عذاب كننده نبوده ايم تا (آنگاه كه) فرستاده اى (وحيانى) برانگيزيم. 15
آيه 15 ـ اين آيه عذاب ربانى را تنها بر تخلفاتى مقرر داشته كه پس از فرستادن رسولان الهى باشد، درست است كه فطرت ها و عقلهاى مكلفان از نظر تكليف كفايتى درونى دارند، ولى رحمت ربانى مقتضى است كه به اين حجت درونى بر پيگيرى تخلفات اكتفا نشود، بلكه با اضافه حجت وحيانى برونى عذاب متخلفان بگونه اى كامل حق و محقق گردد. به نقل از این سایت:(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan3)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ . (الكافي ،ج1 ،ص178.) هيچ وقتی از پيدايش زمين تا به حال نگشته است مگر آن که از برای خدا در آن حجتی بوده است که حرام و حلال خدا را به آنها تعليم دهد و مردم را به راه خدا بخواند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ .(الكافي ،ج1 ،ص179.) بخدا سوگند از زمانى كه خدا آدم را قبض روح نمود زمینى را بدون امامى كه بوسیله او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمینى بدون امامى كه حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.
(به نقل از این سایت:http://www.askdin.com/thread23896.html)
اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/osool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید! اگر مطلبی هست بفرمایید! با تشکر
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! بزرگوار حتی اگر بخواهیم مصداقی هم بحث کنیم اولا آنچه شما فرمودید مطلق نیست! چون مثلا در طول تاریخ حکومت هایی چون حکومت حضرت داود یا حضرت سلیمان یا حضرت یوسف در مصر حکومت های الهی و دینی بوده اند که کاملا موفق و بسیار برتر از حکومت های موفق غیر دینی در کل تاریخ بوده اند! و حتی اگر کوروش را هم ذو القرنین بدانیم(بنا بر برخی تفاسیر که البته بنده اصراری برای پذیرش آن ندارم بلکه به عنوان مصداق و مثال عرض میکنم) این حکومت هم الهی بوده که در طول تاریخ چند هزار ساله ایران زمین بی نظیر است و قابل مقایسه با سایر دوره ها نیست! ثانیا اینکه برخی کشور ها در حرف و به ظاهر حکومت خود را غیر دینی کرده اند اما بسیار موفق بوده اند به این دلیل است که آنها غیر مستقیم و غیر ارادی و ناخواسته در حال پیاده کرد عملی دین هستند! شما کشور های پیشرفته را بنگرید! اصولی در آنها وجود دارد که مورد تاکید اسلام و خدای متعال است(البته قصد ندارم بحثی جدید را برای این قضیه که تفسیر و برداشت و نگاه ما و غیر مسلمین به اسلام چگونه بوده و شده و هست و زندگی غربی آغاز کنم که میشود در تاپیکی دیگر یا به صورت خصوصی با هم گفتگو کنیم در اینجا هم قصدم صرفا مصداق و مثال است) مانند:توجه به دانش و دانشمندان-حقوق بشر-عدالت اجتماعی-حق شهروندی-احترام متقابل-رعایت قانون و...(البته به صورت کلی عرض کردم چون ممکن است این موراد در کشوری بیشتر یا کمتر از کشور دیگری باشد) خوب این موارد و موارد دیگری که وجود دارد تماما مورد اتکا و نظر دین است! مثلا حدود 700 آیه در قرآن مردم را تشویق به علم آموزی و تفکر و تعقل و توجه به هستی میکند! این دو نکته فراموش نشود!
البته اگر قرآن کریم و روایات اسلامی را هم (حداقل) جز منابع تاریخی بدانیم این مطلب در آنها اثبات شده:
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِى وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً سوره اسرا آیه 15
هر كس (به شايستگى) به راه آيد، تنها به سود خود به راه آمده، و هر كس به بى راهه رود تنها بر زيان خود به بيراهه رفته. و هيچ بردارنده ى بارى، بار (گناه) دگرى را بر نمى دارد. و ما هرگز عذاب كننده نبوده ايم تا (آنگاه كه) فرستاده اى (وحيانى) برانگيزيم. 15
آيه 15 ـ اين آيه عذاب ربانى را تنها بر تخلفاتى مقرر داشته كه پس از فرستادن رسولان الهى باشد، درست است كه فطرت ها و عقلهاى مكلفان از نظر تكليف كفايتى درونى دارند، ولى رحمت ربانى مقتضى است كه به اين حجت درونى بر پيگيرى تخلفات اكتفا نشود، بلكه با اضافه حجت وحيانى برونى عذاب متخلفان بگونه اى كامل حق و محقق گردد. به نقل از این سایت:(http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan3)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ . (الكافي ،ج1 ،ص178.) هيچ وقتی از پيدايش زمين تا به حال نگشته است مگر آن که از برای خدا در آن حجتی بوده است که حرام و حلال خدا را به آنها تعليم دهد و مردم را به راه خدا بخواند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ .(الكافي ،ج1 ،ص179.) بخدا سوگند از زمانى كه خدا آدم را قبض روح نمود زمینى را بدون امامى كه بوسیله او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمینى بدون امامى كه حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد.
(به نقل از این سایت:مساله خالی ماندن زمین از حجت خدا)
اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید! جالب است! خود انبیا و بزرگان الهی خلاف آنچه شما درباره آنها ادعا میکنید میگویند!!!! حالا مطلب شما را بپذیریم یا سخن آن بزرگان و انبیا را؟؟؟؟! اگر مطلبی هست بفرمایید! با تشکر
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! بزرگوار از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید! اگر مطلبی هست بفرمایید! با تشکر
سلام
خودتان می گویید من از مسیر بحث علمی خارج شدم پس لزومی ندارد به شما پاسخی داده شود.
استدلال مطرح شده ( پست 122) نیز بر اساس قرآن و مبتنی بر کلام منکران رسالت و قرآن بود. شما با استدلال مطرح شده در پست 122 مشکلی دارید ؟
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! چند نکته عرض میکنم:
1-شما نظر روسو را میپذیرید؟ در این صورت اصل عقلی نبوت و یکی از حکمت های عقلی نبوت را پذیرفته اید! والا به قول کاربر گرامی (شریعت عقلانی) رد عقلی و منطقی خود را بر این نظر بیان کنید!
2-اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید!
3- به این مثال توجه کنید:اگر شما مریض بشوید عقل شما به شما چه میگوید؟ آیا باید درمان شوید یا همین گونه مریض بمانید؟ مسلما باید درمان شوید1 حال آیا باید خودتان درمان کنید خود را یا باید نزد طبیب بروید؟ مسلما نزد طبیب باید بروید و این حکم عقل است! به قول جناب مولوی:
عقل رنجور آورد پیش طبیب لیک نبود در دوا حکمش مسیب!
