جمع بندی در تنگنای برزخ و جهنم, خانم و خانوادشون از من چی می خواهند؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در تنگنای برزخ و جهنم, خانم و خانوادشون از من چی می خواهند؟

سلام علیکم
اقایی صحبت می کرد...
همسرم و خانواده ش مدام از من توقع های بی جایی دارند
من یتیم هستم و با وجود اینکه متوجه اوضاع اقتصادی و روانی خانواده من هستند, بعد از عقد و در خلال دوران نامزدی مدام خانم و خانواده اش, از من می خواهند به مناسبت های مختلف کادوهای زیادی هدیه ببرم
با وجود اینکه در حد و شان خودم و ایشان این کار رو کردم, راضی نمی شوند
هر موقع هم که طبق خواسته هاشون پیش میرم توقع و انتظارشون بیتشر میشه
من فعلا تنها نون آور خونواده هستم, و ضمن تامین مخارج دارم برای ازدواج آماده میشم
ولی برخورد همسرم و خانواده اش
منو نسبت به آینده مردد کرده
می ترسم بعد ازدواج این تنازعات و اختلافات با وجود بچه هم ادامه پیدا کنه,
متاسفانه یک سال و نیم از این اختلاف ها میگذره و ما در ماه دوم سوم عقد, اختلافاتمون شورع شده
متاسفانه آخرین حرکتی که موجب دلسرد شدن من شد, این بود که خانم به سمت من آب دهان پرت کرد
من الان نسبت به این ازدواج سرخورده هستم
با این وجود به نظر شما مشکل خانواده همسرم و ایشون چیست؟
چرا متوجه شرایط من نمی شوند, و به خواسته های نا معقول خودشون فکر می کنند؟
آیا با این وجود ادامه این ازدواج درسته؟
من به چی فکر کنم؟طلاق یا سازش؟
آیا راه و روشی هست که بشه به سلامت از این بحران گذشت؟
پیشاپیش از کارشناسان محترم تقدیر و تشکر می کنم

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

پرسش:
دوستم می گوید نامزد و خانواده اش توقع زیادی از او دارند و اصلا نمی خواهند شرائط او را درک کنند، ایشان می گوید آیا با این وجود ادامه این ازدواج درست است؟ من به چه چیزی فکر کنم؟ طلاق یا سازش؟ آیا راه و روشی هست که بشود به سلامت از این بحران گذشت؟

پاسخ:
در اینکه رفتار و برخورد طرف و خانواده اش نادرست است شکی نیست؛ هر چند لازم است حرف های آنان هم شنیده شود تا بتوان در موردشان قضاوت کرد؛ اما به طور کلی طبق گفته فرد مذکور، طرف و خانواده اش برخورد درست و منطقی ندارند و لازم است که اصلاحاتی صورت بگیرد تا بتوانند در آینده زندگی خوبی داشته باشند. اگر چنین چیزی ممکن نباشد، بهتر است همین الان از هم جدا شوند تا در آینده با مشکلات بیشتری روبرو نشوند.

بنابراین در مورد اینکه بهتر است از هم جدا شوند یا نه، نمی شود به صرف این چند سطر نظر داد و حکم به جدایی یا ادامه داد.

اما آنچه که به نظرم در سوالِ مطرح شده حائز اهمیت است، ضعف مدیریتی فرد مذکور است. هر چند اخلاق و رفتار طرف و خانواده اش نقش موثری در نوع رفتارها و سیستم مدیریتی زندگی دارد، با این حال نباید از نقش مرد به عنوان مدیر زندگی غافل شد. اگر مرد از همان ابتدا برنامه و سبک مدیریتی مشخصی برای زندگی خودش داشته باشد، بعد از مدتی همسرش و دیگران با این سبک آشنا خواهند شد و کم کم خواسته هایشان را با آن تطبیق خواهند داد.

