دستوری برای تشرف خدمت امام زمان ( عج )

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
دستوری برای تشرف خدمت امام زمان ( عج )

[="DarkOrchid"]تا چهل روز هر روز مسبّحات را بخوان مرحوم شیخ حسن علی اصفهانی فرمودند: من با قدرت زیادی برای توفیق تشرّف به پیشگاه حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه تلاش كردم و در این راه ذكر و دعا و توسّلی كه بلد بودم فرو نگذاشتم ولی توفیق حاصل نشد، شبی در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد، زیرا فلان صفت در شما هست، تا این صفت را داشته باشید لیاقت دیدار كعبه مقصود را نخواهید داشت،‌ چون بیدار شدم توبه و انابه كردم و برای اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را می‎بستم و مشغول تلاوت قرآن می‎شدم، بعدها به نظرم رسید كه این مدت را در خارج شهر و در فضای آزاد در محضر قرآن باشم و لذا مدّتی طولانی همه روزه به صحرا می‎رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش می‎كردم كه قرآن را با تدبیرو تعقّل تلاوت كنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم.
روزی مشغول تلاوت قرآن بودم، صدائی شنیدم كه به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبّحات را بخوان و شبهای جمعه سوره‌ مباركه اسراء را بخوان،‌ بعد از چهل روز من می‎آیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه می‎برم.
«مسبّحات» عبارتند از سوره‎هایی كه با «سبح» «یسبح» «سبحان» آغاز می‎شوند و آنها عبارتند از سوره‎های - اسراء و حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن، اعلی.
امام باقر (ع)‌ می‎فرمایند: هر كس شبها پیش از آنكه بخوابد همه مسبّحات را بخواند نمی‎میرد، جز اینكه حضرت قائم (ع) را درك كند و اگر قبل از ظهور آن حضرت بمیرد در بهشت همسایه حضرت رسول (ص) می‎شود، و در مورد سوره اسراء‌ را نیز امام صادق (ع) فرمودند: هر كس هر شب جمعه سوره اسراء را بخواند نمی‎میرد جز اینكه حضرت قائم (ع) را درك كند و از یاران او باشد.
شیخ حسن علی اصفهانی می‎گوید: تا چهل روز هر روز مسبّحات را خواندم و شبهای جمعه سوره اسراء را خواندم، روز چهلم آن شخص آمد و گفت:‌ بیا.
مقداری راه رفتم به دره‎ای رسیدم در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم من می‎روم هنگامی كه تو به آخر دره برسی وجود مقدس حضرت كعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید.
چیزی نگذشت وجود مقدّس حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه را در هاله‎ای از نور بر فراز تپه دیدم، فرمودند: اگر بخواهی یكبار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علی بن موسی الرضا (ع)، این را فرمودند و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیّای سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل كردم و وارد حرم شدم، كعبه مقصودم را باز در بالای سر امام رضا (ع) دیدار كردم حضرت فرمودند: وعده من و شما در حرك مطهر جدّ بزرگوارم «امام» حسین (ع) این را فرمودند و از چشمم غایب شدند،‌ شروع كردم به سر و صورت خود زدن، جمعیتی در اطراف من گرد آمدند كه چه شده؟ به هر شكلی بود بر خودم مسلط شدم و از میان جمعیت بیرون رفتم، 10 روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم.
دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس كربلا رسیدم، غسل كردم، وارد حرم حسینی شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین (ع) زیارت كردم و خود را بر قدمهای مباركش انداختم.
حضرت فرمودند: شیخ حسن حاجتت چیست؟
گفتم: آقا آنچه من فقط از شما می‎خواهم این است كه هر كجا باشم بتوانم شما را زیارت كنم، فرمودند: هر وقت خواستی مرا زیارت كنی آیات آخر سوره مباركه حشر را با دعای عهد بخوان،‌ این آیه‎ها عبارتند از آیه «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ» تا آخر سوره حشر از آیه 21 الی 24 و دعای عهد عبارت است از دعای «اَلّلهُمَّ رَبِّ النُّورِ الْعَظیم» كه محدث قمی در اواخر مفاتیح آورده است
[1].

منبع : هزار یک کلمه . ir[/]