رابطه عقل و وحی و عقل و نبوت هم همین گونه است!عقل میفهمد که خیلی از چیز ها را نمیفهمد!! و برای آن نیاز به یک عقل کل که فرای عقول معمولی باشد است تقریبا همان که روسو گفت! آیا عقل و خرد فردی و جمعی وجود دارد که مدعی باشد هر چه به آن میرسد حقیقت مطلق است؟؟؟؟! قطعا خیر! پس قطعا نیازی به فراتر از عقل است که آن وحی و نبوت است! همانطور که یک انسان عاقل مریض طبیب نیست! پس به حکم عقل باید به طبیب برای درمان خود مراجعه کند!
4-نه تنها شما بلکه هیچ کسی نمیتواند بگوید که مسیحیت و کلیسا دین و روشی است که برای زندگی دنیوی انسان هم برنامه داشته باشد!! اساس مسیحیت این است که برای آخرت انسان باید تلاش کند(که در آن هم ناموفق و پر ایراد بوده و هست) اما اسلام بر خلاف آن دارای برنامه کدون و کاملی برای زندگی دنیوی هست(که بحثش مفصل است و نیاز به تاپیکی جدا گانه دارد) پس آنچه که در اینباره در باب مسیحیت و دانش و حکومت گفته میشود کاملا بی معنا و اشتباه است و هیچ ارتباطی با اسلام ندارد!! چون هیچ تناسبی بین دین مسیحیت با زندگی اجتماعی و حکومت دنیوی وجود ندارد!!
5-در انتها مطلبی از خیام نیشابوری و یکی از دانشمندان غربی عرض میکنم:
الف-خیام کتاب (مصادرات اقلیدس) خود را اینگونه شروع میکند: بسم الله الرحمن الرحیم سپاس مر خدا راست که صاحب رحمت و احسان است و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزید مخصوصا درود بر سید انبیا و همه اولاد پاکش باد به درستی که تحقیق علوم و به دست اوردن آنها به وسیله براهین عقلی برای جوینده نجات و سعادت ابدی از واجبات است مخصوصا کلیات و قوانینی که به وسیله آنها میتوان به تحقیق معاد و اثبات نفس و ابدیت رسید و آن بدست آوردن و درک اوصاف خداوندی و فرشتگان و ترتیب سلسله آفرینش و اثبات نبوت و ...
(به نقل از کتاب علم و دین در حیات معقول علامه محمد تقی جعفری ص 39)
ب-فیزیکدان بزرگ جهان آلبرت اینشتین گفته است:((علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم کور)) (زندگی نامه اینشتین فیلیپ فرانک ترجمه حسن صفاری ص 507 و 508 به نقل از کتاب همگرایی دین و دانش علامه جعفری ص 194)
سلام.
استدلال فوق برای اثبات ضرورت نبوت عامه، از نظر حصر عقلی کامل نیست. زیرا:
شرط لازم و کافی برای اینکه نیازهای فردی و اجتماعی انسان برآورده شود، تنها این نیست که قوانین و دستورالعملها بصورت یک لقمه آماده از سوی خداوند و توسط رسولان الهی در اختیار او قرار داده شود.
بلکه به غیر از این بشر میتواند به مدد قوای ادرکی که خداوند در وجودش قرار داده (عقل، تفکر، فطرت، حواس، خیال و تصور و ...) آنها را تدوین نماید.
از مقدماتی مانند باور به خداوند یکتا و نیاز انسان به قوانین، صرفاً نمیتوان ضرورت نبوت عامه را نتیجه گرفت.
این عالم، عالم تدریج است، عالم سعی و خطاست، عالم زمین خوردن و دوباره بلند شدن است، عالم کسب تجربه و درس گرفتن از نتایجِ اشتباهات و خطاهاست.
انسانها با حواس خود آیات و نشانههائی را در جهان هستی درک میکنند. فطرت دارند، عقل دارند، تفکر میکنند و میاندیشند، کار گروهی میکنند ...
پس میتوانند تدوین کنند و بوجود بیاورند،
میسازند و خراب میکنند و دوباره از نو میسازند.
تکمیل میکنند و در صدد اصلاح و رفع نواقص برمیآیند.
[="Tahoma"] قرآن حکیم;710130 نوشت:
سلام.
این استدلال، دور است. اگر نبوتی نباشد که دیگر باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال، باز نخواهد شد.
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی!چند نکته:
1- اینکه درباب اسناد تاریخی که فرمودید نظری ندادید؟ آیا موافق هستید؟
2-بنده این مطلب را هم در کنار نظر روسو نقل کردم:((اما از دیدگاه عقلی:معارفی است که بشر نسبت به آن راه ندارد، اگر خداوند بدون بیان، ما را به آنها تکلیف کند این از باب تکلیف به ما لا یطاق و تکلیف به محال است (به نقل از این سایت:http://www.eshia.ir/feqh/archive/tex...ool/92/921126/) پس اگر خداوند فرموده نماز 17 رکعت در شبانه روز و 2 رکعت صبح و 3 رکعت مغرب و الی آخر و یا دستوراتی که در مستحبات فراوانی اسلام وجود دارد که علم پزشکی امروزه در حال کشف هر روزه آن است یا خبر هایی که خداوند متعال از آینده میدهد که ما هیچ کدام را با عقل نمیفهمیم(ویا حداقل الان نمی فهمیم با این وجود که 1400 سال از گفتن آن گذشته و معلوم نیست چقدر باید بگذرد تا بفهمیم) باید با چیزی فراتر از عقل به ما گفته و فهمانده شود که آن همان وحی و نبوت است! و به قول ابن سینا شما از هیچ راه عقلی محض قادر به اثبات پل صراط با آن کیفیتی که گفته شده نیستید!! پس مجبورید آن را با وحی و نبوت بفهمید!)) نظرتان در باب این موارد چیست؟
3-(کامل نیست) که فرمودید آیا به معنای این است که صحیح است اما کافی و کامل نیست؟ یا اینکه اصلا صحیح نیست؟
4-بله شرط کافی نیست اما شرط لازم قطعا هست به همان دلیلی که خود روسو گفته و بنده در نکته 2 عرض کردم
5-ما در همین دنیا با وجود آنکه مجلس قانون گذاری داریم و دادگاه برای نظارت قوانین داریم و قانون اساسی داریم باز هم به رئیس جمهور و یا رهبر و یا پادشاه و یا نخست وزیر احتیاج داریم! چون مسئله رهبری و راس بودن یک شخص برای ادراه هر سیستم و دستگاه و دولتی نیاز اساسی و عقلی است که هیچ وقت نمیتوان آن را نادیده گرفت و کنار گذاشت! ارتش باید فرمانده داشته باشد و الا با وجود قانون و نیروی نظامی زبده و حتی وجود رئیس جمهور اگر ارتش فرمانده و رهبر نداشته باشد هرگز منسجم و منظم و قدرتمند نخواهد بود مسئله نبوت هم شبیه ارتش است اگر قوانین راخودمان درست کردیم و وجود خدار ا هم پذیرفتم و خدا هم هست اما پیامبری برای رهبری جامعه بشری نباشد(البته مقصود از پیامبر هر حجج الهی اعم از نبی-رسول و امام است) مانند ارتشی میماند که که فرمانده ندارد!! پس عملا جامعه بشری رو به بی نظمی و انحطاط خواهد رفت!