به عنوان مثال اگر مرد از همان اول در خریدن کادو برای همسرش با برنامه ریزی پیش برود؛ به این صورت که ابتدا به سراغ کادوهای گران قیمت نرود؛ یا اینکه در همه مناسبت ها کادو نخرد؛ بلکه بعضی را بخرد و بعضی را نخرد؛ یا خریدن هدیه را طوری مدیریت کند که قابل پیش بینی نباشد؛ مثلا گاهی بدون مناسبت کادو بخرد یا در بعضی مناسبت هایی که طرف انتظار کادو دارد، چیزی نخرد یا به حداقل اکتفا کند، این باعث می شود که انتظار طرف مقابل از حالت منطقی و اعتدال خارج نشود و حتی همیشه از خریدن کادو لذت ببرد؛ اما وقتی خریدن کادو زمان مند شد؛ اولا به دلیل اینکه طرف پیش بینی کرده لذتش کم می شود ثانیا اگر به هر دلیلی مثل فراموشی یا ... در زمان مقرر کادو نخرد، ناراحتی پیش می آید.

البته این مسئله منحصر در خریدن کادو نیست و در تمام مراحل زندگی قابل استفاده است. مثلا مسئله مهمی که نکات ظریفی از آن قابل استخراج است، ابزار عشق و علاقه است. اگر طرفین در ابتدای ازدواج مدیریتی در ابراز عشق و علاقه نداشته باشند -مانند افرادی که از طریق دوستی با هم ازدواج می کنند و عشق ابتداییشان شدیدا آتشی است- بعد از مدتی با مشکل مواجه می شوند؛ چون هر چه از زندگی مشترک بگذرد، این ابراز عشق و علاقه ها عادی شده و دیگر پاسخگوی نیاز های طرفین نیست؛ بعلاوه اینکه با شروع زندگی مشترک، مشغله ها بیشتر شده و دیگر فرصت عشق بازی های اولیه نیست.
لذا فرد باید ابراز عشق و علاقه را طوری مدیریت کند که شاخص آن تا آخر زندگی رو به بالا باشد؛ یعنی از کم شروع کند و کم کم به آن رنگ و بو دهد. اما اگر همان اول آن را به اوج ببرد، بعد از اینکه مدتی گذشت دیگر چیزی در چنته نخواهد داشت و با مشکل مواجه می شود. این یکی از مشکلات رایج در ازدواج هایی است که با دوستیِ قبل از ازدواج صورت گرفته است.

بنابراین بهترین راه برای سوال کننده، بازنگری در سیستم مدیریتی است. (البته این راهکار فقط طبق مطالبی است که گفته؛ وگرنه احتمال اینکه ریشه مشکل ایشان در مسائل دیگر هم باشد وجود دارد که نیاز به بررسی دارد) او باید نوع مدیریتش را تغییر دهد تا بتواند شانس خود برای بازگرداندن زندگی به حالت عادی را امتحان کند.

البته لازم است که در این بین طرف هم از خود انعطاف نشان دهد تا مشکل زودتر حل شود که این کار نیاز به مراجعه به یک مشاور با تجربه و ماهر دارد. حتی اگر مشکلش با همسرش حل نشود، اصلاح این رفتار برای ازدواج بعدی او نیز لازم و ضروری است تا از مشکلات احتمالی پیشگیری کند.

آداب و رسوم جاهلی به خاک سیاهمان نشاند.
جای عقل و تفکر پس کجاست؟

امین;690939 نوشت:
بنابراین بهترین راه برای سوال کننده، بازنگری در سیستم مدیریتی است.

سلام علیکم
بله تشخیص بنده هم همین بود
که ایشان با توجه به سن 26 سال که سن پایینی برای مدیریت زندگی و شخص یا اشخاص مقابل نیست,
ولی تا حدودی قدرت مدیریت خواسته های دیگران و حتی تثبیت خواسته های و شخصیت خودشان نیستند
این آسیب وقتی بیشتر نمود پیدا میکند که همسر و خانواده همسر هم با توجه به فقر فرهنگی و زیاده خواهی از این ضعف حداکثر استفاده رو می خواهند بکنند.
که اگر درک شرایط این آقا می شد و حتی در خصوص ابراز وجود و اعتماد به نفس به او کمک می شد, شاید حتی شاهد رفع این ضعف و یا کاهش آن می شدیم.
و اینجاست که باز این نکته اهمیت خودش رو خوب نشون میده که جوانان عزیز حتما و حتما قبل انتخاب همسر و حداقل قبل ازدواج اقدام به مشاوره گرفتن در جهات مختلف شخصیت و شناخت ضعف ها و قوت های خود بکنند,
و صرفا با یک علاقه و نهایت تصمیم بزرگترها قدم در زندگی زناشویی نگذارند...
چرا که حتی اگر انتخاب مناسبی هم صورت گرفته باشد به خاطر ضعف های احتمالی حتما تنش هایی ایجاد خواهد شد که موجب نزاع و اختلاف های جزئی اما موثر خواهد شد.
این نمونه شاید بهترین شاهد بر این حرف باشد که چنین ضعف به ظاهر کوچکی فرجام طلاق رو در پیش رو خواهد داشت