6-حال بنده از شما سوالی عقلی میپرسم:اگر به شما بگویند که در آن سر دنیا محققان فناوری یا دارویی یا وسیله ای کشف کرده و ساخته اند که به راحتی میتوان آن را خرید و یا حتی حاضرند به شما اهدا کنند رایگان! و حتی طریقه ساخت آن را هم به شما بیاموزند بدون هیچ هزینه و چشم داشتی! اما شما بگویید نه! ما خودمان میرویم تحقیق میکنیم و شاید آن راساختیم!!!!!(دقت کنید شاید و حتی ممکن است آن را هرگز نتوانید بسازید) آیا به نظر شما این حرف میتواند پشتوانه عقلی داشته باشد؟؟؟؟! کدام عقلی حاضر است این سود فراوان و رایگان را رها کند و خود را در ورطه سختی و عدم پیشرفت بیندازد؟؟؟؟!!! مطلب شما درباب انسان و کار و نابود شدن و ساختن مجدد بدون اینکه هدیه خدا را بپذیریم(وحی و دین و نبوت) شبیه همین مثال است! خداوند متعال حاضر است تمام علوم و نعمات هستی را در اختیار ما بگذارد از طریق وحی و رسولانش(که مسلم است چون خداوند آفریننده کل هستی است کاملا آن را میشناسد و از ریز ودرشت آن آگاه است) اما ما به خدا میگوییم نه ما خودمان عقل داریم خودمان میسازیم و خراب میکنیم و.... واقعا این عقلانی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!! دقت کنید! با تشکر
سلام.
فکر نمی کنم همین دو مقدمه بود. اگر مجددا به مطلبی که از روس نقل قول شده دقت بفرمایید مقدمات دیگری نیز می یابید :
1. بهترین قوانین.
2. عدم رابطه با طبیعت و آگاه ترین به آن
3. دیدن تمام شهوات انسانی
4. عدم ارتباط سعادت او به سعادت ما ولی مشتاق سعادت ما.
و من الله توفیق
با سلام.
شما ابتدا ثابت کنید مواردی که عقل نمی تواند به آنها حکم کند و در دین آمده به سود انسان است؟ وقتی عقل به آنها راه ندارد سودمندی آنها را از راه عقل چگونه اثبات می کنید؟
می توان اینگونه فرض کرد : خدا خواسته تا بشر خود از بین خود فرمانده انتخاب کند. مانند بسیار از حکومت های امروزی مثل چین و ژاپن و .... که فکر نمی کنم رو به انحطاط رفته باشند.
اگر نتایج این دارو آزمایش و امتحان شده باشد چرا که نه استفاده می کنیم. آموزه های انبیاء هم در بوته آزمایش و امتحان قرار گرفته؟ هر چند که آموزه های اخلاقی ایشان چیزهایی نیستند که عقل نتواند به آنها حکم کند چه بسا در سرزمین های بدون خدا هم به آنها رسیده اند و بیشتر هم عمل می کنند.
و من الله توفیق
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! نه خیر هرگز دور نیست! مگر این پیامبر است که شارعیت میکند و حکم وضع میکند؟؟؟! این خدای متعال است که احکام و شریعت و دستورات را وضع میکند و به وسیله انبیا آن را به بشریت ابلاغ میکند! پس اگر خداوند متعال حکمی در نظر گرفت و خواست آن را ابلاغ کند باید به وسیله انبیا که اشخاص مشخصی هستند این کار را انجام دهد تا دستورش بدون کم و زیاد به انسان ها برسد و به همین دلیل است که عقل ما برای انجام یک زندگی کامل مبنی بر دستورات الهی کافی نیست(البته قطعا لازم است) بلکه باید انبیا و حججی باشند تا دستورات الهی را برای ما بیاورند وانگهی آیا شما میتوانید ثابت کنید که خداوند متعال برای ما هیچ دستوری در نظر نگرفته که با توجه به آن وجود نبوت را رد کنید؟؟ پس اگر گرفته که قطعا گرفته لازمه این مطلب بعثت انبیاست! با تشکر
با سلام مجدد
دوستان استدلالت خوبی برای اثبات نبوت نبی مکرّم اسلام بیان فرمودند، از این بابت جای تقدیر و تشکر دارد
تنها دلیل نیست، یکی از دلایل اثبات نبوت رسول الله صل الله علیه و اله است.
با سلام و عرض ادب
اسناد تاریخی از منظر شما چیست؟ آیا قران کریم و روایات متواتر اسناد معتبر نیستند؟
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما
جناب استوار ابتدا لطفاً توجه کنید که بحث حقیر با شما یک بحث دروندینی است و نه یک بحث بروندینی ... یعنی با فرض آن است که شما و جناب دیوانه و حقیر همگی حقانیت اسلام را میشناسیم و به آن باور داریم و ميخواهیم گامی در راستای فهم بهتر دینمان و یا کلاً دینداری بر میداریم ...
حالا به این مطالب نیز لطفاً توجه کنید:
۱. در مورد اسلام به طور خاص بهترین راه شناخت حقانیت آن در زمان ما قران است ... در اینجا برای شناخت خدا به عنوان خدای اسلام و برای تشخیص حقانیت اسلام و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیازی به هیچ استدلال عقلی به سبک براهین اثبات خدا یا ضرورت نبوت و غیره ندارد ... بنابراین پاسخ دادن به سؤال آغازگر تاپیک نیازی به استدلال عقلی ندارد و در واقع به زعم حقیر اصلاً پاسخ عقلی به صورتی که ایشان به دنبالش هستند ندارد
۲. بحثهایی که انجام شد (بحث شناساندن خدا و برای نشان دادن فطرت و هدف از زندگی) ضرورت آمدن حداقل یک نبی و پیامبر را میرساند و اثباتکنندهی تعدد آنها نیست ... اگر نگاه کنید در باورهای اسلامی فرستادن انبیاء یکی بعد از دیگری در اصل در جهت تکمیل خبر فرستاده شده از طرف خدا بوده است (نه لزوماً خبری که به عموم مردم میرسد، مثلاً در روایات آمده که علمی که به زمین آمده هرگز کاسته نشده است، یعنی نبی بعدی همیشه علوم انبیاء قبلی را داشته است، چه نبی بوده باشد و چه رسول و چه اصلاً وصی یا محدث) و تنها تا تکمیل دین خدا ادامه یافته است و در نتیجه ظاهراً علت اصلی تکثر و تعدد انبیاء در بستر زمان هم همین بوده است (تعدد در بستر مکان دلایل دیگری داشته است که به کارکردهای دیگر پیامبر بودن مربوط میشده است و به قول شما چه بسا این کار از علما هم بر بیاید) نه اینکه برای یک رساندن یک خبر تعدد و تکثر نیاز باشد که بعد کسی بگوید چرا این کار به یک عالم سپرده نشود یا پس زمان فترت چرا نبی فرستاده نشد و چرا برای افرادی در فلان نقطهی دورافتاده پیامبری فرستاده نشد ... البته این بحث باز دروندینی است
۳. گفته شد که نبوت برای اتمام حجت است که لازم است ولی باید این را هم در نظر گرفت که اتمام حجت هم برای همه یکسان نیست و برای همه هم مقرر نشده است، چنانکه برخی قبل از بلوغ عقلی از دنیا میروند برخی هم به بلوغ عقلی میرسند ولی خبری به ایشان داده نمیشود و الهام باطنی و عقل برای ابتلائات ایشان در دنیا کفایت میکند ... یعنی اوج هدایت است که از طریق ارسال رسل محقق میشود و اوج آن هم با آخرین پیامرسان محقق میگردد ... اینکه در روایات داریم که علمای امتم افضل از انبیاء بنیاسرائیل هستند را به همین صورت میتوان فهمید، در دین نسخهی آخر علومی به علمای از عوام داده میشود و احکامی برای ایشان وضع میشود که در نسخهی قبلی دین مخصوص خواص از مؤمنین بوده است ...
۴. شما خودتان مؤمن هستید، بفرمایید آیا ایمان شما به خدا متوقف بر استدلالهای عقلی است؟ آیا اگر استدلال عقلی شما را نقد کنند و شما برای آن نقد پاسخی نداشته باشید تسلیم میشوید یا میگویید این از ضعف تعقل من است؟ اگر ضرورت نبوت را نمیشناسید به عنوان یک مسلمان پاسختان به پرسش آغازین تاپیک چیست؟
بله یک عالم هم میتواند این کار را بکند ... زمین از حجت خدا خالی نیست و اگر این حجت خدا حاضر باشد از او هم میتوان کمک گرقت ... اما صحبت سر ضرورت اصل وجود نبوت است، یعنی حداقل یک نبی باید آمده باشد ... تکرار نبوت گاهی از برای تکمیل دین بوده است و گاهی برای تطبیق درست دین برای شرایط موجود و گاهی مسائل دیگر ... باید دقت کرد که تفاوت میان رسول و نبی و وصی و امام چندان از نظر عملکرد ظاهری ایشان در جامعه نبوده است، مثل اینکه یک نفر فرشتهی خبررسان را میبیند و یکی صدای آن را میشنود و یکی در خواب به او وحی شود و یکی در بیداری اینها ربطی به کارکرد ظاهری ایشان در میان مردم نداشته است ... حتی سه رسول سورهی یس هم مطابق روایات واقعاً رسول به معنای اختصاصی آن نبودهاند بلکه ایشان حواریون حضرت عیسی علیهالسلام بودهاند، نه رسول و نه پیامبر و نه امام و نه محدث و نه وصی به معنای خاص آن (وصی بعد از ایشان فقط یک نفر بوده است) ولی در قرآن از ایشان به عنوان رسول یاد شده است، ایشان هم به رسالت فرستاده شدهاند برای دعوت به خدا، پس در هر زمان دیگری هم ممکن است کسی بتواند این شأن را کسب کند، چنانکه ولی فقیه هم رسالتی در جامعهی بشری دارد و اطاعت از ایشان اطاعت از خداست ... هدایت ظاهری فقط یکی از شئون انبیاء و رسل علیهمالسلام بوده است و این شأن هم همانطور که شما هم به درستی فرمودید میتواند میان ایشان و علما و برخی افراد دیگر که خود راهیافتهاند مشترک باشد ... گرچه باید مراقب بود مانند وضعیت علمای بنیاسرائیل و برخی علمای صدر اسلام که سبب گمراهی امت شدند نشود
شما به حقیر بگویید که عقل منطقی چیست و چرا به نظر شما حجیت ذاتی دارد؟ آیا برای پذیرفتن همین مطلب متمسک شما یک استدلال عقلی است؟ این گزاره را انتظار دارید همینطوری از شما بپذیریم؟ اگر بخواهید با عقل اثباتش کنید هم دور پیش میآید، پس چطور میخواهید درستی آن را اثبات کنید؟
کسی اگر از راه قرآن همزمان به حقانیت قرآن و کسی که به او فرستاده شده است و کسی که آن را فرستاده است ایمان بیاورد این از نظر شما چه مشکلی دارد؟
گفتهاند تقلیدی نباشد و درست و منطقی هم هست ولی دیگر نگفتهاند که با استدلال باشد که شما اینطور بیان بفرمایید ...
لطفاً تفاوت استدلال عقلانی و استدلال منطقی را هم بیان نمایید ... به نظر شما ریاضیات محل تعقل است یا محل تفکر منطقی؟ به زعم حقیر شما فرقی میان عقل و منطق قائل نیستید، هستید؟ در مورد اینکه چرا به منطق گفته شده است منطق که از نطق میاید چه نظری دارید؟ ایا فکر کردن منطقی یک نطق منولوگ است یا یک نطق دیالوگ؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما،
مطابق روایات فطرت به طور خاص شامل دو دسته اطلاعات است، یکی شناخت خدا به خدایی که بعداً خدا به آن شناخته شود و دیگر جایگاه اهل بیت علیهمالسلام و به طور خاص رسول خدا صلیاللهعلیهواله به رسالت و امیرمؤمنان علیهالسلام به ولایت. یعنی حتی علم به پیامبران دیگر هم به طور مستقیم فطری نیستند و مانند احکام دین به صورت با واسطه بر فطرت استوار میشود ... برای مثال در روایتی که معروف است به روایت معرفت امیرالمؤمنین علیهالسلام بالنورانیّة کلام عجیبی وارد شده است، اینکه این حدیث را هر مؤمنی که بشنود در درون خود آن را تأیید میکند! این یعنی فطری بودن یا وابسته به فطرت بودن ... اینکه محبت خدا و اهل بیت علیهمالسلام هم معیار شمرده شده است از همین جهت است، در عهد الست هم مطابق قرآن یک عده از روی میل و رضا بیعت کردند (اصحابالیمین) و یک عده با کراهت (اصحابالشمال)، این کراهت یا اجبار هم از آن جهت بوده است که در آن عالم چیزی به اسم توجیهات وجود نداشته است و حق وقتی آشکار باشد همه ناچار از پذیرش ان هستند و به همین دلیل است که در دنیا حق و باطل به هم مخلوط شدهاند و حجابهای ظلمانی کمک میکند که بحث اختیار به بحث آزادی ظاهری گره خورده است و یک نفر در دنیا ممکن است بتواند آزادنه کفر و دشمنی خود را آشکار نماید ...