اوه خدای من انتظارات بی جا چیکارا که نمیکنه

کاش سطح انتظاراتمون رو بیاریم پایین تا یکی رم از زندگی سیر نکنیم

پسری که دختر خانواده ای رو میگیره وظیفشه که اون خانم رو خوشبخت کنه ولی

خانم هم وظیفه خوشبخت کردن همسرش رو داره و نباید اجازه بده همسرش احساس ناراحتی

اونم از جانب خودش رو داشته باشه

[="Tahoma"][="DarkGreen"]عجب دنیای آدم ها متفاوته!

همین الان یه تاپیک زدم راجع به مشکلات یکی از دوستانم با همسرش! که امیدوارم زودتر تایید بشه.

این دقیقاً برعکس مشکلات این دوست شماست.

ایشون سعی میکنه با آقاش مدارا کنه و جوابش فقط بی توجهی می بینه!

راستی چرا اینقد آدم ها زجر می کشن تا بالاخره با همسرشون کنار بیان؟

تازه کلی هم حساسیت دارن رو اینکه همکفوشون رو پیدا کنن!!

بگذریم...

ان شاءالله مشکلات این آقا حل بشه فقط یه نکته ای بگم

همین که صحبتشون رو با جمله من یتیم هستم شروع کردم خیلی معنی داره. حس میکنم ایشون کلاً خود ضعیف پنداری درشون هست.
و این برای مرد یعنی سم!

باید اول نقاط قوت خودشون رو پیداکنن. با اونها در خودشون احساس قدرت و عزت ایجاد کنن و با این احساس به مقابله منطقی با مسایلشون برن ان شاءالله که حل بشه.
فقط اینو همیشه لحاظ کنن نه قدرت در حد دیکتاتوری زیبنده یک مرد مسلمانه نه ضعف.[/]

سلام ...
منم نمیفهمم چرا این ملت اینقد سخت میگیرن واسه زندگی ... یه مجرد اینا رو بخونه چی با خودش فکر میکنه ...
یکی باید هر روز ب اینا یادآور کنه اینقد خودتونو واسه مال دنیا میکشین بابا کفن جیب نداره ...
چقدر یک انسان آفریده خدا میتونه حقیر شده باشه ک واسه مادیات ب یه انسان دیگه آب دهان بندازه ... خدای من کجا داریم میریم ...

[="Times New Roman"][="Black"]خیلی زن نفهمی داره و اون حرکت آخریشو که انجام داد باید مثل گوسفند سرشو می برید..:Narahat::Narahat:
.
بی حیای بی تربیت..:Narahat::Narahat::Narahat::Narahat::Narahat:
[/]

S.A.J;687658 نوشت:
متاسفانه آخرین حرکتی که موجب دلسرد شدن من شد, این بود که خانم به سمت من آب دهان پرت کرد

سلام.من بهتون اطمینان میدم که ایشون اصلا دوستون نداره .حالا دیگه تصمیم با خودتونه هر کاری ک فکر میکنی درسته رو انجام بده.
بشین آینده رو با این خانم تصور کن ببین میتونی باهاش بسازی یا نه .
خوشبخت باشید

S.A.J;687658 نوشت:
با این وجود به نظر شما مشکل خانواده همسرم و ایشون چیست؟

مشکلشون این است که بی درک یا به قول معروف بی شعور هستند .باور کنید زندگی با آدم بی شعور خعلی سخت هست من خودم چشیدم
انقدر هم شل و ول نباشید بگو نههههههههههه

موضوع قفل شده است