در مورد این سؤالتان به طور خاص پذیرفتن خدای اسلام و رسول خدا صلیاللهعلیهواله متوقف بر قران نبوده است و نیست و فطری است، ولی برای کسانی که فطرتشان دم دستشان نباشد قران محکمترین و آخرین راه اتمام حجت است (گرچه باز هم تنها راه نباشد، گرچه برای رسیدن به یقین کامل به زعم حقیر تنها راه است، مگر نه میگویند نماز بخوان میگوید چشم، ولی میگویند برو جهاد و دشمنان را بکش میگوید اگر اشتباه کرده باشم و بر حق نباشم این کار قابل جبران نیست پس حتی اگر هوای نفس هم نداشته باشد باز مردد میشود، اگر بگویند از جان خودت و خانوادهات بگذر دیگر میزند زیر همه چیز و حتی شکش بیشتر متمایل به انکار میشود، با استدلال عقلی به این جایگاه نمیشود رسید و اگر رسیدند حتماً درک باطنی بار اصلی را به دوش کشیده است) و کسی بر روی زمین نیست و نخواهد بود که از طریق قران در مورد حقانیت اسلام به اطمینان نرسد (اگر یک نفر عاقل و بالغ باشد که قرآن برای او حجت نباشد وعدهی خدای قران نعوذ بالله دروغ است و اینطور نیست) ...
اما در مورد افراد دیگری که ممکن است آنها هم به خدا دعوت کنند آیا اگر ادعای رسالت کنند ما باید بپذیریم یا خیر ... دو حالت دارد، ایشان یا به خدا دعوت میکنند و نه به خودشان، یا ایشان ظاهراً به خدا دعوت میکنند و در اصل به خودشان دعوت میکنند ... در مورد حالت اول از نظر قرآن دلیل کافی داریم که ایشان را نبی بدانیم مگرآنکه دلیل بر ردّ آن داشته باشیم (مثل اینکه الآن میدانیم که بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دیگر پیامبری نخواهد آمد)، مثل اینکه پیامبران میگفتند ما شما را به خدا دعوت میکنیم و مزدی از شما نمیخواهیم، یا شهید سورهی یس هم همین مسأله را به مردمش که به رسولان سورهی یس ایمان نمیآورند گوشزد میکنند، به کسی که به خدا دعوت میکند (برهان بر خدا برهان فطری است و وجود خدا چه بسا بدیهی است اگرچه فراموشش کرده باشیم و برایمان مبهم باشد) و چیزی برای خودش نمیخواهد چرا ایمان نیاوریم؟ ... اما در مورد دوم طبیعی است که درست نیست به او ایمان آورد، روحیهی او روحیهی نفاق است و باید به او کافر شد اگرچه دعوتش به خدا باشد
بحث بیش از این است و احتمالاً جزئيات بیشتری باید بررسی شوند تا جوابی کامل باشد ولی ان شاء الله آنقدری باشد که ارزش فکر کردن بیشتر را داشته باشد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
با سلام.
دوست عزیز فکر میکنم شما مباحث را قاطی کردید. ما در یک مرحله قبل از اثبات دین هستیم و در صدد اثبان آن. شما می گویید مسایلی هست که عقل اسان به آن راه ندارد مانند رکعات نماز ( مثلا) پس باید دین و نبوتی باشد که اینها را تعلیم دهد. بنده هم عرض کردم وقتی عقل به آنها راه ندارد چه نیاز به دانستن آن. بنده عرضم این است چیزی که عقل به آن راه ندارد حتما سودمندی هم ندارد. پس نیاز هم به دانستنش نیست که برای دانستنش نبوتی نیاز باشد. مثلا در مورد همین مثال به قول شاعر :
هیچ آداب و ترتیبی نجو ...... هر چه می خواهد دل تنگت بگو.
امیدوارم متوجه شده باشید. در واقع شما ابتدا ثابت کن اینها از جانب خداست ما سودمندی آن را می پذیریم. شما از مرحله اثبات نبوت پرش می کنید و یکدفعه این احکام را از جانب خدا می دانید. اگر اینطور باشد که ما بحثی نداریم. بحث اصلی سر همین مساله هست که اینها از جانب خدا هست یا خیر؟
متوجه منظورتان از این سوالها نشدم. اطلاعاتی هم در مورد این جزییاتی که گفتید ندارم. فقط می دانم آنها بدون آنکه این نیاز را احساس کنند که فرمانده شان از جانب خدا انتخاب شود خود در بین خود سیستمی قرار دادند که جامعه خود را بتوانند به خوبی هر چه تمام تر اداره نمایند.
چگونه؟ وقتی بدون خدا هم جامعه خود را میتوانند اداره کنند چگونه نبوت اثبات می شود؟
فکر نمی کنم در مجموع کارنامه خوبی داشته باشند؟ به عنوان مثال حکومت های بی دین و بی خدای امروزی بعد از مرگ بزرگترین رهبران خود باز هم به خاطر قوانین خوبی که پایه ریزی کرده اند اداره می شود ولی حکومت اسلام بعد از رحلت پیامبر دچار دودستگی شد و در مجموع در مدت حدود 200 سال تنها در 5 سال توانست به دست اهلش بیافتد. آیا این کارنامه خوبی است؟ در ضمن مثالهای نقیض آن هم بسیار بیشتر وجود دارد. مخصوصا امروز. وقتی امروز را حی و حاضر داریم چرا به حکومت های چند هزار سال قبل که معلوم نیست درست باشد مراجعه کنیم. شما لطف کنید آماری از حکومت های موفق امروزی بدهید تا مشخص شود.
1. کلام هیچ کدام از آنها حجت نست.
2. بزرگانی هم هستند که در مذمت دین سخن زیاد گفته اند.
3. بنده خود طرفدار دین هستم ولی آن را از جانب خدا نمی دانم.
باز هم عرض میکنم استدلال شما در نقل قولی که از روسو آوردید می تواند بابی برای بحث باشد به شرطی که صرفا عقلی و منطقی جلو برویم. اگر بخواهیم سراغ مصادیق برویم فکر نمی کنم به نتیجه خاصی برسم. در این زمینه به نتیجه ای عکس مقصود شما خواهیم رسید.
و من الله توفیق
بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی! بزرگوار! عرض بنده بر فرض پذیرش این مطلب بود که این احکام از سوی خداوند متعال است اما اگر بخواهیم از خارج به این مطلب بنگریم باید به سراغ اثبات صفات خداوند برویم که مبحثی خارج از موضوع تاپیک است چون اگر وجود خدا و صفاتش ثابت شود قطعا وجود انبیا و دین الهی که دستورات خداوند است برای بشر مشخص میشود اما بنده به آن کاربر گرامی هم عرض کردم(فکر میکنم جناب استوار بودند) که شما چه دلیلی بر این دارید که این مطالب دستورات خدا نیست؟؟! چون این دستورات موجود است و برای دین داران و حتی بی دینان مورد نظر! وانگهی منابع ادیان الهی مانند قرآن و انجیل و تورات و زبور و روایات اسلامی مانند یک زنجیر سلسله وار این مطالب را با حالات واندازه متفاوت در طول تاریخ بیان کرده اند که به نظرم اگر بخواهیم آنها را بررسی کنیم که اساسا این دستورات چیست و چه دلیل دارد از سوی خدا باشد باید بر سر اصالت و وجود قرآن کریم- بیان معجزات و تحدی قرآن و غیب گویی و نکاتی بسیار ظریف و دقیق که در روایات و آیات اسلامی آمده و امروزه با پیشرفت های علمی صحت بسیاری از آنها ثابت شده و باقی هم در حال اثبات شدن است بحث کنیم که باز هم موضوع خارج تاپیک میشود! چرا؟ چون قرآن مثلا آمده وضو و خمس و زکات و نماز و روزه و حج و طلاق و معاملات وغیره را بیان کرده(علاوه بر مطالب دیگری که قرآن دارد و در باب مسائل گوناگون سخن گفته) پس اگر اثبات شود که قرآن کریم از سوی خداوند متعال است و دستبردی هم در آن نشده(که همینطور است) پس آن دستورات و احکامی که در آن آمده خود نشان دهنده این است که این احکام و درنتیجه دین از سوی خداست!!(عرض کردم این مطلب دارای 2 شاخه است یکی بحث بر سر معجزه بودن و دستورات و اعتبار قرآن و دیگری سیر عقلی در نظرات و گفته های بزرگان اسلامی(پیامبر و ائمه) درباب موضوعات مختلف بشری و غیر بشری است که هر 2 شاخه خارج از بحث ماست)
بزرگوار! دقت بفرمایید بنده مثالی عقلی برای اثبات نبوت زدم که((ارتش باید فرمانده داشته باشد و الا با وجود قانون و نیروی نظامی زبده و حتی وجود رئیس جمهور اگر ارتش فرمانده و رهبر نداشته باشد هرگز منسجم و منظم و قدرتمند نخواهد بود مسئله نبوت هم شبیه ارتش است اگر قوانین راخودمان درست کردیم و وجود خدار ا هم پذیرفتم و خدا هم هست اما پیامبری برای رهبری جامعه بشری نباشد(البته مقصود از پیامبر هر حجج الهی اعم از نبی-رسول و امام است) مانند ارتشی میماند که که فرمانده ندارد!! پس عملا جامعه بشری رو به بی نظمی و انحطاط خواهد رفت))
بعد شما فرمودید((می توان اینگونه فرض کرد : خدا خواسته تا بشر خود از بین خود فرمانده انتخاب کند. مانند بسیار از حکومت های امروزی مثل چین و ژاپن و .... که فکر نمی کنم رو به انحطاط رفته باشند.))
مقصود بنده از مثال این است که اگر مثلا خدا را (معاذ الله البته مثال است) رهبر یا نخست وزیر یا پادشاه یک کشور یعنی همان عالم هستی بدانیم(البته فرض بنده این که مقصود شخص اول مملکت هستی بودن است نه اینکه خوب مثلا نخست وزیر که عوض میشود پس خدا هم همینگونه است!! هرگز! به عنوان مثال است که جای مناقشه نیست!!) حالا این پادشاه دارای ارتشی متفکر و منظم و زبده است(یعنی وجود عموم انسان های عاقل) و در این مملکت هم او قوانینی وضع کرده و کاملا همه کشور روی نظم و قانون است(یعنی نظم هستی) حالا آیا این ارتش میشود بدون فرمانده باشد؟؟ با وجود اینکه خود پادشاه هست و بسیار قوی هم هست و قانونش هم قوی و صحیح است نیروی نظامی اش هم لایق و منظم و بافکر است(یعنی خدا هست قوانین صحیح هم وضع کرده به ما هم عقل و شعور داده ما هم داریم استفاده از عقل خود میکنیم) اما این ارتش یک فرمانده لایق ندارد!! در اینجا آیا ممکن است که این ارتش به پیروزی برسد و نیروی خود را حفظ کند؟؟ یا متلاشی خواهد شد؟؟(یعنی اگر یک پیامبر یا امامی نباشد که فرماندهی کند بشریت را و این فرماندهی زیر نظر همان پادشاه باشد که خداست و آن پادشاه هم لایق ترین و زبده ترین فرد از میان همان ارتشی ها یعنی انسان ها رابرای فرماندهی انتخاب میکند یعنی پیامبری از جنس خود بشر نه از جنس فرشته و جن یا هر چیز دیگر هرگز آن امت و جامعه بشری مانند آن ارتش بدون فرمانده ولو با وجود پادشاه مقتدر و قانون فوق العاده خوب و داشتن زبده ترین افسر ها نمیتواند به پیروزی برسد!!) امیدوارم مثالم واضح بوده باشد!! و آنچه شما پرسیدید عملا خارج از دایره اندیشه صحیح و منطق است و نمیتواند پاسخ آن پرسش های بنده را بدهد چون هیچ ارتشی در هیچ کشوری در عصر حاضر و گذشته نبوده که خود مختار باشد و کاری به پادشاه یا رئیس مملکت داشته باشد و خودش برای خودش فرمانده انتخاب کند و بر فرض هم اگر انتخاب کند این نوابغ و درجه داران عالی رتبه که افراد بسیار محدودی هستند توان نسبی(دقت کنید باز هم تکرار میکنم نسبی نه کامل و صحیح بدون غرض و مرض خاص) برای انتخاب فرمانده رادارند! پس با این فرض و سوالاتی که پرسیدم:اولا باید این انتخاب از شایسته ترین فرد بدون غرض و مرض خاص برای رهبری بشریت صورت گیرد ثانیا هرگز عوام الناس بشری قادر به انتخاب شایسته ترین فرد نخواهند بود! چون سواد و علم و تخصص لازم راندارند!(مانند انتخاب فرمانده کل برای ارتش توسط سرباز ها و گروهبان ها) ثالثا باید بزرگان عقلی ومعرفتی که هیچ گونه تمایل نژاد پرستانه و منفعت طلبانه در انتخاب خود نداشته باشند شخصی را انتخاب کنند(ماند انتخاب آن فرمانده توسط تیمسار ها و نخبگان نظامی عالی رتبه- و به همین دلیل است که اکثر بزرگان علمی و معرفتی تاریخ بشر که برخی را نام بردم و شما گفتید قولشان حجت نیست!!! معترف به برتری و بزرگی انبیا و اوصیا آنها به نام هستند و با وجود اینکه عمدتا خارج از مذهب و دین آن پیامبر بودند اما بدلیل اینکه نژاد پرست و منفعت طلب نبودند صادقانه اعتراف به برتری آن پیامبر یا وصی او کرده اند) رابعا بر فرض افتادن این اتفاق چون این بینش و شناخت نسبی است نه کامل مانند خداوند متعال باز هم نمیتوان یقین به انتخاب آنها داشت(یعنی آنها هم خطا پذیرند اما خدای متعال هرگز اینگونه نیست چون جنسش و نگاهش با نوع بشری فرق میکند مانند پادشاهی که از بیرون با اشراف کامل عقلی به درون نیروی نظامی خود مینگرد) پس نتیجه همان میشود که برترین انتخاب را خدای متعال دارد و اینکه بشر به فرماندهی از جنس خودش نیاز قطعی و مبرم دارد نه از جنس فرشته و جن وغیره!!
اولا خود آنها دارند عملا و به طور غیر مستقیم با قانون خدا کشورشان را اداره میکنند!! اگر به عرض بنده در ارسال قبلی که گفتم دقت میفرمودید گفتم((اینکه برخی کشور ها در حرف و به ظاهر حکومت خود را غیر دینی کرده اند اما بسیار موفق بوده اند به این دلیل است که آنها غیر مستقیم و غیر ارادی و ناخواسته در حال پیاده کرد عملی دین هستند! شما کشور های پیشرفته را بنگرید! اصولی در آنها وجود دارد که مورد تاکید اسلام و خدای متعال است(البته قصد ندارم بحثی جدید را برای این قضیه که تفسیر و برداشت و نگاه ما و غیر مسلمین به اسلام چگونه بوده و شده و هست و زندگی غربی آغاز کنم که میشود در تاپیکی دیگر یا به صورت خصوصی با هم گفتگو کنیم در اینجا هم قصدم صرفا مصداق و مثال است) مانند:توجه به دانش و دانشمندان-حقوق بشر-عدالت اجتماعی-حق شهروندی-احترام متقابل-رعایت قانون و...(البته به صورت کلی عرض کردم چون ممکن است این موراد در کشوری بیشتر یا کمتر از کشور دیگری باشد) خوب این موارد و موارد دیگری که وجود دارد تماما مورد اتکا و نظر دین است! مثلا حدود 700 آیه در قرآن مردم را تشویق به علم آموزی و تفکر و تعقل و توجه به هستی میکند!)) دقت فرمودید!! پس همه جهان خواهی نخواهی در حال پیاده سازی دستورات خدا هستند! اما تفاوتش این است که بعضی این دستورات را از جانب خدا دانسته و به آن اعتقاد و یقین داشته و به زبان میگویند اما برخی دیگر بالعکس!! نمونه ای ساده عرض کنم: سلام کردن یک قانون الهی است! درست! آیا در جهان کشوری وجود دارد که این اصل را حالا به شکل ها و زبان های مختلف انجام ندهد؟؟؟؟! هرگز! پس همه بشریت اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و هندو و کافر و مشرک و... در عمل دارند دستور خدا را عمل کرده و پیاده میکنند!! ثانیا آیا شما نمیبینید که همین کشور ها که دستورات خدا را به صورت کامل پیاده نمیکنند چه مشکلاتی دارند؟؟(اعم از کشورهای مسلمان و دینی حالا هر دینی و کشورهای بی دین و بی خدا) از نژاد پرستی و متلاشی شدن بنیان خانواده وستم به کودکان وزنان و پیران و قدرت طلبی و انحصار گرایی گرفته تا آدم کشی برادر کشی تخریب محیط زیست خودخواهی و هزاران درد و بلا و مرض دیگر!!! خوب چرا؟ چون هر کشوری اعم از دینی و غیر دینی دستورات خدا را کامل اجزا نیمکند!(دقت کنید کامل اجرا نمیکند و الا همانطور که گفتم همه در حال اجرا دستورات خدا هستند اما ناقص) این عین همان است که شخصی چیزی را میسازد به ما میگوید نحوه استفاده از آن اینگونه است اما ما به برخی عمل میکنیم به برخی نه! نتیجه چه میشود؟! خراب شدن و صدمه مالی و جانی دیدن ما!!!! خدای متعال جهان را ساخته است و دستورات زندگی در آن را هم داده اما ما ناقص عمل میکنیم و نتیجه ان این همه بدبختی نوع بشر در دنیای کنونی است!!
اگر به نوشته قبلی بنده دقت میکردید عرض کردم((بزرگوار حتی اگر بخواهیم مصداقی هم بحث کنیم اولا آنچه شما فرمودید مطلق نیست! چون مثلا در طول تاریخ حکومت هایی چون حکومت حضرت داود یا حضرت سلیمان یا حضرت یوسف در مصر حکومت های الهی و دینی بوده اند که کاملا موفق و بسیار برتر از حکومت های موفق غیر دینی در کل تاریخ بوده اند! و حتی اگر کوروش را هم ذو القرنین بدانیم(بنا بر برخی تفاسیر که البته بنده اصراری برای پذیرش آن ندارم بلکه به عنوان مصداق و مثال عرض میکنم) این حکومت هم الهی بوده که در طول تاریخ چند هزار ساله ایران زمین بی نظیر است و قابل مقایسه با سایر دوره ها نیست!)) این مطلب بنده در پاسخ به فرمایش شما بود که به صورت مطلق فرمودید((اگر بخواهیم مصداقی روی مساله تمرکز کنیم می بینیم جوامعی که سعی کردند قوانین اجتماعی را بدون لحاظ کردن دین و کتب مقدس وضع نمایند موفق تر از جوامع دینی بوده اند. )) پس نمونه و مصداق داشته(ولو کم نسبت به بی دین ها) و بسیار هم عالی و برتر از هر حکومت غیر دینی بوده است!! مشکل از ناقص اجرا کردن ما و طرد کردن انبیا و اوصیا آنها است که الان دیگر آنگونه حکومتی وجود ندارد (که در تاریخ انبیا و ائمه این مطلب طرد و حتی کشتن و نابود کردن ظاهری آنها به صراحت موجود است و از ننگ های دامان بشر است!!)بقیه مطالب شما در این قسمت در قسمت قبلی در باب نوع عمل به دستورات خدا توسط حکومت ها و انسان های با دین وبی دین گفته شد!
مطلب اول شما را ذیل پرانتز مثال ارتش و فرمانده عرض کردم در باب مطلب دوم هم باز در همان پرانتز مقداری از پاسخ هست و اینکه مسلما این تعداد بسیار کمتر از نظر کیفی و کمی نسبت به تعداد موافقان هستند و اینکه فراموش نشود آنها با اصل دین روبرو نشدند(مخالفان) بلکه با برداشت های خود و نحوه رفتار برخی فاسدان به ظاهر دین دار(خصوصا در قرون وسطی و مسیحیت) اینگونه به ظاهر ضد دین شدند و الا اگر حقیقت دین را میدیدندو می یافتند هرگز چنین نمیگفتند!!
اما مطلب سوم شما: اول شما بفرمایید تعریفتان از دین چیست؟ ودلیل شما برای اینکه دین اصولا از جانب خدا نیست چیست؟ چون دین به معنای معروف آن مشتمل بر دستوراتی است که برای زندگی دنیا و آخرت بشر تهیه دیده شده و به 3بخش عمده احکام-عقیده و اخلاق تقسیم میشود و حال آنکه بشر در هر 3 موضوع یا کاملا بی اطلاع است یا ناقص است! و در ضمن شناخت کامل و مطلقی هم از جهان پیرامون خود و همنوعان خود ندارد و به همین ترتیب هرگز شناختی هم از آخرت و قوانین حاکم بر آن و حتی قوانین حاکم بر این دنیا هم ندارد!! و هزاران علامت سوال که هرگز یا برای آن جوابی نخواهیم یافت یا هزاران سال طول میکشد که برخی از آنها را متوجه شویم(نه همه را) و اساسا اگر دین از سوی خدا نباشد(چون خدای سبحان خالق همه چیز است واحاطه کامل قدرتی و علمی بر تمام جوانب و زوایای همه چیز دارد) یادینی وجود نخواهد داشت یا بسیار ناقص و پر اشکال خواهد بود!! وانگهی فلسفه آفرینش و خلق موجودی به این عظمت روحی و جسمی وفکری به نام انسان بسیار والاتر از این است که او بدون برنامه واطلاع در جهانی ناشناخته با میلیون ها سوال بی پاسخ رها شود!! و این از حکمت و علم خدا بعید ومحال است!! با تشکر از شما
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب
کارشناس گرامی، جناب هادی
مطلب مرا کامل نقل قول نکردید. من در پست 110 نوشتم:
«برای اثبات ضرورت نبوت عامه، مشخص است که نمیتوانیم از جزء به کل برسیم، چون محال است شرط تام بودن این استقرای تجربی-تاریخی (وجود رسولان الهی در همه زمانها و مکانها) را محقق کنیم.»
واضح است هنگامی که بخواهیم ضرورت نبوت عامه را اثبات کنیم، آنگاه بحثمان برون دینی است و در اینجا قرآن کریم و روایات ائمه(ع) به عنوان اسناد تاریخی پذیرفتنی نیستند.
در پست شماره 132 پاسخ دادم.
[="Tahoma"] شریعت عقلانی;710209 نوشت:
سلام.
من نگفتم فقط همین دو مقدمه:
از تمام مقدماتی که در بالا ذکر کردید، تنها و تنها یک حکم نتیجه نمیشود.
بلکه با در نظر گرفتن تمامی مقدمات فوق، میتوان اینگونه نیز نتیجه گرفت که خداوند قوائی مانند عقل و فطرت را در اختیار بشر قرار داده که این بهترین قوانین را خودش تدوین نماید.
و طبیعیست که این نتیجه با نظام جهان هستی مبنی بر تکامل تدریجی بیشتر همخوانی دارد.
در بالا توضیح داده شد.
[="Tahoma"] قرآن حکیم;710220 نوشت:
سلام و عرض ادب.
دقت کنید که برای اثبات ضرورت نبوت عامه، نیاز به استدلال عقلی داریم که عاری از نظرات و دیدگاههای درون دینی باشد.
اینکه خداوند برای ما دستوراتی صادر کرده، خودش یک گزاره ناشی از دیدگاه درون دینی است، و اینکه از آن نتیجه بگیریم برای ابلاغ این دستورات، نبوت عامه ضروریست، آنگاه دچار دور و مصادره به مطلوب شدهایم.
ضروری بودن صدور دستورات برای ما از جانب خداوند باید اثبات شود. در غیر اینصورت میتوان آنرا غیر ضروری دانست و چنین نتیجه گرفت که هدفمندی خلقت انسان ایجاب میکند تا خداوند او را به قوائی همچون عقل و فطرت مجهز کند.
سلام و غرض ادب
البته این تظر روسو است
باید دید که روسو در چه شرایطی این صحبتها را عنوان کرد و فضای افکار آن زمان اروپا را در نظر آورد فضای فکری رنسانس و عصر روشنگری
که اروپا در سایه حکومت مستبدین اداره میشد استبداد فرانسه و در مقابل حکومت پارلمانی و مشروطه انگلستان به عنوان الگو افکار جان لاک در انگلیس نطرات ولتر، مونتسکیو؛ و تب آزادیخواهی و فرار از استبداد، کشتارهای فرقه ای بین مسیحیت؛
میبایست نظرات گوناگون عنوان شود و به نقد درآیند
او بدنبال مرجع قانون میگشته و عقل محض خالی از نفسانیات را پیشنهاد داده با دموکراسی به خاطر اینکه ممکن است مؤثر از حماقت جمع شود مخالف بوده »پوپولیسم» که تجربه تلخ ما در انتخابات 84 و یا آلمان با نازیسم و ایتالیا با فاشیسم نمونه های روشن آن در عمل هست کما اینکه ناپلئون هم با همان عواطف توده ها قدرت گرفت پس او عقل محض را عنوان میکند
بگذریم به خاطر همین ایرادهاست که دموکراسی باید بر پایه هایی استوار شود که بدون آن ابتر است همان سردرگمی عوامگرایانه و عوامفریبی نتیجه آن میشود آزادی، برابری(اجتماعی اقشار مختلف و برابری زن و مرد) ،مطبوعات آزاد، تحصیلات و آموزش و پرورش همگانی،قوای مقننه و مجریه و قضایی مستقل و سکولاریسم از پایه های دموکراسی است که اگر نباشد منجر به همان بلایا میشود که خدمت شما گفتم
باید این نظرات گفته شود تا با بررسی نظری و عملی بودن سره از تاسره جدا شود
خوش بود گر مجک تجربه آید به میان
در مورد دین خوشیختانه یا بدبختانه سالها که نه بلکه فرنها و هزاره هاست که امتحان خود را چه در غرب یا شرق امتحان خود را پس داده دین در عمل نه مایه سعادت انسانهاست که سبب جنگ افروزی ها و رشد خشونت در انسانها شده
مگر یک راه غلط را چند باره باید رفت ؟
دین به هر نوع و طریقش با پیشرفت تمدن و تعامل تمدنها در ستیز است هر دینی که باشد الهی و ابراهیمی فرد پرستی یا هر نمونه که عنوان کنید از آشوریان مصریان یهودیان مسیحی اسلام هندوان یا بوداییان
چون اساس دین بر پایه ایمان به غیبی است که در دسترس نیست . تفسیرش بر عهده خواص است و منافع خواص هیچگاه با منافع جمع در بک راستا نبوده
خلاصه کنم به عمل کار برآید به سخنرانی یا سخندانی نیست کلام دین خوش است ظاهر زیبا و افسون کننده دارد مثل مار زهری کشنده و فلج کننده دارد با انصاف و عدالت تاریخ بخوانید
اینکه گفتم نظر روسو صحیح است باید به عقل محض رجوع کرد
از آنجا که چنین مرجعی (عقل محض)وجود خارجی ندارد ولی میتوان مشابه آن را با ممارست به دست آورد و آن اندیشه، تجربه، خرد جمعی و دموکراسی سالم هست که تقریبا همان نتیجه عقل محض را دارد
موفق باشید